شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

دیروز با بچه‌های ۷ تا ۱۰ ساله دورهمی داشتیم، می‌خواستم در مورد خداوند و محبتش به ما صحبت کنم، از اینجا شروع کردم که شما فوتبال بوده‌اید و رفته‌اید خانه، می‌بینید هیچ کس خانه نیست، اما سفره‌ای پهن است، درون سفره با جزئیات سالاد اینطور و خورشت آنطور چیده شده، بعد از بچه‌ها پرسیدم هرکس چه خورشتی دوست دارد و تصور اینکه هر غذایی چطور خودش خود به خود درست شود را می‌گفتم و با بچه‌ها می‌خندیدیم.

همه اعتراف کردند که این غذاها را حتما مادرمان درست کرده است اگرچه حالا نیست ولی نمی‌شود خود به خود این غذاها درست شده باشد.

بعد سر وقت این رفتم که اگر مادرتان از دستتان ناراحت بود یا دوستتان نداشت اینجور می‌گفت و اونجور می‌گفت و یک مقدار غذا همینجوری برایتان درست می‌کرد که سیر شوید و تمام، اما از اینکه اینقدر غذاها را تزیین کرده معلوم می‌شود چقدر شما را دوست دارد.

بعد رفتم سراغ زیبایی‌های دنیا و میوه‌های هر فصل و... و گفتم آیا اینها همینطور درست شده؟!

همانطور که آنجا قبول داشتند سفره همینطوری درست نشده است اینجا هم اعتراف کردند که خداوندی خالق همه این زیبایی‌ها است و لذت بخش‌ترین جای کار هم آنجا بود که از محبت خدا به ما حرف زدیم.

جهت تشبیه مساله برای بچه‌ها لذت‌بخش بود و به اشتراکش گذاشتم.

دریافت

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی