شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ادامه از خاطره (اولین عملیات گارد بنی‌صدر)...

شب ۱۴ اسفند در پادگان نشسته بودیم و تعریف می‌کردیم که امروز در دانشگاه تهران چه اتفاقی افتاد و هرکس اطلاعات خودش را می‌گفت. شب دیروقت بود که یک دفعه به این فکر افتادم که ببینم ارزیابی طرفداران بنی‌صدر و گروه‌های مخالف از این قضیه چیست؟

به ذهنم رسید استادی داشتیم در تربیت معلم به اسم "علی‌اصغر ابراهیمی" به او زنگ بزنم.

او از اعضای حزب توده‌ و ظاهرا از ایدئولوگ‌ها و اعضای مؤثر حزب توده به حساب می‌آمد.

تا جایی که ما تحقیق کردیم قبل از انقلاب جزو افسران ارتش بوده بود که زمان شاه توسط حزب توده در ارتش نفوذ داده شده بودند و توسط ساواک شناسایی و پاک‌سازی شدند.

  بعدها با انقلاب ایشان سر از دانشگاه و تدریس درآورده بود و سخت معتقد به حزب توده و مرام کمونیستی و مخالف مذهب بود. در تدریس‌هایش هم گریزهایی به مسائل ضد مذهبی می‌زد.

یک بار داشت سر کلاس توضیح می‌داد راجع به اعتقادات مردم به امام‌زاده‌ها و اماکن زیارتی، می‌گفت: یک مردی بوده روزی یک چهارپایی داشته با آن کار می‌کرده تا اینکه این چهارپایش می‌میرد و این دیگر راه امرار معاشی نداشته، می‌آید چهارپایش را خاک می‌کند و قبری برایش درست می‌کند، یک ضریحی رویش می‌گذارد و می‌گوید این قبر امام‌زاده است و خودش هم می‌شود متولی آنجا، یک مریدهایی پیدا می‌کند طرفدارانی و کم کم آنجا را گسترش می‌دهد و این می‌شود راه درآمدی برای او.

ما هم به خاطر این حرف‌هایش با او درگیر شدیم که چرا با این داستان‌های ساختگی به اعتقادات مردم توهین می‌کنید. ایشان در قضیه تصفیه اساتید که من خودم هم در جریان بودم از دانشگاه تربیت معلم و استادی، اخراجش کرده بودیم. شماره تلفن او را داشتم،

ایشان یکی از فعالیت‌هایی که انجام می‌داد، برخی دانشجوها را جمع می‌کرد و به منزلش یا جاهایی که محل حزبشان بود می‌برد و آموزش‌های ایدئولوژیک به آنها می‌داد و خلاصه آنها را سازماندهی می‌کرد.

به ذهنم رسید که زنگی به ایشان بزنم و خودم را یکی از دانشجوهایی که با او خیلی رفت و آمد داشت، جا بزنم.

زنگ زدم منزلشان و اتفاقا گوشی را برداشت و من هم خودم را جای آن دانشجو جا زدم الان فقط یادم هست آن دانشجو اهل اراک بود، زنگ زدم و موقع صحبت هم از اصطلاحات سازمانی توده‌ای‌ها استفاده می‌کردم و مقداری هم بد و بی‌راه به حزب‌الهی‌ها می‌گفتم و با او همدردی می‌کردم تا ذهنش به این سمت نرود که شخص دیگری به او زنگ زده.

گفتم من از اراک تماس می‌گیرم، شنیده‌ام امروز در دانشگاه تهران درگیری شده می‌خواستم ببینم چه خبر است؟ و کسب تکلیف کنم.

ایشان خیلی خوشحال شد که به او زنگ زده‌ام و متوجه نشد که شخص دیگری هستم و شروع کرد به تحلیل قضیه ۱۴ اسفند، ازجمله چیزهایی که گفت: اینکه رفیق می‌دانی که این مرتجع‌های چماق به دست‌ و منظورش شهید بهشتی و طرفدارانش بود، اینها دیگر نمی‌گذارند ما فعالیت کنیم، ما با حضور اینها جایی نداریم، در کشوری که اسلامی است مرام کمونیستی و توده‌ای دیگر جایگاهی ندارد.

گفتم پس استاد تکلیف ما که طرفدار مرام کمونیستی هستیم، چیه؟ جمله جالبی گفت، گفت: حالا باید بروید تحت عنوان گروه‌هایی که یک لقب اسلامی دارند منتها با خودمان هستند، فعالیت کنید. گفتم مگر می‌شود هم مارکسیست باشیم، هم لقب اسلامی داشته باشیم. گفت: آره هست شما باید بگردید یک گروهی که هم از خودمان هست و هم لقب اسلامی دارد پیدا کنید و به آنها نزدیک شوید.

گفتم می‌شود یک مورد را بگویید: گفت گروه جاما.

جاما مخفف "جنبش مسلمانان مبارز" به رهبری "حبیب‌الله پیمان" بود که هم ایدئولوژی التقاطی داشت و به گروه‌های چپ نزدیک بود هم یک لقب اسلامی داشت.

یک کتابی هم ایشان نوشته بود به اسم ایدئولوژی اسلامی که اتفاقا آن زمان به عنوان ایدئولوژی اسلامی برای دانشجوها تدریس می‌شد و جزو واحدهای درسی رسمی بود که همه باید در آن درس شرکت می‌کردند. من این درس را با آقای "عباس عبدی" از دانشجوهای پیرو خط امام که این درس را تدریس می‌کرد، داشتم.

دانشگاه تربیت معلم تهران سال ۱۳۵۹
پدرم ایستاده نفر اول سمت راست تصویر

.........................................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 یکی از غفلت‌های مهمی که همه ما در آن شریک هستیم، عدم ثبت و ضبط خاطرات شفاهی مهم نزدیکانمان است. پیش از این بخش‌هایی از خاطرات پدرم (بابامحمد باقری) از "کردستان" و "وضعیت فرهنگی پیش از انقلاب" را منتشر کرده بودم و به لطف خدا متن زیر قسمت سوم از خاطرات شفاهی پدرم در مورد "نقش نیروهای گارد بنی‌صدر در حوادث ۱۴ اسفند ۵۹" است:

در مرکز تهران، نبش میدان حر، پادگان بزرگی هست که نام فعلی آن پادگان حر است و قبلا به نام لاهوتی شناخته می‌شد.

در زمان انقلاب آنجا مرکز آموزش نیروهای ویژه کلاه‌سبزهای ارتش و به اصطلاح به آن تیپ No Head می‌گفتند.

شنیده بودیم که برای آموزش‌های این تیپ مربیانشان را از آمریکا و اسرائیل می‌آورده‌اند و بعد از انقلاب بقایای این تیپ که نیروهای زبده‌ای هم بودند هنوز در پادگان حضور داشتند.

در حوادث انقلاب مردم اسلحه‌خانه‌ها را خالی کرده بودند و سلاح‌های زیادی در دست مردم بود، به همین خاطر امام اعلام کردند کسانی که از اسلحه‌خانه‌ها اسلحه برده‌اند، سلاح‌ها را برگردانند و یکی از مراکزی که محل جمع‌آوری اسلحه‌ها شد، همین پادگان بود.

به همین جهت سپاه دفتری را در محل ستاد این پادگان در اختیار گرفت و بعد از اتمام ماجرا هم اگرچه پادگان متعلق به ارتش بود اما به هر شکل ممکن ستاد و انبار بزرگ اسلحه‌ها که در مرکز ستاد قرار داشت را تحویل نداد و در آنجا باقی ماند.

به واسطه همین حضور توأمان نیروهای سپاه و ارتش، پادگان مدیریت دوگانه‌ای پیدا کرده بود، چون مرکز ستاد آن در دست سپاه بود و سایر قسمت‌ها در دست نیروهای ارتش قرار داشت.

بر سر همین فرماندهی دو گانه‌ای که در آنجا بود چند بار هم بین محسن رضایی و بنی‌صدر بحث بالا گرفته بود. بنی‌صدر می‌خواست سپاه آنجا را کامل تخلیه کند و در اختیار ارتش قرار دهد ولی محسن رضایی قبول نمی‌کرد.

به نظر می‌رسید بنی‌صدر برنامه‌هایی برای این پادگان دارد و به همین خاطر خیلی اصرار می‌کرد که سپاه باید از آنجا خارج شود.

✅ من با اینکه دانشجو بودم ولی چون تشکیلات سپاه هنوز خیلی مثل الان رسمی نبود و بچه حزب‌الهی‌ها همه با هم کمک می‌کردند، من هم با سپاه هم همکاری می‌کردم و اکثر شب‌ها به این پادگان می‌رفتم و به بچه‌های سپاه کمک می‌کردم و عملا خیلی با نیروهای رسمی فرقی نداشتیم.

تصویر پدرم(نفر سمت راست تصویر) به همراه دوتن دیگر از دوستان دانشجویش در دفتر سپاه در پادگان نوهد (بهمن ۱۳۵۹ش)

تصویری از پدرم در دفتر سپاه در پادگان نوهد (دی ۱۳۵۹ش)

مدتی بعد بنی‌صدر با تحریک نیروهای منافقین که آن زمان به آنها مجاهدین می‌گفتند، تصمیم گرفت برای خودش یک گاردی با نام "گارد ریاست جمهوری" یا "گارد بنی‌صدر" تشکیل دهد. مقدمات تشکیل این گارد را هم با همکاری منافقین که تشکیلات منسجمی داشتند انجام داد. یکی از جاهایی که برای این کار اختصاص دادند "پادگان نوهد" بود.

ما کم کم دیدیم در سوله‌هایی که آنجا هست، دارند نیروهای جدیدی می‌آورند و به آنها آموزش می‌دهند. نوعا از قیافه‌ها و رفتارهای آنها معلوم بود از خلاف‌کارها و بزن بهادرها هستند، در واقع خلاف‌کارهای تهران را جمع کرده بودند و در آنجا سازماندهی کرده و تحت عنوان گارد بنی‌صدر توسط همان بقایای تیپ نوهد که در پادگان مانده بودند، آموزش می‌دادند.

محل استقرار آنها در حد دو سوله خوابگاهی می‌شد. یک شب که دیدم سر و صدایی می‌آید به صورت ناشناس به آنجا رفتم تا سرکی بکشم و ببینم چه خبر است و اتفاقا آنها مشغول بزن و برقص بودند و اینقدر سرگرم بودند که متوجه حضور من در خوابگاهشان نشدند، حتی در راه برگشت یک کارتون نصفه قند هم بود که چون قند تمام کرده بودیم با خودم آوردم و آنها اصلا متوجه نشدند.

یک شب دیگر که قرار بود فردا بنی‌صدر به عنوان "فرمانده کل قوا" برای بازدید از پادگان و اولین هسته گارد خود به پادگان بیاید، نمایشگاهی درست کرده بودند که مثلا وضعیت آموزش‌های مختلف و... را نشان می‌داد، یک جایگاه هم برای سخنرانی بنی‌صدر در میدان بزرگ پادگان آماده کرده بودند. ما آن شب یک جمله‌ای از شهید بهشتی که آنها حساسیت زیادی روی او داشتند را روی پارچه‌ای یک متری نوشتیم و زیر آن هم اسم ایشان را زدیم و آن را مخفیانه بردیم در همان جایگاه نصب کردیم، بند برخی چادرهای نمایشگاه‌ها را هم تیغ زدیم و خلاصه یک آشفتگی در کارها بوجود آوردیم که نتیجه آن هم لغو مراسم بنی‌صدر شد.

زمان گذشت تا ۱۴ اسفند ۵۹ و ماجرای سخنرانی بنی‌صدر در دانشگاه تهران، برای آن سخنرانی به همه طرفداران بنی‌صدر و نیروهای منافقین فراخوان داده بودند که در آن جلسه حاضر شوند، در جلسه هم به صورت سازماندهی شده یک تعدادی از حزب‌الهی‌ها را دستگیر کردند و بردند بالا کارت‌های آنها را گرفتند که بنی‌صدر در سخنرانی نشان داد و گفت اینها بچه‌های کمیته هستند که آشوب درست می‌کنند.

درگیری‌هایی بین طرفداران بنی‌صدر و دانشجوهای حزب‌الهی بوجود آمد و نیروهای حزب‌الهی خیلی کتک خوردند ما شاهد بودیم که حتی تعدادی از دختران را زدند، برخی بچه‌های می‌گفتند با چاقو به برخی دختر‌های حزب‌الهی تعرض کرده بودند و چاقو را به قسمت‌های خاص  آنها فرو کرده بودند.

نیروهایی که در این پادگان آموزش و سازماندهی شده بودند هم آنجا حضور داشتند و در واقع اولین عملیاتشان در آن سخنرانی بود.

شب که به پادگان آمدیم دیدیم، خبری از نیروهای گارد ویژه که لباس‌های خاص کماندویی می‌پوشیدند در پادگان نیست ولی در عوض یک سری نیروهای جدید هستند که همه لباس‌های صفر سربازی خاکی به تن دارند، دقت که می‌کردی چهره‌ها همان افراد سابق بودند که لباس‌ها و کمی قیافه‌هایشان را تغییر داده بودند.

تصویر پدرم فرد سمت چپ تصویر دانشگاه تهران نماز جمعه (دی ماه ۱۳۵۹ش)

.........................................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حجت‌الاسلام و المسلمین "سید علی موسوی"

مناسبات آمارهای ایران و جهان؛

یک هفته از ورود رسمی کرونا به ایران می گذرد، تا این لحظه که این متن را می‌نویسم در ساعت ۳ بعد از ظهر شنبه ۱۰ اسفند، تعداد وفیات شناسایی شده از کرونا در ایران به 43 نفر رسیده است. 

 

مبتلایان شناسایی شده کل کشور نیز ۵۹۳ نفر. از این تعداد  ۱۰۹ نفر در قم و ۱۸۰ نفر در تهران هستند.

آمار مبتلایان به مراتب بیشتر از این می باشند. میانگین سنی این ۵۹۳ نفر، ۵۰ سال است.

این به آن معناست که شناسایی (تست کرونا) تنها از میان افراد پرخطر مراجعه کننده به مراکز درمانی به انجام رسیده است، لذا ۷ درصد فوت مبتلایان نزدیک به معیارهای رسمی فعلی جهانی است.

 

طبق مقاله "وب‌سایت worldometer 

در مورد میزان فوت مبتلایان به ویروس کرونا، برای۶۰-۶۹ ساله ها ۳.۶ درصد، ۷۰-۷۹ ساله ها ۸ درصد و۸۰ سال به بالا ۱۴.۸ درصد است.

میزان فوت افراد تا ۴۰ سال عمر، ۲ درصد می‌باشد که اخبار موجود در ایران نیز فاصله ای با آن ندارد.  لازم به ذکر است که این ۲ درصد نیز عموما از افراد دارای سابقه بیماری‌های پرخطر در برابر کرونا است.

میزان فوت بر اثر کرونا در میان بیماران قلبی-عروقی(۱۰.۵%) دیابت (۷.۳% ) بیماری‌های مزمن تنفسی ( ۶.۳%) فشار خون (۶% ) و سرطان (۵.۶% ) است.

 

مقایسه کرونا و آنفلوانزای فصلی؛

متوسط درصد فوت مبتلایان به کرونا را ۲.۳ درصد بر می‌شمارند در حالی که فوت ناشی از آنفولانزای فصلی در حدود ۰.۰۵ درصد است.

میزان اشاعه (بر اساس شاخص آر-صفر) در مورد آنفولانزا ۱.۳ تا ۱.۶ است.

به این معنا که هر نفر، ۱.۳ الی ۱.۶ نفر را مبتلا می‌کند، در حالی که در مورد ویروس کرونا آمارها بین ۲ تا ۳.۱۱ در تردد است.

این مقایسه نشان دهنده ریسک بالاتر کرونا در مقایسه با آنفولانزا است.

 

آیا قرنطینه در مقابل ریسک کرونا منطقی است؟

بر اساس این آمارها خطر کرونا برای افراد بالای ۴۰-۵۰ سال و افراد دارای سابقه بیماری‌های قلبی-عروقی، دیابت، بیماری‌های مزمن تنفسی، فشار خون و سرطان بسیار بالا و قابل توجه است ولی در مورد افراد زیر ۴۰ سال که سابقه بیماری‌های مذکور را ندارند، فاقد ریسک قابل توجهی می‌باشد.

 

طبعا رعایت اصول بهداشتی نه فقط در مورد ویروس کرونا بلکه در مورد ویروس آنفولانزا بسیار لازم است. رعایت بهداشت در بیماری های ویروسی فصلی می‌تواند نقش بسیار چشمگیری در سلامت عمومی داشته باشد.

 

طبق آمار CDC آمریکا، ۴۲ملیون و ۹۰۰ هزار نفر در سال ۲۰۱۸-۲۰۱۹ در این کشور مبتلا به آنفولانزا شده و ۶۱هزار و ۸۰۰ نفر می‌میرند.

جمعیت آمریکا ۳۲۷ ملیون و ۲۰۰ هزار نفر است. یعنی ۱۳ درصد مردم آمریکا به آنفولانزا مبتلا شده‌اند.  

اما در تصور عمومی مردم ما ریسک آنفولانزا پایین‌تر از آنچه باید باشد و ریسک کرونا بالاتر از آنچه باید هست.

با توجه به ریسک بسیار پایین کرونا برای افراد زیر ۴۰-۵۰ سال و فاقد سابقه بیماری‌های خاص و ریسک قابل توجه این ویروس برای افراد بالای این سن و دارای سابقه این بیماری‌ها، آنچه امکان عملی واضح‌تری دارد، قرنطینه شدن افراد پر ریسک است.

برای جلوگیری از انتشار بیماری توسط افراد ناقل با ریسک کم نیز باید افرادی که اولین نشانه‌ها را نیز در خود می‌بینند برای حفاظت سایرین از دست دادن بپرهیزند، ماسک‌هایی همچون ماسک N95 بزنند و از حضور در مدرسه و تجمعات پرهیز کنند.

 

این امر می‌تواند ضمانت‌های قانونی (همانند جریمه ریالی فرد مشکوک) و شرعی (حکم به حرمت در خطر قرار دادن سایرین) پیدا کند. به جای محبوس کردن افراد سالم و ایجاد فشار روانی در فضای عمومی کشور، می توان به صورت منطقی از اشاعه این گونه بیماری ها جلوگیری کرد.

 

آیا کرونا یک بحران است؟

کرونا بیماری پر ریسک‌تری از آنفولانزا برای افراد بالای ۴۰ سال و نیز افراد دارای بیماری‌های خاص است اما به هیچ وجه قابل مقایسه با بیماری‌های خطرناکی چون ایبولا و  طاعون نیست. این امر بر اساس آمار جهانی نیز به سادگی قابل فهم است.

 

بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی به طور متوسط ۵۰ درصد  مبتلایان به ایبولا فوت می‌کنند.

این درصد حسب شرایط بین ۲۵ تا ۹۰ درصد تغییر می‌کند.

بر اساس آمار همین سازمان در مورد طاعون 

فوت مبتلایان حدود ۳۰ تا ۶۰ درصد است.   این آمار در مقایسه با ۲ درصد فوت مبتلایان به کرونا (که آن درصد هم مربوط به افراد پر خطر می‌باشد) قابل مقایسه نیست.

واقعیت برساخته سیاسی کرونا؛

ویروس کرونا و ریسک آن پدیده ای «واقعی» است اما «تصویر ذهنی عمومی» از این بیماری به شکل یک کابوس بحرانی، زاییده رسانه است.

 

یک واقعیت عینی در شکل‌گیری این تصور رسانه‌ای وجود دارد و آن تعامل کشور چین با این بیماری است.

چین به مدت ۷ هفته این بیماری را وارد موج رسانه ای نمی‌کند.

اما با فشار سیاسی و جنجال رسانه‌های غربی، چین منفعل شده و پس از ۷ هفته مشاهده علائم در اولین بیماران شهر "ووهان" در 10 ژانویه، رسما شیوع این بیماری را اعلان کرده و این شهر را قرنطینه می‌کند. 

 

طبعا قرنطینه بعد از ۷ هفته تنها یک نمایش سیاسی داخلی و خارجی است.

در این میان ترس و وحشت چینی‌ها را نیز نباید از قلم انداخت. با توجه به ممنوعیت بودیسم در چین، مردم چین اعتقادی به جهان پس از مرگ ندارند. این امر مواجهه با مرگ اندیشی را برای یک چینی بسیار دشوار می‌کند. از این رو کنترل این وحشت در چین نیز خود برای فضای سیاسی داخلی این کشور اهمیت بالایی پیدا می‌کرد.

 

۷ هفته پنهان کاری چین، بیش از همه آمریکا را در معرض این ویروس قرار داده است. حجم ترددهای چینی بعد از کشورهای اطرافشان، به آمریکاست. نوع مدیریت افکار عمومی در آمریکا نشان دهنده آن است که این ویروس آنقدرها بحرانی نیست.

ترامپ در حال حاضر با وعده پیدا شدن واکسن، از وحشتی که به سقوط "داوجونز" منجر شد، جلوگیری کرده است و بر همین پاشنه در را خواهد چرخاند اما بحران موجود در ایران به این سادگی نقش برآب نخواهد شد.

 

ماه‌های آینده روشن خواهد شد که این بحران  برساخته رسانه است و سراسیمگی جامعه پزشکی و مسئولین بهداشتی در دامن زدن به این موج ترس و وحشت نقش بسیار جدی داشت.

 

📌رانندگی در جاده کوهستانی در زمستان پرخطر است اما بر اساس هیچ منطقی جاده‌های کوهستانی در زمستان بسته نمی‌شوند.

هنگام بارش برف نیز، تنها الزام به داشتن زنجیر چرخ است که مورد مراقبت قرار می‌گیرد.

 

📌جامعه پزشکی تنها مسئول سلامت جسمی جامعه نیست، بلکه مسئول سلامت روحی جامعه نیز می‌باشد.

هر سخت‌گیری و بحران سازی غیر منطقی، جامعه را شرطی کرده و در بحران‌های جدی تر امکان پذیرش عمومی مقابله منطقی را کاهش خواهد داد.

.........................................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 بعد از منتشر شدن ویروس کرونا برخی اولین پیشنهادشان برای تعطیلی، حرم‌های مطهر و مساجد بود و کاری به فروشگاه‌های بزرگ و بانک‌ها و دیگر مراکز اجتماع نداشتند...

 

🔰 در جواب آنها کسانی چون بنده، پست‌های مختلفی گذاشتیم و گفتیم اینجا دارالشفاء است و سال‌ها ما از این حرم‌ها، شفای خود را طلب می‌کرده‌ایم، امام رضا(علیه اسلام) و حضرت معصومه(س) واسطه‌های فیض و روزی ما هستند و به واسطه آنهاست که رحمت بر ما نازل می‌شود، حرم‌های مطهر محل نزول ملائک هستند و نزول ملائک سِلم و سلامتی را به دنبال دارد، پس اگر قرار بر تعطیلی است، آخرین گزینه این مکان‌های مقدس هستند و اگر خطر به حدی است که بنای بر تعطیلی باید گذاشت باید اول دیگر مراکز اجتماع را محدود کرد.

 

🔰حرم‌های مطهر را با رعایت نکات بهداشتی  و محدود کردن اجتماعات بایست باز نگه‌داشت چرا که در این وضعیت اضطراب و تشویش اذهان مردم، حرم‌های مطهر پناه‌گاه و محل آرامش و سکون است و بستن آن ضرر بسیار بزرگی دارد.

 

⁉️ برخی به ما اشکال کردند که صدر و ذیل حرف‌های شما با هم نمی‌سازد، اگر می‌گویید حرم‌ها محل شفا و نزول ملائک است پس چرا بایست نکات بهداشتی را در حرم‌های مطهر رعایت کنید؟ و اجتماعات را محدود؟

 

🔰پاسخ این بود که ما دو پیامبر داریم پیامبر بیرون به ما می‌گوید: رحمت از باب این‌ها بر شما نازل می‌شود و حرم‌های آنها محل نزول ملائک است، پیامبر درون که عقل باشد می‌گوید شما مکلف هستید اسباب گشترش مریضی را محدود کنید اما بدانید اسباب عالم محدود به اسباب مادی نیست، همانطور که اسباب مادی را خداوند قرار داده است اسباب غیر مادی را نیز خداوند قرار داده است و از ما خواسته‌ است که به اسباب مادی تمسک کنیم اما نه اثر را از آن ببینیم و نه خود را به این اسباب مادی محدود کنیم.

همانطور که خداوند به پیامبرش می‌گوید بجنگ و تیر بیانداز ولی بدان! این تو نیستی که تیر می‌اندازی، من هستم.

 

⁉️ اشکال دیگری که برخی کرده بودند این بود که چرا اهل بیت یا علماء کرامتی نشان نمی‌دهند تا عذاب از قم برداشته شود یا لااقل از آنجا شروع نشود!

 

🔰 پاسخ این بود که:

🔹 اولا این مشکلات برای مؤمنین عذاب نیست بلکه ابتلاء برای رشد دادن و توجه آنها به خداوند است چرا که هرچیزی اتصال و اتکای مؤمن به خداوند را بیشتر کند، رحمتی از سوی خداست، مؤمن اگر به خدا اتکا داشته باشد، در مشکلات آرامشش را که از دست نمی‌دهد بلکه از اتکای به خدایش لذت نیز می‌برد.

اما این مشکلات برای کسانی که اهل توحید نیستند چه؟ برای آنها عذاب است چرا که آنان را به انتهای هستی‌شان نزدیک می‌کند.

 

🔹و ثانیا اینکه در تاریخ هزاران اعجاز و کرامت از اهل بیت و حتی علما ثابت شده است و بحثی در قدرت اعجاز آنها نیست، اما چرا مثلا با قدرت اعجاز، قم استثناء از بلا نمی‌شود؟ چون خود عدم اعجاز رحمتی از سوی خداوند است. (به طور مثال بنگرید به آیات: ۸  و ۵۸ انعام)

اعجاز حجت را بر همه تمام و مهلت برای تأمل و حتی لجاجت را تمام می‌کند و مهم‌تر از آن هم اینکه معجزه اصلی دین خاتم از جنس تعقل و حکمت است و نه مرده زنده کردن و دریا شکافتن و تجربه نشان داده است که آنان که با شکافتن دریا ایمان آوردند با گوساله سامری هم از دین خارج شدند اما آنان که با تعقل ایمان آوردند با این چیزها از دین خارج نمی‌شوند.

 

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری