شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۹ مطلب در دی ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب حاج‌آقا روح‌الله جلد دوم از مجموعه حیات روح‌خدا است. این مجموعه در چهار بازه دوره طلبگی و جوانی حضرت امام تا ۱۳۱۶ (۳۵ سالگی ایشان)، میان سالی و استادی تا ۱۳۴۰ (۵۹ سالگی ایشان)، مبارزه و قیام تا ۱۳۵۷ (۷۶ سالگی ایشان) و دوره رهبری انقلاب تا ۱۳۶۸ (۸۷ سالگی) تنظیم شده است.
در این مجموعه زندگی حضرت امام، اعم از ابعاد فردی و اجتماعی، سیاسی و عبادی، علمی و عملی از دل خاطرات و نوشته‌های به‌جا مانده از ایشان استخراج شده است و بر اساس محوز زمان به صورتی جامع با ترسیم بستر تاریخی تنظیم شده است.
دوره اول این مجموعه در قالب جلد اول با عنوان «آقا روح‌الله» به چاپ رسیده و حائز مقام سوم کتاب سال انقلاب اسلامی گردید. دوره دوم این مجموعه در قالب جلد دوم (حاج‌آقا روح‌الله) و سوم(لِله) به چاپ رسیده است.

«حاج‌آقا روح‌الله» برگرفته از نامی است که ایشان در بازه تاریخی مربوط به این جلد به آن معروف بوده‌اند، این جلد ۹ سرفصل مهم از زندگی امام خمینی(ره) در دوره میان‌سالی و استادی ایشان بر اساس نظم زمانی و موضوعی تنظیم شده‌اند:

در فصل اول به درس اخلاق حاج‌آقا روح‌الله و حواشی مختلف آن می‌پردازد. اما کدام اخلاق؟ اخلاقی که کامل کننده قیام است یا اخلاقی که مقابل قیام است؟ اخلاقی که دعوت به حضور در اجتماع و دستگیری خلق می‌کند یا اخلاقی که دعوت به ترک اجتماع و فرو رفتن در خلوت؟ نسبت این اخلاق با بسط توحید چیست؟ تفاوت توصیه‌های سلوکی آن با دیگر درس‌های اخلاق چیست؟ و ...

در فصل دوم به فراخور زمان به توضیح بستر تاریخی ایام تدریس اخلاق امام بعد از رحلت آیت‌الله حائری موسس حوزه و اشغال کشور توسط ارتش متفقین پرداخته شده است. بستری که ایشان به عنوان یک روحانی فاضل و به شدت دغدغه‌مند باید در آن، نوع کنش رفتاری خویش را انتخاب نمایند..

در فصل بعد نیز برای فهم بهتر چرایی و ماهیت کارویژه انتخابی حاج‌آقا روح‌الله، با مهم‌ترین حرکت‌های جریان متدینین کشور در آن بستر تاریخی و نسبت حاج‌آقا روح الله با این حرکت‌ها آشنا می‌شویم. در این دوره نیروهای مذهبی برای ترویج مذهب و غلبه بر شرایط ضددینی حاکم بر کشور فعالیت‌های مختلفی انجام می‌دهند و این فعالیت‌ها هر کدام کنشی در مقابل شرایط زمانه برای تقویت دین است. در این فصل سعی شده است با ترسیم فعالیت‌های مختلف هم‌سو اما متفاوت با فعالیت‌های حاج‌آقا روح‌الله در این فصل منطق حاکم بر انتخاب ایشان بهتر خود را نشان ‌دهد.

در فصل چهارم با عنوان قیام لله به مدل رفتاری حاج‌آقا روح الله در مواجه با آسیب‌های دینداری در دهه 20 و تفاوت رویکرد ایشان با سایر بازیگران این عرصه پرداخته می‌شود. مشی ایشان در قبال پدیده‌هایی مانند ترویج بهائیت و یا کسروی‌گری، حامل یک روح خاص است که به تدریج و با گذشت زمان خود را بیشتر نشان می‌دهد.

در فصل پنجم اولین اقدامات نهادی حاج‌آقا روح الله برای اصلاح امور و مقابله با سیاست‌های طاغوت در آن زمان را مرور می‌کنیم. در فصول گذشته تا حدودی صحنه کلان هجمه باطل بر جبُهه حق ترسیم شده است و در این فصل از نقطه آغاز حرکت راهبردی ایشان با دعوت از آیت‌الله بروجردی و تقویت ایشان و تشکیل یک پایگاه مستحکم برای زعامت دینی و سیاسی جامعه توسط فقیه جامع الشرایط  دوراندیشی، کلان‌نگری و صبر راهبردی لازم در این راه موضوع سخن به میان آمده است.

در فصل ششم با عنوان عرفان جهادی که به لحاظ زمانی با فصول قبل و بعد هم پوشانی دارد, به سیره حاج‌آقا روح‌الله به عنوان استاد حوزه علمیه و نگاه ایشان به محتوای علوم حوزوی و برساخت اندیشه سیاسی‌شان پرداخته شده است.

در فصل هفتم به تعامل و تقابل رژیم و حوزه و نقش آیت‌الله بروجردی و حضرت امام و دیگر جریان‌های مختلف روحانیون در این صحنه پرداخته شده است. فعالیت‌های برون حوزوی آیت‌الله کاشانی و درون حوزوی حضرت امام برای سامان دادن یک قیام عمومی عمومی از مهم‌ترین موضوعات این فصل است.

در فصل هشتم وجهه علمی و استادی یک انقلابی تمام عیار که در علوم مختلف استاد ممتاز و بلکه سرآمد اساتید زمان خود است، ترسیم شده است و در آخر در فصل نهم به عبادات و حالات شخصی ایشان به عنوان نمود واقعی یک روح متعالی و متعبد که سرچشمه همه بروزات خارجی ایشان است پرداخته شده است.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

دیشب صحیح بخاری و صحیح مسلم را باز کردم و بخش مربوط به روایات فضیلت حضرت فاطمه سلام الله علیها را یک نگاه انداختم.

یک شاهد خوب از روند تحریف روایات و دین برای اهل سنت در همین بحث روایات مربوط به حضرت زهرا (س) است.

مثلا روایت «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی» از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، «فاطمه پاره تن من است» که در منابع شیعه و سنی متواتر لفظی است، یعنی عین همین عبارات تکرار شده است و مضمون بعدی آن که «مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اَللَّهَ» که با الفاظ مختلف در منابع شیعه و سنی تکرار شده است و متواتر معنوی است.

این جمله را پیامبر اکرم بارها در مناسبت‌ها و شکل‌های مختلف بیان کرده‌اند اما چطور در منابع اهل سنت آمده است؟! دشمنان اهل بیت و حاکمیت غاصب آن زمان که اصل جمله را نمی‌توانسته انکار کند و به گوش مردم رسیده بود، آن را در غالب یک ماجرایی نقل می‌کنند و بستر صدور آن را به شکلی تحریف می‌کنند که مخاطب از این جمله، اولا: شماتت امیرالمؤمنین (ع) را بفهمد و ثانیا: استدلال به آن برای عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و خشم حضرت از اولی و دومی بعد از حمله به بیت ایشان و... خدشه پیدا کند.

به سند متصل به دو نفر از دشمنان امیرالمؤمنین و راوی‌های وابسته به حکومت غاصب خلفا، گفته‌اند روایت مربوط به زمانی است که امیرالمؤمنین وقتی حضرت زهرا (س) همسرشان بود، به خواستگاری دختر ابوجهل رفته‌اند! و خبر به گوش حضرت زهرا(سلام الله علیها) رسیده و ناراحت شده و به پیامبر اعتراض کرده‌اند و پیامبر این جمله‌ را گفته‌اند!

 

می‌خواستم مطلبی در این موضوع کار کنم که دیدم، یک 🔗سایت امامت پژوهی (https://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D8%A9_%D8%A8%D8%B6%D8%B9%D8%A9_%D9%85%D9%86%DB%8C) مطلب خوبی در موردش کار کرده بود و به آنجا ارجاع می‌دهم.

 

نکته جالب بعدی در پوشاندن فضائل حضرت زهرا این بود که اگرچه تعبیر «سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجنةِ» به عنوان فضیلت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در منابعشان متواتر آمده بود اما باز بستر صدور آن را طوری آورده‌اند که خدشه پیدا می‌کند، آن را در ماجرایی آورده بودند که پیامبر(ص) جمله‌ای در گوش حضرت زهرا(س) فرمودند و حضرت گریه کردند و بعد خندیدند، بقیه پرسیدند: نبی مکرم چه گفت به شما؟ و ایشان گفت: گریه‌ام به خاطر این بود که ایشان گفت به زودی از دنیا خواهم رفت و اولین کسی که به من ملحق می‌شود تو هستی و خنده‌ام به خاطر این بود که فرمودند: «سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجنةِ» هستی! یعنی راوی این فضیلت می‌شود خود حضرت!

 

اما از این جهت که فضائل حضرت زهرا انکار کردنی نیست و مثلا روایت: «ابنتی فاطمة سیدة نساء العالمین» از قول نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) در روایاتشان موجود است، برای پوشاندن آن، دست به جعلی جدید اما این‌بار نه تحریف در فضای صدور بلکه تحریف در جعل روایاتی در عرض آن روایات برای دیگران، زده‌اند و روایات مشابه و نقل فضیلت مشابه برای برخی زنان پیامبر! آورده‌اند.

 

فلذا برای مباحثه اعتقادی با اهل سنت که از طریق اینچنین تحریف‌هایی دین اسلام بر آنها عرضه شده است و مستضعف فکری هستند، بدون اطلاع از منابع آنها و اینکه چه مطالبی موجب استبصار آنها می‌شود، نباید وارد مباحثه با آنها شد.

 

آیت‌الله شیخ‌جواد مروی که دو سال است توفیق شرکت در درس خارج فقه ایشان را دارم گاهی در درس یا قبل از درس، از خاطرات مناظرات خود با اهل سنت و مستبصر شدن بزرگان آنها می‌گویند. نکته مهم مطالب ایشان علم به منابع و استدلال‌ها و روش بحث با آنها است، مثلا ابتدا باید بر مبانی و منابع خود آنها فضا را آرام کرد و برخی تصورات اشتباه آنها نسبت به ما را از بین برد بعد وارد استدلال دقیق‌تر و عمیق‌تر شد که این کار هم نیاز دارد مثل ایشان عالم بود.

نه اینکه همان اول کار دوتا لعن کنیم و تمام! اگر درست و عالمانه با آنها بحث شود، برکات فراوان دارد، آیت الله مروی برخی افراد را ذکر می‌کردند که بعد از مناظره با ایشان و مستبصر شدنشان، شده‌اند مبلغ شیعه در کشورهای مختلف و جمعیت‌های میلیونی تحت تاثیر آنها شیعه شده‌اند. این چنین برکتی جز از طریق علم و بصیرت به دست می‌آید؟! چه چیزی می‌تواند جای چنین برکتی را بگیرد؟!

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

شاید برای ما سوال باشد چرا اینقدر توصیه به ذکر صلوات شده‌ایم و اصلا معنای صلوات چیست؟!

در روایتی که شیخ طوسی آن را در کتاب مصباح المتهجد آورده است،

در متن مکتوبی از امام صادق علیه السلام صلواتی بلند بر نبی مکرم اسلام (ص) ذکر شده است.

در این متن امام صادق (ع) صلوات خود را اینچنین آغاز می‌کنند:

«اَللَّهُمَّ إِنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا وَصَفْتَهُ فِی کِتَابِکَ حَیْثُ تَقُولُ: «لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»

حضرت پس از خواندن آیه ۱۲۸ توبه در بیان فضیلت حضرت رسول، به صدق آن شهادت می‌دهند و با اشاره به مضامین آیه ۵۶ سوره احزاب می‌فرمایند: خداوندا امر نکرده‌ای به صلوات بر رسول الا بعد از آنکه خودت و ملائکه تو بر او صلوات فرستادید.

«فَأَشْهَدُ أَنَّهُ کَذَلِکَ وَ أَنَّکَ لَمْ تَأْمُرْ بِالصَّلاَةِ عَلَیْهِ إِلاَّ بَعْدَ أَنْ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ أَنْتَ وَ مَلاَئِکَتُکَ وَ أَنْزَلْتَ فِی مُحْکَمِ قُرْآنِکَ «إِنَّ اَللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى اَلنَّبِیِّ یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»

از اینجا به بعد امام به این نکته توجه می‌دهند که وقتی «إِنَّ اَللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى اَلنَّبِیِّ» یعنی پیوسته و دائم خداوند و ملائکش بر نبی مکرم صلوات می‌فرستند دیگر نیازی به صلوات فرستادن و تزکیه احدی از مخلوقین نیست، بلکه این مخلوقین جمیعا هستند که محتاح صلوات فرستادن بر نبی مکرم اسلام هستند.

«لاَ لِحَاجَةٍ إِلَى صَلاَةِ أَحَدٍ مِنَ اَلْمَخْلُوقِینَ بَعْدَ صَلَوَاتِکَ عَلَیْهِ وَ لاَ إِلَى تَزْکِیَتِهِمْ إِیَّاهُ بَعْدَ تَزْکِیَتِکَ بَلِ اَلْخَلْقُ  جَمِیعاً هُمُ اَلْمُحْتَاجُونَ إِلَى ذَلِکَ»

در این عبارات عملا اشاره‌ای به معنای صلوات می‌شود، صلوات به معنای دعا و تزکیه است، در لغت نیز اصحاب لغت گفته‌اند: «صَلَّى‏ على فلانٍ إذا دَعَا لَهُ و زَکَّاهُ»

علامه طباطبایی در ذیل آیه: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً"» می‌فرمایند:

کلمه" صلاة" در اصل به معناى انعطاف بوده، و صلات خدا بر پیغمبر به معناى انعطاف او به وى است، به وسیله رحمتش، البته انعطافى مطلق، چون در آیه شریفه‏ صلات را مقید به قیدى نکرده، و همچنین صلات ملائکه او بر آن جناب، انعطاف ایشان است بر وى، به اینکه او را تزکیه نموده و برایش استغفار کنند، و صلات مؤمنین بر او انعطاف ایشان است به وسیله درخواست رحمت براى او.  (ترجمه تفسیر المیزان، ج‏ ۱۶، ص: ۵۰۸)

ذکر این تفاوت در معنای صلوات وقتی از طرف خداوند یا مخلوقین باشد در روایات نیز زیاد گفته شده است مثلا از امام صادق (ع) روایت است: «الصَّلَاةُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَحْمَةٌ وَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ تَزْکِیَةٌ وَ مِنَ النَّاسِ دُعَاءٌ»

یکی از مصادیق این دعا نیز ذکر شریف «اللهم صلی علی محمد و ال محمد» است که طلب صلوات خداوند بر حضرت است، اما در روایات به این ذکر شریف بسنده نشده و دعاهای مفصلی برای نبی مکرم ذکر شده است. دعاهایی که در ضمن آن حضرت تزکیه نیز می‌شود به معنای اینکه فضائل حضرت و مقاماتش بیان می‌شود و به آن مقامات و فضائل اعتراف و اذعان می‌شود.

به تعبیر علی بن ابراهیم قمی در تفسیر قمی: «صلوات الله علیه تزکیة له و ثناء علیه، و صلاة الملائکة مدحهم له و صلاة الناس دعاؤهم له- و التصدیق و الإقرار بفضله»

یکی از صلوات‌هایی که معصومین به ما آموخته‌اند نیز همین صلواتی است که شیخ طوسی در مصباح المتهجد آورده است. در ادامه فرازهای ابتدایی این صلوات امام صادق (ع) پس از تذکر بی‌نیازی نبی مکرم اسلام به صلوات فرستادن و تزکیه احدی از مخلوقین بر ایشان، وقتی که پیوسته خداوند تبارک و تعالی و ملائکش بر ایشان صلوات می‌فرستند، می‌فرمایند: ما امر شده‌ایم به صلوات فرستادن چون خداوند آن را بابی قرار داده که هرکس بخواهد نزد او آید فقط از این باب پذیرفته است و این صلوات بر رسول موجب می‌شود اهل درگاه الهی و مقرب خداوند شویم.

«لِأَنَّکَ جَعَلْتَهُ بَابَکَ اَلَّذِی لاَ تَقْبَلُ مِمَّنْ أَتَاکَ إِلاَّ مِنْهُ وَ جَعَلْتَ اَلصَّلاَةَ عَلَیْهِ قُرْبَةً مِنْکَ»

چون این اظهار دعا و اعتراف به فضائل نبی مکرم اسلام وسیله‌ای است برای رفتن به سوی خداوند و درجه‌ای نزد او است.

«وَ وَسِیلَةً إِلَیْکَ وَ زُلْفَةً عِنْدَکَ»

خداوند مؤمنین را به آن راهنمایی و به آن امر کرده است، برای اینکه نشان و علامت نبی مکرم(ص) نزد او زیاد شود و یک کار بسیار با ارزش نزد خداوند حساب شود.

«وَ دَلَلْتَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ وَ أَمَرْتَهُمْ بِالصَّلاَةِ عَلَیْهِ لِیَزْدَادُوا أُثْرَةً لَدَیْکَ وَ کَرَامَةً عَلَیْکَ»

و خداوند مأمور کرده است بر صلوات فرستانندگان از ملائکه‌اش که بر او صلوات فرستند و صلواتشان و تسلیم بودنشان را بر او ابلاغ کنند.

«وَ وَکَّلْتَ بِالْمُصَلِّینَ عَلَیْهِ مَلاَئِکَتَکَ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ وَ یُبَلِّغُونَهُ صَلاَتَهُمْ وَ تَسْلِیمَهُمْ»

نتیجه این صلوات بر نبی مکرم اسلام در روایات این چنین گفته شده است:

«فَمَا ثَوَابُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ؟!

قَالَ الْخُرُوجُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ اللَّهِ کَهَیْئَتِهِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ.»

پاک شدن از گناهان مثل روزی که متولد شده‌ایم.

برخی علما توصیه می‌کنند اگر احساس می‌کنید از نظر گذشته خود گذشته خوبی ندارید چه از نظر عوامل اکتسابی و چه غیر اکتسابی، مثلا نسل گذشته شما در دین‌داری و رعایت احکام ضعیف بوده‌اند یا مال حرام خورده‌اید و حالا توبه و سعی در جبران کرده‌اید و می‌خواهید اثر آن گذشته در آینده شما از بین رود، زیاد صلوات بفرستید.

از امام رضا (علیه السلام) روایت است:

«مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ‏ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً وَ قَالَ‏ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ التَّسْبِیحَ وَ التَّهْلِیلَ وَ التَّکْبِیرَ.»

هرکس نمی‌تواند پاک کند آنچه از دنباله خود در گذشته دارد پس زیاد صلوات بر محمد و آل او بفرستد چرا که این صلوات پاک می‌کند آن گذشته را پاک کردنی کامل. صلوات بر محمد و آل او نزد خداوند عز و جل هم تسبیح است هم لااله الله هم تکبیر.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

کسی پرسید: آیا درست است که امام رضا(علیه السلام) هرکس هر دعایی می‌کند می‌شوند؟ به او گفتند: بله. جواب داد: «پس خداست دیگر!»

خیلی‌ها اینگونه هستند، چون خدایشان کوچک است تا یک مراتب بالایی از علم و قدرت و معرفت از کسی بشوند جای خدایشان تنگ می‌شود.

«ابن قیم» شاگرد ابن تیمیّه بزرگ وهابیت مى‌نویسد: «إنّ اللّه یجلس على العرش، ویجلس بجنبه سیّدنا محمد (ص) وهذا هو المقام المحمود»

از خدا یک تصور با وجود محدود دارند، خدایی که دارای ابعاد است، این خدای محدود قدرتش هم محدود می‌شود، به تعبیر یهودی‌ها دستانش بسته است. «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»

این خدای محدود نبی و وصی نبی او هم کوچک هستند و خطا می‌کنند و اطاعت از آنها هم در همه چیز لازم نیست.

چرا یهود سر به طاعت خدا نمی‌گذاشت و مقابل خدا گردن کشی می‌کرد و می‌کند؟! چون خدایش محدود است و می‌صرفد وارد یک کارزار با او شد!

اما قرآن می‌گوید:

«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ‏ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ» (المجادله:۷)

آیا ندانسته‏‌اى که خدا آنچه را که در آسمان‌ها و آنچه را که در زمین است مى‏‌داند؟ هیچ گفتگوى محرمانه‏‌اى میان سه تن نیست، مگر اینکه او چهارمین آنهاست، و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست، و نه کمتر از این [عدد] و نه بیشتر، مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست. آن گاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده‏‌اند آگاه خواهد گردانید، زیرا خدا به هر چیزى داناست.

 

برخی در این آیه شریفه دقت نمی‌کنند و فکر می‌کنند خداوند می‌گوید: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ» یطلع علیه. یعنی هر سه نفری که صحبت می‌کنند، خداوند از آن مطلع است و بیشتر و کم‌تر هم باشند فرقی نمی‌کند؛ اما خداوند می‌گوید: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ‏ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ» خداوند هم با این سه نفر است، هم با آن پنج نفر است، هم با کم‌تر از آن‌ها هم بیشتر. خداوند از کار ما و شما و آنها صرفا مطلع نیست بلکه خداوند با ما و آنها است. «هُوَ مَعَهُمْ»

این تصور از وجود بی حد و مطلق خداوند کجا؟ و آن تصور که خداوند را یک موجود محدود و دارای مکان می‌داند، کجا؟!

برخی از اهل سنت در تفسیر «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ‏ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» می‌گویند: «الْکُرْسِیُّ‌: مَوْضِعُ الْقَدَمَیْنِ‌» یعنی کرسی جای پاهای خداوند است!

معلوم است وقتی برای کسانی که خدایشان کوچک است، از فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و دیگر اولیاء خداوند می‌گویی، این آدم‌ها سریع شما را متهم به شرک کنند، با آنها نباید بحث از ولایت کرد، باید توحیدشان را درست کرد!

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

توی صف نان بربری بودم، صف مشخص نبود، نفر بعد از من که آمد پرسید: آخرین نفر کی هست؟ گفتم: فقط معلومه من آخرین نفر هستم ولی نان هم زیاده الحمد لله به همه میرسه.

سریع یکی جواب داد: بله نان زیاده ولی بنزین کمه، باید چهارساعت توی صف بایستیم!

 

اونی که بعد از من تازه آمده بود، گفت: الحمد لله همه چیز زیاده و غصه نبودش رو نمی‌خوریم، من یه شاگرد افغانی دارم میگه انصافا مردم ایران خیلی ناشکر هستند، ماها حاضریم هزاران سختی بکشیم ولی توی ایران زندگی کنیم و مجبور نشویم برگردیم مملکت خودمان.

 

مطمئن هستم خیلی‌هاتون که این جواب رو می‌خونید، ناراحت می‌شین از این جوابش و کلی جواب به این آدم شکور می‌دین! که این چه حرفیه.... کسانی که مثل این آدم باشند و از این حرف‌ها بزنند خیلی کم هستند.

 

جای تعجب زیادی داشت که بالاخره یک آدم شاکر پیدا شد. شاکرها همیشه خیلی کم هستند، این آمار رو خداوند می‌دهد: «وَ قَلیلٌ‏ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ» (السبأ:13)

باید کلی بگردی تا یک آدم شاکر پیدا کنی و معمولا هم متهم به ساده اندیشی می‌شوند، چون نعمتی که هست رو می‌بینند و نق آنچه نیست رو نمی‌زنند.

روان‌شناس‌ها هم می‌گویند توجه کردن به آن چیزهایی که نیست و نق زدن برای آنها برای ذهن راحت‌تر هست تا توجه کردن به چیزهایی که هست و استفاده از آنها! یعنی عملا آدم‌های مثبت اندیش و شاکر ضریب هوشی بالاتری دارند تا معمول آدم‌ها که منفی‌نگر و کفران کننده هستند.

 

همه نانشان را خریدند و من ماندم و نانوا و رفیق شاکرمان؛ به من که رسید نانوا گفت: ما به آخوندا نون نمی‌دیم، اینجا که دیگه زورمون میرسه! اولش یه خرده جا خوردم، ولی سریع منم خندیم و گفتم: خب حالا که ما آخوندا  اینجا زورمون نمیرسه، اینجا رو کوتاه میایم و می‌گیم همونی که شما می‌گی درسته! نانوا خندش گرفت و آمد باهام دست داد و گفت بفرما حاج‌آقا چندتا نون می‌خواهی؟ رفیق شاکرم هم گفت نه بابا آخوندها کارشون درسته! و از آخوندها تعریف کرد.

پیدا کردن این یکی دیگه از پیدا کردن شکور هم سخت‌تره «و أقل من العباد یمدح الآخوند!»😂

 

بعد گفت: حاج‌آقا نبین من الان اینجوری هستم، من شغلم درست کردن مشروب بوده، هر کاری که فکر کنی من کردم، یه زمان می‌رفتم تهران آلبوم خانم‌ها رو می‌گذاشتن جلوی من و انتخاب می‌کردم و برام می‌آوردن ولی الان عوض شدم، توبه کردم.

 

خیلی جالب شد. پرسیدم: چی شد توبه کردی؟ گفت: یه شهید دستم رو گرفت. دیگه جالب‌تر شد! پرسیدم: چطوری؟! گفت: من الان زن دارم، زنم هم سیده، زندگیم هم خیلی خوبه، هر کثافتی که شما فکر کنی من تا تهش رو رفتم ولی وقتی وسط همون کثافت‌ها بودم، هی چند شب خواب دیدم یکی میاد توی خوابم میگه بس‌ نیست؟! کی می‌خواهی آدم شی و دست از این کارهات برداری و خلاصه نصیحتم می‌کنه ولی نمی‌دونستم این آدم کیه؟ به من چکار داره؟! تا یک دفعه یک جا عکس همون آدم رو دیدم. خیلی تعجب کردم، رفتم جلو دیدم این همونه که میاد به خوابم. حاج آقا من نه این آدم رو قبلا دیده بودم، نه می‌شناختم! ولی همین کسی که عکسش رو دیدم می‌آمد به خوابم. دیدم زیر عکس نوشته شهید محمدرضا تورجی زاده. دیگه باورم شد حتما یک چیزی هست و پیگیر شدم و دیدم این شهید کتاب خاطرات داره، سی‌دی مداحیش هم هست و در موردش مطالعه کردم و سی‌دیش رو هم خریدم گوش می‌کنم. همون موقع که توبه کردم، با ارمنی‌ها قرارداد داشتم تا نزدیک ۱۴۰ میلیون تومان بهشون مشروب بدهم، اون موقع که می‌گم هنوز کسی نمی‌دونست میلیون یعنی چی؟! ولی من قید همه این پول‌ها رو زدم و شماره حساب ازشون گرفتم و همه رو ریختم به حسابشون، هرچی هم مشروب داشتم ریختم توی چاه فاضلاب رفت.

بعدا یک موقع خواب دیدم داشتم غرق می‌شدم حضرت زهرا دستم رو گرفت، کشید بالا. الحمد لله الان هم همه چیز رو گذاشتم کنار و زندگیم کاملا عوض شده.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

موفق نشدیم...

چند روز پیش با دوتا از دوستان طلبه‌ام در موضوع موفقیت صحبت کردم، اولی ۹ سال از من کوچک‌تر بود و الان در دو دانشگاه تهران و یک دانشگاه دیگر هم‌زمان دو رشته را می‌خواند، در یکی از دانشگاه‌های مطرح هم تدریس می‌کرد و خیلی احساس موفق‌بودن داشت.

 

من در مقابل عناوین مختلفی که او داشت و به نسبت به عمرم خیلی از او عقب بودم ولی احساس عدم موفقیت را نداشتم، به او گفتم اتفاقاً برادر بزرگ شما (او هم دوست بنده است و باز از نظر سنی از من کوچک‌تر و خیلی موفق‌تر از این بنده خدا هم است) خیلی تلاش داشت مخ من را بزند که بیا دانشگاه، این فایده را داری، این‌طور دیده می‌شوی و... ولی من الحمدلله نرفتم...

 

دوست دومی را فردای همان صحبت دیدم و این بار هم‌ صحبتمان کشید به موفقیت در مسیر طلبگی، او یک سال از من بزرگ‌تر است و به نظر من خیلی هم موفق است و چندین جا در حوزه تدریس دارد و تبلیغ می‌رود و... ولی احساس عقب‌ماندگی و خسران داشت.

 

به او گفتم فلانی را دیده‌ام و به او گفته‌ام شما از حوزه کوچ کرده‌ای، رفته‌اید دانشگاه و من از دانشگاه کوچ کرده‌ام آمده‌ام حوزه و اصلاً هم احساس خسران ندارم، یک زمانی کارهای زیادی کردم و هیچ‌کدام نتیجه نداد و با این وجود الحمدلله خداوند من را علی‌رغم ناکامی‌ها و عدم موفقیت‌ها در حوزه نگه داشت حالا هم برخی از آنها نتیجه داده ولی قبل و بعد از نتیجه‌دادنش هیچ اتفاق خاصی نیفتاد، اگر قرار است اتفاقی بیفتد که شاید نتیجه باشد، درون خودمان است.

 

در این دنیا نتیجه نگرفتیم هم طوری نمی‌شود، مهم نزد خداوند است که نتیجه بگیریم و نتیجه نزد خداوند فقط همان تلاش‌کردن برای او است، «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»

 

نزد خداوند برخلاف دنیا هیچ‌وقت نتیجه تلاش‌ها گم نمی‌شود، امام سجاد(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «لَا یُخَافُ‏ إِغْفَالُکَ‏ ثَوَابَ‏ مَنْ أَرْضَاک‏» خدایا ترسی از غافل شدنت از پاداش‌دادن به کسی که تو را راضی کرده نیست.

 

نتیجه‌گرفتن در دنیاِ، برای اهل دنیا مهم است ولی مگر کل این دنیا چقدر است؟ حالا شما هرچه هم بالاروی به مورچه‌ای می‌مانی که نیم متر بالاتر از آن یکی رفته، رزق ما که می‌رسد الحمدلله، بیکار هم که نیستیم، تلاش هم می‌کنیم، بالا و پایین شدن هم که مهم نیست و دست خداست، شما در دانشگاه تدریس کنی یا در حوزه، نه خوشحالی دارد و نه ناراحتی اگر از نیم متر بالاتر نبودن ناراحتیم چون آخرت را نمی‌بینیم و نیم متر بالاتر بودن دنیا را می‌بینیم.

«تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین‏» (القصص:۸۳)

اللّهُمَّ لا تَکلنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَداً

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در زمینه مشروعیت حکومت خیلی بحث‌ها می‌شود که چه کسی حق حکومت دارد؟ اما این بحث‌ها همه در مقام فهم بایسته‌ها است نه هست‌ها!

 

در عالم خارج کسی حکومت می‌کند که زور دارد، اگر شما به مشروعیت حکومت فیلسوف، انسان کامل، نبی خدا، نماینده مردم، نماینده خدا و خلاصه هرچه رسیده‌ای، نتیجه‌ای ندارد جز در ذهن شما، اینکه حق داری یا حق با تو است فقط در ذهن شما است، آن چیزی که نتیجه عینی و ثمره دارد این است که آنچه حق و درست است، قدرت هم دارد یا خیر؟!

 

شما بخواهید یا نخواهید کسانی هستند که زیر بار حق نمی‌روند یا اصلاً آنچه شما حق می‌دانی هرچه که باشد را قبول ندارند، پس شما اگر زور دارید می‌توانید آنچه در ذهنتان حق است را محقق کنید وگرنه باید بحث‌هایتان را بگذارید برای همان ذهنتان و در عمل مطابق آنچه ناحق‌ها و باطل‌ها می‌گویند، عمل کنید.

 

همه انبیا از همان اول که آمدند زیر بار این معادله که ما برای شما از آنچه حق و بایسته‌ است بگوییم و این فقط در ذهن شما بماند و زور هم دست دیگری باشد، نرفتند و به همین خاطر شعار همه انبیا از همان اول این بود که: خداوند را اطاعت کنید و از زیر بار اطاعت خیر خدا خارج شوید.

👈 «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» (النحل:۲۶)

 

اگر از شعار عمومی همه انبیا «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» را حذف کنید، یعنی زور دست دیگری باشد و شما فقط در ذهنت خدا را قبول داشته باش و دین می‌شود یک معادله ذهنی فقط.

 

سکولارها برای اینکه دینشان را محدود به ذهن و قلبشان کنند، از شعار دینشان، هم «اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» را حذف کردند و هم در ذهن برخی کردند که خدا می‌گوید: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» معنای عبادت فقط نیایش است. شما نماز بخوان، روزه‌بگیر منظور این است نه اینکه در امور مختلف زندگی از خدا اطاعت کنید. دین مربوط به همان مرحله ذهن است و قلبت پاک باشد کافی است.

 

اما قرآن به ما یاد می‌دهد که دین یک امر ذهنی فقط نیست بلکه وسط میدان است، دعوت به توحیدش همراه با نفی طاغوت است.

اهل بیت به ما یاد می‌دهند که منظور از «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» مطلق فرمان‌پذیری و خضوع است؛

👈 در روایت از امام صادق (علیه‌السلام) است: «مَنْ‏ أَطَاعَ‏ رَجُلًا فِی مَعْصِیَةٍ فَقَدْ عَبَدَهُ» هرکس کسی را در معصیت اطاعت کند او را عبادت کرده است؛ در روایت دیگری از امام صادق(علیه السلام) گفته شده است: حتی اگر این اطاعت کردن در حد یک گوش کردن و دل سپردن باشد باز مصداق عبادت است.

«مَنْ‏ أَصْغى‏ إِلى‏ نَاطِقٍ‏ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّه - عَزَّ وَ جَلَّ- فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ، وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ».

 

اگر قرآن می‌گوید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطان‏» منظور پرستیدن شیطان نیست، در تاریخ نادر کسی بوده است که شیطان را بپرستد، بلکه منظور اطاعت‌ نکردن از شیطان است.

اگر از امام صادق (علیه‌السلام) روایت است: «بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ» منظور پرستیدن حضرات نیست بلکه منظور اطاعت از آنها است.

اگر قرآن به اهل کتاب می‌گوید: «عَبَدَ الطَّاغُوت‏» (المائده:۶۰) نه به معنای اینکه آنها طاغوت را پرستش می‌کردند بلکه به معنای اطاعت آنها از طاغوت است.

 

📌انبیا نیامدند فقط یک سری نصیحت اخلاقی کنند و یک سری معادلات ذهنی را برای ما بگویند بلکه آمدند برای به‌دست‌آوردن زور و حاکم کردن احکام خداوند و نفی هرگونه زور و حاکمیت غیر خداوند.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

شنیده‌ام برخی از خانم‌ها تحت این عنوان که کارکردن وظیفه زن در خانه نیست دیگر خیلی توجهی به کارهای خانه ندارند و بنده خدا شوهرهایشان هم کارخانه و هم کار بیرون را انجام می‌دهد.

خیلی از دوستانم معمولاً بنده را به‌عنوان مدافع حقوق زنان می‌شناسند ولی خب خوبه این خانم‌هایی که بی‌خیال کار خانه هستند از همین بنده‌ مدافع حقوق زنان، یک پیشنهاد خیرخواهانه را بشوند که زندگی را این‌جوری حقوقی نکنید چون اولین کسی که ضرر می‌کند خود شما هستند.

به نظر شما خداوند حکیم نمی‌داند مرد توان اینکه کار بیرون و داخل خانه را هم‌زمان انجام دهد، ندارد؟!

به نظر شما منطقی است؟ و دین می‌خواهد که از طرفی تأمین هزینه‌های مختلف زندگی با مرد باشد و مرد صبح تا شب بیرون از خانه باشد، از طرفی هم مرد غذا بپزد و کارهای خانه را هم او انجام دهد؟!

همه فشارها روی مرد باشد و زن هم در خانه دست روی دست بگذارد و همین‌طور نگاه کند؟! خانم‌های که وارد این بازی شوند، اولین ضرری که می‌کنند باید خانه تمیز کردن و آشپزی مردها و ظرف شستن آنها با هر کیفیتی که بود را بپذیرند.🙃

مورد داشته‌ایم خانم خانه چندین روز این‌قدر کاری نکرده که خانه شده زباله خانه و یک‌عالمه ظرف و چیزهای مختلف روی‌هم جمع شده و مرد خانه مجبور شده این کارها را انجام دهد. شما راضی می‌شوید خانه بشود زباله خانه؟! اگر راضی هستید همین سیستم را ادامه دهید!

 

مرد اگر کمی فقه خوانده باشد و از حقوق خودش مطلع باشد، خوب می‌داند خانمی که متوجه نیست بار خانواده اگر همه‌اش به دوش مرد بیاید کمر مرد خم می‌شود را چگونه کاملا شرعی و حقوقی توجیه کند!

یک دفعه دیدید استدلالی آورد و کار خانه شد شرط متعارف ضمن عقد و در همان حرکت اول حکم خدا برعکس شد و خانم محترم کیش و مات شد!🤔🤫

 

اگر خانم‌ها پیشنهاد محترمانه خداوند به آنها و تشویق آنها به کمک در مدیریت خانه و انجام امور منزل و بهره‌بردن از ثواب‌های عظیم آن را نپذیرند، بزرگ‌ترین ضربه به نهاد خانواده خواهد خورد! و الحمدلله اکثریت مطلق خانم‌ها از روی عشق و محبت، خودشان با کرامت و احترام به‌نظام یافتن خانه و خانواده کمک می‌کنند و ثواب می‌برند ولی آنهایی که نپذیرند، به این فکر نمی‌کنند که مرد خسته می‌شود و این زندگی یا به جدایی می‌کشد یا جهنم می‌شود؟!

همان خداوندی که کار کردن در خانه را وظیفه زن ندانسته و بابت «حسن التبعل» خوب شوهر داری، ثواب جهاد برای زن می‌نویسد برای حفظ شدن نظام خانواده یک حقوق شرعی هم برای مرد قرار داده است که مرد اگر بخواهد لجاجت کند و از این حقوقش سوءاستفاده کند، زندگی زن جهنم می‌شود و مجبور می‌شود از سر اجبار تن به کارهای خانه دهد!

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻فضای پیش از حمل‌ونقل با ماشین و هواپیما را در نظر بگیرید، خداوند بر همه مسلمانان از زن و مرد واجب کرده بود، دل به خطرهای مختلف مسیر بزنند و ماه‌ها در کوه‌ها و بیابان‌ها حرکت کنند تا به حج بروند. سرما و گرما و حیوانات وحشی، راهزن‌ها، مردم با زبان و فرهنگ متفاوت و خلاصه با وجود همه این ابهام‌ها و ترس‌ها، باید بر این ترس‌ها غلبه کنی و در صورت وجود قدرت برای طی طریق و توان مالی به حج بروی.

در همان فضا برخی برای تجارت به دوردست‌ها سفر می‌کردند و این احتمال وجود داشت که در مسیر و در غربت همه اموال آنها غارت شود و اتفاقاً اسلام هم به این تجارت و سفرکردن با وجود همه خطراتش تشویق می‌کند.

از نبی مکرم اسلام:

👈 «سافِروا تَصِحّوا و تَغنَموا» مسافرت کنید تا سالم و تندرست بمانید و بهره‌ها نصیبتان گردد.

از امام زین‌العابدین(علیه‌السلام):

👈 «حِجّوا وَاعتَمِروا تَصِحَّ اَبدانُکُمَ و تَتَّسِعْ اَرزاقُکُم وَ تُکفُوا مَؤوناتِکُم و مَوؤُناتِ عِیالِکم.» حج و عمره به جا بیاورید تا بدن شما سالم و روزی شما فراخ گردد و نیازمندی‌های خود و خانواده‌تان برآورده شود.

اینها و خیلی توصیه‌های دیگر مانند: هجرت، جهاد، تجارت همه یک تربیت مشترک برای انسان دارند، شکستن ترس‌های انسان و شجاع کردن او. شاید از مهم‌ترین و مؤثرترین توصیه‌های تربیتی که دین برای ما دارد، درس شجاع‌شدن است.

از امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام روایت است:

👈 «إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ» وقتی از یک چیزی می‌ترسی خودت را بینداز داخل آن. یعنی نترس هیچ‌چیزی بزرگ نیست جز خدا و بر همه چیز می‌توانی غلبه کنی.

 

🔻کسی که در کودکی یاد نمی‌گیرد نترسد، فردا تا دشمنان یک تهدیدش کردند قالب تهی می‌کند، جرئت خطرکردن و تجارت ندارد، جرئت تجربه‌کردن و مسلط‌شدن بر شرایط را ندارد. آماده سواری دادن و مغلوب شدن است.

در روایت از رسولُ اللّهِ صلی‌الله علیه و آله است:

👈 «ما سلّطَ اللّهُ على ابنِ آدَمَ إلاّ مَن خافَهُ ابنُ آدَمَ»

خدا بر انسان فقط کسی را مسلط می‌کند که از او بترسد.

 

🔻 باید به فرزندانمان در کودکی فرصت تجربه‌کردن و شکستن ترس‌ها را بدهیم تا در آینده اسیر ترس‌هایشان نباشند. حاج‌قاسم اگر می‌توانست آن موفقیت‌های بزرگ را به دست بیاورد چون نمی‌ترسید. اینکه حاج‌قاسم با تمام وجود می‌گوید: «من باتجربه می‌گویم این را، میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد، در خود فرصت‌ها نیست اما شرطش این که نترسید، نترسیم و نترسانیم»؛ کسب این تجربه حاصل روحیه شجاعت و نترسیدن ایشان است، حاصل واردشدن در دل بحران‌ها است.

امام خمینی اگر می‌توانست یک کشور را از دهان شاه و آمریکا بیرون بیاورد و موفق باشد، یکی از علت‌هایش این است که می‌گوید: «والله من تا حالا نترسیده‌ام.»

انبیا اگر می‌توانستند کار بزرگ کنند چون به تعبیر قرآن:

👈«لا یَخْشَوْنَ أَحَدا إِلاَّ اللّهَ (الاحزاب - ۳۷)»

از کسی نمی‌ترسیدند جز خداوند.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری