شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

پارسال در راهپیمایی 22 بهمن ۹۷ از ابتدا تا انتهای راهپیمایی به کالسکه‌های بچه‌ توجه کردم.

 

 

چون در همان ایام خودم هم درگیر خرید کالسکه بچه بودم قیمت انواع کالسکه‌ها را می‌دانستم.

 

 

شاید حداقل ۱۰ تا ۱۲ کالسکه فروشی را در مناطق مختلف بالا و پایین شهر قم، سر زده بودم و بیش از نیمی از آنها بیشتر کالسکه‌هایشان چند میلیون قیمت داشت و عمدتا هم خارجی بودند! طبیعتا اگر مشتری نباشد نباید بیش از نیمی از کالسکه فروشی‌ها بیشتر کالسکه‌هایشان بالای چند میلیون می‌بود.

 

از آن مساله که بگذریم نکته جالب توجه برایم این بود که جز یک مورد که از دوستان ساختمان‌ساز و البته حزب‌الهی‌ام بود،  قیمت همه کالسکه‌هایی که در راهپیمایی وجود داشت، زیر یک میلیون‌ تومان بود.

 

 

به نظرم این خودش محک خوبی از جنس عمده حامیان انقلاب بود که جز در موارد نادری از متوسط جامعه و زیر متوسط هستند.

 

 

به تعبیر قرآن وقتی می‌خواهد از حضور حامیان نبی‌خدا در صحنه نیاز ولی خدا به آنها نام ببرد، دو مرتبه از تعبیر "أَقْصَى الْمَدینَةِ" یعنی حاشیه نشین‌های شهر یا به تعبیر خودمان جنوب‌شهری‌ها استفاده می‌کند.

 

 

🔹و جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلینَ (20 یاسین)

 

 

🔹و جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَةِ یَسْعى...(۲۰ القصص)

 

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

یکی از اساتیدم می‌گفت: به یکی از دوستان دانشجویم که می‌خواست برای ادامه تحصیلات و ادامه زندگی به اروپا برود، گفتم می‌روی و مطمأن باش که در مسائل دینی‌ات مثل مجالس و برنامه‌های مذهبی بسیار ضعیف خواهی شد.

بعد از چند سال همان بنده خدا از آلمان به من زنگ زد و گفت حاج‌آقا یادت هست آن مطلب را گفتی، امروز زنگ‌ زده‌ام بگویم نه تنها برنامه‌های مذهبی‌ام کم نشد بلکه اینجا منظم در برنامه‌هایی که در ایران نمی‌رفتم هم شرکت می‌کنم و هیائت و دعای کمیل رفتنم و... همه بهتر هم شده است.

از صحبت‌های استاد بنده که اختلافاتی در برخی تحلیل‌ها با ایشان داشتم این نتیجه گیری یا سوال مطرح می‌شد که پس لابد جامعه چندان هم بر فرد تاثیر ندارد یا اینکه برای دین‌دار بودن لازم نیست حتما در یک جامعه دینی حضور داشته باشیم.

 

بنده در مقابل نتیجه گیری و تحلیل ایشان عرض کردم ما باید در دین شناسی خودمان و اهمیت نقش "تحت ولایت چه کسی بودن" یک تجدید نظر کنیم و در مورد کسانی که در خارج مانده‌اند اما نه برای تحصیل و بازگشت به کشور یا به علت وجود مشکلاتی که امکان بازگشت به کشور برای آنها فراهم نیست، این روایت از کتاب کافی از امام صادق(ع) را خواندم که:

🔹«إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتْ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ إِنَّ اللَّهَ لَیَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتْ فِی أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً.»[۱]

🔸خداوند ابایی ندارد که عذاب کند امتی را که تحت ولایت کسی که ولی‌خدا و از سوی او نیست، دین‌داری و زندگی کرده است ولو در اعمالش پاک و متقی باشد

و خداوند ابا می‌کند از اینکه عذاب کند امتی را که تحت ولایت کسی که ولی خدا و از سوی اوست، دین‌داری و زندگی کرده اگرچه در اعمالش ظالم و گناه‌کار باشد.

 

و همچنین به این روایت از امام صادق(ع) استناد کردم که:

🔸«هرکس حقوق بگیر بنی‌عباس که ظالمان زمان ایشان هستند بشود و اسم او در دفتر اداری آنها ثبت باشد خداوند در روز قیامت او را بصورت خنزیر یعنى خوک محشور خواهد کرد.»

🔹«مَنْ سَوَّدَ اسْمَهُ فِی دِیوَانِ الْجَبَّارِینَ [مِنْ] وُلْدِ فُلَانٍ حَشَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ خِنْزِیراً.» [۲]

 

یکی از اساتید دیگرم که از مبلغان بین المللی نیز هستند، در صحبت‌هایشان به مدعی آن دانشجو، صحه می‌گذاشتند و می‌گفتند که بسیاری از کسانی که به خارج از کشور مسافرت می‌کنند نه تنها برنامه‌های مذهبی گروهی آنها کم نمی‌شود بلکه بیشتر هم می‌شود اما با تحلیلی متفاوت از تحلیل اول.

🔹امور فرهنگی اگرچه به مرور زمان و اندک اندک تولید و زایل می‌شوند اما نهادینه شدن و همچنین زایل شدن برخی امور در فرهنگ و هویت یک جامعه گاهی به دهه‌ها و یا قرن‌ها طول می‌کشد.

🔹جامعه ایران از جوامعی است که برخی عقاید و رفتارهای مذهبی بعد از قرن‌ها نه تنها در آن به فرهنگ عمومی تبدیل شده است بلکه بخشی از هویت این مردم شده است.

🔹معمول افرادی که از کشور خود به کشورهای دیگر هجرت می‌کنند به راحتی در فرهنگ کشور جدید پذیرفته نمی‌شوند و هرچقدر هم که تلاش کنند آخر یک غریبه هستند و همیشه به چشم یک فرد خارجی به آنها نگاه می‌شود، به همین علت این افراد برای هویت بخشی به خود و احساس شخصیت داشتن، تلاش می‌کنند مسائلی که از هویت‌های فرهنگی و اجتماعی کشور اصلی آنها است را زنده نگه دارند از جمله این امور نیز مراسمات مذهبی اجتماعی آنها است که در کشورشان به بخشی از هویت اجتماعی آنها تبدیل شده است.

🔹شاید برخی از این افراد در کشور خودشان که بودند هم به مجالس مذهبی نمی‌رفتند اما در خارج از کشور چون نیاز به هویت بخشی به خود پیدا می‌‌کنند، به این مجالس می‌روند، چون این امور به آنها احساس شخصیت و هویت می‌دهد.

......................................

📝 منابع:

[۱] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ۱، ص: ۳۷۶.

[۲] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال؛ ص: ۲۶۱و  بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ۷۲، ص: ۳۷۲.

دریافت

مدت زمان: 35 ثانیه 

مراسم دعای توسل زنان ایرانی خارج از کشور

...........................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

دیشب با یکی از دوستان اصلاح‌طلبم صحبت می‌کردم، گفت: "دیدی نجفی چه آبرویی از اصلاح‌طلب‌ها برد!"

گفتم: بگذریم از من می‌شنوی وارد این ماجرا نشو و اصلا نظری نده که چه شده، واقعا معلوم نیست چی شده چی نشده، بحث آبرو و جان چند نفر در میان است و تا دادگاه رای قطعی نداده من جرأت ندارم هیچ حرفی بزنم و...

ساعتی بعد نزد یکی از دوستان حزب‌الهی بودم و باز او بحث نجفی و خبری که منتشر شده را باز کرد، به او گفتم نقد ما به جریان اصلاح طلب و ورود ما اصلا از این جنس نیست، نقد ما به اندیشه و رفتار کلی این جریان است و تنزل دادن چالش ما با این جریان به این مباحث در واقع باختن قافیه است و...

اما امروز دیدم که ظاهرا دوستان اصلاح‌طلب هم جارچی گرفته‌اند که "ایها الناس با تقوا باشید." "به این مساله ورود نکنید،" "آبروی یک نفر است،" "اشتباه یک نفر را داد نزنید" و خلاصه استفاده ابزاری‌ دوستان از اخلاق و تقوا دوباره گل کرده و می‌گویند این ماجراها را سیاسی نکنید و این ماجرا ربطی به اصلاحات و... ندارد.

 

بله نباید به این ماجرا ورود کرد، ولی:

🔹وقتی اسم آن مداح معروف را گذاشتید "فلان هفتیر کش" تقوا و اخلاق کجا بود؟!

یک عده شروع کرده بودند به تعقیب این بنده خدا و او برای ترساندن آنها از فاصله بسیار زیاد، یک تیر هوایی شلیک کرده بود اما شما می‌گفتید حالم از این آدم بهم می‌خورد! می‌خندیدد و می‌گفتید این هم مداحشان که برایشان مناجات می‌خواند!

🔹 وقتی فلان قاری قرآنی که در بیت رهبری "یک یا اصلا چندبار" قرآن خوانده بود، خطایی انجام داد، سریع برای ربط دادن ماجرا به اغراض سیاسی اسم او را گذاشتید "مداح بیت رهبری" و وقتی هنوز معلوم نشده بود چه اتفاقی افتاده و اقراری هم در میان نبود و قضیه روشن نبود، تیتر می‌زدید تجاوز مداح بیت رهبری ...

🔹 شما که وقتی رهبری یک نفری را یک جا تأیید کرده بود و آن فرد بعدا خاطی از آب در می‌آمد، بازی را سیاسی می‌کردید و آسمان را به ریسمان می‌بافتید، حالا هم بدانید آقای نجفی از بالاترین سرمایه‌های شماست، کسی که نمایندگان شورای شهر تهران که با شعار "تکرار می‌کنم‌ها" رای آورده‌اند و هیچ فیلتر شورای نگهبانی هم نداشته‌اند، او را برای تقریبا مهم‌ترین کار اجرایی کشور بعد از ریاست جمهوری یعنی شهرداری تهران انتخاب کرده‌اند، اگر این اتفاق برای یکی از افراد مورد حمایت جریان حزب‌الهی رخ داده بود رسانه‌هایی که شما دنبال می‌کنید چه می‌کردند؟

📌بله اخلاق را خواهشا سیاسی و ابزاری نکنید و همیشه با اخلاق باشید...

 
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 40 ثانیه
بی‌اخلاقی دقیقا یعنی همین...
یعنی به جرم قاتل بودن و اعتراف به قتل وارد اداره اگاهی شوی لبخند بزنی و ملت جلو تو خم و راست بشوند!
بی‌اخلاقی یعنی اشرافیت سیاسی پر رو و متکبر...
بی‌اخلاقی یعنی تعظیم و تکریم نجفی در این شرایط...
ای کاش هیچ وقت این فیلم از صدا و سیما پخش نمی‌شد.
...............................
به این نکته هم باید دقت داشت که پلیس در گزارش خود گفت که مجرم برای اعتراف به اداره پلیس نرفته بلکه خودشان او را در خیابان دستگیر کرده‌اند.
 
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه 
اعتراف به قتل اما کاملا محترمانه...
مرگ بر این اشرافیت سیاسی متکبر و پر رو...
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی به عنوان زعیم جهان تشیع در ۸ فروردین ۱۳۴۰، از بحث‌های جدی جامعه، انتخاب مرجع بعد از ایشان بود.

 

 

از مراجع عراق آیات عظام: "سید عبدالهادی شیرازی"، "سید محسن حکیم"، "سید محمود شاهرودی" و "سید ابوالقاسم خویی" مطرح بودند.

 

 

از مراجع ایران در مشهد "آیت الله میلانی" در تهران "آیت‌الله سیداحمد خوانساری" و در قم نیز آیات عظام "سیدمحمدرضا گلپایگانی"، "سیدکاظم شریعتمداری"، "شیخ عبدالنبی عراقی"، "سیدشهاب‌الدین نجفی"، "شیخ محمدعلی اراکی" و "امام خمینی" مطرح بودند.

 

 

ماجرای فرار حضرت امام از مرجعیت حکایت‌های مفصلی دارد که ذکر آن را به تقدیر و توفیق آینده خواهم سپرد. اما از جالب‌ توجه ترین حکایت‌های آن برهه از زمان دخالت کنسول‌گری آمریکا در هدایت جریان مالی حوزه و نیز اطلاعات دقیق آمریکایی‌ها از عملکرد شخصیت‌های مؤثر این ماجرا است.

 

 

 

 

 

حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نقل می‌کنند:

 

 

🔹«حدود یک سال پس از فوت آقاى بروجردى "آیت‌اللَّه سیدعبدالهادى" هم فوت کردند. در جریان فوتشان من در اصفهان بودم و منبر مىرفتم. میزبان من آقاى "حاج ابوالقاسم کوهپایى" بود که موقعیت خوبى در اصفهان داشت و مرجع وجوهات در بازار بود و به اصطلاح از کسانى بود که در مرجع سازى بی‌نقش نبود. چون زودتر و بیشتر شهریه دادن باعثِ جلب توجه عامه مردم و طلاب بود و جذب وجوهات شرعى ....

 

 

🔹روزى آقاى کوهپایى به من گفت که کنسولگرىِ امریکا در اصفهان، او را می‌خواهند؛ پسر ایشان هم که در آمریکا تحصیل می‌کرد و تازه تحصیلاتش تمام شده بود و انگلیسى می‌دانست، نقش مترجم را براى ایشان داشت؛ و می‌پرسند که شما شهریه را به چه کسى خواهید داد؟ جواب می‌دهد: «باید صبر کنیم ببینیم چه کسى مرجع می‌شود، تا شهریه را بدهیم به او.»

 

 

🔹یادآورى این مطلب سودمند است که پیش از این واقعه امام مدتى اصفهان بودند و آقاى کوپایى با ایشان رابطه پیدا کرده بود و خلاصه امام را پسندیده بود که همین هم شاید از چشم آنها مخفى نبود؛ در هر صورت، او چنین پاسخى به آنها داده بود؛ اما قانع نشده بودند و گفته بودند: "شما در جریان فوت آقاى بروجردى، در عراق بودید. از آنجا تلگراف کردید که شهریه را به اسم آقاى حکیم بدهند. پس اینطور نیست که صبر کنید و شهریه را به هرکس رئیس شد بدهید."

 

 

🔹 از این برخورد و گفت‌وگو به‌خوبى روشن می‌شود که در زمان رژیم پهلوى سفارت آمریکا تا چه حد مسائل داخلى ایران را زیر نظر داشت.» [۱]

 

 

..........................................

 

 

منبع:

 

 

[۱] کارنامه و خاطرات، دوران مبارزه، صص: ۱۱۶-۱۱۷.

 

 

...........................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اعلام مرجعیت

 

چندی پیش بزرگواری که بنده به قدر یک استاد سال‌ها از ایشان استفاده کرده و خدمتشان ارادت هم دارم، در نقد حوزه قم گفته بودند: «من شینده‌ام هفتصد، هشتصد رساله در قم می‌خواهند بدهند، ما اصلا هفتصد تا مرجع می‌خواهیم؟ اینجوری کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید شروع شده، این که کاری نشد؟»

 

 

بنا به آمار منتشر شده در کل کشور ما ۶۹۱ درس خارج بیشتر نداریم که ۴۶۰ درس در قم، ۹۶ درس در مشهد، ۴۳ درس در اصفهان، ۳۴ درس در تهران و بقیه در سایر شهرها است که فهرست آن را از این لینک می‌توانید ببیند.

نهاد مقدس مرجعیت شاید تنها نهاد قدرت‌مند اجتماعی بوده و هست که نه با کودتا و نه با تبلیغات و پول و خلاصه هیچ کدام از این عناوین تحصیل نشده است.

 

 

در حوزه علمیه تا علمیت فراوان فردی تجلی نیابد، هیچ جایگاه و اعتبار خاصی به کسی داده نمی‌شود، برای اینکه کسی بتواند مرجع شود باید سال‌ها درس خارج داشته باشد و حداقل یک یا دو نسل شاگرد و استاد در درس او حاضر شوند و این یعنی شاید تعداد مدرسین خارجی که در آینده بخواهد احتمال مرجعیت آنان هم مطرح باشد به تعداد انگشتان دو دست نمی‌رسند؛

 

 

شاید تا کنون دشمنان توانسته باشند با نفوذ از طریق نزدیکان، مرجعی را منحرف کنند اما هیچگاه نتوانسته‌اند با نفوذ یا تبلیغات مرجع سازی نمایند، چون این تنها نهادی است که عمده مبلغین و مخاطبین آن تنها از مسیر "حجت شرعی" عمل می‌نمایند و اصلا برای رسیدن به "حجت شرعی" است که به دنبال آن می‌روند.

 

 

از همه اینها نیز که بگذریم در مرجعیت و یا لااقل زعامت زعمای شیعه همیشه یک معادله معکوس وجود داشته است که تا کسی از مرجعیت فرار نمی‌کرد، مرجعیت به او روی نمی‌آورد.

 

 

🔹در دوران ابتدای زعامت آیت‌الله بروجردی با اینکه ایشان زعیم قم شده بودند اما هنوز مرجعیت و زعامت شیعه در دست "آیت‌الله شیخ ابوالحسن اصفهانی" در نجف بود. تا قبل از رحلت "آشیخ ابوالحسن"، آیت‌الله بروجردی با اینکه فضلا و شاگردان اصرار داشتند که ایشان رساله خود را منتشر نمایند اما امتناع می‌کردند و می‌فرمودند: ؛آقای اصفهانی رئیس است؛ و مردم را به ایشان ارجاع می‌دادند.[1]

 

 

🔹 مرحوم آیت‌الله فاضل و آیت‌الله  استادی نقل می‌کنند: «آیت‌الله بروجردی می‌فرمودند: من برای رسیدن به مقام مرجعیت یک قدم هم برنداشته‌ام.»[2]

 

 

🔹آیت‌الله شیخ علی پناه اشتهاردی نقل می‌کنند: «آیت‌الله بروجردی می‌فرمودند: من آن زمان‌ها که اصفهان بودم تعدادی از شاگردانم در آذربایجان بودند. بعدها دیدم این آقایان از آذربایجان نامه‌ای نوشته‌اند که: «چون شما را اعلم می‌دانیم برخود لازم دیده‌ایم مردم را به شما ارجاع دهیم. رساله‌های عملیه خودتان را به این ناحیه بفرستید.» من در جواب نوشتم: «کار شما درست نیست. من نه رساله می‌فرستم و نه به چنین کاری رضایت دارم، زیرا مردم هم اکنون مرجع تقلید دارند و تقلیدشان هم بر طبق موازین شرعی محکوم به صحت است. چه وجهی دارد که شما مردم را به دیگری ارجاع دهید؟»[3]


منابع:

[1] ر.ب: اباذری، عبدالرحیم، خاطرات حضرت آیت‌الله احمدی میانجی، چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰ش، ص: ۱۳۴.

 

 

[2] احمدی، مجتبی، و دیگران، چشم و چراغ مرجعیت (مصاحبه‌های ویژه مجله حوزه با شاگردان آیت‌الله بروجردی)، قم، دفتر دبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم مرکز انتشارات، ۱۳۷۹، ص: ۱۵۶ وص: ۲۹۰.

 

 

[3] همان، ص: ۲۰۰.

 

 

...........................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

دیروز در مسجد پیرمردی برای شادی روح حضرت امام(ره) و سلامتی رهبری طلب صلوات کرد.

 

 

بلا فاصله "بنده خدایی" با لحن و نحو اعتراض آمیزی به نحوی که طلب صلوات او هنوز تمام نشده بود، برای سلامتی امام زمان(عج) طلب صلوات کرد؛

 

 

خیلی از "آقا ظهور کن‌ها" هم چنین است، نه واقعا از سر دل‌تنگی برای حضرت حجت است بلکه تیکه‌ای است به جمهوری اسلامی، خیلی از خیرخواهی‌ها هم چنین است.

 

 

گاهی این خیرخواهی از زبان دشمن است و مردم زودتر می‌فهمند که پشت صحنه آن چیست، گاهی هم از زبان به ظاهر دوستان معمولا جاهل است اما پشت صحنه آن همان دشمنان هستند و معمولا هم دشمن از این طریق وارد می‌شود و مردم نیز این طریق فریب می‌خورند.

 

 

ماجرای یکی از این خیرخواهی‌ها را استاد "علی صفائی حائری" در خاطرات خود نقل می‌کند، البته در این خاطره معلوم است دشمنان به کاه‌دان ‌زده‌اند:

 

 

🔹یکى از اساتید ما مى‌گفت: «تازه آقاى بروجردى را به قم آورده بودند و من در کاظمین بودم. فرصتى برایم پیش آمد تا به دیدن یکى از آقایان بروم. به در خانه او که رسیدم، دیدم چند نفر با موهاى بور و چشمان آبى از خانه‌اش بیرون مى‌آیند! به داخل خانه رفتم و گفتم. فلانى هستم از فلانجا.

 

 

🔹همین که این حرف را زدم، ایشان در حالى که چشمش هم خوب نمى‌دید، طورى بلند شد و جلو آمد که بخارى جلوى پایش را انداخت و مرا در بغل گرفت که آب در کوزه و ما گِرد جهان مى‌گردیم! من نشستم.

 

 

🔹ساعتى که آنجا بودم از من سؤالاتى کرد که با آقاى بروجردى چطورید؟ چه قدر رفت و آمد مى‌کنید؟ چه طور هستید؟ چه طور نیستید؟ همین که فهمید رابطه ما رابطه خیلى نزدیکى نیست، گفت ما از فلان سفارت پول بى‌حساب در اختیار شما مى‌گذاریم تا در برابر فلانى حوزه تشکیل دهید. به همین راحتى! من رفته بودم براى دیدنش، ولى او بدون هیچ حسابى، بدون هیچ ارزیابى و بدون دریافت هیچ اطّلاعاتى که من کى‌ام، چى‌ام، چه کاره‌ام، رابطه دارم یا ندارم، به من گفت: شروع کن به برنامه‌ریزى!

 

 

🔹به او گفتم چرا این کار را مى‌کنید؟! گفت: براى این که آقاى بروجردى به فضلا، به فلانى و فلانى نمى‌رسد. گفتم خب، همین امکانات را شما بین آنهایى که ایشان نرسیده‌اند پخش کنید، شما از آنها نگهدارى کنید و کسرى‌ها و کمبودهاى ایشان را شما جبران کنید.

 

 

🔹تا این جمله را که گفتم، خودش را باخت و به من گفت: پس من انشاءاللَّه بعداً با شما تماس مى‌گیرم.»

 

 

........................................................

 

 

 

📝 منبع: صفایى حائرى، على، مشکلات حکومت دینى، چاپ: اول، قم، لیلة القدر، ۱۳۸۸ ش، صص: ۲۰۶-۲۰۷.

 

 

 

 

...........................................................

  • حمید رضا باقری