شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

علم هیأت شیهد طیب حاج رضایی

📌این تصویر به یاد ماندنی مربوط به دسته "حر انقلاب"، شهید طیب حاج رضایی در روز پانزده خرداد است.

 

🔻 شهیدی که بزرگ‌ترین دسته تهران را داشت و یکی از شرط‌های دعوت از روحانیون برای سخنرانی در هیأتش این بود که سخنران سیاسی صحبت نکند و علیه شاه حرف نزند! کسی که موقع آدم به خیابان آوردن در طرفداری از شاه و مجلس گرم‌کردن برای او شعبان بی‌مخ به او حسادت می‌ورزید و با او رقابت می‌کرد.

 

🔻 اما در پانزده خرداد قلوب بندگان خدا در بین دو انگشت اراده خداوند منقلب شد و اراده بندگانش به اراده قیام لِله حضرت امام متصل؛ روزی که مردم برای خدا قیام کردند و برای خدا خون دادند و شهید طیب هم یکی از آنها بود.

..................

📝 وقتی توحید و اخلاص این چنین در  قیام لِله مردم جلوه می‌کند به یاد ماندنی می‌شود. مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی نقل می‌کنند: « پس از ماجرای پانزده خرداد، خدمت امام مشرف شدم. حدود ۳۵ دقیقه خدمت‏ ‎‎‏ایشان صحبت کردم. حادثه پانزده خرداد را برای امام توضیح دادم. و امام حدود بیست‏ ‏دقیقه اشک می‌ریختند.» پیام انقلاب ش ۸۲، ص ۲۱.

به همین مناسبت خواندن خاطره زیر در رابطه با قیام لله و جذب قلوب از آیت‌الله حائری شیرازی در مورد پدر خانمشان "آیت‌الله سیدنورالدین حسینی‌الهاشمی" را پیشنهاد می‌دهم.👇

 

🔻«کلام امام دل‌ها را گرفت، به خاطر چه؟ امام قیامش لِله بود. شما هر وقت خواستید حرفی بزنید، تذکر دهید، یک نگاهی بکنید، یک سرکی به خودتان بکشید، ببینید کجا می‌سوزد؟ قیام لله است یا قیام نفس است؟ چه است انگیزه؟ اگر للنفس است به نفس بگویید آقا معذرت می‌خواهم، دیگر از من گذشته، اگر دیدید لِله است بگوید.

آن وقت ببینید چقدر اثر می‌گذارد. خدا رحمتش کند مرحوم آقا میرزا نورالدین تازه از نجف آمده بود، مخلص بود.

 

🔻خودش نقل کرده بود قدم می‌زدم بالای دروازه قرآن، دیدم چند تا کنار جوی آب رودخانه نشسته‌اند. از صحبت هایشان متوجه می‌شود که مشروب را هم گذاشتند در جوی تا خنک بشود تا زهر مار کنند.  ایشان گفت با خودم گفتم زودتر رد شوم مبادا مسخره‌ام کنند، بعد برگشتم گفتم خب مسخره‌ام بکنند، چه می‌شود؟ به خودم گفتم که درس خواندی برای چه؟ طلبه شدی برای چه؟ عالم شدی برای چه؟ آیا درست است من به این‌ها امر به معروف نکنم، نهی از منکر [نکنم.] من یقین دارم اثر نمی‌کند. به خودم گفتم این نهی از منکر را کجا گذاشتند من باید بگویم. آهسته آهسته به طرف این‌ها آمدم، یواش یواش قدم زنان تا نزدیک این‌ها نشستم. صحبت کردم با این‌ها، حرف زدم از این طرف آن طرف، قصص انبیاء گفتم و این‌ها که قلبشان نرم شد و اشکشان جاری شد و نادم شدند از این میگساری. برگشتم به این‌ها سلام کردم. آرام آرام به این‌ها حرف زدم، این‌ها اشکشان جاری شد. این شیشه‌های شرابشان را از زیر در آوردند بزنند سر سنگ بشکنند، گفتم نه، نشکنید، شیشه‌ها مالیت دارد. شیشه‌ها را خالی کردم روی زمین، نخوردند.

 

🔻حدود الله یعنی این؛ پولی که داده برای آن الکل ۵۰ تومان فرض کنید شیشه آن زمان یک قران باشد ، ۵۰ تومان پول دادی شارع می‌گوید بریز روی زمین اما یک قران پول شیشه را می‌گوید اجازه نداری.!! حدود الله یعنی همین.

 

🔻 گفت همین‌ها بعدا شدند از گردانندگان کارهایش، شدند رئیس جلسه، مساله گوی جلسه، نوحه خوان جلسه، او از قمارخانه‌ها استادهای اخلاق درست کرد. وقتی قیام لله باشد آدم قمارباز را تبدیل می‌کند به مساله گو، اما اگر مساله گو، جوان، دید صحبت خدا و دین نیست همین مساله گو می‌شود قمارباز؛ دید بوی خدا نمی‌آید، دید مساله مساله خدا نیست، مساله مساله باندبازی و دسته بندی است، اصلا قیام للنفس است که باند را به وجود می‌آورد. خط خطی شدن‌ها این‌ها آثار قیام للنفس است؛ این بچه‌های ولگرد خیابان‌ها اگر یک نفس خوبی به آنها بخورد می‌شوند جبهه رو، جبهه رو‌ها هم اگر دیدند که در جبهه صحبت خدا نیست، صحبت خط خطی و قدرت طلبی است همان‌ها می‌شوند ولگرد خیابانی؛ انسان هم مستعد برای این کار است، هم مستعد برای آن کار؛ یک کاری بکنید شما که کار برای خدا باشد، برای رضای خدا باشد. قیام للنفس نباشد.»

............................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی