شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آیت‌الله حائری شیرازی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آیت‌الله حائری شیرازی:

 

🔰 اینکه موقعیت تاریخی و جهانی ما چیست؟ از زبان قرآن بیان کنم، به عنوان تطبیق کلی بر مصداق.

 

🔰 قرآن می‌فرماید در کتاب زبور بعد از تورات نوشتیم این زمین را، بالاخره، بندگان صالح، وارث خواهند شد. این پیام برای بندگان راستین خدا کافی است. مکرر، رهبر بزرگوار فرموده است: ما در سر یک پیچ تاریخی هستیم، جهان بر سر یک پیچ تاریخی است. یعنی انتقال قدرت از فاسدها به صالح‌ها، امام راحل می‌فرمود: من با اطمینان می‌گویم: «اسلام، ابر قدرتها به خاک مزلت می‌کشاند»، من با اطمینان می‌گویم: «اسلام سنگرهای کلیدی را یکی پس از دیگری تسخیر خواهد کرد.» برای اینکه بهتر به زبان آشنا بشویم؛ قضیه ای را از سوره یوسف برایتان نقل می‌کنم.

 

🔰 سوره یوسف احسن القصص است و خداوند به زبان سوره یوسف حق اهل بیت را ادا کرده است. خیلی از مطالب را که می خواهد درباره اهل بیت بگوید، از زبان یوسف و یعقوب در این سوره بیان می‌کند. جفاهایی که به اهل بیت می‌شود را در عمل برادران یوسف شرح می‌دهد و قرآن بر این رسم نازل شده است که « ایاک اعنی و اسمعی یا جارة» منظورم مخاطب است اما می‌گویم همسایه. از غایب صحبت می‌کند اما منظور حاضرین است. از گذشته صحبت می‌کند منظور آینده است.

 

🔰می‌دانید که برادران پیش پدر آمده‌اند که ما خیر خواه یوسف هستیم او را بده، با ما بگردد. ما او را حفظ خواهیم کرد. شب گریه کنان آمدند که ما درحال مسابقه با یکدیگر بودیم یوسف را در کنار اجناسمان گذاشته بودیم، یوسف را گرگ خورد. یعقوب هم گفت که «بَلْ سَوَّلَتْ لَکمْ أَنفُسُکمْ أَمْرا». خیالات شیطانی کردید، سالها گذشت. یوسف در مصر به مقام خزانه‌داری کل رسید و طرف معامله همه شهرها بود واین ها(برادران) رفتند برای گرفتن گندم به خاطر قحطی.

 

🔰گفتند: برادری دیگری هم داریم سهم او را هم بدهید. نداد. وقتی برمی‌گشتند یوسف گفت که آن وسائلی که برای فروش آورده بودند بگذارید زیر خورجینهایشان و گندم را بر روی آنها بریزید. به دو دلیل: یکی اینکه چیزی داشته باشند تا برای خرید دوباره گندم بیایند. دوم اینکه این گندم تمام بشود و دوباره زود برگردند. وقت خداحافظی به آنها گفت: «ائْتُونی بِأَخ لَّکم مِّنْ أَبِیکم». گفتید که برادر پدری دارید، او را برای من بیاورید. «أَ لَا تَرَوْنَ أَنّی أُوفی الْکیل وَ أَنَا خیرُ الْمُنزلین» می‌بینید که به شما پر و پیمان دادم و در پذیرایی شما کم نگذاشته‌ام. این تطمیع بود اما تهدید کرد: «فَإِن لَّم تَأْتُونی بِهِ فَلَا کیل لَکمْ عِندِی وَ لَا تَقْرَبُون» اگر او همراه شما  نباشد نه شما راه خواهم داد و نه کیلی در اختیار شما خواهم گذاشت.

 

🔰خدا از زبان یوسف با ما حرف می‌زند که وقتی به پیش من می‌آیید اهل بیت را همراه خود بیاورید. اگر نیاورید نه نمازتان را قبول می‌کنم و نه حاجتتان را « ائْتُونی بِأَخ لَّکم مِّنْ أَبِیکم، أَ لَا تَرَوْنَ أَنّی أُوفی الْکیل وَ أَنَا خیرُ الْمُنزلین، فَإِن لَّم تَأْتُونی بِهِ فَلَا کیل لَکمْ عِندِی وَ لَا تَقْرَبُون». چرا؟! چون اینها گنهکار بودند. آن برادر بی گناه بود و اگر بیگناه را همراه خود نیاورند گنهکار را نمی‌پذیرند. گنهکار باید بی‌گناه را وسیله شفاعت خود قرار بدهد. به طفیلی او این را می بخشند.

 

🔰در روایت داریم که خدا گناه امت را به خاطر رهبر عادل می‌آمرزد. و صواب امت را به خاطر رهبران فاسد قبول نمی‌کند. در این آیه نقش اهل بیت را برای شفاعت این ها به ما یاد آور می شود. « قَالُوا سَنراوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَ إِنَّا لَفاعلونَ». با پدرش در این موقع گفتگو می‌کنیم سعی می‌کنیم او را بیاوریم. آمدند به پیش پدر. گفتند جنسهایمان را باز کردیم و متاعمان اینجاست: «هَذه بِضاعتُنا رُدَّتْ إِلَینَا وَ نَمِیرُ أَهْلَنَا وَ نحفَظُ ُ أَخَانَا». اجازه بدهید برادرمان بیاید هم کیل و سهم خود را ببرد و ما حفظش خواهیم کرد. تا گفتند حفظش می‌کنیم. پدر گفت: «هَلْ ءَامَنُکمْ عَلَیهِ إِلَّا کمَا أَمِنتُکم عَلی أَخِیه مِن قَبْل» همانطور که آن برادر را دادم و شما لباس خون آلود او را دادید. اعتماد به شما بکنم؟ « فَاللَّهُ خَیرٌ حَافظاً وَ هُوَ أَرْحَم الرَّحِمِین» «لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُم حَتی تُؤْتُون  مَوْثِقاً مِّنَ اللَّه لَتَأْتُنَّنی بِه إِلا أَن یحاطَ َ بِکم». این دیگری به مانند اولی نیست بدون وثیقه نخواهم داد. وثیقه الهی بسپارید که او را بر من برخواهید گرداند مگر اینکه از عهده شما خارج باشد. «فَلَمَّا ءَاتَوْه مَوْثِقَهُم قَالَ اللَّه عَلی مَا نَقُول  وَکیل». وقتی وثیقه را دادند برادر را در اختیارشان گذاشت و گفت خدا وکیل است.

🔰 «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِس» زمان خود را بشناسید. زمان پیچ تاریخی را بشناسید. زمان این حرفی است که یعقوب به برادران یوسف زد. ما می‌گوییم امام زمان را بفرستید ما در خدمتشان هستیم. خداوند به ما می‌گوید: یازده امام برایتان فرستادم چکارشان کردید:«هَلْ ءَامَنُکمْ عَلَیهِ إِلَّا کمَا أَمِنتُکم عَلی أَخِیه مِن قَبْل».

 

🔰 درباره آن یازده تا چکار کردید؟ امت چه کردید با آن یازده تا؟ اما نسبت به این یکی «لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُم حَتی تُؤْتُون مَوْثِقاً». این یکی را بدون وثیقه نخواهم داد. وثیقه می‌خواهد، وثیقه حرفی هم خدا نمی پذیرد. خدا نمی‌پذیرد. وثیقه عملیاتی می‌خواهد. امام راحل بیان می‌کند:

روزها می‌گذرد حادثه ها می‌آید ---  انتظار فرج از نیمه خرداد کشم.

معنایش این نیست که مرگ من در چهارده خرداد است، معنایش این است که نیمه خرداد اولین وثیقه‌ای بود که امت برای امام زمانش داد.

 

🔰 امام محکوم به اعدام بود شهدای پانزده خرداد اعدام او را تبدیل کردند به شش ماه زندان و این به خاطر امام زمان بود، این وثیقه گذاری امت برای آزادی امامشان بود. نایب او آزاد می‌شود آزادی اوست. امام دست امام زمان بود. این دست وقتی باز می‌شود دست امام زمان مبسوط الید شده است.

 

🔰 مردم پانزده سال بعد از تبعید امام مرتبا وثیقه گذاری کردند. امام هم بدون واهمه خرج کرد. امام هیچ احتیاطی نمی‌کرد. همیشه می‌زد به سیم آخر. وقتی که کاپتولاسیون و مصونیت مستجاران آمریکایی تصویب شد، امام گفت: قلبم در فشار است، این چند روز که این اخبار را شنیدم مرگ خودم را از خدا می‌طلبم. جریان این نوار به تمام کشور پخش می‌شد. مردم ما با این قانون، اگر یک ایرانی یک سگ آمریکایی رو زیر بگیرد دادگاه‌های آمریکا او را جلب می‌کنند اما اگر یک آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد دادگاه‌های ما نمی‌تواند آن آمریکایی را احضار کند. شاه ایران را با سگ آمریکایی کنار هم گذاشت این منتهای بی احتیاطی است؛ به سیم آخر زد. هرچه می‌خواهند بکنند. این کار به مردم گستاخی می‌داد. به مردم روحیه می‌داد و روحیه را از وابستگان شاه می‌گرفت. وقتی این را گفت تبعیدش کردند. باز مردم جان فشانی کردند تا امام از تبعید برگشت.

 

🔰 از دوازده خرداد تا بیست و دوم خرداد مردم جان فشانی ها کردند. امام حاکم شد یعنی نماینده امام زمان حاکم شد. اینها همه وثیقه‌هایی بود که دادند؛ ایستادند و خداوند به وعده‌اش عمل کرد و آزاد کرد. دقیق، هرچه مردم دادند و خرج کردند؛ زمینه امام بالا آمد.

📌 زمان  ما این است، دارد حبل الله بر سر جایگاه اصلی خود برمی‌گردد.

 

🔰 اما نکته‌ای مانده که به شما عرض بکنم. «فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً». قبل از اینکه با دشمن روبرو بشوند. طالوت به یاران خود گفت: خدا شما را به یک نهر می‌آزماید. هر که از آن نهر خورد از من نیست و هر کس از آن نخورد از من است مگر اینکه با دستش یک کف خورده باشد.

 

🔰 فقط افراد قلیلی نخوردند که تعدادشان ۳۱۳ نفر بودند. امام زمان هم که امام زمان هم با ۳۱۳ نفر می‌آید پس یک نهری هم در آنجاست که این ها نمی‌خورند و با او می مانند.

این نهر چیست؟! این نهر قدرت است. ما از این قدرتمان سوء استفاده بکنیم. « فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیسَ مِنِّی». همه سر نهر طالوت هستیم. زیر میزی روی میزی کردن خورد از این آب است. نخور! امتیاز برای خود و بچه هایش گرفتن خوردن از این نهر است. قناعت کردن « إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیدِهِ»

📌ما را امتحان می‌کنند. «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِس» بدانیم سر این نهریم. بدانیم عالم در حال دگرگونی است.

..........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙 (حضرت آیت‌الله حائری شیرازی)

 

🔰هر جا اختلافی دیدید بدانید که قیام برای نفس است. قیام برای نفس هست که انسان را به غیبت می‌کشد، به تهمت می‌کشد، به فساد اخلاق می‌کشد. قیام برای نفس است که جمع‌ها را متفرق می‌کند و افراد متحد را متفرق می‌کند. قیام برای خدا هست که افراد متفرق را متحد می‌کند. دعوت امام امت برای قیام لله بود در کلامش اثر، خاصیت [بود].

 

🔰 امام که در حیات ما زندگی او برای ما قابل لمس بود، می‌بینیم یک طلبه بوده است، بعد شده یک فاضل؛ در دوره فضل و اجتهاد و علمیتش به انگیزه قیام لله، امر به معروف و نهی از منکر کرده است. تنها بود، یکی بود، خدا یکی او را کثیر کرد. بی یار و یاور بود، خدا برایش یار و یاور قرار داد. گمنام بود، خدا او را معروف و مشهور کرد. سلاح و ساز و برگ جنگی هیچ نداشت، حتی یک چاقو قلم تراش برای [اینکه] دفاع از خود بکند نداشت. خدا به او هواپیما‌های شکاری و فانتوم و اینها داد، اینها را خدا به او داد. او از کسی نگرفت، با کسی پیوند نکرد، با کسی قرار داد نبست، با خدا قرار داد بست و هر قراری با هر کسی داشت پاره کرد. تنها، یکه، بدون تکیه به وعده کسی، نوید کسی، کمک کسی، مادیات کسی حرکت کرد. خدا به او نصرت داد. همه پیشرفت او نتیجه قیام او لله بود، همه پیشرفت مردم هم بخاطر قیام لله‌شان است.

 

🔰 بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، قیام‌های للنفس بوجود آمد، نتیجه‌اش جنگ‌های داخلی بین مسلمان‌ها شد، نتیجه‌اش تفرقه شد، نتیجه‌اش ضعف‌ها شد، سستی‌ها شد، زبونی‌ها شد. همین مردمی که وقتی قیام لله کرده بودند، بر بزرگ‌تر‌های عالم آن روز حاکم شدند، وقتی که از قیام لله به قیام للنفس روی آوردند و هر کس برای گرم کردن تنور خودش کار کرد و هر کسی به فکر خودش افتاد. اینها که عددشان به یک میلیارد، هزار میلیون نفر رسیده بود، در دوره هزار میلیونی، چاره سه میلیون یهودی را نکردند.

 

🔰 آن روزی که قیامشان لله بود، سه میلیون نفر نشده بودند در مقابل میلیون‌ها مردم عالم ایستادند و پیروز شدند. امروز که مسلمان‌های عالم قیامشان للنفس است، جمعیتشان به میلیارد رسیده است، از عهده سه میلیون، آن هم یهودی، بر نمی‌آیند.

 

🔰 اینها عبرتی است برای اهل عبرت که ضعف خودشان را از قیام للنفس بدانند و قدرتشان را از قیام لله بدانند و ما تا اینجا به هر چه رسیده‌ایم و هر پیروزی که حاصل شده است، از لطف خدا، محبت خدا و تاییدات الهی، نتیجه قیام لله امام و قیام لله امت است و اگر امت درجات، محرومیت کشید، پیشرفت نکرد، متوقف شد، بخاطر این بوده است که آن قیام لله‌ش کامل نبوده یا قیام للنفس داخل قیام لله شده است و قیام او مخلوط شده است.

 

🔰 هر گاه که امت مثل امام شد، همانطوری که او در قیام لله‌ش دیگر قیام للنفس نیست، فرد هم اجازه ندهد که در قیام لله‌ش قیام للنفس دخالت بکند، آن هم مثل امام موفق می‌شود، موانعش بر طرف می‌شود، مشکلاتش حل می‌شود. هر مسئولی در هر جا که هست، هر کسی در هر حدودی که دارد کار می‌کند، سعی کند قیام برای نفس وارد قیام لله‌ش، وارد شغلش نشود، وارد کارش نشود، وارد حرفش نشود، وارد نگاهش نشود.

 

🔰 اگر اینطور شد خدا عمل انسان را قبول می‌کند، وقتی خدا قبول کرد انسان موفق می‌شود اما اگر قیام للنفس داخل کار شد، این مثل بشقاب پلویی می‌شود که داخلش یک فضله موش باشد. شما خودت می‌خوری که تعارف خدا بکنی؟! عمل را وقتی آلوده شد نمی‌پذیری؛ خدا هم وقتی عمل آلوده شد نمی‌پذیرد. چیزی که به خود نمی‌پسندی به دیگران نپسند. اگر آشپز به شما یک دیگ برنج داد با یک فضله موش در آن، نمی‌پذیری.

 

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

علم هیأت شیهد طیب حاج رضایی

📌این تصویر به یاد ماندنی مربوط به دسته "حر انقلاب"، شهید طیب حاج رضایی در روز پانزده خرداد است.

 

🔻 شهیدی که بزرگ‌ترین دسته تهران را داشت و یکی از شرط‌های دعوت از روحانیون برای سخنرانی در هیأتش این بود که سخنران سیاسی صحبت نکند و علیه شاه حرف نزند! کسی که موقع آدم به خیابان آوردن در طرفداری از شاه و مجلس گرم‌کردن برای او شعبان بی‌مخ به او حسادت می‌ورزید و با او رقابت می‌کرد.

 

🔻 اما در پانزده خرداد قلوب بندگان خدا در بین دو انگشت اراده خداوند منقلب شد و اراده بندگانش به اراده قیام لِله حضرت امام متصل؛ روزی که مردم برای خدا قیام کردند و برای خدا خون دادند و شهید طیب هم یکی از آنها بود.

..................

📝 وقتی توحید و اخلاص این چنین در  قیام لِله مردم جلوه می‌کند به یاد ماندنی می‌شود. مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی نقل می‌کنند: « پس از ماجرای پانزده خرداد، خدمت امام مشرف شدم. حدود ۳۵ دقیقه خدمت‏ ‎‎‏ایشان صحبت کردم. حادثه پانزده خرداد را برای امام توضیح دادم. و امام حدود بیست‏ ‏دقیقه اشک می‌ریختند.» پیام انقلاب ش ۸۲، ص ۲۱.

به همین مناسبت خواندن خاطره زیر در رابطه با قیام لله و جذب قلوب از آیت‌الله حائری شیرازی در مورد پدر خانمشان "آیت‌الله سیدنورالدین حسینی‌الهاشمی" را پیشنهاد می‌دهم.👇

 

🔻«کلام امام دل‌ها را گرفت، به خاطر چه؟ امام قیامش لِله بود. شما هر وقت خواستید حرفی بزنید، تذکر دهید، یک نگاهی بکنید، یک سرکی به خودتان بکشید، ببینید کجا می‌سوزد؟ قیام لله است یا قیام نفس است؟ چه است انگیزه؟ اگر للنفس است به نفس بگویید آقا معذرت می‌خواهم، دیگر از من گذشته، اگر دیدید لِله است بگوید.

آن وقت ببینید چقدر اثر می‌گذارد. خدا رحمتش کند مرحوم آقا میرزا نورالدین تازه از نجف آمده بود، مخلص بود.

 

🔻خودش نقل کرده بود قدم می‌زدم بالای دروازه قرآن، دیدم چند تا کنار جوی آب رودخانه نشسته‌اند. از صحبت هایشان متوجه می‌شود که مشروب را هم گذاشتند در جوی تا خنک بشود تا زهر مار کنند.  ایشان گفت با خودم گفتم زودتر رد شوم مبادا مسخره‌ام کنند، بعد برگشتم گفتم خب مسخره‌ام بکنند، چه می‌شود؟ به خودم گفتم که درس خواندی برای چه؟ طلبه شدی برای چه؟ عالم شدی برای چه؟ آیا درست است من به این‌ها امر به معروف نکنم، نهی از منکر [نکنم.] من یقین دارم اثر نمی‌کند. به خودم گفتم این نهی از منکر را کجا گذاشتند من باید بگویم. آهسته آهسته به طرف این‌ها آمدم، یواش یواش قدم زنان تا نزدیک این‌ها نشستم. صحبت کردم با این‌ها، حرف زدم از این طرف آن طرف، قصص انبیاء گفتم و این‌ها که قلبشان نرم شد و اشکشان جاری شد و نادم شدند از این میگساری. برگشتم به این‌ها سلام کردم. آرام آرام به این‌ها حرف زدم، این‌ها اشکشان جاری شد. این شیشه‌های شرابشان را از زیر در آوردند بزنند سر سنگ بشکنند، گفتم نه، نشکنید، شیشه‌ها مالیت دارد. شیشه‌ها را خالی کردم روی زمین، نخوردند.

 

🔻حدود الله یعنی این؛ پولی که داده برای آن الکل ۵۰ تومان فرض کنید شیشه آن زمان یک قران باشد ، ۵۰ تومان پول دادی شارع می‌گوید بریز روی زمین اما یک قران پول شیشه را می‌گوید اجازه نداری.!! حدود الله یعنی همین.

 

🔻 گفت همین‌ها بعدا شدند از گردانندگان کارهایش، شدند رئیس جلسه، مساله گوی جلسه، نوحه خوان جلسه، او از قمارخانه‌ها استادهای اخلاق درست کرد. وقتی قیام لله باشد آدم قمارباز را تبدیل می‌کند به مساله گو، اما اگر مساله گو، جوان، دید صحبت خدا و دین نیست همین مساله گو می‌شود قمارباز؛ دید بوی خدا نمی‌آید، دید مساله مساله خدا نیست، مساله مساله باندبازی و دسته بندی است، اصلا قیام للنفس است که باند را به وجود می‌آورد. خط خطی شدن‌ها این‌ها آثار قیام للنفس است؛ این بچه‌های ولگرد خیابان‌ها اگر یک نفس خوبی به آنها بخورد می‌شوند جبهه رو، جبهه رو‌ها هم اگر دیدند که در جبهه صحبت خدا نیست، صحبت خط خطی و قدرت طلبی است همان‌ها می‌شوند ولگرد خیابانی؛ انسان هم مستعد برای این کار است، هم مستعد برای آن کار؛ یک کاری بکنید شما که کار برای خدا باشد، برای رضای خدا باشد. قیام للنفس نباشد.»

............................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰بعد از عملیات خندق رفتند خدمت امام، ایشان گفت مگر شما برای پیروزی می‌جنگید؟ مگر شما جزو قدرت طلب‌ها هستید؟ مگر شما کشورگشا هستید؟ شما برای رضای خدا می‌جنگید، هر چه او راضی شد؛ شما برای تکلیف شرعی می‌جنگید. 
یک دفعه من در حضورشان عرض کردم: امام ائمه جمعه بعضی‌هایشان خسته شدند...
🔰ایشان فرمودند: ما آمده‌ایم در یک حرکتی و باید بایستیم؛ از قول من به آقایان سلام برسان، بگو ما تکلیف شرعی داریم، کار را شروع کردیم باید تا آخر ادامه بدهیم، به آقایان بگو اگر پای تفاوت باشد و کنارگیری و خستگی باشد من از آقایان أولی‌تر هستم، می‌بینید وضع من چطور است!
🔰 یک ملاقات قبل از من بود، یک ملاقات بعد از من بود، به وضع خودشان اشاره کردند که این کارها را من باید انجام دهم؟! یعنی من در این سن دارم کارم را انجام می‌دهم.
📝(خاطره از مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی امام جمعه سابق شیراز)

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

(تلخیص سخنرانی آیت‌الله حائری شیرازی)

 

🔰 «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور؟» مومنین ولی شان خداست، آنها را از ظلمات به سمت نور هدایت می‌کند.

«والذین کفروا اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات» کفار ولی شان طاغوت‌ها هستند و آنها را از نور به سمت ظلمات می‌برند.

 

🔰 یک دفعه هست که یک فرد را می‌گوئید، از نور بردند به سمت ظلمت، و بعد هم در همان ظلمت مرد؛ تکه تکه می‌گیری بحث را و می‌گوئید یک فرد را خدا از ظلمت آورد به نور، و در نور بود و به عالم بقا پیوست و از دنیا رفت؛ تکه تکه می‌گیری فرد را.

یک دفعه نسل ها را به هم متصل می‌کنی و آیه را در ارتباط نسل‌ها مطالعه می‌کنی.

 

یعنی چی؟ یعنی این نسل را مقداری آورد در نور. نسل بعد را پشت سر این تا مقدار و مبلغ بیشتری آورد در نور، همینطور نسل به نسل بگذرد، تا ده، دوازده، یا بیست یا پنجاه نسل، آنوقت نسل پنجاهم به نوری برسد که نسل اول به آن نرسیده بود.

در طاغوت‌ها که مردم را از نور به سمت ظلمت می‌برند، در آنها هم نسل به نسل فرض کنید، یعنی آن نسل تا یک حد ظلمت رفته، نسل بعدی دنباله او را برود، نه که همان حد را تکرار کند.

 

🔰 در ذهن ما ابتدای امر می‌آید، یک فاصله‌ای بین ظلمت و نور می‌گیریم، می‌گوئیم خدا مردم را از این ظلمت می‌آورد به این نور و بعد می‌گوئیم طاغوت‌ها هم این کفار را از نور می‌آورند تا این ظلمت، یک وقت هم می‌گوئید که اینجوری، از ظلمت آورد تا نور، این نسل را؛ نسل بعد را تا نور بیشتر، همینطور تا این به دوره نور اعلی برسد. به دوره‌ای برسد که نور کاملا ظاهر بشود، «اشرقت الارض بنور ربها»

 

🔰 ما در دوره امام زمان (علیه السلام) می‌گوئیم، نوری که می‌خواستند همه انبیا عرضه کنند، ایشان عرضه می‌کنند. در انبیا ضعفی نبوده، در ائمه ما نقصی نبوده؛ مردم بنا بود استعداد لازم را برای درک این نور پیدا کنند.

نسل به نسل بگذرد و ظلمات مختلف را اینها تجربه کنند تا برسد به جایی که بتوانند با نور حرکت کنند. پس در آن زمان به نوری می‌رسند مومنین، که در زمان‌های قبل نرسیده بودند.

 

 🔰 پس معنی «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» این است، که او می‌خواهد هر نسلی را به سمت نور ببرد اما نمی‌آیند، نمی‌کشند، یا نمیخواهند. همینطور اینها را دعوت به نور می‌کند، تا برسد به آن نسلی که نور را به طور کامل دریافت کند، پس اینجوری ببینید که نسل‌ها همینطور به سمت نور بروند تا به نور اعلی.

 

🔰 در مورد طاغوت‌ها هم «یخرجهم من النور الی الظلمات»، موفق می‌شود این نسل را از نور تا این اندازه خارج کند. فرزندان او را از دنباله راه در ظلمت می‌برد و نسل بعد از او بقیه این ظلمات را طی می‌کنند، همینطور نسل به نسل ظلمت روی ظلمت می‌آید و اینها سیر می‌کنند، قعر ظلمت را، عمق ظلمت را. تا چهل نسل که گذشت، به جایی از ظلمات می‌رسند که سابقه نداشته، مثل امروز بشر که به جایی رسیده که اصل وجود خدا را انکار می‌کنند.

 

🔰 بشر در عصر ما به حدی از ظلمت رسیده که در عصرهای گذشته سابقه نداشته، امروز بشر به جایی رسیده که اینکه حتی شعور داشته باشد انسان، این را هم اشکال می‌کند، در این هم شک می‌کند. در عقل شک می‌کند! در دستگاه شناخت شک می‌کند!

 

🔰 این یک تعبیر لطیفی است که می‌گوید «یخرجهم من الظلمات الی النور» و «یخرجونهم من النور الی الظلمات» یعنی در هر حدی که انسان هست، یک ترکیبی است از نوری و ظلمتی. یعنی آن ظلمت، ظلمتی پایینتر از آن هم هست و آن نور، نروی بالاتر از او هم هست. «و فوق کل ذی علم، علیم.» مافوق هر صاحب علمی، عالمی است. اینجور که بیان کنیم مساله را، می‌گوئیم هر کس در هر حد از ظلمت که باشد، یک تتمه ای از نور برایش مانده؛ و هر کس در هر حدی از نور که باشد، خودش احساس نیاز به نور بالاتر می‌کند و عطش نور بیشتر هنوز دارد.

.......................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

(آیت‌الله حائری شیرازی)

 

🔰 انسان استعداد عوض شدن دارد، خدا انسان را نوعی آفریده است که می‌تواند تغییر و تبدیل پیدا کند و عوض شود مثلا ممکن است انسان‌های بسیاراحتیاط کار، با برنامه و شیوه‌ای، انسان‌های جسور و بی باکی بشوند. گاهی این تغییر و تحول بوسیلۀ تجربه‌ها و حوادثی که واقع می‌شود، صورت می‌گیرد و گاهی بوسیله آموزش‌ها، صحبت و ....

 

🔰 عموماً فاتحین تاریخ چه اسکندر مقدونی، چه چنگیز، چه تیمور یا نادر و... همه این‌ها را حوادث دگرگونشان کرد، این‌ها جرأت را از کجا آوردند؟ چنگیز خان، خودش در قلمرویی که بوده در ترکستان، قسمت تبت، مغولستان و دشت که زندگی می‌کرد، آن‌ها یک عده صحرانشین بودند که یک منطقه‌ای، گاهی دست به دست می‌شد، چینی‌ها بر آنجا حکومت داشتند، اکثر اوقات هم ایرانی‌ها بر آنجا حکومت داشتند. خودشان اصلاً کسی نبودند، اما سیر حوادث، چنان او را زیر و رو کرد که بزرگترین امپراطوری‌ها را شکست داد و امپراطوری تشکیل داد.

 

🔰 فاتحین تاریخ به این نتیجه رسیدند که داخل صحنه‌ها بشوند بهتر از این است که خودشان را عقب بکشند و خطر رفتن داخل صحنه کمتر از خطر کنار کشیدن است، مطلع شدند به اینکه انسان اجلش با تقدیر می‌رسد، وقتی به این نتیجه رسیدند، مانند جوجه‌ای که از تخم بیرون آمده، پر در آوردند، یک انسان‌های استثنایی شدند. تعداد کمی از این‌ فاتحان هم مؤمن بالله بودند و کمی از آن‌ها مساله خدا و قیامت برایشان مطرح بود.

 

🔰 چنگیز خان پنهان نمی‌شد، می‌آمد در وسط صحنه و بخاطر همان حالت رفتنش داخل صحنه، سلطان محمد خوارزمشاه را شکست داد. جلال الدین پسر سلطان محمد بهتر از پدرش برخورد کرد. یعنی می‌آمد داخل صحنه و [مردم را] حرکت می‌داد و خیلی مشکلات برای چنگیز به وجود آورد. چنگیز به همه جا نماینده فرستاده بود که این جلال الدین را دستگیر کنند. در یک موقعی ظاهراً در کنار رودخانه سند، نیروهای چنگیز، جلال الدین را محاصره کردند. وقتی از همه طرف محاصره شد، با اسب به آب زد و از خودش دفاع می‌کرد و خارج شد. چنگیز همیشه می‌گفت از چنان پدری، چنین پسری تعجب است، گفته بود چون او از میدان آب و آتش گذشت، از آیندۀ او باید ترسید.

 

🔰 امام (ره) این سرّ را فهمید که داخل خطر رفتن است که خطر را رفع می‌کند. از خطر دور شدن، خطر را برطرف نمی‌کند. نگفت مثلاً در زمانی که راهپیمایی می‌کنید، اگر به سمتتان تیراندازی کردند پنهان شوید، گفت شما راهپیمایی‌تان را بکنید و آن‌ها هم بکشند، همه می‌گفتند این عجب مدل جدیدی است. [می‌گفت] بی اسلحه جلو مسلح بایستید و جلو بروید که پیروز می‌شوید. این در فرهنگ عالَم نیست. حتی بعضی‌ها نزد روحانیین می‌آمدند و می‌گفتند در جنگ‌های اسلام هم اصحاب پیامبر، اگر سلاح کم داشتند اما [بالاخره] مسلح بودند. ولی می‌دیدند، امام خمینی به مردم بی سلاح می‌گوید بروید برای مقابله. خب، بی اسلحه به مقابله‌اش بروید با چه قاموسی با چه فرهنگی با چه برنامه‌ای؟ نمی‌دانستند که امام یک سرّی را فهمیده است که دیگران متوجه نشده‌اند.

 

🔰 عده‌ای می‌گویند چون مسلحین نخواستند که با آن‌ها برخورد کنند، پیروز شدند؛ بله، من هم قبول دارم که نخواستند با آن‌ها مقابله کنند، اما بحث این است که چه شد که نخواستند مقابله کنند؟ همین حرکت‌های آن‌ها بود که قدرت و انگیزه مقابله را از آن‌ها گرفت. شهادت‌های مردم، به رحم آورد دل آن سربازانی که مأمور بودند، بزنند. مردم، جواب گلوله را با گل دادند، لذا وجدان آن‌ها را منقلب کرد.

 

🔰 مهم این است که انسان وقتی از حوادث و سختی‌ها بیرون آمد، ترسش از بین می‌رود. ترس زندان انسان است، سلول انسان است. هر جا ترس همراه انسان است، انسان در سلول است؛ در زندان است. اگر یکبار آمد داخل صحنه و مقابله کرد، او را در هیچ شیشه‌ای نمی‌توان حبس کرد. این روح از شیشه خارج شده است و وقتی از شیشه خارج شده دیگر نمی‌توان او را دوباره در شیشه گذاشت.

 

📌 این جمهوری اسلامی در این فشارها که قرار گرفته است؛ ابر قدرت‌ها، شوروی، آمریکا، انگلستان و فرانسه که خودشان را اولیای امور عالم می‌دانند؛ وقتی این جمهوری از آب و آتش‌ها بگذرد، همان حرف چنگیز را تکرار خواهند کرد که کسی که از این معرکه‌ها جان سالم به در برد، باید از عاقبتش ترسید.

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری