شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

استعمار کهن ( قسمت دوم: فتح آمریکا و هند )

پرتقالی‌ها

طلایه داران استعمار کهن، پرتقالی‌ها بودند، آنها که در حاشیه اوقیانوس اطلس زندگی می‌کردند، اولین کشور اروپایی بودند که در اواسط قرن پانزدهم میلادی( ۱۴۸۶م) موفق شدند قاره آفریقا را دور زده و اکتشافات جدیدی در سوی دیگر آفریقا داشته باشند و در (۱۴۹۸م) موفق شدند به هند رسیده و در کلکته لنگر بیاندازند.

کشتی‌های پرتقالی با بارزدن ادویه‌جات هندی که قبل از آن، تنها از مسیر جاده ابریشم به اروپا منتقل می‌شد، در سفری سخت و با وجود از دست دادن یک سوم خدمه‌ خود بالاخره با موفقیت به کشور خود بازگشتند.

کاروان دریایی پرتقالی‌ها در سفر دوم خود، نه با بارهای تجاری از محصولات اروپا بلکه با سلاح‌های آتشین و فرمان پادشاه به "فرانسیسکو دآلمیدا" به عنوان نائب السلطنه هند، راهی هند گردیدند. آنها با کمک سلاح‌های خود موفق شدند به راحتی با شکست حکومت‌های وقت بر مردم بی‌دفاع هند غالب آیند، بعد از آن نیز راهی مناطق غربی شده و حکومت خود را به مناطق خلیج عدن و فارس توسعه دهند.

اسپانیایی‌ها

کشور همسایه پرتقالی‌ها یعنی اسپانیا دومین کشور پیشگام در استعمار کهن بود، آنها از مسیر جدید یعنی اوقیانوس اطلس راهی جهان تازه خود شدند. کریستف کلمب مامور اسپانیایی بود که در 1492م به سواحل کوبا و هائیتی رسید و با تصور اینکه به ژاپن یا هند رسیده است به اروپا بازگشت.

"آمریگو وسپوچی" دریانورد ایتالیایی که همچون کلمب برای اسپانیا کار می‌کرد، پنج سال بعد از او متوجه شد سرزمینی را که کریستف کلمب کشف کرده هند یا ژاپن نیست و قاره جدیدی است و اروپایی‌ها به افتخار این کشف او نام این قاره جدید را "آمریکا" گذاشتند.

کشف قاره جدید باحضور بومیان ناآشنا با سلاح‌های آتشین اروپا، اروپایی‌ها را برای فتح سرزمین‌های جدید به تکاپو انداخت:

انگلیسی‌ها در (۱۴۹۷م) به این قاره لشکر کشیده و قسمت‌های میانی آمریکای شمالی را به نام خود ثبت نمودند.

اما قاره جدید آنقدر وسعت داشت که همه را جادهد فرانسوی‌ها هم اگرچه دیر آمدند(۱۵۲۴م) اما توانستند سرزمین‌های آمریکای شمالی یا همان کانادا را به نام خود ثبت کنند.

اسپانیایی‌ها و پرتقالی‌ها هم به مناطق خوش‌آب‌ و هوای مرکزی و جنوبی قاره آمریکا بسنده کردند.

با تبلیغات کشورهای اروپایی مردم از کشورهای مختلف اروپا راهی سرزمین جدید می‌شدند آنها که از آمستردام هلند آمده بودند (نیو آمستردام) را بنا نهادند و آنها که از یورک انگلستان آمده بودند (نیو یورک) برخی دیگر هم که به ویرجین ملکه انگلیس علاقه داشتند (ویرجینیا) را به نام او نامیدند، فرانسوی‌ها هم که به لویی پادشاه فرانسه علاقه‌مند بودند (لویزیانا) را به نام او نامیدند، ایتالیایی‌هایی که از ونیز مهاجرت کرده بودند هم (ونوزوئلا) را به این نام نامیدند.

استعمار تاریخی مقدمه استعمار کهن (قسمت دوم)

میهمانان ناخوانده

همانطور که قبل از این نیز اشاره کردیم قاره آمریکا چندین قرن قبل از حضور آمریکایی‌ها در آنجا توسط ایرانیان و مسلمانان کشف شده و دارای تمدن‌های قدرت‌مندی بود اما با این نقیصه که سلاح‌هایی آتشین نداشتند تا از خود دفاع کنند. عمده ساکنان این قاره به دست مهاجران اروپایی کشته یا عقیم شدند، بنا به برخی آمار بین ۷۰ تا ۹۰ میلیون بومی این قاره و بنا به برخی دیگر از آمار بیش از ۲۰ میلیون سرخ‌پوست حاضر در آمریکای شمالی و مرکزی و قریب به ۱۰ میلیون مردم ساکن آمریکای جنوبی قربانیان زیاده خواهی مردم مهاجران اروپایی شدند.

و درواقع اشغال آمریکا در ادامه سقوط کشورهای اسلامی در آندلس بوده است و پس از خیانت محمدثانی، اروپایی‌ها به سوی قاره آمریکا برای فتح باقیمانده‌های فتوحات سرزمین های اسلامی حرکت کردند و در قاره آمریکا جنایات بی‌شماری مرتکب شدند.

مهاجمین اروپایی برای نابود سازی فرهنگ کهن تمدن‌های بومی قاره آمریکا اقدام به سوزاندن کتاب‌های آنها که در زمینه‌های مختلف نگارش شده بود کردند، به طور مثال تمدن بزرگ و پیشرفته مایا بیش از هزار جلد کتاب آکاردئونی شکل، تالیف کرده بودند که موضوعاتی مانند تاریخ قوم مایا، نظام اعتقادی، ستاره شناسی و پیشگویی، ریاضیات، طب و گاهشماری را در بر می‌گرفت. این کتاب‌ها تقریبا همگی به دست کشیش‌های اسپانیایی سوزانده شدند، یکی از این کشیش‌ها بنام "اسقف دیگو دلاندا" که عامل اصلی از دست رفتن آثار مکتوب قدیمی مایا بود سوزاندن کتاب‌های مایاها را این‌گونه توصیف کرده‌است:

«این مردمان در عین حال با استفاده از نشانه‌ها و حروف مشخص کتاب‌هایی نوشته و در آن‌ها امور باستانی و دانش کهن خویش را توصیف نموده بودند، آنها این نوشتارها را درک می‌کردند و به دیگران نیز می‌فهمانیدند و آموزش می‌دادند. ما تعداد بسیار زیادی از این کتاب‌ها را یافتیم و چون مشاهده کردیم در میان آن‌ها چیزی جز خرافات و دروغ‌های شیطانی وجود ندارد، همه را سوزاندیم که به شکل حیرت‌آوری باعث تاثر و افسوس آن‌ها شد و دست آخر همه آن‌ها را پریشان و محنت‌زده کرد.»

 در زمینه مهمان نوازی بسیار قوم با فرهنگی بوده اند. یکی از سربازان همراه کاپیتان «جان اندیکوت» در توصیف حمله خود بر قوم پیکو چنین می گوید: 

«هنگامی که سرخ پوستان پیکو احساس کردند به آنان نزدیک می شویم به استقبال ما شتافتند و فریاد خوش آمدید انگلیسی ها سردادند اما آنها از طرح شومی که برای آنان پنهان کرده بودیم آگاهی نداشتند».

برخلاف تمدن ایرانی و اسلامی که با ورود و فتح سرزمین ها به ملت آن احترام گذاشته و اقدام به آبادانی آنجا می‌کردند، اروپایی ها با فتح هر سرزمینی در آن ویرانی‌های بسیار و جبران ناپذیر پدید می‌آوردند و مردم آن سرزمین را نابود می‌کردند.

ژن خوب و ژن بد

جرج واشنگتن می‌گوید: 

«گسترش تدریجی شهرک های سفید پوست نشین مستلزم آن است که سرخ پوستان وحشی از مناطق سکونت خود فرار کنند. همانگونه که گرگ ها فرار می کنند . گرگ‌ها و سرخ پوستان هر دو موجودات درنده هستند هر چند که منظرشان متفاوت است.»

بخش‌زیادی از مهاجران ناخوانده اروپایی را یهودی‌های بی‌وطن تشکیل می‌دادند آنها که در میان مردم اروپا چندان محبوب نبودند، آمریکا را سرزمین موعود نامیدند و به صورت گسترده به آنجا مهاجرت کردند.

مهاجمان اروپایی که خود را از نژاد انگلوساکسون و نژاد برتر می‌دیدند دست به کشتار نژادهای ضعیف و پست در نگاه خود زدند. اروپایی‌ها مسابقه کشتن سرخپوستان و کندن پوست سر آنان را بنا نهادند. این مسابقه تا جایی پیش رفت که دیگر به سختی می‌توانستند سرخ پوستی پیدا کنند. "جان مایسون" نویسنده کتاب "تاریخ جنگ پیکو و بنیان گذار مستعمره کونتیک" در این باره می‌گوید: «سفید پوستان اروپایی کشتار و قتل عام مستقیم سرخ پوستان را بهترین شیوه برای از بین بردن آنان می‌دانستند و آتش زدن مزارع و خانه‌های آنها را در درجه دوم برنامه‌های خود قرار داده بودند.»

مهاجمان اروپائی سرخ پوستان را با اعمال زور وادار به کوچ از سرزمین های خود می‌کردند و برخی از آنها را به عنوان برده می‌گرفتند و به سایر کشورها می‌بردند و می‌فروختند، سرخ پوستانی که به عنوان برده در دست آنان قرار می‌گرفتند از حداقل حقوق انسانی بر خوردار نبودند، غذای آنها بسیار کم و بی‌کیفیت بود؛ ارباب‌ها در برابر جان این برده‌ها کمترین احساس مسئولیتی نداشتند. اگر مریضی می‌شدند برای آنها اهمیت نداشت ولو اینکه آنها از آن مریضی جان دهند زیرا هزینه گرفتن یک برده جدید کمتر از هزینه مداوای آن برده بود.

یکی از مسائلی که با ورود اروپاییان به این قاره رخ می‌دهد شروع طاعون در این منطقه است. طاعون این منطقه فراگیر می‌شود. اما نکته این است که این بیماری فقط در میان سرخ پوستان است و خود اروپاییان به آن مبتلا نمی‌شدند. با رواج یافتن وبا و طاعون در میان سرخ پوستان تعداد زیادی از آنها از این طریق از بین می‌روند. اروپاییان وقتی که شهرهای سرخ پوستان را محاصره می‌کردند، اجساد سرخ پوستانی را که در اثر طاعون می‌مردند را به داخل شهرها می‌انداختند. نحوه انتقال طاعون و وبا به سرخ پوستان به این نحو بود که آنها ملافه‌ها و پتوهای آلوده به وبا را در میان سرخ پوستان تقسیم می‌کردند و سرخ پوستان با اعتماد به آنها پتوها را آنها  می‌گرفتند. به این ترتیب پس از مدتی تعداد زیادی از سرخ پوستان به این بیماری مبتلا می‌شدند.

تئودور روزولت رئیس جمهور وقت امریکا در ستایش شجاعت سربازان آمریکایی در کشتار سرخ‌پوستان می‌گوید: «حادثه "ساندکریک" یک حرکت اخلاقی و برای جامعه امریکا سودمند بوده است. از بین بردن نژاد های پست و فرومایه ضرورتی اجتناب ناپذیر است.»

نژاد پرستی‌ انگلوساکسون‌های اروپایی فقط در مقابل سرخ‌پوست‌ها نبود آنها نژادهای دیگر را نیز به وقت نیاز از جمله نژادهای پست معرفی کرده و برای بقاء بشر بر اساس اندیشه داروینی اقدام به حذف این نژادها می‌کردند. "اداره انتوبولوژی موسسه فرهنگی اسمیت سونیان آمریکا" در جنگ جهانی دوم برای توجیه کشتار ژاپنی‌ها آنها را ردیف نژادهای پست و فرومایه قرار داد. آنها می‌گفتند: جمجمه ژاپنی به اندازه دو هزار سال از جمجمه ما انگلوساکسون ها عقب مانده‌تر است.

این ماجرا در جنگ ویتنام نیز تکرار شد و آمریکایی‌ها ویتنامی‌ها را مورچه سفید نامیدند همانگونه که سرخ پوستان را انگل و فیلیپینی‌ها را حشره و اعراب و عراقی ها را سوسک و سوسمار و مردمانی احمق نامیده بودند.

"ژنرال مکسویل بایلور" در سخنانی در کنگره آمریکا "ویت کنگ‌های" ویتنامی را سرخ پوست توصیف کرد و افزود آنان بهتر از شپش که در پوست سگ لانه می‌کند نیستند.

شبکه تلویزیونی history روز 13 ژوئیه سال 1996 با پخش فیلم مستندی به عنوان «پرواز سیمرغ» شیوه‌های جدید و پیشرفته‌ای از صحنه‌های پوست کنی و سر بریدن ویتامی‌ها توسط سربازان آمریکایی را نشان داد، این فیلم نشان می‌دهد که سربازان امریکا در اواخر سال 1967م در جریان عملیاتی به نام «خیزش سیمرغ» operation phoenix  که سازمان اطلاعات مرکزی امریکا آن را تدارک دیده بود افراد مشکوک به همکاری با ویت کنگ ها را سر بریدند.

..........................................................................

مطلب مرتبط:

..........................................................................

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی