شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۹ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

من که ملبس هستم وقتی به میان مردم میروم مردم با این سوال که حاج آقا چه وضع گرونی هست؟ و چیزهای در این فضا شروع می‌کنند، یا اصلا خودم با اینکه اوضاع کاسبی چطوره شروع می‌کنم.

 سر صحبت که باز می‌شود.

دو تجربه در پاسخ دارم یکی تقریبا همیشه ناموفق بوده و یکی همیشه موفق بوده.

معمولا هر وقت در جواب این سوال در جمع‌های عمومی شروع کردم تحلیل‌های اقتصادی گفتن و از عامل تورم و نقدینگی و ... گفتن، کم کم بحث‌ها به ناکجا آباد رفت و مردم پس زدند.

واقعش هم این حرف‌ها تخصص من نیست و مردم هم انتظار این پاسخ‌ها را از من ندارند.

اما تا جایی که یاد دارم هیچ وقت نبوده که از زاویه‌ای که کار من است و مردم از من انتظار  دارند شروع کرده باشم و نتیجه نگرفته باشم.

چه زاویه‌ای؟! دعوت به خدا و توحید با استفاده از همین گرانی.

در جواب با خنده می‌پرسم شما بگو کی وضع خوب بوده؟ کی گرانی نبوده؟ ولی همه رزقشون رسید، هممون هرجور حساب می‌کردیم تا سال‌های سال هم نمی‌شد خونه‌دار شیم ماشین‌دار شیم! ولی خدا خرد خرد رسوند اتفاقا وسط گرونی‌ها هم رسوند، هرکی زحمت بکشه و توکل کنه خدا کمکش میکنه، رزقش رو میرسونه.

ما چکار به گرونی داریم ما وظیفه‌ داریم زحمت بکشیم خداست که مسئول روزی ماست.

شما شکر نعمت کن، زحمت بکش، توکل کن بعد ببین چطور خدا بهترین روزی رو وسط همه گرونی‌ها بهت بده.

معمولا وقتی شروع می‌کنم از این حرفا زدن اکثریت تصدیق می‌کنند و آرام میشن و جلسه با خنده و شکر و روی خوش به پایان میرسه.

امتحان کنید.

متاسفانه خیلی از دوستان طلبه ما اشتباه می‌کنند و از سبک اول ورود می‌کنند و نتیجه خوبی هم نمی‌گیرند.

واقعا هم برایم سوال است که من طلبه با چه حجتی با چندتا سخنرانی که خیلی از حرف‌هایشان هم متعارض است به خودم جرات می‌دهم نظریه پردازی اقتصادی جزئی کنم؟!

https://eitaa.com/sharhe_hal/4677

.............

پی‌نوشت:

در مورد پست اخیر با توجه به پیام‌های چندتن از دوستان تذکر دهم:

داشتن نگاه اقتصادی کلان مبتنی بر دین برای طلبه به ویژه طلبه انقلابی لازم است.

داشتن اطلاعات زیاد حتی در راهکارهای خرد در مقولات مختلف چالشی انقلاب اسلامی هم باز لازم است.

صحبت کردن طلبه کارشناس در مسایل اقتصادی هم در فضای تخصصی و نیمه تخصصی قابل ستایش است.

اما آنچه مورد نقد بنده است:

نظریه پردازی کارشناسی طلبه‌ در مسائل خرد و نه کلان! در مواجهه با عوام جامعه در ملاقات‌های کوتاه مثل تاکسی و مغازه و...  است!

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

خداوند متعال یک کار را در قرآن خطای بزرگ، نامیده‌ است.

اینکه خود را از فرزند داشتن محروم کنیم چون از خرج آن می‌ترسیم! چرا خطا و اشتباه بزرگ است؟ چون خرج خودت و فرزندت با خداوند است.

«وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ‏ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیرا»

و از بیم تنگدستى فرزندان خود را مکشید. ماییم که به آنها و شما روزى مى‏بخشیم. آرى، کشتن آنان همواره خطایى بزرگ است‏.

🔻یکی از اصحاب امام کاظم(علیه السلام) می‌گوید به آن حضرت نامه‌ای نوشتم و عرض کردم که:

👈 «أَنِّی اجْتَنَبْتُ طَلَبَ الْوَلَدِ مُنْذُ خَمْسِ سِنِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَهْلِی کَرِهَتْ ذَلِکَ»

من پنج سال است که از فرزنددار شدن خودداری کرده‌ام؛ به دلیل اینکه همسرم با بچه‌دار شدنمان مخالف است.

«إِنَّهُ یَشْتَدُّ عَلَیَّ تَرْبِیَتُهُمْ لِقِلَّةِ الشَّیْ‏ءِ، فَمَا تَرَى؟»

چراکه به علت فقر و نداری بزرگ کردن آنها برایم سخت است. نظر شما چیست؟

✍🏻حضرت در جواب نامۀ این‌گونه می‌نویسند:

«اطْلُبِ الْوَلَدَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْزُقُهُمْ»

فرزند بخواه (و اقدام کن)؛ چون روزیِ فرزندان را خدا می‌دهد.

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 34 ثانیه

https://eitaa.com/ayat_va_revayat/122  

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اهمیت

اصلی‌ترین ابزار ارتباط بین انسان‌ها در طول تاریخ، سخن و نوشته بوده و هست.

برای استفاده درست از این دو ابزار به مرور زمان در طول تاریخ، یک ضوابطی بین انسان‌ها شکل گرفته است که بر اساس این ضوابط، مشخص می‌شود معنای یک سخن و یا نوشته‌ای چیست؟ و آیا اصلا آن سخن و یا نوشته قابل فهم است یا خیر؟

یکی از جاهایی که این ضوابط اهمیت خود را خیلی خوب نشان می‌دهد وقتی است که بین چند نفر در استفاده از یک متن اختلاف شود، مثلا در وصیت نامه‌ای یا قانونی افراد مختلف برداشت‌های مختلفی از متن داشته باشند.

فرض کنید یک وصیت‌نامه به دست فرزندان رسیده است که نیمی‌ از پایین آن سوخته است و در ابتدای آن گفته شده است با فلان پول یک خانه بخرید. شاید منظور خانه‌ای برای مدرسه یا فلان فقیر بوده و یا شاید منظور برای فلان فرزند وصیت کننده که خانه ندارد بوده؟ کیفیت خانه چطور باشد؟ و...

وصیت کننده پاسخ برخی را ممکن است در ادامه متن که سوخته است گفته باشد، برخی را هم ممکن است اصلا مد نظر وصیت کننده نبوده و به اختیار خود فرزندان سپرده است.

آیا قرینه‌ای خارجی وجود دارد که مشخص کند منظور چیست؟ آیا می‌شود به این قرینه یا متن تمسک کرد؟ چه‌کنیم؟

پاسخ همه این سوالات بر اساس ضوابط عمومی فهم کلام و متن مشخص می‌شود.

مانند همین بحث نیز در استفاده از آیات قرآن و سخنان اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان ابزار اصلی فهم متن و سخن در علوم حوزوی وجود دارد و به همین جهت بخش عمده‌ای از مباحث علم اصول فقه و مباحثات طلبگی به چگونگی ضوابط حاکم بر فهم صحیح یک سخن  و متن می‌پردازد.

📌 مهم‌ترین این ضوابط «اصالة الظهور» و به تعبیری دیگر «اصالة عدم قرینه» است.

مبنای مرحوم شیخ انصاری، آخوند و مظفر

برای فهم معنای مراد در یک کلام یا نوشته چند حالت متصور است:

👈 یا فقط یک معنا برای کلام متعین (قطعی یا اطمینانی) است و هیچ احتمال خلافی عقلا مقابل آن نیست، (حال این معنا چه معنای حقیقی باشد و چه مجازی و یا چه به واسطه قرائنی عام مخصص مراد باشد یا عام مطلق و یا چه اطلاق مقید باشد یا بی‌قید) و به این حالت می‌گوییم کلام نص در فلان معنا است.

👈 یا چند معنا عقلا برای کلام محتمل است و احتمال مراد بودن هرکدام از آن معانی، به مقداری قابل اعتنا هستند و به این حالت می‌گوییم کلام مبهم (و به تعبیر غیر صحیح و مصطلح، مجمل) است.

👈 یا عقلا چند معنا محتمل است اما احتمال یک معنا قوی است و احتمال مراد بودن دیگر معانی آنقدر کم است که عقلاء به آن احتمالات توجه نمی‌کنند و به این حالت می‌گوییم کلام ظاهر در فلان معنا است.

این ظهور گاهی به واسطه قرائنی خارج از کلام یا داخل در کلام است و گاهی قرائنی وجود ندارد اما بر اساس ضوابط عقلائی فهم کلام ظهور شکل می‌گیرد.

در حالتی که کلام نص نیست، مبهم نیز نیست و قرینه‌ای خارجی یا داخلی که ظهور ساز باشد نیز وجود ندارد و باید از ضوابط عقلائی فهم کلام استفاده کرد، برای کشف معنای ظاهر از طریق این ظوابط، اصول مختلفی تعریف شده است:

👈 اصالة الحقیقة، اصالة العموم، اصالة الاطلاق، اصالة عدم التقدیر و اصالة الظاهر و اصالة عدم قرینه.

بر اساس این اصول، اگر در یک کلام احتمال دارد مراد متکلم معنای حقیقی باشد یا معنای مجازی! عقلاء به احتمال مجازی بودن توجه نمی‌کنند و ظهور کلام را در معنای حقیقی قرار می‌دهند و همینطور در جایی که احتمال عام یا مطلق بودن در مقابل عام مخصص بودن و یا اطلاق مقید بودن، مطرح باشد، عقلاء احتمال تخصیص خوردن عام و تقیید خوردن مطلق را ملغی می‌کنند و باز همینطور در جایی که احتمال در تقدیر بودن چیزی در کلام و نبودن آن مطرح است، عقلاء احتمال بودن چیزی در تقدیر را ملغی می‌کنند.

مرحوم شیخ انصاری ادعا می‌کنند: تمام این اصول لفظیه، همگی به اصالة الظهور بازمی‌گردند یعنی در همه موارد گذشته ظهور امر در حقیقت، عموم، مطلق و عدم تقدیر است و این اصالة الظهور نیز به اصل عدم قرینه باز می‌گردد.

شاگرد شیخ، مرحوم آخوند برخلاف ایشان ادعا می‌کنند بازگشت همه اصل‌ها حتی اصالة عدم القرینة، به اصالة الظهور است، ما فقط یک اصل داریم که اصالة الظهور باشد و در همه اصول گفته شده ظاهر و طبیعت امور بر حقیقی بودن، عام بودن عام، مطلق بودن مطلق، جدی بودن متکلم، در تقدیر نبودن کلمه‌ای در کلام، جدی بودن متکلم و... است.

مرحوم مظفر هر دو نظر را نقد و رد کرده و می‌فرمایند:

وقتی کلام نص نیست و احتمال معنای خلاف ظاهر نیز وجود دارد، دو حالت متصور است:

👈حالت اول: علم داریم واقعا قرینه‌ای بر خلاف معنای ظاهر وجود ندارد، اما پس چرا احتمال معنایی خلاف ظاهر وجود دارد؟ چون مثلا احتمال شوخی بودن کلام، احتمال غفلت متکلم یا ناقل از ذکر قرینه بر خلاف معنای ظاهر، احتمال خطاء و... می‌رود و اگر واقعا این احتمال محقق بوده باشد کلام دیگر معنای ظاهر را ندارد.

در این موارد اصل عدم شوخی (جدی بودن)، عدم خطاء، عدم غفلت و... جاری می‌شود نه اصل عدم قرینه، چراکه علم داریم قرینه‌ای نیست و اصلا اصل عدم قرینه محلی برای جریان ندارد.

👈حالت دوم: احتمال معنای خلاف ظاهر می‌‌رود چراکه احتمال دارد، قرینه‌ای بوده است و متکلم یا ناقل آن را ذکر کرده‌اند اما بدست ما نرسیده است، مثلا یک نامه که ابتدا تا آخر آن نزد ماست و می‌دانیم قرینه‌ای در آن نیامده و نامه‌ای که صفحه دوم آن گم شده و احتمال دارد قرینه‌ای بوده که بدست ما نرسیده.

در اینجا یعنی حالت دوم، اصل عدم قرینه به معنای الغای احتمال وجود قرینه بر خلاف معنای ظاهر، جاری است و عقلاء در چنین فرضی اصل را بر عدم وجود قرینه واقعا می‌گذارند.

اما در هر دو این حالات فقط یک اصل عقلائی وجود دارد: «اصالة الظهور» و آن یعنی همان بنای عقلاء بر الغای احتمالات خلاف معنای ظاهر نه صرفا الغای احتمال وجود قرینه بر خلاف معنای ظاهر.

ثمره هر مبنا

بعد از بیان اهمیت پرداختن به اصالة الظهور یا اصل عدم قرینه و مهم‌ترین مبانی اصولی در مورد آن، حال به ثمره هر مبنا می‌رسیم.

فرض کنید کلام یا نوشته‌ای به شما رسیده است که احتمال وجود قرینه‌ای بر خلاف معنای ظاهر برخی مطالب آن وجود دارد:

اگر این احتمال قوی نباشد بر همه مبانی، ظهور کلام قابل استناد و تمسک است و حجیت دارد.

اما اگر این احتمال وجود قرینه‌ای بر خلاف معنای ظاهر، قوی باشد، آنگاه دقت در اختلاف مبنا ثمره خود را نشان می‌دهد.

فرض کنید وصیت‌نامه‌ای، چند برگ آن گم شده است یا نیمی از آن سوخته است، یا کلامی تقطیع شده است و احتمال دارد در ادامه متکلم قرائنی آورده باشد که نشان دهد معنای ظاهر اولیه در کلام مد نظر او نبوده است؛ مثلا کلام عامی که در ابتدای نوشته است را در انتها تخصیص زده است و یا اطلاق کلامش را تقید زده است و یا قرینه‌ای آورده است که معلوم می‌کند معنای مجازی از فلان کلمه ابتدای کلام مد نظرش بوده است.

👈 در مبنای مرحوم شیخ که اصالة الظهور به اصل عدم قرینه بازمی‌گردد در چنین مواردی که احتمال وجود قرینه بر خلاف زیاد است، شما نمی‌توانید اصل عدم قرینه را جاری کنید و کلام ظهوری ندارد و مبهم (مجمل) است.

👈 بر مبنای مرحوم آخوند که اصالة الظهور را اصل و اساس قرار می‌دهند، اخذ به ظاهر کلام می‌شود مادامی که قرینه‌ای متعینه بر خلاف ظاهر ثابت نشود، پس کلام مبهم نیست بلکه به ظاهر آن تمسک می‌شود.

(ر.ب: حائرى یزدى، عبدالکریم، دررالفوائد (طبع جدید) - قم، چ: ششم، ص ۳۶۰)

👈 در مبنای مرحوم مظفر با توجه به توضیحی که ایشان در قضاوت بین مرحوم شیخ و آخوند دارند، باید همان حکم مرحوم آخوند را کرد اما وقتی به نظرات ایشان در موضوعاتی مثل حجیت ظواهر وقتی ظن نوعی بر خلاف آن باشد یا تمسک به عام وقتی احتمال تخصیص قوی باشد و... توجه شود، می‌توان گفت: بنا بر نظر ایشان در چنین مواردی ظهور وجود دارد ولی این ظهور دیگر حجیتی ندارد یا اینکه بگوییم اصلا ظهوری وجود ندارد.

(ر.ب: مظفر، محمدرضا، أصول الفقه (انتشارات اسلامى) - قم، چ: پنجم، ج‏ ۳، ص ۱۵۶)

نکته قابل توجه در این بحث مبنای حجیت ظواهر است که مهم‌ترین مبنای ذکر شده بر آن موارد زیر است:

۱. بنای عقلاء بر عمل به ظواهر که مورد ردع شارع قرار نگرفته است.

۲. نقض غرض در صورت عدم حجیت ظواهر، چون اگر بشر در تفهیم و تفهم مراد خود فقط از کلام نص استفاده کند بخش عمده‌ای از مطالب قابلیت انتقال نخواهد داشت.

📌 وقتی این دو دلیل عقلی مبنای حجیت ظواهر است، در هرجا که شک کنیم که ظواهر در این حالت نیز حجیت دارد یا خیر؟ یعنی سیره عقلاء در این حالت نیز بر اخذ به ظاهر است یا خیر؟ یا بدون آن نقض غرض واضع همچنان برقرار است یا خیر؟ بایست به قدر متیقن از موارد دارای حجیت تمسک کرد.

بنابراین در جایی که ما احتمال قوی بر وجود قرینه‌ای بر خلاف معنای ظاهر داریم، شک داریم که ادله لبی (عقلی) گفته شده، این مورد را هم پوشش می‌دهد یا خیر؟ و بنابراین دیگر این چنین جایی یا اصلا ظهوری نیست یا هست ولی حجت نیست.

دلیل نقض غرض توان چندانی برای اثبات حجیت ندارد چون بالاخره کمی که دایره ابزار بشر از نصوص افزوده شود بالاخره کار او راه می‌افتد.

اما عمده نتیجه در دلیل سیره عقلاء ردع نشده از سوی شارع است که می‌تواند موارد بیشتری را حجت قرار دهد.

اگر مرحوم آخوند می‌گویند در چنین مواردی ظاهر حجت است یعنی مدعی هستند عقلاء در چنین مواردی بر اساس ظواهر عمل می‌کنند، اگر مرحوم شیخ می‌گویند کلام مبهم است یعنی عقلاء در چنین مواردی کلام را مبهم قرار می‌دهند. اینکه این اصل به اصل عدم قرینه بازمی‌گردد یا خیر فقط تحلیل عمل عقلاء است.

برای کشف سیره عقلاء که محدود به یک زمان و مکان هم نیست می‌شود مثلا به قوانین حقوقی کشورهای مختلف نگاه کرد که در چنین مواردی چطور حکم می‌کنند؟!

📌 بر اساس آنچه گفته شد و بررسی سیره عقلاء، به نظر می‌رسد همانطور که مرحوم شیخ می‌فرمایند و نتیجه مطالب مرحوم مظفر است، در چنین مواردی که احتمال وجود قرینه بر خلاف ظاهر اولیه قوی است، کلام مبهم است و ظاهر اولیه آن قابلیت استناد ندارد. البته قوت این احتمال وجود قرینه بر خلاف بایست بر اساس ظن نوعی باشد و نه ظن شخصی که قابلیت استدلال برای غیر را ندارد.

۱. اهمیت این اصل:👇

https://eitaa.com/sharhehal_hoze/9

۲. مهم‌ترین مبانی در این اصل:👇

https://eitaa.com/sharhehal_hoze/10

۳. ثمره هر مبنا و جمع بندی:👇

https://eitaa.com/sharhehal_hoze/18

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

می‌گویند چرا زمان روحانی اعتراض می‌کردید الان ساکت هستین؟!

گفتم در زمان روحانی کشور در جنگ اقتصادی بود و دولت خودش شده بود یک پای فتنه‌گری و ضربات اقتصادی، روحانی با حرف‌هایش دائم در تنور فتنه و عصبانی و دوقطبی کردن مردم می‌دمید.

اما در زمان رئیسی دارم می‌بینم دولت در زمینه‌های مختلف از مبارزه با فساد و قاچاق و رانت، از حمایت از فعالیت‌های اقتصادی و تولید و صادرات و رشد دادن آن، از تامین کالاهای استراتژیک و اقدامات مختلف برای حل معضل جدی مسکن و... دارد کارهای خیلی خوبی انجام می‌دهد و در زمینه ارز و به ویژه دلار دچار مشکل شده و آن هم ان شاء الله موفق خواهد شد.

در این دولت دشمنان چون از اقدام نظامی و امنیتی ناامید شده‌اند همه فشار خود را گذاشته‌اند بر اقتصاد.

دقت شود که در دولت روحانی با روند مستمر امتیاز دادن و کوتاه آمدن از حقوق مسلم خودمان و کوتاه آمدن از حمایت از جبهه مقاومت در برخی موارد، آن مشکلات عدیده قحطی روغن و مرغ و کسادی بازار و چند برابر شدن ارز را داشتیم.

اما در این دولت با پیشرفت کردن در زمینه هسته‌ای و نظامی و حمایت از جبهه مبارزه با استکبار، فقط بخشی از مشکلات دولت قبل برایمان باقی مانده است. در این دولت هم جنگ اقتصادی بسیار جدی‌تر شده است و هم وضعیت قبل دولت کنونی در جنگ اقتصادی، برخلاف دولت روحانی، ویرانه و مجموعه‌ای متشکل از مشکلات بوده است.

 


دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 15 ثانیه

https://eitaa.com/sharhe_hal/4682

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

مسمومیت ایران...

🔻 دختران با عاملی نامعلوم مسموم می‌شوند! فقط مدارس دخترانه! اگر عامل طبیعی بود بین پسر و دختر چرا تفکیک کند؟ پس عاملش هوشمند است و هدف خاصی از این کار دارد.

 

⁉️ جمهوری اسلامی می‌خواهد از دخترانی که در آشوب قبل به خیابان آمدند انتقام بگیرد، می‌خواهد تحصیل دختران را تعطیل کند، می‌خواهد زن را سرکوب کند!

خب چرا رشته‌های دانشگاهی زنان را محدود نمی‌کند؟! جمهوری اسلامی که می‌تواند پنهانی دختران را مسموم کند، نمی‌تواند پنهانی اندک اندک رتبه‌های زنان در کنکور را تنزل دهد و مانع حضورشان در دانشگاه شود؟! نمی‌تواند از بورس‌های تحصیلی آنان بکاهد؟! چه نفعی می‌برد از این کار؟

اگر می‌خواست از دختران انتقام بگیرد و مدرسه نروند خب به بهانه مسمومیت دختران می‌گفت تا اطلاع ثانوی مدارس دخترانه تعطیل! یا اصلا مجازی! چرا مدارس را تعطیل نمی‌کند و هزینه مسموم شدن سریالی دختران را به جان می‌خرد و جامعه‌ای که تازه از آشوب قبل بیرون آمده را به یک آشوب جدید دعوت می‌کند؟!

 

⁉️ شاید هم جمهوری اسلامی نیست، مذهبی‌های افراطی هستند! مذهبی‌های افراطی دقیقا چه کسانی هستند؟ شما تا حالا چند مورد از آنها را دیده‌ای که مخالف درس‌خواندن زنان و مدرسه رفتن دختران باشند؟! تا حالا پست و استوری و سخنرانی و خلاصه چیزی از این جماعت دیده‌ای؟! اجرای یک چنین پروژه‌ای آیا یک تشکیلات و سازمان‌دهی و رهبری برای تصمیم‌گیری نمی‌خواهد؟! کجا هستند اینها که نه در مجازی و نه حقیقی نمی‌بینمشان ولی چنین پروژه‌ای را اجرا می‌کنند! اصلا تاحالا کجا بودند چرا کاری نمی‌کردند؟!

 

⁉️ شاید هم دشمنان احمق جمهوری اسلامی هستند که از همه‌جا مانده‌اند، حالا دوباره آمده‌اند سر وقت قربانی کردن دوباره دخترکان! از جنس همان دخترکانی که در فتنه قبل یکی بعد از دیگری از اقوام مختلف قربانی می‌شدند! شاید دشمن جمهوری اسلامی به دنبال تحریک مجدد احساسات جامعه برای زنده کردن دوباره آشوب‌هاست.

این اتفاق و تحریک شدن مجددا جامعه به نفع چه کسی است؟ اندکی فکر کردن برای فهم آن کافی است.

 

⁉️ همین اتفاق کافی نیست تا چشم‌هایمان را باز کنیم  تا کسانی که در داخل از این اتفاق برای متهم کردن مذهبی‌ها و جمهوری اسلامی استفاده می‌کنند را بشناسیم؟! کسانی که طوری صحبت می‌کنند که اصلا انگار گزینه اقدام دشمن مطرح نیست؟!

 

⁉️ کسانی که دختران معصوم را مسموم می‌کنند به دنبال مسموم کردن ایران هستند تا نتواند افق‌های رشد و پیشرفت را پشت‌سر بگذارد و بازی قدرت آنها را در دنیا بهم بزند.

https://eitaa.com/sharhe_hal/4683

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

این بازی از بهترین بازی‌هایی بود که تو بچگی با داداشم انجام می‌دادم.

بهش می‌گیم توپ خونه نقطه‌ای.

بازی استراتژیک ما دهه ‌‌👍تی‌هاست.

هم بازی فکری، هم هیجان بالایی دارد و هم ساده و با امکانات در دسترس هست.

 

یک زمین مال شماست و چندتا سرباز، ماشین، تانک، خونه و هرچی بخواهید شاید درخت، مزرعه و... توش می‌چینید.

یک پایگاه نظامی مال شماست و پایگاه روبرو هم مال رقیبتون هست.

ابتدای بازی بر اساس قرینه با خط وسط و نیروی دشمن، یک نقطه در زمین خودتان را به عنوان نقطه شلیک مشخص می‌کنید و یک سوراخ با نوک مداد یا خودکار وسط اون می‌زنید، بعد کاغذ رو روی خط وسط تا می‌کنید و اون نقطه رو از قسمت سوراخ شده پشت روی زمین حریف منعکس می‌کنید.

کم کم که شلیک‌های نقطه‌ای شما و رقیبتان زیادتر شد، می‌تونید بر اساس شلیک‌های قبل خودتون و رقیبتون دقیق‌تر شلیک کنید.

تو این بازی محاسبه فاصله‌ها و قرینه‌یابی رو بچه خیلی خوب یاد میگیره و هرچه هم بازی پیش میره شلیک‌ها دقیق‌تر و هیجان بازی بیشتر میشه.

توی بازی هرچه هدف‌ها کوچک‌تر باشن امتیاز بالاتری دارند مثلا سرباز دو برابر تانک امتیاز داره و ماشین یک و نیم‌برابر.

درخت و منبع آب مثل سرباز.

بهتره برای شلیک‌ها محدودیت قائل بشین که مجبور بشن با انتخاب و ریسک و فکر هدف‌گیری کنند مثلا هر نفر ۲۰ شلیک می‌تونه داشته باشه و آخر بازی امتیاز گیری میشه.

اگر هم بچتون مثل بچه من صلح طلبه و میگه بابا جنگ خوب نیست، میشه مدل‌های دیگری هم بازی رو انجام داد، مثلا بازی بشه آتش نشان نقطه‌ای و آتش‌های با ابعاد مختلف در زمین مقابل باشه و شما با شلیک آبی آتش‌ها رو خاموش کنید.

https://eitaa.com/sharhe_hal/4604

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

کلون در خانه امام

بیشتر مردم وقتی اسم خانه خریدن می‌آید، داستان جذابی برای آن دارند و معتقدند معجزه شده است که ما خانه‌مان را خریدیم، شاید هم علتش این باشد که بیشتر مردم در قضیه خانه خریدن به اضطرار می‌افتند و هر وقت به اضطرار افتادی دعایت مستجاب است.

طلبه‌ها تقریبا همه‌یشان جزو آنهایی هستند که در ماجرای خانه‌دار شدن یک معجزه در حد اعجازهای پیامبران بنی‌اسرائیل دیده‌اند من هم یکی از آنهایم.

کم کم داشت ۱۰ سال می‌شد که در یک خانه ۶۸ متری بودیم، خانه را پدرم خریده بود و الحمد لله خوب هم بود ولی وقتی میهمان می‌آمد و خصوصا بعد از آنکه سه نفر شدیم کمی جا تنگ شد، به خانمم قول داده بودم بچه که آمد خانه‌ را عوض می‌کنیم ولی مردها از این قول‌های روی هوا به خانم‌هایشان زیاد می‌دهند. من با درآمد طلبگی فقط می‌توانستم شرایط موجود را خوب حفظ کنم.

پول خاصی نداشتم ولی رفتم چندتا بنگاه سوال کردم دیدم خیلی که هنر کنم اگر هم خانه را بفروشم و به مناطق ارزان‌تر بروم، باز خانه‌ای ده متر بزرگ‌تر بتوانم بخرم و ارزشش را ندارد.

کتاب‌هایم را جز در حد ضرورت جمع کردم و به منزل یکی از دوستان بردم، اتاق کار و درسم را کاغذ دیواری زدم برای بچه جدید و شد اتاق بچه و قضیه حل شد اما خودم بی‌جا شده بودم. بچه دوم که به دنیا آمد باز جا تنگ‌تر شد و قول‌ها هم بیشتر و مشکلات دیگری هم پیش آمده بود که حتما باید کاری می‌کردم. هرچه دنبال خانه گشتم دیدیم توان خرید خانه نداریم، تصمیم گرفتیم خانه‌ای اجاره کنیم.

خانه پدر و پدر خانمم هر دو حیاط دار و بزرگ بود و ما با آن تجربه سابق در این خانه کوچک خیلی سختمان بود، می‌خواستیم حداقل ۹۵متر و با نورگیر خوب باشد در غیر این صورت زحمت اجاره نشینی و اسباب‌کشی را برای آن به جان نمی‌خریدیم اما چنین خانه‌ای اجاره‌اش بسیار بالا بود.

مانده بودم چه‌کنم؟ یکی از رفقای طلبه‌ام که مثل کوه اراده و توکل دارد و خانه‌ای بزرگ و حیاط دار می‌نشیند ماجرای اجاره خانه‌اش را برایم گفت و امیدوار شدم. گفت: من پول خاصی نداشتم همه‌اش هم نزدیک حرم و دنبال خانه خوب بودم، هر بنگاهی که می‌رفتم می‌گفت آقاجان توی پردیسان هم با این پول معلوم نیست خانه گیرت بیاید. اما کم نمی‌آوردم، همینطور که داشتم می‌گشتم چشمم به خانه امام خمینی افتاد و رفتم در خانه امام و کلون در خانه را زدم و گفتم امام من می‌خواهم همسایه‌ات شوم خودت یک فکری برایم بکن. نذری هم برای همسر امام کردم چون می‌دانستم امام خوشحال می‌شود. بعد دوباره راه افتادم. بنگاه اولی که بعد از توسل به امام رفتم باز بنگاه‌دار همان جواب سابق را داد. ناامید نشدم و راه افتادم به سمت بنگاه بعدی که بنگاهی صدایم کرد و آمد بیرون و گفت: صبر کن، یک آقایی هست برو باهاش صحبت کن، خدا را چه دیدی؟ شاید باهات راه آمد.

خلاصه آن آقا که پیرمردی روحانی و پدر شهید است و با خانمشان تنها در یک خانه بسیار نزدیک به حرم زندگی می‌کنند با این رفیق ما راه می‌آید و الان چندین سال است این رفیقمان در همان خانه حیاط‌‌دار و بزرگ و نورگیر زندگی می‌کنند و برای آن دو بنده خدا شده است مثل پسر.

چاله کندنش با شما

رفیقم که ماجرای خانه اجاره کردنش را گفت، من هم همان‌کار را کردم و منتظر شدم تا خبری شود؟ صبحش به حرم رفته بودم برای توسل به حضرت معصومه، زیارت با صفایی کردم و مشکلم را با حضرت در میان گذاشتم. از ضریح که جدا شدم، چند دقیقه نشد که همان رفیقم را که ماجرای خانه‌دار شدنش را گفته بودم را دیدم و به او گفتم آمده‌ام توسل کنم برای اینکه خانه خوبی گیرمان بیاید، کلون در خانه امام را هم زده‌ام.

رفیقم گفت اتفاقا یک بنده خدایی خانه خیلی خوبی به من سپرده و گفته اجاره آن هم ماهی یک میلیون بیشتر نیست! با توصیفاتی که کرد خانه همانی بود که ما می‌خواستیم و رفتیم و دیدیم و پسندیدیم، خیلی بزرگ، نورگیر، باغچه کوچکی هم جلو آن بود و در یک محله عالی.

اجاره واقعی خانه چند بود؟ ۵ میلیون و ما به تصور یک میلیون رفته بودیم. صاحب خانه وضع مالیش خوب بود و هدف اصلیش همسایه خوب بود و قبول کرد ماهی ۳ و نیم خانه را به ما بدهد. تمام شهریه من ۳ تومن بود و درآمد خاص دیگری هم نداشتم، استخاره کردم خوب آمد و قبول کردم. قرارداد را نوشتیم و صاحب خانه امضاء کرد، قبل از امضاء با خودم گفتم به خانمم بگویم ۱ میلیون شد ۳.۵ ولی چون قول داده‌ام اجاره می‌کنم خدا کمک می‌کند. معتقد بودم این خانه سفارش حضرت معصومه است خودش هم پولش را جور می‌کند، آنقدر هم کمک خدا را در موارد مختلف دیده بودم که از این مدل ریسک کردن خوشم می‌آمد. اما خانمم قبول نکرد و قضیه کنسل شد.

دوباره روز از نو روزی از نو اما حالا دیگر امیدی به خانه اجاره کردن هم نداشم. رفتم پیش یکی از اساتیدم که تا حالا از هیچ مشورتی با او پشیمان نشده‌ام، ماجرا را گفتم، گفت: چرا می‌خواهی خانه اجاره کنی؟ برو خانه بخر! گفتم حاجی جان من پول ندارم! گفت: تو چاله کندی که خدا پر کند؟ کو چاله؟ چاله بکن تا خدا پر کند! گفتم: باشد می‌روم چاله می‌کنم پر کردنش با خدا. چاله بزرگ هم می‌کنم. گفت: هرچه توکل داشتی چاله بکن، نترس.

ارْحَمْ‏ تُرْحَم‏

افتادم دنبال چاله کندن! به همان استادم گفتم افتاده‌ام دنبال خانه خریدن، گفتند: برو ان شاء الله خانه‌ات را به قیمت خوب می‌فروشی و یک خانه دل نشین هم با قیمت خوب می‌خری همت کن درست می‌شود.

افتادم دنبال خانه، اگر محله‌ای پیدا  می‌کردیم که تازه ساخت است و هنوز قیمت‌هایش بالا نرفته و وام خرید مسکن هم (۴۰۰ میلیون) می‌توانستیم بگیریم و فکر قسطش را نمی‌کردیم و ماشین و هرچه پس‌انداز داشتیم می‌فروختیم، می‌شد حرکتی بزنیم. همه را حساب کردیم و رفتیم دنبال خانه‌ای با ۲۰۰ تومن بیشتر از قدرت خریدم.

فرمول خرید خانه اینطور است باید از توانت بیشتر چاله بکنی.

آن استادم خودش یک خانه خوب حیاط‌دار و دو طبقه در جای خوب دارد، می‌گفت من ۱۰۰ میلیون بیشتر نداشتم و این خانه را به قیمت ۵۰۰ میلیون خریدم و صاحب خانه قبول کرد خورد خورد پولش را بگیرد و من هم دادم.

من توکل استادم را نداشتم ولی به هر حال ۲۰۰ میلیون بالاتر از آنچه قدرتم بود با تجهیزات خانه و دادن قسط‌های سنگین را توکل کردم و شروع به گشتن کردم.

هرچه می‌گشتیم خانه خوب با پولی که داشتیم پیدا نمی‌شد، خانه‌هایی هم پیدا شد ولی باید پولت نقد باشد، تصمیم گرفتیم خانه‌مان را بفروشیم بعد دنبال خانه بگردیم، قیمت را پایین نزدم، خانمم می‌گفت این قیمت نمی‌خرند خانه هم دارد گران می‌شود ولی توکل کردم. الحمد لله چند مشتری هم آمد و معلوم شد خوب شد قیمت را از ترس مشتری نداشتن پایین نزدم. یک مشتری بود که خانه را پسندیده بود و می‌خواست ولی پولش نقد نبود! یک زن و شوهر با یک بچه بودند و خانمش گفت شما به ما رحم کن و راه بیا خدا هم با شما راه می‌آید.

گفتم چه‌کنم خدا؟! من می‌خواهم خانه را بفروشم تا پول خرید خانه‌ام نقد باشد! ولی خدایا تو می‌گویی «ارْحَمْ‏ تُرْحَم‏» رحم کن تا رحم شوی من هم با این‌ها راه می‌آیم تو برایم درست کن.

خانه را فروختیم حالا دیگر به اضطرار افتاده بودیم. اولین خانه‌ای که بعد از فروش خانه دیدیم و پسندیدیم جور نشد چرا؟ چون نتوانستم قول دهم که بخشی از پول را یک هفته زودتر می‌دهم و وسط قول‌نامه معامله بهم خورد. گفتم خدا من مشتری نقد هم داشتم ولی رحم کردم که تو رحم کنی حتما خانه بهتری برایم آماده کرده‌ای. بعدا هم سر همان زمان بندی که توکل نکردم و قول ندادم پول جور شد ولی تجربه‌ای شد که توکلم را بیشتر کنم.

تعطیلات عید شد و به شهرمان رفتیم، وقتی یک هفته بعد برگشتیم، دیدیم خانه‌ها همه متری یک تا یک و نیم گران‌تر شده است و هرچه می‌گشتیم باز خبری از خانه نبود! اضطرارمان بیشتر شد. خانه مناسب پیدا نمی‌کردیم، خانه‌یمان را هم فروخته بودیم، پدرم هم چون شرایط کمک به من را نداشت چندان موافق خرید خانه نبود. مانده بودم چه‌کنم؟

بنگاه شهدا

خانمم تازه بعد از عید سر کار رفت و نگهداری بچه‌ها سخت شده بود و خانه را هم فروخته بودیم درس‌ها و کارهای خودم هم بود و مدت زیادی فشار زیادی چشیده بودیم، از جهات دیگری هم فشار رویمان بود اما دلگرم بودم، آن استادم می‌گفت ما صاحب داریم، پدر ما، حضرت حجت است و خیلی پول‌دار است نگران نباشید. طلبه اگر اهل درس و زحمت باشد خود حضرت می‌دانند چطور او را بورسیه کنند و فکر خانه و مخارجش هستند. من خودم را طلبه خوب و زحمت کش نمی‌دانستم اما تلاشم را می‌کردم و می‌دانستم حضرت همین‌قدر که تلاش کنی هوایت را دارند.

هرچه گشتیم خانه درست پیدا نشد. به ذهنم رسید دوباره پیگیر همان خانه‌ای که معامله‌اش کنسل شده بود بشوم، بالاخره از بنگاه‌های دیگر پیگیر شدم و یک واحد دیگر در همان ساختمان طبقه بالای واحدی که می‌خواستیم با همان نقشه پیدا شد فقط قیمتش متری یک میلیون افزایش یافته بود و این هم هزینه توکل نکردنم در معامله قبل بود. قیمت افزایش یافته‌اش دلم را سرد کرده بود ولی مادر خانمم وقتی فهمید الکی گفت برو مقدار تفاوتش را من برایت جور می‌کنم. تازه فهمیدیم وام هم نمی‌شود رویش گرفت چون پایان کار ندارد! اما عوضش بنده خدایی بود قبلا مشکلی داشت و به او گفتم اگر می‌خواهی من طلاهای خانمم را قرضت می‌دهم بعدها هر وقت داشتی برگردان. حالا همان بنده خدا فهمید من دنبال خانه‌ام گفت بیا من طلا دارم به تو قرض می‌دهم خانه‌ات را بخر.

من که سال‌ها بود وام هم نگرفته بودم چندین وام برایم جور شد و خلاصه با فروختن ماشین و قرض طلا پول‌هایم برای خرید خانه لخت جور شد. چون خانه ناتمام بود بخشی از پول هم می‌ماند برای سند. حالا که همه چیز جور شده بود مشکل جدیدی درست شد، آن واحدی که ما می‌خواستیم با آن واحدی که سازنده گفته بود فرق می‌کرد. بچه‌های مالک قبول نمی‌کردند واحدی که ما می‌خواستیم را بفروشند، دیگر کم ‌آورده بودیم.

چند روزی گذشت و خانمم گفت اینجور نمی‌شود، دنبال بنگاه و خانه رفتن را ول کن، من را ببر گلزار شهدا. آنجا هم حکایتی دارد فقط اینکه توجهی از شهید دل‌آذر شده بود و خانمم بالای سر قبر او رفته بود. من توی ماشین نشسته بودم که از بنگاه زنگ زدند و گفتند بچه‌ها قبول کرده‌اند بیایید برای معامله.

فکر می‌کنم گاهی خدا می‌خواهد مشکلت را حل کند ولی صبر می‌کند تا توسلی کنی و متوجه شوی واسطه روزی چه کسانی هستند.

خانه را معامله کردیم و با شرایط بازار که دائم در حال گران شدن بود هیچ چانه‌ای هم نزدم اما خود بچه‌ها تخفیفی دادند و  قبول هم کردند پول خانه را خورد خورد پرداخت کنیم.

یک مشکل دیگر هم بود که با مراتب توکلی که در این قضیه طی کرده بودم اصلا جزو مشکل حسابش نمی‌کردم! موعد تحویل دادن خانه سابقم دو ماه قبل از موعد تحویل گرفتن خانه جدید بود! دو ماه بی‌خانگی ولی اصلا دیگر به این گزینه فکر نکردم و الحمد لله هم یکی از دوستان همان ایام خانه‌اش خالی بود و خانه‌اش را به ما داد.

بالاخره خانه را خریدم اما حالا برای تجهیز مشکل داشتم و باز همان استادم گفت نگران نباشید خدا نمی‌گذارد چک‌تان برگشت بخورد، پول تجهیزات هم جور می‌شود و شد البته من سفارش می‌دادم و خرید نسیه می‌کردم بعد پولها جور می‌شد.

تجهیزات خیلی خوب و کامل هم انجام دادم و جالب اینکه الحمد لله یک ماشین پراید قدیمی هم جور شد و بی‌ماشین هم نماندیم. بدهی‌ها هم یکی یکی با پول‌هایی که فکرش را نمی‌کردم الحمد لله بخش خوبی‌اش تسویه شد و بقیه هم در حال تسویه شدن است.

خدا گزینه‌های «رزق من حیث لایحتسب‌»ش زیاد است باید توکل و همت کرد، مشکل اصلی اینجاست.

https://eitaa.com/sharhe_hal

..........

مطالب مرتبط:

پول خانه

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 امام در ایامی که در نجف هستند بدون هیچ محافظی راحت به حرم می‌رفتند و آنجا وسط مردم زیارت می‌کردند با مردم دست می‌دادند و گاهی مردم ایشان را بغل می‌کردند و می‌بوسیدند، در خیابان‌های نجف تنها قدم می‌زدند و هیچ وقت هم اجازه نمی‌دادند کسی از طلبه‌ها و اطرافیان دنبال ایشان راه بیافتند.

 

🔻 همین ماجرا در پاریس هم تکرار می‌شود اولین صبحی که امام برای قدم زدن در خیابان‌های نوفل لوشاتو تنها راه می‌افتند، پلیس‌ فرانسه به یکباره امام را یکه و تنها در آن هوای نسبتا تاریک می‌بینند که مشغول قدم زدن هستند، پلیس به اطرافیان امام تذکر می‌دهد که این کارها از نظر امنیتی درست نیست و ایشان نباید اینطور برای قدم زدن بیرون از محل استقرارشان بیایند اما امام قبول نمی‌کنند و به برنامه قدم زدن خود ادامه می‌دهند، جالب‌تر هم اینکه در پاریس امام اجازه نمی‌دادند کسانی که به ملاقات ایشان می‌آیند را تفتیش بدنی کنند و این در حالی بود پلیس فرانسه اطلاعاتی مبنی بر برنامه ترور امام به اطرافیان امام داده بود.

 

🔻 بعد از بازگشت امام به کشور هم ایشان حاضر نمی‌شوند عقب بلیزر معروف بنشینند و در وسط آن جمعیت فراوان در جلو آن خودرو نسبتا ناایمن می‌نشینند بعد هم باوجود مخالفت‌های زیاد با رفتن امام به بهشت زهرا، امام قبول نمی‌کنند و به بهشت زهرا می‌روند، کافی بود نیروهای امنیتی رژیم تصمیم به ترور امام بگیرد و یا اصلا یکی از شاه دوستان، خارج از برنامه امام را ترور کند. اما امام می‌روند و هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

 

🔻 باز بعد از اقامت امام در تهران و در جریان بازدیدهای عمومی بدون تفتیش در مدرسه علوی و رفاه و بعد از بازگشتشان به قم و ملاقات‌های عمومی و نشستن امام روی پشت بام که در تیر رس همه خانه‌های مجاور است و به ملاقات علما رفتن ایشان با دو سه نفر همراه و...

امام در هیچ کدام حداقل‌های حفاظتی که یک امام جمعه معمولی هم رعایت می‌کند را رعایت نمی‌کنند.

 

⁉️ اما چرا امام اینگونه رفتار می‌کنند؟ و چرا از یک مقطع به بعد، بعد از بازگشت مجدد از قم به تهران رعایت اندکی از جوانب حفاظتی را می‌پذیرند؟

 

به نظر حقیر می‌رسد لاقل امام در مقطع پاریس و ابتدای انقلاب در عین اینکه یک اعتماد غیبی دارند که مشکلی برای ایشان پیش نمی‌آید این نوع از رفتار بی‌پروایانه را لازم می‌دانند. این رفتار به دیگران یک بی‌پروایی و شجاعت مضاعف می‌دهد تا بتوانند راحت‌تر با خطرات مواجه شوند و بر آنها غلبه کنند.

https://eitaa.com/sharhe_hal/4619  

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 در دستگاه خدا و اهل بیت وقتی وارد می‌شوی، باید کار را بسپاری به آنها و جلو برویی ببینی چه می‌شود.

در مناجات شعبانیه به خدا می‌گوییم:

👈«أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِى إِلاَّ اَلْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ»

خدایا هرچه نگاه می‌کنم هر آنچه از امورم را سرپرستی کرده‌ای خیلی زیبا و عالی بوده است؛ خدایا امورم را آنطور که شایسته تو است، سرپرستی کن، نه آنطور که من شایستگی دارم.

وقتی می‌توانی این طور سخن بگویی که بفهمی همه بدی‌هایت از خودت است و همه خوبی‌هایت از خداست‌.

 

🔻 پنجشنبه گذشته شهادت امام کاظم(علیه السلام) در حرم آقا امام رضا (علیه السلام) بودم. نزدیک ظهر رفیقم عجله می‌کرد تا موقع نماز به آنجایی که می‌خواست برسد ولی من  آرام می‌رفتم تا ببینم چه می‌شود و کجا روزیمان می‌شود. موقع نماز رسیدیم به یکی از مساجد گوهرشاد و همانجا بعد از زیارت جای دنجی برای استراحت پیدا کردم.

 

🔻 شب که شد زودتر رفتیم تا از برنامه‌های حرم به ویژه مناجات شبانه حاج منصور ارضی جا نمانیم. تا شروع برنامه حاج منصور خیلی طول کشید و خواب آلود شده بودم و یاد آن کنج دنج افتادم. رفتم کمی استراحت کنم که دیدم از آنجای دنج صدای جمعیتی و روضه خوانی می‌آید. حالم گرفته شد و گفتم آمدیم استراحت کنیم! ولی باشد اشکالی ندارد یک جایی پیدا می‌کنم چُرت می‌زنم، هرچه جلوتر رفتم دیدم جمعیت بیشتری هستند و صدای روضه واضح‌تر و خوش‌تر است.

شاید ۳۰۰ جوان آنجا بودند که میانگین سنی‌ آنها بیشتر از ۲۰ سال نمی‌شد. معلوم بود اکثرا از جنوب شهر مشهد هستند و چهره‌ها کمی غلط انداز، دعای کمیل بود ولی هر یک خط یک روضه داشت، چه روضه‌ای و چه گریه‌هایی! از بهترین جلساتی بود که در عمرم تجربه کردم، حال جلسه کیفیت روضه خوانی و گریه‌ها بی‌سابقه بود.

روضه خوان روضه را عالی می‌خواند اما در خواندن متن دعا چندجایش را اشتباه خواند. جمعیت هم معلوم بود سیم‌هایشان موقع روضه خیلی وصل است ولی موقع دعا آن شور را ندارند.

وسط دعا خواندن نفر بغلی‌ام که کتاب دعایش باز و گویش رویش بود حوصله‌اش سر رفت و ظاهرا سری به اینستا زد، یک لحظه چشمم به گوشی‌اش افتاد، خانمی مشغول حرکات موزون بود. چند لحظه بعد همان طرف با تمام وجود مشغول یا الله و یا رحمان گفتن و گریه زیاد همراه روضه بود!

اینها برخلاف آنهایی که خودشان را خیلی قبول دارند اصلا خودشان را قبول نداشتند و راحت می‌گفتند: خدایا غلط کردم، خدایا من بدم اما دوستت دارم.

 

🔻 اگر در مجلس حاج منصور بودم و خیلی هم حال می‌کردم، تهش از نفسم راضی می‌شدم اما «شَرُ الاُمُورِ الرِّضا عَنِ النَفسِ» متکبر می‌شدم و «أمقَتُ النّاسِ المُتِکبِّرُ» اما حال و هوای اینها را که می‌دیدم هم حال می‌کردم هم می‌فهمیدم چقدر کوچکم.

 

🔻 ما اگر کوچکی بلکه هیچ بودن خودمان در درگاه الهی را بفهمیم، گناهمان، هرچه هم بزرگ باشند در مقابل عفو و رحمت الهی ناامیدمان نمی‌کند و عمل‌مان هم هرچه بزرگ باشد در درگاه عظمت و جلال الهی امیدوارمان نمی‌کند.

پیامبر خدا با آن عباداتش می‌گوید: «مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ» حالا من چه بگویم! ما هرچه هم عبادت کنیم اگر فکر کنیم کاری کرده‌ایم، مصداق این آیه هستیم که: «أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاء»

 

📌 خداوندا ما به تو پناه می‌بریم از سنت اضلالت و از تو می‌خواهیم به فضل و رحمتت ما را در سنت هدایت خود قرار دهی.🤲

https://eitaa.com/sharhe_hal

  • حمید رضا باقری