شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۳۰ مطلب با موضوع «ظهور و آخرالزمان» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

بسم لله الرحمن الرحیم

شناخت دشمن از نگاه آخرالزمانی

وقتی صحبت از این می‌شود که امروز دشمن کیست؟ برخی می‌گویند اهل سنت دشمنان اصلی ما هستند و یا اگر نمی‌گویند، عملا به گونه‌ای رفتار می‌کنند که این مطلب از آن فهمیده می‌شود، مثلا برنامه‌های مختلفی راه می‌اندازند و شروع به لعن و نفرت پراکنی علنی نسبت به مقدسات اهل سنت و افروختن آتش دشمنی‌ها می‌کنند.

یک راه شناخت دشمن که شیعیان تکفیری گریزی از پاسخ به آن ندارند، بررسی آیات و روایات مربوط به آخرالزمان است. چرا که هرچه زمان می‌گذرد صحنه نبرد آخرالزمانی جدی‌تر می‌گردد و ما باید مختصات رفتاری خود را با این فضا هماهنگ نماییم.

آیات مورد بررسی

آیات 4 الی 8 ابتدای سوره «الاسراء»، از جمله آیاتی هستند که به صراحت به پیش‌گویی‌‌های نبرد آخرالزمان می‌پردازد.

«وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» [۴/الاسراء]

ما در تورات به بنى اسرائیل حکم قطعى کردیم که شما در زمین دو بار فساد خواهید کرد و برترى طلبى و طغیان بزرگى خواهید نمود.

«فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا» [۵/الاسراء]

چون وقت مجازات شما بر نخستین فساد و تبهکاریتان رسید، بندگانى که منسوب به ما هستند به سویتان مى‌فرستیم، بندگانى با صلابت و سرسخت که بر سرتان فرود آیند که در میان خانه‌ها به جست وجوى [شما] بپردازند و این وعده‌اى قطعى و انجام شدنى است.

«ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً» [۶/الاسراء]

پس [از چندى‏] دوباره شما [یهودیان] را بر آنان[مسلمانان] چیره می‌‏کنیم و شما را با اموال و پسران یارى می‌‏دهیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر می‌‏گردانیم.

«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»[۷/الاسراء

اگر خوبى کردید، خوبى به خود نموده‌اید و اگر بدى کردید به خود بدى کرده‌اید.

«فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً.» [۸/الاسراء]

چون زمان فساد ایجاد کردن دومین بار فرا رسد [مؤمنین بیایند] تا شما را اندوهگین کنند و در معبد [تان‏] چنان که بار اول داخل شدند، درآیند و بر هر چه دست یافتند یکسره [آن را] نابود کنند.

بررسی ظاهر آیات

ذیل این آیات بین مفسرین و محققین سوالاتی مطرح شده است، از جمله اینکه آیا این فسادها و مجازات‌ها محقق‌شده‌اند یا خیر؟ و مجازات‌کنندگان چه کسانی هستند؟

برخلاف آنچه برخی مدعی شده‌اند، پادشاهان مصر، بابل، یونان، ایران، روم و دیگران که در طول تاریخ بر یهودیان تسلط یافتند، هیچکدام با صفت «عبادا لنا» (بندگان ما) که در این آیات آمده است، سازگارى ندارند خصوصا اینکه از آنچه در ادامه این آیات گفته می‌شود معلوم می‌شود هر دو مجازات یهودیان توسط "یک امت" صورت می‌گیرد و همان امتی که مرتبه اول یهودیان را مجازات می‌کنند در مرتبه دوم نیز همان‌ها هستند که چنین می‌کنند، چون در ادامه آیات گفته می‌شود در مرتبه دوم هم همان‌ها وارد مسجد می‌شوند همانطور که بار اول وارد شده بودند «لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ»

اولین فساد و کیفر در برابر آن، در صدر اسلام، به دست مسلمانان انجام گرفت، چرا که خداوند در صدر اسلام مسلمانان را بر آنان مسلط ساخت و مسلمانان درون خانه‌‏هاى آنها به جست‏وجویشان پرداخته و سپس وارد مسجد الاقصى شدند. 

اگرچه همانطور که قرآن درآیات دیگر در مورد یهودیان می‌گوید: «وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً»[1] فتنه گرى و فسادانگیزى در گذشته و حالِ یهود وجود داشته است، اما با بررسى تاریخ یهود بعد از حضرت موسى (ع) روشن می‌گردد، برترى وعده داده شده آنها «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» به صورت همزمان با فسادانگیزى بار دوم یهود، در هیچ دوره‏‌اى از تاریخ یهود، جز دوره پس از جنگ جهانى دوم تا کنون وجود ندارد. که البته کیفرِ وعده داده شده خداوند نیز در پى آن خواهد آمد.[2]

بررسی روایات مربوط به آیات

در روایتی از امام صادق (علیه السّلام):  ایشان آیه «وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» را ذکر و سپس آیه را چنین تأویل می‌نمایند[3] که فساد اول کشتن على بن ابى طالب (علیه السّلام) است و دیگری نیزه زدن بحسن بن على (علیه السّلام) و برتری جویی و سرکشی بزرگ «و لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» نیز مقصود: کشتن حسین علیه السّلام است.

در ادامه روایت مذکور آمده است: « فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» یعنى هنگام پیروزى خونخواهان حسین (علیه السّلام) «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ» آنها مردمى هستند که خدا آنها را پیش از آمدن حضرت قائم علیه السّلام بفرستد پس خونى (و مسئول خونى) از آل محمد بجاى نگذارند جز آنکه او را بکشند «و این وعده‌‏اى است انجام شده» یعنى آمدن حضرت قائم (علیه السّلام) 

و در ادامه روایت آیات به رجعت امام حسین (علیه السلام) و یارانشان در زمان حضرت حجت تأویل برده می‌شود.[۴]

آنچه در این روایت تأویل شده است تشبیه فسادها و برتری جویی امت اسلام به بنی‌اسرائیل است، همچنین در این روایت عوض دو مرتبه مجازات اشاره شده در آیه صرفا به یک مرتبه مجازات و انتقام اشاره شده است، اما اشاره‌ای نشده است که این انتقام از چه کسانی در آخرالزمان گرفته می‌شود و صرفا تذکر داده شده است که آن افراد دشمنان اهل بیت محسوب می‌شوند.

با بررسی دیگر روایات معلوم می‌شود نبرد آخرالزمانی یاران حضرت حجت بر دو محور شیعیان، علی الخصوص شیعیانی از قم و دجال با محوریت یهودیان به عنوان یاران او صورت می‌گیرد. 

در مورد یاران حضرت حجت در این نبرد در روایاتی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است، ایشان آیه « بَعَثْنا عَلَیْکُمْ‏ عِباداً لَنا أُولِی‏ بَأْسٍ‏ شَدِیدٍ» را می‌خواندند و فرمودند: مراد از این آیه حضرت قائم (ع) و یاران اویند که نیرومند و باصلابت هستند[۵] 

همچنین در روایتی وقتى امام صادق (ع) این آیه را قرائت می‌فرمایند، راوی می‌پرسد: «فدایت گردیم آنها چه کسانى هستند؟ امام سه بار می‌فرمایند: به خدا سوگند اهل قم هستند، به خدا سوگند اهل قم هستند، به خدا سوگند اهل قم هستند.»[۶]

در مورد یاران دجال نیز در حدیثى از امام صادق (ع) نقل شده است که پیامبر (ص) فرمودند: «هر کس بر بغض و دشمنى با ما بمیرد، یهودى محشور می‌‏شود!» سؤال شد: چرا یهودى؟ در حالى که آنها مسلمان زاده بوده‌‏اند؟! فرمودند: «چون اگر دجّال خروج کند از سپاهیان او خواهند شد.»[۷] 

این روایت نشان می‌دهد اولا جریان دجّال یک جریان یهودى است، چون پیامبر بین یهودى شدن و همراهى دجّال ملازمه برقرار نموده‌اند و ثانیا اینکه محور دشمنى، دجال بغض و دشمنی با پیامبر و اهل بیت ایشان است.

در حدیثی که شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» می‌آورند به نقل از پیامبر گفته می‌شود که اکثر پیروان دجال از یهودیان و زنان و اعراب هستند و دجال و یارانش بر تمام کرانه زمین جز مکه و دو حومه آن در آیند.[۸] همچنین بنا به برخی منابع اهل سنت گزارش‌هایی از نبرد آخر الزمانی مسلمانان و یهود و نابودی یهودیان در این نبرد داده شده است. به طور مثال در روایتی از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است: «قیامت برپا نمی‌‏شود تا این که مسلمانان با یهود بجنگند و [در این جنگ‏] مسلمانان، یهود را می‌‏کُشند تا جایى که یهودى پشتِ سنگ و درخت، پنهان می‌‏شود و آن سنگ و درخت می‌‏گوید: اى مسلمان، اى بنده خدا! این یهودى در پشت من پنهان است. بیا و او را بکُش.»[۹]

جمع‌بندی

با توجه به آیات ۴-۸ سوره مبارکه اسراء و نیز روایت ذیل آن نبرد آخرالزمانی حق و باطل بین امت اسلام که یاران خاص آن شیعیان و دجال که یاران خاص آن یهودیان هستند صورت می‌گیرد و نقطه دشمنی محبت و بغض اهل بیت عترت(سلام الله علیهم اجمعین) می‌باشد.

کلیپ‌های مرتبط:


دریافت  مدت زمان: 2 دقیقه 47 ثانیه 


ارجاعات:

[1] المائده آیه 64.

[2] ر.ب: کورانی، علی، عصر ظهور، مترجم: مهدی حقی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۷، ذیل عنوان نقش یهودیان در دوران ظهور – نگاهی به تاریخ یهود، صص: ۸۲-۹۹.

[3] از این جهت گفته می‌شود تأویل که ظاهر آیات با این روایت هماهنگی ندارد چرا که اولا روایت پیرامون یهودیان و فساد یهودیان است و ثانیا در آیات از فساد یهودیان و مجازات شدن آنها توسط مومنین و غلبه یافتن مجدد آنها و فسادگری مجدد آنها و مجازات مجدد آنها صحبت شده است اما در روایت به غلبه یافتن مجدد مومنین بر یهودیان که در زمان رجعت امام حسین (علیه السلام) صورت می‌گیرد اشاره می‌کند و به مجازات دومی که در آیات گفته شده است اشاره‌ای نمی‌کند و این بیان حتی اگر توضیح ملاصالح مازندرانی در ذیل این روایت را هم بپذیریم با نص آیات که غلبه و برتری بعد از فساد و مجازات مربوط به یهودیان می‌باشد هماهنگی ندارد.

[۴] کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج ‏8 ؛ ص: 206 استفاده شده از ترجمه: کلینى، محمد بن یعقوب - رسولى محلاتى، هاشم، الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، 2جلد، انتشارات علمیه اسلامیه - تهران، چاپ: اول، 1364 ش ، ج‏2، ص: 4 و عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، 2جلد، المطبعة العلمیة - تهران، چاپ: اول، 1380 ق ؛ ج‏2 ؛ ص281 و عروسى حویزى عبد على بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، چاپ چهارم، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1415 ق، ج ۳، ص: ۱۳۸ و و بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، 5جلد، مؤسسه بعثه - قم، چاپ: اول، 1374 ش؛ ج‏ 3؛ ص: 502.

متن حدیث: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ الْأَصَمِ‏، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ‏: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ‏ تَعَالى‏: «وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ‏ فِی الْکِتابِ‏ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ‏ مَرَّتَیْنِ‏» قَالَ: «قَتْلُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ طَعْنُ الْحَسَنِ علیه السلام. «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» قَالَ: «قَتْلُ الْحُسَیْنِ علیه السلام. «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما»: فَإِذَا جَاءَ نَصْرُ دَمِ‏ الْحُسَیْنِ علیه السلام‏ «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ»؛ قَوْمٌ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ علیه السلام، فَلَا یَدَعُونَ وِتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا قَتَلُوهُ. «وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا»: خُرُوجُ الْقَائِمِ علیه السلام. «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ‏»: خُرُوجُ الْحُسَیْنِ علیه السلام فِی سَبْعِینَ مِنْ أَصْحَابِهِ، عَلَیْهِمُ الْبَیْضُ‏ الْمُذَهَّبُ‏، لِکُلِّ بَیْضَةٍ وَجْهَانِ‏، الْمُؤَدُّونَ إِلَى النَّاسِ أَنَّ هذَا الْحُسَیْنَ قَدْ خَرَجَ حَتّى‏ لَایَشُکَّ الْمُؤْمِنُونَ فِیهِ، وَ أَنَّهُ لَیْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَیْطَانٍ، وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ‏، فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام، جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ، فَیَکُونُ الَّذِی یُغَسِّلُهُ وَ یُکَفِّنُهُ وَ یُحَنِّطُهُ‏ وَ یَلْحَدُهُ‏ فِی حُفْرَتِهِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍ‏ علیهما السلام، وَ لَا یَلِی الْوَصِیَّ إِلَّا الْوَصِیُ‏.

[۵] عن حمران، عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: کان یقرأ: بَعَثْنا عَلَیْکُمْ‏ عِباداً لَنا أُولِی‏ بَأْسٍ‏ شَدِیدٍ ثم قال: «هو القائم و أصحابه اولی بأس شدید». عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، 2جلد، المطبعة العلمیة - تهران، چاپ: اول، 1380 ق ؛ ج‏2 ؛ ص281 و ج البرهان فی تفسیر القرآن؛ ‏3 ؛ ص505

[۶] وَ رَوَى بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جَالِساً إِذْ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ‏ عِباداً لَنا أُولِی‏ بَأْسٍ‏ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاکَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج‏57 ؛ ص216

[۷] عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ صَالِحٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏ بَعَثَهُ اللَّهُ یَهُودِیّاً قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ إِنْ شَهِدَ الشَّهَادَتَیْنِ قَالَ نَعَمْ إِنَّمَا احْتَجَبَ بِهَاتَیْنِ الْکَلِمَتَیْنِ عَنْ سَفْکِ دَمِهِ أَوْ یُؤَدِّیَ الْجِزْیَةَ وَ هُوَ صَاغِرٌ ثُمَّ قَالَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ بَعَثَهُ اللَّهُ یَهُودِیّاً قِیلَ وَ کَیْفَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنْ أَدْرَکَ الدَّجَّالَ‏ آمَنَ بِهِ‏. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، 2جلد، دار الکتب الإسلامیة - قم، چاپ: دوم، 1371 ق ج‏1 ؛ ص90. مشابه همین حدیث در (طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی (للطوسی)، 1جلد، دار الثقافة - قم، چاپ: اول، 1414ق، ص: 649.) و در بحار به نقل از امالی شیخ صدوق نیز ذکر شده است: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج‏27 ؛ ص218.

[۸] الدَّجَّالَ‏ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَخَّرَهُ إِلَى یَوْمِکُمْ هَذَا فَمَهْمَا تَشَابَهَ عَلَیْکُمْ مِنْ أَمْرِهِ فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بِأَعْوَرَ إِنَّهُ یَخْرُجُ عَلَى حِمَارٍ عَرْضُ مَا بَیْنَ أُذُنَیْهِ مِیلٌ یَخْرُجُ وَ مَعَهُ جَنَّةٌ وَ نَارٌ وَ جَبَلٌ مِنْ خُبْزٍ وَ نَهْرٌ مِنْ مَاءٍ أَکْثَرُ أَتْبَاعِهِ الْیَهُودُ وَ النِّسَاءُ وَ الْأَعْرَابُ یَدْخُلُ آفَاقَ الْأَرْضِ کُلَّهَا إِلَّا مَکَّةَ وَ لَابَتَیْهَا وَ الْمَدِینَةَ وَ لَابَتَیْهَا. ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین و تمام النعمة، 2جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق، ج‏2 ؛ ص:529.

[۹] رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله: لا تَقومُ الساعَةُ حتّى یُقاتِل َ‏المُسلمونَ الیَهودَ، فیَقتُلَهُمُ المُسلمونَ حتّى یَختَبئ الیَهودِیُّ وَراءَ الحَجَرِ والشَّجَرِ، فیقولَ الحَجَرُ والشَّجَرُ: یا مُسلمُ، یا عبدَاللّهِ! هذا یَهودِیٌّ خَلفِی فَتَعال فَاقتُلهُ. کنز العمّال: ج 14 ص 208 ح 38417 و مسند احمد، ج 2، ص 417؛ معجم احادیث الامام المهدى، ج 1، ص 312.

................................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

آخرین فصل شیطان

اینکه ما جایگاه تاریخی خودمان را در حرکت کلی جهان به سوی حق خوب بفهمیم خودش بسیاری از مسائل را حل می‌کند و دیگر نیاز نیست به مباحث جزئی بپرادزیم.

 

زمانی ملت مستضعف جهان در چنگ "شاهان مستبد" روزگار می‌گذراندند، تا اینکه "استعمارگران غرب" در رقابت چاپیدن سایر کشورها سراغ آنها آمدند. اوایل دوره قاجار این ماجرا در ایران کلید خورد و شاهان اندک اندک، به واسطه‌گرانی برای تاراج کشور توسط غربی‌ها، تبدیل شدند. در این میان مزاحمانی که رسالت خود را دفاع از دین و مردم می‌دانستند، فتوا به حرمت تاراج مملکت دادند.

 

استعمارگران که طعم شیرین سال‌ها استعمار کشورهایی همچون هند و... را چشیده بودند، تحمل طعم تلخ اخراج حقیرانه بدست "علما و مردم" برایشان ممکن نبود، به همین سبب طرح خود یعنی تضعیف روحانیت و نهاد دین در جامعه و تولد وهابیت و بهائیت برای انشقاق "دین و مردم" را پی‌ریختند. اما جریان حق نیز بیکار ننشست و سطح مطالبات خود را بالاتر برد و نهضت عدالت‌خانه را برپانمود ولی در مقابل آن جریان استعمار با طرح مشروطه، صحنه را به سود خود پایان داد.

 

حضور استعمار در دعوای مشروطه درحالی بود که آن سوی ماجرا دعوای خودشان هم بالاگرفت، فرصت کم بود و اولین جنگ جهانی برسر چپاول کشورها به سختی استعمارگران نوظهوری چون آلمان و ایتالیا را آرام کرده بود. چانه زنی‌های مشروطه‌چی‌ها با مُلاها برای تاراج سرمایه‌های کشور هم، حوصله آنها را سر برده بود. (۱۲۹۷ش)

 

گام دوم، "استعمار نو" و سپردن کل کار حاکمیت، به سرسپردگان داخلی بود (۱۲۹۹-۱۳۵۷ش) اما کودتا و استحمار یک مردم نه در ایران و نه در سایر کشورها، نمی‌توانست مسیر خود را زیاد ادامه دهد و هیچ مردم آگاهی نمی‌پذیرفتند که یک فرد یا خانواده، شاه باشند و آنها رعیت؛ می‌پرسیدند چه کسی او را شاه کرده؟ چرا او شاه باشد و من رعیت؟

هرچه جهان پیش می‌رفت، سطح انتظارات و حق‌خواهی‌ها نیز بالاتر می‌رفت، علم و سوادها افزایش می‌یافت، گفتگوها و ارتباطات مردمی راحت‌تر می‌شد و مردم بیدارتر می‌شدند و خلاصه إعمال حکومت‌های دیکتاتوری وابسته بر چنین مردمی سخت‌تر می‌شد.

 

اقتضای "استعمار نو" مقدمه چینی برای گام سوم استعمار بود. گام سوم، "استعمار فرانو" و تسخیر اذهان مردم بود. البته آخرین گام ممکن هم این گام است و به قول طلبه‌ها حصر آن عقلی است و بعد از آن هیچ راهی متصور نیست.

 

این آخرین فصل نبرد است و شیطان برگ دیگری ندارد تا رو کند، اگرچه او دوست دارد این فصل پایان تاریخ باشد اما می‌داند خداوند جور دیگر مقرر نموده و فصل بعد از آن ظهور و حاکمیت الله روی زمین است؛ به همین خاطر هم تمام تلاشش را می‌کند که هرچه می‌تواند این فصل را طولانی‌تر کند.

 

گام آخر شیطان یا همان "استعمار فرانو" یعنی تلاش او برای اینکه ملت‌ها آنگونه فکر و زندگی کنند که آنها می‌خواهند و ضامن بقاء نظام قدرت جهانی باشند، ملت‌ها آنچه را آنها می‌خواهند، بخواهند و آنچه را نمی‌خواهند، نخواهند. آموزش آنها باید در یک نظام جهانی سازمان یابد (2030 )؛ نظام اقتصادی آنها هم باید در شبکه اقتصاد جهانی سامان یابد و تحت نظر نهادهایی همچون (FATF) باشد.

 

ملت‌ها نباید بفهمند که می‌توانند روی پای خودشان بایستند، خودشان فکر کنند، نباید بفهمند امروز دیگر انحصاری در علم و صنعت معنا نمی‌دهد و هرکس اراده کند می‌تواند به بالاترین پیشرفت‌ها برسد.

 

باید مسئولانی در کشورها به قدرت برسند که شعارشان "ما نمی‌توانیم"، "ما هیچ نیستیم" باشد، باید کسانی بر ملت‌ها حکومت کنند که کشورها را در ابعاد علمی و اقتصادی، مصرف‌کننده استعمارگران نگه دارند.

........................................................

توضیحات تفصیلی و ارائه برخی مبانی متن مذکور

 


دریافت

کلیپی در مورد حرکت دنیا به سوی کمال و لزوم رسیدن دنیا به مرحله‌ای از کمال برای تحقق ظهور ان‌شاء الله.

 


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 52 ثانیه

کلیپی در مورد چگونگی نقش مراحل استعمار در فقیرتر نمودن کشورهای مستضعف و همچنین چگونگی حتی استعمار خود مردم کشورهای ثروتمند و تمرکز تمام سرمایه دنیا در اقلیت ۲ درصدی، این ماحصل حقیقی لیبرال دموکراسی است.

 


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 50 ثانیه 

 

 

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در قسمت اول گفتم که دعوت کوفیان از امام حسین نه از باب قیام لله و احیای حق یا نصرت امام بلکه برای نجات خودشان از شر ظلم‌های معاویه بود و در این شرایط پشت نمودن آنها به حق و تن دادن به هرجنایتی نیز برای غایت اصلیشان یعنی نجات خودشان طبیعی است.

اگرچه به استناد وعده‌های قطعی خداوند، قیام لله و مقاومت مومنین سعادت دنیا و آخرت را در پی خواهد داشت. اما رکن اساسی آن لله بودن قیام است.

📝 حضرت امام وقتی به تحلیل علل شکست نهضت ملی نفت می‌پردازند به این نکته ظریف اشاره می‌کنند که این قیام از این جهت شکت خورد که برای خدا نبود بلکه برای "احیای حق خود و یا تنعم بیشتر" بود.

از جمله جاهایی که حضرت امام به این بحث اشاره می‌کنند در مصاحبه‌ ایشان با خبرنگار مشهور مصری محمد حسنین هیکل در تاریخ ۲ دی ۱۳۵۷ است:

خبرنگار با اشاره به نهضت ملی نفت از ایشان می‌پرسد: [ آیا این جنبش به اهداف خود مى‌رسد؟ ... در آن موقع که من در ایران بودم عوامل رهبرى سیاسى در جنبش بودند، و عوامل رهبرى مذهبى هم بودند. الآن سرتاسر رهبرى جنبش، اسلامى است... سؤال این است که چرا این وضع اتفاق افتاد؟ چگونه اتفاق افتاد؟ و این توسعه عظیم جنبش از کجا ناشى مى‌شود؟]

حضرت امام پاسخ می‌دهند: 

این قدرت، ناشى از اسلام است. در زمان کاشانى- مصدق، اصلْ سیاست بود. جنبه‌هاى سیاسى جنبش قوى بود. در زمان کاشانى، هم به وى نوشتم و هم گفتم، که باید جنبه‌هاى دینى را توجه کنید. نتوانستند و یا نخواستند. ... من گفتم که باید براى دین کار کنند نه آنکه سیاسى بشوند. اما حالا جنبش در همه جهات، دینى است، اسلامى است؛ سیاست هم داخل آن است. اسلام، دین سیاسى است؛ سیاست در بطن این جنبش است... مشکلات زیاد است؛ ابرقدرت‌ها هستند، و همه نگرانی‌ها را از جنبش ما دارند؛ اما کارى نمى‌توانند بکنند، ... عمق جنبش به حدى است، که این مسائل حل شده است؛ دولت نظامى و حکومت نظامى حل شده است؛ مردم اعتنایى ندارند. امروز مردم براى اسلام فریاد مى‌زنند، آن روز براى نفت بود؛ فرق است وقتى که مردم براى منفعت، جنبش مى‌کنند یا براى خدا. جنبش در آن روز مادى بود، و جنبش امروز معنوى است؛ لذا کاملًا شبیه صدر اسلام است، و ما به موفقیت آن امیدوار هستیم.[1]

.................................................................................

مطالب مرتبط:

سخنرانی استاد عزیزم حجت‌الاسلام سیدعلی موسوی در موضوع ریشه‌های معرفتی و تاریخی انقلاب اسلامی در جمع طلاب مدرسه تخصصی فقه و اصول امام حسن عسکری(ع)


دریافت


[1] صحیفه امام، ج ۵ صص: ۲۶۸-۲۶۹.

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

هر روز محرم می‌خوانیم «لعن الله امة  اسرجت والجمت و تنقبت لقتالک»

🔹خدا لعنت کند آن گروهی را که زین‌های اسبشان را آماده کردند، به اسب‌هایشان لجام زدند و به صورت‌هایشان نقاب زدند.

📝«تنقبت» یعنی نقاب زدن، چرا کوفیان با آن همه قساوتی که در حق حضرت به خرج دادند اما باز هم سعی داشتند چهره‌هایشان مشخص نشود؟ این اهل شام نبودند که خود را مهیای قتل اباعبدالله کردند بلکه عمده کسانی که در عاشورا مقابل حضرت ایستادند از خود کوفه بودند.

📝 برخلاف اهل شام که اسلام را با معاویه شناخته بودند، کوفیان اسلام علی را دیده و می‌شناختند، آنها سال‌ها با حضرت زندگی کرده بودند، آنها همان‌هایی بودند که به نقلی ۱۲ هزار نامه برای حضرت نوشته بودند که شاید عمده این نامه‌ها هم نه از طرف یک نفر بلکه از طرف چندین نفر بود.

📝 از خیانت و جفا کاری کوفیان هرچه بگوییم کم است و البته آنها از این جفاکاری خودشان شرم داشتند و به همین خاطر هم نقاب زده بودند. سوال اساسی چرایی این جفاکاری در عین دعوت حضرت است؟

📝 کوفیان حق را می‌دانستند اما نمی‌خواستند آن را قبول کنند اساسا آنها حضرت را برای خدا یا نصرت امام و اقامه حق نخواسته بودند بلکه آنها کسانی بودند که بعد از واداشتن امام حسن(علیه السلام) به صلح و سردادن شعار «البقیه البقیه» به بدبختی و خاری تحمل معاویه افتاده بودند، کسانی بودند که معاویه نه تنها سهمشان از بیت المال را نمی‌داد بلکه حرث و نسل، جان و مالشان را به هلاکت کشانده بود.

📝 کوفیان با مرگ معاویه فضا را برای نجات خودشان آماده دیدند و برای همین به حضرت نامه‌ها نوشتند و طبیعی هم است که وقتی با تبلیغات کسی چون "ابن زیاد"، نجات یافتن خود را در خطر ببینند و احساس خطر بزرگ‌تری کنند، حاضر به پشت کردن به حق و هر جنایتی نیز بشوند.

در واقع تعجب ما از خیانت آنها تعجب دارد، چرا که وقتی هدف نجات خود و نه اسلام باشد، اقدام آنها تعجبی هم ندارد.

در قسمت بعد تنظیری بسیار مهم در این رابطه از تحلیل حضرت امام در مورد علل شکست نهضت ملی نفت و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی خواهم آورد.

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅ در دورۀ پهلوی نیروهای مؤمن و مذهبی راهکار مبارزه با فضای فاسد ایجاد شده از سوی حکومت و جریان عظیم ترویج بی‌بندوباری و بی‌دینی را صرفا در "نجات دادن در حد امکان جوانان و مردم" و "تربیت نیروهای مؤمن" می‌دیدند، درحالی که جریان فساد شکل گرفته از رأس کفر همچنان باقی بود و موج عظیم مردم را به سوی بی‌دینی می‌برد.


✅ در این دوره برخلاف سایرین که همۀ همت خود را در تربیت نیرو و تبیین اندشه‌ها قرار داده بودند، حضرت امام در عین "تربیت‌ نیرو در درس اخلاق و سایر دروس" و "تبیین اندیشه‌های عموم با نوشتن کتابی همچون کشف الاسرار"، همت اصلی خود را ایجاد ساختاری برای امکان مبارزه با رأس طاغوت و حکومت پهلوی قرار داده بودند و بارها برای در اختیار گرفتن قدرت حاکمه اقدام و تلاش نمودند.


✅در اندیشه حضرت امام و رهبری گام نخست حرکت به سوی ظهور و تحقق جامعه توحیدی، انقلاب و تشکیل نظامی با ساختار اسلامی یعنی فائق آمدن بر نظام کفر وطاغوت خارجی بود که در سال ۵۷ انقلاب با موفقیت از این مرحله عبور نمود و در حال حاضر بعد از چالش‌ها و آزمون‌های مختلف غرب‌زده‌گان، انقلاب در گام دوم خود یعنی فائق آمدن بر نظام نفاق داخلی و تحقق دولت اسلامی می‌باشد.


⁉️ اما این سوال مطرح می‌شود که چرا این مرحله در حرکت به سوی ظهور، مقدم بر تشکل جامعه اسلامی است؟


اگرچه انبیاء الهی همواره برای قیام و مبارزه، طبقه‌ای از خواص و مؤمنین را به صورت مستقیم تربیت می‌کردند اما مأموریت آنها این نبود که با تک‌تک افراد جامعه صحبت کنند و فاسد بودن اعتقادشان را به آنان گوشزد نمایند، زیرا عموم مردم اسیر نظامات اجتماعی و قدرت و تسلط آنها هستند و توسط روابط اجتماعی کفرآمیز به بند کشیده شده‌اند. 

👈به تعبیر حضرت امام «از حکومت‌ها سرچشمه مى‌گیرد مفاسد و سرچشمه مى‌گیرد مصالح. حکومتِ عدل، تمام مصالح کشور را تأمین مى‌کند به اندازه قدرت و حکومت ظلم، تمام بدبختی‌ها را براى یک ملتى ایجاد مى‌کند.» (صحیفه امام، ج 9، صص: 134- 135)


✅ آنگاه که قدرت حاکمه و مدیریت اجتماعی در دست "نیروهای مؤمن واقعی به اسلام ناب" قرارگیرد و آنها بتوانند بر "شبکه نفاق بی‌ایمان به اسلام ناب" فائق آیند و خود را در عرصه عملی اثبات کنند، فضا برای تحقق جامعه اسلامی و ایمان آوردن "ناس" به اسلام ایجاد خواهد شد.


👈به تعبیر قرآن آنگاه که غلبه و فتح بر نظامات طاغوت و نفاق محقق شود خواهی دید که مردم فوج فوج به اسلام روی خواهند آورد. 

« إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فىِ دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

انتظار شیطانی

📝 شب نیمه شعبان (۹۶) در خیابان بودم که متوجه شدم جوانی با یکی از طلاب بحث می‌کند، جلو رفتم جوان به طلبه اعتراض داشت که شما برای چه مشغول تبلیغ انتخاباتی هستید، هیچ‌کس نمی‌تواند کارها را درست کند الا خود امام زمان، روایت می‌گوید هرکس قبل از ظهور حضرت بیاید باطل است، حضرت نمی‌آید تا هرکس ادعا می‌کند ما می‌آییم کار را درست می‌کنیم معلوم شود دروغ می‌گوید و نمی‌تواند.


📝 سر طلبه شلوغ بود و من جوان را کنار کشیدم و با او مشغول صحبت شدم به او گفتم روایت می‌گویی من هم برایت روایت بگویم: علامه مجلسی در بحار روایتی از پیامبر در مورد آخرالزمان می‌آورد در مورد این روایت تأکید هم می‌کند که این روایت صحیح و مورد اطمینانی است و می‌گوید: در آخر الزمان مردمی از مشرق قیام می‌کنند و مقدمات ظهور حضرت مهدی را فراهم می‌کنند.1


از امام موسی کاظم( علیه السلام) روایت شده که: «مردى از اهل قم مردم را بحق بخواند و با گروهى چون پاره‏هاى آهن به پا خیزند که بادهاى تند آن‌ها را نلغزاند، و جز نبرد ندانند و نخواهند و بر خدا توکل دارند وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین.»2


بعد از خواندن این روایات به لشکر خراسانی و یمانی که در روایات امری مسلم است اشاره کردم که اینها از کجا می‌آیند یک شبه یک لشر با این امکانات از کجا درست می‌شود؟ الا اینکه قبل از آن تشکیلاتی باید باشد.


📝 بعد از این صحبت‌ها جوان راه تمسخر ما که لابد شما هم پاره‌های آهن هستید و... را پیش‌گرفت و در آخر هم گفت همه این روایات دروغ است.!!

 ...................................................

ارجاعات:

1.     «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ یَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوطِئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ‏ هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ رَوَتْهُ الثِّقَاتُ وَ الْأَثْبَاتُ أَخْرَجَهُ الْحَافِظُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ مَاجَةَ الْقَزْوِینِیُّ فِی سُنَنِهِ. بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏51 ؛ ص:87»


2.     «وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع‏ قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین.‏ بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏57 ؛ ص216.»


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 دوستی اشکال کرد که ولایت فقیه پس از ظهور حضرت چه می‌شود و آخوندها دیگر چه کاری دارند که انجام بدهند؟

📝 گفتم: بعد از ظهور کار فقها بیشتر می‌شود و ولایت آنها گسترده‌تر.

📝 تعجب کرد و گفت: وقتی امام معصوم(ع) می‌تواند با مردم مستقیم صحبت کند و مردم به او دسترسی دارند دیگر چه نیازی به فقها است؟

📝 گفتم: ما یک غیبت از انظار داریم و یک غیبت مکانی، امام زمان امروزه از انظار ما غائب هستند و ما به ایشان به صورت مستقیم دسترسی نداریم و بعد از ظهور حضرت این غیبت برطرف می‌گردد ولی غیبت مکانی همچنان باقی است و برای ایفای شئون مختلف حضرت در نقاط مختلف نیاز به نمایندگانی از طرف حضرت می‌باشد نمایندگانی که از حیث علم و عدالت و تقوا قابلیت ایفای نقش حضرت و نمایندگی ایشان را داشته باشند.

مثلا بعد از ظهور همه مردم که نمی‌توانند مشکلات پیش‌آمده در منطقه خود و سوالات شخصی خود را مستقیما به حضرت ارجاع دهند، بلکه حضرت بعد از ظهور نیز نمایندگانی در مناطق مختلف خواهند داشت که بر مبنای مبانی ارائه شده توسط ایشان و ائمه (علیهم اسلام) مردم مناطق مختلف را راه‌بری کنند، اگر بخواهیم مثال بزنیم مثل همین الان که با وجود همه امکانات مقلدین مراجع به خود مرجع دسترسی ندارند بلکه با نمایندگان ایشان در ارتباط هستند. این مساله در زمان‌ حضور سایر ائمه هم بود مثلا شیعان از ری هجرت کرده و نزد امام معصوم می‌رسیدند تا سؤالات خود را مطرح کنند ولی امام به آنها جواب نمی‌دادند بلکه می‌گفتند نزد فلان شخص در ری بروید سوال‌هایتان را از وی بپرسید.

ولایت فقیه چه قبل از غیبت و چه زمان غیبت و چه بعد از آن هیچ فرقی نخواهد داشت.

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

خوبانی که یاران امام زمان نیستند

شاید ما گمان کرده‌ایم پاسخ این پرسش که: آیا ما از جمله یاران امام زمان هستیم یا خیر؟ مثل بسیاری از امور دیگر پس از ظهور حضرت حجت (عج الله تعالی فرجه الشریف) مشخص می‌گردد؟ شاید ما گمان کرده‌ایم برای اینکه از جمله یاران امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)  باشیم کافی است آدم‌های به اصطلاح خوبی باشیم و بس.

نماز بخوانیم، روزه بگیریم، راست بگوییم و در مجموع واجبات مرسوم را انجام دهیم و گناه هم نکنیم و اگر چنین کردیم آن زمان است که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)  ظهور کرده و دولت حق را تشکیل می‌دهند!

اما باید گفت، باتوجه به آنچه که ائمه اطهار (علیهم السلام) و قرآن می‌گویند: با این تفکر اگر سال‌های سال نیز بگذرد فرجی حاصل نخواهد شد؟ و ماباید همچنان فقط ندبه کنیم واشک بریزیم و به انتظار منجی بنشینیم.

آنچه در روایات و قرآن در باب حصول فرج وارد شده است حاکی از آن است که فرج الهی پس از تقابل یاران جبهه حق و باطل و سربلندی مؤمنان از امتحانات و ابتلائات سخت الهی محقق می‌گردد امتحاناتی که یاران واقعی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در آن امتحانات، خالص و غربال شده و حجت را بر خداوند برای حصول فرج الهی تمام می‌کنند. در این مختصر به قدر وسع خود سعی می‌کنم برخی از شواهد قرآنی و روای خود را برای این مدعی بیاوریم.

 

بَابُ التَّمْحِیصِ و الِامْتِحَان‏

درکتاب شریف کافی از کتب اربعه و شاید معتبرترین کتاب روایی شیعه، بابی از روایات به نام " بَابُ التَّمْحِیصِ و الِامْتِحَان‏" نام گذاری شده است.۱ منظور از این نام، روایاتی است که موضوع اصلی آنها "خالص سازی و امتحان" می‌باشد. آنچه جالب توجه است اینکه روایاتی که در این باب جمع آوری شده است غالباً مروبوط به مقوله ظهور قائم اهل بیت و تشکیل دولت حق می‌باشد. به طور مثال در یکی از این روایات فردی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به نام "ابْنِ أَبِی یَعْفُور" می‌گوید:

شنیدم امام صادق(علیه السلام)  می‌فرمود: واى بر سرکشان عرب از امرى که نزدیک است، (مراد زمان ظهور امام قائم (علیه السلام)می‌باشد). عرض کردم: قربانت گردم، چند نفر از عرب همراه حضرت قائم خواهند بود؟ فرمود: چند نفر اندک، عرض کردم بخدا کسانى که از ایشان از این امر سخن می‌گویند، بسیارند، فرمود: مردم، باید خالص سازی شوند، جدا گردند و غربال شوند و مردم بسیارى از غربال بیرون ریزند.۲

در یکی دیگر از این روایات، شخصی از اصحاب امام صادق به نام "منصور صیقل" می‌گوید:

من و حارث بن مغیره با جماعتى از اصحابمان (شیعیان) خدمت امام صادق(علیه السلام)  نشسته بودیم و از ظهور دولت حق سخن می‌گفتیم، آن حضرت که سخن ما را می‌شنید، فرمود: چه فکری کرده‌اید شما؟ هیهات، محال است، محال است، لا والله، آنچه بسویش چشم می‌کشید و منتظر آن نشسته‌اید واقع نمی‌گردد، تا وقتی که غربال شوید، لا والله، آنچه بسویش چشم می‌کشید واقع نمی‌گردد، تا خالص شوید، لا والله، آنچه بسویش چشم می‌کشید واقع نشود تا جدا شوید. لا والله، آنچه بسویش چشم می‌کشید واقع نشود، جز بعد از نومیدى، لا والله، آنچه بسویش چشم می‌کشید واقع نشود، تا شقاوت بشقى برسد و سعادت بسعید.۳

أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ

احادیث با مضمون مشابه حدیث منصور صیقل از امام صادق(علیه السلام) به کرات در روایات مشاهده می‌شود. شیخ طوسی در کتاب "الغیبة" از "خالد عاقولى" از امام صادق(علیه السلام) در روایتی با مضومون مشابه این روایت، نقل می‌کند. در این روایت امام صادق(علیه السلام) یاران خود را به علت انتظار فرج و وارد نشدن در صحنه مشکلات و سختی‌ها مؤاخذه می‌کنند و می‌گویند:

چرا چشم به آن دوخته‏اید و براى چه شتاب مى‏کنید؟ مگر تأمین ندارید؟ آیا این طور نیست که مردى از شما از خانه بیرون می‌رود و پس از انجام کارش دوباره به خانه برمی‌گردد، بدون اینکه خطرى به او رسیده باشد؟ اگر آنها که پیش از شما بودند مانند شما (در رفاه بودند و امنیت داشتند) هر مردى از آنها را می‌گرفتند و دست و پاى او را قطع می‌کردند، سپس بر تنه‏هاى نخل بدار می‌زدند و با اره به دو نیم مى‏کردند و او این بلاها را براى اصلاح نفس خود و کفاره گناهش بر خویشتن هموار می‌نمود. آنگاه این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى‏ یَقُولَ‏ الرَّسُولُ‏ وَ الَّذِینَ‏ آمَنُوا مَعَهُ‏ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ»۴

یعنى آیا گمان کرده‏اید که شما نیز داخل بهشت می‌شوید، و حال آنکه آنچه برای گذشتگان شما رخ داد برای شما رخ نداده است و به سختی نیافتاده‌اید، آنان به سختی‌ها افتادند و آنقدر فشارها بر آنها افزایش یافت که به تزلزل افتادند به نفس نفس افتادند و آستانه تحمل آنان تمام شد و سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و آنان که با او در سختی و مشکلات بودند گفتند: خدایا پس نصرت تو چه شد؟ ما آنچه در توان خود داشتیم به کار گرفتیم و حال هنگامه نصرت توست. اینجا است که نصرت خداوند محقق می‌گردد و ندا می‌آید "أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ" اینجاست که وقت رسیدن نصرت خداوند است.

نصرت خداوند پس از به صحنه آوردن همه توان و نیرو و غرق شدن در سختی‌ها و مشکلات و نا امید شدن از اسباب‌های دنیوی است، همانطور که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: " لَا وَاللَّهِ، لَایَکُونُ‏ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ".

آنان که رفاه طلبی را سر لوحه خود قرار داده و حاضر به هزینه دادن برای جبهه حق نیستند و خود را برای نثار آخرین قطره خون خود آماده نکرده‌اند، مصداق همان یاران امام صادق(علیه السلام) هستند که شایسته توبیخ امام زمان خود می‌باشند.

"سید علی ابن عبدالکریم نیلی" از شاگردان فخر المحققین و شهید اول در کتاب "منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجة (علیه السلام)" روایت دیگری به نقل از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که در آن آمده است:

برای چه برای خروج قائم اهل بیت شتاب می‌کنید؟ به خدا قسم لباس او نیست جز لباس خشنی و غذای او جز نان جو نامطبوع نخواهد بود و به جز شمشیر در کار نباشد و در سایه شمشیر مرگ است. هرآن وضعی که شما در آن به سر می‌برید از قِبَل خودتان است. [اگر در این وضعیت و با این تفکر شما قائم اهل بیت خروج کند] گرفته می‌شود و دست و پای او قطع می‌گردد و به صلیب می‌رود. [ سپس حضرت اینجا این آیه را می‌خوانند که]: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا»۵

در حدیث دیگری که "شیخ کلینی" از امام صادق(علیه السلام) در کتاب شریف "کافی" و به نقل از یکی از اصحاب امام صادق (علی السلام) به نام "الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ" نقل می‌کنند آمده است:

روزى به امام صادق عرض کردم فدایت شوم بیاد فلانیها و نعمتهائى که از آن‏ها برخوردارند افتادم و پیش خود گفتم اگر این حکومت بدست شما بود ما نیز بنوائى می‌رسیدیم. فرمود: هرگز اى معلى، به خدا قسم، اگر چنین مى‏بود جز آنکه شبها بکار سیاست و روزها بکار مردم بپردازم و جامه درشت بافت و خوراکى نامطبوع داشته باشیم نبود و بهمین جهت بدست ما نرسید آیا بجز این مورد موردى را دیده‏اى که خداوند ستمى را به نعمت تبدیل کند؟۶

این روایات جملگی بر این دلالت دارند که ظهور قائم اهل بیت جز از مسیر سختی‌ها، مشکلات، صبر و دل کندن از راحتی‌ها پدید نخواهد آمد و آنان که سعی در جمع راحت طلبی و عافیت خواهی با مقوله ظهرو قائم اهلی بیت هستند جز آب در هاون نمی‌کوبند.

..........................................................

ارجاعات:


[1] کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429. ج‏2 ؛ ص245

[2] سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: «وَیْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ أَمْرٍ قَدِ اقْتَرَبَ‏». قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، کَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ؟ قَالَ: «نَفَرٌ یَسِیرٌ». قُلْتُ: و اللَّهِ، إِنَّ مَنْ یَصِفُ هذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَکَثِیرٌ، قَالَ: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ یُمَحَّصُوا، و یُمَیَّزُوا، و یُغَرْبَلُوا، و یُسْتَخْرَجَ فِی‏ الْغِرْبَالِ خَلْقٌ کَثِیرٌ». کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429 ج‏2 ؛ ص247

[3] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ و عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ‏، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ‏، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: کُنْتُ أَنَا و الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِیرَةِ و جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا جُلُوساً و أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَسْمَعُ کَلَامَنَا، فَقَالَ لَنَا: «فِی أَیِّ شَیْ‏ءٍ أَنْتُمْ؟ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ‏؛ لَاوَ اللَّهِ، لَایَکُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتّى‏ تُغَرْبَلُوا؛ لَاوَ اللَّهِ، لَایَکُونُ‏ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتّى‏ تُمَحَّصُوا؛ لَاوَ اللَّهِ، لَایَکُونُ‏ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ‏ حَتّى‏ تُمَیَّزُوا؛ لَاوَ اللَّهِ، لَایَکُونُ‏ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ؛ لَاوَ اللَّهِ، لَایَکُونُ‏ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتّى‏ یَشْقى‏ مَنْ یَشْقى‏، و یَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ». کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429. ج‏2 ؛ ص249

[4] الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ خَالِدٍ الْعَاقُولِیِ‏ فِی حَدِیثٍ لَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ:‏ فَمَا تَمُدُّونَ عَعْیُنَکُمْ فَمَا تَسْتَعْجِلُونَ أَ لَسْتُمْ آمِنِینَ أَ لَیْسَ الرَّجُلُ مِنْکُمْ یَخْرُجُ مِنْ بَیْتِهِ فَیَقْضِی حَوَائِجَهُ ثُمَّ یَرْجِعُ لَمْ یُخْتَطَفْ إِنْ کَانَ مَنْ قَبْلَکُمْ [مَنْ هُوَ]عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ لَیُؤْخَذُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ فَتُقْطَعُ یَدَاهُ وَ رِجْلَاهُ وَ یُصْلَبُ عَلَى جُذُوعِ النَّخْلِ وَ یُنْشَرُ بِالْمِنْشَارِ ثُمَّ لَا یَعْدُو ذَنْبَ نَفْسِهِ‏ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ‏(214 بقره).  طوسى، محمد بن الحسن، الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة، 1جلد، دار المعارف الإسلامیة - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1411ق. ص: 458

متاسفانه ممکن است برخی از راحت طلبان این چنین روایاتی را برخلاف شاهد قرآنی که حضرت برای سخن خود در توبیخ یارانشان آورده‌اند با عدم ذکر آیه قرآن و صرفا ذکر ابتدای روایت دال بر توجیه حضرت در مقابل یارانشان برای عدم قیام و غرق شدن در سختی‌ها بگیرند.

به عنوان یکی دیگر از شواهد امام صادق در رواتی با مضمون مشابه روایت مذکور می‌گویند: وَ کَانَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ: وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ الَّذِی‏ تَمُدُّونَ‏ إِلَیْهِ‏ أَعْنَاقَکُمْ‏ حَتَّى تُمَیَّزُونَ وَ تُمَحَّصُونَ، ثُمَّ یَذْهَبَ مِنْ کُلِّ عَشْرَةٍ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا نَزْرٌ، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ: أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ‏.(142 آل عمران) حمیرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحدیثة)، 1جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1413 ق. ص369

[5] وَ قَالَ ع‏: مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ فَوَ اللَّهِ مَا لِبَاسُهُ‏ إِلَّا الْغَلِیظُ وَ لَا طَعَامُهُ إِلَّا الشَّعِیرُ الْجَشِبُ‏ وَ مَا هُوَ إِلَّا السَّیْفُ وَ الْمَوْتُ تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ لَقَدْ کَانَ مَنْ قِبَلَکُمْ مِمَّنْ هُوَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ یُؤْخَذُ فَیَقْطَعُ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ وَ یُصْلَبُ‏ «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا»

بهاء الدین نیلى نجفى، على بن عبدالکریم، منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجّة علیه السلام، 1جلد، مطبعة الخیام - قم، چاپ: اول، 1360 ش. ص32

این حدیث در کتاب خراج الجرائح قطب الدین راوندى عالم قرن ششم و شاگرد صاحب مجمع البیان‏ نیز عینا آمده است و از ابتدای این حدیث تا عبارت " تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ " عینا در کتاب‌های الغیبة طوسی الغیبة نعمانی بحار و سایر منابع نیز ذکر شده است.

[6] عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَوْماً: جُعِلْتُ فِدَاکَ، ذَکَرْتُ آلَ فُلَانٍ و مَا هُمْ فِیهِ مِنَ النَّعِیمِ، فَقُلْتُ: لَوْ کَانَ هذَا إِلَیْکُمْ لَعِشْنَا مَعَکُمْ. فَقَالَ: «هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ‏ یَا مُعَلّى‏، أَمَا و اللَّهِ أَنْ لَوْ کَانَ ذَاکَ‏، مَا کَانَ‏ إِلَّا سِیَاسَةَ اللَّیْلِ‏، و سِیَاحَةَ النَّهَارِ، و لُبْسَ الْخَشِنِ، و أَکْلَ الْجَشِبِ‏، فَزُوِیَ‏ ذلِکَ عَنَّا، فَهَلْ رَأَیْتَ ظُلَامَةً قَطُّ صَیَّرَهَا اللَّهُ نِعْمَةً إِلَّا هذِهِ؟».  کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429. ج‏2، صص: 356- 357

.....................................................

منابع: 

1.      کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429.

2.     کلینى، محمد بن یعقوب - مصطفوى، سید جواد، أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، 4جلد، کتاب فروشى علمیه اسلامیه - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.

3.     طوسى، محمد بن الحسن، الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة، 1جلد، دار المعارف الإسلامیة - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1411ق

4.     مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - دوانى، على، مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، 1جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: بیست و هشتم، 1378 ش.

5.     حمیرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحدیثة)، 1جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1413 ق.

6.     بهاء الدین نیلى نجفى، على بن عبدالکریم، منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجّة علیه السلام، 1جلد، مطبعة الخیام - قم، چاپ: اول، 1360 ش

7.     ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم - فهرى زنجانى، احمد، الغیبة( للنعمانی) / ترجمه فهرى، 1جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1362 ش.

8.     آیت الله صدر،‌سید محمد، رسالت اسلامی در عصر غیبت ترجمه انتشارات بدر، بهار 1360


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

مدت‌ها است در میهمانی‌ها و هرجا می‌روم با این سوال مواجه می‌شوم: « انقلاب کردیم چه شد؟ این همه فساد و بی‌عدالتی نتیجه آن شد»

واقعا این سؤال بنده هم بود و اگر برای آن جوابی نداشتم عمر خود را هزینه نمی‌کردم و من هم مثل خیلی‌ها خودم را به بی‌خیالی می‌زدم و می‌گفتم: دیگر درست نمی‌شود دیگر باید بی‌خیال شد، اگر امام زمان خودش بیاید و درستش کند! کاری از دست ما که برنمی‌آید و...

 

من این حرف‌ها را نمی‌زنم پاسخ‌های خودم را دارم. 

پاسخ‌هایی که بر مبنای آن برنامه زندگی خودم را تنظیم می‌کنم.

در مرتبه اول بنده حجم فساد و بی‌عدالتی را در کنار حجم بزرگ فعالیت‌ها و اقدامات می‌بینم و نقاط مثبت را هم می‌بینم و مثل خیلی‌ها همه چیز را سیاه نمی‌بینم.

اما در مرتبه دوم نسبت به فسادها و مشکلاتی که داریم، آیا با وجود این فسادها نباید نا امید شد و انقلاب را شکست‌ خورده دید؟


از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روایتی نقل شده است که حاکی از یک اصل عقلایی است و آن اینکه: «مَا لَا یُدْرَکُ کُلُّهُ لَا یُتْرَکُ کُلُّه‏۱ یعنی اگر نمی‌توانی کاری را کامل و تام انجام دهی ولی کلاً آن را کنار نگذار، تلاش خود را بکن؛ هرچقدر از آن را که می‌توانی انجام بده.

این حدیث اگر چه در کتب معروف روایی نیست اما چون گزارش از یک اصل عقلایی است به صورت یک اصطلاح رایج در حوزه‌های علمیه تبدیل شده است. مثلا می‌گویند این کتاب را می‌نویسم اگرچه همه مطلب را نمی‌توانم انعکاس بدهم اما از باب «ما لایدرک کله لایترک کله» آن را می‌نویسم. 

حتی گاهی فقها در استدلال‌های فقهی مثل یک روایت قطعی به این مطلب استناد می‌کنند چون یک اصلی عقلائی است.

چنین مضمونی را حضرت امام در کتاب حکومت اسلامی مبنا قرار می‌دهند که ما اگر نمی‌توانیم حکومت اسلامی تام و تمام را برپا کنیم اما آنقدر را که می‌توانیم باید انجام دهیم و آن مقدار را بی‌خیال نمی‌شویم چون مقابل همان مقدار که وسع ما می‌رسد تکلیف داریم. هرچقدر از احکام: جهاد، قضا، امربه معروف و نهی از منکر و... را می‌توانیم انجام دهیم مکلف به انجام دادن آن هستیم.


تعبیر «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» که چندین بار در قرآن آمده است، بیانگر همین مطلب می‌باشد که: خدا آنقدر که بیش از توان شما باشد از شما انتظار ندارد اما آنچیزی که وسع و توان شما است را از شما انتظار دارد.


اینکه ما به اندازه وسع خود تکلیف داریم و باید تلاش کنیم اصل اول می‌باشد و به طور مثال ما در نپذیرفتن ولایت طاغوت، در اجرای عدالت و... هرچقدر می‌توانیم آن را انجام می‌دهیم و تلاش می‌کنیم وُسع خود را نیز افزایش دهیم.

 اگر امروز مثلا در قوه قضائیه عدالت مورد انتظار وجود ندارد ما هم طلبکاریم اما نا امید هم نمی‌شویم چون وسع خود را داریم انجام می‌دهیم و غرض هم ادای تکلیف الهی است و نه بیشتر، البته تلاش می‌کنیم وسع خود را در اجرای عدالت افزایش دهیم.

برخی فقط نق می‌زنند چرا عدالت نیست اما در عمل برای اجرای عدالت هیچ‌کاری نمی‌کنند ما در کنار مطالبه عدالت، خودمان هم تلاش می‌کنیم عدالت را در مرحله اجرا هم برپا کنیم. 

به طور مثال رهبری در دیدارهای متعددی که با طلاب داشته‌اند کمبود قاضی را متذکر شده و از آنها برای حضور در قوه قضائیه مطالبه کرده‌اند، ما باید بپذیریم تا وقتی قاضی صالح زیاد نباشد تا وقتی مسئولین روشن فکر و با همت بالا در قوه قضائیه نباشند هرچقدر هم شما نق بزنید هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

ما باید تلاش خود را در حد توان انجام بدهیم و این امتحان الهی ما است و تا وقتی که ما تمام تلاش خود را نکنیم و امتحان خود را پس ندهیم نه به سمت ظهور حضرت حجت می‌رویم و نه بی‌عدالتی برطرف می‌شود. 

در روایات بابی داریم به نام "تمحیص و الامتحان" که می‌گوید تا زمانی که مؤمنین تمام تلاش خود را انجام ندهند و امتحان نشوند ظهور حضرت حجت محقق نمی‌شود. به طور مثال در یکی از این روایات از امام صادق(علیه السلام) نقل می‌شود: 

«إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَأْتِیکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى‏ تُمَیَّزُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى‏ تُمَحَّصُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى یَشْقَى‏ مَنْ یَشْقَى‏ وَ یَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ.» امام چند بار قسم جلاله می‌خورند که ظهور حضرت حجت محقق نخواهد شد جز اینکه به مرحله نا امیدی برسیم که اشاره به یکی از سنن الهی دارد آن نا امیدی که بعد از جدا شدن  و تمییز حق و باطل از یکدیگر است، آن جدا شدنی که بعد از آزمایش و ابتلا مؤمنین است و به واسطه آن شقاوتمندان به اوج شقاوت خود رسیده باشند و مؤمنین نیز به واسطه آن امتحانات و تلاش‌هایشان به اوج سعادت خود دست رسیده باشند.

 


منبع حدیث پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

۱. ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، 4جلد، دار سید الشهداء للنشر - قم، چاپ: اول، ۱۴۰۵ ق، ج‏ ۴ ؛ ص: ۵۸.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

قبل از هر صحبتی و ذکر بشارت‌های مختلف، به این مسأله توجه می‌دهم که یک سنت قطعی خداوند «بداء» است و اتفاقا در مورد ظهور حضرت حجت حداقل دو مرتبه در طول تاریخ در دوران امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) مسأله ظهور قائم اهل بیت با وجود وعده‌های قبلی به تعویق افتاد و علت آن نیز صرفا عملکرد شیعیان و رعایت نکردن تقیه و حفظ اسرار و نصرت اهل‌بیت در آن بستر زمانی بود. به طور مثال در این زمینه پیشنهاد می‌کنم کتاب "پیشوای صادق" نوشته حضرت آقا صفحات ۵۳-۵۷ (دریافت) و یا کتاب انسان ۲۵۰ ساله حضرت آقا صفحات ۱۲۴-۱۲۵ (دریافت) را مطالعه بفرمایید.

 

خاطره آیت‌الله ناصری از دیدار امام و آیت‌الله قاضی

در ۱۳ خرداد امسال (۱۳۹۷) یکی از بشارت‌های قریب بودن، فرج حضرت حجت توسط آیت‌الله ناصری اصفهانی داده شد. 

ایشان در صحبتی در شبکه قرآن به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی خاطره‌ای از آیت‌الله قوچانی نقل فرمودند که در این خاطره، آقای قوچانی وصی آیت‌الله قاضی در مورد دیدار حضرت امام با آیت‌الله قاضی و پیش‌بینی آیت‌الله قاضی در مورد قیام و پیروزی حضرت امام و ظهور حضرت حجت در زمان نائب آقای خمینی، مطالبی برای ایشان نقل می‌کنند.

 فیلم صحبت‌های مذکور

دریافت
مدت زمان: 13 دقیقه 50 ثانیه

شیخ عباس قوچانی وصی آیت‌الله قاضی در سال ۱۳۱۳ش به نجف اشرف سفر می‌کنند و بعد از چندسال ملازم آیت‌الله قاضی می‌شوند و مدت ۱۴ سال خدمت ایشان بوده‌اند.

حضرت امام در زمان حیات آیت‌الله قاضی و قبل از تبعید به نجف در سال ۱۳۴۳ش ۲ بار به عراق سفر می‌کنند، اولین بار در ۱۳۱۲ش و دومین بار در ۱۳۲۳ش برای سفر حج. با توجه به تاریخ سفر آقای قوچانی و اینکه در خاطره ایشان نقل شده است که حضرت امام در آن دوره استاد و از فضلای حوزه قم بوده‌اند خاطره دیدار حضرت امام مربوط به سال ۱۳۲۳ش می‌باشد.

شرح دیدار حضرت امام با آیت‌الله قاضی در مجموع با دو نقل روایت شده است.

یکی نقل آیت‌الله ناصری دولت‌آبادی که فیلم آن در بالا موجود است و دیگری نقل سید احمد نجفی، داماد حاج شیخ عباس قوچانی، به نقل از: شیخ عباس قوچانی که خلاصه آن به شرح زیر است:

روزی معین شد و حضرت امام تشریف آوردند، ما هم در کتابخانه آقای قاضی نشسته بودیم، ایشان وارد شدند و به آقای قاضی سلام کردند.

روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر کس به ایشان وارد می‌شد، جلوی او هر کس که بود بلند می‌شد و به بعضی هم جای مخصوصی را تعارف می‌کردند که بنشینند ولی وقتی حاج‌آقاروح‌الله وارد شدند آقای قاضی جلوی ایشان بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند. حضرت امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست.

دوست‌داران امام که در آن جلسه حاضر بودند، ناراحت شدند که چرا آیت‌الله آقای قاضی در برابر این مرد بزرگ و فاضل حوزۀ قم بلند نشدند. آن دو نفری که معرف ایشان به آقای قاضی بودند، هم وارد شدند و در جای همیشگی خودشان نشستند. بیش از یک ساعت مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد.

حضرت امام هم در تمام این مدت سرش پایین بود و به دستش نگاه می‌کرد. آیت‌الله قاضی هم همینطور ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودندبعد از این مدت ناگهان آیت‌الله قاضی رو کردند به من و فرمودند: آقای حاج شیخ عباس آن کتاب را بیاور.

من به تمام کتاب‌های ایشان آشنا بودم، چون بعضی از این کتاب‌ها را شاید صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود بررسی کرده بودم.

تا ایشان گفتند: آن کتاب را بیاور، من دستم بی‌اختیار به طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم، حتی از آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب. مثلا کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا، همانطور بی‌اراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند: آن را باز کن. گفتم آقا چه صفحه‌ای را باز کنم؟ فرمودند: هر کجایش که باشد. 

من هم همین طوری کتاب را باز کردم، دیدم که آن کتاب به زبان فارسی است و لذا بیشتر تعجب کردم. چون طی چند سالی که در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم، حتی جلد آن را هم ندیده بودم، کتاب را که باز کردم دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت.

گفتم آقا نوشته شده حکایت. فرمودند: باشد بخوان. مضمون آن حکایت این بود که یک مملکتی بود که در آن مملکت سلطانی حکومت می‌کرد. این سلطان به جهت فسق و فجور و معصیتی که از ناحیۀ خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده شد و فساد در آنجا رایج شد، عالم بزرگوار و مردی روحانی و الهی علیه آن سلطان قیام کرد. این مرد روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد، به نتیجه‌ای نرسید، لذا مجبور شد علیه سلطان اقدام شدیدتری بکند. پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد. بعد از مدتی که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر می‌برد، آن سلطان مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار) در آن بودند تبعید کرد. این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود زندگی کرد تا اینکه اراده خداوند بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت خود وارد شود و آن سلطان فرار کرد و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت و زمام آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینۀ فاضله‌ای تبدیل شد و دیگر فساد تا ظهور حضرت بقیة‌ الله به آن راه نخواهد یافت.

مطلب که به اینجا رسید حکایت هم تمام شد. عرض کردم آقا حکایت تمام شد، حکایت دیگر هم هست. فرمودند: کفایت می‌کند کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش. گذاشتم. همۀ ما که هنوز از حرکت آقای قاضی ناراحت بودیم که چرا جلوی آقاروح‌الله بلند نشدند بیشتر متعجب شدیم و پیش خود گفتیم که چرا به جای اینکه ایشان یک مطلب عرفانی، فلسفی و علمی را مطرح کنند که آقای حاج‌آقا روح‌الله آن را برای حوزه قم به سوغات ببرند، فرمودند حکایتی خوانده شود. نکته مهمی که در برخورد آقای قاضی با آقاروح‌الله خیلی مهم بود این است که آن دو نفری که ایشان را همراهی می‌کردند وقتی از جلسه بیرون آمدند، چون  برخورد سرد آقای قاضی با آقاروح‌الله برای آنها خیلی سنگین بود به ایشان عرض کردند: آقای قاضی را چگونه یافتید؟ ایشان بی‌آنکه کوچکترین اظهار گله‌ای حتی با اشاره دست یا چشم بکند، سه بار فرمود: من ایشان را فردی بسیار بزرگ یافتم.

بیشتر از آن مقداری که من فکر می کردم... بعد از این ماجرا هر کس از فضلا و طلاب از آقاروح‌الله در مورد آقای قاضی می پرسیدند: ایشان بسیار از ایشان تجلیل می‌کرد و می‌فرمودند: کسانی که در نجف هستند باید از وجود ایشان خیلی استفاده بکنند.

این خاطره در منابع زیر ذکر شده است:

برداشت‌هایی از سیرۀ امام خمینی، غلامعلی رجائی، ، جلد سوم حالات معنوی، چ اول، خرداد ۱۳۷۸، ص: ۱۴۶-۱۴۸.

پابه پای آفتاب، ج ۶، ویرایش دوم تابستان ۸۴، صص: ۸۳-۸۵.

مجله نامۀ کنگرۀ بزرگداشت فقیه متأله آیت‌الله سید علی قاضی طباطبائی ش ۲ مهرماه ۱۳۹۱ش

همچنین: حجت‌الاسلام محمود هاتف قوچانی فرزند آقای قوچانی نیز در مصاحبه با خبرگزاری فارس این ماجرا را تأیید می‌کنند.

 

با توجه دو نقل مذکور اصل اینکه آیت‌الله قاضی پیش‌بینی‌هایی درمورد حضرت امام داشته‌اند، قطعی است و با توجه به اختلاف موجود در نقل نیز شاید بتوان این دو نقل را مربوط به دو دیدار مجزا دانست که باتوجه به سفر حضرت امام در سال ۱۳۲۳ش برای زیارت خانه خدا این دیدارها را می‌توان مربوط به سفر رفت و برگشت حضرت امام به مکه دانست. چون ایشان یک بار قبل از زیارت خانه خدا و در مسیر رفت به عراق می‌روند و یک بار هم در مسیر برگشت. چرا که در آن دوره زیارت سفر مکه از مسیر عراق-لبنان و سپس با کشتی به عربستان بوده است. البته دقت شود که این خاطره فقط مربوط به سفر حج حضرت امام است چون قبل از آن ایشان فقط یک سفر به عراق داشته‌اند که در زمانی بوده است که آقای قوچانی هنوز حتی به عراق هجرت نکرده بوده‌اند چه برسد به اینکه بخواهند ناقل این خاطره باشند.

 

 خاطره آیت‌الله ناصری از آیت‌الله بهجت

آیت‌الله ناصری دولت‌آبادی در کلیپی که چندین سال است از ایشان منتشر شده است، به نقل از آیت‌الله بهجت بشارت ظهور حضرت حجت را از یکی از دوستان آیت‌الله بهجت برای افراد بسیار پیر داده‌اند که آنها هم زمان ظهور را درک خواهند کرد.

دریافت

صوت مربوط آیت‌الله ناصری

در فیلم زیر برخی از طلاب خدمت آیت‌الله بهجت می‌رسند و از ایشان می‌پرسند: آیا این مطلب که به شما استناد داده‌اند که فرموده‌اید پیرمردها هم ظهور را درک خواهند کرد، درست است یا خیر؟ و ایشان می‌فرمایند: «ما نگفتیم برود به مردم بگوید» و تلویحا آن را تایید می‌کنند.

دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه

 

خاطره جواد منصوری از اولین فرمانده ‌های سپاه از پشبینی حضرت امام خمینی (ره) در مورد اتصال انقلاب به ظهور حضرت حجت(عج)

 


دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 25 ثانیه

 

سخنان رهبری

از دیگر بشارت‌های مربوط به نزدیک شدن به زمان ظهور سخنان قطعی حضرت آقا به جوانان مبنی بر اینکه شما دوران سربلندی و افتخار این کشور را خواهید دید و یا سخن ایشان مبنی بر باقی نبودن اسرائیل در ۲۵ سال آینده و نماز خواندن در قدس و همچنین صحبت ایشان مبنی بر اینکه «امروز همه‌‏ى دنیاى اسلام باید قضیه‏‌ى فلسطین را قضیه‌‏ى خود بداند؛ این، کلید رمزآلودى‏ است که درهاى فرج را به روى امت اسلامى مى‏‌گشاید» همه بشارت‌هایی برای حصول فرج در آینده نزدیک است.

 

فیلم صحبت رهبری در مورد وجود نداشتن اسرائیل در ۲۵ سال آینده
دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 37 ثانیه

کلیپ صحبت‌های رهبری و وعده قطعی موفقیت‌های کشور توسط جوانان و نابودی اسرائیل
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه

 

برخی روایات مؤید قیام از مشرق و نبرد در شام و بیت‌المقدس به عنوان مقدمه سازی ظهور حضرت حجت(عج)

روایاتی مؤید قیام در مشرق و نبرد در بیت‌المقدس و شام به عنوان مقدمه سازی برای ظهور حضرت حجت توسط مردمی که دشمنان، حق آنان را به آنها نمی‌دهند و به اصطلاح امروزی آنها را تحریم می‌کنند؛ خود یکی از بشارت‌ها برای اتصال انقلاب اسلامی به قیام حضرت حجت است.

این روایات در کتب اهل سنت و شیعه ذکر شده است.

به طور مثال در کتب اهل سنت از رسول اکرم (ص) روایت شده است: «یخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَیوَطِّئونَ لِلمَهدی سُلطانَه»

مردمی از شرق قیام میکنند و زمینه را برای حرکت جهانی مهدی فراهم می‌سازند.

منابع: سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۸، ب ۳۴، ح ۴۰۸۸؛ کنز العمال، ح ۳۸۶۵۷؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۴.

 

روایات با این مضمون در کتب شیعه نیز زیاد است به طور مثال سید ابن طاوس عالم جلیل‌القدر شیعی نیز در کتاب "ملاحم والفتن" نقل می‌کند

تخرج رایة سوداء لبنی‏ العباس، ثم تخرج من خراسان اخرى سوداء، قلانسهم سود، و ثیابهم بیض، على مقدّمتهم رجل یقال له: شعیب بن صالح، أو: صالح بن شعیب من تمیم، یهزمون أصحاب السفیانی حتى ینزل بیت المقدس، یوطّئ للمهدی‏ سلطانه‏، و یمدّ إلیه ثلاثمائة من الشام یکون بین خروجه و بین أن یسلّم الأمر للمهدی اثنان و سبعون شهرا.

پرچم‌هایی سیاه مربوط به بنی العباس خروج می‌کند، بعد از آن از خراسان پرچم‌های سیاه دیگری که کلاه‌هایشان سیاه و لباس‌هایشان سفید است خروج می‌کند، پیشاپیش آنها مردی به نام شعیب‌ بن صالح یا صالح بن شعیب از قبیله تمیم است. لشکر سفیانی را شکست می‌دهند تا اینکه به بیت‌المقدس می‌رسند، آنها مقدمات حکومت مهدی را فراهم می‌کنند و۳۰۰  (احتمالا لشکر)  به سوی او می‌آید و بین خروج او و تسلیم امر به حضرت مهدی ۷۲ ماه طول می‌کشد.

 منبع: ابن طاووس، على بن موسى، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، 1جلد، مؤسسة صاحب الأمر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) - قم، چاپ: اول، ۱۴۱۶ ق، ص117 – ۱۱۸.

 

در ادامه همین احادیث در روایت دیگری برخی مضامین بالا با تعبیر « یکون مقدّمة للمهدی» آمده است و در روایت دیگری به نقل از رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله) آمده است:

قال: «إنّا أهل بیت اختار اللّه لنا الآخرة على الدنیا، و إنّ أهل بیتی هؤلاء سیلقون بعدی بلاء و تطریدا و تشریدا حتى یأتی قوم من هاهنا من نحو المشرق، أصحاب رایات سود، یسألون الحقّ فلا یعطونه مرّتین أو ثلاثا، فیقاتلون فینصرون، فیعطون ما سألوا، فلا یقبلونها حتى یدفعوها إلى رجل من أهل بیتی، فیملأها عدلا کما ملئوها ظلما، فمن أدرک ذلک منکم فلیأتهم و لو حبوا على الثلج فإنّه المهدی».

حضرت رسول فرمودند: ما اهل بیتی هستیم که خداوند دنیا و آخرت را برای ما خواسته است. و اهل بیت من بعد از من دچار بلا می‌شوند تنها و آواره می‌شوند تا اینکه قومی از طرف مشرق می‌آیند، پرچم‌هایشان سیاه است، حق را دوبار یا سه بار مطالبه می‌کنند اما به آنها داده نمی‌شود. پس می‌جنگند و نصرت می‌یابند و به آنچه می‌خواهند به آنها می‌دهند اما دیگر آنها نمی‌پذیرند تا اینکه آن را به دست مردی از اهل بیت من می‌سپارند. و او زمین را همانطور که پر از ظلم و جور شده است پر از عدل می‌کند. هرکس از شما آنها را درک کرد به آنها بپیوندد ولو با راه رفتن روی دست روی برف باشد.

منبع: همان، ص: ۱۱۸.

 

در روایتی از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است:

وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع‏ قَالَ رَجُلٌ مِنْ‏ أَهْلِ‏ قُمَ‏ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین‏.

مردی از اهل قم مردم را به سوی حق فرا می‌خواند و قومی دور او گرد می‌آیند که مانند پاره‌های آهن هستند و بادهای تند آنها را نمی‌لغزاند و از جنگ خسته نمی‌شوند و به خدا توکل می‌کنند و عاقبت برای متقین است.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق؛ ج‏ ۵۷ ؛ ص:۲۱۶.

 

در کتاب "الغیبة نعمانی" در روایت دیگری با مضمون مشابه از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است:

امام باقر (ع) میفرماید: «کَانّی بِقَومٍ قَد خَرَجُوا بِالمَشرِقِ یطلُبونَ الحَقَّ فَلایعطُونَهُ ثُمَّ یطلُبونَهُ فَلایعطُونَهُ فَاِذا رَأوا ذلِکَ وَضَعُوا سُیوفَهُم عَلی عَواتِقِهِم فَیعطونَ ما سَألوا فَلا یقبَلونَه حَتّی یقُومُوا وَ لایدفَعونَها إِلا إِلی صاحِبِکُم، قَتلاهُم شُهَداءُ أما إِنّی لَو أدرَکتُ ذلِکَ لَاستَبقَیتُ نَفسی لِصاحِبِ هذَاالاَمر»

گویا میبینم مردمی در شرق قیام کرده، حق را طلب میکنند، ولی به آنان نمیدهند. دوباره حق را می‌طلبند، به آنان داده نمیشود. وقتی اوضاع را چنین دیدند شمشیرهای خود را بر شانهها میگذارند، پس آنگاه حاضر میشوند که حق آنان را بدهند، اما آنان دیگر قبول نمیکنند تا اینکه قیام می کنند و آن را جز به صاحب شما تحویل نمی دهند. کشته های آنها شهید به شمار می روند. آگاه باشید! اگر من آن زمان را درک کنم، خود را برای صاحب این امر نگاه میدارم.

منبع: کتاب الغیبة، ص: ۱۴۵.

 

در تفسیر نور الثقلین روایتی در تفسیر آیه ۴ سوره مبارکه اسراء می‌آورد که حکایت از قومی دارد که در آخرالزمان با یهودیان به جنگ می‌پردازند و خداوند آنها را قبل از خروج حضرت حجت برانگیخته است.

فی قوله تعالى: وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ‏ قال: قتل علی بن أبی طالب و طعن الحسن علیه السلام و لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً قال: قتل الحسین علیه السلام‏ فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما فاذا جاء نصر دم الحسین بعثنا عِباداً لَنا أُولِی‏ بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم فلا یدعون وترا لآل محمد صلى الله علیه و آله الا قتلوه و کان وعد الله مفعولا خروج القائم علیه السلام‏.

وقتى موعد اولین نوبت فساد شما یهودیان رسید افرادى را از بندگان خویش که داراى قدرت و شدت باشند بر شما مى فرستیم تا در دل خانه ها نفوذ کنند و این وعده اى است که انجام خواهد شد، گفتیم فدایت شویم اینان چه کسانى مى باشند؟ آن حضرت سه مرتبه فرمود آنان به خدا سوگند اهل قم مى باشند». در این حدیث چنین آمده که پس از طغیان و سرکشى و فساد یهودیان خداوند افرادى از، اهل قم را به درون خانه هایى که آنان در آنها سکونت دارند (براى سرکوبى آنان خواهد فرستاد این بیان که گروهى از اهل قم براى سرکوب یهودیان به محل سکونت آنان در مناطق یهودى نشین اعزام مى شوند مطلبى بوده که در گذشته مناسبتى براى آن به ذهن نمى رسیده است اما اکنون که رفتن پاسداران عزیز ما به سوریه و لبنان و حرکت به قدس و جنگ با اسرائیل مطرح است این مطلب اعجازآمیز بوده و تجلى خاصى دارد.

منبع: العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تفسیر نور الثقلین،  ۵جلد، اسماعیلیان - قم، چاپ: چهارم، ۱۴۱۵ ق؛ ج‏ ۳ ؛ ص: ۱۳۸.

 

خاطراتی از حضرت امام در مورد اتصال انقلاب اسلامی به قیام جهانی حضرت حجت(عج) 

 

حجت‌الاسلام و المسلمین محمد محمدی ری‌شهری در خصوص پیش‌بینی امام نسبت به آینده انقلاب اسلامی در کتاب کیمای محبت می‌نویسند:

آقای علی محمد بشارتی وزیر پیشین کشور نقل می‌کرد که : در تابستان سال ۱۳۵۸ش هنگامی که مسئول اطلاعات سپاه بودم گزارشی داشتیم که: آقای کاظم شریعتمداری در مشهد گفته است: «من بالاخره علیه امام اعلام جنگ می‌کنم.» من خدمت امام رسیدم و ضمن ارایه گزارش، خبر مذکور را هم گفتم. ایشان سرشان پایین بود و گوش می‌داد، این جمله را که گفتم سر بلند کرد و فرمود: اینها چه می‌گویند، پیروزی ما را خدا تضمین کرده است. ما موفق می‌شویم، در اینجا حکومت اسلامی تشکیل می‌دهیم و پرچم را به صاحب پرچم می‌سپاریم. پرسیدم: خودتان؟ امام سکوت کردند و جواب ندادند.

منبع: فتحی (نجفی)، محمد، آیت اعجاز داستان‌های شگفت از زندگی امام خمینی(س)، جلد دوم، مشهد، ضریح آفتاب، به نقل از: کیمیای محبت، یادنامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان)، ص: ۶۷ و ۶۸.

 

حضرت امام خمینی در یک دیدار تاریخی در آغاز نهضت، یعنی سال (۱۳۴۱ش) به آقای حبیب‌الله عسکراولادی فرموده بودند:

این مبارزه، طولانی است و ممکن است مرحله اول آن تا ۲۰ سال هم طول بکشد لذا شما باید خود را برای چنین مسیر طولانی آماده کنید. (بعد فرمودند: مبارزه ما برای تغییر یک قانون، تغییر یک وزیر، حتی تغییر یک دولت نیست، ما برای فراهم کردن مقدمات ظهور حضرت ولی عصر(عج) مبارزه می‌کنیم. این انقلاب ما سه مرحله دارد. مرحله اول، اینکه کشور ایران را اسلامی کنید، مرحله دوم، اینکه کشورهای مسلمان به طرف حاکمیت اسلام برده شوند و مرحله سوم، اسلام را در سراسر دنیا گسترش دهید و جهانیان را با اسلام آشنا نمایید. آنگاه در محضر امام عرضه بداریم که مولی، جهان برای تشریف فرمایی شما آمادگی دارد.

منبع: همان، ص ۹۷ به نقل از: آقای اسد الله بادمچیان. همچنین جریان همین دیدار به طور مفصل توسط آقای عسکر اولادی در روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۵۶۹۶، ۱۱ بهمن ۱۳۷۷، ص ۱۴ نقل شده است.

 

آیت‌الله حسین مظاهری نقل می‌کنند:

در جلسه‌ای خصوصی پس از رد و بدل شدن صحبت‌های مختلف، امام امت به اینجانب فرمودند: من معتقدم که این انقلاب را از ابتدا تا کنون دست قدرت الهی، که فوق تمام ایدی است بدینجا آورده است و همان یدالله این انقلاب عظیم را حفظ می‌فرماید.

منبع: همان، ص ۱۶۲ به نقل از: پابه‌پای آفتاب، ج ۴، ص ۱۶۲.

 

آیت‌الله عبدالجواد غرویان، در کتاب جلوه‌هایی ربانی در حالات آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی، ص ۵۳-۵۴، نقل می‌کند:

«در روزهای بسیار سخت و اندوه باری که حضرت امام خمینی از عراق بیرون رفتند و کویت با اقامت امام موافقت نکرد و همه عاشقان نگران بودند که امام به کجا می‌رود؟ یکی از علمای عارف و اهل بصیرت و مکاشفه به منزل قبلی امام خدمت آیت‌الله سید مرتضی پسندیده برادر بزرگ امام آمد و فرمود: نگران نباشید، آسیبی به آقای خمینی نمی‌رسد و ایشان وارد ایران شده حکومت اسلامی تشکیل می‌دهند و تا ۱۰ سال آن را شخصا اداره می‌فرمایند و پس از ایشان، ایرانیان حکومت اسلامی را تداوم می‌دهند. آنگاه حضرت مهدی(عج) ظهور خواهد کرد. این سخنان در آن روزهائی که همه درهای امید به روی ما بسته بود و کتاب و رساله و عکس امام در ایران ممنوع بود، جدا جای بسی شگفتی بود، پس از شنیدن آن بشارت، در کلاس اعتقادی، وعده‌های پیروزی را مطرح کردم اما با انکار و ناباوری تمام شاگردان کلاس روبرو شدم که پس از گذشت چندماه همه دیدند این بار خورشید شرق از غرب طلوع کرد و با دست خالی وارد ایران شد.»

 

برخی تعابیر حضرت امام در مورد انقلاب اسلامی و عصر حاضر

 

مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه‏ شروع‏ انقلاب‏ بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.

منبع: صحیفه امام ؛ ج‏21 ؛ ص327

 

آغاز قرن پانزدهم که به همه مبارک است، باید مسلمین آغاز پیروزى خود بدانند. دیگر دنیا طورى نیست که ابرقدرتها هر چه بخواهند بکنند. مستضعفین باید قیام کنند. مستضعفین همه بلاد، همه ممالک باید حق خودشان را با مشت محکم بگیرند. منتظر نباشند که آنها حق آنها را بدهند. مستکبرین نخواهند حق کسى را داد. باید مسلمین همان طورى که قرآن شریف شما را برادر خوانده است، برادر باشید و در مصیبت و شادى هم شریک باشید.

منبع: همان؛ ج‏12 ؛ ص143

 
خاطره همسر شهید اندرزگو

یکی دیگر از بشارت‌های مربوط به ظهور خاطره‌ای است که همسر شهید اندرزگو از قول ایشان نقل می‌کنند که در زمان ظهور نائب امام خمینی(ره) که سید علی نامی است حضرت حجت ظهور خواهند کرد.

 

دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 59 ثانیه

شهید اندرزگو کسی بود که ساواک در گزارش خود در مورد دستگیری وی می‌گوید: « اگر شهید اندرزگو دستگیر و یا کشته شود حرکت انقلاب یا قطع و یا کند می‌شود.»

برادر زاده شهید اندرزگو نقل می‌کند: 

بعد از انقلاب جزو انتظامات مدرسه رفاه بودم. ما می‌دانستیم عمو سید علی شهید شده است، اما بعضی‌ها اصرار داشتند او را در پاریس و در محضر امام دیده‌اند. من در مدرسه رفاه رفتم و خدمت امام عرض کردم: «آقا! عموی ما شهید شده و قضیه هم از این قرار است». امام دستمالشان را روی چشم گذاشتند و فرمودند: «شهادت ایشان سنگین است. اگر ده نفر مثل آسید علی داشتیم، می‌توانستیم دنیا را زیر سلطه اسلام ببریم»

 

در خاطره برادرزاده شهید اندرزگو و فرزند ایشان اختلافی ظاهری در مورد ماجرای شهادت ایشان ممکن است احساس شود، چرا که فرزند شهید اندرزگو می‌گوید ما تا بعد از انقلاب همچنان فکر می‌کردیم پدرمان همراه با امام به ایران خواهد آمد و در دیدار با امام این ماجرا را حضرت امام به ما گفتند ولی برادرزاده ایشان می‌گوید: «خبر شهادت ایشان را حاج محسن رفیق‌دوست به ما داد که توسط حاج اکبر صالحی باخبر شده بود. مجبور شدیم خیلی بی‌سروصدا ختم بگیریم.» اما اگر متن خاطره برادرزاده ایشان به دقت مطالعه شود وی قبل از آن می‌گوید: «بعضی‌ها اصرار داشتند او را در پاریس و در محضر امام دیده‌اند.» در ادامه هم می‌گوید: « راستش نحوه شهادت عمویم برایم مبهم است. او توانسته بود نزدیک به چهارده سال ساواک را گیج کند. کشته شدنش به دست ساواک، آن هم در سال 57 یعنی زمانی که رژیم نفس‌های آخرش را می‌کشید و ساواک هم قدرت سابق را نداشت، کمی عجیب به نظر می‌رسد.» شاید همین مطالب موجب تشکیک خانوده شهید اندرزگو در شهادت ایشان گردیده بوده است خصوصا که خانواده ایشان جنازه شهید اندرزگو را مشاهده نکرده بوده‌اند و مکان  قبر ایشان مدتی بعد از انقلاب معلوم می‌شود.

 

اشعار شاه نعمت‌الله ولی

از جمله بشارت‌های دیگر مربوط به ظهور که زیاد به آن ارجاع داده می‌شود اشعار شاه نعمت‌الله ولی است.

این شعرها که گفته می‌شود حاصل مکاشفات وی بوده است و از زمان صفویه تا امروز بند بند شعر او عین به عین در تاریخ محقق شده است و یکی از بندهای آن نیز حصول فرج در زمان نیابت دومین فرد انقلاب است.

دریافت
حجم: 177 کیلوبایت
توضیحات: فایل پی‌دی اف شعر شاه نعمت‌الله ولی در مورد آینده ایران


اشعار مذکور از دیوان شاه نعمت‌الله ولی، چاپ بمبئی، (چاپ سنگی) سنه ۱۲۶۱ هجری ص ۱۷۲ مجله سپید و سیاه شماره ۱۱۰۲ فروردین ۱۳۵۸ نسخه‌ای که با کوشش دکتر قاسم غنی منتشر شده، نسخه‌های مطبوع قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، که این اشعار به همین مناسبت در آنها آمده است عبارتند از: «بخشی از پیشگویی‌های آخرالزمان از دیداه اهل بیت(ع) تالیف میرزا شیخ علی فلسفی»، «آینده آینده سازان تألیف محمد دشتی» و «آثارالحجة تألیف محمد رازی»

...................................................................................................

پی‌نوشت:

نزدیک به ۱۲ سال قبل در مقطع پیش‌دانشگاهی تحصیل می‌کردم، در "یمن" اعتراضاتی توسط "الحوثی‌ها" صورت گرفته بود و ما به صورت جدی پی‌گیر قضایا بودیم. فضای تحلیل اخبار ظهور و جدی شدن نبرد حق و باطل و نزدیک شدن "زمان کوبیده شدن کاسه سر طاغوت" برایمان بسیار پررنگ شده بود. این سنت خداوند است که هرچقدر طاغوت بیشتر سرکشی می‌کند و ندای «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» را بلندتر سر می‌دهد به فروپاشی یکباره خود بیشتر نزدیک خواهد شد. «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ».

یکی از دوستان شوخی یا جدی می‌گفت من که دیگر خیلی حوصله درس خواندن ندارم چه فایده دارد یکی دو سال دیگه آقا ظهور می‌کند و این درس‌ها فایده‌ای ندارد. اشتباه بودن آن برداشت همان روز هم برای همه ما، حتی خود دوستم واضح بود اینکه هرچه زمان به پیش می‌رود به تحقق وعده قطعی خداوند نزدیک‌تر خواهیم شد امری قطعی است، اما این سخنان بشارت انگیز نباید دستمایه‌ای برای کنارنهادن طرح‌های بلند مدت و پایه‌ای شود. نباید بهانه‌ای برای درست درس نخواندن ما شود بلکه باید هرچه زمان به جلو می‌رود تلاش خود را بیشتر کنیم، بیشتر بخوانیم، تبلیغ و تبیین کنیم و خلاصه خودمان را در ابعاد مختلف بسازیم چرا که در سنت خداوند، ظهور و فرج محقق نخواهد شد جز با بالارفتن ایمان‌‌ها و موفقیت در ابتلائات الهی.

«ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّب‏»

خداوند بنا ندارد که مؤمنان از این شرایطی که هستند خارج کند، جز اینکه به وسیله ابتلائات ناپاک و پاک را از یکدیگر جدا کند.

  • حمید رضا باقری