شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۶۵ مطلب با موضوع «حوزه و روحانیت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بنده خدایی می‌گفت ما دیگر خمس‌مان را به آقای خامنه‌ای نمی‌دهیم، منتظر بود بگویم: نه، چرا؟ اما گفتم: شما خمست را بده، به هرکس دوست داشتی بده. گفت: به نظرم آقای سیستانی خوب است. گفتم: بله آقای سیستانی خیلی خوب هستند ولی من نسبت به آقای خامنه‌ای هم ذره‌ای شک در دلم نیست.

 

آقای سیستانی خیلی خوب و متقی و عالم هستند ولی مشرب ایشان با آقای خامنه‌ای متفاوت است، آقای خامنه‌ای وسط اجراء و مدیریت یک کشور است و طبیعتا اتهام‌ها و شک‌ها و تخریب‌ها هم به سمت ایشان می‌آید. خروجی مدل آقای سیستانی همین عراقی است که می‌بینید، البته شاید اقتضای ترکیب جمعیتی و شرایط عراق همان عملکرد آقای سیستانی باشد ولی به هرحال ما با دو فقیه عالم و عادل مواجه هستیم با دو مشرب مختلف.

 

آیت‌الله سیستانی از مبرزترین شاگردان آیت‌الله خوئی هستند و همان سیره استاد خود را هم ادامه می‌دهند و اتفاقا در دوره حضور امام در نجف هم این اختلاف منش بین امام و آیت‌الله خوئی در پیش‌آمدهای مختلف خود را نشان می‌داد.

در سال ۱۳۵۰ دولت عراق به ریاست حسن البکر از حزب بعث در جریان اختلافات خود با ایران تصمیم می‌گیرد ایرانیان مقیم عراق را با وضع بسیار بدی اخراج کند، امام بعد از اعلام اخراج ایرانیان از این کشور گذرنامه خود را برای تایید خروج برای مسئولان عراقی می‌فرستند و تهدید می‌کنند که هم من و همه بقیه علما از عراق هجرت می‌کنیم و لکه ننگ تعطیل کردن حوزه علمیه نجف و کربلا را تا ابد بر پیشانی حزب بعث می‌گذاریم. اما در همان زمان علمای نجف با امام همراهی نکردند و برخی مانند آیت‌الله خوئی که بزرگ علمای نجف بودند صرفا با دادن لیست‌های چند نفره از حزب بعث خواستند که برخی افراد را از حکم خود استثناء کنند.

 

در آن ماجرا علماء عراق با امام همراهی نمی‌کنند و رژیم بعث نیز اجازه باقی ماندن را به علمای نجف داد و اجازه خارج شدن را به امام نداد. امام در عراق همراهی علماء و طلاب را نداشت و نتوانست در آن فضا اقدام خاصی بکند اما در ایران شرایط فرق می‌کند و امام علما و طلاب همراه نسبتا زیادی دارد و الگوی امام در ایران جواب می‌دهد. الگوی امام متهم شدن و دردسر زیاد دارد، اما دیگر الگوها چنین نیست و طبیعی است که مشق نانوشته غلط نداشته باشد.

.............

پی‌نوشت: در این متن نمی‌خواهم مدل رفتاری آیت‌الله سیستانی را عینا با آیت‌الله خوئی تطبیق دهم چرا که مرحوم خوئی در بازه‌هایی مثل انتفاضه عراق و مواردی دیگر منشی متفاوت از گذشته خود داشتند و شاید آیت‌الله سیستانی نیز به فراخور زمان در آینده منشی متفاوت پیش بگیرند کما اینکه در تشکیل حشد الشعبی به فتوای ایشان برای جهاد دفاعی اتکاء شد.

........

مطالب مرتبط:

🔺واکنش حضرت آیت الله خویی به دعای بعد از نماز اول انقلاب

آیت الله سید عبدالهادی شاهرودی :
 
در مجلسی که جمع کوچکی از فضلای معتمد نزد آیت‌الله #خویی حضور داشته‌اند، یک نفر از حاضرین نقل می‌کند که چندی است در ایران مسأله جدیدی رسم شده است. ایشان می‌پرسند: چه رسم شده است؟ 
 
آن طلبه می‌گوید: رسم انداخته‌اند که بعد از نمازها بگویند: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار، از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا!  
 
🔸آیت‌الله خویی می‌گوید: خوب چه اشکالی دارد؟ یکی از حاضرین می‌گوید (احتمالاً) نوعی بدعت بعد از نماز در تعقیبات نماز ایجاد شده…  
 
ایشان در جواب می‌گوید: دعاست و بدعت نیست….
یک نفر از حاضرین می‌گوید: بنابراین شما این امر را صحیح می‌دانید؟ 
🔸آیت‌الله خویی می‌فرمایند: بلکه واجب می‌دانم. 
 
📚تداوم اندیشه؛ خاطرات و مبارزات آیت‌الله سیدعبدالهادی حسینی شاهرودی،تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۷۱-۱۷۲.

...

💥مواضع سیاسی حضرت آیت الله خویی (ره)درباره انقلاب اسلامی ایران

✍️آیت الله #نصرالله_شاه_آبادی ره:

🔹بر خلاف آنچه که بر علیه آیةالله #خویی تبلیغات شده است و افرادی سعی کرده‌اند ایشان را مخالف انقلاب و مرحوم امام معرفی نمایند، ایشان در تمامی مراحل نهضت از افرادی بودند که همگام با مرحوم امام از نهضت اسلامی دفاع کردند و اطلاعیه‌های بسیار تندی بر علیه دستگاه دادند و چه بسا در بعضی از موارد انقلابی تر از مرحوم امام عمل می‌کردند.

🔸مواضع آیةالله خویی در آن زمان (سال ۱۳۴۲ش) چنین بود. اما بعد که حکومت بعث و صدام سر کار آمد، اوضاع تفاوت کرد. خفقان و اختناق بر عراق حاکم شد به گونه‌ای که اگر کسی حرفی می‌زد، کشته می‌شد...

🔻در این فضای اختناق بعضی آقایان انتظار داشتند که آیةالله خویی همان مواضع تند و انقلابی سابق را داشته باشند. این توقعات (در محیط عراق) بسیار بیجا بود. اگر کسی کوچک‌ترین کاری انجام می‌داد، باید از زندگی خود می‌گذشت. لذا بعضی از آقایان درباره آقای خویی واقعاً بی انصافی کردند و البته بعد هم متوجه بی انصافی‌هایشان شدند.

🔹بعد از پیروزی انقلاب هم، آقای خویی در چند مورد نشان دادند که حامی انقلاب اسلامی ایران هستند. درباره همه پرسی نظام جمهوری اسلامی، آیةالله خویی اطلاعیه‌ای صادر کردند و مردم را به انتخاب جمهوری اسلامی تشویق نمودند.

🔸در ایام جنگ مرحوم آسید علی لواسانی از آیةالله خوئی درباره مصرف سهم امام (علیه السلام) برای رزمندگان و آوارگان جنگِ ایران و عراق سؤال کرده بود و آقای خوئی هم اجازۀ نصف یا ثلث داده بودند. من خدمت مرحوم امام رفتم تا در رابطه با همین مسأله (مصرف کردن سهم امام برای رزمندگان در جنگ) از ایشان اجازه بگیرم. ایشان فرمودند: «از صدقات و خیرات استفاده کنید». من به ایشان عرض کردم: «آیةالله خوئی (که بعضی ایشان را ضد انقلاب می‌دانند) اجازۀ کتبی داده‌اند که نصف یا ثلث را خرج کنند.» امام خیلی تعجب کردند و بعد از این به بنده اجازه دادند.

🔸مرحوم #امام هم در وفات آقازاده آیةالله خویی (مرحوم آقا سید جمال خویی) پیام تسلیت نوشتند که کاشف از این بود که تمام این حرف‌هایی که در مورد آقای خویی زده شده اشتباه بوده است. از این رو من در طول این سالها (قبل و بعد از انقلاب) هرگاه اسم مرحوم امام را می‌برم، اسم آقای خویی را هم دنبالش ذکر می‌کنم.

📚حدیث نصر ص ۳۹۶ ، ۴۰۵

...

تصویر اعلامیه آیت‌الله خوئی برای رای دادن به جمهوری اسلامی

 

یک پرونده در مورد عملکرد آیت‌الله خوئی نزدیک به پیروزی انقلاب
دریافت

یک سند از جلد ششم کتاب امام خمینی در آینه اسناد ساواک که گویای تفاوت تشخیص مصداقی امام و آیت‌الله خوئی است.

دریافت
حجم: 5.56 مگابایت
توضیحات: «التغلغل الیهودی فی ایران»
کتاب آیت‌الله خوئی در مورد فعالیت یهود در ایران

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.
 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 امروز در پنجشنبه بازار مشغول خرید بودم که یک طلبه نسبتا جوان و البته با هیبت و راه رفتن خاصی دیدم که با توجه به تجربه‌ام در شناخت این نوع هیبت‌ها و رفتارهایشان از بودن او در آن فضا تعجب کردم!

دقت که کردم دیدم یک طلبه جوان و غیر ملبس دنبال او می‌رود و دقت‌دارد جلوتر از او قدم بر ندارد و هر دو دستش پر از خرید است، کمی نگاه کردم و ظاهری که احساس کردم این بود که خریدهای آن عالیجناب را حمل می‌کند، احتیاطا حکم قطعی نمی‌کنم ولی بر اساس تجربه و ظن قوی برای آن طلبه جوان ناراحت شدم که چرا در تور این تیپ فرعون‌های روحانی! افتاده است و متوجه نیست.

چندین مورد با همین تیپ و رفتار را در گذشته دیده‌ام که عجیب علاقه دارند چند نوچه برای خود داشته باشند و پشت سرشان راه بیاییند و نوکریشان را بکنند و اینها آقایی و نصیحت!

 

🔻 در آیه ۷۹ سوره مبارکه آل عمران آمده است:

👈«ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لی‏ مِنْ دُونِ اللَّه‏...»

این ویژگی همه پیامبران الهی بوده است که دعوت به اطاعت از خود نمی‌کردند و بندگان را به بردگی نمی‌گرفتند بلکه هرچه می‌گفتند دعوت به بندگی خداوند بوده است.

 

🔻 از ویژگی‌های بارز امام خمینی و دیگر اولیاء خدا این است که اگرچه جاهایی که لازم بوده است، اقتدار و هیبت نشان می‌دادند اما اصل وجودشان ساده و بی‌تکبر و متواضع بوده است.

 

🔻 خانم دباغ که در نوفل لوشاتو در منزل امام کمک کار بوده‌اند چندین خاطره دارد که امام اگر به آشپزخانه می‌آمد و ظرفی مانده بود و ما نبودیم ظرف‌ها را می‌شستند و می‌رفتند و یا می‌گویند بارها خودشان به آشپزخانه می‌آمدند و چایی می‌ریختند و برای بقیه هم می‌بردند.

 

🔻 حجت‌الاسلام و المسلمین برهانی نقل می‌کنند:

«یک روز آقای قرائتی به من می‌گفت در نوفل لوشاتو، خدمت امام بودیم اول‏ ‏صبح که برای تجدید وضو بلند شدیم آنجا دو سه تا دستشویی بود. به یکی از آنها که‏ ‏وارد شدم دیدم خیلی کثیف است، رغبت نکردم و صبر کردم که به دستشویی دومی بروم‏، ‏در این فاصله متوجه شدم آقایی که عرقچین به سر داشت از کنارم رد شد و به همان‏ ‏دستشویی وارد شد که من نرفته بودم. بعد متوجه شدم خود امام بود که در توالت را باز‏ ‏کرده و آستین قبا و دامن آن را بالا زده بود و آنجا را با شیلنگ تمیز می‌کرد و می‌شست.»

📖 منبع: رجائی، غلام‌علی، ‏‏‏‏برداشت‌هایی از‏‏ ‏‏سیره امام خمینی‏‏(س)، ج ۳، ص ۲۴۷.

https://eitaa.com/sharhe_hal/4598

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بورسیه طلاب

یک سنت بین عقلای عالم وجود دارد بنام بورس تحصیلی برای داشجویان.
کسی که می‌خواهد ممحض در علم باشد اگر قرار باشد دائم حواسش پرت خرج و هزینه باشد کارش پیش نمی‌رود و به قدر کفاف گذراندن دوره تحصیل دولت هزینه‌های او را تأمین می‌کند.
خداوند هم در سیستم تحصیل دین و تفقه همین سیستم را تایید کرده است و در روایت فرموده‌ است من روزی اهل علم را به عهده گرفته‌ام.
«قَدْ تَکَفَّلَ لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ بِرِزْقِهِ خَاصَّةً عَمَّا ضَمِنَهُ لِغَیْرِهِ»
(ظاهرا منظور از علم هم اصطلاح خاص است یعنی علم دین و شاید علوم دیگری که با واسطه مورد نیاز دین باشد هم شامل شود.)
البته تکفل رزق بندگان را به صورت عمومی خداوند تبارک و تعالی در آیه ۶ سوره هود، پذیرفته است: «وَمَا مِنْ دَآبَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» که شرط آن دابة یعنی تکان خوردن و حرکت کردن است.
اما برای اهل علم ویژگی خاص قرار داده است که ظاهرا وجه خصوصیتش در این است که بقیه باید دنبال رزق حرکت کنند ولی طالب علم باید دنبال علم حرکت کند تا رزق او تأمین شود. 

روایت بسیار زیبایی در کتاب کافی است که یکی از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) با ایشان در مورد امام بعد از ایشان صحبت می‌کند، حدیث طولانی است و ماجراهایی دارد و خلاصه زمان می‌گذرد و این فرد در زمان امامت امام رضا (علیه السلام) ایشان را زیارت می‌کند.
حضرت رضا (علیه السلام) به او می‌گویند میایی باهم به سفر عمره برویم؟
آن فرد که پولی برای سفر نداشته شرمنده می‌شود و با خجالت می‌‌گوید آقا جان امر با شماست ولی من خرجی سفر ندارم.
حضرت ناراحت می‌شوند و به شکل عجیبی استبعاد می‌کنند که یعنی چه این حرف؟ سبحان الله معلوم است وقتی من دارم به تو امر می‌کنم خرجت را هم تکفل می‌کنم.
«فَقَالَ لِی یَا یَزِیدُ مَا تَقُولُ فِی اَلْعُمْرَةِ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی ذَلِکَ إِلَیْکَ وَ مَا عِنْدِی نَفَقَةٌ فَقَالَ سُبْحَانَ اَللَّهِ مَا کُنَّا  نُکَلِّفُکَ وَ لاَ نَکْفِیکَ»
این حکایت و قاعده همه‌جا هست، کافی است در مسیر امر امام باشیم، آنگاه تکفل ما با خود امام است.

آیه ۵۶ الذاریات را همه بارها شنیده‌ایم و حفظ هستیم: خلق نکردم جن و انس را جز برای عبادت.
اما اگر این آیه را با دو آیه بعدش ببینیم معنای جدیدی به آن اضافه می‌شود.
من اگر همه‌اش عبادت کنم رزق و روزیم چه می‌شود؟
عبادت در فرهنگ دینی صرف نیایش مثل نماز و روزه و دعا نیست و منظور از آن بندگی است.
آیه می‌گوید همه دغدغه‌ات بندگی‌ات باشد نه پول و خانه و ...
خب پس پول و خانه و زن و... چه می‌شود؟
خداوند تبارک و تعالی در آیات بعد می‌گوید: من که از شما نمی‌خواهم رزق کسی را بدهید و کسی را اطعام کنید.
«مَآ أُرِیدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطۡعِمُونِ»
«مِّن رِّزۡق» را اصطلاحا نکره در سیاق نفی می‌گویند یعنی هیچ رزقی هیچ اطعامی چه خودت چه دیگران.
بعد در آیه بعد می‌گوید قطعا این خداست که رزاق است و صاحب قدرت متین.
«إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ»
ٱلرَّزَّاقُ یعنی بسیار رزق دهنده هم همه را رزق می‌دهد هم زیاد و خوب.
ٱلۡمَتِینُ هم یعنی استوار، چیزی که کسادی و کم شدن در آن نیست. 
حالا دوباره این ۳ آیه را بخوانیم:
بی‌خیال دنیا، برای پول کار نکن، به فکر بندگی‌ات باش، رزق خودت و زن و بچه‌ات و هرکه که فکر می‌کنی تو باید رزقش را بدهی با من. رزقش را می‌دهم زیاد و خوب هم می‌دهم.

https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در مباحث علمی حوزه بحثی است به عنوان تقدیم اظهر بر ظاهر، یعنی اگر جایی تعارضی بود و به کمک قرائنی یک طرف اظهر بود، بر آن طرفی که ظاهر است مقدم می‌شود. این یک قاعده عقلایی در جمع عرفی بین تعارض‌های اولیه در دو کلام است.

 

برخی برای ضابطه‌مند کردن این بحث، ملاک‌هایی داده‌اند مثلا یکی از ملاک‌ها که گفته شده است اظهر بودن عام نسبت به مطلق است. برای آن نیز مثال شایعی می‌زنند و می‌گویند «جمع محلی به الف و لام» عام است و «مفرد محلی به الف و لام» مطلق است یعنی مثلا العُلماء عام است و ظهور در همه علما دارد ولی الفاسق مطلق است و به کمک مقدمات حکمت ظهور آن در همه فاسق‌ها ثابت می‌شود.

حالا اگر کسی گفت: «أکرم العُلماء» و بعد همان کس گفت: «لاتُکرم الفاسق» در مواردی که عالمی فاسق باشد این دو حکم تعارض بدوی می‌کنند و چون العلماء عام است، حکم آن، بر حکم مربوط به الفاسق مقدم می‌شود چون عام اظهر از مطلق در شمولیت است.

 

این مثال را مکرر در متون آموزشی برای تقدیم عام بر مطلق می‌زنند اما خب نتیجه این تقدیم و مثال چیست؟ «اکرم العلماء» را در مورد عالم فاسق بر «لا تکرم الفاسق» مقدم کن. یعنی اینکه عالم فاسق را اکرام کن!

خب ما که می‌دانیم در مورد عالم فاسق ادله خارجی می‌گوید علم او کمال او نیست بلکه منقصت اوست و او از بدترین مخلوقات عالم است و دیگر وجهی برای اکرام او نیست، پس این چه مثالی است؟ چرا تعصب داریم حتی از مثال هم دست نکشیم و تغییری انجام ندهیم.

کافی بود در مثال می‌گفتیم: «الفُساق» و «العالم» یعنی برای فاسق مثال عام می‌آوردیم و برای عالم مثال مطلق تا نتیجه شود که عالم فاسق را اکرام نکن و این در ذهن طلبه بماند.

 

من در اوایل طلبگی همیشه اینجا هنگ می‌کردم که الان نتیجه این بحث یعنی ما عالم فاسق را اکرام کنیم؟ اینکه نشد و خلاصه مطلب به خاطر همین اشتباه در مثال، برایم جا نمی‌افتاد، زمان می‌گذرد و متاسفانه عزیزان همیشه همین مثال را باز برای طلاب تکرار می‌کنند و کسی جرأت نمی‌کند یک مثال ساده را اندکی تغییر دهد تا مطلب حل شود.

 

این مثال خودش یک مصداق خوب است که ما در دوران حفظ تراث و اصلاح  هرچه بهتر متون کاملا بر یک طرف غش کرده‌ایم و جرات حرف زدن و خلاقیت نشان دادن از ما گرفته شده است.

https://eitaa.com/sharhehal_hoze/3

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 چهارشنبه گذشته بعد از اینکه از امتحان شفاهی درس خارج خود برگشتم متنی نوشتم که بازخوردهای متعددی داشت:

👈برخی گفتند چرا این متن را نوشته‌ای و حوزه را به صورت عمومی نقد کرده‌ای!

👈برخی که تعدادشان خیلی بیشتر بود پیام دادند و زنگ زدند که خدا خیرت دهد، داغ دل ما را تازه کردی، درد و دل کردند و از ظلمی که به آنها رفته بود گفتند.

👈 دو نفر هم از طرف مسئولان حوزه پیام دادند که تلفن دهید و پیگیری می‌کنیم و هیچ خبری هم از آنها نشد.

🔻آن متن را پاک کردم و حالا با ملاحظه همه نقدها و درد دل‌ها، دوباره با اعتراف به اینکه حوزه بهترین‌جا برای رسیدن به فقه و تربیت شدن است و با افتخار از طلبگی خود و اینکه اگر صدبار دیگر هم برگردم به اول باز حوزه را انتخاب می‌کنم، با اجازه سر این زخم کهنه را باز کنیم.

🔻در حوزه مثل مثلا رشته‌ پزشکی به امتحانات کتبی اکتفا نکرده‌اند و امتحان شفاهی را هم برای ارزیابی علمی طلبه گذاشته‌اند.

⁉️ در پزشکی امتحان شفاهی چطور است؟

بعد از طی دوره عمومی که امتحانات آن کتبی است در دوره عملی، هر چند ماه دانشجو یک بخش از علم طب را می‌گذراند و همان استادی که دانشجو با او کار عملی انجام می‌دهد در چند نوبت از او سوال می‌پرسد و دانشجو جواب می‌دهد و به او نمره می‌دهد و این نمره در کنار فعالیت‌های دیگر دانشجو بخشی از نمره او در آن درس را به خود اختصاص می‌دهد.

مثلا یکی از فعالیت‌های دیگر دانشجو این است که کیس‌های خاص از مریض‌ها را به دانشجو می‌دهند و هر روز صبح قبل از اینکه اساتید بالای سر مریض‌ها بروند همه جمع می‌شوند و یک یا چند دانشجو به نوبت شرح حال آن مریض را می‌دهند و آنچه از تشخیص درمانی برای او به نظرشان می‌رسد را مطرح می‌کنند و اساتید  همانجا از آنها سوالاتی می‌کنند و آنها را راهنمایی می‌کنند.

نکته ویژه این است که اساتید تلاش دارند دانشجو رشد کند و نمره بیاورد و امیدوار شود چون به نوعی پیشرفت آنها اعتبار خود استاد هم است.

⁉️ اما در حوزه چطور است؟ چندنفر محدود را گذاشته‌اند برای ارزیابی که نه طلبه را می‌شناسند نه با او کار علمی کرده‌اند و نه بعد از آن با طلبه کاری دارند.

ده دقیقه طلایی که معمولا بخش عمده آن هم آقایان ممتحن مشغول صحبت کردن و تعریف از خود هستند، ملاک ارزش‌یابی یک سال فعالیت علمی طلبه است و بس!

این آقایان در ده دقیقه می‌خواهند علمیت طلبه‌ای که یک سال در موضوعی کار تخصصی کرده است را معلوم کنند و هیچ فاکتور دیگری برای ارزیابی علمی طلبه وجود ندارد. ممکن است طلبه‌ای یک سال را در درس شرکت کرده، مباحثه و مراجعه کرده، بارها اشکال‌های خوب به استاد کرده و فعال بوده اما در آن ده دقیقه نتواند پاسخی که آن ممتحن از یک جای خاص از آن بحث جزئی که ممتحن در ذهن دارد را بگوید.

این ممتحنین معمولا یک نکات خاص چالشی از هر موضوعی را در ذهن دارند و طلبه به احتمال قوی نتواند در لحظه و بدون تأمل همان نکته را دقیق بگوید و نگفتن همان و شروع شدن تحقیر و نصیحت‌ها همان.

اگر هم همه سوالات علمی را پاسخ دهد اکثرا به علت بعید الذهن شدن از ادبیات بالاخره در ادبیات گیر می‌کنند.

در این ده دقیقه دو یا سه سوال از طلبه می‌شود که معمولا حداقل یک یا حتی دوتای آن از ادبیات است، چون بنده خدای ممتحن که عالم دهر نیست که از هر علمی سوال تخصصی کند بلکه در یک علم ادبیات عالم دهر است! و از همان سوال می‌کند و کافی است طلبه نتواند یک سوال را جواب دهد و ۷ یا ۸ نمره را از دست دهد.

⁉️ خب آقایان عزیز مسئول حوزه، چرا ممتحنین امتحان شفاهی را زیاد نمی‌کنید؟ چرا طلبه نتواند نزد استاد خود امتحان شفاهی دهد و آن هم نه فقط یکبار بلکه در طول سال حداقل دو یا سه بار امکان امتحان شفاهی دادن داشته باشد. یا حداقل وقتی یکبار امتحان شفاهی نزد این اساتید محدود و مورد تایید شما داد و به هر علتی ناموفق بود بتواند مجددا با استفاده از تجربه قبلی، خود را محک بزند‌.

 

⁉️ لابد می‌گویید خود اساتید طلاب فرصت نمی‌کنند امتحان شفاهی بگیرند؟ خب حداقل این است که برخی اساتید می‌توانند و شما این امکان را باز کنید که هر طلبه بتواند نزد استاد خود امتحان شفاهی دهد و در عرض این سیستم آن امکان هم فراهم باشد.

 

⁉️ می‌ترسید اساتید نمره بی‌خود بدهند؟ به آن استاد اعتماد ندارید؟ مگر به اساتید فعلی اعتماد دارید و نمره دادن آنها را تأیید می‌کنید؟ اگر چنین است پس چرا به برخی مدارس مجوز داده‌اید که خارج از سیستم فعلی امتحان شفاهی برگزار کنند؟ چرا این اجازه را عمومی نمی‌کنید؟ توجه دارید که وقتی امتیاز اختصاصی شد می‌شود: رانت!

همان رانتی که برای تشویق طلاب برای شرکت در دروس فقه معاصر هم قائل شده‌اید که نمره کتبی آن عوض نمره شفاهی ثبت شود!

همان رانتی که برای تشویق طلاب برای شرکت در درس حدیث خوانی و اضافه شدن نمره امتحان شفاهی قائل شده‌اید.

🔻 عزیزان ظاهرا می‌دانند امتحان شفاهی مشکل دارد راه‌های دور زدنش را اضافه می‌کنند!

⁉️ چرا مدل‌های ارزیابی طلبه را متنوع‌تر نمی‌کنید؟

👈 مثلا بخشی از نمره را به خود اساتید هر درس بسپارید و اساتید بر اساس یک مجموعه از فاکتورها بتوانند از طلبه کار بخواهند.

با این کار مطمئنا استادیارهایی که واسطه استاد و طلبه باشند و در ارزیابی علمی طلاب و مدیریت کار علمی طلبه به استاد کمک کنند نقششان پر رنگ می‌شود و فضایی برای تربیت اساتید قوی نیز شکل می‌گیرد. برای استادیاری اعتبار علمی و امتیاز و حق‌الزحمه و امکان دادن نمره امتحان شفاهی قرار دهید آنگاه ببینید چقدر افراد فاضل هستند که بازوی استاد شوند.

👈 و یا مثلا بخشی از نمره هر درس را به نوشتن مقاله‌ای که به تایید استاد آن درس برسد اختصاص دهید که طلبه بتواند اگر خواست از این طریق نمره امتحان شفاهی خود را افزایش دهد.

نه مثل درس حدیث خوانی که ربطی به درس دیگر طلبه ندارد ولی تشویقی آن را در امتحان شفاهی گذاشته‌اید.

اگر آن را گذاشته‌اید به طریق اولی این روش‌ها جا دارد وجود داشته باشد.

👈 و یا طلبه بتواند بخشی از نمره امتحان شفاهی هر درس را با نوشتن تقریر قوی از درس استاد که به تایید استاد نیز برسد جبران کند.

🔻نکته بعد اینکه چه ارتباطی بین این امتحان شفاهی و شرکت طلبه در درس خارج وجود دارد که اگر طلبه در امتحان شفاهی پایه دهم شرکت نکره باشد ولو ده سال هم در درس خارج شرکت کرده باشد، هیچ کدام را جزو سابقه تحصیلی او حساب نمی‌کنید؟

اگر طلبه در امتحان شفاهی پایه ده بعد از چند سال شرکت در خارج رد شد، باشد قبول نکنید ولی اگر قبول می‌شود و شما هم برای درس خارج او می‌توانید مستقلا از او امتحان شفاهی بگیرید، دیگر چرا سابقه تحصیلی این سال‌ها را نمی‌پذیرید؟

باشد نمی‌پذیرید، چرا هنگام ثبت درس تذکر به این مهمی را به شکل سیستماتیک به طلبه نمی‌دهید که این درس صرفا برای وصل بودن شهریه است و جزو سوابق تحصیلی شما حساب نمی‌شود؟

چرا راهکاری برای اینکه طلبه ثابت کند ولو امتحان شفاهی پایه دهمم را نداده‌ام ولی من شایستگی علمی شرکت در درس خارج را داشته‌ام، فراهم نمی‌کنید؟

https://eitaa.com/sharhe_hal/451

برخی نظرات دوستان حول این متن:

احسنت. به سنتهای اصیل حوزوی هم نزدیکتر هست. شاید اگر همون سنتها تقویت بشه، اصن نیازی به این روشهای بدیل ناشیانه نباشه.اونها دغدغه حفظ سنتها رو دارن، اما با ساز و کارهای ناسازگار و وارداتی.
مهم اینه که همون ساز و کارهای سنتی مدلسازی بشه و به عنوان روالهای سازمانی پذیرفته بشه 

.....

تشتت اراده هاست به دلیل تعدد مراکز قدرت

........

متن بسیار خوبیه و عملی ولی خب با کشور هفت پادشاه طرفیم

........

تا وقتی که پیشفرض طرح های اصلاحی حوزه، تمرکزگرایی هست، هیچکدام از طرح ها موفق نخواهد بود. 

یک حداقل ها و محکماتی را مشخص کنید که هر طلبه ی مقدمات یا سطح یا خارج، حتما باید داشته باشد و بعدا اجازه بدهید هر بزرگی و هر موسسه ای و هر مجموعه ای، به روش آموزشی خودش به این اصول و محکمات برسد. آنوقت خواهید دید چقدر فضای حوزه پویا و بانشاط و رقابتی و زنده خواهد شد.

هیچ اشکالی نداره که اصلا مدرسه معصومیه، تمام برنامه ی آموزشی سطحش را خودش تدوین کند و هکذا سایر مدارس.
در موسسات سطوح عالی هم به همین نحو.

اصلا شاید یک مجموعه دلش بخاهد بیشتر رویکرد عقلی در دروس باشد و مجموعه دیگر بخواهد رویکرد روایی یا قرآنی را تقویت کند. دیگری شاید بخاهد ۶ سال طلبه را معطل ادبیات کند. یک موسسه یا یک بزرگی، شاید نظرش این باشد که طلاب باید اصول را رقیق و رجال را زیاد بخوانند. در اینصورت انتخاب نوع کتاب ها و مواد درسی هم متفاوت خواهد شد. چرا مانع شویم؟ چه حجت قاطعی داریم که حتما این درست است و آن غلط است؟ 

اتفاقا حوزه به همه ی این رویکردها هم احتیاج دارد. اما وقتی همه را مجبور کردید که با یک سیستم خاص تربیت شوند، تنوع کم میشود و لذا خلاقیت ها و استعدادها کور میشوند.

الان اگر مثلا آقای شبیری مدرسه خودش را با سلیقه خودش اداره کنه و حتی کتاب ها و سرفصل هاش را هم خودشان تعیین کنند و آقای فاضل و جوادی و ... هم موسساتشان را طبق سلیقه خودشان برنامه ریزی کنند، آسمان به زمین میاد؟

بابا به طلبه بگید تو باید آخر این پایه بتونی به من مشتق را با اقوال مهمش توضیح بدی. حالا برو از هر جایی که میخای یاد بگیر.

برای همه یک برنامه ی واحد میریزیم بعد ناله میکنیم که چرا مراجع و اساتید سطوح عالی، اعتراض میکنند! خب حق دارند. نمیشه یه سیستم واحد را به این همه سلایق مختلف حقنه کرد.

..........

مطمئنا چقدر هم افزایی رخ می ده یکی میگه فلانی این درس رو تدوین کرده این مطالب رو آورده دومی یک نکات دیگری
مجبور می شوند فکر کنند و برنامه ریزی کنند و تدوین کنند و چقدر زایش رخ می دهد.

اصلا این روش، به صورت اتوماتیک مکانیزم های خوداصلاحی درش فعال میشه و مدام خودش را اصلاح میکنه.
اینطوری دیگه با معضل رکود و جمود هم مواجه نیستیم.
چون مثلا آقای فلانی میبینه طلاب موسسه ش نسبت به سایر موسسات ضعیف هستند یا کارایی تبلیغی یا پژوهشی کمتری دارند، لذا دنبال اصلاح و تکمیل میره و همافزایی میشه.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

دعوت به وحدت

🎙آیت الله حائری شیرازی:

«شما اگر خودتان یک نفسانیتی داشتید بعد دعوت به وحدت بکنید تأثیر نمی‌گذارد. چون وحدت شما به معنی این است که همه‌تان در من حل بشوید و تابع من بشوید. مطیع من بشوید.

انسان وقتی می‌خواهد دعوت به وحدت بکند، اول چیزی که برایش لازم است این است که در حین دعوت به وحدت، نفس، انگیزه‌اش نباشد.

علت این که وقتی امام دعوت به وحدت می‌کند مؤثر است، این است که از خود فارغ می‌شود بعد دعوت به خدا می‌کند. خود، محرکش نیست برای این کار.

این قلب یک طبیعتی دارد که همیشه می‌کشد به یگانه. آن‌هایی که قلبهایشان انس گرفته، قلب‌هایشان زنده شده، قلب‌هایشان احیاء شده، هم دیگر را پیدا می‌کنند. اگر قلب شما در شما به حکومت رسید، با هر کسی که قلبش در او به حکومت رسیده، با هم متحد می‌شوید. اتحاد پایدار پیدا می‌کنید. اما اگر نفس شما در شما به حکومت رسید، با هر کسی که نفس در او به حکومت رسیده، اختلاف خواهید داشت، این جور نیست که شما نفسانی باشید، او هم نفسانی باشد و به وحدت برسید، دو تایتان باید از یک سنخ باشید تا با هم ممزوج شوید. اما وقتی نیستید ابداً. دعوایتان می‌شود. با این که هر دو نفسانی‌اند، اما سنخیت ندارند، الا این که یک دشمن مشترک پیدا بکنید، آنگاه موقتاً متارکه جنگ می‌کنید. این دوستی نیست. صلح موقت است. آتش زیر خاکستر است.»

................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

مدرسه فقه و اصول امام کاظم علیه السلام حوزه علمیه قم سال 1400

جلسه اول 25 شهریور 1400

 


دریافت

فرازهای این جلسه:

(وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا ابْتَدَأَ بِالدُّعَاءِ بَدَأَ بِالتَّحْمِیدِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ،)

فَقَالَ: (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ کَانَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرِ بِلَا آخِرٍ یَکُونُ بَعْدَهُ

حمد مخصوص خداوند است، خدایی که اولی قبل از او نیست و آخری بعد از او نیست.

(2) الَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُؤْیَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِینَ.

خداوندی که دیدگان نظاره کنندگان از روئیتش قاصر است و اوهام وصف کنندگان از توصیفش عاجز است.

(3) ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِیَّتِهِ اخْتِرَاعاً.

آغاز کرد با قدرتش در ایجاد مخلوقات بدون الگوی پیشینی و به مقتضای مشیت خودش به آنها وجود بخشید.

(4) ثُمَّ سَلَکَ بِهِمْ طَرِیقَ إِرَادَتِهِ، وَ بَعَثَهُمْ فِی سَبِیلِ مَحَبَّتِهِ،

سپس آنها را به طریقی که خود اراده کرده بود قرار داد و در مسیر محبت خودش رهسپار کرد.

جلسه دوم  1 مهر 1400

 


دریافت

 لَا یَمْلِکُونَ تَأْخِیراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَیْهِ، وَ لَا یَسْتَطِیعُونَ تَقَدُّماً إِلَى مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ.

نه می توانند از آنچه او برای آنها مقدم نموده تاخیر بیافتند و نه می توانند از انچه بر آنها تاخیر انداخته مقدم شوند.

جلسه سوم 22 مهر 1400

 


دریافت

(5) وَ جَعَلَ لِکُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ، لَا یَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ، وَ لَا یَزِیدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ.

از رزقى که عطا فرموده هر جاندارى را روزى معلومى قرار داده است بهر کس از آنان فراخى و فراوانى داده کاهنده‏اى نمیکاهد، و هر که را کاسته افزاینده‏اى نمیافزاید.

(6) ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِی الْحَیَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً، یَتَخَطَّى إِلَیْهِ بِأَیَّامِ عُمُرِهِ، وَ یَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ، حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ، قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَیْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ، أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ، لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى‏.

پس از آن براى او (هر یک از ایشان) در زندگى مدّتى معلوم تعیین و پایانى معیّن قرار داده که با روزهاى زندگیش بسوى آن پایان گام بر میدارد، و با سالهاى روزگارش بآن نزدیک میشود تا چون بپایانش نزدیک شود، و حساب عمر و زندگیش را تمام بستاند، او را بآنچه خوانده از پاداش سرشار (بهشت) یا کیفر ترسناک خود (دوزخ) فرا گیرد تا کسانى را که با کردارشان بد کرده و آنان را که با رفتار شایسته نیکوئى نموده‏اند جزاء دهد

(7) عَدْلًا مِنْهُ، تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ، وَ تَظاهَرَتْ آلَاؤُهُ، لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ‏.

و این جزا (کیفر و پاداش) با عدالت و درستى از او است (از هر عیب و نقصى) منزّه و پاک است نامهاى او، و نعمتها و بخششهایش (براى همه) پى در پى است بکسى ظلم و ستم روا ندارد، بلکه هر چه کند طبق حکمت و مصلحت است، از این رو چنانکه در قرآن کریم س 21 ى 23 است: لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ‏ یعنى از او نپرسند آنچه را که بجا میآورد و از (گفتار و کردار) دیگران باز پرسند.

(8) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُرُوهُ.

و سپاس خداى را که اگر بندگانش را از شناختن سپاسگزارى خود بر نعمتهاى پى در پى که بایشان داده و بخششهاى پیوسته که براى آنها تمام گردانیده باز میداشت (امر نفرموده بود که شکر نعمتهایش بجا آورند) هر آینه نعمت‏هایش را صرف نموده او را سپاس نمیگزاردند، و در روزى که عطا فرموده فراخى مییافتند و شکرش بجا نمیآوردند

(9) وَ لَوْ کَانُوا کَذَلِکَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِیمِیَّةِ فَکَانُوا کَمَا وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا.»

 

و اگر چنین میبودند (شکر نمیکردند) از حدود انسانیّت بمرز بهیمیّت (چارپایان، که مرتبه بى خردى است) روى میآوردند و چنان بودند که در کتاب محکم و استوار خود وصف فرموده: انْ هُمْ الاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ اضَلُّ سَبیلاً، یعنى) ایشان (ناسپاسان) جز مانند چارپایان نیستند بلکه گمراهترند.

جلسه چهارم 29 فروردین 1400

 


دریافت

(10) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکْرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیَّتِهِ، وَ دَلَّنَا عَلَیْهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ، وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّکِّ فِی أَمْرِهِ.

و سپاس خداى را که خویشتن را (وجود، علم، قدرت و حکمتش را) بما شناساند و شکر و سپاس (از نعمتهاى) خود را بما الهام نمود و درهاى علم بربوبیّت و پروردگاریش را بر ما گشود و بر اخلاص (بى ریاء و خودنمائى) در توحید و یگانگیش راهنمائیمان فرمود، و از عدول و کجروى و شکّ و دو دلى در امر خود دورمان ساخت.

جلسه پنجم 6 آبان 1400

 


دریافت

(11) حَمْداً نُعَمَّرُ بِهِ فِیمَنْ حَمِدَهُ مِنْ خَلْقِهِ، وَ نَسْبِقُ بِهِ مَنْ سَبَقَ إِلَى رِضَاهُ وَ عَفْوِهِ.

چنان سپاسى که با آن زندگى کنیم بین کسانى از خلقش که او را سپاسگزارند، و با آن پیش افتیم بر هر که برضا و خوشنودى (پاداش) او و عفو و گذشتش پیش‏ افتاده

(12) حَمْداً یُضِی‏ءُ لَنَا بِهِ ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخِ، وَ یُسَهِّلُ عَلَیْنَا بِهِ سَبِیلَ الْمَبْعَثِ، وَ یُشَرِّفُ بِهِ مَنَازِلَنَا عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ، یَوْمَ‏ تُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ‏ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ‏، یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ‏.

سپاسیکه تاریکیهاى برزخ (قبر) را بر ما روشن سازد و راه رستخیز را براى ما آسان نماید، و منازل و جاهاى ما را در جایگاه گواهان آبرومند گرداند، روزیکه (در قرآن کریم «س 45 ى 22» است: وَ لِتُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ‏ یعنى) هر کسى بسزاى آنچه کرده میرسد و بایشان ستم نمیشود. روزى که دوستى از دوستى چیزى (عذاب و کیفرى) را دفع نکند و ایشان کمک نمیشوند (توانائى ندارند که یکدیگر را کمک نمایند)

(13) حَمْداً یَرْتَفِعُ مِنَّا إِلَى أَعْلَى عِلِّیِّینَ فِی کِتَابٍ مَرْقُومٍ‏ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ‏.

سپاسى که از ما باعلى علّییّن بالا رود، در نامه نوشته شده‏اى که مقرّبین آن را مشاهده نموده نگهدارى مینمایند.

 (14) حَمْداً تَقَرُّ بِهِ عُیُونُنَا إِذَا بَرِقَتِ الْأَبْصَارُ، وَ تَبْیَضُّ بِهِ وُجُوهُنَا إِذَا اسْوَدَّتِ الْأَبْشَارُ.

و چهره‏هاى ما بآن سفید گردد آن هنگام که روها (یا پوست اندام) سیاه شود.

(15) حَمْداً نُعْتَقُ بِهِ مِنْ أَلِیمِ نَارِ اللَّهِ إِلَى کَرِیمِ جِوَارِ اللَّهِ.

سپاسى که بآن از آتش دردناک خدا رسته بجوار رحمتش رهسپار شویم

(16) حَمْداً نُزَاحِمُ بِهِ مَلَائِکَتَهُ الْمُقَرَّبِینَ، وَ نُضَامُّ بِهِ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ فِی دَارِ الْمُقَامَةِ الَّتِی لَا تَزُولُ، وَ مَحَلِّ کَرَامَتِهِ الَّتِی لَا تَحُولُ.

سپاسى که بآن شانه بشانه مقرّبین از فرشتگان رویم، و بآن، در سراى جاودانى و جایگاه پر برکت همیشگى (بهشت) با پیغمبران فرستاده‏اش گرد آئیم.

جلسه ششم 13 آبان 1400

 


دریافت

(17) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ، وَ أَجْرَى عَلَیْنَا طَیِّبَاتِ الرِّزْقِ.

و سپاس خداى را که نیکوئیهاى آفرینش را براى ما برگزید و روزیهاى پاکیزه (حلال و روا) را براى ما روان (فراوان) گردانید.

(18) وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضِیلَةَ بِالْمَلَکَةِ عَلَى جَمِیعِ الْخَلْقِ، فَکُلُّ خَلِیقَتِهِ مُنْقَادَةٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ، وَ صَائِرَةٌ إِلَى طَاعَتِنَا بِعِزَّتِهِ.

و با تسلّط و توانائى ما را بر همه آفریدگان برترى داد، و از این رو بقدرت و توانائى او همه مخلوقاتش فرمانبر ما بوده و به نیرو و زورش باطاعت ما در میآیند.

(19) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَةِ إِلَّا إِلَیْهِ، فَکَیْفَ نُطِیقُ حَمْدَهُ أَمْ مَتَى نُؤَدِّی شُکْرَهُ! لَا، مَتَى.

و سپاس خداى را که در نیازمندى را جز بسوى خود بروى ما بست. پس (با این همه نیازمندیها) چگونه سپاس او را توانائى داریم؟ یا کى میتوانیم حمدش را بجا آوریم؟ نمیتوانیم، کى توانیم؟

جلسه هفتم 20 آبان 1400

ضبط نشده است.

جلسه هشتم 29 آبان 1400

 


دریافت

(20) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَکَّبَ فِینَا آلَاتِ الْبَسْطِ، وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ، وَ مَتَّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَیَاةِ، وَ أَثْبَتَ فِینَا جَوَارِحَ الْأَعْمَالِ، وَ غَذَّانَا بِطَیِّبَاتِ الرِّزْقِ، وَ أَغْنَانَا بِفَضْلِهِ، وَ أَقْنَانَا بِمَنِّهِ.

و سپاس خداى را که ابزار بسط و گشاد را در (بدن) ما بهم پیوسته، و افزارهاى قبض و درهم کشیدن را در (کالبد) ما قرار داد و ما را از روانهاى زندگى بهره‏مند نمود و اندام کردارها را در ما استوار گردانید، و ما را با روزیهاى پاکیزه (انواع غذاهاى حیوانى و نباتى) پرورش داد، و ببخشش خود توانگرمان ساخت، و بنعمت خویش سرمایه (زندگانى) بما بخشید.

جلسه نهم 4 و دهم 11 آذر 1400

 


دریافت

 


دریافت

(21) ثُمَّ أَمَرَنَا لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَنَا، وَ نَهَانَا لِیَبْتَلِیَ شُکْرَنَا، فَخَالَفْنَا عَنْ طَرِیقِ أَمْرِهِ، وَ رَکِبْنَا مُتُونَ زَجْرِهِ، فَلَمْ یَبْتَدِرْنَا بِعُقُوبَتِهِ، وَ لَمْ یُعَاجِلْنَا بِنِقْمَتِهِ، بَلْ تَأَنَّانَا بِرَحْمَتِهِ تَکَرُّماً، وَ انْتَظَرَ مُرَاجَعَتَنَا بِرَأْفَتِهِ حِلْماً.

پس از آن ما را (برفتار طبق احکام خود) فرمان داده تا طاعت و پیرویمان را بیازماید و نهى نموده تا شکر و سپاسگزاریمان را آزمایش نماید پس از راه فرمانش پا بیرون نهادیم (خلاف امرش رفتار کردیم) و بر پشتهاى (مرکبهاى) نهیش سوار شدیم پس (با این رفتارمان) بکیفر ما شتاب نکرد و در انتقام ما تعجیل ننمود بلکه بر اثر رحمتش از روى کرم و بزرگوارى با ما همراهى نمود، و بسبب مهربانیش از روى حلم و بردبارى باز گشت ما را (براه راست) انتظار کشید.

جلسه یازدهم 18 آذر 1400

 


دریافت

(22) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی دَلَّنَا عَلَى التَّوْبَةِ الَّتِی لَمْ نُفِدْهَا إِلَّا مِنْ فَضْلِهِ، فَلَوْ لَمْ نَعْتَدِدْ مِنْ فَضْلِهِ إِلَّا بِهَا لَقَدْ حَسُنَ بَلَاؤُهُ عِنْدَنَا، وَ جَلَّ إِحْسَانُهُ إِلَیْنَا وَ جَسُمَ فَضْلُهُ عَلَیْنَا

و سپاس خداى را که ما را به (حقیقت) توبه و بازگشت (از گناه) راهنمائى نمود، توبه‏اى که آن را نیافته‏ایم جز بفضل و احسان او، پس اگر از فضل و بخشش او جز همان (نعمت) توبه را بشمار نیاوریم نعمت او در حقّ ما نیکو و احسانش در باره ما بزرگ و فضلش بر ما عظیم میباشد

(23) فَمَا هَکَذَا کَانَتْ سُنَّتُهُ فِی التَّوْبَةِ لِمَنْ کَانَ قَبْلَنَا، لَقَدْ وَضَعَ عَنَّا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ، وَ لَمْ یُکَلِّفْنَا إِلَّا وُسْعاً، وَ لَمْ یُجَشِّمْنَا إِلَّا یُسْراً، وَ لَمْ یَدَعْ لِأَحَدٍ مِنَّا حُجَّةً وَ لَا عُذْراً.

و روش او در توبه براى پیشینیان (بنى اسرائیل) چنین نبوده و آنچه بآن توانائى نداریم از ما برداشته، و بما جز بآنچه طاقت داریم تکلیف نفرموده، و جز کار آسان از ما نخواسته و براى هیچیک از ما برهان و بهانه‏اى جا نگذاشته.

(24) فَالْهَالِکُ مِنَّا مَنْ هَلَکَ عَلَیْهِ، وَ السَّعِیدُ مِنَّا مَنْ رَغِبَ إِلَیْهِ

پس بد بخت (زیانکار و شایسته عذاب) از ما کسى است که او را نافرمانى نماید، و نیکبخت از ما کسى است که باو رو آورد (طبق اوامر و نواهیش رفتار نماید)

جلسه دوازدهم 25 آذر 1400

 


دریافت

(25) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بِکُلِّ مَا حَمِدَهُ بِهِ أَدْنَى مَلَائِکَتِهِ إِلَیْهِ وَ أَکْرَمُ خَلِیقَتِهِ عَلَیْهِ وَ أَرْضَى حَامِدِیهِ لَدَیْهِ

و سپاس خداى را بهر چه که او را نزدیکترین فرشتگانش و گرامى‏ترین آفریدگانش و پسندیده‏ترین ستایش کنندگانش ستوده‏اند.

(26) حَمْداً یَفْضُلُ سَائِرَ الْحَمْدِ کَفَضْلِ رَبِّنَا عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ.

سپاسى که بر سپاسهاى دیگر برترى داشته باشد مانند برترى پروردگار ما بر همه آفریدگانش

(27) ثُمَّ لَهُ الْحَمْدُ مَکَانَ کُلِّ نِعْمَةٍ لَهُ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ عِبَادِهِ الْمَاضِینَ وَ الْبَاقِینَ عَدَدَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ مِنْ جَمِیعِ الْأَشْیَاءِ، وَ مَکَانَ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا عَدَدُهَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً أَبَداً سَرْمَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.

پس او را است سپاس بجاى هر نعمتى که بر ما و بر همه بندگان گذشته و مانده‏اش دارد بشماره همه چیزها (از کلّى و جزئى) که علم او بآنها احاطه دارد و همه را فرا گرفته، و بجاى هر یک از نعمتها بشماره چندین برابر همیشه و جاوید تا روز قیامت

(28) حَمْداً لَا مُنْتَهَى لِحَدِّهِ، وَ لَا حِسَابَ لِعَدَدِهِ، وَ لَا مَبْلَغَ لِغَایَتِهِ، وَ لَا انْقِطَاعَ لِأَمَدِهِ

سپاسى که حدّ آن را انتهاء و عدد آن را شمارش و بپایان آن دسترس و مدّت آن بریدنى نیست (سپاس ابدى و همیشگى)

(29) حَمْداً یَکُونُ وُصْلَةً إِلَى طَاعَتِهِ وَ عَفْوِهِ، وَ سَبَباً إِلَى رِضْوَانِهِ، وَ ذَرِیعَةً إِلَى مَغْفِرَتِهِ، وَ طَرِیقاً إِلَى جَنَّتِهِ، وَ خَفِیراً مِنْ نَقِمَتِهِ، وَ أَمْناً مِنْ غَضَبِهِ، وَ ظَهِیراً عَلَى طَاعَتِهِ، وَ حَاجِزاً عَنْ مَعْصِیَتِهِ، وَ عَوْناً عَلَى تَأْدِیَةِ حَقِّهِ وَ وَظَائِفِهِ.

سپاسى که موجب رسیدن بفرمانبرى، و گذشت او، و سبب خشنودى، و وسیله آمرزش، و راه ببهشت، و پناه از عذاب، و آسودگى از خشم، و پشتیبان طاعت، و جلوگیر از معصیت، و مدد بر انجام حق (اوامر) او و شرائط آن باشد

(30) حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِی السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِیَائِهِ، وَ نَصِیرُ بِهِ فِی نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُیُوفِ أَعْدَائِهِ، إِنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیدٌ

سپاسى که بوسیله آن در بین نیکبختان دوستان او کامروا گردیم و بسبب آن در رشته کشتگان بشمشیرهاى دشمنانش در آئیم، که خدا یارى دهنده (مؤمنین) و (در خوشى و سختى) ستوده شده است.

در ترجمه از ترجمه و شرح فیض الإسلام استفاده شده است.

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

روز ۱۷ تیر ۱۳۵۹ یعنی یک روز قبل از عملی شدن کودتای نوژه اطلاعات دقیق کودتا لو می‌رود و روز ۱۸-۲۰ تیر مساله اصلی کشور و مردم اخبار کودتای شکست خورده است.

همه‌جا را هیجان و احساس خطر نسبت به سرنوشت انقلاب گرفته است و مطمئناً یکی از دغدغه‌مندترین طیف‌ها هم طلاب انقلابی هستند که شرایط را بسیار بحرانی می‌بینند و احساس می‌کنند، حتما باید کاری کنند.

 

در روز ۲۰ تیر در اوج این هیجانات که تازه عملیات ضد کودتا تمام شده است، حضرت امام دیداری با طلاب دارند که صحبت‌هایش خواندنی است؛

 

🎙ایشان در ابتدا ماجرایی را ذکر می‌کنند که:

👈همین امروز هم یکى از علماى جماران آمد و قصه‏‌اى را نقل کرد که از آن قصه هم من فهمیدم که عنایت خدا با ماست. ایشان فرمودند که: یک خانه‏‌اى را ... این آقایانى که در کمیته بودند و ... به عنوان اینکه شنیده بودند اینجا قمارخانه است، رفته بودند ... وقتى هم رفتند دیدند که بله بساط قمار و مشروبات و اینها هم هست. یکى از پاسدارها رفته است پشت آنجا که برود ببیند آنجا چه‏ خبر است. یک سگى همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود در زیر زمین. وقتى رفته در زیر زمین [دیده‏] یک مقدار زیادى اسلحه و امثال ذلک زیاد [هست‏]، ... گفتم به آن آقا، با هدایت سگ این واقع شده! این سگ مأمور است. همه عالم مأمورند. آن روز [کودتای طبس] باد و شن مأمور  بود، امروز هم در این قصه سگ مأمور بوده است که آقا را، این پاسبان را ملزم کند که برود کشف بکند. از این امور خوفى نداشته باشید. ... آن رأسشان‏  با آن همه قدرت که در دست داشت بالفعل، و با آن همه پشتوانه‏‌هایى که از همه گروه‌هاى خارج و داخل داشت، در مقابل ملت و در مقابل تأیید خداى تبارک و تعالى از ملت ما، نتوانست کارى بکند.

 

بعد از این توجه دادن طلاب و آرام کردنشان، در این فضایی که خبر کودتا منتشر شده است و خیلی هیجانات بالا است، سفارش‌هایی به طلاب می‌کنند:

 

🔻این حوزه‏‌هاى فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه داشته. این مشىْ‏‌اى بوده است که از زمان قدیم، از زمان ائمه هدى‏ تا زمان ما، مشىْ‏‌اى بوده است که علماى ما داشته‏‌اند و آن حفظ فقاهت. نباید حالا شما فکر کنید که حالا که باید [در] امور سیاست هم ما دخالت بکنیم، پس به فقاهت کار نداشته باشیم.

 

🔻خیر، باید حوزه‏‌هاى فقاهت به فقه خودشان به همان ترتیبى که سابق بود هیچ تخطى نکنند. به همان ترتیبى که سابق تحصیل مى‏‌کردید، فقه و مقدمات فقه را [تحصیل کنید]، محکم فقاهت را حفظ کنند. و ائمه جماعت محکم مساجد خودشان را و ارشاد ملت را حفظ کنند. و خطباى ملت هم باید منابر خودشان را و موعظه‏‌هاى خودشان را و ارشاد خودشان را حفظ کنند. و در عین حال مراقب اوضاع مملکت خودشان باشند. چنانچه اهل بازار باید بازار خودشان را حفظ کنند لکن مراقب باشند. این طور نباشد که ما یکوقت خداى نخواسته، از آن اصلى که اساس حفظ اسلام است رو برگردان بشویم و حوزه‏‌ها به فقاهت کم توجه بشوند. این فقها هستند که حصون‏  اسلام هستند و حفظ کردند اسلام را.

 

🔻باید حوزه‏‌ها عنایتشان به فقه و فقاهت از همه چیز بیشتر باشد.  اگر حوزه‏‌هاى فقاهت خداى نخواسته از بین برود یا سست بشود، رابطه ما بین فقها و ملت قطع مى‏‌شود. این حوزه فقاهت است که رابطه را محفوظ نگه داشته است.

 

🔻اگر یک اشخاصى آمدند در حوزه‏‌ها و پیشنهاد کردند که فقه لازم نیست، مثلًا به این طول و تفصیل باشد و فلان، و بیاییم یک چیزهاى دیگر را هم چه بکنیم، اینها اشتباه مى‏‌کنند یا مأمورند. فقه به همان قوّت اولیه‏‌اش باید باقى باشد. [1]

 

در آن روزها به علت فضای انقلابی و مبارزاتی در نگاه برخی طلاب درس خواندن طولانی مدت در حوزه یا امامت جماعت شدن و کار تبلیغی در مساجد چندان مهم جلوه نمی‌کند، از سویی هم نیاز بسیار زیاد نهادهای انقلابی طلاب را جذب مجموعه‌های خود می‌کند.

 

اما در این فضا حضرت امام(ره) توجه می‌دهند که حتی برای حفظ انقلاب و نظام هم اساس همین درس خواندن و امامت جماعت‌ها است:

 

🔻این فقه است که اسلام را حفظ کرده و تا آخر حفظ مى‏‌کند ان شاء اللَّه.

از این شغلى که دارید و از این راهى که دارید منحرف نشوید، و بروید یک کارهایى که شما نباید بکنید، مثلًا یک معمّمى چهار تا هم پاسدار داشته باشد، و یا هر کارى دلش مى‏‌خواهد بکند، یک کسى هم یک کمیته درست کند و چند تا پاسبان و هر کارى مى‏‌خواهد بکند. اینها یک طرحى است که ریخته‏‌اند براى اینکه شما را از صحنه خارج کنند. وارد یک صحنه‏‌اى مى‏‌کنند که شما را بکلى خارج کنند. همچو مى‏‌کنند که هى بیایند فریاد بزنند که امان از این آخوندها که در کمیته‏‌ها هستند و در دادگاه‌ها هستند. ...

 

🔻 وسوسه کنند به اینکه این آخوندها که از آنها کارى نمى‏‌آید، مى‏‌روید توى مسجد چه کنید؟ برویم راهپیمایى کنیم. خوب، راهپیمایى سر جاى خودش اما مسجد محلى است که از مسجد باید امور اداره بشود.

 

🔻این مساجد بود که این پیروزى را براى ملت ما درست کرد... این طور نباشد که خیال کنند که حالا دیگر ما پیروز شدیم دیگر مسجد مى‏‌خواهیم چه کنیم. پیروزى ما براى اداره مسجد است. ما اگر نماز نباشد و آداب اسلامى نباشد، چه داعى داریم که بیاییم خودمان را به مهلکه بیندازیم و وارد این امور بشویم؟ ... مراکزى که مراکز بسط حقیقت اسلام است، بسط فقه اسلام است و آن مساجد است، اینها را خالى نگذارید.

 

🔻خیال نکنید که اسلام را که گرفتند یک ملتى مى‏‌گذارند و یک ملیتى که این آقایان ملت‏‌گراها، هى دهن خودشان را پر مى‏‌کنند، ملت، ملت! اگر اسلام را از دست شما گرفتند و آخوند و ملت را جدا کردند، شما چهار نفر ملى نمى‏‌توانید هیچ کارى بکنید، ...

 

🔻آن روزى که خداى نخواسته فرض کنید فانتوم آنها آمد و اینجا را خراب کرد و من هم رفتم سراغ کارم، ملت دستش باز و با مشت محکم حفظ بکند اسلام را.

... البته نمى‏‌توانند ان شاء اللَّه که کارى انجام بدهند، لکن تأخیر مى‏‌توانند بیندازند...

 

🔻 اگر این فانتوم‌ها هم بلند شده بود که اینها مى‏‌خواستند چه بکنند، پدر اینها را در مى‏‌آوردند. مگر ملت ما حالا دیگر نشسته آنجا که یک فانتوم و دو فانتوم کارى انجام بدهد. این احمق‌ها نفهمیدند این را که با چهار تا مثلًا سرباز... مى‏‌شود یک مملکت ۳۵میلیونى که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. اینها نفهمیدند که شوروى با همه قدرتى که دارد و با همه ابزارى که دارد و با همه سلاح‌هاى مدرنى که دارد، در افغانستان پوزه‏‌اش به خاک مالیده شده.... فرض کنید چند تا جا [را] هم کوبیده بودید، شما بالاخره باید زمین هم بیایید یا همان آسمان مى‏‌مانید؟ ما از این امور نمى‏‌ترسیم.

 

🔻ما از قشرهاى خودمان مى‏‌ترسیم؛ از خودمان‏ چنانچه شما آقایان (روحانیون) و همپالگی‌هاى شما، سنخ روحانیت همه- ایّدهم اللَّه تعالى- اگر کارهایى خداى نخواسته انجام بدهید که از چشم ملت بیفتید، و لو در دراز مدت، آن روز است که فانتوم لازم نیست دیگر، خود ملت شما را کنار مى‏‌زند. و ملت هم بى‏‌هادى نمى‏‌تواند کارى انجام بدهد، و آنها و لو حالا تهیه براى چندین سال دیگر هم باشد کار خودشان را آن وقت مى‏‌توانند انجام بدهند.

 

🔻 من خوفم این است که ما نتوانیم، روحانیت نتواند آن چیزى که به عهده اوست صحیح انجام بدهد. من خوف این را دارم که به واسطه بعض تبلیغات، حوزه‏‌هاى علمى از آن کار اساسى که حفظ فقاهت است سستى بکنند، و کم کم فقه مَنسى بشود، و در دراز مدت اینها نتیجه بگیرند. شما این را خیال نکنید که آنها خیلى دستپاچه‏‌اند که همین دو- سه روز این کارها را انجام بدهند. اگر توانستند، حالا، اگر نتوانستند نقشه مى‏‌کشند که در پنجاه سال دیگر کار خودشان را انجام بدهند دست برنمى‏‌دارند و یکى از نقشه‏‌هاى مهم همین است که قشرهاى ملت را از هم جدا کنند، و مهم این است که روحانیت را از ملت جدا کنند.

 

🔻 اینها ضربه‏‌اى که از روحانیت خوردند از هیچ کس نخوردند. براى اینکه مى‏‌گویند ضربه‏‌اى را که دیگران هم زدند به ما، اینها وادارشان کردند. ...

اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوى باشد ترس از فانتوم‌ها نداشته باشید. ترس از امریکا و شوروى و اینها نداشته باشید. آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت بکنید به اسلام. پشت کنید به مساجد. [2]

📝 [1]  صحیفه امام ؛ ج‏ ۱۳؛ ص: ۱۳.

📝 [2] صحیفه امام ؛ ج‏ ۱۳؛ ص ۱۴ ۲۱.
........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

برای اینکه یک حیات اجتماعی شکل بگیرد اولین کار تقسیم وظایف است، یکی متمرکز می‌شود بر نانوایی، یکی قصاب، یکی کشاورز و... همه این شغل‌ها برای حفظ حیات اجتماع لازم است و اگر کسی به آنها نپردازد، کار اجتماع لنگ می‌شود. یعنی همه این شغل‌ها که حیات اجتماعی به آنها وابسته است از کشاورز و معلم، طبیب و قاضی و پلیس تا نظافت‌چی شهر همه عقلا واجب است و به تبع آن شرعا هم وجوب کفایی پیدا می‌کنند و می‌شود در انجام آنها نیت لله کرد و هم پول گرفت و هم ثواب برد. کسی هم در مورد اینکه بایست مردم مستقیما خرج این مشاغل مورد نیاز اجتماع را بدهند مثل بقال و کشاورز یا از بیت‌المال آنها را تامین کند مثل معلم و قاضی هیچ شک و شبهه‌ای ندارد.

 

حتی این هم اهمیت ندارد که آن شغل الان بکار بیاید یا نه، ممکن است شغلی مخصوص شرایط اضطرار باشد، مثلا یک نیروی نظامی باشد که در شرایط عادی کار خاصی برای مردم انجام ندهد و شاید در تمام عمر خود هم حتی یکبار، برای تامین امنیت مردم نیاز نشود وارد یک صحنه درگیری شود اما ولو در تمام عمر خود هم از بیت‌المال پول دریافت کند کسی در آن اشکالی نمی‌بیند.

 

یکی از نیازهایی هم که دین برای حفظ حیات اجتماعی جامعه لازم می‌داند، وجود برخی افراد است که در منابع دین اجتهاد کنند و پاسخ مسائل مختلف دینی از شبهات اعتقادی تا احکام تکلیفی و... را بدهند و یا کسانی به عنوان مبلغ و... تربیت شوند و نقش‌های مختلف تربیتی، تبلیغی، اجتماعی، سیاسی، مثل قضاوت و... را به عهده بگیرند.

 

برای تامین این نیاز اجتماع طبیعتا باید افرادی سال‌های دراز زحمت بکشند تا بتوانند یک مجتهد یا مبلغ خوب دین شوند و این افراد هم برای ادامه زندگی نیازمند تامین مسکن، ازدواج و خلاصه معیشت خود هستند.

 

پای این نیاز و این بنده خداها که به میان می‌آید تازه اشکالات و شبهات شروع می‌شود.😳

⬅️ یک دسته از اشکالات مربوط به برخی لائیک‌هایی است که با اصل این نیاز مشکل دارند؛

⬅️ یا سکولارهایی که این نیاز را به نحو حداقلی می‌بینند که مثلا فرقی بین یک روحانی که سال‌ها تحصیل کرده است با یک پیرمرد کشاورزی که در یک مسجد امام جماعت است و برخی مسائل مردم را از روی رساله می‌خواند قائل نیستند.

📌 شبهات آنها باشد برای جای خودش و از محل بحث ما خارج است.

 

اما در میان کسانی که در این نیاز جامعه و لزوم تأمین طلاب برای تحصیل و تبلیغ دین به نحو احسن، شکی ندارند هم اختلاف نظرهایی وجود دارد:🤔

⬅️ برخی قائل هستند همین سیستمی که طلاب به واسطه هدایا و کمک‌ها و نذورات مردم زندگی می‌کرده‌اند خوب است و باید باقی بماند؛

⬅️ برخی معتقدند که دولت وظیفه دارد هزینه زندگی طلاب را تامین کند؛

⬅️ برخی معتقدند حوزه باید از حکومت مستقل باشد و خود حوزه باید چنین کند که البته آن هم مشکلات زیادی دارد و عملا نمی‌تواند!

 

این اختلاف نظرها لااقل در دو بازه زمانی بسیار جدی می‌شود: یکی از آنها در دوره آیت‌الله بروجردی پس از رونق گرفتن حوزه و در طرح اصلاحات حوزه در آن زمان و یکی هم اوایل پیروزی انقلاب است، از دغدغه مندان اصلی این ماجرا هم کسانی چون: آیت‌الله بروجردی، امام و شهید مطهری هستند و این ماجرا یک بار موجبات اختلاف نظر جدی امام و شهید مطهری با آیت‌الله بروجردی و یک‌بار هم اختلاف نظر جدی شهید مطهری با امام البته بعد از انقلاب را فراهم، می‌کند.

 

🤔تازه حالا ظاهرا قضیه خیلی جالب شد!😊

آبا مسئول می‌تواند بگوید الحمد لله خود خدا رزق طلاب را متکفل شد؟ طلبه سرباز است و وظیفه‌اش آموزش دیدن و حضور در صحنه جهاد است اما فرمانده او می‌تواند بگوید: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون‏»؛ خداوند عالم را عالم اسباب قرار داده است و مسئول موظف است برای اسباب روزی طلبه فکر کند.

شهید مطهری مقاله‌ای در کتاب بحثى درباره مرجعیت و روحانیت در سال ۱۳۴۱ش در باب اهمیت اصلاح مساله طرز ارتزاق روحانیون می‌گویند:

 

👈 «چرا درگذشته حوزه‌های علمی و روحانی ما از لحاظ رشته‌های مختلف تفسیر، تاریخ، حدیث، فقه و اصول، فلسفه، کلام، ادبیات و حتی طب و ریاضی جامع و متنوع بود و در دوره‌های اخیر تدریجی به محدودیت گرائیده است و به‌اصطلاح در گذشته به‌صورت جامع و دانشگاه بود و اخیراً به‌صورت کلیه و دانشکده فقه درآمده و سایر رشته‌ها از رسمیت افتاده است؟ چرا افراد بیکار و مزاحم و علف هرزه در محیط مقدس روحانیت زیاد است،{...} چرا اساساً در میان ما سکوت و سکون و تماوت و مرده فروشی بر حریت، تحرک و زنده صفتی ترجیح دارد و هرکس بخواهد مقام و موقع خود را حفظ کند ناچار است که زبان در کام کشد و پای در دامن بچیند؟ چرا برنامه‌های تحصیلی ما مطابق احتیاجات تنظیم نمی‌شود؟ چرا تصنیف و تألیف و نشریه و مجله به‌قدر کافی نداریم؟ چرا بازار القاب، عناوین، ژست و قیافه و آراستن هیکل در میان ما این‌قدر رایج است و روزبه‌روز مع الاسف زیادتر و رایج‌تر می‌گردد؟ چه رمزی در کار است که زعماء صالح و روشنفکر ما همین‌که در رأس کارها قرار مى‏‌گیرند، قدرت اصلاح از آن‌ها سلب مى‏‌گردد {...} یکى از دوستان نظرى ابراز داشت که من نظر او را بر نظر خودم و سایر نظرها ترجیح دادم و اکنون نیز بر همان عقیده‏‌ام. او گفت: علت اصلى و اساسى نواقص و مشکلات روحانیت، نظام مالى و طرز ارتزاق روحانیون است. عبارتى که او ادا کرد این بود: علةالعلل همۀ خرابی‌ها سهم امام است.»

شهید مطهری و حضرت امام و جمع دیگری از فضلای حوزه در زمان آیت‌الله بروجردی نقدهای متعددی در باب ارتزاق طلاب به واسطه وجوهات و کمک‌های مردمی دارند که خود پرونده مفصلی است و به اختصار برخی شواهد آن را در ادامه می‌آورم.

 

شهید مطهری در همین رابطه می‌گویند:

👈 «کار معیشت را نمى‏‌توان ساده گرفت، یک رکن از ارکان اساسى حیات است، اگر مختل باشد در سایر شئون حیات اثر مى‏‌گذارد. از جمله مختصات اسلام این است که نقش مؤثر امر معاش را به دقت مورد توجه قرار داده است تا آنجا که برخى پنداشته‏‌اند اسلام نظریه زیربنا بودن اقتصاد را گردن نهاده است. مکتب واقع‏بین و واقع‏گراى اسلام، اقتصاد را زیربنا نمى‏‌داند اما نقش اساسى آن را نیز نادیده نمى‏‌گیرد. اسلام اصلاح امر معاش را در همه سازمان‌هاى بزرگ و کوچک اجتماعى شرط لازم مى‏شمارد نه شرط کافى. این است که مى‏‌گوییم: کار معیشت را نمى‏‌توان ساده گرفت، یک رکن از ارکان اساسى حیات است، اگر مختل باشد در سایر شئون حیاتى اثر مى‏‌گذارد.

یک نفر روحانى متدین را فرض کنید که با چند سر عائله، پس از چند سال تحصیل، در یکى از شهرستان‌ها رحل اقامت افکنده و مسجد و محرابى را اشغال کرده است. این فرد از آن نظر که متدین است در حدود امکانات خود فعالیتهایى مى‏‌کند: مسئله مى‏‌گوید، موعظه مى‏‌کند، اخلاق و تفسیر و تاریخ اسلام مى‏‌گوید، و از آن نظر که یک بشر است و خرج دارد و از مراکز روحانیت زندگى‏اش تأمین نمى‏‌شود و در حال حاضر راه زندگى‏‌اش منحصراً این است که از دست مردم مستقیماً ارتزاق‏ کند ناچار است که به مریدان خود به چشم «مستغل» نگاه کند، و چون افراد دیگرى نظیر خود او ممکن است در همان شهر باشند و آنها هم از همین راه زندگى مى‏کنند طبعاً به حکم ناموس خلقت یک نوع رقابت در «مرید دارى» به‏ وجود مى‏‌آید. رقابت، احتیاط بیشترى را در رعایت جانب سلیقه مردم ایجاب مى‏کند. وقتى که این بیچاره ببیند مخالفت با عوام سبب مى‏‌شود که از هستى ساقط گردد ممکن است پیش خود فکر کند که نهى از منکر وقتى واجب است که موجب ضرر و زیانى نگردد، اگر موجب ضرر و زیانى گردد تکلیف ساقط است.

بستگى معیشت این فرد به مردم، احساس و اندیشه تکلیف شرعى او را هم عوض مى‏‌کند. من اعتراف دارم که افراد استثنایى همواره بوده و هستند که على‏رغم شرایط سخت اقتصادى به وظایف خود عمل کرده و مى‏‌کنند، از رقابت و مرید دارى منزّهند، ولى سخن در وضع افراد عادى و معمولى است. ضرورتى ندارد که ما وضعى به وجود آوریم که فقط «نخبه» ها قادر بر حسن انجام وظیفه باشند.»

📝مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏ ۲۴، صص: ۵۰۳ - ۵۰۴.

 

حضرت امام به کمک شهید مطهری و جمع دیگری از فضلای آن زمان طرحی در زمان پهلوی آماده می‌کنند که بخش‌های مختلفی دارد یکی از بخش‌های آن مربوط به احیای موقوفات به کمک آیت‌الله کاشانی در مجلس و تامین حوزه از این طریق است.

 

آیت‌الله محمد یزدی نقل می‌کنند:

👈 «یکی از علمای اصفهان برایم نقل کردند که وقتی در خلال جریان‌های انقلاب (مبارزات دهه ۳۰) خدمت مرحوم صدر رسیدیم،‌‌ سیدی وارد شد و آقای صدر هم بسیار به ایشان احترام کردند. حتی عادت آن مرحوم این نبود که در مقابل کسی، تمام قد برخیزند؛ ولی مقابل این سید تازه وارد برخاستند و او را در کنار خود نشاندند. چند دقیقه بعد سید مزبور با حالت عتاب و خطاب، به مرحوم صدر گفت: « تا کی باید منتظر امثال حاج تقی و حاج نقی بود تا سهم امام بیاورند و شما به طلبه‌ها بدهید؟ آیا مشاهده نمی‌کنید که دولت، ‌اجاره و منافع موقوفات را که از آن مدارس علمیه و طلبه‌هاست به خودش اختصاص داده است؟ چرا شما اقدامی در این خصوص نمی‌کنید؟» عالم اصفهانی ادامه داد: « برای من جای سؤال بود که این آقا سید کیست که مرحوم صدر آن همه نسبت به او احترام قائل است و در عین حال او با شهامت و جرأت در محضر آقای صدر سخن می‌گوید؟ از یکی از حضار که در جوار من نشسته بود، پرسیدم که این آقا کیست؟ گفت:‌ «حاج‌آقا روح‌الله خمینی»»

📝 تلخیص خاطره، خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص: ۱۳۳.

در زمان آیت‌الله بروجردی با همکاری کسانی چون حضرت امام و شهید مطهری و جمع دیگری از فضلای حوزه به نام هیئت مصلحین، طرحی تهیه می‌شود که هدف آن تمرکز همه درآمدهای اوقاف و سهم امام و... در یک صندوق واحد بوده است تا با اجازه آیت‌الله بروجردی و امضاء برخی از این فضلا مخارج آن اعم از کیفیت پرداخت شهریه و... مشخص شود.

 

عملا به کمک این طرح پول‌های سرگردان و غیر متمرکز که در هر منطقه به دست عالم آن شهر می‌رسید و متولیان مختلفی داشت، در یک جا متمرکز شود و خرج کردن آن نیز بی‌ضابطه نباشد.

 

شهید مرتضی مطهری در تحلیل این مسأله می‌نویسند:

👈 «به نظر ما صِرف اتکاى بودجه روحانیت ایران به عقیده مردم سبب ضعف آن نشده است، بلکه سازمان نداشتن این بودجه سبب این نقص بزرگ شده است و مى‏‌توان با سازمان دادن این بودجه این نقص بزرگ را رفع کرد تا روحانیت شیعه، هم قدرت داشته باشد و هم حرّیت. {...} مرحوم آیت‌الله آقاى بروجردى (اعلى‏‌اللَّه مقامه) {...} (می)گفتند: «تقیه از خودمانى مهم‌تر و بالاتر است. من خودم در اول مرجعیت عامّه گمان مى‏‌کردم از من استنباط است و از مردم عمل، هرچه من فتوا بدهم مردم عمل مى‏‌کنند. ولى در جریان بعضى فتواها که برخلاف ذوق و سلیقه عوام بود، دیدم مطلب این‌طور نیست.» {...} با این توضیح معلوم شد که چرا شخصیت‌هاى برجستۀ ما همین‌که روى کار مى‏‌آیند از انجام منویات خود عاجزند و با اینکه خون‌دل مى‏‌خورند و اندیشۀ اصلاح را همواره در دل مى‏‌پرورانند، در عمل قدرت اجرا ندارند؛ {...} راه اصلاح این نیست که روحانیت ما بودجۀ عمومى نداشته باشد و هرکس از دسترنج شخصى خود زندگى کند. راه اصلاح این نیست که روحانیت ما مانند روحانیت مصر تابع دولت بشود. راه اصلاح یک‌چیز است: سازمان دادن به بودجۀ فعلى روحانیت.»

ر.ب: مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى، ج ‏ ۲۴ صص: ۴۹۶-۵۰۱.

 

ظاهر خروجی عملی طرح شهید مطهری این بود که طلاب به شکل کارمند حوزه درآیند و پاسخگوی حوزه باشند و معاش آنها نیز از طریق حوزه تامین شود. اما این طرح سرانجام به شکست و اختلاف جدی بین امام و آیت‌الله بروجردی می‌انجامد. شهید مطهری به حالت قهر قم را ترک می‌کنند و حضرت امام نیز درس خود را تا مدتی تعطیل و خانه نشین می‌شوند.

بعد از انقلاب بحث اصلاح سیستم مالی روحانیت مجدداً توسط کسانی چون شهید بهشتی مطرح گردید، اما این بار خود حضرت امام که در جایگاه زعامت قرار داشتند، با این طرح مخالف بودند.🤔

 

حجت‌الاسلام و المسلمین سید عباس نبوی نقل می‌کنند:

👈 «وقتی شورای هماهنگی تبلغات اسلامی را تشکیل دادند اوایل انقلاب، برای اینکه ایده شهید مطهری که برای پرهیز از عوام‌گرایی روحانیت و اینکه روحانیت از دست مردم پول نگیرد طرحی آماده شد که این طرح را شهید بهشتی خدمت امام بردند، آن‌مقداری که ما اطلاع داشتیم این بود که این طرح را شهید بهشتی چندبار خدمت امام بردند و امام مخالفت کردند که روحانیت برای برنامه تبلیغی‌اش بخواهد از یک مجموعه متمرکزی دریافتی داشته باشد و دریافتش از مردم را قطع کند و این جمله‌هم نقل شد که امام فرموده‌اند که شما متوجه نیستید اگر مردم برای دینشان خرج نکنند از دین فاصله می‌گیرند. این بحث سال ۵۹ مطرح شد و خیلی‌ها در جریان بودند، اقای امامی کاشانی و... آن موقع حرف این بود که ما می‌خواهیم ایده شهید مطهری را عملی کنیم و من از زبان اقای امامی کاشانی خودم شنیدم که قرار بود که ما یک مسیر هماهنگی تبلیغات بوجود بیاوریم که این ایده دیگر مطرح نیست. امام اجازه ندادند که شورای هماهنگی اسلامی در قم دفتر فعال و مؤثر ایجاد کند و (قرار شد) به جای آن دفتر تبلیغات قم که خیلی محدود بود شروع به فعالیت کند و بعدها در اعزام مبلغ به جبهه فعال شد.

در یک فاصله‌ای در حدود سال  ۱۳۸۴ من و آقای محمدی عراقی در جلسه‌ای درحال مرور مسائلی بودیم که من به ماجرای طرح شهید بهشتی و مطهری اشاره کردم و ایشان بلافاصله جزئیات را یادآوری کردند و گفتند در اوایل انقلاب من یکی از کسانی بودم که در این برنامه فعالیت می‌کردم. بحث ما بر سر سیره و خط امام بود و من استشهاد کردم که امام مسیرشان این بود که مسیر رشد انقلاب باید به دست خود مردم و خیزش خود مردم باشد و امام همین را مدیریت کردند و موضوع ما با آوردن پول و اعمال قدرت حل نمی‌شود. ایشان مطلب را با جزئیات بیشتری برای من نقل کردند و گفتند که بار اول شهید بهشتی برده بودند و آمدند نقل کردند که خدمت امام نقل کردیم و امام توجه نکردند و به مسائل دیگر پرداختند تا اینکه بار دوم سعی شد طرح تکمیل شود و مجددا خدمت امام بردیم اما باز هم ایشان عنایت نکردند و بار آخر که صحبت کردیم شهید بهشتی گفتند من این بار به صورت مصرانه و جزم می‌روم و نتیجه را از امام می‌گیریم که بار سوم امام طرح را از شهید بهشتی می‌گیرند و آن را یک طرف می‌اندازند و می‌گویند آقای بهشتی شما متوجه نیستید، آقای مطهری هم متوجه نبودند که مردم اگر برای دینشان خرج نکنند، بی‌دین می‌شوند.»

(خود بنده این مصاحبه و مصاحبه بعد را که بسیار از نظر تاریخی ارزشمند است، از آقایان حجج اسلام سیدعباس نبوی و محمدی عراقی گرفته‌ام و فایل آن موجود است.

در مصاحبه زیر جناب عراقی چون خیلی سال از این خاطره و ماجرا گذشته بود و سنشان بالارفته بود، برخی مطالب را دقیق به یاد نمی‌آوردند و عین مطالب ایشان در متن زیر پیاده شده است.👇)

آیت‌الله محمدی عراقی در مورد این ماجرا و نقل حجت‌الاسلام نبوی نقل می‌کنند:

👈 «اصل مطلب درست است اما اینکه تعبیر امام چه بود را من نمی‌توانم تأیید کنم. آنچه واقعیت دارد این است که شهید بهشتی و  شهید مطهری همانطور که در مقالۀ «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» ایشان هم هست این موضوع را مطرح کردند و آن چیزی که به‌طور خاص ما در جریان بودیم این بود که دفتر تبلیغات فعلی را، آن که آن موقع می‌گفتند دفتر تبلیغات امام، این دفتر که تشکیل شد، قبل از پیروزی انقلاب هم تشکیل شد و فلسفه آن هم این بود که برای اعزام مبلغ به شهرها و استان‌ها، بیشتر هم مبلغین انقلابی، سازماندهی صورت بگیرد. موضوعی که مطرح شد این بود که مبلغین وقتی که برای تبلیغ می‌روند باید زندگی آنها هم تأمین شود و مردم معمولا یک پاکتی به مبلغین می‌دهند، طرح این بود که ما یک کاری کنیم که روحانیون دیگر از مردم پولی نگیریند چون الان دیگر جمهوری اسلامی دارد تشکیل می‌شود و از نظر مالی، امام، دولت و خلاصه دست باز است و نیازی نیست، تعبیر این بود که روحانی دستش را جلو مردم دراز کند، خود ما طلبه‌های جوان هم این نظر را داشتیم و این را یک کسر شأن برای روحانیت و مبلغین می‌دانستیم. می‌گفتیم بهتر است از طرف یک منبع دیگری روحانیون تأمین شوند، روحانیون بی‌نیاز باشند بروند برای خدا تبلیغ کنند و اینکه ما از مردم پول بگیریم این شائبه ایجاد می‌شود و قصد قربت لطمه می‌خورد، از طرفی هم نمی‌شود که زندگی طلبه تأمین نشود طلبه زن و بچه دارد، راه حلی که به ذهنمان رسیده بود، این بود که دولت یا حوزه یک صندوقی داشته باشد که روحانیون را تأمین کند. این مطلب اول در خود حوزه مطرح شده بود و شهید بهشتی و شهید مطهری هم موافقت کرده بودند، و برای تأمین این هزینه گفتند باید برویم از امام بگیریم و از ایشان اجازه بگیریم که یک همچنین ساختار و سازمانی بوجود بیاوریم تحت پوشش دفتر تبلیغات امام که یکی از کارهایش این باشد که مبلغ را اعزام کند و این مبلغین موظف باشند که از مردم کمکی نگیرند، امام با این طرح مخالفت کردند این اندازه که امام مخالفت کردند مسلم است، بعد شهید بهشتی فرمودند که نه شما کارتان را بکنید ما می‌رویم امام را قانع می‌کنیم، ‌ایشان به نظریاتی که می‌رسیدند خیلی اعتماد داشتند و نظرات خودشان را باور داشتند و فکر می‌کردند که می‌روند برای امام استدلال می‌کنند، نباید اینطوری باشد که مبلغ و روحانی چشمش به دست مردم باشد، حوزه باید سازمان پیدا کند و اصلاح شود، بعد که مجددا شهید بهشتی رفتند خدمت امام که ایشان را قانع کنند و ظاهرا صحبتشان هم خیلی طولانی شده بود، شهید بهشتی با همان صراحتی که از نظر خودشان دفاع می‌کردند و رفتند امام را قانع کنند، برگشتند و گفتند ما رفتیم امام را قانع کنیم امام ما را قانع کردند، امام فرمودند شما رابطه مالی روحانیت را با مردم قطع نکنید این کار غلطی است، مردم باید برای دین و تبلیغ دین هزینه کنند و مصلحت در این نیست که مردم به عنوان پشتوانه‌ی حوزه‌های علمیه و روحانیت احساس کنند دولت اسلامی که تشکیل شد وظیفه‌ای ندارند، البته مضامین اینچنین بود تعابیر از بنده است، باید مردم احساس مسؤلیت کنند. حوزه‌ها و روحانیت باید مردمی باقی بماند. ما نباید کاری کنیم که حوزه‌ها و روحانیون وابسته شوند به بودجه دولت اسلامی.

ما فکر می‌کردیم هرچه روحانی بی‌نیازتر باشد و از جایی زندگیش تأمین شود و نیازی به مردم نداشته باشد بهتر است ولی بعدا فهمیدیم واقعا این اشتباه است.

رمز و راز استقلال روحانیت شیعی از دولت‌ها وابستگی او به مردم بوده است از نظر امام، تعبیری که امام نقل می‌کردند این بود که مردم می‌آیند دست روحانی را می‌بوسند و به او پول می‌دهند نباید بگوئیم این بد است و اگر گرفت اشکال دارد.»

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

گفتگویی در باب چشم انداز معیشتی طلابی که بنای بر هجرت از قم دارند را شروع کردیم و در قسمت قبل اشاره‌ای به این شد که برای هجرت از قم و وارد شدن به کارهای تبلیغی، نیاز است لااقل یک مدت زمان خوب اگر استعداد تحصیل داریم زحمت بکشیم.

 

اما اگر پیش از آنکه از نظر علمی به نقطه مطلوب و قوت خوب برسیم شرایطی پیش آمد که امکان باقی ماندن در قم برایمان نبود، چه؟ دنیا به آخر می‌رسد؟ تحصیل علم منحصر در قم است؟

 

اگرچه شرط ورود جدی به عرصه تبلیغ برای کسی که استعداد تحصیل را در خود می‌بیند، رسیدن به استحکام علمی است اما حصول استحکام علمی منحصر در قم هم نیست، خدای دستگیر قم، شیراز و اصفهان و مشهد و... هم هست.

به تعبیر امیرالمؤمنین(ع): «لَیْسَ‏ بَلَدٌ بِأَحَقَ‏ بِکَ‏ مِنْ بَلَدٍ، خَیْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَک‏» هیچ شهرى از شهر دیگر بتو سزاوارتر، و شایسته‏تر نیست، بهترین شهرها شهرى است که ترا پذیرا باشد.

 

مسأله اساسی که همه چیز را مشخص می‌کند، نه شرایط مالی متفاوت اینجا و آنجا، نه شرایط تحصیلی متفاوت اینجا و آنجا است، باید دید تکلیف هر زمان، بودن در کجاست؟ ما به دنبال تکلیف که باشیم، شرایط مالی و  تحصیلی را خدا تأمین می‌کند.

 

در حدیثی نورانی از کتاب کافی، امام رضا(علیه السلام) یکی از یاران خود را دعوت به همراهی خود در سفر به مکه می‌کنند. اما آن فرد پاسخ می‌دهد که پدرم و مادرم به فدایت من خرج راه ندارم.

👈«فَقَالَ لِی: «یَا یَزِیدُ، مَا تَقُولُ فِی الْعُمْرَةِ؟» فَقُلْتُ: بِأَبِی أَنْتَ و أُمِّی، ذلِکَ إِلَیْکَ، و مَا عِنْدِی نَفَقَةٌ، فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ! مَا کُنَّا نُکَلِّفُکَ‏ و لَانَکْفِیک‏»

حضرت پاسخی می‌دهند که محدود به آن مورد نیست بلکه در دیگر امور زندگی نیز جاری است و آن اینکه اگر ما در مسیر عمل به تکلیفی باشیم که خدا و امام عصرمان برایمان مشخص کرده است، خود خداوند و خود حضرات تکفل هزینه‌های ما را به عهده می‌گیرند.

 

پس مساله اصلی تشخیص تکلیف است، نه مشکلات مالی یا تحصیلی. اما تکلیفمان را چطور تشخیص دهیم؟ آیا ما الان مکلف به هجرت معکوس از قم هستیم؟

 

اگر تردید داریم چه‌کنیم؟ استخاره بگیریم؟ منتظر خوابی، هدایت غیبی و... باشیم؟ مشورت کنیم؟ چه کنیم؟

برای خارج شدن از تردید، برای دل قرص داشتن، خداوند تبارک و تعالی یک راه پیشنهاد داده است، راهی که اگر اهلش بودی بمباران هدایت می‌شوی و از راه‌های غیبی و معمول و... همه جوره اینقدر شما را هدایت می‌کنند که با دل قرص سخت‌ترین تصمیم‌ها را به راحتی می‌گیری.

می‌شوی حاج قاسم که ۱۰۰ نفر ۱۰۰ نفر آدم می‌کشت ولی یک ذره تردید نداشت که رضای خدا و تکلیف او این کار است، می‌شوی امام خمینی که با وجود آن همه تقوا دستور می‌دهد حکومت نظامی باید شکسته شود ولو خون‌ها ریخته شود.

 

مؤمن به واسطه هدایت الهی در مرحله شک و تردید نمی‌ماند. اما شرط این هدایت چیست؟

راهش زحمت خالصانه کشیدن، در راه تکالیف معلوممان است.

👈«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ‏ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ (۶۹- عنکبوت)» جاهدوا یعنی اهل تلاش و زحمت بودن، فینا یعنی هم بدانی در راه غیر خدا مثل هوای نفست نیست هم بدانی در راه خداست این قسمت دومش همان «قَوْلِ النَّبِیِّ ص‏ مَنْ‏ عَمِلَ‏ بِمَا یَعْلَمُ‏ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَم‏» است.

 

📌 وقتی چنین شدی بمباران هدایت می‌شوی با دو تأکید لام ابتدا و نون تأکید «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» خدا تعهد می‌دهد که راه‌های مختلف خودش را پیش پایت‌ بگذارد، نه یک راه، چندین راه، منویی باز از گزینه‌ها با ثبات و قاطعیت که شرایط هر تغییری کند باز تکلیف برای شما روشن است.

📌پس اگر می‌دانی فعلا قبل از هجرت تکلیفت خوب درس خواندن یا درس دادن  و تهذیب و... است در راهش خالصانه زحمت بکش، تکلیف هجرتت هم معلوم می‌شود.

.......

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری