شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کارکردهای روحانیت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

برای روشن شدن آنچه در این چند ماه نوشتم، گزارشی از نقشه کلی نوشته‌های این چند ماه را عرض می‌کنم.

از چندین ماه قبل همراه با جمعی از دوستان بر این مسأله متمرکز شدیم که از چند حیثیت می‌توان به ارتباط حوزه و انقلاب پرداخت؟

🔹چرا که تقویت و تضعیف پیوندهای حوزه و انقلاب به طور مستقیم موجبات تقویت و تضعیف اصل انقلاب را فراهم می‌کند.

🔹حوزه به عنوان مرکز اصلی انبعاث جبهه حق، "علت محدثه و مبقیه" انقلاب و به تعبیر رهبری مادر انقلاب است که از جهات مختلفی چون: "حاکمیت و رهبری- مردم و بین‌الملل" با دو رویکرد علمی و عملی با انقلاب ارتباط برقرار می‌کند.

بعد از مباحثاتی که در "علل ضعف و راهکارهای تقویت" پیوند حوزه و انقلاب داشتیم به ۳ راهکار اساسی رسیدیم:

نکته اول از جنس رویکرد بود و آن اینکه بخش قابل توجهی از روحانیت شأن خود را صرفا فهم و تبیین دین می‌داند و نه تحقق دین و باید این رویکرد تغییر یابد و در این مدت مطالب مختلفی در این زمینه نوشتم؛👇

🔹امام خمینی در پی تحقق اسلام

🔹شیوه تولید علوم انسانی و تولید نظریه ولایت فقیه قسمت اول, دوم و سوم

🔹کارکردهای روحانیت (قسمت چهارم: دغدغه فهم- تبیین و تحقق دین)

نکته دوم از جنس "بینش و علم" بود و آن اینکه علت عدم همراهی بخشی از روحانیت با انقلاب، عدم شناخت عمیق از زمانه خود یعنی زمانه مدرنیته است، عدم شناخت صحیح از زمانه فعلی موجب اختلاف نظر، نسخه‌های غیر متناسب با مردم زمانه مدرنیته و عدم ورود برخی از جریان‌های روحانیت به صحنه انقلاب است که در این موضوع نیز مطالبی نوشتم؛👇

🔹کارکردهای روحانیت (قسمت اول: به حاشیه رفتن روحانیت در عصر جدید حاکمیت مدرنیته)

🔹کارکردهای روحانیت (قسمت دوم: مردمی شدن روحانیت)

🔹شجره نامه سادات کوار

🔹شاهدی از مناسبات روحانیت و دربار در عصر صفوی

نکته سوم حیثیت عینی و خارجی دو گزاره سابق یعنی عدم حضور و نقش‌آفرینی روحانیت در صحنه عینی تحقق اسلام در جامعه امروز و به اختصار عدم کارکردهای روحانیت در زمانه کنونی و لزوم ایحاء این کارکردها بود که در این موضوع نیز مطالبی نوشتم؛👇

🔹سربازان اصلی جبهه حق در عالم

🔹ایفای نقش حداکثری روحانیت و تحقق دین

🔹کارکردهای روحانیت (قسمت سوم: سازمان امر به معروف و نهی از منکر)

و خلاصه اینکه برای پیش‌برد انقلاب به سوی مقصد متعالی آن، به حضور روحانیونی فاضل و عالم به زمانه خود در صحنه تحقق اسلام نیازمندیم. اما اینکه مقصد متعالی انقلاب و موقف کنونی انقلاب چیست؟ 👇

🔹انقلاب به عنوان مقدمه ظهور حضرت حجت

🔹تفاوت ظاهر راهبرد امامین انقلاب برای مقدمه سازی ظهور و نقد آن

🔹الگو سازی راهبرد واحد امامین انقلاب برای مقدمه سازی ظهور

............................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در قسمت قبل با عنوان "سربازان اصلی جبهه حق در عالم" به این پرسش رسیدم که: «برای تحقق دین و ایفای نقش حداکثری توسط روحانیت در جامعه کنونی چه باید کرد؟»

با مقدماتی که گفته شد معلوم شد روحانیت کارکردهایی در گذشته داشته است و این کارکردها با ظهور مدرنیته از او گرفته شد و عمده‌ی روحانیت در مقابل آن به "تبیین دین" بسنده نمود و بدون حضور روحانیت در جامعه با ایفای کارکردهای عینی، راه برای تحقق دین و جامعه سازی دینی یا وجود ندارد و یا بسیار مشکل است، فلذا باید روحانیت کارکردهای جدید خود در جامعه را احیاء کند.

در یکی از تحقیقات صورت گرفته از سوی یکی از نهادهای حوزه‌، تعداد ۲۶۲ کارکرد عینی برای روحانیون مشخص شده بود، در این تحقیق کارکردهای روحانیت در ۳ دسته "تخصصی، ترجیحی و مشترک" تقسیم ‌می‌شدند.

🔸دسته تخصصی کارکردهایی هستند که تخصصا باید توسط روحانیون محقق شود و دسته ترجیحی مواردی که ترجیح تحقق آنها با روحانیت است و کارکردهای مشترک اموری هستند که امکان انجام آن توسط روحانی و غیر روحانی وجود دارد.

👈به طور مثال در "آموزش و پرورش و آموزش عالی" برخی رشته‌ها همچون "علوم دینی و قرآنی" تخصصا باید توسط روحانیون تدریس شود و برخی همچون "مدیریت مدرسه"، تدریس پرورشی، تاریخ و عربی ترجیحا و برخی همچون علوم اجتماعی یا انشاء و ادبیات نیز به صورت مشترک از عهده روحانیون و غیر روحانیون برمی‌آید و یا مثلا در وزارت امور خارجه ترجیحا روحانیون می‌توانند به عنوان کاردارهای فرهنگی یا سفرا نقش‌ آفرین باشند.

در تحقیق دیگری که توسط مجموعه‌ای دیگر در این زمینه صورت گرفته بود، قریب به ۲۰ درصد مشاغل جامعه را روحانیت باید تأمین کند، اما متاسفانه امروزه درصد بسیار اندکی را روحانیت تأمین می‌کند و عمده طلاب بعد از رسیدن به مقطع خارج با این سوال مواجه می‌شوند که بعد از این همه سال تحصیل باید چه کنم؟ و آینده روشنی برای ایفای نقش اجتماعی جز در نقش‌های سنتی روحانیت برای خود نمی‌یابند.

اگر طلبه ما از ابتدا برای ایفای کارکردهای اجتماعی مختلف خود آموزش ببیند و مقدمات ساختاری جذب و فعالیت او نیز دیده شود، مثلا برای تدریس در برخی رشته‌های اختصاصی خود آموزش ببیند و جذب دانشگاه برای تدریس این رشته‌ها نیز منحصر به روحانیون شود، طلبه می‌تواند با خاطری آسوده، خود را برای ایفای این نقش‌ها آماده کند.

البته باید دقت داشت اگر برنامه به نحوی باشد که طلاب هویت خود را از دست دهند و بخواهیم با این الگو آنها را تبدیل به کارمند کنیم عملا این نسخه به ضد خود تبدیل می‌شود.

تفاوت اساسی طلبه‌ای که با حفظ هویت خود در یک شغل وارد می‌شود با کارمند این است که مسأله اصلی او اسلام است و نه درآمد و... فلذا کارکرد او و یک فرد غیر روحانی مثلا در حوزه تدریس بسیار متفاوت است.

وقتی یک روحانی ملبس، معلم یک مدرسه شود، در مدرسه هیأت هم راه می‌افتد، بچه‌ها جذب مسجد نیز می‌شوند و خلاصه یک کار تربیتی آموزشی مستمر محقق می‌گردد.

امروزه حوزه به "دختر بی‌خواستگاری" می‌ماند که مجبور است هر گزینه‌ای سراغ او آمد وی را قبول کند، چون آینده مالی و اجتماعی فرد در حوزه مشخص نیست و داوطلب حضور در حوزه نیز اندک است، بسیاری از داوطلبین حضور در حوزه امکان پذیرفته شدن در این صنف را بدست می‌آورند و این ماجرا به صورت دومینو وار مشکلات پس از خود را پدید می‌آورد که شرح آن خارج از غرض ماست.

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چندسال قبل، در جمعی غیرطلبگی با دوستان و آشنایان، یکی از اقوام گفت: «به نظر تو اگر همه روحانی‌ها را جمع و سوار یک کشتی کنند و به دریا ببرند و کشتی غرق شود، فردا چه مشکلی در این کشور رخ می‌دهد؟ کار چه کسی لنگ می‌شود؟ نقش شما در این جامعه چیست؟»

سؤال اگرچه در قالب شوخی بود و از سر بی‌اطلاعی بسیار زیاد نسبت به فعالیت‌های فعلی روحانیت و خلاصه همه خندیدیم اما واقعا سؤالی جدی بود، تأملی کردم و گفتم: «هیچی اگر این اتفاق بیافتند و دیگر طلبه‌ای روی زمین نباشد، عالم فرومی‌ریزد و نابود می‌شود، چون باطل بر عالم مسلط می‌شود.»

همه تعجب کرده بودند! چراکه در تصور اکثر آنها روحانیت در جامعه کنونی چندان فایده‌ای نداشت، آنهایی هم که روحانیت را مفید می‌دانستند، به هیچ وجه انتظار چنین پاسخی در این سطح را نداشتند، از فرصت استفاده کردم و اندکی توضیح دادم که نظام عالم بر مدار حق جریان دارد و نبردی دائمی در تاریخ عالم برقرار بوده و هست و سربازان اصلی جبهه حق همیشه طلاب و فقها بوده‌اند و خلاصه به اقتضای جلسه توضیحاتی در این موضوع دادم.

اینکه هرآنچه از حق، در عالم جریان دارد، ریشه و اصل آن به حوزه و روحانیت بازمی‌گردد، خود مساله مهمی است و نیاز به تببین دارد اما اینکه روحانیت در وضعیت کنونی نقشی حداقلی از آنچه باید ایفا کند را برعهده دارد و بخش عمده‌ای از کارکردهای خود را از دست داده است نیز مساله‌ای است که نمی‌توان بر آن چشم پوشید.

در مطالب قبل، در قسمت اول از بحث "کارکردهای روحانیت" توضیح دادم که از اواخر دوران قاجار با ظهور هرچه بیشتر مدرنیته، شئون متکثر و جدیدی در جامعه پدید آمد و رفته رفته روحانیتی که در عینیت جامعه حضور داشت و عمده نهادهای اجتماعی بدست او اداره می‌شد از صحنه عینی جامعه کنار رفت. در آن دوره روحانیت کارکردهای متعددی در جامعه داشت؛ مثلا: آموزش و پرورش، ثبت و اسناد، قضاوت و ریش سفیدی و حتی طبابت در دست روحانیت بود، رسانه آن روز تقریبا در انحصار روحانیت بود و خلاصه روحانیت قدرت لایزالی برای تحقق اسلام و جامعه سازی داشت.

🔸در ادامه نیز شاهدی عینی از شجره نامه یکی سادات آوردم.

مدرنیته از سویی شئون روحانیت در جامعه را از او گرفت و از سویی به صورت جدی به نفی دین و امورات دینی ‌پرداخت، در این میان عمده روحانیت رانده شده از صحنه عینی جامعه به کنج حجره‌ها، به تفلسف و مواجه علمی برای اثبات خود پرداختند، حال آنکه بازیگردان اصلی جامعه کس دیگری بود.

در قسمت چهارم از کارکردهای روحانیت به این پرداختم که دغدغه روحانیت در عصر کنونی به همان اندازه "فهم و تبیین صحیح دین"، باید "تحقق دین" باشد.

🔸در ادامه نیز شواهدی از نگاه حضرت امام به این مقوله آوردم.

📌 حال سؤال این است که برای تحقق دین و ایفای نقش حداکثری توسط روحانیت در جامعه کنونی چه باید کرد؟ ادامه مطلب: 👇

ایفای نقش حداکثری روحانیت و تحقق دین

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

قبل از این مطلبی در موضوع کارکردهای روحانیت با عنوان «به حاشیه رفتن روحانیت بعد از مدرنتیه» نوشتم.

خلاصه آن مطلب این بود که روحانیت در گذشته نه تنها برای حفظ تقدس خود به انزوا نرفته بود بلکه عمده نهادهای جامعه به وسیله او اداره می‌شد و کارکردهای متعددی در جامعه داشت؛ مثلا: آموزش و پرورش، ثبت و اسناد، قضاوت و ریش سفیدی و حتی طبابت در دست روحانیت بود و درکنار همه ‌اینها رسانه آن روز نیز در انحصار روحانیت بود و این قدرت لایزالی برای جامعه سازی دینی به روحانیت می‌داد. آن روز روحانیت در وسط زندگی عینی مردم بود، برخلاف جامعه امروز که ظاهرا حاکمیت در دست اوست اما عملا روحانیت به انزوا رفته و حیات اجتماع، مستغنی از وجود او شده است.

تصمیم گرفتم اندک اندک مستندات مطلب مذکور را ارائه کنم. در این راستا خلاصه‌ای از بخش‌هایی از شجره‌نامه یکی از دوستان طلبه‌ سیدم به نام "سیدمحمدحسین صادقی" از منطقه کوار را در ادامه می‌آورم، این شجره نامه گویای مطلب مذکور در مورد ایفای نقش‌های مختلف اجتماعی در گذشته روحانیت است:👇

🔹سید نورالدین از نوادگان امام حسین(ع) از قرن دهم ه.ق از عراق به بحرین و بعد از مدتی به پیرم فارس مهاجرت می‌کند.

🔹فرزند بزرگ او طاهر محمد جهت تبلیغ اسلام به منطقه کوار هجرت می‌کند و بعد از چندین سال مبارزه و تبلیغ در سال ۱۰۲۲ق به دست اشرار به شهادت می‌رسد. قبر ایشان هم‌اکنون با نام امام‌زاده طاهر محمد در کول(کوار قدیم) وجود دارد.

🔹فرزند بزرگ سیدمحمد، سید صالح به روستای شابهرامی هجرت می‌کند و از طرف دولت مسئول مدیریت زمین‌های کشاورزی آنجا می‌شود و با احداث کانال‌های آب، مشغول برنج‌کاری و مصرف آنها در راه اسلام می‌شود، وی مسئول بند بهمن و رشته قنات‌های این منطقه بوده و کانال‌های آبی به روستاهای محمود آباد- اکبرآباد- مظفری و طسوج می‌کشد. شغل اصلی او روحانی بوده است که در روستاها هم مکتب‌خانه احداث می‌کند.

🔹سید داوود پسر بزرگ سید صالح به کمک برادرانش دوازده آسیاب کوار را می‌خرند و آنها را تعمیر و شروع به راه‌اندازی می‌کنند و از طرف دولت نماینده منطقه بلوک کوار می‌شوند ولی اشتغال اصلی او همان روحانی بوده است و بیشتر درآمد آسیاب را مصروف مکتب‌خانه در فرمشکان می‌کند.

🔹فرزندان او نماینده کریم‌خان زند در روستاهای قصراحمد- مظفری- اکبرآباد- زجرد-فرود- بورکی و شاه بهرامی می‌شوند. سید داوود در وصیت نامه خود به فرزندانش می‌گوید: «نورچشمان به زیر دستتان احترام بگذارید، رعیت یعنی کسی که مراعاتش لازم است.»

🔹سید حسین حسینی پسر بزرگ سید داوود نماینده کریم‌خان زند در کوار در ضمن طبیب و روحانی هم بوده است که به کمک برادرانش بارها کریم‌خان زند را به کوار دعوت کردند و کمک‌های فراوانی جهت کاروانسراهای مظفری و کوار کردند و متولی تعمیر راه‌ها، پل‌ها، رشته قنات‌ها، بند بهمن و احداث مکتب‌خانه و آوردن مکتب‌دار به کوار شده بودند و در شیراز دروازه‌ای به نام دروازه کوار نام‌گذاری کردند که هم‌اکنون به آن فلکه ولی‌عصر می‌گویند.

🔹پسران سید حسین: ۱- سید محسن حاکم شرع، روحانی و طبیب؛ ۲ سید یوسف شاه‌بهرامی روحانی و کشاورز ساکن شاه‌بهرامی؛ ۳- سید النقی روحانی و مکتب‌دار- ساکن کوار؛ ۴ سید زین العابدین روحانی و کشاورز ساکن کوار؛ ۵- سید عوض علی روحانی ساکن قصر احمد نماینده دولت؛ ۶- سید علی محمد علی روحانی ساکن محمودآباد؛

🔹پسران سید محسن متوفای ۱۲۴۹ق و حاکم شرع کوار: ۱- سید ابراهیم حاکم شرع بلوک کوار-طبیب و امام جمعه و نماینده دولت؛ ۲- سید کوچک مکتب‌دار؛ ۳- سید رحیم مکتب‌دار؛ ۴-سید کریم روحانی؛ ۵- سید علی روحانی؛

سلسله این شجره نامه ادامه دارد و از اواخر قاجار رفته رفته با تغییر شرایط زمان و حاکمیت تدریجی مدرنیته، کارکردهای این سلسله تغییر می‌کند و برخی از فرزندان آنها به شیراز می‌روند و استاد دانشگاه و حوزه می‌شوند و برخی به اروپا و آمریکا هجرت می‌کنند که حکایت آن مفصل است.

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

دغدغه اساسی روحانیت همیشه دین بوده است اما "نه دین به ما هو دین" بلکه "فهم، تبیین و تحقق" دین.

البته میزان توجه روحانیت به هرکدام از حیثیت‌های (فهم تبیین و تحقق) دین متفاوت بوده و شاید تاکنون بیشترین توجه روحانیت به "تبیین دین" بوده است که محدود شدن به آن از موانع اساسی کارکرد روحانیت است.

🔹همیشه کسانی در روحانیت بوده و هستند که حتی چندان دغدغه تبلیغ و تبیین دین را نیز نداشته‌اند و تا آخر عمر خود صرفا مشغول فهم دین بوده‌اند، 

👈به طور مثال امروزه اگر سری به درس‌های خارج بزنید، کسانی راه خواهید یافت که افتخارشان این است که ۲۰ سال درس فلان عالم را رفته‌اند و الآن هم ۲۰ سال است در درس فلان آن عالم مثلا فرزند او شرکت می‌کنند!

🔹عده قلیلی از روحانیت نیز هستند که بسیار بیشتر از فهم و تبیین به دنبال تحقق دین می‌باشند، امثال این تیپ از افراد اگرچه در میان روحانیت قلیل هستند اما در میان دانشجویان حزب‌الهی به وفور یافت می‌شوند: 

👈کسانی که بیش از آنکه به فهم دین و تقویت مبانی خود پرداخته باشند به دنبال تحقق دین بوده و هستند، ذهن این افراد معمولا ملغمه‌ای از افکاری بی‌مبناء یا با مبناء اما مبانی متعارض است! چرا که معمولا فرصت چندانی برای تفکر و مطالعه نداشته‌اند و در فرصت اندک دانشجویی در کنار تحصیل و هزاران اشتغال دیگر تلاش‌داشته‌اند به سرعت پازل فکری خود را کامل نموده و شروع به مطالبه عدالت و ابراز نظر و فعالیت بر اساس یافته‌های اندک خود نمایند.

🔹و اما همانطور که عرض شد، بیشترین دغدغه روحانیت تا کنون فهم و تبیین دین بوده است و این دغدغه حتی بعد از عصر حاکمیت مدرنیته نیز به همین نحو باقی مانده است،

👈برای مثال در زمانه‌ای که عملا مدرنیته مشخص می‌نماید که همه مردم و حتی طلاب چه ساعتی بخوابند و بیدار شوند، چه بخورند و چطور بخورند و... توجه روحانیت به فهم و تبیین این بوده است که چه ساعتی می‌بایست خوابید و بیدار شد و چه باید خورد و چطور باید بخورد؟!

👈اگر در همین قم بگردید درس‌های خارجی را خواهید یافت که در آن‌ها ثابت می‌شود که مثلا فلان مدل مالی ربا و حرام است اما بانکی در همسایگی دیوار به دیوار آن درس، از طریق همان مدل مالی به طلاب وام می‌دهد و صدها مثال دیگری که وقتی از روحانیت سوال کنید به نظر شما کجای کار می‌لنگد که علم شما به سمت تحقق نمی‌رود؟ می‌گوید من نزد خدا حجت دارم که وظیفه خود را عمل کرده‌ام بقیه به من مربوط نیست!

چراکه وظیفه خود را تحقق دین نمی‌داند.

🔹و اما قلیلی از روحانیت نیز هستند که همانطور که دغدغه فهم و تبیین دین را داشته‌ و دارند، دغدغۀ "تحقق دین" را نیز داشته‌ و دارند؛

👈کسانی چون حضرت امام(ره) که وقتی فهم می‌کند که «الإسلام هو الحکومة»[1] بی‌کار نمی‌نشیند و به دنبال تبیین و تحقق آن راه می‌افتد، کسی که می‌گوید: «باید هر کداممان به اندازه قدرتمان سعى کنیم تا در راه تحقق اسلام قدم برداریم»[2]

............................

مطالب مرتبط:👇

کارکردهای روحانیت (قسمت سوم: سازمان "امر به معروف و نهی از منکر")

کارکردهای روحانیت (قسمت دوم: مردمی شدن روحانیت)

کارکردهای روحانیت ( قسمت اول: به حاشیه رفتن روحانیت)

ارجاعات:👇

[1] خمینى، روح‏الله، کتاب البیع، 5جلد، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س) - ایران - تهران، چاپ: 1، 1421 ه.ق؛ ج‏2 ؛ ص633.

[2] صحیفه امام ؛ ج‏18 ؛ ص389

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

امرزوه با پارادوکس‌هایی در عرصۀ تحقق دین مواجه شده‌ایم.

🔹از سویی از بزرگ‌ترین واجبات دین "امر به معروف و نهی از منکر" است،  و خداوند در قرآن تصریح می‌کند که "باید گروهی باشند که مردم را دعوت به نیکی می‌کنند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند." 

🔹و از سویی نهادی برای تولی این امر در جامعه تعبیه نشده است، نهادی که از افراد عالم به "معروف و منکر و روش‌های آنها" و با قدرت قانونی برای تحقق این مهم، تشکیل شده باشد.

متاسفانه در اوایل انقلاب آنچه به مقوله امر به معروف و نهی از منکر- و در واقع صرفا نهی از منکر- پرداخته شد، توسط جریان‌های تند چپ و در مقوله‌هایی چون: حجاب و امور فردی بود و حال آنکه به شهادت قرآن، متصدیان اصلی امر به معروف و نهی از منکر "روحانیون" و موارد اصلی "نهی از منکر" در موضوع "جریان‌های حرام خواری و دروغ‌پردازی" می‌باشد.

👈خداوند در در آیه "63 المائده" روحانیونی که با دیدن جریان‌های حرام خواری و دروغ‌پردازی سکوت‌کرده‌اند را توبیخ می‌کند که حجت آنها برای سکوت چه بود؟

«لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ»

به تعبیر حضرت امام(ره) در مورد این آیه:

👈با اینکه باید از همۀ امورى که مخالف شرع است نهى کرد،[آیه] روى «قول اثم»، یعنى دروغ‌پردازى و «اکل سحت»، یعنى حرامخورى تکیه کرده است تا بفهماند که این دو «منکر» از همۀ منکرات خطرناکتر است؛ و بایستى بیشتر مورد مخالفت و مبارزه قرار گیرد.

ازجمله موارد دیگر که در عرصه "عدالت خواهی" و "امر به معروف و نهی از منکر" همواره مغفول مانده، لزوم ورود کارشناسی و استفاده از ظرفیت‌های ساختاری برای پی‌گیری تحقق "عدالت و احکام اسلامی"، بوده است، امری که مستلزم وجود نیروهایی سازمان‌یافته و مطلع می‌باشد.

در حدیث معتبری که فقها برای اثبات شرط علم و قدرت در "امر به معروف و نهی از منکر" به آن تمسک می‌کنند، امام صادق(ع) می‌فرمایند: این واجب الهی بر عهده همه مردم نیست و بر کسانی واجب است اولا  اطاعت شونده هستند و ثانیا عالم به معروف و منکر «الْقَوِیِّ الْمُطَاعِ الْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ الْمُنْکَرِ» و استناد می‌نمایند به آیه "63 المائده" که خداوند فرموده است گروهی باید این وظیفه را برعهده بگیرند و در آخر روایت بالاترین مرتبه از امر به معروف را "سخن حقی که در مقابل مقامات ظالم گفته می‌شود" عنوان می‌کنند.

تقلیل دادن امر به معروف و نهی از منکر به صورت صرفا عمومی و معلق نمودن آن به شرایط قدرت و علم که در عمده مردم و حتی طلاب و علما نیز معمولا باهم وجود ندارد، منتهی به تعطیل شدن این مهم و یا محدود شدن آن به تذکرات لسانی می‌گردد، حال آنکه با آثار بسیار عظیمه‌ای چون برپا شدن همه واجبات، حفظ شدن دین از بدعت‌ها، حلال شدن درآمدهای مردم، برطرف شدن ظلم‌ها، آبادانی دنیا و ... که برای امر به معروف ونهی از منکر در روایات ذکر شده است، همانطور که در قرآن و روایت مذکور اشاره شد، نیاز به وجود تشکیلاتی با حضور افراد عالم و قدرت قانونی و با لحاظ اولویت‌های مذکور می‌باشد که نتیجه آن تحقق آن آثار عظیمه در روایات شود.

اگرچه تنها نهادی که از قبل از پیروزی انقلاب وعده تشکیل آن توسط حضرت امام(ره) داده شد "وزارت امر به معروف و نهی از منکر" بود و اگرچه حضرت امام حکم حکومتی تشکیل این نهاد را صادر نمودند اما این نهاد هیچ گاه تشکیل نشد.

نهادی که یکی از مهم‌ترین کارکردهای روحانیت در ارتباط با حاکمیت، مرتبط به آن بود و با تشکیل آن، روحانیت می‌توانست به عنوان مدعی العموم و پناه‌گاه مردم و ناظری بر تحقق اسلام و عدالت با قدرت قانونی و به صورت تخصصی در عرصه‌های مختلف نقش ایفا نماید.

📌در جزوه "حکم حکومتی تشکیل سازمان امر به معروف و نهی از منکر" به گفت‌ و شنودهای ابتدای انقلاب حول این موضوع و ابعاد مرتبط با آن ‌پرداخته‌ایم.

لینک دانلود:👇

حجم: 1.08 مگابایت

...............................................

مطالب مرتبط:

رابطه شهادت به توحید و قیام به قسط

کارکردهای روحانیت ( قسمت اول: به حاشیه رفتن روحانیت در عصر جدید حاکمیت مدرنیته) 

کار کردهای روحانیت (قسمت دوم: مردمی شدن روحانیت)

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

به نظر شما مردمی بودن یک روحانی یعنی چه؟ معمولا اولین تصوری که در اذهان شکل می‌گیرد: اینکه روحانی مثلا با اتوبوس رفت‌ و آمد کند یا خودش به بازار برود و خریدهایش را مستقیم انجام دهد و یا با جوانان و مردم نشست و برخواست کند، راحت حرف بزند و ...

اما، یک کارمند، معلم، نظامی و خلاصه هر انسان معمولی اگر بخواهد تافته جدابافته نباشد، باید همه این فاکتورها را داشته باشد البته اقتضائات مشاغل مختلف این رفت‌ و آمدها را کم و زیاد می‌کند.

گاهی حتی مردمی بودن یک روحانی به حضور افراطی او در مردم و یا عوام زده بودن بودن او تلقی می‌شود.

اما مردمی بودن یک روحانی:

🔹یعنی روحانی کارکردی میان مردم داشته باشد و مردم بدون تشریفات به راحتی با او ارتباط ‌گیرند؛

🔹یعنی وقتی او در میان مردم نباشد بخشی از کار مردم لنگ باشد و فقدان او را احساس کنند؛

🔹یعنی اگر طلبه‌ای از میانشان رفت خسارتی برآنان وارد شود که قابل جبران نباشد.

در زمان آشیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم وقتی در قم سیل بزرگی می‌آید و خانه‌های زیادی را تخریب می‌کند، مسئولیت اصلی بازسازی خانه‌های مردم با ایشان و طلاب است به گونه‌ای که از تمام کشور و حتی دولت توسط ایشان برای بازسازی خانه‌های مردم کمک‌ جمع می‌شود و یا در شرایط بسیار سخت معیشتی حوزه و طلاب در دوره رضاشاه، اولین بیمارستان‌های قم(سهامی و فاطمی)، دارالطعام فقرا، سیل بند در بالادست رودخانه قم و یا غسال خانه برای قبرستان، توسط ایشان تأسیس می‌شود و یا حتی به بخشی از فقرا همچون طلاب شهریه داده می‌شود و خلاصه چنین می‌شود که قلوب مردم با ایشان همراه است.

  آیت‌الله بروجردی زعیم حوزه بعد از آیت‌الله حائری در دوران حضور خود در بروجرد یکی از مجهز‌ترین کارخانه‌های برق را در این شهر تاسیس و یا خیریه بسیار بزرگی را راه‌اندازی می‌نمایند که مستمندان آن منطقه را سرپرستی می‌نماید، از جمله اقدامات ایشان بعد از حضور در قم تلاش برای لوله‌کشی آب شهر قم و یا تاسیس بیمارستان جدید در این شهر است.

البته همه این برنامه‌ها زمانی توسط این بزرگان انجام ‌شده است که:

🔹به علت عصر جدید حاکمیت مدرنیته کارکردهای متعدد روحانیت در جامعه رفته رفته از میان رفته است و شئون متعدد جدیدی در عرض کارکردهای سابق روحانیت پدید آمده است که روحانیت نقشی در آن ندارد؛

🔹دوره‌ای که حوزه‌های علمیه شیعه در عراق به علت حاکمیت انگلیس در این کشور و حوزه‌های علمیه ایران نیز به علت حاکمیت یک دست‌نشانده انگلیس تعطیل شده است و مأموریت اصلی زعمای حوزه، حفظ حوزه و تقویت دوباره و آماده سازی آن برای ایفای نقش جدید در دوران حاکمیت مدرنیته است.

.............................

مطالب مرتبط:👇

به حاشیه رفتن روحانیت در عصر جدید حاکمیت مدرنیته

رابطه شهادت به توحید و قیام به قسط

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مسیرهای غلطی که در اواخر دوران قاجار آغاز شد و با تأسیس پهلوی شدت گرفت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با قوت بیشتری ادامه یافت، روند ظهور مدرنیته در ساحت "حاکمیت و اجتماع" و مستغنی شدن "جامعه و حاکمیت" از روحانیت بود.

تا قبل از پهلوی عمدتا شاهان به شاهی خود در دربار و مردم به زندگی خود در خارج از دربار مشغول بودند و مناسبات دولت و مردم بسیار محدود بود.

در آن دوره حیات اجتماعی با کمک ارتباطات و نهادهای مختلف مردمی، برقرار بود و عمده نهادهای اجتماعی به دست روحانیت اداره می‌شد.

برای روشن شدن ماجرا مثالی می‌زنم:

👈همه در تاریخ خوانده‌ایم در دوره مشروطه علما برای تأسیس عدالت‌خوانه و پذیرش مشروطه توسط شاه، ابتدا به حرم عبدالعظیم حسنی(ع) مهاجرت داشتند و بعد از آن به حرم حضرت معصومه(س) و این تحصن علما منجر به اعتراض مردم و اجبار شاه به پذیرش درخواست‌های علما شد.

🔹آنچه به اشتباه خیلی‌ها تصور می‌کنند، این است که آن زمان مردم عاشق چشم و ابروی روحانیت بودند، چون روحانیت تقدس خود را حفظ نموده و حاکمیت را در اختیار نداشت، مردم خالصانه گوش به فرمان روحانیت بودند اما در حال حاضر حاکمیت در دست روحانیت است و مردم از آنها زده‌شده‌اند و...

🔹در ادامه این تحلیل اشتباه نیز قیاسی می‌کنند با وضعیت کنونی که اگر روحانیون همه در یک کشتی به دریا بروند و خلاصه دیگر برنگردند، هیچ اتفاق خاصی در روند حاکمیت و اجتماع نخواهد افتاد و چند خورده کار تشریفاتی و ساده روحانیت چون "صیغه عقد" و "نماز میت" را هم مثل خیلی از امور اجتماعی دیگر برخی افراد متدین و مورد اعتماد مردم انجام می‌دهند و خلاصه نتیجه می‌گیرند که اشتباه روحانیت در بدست گرفتن حاکمیت بود.

حال آنکه اصل داستان دقیقا بالعکس است اگرچه قیاس آن به ظاهر درست است اما نتیجه‌گیری مبتنی بر آن تحلیل کاملا اشتباه است.

🔸در دوره قبل از حاکمیت مدرنیته روحانیت نه تنها برای حفظ تقدس خود به انزوا نرفته بود بلکه عمده نهادهای جامعه به وسیله او اداره می‌شد و  روحانیت کارکردهای متعددی در جامعه داشت؛ مثلا: آموزش و پرورش، ثبت و اسناد، قضاوت و ریش سفیدی و حتی طبابت در دست روحانیت بود و درکنار همه ‌اینها رسانه آن روز جز در برخی طبقه روشنفکر، در انحصار روحانیت بود و این قدرت لایزالی به روحانیت می‌داد.

شئون مذکور در جامعه بسیط آن روز عملا همه شئون زندگی مردم بود.

آن روز روحانیت در وسط زندگی عینی مردم بود، برخلاف جامعه امروز که ظاهرا حاکمیت در دست اوست اما عملا روحانیت به انزوا رفته و حیات اجتماع، مستغنی از وجود او شده است.

و این همه به علت عدم شناخت "مدرنیته و مردم در دوران آن" توسط روحانیت و مردم است.

🔸در آن دوره وقتی روحانیون دست از کار می‌کشیدند و مثلا بالاتفاق به قم مهاجرت می‌کردند و متحصن می‌شدند زندگی مردم عملا از کار می‌افتاد، چراکه تمام حیات اجتماع آن روز به صورت مستقیم با روحانیت سروکار داشت و شاه هم به علت فشار اجتماعی مجبور به پذیرش خواست روحانیت بود ولو این خواسته محدود شدن قدرت خود شاه می‌بود.

...................................

مطالب مرتبط:👇

رابطه شهادت به توحید و قیام به قسط

..........................................................................

  • حمید رضا باقری