شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

🔰 پارسونز آخرین سفیر انگلیس در زمان پهلوی کتاب خاطراتی دارد به نام «غرور و سقوط» و اطلاعات بسیار جالب و دقیقی از وضعیت کشور از سال‌های مختلف پهلوی ارائه می‌کند.

یکی از آمارها مربوط به تعداد پزشکان ایران در سال‌های ۱۳۵۵ - ۱۳۵۶ است:

 

👈 «در این تاریخ ایران فقط یازده هزار پزشک داشت و در همین حدود هم پزشک ایرانی در اروپای غربی و ایالات متحده به کار پرمنفعت خویش مشغول بودند، در حالی که به چهل تا پنجاه هزار پزشک نیاز بود. از مجموع یازده هزار پزشک نیز، حداقل نصف آنها در تهران کار می‌کردند، چرا که از طریق کار خصوصی می توانستند جیب‌هایشان را پر کنند. تعداد پرستاران و کادر تعلیم یافته برای خدمات درمانی هم کم بود و برنامه‌ی تعلیم کادر پرستاری و خدمات پزشکی نتایج آنی به همراه نداشت.

کوشش زیادی در جهت تعمیم بیمه‌های اجتماعی برای عده‌ی بیشتری از مردم به عمل آمده بود.

در اوایل دهه ی ۱۹۷۰، این امر فقط به کارگران سازمان یافته و کارمندان دولت محدود می شد.» [۱]

 

🔰 جمعیت ایران در سال ۱۳۵۵ قریب به ۳۳ میلیون ۷۰۰ هزار نفر بوده است. یعنی به ازای هر ۳ هزار و ۶۳ نفر یک پزشک وجود داشته است آن هم با آن کیفیت تقسیم که عرض شد.

اما الان با اینکه جمعیت کشور چند برابر شده است و مشکلات فراوان و تحریم‌ها و... با وجود اذعان به کمبود پزشک در کشور سرانه پزشک پیشرفت بسیار خوبی به نسبت به پیش از انقلاب داشته است و تقریبا به ازای هر هزار و ۶۶۶ نفر، یک پزشک وجود دارد.

 

📌در بررسی آمارها وقتی بحث از آنچه تا کنون شده و امیدواری به آینده است باید وضعیت قبل و کنونی را دید و وقتی بحث از ضرورت تلاش  برای رسیدن به آرمان‌ها و الگوهای مطلوب است باید به کاستی‌ها پرداخت اما متأسفانه خیلی‌هامان تحت تاثیر القائات دشمنان جای این‌ها را اشتباه می‌گیریم.

.......

📝 [۱] منبع: پارسونز، آنتونی، غرور و سقوط (ایران 1352 1357)، مترجم: سید محمدصادق حسینی عسکرانی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، زمستان 1390ش ص ۸۲.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بعد از چاپ کتاب آقا روح‌الله افراد مختلف و در جاهای مختلف از بنده پرسیدند: چرا امام را به عنوان شخصیت اصلی خود انتخاب کردید؟

 

مجموعی از دلایل وجود دارد که امام خمینی را متمایز از دیگران می‌کند:

🔻امام موثرترین فرد در تحول مثبت جامعه ایران در تاریخ معاصر است؛ امام به ما ثابت کرد می‌توانیم و ما را از حضیض ذلت به اوج عزت رساند از ایران و مردمی که در معادلات دنیا هیچ حساب می‌شدند و هرکس هر روز تکه‌ای از سرزمینشان را غارت و جدا می‌کرد، به ایران و مردمی تبدیل کرد که معادلات منطقه بدون حضور آنها حل نمی‌شود و ابرقدرت‌های دنیا در موارد مختلف در مقابل آنها مجبور به عقب نشینی شده‌اند.

🔻امام جامع‌ترین فرد در زمانه خود است، کسی که در علوم مختلف فلسفه، عرفان، فقه و کلام که ابعاد مختلف جهان هستی، انسان و دین را فهم می‌کند، سرآمد علمای زمان خود است و جامعیت خود راهی برای کامل‌تر و عمیق‌تر شدن در فهم تک تک بعدها یک امر ذو ابعاد همچون دین است‌.

🔻امام علم خود را در سینه و کتاب‌ها مسطور نگذاشت بلکه به صحنه عینی و عمل آورد؛ ایشان صرفا به دنبال فهم و یا تبیین دین نبود بلکه دغدغه اصلی او تحقق و عمل به دین بود و عمل به علم خود راهی به کمال علم نیز هست، ایشان مجموعی از سنن الهی و آموخته‌های خود از دین را بدون اینکه زیاد از آنها بگوید در عمل بکار گرفت و موفق شد؛

🔻امام به همه ابعاد دین چه ابعاد فردی و عبادی و چه ابعاد اجتماعی و سیاسی توجه داشت و برای عملی شدن همه دین و نه صرفا جزئی از دین تلاش می‌کرد؛ امام به ما درس کاربست توحید و ایمان در همه ابعاد زندگی داد، درس سیاست و حتی جنگ همراه با اخلاق و معنویت داد، درس ساده زیستن و مردمی بودن رئیس جامعه، درس کار کردن برای خدا و نه مردم و محبوب مردم شدن، داد؛

🔻 امام جایگاه زعامت و رهبری جامعه را در اختیار داشت و خود این جایگاه بابی از نصرت و هدایت خاص الهی را بر اولیاء الهی می‌گشاید.

 

📌و خلاصه ما به فهم دقیق از شخصیت، عملکرد، توصیه‌ها و نسخه‌های امام و الگوبرداری از شخصیت ایشان و عمل به توصیه‌ها و نسخه‌های کامل و برآمده از شناخت عمیق و دقیق ایشان از دین، برای رسیدن به پیشرفت و عزت و تحقق اسلام ناب نیازمندیم.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

⁉️ از جمله اشکالاتی که مخالفان جمهوری اسلامی زیاد تکرار می‌کنند اینکه امام خمینی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا گفته‌اند:

👈«یک‏ ملتى‏ تمامشان‏ رأى دادند که یک نفرى سلطان باشد؛ بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأى آنها براى آنها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتى رأى دادند- و لو تمامشان- به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقى [است؟] ملتِ پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملتِ بعد را معین مى‏‌کند؟ سرنوشت هر ملتى به دست خودش است.»

(صحیفه امام ؛ ج۶؛ ص۱۱ )

⁉️ می‌گویند بنا به این حرف امام، امروز پس از ۴۰ سال باید دوباره از نسل جدید نظرخواهی شود که آیا شما جمهوری اسلامی را می‌خواهید یا خیر؟ بر مبنای این کلام امام، می‌پرسیم مردم ۴۴ سال قبل چه حقی داشته‌اند سرنوشت امروز ما را تعیین کنند؟

در پاسخ این اشکال باید گفت مبنا و نظرات امام را باید در همه سخنانشان دید نه اینکه فقط همین تک جمله را معیار قرار داد و ای کاش لااقل برای فهم همین تک جمله نیز به دیگر قسمت‌های همان سخنرانی توجه می‌شد.

از جمله مطالبی که در سخنرانی‌ها و مکتوبات امام قبل و بعد از انقلاب مکرر مورد اشاره قرار گرفته است، ملاک بودن و مقدم بودن احکام اسلام نسبت به هر حکم و نظر دیگری است.

ایشان از همان ابتدای مبارزات در سال ۱۳۴۱ وقتی علیه قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی سخن می‌گویند، می‌فرمایند:

👈«ما از طریق «ألْزِموُهُمْ بِما ألْزَموُا عَلَیْهِ أنْفُسَهُمْ» با ایشان بحث مى‏‌کنیم، نه اینکه قانون اساسى در نظر ما تمام باشد بلکه اگر علما از طریق قانون صحبت کنند، براى این است که اصل دوم متمم قانون اساسى، قانون خلاف قرآن را از قانونیت انداخته است. «و الّا ما لَنا و الْقانوُنَ» ماییم و قانون اسلام؛ علماى اسلامند و قرآن کریم؛ علماى اسلامند و احادیث نبوى؛ علماى اسلامند و احادیث ائمه اسلام. هر چه موافق دین و قوانین اسلام باشد ما با کمال تواضع گردن مى‏‌نهیم و هر چه مخالف دین و قرآن باشد- و لو قانون اساسى باشد، و لو الزامات بین المللى باشد- ما با آن مخالفیم.»

(صحیفه امام ؛ ج‏ ۱؛ ص۱۱۶)

تقدم احکام اسلام بر هر اراده و خواست دیگر، از مبانی اصلی هر مسلمانی است که اگرچه نیاز به تصریح ندارد اما در موارد متعددی مورد اشاره حضرت امام قرار گرفته است؛ به طور مثال ایشان در همان ابتدای پیروزی انقلاب در ۴ خرداد ۱۳۵۸ می‌فرمایند:

👈 «آزادى معنایش این نیست که بنشینید برخلاف اسلام صحبت کنید؛ آزادى در حدود قانون است. دین کشور ما اسلام است؛ آزادى در حدود این است که به اسلام ضرر نخورد. قانون اساسى ما دین را اسلام مى‏‌داند.»

(صحیفه امام ج ۷، ص ۴۸۷)

از جمله احکام اسلام نیز که بارها در مکتوبات و بیانات حضرت امام به آن اشاره شده است، لزوم تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی و حفظ آن است.

ایشان در همان سخنرانی ۱۲ بهمن که  می‌فرمایند «سرنوشت هر ملتى به دست خودش است»، می‌گویند:

👈«دولتى که ما مى‏‌گوییم، دولتى است که متکى به آراى ملت است؛ متکى به حکم خداست... بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتى که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آراى مردم، مجلس سنا درست بکنیم؛ و دولت اول را- دولت دائمى را- تعیین بکنیم.»

هر سخنی از حضرت امام حتی اگر به اصل آن سخنرانی ۱۲ فروردین نیز مراجعه نکنیم بر این مبنا است که خواست و اراده مردم در طول اراده الهی اعتبار دارد و نه در صورت تقابل با آن.

اگر به سخنرانی ۱۲ فروردین حضرت امام مراجعه کنیم، این سخنرانی در فضای مجادله و اسکات خصم بر مبنای پذیرفته شده مخاطب است. زمانی که همچنان دولت ملی‌گرا و به ظاهر قانون‌مدار بختیار بر سر کار است، ایشان با این دولت احتجاج می‌کنند: بر فرض اینکه قانون اساسی ملاک باشد دولت پهلوی و رژیم سلطنتی خلاف قانون اساسی و حکم عقل و حقوق بشر است!

ایشان در ابتدای سخنرانی می‌فرمایند:

👈 «ملت ما چه مى‏‌گفتند که مستحق این عقوبات شدند. ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوى از اول که پایه گذارى شد بر خلاف قوانین‏ بود. آنهایى که در سن من هستند مى‏‌دانند و دیده‏‌اند که مجلس مؤسسان که تأسیس شد، با سرنیزه تأسیس شد. ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس مؤسسان. مجلس مؤسسان را با زور سرنیزه تأسیس کردند، و با زورْ، وکلاى آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رأى سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلى بود؛ بلکه اصل رژیم سلطنتى از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلى است و خلاف حقوق بشر است.»

(صحیفه امام، ج ۶، ص: ۱۰ -۱۱)

سپس ایشان در ادامه در همین فضای گفتگو بر مبانی مخاطب و اسکات خصم، به این نقد جدید می‌پردازند که حتی اگر هم پهلوی بر اساس قانون و با رای مردم به قدرت رسیده بود، مردم آن زمان حق تعیین تکلیف برای مردم امروز را نداشتند:

👈 «فرض مى‏‌کنیم که یک ملتى تمامشان رأى دادند که یک نفرى سلطان باشد؛ بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأى آنها براى آنها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتى رأى دادند- و لو تمامشان- به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقى [است؟]...»

حضرت امام بعد از این عبارات مجددا می‌فرمایند:

👈«ما فرض مى‏‌کنیم که این سلطنت پهلوى، اول که تأسیس شد، ما فرض مى‏‌کنیم که به اختیار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند، این اسباب این مى‏‌شود که- بر فرض اینکه این امر باطل صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد؛ آن‏ هم بر آن اشخاصى که در آن زمان بودند. و اما محمدرضا سلطان باشد بر این جمعیتى که الآن بیشترشان- بلکه الّا بعضِ کم، بعض قلیلى از آنها- ادراک آن وقت را نکرده‏‌اند، چه حقى داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؟ بنا بر این سلطنت محمدرضا اولًا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تأسیس شده بود، مجلس غیر قانونى است، پس سلطنت محمد رضا هم غیر قانونى است. و اگر سلطنت رضا شاه فرض بکنیم که قانونى بوده، چه حقى آنها داشتند که براى ما سرنوشت معین کند؟ هر کسى سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهاى ما ولىّ ما هستند؟»

استناد به این عبارات حضرت امام مثل استناد به کلام حضرت ابراهیم(ع) می‌باشد که ایشان گفته است، این ستاره پروردگار من است! (۷۶ انعام) یا آن بت بزرگ دیگر بت ها را شکسته است! (۶۳ انبیاء)

آنچه مبنای اصلی حضرت امام است اینکه ولىّ ما خداوند است و تکلیف ما قبل از تشکیل حکومت اسلامی دعوت مردم برای تشکیل آن است و پس از تشکیل آن نیز تلاش برای پیاده سازی اهداف اسلام مانند بسط عدالت و رفاه اجتماعی و تلاش برای حفظ حکومت است؛ همانطور که حضرت امیر(ع) به زور خود را بر مردم حاکم نکرد، اما پس از تشکیل حکومت تا جای ممکن برای بسط عدالت و حفظ حکومت تلاش نمود و چنین نبود که دائما حکومت اسلامی را به رفراندوم بگذارد که حالا که ولایت من و حکومت اسلامی را پذیرفتید آیا همچنان من را می‌خواهید؟ تا در آن شرایط سخت مقاومت با دسیسه‌های رنگارنگ معاویه و جنگ تبلیغاتی او حکومت خود را به دست خود ساقط نماید
 

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چندروزی است که مشغول مطالعه خاطرات «محمدتقی رضایی‌ کوپایی» از مسئولان حفاظت بیت امام هستم،‌ ایشان که قریب به ۹ سال در جماران به عنوان پاسدار بیت امام حضور داشته است، خاطرات بسیار متعدد و جالبی از عشق و علاقه مردم به انقلاب و حضرت امام و عشق امام به مردم دارد، چقدر ما بی‌هنریم که از دل این خاطرات کلیپ‌ها و فیلم‌های مستند نمی‌سازیم. یکی از این خاطرات که بسیار به دلم نشست را اینجا می‌آورم:

 

👈«یکی از دوستان که کمک‌های مردمی را برای جبهه‌ها جمع‌آوری ‏می‌کرد، می‌گفت: یک روز در خیابان شریعتی بالای قلهک در کوچه با ‏یک وانت لندکروز کمک‌های مردمی را جمع می‌کردیم. به یک پیرزن ‏رسیدیم، دویست تومان پول به ما داد و گفت: حاج آقا این کل دارایی ‏من است. صد تومانش را بردار برای کمک به جبهه و بقیه‌اش را به من ‏‏بده. وقتی خواستم بقیه پولش را به او بدهم، صد تومان را که گرفت، ‏مقداری که رفتم مرا صدا زد و گفت: پنجاه تومان دیگر را هم بردار، ‏پنجاه تومان باقیمانده برای من کفایت می‌کند و افزود: خدا بزرگ است.

‎‎‏او روزی‌دهنده و خالق ماست. چند خانه آن طرف‌تر به منزل خانم ‏‎‎‏جوانی رسیدیم که جلوی درب منزلش به انتظار ایستاده بود. مقداری ‏وسایل و خوراکی به من داد. در دستش یک انگشتری بود. یکی دو بار ‏ ‏به من نگاه کرد. احساس کردم، می‌خواهد آن را از دستش خارج کند و ‏ ‏به عنوان کمک به جبهه‌ها بدهد اما دلش نمی‌آید. بعد از اینکه از او دور ‏ ‏شدم، دیدم دوان دوان به سمت من آمد و آن حلقه طلا را که در دست ‏داشت بیرون آورد و به من داد و در حالی که گریه می‌کرد، گفت: این ‏ ‏تنها یادگار همسر شهیدم بود. این را هم در راه خدا می‌دهم و ثوابش را ‏ ‏به روح او هدیه می‌کنم.‏

‏‏ امام می‌فرمود: ما افتخار می‌کنیم که در میان چنین مردمی داریم ‏زندگی می‌کنیم که نظیر آنها حتی در صدر اول اسلام هم یافت نمی‌شده ‏است. چقدر دیدن این صحنه‌ها لذت‌بخش بود.»

....

📝 ارجاع:

رجائی، غلامعلی، تشنه و دریا (خاطرات یکی از پاسداران بیت امام، محمدتقی رضایی‌کوپایی)، چاپ دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۹۲ش.

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

امام کجاست؟!

از هیجان انگیزترین اتفاقات روز ۱۲ بهمن گم شدن حضرت امام(ره) است.

 

🎙آقای هاشمی رفسنجانی در این مورد نقل می‌کند:

🔻 «مهمترین لحظه‏‌اى که در این روز ما را در اوج شادمانى، بسیار رنج داد، ساعاتى بود که مطلع شدیم که دوستان ما پس از پایان مراسم بهشت زهرا، امام را گُم کرده‏‌اند و اطلاعى از ایشان ندارند این دوستان اطلاع دادند که امام بعد از سخنرانى مهم‏شان در بهشت زهرا و اعلان تصمیم به تعیین دولت، از هنگام ترک آنجا، دیگر دیده نشده‏‌اند. این زمانى بود که ما عمیقاً نگران و دلواپس امام شدیم. حدس مى‏‌زدیم که رژیم اقدامى کرده است، این جزو پیش‏بینى‏‌هاى ما بود که رژیم بر اساس طرحى از پیش تهیه شده در نقطه‏‌اى امام را برباید و به نقطه‏‌اى نامشخص برده و زندانى کند. خیلى مواظب بودیم که این اتفاق نیفتد. خبر مهم این بود که هلى‏‌کوپترى از محل سخنرانى ایشان پرواز کرده و بعد از آن، مردم ایشان را ندیده‏‌اند.

 

🔻هیچکس هم به ما نمى‏‌گفت چه اتفاقى افتاده است. قطع برنامه پخش مستقیم ورود حضرت امام از تلویزیون، براین نگرانى‏‌ها افزود و شک و تردید ما و نگرانى‏‌هایمان را افزایش داد....

بعداً از طریق آقاى ناطق نورى، مطلع شدیم که امام، پس از پایان مراسم سخنرانیشان در بهشت‏‌زهرا، خواستار ملاقات با مجروحان انقلاب مى‏‌شوند. به همین دلیل ایشان را با هلیکوپتر به بیمارستان هزار تخت‌خوابى تهران، مى‏‌برند.

 

🔻در آنجا به محض آنکه هلیکوپتر در حیاط بیمارستان فرود مى‏‌آید و پزشکان و پرستاران و بیماران‏ از حضور امام مطلع مى‏‌شوند، هنگامه‏‌اى برپا مى‏‌شود، به طورى که امام پس از نیم ساعت توقف در بیمارستان موفق به دیدار مجروحان انقلاب نمى‏‌شوند.

📝(کارنامه و خاطرات، انقلاب‏ و پیروزى، صص: ۱۶۵- ۱۶۶)

 

🎙 آقای ناطق نوری که در آن لحظات از نزدیک‌ترین افراد به حضرت امام است در خاطرات خود شرح ماجرا را به شرح زیر می‌آورند:

🔻هلیکوپتر در محوطه‌ی بیمارستان نشست. در اثر صدای تق تق هلیکوپتر، تمام پزشک‌ها و پرستارها بیرون دویدند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است. تصور می‌کردند درگیری و کشتاری شده و عده‌ای را آورده‌اند. وقتی پیاده شدم پزشکان می‌پرسیدند: «چه اتفاقی افتاده است؟»

 

🔻من سریعا درخواست آمبولانس کردم. یکی از پزشکان گفت اینجا بیمارستان است، آمبولانس برای چه می‌خواهی؟ گفتم ما یک بیمار داریم باید جایی او را ببریم. گفت خوب همین جا بیمارستان است. گفتم خیر نمی‌شود بیمار ما اینجا باشد باید او را ببریم. آقایان رفتند یک برانکارد آوردند، من آن را پرت کردم و گفتم ما آمبولانس می‌خواهیم شما برانکارد می‌آورید؟ پزشکی به نام دکتر صدیقی گفت: آقا من یک ماشین پژو دارم، بیاورم؟ گفتم بیاور. ایشان ماشین را آورد نزدیک هلیکوپتر، در هلیکوپتر را که باز کردیم تا این پرستارها و پزشکان امام را دیدند همه فریاد کشیدند و با هجوم آنها بساط ما به هم ریخت.

 

🔻خانمی دست امام را گرفته بود و می‌کشید و گریه می‌کرد. با زحمت خانم را جدا کردیم. امام و احمدآقا و آقای محمد طالقانی سوار شدند و ماشین حرکت کرد. من خودم را روی سقف پرت کردم و ماشین تند می‌رفت. گفتم آقا این قدر تند نروید. احمد آقا که فکر می‌کرد جا مانده‌ام، گفت تو هستی؟! گفتم پس چه؟ من که رها نمی‌کنم. راننده ماشین را نگه داشت و سوار شدم. پس از مدتی رسیدیم به بن بستی که صبح ماشینم را پارک کرده بودم.

 

🔻از آقای دکتر عذرخواهی و تشکر کردیم. امام را سوار ماشین پیکانم کردم. دیگر خودم راننده بودم و احمد آقا هم پهلوی من نشست. سه نفری در خیابان‌های تهران راه افتادیم. همه جا خلوت بود. چون همه در بهشت زهرا دنبال امام بودند؛ اما امام داخل پیکان در خیابان‌های خلوت تهران بود.

📝(خاطرات حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص: ۱۵۹)

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بعد از فتنه ۸۸ بود که وحید جلیلی صحبتی کرد و گفت: خواهش می‌کنم برای خدا کار بیهوده کنید!

طعنه می‌زد به بچه‌های حزب‌الهی که همه دست روی دست هم گذاشته بودند و فقط نگاه می‌کردند، همه می‌خواستند کارهای بزرگ بکنند و کارهای کوچکی که فراوان دم دستشان بود را فراموش کرده بودند، عملا هم هیچ کاری خاصی انجام نمی‌شد.

گاهی کارهای کوچک نزد خدا از هزاران کار بزرگ ارزشش بیشتر است چون در کارهای کوچک راحت می‌شود اخلاص را رعایت کرد چون تکبر و نخوت در آنها نیست.

خانم مریضیه حدیدچی(دباغ) در خاطرات خود از جنگ ماجرایی از یک کار ساده یک پیرزن نقل می‌کند که ای کاش ما هم می‌توانستیم کارهایی از این دست و با اخلاص و بدون عجب تکبر پیدا کنیم و ساکت و آرام آن را انجام دهیم:

👈 روزی مشغول سرکشی پایگاه‌ها بودم. در ادامۀ سرکشی، به پایگاهی واقع در‏ ‏خیابان شهید عراقی رسیدم که از زیر زمین آن، آب گرمی رد می شد و خواهران از آن آب‏ ‏برای شست و شوی پتوهای جبهه‌ استفاده می‌کردند. در آنجا ‏پیرزنی هفتاد ساله را مشاهده کردم که دستش را به طنابی گرفته بود و پتوها را لگد می‌کرد‏ ‏تا شسته شوند. وقتی جلوتر رفتم متوجه شدم که پیرزن، نابیناست و برای اینکه‏ ‏زمین نخورد، دستش را به طناب گرفته است. وقتی از پیرزن علت حضورش را در آنجا با توجه به اینکه شهر زیر بمباران هوایی دشمن قرار داشت، پرسیدم، گفت: من برای جنگ کار دیگری از دستم بر نمی‌آید. نه پول‏ ‏دارم که کمک کنم و نه بچه‌ای که به جبهه بفرستم و نه شوهر دارم که به جبهه برود و من‏ ‏به واسطۀ فرستادن آنها فردای قیامت در مقابل حضرت زهرا (س) روسفید باشم. به این‏ ‏خاطر از خواهران بسیج خواهش کردم که هفته‌ای سه روز، مرا اینجا بیاورند تا پتوهایی را‏ ‏که لکه‌های خون آن را شسته‌اند و فقط می‌خواهند آبکش کنند، به من بدهند تا آنها را‏ ‏طاهر کنم. فقط دلم می‌خواهد که در همین حال بمیرم تا فردای قیامت در برابر حضرت‏ ‏زهرا (س) روسفید باشم که از حسین زمان (منظورش حضرت امام بود) در حد خودم دفاع کرده‌ام.

📝تلخیص خاطره از: شفیعی، عالیه، پرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)، چ دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۶ش، ص: ۸۰.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 یکی از موضوعاتی که مدام توسط مردم و بسیاری از نیروهای ارزشی و عدالت‌خواه و حتی علماء و مسئولان قوه قضائیه مطالبه می‌شود، علنی شدن اسم مجرمین است. به عنوان نمونه‌ای از این مطالبه سخنان آیت‌الله حائری شیرازی در این رابطه را در ادامه می‌آورم.

🔰 اما از طرفی برخی دیگر نیز مخالف این‌کار هستند و منجمله این افراد خود حضرت آقا هستند که ایشان نیز استدلال‌های خودشان را برای این موضوع دارند. در ادامه نیز شواهدی از بیانات حضرت آقا مبنی بر عدم لزوم اعلام اسامی مجرمین و انتشار اخبار مربوط به اتهمات در فضای عمومی خواهم آورد و بحثی در حدود و ادله خواهم نمود.

🔰آیت‌الله حائری شیرازی:

🔹«قاضی باید زمینه‌ای باشد که کلمه الله را بالا نگه دارد؛ آن کسی که نیتش امر به معروف و نهی از منکر است، مسلط باشد بر آن کسی که قصد فساد و قصد شرارت دارد.

⁉️چرا می‌گوید فاسد را بیاور در ملاء عام و شلاق بزن و ما تشکر می‌کنیم از آن قضاتی که حکم کردند چند رشوه خوار را در نماز جمعه تعزیر کنند؛ دستشان درد نکند؛ خدا توفیقشان بدهد، از این کارها بیشتر بکنند.

🔸نیایند بگویند این‌ها آبرو داشتند این‌ها خانواده داشتند، شما گفتید این‌ها خانه‌شان کجا هست، شغلشان چه هست؟ اسم پدرشان چه هست؟ چه رده بودند، چه قدر حقوق گرفتند، چه قدر رشوه گرفتند، این‌ها باید گفته بشود. اسلام آبرو ندارد؟ ایشان آبرو دارد؟!

🔹آبروی اسلام را می‌برد آبروی ایشان را ببرند، ظلم است؟ تا بداند رشوه خوار که اگر پول گرفتن شیرین است، چوب خوردن و آبرو رفتن دارد، دیگر آدم نتواند سرش را جلو مردم بلند بکند، فامیل آدم آبرویش برود، آن ها هم هست.

🔸کار مردم را معطل کنند تا حاضر بشود چیزی را به عنوان رشوه بدهد تا حق را بگیرد یا ناحق را حق کند، یک روزی هم این چیزها را دارد.

🔹خود این شلاق زدن دفع بلا می‌کند دفع عذاب می‌کند. اگر در ملاء عام زناکار را شلاق زدند بگو الهی شکر، زن را هم شلاق زدند. یک دفعه نگویید این زن هست و جنسش لطیف است و این شلاق با بدن او سازگار نیست، خدا که روی این بدن‌ها آتش می‌گذارد، چه طور سازگار است؟ تاول می‌زند چه طور سازگار است؟ مگر ما به آخرت معتقد نیستیم؟ مگر در قرآن اسم آتش را نیاورده است؟ تا مغز استخوان را می‌سوزاند.

️ما از خدا، انسان دوست‌تر هستیم؟ ما از خدا با شرافت‌تر هستیم؟! ما از خدا رحم و مروتمان بیشتر است؟ خدا که ارحم الراحمین است آن کار را می‌کند.

🔸شلاقش می‌زنی که دردش دو روز است سه روز است یا یک ماه، برای این که الی الابد در جهنم نیفتد. این هم خدمت است این هم الطاف خفیه است.

🔹تنبیه می‌کنند برای این که جرات را از شریر بگیرند و جرات را به مومن بدهند. برای این است که تو صدایت را در امر به معروف و نهی از منکر محکم تر کنی. جرات پیدا کنی همت پیدا کنی؛ وقتی یک رشوه خوار را می‌زنند این جوری نیست که بگویی تورم هست و مشکلات اقتصادی هست و حقوق کارمند کم است و این جور می‌شود. وقتی شلاق می‌زنی به رشوه خوار، آن کسی که حقوقش کم است، می‌گوید خدا را شکر این که رشوه گرفت کتک خورد. اگر من نانم کم است اما آبرو دارم اما اگر شلاق نزنی آن کسی که رشوه نمی‌گیرد دو رنج می‌برد یکی رنج تورم، یکی رنج این که می‌بیند، همکارش رشوه گرفت و کسی متعرض آن نشد. غیضش بیشتر می‌شود ضد انقلاب می‌شود. شما با جرات رشوه خوار را تعقیب کن. این هم مسکنی است برای آن که تحت فشار است. 

🔸این جور نیست که اگر رشوه خوار را زدی صدای کسی در بیاید که تورم هم هست، نمی‌گذارند، رشوه هم بگیریم.

یک درصد یا دو درصد فاسد در بین این‌ها هست اما بقیه سالم هستند؛ انسان هستند. آن‌ها بیشتر خوشحال می‌شوند که رشوه نمی‌گیرند و اداری هستند.»

🔰 اما از طرفی برخی دیگر نیز مخالف این‌کار هستند و منجمله این افراد خود حضرت آقا هستند که ایشان نیز استدلال‌های خودشان را برای این موضوع دارند.

ممکن است برخی تصور کنند که نظر حضرت آقا صرفا در مورد متهمین است که هنوز جرم آنها ثابت نشده است، چرا که ایشان در موارد مختلفی در مورد انتشار عمومی اعترافات یا اطلاعات متهمین تذکراتی داده‌اند:

👈«کسی نباید اینجور عمل کند، اینجور حرف بزند - نه از این طرف، افراد به صرف اینکه متهم به یک معنائی شدند، این اتهام آشکار شود، واضح شود، در افکار عمومی مطرح شود. افکار عمومی از این مسئله چه لذتی می‌برد؟ برای افکار عمومی چه فایده‌ای دارد که بداند زیدی، عمروی، بکری متهم به فلان عمل خلافی است؟»

 

🔰 اما نظر ایشان حتی در مورد کسانی که جرم آنها ثابت شده است نیز چنین است:

👈«حتّی اگر چنانچه فرض کنیم یک نفری جرمی هم کرده است، این جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، این شخص به مجازات محکوم هم شده است - فرض کنید رفته زندان - چه لزومی دارد ما اسم او را در روزنامه‌ها منتشر کنیم تا بچه‌ی این آدم که دارد مدرسه می‌رود، دیگر رویش نشود مدرسه برود؟ چه اشکال دارد که این مدتِ زندانش را بگذراند، بیاید بیرون، خودش و خانواده‌اش زندگی عادی‌شان را ادامه دهند؟ خب، جرمی کرد، مجازات شد، تمام شد دیگر. باید حتماً آبروریزی بشود؟ این از نکات بسیار مهمی است. البته مخاطب این حرف فقط قوه‌ی قضائیه نیست؛ مسئولان قوه، خارج قوه، رسانه‌ها مخاطبند.» ۶ تیر ۱۳۹۰.

 

اولین نکته اینکه باید دقت داشت که نه کلام موافقین علنی شدن مجازات‌ها و نام متهمین، مطلق است و نه کلام مخالفین آن، چراکه برخی موارد را قرآن تصریح دارد که متهمین را باید به صورت  علنی و عمومی مجازات کرد. مثلا در آیه ۲ سوره مبارکه نور می‌فرماید:

«الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی‏ فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی‏ دینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنینَ »

تعبیر طائفه یعنی جماعتی گرد فرد مجازات شونده جمع شوند و مجازات او را مشاهده کنند.

 

آنچه هم از سیره به علت وجود نقل‌های متعدد می‌توان بصورت قطعی ادعا کرد اینکه این "مجازات علنی" محدود به مورد زنا نبوده است و در جوامع آن روز که افراد معمولا در شهر و منطقه خود شناخته شده بودند، چنین هم نبوده است که مثلا چهره افراد را بپوشانند و بر آنها حد و تعزیر جاری کنند بلکه آشکارا و به صورت علنی افراد حد بر آنها جاری می‌شد، شلاق می‌خوردند، سنگ‌سار می‌شدند و یا حتی لگدمال.

حتی به فتوای بسیاری از علما منجمله حضرت امام لازم است که حاکم هنگام اجراء حد به مردم اطلاع دهد تا جمع شوند بلکه حتی آنان را امر به خروج از منازل برای دیدن حد کند.

 

️پس سوال اصلی در حدود و ثغور این ماجراست و کسی به نحو مطلق، علنی شدن یا نشدن مجازات و نام متهمین را ادعا نمی‌کند.

🔰 قبل از اینکه به سراغ ادله برویم باید ببینیم اصل در اینجا چیست؟ تأسیس اصل برای این است که در مواردی که شک و شبهه‌ای وجود دارد به اصل رجوع کنیم.

در اینجا از این باب که حقوق انسان‌ها محترم است اصل بر حفظ آبرو و احترام "آنان ولو مجرم" است، همچنین در خود اجرای حدود نیز اصل بر ترک اجرای حدود در صورت مطرح شدن شبهه است. « الحدود تدرء بالشبهات»

 

🔰 بخواهیم یا نخواهیم از این جهت که در دوران غیبت هستیم دست ما برای فهم و اجرای دین به تمامه باز نیست و هیچ وقت نباید اضطرار خود به معصوم را فراموش کنیم، در اینکه برخی از حدود را پیامبر و امیرالمؤمنین (علیهما الصلوة و السلام) به صورت علنی اجرا می‌کردند، شکی نیست و مواردی چون اجرای اعدام به اشکال مختلف، قطع دست، سنگ‌سار شدن، لگدمال شدن و... در روایات مختلف ذکر شده است اما آیا امروزه می‌شود، همه اینها را اجرا کرد؟ احکام ثانوی مختلفی که در این شرایط زمانی برای اجرای حدود مطرح است، چیست؟ مثلا در نقل داریم که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مناطق مرزی که مردم چندان با اسلام آشنایی نداشتند، برخی حدود را اجرا نمی‌کردند و سوالات بسیار دیگری که تا به پاسخ از روی حجت به آن‌ها نرسیم امکان اجرای حدود را نداریم.

 

حضرت آقا می‌فرمایند:

👈«بعضی اوقات انسان می‌بیند روی قوه‌ی قضائیه فشار می‌آورند که آقا افشاء کنید. نه آقا، هیچ لزومی ندارد افشاء کردن. در موارد خاصی، بله، شارع مقدس مشخصاً و معیناً خواسته است که مردم مجازات را ببینند، یا مجازات شونده را بشناسند؛ اینها موارد خاصی است، مال همه جا نیست. بخصوص وقتی که در فضای جامعه روحیه‌ی تعمیم وجود دارد که یک چیزی را به غیر مورد خودش تعمیم می‌دهند، اینجا انسان خیلی باید احتیاط کند. تا وقتی جرمی ثابت نشده است، قطعاً نبایستی کسی را در معرض قرار داد؛ در معرض اتهام هم نباید قرار داد؛ چون وقتی گفتید متهم است، افکار عمومی تفکیک نمی‌کند بین متهمی که هیچ گناهی نکرده است، با آن کسی که شواهدی بر گناه او وجود دارد. حتّی بعد از اثبات جرم هم چه لزومی دارد؟ عرض کردم، مگر یک موارد خاص؛ «و لیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین». چند موردِ اینجوری داریم. حتّی اگر چنانچه فرض کنیم یک نفری جرمی هم کرده است، این جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، این شخص به مجازات محکوم هم شده است - فرض کنید رفته زندان - چه لزومی دارد ما اسم او را در روزنامه‌ها منتشر کنیم تا بچه‌ی این آدم که دارد مدرسه می‌رود، دیگر رویش نشود مدرسه برود؟ چه اشکال دارد که این مدتِ زندانش را بگذراند، بیاید بیرون، خودش و خانواده‌اش زندگی عادی‌شان را ادامه دهند؟ خب، جرمی کرد، مجازات شد، تمام شد دیگر. باید حتماً آبروریزی بشود؟» ۶ تیر ۱۳۹۰

 

خب این اشکال باقی می‌ماند که اجرای علنی حدود هم منافع بسیاری برای اجتماع دارد که در سخنان مرحوم آیت‌الله حائری به آن‌ها اشاره شد و علماء و فضلاء بایست در این باب مشخص نمایند که در چه مواردی قطعا و با حجت می‌توان به صورت علنی احکام را اجراء و اسامی مجرمین را منتشر کرد؟ اما هرچقدر هم تلاش کنیم این دست موارد چندان زیاد نیست و مطمئنا در عمده موارد به علت شبهات مختلف مجبور به مراجعه به اصل اولی هستیم. درست است که ما نمی‌توانیم اسلام را در اینجا به تمامه فهم و درک کنیم اما راهی نداریم باید بپذیریم در دوران غیبت هستیم و دستمان از معصوم کوتاه است.

 

📌بله ما باید اضطرارمان به معصوم را فراموش نکنیم و بدانیم که راه‌کار اصلی اوست و ما فعلا ناچارا دست و پایی می‌زنیم و تلاشمان را می‌کنیم تا هم نیاز خود به معصوم را خوب درک کنیم و هم لیاقت خود برای همراهی و اطاعت از او را نشان دهیم.

..........................

مطلب مرتبط:

📢رسواگریِ مفسد اقتصادی از فقه تا قانون تشهیر!

رسواگری یکی از شعبه های افشاگری است؛ که پس از حکم قضائی برای برخی مجرمان خاص خواسته شده است. در فقه اسلامی به "تشهیر" معروف است. برخی از مجرمان که به رسوا کردن آنها تصریح شده است:
۱-شاهد دروغین در دادگاه(1)
۲-قوّاد: مردی که دلّال جنسی شود.(2)
۳-قاذف: کسی که به بی گناهی تهمت فحشاء بزند(3)
4️⃣محتال: کسی که با مکر و خدعه و سندسازی مال مردم یا بیت المال را ببرد(4)
درباره چنین مفسد اقتصادی ای فقهاء شیعه تصریح کرده اند: سزاوار است با عقوبت ،تشهیر شود طوری که دیگران از تکرار کار او بازداشته شوند(5)

▫️معنا و مراد از تشهیر؟
تشهیر در لغت آشکار کردن چیزی در ننگ و عار است طوری که مردم او را بدان بشناسند.
فقهاء در تعیین مصادیق تشهیر و چگونگی آن در ضمن برخی جرم های گذشته سخن گفته اند. "اینکه ندا دهنده در قبیله و مسجد و بازار و مانند آن صدا بزند: این آدم، شاهد دروغین[مثلا] است او را بشناسید"(6) یا گفته اند:"او را در محافل و مجامع مردم از سر خواری و مجازات بچرخانند تا مردم از رفت و آمد با او برحذر شوند"(7).
⬅️پس تشهیر و رسوا کردن ،صرف اطلاع رسانی و محاکمه علنی و... نیست. باید تشهیر، مجازاتی و خوار کننده(شهّره السلطان بالنکال/یشهره بالعقوبة/خزیّاً ونکالاً) باشد؛ و هم بشکل بازدارنده(لیحذرمنه الناس/لکی یرتدع غیره) باشد.

🔅ظاهرا مجازاتی که امیرالمومنین(ع) برای ابن هرمه -کارگزار او در بازار اهواز- قرار داد از همین قسم است؛ که دستور داد:"...دربرابر دیدگان مردم او را بازداشت و زندانی کن. جارچی ماجرای او را بازگوید...چون جمعه شود او را از زندان بیرون کش و ۳۵تازیانه بزن و او را در بازارها بگردان(طُف به فی الاسواق)..."(8)

▪️خیر اجتماعی مقدم بر خیرِ خانواده مجرم!
این خیرخواهی که با رسوا کردن مجرم اقتصادی(وسایر موارد مُجاز تشهیر) آبروی خانواده او آسیب می بیند را شریعت اسلام لحاظ نکرده است. فقهاء شیعه هم در ادوار مختلف علیرغم آن به تشهیر آن مجرمان فتوا داده اند.
اگر لحاظ چنین رأفتی برای خانواده مجرم لازم بود، خداوند در اجرای برخی حدود اصرار بر مشاهده گروهی از مومنان نمی کرد!(ولیَشهَد عذابهما طائفة من المومنین) و مارا از لحاظ چنین رأفت هایی منع نمی کرد(لاتاخذکم بهمارافة فی دین الله).
باوجودی که هم اجرای حد در خلوت متصور است؛ و هم اینکه اجرای حد در انظار عمومی [که خود نوعی تشهیر است] عادتا موجب آسیب به خانواده و فامیل او می شود! از اینجا معلوم است شریعت، خیر اجتماعی را بر خیر فردی و خانوادگی ترجیح داده است.

▫️قانون تشهیردر ج.ا.ا
در قالب تصحیح ماده188 آیین دادرسی کیفری در 23خرداد85 تصویب و ابلاغ شد که براساس تبصره 3این ماده در موارد محکومیت قطعی به جرم اختلاس، ارتشاء، مداخله یا تبانی، اخذ پورسانت در معاملات دولتی، اخلال در نظام اقتصادی، سوءاستفاده از اختیارات  به منظور جلب منفعت برای خود و دیگری، جرائم مالیاتی، قاچاق کالا و ارز وبطورکلی جرم علیه حقوق مالی دولت به دستور دادگاه صادرکننده رای قطعی، خلاصه متن حکم شامل مختصات فرد، سمت یا عنوان، جرائم ارتکابی و نوع میزان مجازات محکوم علیه با هزینه خود مجرم در یکی از روزنامه های کثیر الانتشار منتشر و در اختیار رسانه های عمومی گذاشته میشود!!!
⬅️واضح است این تشهیر، تنزّل به اطلاع رسانی است. نه مجازاتی است و نه خوار کننده و با تشهیر در استعمال و اصطلاح فقهای شیعه فاصله معنا دار دارد. تصحیح این قانون در سال۹۲ برخی اشکالات را از بین برد اما این اشکال را نه!(9)
اینکه رسانه های نوین بتواند جای "چرخاندن در محافل و مجامع" و "ندادهنده" را بگیرد؛ بحث شده است و قابل قبول است اما صرف خواندن خلاصه حکم و پخش تصویر او در رسانه ها، تشهیرِ مجازاتی و خوار کننده و بازدارنده نیست. آن تشهیر، این سالها فقط درباره اراذل و اوباش اعمال شده است(10)؛ اما محتال و مفسد اقتصادی از آن برکنار بوده؛ درحالیکه در شریعت برای او به تصریح خواسته شده است!

..............................
1.ر.ک:مستندالشیعه ج22ص212/تحرالوسیله ج2ص409مساله 15
2.ر.ک:شرایع ج4ص162
3.ر.ک:امهذب البارع ج5ص63
4.ر.ک:جواهرج41ص598/المقنعة ص805/النهایة ص805/السرائر ج3ص512/التحریر الاحکام ج2ص234 و...
5.السرائر ج3ص512/المقنعة ص805 و...
6.الخلاف ج2ص601مساله39
7.المهذب البارع ج5ص64
8.مستدرک الوسائل ج17ص403و404
9.ر.ک https://b2n.ir/685512
10.در مرتبه اخیر رئیس قوه قضاییه با این کار مخالفت کرد

📝محسن قنبریان ۹۹/۸/۲۲

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

(آیت‌الله حائری شیرازی)

 

🔰 انسان استعداد عوض شدن دارد، خدا انسان را نوعی آفریده است که می‌تواند تغییر و تبدیل پیدا کند و عوض شود مثلا ممکن است انسان‌های بسیاراحتیاط کار، با برنامه و شیوه‌ای، انسان‌های جسور و بی باکی بشوند. گاهی این تغییر و تحول بوسیلۀ تجربه‌ها و حوادثی که واقع می‌شود، صورت می‌گیرد و گاهی بوسیله آموزش‌ها، صحبت و ....

 

🔰 عموماً فاتحین تاریخ چه اسکندر مقدونی، چه چنگیز، چه تیمور یا نادر و... همه این‌ها را حوادث دگرگونشان کرد، این‌ها جرأت را از کجا آوردند؟ چنگیز خان، خودش در قلمرویی که بوده در ترکستان، قسمت تبت، مغولستان و دشت که زندگی می‌کرد، آن‌ها یک عده صحرانشین بودند که یک منطقه‌ای، گاهی دست به دست می‌شد، چینی‌ها بر آنجا حکومت داشتند، اکثر اوقات هم ایرانی‌ها بر آنجا حکومت داشتند. خودشان اصلاً کسی نبودند، اما سیر حوادث، چنان او را زیر و رو کرد که بزرگترین امپراطوری‌ها را شکست داد و امپراطوری تشکیل داد.

 

🔰 فاتحین تاریخ به این نتیجه رسیدند که داخل صحنه‌ها بشوند بهتر از این است که خودشان را عقب بکشند و خطر رفتن داخل صحنه کمتر از خطر کنار کشیدن است، مطلع شدند به اینکه انسان اجلش با تقدیر می‌رسد، وقتی به این نتیجه رسیدند، مانند جوجه‌ای که از تخم بیرون آمده، پر در آوردند، یک انسان‌های استثنایی شدند. تعداد کمی از این‌ فاتحان هم مؤمن بالله بودند و کمی از آن‌ها مساله خدا و قیامت برایشان مطرح بود.

 

🔰 چنگیز خان پنهان نمی‌شد، می‌آمد در وسط صحنه و بخاطر همان حالت رفتنش داخل صحنه، سلطان محمد خوارزمشاه را شکست داد. جلال الدین پسر سلطان محمد بهتر از پدرش برخورد کرد. یعنی می‌آمد داخل صحنه و [مردم را] حرکت می‌داد و خیلی مشکلات برای چنگیز به وجود آورد. چنگیز به همه جا نماینده فرستاده بود که این جلال الدین را دستگیر کنند. در یک موقعی ظاهراً در کنار رودخانه سند، نیروهای چنگیز، جلال الدین را محاصره کردند. وقتی از همه طرف محاصره شد، با اسب به آب زد و از خودش دفاع می‌کرد و خارج شد. چنگیز همیشه می‌گفت از چنان پدری، چنین پسری تعجب است، گفته بود چون او از میدان آب و آتش گذشت، از آیندۀ او باید ترسید.

 

🔰 امام (ره) این سرّ را فهمید که داخل خطر رفتن است که خطر را رفع می‌کند. از خطر دور شدن، خطر را برطرف نمی‌کند. نگفت مثلاً در زمانی که راهپیمایی می‌کنید، اگر به سمتتان تیراندازی کردند پنهان شوید، گفت شما راهپیمایی‌تان را بکنید و آن‌ها هم بکشند، همه می‌گفتند این عجب مدل جدیدی است. [می‌گفت] بی اسلحه جلو مسلح بایستید و جلو بروید که پیروز می‌شوید. این در فرهنگ عالَم نیست. حتی بعضی‌ها نزد روحانیین می‌آمدند و می‌گفتند در جنگ‌های اسلام هم اصحاب پیامبر، اگر سلاح کم داشتند اما [بالاخره] مسلح بودند. ولی می‌دیدند، امام خمینی به مردم بی سلاح می‌گوید بروید برای مقابله. خب، بی اسلحه به مقابله‌اش بروید با چه قاموسی با چه فرهنگی با چه برنامه‌ای؟ نمی‌دانستند که امام یک سرّی را فهمیده است که دیگران متوجه نشده‌اند.

 

🔰 عده‌ای می‌گویند چون مسلحین نخواستند که با آن‌ها برخورد کنند، پیروز شدند؛ بله، من هم قبول دارم که نخواستند با آن‌ها مقابله کنند، اما بحث این است که چه شد که نخواستند مقابله کنند؟ همین حرکت‌های آن‌ها بود که قدرت و انگیزه مقابله را از آن‌ها گرفت. شهادت‌های مردم، به رحم آورد دل آن سربازانی که مأمور بودند، بزنند. مردم، جواب گلوله را با گل دادند، لذا وجدان آن‌ها را منقلب کرد.

 

🔰 مهم این است که انسان وقتی از حوادث و سختی‌ها بیرون آمد، ترسش از بین می‌رود. ترس زندان انسان است، سلول انسان است. هر جا ترس همراه انسان است، انسان در سلول است؛ در زندان است. اگر یکبار آمد داخل صحنه و مقابله کرد، او را در هیچ شیشه‌ای نمی‌توان حبس کرد. این روح از شیشه خارج شده است و وقتی از شیشه خارج شده دیگر نمی‌توان او را دوباره در شیشه گذاشت.

 

📌 این جمهوری اسلامی در این فشارها که قرار گرفته است؛ ابر قدرت‌ها، شوروی، آمریکا، انگلستان و فرانسه که خودشان را اولیای امور عالم می‌دانند؛ وقتی این جمهوری از آب و آتش‌ها بگذرد، همان حرف چنگیز را تکرار خواهند کرد که کسی که از این معرکه‌ها جان سالم به در برد، باید از عاقبتش ترسید.

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 یکی از غفلت‌های مهمی که همه ما در آن شریک هستیم، عدم ثبت و ضبط خاطرات شفاهی مهم نزدیکانمان است. پیش از این بخش‌هایی از خاطرات پدرم (بابامحمد باقری) از "کردستان" و "وضعیت فرهنگی پیش از انقلاب" را منتشر کرده بودم و به لطف خدا متن زیر قسمت سوم از خاطرات شفاهی پدرم در مورد "نقش نیروهای گارد بنی‌صدر در حوادث ۱۴ اسفند ۵۹" است:

در مرکز تهران، نبش میدان حر، پادگان بزرگی هست که نام فعلی آن پادگان حر است و قبلا به نام لاهوتی شناخته می‌شد.

در زمان انقلاب آنجا مرکز آموزش نیروهای ویژه کلاه‌سبزهای ارتش و به اصطلاح به آن تیپ No Head می‌گفتند.

شنیده بودیم که برای آموزش‌های این تیپ مربیانشان را از آمریکا و اسرائیل می‌آورده‌اند و بعد از انقلاب بقایای این تیپ که نیروهای زبده‌ای هم بودند هنوز در پادگان حضور داشتند.

در حوادث انقلاب مردم اسلحه‌خانه‌ها را خالی کرده بودند و سلاح‌های زیادی در دست مردم بود، به همین خاطر امام اعلام کردند کسانی که از اسلحه‌خانه‌ها اسلحه برده‌اند، سلاح‌ها را برگردانند و یکی از مراکزی که محل جمع‌آوری اسلحه‌ها شد، همین پادگان بود.

به همین جهت سپاه دفتری را در محل ستاد این پادگان در اختیار گرفت و بعد از اتمام ماجرا هم اگرچه پادگان متعلق به ارتش بود اما به هر شکل ممکن ستاد و انبار بزرگ اسلحه‌ها که در مرکز ستاد قرار داشت را تحویل نداد و در آنجا باقی ماند.

به واسطه همین حضور توأمان نیروهای سپاه و ارتش، پادگان مدیریت دوگانه‌ای پیدا کرده بود، چون مرکز ستاد آن در دست سپاه بود و سایر قسمت‌ها در دست نیروهای ارتش قرار داشت.

بر سر همین فرماندهی دو گانه‌ای که در آنجا بود چند بار هم بین محسن رضایی و بنی‌صدر بحث بالا گرفته بود. بنی‌صدر می‌خواست سپاه آنجا را کامل تخلیه کند و در اختیار ارتش قرار دهد ولی محسن رضایی قبول نمی‌کرد.

به نظر می‌رسید بنی‌صدر برنامه‌هایی برای این پادگان دارد و به همین خاطر خیلی اصرار می‌کرد که سپاه باید از آنجا خارج شود.

✅ من با اینکه دانشجو بودم ولی چون تشکیلات سپاه هنوز خیلی مثل الان رسمی نبود و بچه حزب‌الهی‌ها همه با هم کمک می‌کردند، من هم با سپاه هم همکاری می‌کردم و اکثر شب‌ها به این پادگان می‌رفتم و به بچه‌های سپاه کمک می‌کردم و عملا خیلی با نیروهای رسمی فرقی نداشتیم.

تصویر پدرم(نفر سمت راست تصویر) به همراه دوتن دیگر از دوستان دانشجویش در دفتر سپاه در پادگان نوهد (بهمن ۱۳۵۹ش)

تصویری از پدرم در دفتر سپاه در پادگان نوهد (دی ۱۳۵۹ش)

مدتی بعد بنی‌صدر با تحریک نیروهای منافقین که آن زمان به آنها مجاهدین می‌گفتند، تصمیم گرفت برای خودش یک گاردی با نام "گارد ریاست جمهوری" یا "گارد بنی‌صدر" تشکیل دهد. مقدمات تشکیل این گارد را هم با همکاری منافقین که تشکیلات منسجمی داشتند انجام داد. یکی از جاهایی که برای این کار اختصاص دادند "پادگان نوهد" بود.

ما کم کم دیدیم در سوله‌هایی که آنجا هست، دارند نیروهای جدیدی می‌آورند و به آنها آموزش می‌دهند. نوعا از قیافه‌ها و رفتارهای آنها معلوم بود از خلاف‌کارها و بزن بهادرها هستند، در واقع خلاف‌کارهای تهران را جمع کرده بودند و در آنجا سازماندهی کرده و تحت عنوان گارد بنی‌صدر توسط همان بقایای تیپ نوهد که در پادگان مانده بودند، آموزش می‌دادند.

محل استقرار آنها در حد دو سوله خوابگاهی می‌شد. یک شب که دیدم سر و صدایی می‌آید به صورت ناشناس به آنجا رفتم تا سرکی بکشم و ببینم چه خبر است و اتفاقا آنها مشغول بزن و برقص بودند و اینقدر سرگرم بودند که متوجه حضور من در خوابگاهشان نشدند، حتی در راه برگشت یک کارتون نصفه قند هم بود که چون قند تمام کرده بودیم با خودم آوردم و آنها اصلا متوجه نشدند.

یک شب دیگر که قرار بود فردا بنی‌صدر به عنوان "فرمانده کل قوا" برای بازدید از پادگان و اولین هسته گارد خود به پادگان بیاید، نمایشگاهی درست کرده بودند که مثلا وضعیت آموزش‌های مختلف و... را نشان می‌داد، یک جایگاه هم برای سخنرانی بنی‌صدر در میدان بزرگ پادگان آماده کرده بودند. ما آن شب یک جمله‌ای از شهید بهشتی که آنها حساسیت زیادی روی او داشتند را روی پارچه‌ای یک متری نوشتیم و زیر آن هم اسم ایشان را زدیم و آن را مخفیانه بردیم در همان جایگاه نصب کردیم، بند برخی چادرهای نمایشگاه‌ها را هم تیغ زدیم و خلاصه یک آشفتگی در کارها بوجود آوردیم که نتیجه آن هم لغو مراسم بنی‌صدر شد.

زمان گذشت تا ۱۴ اسفند ۵۹ و ماجرای سخنرانی بنی‌صدر در دانشگاه تهران، برای آن سخنرانی به همه طرفداران بنی‌صدر و نیروهای منافقین فراخوان داده بودند که در آن جلسه حاضر شوند، در جلسه هم به صورت سازماندهی شده یک تعدادی از حزب‌الهی‌ها را دستگیر کردند و بردند بالا کارت‌های آنها را گرفتند که بنی‌صدر در سخنرانی نشان داد و گفت اینها بچه‌های کمیته هستند که آشوب درست می‌کنند.

درگیری‌هایی بین طرفداران بنی‌صدر و دانشجوهای حزب‌الهی بوجود آمد و نیروهای حزب‌الهی خیلی کتک خوردند ما شاهد بودیم که حتی تعدادی از دختران را زدند، برخی بچه‌های می‌گفتند با چاقو به برخی دختر‌های حزب‌الهی تعرض کرده بودند و چاقو را به قسمت‌های خاص  آنها فرو کرده بودند.

نیروهایی که در این پادگان آموزش و سازماندهی شده بودند هم آنجا حضور داشتند و در واقع اولین عملیاتشان در آن سخنرانی بود.

شب که به پادگان آمدیم دیدیم، خبری از نیروهای گارد ویژه که لباس‌های خاص کماندویی می‌پوشیدند در پادگان نیست ولی در عوض یک سری نیروهای جدید هستند که همه لباس‌های صفر سربازی خاکی به تن دارند، دقت که می‌کردی چهره‌ها همان افراد سابق بودند که لباس‌ها و کمی قیافه‌هایشان را تغییر داده بودند.

تصویر پدرم فرد سمت چپ تصویر دانشگاه تهران نماز جمعه (دی ماه ۱۳۵۹ش)

.........................................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 گاهی اولیاء خدا با قاطعیت مطالبی را می‌گویند که برای دیگران چندان واضح نیست و انسان متحیر می‌شود که منشاء این قاطعیت چیست؟ این اطمینان قلبی برای تبشیر مؤمنان از کجاست؟ شاید خیلی هم مهم نباشد که طریق هدایت اولیاء الله چگونه است مهم این است که آنکس که مؤمن باشد خدا قلب او را هدایت خواهد کرد.

«وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ (۱۱ التغابن)»

 

🔰حجت‌الاسلام فلسفی در کتاب خاطرات خود نقل می‌کنند:

وقتی مرحوم مطهری [از پاریس] برگشت به دیدن ایشان رفتم؛ دیدم آقای مطهری می‌گوید: «آقا من مبهوت هستم» گفتم: «چرا؟» گفت: «تصمیمی که امام گرفته، با این همه نظامی‌های تا دندان مسلح، با آن همه حمایت‌های آمریکا، انگلستان و فرانسه،‌ نتیجه چه خواهد شد؟ آیا واقعا این تصمیم برای ما موفقیت پیش می‌آورد؟»

ایشان می‌گفت: «به امام گفتم: آقا خطر خیلی مهم است، خودتان را چطور می‌بینید؟ امام در جواب فرمود: علی‌التحقیق پیروزیم!»

شهید مطهری می‌گفت: «یک روحانی غیر از یک کاسب است که این حرف را بزند. دیدم از یک طرف امام خمینی است، عظمت دارد و من نمی‌توانم از ایشان بپرسم چرا پیروزیم؟ ولی پرسیدم: آیا به محضر امام عصر شرفیاب شدید و او این خبر را داده است؟ امام نفی و اثبات نکرد و فقط گفت: «قطعا پیروزیم.» گفتم: الهامی به شما شده است؟ گفت: « قطعا پیروزیم» از هر دری که من وارد شدم؛ ایشان نگفت که واقعیت چیست؟ ولی همچنان با قاطعیت می‌گفت: «پیروزیم و اعتنا به این همه تانک و توپ و نظامی و غیره نکنید، علی التحقیق پیروزی با ماست.»

شهید مطهری با حال بهت این سخنان را به من گفت و خود متحیر بود. می‌گفت: «من نفهمیدم امام از چه منشأ و منبعی به این حقیقت رسیده است.»

..................

📝مبنع: خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، ص: ۴۳۱.

📝مطالب مرتبط:👇
پیشگویی‌های رهبری

............................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری