شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

به نظر شما آیا در مورد شخصی چون "دکارت"، می‌توان حکم به اسلام نمود؟ تعریف شما از کفر چیست؟ در نگاه شما چه کسانی مستحق عذاب و ثواب هستند و نظر اسلام در این مورد چیست؟ 

در فرازهای زیر از کتاب "عدل الهی" استاد شهید مطهری به موضوع تعریف "کفر و کافر" و "اسلام و مسلمان" پرداخته‌ شده است:

شکى نیست که کفر بر دو نوع است: یکى کفر از روى لجبازى و عناد که کفر جحود نامیده می‌‏شود و دیگر کفر از روى جهالت و نادانى و آشنا نبودن به حقیقت. در مورد اول، دلائل قطعى و عقل و نقل گویاست که شخصى که دانسته و شناخته، با حق، عناد می‌‏ورزد و در صدد انکار برمىی‌آید مستحقّ عقوبت است. ولى در مورد دوم باید گفت اگر جهالت و نادانى از روى تقصیرکارى شخص نباشد مورد عفو و بخشش پروردگار قرار می‌‏گیرد. {...} ما معمولا وقتى می‌‏گوییم فلان کس مسلمان است یا مسلمان نیست نظر به واقعیت مطلب نداریم. از نظر جغرافیایى، کسانى را که در یک منطقه زندگى می‌‏کنند و به حکم تقلید و وراثت از پدران و مادران، مسلمانند، مسلمان می‌‏نامیم و کسانى دیگر را که در شرایط دیگر زیسته‌‏اند و به حکم تقلید از پدران و مادران، وابسته به دینى دیگر هستند، یا اصلا بی‌‏دینند، غیر مسلمان می‌‏نامیم.

برای خواندن ادامه مطلب روی گزینه «ادامه مطلب» در گوشه سمت چپ پایین کلیک کنید.

باید دانست این جهت ارزش زیادى ندارد، نه در جنبه مسلمان بودن و نه در جنبه نامسلمان بودن و کافر بودن. بسیارى از ماها مسلمان تقلیدى و جغرافیایى هستیم، به این دلیل مسلمان هستیم که پدر و مادرمان مسلمان بوده‌‏اند و در منطقه‏‌اى به دنیا آمده و بزرگ شده‌‏ایم که مردم آن مسلمان بوده‌‏اند. آنچه از نظر واقع با ارزش است اسلام واقعى است و آن این است که شخص قلبا در مقابل حقیقت تسلیم باشد، در دل را به روى حقیقت گشوده باشد تا آنچه که حق است بپذیرد و عمل کند و اسلامى که پذیرفته است بر اساس تحقیق و کاوش از یک طرف، و تسلیم و بی‌‏تعصبى از طرف دیگر باشد.

اگر کسى داراى صفت تسلیم باشد و به عللى حقیقت اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این‏باره بی‌‏تقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذّب نمی‌‏سازد، او اهل نجات از دوزخ است. خداى متعال می‌فرماید:

«و ما کنّا معذّبین حتّى نبعث رسولا  (اسراء/ 15)» «ما چنین نیستیم که رسول نفرستاده (حجّت تمام نشده) بشر را معذّب کنیم.» 

یعنى محال است که خداى کریم حکیم کسى را که حجت بر او تمام نشده است عذاب کند. اصولیّین مفاد این آیه را که تأیید حکم عقل است «قبح عقاب بلا بیان» اصطلاح کرده‌‏اند، می‌‏گویند تا خداى متعال حقیقتى را براى بنده‌‏اى آشکار نکرده باشد زشت است که او را عذاب کند.

براى نشان دادن این حقیقت که ممکن است افرادى یافت شوند که داراى روح‏ تسلیم باشند و لو آنکه اسماً مسلمان نباشند، دکارت، فیلسوف فرانسوى- مطابق اظهارات خودش- نمونه خوبى است. در شرح حال وى نوشته‌‏اند که وى فلسفه خود را از شک شروع کرد، در همه معلومات خویش شک کرد و از صفر شروع نمود؛ فکر و اندیشه خودش را نقطه شروع قرار داده گفت: «من می‌‏اندیشم پس وجود دارم.» پس از اثبات وجود خویش، روح را اثبات کرد و همچنین وجود جسم و وجود خدا برایش قطعى شد. کم‏‌کم به موضوع انتخاب دین رسید، مسیحیّت را که در کشورش دین رسمى بود انتخاب کرد.

ولى یک سخن جالب دارد و آن این است که می‌‏گوید من نمی‌‏گویم مسیحیت حتماً بهترین دینى است که در همۀ دنیا وجود دارد؛ من می‌‏گویم در میان ادیانى که الآن من می‌‏شناسم و به آنها دسترسى دارم مسیحیت بهترین دین است. من با حقیقت، جنگ ندارم؛ شاید در جاهاى دیگر دنیا، دینى باشد که بر مسیحیت ترجیح داشته باشد؛ و از قضا ایران را به عنوان یک کشورى که از آنجا بی‌خبر است و نمی‌‏داند مردم آنجا چه دین و مذهبى دارند مثال می‌‏آورد؛ می‌‏گوید من چه می‌‏دانم؟ شاید مثلًا در ایران دین و مذهبى وجود داشته باشد که بر مسیحیت ترجیح دارد.

اینگونه اشخاص را نمی‌‏توان کافر خواند، زیرا اینها عناد نمی‌‏ورزند، "کافر ماجرایى" نمی‌‏نمایند؛ اینها در مقام پوشیدن حقیقت نیستند. ماهیّت کفر، چیزى جز عناد و میل به پوشانیدن حقیقت نیست. اینها «مسلم فطرى» می‌‏باشند. اینها را اگر چه مسلمان نمی‌‏توان نامید ولى کافر هم نمی‌‏توان خواند، زیرا تقابل مسلمان و کافر از قبیل تقابل ایجاب و سلب و یا عدم و ملکه- به اصطلاح منطقیّین و فلاسفه- نیست، بلکه از نوع تقابل ضدّین است، یعنى از نوع تقابل دو امر وجودى است نه از نوع تقابل یک امر وجودى و یک امر عدمى.

البته اینکه دکارت را به عنوان مثال ذکر کردیم براى این نبود که از اصل اولى که بیان کردیم خارج شویم. از اول شرط کردیم که درباره اشخاص اظهارنظر نکنیم. مقصود ما از تمثیل به دکارت این است که اگر فرض کنیم آنچه او گفته راست باشد و او در مقابل حقیقت همان اندازه تسلیم بوده که اظهار داشته است، و از طرف دیگر واقعاً هم دسترسى بیشتر براى تحقیق نداشته است، او یک مسلمان فطرى بوده است.

مجموعه‌ ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج ‏1، صص:۲۸۹- 294 (از کتاب عدل الهی)

............................

مطالب مرتبط:

ریشه‌های فهم متفاوت اسلام ناب و سایر جریان‌ها از دشمن

تقریرات درس فلسفه امام خمینی با موضوع شقاوت و رستگاری انسان

فهم جریان حزب‌الله از دشمن و دشمنی

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی