شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

به نظر شما مردمی بودن یک روحانی یعنی چه؟ معمولا اولین تصوری که در اذهان شکل می‌گیرد: اینکه روحانی مثلا با اتوبوس رفت‌ و آمد کند یا خودش به بازار برود و خریدهایش را مستقیم انجام دهد و یا با جوانان و مردم نشست و برخواست کند، راحت حرف بزند و ...

اما، یک کارمند، معلم، نظامی و خلاصه هر انسان معمولی اگر بخواهد تافته جدابافته نباشد، باید همه این فاکتورها را داشته باشد البته اقتضائات مشاغل مختلف این رفت‌ و آمدها را کم و زیاد می‌کند.

گاهی حتی مردمی بودن یک روحانی به حضور افراطی او در مردم و یا عوام زده بودن بودن او تلقی می‌شود.

اما مردمی بودن یک روحانی:

🔹یعنی روحانی کارکردی میان مردم داشته باشد و مردم بدون تشریفات به راحتی با او ارتباط ‌گیرند؛

🔹یعنی وقتی او در میان مردم نباشد بخشی از کار مردم لنگ باشد و فقدان او را احساس کنند؛

🔹یعنی اگر طلبه‌ای از میانشان رفت خسارتی برآنان وارد شود که قابل جبران نباشد.

در زمان آشیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم وقتی در قم سیل بزرگی می‌آید و خانه‌های زیادی را تخریب می‌کند، مسئولیت اصلی بازسازی خانه‌های مردم با ایشان و طلاب است به گونه‌ای که از تمام کشور و حتی دولت توسط ایشان برای بازسازی خانه‌های مردم کمک‌ جمع می‌شود و یا در شرایط بسیار سخت معیشتی حوزه و طلاب در دوره رضاشاه، اولین بیمارستان‌های قم(سهامی و فاطمی)، دارالطعام فقرا، سیل بند در بالادست رودخانه قم و یا غسال خانه برای قبرستان، توسط ایشان تأسیس می‌شود و یا حتی به بخشی از فقرا همچون طلاب شهریه داده می‌شود و خلاصه چنین می‌شود که قلوب مردم با ایشان همراه است.

  آیت‌الله بروجردی زعیم حوزه بعد از آیت‌الله حائری در دوران حضور خود در بروجرد یکی از مجهز‌ترین کارخانه‌های برق را در این شهر تاسیس و یا خیریه بسیار بزرگی را راه‌اندازی می‌نمایند که مستمندان آن منطقه را سرپرستی می‌نماید، از جمله اقدامات ایشان بعد از حضور در قم تلاش برای لوله‌کشی آب شهر قم و یا تاسیس بیمارستان جدید در این شهر است.

البته همه این برنامه‌ها زمانی توسط این بزرگان انجام ‌شده است که:

🔹به علت عصر جدید حاکمیت مدرنیته کارکردهای متعدد روحانیت در جامعه رفته رفته از میان رفته است و شئون متعدد جدیدی در عرض کارکردهای سابق روحانیت پدید آمده است که روحانیت نقشی در آن ندارد؛

🔹دوره‌ای که حوزه‌های علمیه شیعه در عراق به علت حاکمیت انگلیس در این کشور و حوزه‌های علمیه ایران نیز به علت حاکمیت یک دست‌نشانده انگلیس تعطیل شده است و مأموریت اصلی زعمای حوزه، حفظ حوزه و تقویت دوباره و آماده سازی آن برای ایفای نقش جدید در دوران حاکمیت مدرنیته است.

.............................

مطالب مرتبط:👇

به حاشیه رفتن روحانیت در عصر جدید حاکمیت مدرنیته

رابطه شهادت به توحید و قیام به قسط

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مسیرهای غلطی که در اواخر دوران قاجار آغاز شد و با تأسیس پهلوی شدت گرفت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با قوت بیشتری ادامه یافت، روند ظهور مدرنیته در ساحت "حاکمیت و اجتماع" و مستغنی شدن "جامعه و حاکمیت" از روحانیت بود.

تا قبل از پهلوی عمدتا شاهان به شاهی خود در دربار و مردم به زندگی خود در خارج از دربار مشغول بودند و مناسبات دولت و مردم بسیار محدود بود.

در آن دوره حیات اجتماعی با کمک ارتباطات و نهادهای مختلف مردمی، برقرار بود و عمده نهادهای اجتماعی به دست روحانیت اداره می‌شد.

برای روشن شدن ماجرا مثالی می‌زنم:

👈همه در تاریخ خوانده‌ایم در دوره مشروطه علما برای تأسیس عدالت‌خوانه و پذیرش مشروطه توسط شاه، ابتدا به حرم عبدالعظیم حسنی(ع) مهاجرت داشتند و بعد از آن به حرم حضرت معصومه(س) و این تحصن علما منجر به اعتراض مردم و اجبار شاه به پذیرش درخواست‌های علما شد.

🔹آنچه به اشتباه خیلی‌ها تصور می‌کنند، این است که آن زمان مردم عاشق چشم و ابروی روحانیت بودند، چون روحانیت تقدس خود را حفظ نموده و حاکمیت را در اختیار نداشت، مردم خالصانه گوش به فرمان روحانیت بودند اما در حال حاضر حاکمیت در دست روحانیت است و مردم از آنها زده‌شده‌اند و...

🔹در ادامه این تحلیل اشتباه نیز قیاسی می‌کنند با وضعیت کنونی که اگر روحانیون همه در یک کشتی به دریا بروند و خلاصه دیگر برنگردند، هیچ اتفاق خاصی در روند حاکمیت و اجتماع نخواهد افتاد و چند خورده کار تشریفاتی و ساده روحانیت چون "صیغه عقد" و "نماز میت" را هم مثل خیلی از امور اجتماعی دیگر برخی افراد متدین و مورد اعتماد مردم انجام می‌دهند و خلاصه نتیجه می‌گیرند که اشتباه روحانیت در بدست گرفتن حاکمیت بود.

حال آنکه اصل داستان دقیقا بالعکس است اگرچه قیاس آن به ظاهر درست است اما نتیجه‌گیری مبتنی بر آن تحلیل کاملا اشتباه است.

🔸در دوره قبل از حاکمیت مدرنیته روحانیت نه تنها برای حفظ تقدس خود به انزوا نرفته بود بلکه عمده نهادهای جامعه به وسیله او اداره می‌شد و  روحانیت کارکردهای متعددی در جامعه داشت؛ مثلا: آموزش و پرورش، ثبت و اسناد، قضاوت و ریش سفیدی و حتی طبابت در دست روحانیت بود و درکنار همه ‌اینها رسانه آن روز جز در برخی طبقه روشنفکر، در انحصار روحانیت بود و این قدرت لایزالی به روحانیت می‌داد.

شئون مذکور در جامعه بسیط آن روز عملا همه شئون زندگی مردم بود.

آن روز روحانیت در وسط زندگی عینی مردم بود، برخلاف جامعه امروز که ظاهرا حاکمیت در دست اوست اما عملا روحانیت به انزوا رفته و حیات اجتماع، مستغنی از وجود او شده است.

و این همه به علت عدم شناخت "مدرنیته و مردم در دوران آن" توسط روحانیت و مردم است.

🔸در آن دوره وقتی روحانیون دست از کار می‌کشیدند و مثلا بالاتفاق به قم مهاجرت می‌کردند و متحصن می‌شدند زندگی مردم عملا از کار می‌افتاد، چراکه تمام حیات اجتماع آن روز به صورت مستقیم با روحانیت سروکار داشت و شاه هم به علت فشار اجتماعی مجبور به پذیرش خواست روحانیت بود ولو این خواسته محدود شدن قدرت خود شاه می‌بود.

...................................

مطالب مرتبط:👇

رابطه شهادت به توحید و قیام به قسط

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

ته بسیاری از تحلیل‌ها را که دنبال کنیم، می‌رسیم به یک گزاره مشترک: "سوءظن بالله"؛

🔹مثلا کسانی که می‌گویند حق و حقیقتی در عالم وجود دارد اما ما نمی‌توانیم آن را بشناسیم، اگرچه گزاره‌ای معرفتی را بیان می‌کنند اما در واقع "سوء ظن بالله" دارند، چگونه می‌شود خداوند حکیم و رحیم، دست ما را از رسیدن و فهم حقیقت اگر بخواهیم، کوتاه بگذارد؛

🔹یا کسانی که با وجود تعداد شهدای بی‌سابقه‌ای‌ که این ملت در تاریخ اسلام در راه اسلام ناب داده‌اند و باوجود حضور خالصانه و فداکارانه مردم در صحنه انقلاب، گمان می‌کنند امکان دارد یک نیروی خارجی با قدرت نظامی خود یا یک بمب اتم طومار انقلاب را درهم پیچد، یا گمان می‌کنند تا مقابل نظام سلطه گردن خم نکنند مشکلات کشور حل نمی‌شود، "سوء ظن بالله" دارند؛

🔹یا کسانی که با وجود وعده خداوند برای تامین روزی از ترس فقر ازدواج نمی‌کنند، "سوء ظن بالله" دارند.

کسی که "سوء ظن بالله" دارد، ولو خود را مسلمان هم می‌داند اما در توحید خود دچار مشکل است و نتیجه "سوء ظن‌ او به خدا" نیز چیزی جز خسران دنیا و آخرت وی نیست، به تعبیر قرآن:

👈«وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ»

🔹و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مى‌برند عذاب کند؛ پیشامد بد زمانه فقط بر خودشان باد. (فتح -۶)

👈«وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ.»

🔹و این گمان بدى بود که درباره پروردگارتان داشتید و همان موجب هلاکت شما گردید و سرانجام از زیانکاران شدید. (۲۳-فصلت)

بنده خدا اگر حسن ظن به خداوند داشت، خداوند نیز امور را برای او اصلاح می‌کند، به تعبیر حدیثی از امام رضا(ع) در کتاب شریف کافی:

👈«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ؛ فَإِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- یَقُولُ: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ بِی، إِنْ خَیْراً فَخَیْراً، وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً».[1]

🔹به خدا خوشگمان باش؛ زیرا خداوند مى‌فرماید:" من نزد گمان بنده‌ام به خودم هستم؛ اگر گمان او خوب باشد، خوبى را و اگر بد باشد، بدى را برایش مقدر مى‌کنم".

........................

مطالب مرتبط:👇


[1] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، 15جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر - قم - ایران، چاپ: 1، 1429 ه.ق. ؛ ج‏3 ؛ ص184

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

در روایات نقل شده است شبی رسول الله(ص) در خواب دیدند که بنی امیه از منبر ایشان بالارفته‌اند و مردم را گمراه نموده و به بت پرستی برمی‌گردانند. حضرت(ص) غصه دار بودند، جبرائیل بر ایشان نازل شد و گفت: یا رسول‌الله، چه شده است، می‌بینم که غصه دار هستی؟ حضرت خواب خود را برای او نقل می‌کنند و جبرائیل می‌گوید به خدایی که تو را مبعوث کرد معنای این خواب را نمی‌دانم. سپس عروج می‌کند و زمانی نمی‌گذرد که بازمی‌گردد و سوره قدر را بر حضرت نازل می‌کند.[1]

در سوره قدر خداوند وعده نابودی بنی‌امیه بعد از حکومتی هزارماهه را به حضرت می‌دهند و می‌فرمایند در عوض آن خداوند به تو "لیلة القدر" را داده است که از آن بالاتر است. در روایات حضرت فاطمه(س) به شب قدر تشبیه شده‌اند.[2] در شب قدر است که ملائک خدا نازل می‌شوند و در این شب است که می‌توان تا مطلع الفجر که به تعبیر روایات ظهور حضرت حجت(عج) باشد، به سلامت رسید. در تفسیر فرات کوفی از امام صادق(ع) روایت شده است:

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا وَ قَوْلُهُ‏ «وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» یَعْنِی خَیْرٌ مِنْ أَلْفَ مُؤْمِنٍ وَ هِیَ أُمُّ الْمُؤْمِنِینَ‏ «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها» وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ یَمْلِکُونَ عِلْمَ آلِ مُحَمَّدٍ ص‏ وَ الرُّوحُ الْقُدُسُ هِیَ فَاطِمَةُ ع‏ «بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى‏ مَطْلَعِ‏ الْفَجْرِ» یَعْنِی حَتَّى یَخْرُجَ الْقَائِمُ (ع)‏.[3]

در آیات 35 تا 40 سوره مبارکه نور، تقابل دو جریان نور و ظلمت وجود دارد که در روایات به تقابل جریان ولایت الهی اهل بیت و طاغوت تشبیه شده‌اند.[4] و حضرت زهرا(س) خلق شده از نور عظمت الهی است که بر همه انبیاء الهی فضلیت داشته و مبداء انوار اهل بیت طهارت است[5] و شیعیان به واسطه ولایت حضرت زهرا(س) است که طاهر شده و به ولایت امیرالمومنین و نبی‌اکرم(علیهما السلام) ملحق می‌شوند.[6]



[1]  عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص فِی‏ مَنَامِهِ‏ بَنِی‏ أُمَیَّةَ یَصْعَدُونَ‏ عَلَى مِنْبَرِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ یُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَأَصْبَحَ کَئِیباً حَزِیناً قَالَ فَهَبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِی أَرَاکَ کَئِیباً حَزِیناً قَالَ یَا جَبْرَئِیلُ إِنِّی رَأَیْتُ بَنِی أُمَیَّةَ فِی لَیْلَتِی هَذِهِ یَصْعَدُونَ مِنْبَرِی مِنْ بَعْدِی وَ یُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَقَالَ وَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ هَذَا شَیْ‏ءٌ مَا اطَّلَعْتُ عَلَیْهِ فَعَرَجَ إِلَى السَّمَاءِ فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ نَزَلَ عَلَیْهِ بِآیٍ مِنَ الْقُرْآنِ یُؤْنِسُهُ بِهَا قَالَ‏ أَ فَرَأَیْتَ‏ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ ما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ‏ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ- لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْلَةَ الْقَدْرِ لِنَبِیِّهِ ص خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ مُلْکِ بَنِی أُمَیَّةَالکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏4 ؛ ص159.

[2] اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ‏ فَمَنْ‏ عَرَفَ‏ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏43 ؛ ص: 65.

[3] کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، 1جلد، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی - تهران، چاپ: اول، 1410 ق، ص: 582

[4] قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ مَثَلُ نُورِهِ‏ کَمِشْکاةٍ فَاطِمَةُ ع‏ فِیها مِصْباحٌ‏ الْحَسَنُ- الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الْحُسَیْنُ- الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌ‏ فَاطِمَةُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ بَیْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْیَا- یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ إِبْرَاهِیمُ ع- زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ لَا یَهُودِیَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِیَّةٍ- یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ یَکَادُ الْعِلْمُ یَنْفَجِرُ بِهَا- وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ- یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ یَهْدِی اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ یَشَاءُ- وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ‏ لِلنَّاسِ‏ قُلْتُ‏ أَوْ کَظُلُماتٍ‏ قَالَ الْأَوَّلُ وَ صَاحِبُهُ- یَغْشاهُ‏ مَوْجٌ‏ الثَّالِثُ- مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ‏ ظُلُمَاتٌ الثَّانِی- بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ‏ مُعَاوِیَةُ لَعَنَهُ اللَّهُ‏ وَ فِتَنُ بَنِی أُمَیَّةَ- إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ‏ الْمُؤْمِنُ فِی ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ- لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ع- فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ- یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ‏ أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَسْعَى بَیْنَ یَدَیِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِأَیْمَانِهِمْ حَتَّى یُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ.  الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص: 195.

[5] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا لِهَذَا النُّورِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ‏ نُورِی‏ أَسْکَنْتُهُ‏ فِی‏ سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی‏. ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، 2جلد، کتاب فروشى داورى - قم، چاپ: اول، 1385ش / 1966م، ج‏1، ص: 180.

[6] در زیارت نامه حضرت زهرا می‌خوانیم: یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ‏ اللَّهُ‏ الَّذِی‏ خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ‏ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِک‏. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، 1جلد، مؤسسة فقه الشیعة - بیروت، چاپ: اول، 1411 ق؛ ج‏2 ؛ ص: 711.

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 برخی گمان‌کرده‌اند مساله ما پذیرش یا عدم پذیرش "برجام" یا "fatf " یا هر عنوان جدید دیگر است، اینها مشکل اصلی نیست و چه بسا دولتی انقلابی هم روی کار بود و در شرایطی مجبور به پذیرش قراردادهایی از این دست می‌شد.

مشکل اصلی روح حاکم بر "جریان حاکم بر دولتمان" است که نتیجه‌ای جز خواری کشور نخواهد داشت. روحی که عوض حساب‌بردن از "خدا" از "کد خدا" حساب می‌برد.

در کتاب شریف کافی از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:

🔹«هر کس از خدا حساب ببرد، همه‌چیز از او حساب خواهد برد و هرکس از خدا حساب نبرد، خدا با او کاری می‌کند که او از همه چیز بترسد و حساب ببرد.»

👈«مَنْ خَافَ اللَّهَ، أَخَافَ اللَّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْءٍ؛ وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ، أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ».[1]

  اگر گمان کرده‌ایم با "برجام" یا "fatf" یا "موشکی" یا "حقوق بشر" و خلاصه اگر گمان کرده‌ایم این ماجرا قرار است، تمام شود اشتباه کرده‌ایم، تا وقتی «ربنا الله» را باور نکنیم، اوضاع عوض نخواهد شد.

به تعبیر مروی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله):

🔹خداوند کسى را که آدمیزاد از او مى‌ترسد بر وى مسلط مى‌کند؛

👈«إنّما یسلّط اللَّه على ابن آدم من خافه ابن آدم»

🔹و اگر آدمی‌زاد جز خدا از کسى نمى‌ترسید، خدا احدی را بر او مسلط نمی‌کرد؛

👈«و لو أنّ ابن آدم لم یخف غیر اللَّه لم یسلّط اللَّه علیه أحدا»

🔹آدمیزاد به کسى که به او امیدوار است واگذار مى‌شود و اگر جز خدا به کسى امید نداشت خدا او را به دیگرى وانمی‌گذاشت؛

👈«و إنّما وکّل ابن آدم لمن رجا ابن آدم و لو أنّ ابن آدم لم یرج إلّا اللَّه لم یکله اللَّه إلى غیره.» [2]

بدانیم رفتار خدا با جامعه مؤمنین و غیر مؤمنین متفاوت است. تا وقتی اهل ایمانیم اما نه ایمان کامل و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دهیم، بویی از عزت را نخواهیم چشید.

🔹آیا به بعض کتاب ایمان می‌آورید و برخی را خیر؟

👈«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ»

🔹نتیجه کسانی از شما که چنین باشند چیزی جز خواری دنیا نخواهد بود.

👈«فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا» (85 البقره)...

🔹اینان کسانی بودند که زندگی دنیا را در مقابل زندگی جهان دیگر خریدند، نه عذاب آنها کاسته خواهد شد و نه یاری خواهند شد.

👈«أُوْلَئکَ الَّذِینَ اشْتروُاْ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا بِالاَخِرَةِ  فَلَا یخُفَّفُ عَنهمُ الْعَذَابُ وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ» (86 البقره)



[1] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، 15جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر - قم - ایران، چاپ: 1، 1429 ه.ق.

ج‏3 ؛ ص175

[2] پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، 1جلد، دنیاى دانش - تهران، چاپ: چهارم، 1382ش، ص: 347.

.................................................................

مطالب مرتبط ۱:👇

زمانه چیست؟ (از کانال استاد عزیز حجت‌الاسلام علی مهدیان)

اکنون زمانه چیست؟ 

🌲 روایتی در کافی شریف هست که شخصی از امام صادق میپرسد کی قیام میکنید امام میفرماید دورانش نرسیده. در جای دیگری ایشان در پاسخ به جناب ابومسلم که درخواست میکند قیام و انقلاب را به رهبری امام بسپارد میفرماید ما انت من رجالی و لا الزمان زمانی. یعنی تو آدم من نیستی و دوران این کار هم نیست. 

🌲تشخیص دوران برای اینکه موضع گیری درستی پیدا کنیم ضروری است. روایات میفرمایند با زمانه نجنگ بلکه مدارا کن برای تغییرش. روایتی از امیرالمومنین هست که تغییر زمانه به تغییر حاکمان و اراده مسلط بر جوامع است. پس در تشخیص زمانه میتوان از اراده های حاکمیتی موجود نیز استفاده کرد. روایات توجه به هویت و اراده امتها را نیز موثر میدانند. 

🌲یکی از تفاوتهای جدی حضرت امام با برخی علمای دیگر در تشخیص دوران و زمانه بود. بعدها معلوم شد تشخیص امام درست بود اما به هر حال این مقوله در زمان خود باید تشخیص داده شود تا بتوان به جبهه حق و مردم کمک داد.

🌲امروز دوران و زمانه چیست؟ اراده حاکمان دنیا این است که اراده مردم ایران تغییر کند فشار اقتصادی و قبل از آن جنگ فرهنگی مخاطبش مردمند و این کشورها این همه هزینه نمیکنند که ایرانی را بچزانند و لذت ببرند اینها هدفی دارند و هدفشان تغییر اراده مردم ایران است. 

🌲در ایران اراده رهبری حفظ قدرت و اراده عمومی مردم است همان چیزی که دشمن میخواهد تغییر کند. پس همه چیز به همین اراده عمومی بر میگردد. امام میخواهد این اراده حفظ شود و دشمن میخواهد این اراده تغییر کند. این سبک اقدام از هر دو طرف همیشگی است اما امروز با بروز فشار اقتصادی و رسانه ای کاملا این واقعه #بروز و ظهور یافته. 

🌲اما این اراده  مردم که همه دعوا ها بر سر آن است، چیست؟ عمق این اراده همان است که باعث دشمنی با ایران بوده و آن اراده انقلاب و #قیام. حفظ این اراده در مقابل دشمن یعنی #مقاومت. 

🌲خلاصه اینکه امروز #دوران_بروز_مقاومت_ایران است. 

 اعتقاد به کلمه انا لله و انا الیه راجعون همیشگی است اما بروز آن در وضعیت فشار و بلا است. پس زمانه بروز مقاومت یک دوران جدید را شکل میدهد.

خوب باید چه کنیم؟ کمک به عبور موفق مردم از این دوران. 

🌲در انتخاباتهای آینده مهم تر از اینکه مردم چه کسی را انتخاب میکنند #معنای_انتخاب آنها است. اگر انتخاب و اراده مردم معنایش مقاومت باشد از این دوران به موفقیت عبور کرده ایم و تا این واقعه رخ ندهد از این دوران عبور نکرده ایم.

.....................................................

مطلب مرتبط ۲:👇

درد و دلی که از تحمل گرانی از سویی و سخنان حماقت‌وار برخی می‌شنیدم:

✅ آقایان دولت تدبیر و امید کاری کردند کارستان...

👈رفته‌ام مرغ بخرم یک عدد مرغ نزدیک به ۳۰ تا ۳۵ هزارتومان تمام می‌شود.

می‌گویم: پس چه شد مرغ دولتی؟! می‌گویند: هر روز ساعت ۱۱ می‌آوریم و مردم صف می‌کشند و به سرعت تمام می‌شود.

🔹در بهمن ۹۴ و ۹۵ مردم را در صف سبد کالا تحقیر کردند و حالا در صف گوشت.

🔹قیمت‌ها هر روز گران‌تر از دیروز می‌شود، آقایان حامی دولت که عمدتا هم از سرمایه‌دارها هستند، می‌گویند همه‌اش تقصیر خودتان است، همه‌اش دست خودتان است، ما از روحانی شاکی هستیم، که رسما اعلام نمی‌کند که شما نمی‌گذارید کار کند!😳😳

🔹کاش لااقل عوض شرمندگی ساکت می‌شدند، آخر حماقت تا کی؟ 

حداقل از خودتان بپرسید پول مالیات و نفت دست کیست؟ ازخودتان بپرسید قانون، مصوبه و لایحه دست کیست؟ 

🔹دولت "سرمایه‌دارها" و مجلس "تکرار می‌کنم‌ها" تا کی می‌خواهند حقارت‌ دادن مردم را ادامه دهند؟!

🔹می‌گویند: اینها همه به خاطر این است که ما به علت نظارت شورای نگهبان نتوانسته‌ایم افراد کارآمد خود را به کار بگیریم؟ 

🔹پیشنها می‌کنم این افراد کارآمد خود را برای شورای شهر که نظارت شورای نگهبان در آن وجود ندارد بکار بگیرید تا مثلا وضعیت شورای شهر تهران داد خودتان را هم درنیاورد؟! یا مثلا در بدنه دولت و استانداری‌ها که نظارتی نیست، این آدم‌های کارآمد خود را بکار بگیرید!

................................

آشنایی با بودجه و ردیف نهادهای مختلف

صف خرید گوشت دولتی در بهمن ۹۷

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

استعمار کهن ( قسمت دوم: فتح آمریکا و هند )

پرتقالی‌ها

طلایه داران استعمار کهن، پرتقالی‌ها بودند، آنها که در حاشیه اوقیانوس اطلس زندگی می‌کردند، اولین کشور اروپایی بودند که در اواسط قرن پانزدهم میلادی( ۱۴۸۶م) موفق شدند قاره آفریقا را دور زده و اکتشافات جدیدی در سوی دیگر آفریقا داشته باشند و در (۱۴۹۸م) موفق شدند به هند رسیده و در کلکته لنگر بیاندازند.

کشتی‌های پرتقالی با بارزدن ادویه‌جات هندی که قبل از آن، تنها از مسیر جاده ابریشم به اروپا منتقل می‌شد، در سفری سخت و با وجود از دست دادن یک سوم خدمه‌ خود بالاخره با موفقیت به کشور خود بازگشتند.

کاروان دریایی پرتقالی‌ها در سفر دوم خود، نه با بارهای تجاری از محصولات اروپا بلکه با سلاح‌های آتشین و فرمان پادشاه به "فرانسیسکو دآلمیدا" به عنوان نائب السلطنه هند، راهی هند گردیدند. آنها با کمک سلاح‌های خود موفق شدند به راحتی با شکست حکومت‌های وقت بر مردم بی‌دفاع هند غالب آیند، بعد از آن نیز راهی مناطق غربی شده و حکومت خود را به مناطق خلیج عدن و فارس توسعه دهند.

اسپانیایی‌ها

کشور همسایه پرتقالی‌ها یعنی اسپانیا دومین کشور پیشگام در استعمار کهن بود، آنها از مسیر جدید یعنی اوقیانوس اطلس راهی جهان تازه خود شدند. کریستف کلمب مامور اسپانیایی بود که در 1492م به سواحل کوبا و هائیتی رسید و با تصور اینکه به ژاپن یا هند رسیده است به اروپا بازگشت.

"آمریگو وسپوچی" دریانورد ایتالیایی که همچون کلمب برای اسپانیا کار می‌کرد، پنج سال بعد از او متوجه شد سرزمینی را که کریستف کلمب کشف کرده هند یا ژاپن نیست و قاره جدیدی است و اروپایی‌ها به افتخار این کشف او نام این قاره جدید را "آمریکا" گذاشتند.

کشف قاره جدید باحضور بومیان ناآشنا با سلاح‌های آتشین اروپا، اروپایی‌ها را برای فتح سرزمین‌های جدید به تکاپو انداخت:

انگلیسی‌ها در (۱۴۹۷م) به این قاره لشکر کشیده و قسمت‌های میانی آمریکای شمالی را به نام خود ثبت نمودند.

اما قاره جدید آنقدر وسعت داشت که همه را جادهد فرانسوی‌ها هم اگرچه دیر آمدند(۱۵۲۴م) اما توانستند سرزمین‌های آمریکای شمالی یا همان کانادا را به نام خود ثبت کنند.

اسپانیایی‌ها و پرتقالی‌ها هم به مناطق خوش‌آب‌ و هوای مرکزی و جنوبی قاره آمریکا بسنده کردند.

با تبلیغات کشورهای اروپایی مردم از کشورهای مختلف اروپا راهی سرزمین جدید می‌شدند آنها که از آمستردام هلند آمده بودند (نیو آمستردام) را بنا نهادند و آنها که از یورک انگلستان آمده بودند (نیو یورک) برخی دیگر هم که به ویرجین ملکه انگلیس علاقه داشتند (ویرجینیا) را به نام او نامیدند، فرانسوی‌ها هم که به لویی پادشاه فرانسه علاقه‌مند بودند (لویزیانا) را به نام او نامیدند، ایتالیایی‌هایی که از ونیز مهاجرت کرده بودند هم (ونوزوئلا) را به این نام نامیدند.

استعمار تاریخی مقدمه استعمار کهن (قسمت دوم)

میهمانان ناخوانده

همانطور که قبل از این نیز اشاره کردیم قاره آمریکا چندین قرن قبل از حضور آمریکایی‌ها در آنجا توسط ایرانیان و مسلمانان کشف شده و دارای تمدن‌های قدرت‌مندی بود اما با این نقیصه که سلاح‌هایی آتشین نداشتند تا از خود دفاع کنند. عمده ساکنان این قاره به دست مهاجران اروپایی کشته یا عقیم شدند، بنا به برخی آمار بین ۷۰ تا ۹۰ میلیون بومی این قاره و بنا به برخی دیگر از آمار بیش از ۲۰ میلیون سرخ‌پوست حاضر در آمریکای شمالی و مرکزی و قریب به ۱۰ میلیون مردم ساکن آمریکای جنوبی قربانیان زیاده خواهی مردم مهاجران اروپایی شدند.

و درواقع اشغال آمریکا در ادامه سقوط کشورهای اسلامی در آندلس بوده است و پس از خیانت محمدثانی، اروپایی‌ها به سوی قاره آمریکا برای فتح باقیمانده‌های فتوحات سرزمین های اسلامی حرکت کردند و در قاره آمریکا جنایات بی‌شماری مرتکب شدند.

مهاجمین اروپایی برای نابود سازی فرهنگ کهن تمدن‌های بومی قاره آمریکا اقدام به سوزاندن کتاب‌های آنها که در زمینه‌های مختلف نگارش شده بود کردند، به طور مثال تمدن بزرگ و پیشرفته مایا بیش از هزار جلد کتاب آکاردئونی شکل، تالیف کرده بودند که موضوعاتی مانند تاریخ قوم مایا، نظام اعتقادی، ستاره شناسی و پیشگویی، ریاضیات، طب و گاهشماری را در بر می‌گرفت. این کتاب‌ها تقریبا همگی به دست کشیش‌های اسپانیایی سوزانده شدند، یکی از این کشیش‌ها بنام "اسقف دیگو دلاندا" که عامل اصلی از دست رفتن آثار مکتوب قدیمی مایا بود سوزاندن کتاب‌های مایاها را این‌گونه توصیف کرده‌است:

«این مردمان در عین حال با استفاده از نشانه‌ها و حروف مشخص کتاب‌هایی نوشته و در آن‌ها امور باستانی و دانش کهن خویش را توصیف نموده بودند، آنها این نوشتارها را درک می‌کردند و به دیگران نیز می‌فهمانیدند و آموزش می‌دادند. ما تعداد بسیار زیادی از این کتاب‌ها را یافتیم و چون مشاهده کردیم در میان آن‌ها چیزی جز خرافات و دروغ‌های شیطانی وجود ندارد، همه را سوزاندیم که به شکل حیرت‌آوری باعث تاثر و افسوس آن‌ها شد و دست آخر همه آن‌ها را پریشان و محنت‌زده کرد.»

 در زمینه مهمان نوازی بسیار قوم با فرهنگی بوده اند. یکی از سربازان همراه کاپیتان «جان اندیکوت» در توصیف حمله خود بر قوم پیکو چنین می گوید: 

«هنگامی که سرخ پوستان پیکو احساس کردند به آنان نزدیک می شویم به استقبال ما شتافتند و فریاد خوش آمدید انگلیسی ها سردادند اما آنها از طرح شومی که برای آنان پنهان کرده بودیم آگاهی نداشتند».

برخلاف تمدن ایرانی و اسلامی که با ورود و فتح سرزمین ها به ملت آن احترام گذاشته و اقدام به آبادانی آنجا می‌کردند، اروپایی ها با فتح هر سرزمینی در آن ویرانی‌های بسیار و جبران ناپذیر پدید می‌آوردند و مردم آن سرزمین را نابود می‌کردند.

ژن خوب و ژن بد

جرج واشنگتن می‌گوید: 

«گسترش تدریجی شهرک های سفید پوست نشین مستلزم آن است که سرخ پوستان وحشی از مناطق سکونت خود فرار کنند. همانگونه که گرگ ها فرار می کنند . گرگ‌ها و سرخ پوستان هر دو موجودات درنده هستند هر چند که منظرشان متفاوت است.»

بخش‌زیادی از مهاجران ناخوانده اروپایی را یهودی‌های بی‌وطن تشکیل می‌دادند آنها که در میان مردم اروپا چندان محبوب نبودند، آمریکا را سرزمین موعود نامیدند و به صورت گسترده به آنجا مهاجرت کردند.

مهاجمان اروپایی که خود را از نژاد انگلوساکسون و نژاد برتر می‌دیدند دست به کشتار نژادهای ضعیف و پست در نگاه خود زدند. اروپایی‌ها مسابقه کشتن سرخپوستان و کندن پوست سر آنان را بنا نهادند. این مسابقه تا جایی پیش رفت که دیگر به سختی می‌توانستند سرخ پوستی پیدا کنند. "جان مایسون" نویسنده کتاب "تاریخ جنگ پیکو و بنیان گذار مستعمره کونتیک" در این باره می‌گوید: «سفید پوستان اروپایی کشتار و قتل عام مستقیم سرخ پوستان را بهترین شیوه برای از بین بردن آنان می‌دانستند و آتش زدن مزارع و خانه‌های آنها را در درجه دوم برنامه‌های خود قرار داده بودند.»

مهاجمان اروپائی سرخ پوستان را با اعمال زور وادار به کوچ از سرزمین های خود می‌کردند و برخی از آنها را به عنوان برده می‌گرفتند و به سایر کشورها می‌بردند و می‌فروختند، سرخ پوستانی که به عنوان برده در دست آنان قرار می‌گرفتند از حداقل حقوق انسانی بر خوردار نبودند، غذای آنها بسیار کم و بی‌کیفیت بود؛ ارباب‌ها در برابر جان این برده‌ها کمترین احساس مسئولیتی نداشتند. اگر مریضی می‌شدند برای آنها اهمیت نداشت ولو اینکه آنها از آن مریضی جان دهند زیرا هزینه گرفتن یک برده جدید کمتر از هزینه مداوای آن برده بود.

یکی از مسائلی که با ورود اروپاییان به این قاره رخ می‌دهد شروع طاعون در این منطقه است. طاعون این منطقه فراگیر می‌شود. اما نکته این است که این بیماری فقط در میان سرخ پوستان است و خود اروپاییان به آن مبتلا نمی‌شدند. با رواج یافتن وبا و طاعون در میان سرخ پوستان تعداد زیادی از آنها از این طریق از بین می‌روند. اروپاییان وقتی که شهرهای سرخ پوستان را محاصره می‌کردند، اجساد سرخ پوستانی را که در اثر طاعون می‌مردند را به داخل شهرها می‌انداختند. نحوه انتقال طاعون و وبا به سرخ پوستان به این نحو بود که آنها ملافه‌ها و پتوهای آلوده به وبا را در میان سرخ پوستان تقسیم می‌کردند و سرخ پوستان با اعتماد به آنها پتوها را آنها  می‌گرفتند. به این ترتیب پس از مدتی تعداد زیادی از سرخ پوستان به این بیماری مبتلا می‌شدند.

تئودور روزولت رئیس جمهور وقت امریکا در ستایش شجاعت سربازان آمریکایی در کشتار سرخ‌پوستان می‌گوید: «حادثه "ساندکریک" یک حرکت اخلاقی و برای جامعه امریکا سودمند بوده است. از بین بردن نژاد های پست و فرومایه ضرورتی اجتناب ناپذیر است.»

نژاد پرستی‌ انگلوساکسون‌های اروپایی فقط در مقابل سرخ‌پوست‌ها نبود آنها نژادهای دیگر را نیز به وقت نیاز از جمله نژادهای پست معرفی کرده و برای بقاء بشر بر اساس اندیشه داروینی اقدام به حذف این نژادها می‌کردند. "اداره انتوبولوژی موسسه فرهنگی اسمیت سونیان آمریکا" در جنگ جهانی دوم برای توجیه کشتار ژاپنی‌ها آنها را ردیف نژادهای پست و فرومایه قرار داد. آنها می‌گفتند: جمجمه ژاپنی به اندازه دو هزار سال از جمجمه ما انگلوساکسون ها عقب مانده‌تر است.

این ماجرا در جنگ ویتنام نیز تکرار شد و آمریکایی‌ها ویتنامی‌ها را مورچه سفید نامیدند همانگونه که سرخ پوستان را انگل و فیلیپینی‌ها را حشره و اعراب و عراقی ها را سوسک و سوسمار و مردمانی احمق نامیده بودند.

"ژنرال مکسویل بایلور" در سخنانی در کنگره آمریکا "ویت کنگ‌های" ویتنامی را سرخ پوست توصیف کرد و افزود آنان بهتر از شپش که در پوست سگ لانه می‌کند نیستند.

شبکه تلویزیونی history روز 13 ژوئیه سال 1996 با پخش فیلم مستندی به عنوان «پرواز سیمرغ» شیوه‌های جدید و پیشرفته‌ای از صحنه‌های پوست کنی و سر بریدن ویتامی‌ها توسط سربازان آمریکایی را نشان داد، این فیلم نشان می‌دهد که سربازان امریکا در اواخر سال 1967م در جریان عملیاتی به نام «خیزش سیمرغ» operation phoenix  که سازمان اطلاعات مرکزی امریکا آن را تدارک دیده بود افراد مشکوک به همکاری با ویت کنگ ها را سر بریدند.

..........................................................................

مطلب مرتبط:

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

استعمار کهن ( قسمت اول: دنیا آبستن تغییرات بزرگ)

در حال حاضر در سال 2019 هستیم، فرض کنید زمان به عقب بازگشته و شما به چهارصد سال قبل یعنی ابتدای قرن ۱۶ میلادی بازگشته‌اید. قاره استرالیا هنوز کشف نشده و جز معدودی از بومیان، انسانی در آنجا سکونت ندارد، قاره آمریکا هم هنوز کشف نشده و فقط سرخ‌‍پوست‌ها به صورت قبیله‌ای در آنجا زندگی می‌کنند، در آفریقا هم تقریبا وضع به همین شکل است و سیاه‌پوستان در قبیله‌هایی آدم‌خوار و بدوی به‌سر می‌برند...

در اروپا تمدن‌هایی به صورت پادشاهی و البته با کشورهای نسبتا کوچک در کنار هم زندگی می‌کنند و در آسیا در قسمت شرقی آن تمدن‌های بزرگی چون: چین و هند و حکومت‌هایی باسابقه‌ای چون ژاپن و کره، قرن‌هاست وجود دارند، در قسمت شمالی آسیا مغول‌ها زندگی ساده‌ای دارند اما روس‌ها دارای حکومت‌های قدیمی هستند، در قسمت غربی‌آسیا نیز دو کشور بزرگ و قدرتمند "عثمانی و صفویه" با سابقه‌ی تمدن اسلامی حضور دارند؛ کشور عثمانی در مناطق "غرب آسیا و شمال آفریقا" اعم از ترکیه، سوریه، اردن، عراق، عربستان و مصر حکومت می‌کند و دولت صفویه در قسمت‌های "مرکزی و غربی آسیا" سرزمین‌های ایران و قسمت‌هایی از ترکیه و عراق کنونی، افغانستان، ارمنستان، آذربایجان، پاکستان و بخش‌هایی از ترکمنستان و حاشیه جنوبی خلیج فارس و... حکومت دارد.

اگرچه هر کدام از تمدن‌های بزرگ چین، هند، ایران یا عثمانی به تنهایی معادل کل اروپا هستند اما چرخه اتفاقات جدید عالم در اروپا درحال رقم خوردن است و قرار است سرنوشت آینده کره خاکی را اروپائیان رقم زنند. گام‌های آغازین انقلاب صنعتی با ساخت سلاح‌های آتشین و قطب‌نما و کشتی‌های جنگی قوی سکان‌دار که امکان مسافرت‌های طولانی را دارند، قدرتی شگرف به اروپایی‌ها داده است. اروپایی‌ها برای اولین بار از طریق دریا توانسته‌اند به آن سوی آفریقا، هند و ایران مسافرت کنند.

حال به فرض خودمان برمی‌گردیم، قرار است داستان عالم را بعد از این به شما بسپاریم و شما حاکم کل عالم هستید، قرار است دنیای خوبی برای همه آدم‌ها بسازید... چه نقشه‌ای برای بهتر شدن دنیا خواهید کشید؟ به نظر شما اروپایی‌ها برای آینده بهتر مردم خود و جهان چه اقدامی انجام دادند؟

اگر به جای کل دنیا، فقط حکومت بر اروپا یا مثلا کشور پرتقال به شما داده می‌شد، طراحی شما برای آینده چه تفاوتی می‌کرد؟

استعمار تاریخی مقدمه استعمار کهن قسمت اول

بیاییم یک بار دیگر تاریخ را -البته نه با قرائت اروپایی- مرور کنیم.

قاره استرالیا

آیا چهارصد سال قبل یعنی ابتدای قرن ۱۶ میلادی هنوز قاره استرالیا کشف نشده و جز معدودی از بومیان، انسانی در آنجا سکونت نداشت؟

پیشنهاد می‌کنم کتاب «تاریخ حضور ایرانیان و مسلمانان در قاره آمریکا پیش از کریستف کلمب» نوشته حمید شفیع زاده را مطالعه کنید. ایشان در این کتاب نقشه‌های مختلفی مربوط به صدها سال قبل از ادعای اروپایی‌ها مبنی بر کشف استرالیا را نشان می‌دهند که به صورت دقیق قاره استرالیا در آن ترسیم شده است.

یکی از نکات جالبی که آقای شفیع زاده مورد بررسی قرارداده‌اند، کودن بودن غربی‌ها در نقشه‌ کشی است که درحالی که مسلمانان و ایرانی‌ها صدها سال قبل نقشه‌های درستی از استرالیا کشیده‌اند، اروپایی‌ها تا مدت‌ها استرالیا را در نقشه‌های خود متصل به قطب جنوب با رود و درخت می‌کشیده‌اند؟!

شاید جالب باشد بدانید تا قبل از 1880میلادی در بیشتر نقشه هایی که غربی ها هم از آن ها استفاده می کردند نصف النهار مبدأ از شهر اصفهان می گذشته است  و بعد از این سال تصمیم گرفته شد که نصف النهاری که از گرینویچ می‌گذرد، نصف‌النهار مبدأ یا همان صفر درجه قرار گیرد.

اگر روی نقشه فاصله قاره استرالیا و کشورهای جنوبی آسیا مثل مالزی و اندونزی را مشاهده کنید متوجه می‌شوید چقدر فاصله کمی بین این مناطق وجود دارد و اصلا متصور نیست مردمان آسیا که سال‌ها قبل با کشتی‌های خود از ایران تا چین و هند را به راحتی رفت و آمد می‌کردند این فاصله اندک را طی نکرده باشند. 

درواقع صرف نظر از اسناد موجود و نقشه‌های بجا مانده از مسلمانان، اروپایی‌ها برای پاک‌کردن جنایت‌های خود در تاریخ، تاریخ را به شدت حماقت وار نقل کرده‌اند و تعجب بیشتر باوراندن این گزارش حماقت وار به همه مردم دنیا است.

شاید برای شما جالب باشد که سال‌ها قبل از اینکه اروپایی‌ها به کشتی‌های اوقیانوس پیما دست پیدا کنند ایرانیان کشتی‌های بزرگ اوقیانوس پیمایی داشتند که دارای سکان بود و اصلا کلمه ناو یک کلمه فارسی است و ایرانی‌ها هرچیز بلند و توخالی را ناو گویند مثلا ناودان.

دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 7 ثانیه

قاره آمریکا

عمده مردم جهان تصور می‌کنند قاره آمریکا تا قبل اکتشاف کریستف کلمب هم هنوز کشف نشده و مردمی که در این قاره زندگی‌ می‌کردند فقط سرخ‌‍پوست‌هایی وحشی و غیر متمدن بودند که به صورت قبیله‌ای در آنجا زندگی می‌کردند.

در کتابی که معرفی کردم اسناد زیادی مربوط به حضور ایرانیان در قاره آمریکا دیده می‌شود ایرانیانی که مسلمان بوده‌اند و به برخی از شواهد ایشان اشاره می‌کنم:

  • در کلمبیا قبیله‌ای از بومیان وجود دارد به نام «آریا کوه گیر» که از نظر پوششی کاملا شبیه به لباس عشایر بختیاری هستند و حتی از ساز نی استفاده می کنند. وقتی ایشان تصاویر مردم این قبیله را نشان می‌دهند کسی باور نمی‌کند اینها از عشایر بختیاری ایران نباشند.
  • در سفرنامه کریستف کلمب آمده است که وقتی به کوبا می‌رسند شهرهایی را می‌بینند که بسیار بزرگ بوده و مناره‌های مساجد در آن وجود داشته است، در فیلم مربوط به ارائه ایشان تصویری از یکی از شهرهای قدیمی آمریکای جنوبی نشان داده می‌شود که شهر دارای مناره‌های متعدد و بزرگ است و زنان به صورت باحجاب در آن دیده می‌شوند.
  • جالب‌تر اینکه خود اروپایی‌ها می‌گویند کرسیتف کلمب در سفر خود تصور می‌کند به ژاپن یا هند وارد شده است؟ و کسی از خود نمی‌پرسد که چطور او دشت‌های خالی با حضور قبایل بومی را با هند و ژاپن اشتباه گرفته بوده است؟ هند و ژاپنی که قرن‌ها از آنجا کالاهای تجاری به اروپا می‌رفته است؟
  • آقای شفیع زاده در اسناد خود به برگزاری مراسم عید نوروز در آغاز بهار که از کهن ترین رسوم ایرانی است به عنوان یکی دیگر از اسناد اثبات حضور ایرانیان در دوران باستان در قاره آمریکا اشاره می‌کنند و جالب توجه اینکه با توجه به تفاوت زمانی که بین دو نیمکره وجود دارد بومی های قاره آمریکا مراسم عید نوروز را در بیست و یکم مارس یعنی مصادف با سال تحویل در ایران برگزار می کنند.
  • ایشان به اقوامی در قاره آمریکا اشاره می‌کنند که اسم آنها نیز ایرانی است، مانند کاوش کار، آریا کوه گیر، یمنی و ثریا که حتی از نظر چهره نیز بسیار شبیه ایرانی‌ها هستند و آثاری از تمدن‌های باقی مانده در آمریکا جنوبی را نشان می‌دهند که بسیار شبیه به پرسپولیس است یا مجسمه‌ای که در پرو کشف شده است و عین این مجسمه در بابل نیز کشف شده است.
  • بنابر اسناد معتبری که آقای شفیع‌زاده در کتاب خود ارائه می‌کنند اروپایی ها و به صورت شاخص کریستف کلمب برای سفر به قاره آمریکا از راهنماها، نقشه و وسایل دریانوردی مسلمانان استفاده کرده‌اند و این مسأله بیانگر آن است که اروپایی ها در واقع آخرین کسانی هستند که از وجود این قاره با خبر شده‌اند و برای این که بتوانند طبق عادت همیشگی خود تاریخ را مورد تحریف قرار دهند اقدام به نابودی بسیاری از بناهای تاریخی و سوزاندن کتب قوم های اصیل و بعضا ایرانی قاره آمریکا کردند به گونه‌ای که" ادواردو گالئانو"، نویسنده شهیر اوروگوئه‌ای و نویسنده کتاب «رگ‌های باز آمریکای لاتین»، در توصیف قتل عام میلیون‌ها تن از بومیان منطقه آمریکای لاتین در دوره استعمار این منطقه از سوی امپراتوری اسپانیا، می‌نویسد: به هنگام ظهور فاتحان در امپراتوری "آزتکها" و "اینکاها" و "مایاها" روی همه رفته بین 70 تا 90 میلیون نفر زندگی می‌کردند، اما یک قرن بعد این جمعیت به 5 الی3 میلیون نفر تقلیل یافت؛ که این مسأله بیانگر ابعاد یک نسل کشی عظیم تاریخی است.
  • برخی اسناد تاریخی باقی‌مانده از تمدن‌های سابق در آمریکا حاکی از وجود شهرهایی با ساختمان‌ها چند طبقه است. ساختار اجتماعی و طبقات اجتماعی در آن شکل گرفته بوده است. کشاورزی در این مناطق وجود داشته است و در هر منطقه محصول متناسب با آنجا کشت می شده است. مزارع ذرت و... که در خاطرات اولین اروپایی هایی که به  این قاره می‌روند به آنها اشاره شده است بیان گر این است که در آن زمان سرخ پوستان کشاروزی را به صورت سازمان یافته انجام می‌داده‌اند. خانم "ارنا گنیشر" در خصوص معماری و شاهکارهای هنری آنان در کتاب خود اشاره می کند. او می نویسد: «در روستای opitaten متعلق به قوم سرخ پوست نوتکا حدود 200 خانه بسیار زیبا و مجلل وجود داشت که دیوارها وسقف های آن با انواع شاهکارهای هنری نقاشی شده و مجسمه های گوناگون به زیبایی آن افزوده بود. در ها و پنجره های آن را به شکل موجودات زنده ساخته بودند. اگر خواسته باشید وارد یکی از این خانه ها بشوید بی تردید لازم است  از دربی که به شکل جسم انسان و سرحیوان ساخته شده است عبور کنید».

از جمله کارهای آقای شفیع‌زداده بررسی اسامی ایرانی موجود در قاره آمریکا است به طور مثال ایشان به نام ایرانی آمازون و ماجرای آن و ارائه اسنادی از این اسم ایرانی اشاره می‌کنند یا به منطقه‌ای به نام "داریان" که گرفته شده از نام داریوش است و یا منطقه‌ای به نام  "گودال خار" یا شهر کوه‌تپه اشاره می‌کنند.

  • یکی دیگر از شواهد ایشان وجود کلیساهایی قدیمی رو به قبله و با معماری کاملا شبیه به مساجد اصفهان! است و یا زنانی با چادر سیاه بر سر قبر عزیزانشان عکسی‌هایی از مردم مکزیک که کسی نمی‌تواند بفهمد این ایران نیست!
  • ایشان همچنین به قومی به نام ماندانا در شمال آمریکا در مرز آمریکا و کانادا اشاره می‌کنند که سرخ‌پوست‌هایی با ژن کاملا شبیه ایرانی و زبانی‌ شبیه به فارسی و اصطلاحات مشترک با فارسی دارند و یا به زبان اصلی یک منطقه از پرو که ۱۳ میلیون ادم با آن صحبت می‌کنند و عباراتی شبیه آری، من نه، یخ، وق زدن و... دارند.

دریافت   مدت زمان: 26 دقیقه 4 ثانیه

آفریقا

اما آفریقا بله در آفریقا هم تقریبا وضع به همین شکل است یعنی اروپایی‌ها تاریخ آفریقا را هم تحریف‌کرده‌اند و تا توانسته‌اند صرفا قبایلی آدم‌خوار و وحشی از مردم آفریقا انعکاس داده‌اند درحالی که در قسمت‌ شمالی آفریقا یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌‌های جهان به نام مصر وجود دارد ویا در قسمت‌های جنوبی‌ آفریقا نیز قریب به ده‌هزار سرزمین و حکومت قدیمی وجود دارد.

اروپا

اما بازگردیم به خود اروپا اگر بی‌انصافی نکرده باشیم اروپایی‌ها برای مبارزه با گذشته پلید خود و حرکت در جهت رنساس، تاریخ قرون وسطی و قبل از انقلاب صنعتی را به خوبی نقل کرده‌اند دوره مهاجرت اروپایی‌ها به آمریکا مصادف با زمانی است که "ملکه ایزابیل" به اطرافیان خود فخر فروشی می‌کرد که در عمر  خود دوبار بدنش را شستشو داده است. یکبار هنگام تولد و بار دیگر هنگام ازدواج.

در مورد آنچه از کشتی‌های سکان‌دار و اوقیانوس پیما نیز گفته شده است در واقع سال‌ها قبل این کشتی‌ها توسط مسلمانان ساخته شده بود و تنها تفاوت اروپایی‌ها در قرن اخیر دست‌یافتن آنها به سلاح‌های کشنده بود.

.........................................................................................

مطلب مرتبط:

............................................................................

 
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

"عدالت‌خواه با نگاه معنوی" خودش را کامل و بی‌عیب نمی‌داند و دنبال رسوا کردن دیگران نیست و اگر تذکری می‌دهد می‌خواهد اصلاحی پدید آید.

👈« این عیب‌‏گیری‌هایى که بعضى از ما نسبت به دیگران می‌کنیم، همه‏اش براى این است که ما خودمان‏ را- براى آن حبّ نفسى که داریم- خیلى مهذب و صحیح و آدم کامل‏ می‌‏دانیم و دیگران را معیوب می‌‏دانیم و به عیبشان ایراد می‌گیریم‏.»[1]  

فرق است که با نگاه "رسوا کردن متخلف" وارد صحنه عدالت‌خواهی شویم یا "اصلاح متخلف"؛ عدالت‌خواه واقعی همچون علی است که اگرچه ضربت‌ها وارد می‌کند اما هیچ ضربتی نیست الا اینکه محاسبه می‌کند که این فرد و آنچه در صلب اوست امکان نجات دارد یا خیر؟ این فرد را بهتر است فراری دهیم یا زخمی کنیم؟

"عدالت‌خواه با نگاه معنوی" تا وقتی خلافی از مؤمنین ثابت نشده است اصل را بر صحت می‌گذارد.

👈به تعبیر قرآن: چرا مردان و زنان مؤمن به یکدیگر گمان خیر نمی‌برند؟

🔹«لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً»[2]

عدالت‌خواه واقتی اصل را بر فساد مسئولین نمی‌گذارد.

👈«خواست عدالت و رفع فساد بسیار مهم است. این خواست‌ها باید وجود داشته باشد. در کنار این خواست‌ها این طور هم نباشد که همه‌کارهایی را که مسئولان کرده‌اند انسان زیر سوال ببرد و مورد تردید قرار دهد.»[۳]

👈به تعبیر مروی از امیرالمؤمنین(ع): «رفتار برادرت را به بهترین وجه آن تفسیر کن، مگر زمانى که دلیلى اقامه شود که راه توجیه را بر تو ببندد. و تا وقتى براى سخنى که از دهان برادرت بیرون مى‏آید، توجیه خوبى مى‏یابى، به او گمان بد مبَر».

🔹«ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یَأْتِیَکَ مَا یَغْلِبُکَ مِنْهُ، وَ لَا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیکَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیْرِ مَحْمِلًا.»[۴]

پیشنهاد می‌کنم حتما در همین باب توضیحات رسایی در مورد انتخاب آیت‌الله آملی لاریجانی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بشونید.👇

دریافت

 

البته این حسن ظن به معنای "سادگی پیشه کردن" و چشم بستن بر اتفاقات و عملکردها نیست.

👈در روایتی امام صادق (ع) نقل شده است: «به برادرت اعتماد کامل و تمام مکن؛ زیرا زمین خوردن ناشى از اطمینان کردن، بخشودنى نیست».

🔹«لا تَثِقَنَّ بأخِیک کلَّ الثِّقَةِ؛ فإنَّ صَرعَةَ الاستِرسالِ لا تُستَقالُ»[۵]

 


[1] تفسیر سوره حمد امام خمینی ؛ ص: 144.

[2] ۱۲ النور

۳] بیانات مقام معظم رهبری در ۱۰ آبان ۱۳۸۳.

۴] الأمالى، صدوق، ص 380، ح 483. در همین باب در روایت دیگری از حضرت امیر(ع) روایت شده است: اطْرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ بَیْنَکُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ نَهَى عَنْ ذَلِکَ. تفسیر نور الثقلین، ج‏ 5، ص: 92.

[۵] تحف العقول، ص: 357.

...............................................................................

مطالب مرتبط:

عدالت‌خواهی بدون معنویت (قسمت اول: نگاه معنوی)

...........................................................................

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در ۱۸ شهریور ۱۳۸۸ بعد از مدت‌ها اعتراض و آشوب‌ها در فتنه، امام خامنه‌ای در تذکری فرمودند: «اگر معنویت با عدالت همراه نباشد عدالت می‌شود، یک شعار توخالی خیلی‌ها حرف عدالت را می‌زنند اما چون معنویت و آن نگاه معنوی نیست، بیشتر جنبه سیاسی و شکلی پیدا می‌کند.»

خیلی‌هامان تصورمان از عدالت‌خواهی همراه با معنویت، چیزی شبیه «زاهدان شب و شیران روز» است که البته نمی‌توان گفت صد درصد اشتباه است.

👈چراکه البته آنکه عَلَم عدالت‌خواهی را برداشته باشد، باید اهل "قرآن خوانی فردی و جمعی" و "مجلس تفسیر" باشد، البته باید اهل "سوز و گداز" باشد، با یک "عالم ربانی" مرتبط باشد، که مگر شما کسی را در تاریخ انقلاب سراغ دارید که بدون اینها تا آخر عدالت‌خواه یا انقلابی مانده باشد!

اما مسأله اصلی فراتر از این بایدهای اساسی است؛ "عدالت‌خواه با معنویت" اگر محدود به "سوز و گداز و قرآن خوانی" بود، پس چه فرقی‌ است بین علی(ع) و ابن ملجم؟ خوارج که هم عدالت‌خواه بودند و هم با معنویت!

همانطور که حضرت آقا می‌فرمایند، نتیجه همراه شدن عدالت‌خواهی با معنویت بدست آمدن "نگاه معنوی" است و این نگاه است که اگر نباشد عدالت‌خواهی می‌شود سیاسی بازی، می‌شود سلبرتی‌بازی، می‌شود خود را خالی کردن بی‌نتیجه.

عدالت‌خواهی و معنویت‌خواهی درنگاه ما اصلا دو گزاره جدا و دوئیتی ندارند که اگر داشته باشند، می‌شود "مارکسیسم اسلامی"؛ ما از سر معنویت خواهی است که عدالت‌خواه شده‌ایم.

...........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

استادم به نقل از آیت‌الله صدیقی نقل می‌کردند: «زمانی قبل از انقلاب دکتر علی شریعتی در مورد آیت‌الله میلانی در مشهد گفته بود: من فلان استادم در فرانسه را از ایشان شیعه‌تر می‌دانم. مدتی بعد کسی این ماجرا را برای آیت‌الله بهجت نقل می‌کنند که شریعتی چنین گفته است، ایشان ناراحت می‌شوند و همان موقع او را نفرین می‌کنند که (خذله الله ان شاء الله) و جالب اینجا که چند روز بعد خبر وفات دکتر شریعتی می‌آید.»

شریعتی اگرچه طیب نفس داشت و بسیار خوش بیان و قلم بود اما چون اسلام را از اهلش نگرفته و از دریچه غرب‌شناسی وارد مقوله بررسی اسلام شده بود، در مبانی اعتقادی اشکالات فراوانی داشت که شهید مطهری مکررا به نقد مبانی اندیشه‌ای او پرداختد.

نقل است علامه طباطبایی بعد از خواندن یکی از کتاب‌های شریعتی می‌فرمایند: اشکالات مبنایی بسیار زیادی در مباحث او هست و گروهی از شاگردان خود را موظف به نقد مبانی اندیشه‌ای شریعتی می‌کنند که ماجراهایی مفصل دارد...

این ماجرا مختص به شریعتی نیز نیست که او گل سر سبد این جماعت روشنفکر است. مثلا سروش دانشجوی دکتری داروسازی در فرانسه مشغول مطالعات غرب شناسی شده و بعد از آن وارد مقوله اسلام شناسی و ارائه نظریات جدید در اسلام می‌شود یا مثلا سیدمحمد خاتمی تا زمان اخذ دیپلم تجربی در کنار مدرسه درس حوزه را هم می‌خواند بعد از آن به دانشگاه اصفهان رفته و مشغول تحصیل در رشته غرب شناسی شده و به تعبیر خودش از حوزه یک عبا و عمامه برایش مانده بود، سپس با دریافت‌های حاصل از غرب‌شناسی با قلم و بیانی زیبا شروع به اسلام شناسی و نظریه‌پردازی در مورد اسلام می‌کند.

در کتاب شریف کافی از امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل است: هرکس بدون علم عمل کند فسادی که بوجود می‌آورد بیشتر است از اصلاحی که بوجود خواهد آورد.

👈«مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ.»

در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است: آنکس که بدون بصیرت عمل کند به مسافر از راه گم‌شده‌ می‌ماند که سرعت حرکتش جز بر دوری او از مقصد نمی‌افزاید.

👈«الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ طَرِیقٍ فَلَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً»

متاسفانه باید بگویم دوستان خوش قلم و خوش بیان عدالت‌خواه بنده با کثرت نسبتا خوبی از افراد، دچار جهل مرکب شده و گمان نموده‌اند اینکه قلم یا بیان خوبی دارند با حاصل شدن اندک تأملی می‌توانند در موضوعات مختلف اسلام شناسی و اظهار نظر و فتوا صادر کنند.

خوشحال می‌شوم دوستان عدالت‌خواه که زمین و زمان را معمولا با زبان تندی نقد می‌کنند، شرح صدری که از دیگران انتظار دارند را خود به خرج دهند و تأملی در تاریخ جریان‌های جدا افتاده از روحانیت و خود مجتهدبین کنند، شاید در آراء و نظرات خود که باید بر پایه مطالعه اصولی و روش‌مند دین باشد، تغییری حاصل نمایند.

.............................

مطلب مرتبط:👇

  • حمید رضا باقری