شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۴۹ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

وقتی در اوج هستی

وقتی در اوج هستی تازه وقت استغفار است. چون در اوج که باشی گمان می‌کنی خودت کاره‌ای هستی و از قدرت و خوبی خودت است که توفیقی نصیبت شده. همیشه هم مؤمنین وقتی یک پیروزی آورده‌اند بعدش یک خرابکاری رخ داده است تا اینها بفهمند خودشان کاره‌ای نبودند، اگر به خودشان بود هواپیمای مسافربری خودی را دم دستشان عوض موشک می‌‌زدند، چه رسد به اینکه بخواهند گلوبال هاک را در اوج آسمان شکار کنند!

در سوره مبارکه نصر می‌گوید وقتی نصرت و فتح از سوی خداوند آمد، می‌بینی مردم فوج فوج وارد دین می‌شوند، آنگاه خداوند را تسبیح بگو و حمد و استغفار کن.

بعد از پیروزی تازه جای تسبیح و شکر و استغفار است.

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

آیا فرار کردن به سمت دربی که قفل است، عاقلانه است؟!

در داستان یوسف علیه السلام وقتی زلیخا با عشوه‌گری از یوسف تقاضای رابطه داشت و یوسف از او پرهیز می‌کرد، زلیخا به بهانه‌ای یوسف را به اتاقی فرستاد و درب‌های اتاق را بست.

طبق گزارش قرآن اتاق چندین درب دارد و قاعدتا زلیخا اتاقی را انتخاب نمی‌کند که چندین درب عرضی داشته باشد بلکه برای حفظ جوانب ایمنی و آرامش خاطر خودش و یوسف اتاقی را انتخاب می‌کند که درب‌های آن طولی است.

زلیخا یکی یکی درب‌های پشت سرهم را قفل کرد و وارد اتاق شد و به یوسف علیه السلام گفت: «من برای تو خود را آماده کرده‌ام.»

👈 «وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ»

یوسف (علیه السلام) گفت: به خدا پناه می‌برم و تنها کاری که در آن مخمصه به ذهن او رسید این بود که به سمت درب فرار کند. می‌دانست درب‌ها قفل است ولی نمی‌توان هم هیچ کاری نکرد اینقدر از دست من برمی‌آید که به سمت درب فرار کنم.

«وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَى الْبَابِ»

یوسف به سمت درب فرار کرد و زلیخا هم پشت سرش و پیراهن یوسف را گرفت و یقه او پاره شد.

وقتی یوسف به درب‌ها رسید، آن‌ها یکی یکی پشت سر هم باز شدند، تا در آستانه درب آخر، شوهر زلیخا با صحنه فرار یوسف روبرو می‌شود.

در مسیر طاعت خدا بن بست وجود ندارد، باید راه افتاد حرکت کرد، نمی‌شود گفت: چون پیش روی خود راه بازی نمی‌بینم، پس دست روی دست می‌گذارم!

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

تنبلی و سنت خداوند

سنت خداوند است که بدون کار خبری از مزد نیست، خدا بساط تنبلی و بی‌کاری را جمع کرده است.

هرکس مزد می‌خواهد باید توان خود را به میدان بیاورد، باید آنچه می‌توان را انجام داد، مهم نیست چقدر توان داریم، مهم این است که همان را به میدان بیاوریم، بقیه‌اش با خداست.

مریم (سلام الله علیها) بعد از زایمان تنها و آن حال بد روحی از اینکه نمی‌دانست چه پاسخی به مردم دهد و چه کند، گرسنه و خسته پای درخت خرما رسید.

می‌شد بادی بوزد و خرما در دامن مریم (سلام الله علیها) بریزد، اما نه! خداوند تبارک و تعالی می‌گوید با همان توانی که داری درخت خرما را یک تکانی بده، درخت خرما با آن عظمت و محکمی از ضربه مریم (سلام الله علیها) با آن حال چه تاثیری می‌خواست بگیرد؟! اما خداوند می‌خواهد همین مقدار را که می‌تواند به صحنه بیاورد.

«وَهُزِّیٓ إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا»

و تنه خرما را به سوی خود حرکت ده تا برایت خرمای تازه و چیده بریزد.

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

راه اخلاص یافتن

وقتی در مقابل یک گله شتر باشیم آیا ریا می‌کنیم؟! آیا برای آنها فیلم بازی می‌کنیم به توجه کردن و نکردنشان دل خوش می‌کنیم؟!

در بحث مبارزه با حالت ریا در انسان، توصیه‌ی مهمی شده است که تا نباشد نمی‌شود ریا نکرد! باید مردم را در عرض خداوند مثل گله شتر به حساب بیاوری و البته خودت را حقیرتر از هر حقیری.

از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در توصیه به اباذر روایت است:

«لا یَفقَهُ الرجُلُ کلَّ الفِقهِ حتّى یَرى الناسَ فی جَنبِ اللّه ِ تبارکَ و تعالى أمثالَ الأباعِرِ، ثُمّ یَرجِعَ إلى نفسِهِ فیکونَ هُو أحقَرَ حاقِرٍ لها»

انسان به حقیقت معرفت آنگونه که هست نمی‌رسد الا اینکه مردم را در عرض خداوند تبارک و تعالی چونان گله‌ای از شتران ببیند سپس به نفس خودش بازگردد و خود را حقیرتر از همه به حساب بیاورد.

حقیقتا تا انسان چنین احساسی نداشته باشد و کسی را در عرض خدا به حساب بیاورد نمی‌شود برای خداوند اخلاص ورزید، همیشه دیگران مهم هستند و از همه مهم‌تر خودت!

دو قید مهم در روایت، یکی «فی جَنبِ اللّه» است یعنی وقتی کسی بخواهد در عرض خدا باشد، دومی «هُو أحقَرَ حاقِرٍ» حقیرتر از هر حقیری خود را به حساب آوردن.

ما که از علماء هستیم! ما که اهل ایمان هستیم! ما که زحمت کشیده‌ایم! ما که فلان!... همه اینها در نفس انسان باید پاک شود و خود را به حساب نیاوریم، به قول امام سجاد(ع) در مناجات با خداوند: «مَا أَنَا یَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِی» من کی‌هستم؟! چه ارزشی دارم؟! و به قول امام خمینی: «ما هیچیم» ولو در ظاهر موظفیم خود را عزیز بگیریم.

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در انسان عقل و طبیعت در کنار هم آمده‌اند. ابزار عقل اراده است و ابزار طبیعت میل است.

میل از جنس کشش و جاذبه است و هرچه بیشتر باشد بر دست و پای انسان بیشتر بند می‌زند و انسان را مسلوب الاراده می‌کند اما اراده هرچه بیشتر شود انسان را از قیدها و بندهای مختلف آزاد می‌کند.

خیلی وقت‌ها میل‌ها انسان را به خطا و گناه می‌کشانند، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: لغزش‌ها و گناهان مثل اسب چموشی هستند که راکب خود را به سوی آتش می‌برند و تقوا مانند شتر رامی است که افسارش در دست انسان است و به سوی بهشت می‌رود.

رهبری طاغوت بر انسان‌ها، بر مدار میل‌های آنهاست و رهبری الهی بر انسان‌ها بر مدار عقل و اراده انسان‌ها.

رهبر الهی انسان‌ها را از بند میل‌ها آزاد می‌کند، ترس را از آنها می‌گیرد ولی رهبری طاغوت بند میل‌ها را می‌افزاید و ترس می‌دهد.

..........

 


دریافت

‏این جلسه حزب بعث در ۲۲ ژوئیه ۱۹۷۹ یکی از مخوف‌ترین صحنه‌های تاریخ معاصر خاورمیانه بود.

۶ روز بعد از قدرت‌گیری صدام، او در جلسه حزبی، با خونسردی پشت تریبون اسامی رفقای سابق حزبی که حالا داغ خیانت بر پیشانیشان خورده  است را می‌خواند، تک تک از صندلی بلند می‌شوند ‏و به بیرون هدایت شده و کمی بعد مجازات و برخی تیرباران می‌شوند.

صدام هم با خون‌سردی آخر کار به طور نمادین اشکی به یاد رفقای سابق می‌ریزد. بازماندگان هم از خوشحالی نجات خود، درحال رقص و شادی‌اند.

.....

طاغوت با ایجاد ترس یا طمع انسان را در میدان نگه می‌دارد، صدام هر از گاهی یکی از اطرافیان و نیروهایش را می‌کشت تا بقیه حساب کار خود را بکنند اما اولیاء خدا با برداشتن ترس و طمع و آزاد کردن انسان‌ها، آنها را در میدان نگه می‌دارند.

دیوارهای اصلی زندان‌های طاغوت دیوار گوانتانامو و ابوغریب نیست بلکه دیوار ترسی است که انسان‌ها با مشاهده گوانتانامو و ابوغریب به دور خود می‌کشند اما اولیاء الهی با خراب کردن این دیوارها انسان‌‌ها را آزاد می‌کنند.

👈 «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ» (اعراف:۱۵۷)

از آنها بر می‌دارد بارهای سنگینی که بر خود گذاشته‌اند و زنجیرهایی که بر خود زده‌اند.

نتیجه هم این است که یک مؤمن قدرت رویارویی با ده و صدها سرباز طاغوت را دارد.

👈 «إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» (انفال:۶۵)

 


دریافت

فیلمی کامل‌تر از ماجرایی که اشاره کردم و توضیحی که دادم.
با این توضیح که صدام یک سوم آن افراد که از جلسه خارج شدند را اعدام می‌کند.

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بر من منت نگذارید

از جمله آفت‌هایی که انسان بعد از عمل دچارش می‌شود عجب پیدا کردن است. چون فکر می‌کنیم توفیق و توان عمل از خودمان بوده و خداوند هم کارش لنگ ما بوده و به ما نیاز داشته‌، حالا عجب می‌گیریم! و بر سر خداوند منت می‌گذاریم که دیدی ما برایت این‌کار را کردیم! خدایا من این کار را کردم تو هم این کار را بکن! طلبکاریم، احساس می‌کنیم حالا پیش خدا آبرویی داریم که می‌توانیم از حساب خودمان «من دون الله» پیش خدا چک بکشیم!

«یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا ۖ قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُمْ ۖ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ»

از اینکه اسلام آورده‌اند بر تو منت می‌گذارند؛ بگو: اگر [در ادعای مؤمن بودن‌] راستگویید، بر من از اسلام آوردن خود منت نگذارید، بلکه خداست که با هدایت شما به ایمان بر شما منت دارد.

....

هر وقت عمل خوبی انجام دادیم بلافاصله باید از خداوند تشکر کنیم که به مای بی‌لیاقت توفیق داد عملی در راه او انجام دهیم، او که کار خودش را به تعبیر روایات حتی «بالرَّجُلِ الْفَاجِر» پیش‌ می‌برد، حالا بر ما منت گذاشته و ما را در برنامه خودش بکار گرفته تا بی‌کار نباشیم و حس مفید بودن داشته باشیم، از خداوند تبارک و تعالی بخواهیم منتی که بر ما نهاده را تمام کند و به  کار ما برکت دهد.

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

زندگی سخت

در ادبیات عرب تقدیم‌ ما حَقهُ‌ التأخیرُ مفید حصر است. یعنی چیزی که در حالت عادی باید مؤخر باشد، اگر مقدم شد، فایده‌اش حصر معنا در آن چیز است، مثلا: «نعبدک» یعنی تو را می‌پرستیم اما با تبدیل شدن ضمیر متصل«ک» و به ضمیر منفصل «ایاک» و مقدم شدن آن: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» یعنی فقط تو را می‌پرستیم و غیر تو را نمی‌پرستیم.

همینطور «تطمئن القلوب بذکر الله» یعنی قلب با ذکر خدا آرام می‌شود اما

«أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(الرعد:۲۸) یعنی بدانید فقط با یاد خدا قلب آرامش می‌گیرد و با غیر آن خیر.

وقتی به اینکه خدای بی‌نهایت و عالم مطلق و قادر مطلق و حی مطلق، هم هست و هم می‌بیند و هم می‌داند و می‌تواند و همه توانستن‌ها از اوست، توجه کنیم، دیگر غصه هیچ شرایطی را نمی‌خوریم. خودمان هم اگر کم کاری کرده‌ایم حالا پشیمانیم و رو به خدا آورده‌ایم و او جبار (بسیار جبران کننده) است، از حالا تلاشمان را با توکل بر خدا می‌کنیم.

اما اگر از خدا رو برگردانیم به کجا و چه کسی تکیه کنیم؟! به انسان‌های ضعیف، بخیل، ناآگاه و ناتوان و فانی رو بیاوریم و زندگی خود را بدون پشتوانه مستحکم و تلخ کنیم؟!

👈 «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَىٰ»

هرکس از یاد من روى بگرداند، بى‌تردید زندگى سختى خواهد داشت و روز رستاخیز نابینا محشورش مى‌کنیم.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بهترین جهاد

در روایت است پیامبر اکرم (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) سپاهی را به جنگ فرستادند، وقتی سپاهیان برگشتند، حضرت به آنها می‌گویند: «مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا اَلْجِهَادَ اَلْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ اَلْجِهَادُ اَلْأَکْبَرُ» آفرین به قومی که جهاد کوچک‌تر را به پایان رساند و باقی ماند بر آنها جهاد بزرگتر.

پرسیدند: یا رسول الله جهاد بزرگتر چیست؟! حضرت پاسخ دادند: «جِهَادُ اَلنَّفْسِ» مبارزه با نفس.

معمولا ما می‌خواهیم همه‌اش فقط با دشمنان خارجی یا نفس بقیه بجنگیم! اما به تعبیر امیر المؤمنین (علیه السلام): «خَیْرُ اَلْجِهَادِ جِهَادُ  اَلنَّفْسِ» بهترین جهاد، جهاد با نفس خودمان است.

تنبلی نکردن، منظم شدن، متعهد بودن، صبور بودن، کم خوردن، گذشت کردن، بخیل نبودن، دعوت به نفس نکردن و...

این جهاد بزرگتر و سخت‌تر است و این جهاد است که کمال را پدید می‌آورد، بقیه جهادها همه مقدمه آغاز این جهاد برای عموم انسان‌ها است و اگر اهل ایمان باشیم حتی اگر شرایط عمومی هم فراهم نباشد، در هر شرایطی فضای جهاد با نفس فراهم است و بلکه هرچه فضای بیرونی سخت‌تر باشد، شرایط جهاد با نفس فراهم‌تر است.

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بار - یبور از ریشه (ب و ر) به معنی کساد و بی‌رونقی است اما نه کساد شدن معمولی بلکه کساد شدنی که جنس شما روی دستت می‌ماند و فاسد می‌شود.

تجارت با خداوند در قرآن به تجارت «لن تبور» تعبیر شده است، تجارتی که هیچ وقت به کسادی و بی‌رونقی که لنگ بمانی و سرمایه‌ات از دست برود، منجر نمی‌شود، قید هم نمی‌زند که فقط سودت در آخرت است بلکه اطلاق کلام دنیا را هم شامل است.

بارها از کسانی که انفاق کرده‌اند و نذری داده‌اند شنیده‌ام که می‌گویند هیچ وقت احساس نکردیم به واسطه انفاق لنگ شدیم و ضرر کردیم. البته اگر محدودیت دنیا و میدان امتحان الهی نبود همیشه فقط سود بود ولی باید باب امتحان باز باشد و حداقل این است که سرمایه‌ات در دنیا از دست نمی‌رود.

برخی بالاتر از پول و کالا را با خدا معامله می‌کنند، جوانی و عمر خود را روی میز معامله با خدا می‌گذارند و باز ضرر نمی‌کنند.

تا این حرف‌ها را می‌زنی یک عده‌ای ناراحت می‌‌شوند و می‌گویند خیلی‌ها هم معامله کردند و ضرر کردند.

اما آن قلیلی که ما فکر می‌کنیم ضرر کرده‌اند دو دسته‌اند:

برخی خیلی خاص هستند و خودشان پاداش این دنیا را نمی‌خواهند و راضی هستند به این طور معامله. می‌گفت: من اولش برای امام حسین(ع) خرج می‌دادم تا نفعی کنم، حالا دنبال ضرر کردن هستم.

برخی هم فیلم معامله را بازی می‌کنند، اسم و ظاهر خود را روی میز معامله گذاشته‌اند ولی داخلش خالی است، باطن ندارد، جنسشان پوک است، مغز ندارد، زحمت و تلاش خود را نیاورده‌اند، تنبلی و ادعا را فقط آورده‌اند.

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

خداوند در آیات ۸۷ و ۸۸ انبیاء، سنت نجات خود را معرفی می‌کند.

📌«اینچنین مؤمنین را نجات می‌دهیم»

در آیه ۸۷ ماجرا مربوط به حضرت یونس است اما وقتی این نبی خدا فکر می‌کند و چیزی می‌گوید، خداوند به او پاسخ می‌دهد و از آن شرایط سخت و غصه‌ی بودن در شکم نهنگ و ظلمت و اسید معده و تنگی هوا نجاتش می‌‌دهد، سپس خداوند می‌گوید هر کس دیگری هم این طور باشد او را نجات می‌دهیم.

«وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا»

و همنشین ماهی را یاد کن‌، زمانی که خشمناک از میان قومش‌ رفت.

«فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ»

گمان کرد، حالا که از قومش خشمناک شده و ناامید شده و تلاش خود را ادامه نداده، ما دیگر بر او سخت نمی‌گیریم؛ اما خداوند سخت گرفت و نهنگی یونس را بلعید.

«فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»

پس در تاریکی‌ها در دل ماهی‌ ندا داد که خداوندا معبودی جز تو نیست تو از هر عیب و نقصی منزّهی، هر عیبی است از خودم است؛ اشکال کار از خودم است؛ قطعا این من هستم که از ستمکارانم.

این رمز نجات است: بفهمیم اشکال کار از خودمان است «إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» و فقط خوبی‌ها از خداوند است «سُبْحَانَکَ»، گندگی نکنیم و از خداوند طلب مغفرت کنیم.

📌نام جهنم در قرآن «مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ» خانه متکبران است، کسانی که خود را بزرگ می‌دانند، عیوب خود را نمی‌بینند و خوبی‌هایشان را از خودشان می‌دانند.

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری