شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توهم توطئه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

🔻وقتی می‌خواهیم دو اسم به هم مرتبط را به شکل یک کلمه مرکب بیاوریم از ترکیب اضافی مضاف و مضافٌ‌الیه استفاده می‌کنیم.

 

گاهی ارتباط این دو اسم از نوع ارتباط عامل و معمول است، مثل ارتباط اسم‌فاعل و مفعول و مصدر با معمول آنها که فاعل یا مفعول باشد. این قسم از ارتباط وقتی به شکل مضاف و مضاف الیه می‌آید به آن اضافه لفظی یا غیر محضة گوئیم. مثل:

👈اضافه اسم‌فاعل به مفعول: «بائعو الازهارِ» که بوده است: «بائعون الازهارَ» یا «ضاربُ زیدٍ» که بوده است «ضاربُ زیداً» یا «آکلُ الثمرِ» که بوده است: «آکلٌ الثمرَ»

👈اضافه فاعل به صفت مشبهه: «حسنُ الوجهِ» که بوده است: «حسنٌ وجهُه»

👈اضافه اسم‌مفعول به نائب فاعل: «محمودُ السیرةِ» که بوده است: «محمود سیرتُه»

 

📌نکنه: در اضافه لفظی عملاً می‌شود اضافه صفت به موصوف بوده است: سایه کوتاه «الظلٌ الخفیفٌ» حالت موصوف و صفت و شده است: کوتاه سایه «خفیفُ الظلِ» یا «خفَّ ظله» و یا مثلاً در مثال قبل بوده است «وجه الحسن» و شده «حسن الوجه» جای ترکیب موصوف و صفت با صفت و موصوف عوض شده.

📌نکته: در واقع کاربرد اضافه لفظی در زیبایی کلام است نه افاده معنای اضافی.

📌نکته: وقتی اسمی مضاف می‌شود مبنی می‌شود یعنی خالی از تنوین و ال می‌شود الا اضافه لفظی که در چند حالت آمدن ال بر سر مضاف جایز است. مثل: «أنت الطاهرُ القلبِ»

 

گاهی ارتباط از جنس عامل و معمول نیست و به اضافه معنوی یا محضه گوئیم مثلاً  ترکیب اضافی عوض ارتباط دو اسم با حرف جر من (جنسیت) یا حرف لام (مالکیت) یا حرف فی (ظرفیت) می‌آید. بوده:

👈 «خاتم من ذهبٍ» شده: «خاتمُ ذهبٍ»

👈 «کتابٌ لزیدٍ» شده: «کتابُ زیدٍ»

👈«صلاةٌ فی العصرِ» شده: «صلاةُ العصرِ»

 

📌نکته: در این صورت اگر مضاف الیه معرفه باشد، مفید تعریف برای مضاف است و اگر مضاف الیه نکره باشد مفید تخصیص برای مضاف است. مثل: «اخوا زیدٍ» و «اخوا سفرٍ» اولی مشخص است اینها دقیقاً چه کسی هستند برادران زید ولی دومی مشخص است اینها هم‌سفر هستند بیشتر مشخص نمی‌شود.

📌نکته: برخی از اسماء دائم الاضافه هستند مثل: «کل و بعض و جمیع و مثل و شبه و غیر و سوی و کلا و کلتا و نحو و قبالة و حذاء و ازاء و تجاه و تلقاء و سبحان و معاذ و مع و سائر و لعمر (فی القسم) و ذو و ذوات و أولو (جمع ذو) و أولات (جمع ذات) و بین و لدی و لدن و عند و وحد و وسط و أی»

اسمی که بعدازاین اسماء می‌آید همه مجرور است بنا به مضاف الیه بودن.

در مورد اعراب خود این اسماء دائم الاضافة (مضاف) هم آن مواردی که معرب هستند مثل: «مثل و نحو» اگر قبل از اتمام جمله بیاید اعراب آن بسته به نقشی که در جمله دارد می‌آید اما اگر بعد از اتمام جمله بیایند، جایز است نصب و یا رفع و در هر دو صورت هم باید تقدیرهایی گرفت. بهتر است یک حالت ثابت برای خودمان در نظر بگیریم که فراموش نکنیم مثلاً همیشه رفع دهیم بنا به خبر بودن برای مبتدای محذوف: (وذالک نحوُ) یا ( وهذا نحوُ)

 

📌نکته: اسماء «کل و بعض و جمیع و مع و أی» جایز است مضاف الیه آنها در نیت حذف شود و در این صورت اسم مضاف معرب می‌شود مثل: «جاؤوا جمیعاً» أی «جمیعُهم» و «ذهبوا معاً» أی «بعضُهم مع بعضٍ»

 

📌نکته: جهات شش‌گانه «خلف و امام و فوق و تحت و یمین و شمال» و آنچه مثل آن است مثل «دون و قبل و بعد» وقتی مضاف الیه آن حذف می‌شود جایز است:

مثل باقی نکرات معرب بیاید: «للّه الامرُ من قبلٍ و من بعدٍ» - همیشه مبنی بر ضم بیاید: «جاء قبلُ أو من قبلُ» - اعراب بگیرد ولی بدون تنوین: «جئت من قبلِ» و «جئت قبلَ»

 

📌نکته: برخی از ظروف گاهی به جمله اضافه می‌شوند، مثل: «زرتُ صدیقَک یومَ زارِه الاعیانُ» که یوم ظرف زمان است و اضافه شده به جمله «زاره الایانُ» و کل جمله مضاف الیه تأویل به مصدر می‌رود و در نقش یک کلمه واحد عمل می‌کند: «یوم زیارة الاعیان له» یا مثلاً: «جئتُ حینَ انقطعَ المطرَ» که بده است «حینَ انقطاعِ المطرِ»

 

📌نکته: اعراب یوم و حین اگر به جمله اسمیة اضافه شوند مبنی بر فتح است و اگر به جمله فعلیه اضافه شوند اگر صدر جمله فعلیه افعال مبنی باشد مبنی بر فتح و اگر معرب باشد اینها هم معرب هستند.

 

📌نکته: برخی از اسماء ظروف دائم الاضافه به جمله خبریة (مقابل انشائی) هستند و آنها عبارت‌اند از: «حیث و إذ و لمّا و إذا». این اسماء دائماً مبنی هستند مانند: «نزلت حیثُ الینابیعُ متفجرةً»

حیث را بهتر است مبنی بر ضم بخوانیم ولی فتح و جر آن هم جایز است.

 

📌نکته: در «اذ» وقتی مضاف به حین و یوم باشد و خودش مضاف الیه داشته باشد، جایز است مضاف الیه آن حذف و تنوین به‌جای آن بیاید و مثلاً بشود: «حینئذ».

 

📌نکته: اسماء «مذ و منذ» گاهی به جمله اضافه می‌شوند، مثل «ما رأیته مذ رحلَ» و گاهی به مفرد مثل: «ما رأیته منذ یومین»

#ادبیات

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

دعوایی که شاید زیاد شنیده باشیم و بعد از انقلاب، کتاب‌های زیادی در لَه و علیه آن نوشته شده است، موضوع "نو پدید بودن یا نبودن" بحث ولایت فقیه است.

طرفداران ولایت فقیه در اثبات "مطرح بودن بحث ولایت فقیه از زمان اهل بیت (علیهم السلام)" و مخالفان در انکار آن و اثبات "محدود بودن ولایت فقها قبل از مرحوم نراقی به اموری بسیط و ساده" سخن بسیار گفته‌اند و کتاب‌ها نوشته‌اند.

اما باید گفت هر دو گروه حظی از حقیقت را می‌گویند و آن اینکه:

🔹اصل بحث ولایت فقها از زمان معصومین (علیهم السلام) مطرح بوده است؛

🔹اما واقعا آنچه از حوزه اختیارات و ولایت فقیه متصور است، تا قبل از "مرحوم ملااحمد نراقی" چندان گسترده نبود و عمدتا بعد از ایشان به صورت جدی به عنوان یک بحث مستقل و با اختیارات گسترده به بحث ولایت فقیه در مباحث فقهی پرداخته شد.

آنچه در این دعوا خوب دیده نشده است و اگر دیده می‌شد، اختلاف‌ها حل می‌شد، چگونگی تولید علم و روند تاریخی تولید یک علم است.

علوم هیچ‌گاه به یکباره تولید نمی‌شوند بلکه در همه رشته‌های علمی چه "علوم تجربی یا انسانی" و چه "علوم غربی یا اسلامی" یک روند ثابت وجود دارد و آن اینکه در گام اول اُمهات و کلیاتی یقینی فرض می‌شود و مبتنی بر آن در صحنه عینی و عملی براساس آن اُمهات عمل می‌شود، سپس ایرادات و اشکالات اولیه مشخص می‌شود و مبتنی بر آن، مجددا نسخه دوم اما تفصیلی‌تر آن علم، نوشته می‌شود و این روند ادامه می‌یابد تا بعد از سال‌ها آزمون و خطا، به یک علم مدون و با تفصیلات مختلف و بسیار دست می‌یابیم.

بعد از حاکمیت صوفیان بر ایران؛ همانطور که در مطالب قبل گفته شد روحانیت شیعه برای اولین بار برای تحقق اسلام، وارد همکاری جدی با حاکمان شد.

در این دوره جریان اخباری حاکم بر فضای روحانیت شیعه به درستی توانست سامانی به اُمهات علمی شیعه (منجمله اصل ولایت فقها) و تدوین جوامع روایی و... دهد؛

قدرت اجتماعی و مردمی روحانیت در اواخر عصر صفوی به حدی بود که شاهان عملا تحت کنترل علما قرار گرفته بودند.

👈کمپفر از مستشرقین عهد صفوی در سفرنامۀ خود در این مورد می‌نویسد:

[درباره] احترامی که شاه صفوی به مجتهد می‌گذارد، این را می‌توان گفت که قسمت زیادی از آن متصنع است و در این کار هم شاه، پروای مردم را می‌کند؛ زیرا پیروی مردم از مجتهد تا بدان پایه است که شاه صلاح خود نمی‌داند به یکی از اصول غیر قابل تخطی دین تجاوز کند و یا در کار مملکت‌داری دست به کاری بزند که مجتهد ناگزیر باشد آن را خلاف دیانت اعلام کند.[۱]

با پایان کار صفوی نادرشاه قدرت روحانیت شیعه را محدود کرد و برخی از علما را کشت اما بعد از او در دوره زندیه مجددا روحانیت بسط یدی یافت و در دوره قاجار نیز تا دوره جنگ‌های ایران و روس رویکرد مشارکت و حمایت از شاهان قاجار را پیش گرفت.

ملا احمد نراقی معروف به فاضل نراقی (۱۱۸۵ - ۱۲۴۵ق) استاد شیخ انصاری در کتاب خود "معراج السعاده" به تعریف و تمجید از "فتح علی شاه" می‌پردازد اما وقتی مشاهده می‌کند با وجود تمام حمایت‌های خود از شاه و فرمان جهاد باز به علت بی‌کفایتی شاهان هم در صحنه نظامی و هم در صحنه سیاسی، کشور شکست می‌خورد به این نتیجه می‌رسد که امور مسلمین نمی‌تواند با شاهان پیش‌رود و ولایت باید منحصر به فقها باشد فلذا در کتاب "عوائد الایام" بحث ولایت فقیه و سلب حاکمیت از حاکمان جاهل را مطرح می‌کند.

............................

📝 منبع:

[۱] حسینیان، روح‌الله، چهارده‌ قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه ص: 184 به نقل از: انگلبرت کمپفر(Engelbert Kaempfer) سفرنامه کمپفر به ایران، ترجمه کی‌کاووس جهانداری، ص ۱۲۷.

.............................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

دغدغه اساسی روحانیت همیشه دین بوده است اما "نه دین به ما هو دین" بلکه "فهم، تبیین و تحقق" دین.

البته میزان توجه روحانیت به هرکدام از حیثیت‌های (فهم تبیین و تحقق) دین متفاوت بوده و شاید تاکنون بیشترین توجه روحانیت به "تبیین دین" بوده است که محدود شدن به آن از موانع اساسی کارکرد روحانیت است.

🔹همیشه کسانی در روحانیت بوده و هستند که حتی چندان دغدغه تبلیغ و تبیین دین را نیز نداشته‌اند و تا آخر عمر خود صرفا مشغول فهم دین بوده‌اند، 

👈به طور مثال امروزه اگر سری به درس‌های خارج بزنید، کسانی راه خواهید یافت که افتخارشان این است که ۲۰ سال درس فلان عالم را رفته‌اند و الآن هم ۲۰ سال است در درس فلان آن عالم مثلا فرزند او شرکت می‌کنند!

🔹عده قلیلی از روحانیت نیز هستند که بسیار بیشتر از فهم و تبیین به دنبال تحقق دین می‌باشند، امثال این تیپ از افراد اگرچه در میان روحانیت قلیل هستند اما در میان دانشجویان حزب‌الهی به وفور یافت می‌شوند: 

👈کسانی که بیش از آنکه به فهم دین و تقویت مبانی خود پرداخته باشند به دنبال تحقق دین بوده و هستند، ذهن این افراد معمولا ملغمه‌ای از افکاری بی‌مبناء یا با مبناء اما مبانی متعارض است! چرا که معمولا فرصت چندانی برای تفکر و مطالعه نداشته‌اند و در فرصت اندک دانشجویی در کنار تحصیل و هزاران اشتغال دیگر تلاش‌داشته‌اند به سرعت پازل فکری خود را کامل نموده و شروع به مطالبه عدالت و ابراز نظر و فعالیت بر اساس یافته‌های اندک خود نمایند.

🔹و اما همانطور که عرض شد، بیشترین دغدغه روحانیت تا کنون فهم و تبیین دین بوده است و این دغدغه حتی بعد از عصر حاکمیت مدرنیته نیز به همین نحو باقی مانده است،

👈برای مثال در زمانه‌ای که عملا مدرنیته مشخص می‌نماید که همه مردم و حتی طلاب چه ساعتی بخوابند و بیدار شوند، چه بخورند و چطور بخورند و... توجه روحانیت به فهم و تبیین این بوده است که چه ساعتی می‌بایست خوابید و بیدار شد و چه باید خورد و چطور باید بخورد؟!

👈اگر در همین قم بگردید درس‌های خارجی را خواهید یافت که در آن‌ها ثابت می‌شود که مثلا فلان مدل مالی ربا و حرام است اما بانکی در همسایگی دیوار به دیوار آن درس، از طریق همان مدل مالی به طلاب وام می‌دهد و صدها مثال دیگری که وقتی از روحانیت سوال کنید به نظر شما کجای کار می‌لنگد که علم شما به سمت تحقق نمی‌رود؟ می‌گوید من نزد خدا حجت دارم که وظیفه خود را عمل کرده‌ام بقیه به من مربوط نیست!

چراکه وظیفه خود را تحقق دین نمی‌داند.

🔹و اما قلیلی از روحانیت نیز هستند که همانطور که دغدغه فهم و تبیین دین را داشته‌ و دارند، دغدغۀ "تحقق دین" را نیز داشته‌ و دارند؛

👈کسانی چون حضرت امام(ره) که وقتی فهم می‌کند که «الإسلام هو الحکومة»[1] بی‌کار نمی‌نشیند و به دنبال تبیین و تحقق آن راه می‌افتد، کسی که می‌گوید: «باید هر کداممان به اندازه قدرتمان سعى کنیم تا در راه تحقق اسلام قدم برداریم»[2]

............................

مطالب مرتبط:👇

کارکردهای روحانیت (قسمت سوم: سازمان "امر به معروف و نهی از منکر")

کارکردهای روحانیت (قسمت دوم: مردمی شدن روحانیت)

کارکردهای روحانیت ( قسمت اول: به حاشیه رفتن روحانیت)

ارجاعات:👇

[1] خمینى، روح‏الله، کتاب البیع، 5جلد، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س) - ایران - تهران، چاپ: 1، 1421 ه.ق؛ ج‏2 ؛ ص633.

[2] صحیفه امام ؛ ج‏18 ؛ ص389

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اگرچه کتاب‌های زیادی می‌خوانم ولی هر کتابی را شایسته معرفی نمی‌دانم.

🔹 یکی از کتاب‌هایی که اخیرا در زمینه "جریان شناسی تاریخی یهود " خواندم "تبار انحراف جلد اول: از آفرینش تا ختم نبوت" بود.

 🔹این کتاب به صورت تحقیقی گروهی و زیر نظر "حجت‌الاسلام مهدی طائب" نگارش شده است و از پرفروش‌ترین کتاب‌ها در موضوع خود بوده است.

🔹محوری‌ترین بحث‌های این کتاب موضوعات قرآنی مرتبت با یهود و بنی‌اسرائیل است که به صورتی نظیم یافته از سرگذشت تاریخی این قوم و ابتلائات مختلف آنان آغاز می‌شود و تا انشقاق جریان انحرافی یهود و مواجه آن با مسیحیت و اسلام ادامه می‌یابد.

 🔹متن کامل کتاب بر اساس فصل بندی

................................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

راستی اگر ما "توهم توطئه" داریم و خبری از "دشمن و دشمنی" نیست، این آیات را چگونه باید ترجمه کنیم؟

 

🔹«إِنَّ الْکافِرینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبیناً (101/النساء) » قطعا کافران دشمنان آشکار شمایند.

 

آیا ما مسلمان نیستیم؟! یا دیگر کافری نداریم؟! البته سریع به ما برچسپ تندروی و داعش نزنید! چرا که ما تکفیری نیستیم که همه را کافر بدانیم، اما مثل شما نیز صورت مسأله را ‌پاک و منکر هرگونه "کفر و دشمنی" نمی‌شویم. مختصرا اگر بخواهیم بگوییم کفر و دشمنی امروز چیست؟ می‌گوییم:

 

«دشمن، سرمایه‌داری آمریکا و استکبار جهانی است که امروز در رأس آن، آمریکا و صهیونیست‌هایند.»بیانات رهبری 1393/10/19 

ما اصل و جود "دشمن و دشمنی" را می‌پزیریم و کفر و دشمنی را به معنای عناد مقابل خداوند و مؤمنین می‌فهمیم. و در این بین ایادی دشمن خارجی را در داخل نیز می‌بینیم:

 

🔹« هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ (4/المنافقون) »  به حقیقت اینان (منافقان) دشمن هستند از ایشان بر حذر باش، خدایشان بکشد چقدر (به مکر و دروغ) از حق باز می‌گردند.

 

این سنت خداوند است که برای هر پیامبری و پیروانش دشمنانی از جن و انس قرار داده و می‌دهد و اگر ما مدعی پیروی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) هستیم، دشمن نیز داریم؟

 

🔹«وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الانْسِ وَ الْجِنِ (۱۱۲/انعام) »‏

و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم.

 

لابد می‌گویند این آیات مربوط به آن زمان و جوامع قدیم بوده است. اما اگر اینطور است پس این آیه را چطور ترجمه می‌کنند؟

 

🔹«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُم أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُم (۱ الممتحنّة)»

اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى نگیرید [به طورى‏] که با آن‌ها اظهار دوستى کنید، و حال آنکه قطعاً به آن حقیقت که براى شما آمده کافرند [و] پیامبر [خدا] و شما را [از مکّه‏] بیرون می‌‏کنند که [چرا] به خدا، پروردگارتان ایمان آورده‏‌اید.

 

دشمنی با خداوند چه؟ دشمنی با خدا تمام شده است؟

دشمن خدا همان دشمن مؤمنان است «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ» و دشمنى او با مؤمنان نیز به خاطر ایمان آن‌هاست «أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ» تنها در عقیده هم با مؤمنان مخالف نیستند، بلکه کمر به حذف آن‌ها بسته‌‏اند. «یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ‏»

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

تا می‌گوییم "دشمن" به قول حضرت آقا: «می‌گویند «آقا، شما دچار توهّمید؛ توهّم توطئه». خود این مطرح کردن توهّم توطئه به‌نظر ما یک توطئه است؛»

اگر انسانی آزاده‌ایم چگونه چشمانمان را بر سال‌های دراز استعمار و به استضعاف کشاندن ملت‌های مظلوم جهان که البته خودمان نیز از جمله آنها هستیم ببندیم. اگر دوست‌دار ملت خودمان هستیم، چگونه چشمانمان را بر نقش انگلیس در قحطی ۱۲۹۷ش و مردن بیش از نیمی از مردم ایران ببندیم؟ مگر می‌شود اشغال و تاراج سرمایه‌های مادی و معنوی کشور در جنگ جهانی اول و دوم را ندید؟ مگر می‌شود دسیسه‌های مختلف دشمنان در زمین زدن کشاورزی و دام‌داری و صنعت این مردم را ندید؟ چگونه چشمانمان را بر سال‌ها غارت نفت ایران ببندیم؟ چگونه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه سال‌ها مبارزه و خون دادن این مردم برای دفاع از حق مشروعشان را نبینیم؟

مبارزات انقلاب و کینه‌توزی‌های دشمنان در دوران انقلاب به کنار، چطور جنایت‌های مختلف استعمارگران که در طول تاریخ بر ما و مستضعفان عالم گذشته‌است را نمی‌بینید، جنایاتی که همچنان نیز ادامه دارد؟

این آقایانی که درعین ندیدن پیشرفت‌های مختلف کشور در چهار دهه گذشته، از انقلابی‌ها طلبکارند که چرا ما در سطح کشورهای اول دنیا نیستیم؟ چرا از خود نمی‌پرسند از دوران صفویه که از قدرت‌مندترین کشورهای دنیا بودیم چه اتفاقی افتاد که روز به روز افول نمودیم و در اواخر دوران به ظاهر باشکوه پهلوی! در عین اینکه از ثروتمندترین کشورهای دنیا بودیم در شاخصه‌های اصلی توسعه از عقب‌مانده ترین کشورهای دنیا  شده بودیم؟

اگر کارآمدی و خدمات انقلاب را نمی‌بینیم، لااقل عوامل به استضعاف کشیده شدن این مردم و نقش استعمار را ببینیم؟

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۱
  • ۰

بعضی اصل دشمن را انکار میکنند. وقتی ما میگوییم دشمن داریم، می‌گویند «آقا، شما دچار توهّمید؛ توهّم توطئه». خود این مطرح کردن توهّم توطئه، به‌نظر ما یک توطئه است؛ برای اینکه حسّاسیّتها را کم کنند [میگویند]: «آقا، دشمن چیست، کدام دشمنی؟» واضح‌ترین چیزها را انکار میکنند. میگوییم آمریکا دشمن انقلاب است، ذات نظام سلطه اقتضا می کند که با نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی دشمن باشد؛ منافعشان ۱۸۰ درجه با یکدیگر اختلاف دارد. نظام سلطه اهل خیانت است، اهل جنگ‌افروزی است، اهل ایجاد و سازماندهی گروه‌های تروریست است، اهل سرکوب کردن گروه‌های آزادی‌خواه است، اهل فشار آوردن بر مظلومین -مثل فلسطین و امثال فلسطین- است؛ این طبیعت نظام سلطه است. شما الان ببینید آمریکا و انگلیس، قریب صد سال است که دارند بر مردم فلسطین فشار می‌آورند -چه قبل از تشکیل رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، چه بعد از آن تا امروز- دارند فشار می‌آورند روی فلسطینی‌ها. خب این، حرکت نظام سلطه است؛ اسلام که نمی‌تواند در مقابل این ساکت بماند؛ نظام اسلامی که نمی‌تواند ببیند و بی‌تفاوت بماند. نظام سلطه مستقیماً به کشور بمباران‌کننده‌ی مردم یمن کمک میکند -آمریکا صریحاً، مستقیماً کمک می‌کند به بمباران یمن- بمبارانِ کجا؟ بمباران جبهه‌های نبرد؟ نه، بمباران بیمارستان، بمباران بازار، بمباران مدرسه، بمباران میدان عمومی مردم؛ آمریکا کمک می کند. خب، نظام اسلامی نمی‌تواند بی‌تفاوت بماند. اینها با همدیگر دشمنند؛ در ذات خود با هم مخالفند. چطور میشود منکر این دشمنی شد؟ آمریکا بیست‌وهشتم مرداد را راه انداخت و حکومت ملّی را سرنگون کرد؛ آمریکا از اوّل انقلاب تا امروز دارد با ما دشمنی میکند؛ آمریکا در زمان طاغوت، ساواک را به راه انداخت که مایه‌ی شکنجه‌ی مردم و مبارزین [بود]؛ آمریکا در جنگ هشت‌ساله به دشمن ما حدّاکثر کمک ممکن را کرد؛ آمریکا هواپیمای مسافربری ما را سرنگون کرد؛ آمریکا سکّوی نفتی ما را زد؛ آمریکا ما را تحریم کرد؛ اینها دشمنی نیست؟ 

بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیست‌ و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1395/03/14

ما که دائم می‌گوییم دشمن، دشمن، نه این است که می‌خواهیم شعار بدهیم، نه اینکه به قول بعضی‌ آدم‌های بی‌انصاف می‌گویند اینها در کار داخلی خودشان درمانده‌اند، ناچارند دشمن بتراشند؛ نه، دشمن‌تراشی نیست؛ خب دشمن است، چشمت را باز کن تا ببینی؛ ببندی چشمت را، البتّه نمی‌بینی؛ سرت را داخل برف فروکنی، نمی‌بینی؛ امّا سرت را بلند کن، نگاه کن، می‌بینی، {...} یکی از برنامه‌های اینها که تصریح می‌کنند، آموزش و تسلیحِ افرادِ بومیِ انتخاب‌‌شده است؛ یعنی [می‌گویند] ما در این کشورها، ازجمله در ایران، افرادی از خود ایران را انتخاب می‌کنیم، با اینها ارتباط برقرار می‌کنیم، اینها را آموزش می‌دهیم، تجهیزشان می‌کنیم -امروز هم تجهیز کردن آسان است، اینترنت هست و فضای مجازی هست و ارتباطات گوناگون هست- تا به جان کشور بیفتند، به جان نظام اسلامی بیفتند، به جان ملّت بیفتند؛ اینها حرفهایی است که اینها دارند می‌گویند؛ خب این شد دشمن. این دشمن را بایستی شناخت. عرض کردیم، هم دشمن را باید شناخت، هم شیوه‌های دشمنی را. راه‌‌‌ورسم‌ها و سمت‌وسوهایی را که اینها برای دشمنی در نظر گرفته‌اند، [همه] باید بدانند؛ 

بیانات در دیدار مردم قم - 1395/10/19

کلیپ‌های مرتبط:

اصرار بر حضور دشمن
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 19 ثانیه 

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری