شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۲۴ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

🔻 با توجه به اهمیت زیاد ادعای صدور همه قرائات از جانب ملک وحی، جا داشت که روایاتی ولو ضعیف در تایید اصل صدور قرائات مختلف بیاید و حفظ شود (چرا که داعی خاصی بر تحریف و یا حذف چنین روایاتی از منابع وجود ندارد) اما بر خلاف آن روایاتی دال بر صدور یک قرائت و البته حجیت قرائات مشهور وارد شده است.

🔻 در روایتی از امام کاظم یا رضا (علیهما السلام) سوال شد:

👈 «جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا نَسْمَعُ الْآیَاتِ مِنَ الْقُرْآنِ- لَیْسَ هِیَ عِنْدَنَا کَمَا نَسْمَعُهَا وَ لَا نُحْسِنُ أَنْ نَقْرَأَهَا کَمَا بَلَغَنَا عَنْکُمْ قُلْتُ لَهُ فَهَلْ نَأْثَمُ؟» فدایت شوم ما آیات قرآن را گاهی می‌شنویم به گونه‌ای که متفاوت از آن طور که نزد ما است و خواندن قرآن بر اساس آنچه از شما به ما رسیده است، را صحیح نمی‌دانیم آیا مرتکب خطا و گناه شده‌ایم؟ حضرت پاسخ می‌دهند:

👈 «لَا، اقْرَءُوا کَمَا تَعَلَّمْتُمْ فَسَیَجِیئُکُمْ مَنْ یُعَلِّمُکُمْ» نه چنین نخوانید و آنگونه که آموخته‌اید بخوانید و خواهد آمد آن کسی که به شما آموزش دهد چطور بخوانید. (وسائل الشیعة ؛ ج‏ ۶؛ ص ۱۶۳)

🔻 ظاهر عبارت «فَسَیَجِیئُکُمْ مَنْ یُعَلِّمُکُمْ» چنین است که حضرات می‌گویند: قرائت صحیحی از میان قرائت‌ها وجود دارد که به وقتش کسی که معیار و ملاک باشد خواهد آمد و آن را مشخص می‌کند، کما اینکه در روایات پیشین هم آمده بود:‌

👈 «فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع قَرَأَ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ»

ظاهر بقیه فرازهای روایت هم چنین است که قرائت‌هایی به نقل از اهل بیت غیر از قرائت‌های مشهور به گوش شیعیان می‌خورده است چراکه راوی می‌گوید این قرائت‌ها مطابق آنچه شنیده‌ایم نیست و خواندن آن را صحیح نمی‌دانیم، آیا گناه کاریم؟ معلوم می‌شود «بلغنا عنکم» یعنی این قرائت‌هایی بوده است که به نقل از اهل بیت به آنها می‌رسیده است و مطابق قرائت مشهور نبوده است و اینها چون با قرآن مشهور مطابق نبوده آن را صحیح نمی‌دانسته‌اند و حال می‌پرسد آیا گناه‌کاریم؟ و حضرات هم خواندن بر اساس همان قرائات مشهور را امضاء می‌کنند در عین اینکه صدور آنها را رد می‌کنند.

🔻در روایت دیگری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده است:

👈 «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ أَتَانِی آتٍ مِنَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْرَأَ الْقُرْآنَ‏ عَلَى حَرْفٍ‏ وَاحِدٍ»

فرستاده‌ای از سوی خداوند نزد من آمد و گفت خداوند امر می‌کند که قرآن را فقط بر یک حرف واحد (لهجه) بخوانی. حضرت از خداوند می‌خواهد که بر امت راحت گرفته شود، (چراکه خواندن قرآن برای کسانی که لهجه متفاوت داشتند به همان لهجه اصلی سخت بود) حضرت سه بار این درخواست را تکرار می‌کنند تا در بار سوم جواز قرائت قرآن به هفت حرف (لهجه) صادر شده است.

👈 «فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَسِّعْ عَلَى أُمَّتِی فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْرَأَ الْقُرْآنَ‏ عَلَى حَرْفٍ‏ وَاحِدٍ فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَسِّعْ عَلَى أُمَّتِی فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْرَأَ الْقُرْآنَ‏ عَلَى حَرْفٍ‏ وَاحِدٍ فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَسِّعْ عَلَى أُمَّتِی فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْرَأَ الْقُرْآنَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ.» (الخصال ؛ ج‏ ۲؛ ص ۳۵۸)

این روایت با اغماض از ضعف سندی آن، اگر بخواهد محل اعتنا باشد، فقط قرائت قرآن به قرائات مختلف از جانب نبی مکرم اسلام را ثابت می‌کند نه صدور همه آنها از جانب ملک وحی، در روایات قبل نزول غیر واحد نفی شد و اینجا قرائت غیر واحد جایز و تصریح شد که یک فقط یک قرائت جایز بوده است اما از باب آسان‌گیری بر ناس جواز قرائات مختلف نیز داده شده است. جایز بودن یک قرائت دلالت بر صادر بودن فقط یک قرائت دارد اما جایز بودن قرائات دلالت بر صدور قرائات ندارد.

🔻 اگر هم در روایات دیگری در مورد دو قرائت مختلف حضرات معصومین حکم به جواز یا حق بودن قرائات داده‌اند، همه فقط جواز قرائات مختلف را ثابت می‌کند نه صدور آنها را.

مثلا در روایتی در مورد آیه ۵ فصلت: «وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ» ‏در قرائت مشهور «غُلْفٌ» بسکون اللّام، به معنی در پوشش و غلاف بودن است اما در قرائت دیگری بضمّ اللّام «غُلُفٌ» خوانده شده است و به معنی ظرف است و از امام حسن عسکری در مورد اینکه کدام قرائت درست است، سوال می‌شود و حضرت پاسخ می‌دهند: «کِلَا الْقِرَاءَتَیْنِ‏ حَقٌ‏، وَ قَدْ قَالُوا بِهَذَا وَ بِهَذَا جَمِیعاً.» (التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص ۳۹۰)

با توجه به معنای واسع حق این پاسخ حضرت حتی اگر روایت صحیح السند می‌بود دلالتی بر صدور هر دو قرائت ندارد و فقط جواز را ثابت می‌کند.

لینک مطلب در کانال شرح حال 👇

https://eitaa.com/sharhehal_hoze/50

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

🔻 در قرائات مختلف از قرآن، همه متفق هستند که قسمت‌های مشترک بین قرائات مختلف (که بنا به قولی قریب به ۹۸ درصد از قرآن است) متواتر است و همانی است که از ملک وحی بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) نازل شده است.

🔻 اختلاف نظر اصلی در این است که برخی معتقدند همه قرائت‌های موجود متواتر و نازل شده توسط ملک وحی است و برخی دیگر معتقدند فقط یک قرائت حقیقتا از سوی خداوند نازل شده است.

📌 پس باید دقت شود که اختلاف اصلی در صدور همه قرائات یا یکی از آنها است و نه حجیت قرائت و عمل بر اساس قرائت‌های مختلف.

🔻 آنچه از روایات بر می‌آید، صدور صرفا یک قرائت و البته حجیت همه قرائت‌ها به معنای منجزیت عند الاصابه به واقع و معذریت عند الخطاء است.

به طور مثال سَالِمِ بْنِ سَلَمَةَ از اصحاب امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند مردی نزد امام صادق (ع) قرآن قرائت کرد و من دیدم قرائت برخی حروف او، آنطور که عموم مردم می‌خوانند نیست.

👈 «وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَیْسَ عَلَى مَا یَقْرَؤُهَا النَّاسُ»

پس امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ کَمَا یَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى یَقُومَ الْقَائِمُ ع فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع قَرَأَ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِی کَتَبَهُ عَلِیٌّ ع»

📖 (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏ ۲، ص:  ۶۳۳)

دست از این قرآئت بردارید و همانطور که مردم قرائت می‌کنند، شما نیز قرائت کنید تا وقتی که قائم ما قیام کند و قرآن را همانطور که حقیقتا هست بخواند و خارج کند قرآنی که علی (علیه السلام)‌ نوشته بود.

🔻این روایت در عین اینکه دلالت دارد بر حجیت قرائت قرآن همانگونه که ناس آن را قرائت می‌کردند، صدور همه قرائات از سوی خداوند را نفی می‌کند.

🔻 در روایت دیگری در تایید نزول یک قرائت، زُرَارَة از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند: «إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَّ الِاخْتِلَافَ یَجِی‏ءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاةِ» قرآن یکی بیشتر نیست و از سوی خدای واحد نازل شده است اما اختلاف در قرائت آن از سوی روایت کنندگان آن پیش آمده است. (همان، ص ۶۳۰)

در روایت دیگری فُضَیْلِ بْنِ یَسَار می‌گوید به امام صادق (علیه السلام)

عرض کردم:

👈 «إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ»

عامه می‌گویند قرآن به هفت حرف (لهجه) نازل شده است و همه این لهجه‌های مختلف قرآن نازل شده هستند. حضرت جواب دادند:

👈 «کَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ‏ وَ لَکِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِدِ»

دروغ می‌گویند این دشمنان خدا اما قرآن نازل شده است بر یک لهجه و از سوی خدای واحد. (همان)

🔻برخی از کسانی که قائل به تواتر همه قرائات هستند، این روایت که از نظر سند در آن خدشه‌ای ندارند را به نحو دیگری ترجمه و تفسیر می‌کنند. آنها می‌گویند که در میان اهل سنت در آن زمان چنین رایج بود که هرکس به خود اجازه می‌داد در خواندن قرآن به اختیار خود هر کلمه‌ای را معنای مشترکی داشت با کلمات نقل شده به عنوان آیات، عوض کنند یا حتی آیات را به زبان‌های دیگر بخواند، مثلا نقل می‌کنند شافعی جایز می‌دانسته است در نماز سوره حمد را به فارسی بخوانند و بنابراین عبارت: «إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ» یعنی عامه می‌گویند جایز است قرآن را به زبان و عبارات مختلفی که خودمان می‌خواهیم بخوانیم و اهل بیت مقابل این نحو از مواجه با قرآن ایستاده‌اند و نه خواندن قرآن به قرائات مختلف.

⁉️ اما باید از این عزیزان پرسید چطور چنین چیزی با حساسیت بسیار زیاد مسلمانان بر حفظ و نگه‌داری قرآن و تکیه آنها بر عبارات برای فهم و بیان احکام اسلام، جمع می‌شود؟ حتی اگر قبول کنیم آن فتوای شافعی متاثر از چنین فضایی بوده است چرا با وجود آن فضا این فتوای شافعی باقی نماند و شاگردانش آن را رد کردند؟

علاوه بر آن در روایت مورد استناد، راوی نمی‌پرسد که عامه می‌گویند کلمات معادل یا به زبان دیگر بیاوریم بلکه می‌پرسد که عامه می‌گویند به احرف مختلف نازل شده است و این ظاهر است که سوال از چیزی که از ابتدا نازل شده است، بوده، نه کلمه‌ای که جایگزینی کلمه دیگر شود.

🔻در روایات دیگر هم تصریح شده است که عامه برخی حروفی از حروف کلمات قرآن را متفاوت از آنچه مشهور بوده است می‌خوانده‌اند نه خود کلمات و اهل بیت از آن نهی کرده‌اند.

👈 «وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَیْسَ عَلَى مَا یَقْرَؤُهَا النَّاسُ»

و ظاهر «احرف» دخل و تصرف در حروف قرآن است نه کل کلمه یا حتی زبان آن! دخل و تصرف در حرف در عین حفظ کلمه نیز یعنی حرکات آن و با منظور بودن لهجه هماهنگ است.

لینک مطلب در کانال شرح حال 👇

https://eitaa.com/sharhehal_hoze/49

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اقسام اختلاف قرائات

🔻 شاید به گوش خیلی‌ها نخورده باشد که در برخی کشورهای اسلامی مثل «مغرب» قرآنی که می‌خوانند با قرآن ما تفاوت‌هایی دارد:

📌گاهی تفاوت‌ها در حروف و حرکات یک کلمه است و تفاوت در معنا را دنبال دارد، مانند:

👈 «مالک یوم الدین» که در قرائت دیگری «مَلِک یوم الدین» آمده است، در معنای اول «مالک یوم الدین» به معنای صاحب و اختیاردار مردم در روز آخرت است و در معنای دوم «ملک یوم الدین» به معنای رئیس و قانون گذار روز آخرت است.

👈 و یا این آیه: «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً» که در وصف بهشت و بهشتیان است. در این قرائت لفظ ملک با ضم میم و سکون لام خوانده شده است؛ اما در قرائت دیگر با فتح میم و کسر لام « مَلِکاً کَبِیراً» خوانده‏‌اند و در قرائت دوم کسانی که قائل به امکان روئیت خداوند هستند، آیه مذکور را مورد استناد خود قرار می‌دهند. (اگرچه پاسخ‌های عقلی و فلسفی به آنها در نفی این معنا وجود دارد.)

👈 یا «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ» که در قرائت دیگری «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلِکُمْ» آمده است، در قرائت اول «ارجلکم» به فتح لام است و اختلاف شده که «ارجلکم» به «وجوهکم» سابق عطف شده، پس پاها باید مانند آن شسته شود یا به محل «رُؤُسِکُمْ» عطف شده است، پس باید پاها مسح شود؟

اما در قرائتی که «ارجلکم» به کسر لام است، دیگر هیچ اختلافی نیست که عطف حتما به ظاهر «رُؤُسِکُمْ» است و پاها باید مسح شود.

👈 یا «فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى یَطْهُرْنَ» که در قرائت حفص از عاصم «یَطْهُرْنَ» است و معنای آن چنین می‌شود که غایت لزوم دوری از زنان تا زمان پاک شدن طبیعی زنان است  اما اگر «یَطَّهَرْنَ» باشد اختلاف است که آیا معنای آن باید اضافه‌ای داشته باشد و پاک شدن زنان با غسل کردن است یا همان حالت پاکی طبیعی آنان منظور است؟

📌 گاهی تفاوت در اضافه و نقصانی است که معنا را مقید می‌کند، مانند:

👈 «فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ.» که در قرائتى دیگر: «أو تحریر رقبة مؤمنة» قرائت شده است.

👈 و یا «وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ» که در قرائت دیگری چنین خوانده شده است: «و له أخ أو أخت من أم» و در این قرائت معلوم می‌شود، منظور از اخوت در این حکم اخوت از ناحیه مادر است نه پدر.

📌 گاهی اساسا دو کلمه مختلف در یک آیه آمده است، مانند:‏

👈 «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِکْرِ اللَّهِ» که بنا بر قرائت دیگرى «فامضوا إلى ذکر اللّه» خوانده شده است و در قرائت اول در حرکت به سمت نماز جمعه سرعت و شتاب کردن خواسته شده است، اما در قرائت دوم چنین احتمالى را منتفى مى‏‌کند زیرا واژه مضى دلالت بر شتاب کردن ندارد.

👈 و یا «وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ»  که بنا بر قرائت دیگر «کالصوف المنفوش» خوانده شده و هردو به یک معنا هستند.

در مجموع برخی از کسانی که در علم قرائت کار کرده‌اند مدعی هستند حداکثر اختلاف قرائات نسبت به مشترکات همه قرائات بیش از ۲ درصد از قرآن نمی‌شود و اختلافات فقهی گفته شده برای قرائات نیز همگی با کمک روایات برطرف شده است و ثمره فقهی خاصی بر اطلاع از اختلاف قرائات مترتب نمی‌باشد اما ثمرات اعتقادی و کلامی در دفاع از برخی شبهات وارد شده در مورد قرآن بر بحث اختلاف قرائات مترتب است.

.........

 

پی‌نوشت: در برخی قرائات ممکن است زیادات و نواقص قابل توجهی نسبت به قرآن موجود گفته شده باشد، اما از این جهت که این قرائات و ادعاها خیلی شاذ هستند و در تاریخ اسلام مورد اعتنا واقع نشده‌اند آن‌ها را جزو موارد اختلاف قرائات ذکر نکردم.

مثلا در مصحف ابن مسعود ادعا شده است که سوره‌های فلق و ناس اصلا جزو قرآن نیستند بلکه برای مورد خاص بیماری حسنین و دفع سحر از آنها از سوی خداوند نازل شده است و مثل احادیث قدسی است که اگرچه مانند قرآن منزل از سوی خداوند هستند اما به عنوان کتاب‌الله و با ویژگی‌های خاص قرآن نیستند.

اما این اقوال را قابل اعتنا ندانستم و با توضیحات پست‌های آتی این مطلب روشن‌تر می‌شود.

لینک مطلب در کانال شرح حال 👇

https://eitaa.com/sharhehal_hoze/39

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 در میان راویان احادیث، شخصی به نام «احمد بن هلال» با سرونشت درس آموزی وجود دارد.

🔻 از احمد بن هلال بیش از دویست و اندی حدیث در منابع مهم روایی شیعه در موضوعات مختلف به ویژه مهدویت وجود دارد و برخی از جریان‌های سلفی اهل سنت برای اینکه عقاید مهدویت در شیعه را زیر سوال ببرند، در وثاقت احمد بن هلال و روایات او تشکیک می‌کنند.

و البته وثاقت احمد بن هلال در میان فقهای متقدم و متاخر شیعه نیز محل اختلاف بوده و هست.

🔻 او در سال ۱۸۰ه.ق به دنیا آمده و از اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری (علیهما السلام) و نیز از بزرگان شیعه در زمان غیبت صغری بوده است و سرانجام در سال ۲۶۷ه.ق در زمان وکالت محمد بن عثمان عمری نائب دوم حضرت از دنیا رفته است.

🔻 در شرح حال وی آمده است: او انسان ظاهر الصلاحی بوده و در طول عمر ۸۷ ساله‌اش، ۵۴ بار به حج رفته است و ۲۰ مرتبه آن هم پیاده بوده است.

(یعنی عملا از وقتی که توان داشته و توانش برای تحمل چنین سفر سختی برقرار بوده است هر سال چند ماه از عمرش را در سفر حج گذرانده است.)

🔻 احمد بن هلال با این چنین شخصیتی بر ایمان و اعتقاد خود باقی می‌ماند تا زمانی که «عثمان بن سعید» نائب اول حضرت، اعلام می‌کند زمان مرگ من فرا رسیده و بنا به حکم حضرت، فرزندش «محمد بن عثمان» بعد از او نائب خواهد بود.

🔻شاید احمد بن هلال خود را شایسته وکیل حضرت شدن می‌دانسته است و به هر حال اعلام می‌کند من وکالت محمد بن عثمان را نمی‌پذیرم.

جماعتی از شیعه نزد او می‌روند و می‌پرسند چطور وکالت محمد بن عثمان را قبول نمی‌کنی؟ درحالی که نص مسلم از امام مفترض الطاعة بر وکالت او وجود دارد؟! اما احمد بن هلال بهانه می‌آورد که: «من از خود حضرت نشنیده‌ام البته پدر او را انکار نمی‌کنم!»

👈 «لم أسمعه ینصّ علیه بالوکالة، و لیس أنکر أباه یعنی عثمان بن سعید»

 

🔻 به واسطه همین انحراف احمد بن هلال، توقیع شریفی خطاب به «قاسم بن علاء» که از بزرگان شیعه بوده است، در مورد احمد بن هلال وارد می‌شود و حضرت حجت در آن توقیع احمد بن هلال را لعنت می‌کنند و می‌گویند:

👈 «احْذَرُوا الصُّوفِیَ‏ الْمُتَصَنِّعَ» از این صوفی مسلک ظاهرساز دوری کنید.

 

🔻با وجود این توقیع اما همچنان به واسطه جایگاه احمد بن هلال، برخی در توقیعی که در مورد او آمده بود شک داشتند و نزد او می‌رفتند و از او اخذ حدیث می‌کردند:

👈 «وَ کَانَ رُوَاةُ أَصْحَابِنَا بِالْعِرَاقِ لَقُوهُ وَ کَتَبُوا مِنْهُ فَأَنْکَرُوا مَا وَرَدَ فِی مَذَمَّتِهِ»

 

🔻 به همین جهت از قاسم بن علاء خواستند تا دوباره در مورد احمد بن هلال از حضرت نظرخواهی کند و در نتیجه توقیع دومی در لعن احمد بن هلال با مضامین زیر آمد:

👈 «دستور ما در مورد ظاهر ساز فرزند هلال، رحمت خدا از او دور باد به تو رسید و دانستی پیوسته خداوند او را نبخشد و از لغزش‌هایش نگذرد، «دَخَلَ فِی أَمْرِنَا بِلَا إِذْنٍ مِنَّا وَ لَا رِضًى یَسْتَبِدُّ بِرَأْیِهِ» در امر ما داخل شد بدون اذن و رضایت ما و به نظر خودش استبداد رای نشان داد...»

سپس حضرت او را لعن می‌کنند و از او برائت می‌جویند و می‌گویند ما از خدا خواسته‌ایم عمر او کوتاه شود...

 

🔻 به واسطه دعای حضرت نیز عمر او کوتاه می‌شود و حداکثر یک سال یا دوسال بعد از وکالت محمد بن عثمان (۲۶۵ یا ۲۶۶ه.ق) او نیز عمرش به پایان می‌رسد. (۲۶۷ه.ق)

🔻 اما شاید هنوز هم باور انحراف او برای برخی سخت بود (ظاهرا بعد از مردنش) باز در توقیع سومی که از حضرت حجت(عج) به دست شیعیان می‌رسد، به انحراف و ملعون بودن او تصریح می‌شود.

👈 «عَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ خِدْمَتِهِ وَ طُولِ صُحْبَتِهِ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ بِالْإِیمَانِ کُفْراً حِینَ فَعَلَ مَا فَعَلَ»

احمد بن هلال نه حضرت حجت و نه نائب اول حضرت را بلکه فقط نائب دوم حضرت را رد کرد و این موجب شد به چنان سوء عاقبتی دچار شود. حکایت او الگویی است برای انسان که بداند هرچقدر هم به حضرات نزدیک باشی و حتی از مهم‌ترین روایت کننده‌های روایات مهدویت و ۵۴ بار هم حج رفته باشی! ولی به نواب حضرات متصل نشوی و اهل اطاعت نباشی، عاقبت به خیر نخواهی شد و باید تا آخرین لحظه عمر در عین نگرانی برای ایمانمان، امیدوارانه از خداوند اتصال به حضرت و عاقبت به خیری بخواهیم.

.................

📝 پی‌نوشت:

با توجه به آنچه از احوال احمد هلال گذشت و اینکه زمان مشخص شدن انحراف و مرگ او بعد از آن، کوتاه بوده است و بعد از رسیدن توقیعات در لعن او اخذ حدیث از او توسط شیعیان بسیار بعید است و به قولی مانند واقفیه، کسانی که چنین می‌شدند، مانند «کلاب ممطوره» سگ باران خورده، شیعیان از آنها دوری می‌کردند، در عین اینکه انحراف و ملعون بودن او را می‌پذیریم اما می‌توانیم به روایاتی که احمد بن هلال در سند آن است، عمل کنیم.

 

ممکن است برخی بگویند با توجه به نصی که در همین متن اشاره شد بعد از توقیع اول و اثبات انحراف او همچنان:

«وَ کَانَ رُوَاةُ أَصْحَابِنَا بِالْعِرَاقِ لَقُوهُ وَ کَتَبُوا مِنْهُ فَأَنْکَرُوا مَا وَرَدَ فِی مَذَمَّتِهِ»

همچنان از او اخذ حدیث می‌شده است پس معلوم نیست احادیث او در حال استقامتش بوده یا انحرافش و نمی‌توان به آنها اعتماد کرد.

گفته می‌شود: از این جهت که اولا انحراف او اگر می‌خواست مخل وثاقت باشد در احادیثی است که نمی‌دانیم یا شک داریم در حال استقامت وی یا انحرافش بوده و اینکه انحراف عقیدتی همیشه در همه احادیث مخل وثاقت باشد محل تردید است. ثانیا این زمان خیلی کوتاه بوده است و غالب روایات او در زمان استقامت وی بوده است و ثالثا با توقیع دوم و سوم برای همین افرادی که در آن بازه کوتاه همچنان به او مراجعه می‌کرده‌اند انحراف او معلوم شد پس اگر مطلبی در آن بازه انحراف از او اخذ شده بوده است قاعدتا در آن بازنگری شده است.

پس می‌توان بر اینکه آنچه روایت از او در منابع نقل شده است در حال استقامتش بوده است، به اطمینان رسید و بنابراین خدشه‌ای در اسناد از جهت او وارد نخواهد بود.

لینک مطلب در کانال شرح حال 👇

https://eitaa.com/sharhehal_hoze/19

  • حمید رضا باقری