شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۴۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

محمد ثلاث اعدام شد و داد از نهاد اصلاح طلب‌، پهلوی‌، بهاری‌ و صهیونیست‌ها بلند شد.

همه بیانیه دادند و به نحوی اعتراض کردند.

جای مجاهدین خلق خالی مانده، لابد مشغول تدفین شهدایشان بوده‌اند.

جای جلاد را که بخواهی با شهید عوض کنی می‌نویسی:

«محمد ثلاث براثر ضربات شدید باتوم تقریبا نابینا شده! به گفته او پس از اینکه در دادگاه اول اتهام را رد کرده در آگاهی او را تا سرحد مرگ زدند و شکنجه کردند و انگشتان دستش را شکستند؛ روی سرش با پوتین ایستادند و دنده‌هایش را شکستند! این چه اسلام و عدالتی است؟»

این‌ها حرف‌های برادر بهاری‌ام بود.

تصویر درویش قاتل در دادگاه

محسن کدیور آن‌ور آبی‌هم که لابد با بهاری‌ها هماهنگ نکرده، تصویر محمد ثلاث که صحیح و سالم‌تر از من و شما در دادگاه مشغول جواب دادن به قاضی است را گذاشته و نوشته:

مستند اغلب اعدام‌های سیاسی در ایران پس از انقلاب: «اقرار زیر شکنجه» است.

البته لابد فیلم اقرار این درویش را هم ندیده که بعد از زیر گرفتن چندین نفر و به شهادت رساندن نیروهای پلیس؛ او را به درمانگاه برده‌اند و زخم‌هایش را پانسامان کرده‌اند و خودش می‌گوید من پشت اتوبوس نشستم و زدم به جمعیت. 

یا وقتی در دادگاه صحیح و سالم ایستاده اعتراف می‌کند که من پشت اتبوس بودم.

 

فیلم اعتراف درویش قاتل بعد از دستگیری

فیلم حمله وحشیانه اتوبوس به مردم و اعتراف درویش راننده« محمد ثلاث» در درمانگاه و دادگاه

 

اصلا لابد فیلم دراویش را هم ندیده که با خوشحالی فریاد می‌زنند که پنجش طلا «ممد طلا»؛ یکی می‌پرسد کی توی اتوبوس بود؟ می‌گوید «ممد» دومی با خوشحالی می‌گوید « مردن همشون مردن» و...

محمد ثلاث

پوستری که برای محمد ثلاث طراحی کرده بودند!

البته این صحنه‌ها برای من تکراری است، من در ۱۱ شهریور ۱۳۹۰ در کوار قبل از آغاز حمله دراویش به مردم در میان آنها گیرافتاده بودم، می‌دیدم که چطور شیشه‌های نوشابه را می‌شکاندند و به طرف مردم پرتاب می‌کردند و با قمه به جان مردم افتاده بودند و جیغ می‌کشیدند، هنوز تصویر درویشی که با قمه به سمتم حمله‌ور شد و سنگی که به شانه‌ام خورد و... را به یاد دارم، هنوز صدای گلوله‌هایی که به سمت ما شلیک می‌کردند و از کنارمان می‌گذشت و نزدیک به ۱۰۰ نفر را مجروح کردند به یاد دارم.

توصیری از دراویش آماده حمله به مردم و مسلح

دراویشی که در ۱۱ شهریور ۱۳۹۰ راه مردم کوار را بستند
 
تصویر چند درویش که در حال خنده از جنایت خود هستند
چند تن از دراویش کوار که در حال حمله به مردم و شادی از کارهای خود هستند
 
تصویری از طلبه کاشانی که گلوله کلاش به شکم وی اصابت کرده بود
تصویر یکی از طلاب که با گلوله کلاش توسط دراویش مجروح شد
پست‌های مربوط به حادثه کوار:
 
 
 
 
 
 
http://sharhhal.blog.ir/1397/03/14/
 
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅تا قبل از شهادت آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی، نامه‌های مختلفی بین ایشان و حضرت امام رد و بدل شده است، در اکثر این نامه‌ها آنچه مشهود است، فضای سنگین مشکلات و تلاش حضرت امام برای آرامش دادن به ایشان علی رغم همه سختی‌ها و امیدبخشی به پیروزی نهایی است. 

حضرت امام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۶ در اوج مشکلات و در اوایل تبعید خود به نجف در پاسخ نامه شهید سعیدی می‌نویسند:


👈آنچه مهم است آن است که انسان با هر منطقى که بتواند خدمت کند و اداى وظیفه نماید که پیش وجدان خود شرمنده نباشد. وصول به مقاصد و عدم آن، بسته به اراده الهیه و به ما تکلیفى نیست. و آنچه مسلّم است این جوله‌ها(۱) پایان دارد، و خداوند تعالى حفظ کیان اسلام را خواهد فرمود.(۲)


✅ اصالت داشتن ادای تکلیف در مقابل خداوند، غایت نبودن پیروزی در مبارزات و سپردن عواقب امور به خداوند در عین امید به وعده قطعی خداوند برای حفظ جریان حق و غلبه نهایی جریان حق بر باطل، مکررا در نامه‌های حضرت امام به آیت‌الله سعیدی تکرار شده است و باید از خود پرسید با ایمان به این شاخصه‌ها آیا می‌شود خسته و مضطرب شد؟!


✅حضرت امام در نامه‌ی دیگری در ۱۴ آبان ۱۳۴۷، در اوج یأس از پیروزی در مبارزات، در پاسخ آیت‌الله سعیدی می‌نویسند:

👈در هر صورت سنگرها را حتى الامکان نباید از دست داد و قیام به وظایف به مقدار امکان لازم است، و اگر کوتاهى در آن نکنیم باکى نیست؛ فرضاً با شکست ظاهرى مواجه شویم، لکن رضاى خداى تعالى را اگر موفق شویم جلب کنیم، امور دیگر سهل است. این جانب لحظات آخر عمر را مى‌گذرانم و از اوضاع عمومى و خصوص حوزه‌هاى علمیه نگران و نمى‌دانم با آن تندروی‌هاى آنها و این سهل انگارى ماها امر به کجا منجر مىشود؟ « وَ الَّذى یُوجِبُ التَّسْکین فى الجمله: انَّ لِلْبَیْتِ رَبّاً»(۳) و این رشته بحمد اللَّه گسستنى نیست، هر چه باریک شود. شما طبقه جوان مأیوس نباشید و با اراده و عزم راسخ مهیاى خدمت و فرصت باشید.(۴)

حضرت امام در نامه به شهید آیت‌الله سعیدی:

من از افرادى مثل شما آن قدر خوشم مى‌آید که شاید نتوانم عواطف درونى را آن طور که هست ابراز کنم. من قادر نیستم عواطف امثال شما را جواب بدهم لکن خداوند تعالى قادر است که شماها خدمتگزاران به دیانت را مشمول عنایات خود فرموده و از رحمت خود همه را بهرهمند فرماید.(5)

......................................

ارجاعات:

1.  اشاره به روایت امیرالمومنین که «للباطل جولة و للحق دولة» باطل جولانی بیش ندارد و دولت و حقیقت مربوط به حق است.

2.  صحیفه امام ؛ ج2 ؛ ص171.

3.  آنچه اجمالًا باعث آرامش مى‌شود اینکه:« خانه کعبه را صاحبى است». جمله حضرت عبدالمطلب هنگام حمله سپاه ابرهه به مکه. بحار الأنوار، ج 15، ص 145.

4.  صحیفه امام ؛ ج2 ؛ ص: 208

5. صحیفه امام ؛ ج2 ؛ ص: 202

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

توحید در حاکمیت

از جمله اقسام اعتقاد به توحید که در منابع اسلامی بسیار به آن پرداخته شده است، توحید در حاکمیت به معنای انحصار حق قانون‌گذاری و فرمان‌دادن برای خداوند می‌باشد، است و در آیات متعدد قرآن به آن تصریح شده است.[1] به طور مثال در آیه 57 انعام گفته شده است: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ» «حکم نمودن منحصر به خداوند است او حق را بیان می‌کند و بهترین داوران است.» در همین راستا نیز از خداوند در قرآن با اوصافی همچون «بهترینِ حاکمان»[2] و «حکمران‏ترینِ حاکمان»[3] یاد می‌شود. بر اساس این آیات به طور مثال فرمان دادن و قانون‌گذاری برای امام معصوم در جامعه و یا به طور مثال پدر در خانواده، چون خداوند این اجازه را داده‌است، مشروع و فرمان دادن برای پادشاه یا هرکس دیگری که غیر مأذون از خداوند است، جایز نیست و مصداق طاغوت است.

توحید در اطاعت

قسم دیگری از توحید که در منابع به آن بسیار اشاره شده است، توحید در اطاعت به معنای انحصار حق اطاعت کردن در خداوند می‌باشد و این مهم با «اطیعوا»‌های مکرری که در قرآن آمده‌است به آن تصریح شده است.[4] به طور مثال در آیه ۲۰ سوره مبارکه انفال می‌خوانیم: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ» «اى کسانى که ایمان آورده‏اید فرمان برید خدا و فرستاده‏اش را و برنگردید از او با اینکه مى‏شنوید.» همچنین اطاعت از غیر خدا، در نصوص دین به منزله شرک محسوب شده است. مثلا در تفسیر آیه ۱۰۶ سوره یوسف « ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» که اکثر مردم به نوعی مرتکب شرک می‌شوند، امام صادق می‌فرمایند منظور مشرک شدن در اطاعت است. «شِرکُ طاعَةٍ ولَیسَ شِرکَ عِبادَةٍ»[5] بر اساس این آیات اطاعت از رسولان و انبیاء چون در طول و به اذن خداوند است، مشروع و جایز است اما اطاعت از هر نهاد، قانون یا فردی که مورد تأئید خداوند نباشد جایز نیست و مصداق شرک می‌باشد.

شأن برپایی حکومت و قانون‌گذاری برای انبیاء و اهل بیت(صلوات الله علیهم اجمعین)

دومین اصل اعتقادی اسلام پس از توحید، نبوت است و از جمله بحث‌هایی که ذیل این اصل مطرح شده است، شئون مختلف انبیاء و ائمه(صلوات‌الله علیهم اجمعین) است. از جمله شئون انبیاء که در ادامه توحید در حاکمیت و اطاعت، بحث می‌شود، شأن مَصدَر قانون و قانون‌گذاری بودن و برپایی حکومت و اجرای قسط برای انبیاء و ائمه (صلوات‌الله علیهم اجمعین) است که در آیات و روایات مختلفی نیز به این شئون اشاره شده است. ازجمله این آیات، آیه ۷ سوره مبارکه حشر می‌باشد: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» «آنچه پیغمبر برایتان آورده بگیرید و آنچه نهى کرده رها کنید» و یا آیه ۶۵ سوره مبارکه نساء :«فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» «ولى چنین نیست، به پروردگارت قَسَم که ایمان نمى‏آورند، مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند، سپس از حکمى که کرده‏اى در دلهایشان احساس ناراحتى [و تردید] نکنند، و کاملًا سرِ تسلیم فرود آورند.» و آیه ۲۹ سوره اعراف :« قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ» بگو خداوند مرا به اجرای قسط امر کرده است.

تقابل سکولاریسم با دو اصل توحید و نبوت

سکولاریسم در حوزه سیاست، به معنای مطالبه خارج شدن دین از نهاد حاکمیت و قانون‌گذاری و نیز عدم پذیرش حاکمیت رهبران الهی و در تقابل مستقیم با اقسام مذکور از توحید و شئون انبیاء و ائمه اطهار(صلوات‌الله علیهم اجمعین) می‌باشد. باوجود تفاوت‌های بسیار اسلام ناب و مسیحیت و نیز رهبران وارسته اسلام با اربابان کلیسا، برخی از روشنفکران مسلمان غرب‌زده به تبعیت از جریان سکولاریسم در غرب و در تقلید طوطی وار از آرمان‌شهر بی‌خدای خود، سودای سکولاریم در اسلام را نیز سر داده‌اند، حال آنکه خاستگاه جریان سکولاریسم در غرب، ارائه دینی تحریف شده و پر از تناقضات توسط کلیسا و همچنین ظلم و ویژه خواری اربابان کثیف کلیسا بود و مردم غرب در مقابل این جریان و خلاء ارائه اندیشه ناب دینی به رهبری انسان‌هایی وارسته، ایده جدایی دین از شئون اجتماعی و حکومتی و محدود نمودن دین به امور فردی را سردادند.

در این بحث به بررسی اندیشه و آرای سید محمد خاتمی در راستای ترویج اندیشه سکولاریسم در دو دهه اخیر خواهیم پرداخت.

سید محمد خاتمی مروج سکولاریسم اسلامی

سید محمد خاتمی رئیس جمهور ۸سال از عمر جمهوری اسلامی و رهبر جریان اصلاحات از جمله روشنفکران اصلی مروج سکولاریسم در ایران بوده و است، وی در مصاحبه‌های متعدد خود همچون سایر سکولارها از سویی سعی بر نسبی دانستن فهم دین و متون دینی می‌نماید و از طرفی سعی بر تکیه بر عقل خود بنیاد و اظهار کفایت آن برای سعادت بشر می‌کند و در این راستا حتی از قرآن نیز استفاده می‌کند و تقریری از امامت مردم آخر الزمان و جایگاه معصوم ارائه می‌کند که در آن بشر در آخر الزمان نیازی به امام در شئون اجتماعی خود ندارد و معصوم برای او صرفا معلم و الگویی بیش نمی‌باشد:

در قرآن آیه‌ای است که شما زیاد آن را شنیده‌اید « وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» خداوند می‌فرماید: «من اراده کرده‌ام که من بگذارم بر کسانی که در تاریخ مورد ستم و رنج و حقارت واقع شده‌اند و آنان را امامان و میراث بران زمین قرار دهم.» تعبیر «امام قرار دادن» افرادی که مورد ستم قرار گرفته‌اند بسیا رمهم است. در حالی که امام مورد نظر که مدار، محور، الگو و معلم جامعه است، حضرت بقیة الله الاعظم (عجه الله تعالی فرجه) است، ولی تعبیر در این آیه این است که خود مردم امام می‌شوند و از مأمومیت و تابعیت خارج شده و آزاد می‌شوند که البته این امر با محوریت امام معصوم (علیه السلام) منافات ندارد.[6]

خاتمی بدون توجه به استفاده اشتباه خود از لفظ ائمه که بارها در قرآن حتی برای پیشوایان کافران نیز استفاده‌شده است[7] مردم را در جایگاه امام معصوم قرار می‌دهد اما توضیح نمی‌دهد که مردمی که از نظر وی از تابعیت امام خارج شده‌اند و آزاد می‌شوند، این آزادی در چه حد و حدودی است؟ محوریت امام به چه معناست؟ جامعه دین دار مدنظر وی که مردم در آن امامت دارند، چگونه جامعه‌ای است؟ وی با تأکیدات مکرر بر مفهوم آزادی گفتارهای ضد و نقیضی در محدوده آزادی را بیان می‌کند. او در یکی از مشهورترین منابع موجود از خودش به نام «نامه‌ای برای فردا» می‌‌نویسد:

«امروز در چشم انداز اصلاحات و پذیرش موازین و ضرورت‌های آن، کسانی باید پاسخگو باشند که ولایت را در برابر آزادی و ارزش‌ها را در برابر پیشرفت، و خشونت را در برابر منطق قرار دادند. به هر حال طرح و پذیرش شعارهای اصلاحات را از هرسو باید به فال نیک گرفت، ولی باید به جد از طرح کنندگان آن خواست که به درستی منظور خود را از این مفاهیم بیان کنند تا جامعه دچار سؤ تفاهم نشود. مگر گروهی همواره در برابر دعوت مردم به آزادی فریاد برنمی‌آورند که دعوت‌کنندگان به آزادی یا "نفاق جدید" خواستار بی‌بند و باری، ولنگاری، غرب زدگی و برهم خوردن هنجارهای دینی و اخلاقی جامعه‌اند؟ در حالی که وقتی ما شعار آزادی را می‌دادیم و می‌دهیم مرادمان آزادی‌های سیاسی، آزادی‌های مشروع و مدنی و آزادی‌های فکری است.»[8] 

اگرچه خاتمی آزادی به معنای ول‌انگاری را نفی می‌کند اما تصریح می‌کند که یکی از مصادیق آزادی مورد نظر وی آزادی در ساختار سیاسی است، وی در ادامه همین نامه می‌نویسد: «ما تقابل میان انسان و خدا را باور نداریم و خدایی را می‌پرستیم که انسان را آزاد آفریده و او را بر سرنوشت خود حاکم گردانیده است.»[9] باید به این دقت داشت که حاکم شدن بشر بر سرونشت خود تعبیر دقیقی می‌باشد و در ادبیات سیاسی معنای خاص خود را دارد، و معنای دقیق آن عدم دخالت خداوند در مساله حاکمیت بشر و نفی توحید در حاکمیت و شأن حاکمیت رسول و امام به عنوان خلیفة الله و بازگشت معیار مشروعیت حاکمیت به بشر است؛ خاتمی در دیدار با دانشجویان در مورد آزادی سیاسی مد نظر خود می‌گوید: «اگر دین دربرابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی»[10] او در همین راستا دوگانه‌ای غیر واقعی را می‌سازد و قید اسلامیت، در جمهوری اسلامی را به این نحو توضیح می‌دهد که صرفا چون مردم این اسلامیت را خواسته‌اند، این قید معنا یافته است:

« تصور اینکه با حذف جمهوری اسلامی، یک جمهوری مردمی غیر وابسته پدید خواهد آمد، تصوری باطل است که شواهد سیاسی و اجتماعی بطلان آن فراوان است. تصور اعمال حاکمیت دین از راه اجبار و استبداد و نادیدن خواست و رأی مردم نیز نادرست و نامیسر است. بنیاد و پشتوانه هر نظامی مردمند و مردم ما خواستار جمهوری بیگانه با دین و لائیک نبوده و نیستند. متأسفانه برخی مفاهیم غربی هم، وقتی به یک فضای استبداد زده پای می‌نهند، تحریف می‌شوند و این که در این مسیر سکولاریسم نیز مبدل به دین ستیزی می‌شود از این قاعده برکنار نیست. برای بهروزی ملت ما تنها یک راه وجود دارد: استوار کردن مردم‌سالاری برپایه اعتقاد و فرهنگ مردم و نوسازی فرهنگ دینی و اجتماعی در جهت سازگاری با مردم سالاری و تقویت بنیادهای مردم‌سالارانه که در انقلاب اسلامی و در قانون اساسی نیز منعکس شده است.»[11]

خاتمی امتیاز بزرگ امیرالمؤمنین را در این می‌داند که ایشان با اینکه از سوی خداوند منصوب بود اما جز با خواست و رضایت مردم حاضر به حکومت نمی‌شوند:

امتیاز بزرگ علی(ع) با همه شایستگی‌هایش و با این که از جانب خدا و پیامبر منصوب بود، این بود که جز به رأی و رضایت مردم، حاضر نشد حکومت را بپذذیرد. در روزگار ما مساله دموکراسی و مردم سالاری مطرح است و محور و مبنای حکومت، با رای مردم است یا باید باشد، شگفت انگیز آن که در هزار چهارصد سال پیش امیرالمومنین(ع) تنها زمانی که رضایت و خواست و رای مردم را دید حکومت را پذیرفت و فرمود: اگر حضور مردم نبود و آنان نمی‌خواستند و با رای و حضور خود اعلام پشتیبانی نمی‌کردند و البته اگر نبود همان عهدی که عالمان با خدا دارند که در برابر ستم ستمگر و مظلومیت مظلوم آرام ننشیند، من در آخر کار یعنی امروز همان کاری را می‌کردم که در اول کار می‌کردم و افسار شتر خلافت را برگردن او می‌انداختم و رهایش می‌کردم.[12]

اما باید پرسید چگونه امام در عین نصب از سوی خداوند، حکومت را فقط با رضایت خداوند می‌پذیرد؟ یا باید خداوند رای مردم را در نصب خود دخیل دانسته باشد یا اینکه اصلا خداوند امام را در امر حکومت نصب نکرده‌ باشد بلکه صرفا در سایر شئونی همچون تبلیغ دین و... نصب نموده‌ باشد؛ با توجه به قید آقای خاتمی که محور و مبنای حکومت با رای مردم است، ایشان احتمال دوم را می‌پذیرند.

سوال دیگری که باید پرسید این است که در اندیشه ایشان آن مستضعفینی که در استدلال به آیه ۵ سوره مبارکه «قصص» در جایگاه امامت قرار می‌گیرند و وارث ارض می‌شوند، چه کسانی هستند؟ آن جامعه دین‌دار ایده‌ال خاتمی، کدام جامعه است؟ و نقش امام معصوم در این جامعه چیست؟ خاتمی سعی می‌کند در کنار حفظ امام معصوم به عنوان الگوی جامعه، غرب را به عنوان آرمان‌شهر خود و محور رشد و تعالی بشر و به تعبیری علت امامت بشر معرفی کند:

امروز به جرأت می‌توان در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است، هیچ تحول کارسازی پدید نخواهد آمد، مگر آنکه از متن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن تمدن یعنی تجدد است. کسانی که با این روح آشنا نیستند هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن آشنایی محروم هستیم. توسعه به معنای امروزش میوه یا شاخ و برگ تمدن جدید است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به این معنا سخن کسانی که می‌گویند ابتدا باید خِرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید سخن بی‌راهی نیست و این سخن را کامل کنم که علاوه بر خِرد و بینش غرب باید منش غرب متناسب با این بینش را نیز پذیرفت.[13]

یکی از صریح‌ترین مصاحبه‌های خاتمی که در آن وی آرمان‌شهر دینی خود را معرفی می‌کند، مصاحبه او با شبکه ‌cnn در سفر به آمریکا است، خاتمی در این مصاحبه جامعه آمریکا را به عنوان یک جامعه سکولار که حاکمیت دین در آن کنار رفته و دین‌داری مردم به عرصه شخصی محدود می‌باشد و آزادی مردم با دین‌داری آنها به اصطلاح تعارض ندارد، به عنوان یک جامعه الگوی دین‌داری معرفی می‌کند و می‌گوید:

«در آمریکا هیچگاه آزادی و دینداری روبروی هم قرار نگرفته بودند و حالا هم نگاه کنیم، مردم آمریکا اغلبشان دیندار هستند و دین ستیزی در آمریکا کمتر است. در عین حال آن نگاهی به دین که مایه و پایه تمدن «آنگلو آمریکن» شده، آن دینی است که با آزادی سازگار است و من معتقدم که بشر اگر بخواهد خوشبخت شود باید کاری کند که هم معنویت دین را داشته باشد و هم شرافت و آزادی را»[14]

تصویر 1 : تصویر مصاحبه خانم کریستین امان‌پور با دکتر خاتمی

خاتمی در چالش پای‌بندی به اسلام و الگو قرار دادن غرب برای پیشرفت برای مقابله با نصوص متعدد مخالف خود، به بحث نسبی بودن فهم دین و نصوص دینی و عینی و تجربی بودن مسیر تعالی غرب می‌پردازد و می‌نویسد:

به هر حال تمدن جدید تمدنی است که بر مفهوم آزادی استوار است و به نسبی‌بودن امور انسانی قائل است و قدرت سیاسی را مشروط به نظارت و کنترل مردم می‌داند. ممکن است که برداشت‌های غرب و مصادیق مورد نظر او مورد قبول نباشد، ولی این مفاهیم دستاوردهای بزرگ تجربه بشری است که هرکس در آینده بخواهد زندگی کند، نمی‌تواند اینها را نادیده بگیرد.[15]

وی در جای دیگری در این رابطه چنین می‌گوید:

دور از حکم خرد و انصاف است که این تجربه عظیم (غرب) را نادیده بگیریم و به خاطر تعارض‌هایی که با آن داریم یکسره کنارش بگذاریم. از سویی دیگر این که می‌گوئیم مبنای گذشته ما حق است و ما حق را از دست نمی‌دهیم، بنده می‌پرسم کدام حق؟ لابد می‌گویند اسلام، بنده سوال می‌کنم کدام اسلام؟ اسلام بوعلی سینا یا اسلام غزالی؟ اسلام صلاح‌الدین ایوبی یا اسلام ابن عربی؟ اسلام اخوان الصفا یا اسلام سربداران؟ اسلام اهل حدیث و جمود یا اسلام کسانی که برای عقل هم اعتبار قایلند؟ اسلامی که همه چیز آن در فقه خلاصه شده است یا اسلامی که فقه را پوسه دین می‌داند و حقیقت دین را در ورای این پوسته می‌بیند؟ یا اسلام عرفان؟ کدام حق؟ می‌بینید که تلقی‌های مختلفی از حق وجود دارد. در گذشته گاهی این برداشت‌ و تلقی غلبه داشته است و گاهی دید و برداشت‌دیگری از اسلام، ولی واقعا آیا درست است که چون پدران ما برداشت خاصی از دین داشتند و براساس آن تمدنی را ساختند ما سفت و سخت به همان برداشت بچسپیم و بگوئیم حق همین است و باید آن را حفظ کرد؟ من معتقدم می‌شود در عین وفاداری نسبت به حق در برداشت‌هایی از اسلام هم بازنگری کرد و در عین این که حق یکی است، می‌توان تصور برداشت‌های متفاوتی از این حق یگانه داشت. [16]

خاتمی که سال‌ها قبل در کسوت وزارت ارشاد خود این سوال‌ها را مطرح و در موضعی انقلابی به آن پاسخ داده بود،[17] این بار در تلاش برای اثبات نسبی بودن دین و فهم بشر مطالب زیادی را در سخنرانی‌ها و مقالات خود مطرح می‌کند، به طور مثال وی با کنار نهادن تمام قواعد منطقی فهم و استنباط از دین که مورد اتفاق منطقیون و فقها است، در یکی از مشهورترین سخنرانی‌های خود با عنوان «دین در دنیای معاصر»، می‌گوید:

شما در عقلانیت بشر تحول می‌بینید در اعتقادات بشر تحول می‌بینید، حتی ما که مسلمانیم دقیقا عین همان تفکر دینی که پدرانمان داشتند نداریم. در رفتار دینی ما که به صورت شریعت تجلی پیدا می‌کند، تحول می‌بینید، این خودش دلیل بسیار مهمی است بر اینکه بالاخره انسان نسبی است یا لااقل نسبیت در زندگی او جدی است. خوب، بین این امر نسبی که انسان است و آن امر متعالی که ذات و جوهر دین است چه رابطه ای باید برقرار شود؟ انسان در این جهان ابزاری دارد به نام عقل و فهم که عقل و فهم این جهان است و طبعا اگر جهاتی نسبی است، راهی جز این ندارد که اولا کتاب هستی و طبیعت را که کتاب تکوین و آفرینش است با همین عقل و خرد و فهم انسانی بفهمد و کتاب شریعت را هم که وحی است با همین فهم بفهمد و فهم انسانی تحول پذیر است. یکی از مشکلات بزرگی که جامعه دیدن‌دار با آن روبرو است، همین جاست. یعنی گاه این انسان قداست علو و اطلاقی را که در ذات دین است سرایت داده و برداشت محدود نسبی محکوم زمان و مکان خود از دین را مطلق می‌پندارد. بالاخره انسان نگاه می‌کند این ماده را پدران من طوری می‌دیدند که من طور دیگر می‌بینم. نگاه می‌کنم به کتاب وحی و قرآن و دین آن را طوری می‌فهمم و بعدی‌ها طور دیگر. بیشتر برداشت‌هایی که ما داریم برداشت‌های نسبی و تحول پذیر است، درحال یکه جوهر دین متعال و مطلق است. یکی از مشکلات عمده جامعه دین‌داران سرایت دادن اطلاقی است که در ذات دین است به برداشت انسان از دین که امری نسبی است و بسیاری از مطالب از اینجا پیدا شده است. یک عده برداشتی داشته‌اند و آن را عین دین دانسته‌اند و بعد گفته‌‌اند همه باید این را بپذیرند اگر نه دین را نپذیرفته‌اند و در نتیجه قداست و تعالی را زیر پاگذاشته‌اند تکفیرها، تفسیق‌ها و زد و خوردها از اینجا ناشی شده است.[18]

مسیحیت و پاپ انگاری جریان اصلاحات به رهبری دکتر خاتمی از اسلام و رهبران دینی

از جمله لازمه‌های اثبات ادعای سکولاریسم اسلامی، و پذیرش درستی مسیر غرب، مسیحیت و پاپ انگاری نسبت به اسلام و رهبران آن می‌باشد و این خط در جریان اصلاحات به قوت و مستمر به اشکال گوناگون ادامه می‌یابد؛ در واقع واژه اصلاحات که همان ترجمه رفرمیسم غرب و اصلاحات ساختاری است، سرلوحه گفتمان اصلاحات یا همان سکولاریسم اسلامی قرار گرفته می‌شود و حیات این گفتمان متکی بر اثبات ناکارآمدی حکومت دینی و رهبری مبتنی بر دین می‌شود. خاتمی در جزوه «نامه‌ای برای فردا» با متهم کردن جامعه دینی ایران به استبداد زدگی می‌نویسد:

«استبداد زدگی درد مزمن و مشترک جامعه ما است. عدم تأمل در این درد بزرگ تاریخی همه ما را به بی‌راهه خواهد برد. {...}آنچه بر جان و جهان انسان استبداد زده غلبه می‌کند غفلت از حق خود و احساس تکلیف در برابر آن است که قدرت دارد. حتی خدا در چهره جبار خود تجلی می‌یابد که فقط باید از او ترسید و اسم جلال حضرت حق اسم جمال او را تحت الشعاع قرار می‌دهد.» [19]

او برای اثبات استبداد و جو خفقان اشاره غیر مستقیمی به ماجرای آقاجری که از در توهین به مقدسات و نفی ضروریات دین وارد شده بود، می‌کند و با حمله به قاضی پرونده و نفی اعتراضات بسیار علماء به آقاجری و مطرح کردن سوابق انقلابی آقاجری برای تطهیر وی، می‌نویسد:

امروز گرچه هنوز این درد و مصیبت را داریم که انسانی دانشمند که شاید سابقه حضورش در انقلاب و جبهه, بیش از سابقه تصدی فلان قاضی بی تجربه‌ای باشد که گشاد دستانه حکم ارتداد صادر می‌کند و مبارزی که پا و سلامت خود را برای انقلاب داده و همواره از موضع دین خواستار اعتلای آزادی بوده است ولو در برداشت و نظر خود دچار خطا شده باشد به ناحق به ارتداد متهم و براساس آن محکوم می‌شود ولی این نیز دستاورد کمی برای جامعه ما نیست که جز معدودی از افراد، هیچ کس از حوزه‌های علمیه گرفته تا دانشگاه‌ها و تا سطح مسئولان این برخورد و حکم را پذیرا نمی‌شوند. امروز دخالت در امور و احوال اشخاص به مراتب کم‌تر از گذشته شده است، گرچه حتی یک مورد آن نیز ناحق و نابجاست. [20] 

خاتمی برای اثبات این نکته که با هرگونه سرکوب، مخالفت و یا حتی اعتراضی از سوی دین‌داران نسبت به هتاکان به دین مخالف است، در فروردین ۱۳۸۸ در حالی که بیش از ۱۵۰ نفر از مسلمانان کشورهای مختلف در اعتراض‌های جهانی به دانمارک و نخست‌وزیر این کشور «راسموسن» کشته شده بودند و نفرت عمومی نسبت به این شخص در جهان اسلام به علت حمایت از توهین به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به اسم آزادی بیان شدت گرفته بود؛ در دیداری که در اجلاس «اتحاد تمدن‌‌ها» در ترکیه با «راسموسن» داشت، حقیرانه درحالی که دست راست «راسموسن» در گچ بود به گرمی دست چپ وی را فشرد و بر او لبخند زد.

تصویر 2 : تصویر دست دادن خاتمی و راسموسن که اعتراضات بسیاری نسبت به وی به‌دنبال داشت.

 



[1] به طور مثال آیه ۶۷ سوره مبارکه یوسف «  وَ مَا أُغْنىِ عَنکُم مِّنَ اللَّهِ مِن شىَ‏ءٍ  إِنِ الحکْمُ إلَّا لِلَّهِ  عَلَیْهِ تَوَکلتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکل الْمُتَوَکِّلُون» و یا ۲۶ سوره کهف :« ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً»  و یا در آیه ۴۰ یوسف می‌خوانیم: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»

[2] «وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ» سوره أعراف، آیه 87؛ سوره یونس، آیه 109؛ سوره یوسف، آیه 80.

[3] «وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ» سوره هود، آیه 45. نیز، ر. ک: سوره تین، آیه 8.

[4] به طور مثال ر.ب: آل عمران ۳۲ و ۱۳۲و نساء ۵۹ و مائده ۹۲ و انفال ۱ و ۴۶ و طه ۹۰ و نور ۵۴ و نور ۵۶ محمد ۳۳ و مجادله ۱۳ و تقابن ۱۲ و ۱۶

[5] ( 3). الکافى، ج 2، ص 397، ح 4؛ تفسیر القمّى، ج 1، ص 358؛ بحار الأنوار، ج 9، ص 214، ح 93.

[6] جبرائیلی، سید یاسر، سودای سکولاریسم، رمزگشایی از زندگی زندگی سید محمد خاتمی، چاپ چهارم، تهران،خبرگزاری فارس، ۱۳۹۰، ص 35 به نقل از: وب سایت خاتمی (www.khatami.ir/fa/news/1025.html  )

[7] واژه امام به معنی پیشوا می‌باشد و در آیه مذکور معنای آن منافاتی با امامت امام معصوم ندارد، به طور مثال در آیه ۱۲ سوره توبه خداوند دستور به مقاتله با ائمه کفر را می‌دهد و این هیچ ربطی به لفظ ائمه به معنای اهل بیت ندارد. «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»

[8] سید محمد خاتمی نامه‌ای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص ۲۳

[9] سید محمد خاتمی نامه‌ای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص ۲۲

[10] سخنرانی در سالگرد دوم خرداد ۲/۳/۱۳۸۷ دانشگاه تهران

[11] سید محمد خاتمی نامه‌ای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص 19-20

[12] مقاله اخلاق قربانی سیاست سید محمد خاتمی مجله زاویه‌ای دیگر ش بیست و چهارم و بیست و پنجم ص ۴۵ برگرفته از متن سخنرانی در سالروز عید غدیر ۱۳۸۸ خانه هنرمندان

[13] جبرائیلی، سید یاسر، سودای سکولاریسم، رمزگشایی از زندگی زندگی سید محمد خاتمی، چاپ چهارم، تهران،خبرگزاری فارس، ۱۳۹۰، ص ۱۳۵ به نقل از: روزنامه سلام، ۳۰/۲/۱۳۷۵

[14] جبرائیلی، سید یاسر، سودای سکولاریسم، رمزگشایی از زندگی زندگی سید محمد خاتمی، چاپ چهارم، تهران،خبرگزاری فارس، ۱۳۹۰، ص ۱۷۹ به نقل از: http://www.cnn.com/world/9801/07/iran/interview.html 

[15] مصاحبه سید محمد خاتمی با مجله «چشم‌انداز ایران» شماره ۵ با عنوان «دین در دنیای معاصر» ص ۳۸

[16] مجله «چشم‌انداز ایران» شماره ۵ با عنوان «دین در دنیای معاصر» ص ۳۵ اصل این سخنرانی در تاریخ ۱۱/۳/۷۳ در جریان سلسله مباحث «انسان و توسعه» در دانشکده علوم اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی ایراد گردیده است.

[17] وی در دوران وزارت ارشاد در یکی از مصاحبه‌های خود بعد از مطرح کردن این شبه چنین پاسخ می‌دهد:

این اسلامی که می‌تواند مشکل گشای فکری و عملی بشر باشد کدام اسلام است؟ من معتقدم که یک فصل الخطاب وجود دارد که هم از نظر عقیدتی و هم از نظر تجربی و منطقی باید آن را بپذیریم و جامعه ما پذیرفته است. و آن بینشی است که امام نسبت به اسلام دارد. ما افراد زیادی را داریم که مدعی اسلام هستند و خیلی هم آدم‌های خوبی هستند ولی این اسلام، اسلامی نیست که امام می‌خواهد. در درجه اول باید بینش‌های امام را به عنوان محور و مبنای اسلامی که باعث این انقلاب شده و می‌خواهیم آن را به جامعه بشری ارائه دهیم، بشناسیم و آن را مبنای همه برنامه‌های خودمان در جامعه قرار دهیم و زمینه تغذیه تسل جوان خودمان و دنیای امروز را فراهم کنیم. گفت و شنود با دکتر خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، من از آن روز که در بند توام، آزادم، مجله ادبستان، شماره بیستم، ص ۱۸ به نقل از: مصاحبه اخیر دکتر خاتمی با روزنامه جمهوری اسلامی در آن زمان.

[18] مصاحبه سید محمد خاتمی با مجله «چشم‌انداز ایران» شماره ۵ با عنوان «دین در دنیای معاصر» ص ۳۷-۳۸

[19] سید محمد خاتمی نامه‌ای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش، ص ۶

ذکر این توضیح نیز مناسب است که جبار به معنی بسیار جبران کننده می‌باشد و استفاده دکتر خاتمی از این صفت بزرگ خداوند برای رساندن مفهومشان نیز اشتباه است.

[20] سید محمد خاتمی نامه‌ای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص ۲۸

لینک این خبر در خبرگزاری فارس


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝این روزها اعتراضات کامیون‌داران و برخورد وحشیانه با آنها در شیراز و مقایسه با عدم برخورد نیروی انتظامی با دراویش به دستور آقای روحانی، ذهنم را درگیر کرده است. 


🔹البته ذهن هرکسی درگیر امری در نظام ارزشی خودش است، ذهن برخی‌ها هم درگیر پخش نشدن ربنای شجریان یا نرفتن سلبریتی‌ها به افطار رئیس جمهور و یا زندانی شدن فلان مبلغ بهائی و فعال فتنه 88 در زندان البته با اسم فعال حقوق بشر و کودکان!


🔹اما ظاهرا همه این‌ها حاشیه‌ای می‌ماند که ذهن ما را از قراردادی استعماری که در این روزها برای تصویب در مجلس در حال بررسی و چانه زنی است، منحرف می‌کند.


🔹اگر می خواهید بدانید این قرار داد چیست و لب انتقادات به آن چیست و ته دفاع از لزوم تصویب آن هم چیست؟ پیشنهاد می‌کنم حتما این مناظره که به صورت زنده از شبکه خبر پخش شد را ببینید تا متوجه شوید حرف‌ها و مبانی هرکس چیست؟


😳به انتقادهای جبرائیلی کاری ندارم به نظرم اینکه مثلا آنها سپاه و وزارت ارشاد و وزارت دفاع ما را مشمول حمایت از تروریست نامیده‌اند و ما مجبور به تحریم داخلی این نهادها هستیم، در مقابل دفاعیات فاجعه آمیز نماینده دولت هیچ اهمیتی ندارد.


👈لب حرف نماینده دولت در این مناظره این است که ما مجبوریم به نظام سلطه تن دهیم، در عین اینکه می‌دانیم ظالمانه است؛ اگر شما یکی دو مورد از ظالمانه بودن قرارداد FATF را متذکر می‌شوید، من هم دوتا اضافه می‌کنم و می‌گویم که مثلا عربستان که پدر جد حمایت از تروریست است عضو تصمیم گیر این معاهده است. مشکل اینجاست که ما چاره‌ای نداریم جز اینکه حرف نظام سلطه را در عین ظلم بودن بپذیریم، مگر ما که هستیم؟! اصلا که بوده‌ایم؟! مگر ما کی می‌توانسته‌ایم تصمیم گیر باشیم؟! کی می‌توانسته‌ایم در دنیا حرف بزنیم؟! البته فکر نکنید ما انقلابی نیستیم😳 ما انقلابی هستیم!😳 ولی این قواعد تعامل با دنیا است، نظام سلطه را باید پذیرفت.


🙏بنده خواهش می‌کنم مناظره بالا را ببینید تا باور کنید این حرف‌های وقیحانه حرف‌های مسئول دولتی ما است.


👈شفاف‌تر و لازمه این حرف‌ها را هم بنده بگویم: 

😔ما غلط کردیم انقلاب کردیم و گفتیم استقلال آزادی جمهوری اسلامی، اصلا ما غلط کردیم به کاپوتلاسیون اعتراض کردیم، ما غلط کردیم هشت سال جنگیدیم، ما خدا نداریم خدا یعنی آمریکا یعنی سلطه، روزی ما را هم خدا نمی‌دهد، آمریکا می‌دهد؛ ما غلط کردیم خون این جوانان را نزدیک به 60 سال ریختیم، از الان هم اگر بخواهیم با ظالم بجنگیم، بدانیم که غلط می‌کنیم...

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

فیلم زیر تحلیل رییس مرکز مطالعات ایران در مسکو، در رابطه با علل موفقیت ایران در مقابله با تحریم‌های همه‌جانبه

وی سه عامل مهم را تحقیقات خودشان معرفی می‌کند.

 


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

آزادی نیست

🗞بعد از ربنای شجریان که مشکل اصلی روشنفکران ما بود، این روزها درد و ناراحتی جدید سلبرتی‌ها در عین مشکلات اقتصادی مردم، یک دفعه عدم حضور یکی از بازیگران سینمای قبل از انقلاب در کشور شده است. 

◀️اگر هم با این دعوت همکاری نشود استبداد است و آزادی نیست! 


✅مهم نیست که ربناها و دعاها و موسیقی‌ها از صدا و سیما پخش شود.


✅مهم نیست که غالب بازیگران سینمای قبل از انقلاب جز معدودی، بعد از انقلاب همچنان به کار خود ادامه دادند، باید همه بازیگران ولو بازیگران فیلم‌های خاص و یا با هر عملکرد‌ی در حال حاضر؛ بتوانند آزادانه در سینمای کشور حاضر شوند وگرنه استبداد است!


✅مهم نیست که در سال چندهزار کنسرت درکشور برگزار می‌شود و اصلا دائم از صدا و سیما موسیقی‌های مختلف و... پخش می‌شود، چون با چند کنسرت محدود ولو با شرایط خاص مخالفت شده، آزادی نیست و ما دچار استبدادیم!


✅مهم‌نیست که بیشترین نشریات و کانال‌های خبری و سایت‌ها مربوط به جریان روشنفکری است، مهم این است که یک یا دو نشریه ولو به خدا و پیغمبر هم فحش بدهند، اگر بسته شوند، آزادی نیست و ما دچار استبدادیم!


✅ البته مهم هم نیست که در همین آرمان شهرشان "غرب" مثلا حجاب داشتن مثل جرم است! و محرومیت‌هایی در پی دارد، در مدارس دست ندادن دختران با دیگران به دلایل دینی، مثل جرم است! نخوردن گوشت خوک در روزهای سرو این غذا در مدرسه مثل جرم است! و هزاران مهم‌نیست‌های دیگر، مهم این است که در غرب آزادی است، آزادی برای برپایی موسیقی هر مدل که باشد، آزادی برای کتاب نوشتن بر علیه دین البته فقط اسلام و کاریکاتور کشیدن از پیامبر البته فقط پیامبر اسلام.😳


✅خلاصه در غرب آزادی هست، البته حتما منظور ما هم از آزادی ول‌انگاری نیست!


📌خلاصه اینکه شما هرکاری هم بکنید ما بالاخره می‌گوییم شما دچار استبداد هستید، الا اینکه دقیقا به صورت تمام عیار همان کاری را بکنید که ما می‌گوئیم و هیچ اراده‌ای از خود نداشته‌باشید. 

👈«وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم» 

🔹هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد الا اینکه به صورت تمام عیار به رنگ آنها در بیایی و از آنها پیروی کنی!

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝طبق آنچه در روایات ذکر شده است، لقب امیرالمؤمنین خاص حضرت امیر(علیه السلام) می‌باشد و حتی به سایر اهل بیت نیز گفته نشده است. 

👈در روایتی یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) از ایشان سؤال می‌کند آیا قائم اهل بیت با لقب امیرالمؤمنین سلام داده می‌شود؟ 

حضرت پاسخ می‌دهند: «لَا ذَاکَ اسْمٌ سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع لَمْ یُسَمَّ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ- وَ لَا یَتَسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا کَافِرٌ» 

🔹نخیر این اسمی است که خداوند امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به آن نامیده است و هیچ کس را قبل از آن به این نام ننامیده است و بعد از ایشان هم، کسی به این نام نامیده نشود الا اینکه کافر باشد. (۱) 


📝معمول ما تصورمان این است که لقب امیرالمؤمنین به معنای فرمانده و أمیر مؤمنان است و در توضیح علت اتصاف این عنوان برای امیرالمؤمنین گفته‌اند چون ایشان جانشین بلافصل پیامبر می‌باشند و در مقابل کسانی که سایر خلفای چهارگانه را امیرخود می‌دانسته‌اند، این لقب به ایشان تعلق گرفته است. اما باید گفت اگرچه حضرت، فرمانده و زعیم مؤمنان هستند ولی سایر اهل بیت نیز چنین هستند و آنچه در روایات گفته شده است اشاره به معنای دیگری است.

⁉️اما معنای خاص امیرالمؤمنین که لقب حضرت شده است، چیست؟


👈در روایتی از کتاب شریف کافی یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) از ایشان می‌پرسد: 

«لِمَ سُمِّیَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (ع)» 

🔹چرا امیرالمؤمنین به این لقب نامیده‌ شده‌اند؟ حضرت پاسخ می‌دهند: «لِأَنَّهُ یَمِیرُهُمْ الْعِلْمَ أَ مَا سَمِعْتَ فِی کِتَابِ اللَّهِ- وَ نَمِیرُ أَهْلَنا» 

🔹چون حضرت روزی می‌دهد، علم را، آیا در قرآن نشنیده‌ای «نمیر أهلنا». (۲)


📝«میر» به معنای روزی است و در سوره مبارکه یوسف برادران یوسف وقتی می‌خواهند به حضرت یعقوب بگویند ما به واسطه کمک‌های عزیر مصر خانواده‌ خود را روزی می‌دهیم، عبارت «نَمِیرُ أَهْلَنا» را بکار می‌برند. بنابراین صیغه متکلم وحده ماده «میر» می‌شود «أَمِیِرُ» یعنی روزی می‌دهم.


👈در روایت دیگری نیز در مورد چرایی نامیده شدن حضرت به این لقب گفته شده است: « لِأَنَّ مِیرَةَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ عِنْدِهِ یَمِیرُهُمُ الْعِلْمَ.» چون حضرت روزی می‌دهد مؤمنین را از نزد خودش، روزی می‌دهد علم‌را. (۳)


منابع:

1.  الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج1 ؛ ص411. 

در روایت دیگری گفته شده است هرکس به این لقب نامیده شود و راضی باشد در سرونوشتت چنین می‌شود که مفعول واقع خواهد شد.

2.  الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج1 ؛ ص412

3.  همان.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝امروز در مسجد بیانیه‌ای خواندند که قرار است، در اعتراض به تصویب قرارداد استعماری FATF، جلو دفتر لاریجانی تجمعی صورت گیرد، مردم هم که بیشترین هزینه‌ها را برای انقلاب‌داده و همیشه انقلاب را نجات‌داده‌اند، بانگرانی می‌پرسیدند این FATF چیست؟ 

📝قرار شد، بنده برای این مسأله صحبت کنم و اگرچه با اصل تجمع مقابل دفتر لاریجانی، به علت سوء استفاده موافقان تصویب FATF از این فضا برای غیر منطقی نشان دادن حرف‌های رقیب، مخالف بودم، اما سعی کردم به صورتی مردم فهم لااقل FATF را توضیح دهم.


✅معنای FATF یعنی گروه ویژه اقدام مالی، این گروه قدرت اجرایی ندارد، پس چه‌کاره‌است؟ بازوی مشورتی سازمان ملل و شورای امنیت و نهادهایی از این دست است، یعنی اگر مثلا شورای امنیت بخواهد، قطع نامه‌ای صادر کند از FATF اطلاعات خود را می‌گیرد.


✅این نهاد از کجا آمده و کارش چیست؟ 

👈یک سیاست اصلی و حاکم بر نظام سلطه در دنیا خصوصا آمریکا که سال‌هاست به کمک آن رقبای خود و مخالفان خود را از صحنه خارج کرده است، دو قطبی سازی است. 

مثلا زمانی دو قطبی کمنیست، لیبرالیسم دو قطبی حاکم بر دنیا بود و آمریکایی‌ها هر فرد و کشوری ‌را که رقیبشان بود و می‌خواستند او را نابود کنند با زدن عنوان کمونیست و توجیه افکار عمومی، هر جنایتی در حق او می‌خواستند بدون هیچ دادگاهی و به صِرف عنوان کمونیست، در مورد او انجام می‌دادند.


👈بعد از فروپاشی شوروی، آمریکا در راستای همین سیاست و برای برچسپ زدن به رقبای خود بحث تروریسم را مطرح کرد و با طراحی حمله به برج‌های دوقلو، آن را آغاز کرد. 

دو قطبی جدید دنیا شد «آمریکا و تروریست»،‌ بعد از آن جرج بوش اعلام کرد هرکس با ما نیست با تروریست‌ها است. 


👈سیاست دوقطبی سازی و از بین بردن فضای منطقی برای امکان برچسپ زدن به رقیب و توجیه افکار عمومی برای هرنوع آسیب زدن به مخالف خود در اصطلاح سیاسی «مک کارتیسم» نام دارد و امروز سیاست اصلی نظام سلطه برای کنار زدن رقبای خود است.


👈بعد از طراحی نظام دو قطبی جدید که تروریسم یک طرف و آمریکا و هم‌پیمانانش هم یک طرف آن باشند، نهادی راه‌افتاد به اسم FATF که قرار است با تامین مالی تروریست‌ها مبارزه کند. 


✅چه کشورهایی عضو این FATF هستند⁉️ 

👈مثلا عربستانی که پدر جد حمایت از تروریسم است چون هم‌پیمان آمریکا است، عضو این نهاد است و قرار است با تروریسم مبارزه کند. 


✅مشکل اصلی ما تعریفی است که آنها از تروریست ارائه می‌کنند که مثلا حزب‌الله لبنان و الحوثی‌های یمن و سپاه ایران تروریست هستند ولی مثلا گروهک مجاهدین خلق تروریست نیست.

فعلا کاری به ثمرات عملی این عضویت ندارم ولی از نظر نظری عضویت ما در FATF یعنی هم‌پیمان شدن با آمریکا در مقابله با تروریست‌هایی که آمریکایی‌ها مشخص می‌کنند، مثل سپاه، الحوثی‌ها، حزب‌الله و...


✅سوال بعد این است که ما اگر FATF را تصویب کنیم چه اتفاقی می‌افتد⁉️ 

👈آمریکایی‌ها یک لیست داده‌اند که سپاه، وزارت دفاع، بانک صادرات، بانک انصار و خلاصه بسیاری از نهادها و حتی افراد مثلا قاسم سلیمانی و... جزو این لیست هستند و گفته‌اند شما باید آنها را تحریم کنید؛ یعنی تا ما مطمان نشویم پولی به دست اینها نمی‌رسد، شما نمی‌توانید پول فروش محصولات خود را دریافت کنید. به نوعی خود تحریمی اعمال کنید.


✅سوالی که پیش می‌آید چرا دولت با همکاری مجلس می‌خواهند این قرارداد را تصویب کنند⁉️ مگر خائن هستند⁉️ یا عقلشان را از دست داده‌اند⁉️

👈نه خیر نه خائن هستند نه عقلشان را از دست داده‌اند، آنها می‌گوید یک نظام سلطه در عالم هست که یک سری قواعد و حرف‌هایی می‌زند و ما هم می‌دانیم زور است ولی چون آنها گردن ما را گرفته‌اند و راه تنفس ما را بسته‌اند ما مجبوریم به قواعد آنها تن دهیم و جلو آنها کوتاه بیاییم تا منابع مالی و رزق مردم ما قطع نشود.

📌 مناظره زیر در مورد این قرارداد بین نماینده دولت و سید یاسرجبرائیلی از شبکه خبر را مشاهده بفرمایید.

دانلود


✅می‌پرسیم به چه قیمتی⁉️ به قیمت اینکه از حرف حق خود کوتاه بیایید و سپاه، وزارت دفاع و الحوثی‌ها و حزب‌الله را خودت با دست خودت تحریم کنی⁉️ پس امنیت ما چه می‌شود⁉️ پس ظلم به مسلمانان و مبارزه با ظالمان چه می‌شود⁉️


👈می‌گویند اولا ما مجبوریم برای اینکه خودمان از بین نرویم جلو دشمنان کوتاه بیاییم و اصطلاحا تنش زدایی کنیم، ثانیا ما تعریف آنها را از تروریسم نمی‌پزیریم.

👈می‌گوئیم چطور می‌خواهید تعریف جدیدی از تروریست ارائه کنید و این قرارداد را بپذیرید، حال آنکه هویت اصلی این مجموعه برای مبارزه با تروریسم با تعریف خودش است.


✅مشکل ما با کسانی که پی تصویب این قرارد هستند این است که آقا جان! رزق و روزی ما دست خداست، پیشرفت ما در گرو ایستادن روی پای خودمان و تکیه برخداست، مثلا در دولت‌های قبل ما تحریم بودیم ولی به اشکال مختلف نفت خودمان را با پرچم فلان کشور و... می‌فروختیم و خود اوباما و هیلاری کلینتون اعتراف کردند که نظام تحریم‌ها در مرز فروپاشی بود که در ایران یک گفتمان سازش روی‌کار آمد و ما توانستیم قدرت خودمان را حفظ کنیم.
البته این اشکال را هم داریم که سابقه نشان داده‌است شما برخلاف آنچه به ما می‌گوئید برای آنها خیلی خوش رقصی می‌کنید مثلا در ماجرای موشکی چه خیانت‌هایی که صورت نگرفته است.
📌برای مشاهده مدعاها و خیانت‌های مذکور، به صورت رایگاه مستند فروشنده ۲ را دانلود بفرمائید.

✅ما می‌گوئیم اگر قرار بود به این نحو که شما می‌گوئید از مقابله به نظام ظالم سلطله کوتاه بیاییم؛ خوب مگر مرض داشتیم انقلاب کردیم⁉️ مگر کاپوتلاسیون چه بود که برایش مردم ریختند در خیابان؟⁉️مگر ماجرای قرارداد تنباکو چه بود که ملت قیام کردند⁉️ 

✅این سلطه‌ای که شما می‌گوئید، ما یک قائده فقهی صریح داریم که از قیام تنباکو بگیر تا قیام علیه کاپوتلاسیون و برسد به انقلاب بر اساس آن شکل گرفت «وَلَن یجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلا» یعنی حکم صریح خداست که شما موظف هستید اگر جایی سلطه کافران بر شما پدید می‌آید، زیر بار آن نروید.

📌خلاصه اینکه دعوا اینجاست که ما باید به سمت خدا برویم و خدا منشاء روزی در عالم است یا آمریکا و FATF هم یک مصداق آن است.
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

فرار رو به جلو مربوط به وقتی است که شما یک اشتباه می‌کنی، اما برای فرار از اشتباه خود بیشتر برآن تأکید می‌کنی.

ماجرای صحبت سردار جعفری با تلفن در کرمانشاه را که یادتان هست، گفتند سردار جعفری فیلم بازی می‌کرده است و سندش اینکه هنگام صحبت تلفنش زنگ خورده، ما هم برای بررسی مدعایشان امتحان کردیم و دیدیم، هنگام صحبت با تلفن سامسونگ وقتی نفر دوم تماس بگیرد، همانطور که در فیلم سردار جعفری بود، نام نفر پشت خط روی صفحه می‌آید و تهمت آنها بی‌اساس بوده است. 

اما با همه این توضیحات که حتی با فیلم هم نشان داده شد، طرف مقابل عوض پذیرش اشتباه بیشتر دست به انکار زد و به اشکال مختلف بر تکرار اشتباه خود تأکید کرد.

 

فیلم سردار جعفری که به طور وسیع منتشر شد و هنوز هم در یوتیوپ تحت عنوان افشای دروغ سردار جعفری وجود دارد.
دریافت

این بار این فرار رو به جلو در مورد صندوق‌های کمیته امداد رخ‌داده است، تصویری منتشر می‌شود که در غزه از طرف کمیته امداد افطاری تهیه شده است، جریانی که معمولا بدون فکر صرفا دنبال اتهام زدن طرف مقابل خود است شروع می‌کند به تهمت دزدی زدن نسبت به کمیته امداد و انتشار این تصویر به عنوان سند مدعی کذب خود.

هرچقدر به مخاطب توضیح می‌دهی که کمیته امداد بخش بین‌الملل دارد و همیشه با برند و عنوان تهیه کمک برای مردم غزه، یمن، سومالی، پاکستان و هرجای دیگر که نیاز باشد کمک‌هایی را جمع می‌کند و تصاویر صندوق‌های مختلف کمیته امداد که با تفکیک کمک برای مردم فلسطین، کمک به ایتام و... به صورت مشخص قرار گرفته است را نشان می‌دهی، اما مخاطب شما مثل گذشته عوض پذیرش اشتباه خود، فرار رو به جلو می‌کند و کمپین نه به کمیته امداد راه می‌اندازد، کاریکاتور می‌کشد و...

مامو کمیته امداد

 تصویری از مامور کمیته امداد که مشغول جمع‌آوری کمک برای مردم فلسطین است

کاریکاتوری برای تخریب کمیته امداد

نمونه‌ای از کاریکاتورهای منتشر شده برای تخریب کمیته امداد

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

متن زیر را قریب به هشت سال قبل برای خواندن در تریبون آزاد حجاب در دانشگاه، نوشتم و امروز به مناسبت چهارشنبه‌های سفید امروز آن را بازنشر می‌دهم.


ظاهراً قرار بر این شده که نسخه‌ی پایانی حجاب را بپیچند و سال‌هاست از خود نسخه‌ای تجویز کرده‌اند به گمان اینکه این آخرین نسخه است.

فرموده‌اند ای زنان و مردان شما انسان نیستید شما حیوان متفکرید.

فرموده‌اند ای زنان شما مختارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید یا بپذیرید ماده‌اید و در اثبات وجود خود، مادگیتان را اثبات کنید و به گونه‌ای رفتار کنید، بپوشید و بخورید که در نگاه اولمان فریاد بزنید من ماده‌ی خوبی هستم و یا اگر نخواستید ماده شوید، در مردانگیتان به رقابت با مردان بپردازید، هرچقدر زور دارید و توان بدنی بکار گیرید شاید در مردانگی بتوانید از مردان جلو بزنید، خلاصه خودمانیم حال که نخواستید ماده شوید سر کار باشید.


فرموده‌اند ای مردان شما هم مختارید که یکی از این دو راه را انتخاب کنید یا نر خوبی باشید و از ماده‌ها حداکثر استفاده را ببرید و یا نری ماده‌نما باشید، خود را بیارایید و چنان ماده‌ها به نمایش بگذارید، شاید جامعه‌ی حیوانیمان به شما نگاهی کرد و در نبرد ماده شدن از ماده ها سبقت گرفتید.


فرموده‌اند، همین‌ها را می‌گویم شرقی‌ها و غربی‌ها، به حیوانات گفته‌اند! ما حیواناتی متفکریم و می‌خواهیم با تفکر خود کاری کنیم که در لذت بردن از شما حیوانات غیر متفکر جلو بزنیم، ما ابزارهایی به مراتب بهداشتی‌تر و کاراتر از شما در کسب لذت داریم که شما خوابش را هم نمی‌بینید، ما لباس‌هایی ساخته‌ایم که چنان ماده‌هایمان را ماده‌تر می‌کند که از ماده‌های عریان شما هم بهتر ماده هستند، ما جامعه‌ای داریم که در آن دموکراسی برقرار است و همه باهم برابرند، ما برای رسیدن به برابریمان، ماده‌هایمان را عمومی می‌کنیم تا همه به صورت برابر از آنها استفاده کنند.


آنها، همین شرقی‌ها و غربی‌ها در حیوانیت خود کیف می‌کنند و ما به نظاره نشسته‌ایم، نگاه می‌کنیم و می‌گوییم حالتان را ببرید و به قول ما خر کیف باشید.


ما می گوییم نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی.


ما می گوییم این بدبخت ها چرا این قدر کودن شده‌اند، آخر اینها فرق عشق و آرامش را با لذت نفهمیده‌اند، آخر اینها مادران ما را ندیده‌اند که چه عشقی به ما فرزندانشان دارند و از این عشق هم لذت عالم را می‌برند.

آخر چرا این بدبخت ها به نام لذت ساده‌ترین لذت ارتباط بین همسر و شوهر را هم از خود گرفته‌اند،  شنیده‌ام برخی از بدخت‌هایشان به حکم  دموکراسیشان به هم جنس‌هایشان سرگرم شده‌اند.


واقعاً این بدبخت‌ها نمی‌توانند با میکرسکوپ‌های قویشان میکروب‌های لذتشان را که سالانه بسیاری از آنها را بی پدر و مادر می‌کند کشف کنند، آخر این پزشکان متبحرشان نمی‌توانند راز در خطر افتادن نسلشان را کشف کنند.

آیا محققین‌شان نمی‌توانند سرچی کنند تا ما را بیابند و ببینند ما را که لذت را برای آرامشمان می‌خواهیم و لذت ابزار ماست نه اینکه مثل آنها خود را ابزار لذت کرده باشیم و آرامشمان را فدای رسیدن به لذت‌های بیشتر.

آخر چه بگویم که شنیده‌ام مازخیست‌هایشان برای اینکه آرام شوند، مدفوع جنس مقابلشان را هم خورده‌اند ولی باز آرام نشده‌اند، ظاهراً علناً هم که می‌گویند .... خوردیم  کار تمام نمی‌شوند و باید بخورند.


به نظر شما آیا واقعاً می‌شود انسان هم خر شود؟ ظاهراً که بله اینها، همین شرقی‌ها و غربی‌ها را می‌گویم ، می‌گویند ما خریم ولی خر، نه به معنای خر، به معنای بزرگ،  می‌گویند ما بزرگیم و هرچقدر می‌خواهیم لذت می‌بریم، از هر نوعش حتی خودکشی یا دیگر کشی.

ما هم می‌گوییم شما خرید اما نه به معنای بزرگ ، شما خرید به معنای واقعی.

آخر مگر خر چکار می‌کند با یک تی تاپ که به او بدهی خر کیف می‌شود و شما هم با یک ذره تی تاپ لذت چنان سالها بلکه چند قرن است، خر کیفی را تجربه می‌کنید که نابودی خودتان را هم نمی بینید.


ما خودمان را باور داریم و سی چند سال است که اعلام هم کرده‌ایم خودتان خرید و فکر کرده‌اید ما هم خرتان می‌شویم .

جالب است که سی چند سال است با زور خریشان هرچه تلاش می‌کنند ما را خر کنند نتوانسته‌اند حریف انسانیت ما شوند و ما اعلام کرده‌ایم که انسانیم و به هیچ وجه سر در آخورشان نخواهیم کرد.


ما زندگی را از دریچه ی عشق و محبت نگاه می‌کنیم و قرار است چندتا از آن دریچه‌ها هم به کشور‌های این بدبخت‌ها صادر کنیم.

ما همه چیزمان با عشق است، تولدمان ( نه مثل آنها که اتفاقی با لذت )، کارمان ( نه مثل آنها برای لذت ) و حتی مرگمان ( نه مثل آنها برای نرسیدن به لذت ) ما مرگ عاشقانیمان را شهادت نامیده‌ایم، ما حتی تبلیغ عشقمان را هم از روی عشق می‌کنیم عشقی که تمام شدنی نیست، عشقی که منشائش عشق خدا به خود و مخلوقاتش است.


شنیده‌ام این شرقی‌ها و غربی‌ها یکی شده‌اند و گفته‌اند اُمانیسم، من که نمی‌فهمم، چی چی ایسم؟

یکی از همین غربی‌ها برای ما که نمی‌فهمیدیم، اُمانیسمشان چیست گفت؟ خلاصه‌ی حرف ما این شعار است، انسان ها مالک دنیا و گرگ یکدیگرند.

بله ظاهراً خودشان هم فهمیده‌اند به حیوانیت گرایش پیدا کرده‌اند ولی بازهم اشتباه کرده‌اند خر و گرگ را  از هم تشخیص نداده اند، شما خر یکدیگرید نه گرگ یکدیگر.

پس دوست غرب گرا و شرق گرای خودم، عزیز من رفیق من خر نشو.

وسلام.

  • حمید رضا باقری