شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعتراضات 1401 در ایران» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

چند روز قبل وارد مغازه‌ای شدم، دیدم همه نگاهشان به تلوزیون است، خبری در مورد شهدای اغتشاشات بود.

خبر که تمام شد، پیرمردی گفت: اگر از این وری‌ها ۱۰۰ نفر کشته شده از آن وری‌ها ۵۰۰ نفر کشته شده!

گفتم: اه چی شد؟ ۵۰۰ کشته؟ واقعا؟! آمارش رو کی داده؟! چرا پس این اینترنشال و بی‌بی‌سی خفه خون گرفتن و اسم اینها رو منتشر نمی‌کنند! و به دست و پا افتادن تا یه دختر که افتاده تو چاه و یکی که از ساختمون افتاده پایین و اون یکی تو بیمارستان مرده و خلاصه زور میزنن کشته شدن اینها رو ثابت کنن!

 

🔻 بعد از کمی صحبت کوتاه قبل از رفتنم، تنها جوابی که پیرمرد داد این بود که اینها شهدای امنیت هستند آنها هم شهدای آزادی!

 

🔻 این را که گفت، یاد تفکرات بعضی از اهل سنت افتادم که در جنگ امیرالمؤمنین با معاویه هر دو طرف را اهل حق و شهید می‌دانند! چرا این حرف‌ها را می‌زنند؟! در امیرالمؤمنین که نمی‌توانند تشکیک کنند ولی دوست دارند معاویه را هم به عنوان صحابی و مقدس حفظ کنند، پس به این تناقضات می‌افتند! و برایش هم توجیهات می‌بافند.

 

🔻 در جبهه شیطان هم شبهه است هم نفسانیتی که دوست دارد همراهی با آن جبهه و پذیرفتن شبهات و در نتیجه فلسفه بافی برای تناقضاتش.

 

🔻 وقتی یک جنگ و جدال رخ می‌دهد، یا دوطرف باطل هستند یا یک طرف حق و یک طرف باطل. حالت سومی که هر دو طرف اهل حق باشند امکان ندارد چون دو حق یکدیگر را نفی نمی‌کنند و اصلا حق دوتا نیست، باطل دو چیز یا بیشتر می‌تواند باشد اما حق خیر! حق یعنی راست و واقع و واقع فقط یک چیز است اما دروغ می‌تواند صدها و هزاران باشد.

 

🔻 در آشوب‌های اخیر اتفاقاتی افتاد که نشانه خوبی بود برای تشخیص اینکه حداقل آشوب طلبان اهل باطل هستند و همراهی با آنها اشتباه است، اینکه چند نفری انسانی را می‌گرفتند و بدون اینکه معلوم شود جرمش چیست؟ حکمش چیست؟ هر کس لگدی و چاقویی به او می‌زد و لباس از تنش بیرون می‌آوردند و می‌ماند تا جان دهد! مصداق واضح از اعمال باطل بود، اینکه با کوکتل مولوتف به خانه کسی که زن و بچه در آن است حمله کنی یا به مدرسه علمیه‌ای که نمی‌دانی چه کسی در آنجا هست، بی‌گناه یا گناه‌کار مصداق واضح باطل بود، اینکه ماشینی را چون فقط مال یک مذهبی یا بسیجی است آتش بزنی و صدها مورد از بی‌تقوایی و ظلم آشکار دیگر که کافی بود چشم‌ها را باز کنند تا به شک بیافتند.

 

🔻 اما نکردند، در گذشته هم نکردند و کینه‌ها و گمراهیشان روز به روز نسل در نسل افزوده شد و پشت سر هم نسل‌هایی از گمراهی را باز تولید کردند.

 

🔻 بعد از جنایت اهل شام و قتل فجیع اباعبدالله و اصحاب ایشان، جماعت‌هایی در شام نسل در نسل نام خود را «بنو السراویل» نامیدند، یعنی کسانی که شلوار از تن اباعبدالله درآوردند.

برخی خود را «بنو السرج» نامیدند یعنی کسانی که اسب‌ها را آماده کردند برای تاختن بر بدن اباعبدالله. برخی خود را «بنوسنان» و «بنوالرمح» نامیدند، یعنی کسانی که سر اباعبدالله را بر نیزه حمل کردند. برخی «بنو القضیبی» یعنی چوب حمل کردند برای یزید برای جسارت به سر اباعبدلله، برخی «بنو الطشتی» یعنی طشتی که سر اباعبدالله در آن بود را حمل کردند.

 

🔻 جنایت کرده بودند و نسل در نسل به جنایت خود فخر فروشی می‌کردند! جنابت‌هایی که هر انسان بی‌طرفی در زشتی آن اعتراف دارد ولی چون دوست داشتند زشتی آن را نبینند، ندیدند بلکه به آن افتخار کردند و روز به روز بر ضلالتشان نسل در نسل افزوده شد!

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 امروز بیش از یک ساعت با یکی از دوستان که از مخالفان پر پاقرص جمهوری اسلامی و اسلام و حاضر در اغتشاشات بود، صحبت می‌کردم.

 

تصورات:

🔻تا الان پانصد نفر از معترضین را جمهوری اسلامی کشته است.

👈سند؟ نداشت! می‌گفتم لااقل یک اسم و مشخصاتی از این کشته شده‌ها بدهند تا بشود یک راستی آزمایی کرد! اصلا چرا اگر پانصد نفر کشته شده اینها به دست و پا افتاده‌اند که یکی که افتاده در چاه و یکی خانواده‌اش تکذیب می‌کند، یکی در بیمارستان مرده و... را به عنوان کشته جا می‌زنند! اصلا من می‌گویم دو هزار نفر کشته شده است کی به کیه؟!

الحمد لله خدا هم زدتتان دست روی هرکس می‌گذارید فیلمش بیرون می‌آید که رسوا شوید، اگر ببینید.

 

🔻آن دختری که در هلند لخت شده بود، جاسوس جمهوری اسلامی بوده و شاهدش هم اینکه بعدش هلند او را دستگیر کرده و معلوم شده جاسوس بوده.

 👈 گفتم اون دختر رو اگر هلند گرفت برای این بود که لخت شدن در هلند جرم است! لابد آنهایی هم که در انگلیس به عنوان وحشی توسط پلیس عکسشان منتشر شد و دستگیر شدند جاسوس ایران بوده‌اند!

 

🔻 ما جمهوری اسلامی رو قبول نداریم و اکثریت هم هستیم ولی برادران بسیج و سپاه نمی‌گذارن پنجاه نفر هم جمع شیم برای اعتراض!

👈 اگر اکثریت هستین، بسم الله وقتی همه بیایین تو خیابون هیچ کس قدرت مقابله با شما رو نداره، اصلا اعتراض به صورت نافرمانی مدنی کنین و اعتصاب سراسری شکل بدین! چرا وقتی دعوت به اعتصاب می‌کنین و حتی به زور آتش زدن مغازه و تهدید شکستن شیشه و ... باز نمی‌تونین اعتصاب عمومی شکل بدین؟! زمان انقلاب امام اینکار رو می‌کرد، شما هم بکنین!

شما اعتراض هم نمی‌کنید اغتشاش می‌کنید وقتی مسلح میاین تو خیابون و آتیش می‌زنید این اسمش اعتراض نیست اغتشاشه. از این توهماتتون دست بردارید من نمیگم همه جان فدای جمهوری اسلامی یا حتی موافق کامل هستن ولی یک طیف این وسطه که نه کاملا با شماست نه کاملا با ما هر اقلیتی که محکم وایسته بقیه هم با اون همراه میشن. ما محکم وایستادیم هزینه هم دادیم تا حالا چندین هزار نفر شهید دادیم، ته تهش شما هم اهل هزینه دادن برای آرمانت باش!

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 در اعتراض‌های اخیر با جماعتی مواجه شده‌ایم که جمعیت معترضین خارج از کشورش مثل زامبی به جان کسانی که با آنها همراه نمی‌شوند می‌افتند، حتی اگر طرف هندی یا پاکستانی مشغول عزاداری باشد! دختری در هلند جلو ملت لباسش را در می‌آورد و به سینه‌های اشاره می‌کند که شما از این سینه‌ها شیر خورده‌اید، بقیه هم برایش هورا می‌کشند! اگر برهنه شدن کامل در هلند جرم نبود شاید بیشتر هم پیش می‌رفت و برایش هورا می‌کشیدند! دانشجویش آن هم در دانشگاه شریف جمع شده‌اند همه با هم نام آلت مردانه خود را می‌آورند و با آن فحش نثار جمهوری اسلامی و بیت رهبری می‌کنند! دختران دبیرستانی‌اش هم مقنعه‌ها را درآورده، دسته جمعی قر می‌دهند و به آخوند فحش می‌دهند! لیدرها و تئوریسین‌هایشان هم فلان خانم و آقای سلبریتی خارج نشین هستند که بزرگ‌ترین هنرشان یک توییت زدن است! وقتی هم داخل کشور بودند محدوده زندگیشان بیشتر از چند خیابان‌های لاکچری تهران و سواحل شمال نمی‌شد!

 

🔻 حالا این اعتراض‌ها و لیدرهای لمپنی‌اش را مقایسه کنید با نزدیک به دو دهه مبارزات انقلاب اسلامی.

در این انقلاب چه کسانی لیدر بودند؟

شخصیت‌هایی که وسط مردم بودند و با مردم زندگی می‌کردند و مردم به خاطر ایمان و تقوای آنها با آنها همراه شده بودند. کسانی که برای مسیر مبارزاتیشان هزینه می‌دادند و می‌ایستادند.

 

👈 یک نمونه‌اش آیت‌الله غفاری بود، مرحوم آیت الله محمد مؤمن در مورد شکنجه‌هایی که ایشان در زندان ساواک کشیدند و بعد به شهادت رسیدند، می‌گویند:

 

🎙 «وقتی محمدرضا مصدر امر شد، هر کس گوشه و کنار با او درگیری داشت، یا زندانش کرد و یا از بین برد و شاید کسانی که از روحانی و غیر روحانی، بدست خبیث محمدرضا از بین رفتند، و نامشان بگوش ما نخورده، صد برابر کسانی باشند که ما اطلاع داریم آنها را محمدرضا شاه کشته است.

آیة الله غفاری، مردی بود که محکم و قرص در راه امام بود. به او گفتند که بیا و دست از تبعیت از خمینی بردار و او در جواب گفت که: خداوند همه شماها را ریشه کن کند. من بیایم و دست از مرد شریفی مثل خمینی بر دارم که حیثیتم محفوظ باشد و بتوانم چهار صباحی یک لقمه نانی بخورم!! و بعد دست به محاسنش برد و گفت که این محاسنی که در اثر مخالفت با آقای خمینی مرجع تقلید من باقی باشد، محاسن نیست و مَساوِی (به معنی بدیها و کردارهای زشت) است.

و مختصر اینکه با آن شکنجه‌ها او را کشتند. پاهایش را با مته سوراخ کردند و تا زانو در روغن زیتون جوش گذاشتند و به شقیقه‌اش هم مته گذاشتند. وقتی جنازه او را به خانواده‌اش دادند، عیال محترمش چند جای بدنش را بخیه زد تا توانستند او را ببرند و مختصر غسلی داده و دفن کنند.» [1]

.....

📝 [1] وجدانی، مصطفی، سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی به روایت جمعی از فضلا، ج ۳، چاپ دوازدهم، بی‌جا، انتشارات پیام آزادی، ۱۳۷۱ش، ص ۱۳۸.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙اعضای سازمان، جنگ مسلحانه را پیش گرفته بودند. یک ماه پشت سر هم هر روز در مشهد ترور می‌کردند. هدفشان این بود که ترس را توی دل مردم بیندازند. هر مغازه داری را که ریش داشت یا عکس امام و بهشتی را توی مغازه اش داشت، شناسایی می‌کردند و اگر می‌توانستند، ترورش می‌کردند. خیلی هم ناجوانمردانه می‌زدند. یکهو می‌رفتند توی مغازه اسلحه در می‌آوردند و می‌زدند. یادم هست چند ماه بعد، بچه‌های سپاه تعدادی از اینها را دستگیر کردند.

قبل از اعدامشان از هرکدام مصاحبه می‌گرفتند. من یک روز قبل از شروع مصاحبه رفتم توی اتاق مصاحبه و با یکیشان صحبت کردم. طرف کسی بود که دوتا کاسب را زده بود. یکی پیرمردی بود که توی چهارراه عشرت آباد سوپری داشته و او را با اسلحه زده بود و یکی هم صاحب مغازه لبنیاتی توی کوچه چهارباغ بود.

می‌گفت: «اولی روی شیشه مغازه‌اش عکس شهید بهشتی چسبانده بود و از در مغازه‌اش هم ضبط  آویزان کرده بود و روضه امام حسین (ع) گوش می‌داد. درباره ترور دومش هم می‌گفت اول که وارد مغازه لبنیاتی شدم گفتم نوشابه دارید؟ گفت بله و خم شد که از توی یخچالش نوشابه بردارد. تا خم شد، کلت را کشیدم که بزنم، ولی ضامنش جانیفتاد. صاحب مغازه برگشت نگاه کرد. فکر کرد دارم شوخی میکنم. باز دوباره که برای برداشتن نوشابه خم شد، من شلیک کردم و آمدم بیرون.»

ناراحت شدم. بهش گفتم تو با شهید بهشتی دشمنی، با سپاه دشمنی، اینها چه گناهی کرده‌اند که این طوری زدی؟ برگشت خیلی جدی و انگار که اصلا ناراحت نبود گفت: «وقتی رهبری سازمان می‌گوید این طرف را بزنید ما نمی‌پرسیم برای چی؟ سازمان که دستور می‌دهد ما باید انجام بدهیم.»

..........

📝 منبع: سلطانی، حسن، انقلاب رنگ‌ها (خاطرات شفاهی علیرضا خالقی)، چاپ دوم، تهران، راه‌یار، ۱۳۹۸ش ص ۲۳۱.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری