شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۴۳ مطلب با موضوع «امام حسین و شهادت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

📝 شهادت حضرت علی اصغر و یا شهادت محسن حججی و سایر مواردی از این دست از جمله مهم‌ترین صحنه‌های نبرد حق و باطل است، صحنه‌هایی که بر تمام خلق حجت است و خداوند می‌تواند به آنها بر بندگانش احتجاج کند.

 

📝 در کنار انبیاء الهی که به سوی بشر مبعوث می‌شوند تا « یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون (15بقره)» تا آنچه را که بشر نمی‌توانست با عقل و استعداد خود به آنها برسد به او یاد دهند، خداوند نبی درونی را برای انسان‌ها قرار داده است. این نبی همان فطرت حق شناس است. فطرتی که کار آن تمیز بین حق و باطل است و هیچ‌گاه در هیچ‌کس نخواهد مُرد و همیشه، همۀ انسان‌ها به کمک آن حداقل به نحو کلی حُسن و قبح، حق و باطل را  درک می‌کنند. «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (7-8 الشمس)» و به نسبتی که به این فطرت درونی توجه شود و زنده نگه داشته شود، حق و باطل را بهتر و بیشتر تمییز می‌دهد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها  وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (9-10 الشمس)»

 

👈🏻در روایات به این فطرت حق شناس «عقل» گفته میشود و تعبیری نزدیک به این مطلب ولی متفاوت نیز در قرآن با عنوان «قلب» یا «فؤاد» وجود دارد که مکررا به آن اشاره شده است و در آخرت مورد سؤال و مؤاخذه خواهد بود. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (36 الاسراء)»

 

📝 خلاصه اینکه کشتن نوزاد و یا اسیر، از چیزهایی است که هر فطرتی در قبح آن شک نمی‌کند و اتفاقاتی از این دست را خدا برای حجت شدن در تشخیص حق از باطل در صحنۀ نبرد، در تمام طول تاریخ قرار داده است.

این فطرت در همۀ انسان‌ها حکم خواهد کرد که کشتن اسیری که کاملا در سلطۀ شما می‌باشد و ضرورتی در کشتن او نیست جایز نیست.

 

👈🏻 کسانی که دم از قرآن می‌زنند، قرآن وقتی می‌خواهد رفتار با اسیر را توضیح دهد، می‌گوید مؤمنین کسانی هستند که «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً (8 انسان)» غذایی را که خود دوست دارند به اسیر خود می‌دهند.

 

⁉ می‌گویند ما نه از این باب که او اسیر است او را می‌کشیم بلکه از این باب که او کافر است او را می‌کشیم، اما اشکال اینجاست که در نظر آنها هرکس در مقابلشان باشد و حرف آنها را نپذیرد کافر است و بنابر این اسیری نمی‌ماند الا اینکه کافر باشد.

👈🏻 جالب هم این است که وقتی به سیرۀ نبوی رجوع می‌کنیم، وقتی با کفاری که بت پرست هم بودند می‌جنگیدند، اسرا را به قتل نمی‌رساندند؛ البته زندان هم درست نمی‌کردند تا سرباری برای جامعه اسلامی درست کنند، بلکه با برده کردن اسرای کافر، آنها را به خدمت جامعۀ اسلامی می‌گرفتند و در فرهنگ جامعۀ اسلامی هضم می‌کردند و بعد از مدتی نیز با ایمان آوردن این برده‌ها به بهانه‌های مختلف آنها را آزاد می‌نمودند تا به عنوان مؤمنی با احترام به زندگی خود در جامعۀ اسلامی ادامه دهند یا به جامعۀ خود برگردند و اسلام و فرهنگ آن را به آنجا صادر کنند.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بانگ رحیل می آید

بانگ رحیل می آید ، سفری آغاز شده، سفری از خویشتن به سوی معبود ، سفر محرم؛

محرم ، یادآور حسین(علیه اسلام) و غلامان اوست۱؛ «الذین بذلو مهجهم دون الحسین»۲ یادآور کربلا، جایی که سیراب شده از خون خداست؛ «طِبتُم و طابَت الارضِ التی فیها دُفنتم»۳

هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند؛۴ داستان عروج ملکوتی حسین(علیه اسلام)  و یارانش، داستان «عرباً عربا» شدن «أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا به پیامبر»۵ داستان «احلی من العسل» گفتن نوجوانی سیزده ساله۶ داستان تاختن اسب‌ها بر تن خلیفه‌ی خدا روی زمین.

« لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ‏ حَرَارَةً فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً »۷ راز این جوشش که از نام حسین در قلب‌ها بپا می‌شود چیست؟

به قول شریعتی حسین: "ای آموزگار بزرگ شهادت" " ای که مرگ سرخ را برگزیدی" "تا عاشقانت را از مرگ سیاه برهانی" "تا با هر قطره خونت" " ملتی را حیاط بخشی و تاریخی را به تپش درآوری" " و کالبد مرده و فسرده عصری را گرم کنی" "وبدان جوش خروش امید دهی" " ایمان ما ، ملّت ما ، تاریخ فردای ما، کالبد زمان ما" "به تو وخون تو محتاج است."

عزای حسین(علیه اسلام) تلنگری بر دلهای بخواب رفته‌ی ماست؛ رژه‌ حماسی یاران او در مقابل یزیدیان زمان، طلب خون خواهی هابیلیان تاریخ و خلاصه همان فریاد بلند «لا تَخشی مِنَ الکُفار»۸ است؛  

آوینی می‌گفت: "حرم عشق کربلا ست و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته‌است و راه کربلا می‌شناسد و چگونه از جان نگذرد آنکس که می‌داند جان بهای دیدار است." "گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین ‌تر است؛ و نگو شیرین ‌تر، بگو بسیار بسیار شیرین ‌تر." "در ملکوت اعلا جز شهید زنده نیست و حیات دیگران اگر هم باشد به طفیل شهداست." "سوختن کمال عشق است اما آنها که سوختن پروانه در آتش شمع را کمال عشق می‌دانند کجایند که سوختن انسان در آتش عشق را به نظاره بنشینند؟" "سر مبارک امام عشق بر بالای نی رمزی است بین خدا و عشاق، که این است بهای دیدار."  "در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمی‌شود." "هنر آن است که بمیری، پیش از آنکه بمیراندت، مبدأ و منشأ حیات آنان‌اند که چنین مرده‌اند." "ای شهید! ای آنکه بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای! دستی برآر و ما قبرستان ‌نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش."

آخر این چه رازیست که برای فهم آن باید از جان خود گذشت، رازیست یا طلسمیست! طلسم نترسیدن از مرگ و جز در معرکه جنگ نمی‌شکند...

شهید طلسم شیطان را می‌شکند ، شهید می‌میرد قبل از آنکه بمیرانندش...

خون شهید فاتح قلب‌ها و حیات دهنده‌ جان‌هاست، خون شهید بیدار کنندة دلهای ما بخواب رفته‌گان است.



[1] رجز یکی از یاران امام حسین(علیه السلام)، می‌گویند ایرانی بوده، معمول اینگونه بود که هر کس به میدان می آمد نام و نصب خود را می گفت اما این یار با وفای حضرت نه نامی از خود و نه نسبش گفت و این رجز را خواند: « من کسی هستم که امیرم حسین است و چه امیر خوبی دارم.»

[2] آنان که خونشان را در راه حسین دادند.

[3] در زیارت نامه ی شهدا این را می خوانیم که پاک شدید (یا خالص شدید) و زمینی را که در آن دفن شده‌اید را نیز پاک گردانده‌اید و این زمین به برکت شما محترم شده است. طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً، فَیَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُمْ.

[4] جمله معروف سید شهیدان اهل قلم (شهید آوینی)

[5] چون همه اصحاب به شهادت رسیده و جز اهل بیت امام به جاى نماندند، علىّ بن الحسین علیه السّلام- که از همه مردم زیباروى‏تر و از نظر اخلاق از همه نیکوتر بود- از پدرش کسب اجازت کرد و امام وى را رخصت داد. امام نظر نومیدانه‏اى به فرزند افکند و چشمان مبارکش فرو هشت و بگریست. سپس فرمود:

 (اللّهم اشهد، فقد برز إلیهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک صلّى اللَّه علیه و آله، و کنّا إذا اشتقنا إلى نبیّک نظرنا إلیه)

«خداوندا! گواه باش، به تحقیق جوانى به جنگ و مبارزت شتافته که اشبه الناس از نظر خلقت و خلق و منطق به رسولت صلّى اللَّه علیه و آله مى‏باشد. هر گاه اشتیاق زیارت پیامبرت را مى‏یافتم او را مى‏نگریستم».

[6] می گویند قاسم سن کمی داشت و از جمله نیروهای سپاه حضرت به حساب نمی‌آمد، در شب عاشورا وقتی امام حسین شهادت هر یک از یاران را به او بشارت می‌دادند قاسم مشتاقانه انتظار شنیدن نام خود را داشت، وقتی حضرت نام همه را بردند از حضرت پرسید ایا من هم شهید می شوم؟ اینجا بود که حضرت او را محکی می‌زنند و می‌پرسند شهادت برای تو چگونه است؟ او پاسخ می دهد «شیرین تر از عسل» قاسم وقتی در روز عاشورا به میدان می‌رود رجز خود را چنین می‌خواند که «اگر من را نمی‌شناسید من فرزند حسن هستم (ان تنکرونی فانبن الحسن) و بعد از نبردی جانانه با دشمن به مقام شهادت میرسد.

[7] شور حسین و اشک بر حضرت هنگام یاد ایشان از نشانه‌های ایمان است. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) در کتاب وسائل الشیعه آمده است: «نَظَرَ النَّبِیُّ ص إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حِجْرِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ‏ حَرَارَةً فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ ع بِأَبِی قَتِیلُ کُلِّ عَبْرَةٍ قِیلَ وَ مَا قَتِیلُ کُلِّ عَبْرَةٍ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لَا یَذْکُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَکَى‏»

پیامبر (ص) به امام حسین(ع) می‌نگریسید و ایشان به سمت پیامبر می‌آمد، پیامبر(ص) حضرت را در آغوش خود نشاند و فرمودند برای قتل حسین حرارتی در قلب هر مومنی است که هرگز سرد نخواهد شد. سپس امام صادق(ع) فرمودند: پدرم فدای کشته اشک‌ها، از ایشان پرسیده شد که چه کسی کشته عشک‌هاست؟ حضرت پاسخ دادند هیچ مؤمنی امام حسین (ع) را یاد نخواهد کرد الا اینکه گریه کند.

[8] حضرت ابا الفضل (ع) وقتی از شریعه ی فرات خارج شدند و کافران شامی و کوفی با شمار زیادی اطرافشان را گرفتند خطاب به نفس خود شعاری دادند که ای نفس «لا تخشی من الکفار» ای نفس من مبادا در مقابل این کفار خشوع کنی.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حال هوای شهدا

حال هوای سکه و ارز، روزهای اخلاص و حال هوای شهدا را از یادمان برده، باید گذشتن از دنیا به آسانی، باید مهیا شد از بهر قربانی، سوی حسین رفتن با چهره خونین، زیبا بود این سان معراج انسانی...

 


دریافت
مدت زمان: 5 دقیقه 22 ثانیه 

  • حمید رضا باقری