شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سال پیش‌دانشگاهی در سن ۱۸ -۱۹ سالگی بودم و در رشته بوکس ورزش می‌کردم. با اینکه مذهبی و بسیجی بودم اما مدل ریشی که می‌گذاشتم و بی‌تأثیر از فضای باشگاه هم نبود، آن موقع به ریش بزی معروف بود، فقط جلو چانه‌ام را بلند می‌گذاشتم و چون صدق ریش هم می‌کرد از نظر شرعی هم مشکلی نداشت.

 

یک شب از تمرین برگشته بودم و قبل از رفتن به خانه به مسجد رفتم تا نمازم را بخوانم، شهید محسن جعفری که خیلی وقت‌ها در مسجد باقی می‌ماند من را رصد می‌کرد تا نمازم را خواندم و بعدش در حیاط مسجد گوشه‌ای تنها شدم. آمد کنارم و بدون هیچ مقدمه‌ای گفت حمید کاکو این چه ریشی هست که می‌گذاری؟ گفتم: مگر چشه محسن جون؟! صدق ریش می‌کنه و شرعا مشکلی نداره که؟

 

گفت: صدق ریش می کنه ولی کیا اینجور ریشی می‌گذارند؟ شبیه کفار شدی یا نه؟ کمی مکث کردم با خودم فکر کردم دیدم راست میگه و اینجور ظاهری بین مسلمون‌ها متعارف نیست. گفتم درست می‌گی کاکو و دیگه هم بعد از اون ریشم رو اون مدلی نزدم.

 

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙آیت‌الله حائری شیرازی:

🔻«یک نفر خیاط جوانی بود، رفقا و این‌ها اطلاع پیدا کرده بودند که این  روزها کلیسا می‌رود یک مقداری کار باید رویش کرد.

به این جوان که صحبت کرده بودند جوان گفته بود بیا کشیش را قانع بکنیم، جلوی من با کشیش بحث ‌کنید، این‌ها هم نگران شده بودند که با کشیش بحث کنند مبادا یک حرفی چیزی بزند و ندانند و گفته بودند خب عالممان با عالم شما صحبت بکند.

 

🔻چندین جلسه در درون کلیسا و یکی از منازل آنها نشستیم با همدیگر بحث کردیم برای اینکه این جوان خیاط متنبه بشود، متوجه بشود‌، اما تغییری در این جوان داده نشد.

 

🔻 اخیرا بعد از پیروزی انقلاب و این‌ها، این جوان یک روز آمد پیش من، گفت: من را می‌شناسید؟ دقتی کردم‌، بعد خودش را معرفی کرد، گفت: من همان خیاط هستم، خوشحال شدم که این خب مسیحی نماند و تائب شد، متنبه شد، گفت: می‌دونید چطور شد من برگشتم!

 

🔻گفتم چطور شد؟ گفت من روزها می‌رفتم کلیسا یک روز یک خانمی چادری خیلی موقری قیافه‌اش را هم من ندیدم، به من برخورد کرد، گفت جوان با این سن و سال تو عارت نمی‌شود هر روز می‌روی کلیسا؟!

 

🔻گفت: حرف این خانم در قلب من اثر کرد و من نشستم فکر کردم به بطلان آن‌ها پی‌بردم.

گاهی این می‌شود که یک خانمی توی کوچه عبور می‌کند، یک منکری را می‌بیند می‌گوید، خدا در آن اثر می‌گذارد. ما گفتیم، آن معلم‌ها گفتند، آن دبیرهای مدرسه گفتند، بحث‌ها شد، ساعت‌ها وقت صرف شد، اثر نکرد اما این خانم کی بوده، چی بوده الان هیچ اطلاعی ایشان ندارد. یک گفته او این وضع را تغییر داد‌، این مسایل مربوط به ساعت و زمان و این‌ها نیست‌، مربوط به خلوص است.

ممکن است آن خانم در آن وقتی که می‌خواسته بگوید یک خلوص خاصی داشته که در من نبوده یا اینکه در این جوان در آن وقتی که یک خانم با او صحبت کرده‌، یک آمادگی بوده که در آن وقت‌های دیگر این آمادگی نبوده است.»

............................................

📝 پی نوشت:

🔰 بعد از سالیانی کار تبلیغی به ظاهر اقناعی چندسالی است به این نتیجه رسیده‌ام که هرچقدر هم سخن منطقی داشته باشی، هرچقدر هم انبار اطلاعات باشی، تاثیر خاصی جز ساکت کردن ظاهری مخاطب نخواهی داشت، مهم‌ترین چیزی که ما از آن غافلیم نفوذ کلام است که به اخلاص ما و اراده خداوند بستگی دارد.

 

🔰وقتی نفوذ کلام بود نیازی به استدلال خاص و زیادی هم نیست، حداقل چیزی که می‌توان گفت اینکه برای ما مبلغان کار روی قلب خودمان به همان اندازه کار رو اطلاعاتمان لازم است. اول از همه هم به خودم می‌گویم و اعتراف می‌کنم که در این زمینه کم گذاشته‌ام.

 

🔰 البته عرض اینجا نیست که اگر دلیل منطقی بود و اخلاص نیز داشتیم حتما کلام کارگر می‌افتد که اگر چنین بود امیرالمؤمنین(علیه السلام) این قدر نیاز به ناله زدن نداشتند، خطبه‌های حضرت زینب(سلام‌الله علیها) در کوفه اثر لازم را بر مردم زمانش می‌داشت. عرض اینجاست که رکن اصلی دعوت ما باید اخلاص و سعه قلب خودمان باشد تا بعد از آن استدلال و منطق ولو اندک بتواند جواب دهد.

وگرنه کم نیستند طاغوت‌هایی که خیلی قشنگ‌تر از ما لباس استدلال و منطق برای دعوت به خدا می‌پوشند.

📌اللهم اهدنی هدی المهتدین.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

امام کجاست؟!

از هیجان انگیزترین اتفاقات روز ۱۲ بهمن گم شدن حضرت امام(ره) است.

 

🎙آقای هاشمی رفسنجانی در این مورد نقل می‌کند:

🔻 «مهمترین لحظه‏‌اى که در این روز ما را در اوج شادمانى، بسیار رنج داد، ساعاتى بود که مطلع شدیم که دوستان ما پس از پایان مراسم بهشت زهرا، امام را گُم کرده‏‌اند و اطلاعى از ایشان ندارند این دوستان اطلاع دادند که امام بعد از سخنرانى مهم‏شان در بهشت زهرا و اعلان تصمیم به تعیین دولت، از هنگام ترک آنجا، دیگر دیده نشده‏‌اند. این زمانى بود که ما عمیقاً نگران و دلواپس امام شدیم. حدس مى‏‌زدیم که رژیم اقدامى کرده است، این جزو پیش‏بینى‏‌هاى ما بود که رژیم بر اساس طرحى از پیش تهیه شده در نقطه‏‌اى امام را برباید و به نقطه‏‌اى نامشخص برده و زندانى کند. خیلى مواظب بودیم که این اتفاق نیفتد. خبر مهم این بود که هلى‏‌کوپترى از محل سخنرانى ایشان پرواز کرده و بعد از آن، مردم ایشان را ندیده‏‌اند.

 

🔻هیچکس هم به ما نمى‏‌گفت چه اتفاقى افتاده است. قطع برنامه پخش مستقیم ورود حضرت امام از تلویزیون، براین نگرانى‏‌ها افزود و شک و تردید ما و نگرانى‏‌هایمان را افزایش داد....

بعداً از طریق آقاى ناطق نورى، مطلع شدیم که امام، پس از پایان مراسم سخنرانیشان در بهشت‏‌زهرا، خواستار ملاقات با مجروحان انقلاب مى‏‌شوند. به همین دلیل ایشان را با هلیکوپتر به بیمارستان هزار تخت‌خوابى تهران، مى‏‌برند.

 

🔻در آنجا به محض آنکه هلیکوپتر در حیاط بیمارستان فرود مى‏‌آید و پزشکان و پرستاران و بیماران‏ از حضور امام مطلع مى‏‌شوند، هنگامه‏‌اى برپا مى‏‌شود، به طورى که امام پس از نیم ساعت توقف در بیمارستان موفق به دیدار مجروحان انقلاب نمى‏‌شوند.

📝(کارنامه و خاطرات، انقلاب‏ و پیروزى، صص: ۱۶۵- ۱۶۶)

 

🎙 آقای ناطق نوری که در آن لحظات از نزدیک‌ترین افراد به حضرت امام است در خاطرات خود شرح ماجرا را به شرح زیر می‌آورند:

🔻هلیکوپتر در محوطه‌ی بیمارستان نشست. در اثر صدای تق تق هلیکوپتر، تمام پزشک‌ها و پرستارها بیرون دویدند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است. تصور می‌کردند درگیری و کشتاری شده و عده‌ای را آورده‌اند. وقتی پیاده شدم پزشکان می‌پرسیدند: «چه اتفاقی افتاده است؟»

 

🔻من سریعا درخواست آمبولانس کردم. یکی از پزشکان گفت اینجا بیمارستان است، آمبولانس برای چه می‌خواهی؟ گفتم ما یک بیمار داریم باید جایی او را ببریم. گفت خوب همین جا بیمارستان است. گفتم خیر نمی‌شود بیمار ما اینجا باشد باید او را ببریم. آقایان رفتند یک برانکارد آوردند، من آن را پرت کردم و گفتم ما آمبولانس می‌خواهیم شما برانکارد می‌آورید؟ پزشکی به نام دکتر صدیقی گفت: آقا من یک ماشین پژو دارم، بیاورم؟ گفتم بیاور. ایشان ماشین را آورد نزدیک هلیکوپتر، در هلیکوپتر را که باز کردیم تا این پرستارها و پزشکان امام را دیدند همه فریاد کشیدند و با هجوم آنها بساط ما به هم ریخت.

 

🔻خانمی دست امام را گرفته بود و می‌کشید و گریه می‌کرد. با زحمت خانم را جدا کردیم. امام و احمدآقا و آقای محمد طالقانی سوار شدند و ماشین حرکت کرد. من خودم را روی سقف پرت کردم و ماشین تند می‌رفت. گفتم آقا این قدر تند نروید. احمد آقا که فکر می‌کرد جا مانده‌ام، گفت تو هستی؟! گفتم پس چه؟ من که رها نمی‌کنم. راننده ماشین را نگه داشت و سوار شدم. پس از مدتی رسیدیم به بن بستی که صبح ماشینم را پارک کرده بودم.

 

🔻از آقای دکتر عذرخواهی و تشکر کردیم. امام را سوار ماشین پیکانم کردم. دیگر خودم راننده بودم و احمد آقا هم پهلوی من نشست. سه نفری در خیابان‌های تهران راه افتادیم. همه جا خلوت بود. چون همه در بهشت زهرا دنبال امام بودند؛ اما امام داخل پیکان در خیابان‌های خلوت تهران بود.

📝(خاطرات حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص: ۱۵۹)

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یکی از اختلاف نظرهایم با برخی دوستان طلبه‌ام بحث بردن زنان به راهپیمایی اربعین بود و چون مدافع این قضیه بودم، متأسفانه مورد اتهام و هدف تیکه‌هایی از برخی دوستان  واقع می‌شدم.

 

خلاصه پاسخ اصلی بنده این بود که شما حاضر نیستید سختی‌های قضیه را که با بردن زنان به خودتان تحمیل می‌شود، به جان بخرید، به همین خاطر با درست کردن بهانه‌های شرعی، صورت مسأله را پاک می‌کنید و از سویی زنان را از حضور در یک ضیافت بسیار مهم معنوی محروم می‌کنید و از سویی خود این حرکت عظیم که باید با حضور پررنگ طیف‌های مختلف مردم تعظیم شود را رونق نمی‌دهید!

 

مشابه همین بحث‌ها در ابتدای مبارزات انقلاب و پس از آن نیز میان برخی طیف‌ها مطرح بود، اما برخی مواقع قضیه به شدتی می‌رسید که نیروهای انقلابی نیز نسبت به حضور زنان در صحنه مردد می‌شدند.

 

🎙خاطره جالبی از این دوگانگی را محسن رفیق‌دوست که در تیم حفاظت مدرسه علوی (مکان اسکان امام در روزهای آغازین انقلاب) بوده‌است، چنین نقل می‌کند:

 

🔻یکی از مسائلی که در این دیدارها مشکل آفرین بود، نداشتن انتظامات از میان خانم‌ها بود. بعضی از روزها در اثر فشار، برخی از خانم‌ها زیر دست و پا می‌ماندند و غش می‌کردند. مثلا روز اول دویست و چند نفر از خانم‌ها غش کردند و روز دوم این تعداد به چهارصد نفر رسید و روز سوم حدود ۸۱۷ نفر از خانم‌ها غش کردند و چون انتظامات از آقایان بود، مشکل محرم و نامحرم پیش می‌آمد.

🔻این مشکل را با بعضی از اعضای شورای انقلاب در میان گذاشتیم که از جمله‌ی آنها شهید مفتح بود. از ایشان خواستیم تا با امام مطرح کند که خانم‌ها به دیدار معظم له نیایند، ولی وقتی این پیشنهاد به امام داده شده بود، امام فرموده بود:

شما فکر می‌کنید اعلامیه‌های من یا سخنرانی‌های شما، شاه را بیرون کرد؟ شاه را همین بانوان محترمة بیرون کردند. شماها بروید و وسیله رفاه و آسایش آن‌ها را فراهم سازید.

 

📝 منبع: قاسم‌پور، داوود، خاطرات محسن رفیق دوست، چاپ اول، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص: ۱۴۹.

 

دوستان مختلفی پیام می‌دهند که نمیشه و محاله:
بله اگر خانمتون حرف گوش کن نیست و حتما می‌خواهد برود در بین الحرمین بچرخه، بره زیارت! سرش رو بیاندازه پایین هرجا خواست بره بله برخورد پیش میاد.
خانواده ما زیارت نمی‌رفتن. فقط نصفه شب خلوت‌ترین ساعت از کوچه‌های فرعی با خودمون می‌آمدن بین الحرمین سریع سلام می‌دادن می‌رفتن.
با حفظ شرایط و حدود رفتن خیلی بر مرد سخت می‌گذره ولی خب همینه دیگه، ما که نگفتیم راحته!
اگر برنامه ریزی ندارین که موقع خلوتی برین و صبر ندارین که شرایط مناسب بشه احتمالا برخورد پیش بیاد.
اگر آدم حواسش باشه تنش به زن مردم نخوره خدا هم حواسش هست تن نامحرم به زن ما نخوره! این رو جدی می‌گم اگر امین ناموس مردم بودی خیالت راحت باشه خدا کمک میکنه و ناموس آدم حفظ میشه.
اگر همه تلاش و دقت خودمون رو میکنیم با قیود بالا اگر موردی هم یه دفعه پیش آمد خوبه بدونیم تنه خوردن اتفاقی با لباس شرعا مشکلی نداره، بی‌مبالاتی نسبت به این مطلب مشکل داره، در روایتی از حضرت امیر هم نسبت به بی‌مبالاتی در تنه خوردن زنان به مردان در بازار تذکر داده شده ولی نگفته که زن به بازار نیاید، نکته در بی‌مبالاتی در این اختلاط هست نه اینکه دیگه زن مثلا بازاز نیاد چون مردها هم در بازار هستند و حرکت می‌کنند.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ یَا أَهْلَ اَلْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ اَلرِّجَالَ فِی اَلطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحُونَ
امام صادق علیه السّلام از پدران بزرگوارش از على صلوات اللّٰه علیه نقل مى کند که فرمود: اى اهل عراق،خبردار شده‌ام که زنان شما در بین راه کوچه و بازار با مردان برخورد مى کنند، آیا حیا نمى‌کنید؟

استظهار بنده از این روایات این بوده که زنان بی مبالات در رفت و آمد بین مردان بوده‌اند و حضرت نسبت به این بی‌مبالاتی تذکر می‌دهند نه حضور زنان در کوچه و بازار.
اگر مطلق حضور زن در کوچه و بازار با حفظ حیاء مشکل داشت حضرات آن را نفی می‌کردند نه اینکه مطلب را ببرند روی برخورد به بدن مردان‌.
در فهم این روایات باید دقت داشت یکی از اختلاف نظرهای شیعه و اهل سنت در این است که بر اساس روایات، شیعه می‌گوید زن بدون محرم می‌تواند به سفر حج برود ولی اهل سنت جایز نمی‌دانند‌.

یک نکته که احتمال می‌دهم اصلا به ذهن دوستان عزیزم نیامده و اگر نیامده خودش شاهد این است که شما خودت را محور قرار دادی! خانمت را درجه ۲ از اولویت می‌بینی پس آن طور حساب و کتاب می‌کنی که شما حق داری بری زیارت اربعین اما خانمت حق نداره.

اگر اختلاط حرامه که با شرایطی قطعا حرامه فقط برای زن حرامه؟!
برخی از عزیزان به عنوان اینکه اختلاط حرامه، خانواده خودشون رو نمی‌برن جایی که تنشون به مرد نامحرم می‌خوره و کار درستی می‌کنند اما خودشون راحت میرن همونجایی که زن نامحرم می‌خوره! مثلا قاتی پاتی شده و خانم‌ها تنشون می‌خوره به مردها اینم راحت میره! خب عزیزم اگر می‌فرمایی که تن خانمت بخوره به نامحرم درست نیست تن شما هم بخوره به نامحرم درست نیست، شما هم نرو! یا صبر کن با احتیاط برو که تنت به نامحرم نخوره، خب خانمت هم می‌تونه همینجوری بره.

پیام یکی از مخاطبان👇

از سال 95 توفیق زیارت اربعین برام رقم خورد بنده هم، نظرم این بود که زیارت اربعین جای زن و بچه نیست دو سال مجردی رفتیم سال 97 با خانمم راهی شدیم اتفاقا خیلی هم سخت گذشت بد ماشین پیدا می کردیم و حتی مجبور شدیم یه قسمتی رو با تریلی بریم. 
ولی خب تا نزدیک حرم رفتیم و برگشتیم. 
کلا حس معنویش متفاوته اینقدر که به خانمم گفتم امسال لذت زیارت از دو سال قبل بیشتر بود. 
نمیدونم شاید همونطور که شما فرمودید به خاطر اینه که آدم خیلی باید رو نفسش پا بذاره، همراهی کنه گاهی آروم بره، گاهی وایسته و...

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در روز ۱۵ بهمن ۵۷ در جلسه اعطای حکم نخست‌وزیری بازرگان در مدرسه علوی با حضور جمعت فشرده مردم و بیش از ۴۰۰ خبرنگار داخلی و خارجی، حضرت امام رفتاری غیرمعمول دارند که گویای چرایی تمایز ایشان از دیگران و نیز موفقیت ایشان در عرصه سیاست است.

 

رفتاری که اگر خلاف آن رخ داده بود، بارها به آن استناد می‌شد و به عنوان شاهدی برای غفلت‌های ما مورد اشاره قرار می‌گرفت.

 

🎙 آیت‌الله سیدحسین بدلا در خاطرات خود نقل می‌کنند:

🔻 روزی که قرار بود نخست وزیری موقت به آقای بازرگان اعطای شود، گروه‌ زیادی از علما و فضلا از قم به تهران رفتند. اقشار دیگر مردم هم در کنار خبرنگاران، جمعیت انبوهی را تشکیل داده بودند و همه منتظر برگزاری مراسم در محضر حضرت امام بودند.

 

🔻 قرار بود آقای فلسفی در این برنامه سخنرانی کند، ولی فشار جمعیتی که سر راه ایستاده بودند؛ مجال نمی‌داد که ایشان به داخل بروند و همین امر باعث شد که سخنرانی از موعد مقرر به تأخیر بیفتد. بعد که موفق شدند داخل شوند، عذر آوردند که تأخیر من به خاطر این بود که مرا راه نمی‌دادند. چون اولا مردم ایشان را نمی‌شناختند و دوم این که فشار جمعیت به حدی بود که نمی‌شد در میان آنها کوچه‌ای برای عبور بزرگان در نظر گرفت.

 

🔻 به هر حال، مراسم به قدری طول کشید که اعطای حکم نخست وزیری به مهندس بازرگان به نزدیک مغرب کشید. امام وقتی متوجه شدند که هنگام نماز فرا رسیده است؛ نیم‌خیز شدند و گفتند: من باید چند دقیقه قبل از اذان برخیزم و مقدمات نماز را مهیا کنم.

 

🔻 بسیاری از سؤلات خبرنگاران بی‌پاسخ مانده بود و امام می‌فرمودند: دیگر کسی سؤال نکند. چون من جواب نمی‌دهم. حکم نخست وزیری بازرگان به همراه یک جلد کلام‌الله مجید روی میز قرار گرفته بود و امام به آقای هاشمی رفسنجانی که در کنار ایشان نشسته بود اشاره کردند و گفتند که حکم نخست وزیر و قرآن را به آقای بازرگان بدهد؛ که قرآن برنامه حکومت باشد. بعد هم امام برخاستند.

 

🔻 ناگهان یکی از خبرنگاران گفت: یک سؤال کوچک دارم؛ اگر اجازه بفرمایید. امام فرمود: اگر جوابش یک کلمه‌ای است،‌ من جواب می‌دهم. خبرنگار مزبور با دستپاچگی سؤالش را به گونه‌ای مطرح کرد که اصلا مفهوم نبود. امام هم جز چیزی در حد یک یا چند کلمه به او نگفتند و برای وضو و انجام وظیفه خارج شدند و در اتاق دیگر به نماز ایستادند؛ نمی‌دانم افرادی هم به ایشان اقتدا کردند یا خیر. ما در همان محل جلسه به سر می‌بردیم که چند دقیقه بعد امام تشریف آوردند و سخنرانی کردند.

 

📝 بدلا، حسین، هفتاد سال خاطره از (آیت‌الله) سید حسین بدلا، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸ش، ص: ۲۴۳.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 در ایام انتخابات ۹۶ شب‌ها در خیابان صفائیه قم معرکه‌ای بود، طرفداران روحانی و رئیسی و قالیباف و... هرکس آنجا می‌ریخت و کاندیدای خود را تبلیغ می‌کرد.

من هم که برخی شب‌ها آنجا می‌رفتم برای اینکه فضا را تلطیف کنم و به قدر توان خودم از حس دو قطبی و تضاد بین مردم بکاهم، یک مقدار شکلات خیلی گران و خوب گرفته بودم و با ظاهر طرفداران رئیسی وقتی با برخی از طرفداران روحانی صحبت می‌کردم، در آخر می‌گفتم ما همه برادر هستیم و حالا بعد از انتخابات هرچه شود باید برای کشور تلاش کنیم و یک شکلات هم به آنها می‌دادم.

 

🔰 یک شب یکی از طرفداران روحانی را دیدم که خیلی خیلی رفتارش نامعقول بود و رسما به نحوی رفتار می‌کرد که می‌گفتی چقدر این جماعت بی‌شعور هستند، رفتم نزد او و سلام کردم و یک شکلات به او تعارف کردم.

آرام سرش را نزدیک آورد و گفت: ببین داداش من خودم از روحانی نفرت دارم و بهش هم ر‌أی نمی‌دهم، الان هم اگر می‌بینی اینکارها را می‌کنم چون این آدم... کاری کرد که من هستی‌ام را از دست دادم، من در دولت این آدم... بدبخت شدم، الان هم از عمد لباس طرفداران روحانی را پوشیده‌ام و این کارها را می‌کنم که ملت بگویند طرفداران روحانی چقدر بی‌شعور هستند!

 

روحانی با کارهایی که در دولت دومش کرد که به مراتب از دولت اول بدتر بود و فقط یک قلم آن این بلای بورس است، جماعت‌های زیادی را بوجود آورد که هستیشان را باخته‌اند، خانه‌یشان را فروخته‌اند و به بورس برده‌اند الان با پولش یک ماشین هم نمی‌توانند بخرند! حرفشان هم این است که آقای رئیس جمهور گفت پول‌هایتان را به بورس بیاورید و دولت از بورس حمایت می‌کند، وزیران دولت هر روز یک وعده‌ای برای سرمایه‌گذاری در بورس دادند ولی به یک‌باره همه پشت بورس را خالی کردند و سرمایه‌هایی که یک عده مردم مستضعف سالیان دراز با زحمت جمع کرده بودند را حقوقی‌های زیر مجموعه دولت و افرادی که رانت داشتند بالا کشیدند.

 

آقایانی که از مرگ بر .... در اصفهان خیلی شاکی هستند خوب است بدانند این چیزها با بگیر و ببند این مردم بی‌چاره درست نمی‌شود، توصیه و نصیحت به منطقی رفتار کردن هم مرحمی بر زخم‌هایی که این مردم از دولت لیبرال سرمایه‌دار خورده‌اند، نمی‌شود، این غارت‌گری دولت نتیجه‌اش رفتارهای غیر منطقی در بخشی از این مردم است که هزینه‌های آن معلوم نیست چطور جمع شود.

 

📌ولیِّ خدا کاری می‌کند امت به سرزمین و کشور خود عشق بورزند و در خلوت و جلوت محافظ آن باشند، اما شیطان و اعوان و انصارش کاری می‌کنند که مردم دنبال فرصتی باشند تا با وارد کردن ضربه‌ای یا بالاکشیدن ثروتی دل ناآرام خود را آرام کنند.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری