✅ در قسمت قبل با عنوان "سربازان اصلی جبهه حق در عالم" به این پرسش رسیدم که: «برای تحقق دین و ایفای نقش حداکثری توسط روحانیت در جامعه کنونی چه باید کرد؟»
✅ با مقدماتی که گفته شد معلوم شد روحانیت کارکردهایی در گذشته داشته است و این کارکردها با ظهور مدرنیته از او گرفته شد و عمدهی روحانیت در مقابل آن به "تبیین دین" بسنده نمود و بدون حضور روحانیت در جامعه با ایفای کارکردهای عینی، راه برای تحقق دین و جامعه سازی دینی یا وجود ندارد و یا بسیار مشکل است، فلذا باید روحانیت کارکردهای جدید خود در جامعه را احیاء کند.
✅ در یکی از تحقیقات صورت گرفته از سوی یکی از نهادهای حوزه، تعداد ۲۶۲ کارکرد عینی برای روحانیون مشخص شده بود، در این تحقیق کارکردهای روحانیت در ۳ دسته "تخصصی، ترجیحی و مشترک" تقسیم میشدند.
🔸دسته تخصصی کارکردهایی هستند که تخصصا باید توسط روحانیون محقق شود و دسته ترجیحی مواردی که ترجیح تحقق آنها با روحانیت است و کارکردهای مشترک اموری هستند که امکان انجام آن توسط روحانی و غیر روحانی وجود دارد.
👈به طور مثال در "آموزش و پرورش و آموزش عالی" برخی رشتهها همچون "علوم دینی و قرآنی" تخصصا باید توسط روحانیون تدریس شود و برخی همچون "مدیریت مدرسه"، تدریس پرورشی، تاریخ و عربی ترجیحا و برخی همچون علوم اجتماعی یا انشاء و ادبیات نیز به صورت مشترک از عهده روحانیون و غیر روحانیون برمیآید و یا مثلا در وزارت امور خارجه ترجیحا روحانیون میتوانند به عنوان کاردارهای فرهنگی یا سفرا نقش آفرین باشند.
✅ در تحقیق دیگری که توسط مجموعهای دیگر در این زمینه صورت گرفته بود، قریب به ۲۰ درصد مشاغل جامعه را روحانیت باید تأمین کند، اما متاسفانه امروزه درصد بسیار اندکی را روحانیت تأمین میکند و عمده طلاب بعد از رسیدن به مقطع خارج با این سوال مواجه میشوند که بعد از این همه سال تحصیل باید چه کنم؟ و آینده روشنی برای ایفای نقش اجتماعی جز در نقشهای سنتی روحانیت برای خود نمییابند.
✅ اگر طلبه ما از ابتدا برای ایفای کارکردهای اجتماعی مختلف خود آموزش ببیند و مقدمات ساختاری جذب و فعالیت او نیز دیده شود، مثلا برای تدریس در برخی رشتههای اختصاصی خود آموزش ببیند و جذب دانشگاه برای تدریس این رشتهها نیز منحصر به روحانیون شود، طلبه میتواند با خاطری آسوده، خود را برای ایفای این نقشها آماده کند.
✅ البته باید دقت داشت اگر برنامه به نحوی باشد که طلاب هویت خود را از دست دهند و بخواهیم با این الگو آنها را تبدیل به کارمند کنیم عملا این نسخه به ضد خود تبدیل میشود.
✅ تفاوت اساسی طلبهای که با حفظ هویت خود در یک شغل وارد میشود با کارمند این است که مسأله اصلی او اسلام است و نه درآمد و... فلذا کارکرد او و یک فرد غیر روحانی مثلا در حوزه تدریس بسیار متفاوت است.
وقتی یک روحانی ملبس، معلم یک مدرسه شود، در مدرسه هیأت هم راه میافتد، بچهها جذب مسجد نیز میشوند و خلاصه یک کار تربیتی آموزشی مستمر محقق میگردد.
✅ امروزه حوزه به "دختر بیخواستگاری" میماند که مجبور است هر گزینهای سراغ او آمد وی را قبول کند، چون آینده مالی و اجتماعی فرد در حوزه مشخص نیست و داوطلب حضور در حوزه نیز اندک است، بسیاری از داوطلبین حضور در حوزه امکان پذیرفته شدن در این صنف را بدست میآورند و این ماجرا به صورت دومینو وار مشکلات پس از خود را پدید میآورد که شرح آن خارج از غرض ماست.
..........................................................................