شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

 

برای اینکه یک حیات اجتماعی شکل بگیرد اولین کار تقسیم وظایف است، یکی متمرکز می‌شود بر نانوایی، یکی قصاب، یکی کشاورز و... همه این شغل‌ها برای حفظ حیات اجتماع لازم است و اگر کسی به آنها نپردازد، کار اجتماع لنگ می‌شود. یعنی همه این شغل‌ها که حیات اجتماعی به آنها وابسته است از کشاورز و معلم، طبیب و قاضی و پلیس تا نظافت‌چی شهر همه عقلا واجب است و به تبع آن شرعا هم وجوب کفایی پیدا می‌کنند و می‌شود در انجام آنها نیت لله کرد و هم پول گرفت و هم ثواب برد. کسی هم در مورد اینکه بایست مردم مستقیما خرج این مشاغل مورد نیاز اجتماع را بدهند مثل بقال و کشاورز یا از بیت‌المال آنها را تامین کند مثل معلم و قاضی هیچ شک و شبهه‌ای ندارد.

 

حتی این هم اهمیت ندارد که آن شغل الان بکار بیاید یا نه، ممکن است شغلی مخصوص شرایط اضطرار باشد، مثلا یک نیروی نظامی باشد که در شرایط عادی کار خاصی برای مردم انجام ندهد و شاید در تمام عمر خود هم حتی یکبار، برای تامین امنیت مردم نیاز نشود وارد یک صحنه درگیری شود اما ولو در تمام عمر خود هم از بیت‌المال پول دریافت کند کسی در آن اشکالی نمی‌بیند.

 

یکی از نیازهایی هم که دین برای حفظ حیات اجتماعی جامعه لازم می‌داند، وجود برخی افراد است که در منابع دین اجتهاد کنند و پاسخ مسائل مختلف دینی از شبهات اعتقادی تا احکام تکلیفی و... را بدهند و یا کسانی به عنوان مبلغ و... تربیت شوند و نقش‌های مختلف تربیتی، تبلیغی، اجتماعی، سیاسی، مثل قضاوت و... را به عهده بگیرند.

 

برای تامین این نیاز اجتماع طبیعتا باید افرادی سال‌های دراز زحمت بکشند تا بتوانند یک مجتهد یا مبلغ خوب دین شوند و این افراد هم برای ادامه زندگی نیازمند تامین مسکن، ازدواج و خلاصه معیشت خود هستند.

 

پای این نیاز و این بنده خداها که به میان می‌آید تازه اشکالات و شبهات شروع می‌شود.😳

⬅️ یک دسته از اشکالات مربوط به برخی لائیک‌هایی است که با اصل این نیاز مشکل دارند؛

⬅️ یا سکولارهایی که این نیاز را به نحو حداقلی می‌بینند که مثلا فرقی بین یک روحانی که سال‌ها تحصیل کرده است با یک پیرمرد کشاورزی که در یک مسجد امام جماعت است و برخی مسائل مردم را از روی رساله می‌خواند قائل نیستند.

📌 شبهات آنها باشد برای جای خودش و از محل بحث ما خارج است.

 

اما در میان کسانی که در این نیاز جامعه و لزوم تأمین طلاب برای تحصیل و تبلیغ دین به نحو احسن، شکی ندارند هم اختلاف نظرهایی وجود دارد:🤔

⬅️ برخی قائل هستند همین سیستمی که طلاب به واسطه هدایا و کمک‌ها و نذورات مردم زندگی می‌کرده‌اند خوب است و باید باقی بماند؛

⬅️ برخی معتقدند که دولت وظیفه دارد هزینه زندگی طلاب را تامین کند؛

⬅️ برخی معتقدند حوزه باید از حکومت مستقل باشد و خود حوزه باید چنین کند که البته آن هم مشکلات زیادی دارد و عملا نمی‌تواند!

 

این اختلاف نظرها لااقل در دو بازه زمانی بسیار جدی می‌شود: یکی از آنها در دوره آیت‌الله بروجردی پس از رونق گرفتن حوزه و در طرح اصلاحات حوزه در آن زمان و یکی هم اوایل پیروزی انقلاب است، از دغدغه مندان اصلی این ماجرا هم کسانی چون: آیت‌الله بروجردی، امام و شهید مطهری هستند و این ماجرا یک بار موجبات اختلاف نظر جدی امام و شهید مطهری با آیت‌الله بروجردی و یک‌بار هم اختلاف نظر جدی شهید مطهری با امام البته بعد از انقلاب را فراهم، می‌کند.

 

🤔تازه حالا ظاهرا قضیه خیلی جالب شد!😊

آبا مسئول می‌تواند بگوید الحمد لله خود خدا رزق طلاب را متکفل شد؟ طلبه سرباز است و وظیفه‌اش آموزش دیدن و حضور در صحنه جهاد است اما فرمانده او می‌تواند بگوید: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون‏»؛ خداوند عالم را عالم اسباب قرار داده است و مسئول موظف است برای اسباب روزی طلبه فکر کند.

شهید مطهری مقاله‌ای در کتاب بحثى درباره مرجعیت و روحانیت در سال ۱۳۴۱ش در باب اهمیت اصلاح مساله طرز ارتزاق روحانیون می‌گویند:

 

👈 «چرا درگذشته حوزه‌های علمی و روحانی ما از لحاظ رشته‌های مختلف تفسیر، تاریخ، حدیث، فقه و اصول، فلسفه، کلام، ادبیات و حتی طب و ریاضی جامع و متنوع بود و در دوره‌های اخیر تدریجی به محدودیت گرائیده است و به‌اصطلاح در گذشته به‌صورت جامع و دانشگاه بود و اخیراً به‌صورت کلیه و دانشکده فقه درآمده و سایر رشته‌ها از رسمیت افتاده است؟ چرا افراد بیکار و مزاحم و علف هرزه در محیط مقدس روحانیت زیاد است،{...} چرا اساساً در میان ما سکوت و سکون و تماوت و مرده فروشی بر حریت، تحرک و زنده صفتی ترجیح دارد و هرکس بخواهد مقام و موقع خود را حفظ کند ناچار است که زبان در کام کشد و پای در دامن بچیند؟ چرا برنامه‌های تحصیلی ما مطابق احتیاجات تنظیم نمی‌شود؟ چرا تصنیف و تألیف و نشریه و مجله به‌قدر کافی نداریم؟ چرا بازار القاب، عناوین، ژست و قیافه و آراستن هیکل در میان ما این‌قدر رایج است و روزبه‌روز مع الاسف زیادتر و رایج‌تر می‌گردد؟ چه رمزی در کار است که زعماء صالح و روشنفکر ما همین‌که در رأس کارها قرار مى‏‌گیرند، قدرت اصلاح از آن‌ها سلب مى‏‌گردد {...} یکى از دوستان نظرى ابراز داشت که من نظر او را بر نظر خودم و سایر نظرها ترجیح دادم و اکنون نیز بر همان عقیده‏‌ام. او گفت: علت اصلى و اساسى نواقص و مشکلات روحانیت، نظام مالى و طرز ارتزاق روحانیون است. عبارتى که او ادا کرد این بود: علةالعلل همۀ خرابی‌ها سهم امام است.»

شهید مطهری و حضرت امام و جمع دیگری از فضلای حوزه در زمان آیت‌الله بروجردی نقدهای متعددی در باب ارتزاق طلاب به واسطه وجوهات و کمک‌های مردمی دارند که خود پرونده مفصلی است و به اختصار برخی شواهد آن را در ادامه می‌آورم.

 

شهید مطهری در همین رابطه می‌گویند:

👈 «کار معیشت را نمى‏‌توان ساده گرفت، یک رکن از ارکان اساسى حیات است، اگر مختل باشد در سایر شئون حیات اثر مى‏‌گذارد. از جمله مختصات اسلام این است که نقش مؤثر امر معاش را به دقت مورد توجه قرار داده است تا آنجا که برخى پنداشته‏‌اند اسلام نظریه زیربنا بودن اقتصاد را گردن نهاده است. مکتب واقع‏بین و واقع‏گراى اسلام، اقتصاد را زیربنا نمى‏‌داند اما نقش اساسى آن را نیز نادیده نمى‏‌گیرد. اسلام اصلاح امر معاش را در همه سازمان‌هاى بزرگ و کوچک اجتماعى شرط لازم مى‏شمارد نه شرط کافى. این است که مى‏‌گوییم: کار معیشت را نمى‏‌توان ساده گرفت، یک رکن از ارکان اساسى حیات است، اگر مختل باشد در سایر شئون حیاتى اثر مى‏‌گذارد.

یک نفر روحانى متدین را فرض کنید که با چند سر عائله، پس از چند سال تحصیل، در یکى از شهرستان‌ها رحل اقامت افکنده و مسجد و محرابى را اشغال کرده است. این فرد از آن نظر که متدین است در حدود امکانات خود فعالیتهایى مى‏‌کند: مسئله مى‏‌گوید، موعظه مى‏‌کند، اخلاق و تفسیر و تاریخ اسلام مى‏‌گوید، و از آن نظر که یک بشر است و خرج دارد و از مراکز روحانیت زندگى‏اش تأمین نمى‏‌شود و در حال حاضر راه زندگى‏‌اش منحصراً این است که از دست مردم مستقیماً ارتزاق‏ کند ناچار است که به مریدان خود به چشم «مستغل» نگاه کند، و چون افراد دیگرى نظیر خود او ممکن است در همان شهر باشند و آنها هم از همین راه زندگى مى‏کنند طبعاً به حکم ناموس خلقت یک نوع رقابت در «مرید دارى» به‏ وجود مى‏‌آید. رقابت، احتیاط بیشترى را در رعایت جانب سلیقه مردم ایجاب مى‏کند. وقتى که این بیچاره ببیند مخالفت با عوام سبب مى‏‌شود که از هستى ساقط گردد ممکن است پیش خود فکر کند که نهى از منکر وقتى واجب است که موجب ضرر و زیانى نگردد، اگر موجب ضرر و زیانى گردد تکلیف ساقط است.

بستگى معیشت این فرد به مردم، احساس و اندیشه تکلیف شرعى او را هم عوض مى‏‌کند. من اعتراف دارم که افراد استثنایى همواره بوده و هستند که على‏رغم شرایط سخت اقتصادى به وظایف خود عمل کرده و مى‏‌کنند، از رقابت و مرید دارى منزّهند، ولى سخن در وضع افراد عادى و معمولى است. ضرورتى ندارد که ما وضعى به وجود آوریم که فقط «نخبه» ها قادر بر حسن انجام وظیفه باشند.»

📝مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏ ۲۴، صص: ۵۰۳ - ۵۰۴.

 

حضرت امام به کمک شهید مطهری و جمع دیگری از فضلای آن زمان طرحی در زمان پهلوی آماده می‌کنند که بخش‌های مختلفی دارد یکی از بخش‌های آن مربوط به احیای موقوفات به کمک آیت‌الله کاشانی در مجلس و تامین حوزه از این طریق است.

 

آیت‌الله محمد یزدی نقل می‌کنند:

👈 «یکی از علمای اصفهان برایم نقل کردند که وقتی در خلال جریان‌های انقلاب (مبارزات دهه ۳۰) خدمت مرحوم صدر رسیدیم،‌‌ سیدی وارد شد و آقای صدر هم بسیار به ایشان احترام کردند. حتی عادت آن مرحوم این نبود که در مقابل کسی، تمام قد برخیزند؛ ولی مقابل این سید تازه وارد برخاستند و او را در کنار خود نشاندند. چند دقیقه بعد سید مزبور با حالت عتاب و خطاب، به مرحوم صدر گفت: « تا کی باید منتظر امثال حاج تقی و حاج نقی بود تا سهم امام بیاورند و شما به طلبه‌ها بدهید؟ آیا مشاهده نمی‌کنید که دولت، ‌اجاره و منافع موقوفات را که از آن مدارس علمیه و طلبه‌هاست به خودش اختصاص داده است؟ چرا شما اقدامی در این خصوص نمی‌کنید؟» عالم اصفهانی ادامه داد: « برای من جای سؤال بود که این آقا سید کیست که مرحوم صدر آن همه نسبت به او احترام قائل است و در عین حال او با شهامت و جرأت در محضر آقای صدر سخن می‌گوید؟ از یکی از حضار که در جوار من نشسته بود، پرسیدم که این آقا کیست؟ گفت:‌ «حاج‌آقا روح‌الله خمینی»»

📝 تلخیص خاطره، خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص: ۱۳۳.

در زمان آیت‌الله بروجردی با همکاری کسانی چون حضرت امام و شهید مطهری و جمع دیگری از فضلای حوزه به نام هیئت مصلحین، طرحی تهیه می‌شود که هدف آن تمرکز همه درآمدهای اوقاف و سهم امام و... در یک صندوق واحد بوده است تا با اجازه آیت‌الله بروجردی و امضاء برخی از این فضلا مخارج آن اعم از کیفیت پرداخت شهریه و... مشخص شود.

 

عملا به کمک این طرح پول‌های سرگردان و غیر متمرکز که در هر منطقه به دست عالم آن شهر می‌رسید و متولیان مختلفی داشت، در یک جا متمرکز شود و خرج کردن آن نیز بی‌ضابطه نباشد.

 

شهید مرتضی مطهری در تحلیل این مسأله می‌نویسند:

👈 «به نظر ما صِرف اتکاى بودجه روحانیت ایران به عقیده مردم سبب ضعف آن نشده است، بلکه سازمان نداشتن این بودجه سبب این نقص بزرگ شده است و مى‏‌توان با سازمان دادن این بودجه این نقص بزرگ را رفع کرد تا روحانیت شیعه، هم قدرت داشته باشد و هم حرّیت. {...} مرحوم آیت‌الله آقاى بروجردى (اعلى‏‌اللَّه مقامه) {...} (می)گفتند: «تقیه از خودمانى مهم‌تر و بالاتر است. من خودم در اول مرجعیت عامّه گمان مى‏‌کردم از من استنباط است و از مردم عمل، هرچه من فتوا بدهم مردم عمل مى‏‌کنند. ولى در جریان بعضى فتواها که برخلاف ذوق و سلیقه عوام بود، دیدم مطلب این‌طور نیست.» {...} با این توضیح معلوم شد که چرا شخصیت‌هاى برجستۀ ما همین‌که روى کار مى‏‌آیند از انجام منویات خود عاجزند و با اینکه خون‌دل مى‏‌خورند و اندیشۀ اصلاح را همواره در دل مى‏‌پرورانند، در عمل قدرت اجرا ندارند؛ {...} راه اصلاح این نیست که روحانیت ما بودجۀ عمومى نداشته باشد و هرکس از دسترنج شخصى خود زندگى کند. راه اصلاح این نیست که روحانیت ما مانند روحانیت مصر تابع دولت بشود. راه اصلاح یک‌چیز است: سازمان دادن به بودجۀ فعلى روحانیت.»

ر.ب: مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى، ج ‏ ۲۴ صص: ۴۹۶-۵۰۱.

 

ظاهر خروجی عملی طرح شهید مطهری این بود که طلاب به شکل کارمند حوزه درآیند و پاسخگوی حوزه باشند و معاش آنها نیز از طریق حوزه تامین شود. اما این طرح سرانجام به شکست و اختلاف جدی بین امام و آیت‌الله بروجردی می‌انجامد. شهید مطهری به حالت قهر قم را ترک می‌کنند و حضرت امام نیز درس خود را تا مدتی تعطیل و خانه نشین می‌شوند.

بعد از انقلاب بحث اصلاح سیستم مالی روحانیت مجدداً توسط کسانی چون شهید بهشتی مطرح گردید، اما این بار خود حضرت امام که در جایگاه زعامت قرار داشتند، با این طرح مخالف بودند.🤔

 

حجت‌الاسلام و المسلمین سید عباس نبوی نقل می‌کنند:

👈 «وقتی شورای هماهنگی تبلغات اسلامی را تشکیل دادند اوایل انقلاب، برای اینکه ایده شهید مطهری که برای پرهیز از عوام‌گرایی روحانیت و اینکه روحانیت از دست مردم پول نگیرد طرحی آماده شد که این طرح را شهید بهشتی خدمت امام بردند، آن‌مقداری که ما اطلاع داشتیم این بود که این طرح را شهید بهشتی چندبار خدمت امام بردند و امام مخالفت کردند که روحانیت برای برنامه تبلیغی‌اش بخواهد از یک مجموعه متمرکزی دریافتی داشته باشد و دریافتش از مردم را قطع کند و این جمله‌هم نقل شد که امام فرموده‌اند که شما متوجه نیستید اگر مردم برای دینشان خرج نکنند از دین فاصله می‌گیرند. این بحث سال ۵۹ مطرح شد و خیلی‌ها در جریان بودند، اقای امامی کاشانی و... آن موقع حرف این بود که ما می‌خواهیم ایده شهید مطهری را عملی کنیم و من از زبان اقای امامی کاشانی خودم شنیدم که قرار بود که ما یک مسیر هماهنگی تبلیغات بوجود بیاوریم که این ایده دیگر مطرح نیست. امام اجازه ندادند که شورای هماهنگی اسلامی در قم دفتر فعال و مؤثر ایجاد کند و (قرار شد) به جای آن دفتر تبلیغات قم که خیلی محدود بود شروع به فعالیت کند و بعدها در اعزام مبلغ به جبهه فعال شد.

در یک فاصله‌ای در حدود سال  ۱۳۸۴ من و آقای محمدی عراقی در جلسه‌ای درحال مرور مسائلی بودیم که من به ماجرای طرح شهید بهشتی و مطهری اشاره کردم و ایشان بلافاصله جزئیات را یادآوری کردند و گفتند در اوایل انقلاب من یکی از کسانی بودم که در این برنامه فعالیت می‌کردم. بحث ما بر سر سیره و خط امام بود و من استشهاد کردم که امام مسیرشان این بود که مسیر رشد انقلاب باید به دست خود مردم و خیزش خود مردم باشد و امام همین را مدیریت کردند و موضوع ما با آوردن پول و اعمال قدرت حل نمی‌شود. ایشان مطلب را با جزئیات بیشتری برای من نقل کردند و گفتند که بار اول شهید بهشتی برده بودند و آمدند نقل کردند که خدمت امام نقل کردیم و امام توجه نکردند و به مسائل دیگر پرداختند تا اینکه بار دوم سعی شد طرح تکمیل شود و مجددا خدمت امام بردیم اما باز هم ایشان عنایت نکردند و بار آخر که صحبت کردیم شهید بهشتی گفتند من این بار به صورت مصرانه و جزم می‌روم و نتیجه را از امام می‌گیریم که بار سوم امام طرح را از شهید بهشتی می‌گیرند و آن را یک طرف می‌اندازند و می‌گویند آقای بهشتی شما متوجه نیستید، آقای مطهری هم متوجه نبودند که مردم اگر برای دینشان خرج نکنند، بی‌دین می‌شوند.»

(خود بنده این مصاحبه و مصاحبه بعد را که بسیار از نظر تاریخی ارزشمند است، از آقایان حجج اسلام سیدعباس نبوی و محمدی عراقی گرفته‌ام و فایل آن موجود است.

در مصاحبه زیر جناب عراقی چون خیلی سال از این خاطره و ماجرا گذشته بود و سنشان بالارفته بود، برخی مطالب را دقیق به یاد نمی‌آوردند و عین مطالب ایشان در متن زیر پیاده شده است.👇)

آیت‌الله محمدی عراقی در مورد این ماجرا و نقل حجت‌الاسلام نبوی نقل می‌کنند:

👈 «اصل مطلب درست است اما اینکه تعبیر امام چه بود را من نمی‌توانم تأیید کنم. آنچه واقعیت دارد این است که شهید بهشتی و  شهید مطهری همانطور که در مقالۀ «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» ایشان هم هست این موضوع را مطرح کردند و آن چیزی که به‌طور خاص ما در جریان بودیم این بود که دفتر تبلیغات فعلی را، آن که آن موقع می‌گفتند دفتر تبلیغات امام، این دفتر که تشکیل شد، قبل از پیروزی انقلاب هم تشکیل شد و فلسفه آن هم این بود که برای اعزام مبلغ به شهرها و استان‌ها، بیشتر هم مبلغین انقلابی، سازماندهی صورت بگیرد. موضوعی که مطرح شد این بود که مبلغین وقتی که برای تبلیغ می‌روند باید زندگی آنها هم تأمین شود و مردم معمولا یک پاکتی به مبلغین می‌دهند، طرح این بود که ما یک کاری کنیم که روحانیون دیگر از مردم پولی نگیریند چون الان دیگر جمهوری اسلامی دارد تشکیل می‌شود و از نظر مالی، امام، دولت و خلاصه دست باز است و نیازی نیست، تعبیر این بود که روحانی دستش را جلو مردم دراز کند، خود ما طلبه‌های جوان هم این نظر را داشتیم و این را یک کسر شأن برای روحانیت و مبلغین می‌دانستیم. می‌گفتیم بهتر است از طرف یک منبع دیگری روحانیون تأمین شوند، روحانیون بی‌نیاز باشند بروند برای خدا تبلیغ کنند و اینکه ما از مردم پول بگیریم این شائبه ایجاد می‌شود و قصد قربت لطمه می‌خورد، از طرفی هم نمی‌شود که زندگی طلبه تأمین نشود طلبه زن و بچه دارد، راه حلی که به ذهنمان رسیده بود، این بود که دولت یا حوزه یک صندوقی داشته باشد که روحانیون را تأمین کند. این مطلب اول در خود حوزه مطرح شده بود و شهید بهشتی و شهید مطهری هم موافقت کرده بودند، و برای تأمین این هزینه گفتند باید برویم از امام بگیریم و از ایشان اجازه بگیریم که یک همچنین ساختار و سازمانی بوجود بیاوریم تحت پوشش دفتر تبلیغات امام که یکی از کارهایش این باشد که مبلغ را اعزام کند و این مبلغین موظف باشند که از مردم کمکی نگیرند، امام با این طرح مخالفت کردند این اندازه که امام مخالفت کردند مسلم است، بعد شهید بهشتی فرمودند که نه شما کارتان را بکنید ما می‌رویم امام را قانع می‌کنیم، ‌ایشان به نظریاتی که می‌رسیدند خیلی اعتماد داشتند و نظرات خودشان را باور داشتند و فکر می‌کردند که می‌روند برای امام استدلال می‌کنند، نباید اینطوری باشد که مبلغ و روحانی چشمش به دست مردم باشد، حوزه باید سازمان پیدا کند و اصلاح شود، بعد که مجددا شهید بهشتی رفتند خدمت امام که ایشان را قانع کنند و ظاهرا صحبتشان هم خیلی طولانی شده بود، شهید بهشتی با همان صراحتی که از نظر خودشان دفاع می‌کردند و رفتند امام را قانع کنند، برگشتند و گفتند ما رفتیم امام را قانع کنیم امام ما را قانع کردند، امام فرمودند شما رابطه مالی روحانیت را با مردم قطع نکنید این کار غلطی است، مردم باید برای دین و تبلیغ دین هزینه کنند و مصلحت در این نیست که مردم به عنوان پشتوانه‌ی حوزه‌های علمیه و روحانیت احساس کنند دولت اسلامی که تشکیل شد وظیفه‌ای ندارند، البته مضامین اینچنین بود تعابیر از بنده است، باید مردم احساس مسؤلیت کنند. حوزه‌ها و روحانیت باید مردمی باقی بماند. ما نباید کاری کنیم که حوزه‌ها و روحانیون وابسته شوند به بودجه دولت اسلامی.

ما فکر می‌کردیم هرچه روحانی بی‌نیازتر باشد و از جایی زندگیش تأمین شود و نیازی به مردم نداشته باشد بهتر است ولی بعدا فهمیدیم واقعا این اشتباه است.

رمز و راز استقلال روحانیت شیعی از دولت‌ها وابستگی او به مردم بوده است از نظر امام، تعبیری که امام نقل می‌کردند این بود که مردم می‌آیند دست روحانی را می‌بوسند و به او پول می‌دهند نباید بگوئیم این بد است و اگر گرفت اشکال دارد.»

  • ۰۰/۰۸/۰۷
  • حمید رضا باقری

معیشت طلاب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی