شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

🔰 یک بنده خدایی که طلبه و ساکن قم است، کرونا گرفته بود و وضعش وخیم بود.

طلبه جوان خوش سیما و خوش اخلاق که خیلی‌ها دوستش داشتند و فرزند سومش هم تازه متولد شده بود، کار خدا بود که موجی راه افتاد و همه برایش دعا می‌کردند، نذرهای مختلف، قربانی‌های زیاد و تضرع‌ها برای شفا یافتنش انجام شد.

الحمد لله کم کم از آن وضع وخیم خارج شد و مدتی بعد هم سلامتی کاملش را هم بدست آورد.

 

🔰 برادر خانمم "محمد" هم که جوانی ۳۱ ساله است و در عسلویه کار می‌کند و مثل همان طلبه بسیار خوش سیما و خوش اخلاق و خیلی‌ها دوستش دارند، مدتی است سرطان گرفته است و حال خوبی ندارد، برای او هم که خیلی جوان دوست‌داشتنی‌ای است خیلی‌ها، افرادی که فکرش را هم نمی‌کردیم می‌گفتند ما هر روز دعا می‌کنیم، اما متأسفانه همچنان درمان‌های او نتیجه نگرفته است.

 

🔰 مادر خانمم روزهای سختی پشت سرگذاشته است و هرجا توانسته دعا و نذر و نیاز کرده است و روز به روز می‌بیند که جوانش جلو چشمانش آب می‌شود، روزی گفت (فلانی یعنی همان طلبه‌ای که شرح بیماری‌اش را گفتم) شماره یک سیدی را داده است و گفته است به او زنگ بزنید تا برای محمد دعا کند و او خوب شود، گفته است که این سید برای من دعا کرد و خوب شدم!

 

🔰 گفتم یعنی چه این سید برای من دعا کرده است؟! این همه ملت برای او دعا کردند، حالا از کجا می‌داند این سید بوده که دعایش مستجاب شده؟! گفت: نه، می‌گوید می‌دانم این سید که دعا کرده، من بلافاصله بعدش خوب شده‌ام.

گفتم: خب باشد بگویید او هم برای محمد دعا کند.

قرار شد به سید بگویند برای محمد دعا کند، مادر "نامزد محمد" که زن عموی خودم هم است به سید زنگ زده بود اما سید گفته بود باید با خود محمد صحبت کنم!

🔰 تا گفتند که آن سید گفته است که باید با خود محمد صبحت کنم، گفتم قضیه مشکوک است؟!

اگر این سید ولیّ خدا است نیاز به ارتباط مستقیم با محمد ندارد، به او می‌گویی برای بیمار ما دعا کن و او هم دعا می‌کند یا اراده‌ای می‌کند و تصرفی انجام می‌دهد، اما این اهل باطل و عرفان‌های کاذب و کسانی که با اجنه ارتباط دارند، هستند که نیاز به ارتباط مستقیم دارند، اینها با طرف صحبت می‌کنند و لازم است که او به آنها اعتماد کند، همین که با لفاظی‌هایشان تو را فریب دادند و قبولشان کردی تازه راه تصرف کردن در تو برایشان باز می‌شود و ممکن است این بیماری شما را هم خوب کنند ولی اهل باطل و شر اگر خدمتی به شما کردند پدرت را در می‌آورند و چندین برابرش به تو ضربه می‌زنند و باید خدمتشان کنی.

 

🔰 این حرف‌ها را که زدم زن‌عمویم گفت راستش در حرف‌هایش قسم هم زیاد می‌خورده و می‌گفت من واسطه اهل بیت هستم، من هم کمی ترسیدم که به او اعتماد کنم.

گفتم بله، این طرف اگر ولیّ خدا بود به ظواهر دین پای‌بند بود و زیاد قسم نمی‌خورد، بعد از آن هم کسی که ولیّ خدا باشد برای خودش دکان درست نمی‌کند و دعوت به نفس به هیچ وجه نمی‌کند اینکه من واسطه اهل بیت هستم و روی خودش زیاد تأکید می‌کند یعنی دعوت به نفس و انحراف.

 

🔰 به مادر خانمم و محمد هشدار دادم و گفتم مبادا به این طرف اعتماد کنید که از ذیل ولایت الله خارج می‌شوید، این‌ها نیروهای شیطانی دارند و اعتماد به آنها، اعتماد به طاغوت است و شروع بدبختی شما می‌شود.

محمد هم از همان ابتدا دلش با این طرف نبود و گفت من هم می‌گویم این دیگر کیست؟ اصلا از کجا دعای این آدم موجب شفای فلانی شده است.

 

🔰 مادر خانمم که ظاهرا احساسات مانع درست فکر کردنش بود، گفت: مگر می‌شود! فلانی که طلبه است اسم او را داده است؛ خب چطور تو طلبه‌ای او هم طلبه است، یعنی او این چیزها را نمی‌داند؟!

گفتم: نمی‌دانم، شاید او چون در وضع خیلی وخیمی در بیمارستان بوده و هرکار می‌کرده خوب نمی‌شده و مجبور شده به این طرف اعتماد کند و حالا در چنگش اسیر شده، مریدش شده، خلاصه کلی او را ترساندم و قضیه منتفی شد.

 

🔰مدتی بعد گذشت و محمد حالش بدتر هم شد و تصمیم گرفت با مادر خانمم به زیارت امام رضا(ع) برود.

🔰 تا به مشهد رسیده بودند، آن آقا سید پیغام فرستاده بود که به فلانی بگویید چرا زنگ نزدی؟ زنگ بزن تا برایت دعا کنم و به او بگویید حتما زنگ بزند.

 

🔰 مادر خانمم که فشارها داشت طاقتش را تمام می‌کرد، کم کم می‌خواست نرم ‌شود که حالا یک زنگی بزنیم اما محمد با ناراحتی گفته بود، مادر جان ما آمده‌ایم، پیش امام رضا(ع) اگر صلاح باشد شفایم را از امام رضا(ع) می‌گیرم، این بابا دیگر کیست؟!

 

🔰 ماجرا را که خبر شدم، گفتم این برای ما یک بشارت است که ان شاء الله خدا به واسطه امام رضا(ع) محمد را شفا می‌دهد و قضیه ختم به خیر می‌شود؛

چون ولیّ خدا دنبال کسی نمی‌رود، او یک جا می‌ماند بقیه به او رجوع می‌کنند، در روایت است که مَثل امام مَثل کعبه است که بقیه باید سراغ او بروند، حکایت اولیاء خدا هم اینجوری است.

اینکه این طرف که هی سراغ شما را می‌گیرد و اصرار می‌کند، و این سراغ گرفتن و اصرارش هم شاهدی بر ولیّ خدا نبودنش است و مطمئن هستم اهل ولایت شیطان است، الآن که محمد به دامن امام رضا(ع) پناه برده، او حساس و پیگیر شده تا محمد را از ولایت الهی خارج کند و ذیل ولایت خودش دربیاورد یعنی خبری لابد هست، اگر محمد به او اعتماد نکند و در اینجا در ولایت الهی بماند امید است که این پناه بردن، شفای محمد را همراه داشته باشد.

 

🔰 ماجرا گذشت و محمد از مشهد برگشت و بعد از دور دوم شیمی‌درمانی که نتیجه نگرفته بود، پرتو درمانی را هم شروع کرد، مدتی بعد مجدد آن آقا سید پیغام فرستاده بود که می‌دانم فلانی پرتو درمانی را شروع کرده، به او بگویید کارش دارد بیخ پیدا می‌کند، حتما باید به من زنگ بزند تا برایش دعا کنم.

این بنده خدا طلبه هم که معرف سید شده بود حکایت‌هایی از اینکه سید واسطه شده و تا دعا کرده کسانی خوب شده‌اند می‌گفت!

 

🔰 من که از دست این بنده خدای طلبه شفا یافته، خیلی نارحت بودم که چرا این بختک را به جان خانواده همسرم انداخته و اطلاعات اینها را به این به ظاهر سید داده است و حالا هم خبردار شده بودم شماره این بختک را به برخی دیگر هم داده است، گفتم من دور اسم فلانی یک خط قرمز کشیدم دیگر هیچ کاری با او ندارم.

 

🔰اما مدتی بعد خودم هم کرونا گرفتم، خودم بودم و همسرم هردو مریض بودیم و هیچ کس را هم نمی‌توانستیم بگوییم که برای کمک به ما بیایید چون نگران بودیم برای خودش او بد باشد، یا بترسد و در رودروایستی قرار بگیرد، پسر یک ساله‌ام هم با ما بود اما شکر خدا مشکلی نداشت ولی نگه‌داری از او و همسر و خودم با حال مریضی خیلی خیلی سخت بود، مشکلات دیگری هم بود که خلاصه شرایط بسیار بسیار وخیمی برایم پیش آمده بود.

 

🔰 بعد از چند روز دیگر صلاح ندانستم به کسی نگویم و مادر خانمم و پدرم را مطلع کردم که ما کرونا گرفته‌ایم، از قضا این طلبه خط قرمز کشیده شده ما هم به واسطه مادر خانمم مطلع شده بود و این چند وقت خیلی به ما محبت کرد و غذا و... برایمان آورد و خط قرمز ما هم به خواست خدا بی‌رنگ شد!

همه‌اش منتظر بودم تا بحث آن آقا سید را هم باز کند تا در موردش با او صحبت کنم اما چیزی نمی‌گفت، زمان گذشت تا اینکه ما هم به لطف خدا خوب شدیم و آن شرایط بسیار سخت را پشت سر نهادیم.

🔰 دیروز بعد از گذشت دو هفته و اندی از بهبودی، ظرف‌های غذا را برای او به درب خانه‌اش برده بودم که سر صحبت را خودش باز کرد و ماجرای این آقا سید را مفصل‌تر گفت و گفت راستش شک‌کرده‌ام شاید هم این سید رمال باشد! گفتم عجب! مگر چطور؟

 

🔰 گفت: نمی‌دانم راستش وقتی فلانی(که او هم طلبه است) شماره ایشان را در آن حال وخیم به من داد و گفت که ظاهرا ایشان برای برخی دعا خوانده و شفا یافته‌اند من فکر کردم آخوند است ولی بعدا در صحبت‌ها فهمیدم نه آخوند نیست؛ ذکرها و وردهای عجیبی می‌گوید، البته ذکرهای قرآنی هم زیاد می‌گوید و به روضه اهل بیت هم زیاد تأکید می‌کند اما پشت تصویر پروفایلش هم عکس امیرالمؤمنین که عراقی‌ها بعضا می‌گذارند بوده، در صحبت‌هایش هم چندباری می‌گفت استاد هندی‌ام!، گاهی هم که به من زنگ می‌زند، چند ساعت صحبت می‌کند که دیگر سرم درد می‌گیرد مثلا فلان شب محرم زنگ زده است و آنقدر چندساعت صحبت کرده که من نتوانستم مجلس عزا بروم، موهایش هم ظاهرا خیلی بلند است.

 

🔰 من گفتم این طرف اهل ولایت الله نیست و شواهد خودم را گفتم و گفتم خدا خیرت بدهد تو این چیزها را هم می‌دانی و تازه می‌گویی شاید هم رمال باشد!

ولیّ خدا، رفتارش کامل بر اساس سنت‌های دینی است، ولیّ خدا اهل علم است تا حالا کدام یک از علماء از امام خمینی یا علامه طباطبایی یا آیت‌الله بهجت و ... که موارد تصرف در عالم خارج را از آنها سراغ داریم، این کارها را کرده‌اند.

اهل طاغوت و جنود شیطان ممکن است هم بتوانند تصرف‌هایی بکنند ولی تفاوت سلوک و رفتارشان با اولیاء الله مشخص است.

 

🔰 درست است که آنها می‌توانند در مؤمنین تصرفاتی کنند، مثلا یک جا می‌گوید: «فَإِنىّ‏ نَسِیتُ الحْوتَ وَ مَا أَنسَئنِیهُ إِلَّا الشَّیْطَنُ أَنْ أَذْکُرَهُ » شیطان موجب می‌شود آن فردی که با حضرت موسی(ع) بوده است و در روایات گفته شده است وصی ایشان یوشع‌بن نون بوده است به واسطه تصرف شیطان ماهی را فراموش کند یا در مورد حضرت یوسف (ع) بنا به برخی اقوال «فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ‏ » یعنی این شیطان بود که موجب شد حضرت(ع) یاد خدا را در لحظه سفارش به آن فرد آزاد شده از زندان فراموش کند.

ویا صریح آیاتی که می‌گوید برخی از کافران به واسطه آن سحرهایی که بلد بودند بین زن و شوهر جدایی می‌انداختند. «یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ»

 

🔰 اما نکته مهم اینکه همه اینها در بازی قدرت خدا هستند چون آن فراموش شدن ماهی خودش نشانه‌ای برای حضرت موسی(ع) بود که مکان دیدار او وخضر آنجاست و یا بعد از آن جایی که می‌گوید بین زن و شوهر را فاصله می‌اندازند، بلافاصله می‌گوید: «وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه‏» اگر خدا نخواهد هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند.

 

🔰 بعد ماجرای یک تجربه خودم را هم برایش گفتم که در زمانی که هنوز طلبه نشده بودم و در اوج جوانی و مجرد بودم یک موقع مشغول مباحثه چهل حدیث با یکی از دوستان طلبه‌ام در شاه چراغ بودیم که دیدیم کسی پیش ما نشست و حرف‌های عجیبی می‌زد، می‌خواست مباحث چهل حدیث را به ما یاد بدهد، دانه‌هایی هم برای جذب ما می‌ریخت مثلا می‌گفت این بهشتی که در قرآن گفته است در همین دنیا هم هست آن حوری که گفته است همین‌جا هم هست می‌خواهید بیایید تا برویم به‌شما نشان دهم.

 

🔰 من برخورد تندی با او کردم ولی عجیب بود که مدتی هرجا می‌رفتیم سر و کله این بابا هم پیدا می‌شد در مسجدهای مختلف، اتوبوس و... همان موقع رفیقم هم می‌گفت هرجا می‌روم این طرف هی می‌آید حرف می‌زند، اما ما به او محل نگذاشتیم و تند به او گفتیم برو پی کارت مردک!

حالا شما هم همین‌کار را بکن، ممکن است برایت شر شود!

 

🔰 در صحبت‌های این آشنای طلبه چیزهای دیگری هم دستگیرم شد مثلا اینکه این آقا به اسم درمان کرونا رایگان عمل می‌کند ولی بعد برای بقیه بیماری‌ها پول‌هایی تحت عنوان پول برای قربانی کردن و... می‌گیرد، نکته بعد اینکه برای هرکسی هم دعا نمی‌کند و برخی را می‌گوید اجازه ندارم!

 

🔰 حدس من این بود که این آقا از طریق ارتباطاتی که با اجنه دارد یا نمی‌دانم هر راه دیگری از اینکه مقدر برخی شفا یافتن است مطلع می‌شود و سراغ آنها می‌رود تا بگوید من شما را شفا دادم و یا حتی سراغ برخی می‌رود که قرار است شفا پیدا کنند تا با پناه آوردن به او مانع شفا یافتنشان شود.

 

📌 الغرض که این جور چیزها زیاد شده است و ما در فشارها و شرایط سخت است که باید صبور باشیم و به خداوند اعتماد و اتکا کنیم و یحتمل که هرچه به ظهور نیز نزدیک‌تر شویم، بساط این امور بیشتر پهن شود؛ این تجربیاتی بود که ان شاء الله برای شما نیز مفید باشد.

از همه شما برای شفای عاجل برادر خانم عزیزم نیز طلب یک حمد و دعای خیر دارم.

..........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • ۹۹/۰۸/۱۲
  • حمید رضا باقری

رمالی

سحر و جادو

عرفان‌های کاذب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی