شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۵۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

✅ به دنبال سخنرانی اخیر "استاد رحیم‌پور ازغدی" موجی نیز در نقد سکولار بودن حوزه راه افتاد.


✅ باوجود کمال ارادتی که نسبت به "استاد رحیم‌پور" دارم لازم می‌دانم با ارائه مستنداتی از حیثیت "حوزۀ علمیه قم" در مقابل نقد ایشان دفاع کنم.

 

👈بنده در ابتدا استدلال‌های ایشان را برای اثبات سکولار بودن حوزه صحیح می‌دانستم و اتفاقا برای ارائه مستندات بیشتر در این راستا تحقیقاتی انجام دادم که در کمال تعجب با بررسی‌ دقیق‌تر متوجه نکاتی شدم که تحلیل استاد رحیم‌پور را نقض می‌کرد و علت اعتراض برخی مراجع به صحبت‌های ایشان را برایم روشن‌ می‌نمود.


✅آنچه ایشان برای اثبات سکولار بودن حوزه مورد استدلال قرار می‌دهند، این است که دروس خارج حوزه مسئله‌های خود را از مسائل نظام و جامعه نمی‌گیرد و از عینیت به ذهن نمی‌رود و یا مثلا می‌فرمایند صدها موضوع است که مسئلۀ نظام و جامعه است اما حوزه پاسخی به آن نداده است و ...


✅ اگرچه صحبت‌های ایشان براساس مستنداتی که ارائه می‌کنند صحیح می‌باشد اما اگر مستندات دیگری ارائه و همچنین اصل استدلال‌های ایشان دقیق‌تر بررسی شود به نتایج متفاوتی خواهیم رسید.


👈 برخی اساتید درس خارج می‌گویند انتظار ایشان از درس‌های خارج اشتباه است، کارکرد دروس خارج برای حل آن مسائل مورد تصور ایشان نیست و بیشتر فرآیند آموزشی دارد و جهت تسهیل در فرآیند آموزش نیز باید تمرکز بر محتواهای خام آموزشی باشد، به طور مثال اگر درس‌های زیادی به عبادات می‌پردازند چون بخش اعظم روایات ما در این فضا صادر شده است و برای آموزش چگونگی کار با روایات طبیعتا این بخش بهترین فضا است.

وقتی فرآیند آموزشی طلاب تا طی نکردن چندسال درس خارج کامل نمی‌شود، چاره‌ای جز پرداخت به این مطالب نیست. 


👈خلاصه اینکه این درس‌های خارج نیستند که باید به مسائل اصلی انقلاب و جامعه بپردازند بلکه افراد شرکت کننده در درس خارج هستند که باید به تعداد کثراتشان موضوعات کثیر و مختلف مورد نیاز انقلاب و جامعه را مورد تحقیق و بررسی قرار دهند، در مورد آنها نظریه ارائه کنند و البته این کار را هم کرده‌اند.


👈فایل word  زیر عنوان ۴۰۶۳ پایان‌نامه حوزوی همراه با اسم نویسنده، استاد راهنما و سال دفاع آنها است که اگر آن را بررسی کنید، خواهید دید هر مسأله خُرد و عینی نظام و جامعه که تصور کنید به صورت مفصل در حوزه به آن پرداخته شده است و حداقل چندین پایان نامه قوی حوزوی در مورد آن وجود دارد. 


📌در این فایل موضوعات پایان‌نامه‌های سطوح مختلف حوزوی از سال 69 تا سال 96 در موضوعات مختلف تربیتی، اخلاق، ادبیات، فقه، اصول، حقوق، تفسیر و علوم قرآنی، حدیث و تاریخ ذکر شده است. 👇

لینک دانلود فایل word

دریافت

لینک دانلود فایل pdf

دریافت


✅ اینکه پیوست صحیح بین مجموعه‌های نظام همچون مرکز پژوهش‌های مجلس، قوه قضائیه، ریاست جمهوری و سایر نهادهای انقلاب با حوزه وجود ندارد و محصولات حوزوی به نحو صحیح ارائه نمی‌شود و در نتیجه "احساس خلاء تولید محتوا" از سوی حوزه می‌شود، یک بحث است و اینکه حوزه تولید محتوا ندارد یک بحث دیگر.


👈پیشنهاد می‌کنم همه دوستان طلبه قبل از هر کار تحقیقی و نوشتن مقاله در قسمت سرچ word کلمات مرتبط با موضوع مدنظر خود را در این فایل فحص کنند تا بتوانند با استفاده از پایان‌نامه‌های کارشده، انرژی خود را عوض تکرار مطالب دیگران، مصروف پیش‌برد اندیشه‌ و علم کنند.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅از جمله ارکان معاملات در فقه عینیت و مالیت شرعی داشتن مورد معامله است. 

عینیت داشتن یعنی آنچه مورد معامله قرار می‌گیرد محسوس باشد، مالیت شرعی داشتن نیز یعنی آنچه شارع مالیت عرفی آن را پذیرفته است، مثلا خوک اگرچه در بازر قیمت داشته باشد ولی خداوند ارزشی در خرید فروش برای آن قائل نیست.

 

✅در توضیح ارکان مالیت عرفی دو مورد ذکر می‌کنند: 

اولا فایده داشتن 

ثانیا نیازمندی مردم به این فایده 

مثلا فلان حشره مطمانا فوایدی دارد اما این فواید مورد نیاز مردم نیست پس معامله بر آن باطل است.

 

✅ زمانی در عصر مشروطه وقتی روحانیون در ری یا قم متحصن می‌شدند، مردم آنقدر به شاه فشار می‌آوردند که شاه مجبور بود از علما خواهش کند تحصن خود را خاتمه دهند، از علل مهم این فشار مردمی داشتن جایگاه و شئون مختلف اجتماعی توسط روحانیت بود چون وقتی روحانیت متحصن می‌شد عملا کارهای مردم معطل می‌ماند.

 

✅در جامعه بسیط آن دوره آموزش و پرورش، قضاوت، ثبت و اسناد و حتی بعضا طبابت مردم در دست روحانیت بود. مثلا اسناد ملکی مردم صرفا کاغذی بود که به امضای مجتهد شهر می‌رسید، رسانه‌ اصلی جامعه نیز عوض تلوزیون، روزنامه، شبکه‌های مجازی و... صرفا منبرها‌ بودند.

 

✅از دوره رضاشاه با مدرن شدن ساختارهای حکومت و اجتماع، شئون اجتماعی روحانیت رفته رفته از او گرفته شد و این روند با گذشت زمان تشدید شد، حتی با وقوع انقلاب اسلامی نیز شرایط فرقی نکرد و نه تنها تغییر چندانی در محدود شدن فعالیت‌های روحانیت صورت نگرفت بلکه انزوای روحانیت شکل رسمی‌تری نیز پیدا کرد.

 

✅ امروز نظام عملا از جامعه روحانیت در عرصه‌های مختلف مستغنی است، سیستم دانشگاه، قاضی یا دبیر دینی، عربی، ادبیات و خلاصه هرچه نیاز دارد را خودش تأمین می‌کند. 

در عرصه‌های علوم انسانی هم باز دانشگاه سیستم خودش را دارد، اقتصاد، علوم اجتماعی، تربیتی، روان‌شناسی و... همه با ترجمه کتب غربی در حال تدریس و توسعه هستند.

 

✅البته اشکالی هم به نظام وارد نیست، وقتی زمان به سرعت پیش می‌رود و نیازهای جدید برای جامعه بوجود می‌آید، این نیازها باید پاسخ داده شود و اگر حوزه پاسخی نداشت و خود را صرفا محدود به منبر و روضه کرده بود، این نیاز بی‌پاسخ نخواهد ماند. 

 

✅اما رواحنیت در مقابل این سرعت تحولات جامعه و ایجاد نیازهای جدید چه کند؟ آنچه از علوم در حوزه به آن پرداخته می‌شود مطمانا مفید و ارزش‌مندترین علوم هستند اما:

 

👈از طرفی غالبا محصولات حوزه برای جامعه عینیت ندارد و محسوس نیست فلذا خریدار چندانی هم ندارد. مثلا وقتی حوزه مشغول بحث‌های نظری صرف و آسمانی است، نهادهای مختلفی همچون مجلس، ریاست جمهوری، سپاه و... همه برای رسیدن به پاسخ عملی مسائل عینی انقلاب اندیشکده‌ها و مجموعه‌های مستقلی تشکیل داده‌اند تا بتوانند به پاسخ‌هایی عینی برای مسائل پیش‌روی نظام برسند.

البته بخش قابل توجهی از محصولات تولیدی حوزه نیز که عینیت دارند متاسفانه به علت عدم سازوکار هماهنگ کننده حوزه و نهادهای انقلاب دیده نمی‌شوند.

 👈از طرفی دیگر هم محصولات مفید حوزه به علت مدرن شدن جامعه و حکومت، امروز چندان به کار مردم نمی‌آید، مثل گیاهی می‌ماند که ولو بیشترین فواید را دارد اما جامعه نه تنها چندان به  فواید این گیاه احساس نیاز نمی‌کنند بلکه برخی از آنها با تبلیغات منفی نوعی اشمئزار نیز نسبت به آن پیدا کرده‌اند.

 

✅ وقتی مطاع روحانیت چندان خریدار نداشت اولین مشکلی که ایجاد می‌شود ادامه حیات اقتصادی روحانیت سخت‌ و سخت‌تر خواهد شد و خود این مشکل آسیب‌های روحانیت را به صورت تصاعدی بیشتر خواهد کرد.

 

⁉️اما راهکار چیست؟ روحانیت شروع به آوازخوانی در مجالس شادی کند؟ مهندس شود؟ خودش کارهای اقتصادی راه‌بیاندازد؟ بنگاه خیریه برای خودش تأسیس کند؟ بودجه خود را از دولت تأمین کند؟ 

اگرچه خداوند بخشی از خمس را برای تأمین امور مبلغان دین اختصاص داده است اما همیشه این مبلغ به اندازه کافی تأمین نمی‌شده است.

 

✅طبیعتا نمی‌توان به جامعه گفت مثلا رسانه را کنار بگذار، علوم روانشناسی، تربیت، اقتصاد و... را کنار بگذار، یا مثلا بچه‌ها نیاز به معلم قرآن و دینی ندارند و بیاییند پای منبر بنشینند.

 

😳در این میان با وجود محدود شدن روز به روز شئون روحانیت آنچه شگفت انگیز است، بی‌رغبتی توده روحانیت به امر تبلیغ دائمی و استقرار در شهرها و روستاها به عنوان شأن اصلی روحانیت می‌باشد. 

یعنی باوجود خالی بودن بسیاری از مساجد، روحانیون در قم و سایر مراکز تحصیلی روحانیت تجمع نموده و صرفا به سفرهای تبلیغی در ایام خاص اکتفا می‌کنند!

 

✅ بعد از انقلاب برخی شئون تبلیغی دولتی همچون نمایندگی رهبری در نهادهای مختلف اعم از نظامی، آموزشی و اداری و... بوجود آمده است، امامت جمعه نیز بخشی از نیروهای روحانیت را به خود اختصاص می‌دهد اما بخش اعظم روحانیت همچنان بلاتکلیف و مشغول تحصیل است. 

البته ماجرای روند آموزشی و سرعت کار علمی رسمی حوزه خود قصه عالم جابلقا و جابلسا است که حرف‌هایش بسیار است اما...!

⁉️شاید بگویید: چرا روحانیون معلم عربی، قرآن، دینی، پرورشی و... نمی‌شوند؟ چرا کارهای تبلیغی و تأمین مالی خود را در مدارس سامان نمی‌دهند؟ 

مگر نه این است که امسال با تصویب مجلس بدون آزمون آموزش پرورش روحانیون را استخدام می‌کرد؟ 

مگر نه این است که طلاب با حقوق رسمی معادل یک معلم می‌توانند سرباز معلم شوند و خدمت سربازی را در آموزش و پرورش بگذرانند؟ 

مگر اولویت کار در قوه قضائیه با روحانیون نیست؟ پس چرا با وجود درخواست‌های رهبری و قوه قضائیه روحانیت برای حضور در این نهاد چندان تمایل نشان نمی‌دهد؟

 

👈شاید هرکس پاسخی دهد اما به نظر بنده مقصر نظام ارزشی پدید آمده در حوزه است.

 

✅چندروز پیش جلسه‌ای در حوزه با حضور قریب به دو هزار روحانی و یک سخنران معروف تشکیل شده بود که صرفا یک عکس آن حاشیه ساز شد، اما جز مسئولین برگزاری جلسه نه کسی صوت این جلسه را ضبط کرده بود و نه عکس یا خبری خاصی! 

دوستان اعتراض داشتند که چرا رسانه‌ها این جلسه را انعکاس نداده‌اند اما بنده اعتراض داشتم چرا این جمعیت کثیر از شما هیچ کدام رسانه ندارید یا با رسانه‌ها مرتبط نیستید؟ چرا هیچ‌کدام مستقلا عکس یا صوتی تهیه نکردید؟ 

اگر شما مبلغ دین هستید امروز ابزار تبلیغ رسانه است؟! 

 

✅امروز با یکی از مسئولین ارشد حوزه در این موضوعات صحبت می‌کردم، می‌گفت ما نزدیک به ۵۰ کار تخصصی برای روحانیت داریم، متأسفانه ما هرچه طلبه می‌پذیریم به او می‌گوئیم قرار است مجتهد شوی و البته مجتهد نمی‌شود ولی تصور اجتهاد را پیدا می‌کند و دیگر حاضر نیست کارهایی مثل تبلیغ و... را انجام دهد.

 

📌روحانیت باید برای بدست گرفتن جایگاه حیاتی خود در جامعه بازنگری جدی کند.

 

صحبت‌های استاد رحیم‌پور ازغدی در مورد نقد روند حوزه
دریافت

فایل صوتی کامل سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی در ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ در مدرسه فیضیه

متاسفانه این سخنرانی با موج گسترده‌ای از محکومیت‌ها توسط رسانه‌های اصلاح طلب و حتی علمای حوزه مواجه شد.

 


دریافت

موضع روزنامه‌های اصلاح طلب در مورد سخنرانی رحیم‌پور و حواشی آن در ۲۵ مرداد ۹۷

 

موضع آیت‌الله نوری همدانی در مورد این جلسه

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰


در مسیر اربعین با چند جوان دانشجوی با صفا همراه شدم، صحبت‌های شیرینی داشتیم. یکی از بچه‌ها گفت: «من قلبا با ولایت فقیه موافقم ولی عقلا نه!» حرفش جالب بود، منظورش را پرسیدم، گفت: «من قلبا آقا رو قبول دارم ولی شُبهه دارم، چون در ولایت فقیه دوره!.»

 

گفتم: ما اینجور شبهاتی در توحید و اصل تشریع احکام الهی هم داریم! چه برسد به ولایت فقیه!

در توحید یک سری شبهاتی داریم که هنوز هم هیچ فیلسوفی نتونسته به آنها جواب دهد.

مثلا به احتمال یک میلیاردم شاید دنیا خودش خود به خود به وجود آمده باشد و خیلی سخت است با کسی که بر اساس این احتمال یک‌میلیاردم با شما صحبت می‌کند بحث کنید. اصلا شما هرچه هم زور بزنی یک احتمالی باقی می‌ماند که ولو یک میلیاردم یا یک تیریلیاردم هم باشد به ‌هرحال احتمال دارد که این عالم خود به خود به وجود آمده باشد. حالا شما بیا ثابت کن که نه این احتمال کوچک‌تر است یا نیست!

 

اگر شما رفتی یک جا دیدی یک غذایی پخته شده، نمکش بجا، چربیش بجا، تزئیناتش بجا و... ولو یک احتمال بی‌نهایت کوچک هم بتوانی بدهی که همینجور خود به خود همه‌چیز آمده باهم قاطی شده و تهش این شده، اگر عاقل باشی چه فکری می‌کنی؟

فکر می‌کنی این غذا خودش همینجوری درست شده یا دنبال آشپز می‌گردی تا از آشپزش تشکر می‌کنی؟

اگر بگویی شاید هم همینجوری خودش درست شده و من این احتمال را ولو بی‌نهایت کوچک باشد می‌گیرم! به شما می‌گویند عاقل نیستی.

منظورم اینه که هرجا یه احتمال بود اگر شما قرار باشه بهش بها بدی به شما می‌گویند دیوانه شده‌ای، مثلا وقتی رفتی بیرون نباید برگردی خانه چون شاید یه شهاب سنگ بزرگ آمده خورده باشه به خونه شما، و دیگه خونه‌ای وجود نداشته باشه، احتمال داره یا خیر؟ ولی شما برمی‌گردی، چرا؟ چون توجه کردن به این مقدار از احتمال اصلا عقلایی نیست، انسان عاقل زندگیش رو بر اساس طرف قوی احتمالات می‌چیند نه برعکس.

 

در موضوع خلقت این عالم به صورت خود به خود این یک فریب نفس یا شیطانه که مادی‌گراها برای اینکه فکر می‌کنند به نفع آنهاست و این‌طور راحت‌تر هستند، این احتمال عقلایی که این عالم با این نظم و زیبایی، اصطلاحا یک آشپز داره رو گذاشتن کنار و این احتمال خیلی خیلی کوچک که هیچ عاقلی هیچ وقت توی زندگی بهش توجه نمی‌کند را مبنای محاسبات خودشان قرار داده‌اند.

 

ما در ولایت فقیه می‌گوییم شبهه دور که بگوییم چه؟ تهش بگوییم احتمال داره این رهبر یه سری آدم فاسد رو بیاره جلو و دیکتاتوری شروع کنه.

یعنی احتمال داره فقهایی که امام خمینی مشخص کرده در نظارت بر کاندیداهای خبرگان کوتاهی کردن و مجتهدینی که در خبرگان ثبت نام کرده‌اند فاسد بوده‌اند و مردم هم اینها رو درست انتخاب نکردن، بعد همشون باهم فاسد شده باشند و اون رای بالا رو به رهبری داده باشند یا اینکه در ادامه در نظارت بر وجود شرایطی مثل عدالت و... برای رهبری کوتاهی کردن، یا در دورهای بعدی خبرگان رهبری یه دفعه فاسد شده و تمام فقهای شورای نگهبانی هم که ایشون از قبل گذشته بودن یه دفعه فاسد شدن! بعد مجتهدین فاسدی رو تایید کردن! مردم هم به این مجتهدین فاسد رای دادن! و اینها همچنان ایشون رو تائیید می‌کنند!

 

شما چقدر این احتمال رو نسبت به تک تک افراد این مجلس خبرگان می‌دی که بیان برای نفسشون حق این‌همه آدم رو ضایع کنند! بیان خودشون رو بدهکار دنیا و آخرت مردم و امامشون کنند. آدم‌هایی که یک عمر برای خدا کار کرده‌اند، یک عمر با تقوی بوده و... واقعا چقدر احتمال می‌دی؟ بعد از اون چقدر احتمال می‌دی که همه با هم فاسد شده و همه با هم این کار رو انجام بدهند؟ چقدر احتمال می‌دی که نتیجه انتخاب مردم از میان فقها، همه فاسدها انتخاب شده باشند و...؟

 

بنده به صورت نسبتا مستقیم با چهار نفر از این اعضای خبرگان سروکار دارم آقای اسلامیان، آقای مجتهدی شبستری نماینده تبریز، آقای تلخابی نماینده قزوین و آقای کعبی نماینده خوزستان، بنده لااقل از نزدیک اینها را می‌شناسم و مطمان هستم که تک تک این افراد تمام تلاششان برای اسلام و رضای خداست، چه برسد که بخواهد مجموعه خبرگان همه باهم گردن خودشان را پل عبور دیگران کنند.

یا مثلا از جمله اعضای شورای نگهبان آیت‌الله شب‌زنده دار جهرمی کسی است که فقط بودن ایشان در جمع اعضای شورای نگهبان برای من حجت است که این مجموعه سالم هستند وگرنه ایشان عکس‌العمل نشان می‌داد.

آیا آدم عاقل این احتمال بسیار قوی رو که این‌ آدم‌ها برای خدا، باتوجه به مسئولیتی که نزد خدا و امام زمان دارند عمل کنند رو کنار می‌گذاره؟

 

اما اگر حرفتون این نیست که اینها بی‌تقوا هستند و حرفتون اینه که احتمال داره از روی تقوا و برای خدا هم تصمیم گرفته باشند ولی اشتباه کرده باشند، بحث چیز دیگه‌ای میشه. من نمی‌خواهم از ساختار مجلس خبرگان و تیم‌های تحقیق و تفحصی که دارند صحبت کنم.

یک مثال می‌زنم تا مسئله روشن بشه، ما در تشریع احکام، تعداد احکامی که قطعاً و یقیناً از طرف خدا و معصوم صادر شده خیلی خیلی کم داریم.

یعنی چه؟ پس این احکامی که الا ماشاء الله مراجع در رساله‌ها نوشته‌اند از کجا آمده؟

اینها غالباً از طریق خبر واحد به ما رسیده.

خبر واحد چیست؟ خبری که مثلا مثل خبر غدیر، متواتر نیست که ما یقین کنیم حتماً از طرف معصوم صادر شده بلکه احتمال ضعیفی برای اینکه واقعا هم از طرف خدا نباشد وجود دارد، مثلا احتمال ضعیفی هست که راوی اشتباه کرده، دروغ گفته و...

در خبر واحد فقها می‌گویند "خبر واحد ثقه" ولو یقین آور نیست اما حجت است. "خبر واحد ثقه" یعنی خبر با شرایط مشخصی که اطمینان به صدور آن از معصوم به حدی است که عقلا به آن مرتبه از احتمال اطمینان می‌کنند.

خدا و معصوم این خبر را برای ما حجت دانسته‌اند و گفته‌اند ولو احتمال اشتباه هم باشه ولی چون این عالَم، عالَم دنیا است و تضادها و تعارض‌ها و نقصان‌ها در آن وجود دارد، ما راه دیگری نداریم. چون به صورت مستقیم دسترسی به امام معصوم نداریم چاره‌ای نیست جز اینکه "خبر واحد ثقه" را هم قبول کنیم وگرنه اگر می‌خواستیم صرفا به خبرهای قطعی الصدور اکتفا کنیم از احکام و دین خدا چیزی نمی‌ماند.

هرکار هم کنید در این عالَم دنیا بخش عظیم احکام از این طریق به شما خواهد رسید، پس به اینها عمل کنید و حتی اگر اشباه هم کردید، نزد خدا حجت دارید.

مثل همین بحث در تشخیص خبرگان و احتمال اشتباه کردن آنها هم است. یعنی ولو احتمال اندکی هم وجود دارد که اینها اشتباه کرده باشند ولی زمان زمان غیبت است و شارع انتخاب اهل خبره و کارشناس را برای ما حجت کرده یعنی ولو اشتباه هم کنیم، اما حجت داشته‌ایم و به وظیفه خودمان مقابل خداوند عمل کرده‌ایم، خدا هم از ما جز عمل به وظیفه را نمی‌خواهد.

 

اما آخرین و شاید مهم‌ترین نکته

مشکل ما این است که کلاً در یک فضایی فکر می‌کنیم که خودمان همه‌کاره‌ایم و خدا هم مثل بنّایی است که بنا را ساخته و خدا حافظی کرده و کار را کلاً به ما تحویل داده و کنار کشیده، امام زمان هم در بیابان‌ها در چادرش نشسته و گریه می‌کند که کی ظهور می‌‌شود و همه‌کاره الان ماییم، درحالی که اینجور نیست.

 

ما اگر به امدادهای الهی هدایت قلوب توسط خدا در برهه‌های مختلف این انقلاب توجه کنیم، خواهیم دید که اینجور نیست، یکی از این هدایت‌های الهی همین اربعین است که واقعاً دست خدا در این سفر اربعین آشکار شده.

و ما اگر امداد الهی را وقتی پای عهدمان با او هستیم باور کنیم، این حضور خدا و معیت خدا را وقتی برای او جهاد می‌کنیم، باور کنیم، احتمال آن احتمال‌ها را هم نمی‌دهیم.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

بسم الله  الرحمن الرحیم

تا کنون شرح‌های مختلفی بر «خطبه منا» امام حسین(علیه السلام) زده شده است و از جمله آن‌ها شرح حضرت امام خمینگی(ره) بر این خطبه در درس ولایت فقیه می‌باشد.۱

 

شرح حضرت امام(ره) بر «خطبه منا» 

 

از جمله این گونه روایات (روایات مؤید ولایت فقیه)، روایت تحف العقول است، تحت عنوان «مجارى الامور و الاحکام على ایدى العلماء» این روایت از دو قسمت تشکیل یافته: قسمت اول روایتى است از حضرت سید الشهداء (ع) که از امیر المؤمنین على ابن ابى طالب (ع) نقل فرموده در باره "امر بمعروف و نهى از منکر" و قسمت دوم نطق حضرت سید الشهداء است، در باره ولایت فقیه و وظائفى که فقها در مورد مبارزه با ظلمه و دستگاه دولتى جائر به منظور تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام دارند. این نطق مشهور را حضرت در «منا» ایراد و در آن علت جهاد داخلى خود را بر ضد دولت جائر اموى تشریح فرموده است. از این روایت دو مطلب مهم به دست می‌‏آید: یکى «ولایت فقیه» و دیگرى این که فقها باید با جهاد خود و با امر بمعروف و نهى از منکر، حکام جائر را رسوا و متزلزل و مردم را بیدار گردانند تا نهضت عمومى مسلمانان بیدار، حکومت جائر را سرنگون و حکومت اسلامى را برقرار سازد و اینک روایت:

 

 

(حضرت امام ابتدا متن کامل خطبه را به عربی می‌آورند و سپس به شرح و ترجمه آن می‌پردازند. اما ما به جهت سهولت در مطالعه عزیزان متن عربی خطبه و توضیحات حضرت امام را به صورت قسمت قسمت و همراه می‌آوریم.)

 

 

ترجمه و شرح خطبه

 

اعْتَبِروُا أَیُّها النّاسُ بِما وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أوْلِیاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنائِهِ عَلَى الْاحْبارِ إِذْ یَقُولُ «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرّبّانِیُّونَ وَ الْأَحبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ و قال: لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنى إسْرائیلَ إِلى قوله: «لَبِئسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ»

اى مردم، از پندى که خدا به دوستدارانش به صورت بدگویى از «احبار» داده عبرت بگیرید؛ آنجا که می‌‏فرماید: «چرا نباید علماى دینى و احبار از گفتار گناهکارانه آنان (یعنى یهود) و حرامخوارى آنان جلوگیرى کنند. راستى آنچه انجام می‌‏داده و به وجود می‌آورده‌‏اند چه بد بوده است» و می‌فرماید: «آن عده از بنى اسرائیل که کفر ورزیدند لعنت شدند». تا آنجا که می‌فرماید: «راستى که آنچه انجام می‌‏داده‏اند چه بد بوده است».

وَ إنَّما عابَ اللَّهُ ذلِکَ عَلَیْهِمْ، لأنَّهُمْ کانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذینَ بَیْنَ أظْهُرِهِمُ الْمُنکَرَ وَ الْفَساد، فَلا یَنْهَوْنَهُم عَنْ ذلِکَ رَغْبَةً فیما کانُوا یَنالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمّا یَحْذَرُونَ، وَ اللَّهُ یَقُولُ: «فَلا تَخْشوا النّاسَ وَ اخْشَونِ.»

در حقیقت، خدا آن را از این جهت برایشان عیب می‌‏شمارد و مایه ملامت می‌‏سازد که آنان با چشم خود می‌دیدند که ستمکاران به زشتکارى و فساد پرداخته‌‏اند، و باز منعشان نمی‌‏کردند، به خاطر عشقى که به دریافتهاى خود از آنان داشتند؛ و نیز به خاطر ترسى که از آزار و تعقیب آنان به دل راه می‌‏دادند. در حالى که خدا می‌‏فرماید: «از مردم نترسید؛ و از من بترسید».

وَ قالَ «وَ الْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤمِناتُ بَعْضُهُمْ اوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»

و می‌فرماید: «مردان مؤمن دوستدار و رهبر و عهده‏دار یکدیگرند. همدیگر را امر به معروف و نهى از منکر می‌کنند».

(می‌‏بینیم که در این آیه در شمردن صفات مؤمنان، صفاتى که مظهر دوستدارى و عهده دارى و رهبرى متقابل مؤمنان است)،

فَبَدأَ اللَّهُ بِالْأمرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَریضَةٌ مِنْهُ، لِعِلْمِهِ بِأَنَّها إِذا أُدِّیَتْ وَ أُقیمَتْ، اسْتَقامَتِ الْفَرائِضُ کُلُّها، هَیِّنُها وَ صَعْبُها. وَ ذلِکَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ دُعاءٌ إِلَى الإِسْلامِ مَعَ رَدِّ الْمَظالِمِ وَ مُخالَفَةِ الظالِمِ، وَ قِسْمَةِ الْفَىْ‏ءِ وَ الْغَنائِمِ وَ أَخذِ الصَّدَقاتِ مِنْ مَواضِعِها وَ وَضْعِها فی حَقِّها.

خدا از امر به معروف و نهى از منکر شروع می‌‏کند، و نخست این را واجب می‌‏شمارد زیرا می‌‏داند که اگر امر به معروف و نهى از منکر انجام بگیرد و در جامعه برقرار شود، همه واجبات، از آسان گرفته تا مشکل، همگى برقرار خواهد شد. و آن بدین سبب است که امر به معروف و نهى از منکر عبارت است از دعوت به اسلام؛ (یعنى جهاد اعتقادى خارجى) به اضافه بازگرداندن حقوق ستمدیدگان به ایشان؛ و مخالفت و مبارزه با ستمگران (داخلى)؛ و کوشش براى اینکه ثروت‌هاى عمومى و درآمد جنگى طبق قانون عادلانه اسلام توزیع شود، و صدقات (زکات و همه مالیات‌هاى الزامى یا داوطلبانه) از موارد صحیح و واجب آن جمع‏آورى و گرفته شود، و هم در موارد شرعى و صحیح آن به مصرف برسد.

ثُمَّ أَنْتُمْ أَیَّتُهَا، العِصابَةُ، عِصابَةٌ، بِاْلعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ النَّصیحَةِ مَعْروُفَةٌ، وَ بِاللَّهِ فی أَنْفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ، یَهابُکُمُ الشَّریفُ وَ یُکْرِمُکُم الضَّعیفُ، وَ یُؤثِرُکُمْ مَنْ لا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ، تَشفَعونَ فِی الْحَوائِجِ إِذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلّابِها، وَ تَمْشُونَ فی الطَّریقِ بِهَیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کرامَةِ الأکابِرِ.

علاوه بر آنچه گفتم، شما اى گروه، اى گروهى که به علم و عالم بودن شهرت دارید و از شما به نیکى یاد می‌شود و به خیرخواهى و اندرزگویى و راهنمایى در جامعه معروف شده‌‏اید و به خاطر خدا در دل مردم شکوه و مهابت پیدا کرده‏اید به طورى که مرد مقتدر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریم شما بر می‌خیزد و آن کس که هیچ برترى بر او ندارید و نه قدرتى بر او دارید شما را بر خود برترى داده است و نعمتهاى خویش را از خود دریغ داشته به شما ارزانى می‌دارد، در موارد حوایج (یا سهمیه مردم از خزانه عمومى) وقتى به مردم پرداخت نمى‏شود وساطت می‌‏کنید، و در راه با شکوه و مهابت پادشاهان و بزرگوارى بزرگان قدم بر می‌دارید،

أَ لَیْسَ کُلُّ ذلِکَ إِنَّما نلتُمُوهُ بما یُرْجَى عِنْدَکُمْ مِنْ الْقِیامْ بِحَقِّ اللَّهِ، وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ حَقِّهِ تَقْصُرُونَ، فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأمَّةِ، فَامّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعْتُم.

آیا همه این احترامات و قدرتهاى‏ معنوى را از این جهت به دست نیاورده‏‌اید که به شما امید می‌‏رود که به اجراى قانون خدا کمر ببندید؟ گرچه در مورد بیشتر قوانین خدا کوتاه آمده‏‌اید؛ بیشتر حقوق الهى را که به عهده دارید فرو گذاشته‏‌اید. مثلًا حق ملت را خوار و فرو گذاشته‏‌اید؛ حق افراد ناتوان و بی‌‏قدرت را ضایع کرده‌‏اید؛

وَ اَّما حَقَّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُم. فلا مالًا بَذَلْتُموهُ؛ وَ لا نَفْسَاً خاطرَتُمْ بِها لِلَّذی خَلَقَها؛ وَ لا عَشیرَةً عادَیْتُمُوها فی ذاتِ اللَّهِ.

اما در همان حال به دنبال آنچه حق خویش می‌‏پندارید برخاسته‌‏اید. نه پولى خرج کرده‏‌اید؛ و نه جان را در راه آنکه آن را آفریده به خطر انداخته‏‌اید؛ و نه با قبیله و گروهى به خاطر خدا در افتاده‏‌اید. شما آرزو دارید و حق خود مى‏دانید که بهشتش و همنشینى پیامبرانش و ایمنى از عذابش را به شما ارزانى دارد؛

أنْتُمْ تَتَمنَّونَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رُسُلِهِ وَ اماناً مِنْ عَذابِهِ. لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ، ایُّهَا الْمَتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ، أنْ تَحِلَّ بِکُمْ نِقْمَةٌ مِنْ نَقَماتِهِ لأنَّکُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرامَةِ اللَّهِ مَنْزِلةً فُضِلْتُم بِها؛ وَ مَنْ یُعرفُ بِاللَّهِ لا تُکْرِمُونَ وَ انْتُمْ بِاللَّهِ فِی عِبادِهِ تُکْرَمُونَ.

 من، اى کسانى که چنین انتظاراتى از خدا دارید، از این بیمناکم که نکبت خشمش بر شما فرو افتد؛ زیرا در سایه عظمت و عزت خدا به منزلتى بلند رسیده‌‏اید، ولى خداشناسانى را که ناشر خداشناسى هستند احترام نمی‌کنید؛ حال آنکه شما به خاطر خدا در میان بندگانش مورد احترامید.

وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلا تَفْزَعُونَ، وَ أنْتُمْ لِبَعضِ ذِمَمِ آبائِکُمْ تَفْزَعُونَ؛ وَ ذِمةُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مَحْقُورَة،

و نیز از آن جهت بر شما بیمناکم که به چشم خود می‌‏بینید تعهداتى که در برابر خدا شده گسسته و زیر پا نهاده شده است، اما نگران نمی‌‏شوید؛ در حالى که به خاطر پاره‌‏اى از تعهدات پدرانتان نگران و پریشان می‌‏شوید؛ اینک تعهداتى که در برابر پیامبر انجام گرفته مورد بی‌‏اعتنایى است؛

وَ الْعُمیُ وَ الْبُکْمُ وَ الزَّمنُ فی الْمَدائِنِ مُهْمَلةٌ، لا تَرْحَمُونَ؛ وَ لا فی مَنْزِلَتِکُم تَعْمَلُونَ وَ

لا مَنْ فیها تُعینُونَ؛ وَ بالادهانِ وَ الْمُصانَعةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأمَنُونَ.

نابینایان، لال‌ها، و زمینگیران ناتوان، در همه شهرها بی‌‏سرپرست مانده‏‌اند، و بر آنها ترحم نمی‌شود. و نه مطابق شأن و منزلتتان کار می‌‏کنید؛ و نه به کسى که چنین کارى بکند و در ارتقاى شأن شما بکوشد اعتنا یا کمک می‌کنید. با چرب زبانى و چاپلوسى و سازش با ستمکاران، خود را در برابر قدرت ستمکاران حاکم ایمن می‌‏گردانید.

کُلُّ ذلِکَ مِمّا أَمَرکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْیِ وَ التَّناهِی، وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلوُنَ.

تمام اینها دستورهایى است که خدا به صورت نهى، یا همدیگر را نهى کردن و بازداشتن، داده و شما از آنها غفلت می‌ورزید.

وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النّاسِ مُصیبَةً لِما غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنازِلِ الْعُلَماءِ. لَوْ کُنْتُمْ تَسْعَونَ. ذلِکَ بِأَنَّ مَجارِی الْاموُرِ وَ الأَحْکامِ عَلى أیْدِی الْعُلماءِ بِاللَّهِ الْأُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ.

مصیبت شما از مصایب همه مردم سهمگین‌تر است؛ زیرا منزلت و مقام علمایى را از شما بازگرفته‌‏اند اگر می‌‏دانستید. چون در حقیقت، جریان ادارى کشور و صدور احکام قضایى و تصویب برنامه‌‏هاى کشور باید به دست دانشمندان روحانى، که امین حقوق الهى و داناى حلال و حرامند، سپرده شده باشد.

فَأَنْتُمُ الْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ الْمَنْزِلَةَ، وَ ما سُلِبْتُمْ ذلِکَ، إلّا بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلافِکُمْ فی السُّنَةِ بَعْدَ الْبَیِّنَةِ الْواضِحَة.

اما اینک مقامتان را از شما بازگرفته و ربوده‏‌اند. و اینکه چنین مقامى را از دست داده‌‏اید، هیچ علتى ندارد جز اینکه از دور محور حق (قانون اسلام و حکم خدا) پراکنده‌‏اید؛ و درباره سنت، پس از اینکه دلایل روشن بر حقیقت و کیفیت آن وجود دارد، اختلاف پیدا کرده‌‏اید.

وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَؤونَةَ فی ذاتِ اللَّهِ، کانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُم تَصْدُرُ وَ إلَیْکُمْ تُرْجَعُ.

شما اگر مردانى بودید که بر شکنجه و ناراحتى شکیبا بودید و در راه خدا حاضر به تحمل ناگوارى می‌‏شدید، مقررات براى تصویب پیش ما آورده می‌شد؛ و به دست شما صادر می‌‏شد؛ و مرجع کارها بودید.

وَ لکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ الظَّلمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ اسْتَسلَمْتُمْ أُمورَ اللَّهِ فی أیْدیهِمْ یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهاتِ وَ یَسیرُونَ فی الشَّهَواتِ، سَلَّطَهُمْ عَلى ذلِکَ فِرارُکُم مِنَ الْمَوْتِ وَ إعجابُکُمْ بِالْحَیاةِ الَّتی هِیَ مُفارِقَتُکُم.

اما شما به ستمکاران مجال دادید تا این مقام را از شما بستانند؛ و گذاشتید حکومتى که قانوناً مقید به شرع است به دست ایشان بیفتد، تا بر اساس پوسیده حدس و گمان به حکومت پردازند؛ و طریقه خودکامگى و اقناع شهوت را پیشه سازند. مایه تسلط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن بود، و دلبستگی‌‏تان به زندگى گریزان دنیا.

فَأَسْلَمْتُمُ الضُعَفاءَ فی أَیْدِیهِمْ، فَمِنْ بَیْنِ مُستَعْبِدٍ مَقْهُورٍ، وَ بَیْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلى مَعیشَتِه مَغْلُوبٍ. یَنقَلبُونَ فی الْمُلْکِ بِآرائِهِمْ وَ یَسْتَشْعِروُنَ الخِزْیَ بِأَهْوائِهِمْ، اقْتِداءً بِالأَشْرارِ وَ جُرْاةً عَلَى الجَبّارِ.

شما با این روحیه و رویه، توده ناتوان را به چنگال این ستمگران گرفتار آوردید تا یکى برده وار سرکوفته باشد؛ و دیگرى بیچاره وار سرگرم تأمین آب و نانش؛ و حکام خودسرانه به امیال خود عمل کنند؛ و با هوسبازى خویش ننگ و رسوایى به بار آورند؛ پیرو بدخویان گردند و در برابر خدا گستاخى ورزند.

فی کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرهِ خَطیبٌ یَصْقَعُ، فَالَارضُ شاغِرةٌ؛ وَ أَیْدیهِمْ فیها مَبْسُوطَةٌ، وَ النّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لا یَدْفَعُونَ یَدَ لامِسٍ، فَمِنْ بَیْنِ جَبّارٍ عَنیدٍ، وَ ذی سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفةِ شَدیدٍ، مُطاعٍ لا یَعْرِفُ الْمُبْدِئَ الْمُعیدَ.

در هر شهر سخنورى از ایشان بر منبر آمده و گماشته شده است. زمین برایشان فراخ و دستشان در آن گشاده است. مردم بنده ایشانند و قدرت دفاع از خود را ندارند. یک حاکم دیکتاتور و کینه ورز و بدخواه است؛ و حاکم دیگر بیچارگان را می‌کوبد و به آنها قلدرى و سختگیرى می‌‏کند؛ و آن دیگر فرمانروایى مسلط است که نه خدا را می‌‏شناسد و نه روز جزا را.

فَیا عَجَباً، وَ ما لی لا أَعْجَبُ، وَ الأرْضُ مِنْ غاشٍ غَشُومٍ وَ مُتَصدِّقٍ ظَلُوْمٍ وَ عاملٍ عَلَى الْمُؤمِنینَ بِهِمْ غَیْرِ رَحیمٍ.

شگفتا! و چرا نه شگفتى، که جامعه در تصرف مرد دغلباز ستمکارى است که مأمور مالیاتش ستم ورز است؛ و استاندارش نسبت به اهالى دیندار نامهربان و بی‌رحم است. خداست که در مورد آنچه در باره‏اش به کشمکش برخاسته‏‌ایم حکومت و داورى خواهد کرد؛

فَاللَّهُ الْحاکِمُ فیما فِیهِ تَنازَعْنا وَ الْقاضِی بِحُکْمِهِ فیما شَجَرَ بَیْنَنا.

و درباره آنچه بین ما رخ داده با رأى خویش حکم قاطع خواهد کرد.

اللَّهُمَّ، إِنَّکَ تَعْلَمْ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ ما کانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلطانٍ وَ لَا الْتِماساً مِنْ فُضُولِ الحُطام.

خدایا، بی‌‏شک تو می‌دانى آنچه از ما سر زده رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسى نبوده؛ و نه جستجوى ثروت و نعمتهاى ناچیز دنیا.

وَ لکِنْ لِنُرِىَ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ؛ وَ نُظْهِرَ الْاصْلاحَ فی بِلادِکَ؛ وَ یَأمَنَ المَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ یَعْمَلُ بفَرائضِکَ و سُنَنِکَ وَ أَحکامِکَ.

بلکه براى این بوده که اصول و ارزشهاى درخشان دینت را بنماییم و ارائه دهیم؛ و در کشورت اصلاح پدید آوریم؛ و بندگان ستمزده‌‏ات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانیم؛ و نیز تا به وظایفى که مقرر داشته‌‏اى و به سنن و قوانین و احکامت عمل شود.

فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونا وَ تَنْصِفوُنا قَوِىَ الظَّلَمَةُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلوا فی إطْفاءِ نُورِ نَبِیِّکُمْ. وَ حَسْبُنَا اللَّهُ، وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا، وَ إلَیْهِ أَنَبْنا، وَ إلَیْهِ الْمَصیرُ.

بنا بر این، شما (گروه علماى دین) اگر ما را در انجام این مقصود یارى نکنید و حق ما را از غاصبان نستانید؛ ستمگران بر شما چیره شوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان بکوشند. خداى‏ یگانه ما را کفایت است؛ و بر او تکیه می‌‏کنیم؛ و به سوى او رو می‌‏آوریم. و سرنوشت به دست او و بازگشت به اوست.

وظیفه ما

می‌‏فرماید: «اعتبروا أیّها الناس بِما وعظ اللَّهُ به أولیاءه من سوء ثنائه على الأحبار» خطاب به دسته مخصوص، حاضرین مجلس، اهل شهر و بلد، اهل مملکت، و یا مردم دنیاى آن روز نیست؛ بلکه هر کس را در هر زمان که این ندا را بشنود شامل می‌‏شود. مثل: «یا أیها النّاس» که در قرآن آمده است. خداوند با اعتراض به «احبار» یعنى علماى یهود و استنکار رویه آنها، اولیاى خویش را موعظه فرموده، و به آنان پند داده است. منظور از «اولیا» کسانى هستند که توجه به خدا دارند، و در جامعه داراى مسئولیت می‌‏باشند؛ نه اینکه منظور ائمه، علیهم السلام، باشد. 

اذ یقول: «لَوْ لا یَنهاهُمُ الرَبّانِیّونَ وَ الْاحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ» خداوند در این آیه، «ربانیون» و «احبار» را مورد نکوهش قرار می‌‏دهد که چرا آنها، که علماى دینى یهود بوده‌‏اند، ستمکاران را از «قول اثم»، یعنى گفتار گناهکارانه که اعم از دروغپردازى و تهمت و تحریف حقایق و امثال آن باشد، و از «اکل سُحت»، یعنى حرامخوارى، نهى نکرده و بازنداشته‌‏اند. بدیهى است این نکوهش و تقبیح اختصاص به علماى یهود ندارد؛ و نه اختصاص به علماى نصارى دارد؛ بلکه علماى جامعه اسلامى، و به طور کلى علماى دینى را شامل مى‏شود. بنا بر این، علماى دینى جامعه اسلامى هم اگر در برابر رویه و سیاست ستمکاران ساکت بنشینند، مورد نکوهش و تقبیح خدا قرار مى‌‏گیرند. این امر فقط مربوط به سلف و نسل گذشته نیست؛ نسل‌هاى گذشته و آینده در این حکم یکسانند.

خطرناک ترین منکرات

حضرت امیر (ع)۲ این موضوع را با استناد به قرآن ذکر فرموده، که علماى جامعه اسلامى هم عبرت بگیرند و بیدار شوند؛ و از اداى وظیفه امر به معروف و نهى از منکر بازنایستد؛ و در برابر هیأت‌هاى حاکمه ستمگر و منحرف سکوت ننمایند. حضرت با استشهاد به آیه «لو لا ینهاهم الربانیون ...» دو نکته را گوشزد فرموده است:

1.        اینکه سهل انگارى علما در وظایف ضررش بیش از کوتاهى دیگران در انجام همان وظایف مشترک است. چنانکه هرگاه یک بازارى کار خلافى بکند، ضررش به خود او می‌‏رسد؛ لیکن اگر علما در وظیفه کوتاهى کردند، مثلًا در برابر ستمگران سکوت نمودند، ضررش متوجه اسلام مى‏شود. و اگر به وظیفه عمل کردند و آنجا که باید صحبت کنند سکوت نکردند، نفع آن براى اسلام است.

2.       با اینکه باید از همه امورى که مخالف شرع است نهى کرد، روى «قول اثم»، یعنى دروغپردازى و «اکل سحت»، یعنى حرامخورى تکیه کرده است تا بفهماند که این دو «منکر» از همه منکرات خطرناکتر است؛ و بایستى بیشتر مورد مخالفت و مبارزه قرار گیرد. چون گاهى گفتار و تبلیغات دستگاههاى ستمگر بیش از کردار و سیاستشان براى اسلام و مسلمین ضرر دارد؛ و غالباً حیثیت اسلام و مسلمین را به مخاطره مى‌‏اندازد.

خداوند نکوهش مى‏‌کند که چرا از گفتار نادرست و تبلیغات گناهکارانه ستمکاران جلوگیرى نکردند؟ چرا آن مردى را که ادعا کرد من «خلیفة اللَّه» هستم و آلت مشیت الهى هستم، و احکام خدا همین گونه است که من اجرا مى‌‏کنم، عدالت اسلامى همین است که من مى‌‏گویم و اجرا مى‌‏کنم (در صورتى که اصولًا عدالت سرش نمى‌‏شد) تکذیب نکردند؟ این گونه سخنان «قول اثم» است. این حرفهاى گناهکارانه را که ضرر زیادى براى جامعه دارد، چرا جلوگیرى نکردند؟ ظلمه را که حرفهاى نامربوط زدند، خیانتها مرتکب شدند، بدعتها در اسلام گذاشتند، ضربه به اسلام زدند، چرا نهى نکردند و از این گناهان بازنداشتند؟

وظیفه علما

اگر کسى احکام را آن طور که خدا راضى نیست تفسیر کرد، بدعتى در اسلام گذاشت به اسم اینکه عدل اسلامى چنین اقتضا مى‌‏کند، احکام خلاف اسلام اجرا کرد، بر علما واجب است که اظهار مخالفت کنند. هرگاه اظهار مخالفت نکنند، مورد لعن خدا قرار مى‌‏گیرند. و این از آیه شریفه پیداست، و نیز در حدیث است که «إذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ، فَلِلعالِمِ أنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ؛ و إلّا فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ» چون بدعتها پدید آید، بر عالم واجب است که علم (دین) خویش را اظهار کند؛ و گر نه لعنت خدا بر او خواهد بود. خود اظهار مخالفت و بیان تعالیم و احکام خدا، که مخالف بدعت و ظلم و گناه مى‏باشد، مفید است؛ چون سبب مى‏‌شود عامه مردم به فساد اجتماعى و مظالم حکام خائن و فاسق یا بى‌‏دین پى‏‌برده، به مبارزه برخیزند؛ و از همکارى با ستمکاران خوددارى نمایند؛ و به عدم اطاعت در برابر قدرتهاى حاکمه فاسد و خائن دست بزنند. اظهار مخالفت علماى دینى در چنین مواردى‏ یک «نهى از منکر» از طرف رهبرى دینى جامعه است، که موجى از «نهى از منکر» و یک نهضت مخالفت و «نهى از منکر» را به دنبال مى‌‏آورد. نهضتى را به دنبال مى‏‌آورد که همه مردم دیندار و غیرتمند در آن شرکت دارند. نهضتى که اگر حکام ستمکار و منحرف به آن تسلیم نشوند و به صراط مستقیم رویه اسلامى تبعیت از احکام الهى باز نیایند و بخواهند با قدرت اسلحه آن را ساکت کنند، در حقیقت به تجاوز مسلحانه دست زده و «فئه باغیه» خواهند بود؛ و بر مسلمانان است که به جهاد مسلحانه با «فئه باغیه»، یعنى حکام تجاوزکار، بپردازند تا سیاست جامعه و رویه حکومت کنندگان مطابق با اصول و احکام اسلام باشد.

انظلام

شما که فعلًا قدرت ندارید جلو بدعتهاى حکام را بگیرید و این مفاسد را دفع کنید، اقلًا ساکت ننشینید. تو سر شما می‌‏زنند، داد و فریاد کنید؛ اعتراض کنید. انظلام نکنید. انظلام (تن به ظلم دادن) بدتر از ظلم است. اعتراض کنید؛ انکار کنید؛ تکذیب کنید؛ فریاد بزنید. باید در برابر دستگاه تبلیغات و انتشارات آنها دستگاهى هم این طرف به وجود بیاید تا هر چه به دروغ می‌‏گویند تکذیب کند. بگوید دروغ است؛ بگوید عدالت اسلامى این نیست که آنها ادعا می‌کنند. عدل اسلامى که براى خانواده‏ها و جامعه مسلمین قرار داده شده، همه برنامه‏‌اش مضبوط و مدون است که آنها دارند. این مطالب باید گفته شود تا مردم متوجه باشند؛ و نسل آینده سکوت این جماعت را حجت قرار ندهد، و نگوید لا بد اعمال و رویه ستمکاران مطابق شرع بوده است و دین مبین اسلام اقتضا مى‏کرده که ستمگران «اکل سحت»، یعنى حرامخوارى کنند و مال مردم را غارت کنند.

جریانات سیل آسای حرام خواری

از آنجا که دایره فکر عده‏ا‌ى از دایره همین مسجد تجاوز نمی‌‏کند و جولان و گسترش ندارد، وقتى گفته می‌‏شود «اکل سحت»، یعنى حرامخوارى فقط بقال سر کوچه به نظرشان می‌آید که، العیاذ باللَّه، کم فروشى مى‏‌کند! دیگر آن دایره بزرگ حرامخوارى و غارتگرى به‏ نظر نمى‌‏آید که یک سرمایه بزرگ را مى‏‌بلعند؛ بیت المال را اختلاس مى‏کنند؛ نفت ما را مى‌‏خورند؛ به نام نمایندگى کمپانیهاى خارجى کشور ما را بازار فروش کالاهاى گران و غیر ضرورى بیگانه مى‏‌کنند، و از این راه پول مردم را به جیب خود و سرمایه داران بیگانه مى‌‏ریزند. نفت ما را چند دولت بیگانه پس از استخراج براى خود مى‌‏برند؛ و مقدار ناچیزى هم که به هیأت حاکمه همدست خودشان مى‏‌دهند، از طرق دیگر به جیب خودشان بر مى‏گردد. و اندکى که به صندوق دولت مى‏ریزد، خدا مى‏داند صرف کجا مى‏شود. این یک «اکل سحت» و حرامخوارى در مقیاس وسیع و در مقیاس بین المللى است. «منکر» وحشتناک و خطرناکترین منکرات همین است. شما اوضاع جامعه و کارهاى دولت و دستگاهها را دقیقاً مطالعه کنید تا معلوم شود، چه «اکل سحت» هاى وحشتناکى صورت مى‏‌گیرد. اگر زلزله‏اى در گوشه کشور رخ دهد، یک راه درآمد و حرامخوارى به روى سودجویان حاکم بازمى‏گردد تا به نام زلزله‏‌زدگان جیب خودشان را پر کنند. در قراردادهایى که حکام ستمکار و ضد ملى با دولتها یا شرکتهاى خارجى مى‏بندند، میلیونها از پول ملت را به جیب مى‌‏زنند؛ و میلیون‌ها از پول ملت را عاید خارجیان و اربابان خود مى‌‏کنند. اینها جریانات سیل‏‌آسایى از حرامخورى است که پیش چشم ما صورت مى‌‏گیرد؛ و هنوز ادامه دارد؛ چه در تجارت خارجى، و چه در به اصطلاح قراردادهایى که براى استخراج معادن یا بهره‏‌بردارى از جنگل‌ها و سایر منابع طبیعى بسته مى‌‏شود؛ یا براى کارهاى‏ ساختمانى و راهسازى؛ یا خرید اسلحه از استعمارگران غربى و استعمارگران کمونیست.

ما باید جلو این غارتگری‌ها و حرامخوری‌ها را بگیریم. همه مردم موظف به این کار هستند؛ ولى علماى دینى وظیفه‌‏شان سنگینتر و مهمتر است. ما باید پیش از سایر افراد مسلمان به این جهاد مقدس و این وظیفه خطیر اقدام کنیم. ما به خاطر مقام و موقعیتى که داریم بایستى پیشقدم باشیم.

قدرت برای اجرای عدالت

 اگر امروز قدرت نداریم که جلو این کارها را بگیریم و حرامخواران و خائنین به ملت و دزدان مقتدر و حاکم را به کیفر برسانیم، باید کوشش کنیم این قدرت را به دست بیاوریم. و در عین حال، به عنوان حد اقل انجام وظیفه، از اظهار حقایق و افشاى حرامخوری‌ها و دروغپردازی‌ها کوتاهى نکنیم. وقتى قدرت به دست آوردیم، نه تنها سیاست و اقتصاد و اداره کشور را درست مى‏‌کنیم؛ بلکه حرامخورها و دروغپردازها را شلاق مى‏زنیم و به کیفر مى‌‏رسانیم.

سکوت منفعت طلبانه و ذلیلانه

مسجد اقصى را آتش زدند. ما فریاد مى‏کنیم که بگذارید مسجد اقصى به همین حال نیمسوخته باقى باشد؛ این جرم را از بین نبرید ؛ ولى رژیم شاه حساب باز مى‏کند و صندوق مى‏گذارد، و به اسم بناى مسجد اقصى از مردم پول مى‏گیرند تا بتوانند از این راه استفاده نمایند و جیب خود را پر کنند؛ و ضمناً آثار جرم اسرائیل را از بین ببرند! اینها مصیبتهایى است که گریبانگیر امت اسلام شده، و کار را به اینجا رسانده است.

آیا علماى اسلام نباید این مطالب را بگویند؟ «لَو لا یَنْهَاهم الرّبانیونَ والأحبارُ عن أَکْلِهِمُ السُحْتَ.» چرا فریاد نمى‌‏زنند؟ چرا از این غارتگری‌ها هیچ سخنى نمى‌‏گویند؟

بعد به آیه «لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إسْرائیلَ» استناد شده که ذکر آن از فرصت بحث ما خارج است.

سپس مى‌‏فرماید: «وَ إنما عاب اللَّه ذلک علیهم لأنهم کانوا یرون من الظلمة الذین بین أظهرهم المنکر و الفساد فلا ینهونهم عن ذلک رغبة فیما کانوا ینالون منهم و رهبة مما یحذرون» اینکه خدا از «ربانیون» استنکار کرده، روى این اصل است که آنان با اینکه مى‌‏دیدند ظلمه چه کارها مى‌‏کنند و چه جنایت‌ها مرتکب مى‏‌گردند، ساکت بودند و آن‌ها را نهى نمی‌‏کردند.

و سکوتشان به حسب این روایت روى دو علت بوده است: 1. سودجویى‏ 2. زبونى. یا افراد طمعکارى بودند، و از ظلمه استفاده مادى می‌‏کردند و به اصطلاح حق السکوت مى‏‌گرفتند. و یا بزدل و ترسو بودند و از آن‌ها مى‏‌ترسیدند.

به روایات امر به معروف و نهى از منکر مراجعه فرمایید؛ در آن روایات عمل بعضى را که براى فرار از امر به معروف و نهى از منکر مرتباً عذرتراشى مى‌‏کنند، تقبیح مى‌‏کند و آن سکوت را عیب مى‌‏شمرد. وَ اللَّه یَقُولُ: «فلا تَخْشَوُا الناسَ وَ اخْشَوْنِ» و خدا مى‌‏فرماید که از آن‌ها نترسید. چه ترسى دارید؟ جز این نیست که شما را زندانى مى‌‏کنند؛ بیرون مى‏‌کنند؛ مى‌‏کشند. اولیاى ما براى اسلام جان دادند؛ شما هم باید براى این امور آماده باشید و قال: «و الْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُروُنَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ» و در ذیل آیه مى‌‏فرماید: «وَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ و یؤْتُونَ الزَّکاة وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسوُلَهُ و...»

«فَبَدأ اللَّهُ بِالأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَریضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّها إِذا ادّیَتْ وَ اقیمَت اسْتَقامَتِ الْفَرائِضُ کُلّها هَیّنها وَ صَعْبُها وَ ذلِکَ أنّ الْأمرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعاءٌ الى الْاسْلامِ مَعَ رَدّ الْمَظالِمِ وَ مُخالَفَةِ الظّالِمِ وَ قسمَةِ الْفَیْ‏ء وَ الْغَنائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقاتِ مِنْ مَواضِعِها وَ وَضْعِها فی حَقِّها»

اگر امر به معروف و نهى از منکر به خوبى اجرا شود، دیگر فرایض قهراً برپا خواهد شد. اگر امر به معروف و نهى از منکر اجرا شود، ظلمه و عمالشان نمى‏توانند اموال مردم را بگیرند، و به میل خود صرف کنند؛ و مالیاتهاى مردم را تلف نمایند. آمر به معروف و ناهى از منکر دعوت به اسلام و رد مظالم و مخالفت با ظالم مى‏کند.

عدالت خواهی واقعی

عمده وجوب امر به معروف و نهى از منکر براى این امور است. ما امر به معروف و نهى از منکر را در دایره کوچکى قرار داده، و به مواردى که ضررش براى خود افرادى است که مرتکب مى‌‏شوند، یا ترک مى‌‏کنند، محصور ساخته‌‏ایم در اذهان ما فرو رفته که «منکرات» فقط همینهایى هستند که هر روز مى‌‏بینیم یا مى‌‏شنویم. مثلًا اگر در اتوبوس نشسته‌‏ایم، موسیقى گرفتند، یا فلان قهوهخانه کار خلافى را مرتکب شد، یا در وسط بازار کسى روزه خورد، منکرات مى‌‏باشند، و باید از آن نهى کرد ولى به آن منکرات بزرگ توجه نداریم. آن مردمى را که دارند حیثیت اسلام را از بین مى‌‏برند، حقوق ضعفا را پایمال مى‏‌کنند و ... باید نهى از منکر کرد. اگر یک اعتراض دسته جمعى به ظلمه که خلافى مرتکب مى‏شوند، یا جنایتى مى‏کنند، بشود، اگر چند هزار تلگراف از همه بلاد اسلامى به آن‌ها بشود که این کار خلاف را انجام ندهید، یقیناً دست بر مى‌‏دارند. وقتى که بر خلاف حیثیت اسلام و مصالح مردم کارى انجام دادند، نطقى ایراد کردند، اگر از سراسر کشور، از تمام قرا و قصبات، از آنان استنکار شود، زود عقب‏نشینى مى‏‌کنند.

خیال می‌‏کنید می‌‏توانند عقب‏نشینى نکنند؟ هرگز نمى‌‏توانند. من آن‌ها را مى‌‏شناسم. من مى‌‏دانم که چکاره‏اند! خیلى هم ترسو هستند! خیلى زود عقب‏نشینى می‌‏کنند. لیکن وقتى که دیدند ما از آن‌ها بی‌عرضهتریم، جولان می‌‏دهند.

در قضیه‏‌اى که علما با هم اتحاد داشتند، و اجتماع کردند و از شهرستان‌ها هم‏ از آنان پشتیبانى شد و هیأت‌ها آمدند، خطابه‌‏ها ایراد کردند، دستگاه عقب‏نشینى کرد، و آن لایحه را نسخ نمود. بعد که بتدریج ما را سرد و سست کردند و از هم جدا ساختند و براى هر یک «تکلیف شرعى» معین کردند، در نتیجه این اختلاف کلمه و تشتت اقوالْ، جرى شدند؛ و اکنون هر کارى که مى‏خواهند با مسلمین و مملکت اسلامى مى‌‏کنند.

«دعاء الى الاسلام مع رد المظالم و مخالفة الظالم» امر به معروف و نهى از منکر براى این امور مهم است. آن عطار بیچاره اگر کار خلافى کرد، ضررى به اسلام نمى‌‏زند؛ به خودش ضرر مى‌‏زند. آنهایى را که به اسلام ضرر مى‌‏زنند باید بیشتر امر به معروف و نهى از منکر کرد. آنهایى را که به عناوین مختلف هستى مردم را غارت مى‏کنند باید نهى کرد.

این مطالب بعضى مواقع در خود روزنامه‏ها دیده مى‏‌شود- منتها گاهى به صورت شوخى است، و گاهى به صورت جدى- که بسیارى از چیزهایى که به اسم سیل‏زدگان یا زلزله‏زدگان جمع‌‏آورى کردند، خودشان خوردند! یکى از علماى ملایر مى‌‏گفت که ما براى مردگان حادثه‌‏اى یک کامیون کفن بردیم، مأمورین نمى‌‏گذاشتند به آن‌ها برسانیم و مى‌‏خواستند بخورند!! امر به معروف و نهى از منکر براى اینان لازمتر است.

آیا ما مخاطب حضرت نیستیم؟

اکنون من از شما استفسار مى‏کنم: آیا مطالبى که حضرت امیر (ع) در این حدیث فرمودند، براى اصحابى است که در اطراف خودشان بودند و بیانات حضرت را مى‌‏شنیدند؟ آیا «اعتبروا ایها الناس» خطاب به ما نیست؟ ما از «ناس» و جزء مردم نیستیم؟ آیا نباید از این خطاب عبرت بگیریم؟

همان طور که در اول بحث عرض کردم، این مطالب براى دسته و جمعیت خاصى نیست؛ بلکه از طرف آن حضرت براى هر امیر، هر وزیر، هر حاکم، و هر فقیه، براى همه دنیا، همه بشر و همه افرادى که زنده هستند، بخشنامه شده است. بخشنامه‌‏هاى آن حضرت همدوش قرآن است، و همانند قرآن تا روز قیامت واجب الاتباع مى‏‌باشد.

آیه‌‏اى هم که به آن استدلال شده «لو لا یَنْهاهُمُ الْرَبّانیّونَ» هر چند به «ربانیون و احبار» خطاب کرده، لیکن روى خطاب به عموم است. از آنجا که ربانیون و احبار از جهت طمع یا ترس در برابر ظلم ظلمه سکوت کردند، در صورتى که با دادها، فریادها و با گفتارهایشان مى‌‏توانستند کارى انجام دهند و جلو ظلم را بگیرند، مورد استنکار خداوند واقع شدند؛ علماى اسلام هم اگر در برابر ستمگران قیام نکنند و سکوت نمایند، مورد استنکار قرار خواهند گرفت.

ای علمای اسلام

«ثم أیتها العصابة» بعد از خطاب به مردم، گروه علماى اسلام را مورد خطاب قرار داده است: «عصابة بالعلم مشهورة و بالخیر مذکورة و بالنصیحة معروفة و باللَّه فی أنفس الناس مهابة یهابکم الشریف و یکرمکم الضعیف و یؤثرکم من لا فضل لکم علیه و لا ید لکم عنده، تشفعون فى الحوائج إذا امتنعت من طلابها و تمشون فی الطریق بهیبة الملوک و کرامة الأکابر، أ لیس کل ذلک إنما نلتموه بما یرجى عندکم من القیام بحق اللَّه»

شما در جامعه هیبت و شوکت دارید؛ ملت اسلام به شما احترام مى‏‌گذارند و براى شما کرامت قائلند؛ این مهابت و عزتى که در جامعه دارید براى این است که از شما انتظار مى‌‏رود که در برابر ظلمه به حق قیام کنید؛ حق ستمدیدگان را از ظالم بگیرید. به شما امیدوارند که قیام نمایید و از تعدى ظلمه جلوگیرى کنید.

«و إن کنتم عن أکثر حقه تقصرون، فاستخففتم بحق الأمة، فأما حق الضعفاء فضیعتم و أما حقکم بزعمکم فطلبتم فلا مالًا بذلتموه و لا نفساً خاطرتم بها للذی خلقها و لا عشیرة عادیتموها فی ذات اللَّه. أنتم تتمنون على اللَّه جنته و مجاورة رسله و أماناً من عذابه. لقد خشیت علیکم أیها المتمنون على اللَّه أن تحل بکم نقمة من نقماته لأنکم بلغتم من کرامة اللَّه منزلة فضلتم بها و من یعرف باللَّه لا تکرمون، و أنتم باللَّه فی عباده تکرمون.»

شما مقام و منزلت پیدا کردید؛ لیکن وقتى که به مقام رسیدید، حق آن را ادا نکردید.

«و قد ترون عهود اللَّه منقوصة فلا تفزعون و أنتم لبعض ذمم آبائکم تفزعون و ذمة رسول اللَّه محقورة (محفورة)»

اگر براى پدران شما پیشامدى کند، یا خداى نخواسته کسى نسبت به پدر شما بى‌‏احترامى کند، ناراحت مى‌‏شوید؛ داد مى‌‏زنید؛ در حالى که جلو چشمان شما عهدهاى الهى را مى‌‏شکنند، اسلام را هتک مى‌‏کنند، صدایتان در نمى‌‏آید؛ حتى قلباً ناراحت نمى‌‏شوید. اصولًا اگر ناراحتى در کار بود، صدایى بلند مى‏شد.

«و العمی و البکم و الزمن فی المدائن مهملة لا ترحمون» کوران، لالها، و زمینگیران ناتوان از بین مى‌‏روند، و کسى به فکر آن‌ها نیست. کسى در فکر ملت بیچاره پابرهنه نیست.

اسلام حل مشکل فقر را در رأس برنامه خود قرار داده

خیال مى‌‏کنید این هیاهویى را که در رادیو راه مى‌‏اندازند راست است؟ شما خودتان بروید از نزدیک ببینید که مردم با چه وضعى زندگى مى‌‏کنند! در هر صدتا، دویست تا ده یک درمانگاه وجود ندارد! براى بیچاره‌‏ها و گرسنه‌‏ها فکرى نشده است. مهلت هم نمى‏دهند که اسلام آن فکرى را که براى فقرا کرده عملى کند. اسلام مشکله فقر را حل کرده، و در رأس برنامه خود قرار داده است: «إِنَّما الْصَدَقاتُ لِلْفُقَراء» اسلام توجه داشته که باید اول کار فقرا را اصلاح کرد؛ کار بیچاره‌‏ها را اصلاح نمود. لیکن نمى‏‌گذارند که عملى شود.

ملت بیچاره در حال فقر و گرسنگى به سر مى‏برند، و هیأت حاکمه ایران هر روز آن همه مالیات را از مردم گرفته صرف ولخرجیهاى خود مى‌‏کند طیاره فانتوم مى‌‏خرد تا نظامیان اسرائیل و عمال آن در کشور ما تعلیمات نظامى ببینند! اسرائیل که اکنون با مسلمان‌ها در حال جنگ است- و کسانى که او را تأیید کنند، آنان نیز با مسلمانها در حال جنگ مى‌‏باشند- به طورى پر و بالش در مملکت ما باز شده و به طورى مورد تأیید دستگاه حاکمه قرار گرفته که نظامیان او براى دیدن تعلیمات به کشور ما مى‌‏آیند! مملکت ما پایگاه آنها شده! بازار ما هم دست آنهاست. و اگر به همین وضع باشد و مسلمانها به همین سستى بمانند، بازار مسلمین را ساقط خواهند کرد.

علماء باللَّه

«وَ لا فى منزلتکم تعلمون و لا من عمل فیها (تُعینُونَ)» شما از مقام خود استفاده نکرده و کارى انجام نمى‌‏دهید. و آن کسى را هم که به وظیفه عمل مى‌‏کند کمک نمى‌‏نمایید.

«وَ بالادهان و الْمُصانعة عنْدَ الظلمه تَأمَنون. کل ذلک مما أمرکم اللَّه به من النهی و التناهی و أنتم عنه غافلون»

همت و دلخوشى شما به این است که ظالم پشتیبان شما باشد؛ براى شما احترام قائل شود؛ مثلًا «أیها الشیخ الکبیر» بگوید! دیگر کارى ندارید که به سر ملت چه مى‏‌آید و دولت چه مى‌‏کند.

«و انتم اعظم الناس مصیبة لما غلبتم علیه من منازل العلماء لو کنتم تسعون. ذلک بأن مجارى الامور و الاحکام على أیدى العلماء باللَّه الامناء على حرامه و حلاله. فأنتم المسلوبون تلک المنزلة»

امام (ع) مى‌‏توانست بگوید حق مرا ربودند، شما قیام نکردید؛ یا حق ائمه را مى‌‏بردند، شما ساکت نشستید؛ ولى «علماء باللَّه» فرمود که عبارت از «ربانیون» و پیشوایان است؛ نه اینکه مراد اهل فلسفه و عرفان باشد. «عالم باللَّه» عبارت از کسى است که عالم به احکام خداست و احکام الهى را مى‏داند. و به او «روحانى» و ربانى گفته مى‏شود. البته در صورتى که روحانیت و توجه به خداى تعالى در او غالب باشد.

«فأنتم المسلوبون تلک المنزلة. و ما سلبتم ذلک إلا بتفرقکم عن الحق و اختلافکم فی السنة بعد البینة الواضحة. و لو صبرتم على الأذى و تحملتم المئونة فی ذات اللَّه کانت أمور اللَّه علیکم ترد و عنکم تصدر و إلیکم ترجع»

اگر شما مردم درستکارى بودید و قیام به امر می‌کردید، می‌‏دیدید که ورود و صدور امور به شما ارتباط پیدا می‌‏کند؛ از شما صادر می‌‏شود، و به سوى شما بازمی‌‏گردد. اگر آن حکومتى که اسلام مى‏خواست پدید می‌‏آمد، حکومتهاى فعلى دنیا نمی‌‏توانستند در برابر آن بایستند؛ تسلیم مى‌‏شدند. لیکن متأسفانه کوتاهى شده است که چنین حکومتى برپا شود. و نه مخالفین صدر اسلام گذاشتند که تشکیل شود، و حکومت به دست آن کس که خدا و رسول از او راضى بودند قرار گیرد تا کار به اینجا نکشد.

«و لکنّکم مکّنتم الظلمة من منزلتکم» وقتى شما به وظیفه قیام نکردید و امر حکومت را واگذاشتید، براى ظلمه امکانات فراهم آمد که این مقام را اشغال نمایند.

«و استسلمتم أمور اللَّه فی أیدیهم، یعلمون بالشبهات و یسیرون فی الشهوات، سلطهم على ذلک فرارکم من الموت و إعجابکم بالحیاة التی هی مفارقتکم، فأسلمتم الضعفاء فی أیدیهم فمن بین مستبد مقهور و بین مستضعف على معیشة مغلوب»

تمامى این مطالب بر زمان ما منطبق است. تطبیق آن بر عصر ما بیش از آن موقعى است که حضرت فرموده‏‌اند:

«یتقلبون فی الملک بآرائهم و یستشعرون الخزی بأهوائهم اقتداء بالأشرار و جرأة على الجبار. فی کل بلد منهم على منبره خطیب یصقع.»

آن موقع خطیب روى منبر از ظلمه تعریف مى‏کرد، و اکنون رادیوها هر روز داد مى‏زنند و بر خلاف اسلام به نفع آنها تبلیغ می‌‏نمایند؛ و احکام اسلام را بر خلاف آنچه هست وانمود می‌‏کنند. «فلأرض لهم شاغرَة» اکنون سرزمینها براى ظلمه آماده و بلامانع می‌‏باشد، و کسى نیست در برابرشان قیام کند.

«و أیدیهم فیها مبسوطة و الناس لهم خول لا یدفعون ید لامس، فمن بین جبار عنید و ذی سطوة على الضعفة شدید مطاع لا یعرف المبدئ المعید. فیا عجباً و ما لی لا أعجب و الأرض من غاش غشوم و متصدق ظلوم و عامل على المؤمنین بهم غیر رحیم. فاللَّه الحاکم فیما فیه تنازعاً و القاضى بحکمه فیما شجر بیننا. اللهم إنک تعلم أنه لم یکن ما کان منا تنافساً فی سلطان و لا التماساً من فضول الحطام و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و أحکامک. فإن لم تنصرونا و تنصفونا قوی الظلمة علیکم و عملوا فى إطفاء نور نبیکم و حسبنا اللَّه و علیه توکلنا و إلیه أنبنا و إلیه المصیر.»

به طورى که ملاحظه می‌‏فرمایید، اول تا آخر روایت مربوط به علماست. هیچ خصوصیتى هم نیست که مراد از «علماء باللَّه» ائمه، علیهم السلام، باشد. علماى اسلام «علماء باللَّه» هستند، و ربانى هستند. «ربانى» به کسى گفته می‌‏شود که به خدا اعتقاد دارد، احکام خدا را حفظ می‌‏کند، و عالم به احکام خداست، و نیز بر حلال و حرام خدا امین می‌‏باشد.

نظر به یک امت بزرگ است

اینکه مى‌‏فرماید مجارى امور در دست علماست، براى دو سال و ده سال نیست؛ فقط نظر به اهالى مدینه نیست؛ از خود روایت و خطبه معلوم می‌‏شود که حضرت امیر (ع) نظر وسیعى دارد: نظر به یک امت بزرگ است که باید به حق قیام کنند.

اگر علما که در حلال و حرام الهى امین مى‌‏باشند و آن دو خاصیت «علم» و «عدالت» را که قبلًا عرض کردم دارا بودند، حکم الهى را اجرا مى‏کردند، حدود را جارى مى‏ساختند، و احکام و امور اسلام به دست آنان جریان مى‌‏یافت، دیگر ملت بیچاره و گرسنه نمى‏ماند؛ احکام اسلام تعطیل نمى‏‌گردید.


ارجاعات:

[1] ولایت فقیه(حکومت اسلامى)، ص: 106

[2] قسمت ابتدای این خطبه روایتی است که از حضرت امیر(علیه السلام) نیز نقل شده است.

...................................................................................

مطالب مرتبط:

جزوه به استقبال مسئولیت، شرح «خطبه منا» استاد "حسن رحیم‌پور ازغدی" همراه با گفتاری از "حجت‌السلام و المسلمین روح" در باب "مسئولیت پذیری"

 

خطبه منی امام حسین(علیه السلام) و ترجمه

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

جزوه به استقبال مسئولیت، شرح «خطبه منا» استاد "حسن رحیم‌پور ازغدی" همراه با گفتاری از "حجت‌السلام و المسلمین روح" در باب "مسئولیت پذیری"

این جزوه شامل شرح «خطبه منا» امام حسین(علیه السلام) توسط استاد "حسن رحیم‌پور ازغدی" همراه با گفتاری از حجت‌الاسلام روح در باب مسئولیت پذیری و ابعاد مختلف وظایف ما به عنوان یک مسلمان است.

حجم: 458 کیلوبایت
توضیحات: دانلود جزوه به استقبال مسئولیت
.......................................................
مطالب مرتبط

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

بسم الله الرحمن الرحیم

خطبه منی امام حسین(علیه السلام) 

 

دریافت متن word

دریافت متن pdf

در سال 58 ق، دو سال پیش از مرگ معاویه، امام حسین(علیه السلام)، عبد الله بن عباس و عبد الله بن جعفر، عازم سفر حج می‌شوند، در این سفر امام حسین(علیه السلام) جهت اتمام حجت با علمای زمان خود، قریب به هزار نفر از صحابه و تابعین را در صحرای منا جمع نموده و خطبه‌ای ایراد می‌کنند  که در آن وظیفه علما و علت جهاد داخلى خود را بر ضد دولت جائر اموى تشریح می‌‌‌کنند.

 

قدیمی‌ترین کتابی که این خطبه در آن ذکر شده است، کتاب شریف «تحف العقول»۱ نوشته عالم جلیل‌القدر «ابن شعبه حرانی» است. پس از ایشان "مرحوم فیض کاشانی" در کتاب «وافی»۲ و "مرحوم مجلسی" در «بحار الانوار»۳ نیز این حدیث را به نقل از "تحف العقول" ذکر کرده‌اند. مرحوم ابن شعبه حرانی از راویان و فقهای بزرگ شیعه در قرن چهارم هجری قمری، معاصر شیخ صدوق و از مشایخ شیخ مفید می‌باشند.

 

 

خطبه منی

 

اعْتَبِروُا ایّها النّاسُ بِما وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنائِهِ عَلَى الأَحبارِ اذْ یَقُولُ: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرّبّانِیّونَ وَ الأَحبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الإِثمَ»

اى مردم! از پندى که خدا- با بد یاد کردن از علماى یهود- به اولیاى خود داده است، عبرت بگیرید؛ آنجا که گفته است: « چرا عالمان دینى و احبار، مردمان را از گفتار گناه آمیز باز نداشتند.»

 

 

و قال: «لُعِنَ الّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائیلَ.» الى قوله: «لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ» وَ إِنّما عابَ اللَّهُ ذلِکَ عَلَیْهِمْ، لأَنّهُمْ کانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظّلَمَةِ الّذینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسادَ، فَلا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذلِکَ رَغْبَةً فیما کانُوا یَنالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمّا یَحْذَروُنَ؛ وَ اللّهُ یَقُولُ: «فَلا تَخْشَوُا النّاسَ وَ اخْشَونِ»۴

و خداوند می‌گوید: «کسانى از بنى اسرائیل که کفر ورزیدند، گرفتار لعنت شدند» تا اینجا که می‌گوید: «آنان بد مى‏کردند»؛ و خدا بر آن عالمان از آن جهت عیب گرفت که از ظالمانی که میانشان بودند، امور زشت و فساد را می‌دیدند اما آنان را به سبب چشمداشت نعمتى از ایشان و یا ترس از قدرت آنان، از آن کارها باز نمى‏داشتند؛در حالی که خداوند فرموده است: «از مردمان بیم نداشته باشید و از من بترسید.»

 

 

وَ قالَ: «وَ الْمُؤمِنُونَ وَ الّمُوْمِناتُ بَعْضُهُمْ اوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأمُروُنَ بِالْمَعْروُفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ». فَبَدَأَ اللّهُ بِالأمرِ بِالْمَعْروُفِ وَ النّهْىِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَریضَةً مِنْهُ، لِعِلْمِهِ بِأَنّها اذا أُدّیتْ و أُقیمَتْ، اسْتَقامَتِ الْفَرائِضُ کُلّها، هَیّنُها وَ صَعْبُها.

و خداوند فرموده است: «مردان مؤمن و زنان مؤمن، بعضی بر بعضی یگر ولایت دارند، به کار نیک فرمان مى‏دهند و از کار بد نهى مى‏کنند»؛ در این آیه خداوند از امر به معروف و نهى از منکر- به عنوان فریضه‏اى الهى- آغاز کرده است، زیرا مى‏دانسته است که اگر امر به معروف و نهی از منکر ادا شود و به اقامه آن توجه شود، همه کارهاى واجب محقق می‌گردد، چه آسان باشد و چه دشوار.

 

 

وَ ذلِکَ أَنّ الأمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ دُعاء الَى الإِسْلامِ مَعَ رَدّ الْمَظالِمِ وَ مُخالَفَةِ الظالِمِ، وَ قِسْمَةِ الْفَیْ‏ء وَ الْغَنائِمِ، وَ أَخْذِ الصّدَقاتِ مِنْ مَواضِعِها وَ وَضْعِها فى حَقِّها.

چون امر به معروف و نهى از منکر دعوت به اسلام است، همراه با جلوگیرى از ستمها و مخالفت با ستمگران، و تقسیم کردن سودها و غنیمتها، و گرفتن صدقات (زکات و ...) از محلش و مصرف آن‌ها در اموری که حق آنهاست.

 

 

ثُمّ أَنْتُمْ أَیّتُهَا العِصابَةُ، عِصابَةُ بِاْلعِلْمِ، مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ بِالنّصیحَةِ مَعْروُفَةٌ، وَ بِاللّهِ فِی أَنْفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ، یَهابُکُمُ الشّریفُ وَ یُکْرِمُکُم الضّعیفُ، وَ یُؤثِرُکُمْ مَنْ لا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ، تَشفَعُونَ فِى الْحَوائِجِ اذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلّابِها، وَ تَمْشُونَ فى الطّریقِ بِهَیْبَةِ الْمُلوُکِ وَ کَرامَةِ الأکابِرِ،

حال شما اى جماعت، جماعتی که به علم شهرت دارید، و به نیکى از شما یاد مى‏کنند، و به خیرخواهى و اندرزگویى شناخته‏اید، و به سبب خدا در نزد مردمان صاحب احترامید، و بزرگان از شما بیمناکند، و ناتوانان شما را بزرگ مى‏دارند، و آن کس که فضل و تسلطی بر او ندارید شما را بر خود برمى‏گزیند، آنان که از نیازمندی های خود منع شده‌اند شما را به عنوان شفیع می‌گیرند و در راه‌ها با هیئت شاهان و احترام سران و بزرگان گام برمى‏دارید.

 

 

أَ لَیْسَ کُلّ ذلِکَ إِنَّما نلتُمُوهُ بما یُرْجَى عِندَکُمْ منَ الْقِیامْ بِحَقِ اللّهِ، وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ حَقِهِ تَقْصُروُنَ؛ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّة

آیا همه‏ اینها به این علت نیست که به شما امید است که برای اجرای حق خدا قیام کنید؟ اگر چه از قیام در بیشتر حقوق الهی کوتاهی کردید، چنان که حق امامان را نیز ناچیز شمردید،

 

 

فَأَمّا حَقّ الْضّعَفاءِ فَضَیّعْتُمْ وَ امّا حَقّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ.

اما حق ناتوانان را ضایع کردید درحالی که آنچه را حق خود پنداشتید آن را طلب نمودید و از آن نگذشتید.

 

 

فَلا مالًا بَذَلْتُمُوهُ؛ و لا نَفْسَاً خاطَرْتُمْ بِها لِلَّذى خَلَقَها؛ وَ لا عَشیرَةً عادَیْتُمُوها فی ذاتِ اللَّهِ.

مالی را در راه خدا نبخشیدید و جانی را در راهی که خدا شما را برای آن آفریده بود به خطر نیانداختید و با قومی به خاطر خدا دشمنی نکردید.

 

 

أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رُسُلِهِ و اماناً مِنْ عَذابِهِ؛

شما به بهشت خدا و همجواری با پیامبرانش و در أمان ماندن از عذابش امید بستهاید و آن را از خداوند انتظار دارید.

 

 

 لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ، ایُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ، أنْ تَحِلَّ بِکُمْ نِقْمَةٌ مِنْ نَقَماتِهِ. لأَنَّکُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرامَةِ اللَّه مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِها؛ وَ مَنْ یُعْرَفُ بِاللَّهِ لا تُکْرِمُونَ وَ انْتُمْ بِاللَّهِ فی عِبادِهِ تُکْرَموُنَ.

اما اى کسانى که بر خدا منت می‌‏نهید! از آن بیمناکم که کیفرى از کیفرهاى او بر شما نازل شود، زیرا که شما از کرامت خدا به منزلتى رسیدید و برترى پیدا کردید، درحالی که اولیاى خدا که به واسطه او شناخته شده‌اند احترام نمی‌کنید و شما به واسطه انتساب به خدا در میان بندگانش تکریم می‌شوید.

 

 

وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلا تَفْزَعُونَ، وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبائِکُمْ تَفْزَعُونَ؛ وَ ذِمَّةُ رَسوُلِ اللَّهِ (ص) مَحْقُورَةٌ،

می‌‏بینید که عهدهاى خدایى (مقررات دین) شکشته شده‌اند اما هیچ باکتان نیست. درحالی که اگر یکى از پیمانهاى‏ پدرانتان شکسته شود، هراسان خواهید شد، و اکنون در این اندیشه نیستید که پیمان (سنت) پیامبر خدا شکسته شده است.

 

 

وَ الْعُمْی وَ الْبُکْمُ وَ الزُّمْنُ فی الْمَدائِنِ مُهْمَلَة، لا ترْحَمُونَ؛ وَ لا فی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَ لا مَنْ عَمِلَ فیها تُعینُونَ؛

 کوران، گنگان و بیماران زمینگیر در شهرها به حال خود رها شده‏اند و به حال آنان رحم نمی‌کنید، و به کارى که شایسته جایگاه شما است برنمى‏خیزید، و کسانی را هم که در حق آنان بخواهند کاری کنند یاری نمی‌کنید.

 

 

وَ بالادّهانِ وَ الْمُصانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأمَنُونَ.

با سازشکارى و زد و بند (ساخت و پاخت کردن) با ستمگران برای خود أمینت ایجاد کرده‌اید.

 

 

کُلُّ ذلِکَ مِمّا أَمَرکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْىِ وَ التَناهِى، وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلوُنَ.

و اینها همه وظایفى است که خدا ، از نهی کردن و اجتناب‏ورزیدن، بر عهده شما گذاشته است اما از آن غافلید.

 

 

وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النّاسِ مُصیبَةً لِما غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنازِلِ الْعُلَماءِ لَوْ کُنْتُمْ تَسْعَوْنَ.

 اگر گوش فرامی‌دادید می‌فهمیدید که «منزلت علما» که به آن دست یافته‏اید، مصیبت شما را بزرگتر کرده است.

 

 

ذلِکَ بِأَنَّ مَجارِی الأموُرِ وَ الأَحْکامِ عَلى أَیْدِی الْعُلماءِ بِاللَّهِ الأمَناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ. فَأَنْتُمُ الْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ الْمَنْزِلَةَ.

چون جریان کارها و احکام باید به دست عالمان الهى باشد که امانتدار حلال و حرام خدایند، لیکن این منزلت از شما ربوده شده،

 

 

وَ ما سُلِبْتُمْ ذلِکَ، إلّا بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ الْحَقّ وَ اخْتِلافِکُمْ فی السُّنَةِ بَعْدَ الْبَیّنَةِ الْواضِحَةِ.

و سبب ربوده شدن آن چیزى جز پراکندگى شما در باره حق و اختلافتان در باره سنت با وجود دلایل آشکار نیست.

 

 

وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الأذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فی ذاتِ اللَّهِ، کانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ وَ إلَیْکُمْ تُرْجَعُ.

و اگر شما در برابر آزار (این و آن) شکیبایى پیش مى‏گرفتید، و رنج‌ها را در راه خدا تحمل مى‏کردید، امور دین خدا (و سیاست دینى جامعه) در دست شما قرار می‌گرفت، و از شما صادر می‌شد و به شما باز می‌گشت (مرجع همه امور شما بودید).

 

 

وَ لکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ الظَّلمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ اسْتَسْلَمتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فی أیْدیهِمْ یَعْمَلُونَ بِالشُّبَهاتِ وَ یَسیروُنَ فی الشَّهَواتِ.

اما شما با منزلتى که داشتید، ستمکاران را قدرت و استقرار بخشیدید، و کارهاى خدا را به دست ایشان سپردید، تا به شبهه‏‌ها عمل کنند و بر راه شهوتها و هواهاى نفس خویش پیش روند؛

 

 

سَلَّطَهُمْ عَلى ذلِکَ فِرارُکُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ إعجابُکُمْ بِالْحَیاةِ الَّتی هِیَ مُفارِقَتُکُمْ.

سبب چیرگى ایشان، گریز شما از مرگ و خوش آمد شما از حیاتى است که ترکتان خواهد کرد.

 

 

فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفاءَ فی أَیْدِیهِم؛ فَمِنْ بَیْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ، وَ بَیْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلى مَعیشَتِهِ مَغْلوُبٍ.

شما ناتوانان را تسلیم سلطه ستمگران کردید که برخی از آنان را تحت سلطه و به بردگی بگیرند و برخی را با ناتوان ساختن از طلب روزی محروم کنند.

 

 

یَتَقَلَّبُونٍ فی الْمُلْکِ بِآرائِهِمْ وَ یَسْتَشْعِروُنَ الخِزْیَ بِأَهوائِهِمْ اقْتِداءً بِالأَشرارِ وَ جُرْاةً عَلَى الجَبّارِ.

امور حکومت را با رأی و دلخواه خود زیر رو کنند و به پیروی از اشرار و جرأت بر خداوند جبّار، رسوایی و ننگ هوسبازی را برخود هموار کنند.

 

 

فى کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرهِ خَطیبٌ یَصْقَعُ؛ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شاغِرَةٌ؛ وَ أَیْدیهِمْ فیها مَبْسُوطَةٌ.

در هر شهرى سخنرانى زبان باز بر منبر دارند و تمام سرزمین اسلام، بى‏دفاع زیر پایشان افتاده، و دستشان برای هرکاری همه جا باز است.

 

 

وَ النّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ، لا یَدْفَعُونَ یَدَ لامِسٍ؛ فَمِنْ بَیْنِ جَبّارٍ عَنیدٍ، وَ ذی سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدید، مُطاعٍ لا یَعْرِفُ الْمُبْدِئ الْمُعیدَ.

مردمان همچون خادمان و بندگان ایشان شدند، و از دفاع از خود ناتوان ماندند؛ برخى زورگو و کینه ورزند و بر ناتوان سخت مى‏تازند، برخى هم فرمانروایى هستند که به خدا و قیامت اعتقادى ندارند.

 

 

فَیا عَجَباً، وَ ما لی لا أَعْجَبُ، وَ الأرْضُ مِنْ غاشٍ غَشُومٍ وَ مُتَصَدّقٍ ظَلُوْمٍ وَ عامِلٍ عَلَى الْمُؤمنینَ بِهِمْ غَیْر رَحیمٍ.

شگفتا! و چرا در شگفت نشوم؟! که زمین در تصرّف مردى دغلباز و ستمکار و مالیات بگیرى ظالم است و مأموری که هیچ مهر و ترحّمى بر مؤمنان ندارد؛

 

 

فَاللَّهُ الْحاکِمُ فیما فِیهِ تَنازَعْنا وَ الْقاضِى بِحُکْمِهِ فیما شَجَرَ بَیْنَنا.

و خداوند حکم کننده و قضاوت کننده است در آن چیزی که اختلاف کرده و بحث نمودیم.

 

 

اللّهُمَّ، إنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ ما کانَ مِنا تَنافُساً فى سُلطانٍ وَ لا الْتِماساً مِنْ فُضُولِ الحُطامِ

بار الها! تو خود مى‏دانى آنچه از ما برآمده از سر رقابت در سلطنت و میل به افزودن کالاى دنیا نبوده است.

 

 

وَ لکِنْ لِنُرِىَ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ؛ وَ نُظْهِرَ الْاصْلاحَ فى بِلادِکَ؛ وَ یَأمَنَ المَظْلُوموُنَ مِنْ عِبادِکَ؛ وَ یَعْمَلُ بفَرائضِکَ و سُنَنِکَ وَ أَحکامِکَ.

بلکه از آن روست که نشانه‌های دین تو را ارائه دهیم و دست به اصلاح سرزمینها زنیم تا بندگان ‏ستمدیده‏ات ایمن شوند و به واجبات و سنت‌های نیکو و احکام دین تو عمل شود.

 

 

فَإِن لَمْ تَنْصُرُونا وَ تُنْصِفوُنا قَوِىَ الظَّلَمَةُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلُوا فی إطفاءِ نُورِ نَبِیّکُمْ. وَ حَسْبُنَا اللَّهُ، وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا، و إلَیْهِ أَنَبْنا، وَ إلَیْهِ الْمَصیرُ.

پس اى علما! اگر شما به یارى ما برنخیزید و داد ما را ندهید، این ستمگران بر شما چیره خواهند گشت، و در خاموش کردن نور پیامبر (و از میان بردن احکام قرآن) خواهند کوشید. البته خدا ما را بس است، ما بر او توکل کردیم، و به آستان او روى آوردیم، که بازگشت همه به سوى او است.

 

 

 

[1]  ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، 1جلد، جامعه مدرسین - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق، ص: 237.

[2]  فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافی، 26جلد، کتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه السلام - اصفهان، چاپ: اول، 1406 ق، الوافی ؛ ج‏15 ؛ ص177

[3]  مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج‏97 ؛ ص: 79.

[4]   در برخی قسمت‌های ترجمه از کتاب الحیاة / ترجمه احمد آرام و رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول) / پرویز اتابکی  و ترجمه تحف العقول/ صادق حسن زاده، استفاده شده است.
مطالب مرتبط:

خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) در کوفه

.......

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

زیارت نامۀ امام هادی و امام حسن عسکری (علیهما السلام)۱دریافت

این زیارت نامه از کتاب «المزار الکبیر» اثر محمدبن جعفر مشهدى، معروف به «ابن مشهدى» می‌باشد. این اثر یکی از قدیمی‌ترین منابع اسلامی دربارۀ زیارت، آداب و ادعیۀ اماکن مقدسه و برخی ماه‌های قمری است و بسیاری از عالمان شیعه به این کتاب اعتماد کرده و ادعیه و زیارات آن را در کتاب‌های خود آورده‌اند.

نویسنده این کتاب در قرن ششم هجری می‌زیسته است، ایشان در برخی زیارات و ادعیه این کتاب، سند روایت خود به امام معصوم را هم یادآور شده است. کسانی چون محدث نوری، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، شیخ حرعاملی، شهید اول، سید محسن امین، آقا برزگ تهرانی اعتبار این کتاب را تأیید کرده‌اند.


زیارة العسکریین علیهما السّلام

إِذَا وَرَدْتَ سُرَّمَنْ‏رَأَى فَاغْتَسِلْ إِنْ قَدَرْتَ مِنْ دِجْلَةَ، ثُمَّ ادْخُلْ وَ اسْتَأْذِنِ الْقَوْمَ، فَإِنَّ الْمَوْضِعَ مِلْکٌ لَهُمْ وَ دَارُهُمْ، تَقِفُ عَلَى الْبَابِ وَ تَقُولُ:

هنگامی که وارد شهر سامراء شدید غسل نمایید و اگر امکان دارد از آب دجله غسل کنید، سپس داخل شهر شوید و از مردم اجازه بگیرید که این مکان از املاک و دارایی‌های آنهاست. سپس نزد درِ حرم امامین عسکریین می‌ایستی و می‌گویی:


السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ الْمَهْدِیِّینَ، الَّذِینَ أَمَرُوا بِطَاعَةِ اللَّهِ، وَ قَرَّبُوا أَوْلِیَاءَهُ، وَ اجْتَنَبُوا مَعْصِیَةَ اللَّهِ، وَ جَاهَدُوا أَعْدَاءَهُ، وَ دَحَضُوا حِزْبَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، وَ هُدُوا إِلَى صِرَاطِ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمِ.

سلام بر رسول خدا، سلام بر محمد بن عبد الله، سلام بر امیرمؤمنان علی بن ابی طالب، سلام بر همۀ امامان هدایت شده از فرزندان امیرالمؤمنین،‌ آنها که به اطاعت خداوند امر نمودند و اولیاء الله خدا را به قرب الهی رساندند، و از عصیان خدا اجتناب نمودند و در مقابله و با دشمنان خدا تلاش نمودند و حزب شیطان رانده شده را زایل کردند، و به سوی راه مستقیم هدایت نمودند.


السَّلَامُ عَلَیْکُمَا أَیُّهَا الْإِمَامَانِ، الطَّاهِرَانِ، الصِّدِّیقَانِ، اللَّذَانِ اسْتَنْقَذَا الْمُؤْمِنِینَ مِنْ مُخَالَطَةِ الْفَاسِقِینَ، وَ حَقَنَا دِمَاءَ الْمُحِبِّینَ بِمُدَارَاةِ الْمُبْغِضِینَ.

سلام بر شما ای امامان که طاهر و راست‌گو هستید، ای کسانی که بیدار نمودید مؤمنان را از داخل شدن در فاسقان، و حفظ نمودید خون محبان خود را با مدارات نمودن با دشمنان خشم‌گین.


أَشْهَدُ أَنَّکُمَا حُجَّتَا اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَ سِرَاجَا أَرْضِهِ وَ بِلَادِهِ، وَ تَجَرَّعْتُمَا فِی رَبِّکُمَا غَیْظَ الظَّالِمِینَ، وَ صَبَرْتُمَا فِی مَرْضَاتِهِ عَلَى عِنَادِ الْمُعَانِدِینَ، حَتَّى أَقَمْتُمَا مَنَارَ الدِّینِ، وَ أَبَنْتُمَا الشَّکَّ مِنَ الْیَقِینِ، فَلَعَنَ اللَّهُ مَانِعَکُمَا الْحَقَّ، وَ الْبَاغِیَ عَلَیْکُمَا مِنَ الْخَلْقِ.

شهادت می‌دهم که شما حجت‌های خداوند بر بندگان و چراغ‌های زمین خدا و سرزمین‌های خداوند می‌باشید. جرعه جرعه خشم دشمنان را فرو خوردید و تحمل نمودید و صبر نمودید در آنچه مورد رضایت خداوند می‌باشد در دشمنی دشمنان. تا اینکه شما نشانه‌های رفیع دین و هدایت را برپا و شک را بر یقین مستحکم نمودید. پس خدا لعنت کند کسانی را از خلق که مانع شما از حق شدند و کسانی که بر شما شوریدند.


ثُمَّ ضَعْ خَدَّکَ الْأَیْمَنَ عَلَى الْقَبْرِ وَ قُلِ:

سپس گونه راست خود را بر قبر بگذار و بگو:


اللَّهُمَّ بِذُلِّی فِیهِمَا أَعِزَّنِی بِهِمَا.

خداوندا به واسطه کوچک شدنم نزد این دو امام مرا عزیز گردان به واسطه آنها.


ثُمَّ انْتَصِبْ وَ قُلِ:

سپس می‌ایستی و می‌گویی:


اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَیْنِ إِمَامَایَ وَ قَائِدَایَ، وَ بِهِمَا وَ بِآبَائِهِمَا أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ یَوْمَ قُدُومِی عَلَیْکَ.

خداوندا این‌ها امامان من و رهبران من و به واسطه آنها و پدران آنها آن روز که قدم‌های به سوی توست امید به نزدیکی نزد تو را دارم.


اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ مَنْ حَضَرَ مِنْ مَلَائِکَتِکَ أَنَّهُمَا عَبْدَانِ لَکَ، اصْطَفَیْتَهُمَا وَ فَضَّلْتَهُمَا وَ تَعَبَّدْتَ خَلْقَکَ بِمُوَالاتِهِمَا، وَ أَذَقْتَهُمَا الْمَنِیَّةَ الَّتِی کَتَبْتَ عَلَیْهِمَا، وَ مَا ذَاقَا فِیکَ أَعْظَمُ مِمَّا ذَاقَا مِنْکَ، وَ جَمَعْتَنِی وَ إِیَّاهُمَا فِی الدُّنْیَا عَلَى صِحَّةِ الِاعْتِقَادِ فِی طَاعَتِکَ، فَاجْعَلْنِی وَ إِیَّاهُمَا فِی الْآخِرَةِ فِی جَنَّتِکَ، یَا مَنْ حَفِظَ الْکَنْزَ بِإِقَامَةِ الْجِدَارِ، وَ حَرَسَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْغَارِ.

خداوندا همانا نزد تو و آنچه از ملائکه نزد توست شهادت می‌دهم که آنها بنده تو بودند، آنها را برگزیدی و فضیلت دادی و خلق تو با پیروی از آنها تو را عبادت نمودند، و به آنها چشاندی مرگی را که بر آنها نوشته بودی و آنچه برای تو از سختی‌ها تحمل داشتند بسیار بزرگ‌تر بود از آن مرگی بر آنها مشخص نموده بودی. و جمع نمودی من و آنها را در دنیا بر اعتقادی صحیح در اطاعت خودت، پس من و آنها را در آخرت در بهشت خود مستقر نما. ای کسی که حفظ نمودی گنج را با برپا ساختن دیوار و حفظ نمودی محمد «سلام و دورود خدا بر او خاندانش باد» را در غار.


اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِمَّنِ اعْتَقَدَ فِیهِمَا اللَّاهُوتَ، وَ قَدَّمَ عَلَیْهِمَا الطَّاغُوتَ، اللَّهُمَّ الْعَنِ النَّاصِبَةَ الْجَاحِدِینَ، وَ الْمُسْرِفِینَ الْغَالِینَ، وَ الشَّاکِّینَ الْمُقَصِّرِینَ وَ الْجَهَلَةَ الْمُفَوِّضِینَ.

خداوندا برائت می‌جویم از آن کسانی که غلو کنندگان نسبت به آنها بودند و قائل به الوهیت برای آنان شدند و برائت می‌جویم از کسانی که طاغوت را برآنها مقدم کردند. خداوندا لعن کن کسانی را که بغض اهل بیت را داشتند و آنان را انکار کردند، و کسانی که در مورد آنها تندروی و غلو کردند و کسانی که در آنها شک نمودند و نسبت به این شک خود مقصرند و نسبت به جاهلانی که اعتقاد به تفویض و سپرده شدن همۀ امور عالم به انسان را داشتند.


اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَسْمَعُ کَلَامِی وَ تَرَى مَقَامِی، وَ عِلْمُکَ مُحِیطٌ بِمَا خَلْفِی وَ أَمَامِی، فَاحْرُسْنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ یُخْرِجُ دِینِی، وَ اکْفِنِی کُلَّ شُبْهَةٍ تُشَکِّکُ یَقِینِی، وَ أَشْرِکْ فِی دُعَائِی إِخْوَانِی وَ مَنْ أَمْرُهُ یَعْنِینِی،

خداوندا همانا سخن من را می‌شنوی و جایگاه من را مشاهده می‌کنی و علم تو به گذشته و آینده‌ام احاطه دارد، مرا از هر بدی که دین من را خارج می‌کند، حفظ فرما و مرا از شبهه‌ای که یقین من را به شک تبدیل‌کند حفظ فرما و مرا در دعای برادرانم و هرکس که امور او مربوط به من است، شریک گردان.


اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا مَوْقِفٌ خُضْتُ إِلَیْهِ الْمَتَالِفَ، وَ قَطَعْتُ دُونَهُ الْمَخَاوِفَ، طَلَباً أَنْ تَسْتَجِیبَ فِیهِ دُعَائِی، وَ أَنْ تُضَاعِفَ فِیهِ حَسَنَاتِی، وَ أَنْ تَمْحُوَ فِیهِ سَیِّئَاتِی.

خدواندا این مکان جایی است که در راه آن هزینه‌هایی کردم، و خطرهایی را به سوی آن پشت سر نهادم، به این شوق که دعای من را در آن مستجاب کنی و نیکی‌های من را در آنجا افزون گردانی و بدی‌های من را محو و نابود سازی به سوی او راه پیمودم.


اللَّهُمَّ فَأَعْطِنِی وَ إِخْوَانِی مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ شِیعَتِهِمْ وَ أَهْلَ حُزَانَتِی وَ أَوْلَادِی وَ قَرَابَاتِی مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یُزْلِفُ فِی الدُّنْیَا وَ یُحْظِی فِی الْآخِرَةِ، وَ اصْرِفْ عَنْ جَمْعِنَا کُلَّ شَرٍّ یُورِثُ فِی الدُّنْیَا عُدْماً، وَ یَحْجُبُ غَیْثَ السَّمَاءِ، وَ یُعَقِّبُ فِی الْآخِرَةِ نَدَماً،

خداوندا به من و برادرانم از خاندان محمد و پیروان آنها و کسانی که تحت سرپرستی من هستند و اولاد و نزدیکانم از هر خیری که در دنیا زیاد می‌گردد و در آخرت به من بهره می‌دهد، و از همۀ ما هر شری را که در دنیا نابودی بجا می‌گذارد و مانع ابرهای آسمان می‌گردد و در آخرت پشیمانی به‌جا می‌گذارد، رویگردان نما.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْتَجِبْ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ‏.

خداوندا بر محمد و خاندانش درود فرست و (دعایم را) بپذیر و بر محمد و خاندانش درود فرست.


ثُمَّ تَخْرُجُ وَ وَجْهُکَ إِلَى الْقَبْرَیْنِ عَلَى أَعْقَابِهِمْ، وَ تَأْتِی سِرْدَابَ الْغَیْبَةِ فَتَقِفُ بَیْنَ الْبَابَیْنِ مَاسِکاً جَانِبَ الْبَابِ بِیَدِکَ ثُمَّ تَنَحْنَحُ کَالْمُسْتَأْذِنِ، وَ سَمِّ وَ انْزِلْ وَ عَلَیْکَ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ، وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ فِی عَرْصَةِ السِّرْدَابِ وَ قُلِ:

سپس عقب عقب خارج می‌شوی در حالی که صورتت رو به قبرها می‌باشد و به سرداب می‌آیی. و در بین دو در می‌ایستی درحالی که گوشۀ در را گرفته‌ای، سپس تنحنح می‌کنی۲ مثل کسی که می‌خواهد اجازه بگیرد، «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌گویی و پایین می‌روی، آرامش و وقار خود را حفظ کن و دو رکعت نماز در جای باز (میدان) سرداب بخوان و بگو:


اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ عَرَّفْنَا أَوْلِیَاءَهُ وَ أَعْدَاءَهُ، وَ وَفَّقَنَا لِزِیَارَةِ أَئِمَّتِنَا، وَ لَمْ تَجْعَلْنَا مِنَ الْمُعَانِدِینَ النَّاصِبِینَ، وَ لَا مِنَ الْغُلَاةِ الْمُفَوِّضِینَ، وَ لَا مِنَ الْمُرْتَابِینَ الْمُقَصِّرِینَ.

خداوند بزرگ‌تر است خداوند بزرگ‌تر است، پروردگاری جز الله نیست، خداوند بزرگ‌تر است، تمام حمدها برای خداست، حمد برای خداوندی است که ما را هدایت کرد به ولایت اهل بیت و به ما شناساند، اولیاء و دشمنان خود را و ما را موفق به زیارت امامانمان نمود، و ما را از معاندان و دشمنان اهل بیت قرار نداد و ما را از غلو کنندگانی که امور عالم را به استقلاله در اختیار ائمه می‌دانند، قرار نداد، و ما را از شک کنندگان مقصر قرار نداد.


السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ أَوْلِیَائِهِ، السَّلَامُ عَلَى الْمُدَّخَرِ لِکَرَامَةِ (أَوْلِیَاءِ) اللَّهِ وَ بَوَارِ أَعْدَائِهِ، السَّلَامُ عَلَى النُّورِ الَّذِی أَرَادَ أَهْلُ الْکُفْرِ إِطْفَاءَهُ، فَأَبَى اللَّهُ‏ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ‏ بِکُرْهِهِمْ، وَ أَمَدَّهُ بِالْحَیَاةِ حَتَّى یُظْهِرَ عَلَى یَدِهِ الْحَقَّ بِرَغْمِهِمْ.

سلام خدا بر ولی خدا و فرزند اولیاء خدا، سلام بر ذخیرۀ خداوند برای تکریم اولیاء خدواند و کسی که بر سر دشمنان خدواند فرود می‌آید، سلام بر نوری که اهل کفر خواستند آن را خاموش کنند و خداوند ابا کرد و نور خود را تمام نمود علی رغم میل کافران. به او حیات داده است تا زمانی که ظاهر گردد به قدرت خداوند و علی رغم میل کفار.


أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکَ صَغِیراً وَ أَکْمَلَ لَکَ عُلُومَهُ کَبِیراً، وَ أَنَّکَ حَیٌّ لَا تَمُوتُ حَتَّى تُبْطِلَ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ.

شهادت می‌دهم که همانا خداوند تو را در طفولیت برگزید و علوم خود را در حالی که بزرگ بودی کامل گردانید، و تو همان زنده‌ای هستی که نمی‌میرد تا جبت و طاغوت را باطل گرداند.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى خُدَّامِهِ وَ أَعْوَانِهِ عَلَى غَیْبَتِهِ وَ نَأْیِهِ، وَ اسْتُرْهُ سَتْراً عَزِیزاً، وَ اجْعَلْ لَهُ مَعْقِلًا حَرِیزاً، وَ اشْدُدِ اللَّهُمَّ وَطْأَتَکَ‏ عَلَى مُعَانِدِیهِ، وَ احْرُسْ مَوَالِیَهُ وَ زَائِرِیهِ.

خداوندا سلام فرست بر او و بر خادمانش و یارانش در حال غیبت و حضور او. خدواندا او را بپوشان پوشاندنی عزت‌مندانه و غیر قابل نفوذ، و برای او دژی نفوذ ناپذیر قرار بده. و خداوندا دشمنانت را به سختی خوار گردان و از پیروان و زائران او مراقبت نما.


اللَّهُمَّ کَمَا جَعَلْتَ‏ قَلْبِی‏ بِذِکْرِهِ‏ مَعْمُوراً، فَاجْعَلْ سِلَاحِی دُونَ نُصْرَتِهِ مَشْهُوداً، وَ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَ لِقَائِهِ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِکَ حَتْماً وَ أَقْدَرْتَ بِهِ عَلَى خَلِیقَتِکَ رَغْماً، فَأَحْیِنِی عِنْدَ ظُهُورِهِ خَارِجاً مِنْ حُفْرَتِی، مُؤْتَزِراً بِکَفَنِی، حَتَّى أُجَاهِدَ بَیْنَ یَدَیْهِ فِی الصَّفِّ الَّذِی أَثْنَیْتَ عَلَیْهِمْ فِی کِتَابِکَ، فَقُلْت: کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ‏.

خداوندا همانگونه قلب مرا به یاد او آباد گردانیدی سلاح من را پیشاپیش برای نصرت او آشکار قرار ده، و اگر بین من و دیدار او موتی که آن را بر بندگانت حتمی قرارداده‌ای، حائل شد، و اگر بر خلق خود به واسطۀ مرگ مقهور گردیدی، مرا زنده گردان هنگام ظهور او درحالی که خارج می‌شوم از قبرم و کفنم را به دور کمر خود بسته‌ام، تا اینکه جهاد کنم در پیشگاه او در صفی که آنها را مورد تحسین قراردادی و در کتابت گفتی: آنها همچون بنایی آهنین هستند.


اللَّهُمَّ طَالَ الِانْتِظَارُ، وَ شَمِتَ بِنَا الْفُجَّارُ، وَ صَعُبَ عَلَیْنَا الِانْتِصَارُ، اللَّهُمَّ أَرِنَا وَجْهَ وَلِیِّکَ الْمَیْمُونِ فِی حَیَاتِنَا وَ بَعْدَ الْمَنُونِ‏ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدِینُ لَکَ بِالرَّجْعَةِ بَیْنَ یَدَیْ صَاحِبِ هَذِهِ الْبُقْعَةِ،

خداوندا انتظار به طول انجامید، ما مورد شماتت گناه‌کاران قرار گرفتیم، و انتظار بر ما سخت شده است، خداوندا چهرۀ ولیِ پر برکتت را در زندگی ما و بعد از مرگ ما، به ما نشان ده، خدواندا من اعتقاد به رجعت در مقابل صاحب این بارگاه دارم،


الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ،

به فریادمان رس به فریادمان رس به فریادمان رس ای صاحب الزمان.


قَطَعْتُ فِی وُصْلَتِکَ الْخُلَّانَ، وَ هَجَرْتُ لِزِیَارَتِکَ الْأَوْطَانَ، وَ أَخْفَیْتُ أَمْرِی عَنْ أَهْلِ الْبُلْدَانِ، لِتَکُونَ شَفِیعاً لِی عِنْدَ رَبِّکَ وَ رَبِّی، وَ إِلَى آبَائِکَ وَ مَوَالِیَّ فِی حُسْنِ التَّوْفِیقِ لِی، وَ إِسْبَاغِ النِّعْمَةِ عَلَیَّ وَ سَوْقِ الْإِحْسَانِ إِلَیَّ.

برای وصال تو دوست‌هایم را کنار گذاشتم، و از سرزمین‌های خودم برای زیارتت هجرت نمودم و امر خود را از مردم شهرها پنهان نمودم، تا اینکه شفیع من نزد پروردگار خودت و خودم، به سوی پدران تو و سرپرستانم در حُسن توفیق برای من، و کامل کردن نعمت بر من و هدایت احسان به سوی من.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، أَصْحَابِ الْحَقِّ وَ قَادَةِ الْخَلْقِ، وَ اسْتَجِبْ مِنِّی مَا دَعَوْتُکَ، وَ أَعْطِنِی مَا لَمْ أَنْطِقْ بِهِ فِی دُعَائِی مِنْ صَلَاحِ دِینِی وَ دُنْیَایَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ.

پروردگارا درود بر محمد و خاندان ایشان و اهل حق و رهبر و هدایت‌گر خلق و بپذیر از من، آنچه از تو خواستم و عطاکن به من آنچه در دعایم نگفتم و صلاح دین و دنیایم در آن است. همانا تو ستوده شده و صاحب مجد و عظمت هستی. و درود خدا بر حضرت محمد و خاندان پاک ایشان.


ثُمَّ ادْخُلِ الصُّفَّةَ فَصَلِّ رَکْعَتَیْنِ وَ قُلِ:

سپس داخل می‌شود در سکوی بالا و دو رکعت نماز می‌خوانی و می‌گویی:


اللَّهُمَّ عَبْدُکَ الزَّائِرُ فِی فِنَاءِ وَلِیِّکَ الْمَزُورِ، الَّذِی فَرَضْتَ طَاعَتَهُ عَلَى الْعَبِیدِ وَ الْأَحْرَارِ، وَ أَنْقَذْتَ بِهِ أَوْلِیَاءَکَ مِنَ النَّارِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا زِیَارَةً مَقْبُولَةً ذَاتَ دُعَاءٍ مُسْتَجَابٍ مِنْ مُصَدِّقٍ بِوَلِیِّکَ غَیْرِ مُرْتَابٍ، اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ بِهِ وَ لَا بِزِیَارَتِهِ، وَ لَا تَقْطَعْ أَثَرِی مِنْ مَشْهَدِهِ وَ زِیَارَةِ أَبِیهِ وَ جَدِّهِ.

خداوندا عبدتو زیارت کننده در فناء ولی زیارت شدۀ تو، آن کسی که اطاعت او را واجب نمودی بر بندگان و آزادگانت و نجات دادی به واسطۀ او اولیاء خودت را از آتش، خداوندا این زیارت را مقبول خودت و دارای دعای مستجاب قرار ده، زیارتی از سوی تصدیق کنندۀ ولی خودت که شکی در دل او نیست، خداوندا این زیارت را آخرین عهد و زیارت او قرار مده، و پای من را از زیارت او و پدر و جدش کوتاه نکن.


اللَّهُمَّ اخْلُفْ عَلَیَّ نَفَقَتِی، وَ انْفَعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی فِی دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی، لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ أَبَوَیَّ وَ جَمِیعِ عِتْرَتِی، أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الَّذِی یَفُوزُ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ، وَ یَهْلِکُ عَلَى یَدَیْهِ الْکَافِرُونَ الْمُکَذِّبُونَ،

خداوندا نفقه و روزیم را همراهم کن، و از آنچه روزیم داده‌ای در دنیا و آخرت بهره‌مندم کن، و همینطور برای خودم و برادرانم و پدر و مادرم و جمیع خانواده‌ام. خدواندا این امام را که مومنان از او به سعادت می‌رسند و کافران و دروغگویان به دست او به هلاکت می‌رسند را به تو امانت می‌سپارم،


یَا مَوْلَایَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ جِئْتُکَ زَائِراً لَکَ وَ لِأَبِیکَ وَ جَدِّکَ، مُتَیَقِّناً الْفَوْزَ بِکُمْ، مُعْتَقِداً إِمَامَتَکُمْ.

ای مولای من ای محمد بن الحسن بن علی به سوی تو آمدم زیارت کننده پدر و جد تو، یقین به رستگاری به واسطه شما دارم و به امامت شما معتقدم.


اللَّهُمَّ اکْتُبْ هَذِهِ الشَّهَادَةَ وَ الزِّیَارَةَ لِی عِنْدَکَ فِی عِلِّیِّینَ، وَ بَلِّغْنِی بَلَاغَ الصَّالِحِینَ، وَ انْفَعْنِی بِحُبِّهِمْ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ‏.

خداوندا این شهادت و زیارت را برای من نزد خودت در مراتب علیین ثبت فرما، و مرا برسان به آنجا که صالحان می‌رسند، و مرا به واسطه محبت آنان منفعت ده ای پروردگار عالم‌ها.۳



ارجاعات:

[1] ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر (لابن المشهدی)، 1جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ: اول، 1419 ق. ص: 655-670.

 

[2] ( اِه اِه کردن برای کسی که از طرفی اهل خانه است و نیاز به اذن ندارد و اذن گرفتن با شرافت او منافات دارد و از طرفی باید به اهل خانه خود اعلام حضور کند، می‌گویند باید چنین کرد.)

 [3] با تشکر از استاد گرامیم حجت‌الاسلام و المسلمین سید علی موسوی و دوست عزیزم حجت‌الاسلام محمدرضا قادری که در فهم قسمت‌هایی از این متن بنده را یاری فرمودند.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰


یک مشکل اصلی در ازدواج نکردن ما چشم و هم چشمی‌ها و تفاخرهایی است که به آن مبتلا هستیم، تفاخر در جهیزیه تفاخر در مراسم عروسی در خرید عروسی و... تفاخر‌هایی که موجب می‌شود دختری ازدواجش به تاخیر بیافتد پسری زیر بار قرض‌های شدید برود، خانواده‌هایی مجبور شوند در آخر عمر خانه خود را بفروشند و اجاره نشین شوند و...

تفاخری که یک سوره را خداوند به مذمت آن اختصاص داده است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ - أَلْهَئکُمُ التَّکاَثُرُ(1) تفاخر و فخر فروشی اینکه من فلان چیز را بیشتر دارم من توانمندی اقتصادی‌ام بیشتر است، اولاد من باسوادتر است، قوم و خویش من بیشتر است و.... همه شما را به بازی گرفته است.

حَتىَ‏ زُرْتمُ الْمَقَابِرَ(2) کار شما به جایی رسید که برای تفاخر کردن به یکدیگر، سراغ قبرهایتان رفتید و گفتید قبرهای ما بیشتر است و قبیله بزرگ‌تری داشته‌ایم، به چه چیزهای پستی دل بسته‌اید.

کلاَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ(3) نه خیر، هرگز این چنین نیست که همیشه اینچنین باشد و شما با این بازی‌های بی‌هوده به خود واداشته شوید به زودی خواهید دانست.

ثُمَّ کلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ(4) سپس تاکید می‌کنم هرگز چنین نیست به زودی خواهید دانست.

کلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ(5) و باز تاکید می‌کنم که چنین نیست اگر شما می‌دانستید و یقین داشتید.

لَترَوُنَّ الجَحِیمَ(6) اگر می‌دانستید و یقین داشتید که قطعا آتش جهنم را خواهید دید عمر خود را به این بازی‌های بی‌هوده نمی‌گذراندید.

ثُمَّ لَترَوُنهَّا عَینْ‏ الْیَقِینِ(7) سپس آنگاه که مهلت شما در این دنیا تمام شد و به دنیای آخرت رفتید، آتش جهنم را خواهید دید، دیدنی از روی یقین.

ثُمَّ لَتُسْلُنَّ یَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِیمِ(8) و آنگاه است که از شما سوال می‌شود با نعمت‌های خود چه کردید.

آیا با خود فکر کرده‌ایم که این نعمت‌های الهی، همه امانت‌هایی است که به ما سپرده شده است و در مقابل همه آنها مسئول هستیم و باید پاسخ‌گو باشیم مال ما قدرت ما، سواد ما، مکنت ما، همه نمعمت‌هایی است که باید برای سعادت آخرت خود و خالصا لوجه الله و برای کسب محبت الهی بکار می‌گرفتیم اما چه کردیم آنها را به تفاخر و خسران و فریب شیطان هدر دادیم.

و اما مشکل دیگری که یکی از موانع اصلی ازدواج نکردن ما است ترس از فقر و مشکلات بعد از آن است.

وقتی ما نگاه صحیحی به عالم نداشته باشیم خودمان را همه کاره بدانیم گمان کنیم که ماییم که امور خود را سرپرستی و راهبری می‌کنیم ماییم که روزی دهنده فرزندانمان هستیم، آنگاه ترس از فقر و مشکلات ما را از ازدواج سرد می‌کند.

وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (32 نور)

خدواند به ما می‌گوید فرزندان خود، بردگان خود کنیزان خود را به ازدواج درآورید از فقیر بودن آنها نترسید، چراکه خداوند آنها را از فضل خود بی نیاز و غنی می‌کند و دستان خداوند بسته نیست، خداوند هم از همه نظر وسعت دهنده است و محدودیت‌ها را بر می‌دارد و بدانید خداوند علیم است، اینگونه نیست که موردی را فراموش کند یا نبیند، هرآنچه هست تحت سیطره علم خداوند است.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در سفر اربعین اولین شب حضورمان در کشور عراق به منزل یکی از برادران عراقی رفتیم. میزبان ما همراه با چندنفر دیگر از عراقی‌ها  اصطلاحا گعده (دورهم نشینی) داشتند. با هم صحبت می‌کردند که ناگهان بحثشان بالا گرفت و رو به من و دوست طلبه‌ام کردند و گفتند: شما که شیخ هستید، جواب این بابا را بدهید.

گفتم چه شده بفرمایید، خود فردی که اشکال می‌کرد شروع به صحبت کرد. گفت: ما چرا این کارهایمان را برای خود خدا نکنیم؟ چرا اسم امام علی را می‌آوریم و می‌گویم برای امام علی(علیه السلام) کار می‌کنم، خود ائمه هم هرکاری می‌کردند برای خدا می‌کردند، درست نیست ما بگوییم برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) میهمان می‌گیریم و همه‌اش اسم امام علی(علیه السلام) را بیاوریم؛ باید فقط برای خدا کار کنیم.

عراقی‌ها هر چه می‌گفتند قانع نمی‌شد، من هم انتقال مطلب خصوصا چون آنها زبان محلی دارند و من دست و پاشکسته عربی فصیح صحبت می‌کردم، برایم سخت بود. به خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) متوسل شدم که بتوانم جوابی کوتاه و قانع کننده را به آنها بگویم.

دو آیه از قرآن به ذهنم خطور کرد و جواب دادم:

خداوند در قرآن یکجا به پیامبر می‌گوید که بگو: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى(شورای 23)» یعنی مزد رسالت من چیزی نیست جز محبت و دوستی به اهل بیتم. و

در جای دیگر می‌فرماید: «فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ( 72 یونس)» یعنی من از شما اجری نمی‌خواهم هر اجری هست بر خداست.

جمع این دو آیه چه می‌شود؟ این می‌شود که «مودة فی القربی» محبت و دوستی اهل بیت، مستقیما برای خداست، چون در آیه اول می‌گوید اجر رسالت مودت اهل بیت است و در آیه  دوم می‌گوید هر اجری است علی الله است. این یعنی شما هرچه برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) کار کنی مستقیما برای خداست.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

متن زیر مربوط به گفتگویی در فضای مجازی با یکی از دوستانم در موضوع نقد ایده‌ال گرایی در اندیشه توحیدی، است. احساس کردم شاید بدرد دیگران هم بخورد:

سلام

خیلی از ماها فکر می‌کنیم خودمون همه کاره‌ایم در حالی که اینجور نیست خیلی وقت‌ها تلاش می‌کنیم بهترین باشیم نمیشه، خیلی وقت‌ها هم خیلی هم تلاش نمی‌کنیم ولی میشه.

خیلی وقت‌ها اگرچه اونجوری که ما می‌خواهیم نمیشه ولی تهش می‌بینیم که اصلا اون چیزی که ما می‌خواستیم خوب نبود همینی که شد خوب بود.

چون فکر می‌کنیم همه چیز دست ماست همیشه از اینی که هستیم یا اتفاقاتی که رقم می‌خوره ناراضی هستیم اما توی جهان بینی توحیدی این تو نیستی که نتیجه رو رقم می‌زنی خداست که برات خدایی می‌کنه و امورت رو سرانجام می‌ده.

همیشه کارها و تلاش‌ ما در خواست خدا ضرب میشه و اینکه ضریب خدا چی باشه صفر باشه یا 100 بسته به خواست خداست، باید به قولی دم خدا رو بگیریم.


بعضی از کسایی که ایده‌ال گرا هستند به این معنی که اگر به ایده آل نرسیدن راضی نمیشن، یه جورایی توحیدشون درست نیست، یعنی فکر می‌کنند خودشون همیشه باید به 100 برسند در حالی که هیچ کسی به مجموعه رفتار ایده‌ال خودش نمی‌رسه و در عین حال خیلی‌ها باوجود عدم داشتن مجموعه رفتارهای ایده‌ال به محصولات خیلی بالاتر از ایده‌الشون می‌رسن.


مثلا در ازدواج گزینه ایده‌آل مربوط به فیلم‌هاست، موفقیت اینه که بتونی کسی رو پیدا کنی که هفتاد تا هشتاد درصد چیزهایی که تو می‌خواهی رو داشته باشه، این خداست که اگه اون رو در نظر بگیری و بخواهد، بعدش رو برای تو کامل می‌کنه، کافیه که تو توی کارت خدا رو در نظر بگیری. کلا ما اگه توی زندگیمون خدا رو به عنوان فاکتور اصلی زندگیمون بگیریم، اون ما رو به نتیاجی می‌رسونه که هیچ وقت در عمل خودمون با بالاترین توانی که فکر می‌کردیم هم نمی‌تونسیتم بهش برسیم.


  • حمید رضا باقری