شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۵۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

📝 شاید ظرفیت مطرح کردن مطالبی‌ که می‌خواهم بگویم برای بسیاری هنوز وجود نداشته باشد، شاید نوشتن این مطلب موجب تهمت‌هایی شود و برخی ما را معترف به هم جبهه بودن با داعشی‌ها کنند اما وظیفه خود را در بیان حقایق می‌دانم.

 

📝 در جلسه‌ای بودیم که می‌گفتند: «خدا کافرانی بزرگ‌تر از داعشی‌ها ندارد و بدتر از اینها نداریم»

این بحث‌ها موجب شد دل به دریا بزنم و سخن بگویم.

 

📝 ما در شناخت داعش یا القائده و... اطلاعاتمان بسیار بسیار ناقص است و تصورات اشتباهی داریم، من پیشنهاد می‌کنم شما در اینترنت سرچ کنید و «وصیت نامه بن‌لادن» را مطالعه کنید. شاید باور نکنید ولی نعوذ بالله فکر می‌کنید کسی مثل امام خمینی این وصیت نامه را نوشته باشد.

 

👈🏻 قسمت‌هایی از وصیت نامه را اینجا می‌آورم:

«عشق به جهاد و مرگ در راه خدا ثروتی است که خداوند در من قرار داده و آثار شمشیر در تمامی قلب من نقش بسته و اگر هر مسلمانی از خودش این سوال را بپرسد که چرا امت ما به این مرحله از شکست و خواری رسیده است، جوابش بدیهی است چرا که این امت چشم به متاع دنیا دوخته و کتاب خدا را کنار گذاشته، در حالی که ما نباید مانند یهود و نصاری دل به دنیا و لذت‌های بی‌ارزش آن و مسائل مادی ببندیم چون عشق به مرگ در راه خدا در قلب‌های ماست. قلب من و قلب برادران مجاهدم زمانی که می‌دیدیم امت ما در شرق و غرب نسبت به کشتار و عذاب زنان و مردان و فرزندان مستضعف سکوت اختیار کرده‌اند، به درد می‌آمد. علت این وضع امت ما این بود که از مرگ در راه خدا ترس داشتند و تنها ما بودیم که به مبارزه پرداختیم.»

 

📝 ما وقتی در مورد داعش یا القائده قضاوت می‌کنیم امروز آنها را نباید ببینیم، دیروز آنها و عشق و علاقه آن‌ها به انقلاب اسلامی و جهاد و مبارزه با آمریکا را هم ببینیم و نقش خود در اینکه چه شد آنها به مرور و خصوصا بعد از جنگ صدام با آمریکا و موضع‌های انفعالی پی‌درپی ما نسبت به آمریکا و عملکرد ضعیف در مدیریت نیروهای مذهبی اهل سنت و در آخر باز شدن میدان برای فعالیت سعودی‌های وهابی را هم ببینیم.

 

📝به نظر حقیر شبیه‌ترین کسان به داعشی‌های امروز، خوارج زمان امیر المومنین هستند. در تمام فرقه‏ها معتقدتر و کوشاتر از خوارج نبود و نیز آماده‏تر براى مرگ از آنها یافت نمى‏شد. به قول شهید مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی: «یکى از آنان نیزه خورده بود و نیزه سخت در او کارگر افتاده بود، به سوى قاتلش پیش مى‏رفت و مى‏گفت: خدایا! به سوى تو مى‏شتابم تا خشنود شوى. وقتى امیرالمؤمنین، ابن عباس را فرستاد تا اصحاب نهروان را پند دهد، ابن عباس پس از بازگشتن، آنها را چنین وصف کرد: «لَهُمْ جِباهٌ قَرِحَةٌ لِطولِ السُّجودِ وَ ایْدٍ کَثَفَناتِ الْابِلِ عَلَیْهِمْ قُمُصٌ مُرَحَّضَةٌ وَ هُمْ مُشَمِّرونَ»‏، دوازده هزار نفر که از کثرت عبادت پیشانیهایشان پینه بسته است، دستها را از بس روى زمین‌هاى خشک و سوزان زمین گذاشته‏اند و در مقابل حق به خاک افتاده‏اند، همچون پاهاى شتر سفت شده است؛ پیراهن‌هاى کهنه و مندرسى به تن کرده‏اند اما مردمى مصمّم و قاطع.

اما همین على علیه السلام وقتی می‌خواهند در مورد آنها قضاوت کنند می‌گویند:

«لا تَقْتُلُوا الْخَوارِجَ بَعْدى فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَاخْطأَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْباطِلَ فَادْرَکَهُ‏.» خوارج را از پس من دیگر نکشید، زیرا آن کس که حق را مى‏جوید و خطا رود همانند آن کس نیست که باطل را مى‏جوید و آن را مى‏یابد.

یعنى اینها با اصحاب معاویه تفاوت دارند. اینها حق را مى‏خواهند ولى در اشتباه افتاده‏اند، اما آنها از اول حُقه باز بوده‏اند و مسیرشان مسیر باطل بوده است. بعد از این، اگر اینها را بکشید به نفع معاویه است که از اینها بدتر و خطرناکتر است.

 

👈🏻 خلاصه اینکه نبرد ما با نیروهای جهادی مثل القاعده نبردی سخت و به تعبیر رهبری برادر کشی است.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

خرید کالای داخلی

در خاطرات شفاهی انقلاب می‌خواندم که در مجلس شورای ملی در زمان رضاخان بحثی در مجلس مطرح می‌شود تحت این عنوان که مشروبات الکلی در کشور تولید نشود و قانون منع تولید مشروبات الکلی به تصویب برسد در این ماجرا همه در تایید این قانون صحبت می‌کنند و کسی خاصی مخالفت نمی‌کند اما شهید مدرس به عنوان مخالف به پشت تریبون مجلس می‌روند و می‌گویند من با تصویب این قانون مخالف هستم!


همه از ابراز مخالفت شهید مدرس تعجب می‌کنند و می‌گویند آقای مدرس شما کسی هستید که به عنوان نماینده علمای نجف در مجلس حاضر شده‌ای برای نظارت بر اسلامی بودن قوانین، اگر یک نفر در مجلس باشد که مسلما بتوان آن را به عنوان فقیه و مجتهد اسلام معرفی کرد، شما هستیدِ؛ حالا چه شده است که وقتی نماینده‌های ملی‌گرا و یا نماینده‌هایی که حتی مذهبی هم نیستند با این قانون موافقت می‌کنند اما شما مخالفت می‌کنید.

شهید مدرس در پاسخ می‌گویند: بله من مخالف هستم. من می‌گویم اگر شما مرد هستید قانون منع مصرف مسکرات را به تصویب برسانید اما تا وقتی که قانون منع مصرف مسکرات به تصویب نرسد قانون منع تولید مسکرات برای ما فایده‌ای ندارد.

می‌گویند چرا؟

شهید بزرگوار مدرس که یک مجتهد مسلم است کسی که اسلام شناس است با مصالح و مفاسد جامعه آشنا است پاسخ می‌دهد: اگر ما مسکرات را در داخل کشور تولید نکنیم در حالی که مصرف آن وجود دارد این مسکرات از کجا می‌آید؟ از اروپا، از کشورهای خارجی وارد می‌شود، شما می‌خواهید چرخ‌های صنعت آنها بچرخد و آنها بروند سرکار؟ 

من می‌گویم اگر قرار است مسکرات هم در کشور مصرف شود بهتر است تولید آن هم دست خودمان باشد و ایرانی برود سرکار، اگر قرار است مشروبات هم مصرف کنیم باید خودمان آن را تولید کنیم.۱


این حرف را همه علمای دلسوز، کسانی چون شهید مدرس و شهید نواب و آقانور الله اصفهانی و... در طول سال‌های مختلف و دوره‌های مختلف حتی دوره طاغوت می‌زدند که ایرانی باید کالای ایرانی مصرف کند.


در خاطرات علما می‌خواندم که آنها حتی بر روی اینکه جنس لباس‌هایشان از پارچه ایرانی باشد دقت داشتند. در خاطرات شرکت بین المللی تاسیس شده توسط حاج آقا نور الله اصفهانی۲ می‌خواندم که تقیدات خاصی داشتند که حتما باید از محصولات ایرانی حتی کاغذ و قلم ایرانی استفاده شود.

تصویری از شهید نواب هست که با افتخار یک فانوس در جمعیت بلند کرده است و به مردم می‌گوید این یک محصول خوب ایرانی است که خودمان تولید می‌کنیم، اگر بخواهیم می‌توانیم و...


علما این حرف‌ها را که ایرانی باید سعی کند تا جایی که می‌تواند کالای ایرانی مصرف کند چون این به سود خودمان و عزت خودمان را به دنبال دار ، آن زمان که حکومت شاهنشاهی بود می‌زدند، امروز هم می‌زنند، جوان ایرانی وقتی سرکار رفت وقتی پول داشت ازدواج هم می‌کند دنبال بزهکاری هم نمی‌رود وقتش را هدر نمی‌دهد. وقتی سرمایه داشتیم وقتی خودمان کالا تولید می‌کردیم دیگر کسی نمی‌تواند به ما فشار بیاورد که اگر فلان کار را نکردی تحریمت می‌کنیم. اگر می‌خواهیم آقای خودمان باشیم باید کالای ایرانی مصرف کنیم.


کسی نمی‌گوید کالای بد ایرانی مصرف کنید، کلای خوب ایرانی را مصرف کنیم، خیلی از کالاهایی است که مشابه خارجی آن هیچ کیفیت بهتری ندارد اما فقط برای کلاس گذاشتن می‌رویم و خارجی آن را می‌خریم. 

مثلا بسکویت خارجی، مواد شوینده و بهداشتی خارجی، لوازم التحریر و پوشاک خارجی، وسایل آشپزخانه خارجی و...


چرا کاری نمی‌کنیم که مشکلاتمان حل شود مگر کشورهای جنوب شرق آسیا مثل کره و ژاپن چه کردند؟! کشورهای اروپایی چه کردند؟! غیرت به خرج دادند و از کالای خودشان حمایت کردند. ما اگر می‌خواهیم بی‌کاری و مشکلات ناشی از آن حل شود کافی است که روزانه یک کالای خارجی که می‌خریم در عوض آن کالای ایرانی بخریم. این آمار و مقایسه را در برنامه اقتصادی پایش که شب‌ها می‌آید انجام می‌داد که اگر چنین شود مشکل بی‌کاری ما حل می‌شود این کار سختی است؟! فقط باید غیرت به خرج بدهیم.


 عزیزان به منزل خود بروید، به وسایل زندگی خود نگاه کنید، ببینید کدام یک از آنها کالای خارجی است که می‌توانید آن را با کالای ایرانی مشابه و مرغوب جایگزین کنید و به خاطر آینده خودمان و بچه‌هایمان و اسلاممان و عزت‌مان دیگر از آن کالای خارجی استفاده نکنیم.



[1] گذری و نظری بر خاطرات زندگی حجة الاسلام و المسلمین حاج میرزا محمد علی معزالدینی به کوشش محمد علی کریمی نیا، چ اول قم نشر کوثر ادب 1384

[2] این عالم بزرگوار با فرو رفتن کشور در باتلاق فقر و وابستگی در دوره قاجار، با تأسیس مؤسسه‌های اقتصادی مردمی اقدام به تقویت بنیه اقتصادی مردم کردند. شرکت اسلامیّه یکی از این مؤسسه‌ها بود که هر ایرانی می‌توانست از یک تا ده هزار سهم در این شرکت خریداری کند و بیگانگان حق خرید یا نگاهداری سهامش را نداشتند. در اساسنامه این مؤسسه آمده بود: «این شرکت به کلی از داد و ستد متاع خارجه ممنوع است. فقط همِّ خود را صرف ترقّی متاع داخله و آوردن چرخ و اسباب و کارخانجات مفید خواهد نمود و حمل متاع داخله به خارجه بر حسب اقتضا و به موقع خود در کشیدن راه شوسه و آهن اقدام خواهد کرد.» (نجفی، ‌موسی، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانى، صص 53-67) این سازمان بزرگ اقتصادی در لندن، کلکته، بمبئی، قاهره، استانبول، بغداد، مسکو و بادکوبه نمایندگیهایی تأسیس کرد و در راه سازندگی کشور گام‌های بلندی برداشت. (همان، صص 111-113)


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 اعتقادی که بدون عمل باشد اصلا اعتقاد نیست باد هواست.

📝 برخی می‌گویند سخن گفتن از مسائل اعتقادی برای کودکان سخت‌تر است تا بزرگان، اما باید گفت شاید بیان مطالب با زبان کودکانه سخت باشد اما پذیرش آنچه که کودکان می‌فهمند برای آنها خیلی راحت‌تر است تا بزرگ‌ها، چون بچه‌ها مثل بزرگ‌ها هزاران عامل خارجی که موجب شود نخواهند چیزهایی را بفهمند، ندارند.

 

👈🏻البته این خاصیت ادمی است که حتی در فهمیدن و نفهمیدنش هم سود و زیان ظاهریش را لحاظ می‌کند. بچه‌ها هم لابد خبر ندارند که ماجرا چیست که راحت به حرف‌ها گوش می‌کنند و اگر آن را درست دیدند قبول می‌کنند.

 

📝 از نوجوان‌های مسجدمان پرسیدم: بچه‌ها شنیده‌اید که خدا می‌گوید من شما را از گِل آفریده‌ام، گفتند بله. گفتم: دستتان را جلو بیاورید، این کجایش از گِل است؟

⁉️همه ماندند چه بگویند؟

مُهری در دستم بود به آنها نشان دادم و گفتم ما اگر بخواهیم از گل چیزی درست کنیم، فوقش می‌شود این مهر.

یا اگر زرنگ‌باشیم می‌توانیم یک کوزه درست کنیم.

بعد هم شیشه مسجد را نشان دادم و گفتم بچه‌ها این شیشه را می‌بینید این هم یک جورهایی از جنس گِل است. 

اگر خیلی عالم و توانمند باشیم می‌توانیم از گِل شیشه هم درست کنیم. باید در کوره پخته شود و مراحل خاصی روی آن انجام شود تا بشود شیشه. اما فوق توان ما برای ساختن چیزی از گل چیزهایی در همین حد است.

 

📝بچه‌ها تا حالا به هلو دقت کرده‌اید، یک میوه شیرین، زیبا آب‌دار، که این هلو هم از گل ساخته می‌شود، جالب هم این است که خدا با قدرت و علمی که دارد از گل این همه میوه و گیاه و... درست می‌کند، ما را هم مثل همین هلو از گل درست کرده است.

👈🏻فرق خدا با ما این است که قدرت ما حد و حدود دارد ما تا یک حدی بیشتر را نمی‌توانیم درست کنیم و آن هم چیزهای ساده، ولی خدا هرچه بخواهد با هر زیبایی و رنگ و طعم خلق می‌کند. این گیاه‌ها، این میوه‌ها، همه معجزه‌هایی دائمی هستند که خدا را به ما نشان می‌دهند ولی ما به آن‌ها دقت نمی‌کنیم.

 

⁉️می‌دانید معجزه یعنی‌چه؟ هر کدام از بچه‌ها چیزی جواب دادند.

معجزه یعنی کاری که هچ انسانی نمی‌تواند انجام دهد و خدا برای اثبات خودش یا اینکه چیزی مربوط به او است به ما آن را نشان می‌دهد.

کدام یک از شما است که بتواند با آب و خاک یک هلو درست کند با این رنگ و طعم و...

 

👈🏻یکی از بچه‌ها گفت: من می‌توانم! گفتم چجور؟ گفت یک هسته هلو در گِل می‌کارم بعد از چند وقت می‌شود هلو.😄😅.

 

👈🏻جواب خوبی بود و فضا را برای حرف‌های بیشتر فراهم کرد.

اگر این هسته را از تو بگیرم باز هم می‌توانی؟

کلی که هنر می‌کردی، ساعت‌ها وقت می‌گذاشتی، تهش یک هلوی گلی بی‌رنگ و طعم درست می‌کردی.

اینکه این کار یک کار غیر طبیعی است و تبدیل کردن گِل به هلو، یک کار هوشمندانه و بسیار بسیار سخت است. اینکه شما هم فقط همین یک راه را برای تبدیل کردن گل به هلو می‌شناسی و کار خاصی هم برای این کار خیلی سخت انجام نمی‌دهی، نشان می‌دهد، شما نیستی که هلو را درست می‌کنی بلکه شما فقط شرایط درست شدن آن را آماده می‌کنی.

شرایطی که خدا برای خلق کردن او شرط کرده است.

 

📝 خلاصه تبدیل گل به هلو و این همه چیزهای دیگر کار یک موجود هوشمند و توانمند است که قدرتش نا محدود است و هرچه بخواهد از چیز ساده‌ای مثل گِل درست می‌کند: هلو، خیار، طالبی و...

👈🏻«خدا همان موجود قدرت‌مند نا محدود است.»


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در دید و بازدید‌های عید متوجه شدم که بسیاری از نزدیکانم شبهات متعددی در ذهن دارند که فرصتی برای مطرح شدن آن‌ها و صبحت در موردشان پدید نیامده است.

یکی از نکاتی که در بیشتر بحث‌ها و صحبت‌ها بود زاویه نگاه به دنیا بود، از آنجا که زاویه نگاهمان به دنیا تطابق نداشت به همین علت نتایجمان نیز متفاوت بود.

تا آخرین روز تعطیلات بهترین راه را برای اصلاح زاویه نگاه به دنیا را این می‌دانستم که جایگاه دنیا را به عنوان مزرعه آخرت تبیین کنم و به مخاطب بگویم که این دنیا محل گذر است به آن به چشم استقلالی نگاه نکن؛ در دنیا باید از شرایط موجود بهترین استفاده را برای کسب بهترین آخرت کنی.

اما در مسیر بازگشت به قم، هنگام گوش کردن به صوت یکی از اساتید به این نتیجه رسیدم که این نوع نگاه بهترین نوع نگاه به این دنیا نیست، این نوع نگاه یعنی شما برای خودت و آخرت خودت شروع کنی به کار کردن همه دعوایت خودت هستی.

ما عاشق و محب هرچه باشیم در نوع نگاهمان به همه چیز به دنبال عشقمان هستیم این نگاه یعنی عاشق خودمان هستیم.

به یاد یک خاطره افتادم که گمان می‌کنم بهترین نگاه به این دنیا را نشان می‌دهد.

سال اول حوزه با استاد سابق دانشگاه‌مان هم‌حجره و دوست شدم،‌ هر هفته یک شب مجلس روضه و سینه زنی امام حسین داشتیم و اکثر اوقات این دوستم هزینه شام هیأت را می‌پرداخت.

با اینکه وضع مالی خاصی هم نداشت هزینه زیادی برای هر هفته هیأت انجام می‌داد و برای من تعجب‌ برانگیز بود. یک شب به او گفتم حاجی جان شما که همه پول خودت را برای هیأت خرج می‌کنی! از حرفم ناراحت شد و به من نهیب زد و گفت: بچه! تو اصلا می‌فهمی «و علی الدنیا بعدک العفا» یعنی چه؟ و دیگر هیچ نگفت.

به دوستان پیشنهاد می‌کنم داستان «ثار» از کتاب حسین وارث آدم شریعتی را مطالعه کنید، داستان ما داستان اهالی قبیله حسین است که خون داده‌ایم، ما با نبود امامان غم داریم ما با وجود ظلم به مستضعفین عالم با وجود کشته شدن برادرانمان در سوریه و عراق و یمن اگر بخواهیم برای دنیا کار کنیم بی‌غیرتیم.

 به تعبیر امام حسین بعد از خبر شهادت مسلم « لا خَیْرَ فِى الْعَیْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ ».


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝شیخ طوسی(قدس سره) در کتاب «الامالی» چند روایت بسیار جالب در مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌آورد.

امالی شیخ یعنی املاء‌های شیخ، این کتاب مجموعه‌ای از احادیثی است که شیخ طوسی(قدس سره) در مجالس مختلف آن را مطرح کرده است و حجم اعظم این کتاب مربوط به احادیث فضائل امیرالمؤمنین و اثبات ولایت حضرت می‌باشد.

 

📝تبرکا دو حدیث بسیار نورانی و ارزش مند از این کتاب شریف را به نقل از حضرت رسول(صلی‌الله علیه و آله) نقل می‌کنم.

 

📝کانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) جَالِساً فِی جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ أَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ)، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى آدَمَ‏ فِی عِلْمِهِ‏، وَ إِلَى نُوحٍ فِی حِکْمَتِهِ، وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ‏ فِی حِلْمِهِ‏، فَلْیَنْظُرْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ. (الأمالی، ص417)

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درحالی که میان اصحاب خود نشسته بودند وقتی که امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) نزدیک می‌شدند، فرمودند: هر کس می‌خواهد دانش آدم را ببیند، بینش نوح و بردبارى ابراهیم را به على بن ابى طالب بنگرد. (در حدیث مشابهی هم در اضافه نسبت به این حدیث در منبع دیگری آمده است و زهد یحیى بن زکریا و قدرت مشت موسى بن عمران را ببیند به علی ابن ابی طالب بنگرد.)

 

📝در بخشی از یک حدیث دیگر به نقل از حضرت رسول (صلی‌الله علیه و آله) آمده است:‌ عَلِیٌّ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِی، وَ أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَنِی، وَ أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَ هُوَ الصَّدِیقُ الْأَکْبَرُ، وَ هُوَ فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ یُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ، وَ هُوَ یَعْسُوبُ‏ الْمُؤْمِنِینَ، وَ الْمَالُ‏ یَعْسُوبُ الْمُنَافِقِینَ‏. (الأمالی، ص148)

 

علی (علیه السلام) اولین کسی بود که به من ایمان آورد و مرا تصدیق کرد و او اولین کسی است که در قیامت با من مصافحه می‌کند( مصافحه حالت دست دادن و درآغوش گرفتن) و او صدیق اکبر( از القاب خاص امیرالؤمنین که در روایات ذکر شده است) و او فاروق  امت است (فاروق به معنی جداکننده، تمیز دهنده) و او است که حق و باطل را جدا می‌سازد اوست که یعسوب المؤمنین است (یعسوب اصطلاحی برای ملکه زنبورهای عسل است که منظور سید و کسی که قوام مؤمنان به او است و مؤمنان را او حفظ می‌کند می‌باشد) درحالی که مال دنیا یعسوب منافقان است.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

تقوای خویشاوندان

👈🏻«بسم الله الرحمن الرحیم» « اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحام» (نساء 1)

تقوای خدا را رعایت کنید! کدام خدا؟ خدایی که وقتی از یکدیگر چیزی می‌خواهید به واسطه او می‌خواهید و الارحام.

 

👈🏻 تقوای ارحام یعنی چه؟ تقوای خدا را حفظ کنید را می‌فهمیم اما تقوای ارحام یعنی چه؟ ارحام یعنی قوم و خویش. خدا به ما می‌گوید تقوای قوم و خویش‌ها را نگه‌دارید؟

تقوی چیزی را داشتن یعنی حواست به آن مسأله باشد، آن را حفظ و نگهداری کردن.

این که خدا لزوم رعایت تقوای خودش را کنار تقوای قوم و خویشان ذکر می‌کند، نشان از اهمیت بسیار مهم آن دارد؛ تقوای قوم و خویش را داشتن یعنی حواسمان به پسر برادرمان، عمه و دایی‌مان، برادرمان، خواهرمان؛ پسر دایی و پسر عمه‌مان و... همه حواسمان بهم باشد. نیازی داریم کاری داریم به همدیگر کمک کنیم.

 

📝خداوند در قرآن نسبت به کسانی که قطع رحم می‌کنند، می‌گوید: وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (25 الرعد)

در روایات رابطه خویشاوندی به عنوان مصداق «ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» آن چیزی که خداوند امر به حفظ آن پیوند کرده است، گفته شده است. و قطع این رابطه از گناهان بسیار بزرگ شمرده شده است.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 شهادت حضرت علی اصغر و یا شهادت محسن حججی و سایر مواردی از این دست از جمله مهم‌ترین صحنه‌های نبرد حق و باطل است، صحنه‌هایی که بر تمام خلق حجت است و خداوند می‌تواند به آنها بر بندگانش احتجاج کند.

 

📝 در کنار انبیاء الهی که به سوی بشر مبعوث می‌شوند تا « یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون (15بقره)» تا آنچه را که بشر نمی‌توانست با عقل و استعداد خود به آنها برسد به او یاد دهند، خداوند نبی درونی را برای انسان‌ها قرار داده است. این نبی همان فطرت حق شناس است. فطرتی که کار آن تمیز بین حق و باطل است و هیچ‌گاه در هیچ‌کس نخواهد مُرد و همیشه، همۀ انسان‌ها به کمک آن حداقل به نحو کلی حُسن و قبح، حق و باطل را  درک می‌کنند. «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (7-8 الشمس)» و به نسبتی که به این فطرت درونی توجه شود و زنده نگه داشته شود، حق و باطل را بهتر و بیشتر تمییز می‌دهد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها  وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (9-10 الشمس)»

 

👈🏻در روایات به این فطرت حق شناس «عقل» گفته میشود و تعبیری نزدیک به این مطلب ولی متفاوت نیز در قرآن با عنوان «قلب» یا «فؤاد» وجود دارد که مکررا به آن اشاره شده است و در آخرت مورد سؤال و مؤاخذه خواهد بود. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (36 الاسراء)»

 

📝 خلاصه اینکه کشتن نوزاد و یا اسیر، از چیزهایی است که هر فطرتی در قبح آن شک نمی‌کند و اتفاقاتی از این دست را خدا برای حجت شدن در تشخیص حق از باطل در صحنۀ نبرد، در تمام طول تاریخ قرار داده است.

این فطرت در همۀ انسان‌ها حکم خواهد کرد که کشتن اسیری که کاملا در سلطۀ شما می‌باشد و ضرورتی در کشتن او نیست جایز نیست.

 

👈🏻 کسانی که دم از قرآن می‌زنند، قرآن وقتی می‌خواهد رفتار با اسیر را توضیح دهد، می‌گوید مؤمنین کسانی هستند که «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً (8 انسان)» غذایی را که خود دوست دارند به اسیر خود می‌دهند.

 

⁉ می‌گویند ما نه از این باب که او اسیر است او را می‌کشیم بلکه از این باب که او کافر است او را می‌کشیم، اما اشکال اینجاست که در نظر آنها هرکس در مقابلشان باشد و حرف آنها را نپذیرد کافر است و بنابر این اسیری نمی‌ماند الا اینکه کافر باشد.

👈🏻 جالب هم این است که وقتی به سیرۀ نبوی رجوع می‌کنیم، وقتی با کفاری که بت پرست هم بودند می‌جنگیدند، اسرا را به قتل نمی‌رساندند؛ البته زندان هم درست نمی‌کردند تا سرباری برای جامعه اسلامی درست کنند، بلکه با برده کردن اسرای کافر، آنها را به خدمت جامعۀ اسلامی می‌گرفتند و در فرهنگ جامعۀ اسلامی هضم می‌کردند و بعد از مدتی نیز با ایمان آوردن این برده‌ها به بهانه‌های مختلف آنها را آزاد می‌نمودند تا به عنوان مؤمنی با احترام به زندگی خود در جامعۀ اسلامی ادامه دهند یا به جامعۀ خود برگردند و اسلام و فرهنگ آن را به آنجا صادر کنند.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بانگ رحیل می آید

بانگ رحیل می آید ، سفری آغاز شده، سفری از خویشتن به سوی معبود ، سفر محرم؛

محرم ، یادآور حسین(علیه اسلام) و غلامان اوست۱؛ «الذین بذلو مهجهم دون الحسین»۲ یادآور کربلا، جایی که سیراب شده از خون خداست؛ «طِبتُم و طابَت الارضِ التی فیها دُفنتم»۳

هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند؛۴ داستان عروج ملکوتی حسین(علیه اسلام)  و یارانش، داستان «عرباً عربا» شدن «أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا به پیامبر»۵ داستان «احلی من العسل» گفتن نوجوانی سیزده ساله۶ داستان تاختن اسب‌ها بر تن خلیفه‌ی خدا روی زمین.

« لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ‏ حَرَارَةً فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً »۷ راز این جوشش که از نام حسین در قلب‌ها بپا می‌شود چیست؟

به قول شریعتی حسین: "ای آموزگار بزرگ شهادت" " ای که مرگ سرخ را برگزیدی" "تا عاشقانت را از مرگ سیاه برهانی" "تا با هر قطره خونت" " ملتی را حیاط بخشی و تاریخی را به تپش درآوری" " و کالبد مرده و فسرده عصری را گرم کنی" "وبدان جوش خروش امید دهی" " ایمان ما ، ملّت ما ، تاریخ فردای ما، کالبد زمان ما" "به تو وخون تو محتاج است."

عزای حسین(علیه اسلام) تلنگری بر دلهای بخواب رفته‌ی ماست؛ رژه‌ حماسی یاران او در مقابل یزیدیان زمان، طلب خون خواهی هابیلیان تاریخ و خلاصه همان فریاد بلند «لا تَخشی مِنَ الکُفار»۸ است؛  

آوینی می‌گفت: "حرم عشق کربلا ست و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته‌است و راه کربلا می‌شناسد و چگونه از جان نگذرد آنکس که می‌داند جان بهای دیدار است." "گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین ‌تر است؛ و نگو شیرین ‌تر، بگو بسیار بسیار شیرین ‌تر." "در ملکوت اعلا جز شهید زنده نیست و حیات دیگران اگر هم باشد به طفیل شهداست." "سوختن کمال عشق است اما آنها که سوختن پروانه در آتش شمع را کمال عشق می‌دانند کجایند که سوختن انسان در آتش عشق را به نظاره بنشینند؟" "سر مبارک امام عشق بر بالای نی رمزی است بین خدا و عشاق، که این است بهای دیدار."  "در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمی‌شود." "هنر آن است که بمیری، پیش از آنکه بمیراندت، مبدأ و منشأ حیات آنان‌اند که چنین مرده‌اند." "ای شهید! ای آنکه بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای! دستی برآر و ما قبرستان ‌نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش."

آخر این چه رازیست که برای فهم آن باید از جان خود گذشت، رازیست یا طلسمیست! طلسم نترسیدن از مرگ و جز در معرکه جنگ نمی‌شکند...

شهید طلسم شیطان را می‌شکند ، شهید می‌میرد قبل از آنکه بمیرانندش...

خون شهید فاتح قلب‌ها و حیات دهنده‌ جان‌هاست، خون شهید بیدار کنندة دلهای ما بخواب رفته‌گان است.



[1] رجز یکی از یاران امام حسین(علیه السلام)، می‌گویند ایرانی بوده، معمول اینگونه بود که هر کس به میدان می آمد نام و نصب خود را می گفت اما این یار با وفای حضرت نه نامی از خود و نه نسبش گفت و این رجز را خواند: « من کسی هستم که امیرم حسین است و چه امیر خوبی دارم.»

[2] آنان که خونشان را در راه حسین دادند.

[3] در زیارت نامه ی شهدا این را می خوانیم که پاک شدید (یا خالص شدید) و زمینی را که در آن دفن شده‌اید را نیز پاک گردانده‌اید و این زمین به برکت شما محترم شده است. طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً، فَیَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُمْ.

[4] جمله معروف سید شهیدان اهل قلم (شهید آوینی)

[5] چون همه اصحاب به شهادت رسیده و جز اهل بیت امام به جاى نماندند، علىّ بن الحسین علیه السّلام- که از همه مردم زیباروى‏تر و از نظر اخلاق از همه نیکوتر بود- از پدرش کسب اجازت کرد و امام وى را رخصت داد. امام نظر نومیدانه‏اى به فرزند افکند و چشمان مبارکش فرو هشت و بگریست. سپس فرمود:

 (اللّهم اشهد، فقد برز إلیهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک صلّى اللَّه علیه و آله، و کنّا إذا اشتقنا إلى نبیّک نظرنا إلیه)

«خداوندا! گواه باش، به تحقیق جوانى به جنگ و مبارزت شتافته که اشبه الناس از نظر خلقت و خلق و منطق به رسولت صلّى اللَّه علیه و آله مى‏باشد. هر گاه اشتیاق زیارت پیامبرت را مى‏یافتم او را مى‏نگریستم».

[6] می گویند قاسم سن کمی داشت و از جمله نیروهای سپاه حضرت به حساب نمی‌آمد، در شب عاشورا وقتی امام حسین شهادت هر یک از یاران را به او بشارت می‌دادند قاسم مشتاقانه انتظار شنیدن نام خود را داشت، وقتی حضرت نام همه را بردند از حضرت پرسید ایا من هم شهید می شوم؟ اینجا بود که حضرت او را محکی می‌زنند و می‌پرسند شهادت برای تو چگونه است؟ او پاسخ می دهد «شیرین تر از عسل» قاسم وقتی در روز عاشورا به میدان می‌رود رجز خود را چنین می‌خواند که «اگر من را نمی‌شناسید من فرزند حسن هستم (ان تنکرونی فانبن الحسن) و بعد از نبردی جانانه با دشمن به مقام شهادت میرسد.

[7] شور حسین و اشک بر حضرت هنگام یاد ایشان از نشانه‌های ایمان است. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) در کتاب وسائل الشیعه آمده است: «نَظَرَ النَّبِیُّ ص إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حِجْرِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ‏ حَرَارَةً فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ ع بِأَبِی قَتِیلُ کُلِّ عَبْرَةٍ قِیلَ وَ مَا قَتِیلُ کُلِّ عَبْرَةٍ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لَا یَذْکُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَکَى‏»

پیامبر (ص) به امام حسین(ع) می‌نگریسید و ایشان به سمت پیامبر می‌آمد، پیامبر(ص) حضرت را در آغوش خود نشاند و فرمودند برای قتل حسین حرارتی در قلب هر مومنی است که هرگز سرد نخواهد شد. سپس امام صادق(ع) فرمودند: پدرم فدای کشته اشک‌ها، از ایشان پرسیده شد که چه کسی کشته عشک‌هاست؟ حضرت پاسخ دادند هیچ مؤمنی امام حسین (ع) را یاد نخواهد کرد الا اینکه گریه کند.

[8] حضرت ابا الفضل (ع) وقتی از شریعه ی فرات خارج شدند و کافران شامی و کوفی با شمار زیادی اطرافشان را گرفتند خطاب به نفس خود شعاری دادند که ای نفس «لا تخشی من الکفار» ای نفس من مبادا در مقابل این کفار خشوع کنی.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰


با یکی از دوستان طلبه به نماز جمعه رفته بودیم. خطیب جمعه از 9 دی و شاد شدن آمریکا و اسرائیل از فتنه 88 و...گفت.

 

بعد از خطبه‌ها، دوستم به من گفت: «به نظرت واقعاً اگر قدرت به دست موسوی می‌افتاد، اسلام و انقلاب از دست می‌رفت؟»

چون می‌دانستم آن بنده خدا تعریف متفاوتی از تعریف من از اسلام دارد برای اینکه جبهه نگیرد، گفتم: «نه اسلام چه ربطی به فتنه 88 داشت، اسلام زمان پهلوی هم بود. اینها که بدتر از شاه نبودند که اسلام بخواهد از دست برود.» دوستم نفس راحتی کشید. نمی‌دانم شاید دنبال تأییدی برای تندروی برخی بود...؟!

 

دوباره شروع کردم و گفتم: «خداوند در قرآن می‌گوید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (25الحدید) ما انبیا را فرستادیم، قرآن و شریعت را فرستادیم این همه زحمت کشیدیم، دین را آوردیم که چه بشود؟ تا مردم عدالت را برپا کنند.

این دین آمده است برای چه؟ این اسلام آمده برای چه؟ یکی از ارکان اصلی که مأموریت دین است برپایی عدالت آن هم توسط مردم، نه عدالت از بالا و به زور، بلکه حرکت مردمی برای برپایی عدالت است.

خوب یک کاری که ما اگر مؤمن هستیم باید بکنیم تلاش برای تحقق عدالت در جامعه است، یک کار هم تلاش برای تحقق عدالت در جهان است.

این انقلاب مگر چه می‌گفت: می‌گفت دوستی با ظالم عین ظلم است. می‌گفت: ما با دولتی که بخواهد در دنیا منشاء ظلم به کشورهای آفریقایی، آسیایی، فتنه انگیزی در جهان، دخالت در سرنوشت ملت‌ها به نفع خودش، کشتار مردم دنیا، ترویج فسادهای اخلاقی و.... باشد، با این دولت نمی‌توانیم سر سازشی داشته باشیم.

نمی‌شود ما بخواهیم برای تحقق عدالت در جهان تلاش کنیم و هم کیسه و پیاله سرمنشاء همه ظلم‌ها در عالم باشیم.

همه اینها را گفتم. تا بگویم حکومت اگر دست کسانی بیافتد که فکر می‌کنند دین ما سرجای خودش کارهای اقتصادی و سیاسی ما سرجای خودش، کسانی که همه‌اش تلاش می‌کنند هم کیسه و پیاله آمریکا شوند، اگر حکومت دست چنین کسانی با این اندیشه بیافتد، آنچه که از ارکان اصلی دین ما است از بین می‌رود، یعنی دین الکی! دین دورهمی، شاید در آن دین برای امام حسین هم خرج می‌کردند، شاید نماز هم خیلی باشکوه برگزار می‌شد، ولی وقتی در جهت یک رکن اصلی دین که برپایی عدالت باشد نبود، انگار دین از دست رفته است.»

 

دوستم گفت: « آره تهش می‌شدیم مثل عربستان».

 

گفتم: « نه عربستان چیه، می‌شدیم مثل حتی همین عراق که برای امام حسین هم شاید خرج کنیم و... ولی تکلیفمون با خودمون مشخص نبود. سر ناسازگاری با امثال آمریکا نداشتیم.»

 

دوستم گفت: « این حرف رو در مورد عراق قبول ندارم. این بدخت‌ها اینقدر مشکلات دارند که فضای فکر کردن به این چیزها رو اصلاً ندارند.»

 

گفتم: «درسته که مشکلات دارند ولی من قبول ندارم. مگر ما در زمان جنگ مشکلات نداشتیم مگر در زمان انقلاب مشکلات نداشتیم ولی حرفمان که سرآشتی نداشتن با آمریکا و ظالمان عالم بود را می‌زدیم. مشکلات ما اتفاقا با ایستادگی ما و مقابله ما باظلم برطرف می‌شود.»


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 یکی از علت‌های فریب خوردن و هر روز به رنگی درآمدن خیلی‌ها نداشتن مبنا است،  ما اگر حرفی می‌زنیم یا ایده‌ای می‌دهیم باید بتوانیم مبنای عقلی، نقلی و یا تجربی آن را هم توضیح بدهیم،‌ در انتخابات هرچه می‌خواستی بگویی وعده‌ و یا وعیدی بی‌اساس به تو تحویل می‌دادند که معمولا هرچه می‌گفتی بر چه اساس این حرف را می‌زنید هیچ نتیجه‌ای نداشت.

 

📝 باید از این به بعد سعی کنیم یاد بگیریم خیلی کوتاه مبانی عقلی، نقلی و تجربی حرف‌هایمان را هم توضیح دهیم.

 

📝یکی از مبانی ما دنباله روی نکردن از سیاست‌های تحمیلی ابرقدرت‌ها و یا اجماعات کشورهای مختلف دنیا است و برای این حرف خود از نظر عقل، نقل و تجربه توضیح می‌دهیم.

 

👈🏻 ما و یا هرجامعه دیگری برای عمل کردن به هر برنامه و سیاستی باید به حقیقت، بازخورد و تطابق آن با ارزش‌های حاکم برجامعه‌ خود نگاه کنیم. برخی‌ها رسما استقلال فرهنگی و سیاسی کشور را به اسم گفتگو و تعامل با دنیا خط می‌زنند. با برخی از دوستان حامی دولت که صحبت می‌کردم به طور مثال در مورد پذیرش سند 2030 می‌گفتند که همه دنیا این را پذیرفته‌اند، می‌گفتم اولا که همه دنیا نپذیرفته‌اند، بسیاری از کشورهای اروپایی، آسیایی و... نپذیرفته‌اند، بعد از آن، چرا شما فکر می‌کنید هرچه همه دنیا بر اساس تحمیل ابرقدرت‌ها پذیرفتند و یا عمل کردند شما هم حتما باید بپذیرید؟ پس استقلال فرهنگی و سیاسی ما چه شد معیار ما چه شد؟!

 

👈🏻 خداوند در قرآن می‌گوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا فَریقاً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ کافِرینَ (100 - آل عمران)» یعنی ای جامعه مؤمنین بدانید اگر بروید دنبال پیروی از اهل کتاب، هرچه اینها گفتند شما هم خواستید پیروی کنید ته آن به این منتهی می‌شود که شما همه ارزش‌های خود را از دست می‌دهید و مثل آنها کافر می‌شوید. البته دقت شود همه آنها نه!‌ گروهی از آنها هستند که چنین هستند.

در مورد این که چرا در آیه گفته است «فریقا»

یا «فریق» به معنی گروه در مقابل سایر گروه‌ها است و منظور این است که شما در پیروی از آنها ببینید که کدام گروه هستند و چه ملاک‌هایی دارند، مثلا در قرآن می‌گوید: الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (146 بقره) یعنی همه آنها مشکل ندارند می‌شود با برخی از آنها که اهل کتمان حق و دشمنی نیستند ارتباط داشت.

و یا اینکه «فریق» در مقابل فرد است یعنی اگر ارتباط شما با آنها به صورت سازمانی از آنها و یا جامعه و گروهی از آنها نیست، اشکال ندارد و اگر با افرادی که شکل سازمانی ندارند و با معیارهای شما هم مشکل ندارند ارتباط بگیرید مشکلی نیست.

 

👈🏻از نظر تجربه هم نگاه کنید به جامعه امروز مصر، ترکیه، عربستان کنونی و امثالهم که امروز چه هویت دینی و ارزشی برای آنها باقی مانده است و کدام دین در این کشورها حاکم است و یا نگاه کنید به وضعیت فرهنگی کشورهایی همچون چین و یا ژاپن و یا کره که چطور درحال غرق شدن در زندگی «آمریکن استایل» آن هم صرفا وجوه کثیف آن هستند.

 

گلستان ما - اولین ازدواج همجنس گرایان در ترکیه + تصاویر


  • حمید رضا باقری