شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۴ مطلب با موضوع «اهل بیت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دیشب صحیح بخاری و صحیح مسلم را باز کردم و بخش مربوط به روایات فضیلت حضرت فاطمه سلام الله علیها را یک نگاه انداختم.

یک شاهد خوب از روند تحریف روایات و دین برای اهل سنت در همین بحث روایات مربوط به حضرت زهرا (س) است.

مثلا روایت «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی» از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، «فاطمه پاره تن من است» که در منابع شیعه و سنی متواتر لفظی است، یعنی عین همین عبارات تکرار شده است و مضمون بعدی آن که «مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اَللَّهَ» که با الفاظ مختلف در منابع شیعه و سنی تکرار شده است و متواتر معنوی است.

این جمله را پیامبر اکرم بارها در مناسبت‌ها و شکل‌های مختلف بیان کرده‌اند اما چطور در منابع اهل سنت آمده است؟! دشمنان اهل بیت و حاکمیت غاصب آن زمان که اصل جمله را نمی‌توانسته انکار کند و به گوش مردم رسیده بود، آن را در غالب یک ماجرایی نقل می‌کنند و بستر صدور آن را به شکلی تحریف می‌کنند که مخاطب از این جمله، اولا: شماتت امیرالمؤمنین (ع) را بفهمد و ثانیا: استدلال به آن برای عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و خشم حضرت از اولی و دومی بعد از حمله به بیت ایشان و... خدشه پیدا کند.

به سند متصل به دو نفر از دشمنان امیرالمؤمنین و راوی‌های وابسته به حکومت غاصب خلفا، گفته‌اند روایت مربوط به زمانی است که امیرالمؤمنین وقتی حضرت زهرا (س) همسرشان بود، به خواستگاری دختر ابوجهل رفته‌اند! و خبر به گوش حضرت زهرا(سلام الله علیها) رسیده و ناراحت شده و به پیامبر اعتراض کرده‌اند و پیامبر این جمله‌ را گفته‌اند!

 

می‌خواستم مطلبی در این موضوع کار کنم که دیدم، یک 🔗سایت امامت پژوهی (https://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D8%A9_%D8%A8%D8%B6%D8%B9%D8%A9_%D9%85%D9%86%DB%8C) مطلب خوبی در موردش کار کرده بود و به آنجا ارجاع می‌دهم.

 

نکته جالب بعدی در پوشاندن فضائل حضرت زهرا این بود که اگرچه تعبیر «سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجنةِ» به عنوان فضیلت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در منابعشان متواتر آمده بود اما باز بستر صدور آن را طوری آورده‌اند که خدشه پیدا می‌کند، آن را در ماجرایی آورده بودند که پیامبر(ص) جمله‌ای در گوش حضرت زهرا(س) فرمودند و حضرت گریه کردند و بعد خندیدند، بقیه پرسیدند: نبی مکرم چه گفت به شما؟ و ایشان گفت: گریه‌ام به خاطر این بود که ایشان گفت به زودی از دنیا خواهم رفت و اولین کسی که به من ملحق می‌شود تو هستی و خنده‌ام به خاطر این بود که فرمودند: «سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجنةِ» هستی! یعنی راوی این فضیلت می‌شود خود حضرت!

 

اما از این جهت که فضائل حضرت زهرا انکار کردنی نیست و مثلا روایت: «ابنتی فاطمة سیدة نساء العالمین» از قول نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) در روایاتشان موجود است، برای پوشاندن آن، دست به جعلی جدید اما این‌بار نه تحریف در فضای صدور بلکه تحریف در جعل روایاتی در عرض آن روایات برای دیگران، زده‌اند و روایات مشابه و نقل فضیلت مشابه برای برخی زنان پیامبر! آورده‌اند.

 

فلذا برای مباحثه اعتقادی با اهل سنت که از طریق اینچنین تحریف‌هایی دین اسلام بر آنها عرضه شده است و مستضعف فکری هستند، بدون اطلاع از منابع آنها و اینکه چه مطالبی موجب استبصار آنها می‌شود، نباید وارد مباحثه با آنها شد.

 

آیت‌الله شیخ‌جواد مروی که دو سال است توفیق شرکت در درس خارج فقه ایشان را دارم گاهی در درس یا قبل از درس، از خاطرات مناظرات خود با اهل سنت و مستبصر شدن بزرگان آنها می‌گویند. نکته مهم مطالب ایشان علم به منابع و استدلال‌ها و روش بحث با آنها است، مثلا ابتدا باید بر مبانی و منابع خود آنها فضا را آرام کرد و برخی تصورات اشتباه آنها نسبت به ما را از بین برد بعد وارد استدلال دقیق‌تر و عمیق‌تر شد که این کار هم نیاز دارد مثل ایشان عالم بود.

نه اینکه همان اول کار دوتا لعن کنیم و تمام! اگر درست و عالمانه با آنها بحث شود، برکات فراوان دارد، آیت الله مروی برخی افراد را ذکر می‌کردند که بعد از مناظره با ایشان و مستبصر شدنشان، شده‌اند مبلغ شیعه در کشورهای مختلف و جمعیت‌های میلیونی تحت تاثیر آنها شیعه شده‌اند. این چنین برکتی جز از طریق علم و بصیرت به دست می‌آید؟! چه چیزی می‌تواند جای چنین برکتی را بگیرد؟!

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

کسی پرسید: آیا درست است که امام رضا(علیه السلام) هرکس هر دعایی می‌کند می‌شوند؟ به او گفتند: بله. جواب داد: «پس خداست دیگر!»

خیلی‌ها اینگونه هستند، چون خدایشان کوچک است تا یک مراتب بالایی از علم و قدرت و معرفت از کسی بشوند جای خدایشان تنگ می‌شود.

«ابن قیم» شاگرد ابن تیمیّه بزرگ وهابیت مى‌نویسد: «إنّ اللّه یجلس على العرش، ویجلس بجنبه سیّدنا محمد (ص) وهذا هو المقام المحمود»

از خدا یک تصور با وجود محدود دارند، خدایی که دارای ابعاد است، این خدای محدود قدرتش هم محدود می‌شود، به تعبیر یهودی‌ها دستانش بسته است. «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»

این خدای محدود نبی و وصی نبی او هم کوچک هستند و خطا می‌کنند و اطاعت از آنها هم در همه چیز لازم نیست.

چرا یهود سر به طاعت خدا نمی‌گذاشت و مقابل خدا گردن کشی می‌کرد و می‌کند؟! چون خدایش محدود است و می‌صرفد وارد یک کارزار با او شد!

اما قرآن می‌گوید:

«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ‏ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ» (المجادله:۷)

آیا ندانسته‏‌اى که خدا آنچه را که در آسمان‌ها و آنچه را که در زمین است مى‏‌داند؟ هیچ گفتگوى محرمانه‏‌اى میان سه تن نیست، مگر اینکه او چهارمین آنهاست، و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست، و نه کمتر از این [عدد] و نه بیشتر، مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست. آن گاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده‏‌اند آگاه خواهد گردانید، زیرا خدا به هر چیزى داناست.

 

برخی در این آیه شریفه دقت نمی‌کنند و فکر می‌کنند خداوند می‌گوید: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ» یطلع علیه. یعنی هر سه نفری که صحبت می‌کنند، خداوند از آن مطلع است و بیشتر و کم‌تر هم باشند فرقی نمی‌کند؛ اما خداوند می‌گوید: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ‏ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ» خداوند هم با این سه نفر است، هم با آن پنج نفر است، هم با کم‌تر از آن‌ها هم بیشتر. خداوند از کار ما و شما و آنها صرفا مطلع نیست بلکه خداوند با ما و آنها است. «هُوَ مَعَهُمْ»

این تصور از وجود بی حد و مطلق خداوند کجا؟ و آن تصور که خداوند را یک موجود محدود و دارای مکان می‌داند، کجا؟!

برخی از اهل سنت در تفسیر «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ‏ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» می‌گویند: «الْکُرْسِیُّ‌: مَوْضِعُ الْقَدَمَیْنِ‌» یعنی کرسی جای پاهای خداوند است!

معلوم است وقتی برای کسانی که خدایشان کوچک است، از فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و دیگر اولیاء خداوند می‌گویی، این آدم‌ها سریع شما را متهم به شرک کنند، با آنها نباید بحث از ولایت کرد، باید توحیدشان را درست کرد!

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙آیت‌الله حائری شیرازی:

🔻زبان امثال من قاصر است از توصیف مکارم و کرامات و عظمت و بزرگواری حضرت سیّد علاءالدّین حسین.

 🔻فقط اکتفا می‌کنم به مطلبی که نقل شد از ثقۀ امین، زاهد عابد، مجتهد فاضل، مرحوم آیت الله آقای آقا شیخ ابوالحسن حدائق، که نقل کردند فردی از شیراز به قصد مجاورت عتبۀ مطهرۀ حضرت رضا علیه السلام به آستان قدس، مشرّف شده بود تا در آنجا تتمه عمر را بسر ببرد و در جوار آن حضرت مدفون بشود. اتفاقی می‌افتد که مجبور به بازگشت به شیراز می‌شود. در وقتی زیارت وداع می‌کرد گله کرد از آن حضرت که به امید مردن به اینجا آمده بودم نه امید برگشتن! حضرت را در خواب زیارت می‌کند و به ایشان می‌گویند به شیراز برگرد، هر وقت خواستی مرا زیارت کنی به زیارت علاءالدّین حسین برو، مثل این است که مرا زیارت کردی!

🔻مرحوم آیت الله حدائق می‌گفتند: اینکه به احمد بن موسی علیه السلام و محمّد بن موسی علیه السلام ارجاع نکردند، از باب این فقره ایست که در زیارت رجبیه است: «اللهم إنّی أسئلک بالمولودین فی رجب محمّد بن علی و علی بن محمّد» با اینکه در رجب علی علیه السلام متولد شده، اما در زیارت رجبیه فقط ذکر امام جواد و امام هادی است! از باب اینکه در توجّه به امر خفی، امر جلی مستغنی از ذکر است.

🔻بنده نیز از باب «أمّا بنعمۀ ربّک فحدّث» عرض کنم که خودم در ابتدای طلبگی در این مدسۀ آستانه (در حرم شریف سیّد علاءالدّین حسین) تحصیل می‌کردم و اساس توفیق خودم هم این بود که شروع کارم وقتی که روی دور افتاد برنامه من، از همان اول مقدّمات در همین مدرسۀ آستانه بود و هروقت مشکلی در مسأله‌ای برایم حاصل می‌شد، خدمت آن حضرت می‌رسیدم و تا سنوات زیادی اینجور بود همیشه و الان هم هست که هر مشکلی در زندگی پیدا کنم، توسّل به این حضرت پیدا می‌کنم و موردی هم محروم نشدم و دیگران را هم هروقت تشویق کر دم، نتیجه گرفتم. از جمله آقای قرائتی هم این مسأله را برایش نقل کردم، آمد و بعد به من گفت که: بعد از توسل به ایشان در آن مسأله ای که می‌خواست رئیس جمهور به ایشان کمک کمک کند، خود ایشان شخصاً آمد و گوشه‌ای از کار را گرفت که فوق انتظار من بود!

.........

📝 پی‌نوشت: یک بار بنده وقتی می‌خواستم به شیراز بروم نزد یکی از اولیاء خدا در قم رفتم که توصیه‌ای به بنده کنند، بنده آن زمان چندان توجهی به حرم شریف حضرت سیّد علاءالدّین حسین نداشتم، ایشان به بنده گفتند: وقتی رفتی حرم سیّد علاءالدّین حسین حتما از طرف من یک بوسه بر ضریح مبارک ایشان بزن.

 

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻عنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ، قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ.

🔻فقَالَ لِی: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ، أَ صَائِمٌ أَنْتَ»؟ فَقُلْتُ: لَا. فَقَالَ: «هَذَا الْیَوْمُ الَّذِی دَعَا فِیهِ زَکَرِیَّا (عَلَیْهِ السَّلَامُ) رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، فَقَالَ: رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ، فَنَادَتْ زَکَرِیَّا: وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏.

🔻فمَنْ صَامَ هَذَا الْیَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، اسْتَجَابَ لَهُ کَمَا اسْتَجَابَ لِزَکَرِیَّا (عَلَیْهِ السَّلَامُ)».

 

🔻در روایت از ریان بن شبیب  نقل شده است که روز اول محرم بر امام رضا (علیه السلام) وارد شدم.

🔻امام از من پرسید: یا ابن شبیب آیا امروز روزه هستی؟

گفتم نه. امام گفتند: امروز روزی است که در آن زکریا از پروردگارش خواست: «پروردگارا از جانب خودت فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن که تو هم شنونده‌ای و هم توانا» و خداوند دعای او را مستجاب نمود و ملائکه خود را امر کرد و آنها در حالی که زکریا در محراب مشغول نماز بود به او بشارت یحی را دادند.

🔻و هرکس این روز را روزه بگیرد و از خداوند چیزی بخواهد، دعای او مستجاب می‌شود همانطور که برای زکریا علیه السلام مستجاب شد.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چند مورد مشکلات سختی برایم پیش آمده بود و استاد ما توصیه کردند با حالت توجه داشتن به اینکه حضرت زهرا(سلام الله علیها) غیرت بسیاری بر حضرت امیر(ع) دارند و بغض دشمنان ایشان و قاتلان خود را بر دل دارند، برای شادی دل حضرت زهرا(س) این لعن خاص را بگویید و مطمئن باشید حضرت برای شما دعا می‌کنند و با دعای حضرت سخت‌ترین مشکلات نیز حل خواهد شد.

خود بنده این تجربه را چندین بار داشتم و مشکلات خیلی خوب حل شد.

استاد ما هم می‌فرمودند این لعن برای خود بنده نیز در امور مختلف از مادی و معنوی بسیار راهگشا بوده است.

از ایشان پرسیدم منبع این لعن کجاست؟ چون در روایات نیست، فرمودند آیت‌الله توسلی این لعن را به ما آموختند و فرمودند من خودم این لعن را از حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) در مدینه گرفته‌ام.

شک داشتم که آیا این مطلب و خیر عظیم را برای دوستان بگویم یا خیر؟ که متوجه شدم خود آیت‌الله توسلی چند مورد این لعن را عمومی گفته‌اند و اشاراتی هم به نحوه دریافتش داشته‌اند.

مطلب زیر هم که از کانال مربوط به «مرحوم آیت الله توسلی» است، هدیه‌ای باشد در این شب کریمة اهل بیت برای شما دوستان.👇

🔰عارف سالک خادم الزهرا حاج شیخ جعفر توسلی رحمة الله علیه

🔸 لعن کردن دشمنان حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها به این عبارت: «لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ و ظَالِمِیکِ وَ غَاصِبی حقِّکِ یا مُولاتِی یا فاطمَةُ الزهراء»، گنج است، از گنج هم بالاتر است، خیلی راهگشا و پر برکت است.

🔹 این لعن از الطاف الهی به من است و از کتابی نیاموختم.

🔸 این لعن، از طریق عارفانه به من رسیده است، نه اینکه کسی به من آموخته باشد.

🔹 از خود اهل بیت علیهم السلام به من رسیده است که این لعن را به این نحو بگو.

🔸 این لعن را زیاد بگویید و حضرت زهرا سلام الله علیها را خطاب قرار دهید. مشکلات به صورت اعجاز آمیزی حل می‌شود. از این لعن برکاتی دیده‌ام.

 

فیلم آیت‌ الله توسلی در حال گفتن ذکر لعن قاتلان حضرت زهرا(س)
دریافت
مدت زمان: 27 ثانیه

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

آیت‌الله حائری شیرازی نقل می‌کنند:

🔹سال ۶۷ بود. [در] عملیات مرصاد، صدام بعد از قطع نامه حمله کرده بود به اهواز.

مقام معظم رهبری آن موقع رئیس جمهور بود. یک پیام کوتاه اما جگر سوزی دادند: «من به سمت سرنوشتم می‌روم.» همه فهمیدند که ایشان می‌گوید یا صدام را بر می‌گردانم یا دیگر من بر نمی‌گردم؛ هرچه سرنوشتم باشد. همه را تکان داد.

 

🔹ائمه جمعه، همه آمدند اهواز. دانشگاه شهید چمران هم تعطیل [شده بود]. خدا حفظ کند "آیت الله جزایری" خوابگاه دانشگاه را گرفت برای روحانیون که اینها که می‌آیند یک سرپناهی داشته باشند. سوئیت بود. سوئیت‌ها را بر اساس قرعه کشی، داده بودند.

 

🔹[در زمان طلبگی] "آقای فقیه امام جمعه نیریز" در مدرسه حجتیه همسایه من بود. من حجره ۱۰۴ بودم حجره "آقای فقیه" حجره  ۱۰۵ چسبیده بود به هم دوتا حجره.

آقای فقیه به من زنگ زد که [بر اساس] این قرعه کشی که آقای جزایری کرده، [اینجا هم] سوئیت شما چسبیده به سوئیت ما است. یعنی همان مثل بیست سال قبل است. ما سال ۴۰ مدرسهٔ حجتیه با هم همسایه بودیم، حالا سال ۶۷ است. ۲۷ سال قبل.

 

🔹من ترجیح دادم که در اعزام مبلغ داخل طلبه‌ها باشم؛ سوئیت مصرف نکنم. اما ایشان گفت: خب یک سری بیا. رفتم آنجا، گفت: سوئیتت را ببین! رفتم درِ سوئیت، نگاه کردم؛ به محافظ‌ها گفتم وسایلم را بیاورید همین‌جا. گفتند: این همه آقای فقیه اسرار می‌کرد، قبول نمی‌کردید؛ حالا چطور شد قبول کردید؟

گفتم به خاطر این شماره. دیدم رویش نوشته ۱۰۴. نگاه به سوئیت آقای فقیه کردم دیدم نوشته ۱۰۵. پهلوی هم باشد مهم نیست، ۱۰۴ و ۱۰۵ باشد مهم است.

 

🔹 ۲۷ سال قبل من در حجره ۱۰۴ بودم، او در حجره ۱۰۵. حالا در قرعه کشی، سوئیت ۱۰۴ [را] به من دادند، به او سوئیت ۱۰۵. خودم یک تحلیلی داشتم؛ تحلیلم این بود که آقا امام زمان می‌گوید ما از شما غافل نیستیم، حتی حجره‌ای که گیرش بیاید هم ما دخالت می‌کنیم.

ما در جزئیاتتان هم حضور داریم. کی می تواند باور کند که امامش در جزئیات زندگی او حضور دارد؛ محبت است. می خواهد پیام بدهد. می‌گوید شما صد میلیون مرتبه این [کاغذ‌های قرعه کشی] را بریزید در گلدان، دست بکنید [داخل یک برگه] بیاورید؛ دیگر تکرار نمی‌شود. این حساب احتمالات، احتمال تصادف را یک حدی برایش قائلند دیگر؛ این مسئله از حد تصادف گذشته، انتخاب است.

.........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔹 هرچقدر کسی را بیشتر دوست داشته باشی، بیشتر حاضری برایش فداکاری کنی؛

اگر نیازی پیش آمد:

🔸برای دوست چندین ساله‌ات حاضری از ماشینت بگذری؛

🔸برای برادرت حاضری خانه‌ات را هم بفروشی؛

🔸برای پدر، مادر و همسر و فرزندت حاضری از جانت هم بگذری،

 

🔹اما هیچ کدام از این دوست داشتن‌ها عشق نیست و هیچ کدام از این فداکاری‌ها عاشقانه نیست؛

🔹کسی که عاشق است کاری به نیاز معشوق ندارد، لازم نیست نیازی پیش بیاید تا از خودش بگذرد؛ بلکه عاشق از روی شوق دنبال بهانه‌ای برای فدا شدن برای معشوق می‌گردد؛

هرچقدر بیشتر عاشق باشی، بیشتر شوق داری برای معشوق فدا شوی و بیشتر از فدا شدن برای معشوقت لذت می‌بری؛

در میزبانی از میهمانان معشوقت بر اساس نیاز عمل نمی‌کنی، بلکه منت میهمان معشوقت را می‌کشی تا حتی پای او را بشوری؛ از غذای تو بخورد، شب تا صبح و صبح تا شب بیدار می‌مانی و به میهمانانش خدمت می‌کنی، پست‌ترین کارها حتی توالت شستن هم برایت سهل است؛ کارهایی که برای میهمان خودت هیچگاه انجام نمی‌دهی، هیچکدام هم اگر نباشد مشکلی پیش نمی‌آید، اما داستان عشق چیز دیگریست.

 

📌زیارت اربعین نه جلوه محبت به اهل بیت بلکه جلوه عشق به اهل بیت است.

.........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

نرم افزار کوثر کاری از مرکز پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم

برای اجرا در ویندوز

احادیث و مطالبی در موضوعات مختلف مرتبط با حضرت زهرا(س)

حجم: 2.71 مگابایت
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

پیامبر(ص) از بدو تولد تا مدت ۵ سال جدا از مادرگرامیشان و نزد یک قابله به نام حلیمه در بیابان بزرگ می‌شوند.

طبیعتا این ماجرا بسیار عجیب و سوال برانگیز است! در کتاب‌های دینی مدرسه، در پاسخ به این سوال ادله مختلفی جز حقیقت ماجرا، گفته می‌شود.

می‌گویند چون مادر حضرت(ص) شیر نداشت، باید ایشان را به دایه‌ای می‌سپردند و حضرت(ص) از هیچ دایه‌ای‌ جز حلیمه که بیابان نشین بود، شیر ننوشیدند، ایشان را به دایه‌ای در بیابان سپردند.

اگرچه این حکمت خداوند بود که حضرت(ص) از هیچ دایه‌ای جز حلیمه، شیر نخورند اما چرا با اینکه حضرت(ص) مدتی از مادر حمزه عموی‌شان شیر خوردند، خداوند حکمت را در شیر نداشتن مادر ایشان و شیر ننوشیدن حضرت از هیچ دایه‌ای جز فردی بیابان نشین قرار داد؟ 

و چرا بعد از دوسال و پایان مدت شیرنوشیدن، آمنه مادر گرامی حضرت، سه سال دیگر نیز باید از نعمت حضور فرزند مبارک خود محروم می‌ماند و البته صبورانه به این ماجرا اعتراضی نیز نمی‌کرد؟

همانطور که در آیات قرآن در مورد مادر حضرت موسی(ع) ذکر شده است، ایشان با اینکه خداوند به او الهام کرده بود که برای در امان ماندن فرزندش وی را در صندوقی در نیل رها کند، چنان بی‌تابی می‌کرد که نزدیک بود ماجرا را افشا کند و خداوند او را دل‌داری و وعده بازگرداندن موسی به وی را داد اما در مورد آمنه مادر پیامبر(ص) هیچ گزارشی از بی‌تابی ذکر نشده است.[1]

دلیل‌هایی که در توجیه باقی ماندن حضرت نزد حلیمه، بعد از ایام شیرخوارگی نوشته‌اند، تعلیم ادبیات اصیل عرب و وجود آب‌هوای بهتر بیابان و رسم عرب است، چرا که برای کودکان امکان باقی ماندن در آن آب‌ و هوا وجود نداشت و رسم عرب هم بر آن بود که کودک را به دایه می‌سپردند تا بیرون از شهر کودکان را بزرگ کند.

اما سوال اینجاست که اگر این ادله صحیح است، پس‌چرا سایر فرزندان اهل مکه را به بیابان نمی‌فرستادند؟

چرا حمزه عموی پیامبر(ص) که دوماه از ایشان بزرگ‌تر بود به بیابان فرستاده نشد؟ 

کودکان در شهر بهتر با ادبیات آشنا می‌شدند یا در بیابان؟! 

این چه رسمی بود که گزارشی در موارد غیر از پیامبر ذکر نشده است؟ 

آب‌ و هوای مکه در طول این پنج سال در همه فصول مانع حضور کودکان در این شهر بود؟!

راز ماجرا را باید در تلاش جریان یهود در تحریف و پاک نمودن رد پای خونین خود از تاریخ جست.

راز رضایت آمنه مادر پیامبر در دوری فرزندشان را در مهارت یهود در علم قیافته شناسی و شناخت نسب‌ها و تلاش برای نابود نمودن پیامبر آخرالزمان که وعده نابودی تشکیلات یهود به دست او داده شده بود جست؛ 

راز ماجرا را در ترور هاشم جد پیامبر(ص)[2] و عبدالله پدر پیامبر(ص)[3] و ناکامی در ترور عبدالمطلب پدربزرگ پیامبر(ص)[4] و ممانعت از میلاد نبی‌مکرم و تلاش برای ترور ایشان جست.

در کتاب شریف کافی حدیثی از امام باقر(ع) در مورد میلاد پیامبر(ص) بدین شرح ذکر شده است:[5]

چون پیغمبر (ص) بدنیا آمد مردى از اهل کتاب نزد جمعى از قریش آمده و گفت: دیشب در میان شما نوزادى بدنیا آمد؟

گفتند: نه، گفت: پس چنین نوزادى باید در فلسطین بدنیا آمده باشد و نامش احمد است، و خالى در بدن دارد که رنگش چون خز خاکسترى است و نابودى اهل کتاب و یهود بدست او است، و به خدا اى گروه قریش این مولود نصیب شما نشده! آنها (که این سخن را شنیدند) از نزد آن مرد پراکنده شده بجستجو پرداختند و اطلاع پیدا کردند که در خانه عبد اللَّه بن عبد المطلب نوزادى بدنیا آمده پس‏ بدنبال آن مرد گشتند و او را دیدار کرده بدو گفتند: چرا بخدا در میان ما پسرى بدنیا آمده، پرسید: آیا پیش از آنکه من بشما بگویم یا بعد از آن بدنیا آمده؟ گفتند: پیش از آنکه آن سخن را بما بگوئى، گفت: مرا پیش او ببرید تا او را ببینم، آنها بنزد مادر آن حضرت (آمنه) آمدند و بدو گفتند: پسرت را بیاور تا ما او را ببینیم، آمنه گفت: بخدا این فرزند من وقتى بدنیا آمد مانند بچه‏هاى دیگر نبود، او دو دست خود را بزمین نهاد و سر بسوى آسمان بلند کرد و بدان نگریست سپس نورى از او ساطع گشت که من کاخهاى بصرى را (شهرى بوده در سر حد شام) مشاهده کردم و شنیدم هاتفى در هوا می‌گفت:

همانا تو بهترین مردم را زادى، و چون او را بر زمین نهادى بگو: او را از شر هر حسودى بخداى یگانه پناه دادم، و نامش را محمد بگذار. آن مرد گفت: او را بیاور، و چون آمنه آن حضرت را آورد، آن مرد او را نگریست و برگردانید و چون آن خال (مهر نبوت) را در میان دو شانه‏اش دید بیهوش شده روى زمین افتاده، قریش آن حضرت را گرفته بمادرش دادند و بدو گفتند: خدا این فرزند را بر تو مبارک سازد.

و همین که از نزد آمنه بیرون رفته آن مرد بهوش آمد بدو گفتند: واى بر تو این چه حالى بود که بتو دست داد؟ گفت: نبوت بنى اسرائیل تا روز قیامت از بین برفت، بخدا این کودک همان کسى است که آنها را نابود سازد، قریش از این سخن خوشحال شدند، آن مرد که خوشحالى قریش را دید بدانها گفت: شادمان شدید! بخدا سوگند چنان حمله و یورشى بر شما برد که اهل شرق و غرب از زمین آن را بازگو کنند، ابو سفیان گفت: (چیزى نیست) بمردم شهر خود یورش می‌برد.[6]



[1] «إِذْ أَوْحَیْنَا إِلىَ أُمِّکَ مَا یُوحَى(38) أَنِ اقْذِفِیهِ فىِ التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فىِ الْیَمّ‏ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لىّ‏ وَ عَدُوٌّ لَّهُ  وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ محَبَّةً مِّنى وَ لِتُصْنَعَ عَلىَ‏ عَیْنىِ(39) إِذْ تَمْشىِ أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکمُ‏ عَلىَ‏ مَن یَکْفُلُهُ  فَرَجَعْنَاکَ إِلىَ أُمِّکَ کىَ‏ تَقَرَّ عَیْنهُا وَ لَا تحَزَنَ  وَ قَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمّ‏ وَ فَتَنَّاکَ فُتُونًا  فَلَبِثْتَ سِنِینَ فىِ أَهْلِ مَدْیَنَ ثمُ‏ جِئْتَ عَلىَ‏ قَدَرٍ یَامُوسىَ‏(40)» طه

[2] جد اعلی پیامبر اهل مکه بود اما قبرش در غزه فلسطین است. ایشان از مکه برای تجارت به سوی شام خراج شد و در یثرب مهمان رئیس یکی از قبایل مستقر در مدینه به نام عروبن زید بن لبید خزرجی گردید. هاشم با سلمی دختر عمرو ازدواج کرد و او را به مکه برد. وقتی سلمی حامله شد طبق شرطی که هنگام ازدواج کرده بودند هاشم او را برای وضع حمل به نزد خانواده‌اش در یثرب بازگرداند و خود از آنجا برای تجارت به شام رفت. او هنگام رفتن به سفر به همسرش گفت: « احتمال دارد از این سفر باز نگردم. خداوند به تو پسری خواهد داد. از او بسیار نگهداری کن.» هاشم به غزه رفت و پس از پایان تجارت، آهنگ بازگشت کرد. اما همان شب به ناگاه بیمار شد. پس اصحابش را فراخواند و گفت: به مکه بازگردید. به مدینه که رسیدید همسرم را سلام برسانید و درباره فرزندم که از او متولد خواهد شد سفارش کنید. به او بگویید که این فرزند بزرگ‌ترین دغدغه من است. سپس قلم و کاغذی خواست و وصیت‌نامه‌ای نوشت که بخش عمده‌ای از آن در سفار به پاسداری از فرزند و اشتیاقش به زیارت او بود. ر.ب: موسسه مطالعات فرهنگی لوح و قلم، تبار انحراف، جلد یکم از آفرینش تا ختم نبوت، چاپ هفتم، قم،انتشارات ولاء منتظر(عج)، ۱۳۹۲ش، ص: ۱۵۸.

در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: حضرت هاشم جد پیامبر از هیچ سنگ یا گلی رد نمی‌شد الا اینکه به او بشارت می‌دادند ای هاشم از تو فرزندی که کریم‌ترین خلق نزد خداوند و شریف‌ترین عالمیان است به نام محمد خاتم النبیین زاده خواهد شد.

وَ کَانَ هَاشِمٌ لَا یَمُرُّ بِحَجَرٍ وَ لَا مَدَرٍ إِلَّا وَ یُنَادِیهِ أَبْشِرْ یَا هَاشِمُ فَإِنَّهُ سَیَظْهَرُ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ أَکْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ أَشْرَفُ الْعَالَمِینَ مُحَمَّدٌ خَاتَمُ النَّبِیِّین‏.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج‏15 ؛ ص37

علامه مجلسی در توضیح مباحث تاریخی به علم هاشم به خطر یهود برای حضرت و احتمال دادن هاشم به عدم بازگشت از سفر شام اشاره می‌کنند:

حتى اشتهر حمل سلمى فقال لها یا سلمى‏ إنی أودعتک الودیعة التی أودعها الله تعالى آدم ع و أودعها آدم ع ولدها شیثا ع و لم یزالوا یتوارثونها من واحد إلى واحد إلى أن وصلت إلینا و شرفنا الله بهذا النور و قد أودعته إیاک و ها أنا آخذ علیک العهد و المیثاق بأن تقیه و تحفظیه و إن أتیت به و أنا غائب عنک فلیکن عندک بمنزلة الحدقة من العین و الروح بین الجنبین و إن قدرت على أن لا تراه العیون فافعلی فإن له حسادا و أضدادا و أشد الناس علیه الیهود.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج‏15 ؛ ص51

[3] ر.ب: موسسه مطالعات فرهنگی لوح و قلم، تبار انحراف، جلد یکم از آفرینش تا ختم نبوت، ص: ۱۶۰.

[4] همان، ص ۱۵۹.

[5] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا وُلِدَ النَّبِیُّ ص جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَى مَلَإٍ مِنْ قُرَیْشٍ فِیهِمْ هِشَامُ بْنُ الْمُغِیرَةِ وَ الْوَلِیدُ بْنُ الْمُغِیرَةِ وَ الْعَاصُ بْنُ هِشَامٍ وَ أَبُو وَجْزَةَ بْنُ أَبِی عَمْرِو بْنِ أُمَیَّةَ وَ عُتْبَةُ بْنُ رَبِیعَةَ فَقَالَ‏ أَ وُلِدَ فِیکُمْ مَوْلُودٌ اللَّیْلَةَ فَقَالُوا لَا قَالَ فَوُلِدَ إِذاً بِفِلَسْطِینَ‏ غُلَامٌ اسْمُهُ أَحْمَدُ بِهِ شَامَةٌ کَلَوْنِ الْخَزِّ الْأَدْکَنِ‏ وَ یَکُونُ هَلَاکُ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْیَهُودِ عَلَى یَدَیْهِ قَدْ أَخْطَأَکُمْ وَ اللَّهِ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ‏ فَتَفَرَّقُوا وَ سَأَلُوا فَأُخْبِرُوا أَنَّهُ وُلِدَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ غُلَامٌ فَطَلَبُوا الرَّجُلَ فَلَقُوهُ فَقَالُوا إِنَّهُ قَدْ وُلِدَ فِینَا وَ اللَّهِ غُلَامٌ قَالَ قَبْلَ أَنْ أَقُولَ لَکُمْ أَوْ بَعْدَ مَا قُلْتُ لَکُمْ قَالُوا قَبْلَ أَنْ تَقُولَ لَنَا قَالَ فَانْطَلِقُوا بِنَا إِلَیْهِ حَتَّى نَنْظُرَ إِلَیْهِ فَانْطَلَقُوا حَتَّى أَتَوْا أُمَّهُ فَقَالُوا أَخْرِجِی ابْنَکَ حَتَّى نَنْظُرَ إِلَیْهِ فَقَالَتْ إِنَّ ابْنِی وَ اللَّهِ لَقَدْ سَقَطَ وَ مَا سَقَطَ کَمَا یَسْقُطُ الصِّبْیَانُ لَقَدِ اتَّقَى الْأَرْضَ بِیَدَیْهِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا ثُمَّ خَرَجَ مِنْهُ نُورٌ حَتَّى نَظَرْتُ إِلَى قُصُورِ بُصْرَى‏ وَ سَمِعْتُ هَاتِفاً فِی الْجَوِّ یَقُولُ لَقَدْ وَلَدْتِیهِ سَیِّدَ الْأُمَّةِ فَإِذَا وَضَعْتِیهِ فَقُولِی- أُعِیذُهُ بِالْوَاحِدِ مِنْ شَرِّ کُلِّ حَاسِدٍ وَ سَمِّیهِ مُحَمَّداً قَالَ الرَّجُلُ فَأَخْرِجِیهِ فَأَخْرَجَتْهُ فَنَظَرَ إِلَیْهِ ثُمَّ قَلَّبَهُ وَ نَظَرَ إِلَى الشَّامَةِ بَیْنَ کَتِفَیْهِ فَخَرَّ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ فَأَخَذُوا الْغُلَامَ فَأَدْخَلُوهُ إِلَى أُمِّهِ وَ قَالُوا بَارَکَ اللَّهُ لَکِ فِیهِ فَلَمَّا خَرَجُوا أَفَاقَ فَقَالُوا لَهُ مَا لَکَ وَیْلَکَ قَالَ ذَهَبَتْ نُبُوَّةُ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ هَذَا وَ اللَّهِ مَنْ یُبِیرُهُمْ‏ «5» فَفَرِحَتْ قُرَیْشٌ بِذَلِکَ فَلَمَّا رَآهُمْ قَدْ فَرِحُوا قَالَ قَدْ فَرِحْتُمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَیَسْطُوَنَّ بِکُمْ سَطْوَةً «6» یَتَحَدَّثُ بِهَا أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ کَانَ أَبُو سُفْیَانَ یَقُولُ یَسْطُو بِمِصْرِهِ‏ .

کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏8 ؛ صص: 300-۳۰۱.

[6] کلینى، محمد بن یعقوب - رسولى محلاتى، هاشم، الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، 2جلد، انتشارات علمیه اسلامیه - تهران، چاپ: اول، 1364 ش، ج‏2، صص:۱۲۹- 130.

................................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

زیارت نامۀ امام هادی و امام حسن عسکری (علیهما السلام)۱دریافت

این زیارت نامه از کتاب «المزار الکبیر» اثر محمدبن جعفر مشهدى، معروف به «ابن مشهدى» می‌باشد. این اثر یکی از قدیمی‌ترین منابع اسلامی دربارۀ زیارت، آداب و ادعیۀ اماکن مقدسه و برخی ماه‌های قمری است و بسیاری از عالمان شیعه به این کتاب اعتماد کرده و ادعیه و زیارات آن را در کتاب‌های خود آورده‌اند.

نویسنده این کتاب در قرن ششم هجری می‌زیسته است، ایشان در برخی زیارات و ادعیه این کتاب، سند روایت خود به امام معصوم را هم یادآور شده است. کسانی چون محدث نوری، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، شیخ حرعاملی، شهید اول، سید محسن امین، آقا برزگ تهرانی اعتبار این کتاب را تأیید کرده‌اند.


زیارة العسکریین علیهما السّلام

إِذَا وَرَدْتَ سُرَّمَنْ‏رَأَى فَاغْتَسِلْ إِنْ قَدَرْتَ مِنْ دِجْلَةَ، ثُمَّ ادْخُلْ وَ اسْتَأْذِنِ الْقَوْمَ، فَإِنَّ الْمَوْضِعَ مِلْکٌ لَهُمْ وَ دَارُهُمْ، تَقِفُ عَلَى الْبَابِ وَ تَقُولُ:

هنگامی که وارد شهر سامراء شدید غسل نمایید و اگر امکان دارد از آب دجله غسل کنید، سپس داخل شهر شوید و از مردم اجازه بگیرید که این مکان از املاک و دارایی‌های آنهاست. سپس نزد درِ حرم امامین عسکریین می‌ایستی و می‌گویی:


السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ الْمَهْدِیِّینَ، الَّذِینَ أَمَرُوا بِطَاعَةِ اللَّهِ، وَ قَرَّبُوا أَوْلِیَاءَهُ، وَ اجْتَنَبُوا مَعْصِیَةَ اللَّهِ، وَ جَاهَدُوا أَعْدَاءَهُ، وَ دَحَضُوا حِزْبَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، وَ هُدُوا إِلَى صِرَاطِ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمِ.

سلام بر رسول خدا، سلام بر محمد بن عبد الله، سلام بر امیرمؤمنان علی بن ابی طالب، سلام بر همۀ امامان هدایت شده از فرزندان امیرالمؤمنین،‌ آنها که به اطاعت خداوند امر نمودند و اولیاء الله خدا را به قرب الهی رساندند، و از عصیان خدا اجتناب نمودند و در مقابله و با دشمنان خدا تلاش نمودند و حزب شیطان رانده شده را زایل کردند، و به سوی راه مستقیم هدایت نمودند.


السَّلَامُ عَلَیْکُمَا أَیُّهَا الْإِمَامَانِ، الطَّاهِرَانِ، الصِّدِّیقَانِ، اللَّذَانِ اسْتَنْقَذَا الْمُؤْمِنِینَ مِنْ مُخَالَطَةِ الْفَاسِقِینَ، وَ حَقَنَا دِمَاءَ الْمُحِبِّینَ بِمُدَارَاةِ الْمُبْغِضِینَ.

سلام بر شما ای امامان که طاهر و راست‌گو هستید، ای کسانی که بیدار نمودید مؤمنان را از داخل شدن در فاسقان، و حفظ نمودید خون محبان خود را با مدارات نمودن با دشمنان خشم‌گین.


أَشْهَدُ أَنَّکُمَا حُجَّتَا اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَ سِرَاجَا أَرْضِهِ وَ بِلَادِهِ، وَ تَجَرَّعْتُمَا فِی رَبِّکُمَا غَیْظَ الظَّالِمِینَ، وَ صَبَرْتُمَا فِی مَرْضَاتِهِ عَلَى عِنَادِ الْمُعَانِدِینَ، حَتَّى أَقَمْتُمَا مَنَارَ الدِّینِ، وَ أَبَنْتُمَا الشَّکَّ مِنَ الْیَقِینِ، فَلَعَنَ اللَّهُ مَانِعَکُمَا الْحَقَّ، وَ الْبَاغِیَ عَلَیْکُمَا مِنَ الْخَلْقِ.

شهادت می‌دهم که شما حجت‌های خداوند بر بندگان و چراغ‌های زمین خدا و سرزمین‌های خداوند می‌باشید. جرعه جرعه خشم دشمنان را فرو خوردید و تحمل نمودید و صبر نمودید در آنچه مورد رضایت خداوند می‌باشد در دشمنی دشمنان. تا اینکه شما نشانه‌های رفیع دین و هدایت را برپا و شک را بر یقین مستحکم نمودید. پس خدا لعنت کند کسانی را از خلق که مانع شما از حق شدند و کسانی که بر شما شوریدند.


ثُمَّ ضَعْ خَدَّکَ الْأَیْمَنَ عَلَى الْقَبْرِ وَ قُلِ:

سپس گونه راست خود را بر قبر بگذار و بگو:


اللَّهُمَّ بِذُلِّی فِیهِمَا أَعِزَّنِی بِهِمَا.

خداوندا به واسطه کوچک شدنم نزد این دو امام مرا عزیز گردان به واسطه آنها.


ثُمَّ انْتَصِبْ وَ قُلِ:

سپس می‌ایستی و می‌گویی:


اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَیْنِ إِمَامَایَ وَ قَائِدَایَ، وَ بِهِمَا وَ بِآبَائِهِمَا أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ یَوْمَ قُدُومِی عَلَیْکَ.

خداوندا این‌ها امامان من و رهبران من و به واسطه آنها و پدران آنها آن روز که قدم‌های به سوی توست امید به نزدیکی نزد تو را دارم.


اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ مَنْ حَضَرَ مِنْ مَلَائِکَتِکَ أَنَّهُمَا عَبْدَانِ لَکَ، اصْطَفَیْتَهُمَا وَ فَضَّلْتَهُمَا وَ تَعَبَّدْتَ خَلْقَکَ بِمُوَالاتِهِمَا، وَ أَذَقْتَهُمَا الْمَنِیَّةَ الَّتِی کَتَبْتَ عَلَیْهِمَا، وَ مَا ذَاقَا فِیکَ أَعْظَمُ مِمَّا ذَاقَا مِنْکَ، وَ جَمَعْتَنِی وَ إِیَّاهُمَا فِی الدُّنْیَا عَلَى صِحَّةِ الِاعْتِقَادِ فِی طَاعَتِکَ، فَاجْعَلْنِی وَ إِیَّاهُمَا فِی الْآخِرَةِ فِی جَنَّتِکَ، یَا مَنْ حَفِظَ الْکَنْزَ بِإِقَامَةِ الْجِدَارِ، وَ حَرَسَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْغَارِ.

خداوندا همانا نزد تو و آنچه از ملائکه نزد توست شهادت می‌دهم که آنها بنده تو بودند، آنها را برگزیدی و فضیلت دادی و خلق تو با پیروی از آنها تو را عبادت نمودند، و به آنها چشاندی مرگی را که بر آنها نوشته بودی و آنچه برای تو از سختی‌ها تحمل داشتند بسیار بزرگ‌تر بود از آن مرگی بر آنها مشخص نموده بودی. و جمع نمودی من و آنها را در دنیا بر اعتقادی صحیح در اطاعت خودت، پس من و آنها را در آخرت در بهشت خود مستقر نما. ای کسی که حفظ نمودی گنج را با برپا ساختن دیوار و حفظ نمودی محمد «سلام و دورود خدا بر او خاندانش باد» را در غار.


اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِمَّنِ اعْتَقَدَ فِیهِمَا اللَّاهُوتَ، وَ قَدَّمَ عَلَیْهِمَا الطَّاغُوتَ، اللَّهُمَّ الْعَنِ النَّاصِبَةَ الْجَاحِدِینَ، وَ الْمُسْرِفِینَ الْغَالِینَ، وَ الشَّاکِّینَ الْمُقَصِّرِینَ وَ الْجَهَلَةَ الْمُفَوِّضِینَ.

خداوندا برائت می‌جویم از آن کسانی که غلو کنندگان نسبت به آنها بودند و قائل به الوهیت برای آنان شدند و برائت می‌جویم از کسانی که طاغوت را برآنها مقدم کردند. خداوندا لعن کن کسانی را که بغض اهل بیت را داشتند و آنان را انکار کردند، و کسانی که در مورد آنها تندروی و غلو کردند و کسانی که در آنها شک نمودند و نسبت به این شک خود مقصرند و نسبت به جاهلانی که اعتقاد به تفویض و سپرده شدن همۀ امور عالم به انسان را داشتند.


اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَسْمَعُ کَلَامِی وَ تَرَى مَقَامِی، وَ عِلْمُکَ مُحِیطٌ بِمَا خَلْفِی وَ أَمَامِی، فَاحْرُسْنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ یُخْرِجُ دِینِی، وَ اکْفِنِی کُلَّ شُبْهَةٍ تُشَکِّکُ یَقِینِی، وَ أَشْرِکْ فِی دُعَائِی إِخْوَانِی وَ مَنْ أَمْرُهُ یَعْنِینِی،

خداوندا همانا سخن من را می‌شنوی و جایگاه من را مشاهده می‌کنی و علم تو به گذشته و آینده‌ام احاطه دارد، مرا از هر بدی که دین من را خارج می‌کند، حفظ فرما و مرا از شبهه‌ای که یقین من را به شک تبدیل‌کند حفظ فرما و مرا در دعای برادرانم و هرکس که امور او مربوط به من است، شریک گردان.


اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا مَوْقِفٌ خُضْتُ إِلَیْهِ الْمَتَالِفَ، وَ قَطَعْتُ دُونَهُ الْمَخَاوِفَ، طَلَباً أَنْ تَسْتَجِیبَ فِیهِ دُعَائِی، وَ أَنْ تُضَاعِفَ فِیهِ حَسَنَاتِی، وَ أَنْ تَمْحُوَ فِیهِ سَیِّئَاتِی.

خدواندا این مکان جایی است که در راه آن هزینه‌هایی کردم، و خطرهایی را به سوی آن پشت سر نهادم، به این شوق که دعای من را در آن مستجاب کنی و نیکی‌های من را در آنجا افزون گردانی و بدی‌های من را محو و نابود سازی به سوی او راه پیمودم.


اللَّهُمَّ فَأَعْطِنِی وَ إِخْوَانِی مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ شِیعَتِهِمْ وَ أَهْلَ حُزَانَتِی وَ أَوْلَادِی وَ قَرَابَاتِی مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یُزْلِفُ فِی الدُّنْیَا وَ یُحْظِی فِی الْآخِرَةِ، وَ اصْرِفْ عَنْ جَمْعِنَا کُلَّ شَرٍّ یُورِثُ فِی الدُّنْیَا عُدْماً، وَ یَحْجُبُ غَیْثَ السَّمَاءِ، وَ یُعَقِّبُ فِی الْآخِرَةِ نَدَماً،

خداوندا به من و برادرانم از خاندان محمد و پیروان آنها و کسانی که تحت سرپرستی من هستند و اولاد و نزدیکانم از هر خیری که در دنیا زیاد می‌گردد و در آخرت به من بهره می‌دهد، و از همۀ ما هر شری را که در دنیا نابودی بجا می‌گذارد و مانع ابرهای آسمان می‌گردد و در آخرت پشیمانی به‌جا می‌گذارد، رویگردان نما.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْتَجِبْ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ‏.

خداوندا بر محمد و خاندانش درود فرست و (دعایم را) بپذیر و بر محمد و خاندانش درود فرست.


ثُمَّ تَخْرُجُ وَ وَجْهُکَ إِلَى الْقَبْرَیْنِ عَلَى أَعْقَابِهِمْ، وَ تَأْتِی سِرْدَابَ الْغَیْبَةِ فَتَقِفُ بَیْنَ الْبَابَیْنِ مَاسِکاً جَانِبَ الْبَابِ بِیَدِکَ ثُمَّ تَنَحْنَحُ کَالْمُسْتَأْذِنِ، وَ سَمِّ وَ انْزِلْ وَ عَلَیْکَ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ، وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ فِی عَرْصَةِ السِّرْدَابِ وَ قُلِ:

سپس عقب عقب خارج می‌شوی در حالی که صورتت رو به قبرها می‌باشد و به سرداب می‌آیی. و در بین دو در می‌ایستی درحالی که گوشۀ در را گرفته‌ای، سپس تنحنح می‌کنی۲ مثل کسی که می‌خواهد اجازه بگیرد، «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌گویی و پایین می‌روی، آرامش و وقار خود را حفظ کن و دو رکعت نماز در جای باز (میدان) سرداب بخوان و بگو:


اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ عَرَّفْنَا أَوْلِیَاءَهُ وَ أَعْدَاءَهُ، وَ وَفَّقَنَا لِزِیَارَةِ أَئِمَّتِنَا، وَ لَمْ تَجْعَلْنَا مِنَ الْمُعَانِدِینَ النَّاصِبِینَ، وَ لَا مِنَ الْغُلَاةِ الْمُفَوِّضِینَ، وَ لَا مِنَ الْمُرْتَابِینَ الْمُقَصِّرِینَ.

خداوند بزرگ‌تر است خداوند بزرگ‌تر است، پروردگاری جز الله نیست، خداوند بزرگ‌تر است، تمام حمدها برای خداست، حمد برای خداوندی است که ما را هدایت کرد به ولایت اهل بیت و به ما شناساند، اولیاء و دشمنان خود را و ما را موفق به زیارت امامانمان نمود، و ما را از معاندان و دشمنان اهل بیت قرار نداد و ما را از غلو کنندگانی که امور عالم را به استقلاله در اختیار ائمه می‌دانند، قرار نداد، و ما را از شک کنندگان مقصر قرار نداد.


السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ أَوْلِیَائِهِ، السَّلَامُ عَلَى الْمُدَّخَرِ لِکَرَامَةِ (أَوْلِیَاءِ) اللَّهِ وَ بَوَارِ أَعْدَائِهِ، السَّلَامُ عَلَى النُّورِ الَّذِی أَرَادَ أَهْلُ الْکُفْرِ إِطْفَاءَهُ، فَأَبَى اللَّهُ‏ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ‏ بِکُرْهِهِمْ، وَ أَمَدَّهُ بِالْحَیَاةِ حَتَّى یُظْهِرَ عَلَى یَدِهِ الْحَقَّ بِرَغْمِهِمْ.

سلام خدا بر ولی خدا و فرزند اولیاء خدا، سلام بر ذخیرۀ خداوند برای تکریم اولیاء خدواند و کسی که بر سر دشمنان خدواند فرود می‌آید، سلام بر نوری که اهل کفر خواستند آن را خاموش کنند و خداوند ابا کرد و نور خود را تمام نمود علی رغم میل کافران. به او حیات داده است تا زمانی که ظاهر گردد به قدرت خداوند و علی رغم میل کفار.


أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکَ صَغِیراً وَ أَکْمَلَ لَکَ عُلُومَهُ کَبِیراً، وَ أَنَّکَ حَیٌّ لَا تَمُوتُ حَتَّى تُبْطِلَ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ.

شهادت می‌دهم که همانا خداوند تو را در طفولیت برگزید و علوم خود را در حالی که بزرگ بودی کامل گردانید، و تو همان زنده‌ای هستی که نمی‌میرد تا جبت و طاغوت را باطل گرداند.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى خُدَّامِهِ وَ أَعْوَانِهِ عَلَى غَیْبَتِهِ وَ نَأْیِهِ، وَ اسْتُرْهُ سَتْراً عَزِیزاً، وَ اجْعَلْ لَهُ مَعْقِلًا حَرِیزاً، وَ اشْدُدِ اللَّهُمَّ وَطْأَتَکَ‏ عَلَى مُعَانِدِیهِ، وَ احْرُسْ مَوَالِیَهُ وَ زَائِرِیهِ.

خداوندا سلام فرست بر او و بر خادمانش و یارانش در حال غیبت و حضور او. خدواندا او را بپوشان پوشاندنی عزت‌مندانه و غیر قابل نفوذ، و برای او دژی نفوذ ناپذیر قرار بده. و خداوندا دشمنانت را به سختی خوار گردان و از پیروان و زائران او مراقبت نما.


اللَّهُمَّ کَمَا جَعَلْتَ‏ قَلْبِی‏ بِذِکْرِهِ‏ مَعْمُوراً، فَاجْعَلْ سِلَاحِی دُونَ نُصْرَتِهِ مَشْهُوداً، وَ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَ لِقَائِهِ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِکَ حَتْماً وَ أَقْدَرْتَ بِهِ عَلَى خَلِیقَتِکَ رَغْماً، فَأَحْیِنِی عِنْدَ ظُهُورِهِ خَارِجاً مِنْ حُفْرَتِی، مُؤْتَزِراً بِکَفَنِی، حَتَّى أُجَاهِدَ بَیْنَ یَدَیْهِ فِی الصَّفِّ الَّذِی أَثْنَیْتَ عَلَیْهِمْ فِی کِتَابِکَ، فَقُلْت: کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ‏.

خداوندا همانگونه قلب مرا به یاد او آباد گردانیدی سلاح من را پیشاپیش برای نصرت او آشکار قرار ده، و اگر بین من و دیدار او موتی که آن را بر بندگانت حتمی قرارداده‌ای، حائل شد، و اگر بر خلق خود به واسطۀ مرگ مقهور گردیدی، مرا زنده گردان هنگام ظهور او درحالی که خارج می‌شوم از قبرم و کفنم را به دور کمر خود بسته‌ام، تا اینکه جهاد کنم در پیشگاه او در صفی که آنها را مورد تحسین قراردادی و در کتابت گفتی: آنها همچون بنایی آهنین هستند.


اللَّهُمَّ طَالَ الِانْتِظَارُ، وَ شَمِتَ بِنَا الْفُجَّارُ، وَ صَعُبَ عَلَیْنَا الِانْتِصَارُ، اللَّهُمَّ أَرِنَا وَجْهَ وَلِیِّکَ الْمَیْمُونِ فِی حَیَاتِنَا وَ بَعْدَ الْمَنُونِ‏ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدِینُ لَکَ بِالرَّجْعَةِ بَیْنَ یَدَیْ صَاحِبِ هَذِهِ الْبُقْعَةِ،

خداوندا انتظار به طول انجامید، ما مورد شماتت گناه‌کاران قرار گرفتیم، و انتظار بر ما سخت شده است، خداوندا چهرۀ ولیِ پر برکتت را در زندگی ما و بعد از مرگ ما، به ما نشان ده، خدواندا من اعتقاد به رجعت در مقابل صاحب این بارگاه دارم،


الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ،

به فریادمان رس به فریادمان رس به فریادمان رس ای صاحب الزمان.


قَطَعْتُ فِی وُصْلَتِکَ الْخُلَّانَ، وَ هَجَرْتُ لِزِیَارَتِکَ الْأَوْطَانَ، وَ أَخْفَیْتُ أَمْرِی عَنْ أَهْلِ الْبُلْدَانِ، لِتَکُونَ شَفِیعاً لِی عِنْدَ رَبِّکَ وَ رَبِّی، وَ إِلَى آبَائِکَ وَ مَوَالِیَّ فِی حُسْنِ التَّوْفِیقِ لِی، وَ إِسْبَاغِ النِّعْمَةِ عَلَیَّ وَ سَوْقِ الْإِحْسَانِ إِلَیَّ.

برای وصال تو دوست‌هایم را کنار گذاشتم، و از سرزمین‌های خودم برای زیارتت هجرت نمودم و امر خود را از مردم شهرها پنهان نمودم، تا اینکه شفیع من نزد پروردگار خودت و خودم، به سوی پدران تو و سرپرستانم در حُسن توفیق برای من، و کامل کردن نعمت بر من و هدایت احسان به سوی من.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، أَصْحَابِ الْحَقِّ وَ قَادَةِ الْخَلْقِ، وَ اسْتَجِبْ مِنِّی مَا دَعَوْتُکَ، وَ أَعْطِنِی مَا لَمْ أَنْطِقْ بِهِ فِی دُعَائِی مِنْ صَلَاحِ دِینِی وَ دُنْیَایَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ.

پروردگارا درود بر محمد و خاندان ایشان و اهل حق و رهبر و هدایت‌گر خلق و بپذیر از من، آنچه از تو خواستم و عطاکن به من آنچه در دعایم نگفتم و صلاح دین و دنیایم در آن است. همانا تو ستوده شده و صاحب مجد و عظمت هستی. و درود خدا بر حضرت محمد و خاندان پاک ایشان.


ثُمَّ ادْخُلِ الصُّفَّةَ فَصَلِّ رَکْعَتَیْنِ وَ قُلِ:

سپس داخل می‌شود در سکوی بالا و دو رکعت نماز می‌خوانی و می‌گویی:


اللَّهُمَّ عَبْدُکَ الزَّائِرُ فِی فِنَاءِ وَلِیِّکَ الْمَزُورِ، الَّذِی فَرَضْتَ طَاعَتَهُ عَلَى الْعَبِیدِ وَ الْأَحْرَارِ، وَ أَنْقَذْتَ بِهِ أَوْلِیَاءَکَ مِنَ النَّارِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا زِیَارَةً مَقْبُولَةً ذَاتَ دُعَاءٍ مُسْتَجَابٍ مِنْ مُصَدِّقٍ بِوَلِیِّکَ غَیْرِ مُرْتَابٍ، اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ بِهِ وَ لَا بِزِیَارَتِهِ، وَ لَا تَقْطَعْ أَثَرِی مِنْ مَشْهَدِهِ وَ زِیَارَةِ أَبِیهِ وَ جَدِّهِ.

خداوندا عبدتو زیارت کننده در فناء ولی زیارت شدۀ تو، آن کسی که اطاعت او را واجب نمودی بر بندگان و آزادگانت و نجات دادی به واسطۀ او اولیاء خودت را از آتش، خداوندا این زیارت را مقبول خودت و دارای دعای مستجاب قرار ده، زیارتی از سوی تصدیق کنندۀ ولی خودت که شکی در دل او نیست، خداوندا این زیارت را آخرین عهد و زیارت او قرار مده، و پای من را از زیارت او و پدر و جدش کوتاه نکن.


اللَّهُمَّ اخْلُفْ عَلَیَّ نَفَقَتِی، وَ انْفَعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی فِی دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی، لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ أَبَوَیَّ وَ جَمِیعِ عِتْرَتِی، أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الَّذِی یَفُوزُ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ، وَ یَهْلِکُ عَلَى یَدَیْهِ الْکَافِرُونَ الْمُکَذِّبُونَ،

خداوندا نفقه و روزیم را همراهم کن، و از آنچه روزیم داده‌ای در دنیا و آخرت بهره‌مندم کن، و همینطور برای خودم و برادرانم و پدر و مادرم و جمیع خانواده‌ام. خدواندا این امام را که مومنان از او به سعادت می‌رسند و کافران و دروغگویان به دست او به هلاکت می‌رسند را به تو امانت می‌سپارم،


یَا مَوْلَایَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ جِئْتُکَ زَائِراً لَکَ وَ لِأَبِیکَ وَ جَدِّکَ، مُتَیَقِّناً الْفَوْزَ بِکُمْ، مُعْتَقِداً إِمَامَتَکُمْ.

ای مولای من ای محمد بن الحسن بن علی به سوی تو آمدم زیارت کننده پدر و جد تو، یقین به رستگاری به واسطه شما دارم و به امامت شما معتقدم.


اللَّهُمَّ اکْتُبْ هَذِهِ الشَّهَادَةَ وَ الزِّیَارَةَ لِی عِنْدَکَ فِی عِلِّیِّینَ، وَ بَلِّغْنِی بَلَاغَ الصَّالِحِینَ، وَ انْفَعْنِی بِحُبِّهِمْ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ‏.

خداوندا این شهادت و زیارت را برای من نزد خودت در مراتب علیین ثبت فرما، و مرا برسان به آنجا که صالحان می‌رسند، و مرا به واسطه محبت آنان منفعت ده ای پروردگار عالم‌ها.۳



ارجاعات:

[1] ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر (لابن المشهدی)، 1جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ: اول، 1419 ق. ص: 655-670.

 

[2] ( اِه اِه کردن برای کسی که از طرفی اهل خانه است و نیاز به اذن ندارد و اذن گرفتن با شرافت او منافات دارد و از طرفی باید به اهل خانه خود اعلام حضور کند، می‌گویند باید چنین کرد.)

 [3] با تشکر از استاد گرامیم حجت‌الاسلام و المسلمین سید علی موسوی و دوست عزیزم حجت‌الاسلام محمدرضا قادری که در فهم قسمت‌هایی از این متن بنده را یاری فرمودند.


  • حمید رضا باقری