✅ یکی از مسیرهای
غلطی که در اواخر دوران قاجار آغاز شد و با تأسیس پهلوی شدت گرفت و پس از پیروزی
انقلاب اسلامی با قوت بیشتری ادامه یافت، روند ظهور مدرنیته در ساحت "حاکمیت
و اجتماع" و مستغنی شدن "جامعه و حاکمیت" از روحانیت بود.
✅ تا قبل از پهلوی
عمدتا شاهان به شاهی خود در دربار و مردم به زندگی خود در خارج از دربار مشغول
بودند و مناسبات دولت و مردم بسیار محدود بود.
در آن دوره حیات
اجتماعی با کمک ارتباطات و نهادهای مختلف مردمی، برقرار بود و عمده نهادهای اجتماعی
به دست روحانیت اداره میشد.
✅ برای روشن
شدن ماجرا مثالی میزنم:
👈همه در تاریخ خواندهایم در دوره مشروطه علما برای تأسیس عدالتخوانه و پذیرش
مشروطه توسط شاه، ابتدا به حرم عبدالعظیم حسنی(ع) مهاجرت داشتند و بعد از آن به
حرم حضرت معصومه(س) و این تحصن علما منجر به اعتراض مردم و اجبار شاه به پذیرش
درخواستهای علما شد.
🔹آنچه به اشتباه خیلیها تصور میکنند، این است که آن زمان مردم عاشق چشم و
ابروی روحانیت بودند، چون روحانیت تقدس خود را حفظ نموده و حاکمیت را در اختیار
نداشت، مردم خالصانه گوش به فرمان روحانیت بودند اما در حال حاضر حاکمیت در دست
روحانیت است و مردم از آنها زدهشدهاند و...
🔹در ادامه این تحلیل اشتباه نیز قیاسی میکنند با وضعیت کنونی که اگر روحانیون
همه در یک کشتی به دریا بروند و خلاصه دیگر برنگردند، هیچ اتفاق خاصی در روند حاکمیت
و اجتماع نخواهد افتاد و چند خورده کار تشریفاتی و ساده روحانیت چون "صیغه
عقد" و "نماز میت" را هم مثل خیلی از امور اجتماعی دیگر برخی افراد
متدین و مورد اعتماد مردم انجام میدهند و خلاصه نتیجه میگیرند که اشتباه روحانیت
در بدست گرفتن حاکمیت بود.
✅ حال آنکه اصل
داستان دقیقا بالعکس است اگرچه قیاس آن به ظاهر درست است اما نتیجهگیری مبتنی بر
آن تحلیل کاملا اشتباه است.
🔸در دوره قبل از حاکمیت مدرنیته روحانیت نه تنها برای حفظ تقدس خود به انزوا
نرفته بود بلکه عمده نهادهای جامعه به وسیله او اداره میشد و روحانیت کارکردهای متعددی در جامعه داشت؛ مثلا:
آموزش و پرورش، ثبت و اسناد، قضاوت و ریش سفیدی و حتی طبابت در دست روحانیت بود و
درکنار همه اینها رسانه آن روز جز در برخی طبقه روشنفکر، در انحصار روحانیت بود و
این قدرت لایزالی به روحانیت میداد.
شئون مذکور در
جامعه بسیط آن روز عملا همه شئون زندگی مردم بود.
✅ آن روز روحانیت
در وسط زندگی عینی مردم بود، برخلاف جامعه امروز که ظاهرا حاکمیت در دست اوست اما
عملا روحانیت به انزوا رفته و حیات اجتماع، مستغنی از وجود او شده است.
و این همه به علت
عدم شناخت "مدرنیته و مردم در دوران آن" توسط روحانیت و مردم است.
🔸در آن دوره وقتی روحانیون دست از کار میکشیدند و مثلا بالاتفاق به قم مهاجرت
میکردند و متحصن میشدند زندگی مردم عملا از کار میافتاد، چراکه تمام حیات
اجتماع آن روز به صورت مستقیم با روحانیت سروکار داشت و شاه هم به علت فشار اجتماعی
مجبور به پذیرش خواست روحانیت بود ولو این خواسته محدود شدن قدرت خود شاه میبود.
✅ از ابتدایی که به حوزه علمیه میآییم، حتی یک کلمه در
ساختار تحصیلی حوزه بحث نمیشود که آیا دشمنی داریم یا خیر؟ اگر داریم این دشمن کیست؟
چطور آن را بشناسیم؟ معیارهایش چیست؟ اصلا چرا دشمن را بشناسیم و...
✅ طلبۀ بیچاره حق دارد بعد از سالها تحصیل در حوزه معیار
دشمنی و دوستی را نداند، فهمی از جبهه حق و باطل و شاخصههای هرکدام نداشته باشد و
خلاصه آدرس را اشتباه برود.
✅ در کتاب شریف کافی از امام صادق(علیه السلام) روایت شده
است:
🔹«سه چیز از علامات مؤمن است: شناختن خدا و شناختن
دوستان و دشمنان خدا.»
✅وقتی به رهبر انقلاب نگاه میکنیم، حجم مطالبی که در ضرورت،
چرایی و اهمیت "دشمن شناسی و ابعاد مختلف آن" صحبت کردهاند به یک کتاب
قطور که اتفاقا چاپ هم شده است میرسد، اما وقتی به حوزه علمیه نگاه میکنیم،
آنقدر این مقوله "شوخی و بیاهمیت" انگاریده شده است که در حال حاضر بیشترین
ضربات به جهان اسلام از همین مقوله وارد میشود و هرکس اراده کند میتواند با چند
حرف سطحی جمعی را به انحراف بکشاند.
✅ رهبری مقولۀ دشمن شناسی را نه مختص به حوزه بلکه یکی از بایستههای
عمومی جامعه میدانند و میفرمایند: «هم دشمن را باید شناخت، هم شیوههای دشمنی
را. راهورسمها و سمتوسوهایی را که اینها برای دشمنی در نظر گرفتهاند، [همه]
باید بدانند؛ مسئولین باید بدانند، مردم هم باید بدانند.»[۲]
✅در فرازهای یکی از خطبههای مهم امیرالمؤمنین(علیه السلام)
که در هردو کتاب کافی و نهج الباغه آمده است، حضرت میفرمایند:
🔹بدانید که شما رشد و صواب را نتوانید شناخت تا بشناسید
کسى که تارک و مخالف آن است.
جزوه ده گفتار در عقلانیت اسلامی، شامل ده جلسه ارائه، کاری از حوزه علمیه و عملیه نهضت ویژه مبلغان سازمان تبلیغات اسلامی.
به همه دوستانی که مدتهاست حس خوب و شیرین مطالعه را نداشتهاند و احساس مفید بودن خط به خط یک متن به آنها دست نداده است، پیشنهاد میکنم فصلهای این جزوه، علی الخصوص فصلهای ششم به بعد را مطالعه کنند.
📝در این جزوه ابتدا به اهمیت نظام محاسبه مردم و تلاش دشمنان برای جهت دهی به نظام محاسبه مردم سخن گفته شده است.
📝در ادامه به عوامل موثر در نظام محاسبه دینی همچون داشتن نگاه تاریخی و بلند مدت، ایمان به وعدههای الهی، ایمان به مومنین و فهم درست از قواعد شکست و پیروزی سخن میگوید.
✅سپس در ده جلسه به ارائه بحث میپردازد، به طور مثال در جلسه اول:
👈بحث از ناراحتی مردم از حل نشدن مشکلات انقلاب بعد از چهل سال و ذکر شواهد قرانی مشابه از داستانهای قرانی مربوط به امم گذشته و طولانی شدن تحقق وعدهها و یا حتی عملی نشدن وعدههای الهی آغاز میشود اما برخلاف تصور اولیه مردم و مومنین انگشت اتهام نه به سوی خداوند بلکه به سوی خود مومنین و مردم میرود.
👈در ادامه بحث بسیار زیبایی از داستان قرانی سجده نکردن شیطان به انسان و اشتباه دستگاه محاسباتی شیطان و به اشتباه انداختن انسان در دستگاه محاسباتیاش ارائه میشود و برخی مصادیق نشأت گرفته شدن گناهان از اشتباه دستگاه محاسباتی توضیح داده میشود.
👈در آخر نیز به پیچیدگیها و تشکیلاتی عملکردن شیطان اشاره میشود و با ذکر یک روضه مجلس اول به انتها میرسد.
👈رحیمپور ازغدی چند دقیقه حوزه را نقد کرد و قسمتی را تند رفت، از همهجای حوزه صدا بلند شد و همه در مقابل حرفهای تند او، موضع گرفتند.
👈ماجرای دیگری هم رخ داد که تقریبا از هیچجای حوزه صدایی شنیده نشد. یک خانواده چند نفره پاکستانی که بیش از ۴۰ سال بود در ایران زندگی میکردند و به قول کشاورزان محلی، کارگران محترمی بودند که سختترین کارها را هم با حقوق اندک انجام میدادند، شبانه آواره شدند و الونک محقر و بدون امکانات اولیه آنها با تمام اسباب و اثاث خراب شد.
نیمی از خانواده آواره شدند و نیمی را سوار ماشین کردند و به مرز پاکستان برده و بدون هیچ پول یا غذا و سرپناهی در آنجا پیاده کردند.
🔹مىبینید که عهدهاى خدایى (مقررات دین) شکشته شدهاند اما هیچ باکتان نیست. درحالی که اگر یکى از پیمانهاى پدرانتان شکسته شود، هراسان خواهید شد، و اکنون در این اندیشه نیستید که پیمان (سنت) پیامبر خدا شکسته شده است.
✅این اتفاق در اقدامی مشکوک با حکم شورای تأمین، دقیقا یک روز بعد از صحبتهای رهبری در مورد برخورد غیر انسانی آمریکاییها با مهاجران رخ داد.
اگر در آمریکا بچهها را در سلولهایی با غذا و امکانات جدا از پدر و مادرشان نگه میدارند، در ایران بچهها بعد از چهار هفته هنوز پیدا نشدهاند!
اگر در آمریکا مهاجران بعد از چندسال حتی میتوانند کاندید ریاست جمهوری شوند یا مسولیتهای مهم کشوری را هم داشته باشند، در ایران بعد از چهل سال حتی حق داشتن یک خانه نیز ندارند.
ظاهرا این اسلام نیست که هجرت و جهاد دو رکن آن است، آمریکا و اروپا هستند.
🔹و الْعُمْی وَ الْبُکْمُ وَ الزُّمْنُ فی الْمَدائِنِ مُهْمَلَة، لا ترْحَمُونَ؛ وَ لا فی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَ لا مَنْ عَمِلَ فیها تُعینُونَ؛
🔹کوران، گنگان و بیماران زمینگیر در شهرها به حال خود رها شدهاند و به حال آنان رحم نمیکنید، و به کارى که شایسته جایگاه شما است برنمىخیزید، و کسانی را هم که در حق آنان بخواهند کاری کنند یاری نمیکنید.
✅ شاید فکر کنید طلاب و روحانیون پیگیر وضعیت کودکان گمشده و خانوده آواره هستند! یا شاید فکر کنید طلاب در پیگیریهای دانشجویان در این مورد با آنها همکاری کردند.
✅البته بهتر است هیچ فکری نکنیم و فقط فکر کنیم آقایان سرشان فقط به درسشان گرم است و خبر ندارند که اگر خبر داشته باشند و هیچ کاری نکنند، واویلاست.
👈امروز در کلاس مکاسب بحثمان رسید به اینکه اگر کافری در سرزمین مسلمانان زمینی را احیاء کرد، مالک آن میشود، چه برسد به مسلمان، بنده گفتم استاد کجای کارید؟ کافر کجا بود، شیعه امیرالمومنین افغانی و پاکستانی هرچقدر هم در اینجا کار کند حتی حق ندارد ملک یا زمینی را بخرد، چه برسد به اینکه با احیاء مالک شود، چند هفته قبل، خانه کارگران پاکستانی را روی سرشان خراب کردند...
بعد از کلاس طلبهای به بنده اعتراض کرد چرا حرفهای حاشیهای میزنید که مانع پیش رفتن درس شود؟ گفتم کدام حرفم غیردرسی بود؟ گفت: مثلا خراب شدن خانه پاکستانیها روی سرشان چه ربطی به درس داشت؟
تف بر این غیرتتان، بر این درس خواندنتان، از این حجم نافهمی انسان به حیرت میآید.
🔹حال شما اى جماعت، جماعتی که به علم شهرت دارید، و به نیکى از شما یاد مىکنند، و به خیرخواهى و اندرزگویى شناخته شدهاید، و به سبب خدا در نزد مردمان صاحب احترامید، و بزرگان از شما بیمناکند، و ناتوانان شما را بزرگ مىدارند، و آن کس که فضل و تسلطی بر او ندارید شما را بر خود برمىگزیند، آنان که از نیازمندیهای خود منع شدهاند شما را به عنوان شفیع میگیرند و در راهها با هیئت شاهان و احترام سران و بزرگان گام برمىدارید.
🔹آیا همه اینها به این علت نیست که به شما امید است که برای اجرای حق خدا قیام کنید؟ اگر چه از قیام در بیشتر حقوق الهی کوتاهی کردید، چنان که حق امامان را نیز ناچیز شمردید.
🔹اما حق ناتوانان را ضایع کردید درحالی که آنچه را حق خود پنداشتید آن را طلب نمودید و از آن نگذشتید.
.....................................
📝پینوشت: اگرچه طلابی که مصداق بارز این قسمتها از خطبه منا امام حسین هستند، شاید کم نباشند اما طلاب مومن و باسواد و انقلابی هم در حوزه بسیارند و بلکه غالب هستند. مشکل در انقلابی و درد نداشتن آنها یا علما نیست، بلکه مشکلاتی از قبیل نداشتن تشکلهای روحانی، مرتبط نبودن رسانه با حوزه، کار فردی و یا غیرعینی است.
✅ امام خامنهای میفرمایند: « قم مرکز انقلاب است و قمیها سربازان اول این نهضتند.» یا اینکه « اگر حوزههای علمیه انقلابی نماند نظام در خطر انحراف از انقلاب قرار خواهد گرفت.»
⁉️در این فکر بودم که چرا توجهها و امیدها به حوزه و خصوصا حوزه قم است؟
⁉️چرا قم مرکز انقلاب باشد و قمیها سربازان اول نهضت باشند؟
⁉️چرا برای منحرف نشدن انقلاب باید حوزه علمیه انقلابی بماند؟
👈مشغول مطالعه در مورد حرکت امام حسین(علیه السلام) بودم.
وقتی از حضرت خواسته شد که با یزدید بیعت کنند، ایشان از مدینه به سمت مکه حرکت نمودند اما در آنجا نیز مجددا ایشان را تهدید کردند.
حضرت قبل از حرکت به سمت کوفه، با برخی بزرگان مکه از جمله برادرشان محمد بن حنفیه دیدار کردند. در این دیدارها همه بزرگان در نصیحت ایشان میگفتند: «این سفر را رها کنید و برای در أمان ماندن از خطر به سمت یمن بروید. آنجا شیعیان شما حضور دارند و میتوانید با امنیت مشغول کار تربیتی و دینی شوید.»
اما حضرت این پیشنهاد را رد و به سمت کوفه حرکت کردند.
⁉️شاید هنوز هم برای خیلیهامان، این سوال مطرح باشد که چرا حضرت این پیشنهاد عقلائی را نپذیرفتند؟
⁉️چرا مثل بسیاری از سادات به مناطق دوردست هجرت نکردند تا در آنجا پایگاهی مستحکم برای شیعه درست نمایند؟
✅اما ظاهرا به این توجه نداریم که مرکز اسلام در آن روز، مکه، مدینه و عراق بود؛ هر قرائت و تفسیری از اسلام که در مرکز پذیرفته میشد آن قرائت به تفسیر رسمی اسلام مبدل میگردید، حضرت نه یک نیروی عادی مثل همۀ نیروهای دیگر جبهه حق باشند بلکه محور جبهۀ حق و اسلام ناب بودند، اگر حضرت به یمن یا هرنقطۀ دور دستی میرفتند، قرائت اصلی اسلام به دست بنیامیه میافتاد و همۀ شیعیان حاضر در مرکز، در فضای اسلام اموی ذوب میشدند و قرائت یمن هم یک قرائت انحرافی و حاشیهای از اسلام نمود پیدا میکرد.
اما با باقی ماندن حضرت در مرکز ولو با شهادت ایشان قرائت اسلام انقلابی و ناب باقی ماند و مجددا جان دوباره گرفت.
📌قم امروز مرکز تفسیر و ترجمه اسلام ناب است و به همین علت انقلابی بودن قم لازمه انقلابی ماندن اسلام ناب است.
✅ به دنبال سخنرانی اخیر "استاد رحیمپور ازغدی" موجی نیز در نقد سکولار بودن حوزه راه افتاد.
✅ باوجود کمال ارادتی که نسبت به "استاد رحیمپور" دارم لازم میدانم با ارائه مستنداتی از حیثیت "حوزۀ علمیه قم" در مقابل نقد ایشان دفاع کنم.
👈بنده در ابتدا استدلالهای ایشان را برای اثبات سکولار بودن حوزه صحیح میدانستم و اتفاقا برای ارائه مستندات بیشتر در این راستا تحقیقاتی انجام دادم که در کمال تعجب با بررسی دقیقتر متوجه نکاتی شدم که تحلیل استاد رحیمپور را نقض میکرد و علت اعتراض برخی مراجع به صحبتهای ایشان را برایم روشن مینمود.
✅آنچه ایشان برای اثبات سکولار بودن حوزه مورد استدلال قرار میدهند، این است که دروس خارج حوزه مسئلههای خود را از مسائل نظام و جامعه نمیگیرد و از عینیت به ذهن نمیرود و یا مثلا میفرمایند صدها موضوع است که مسئلۀ نظام و جامعه است اما حوزه پاسخی به آن نداده است و ...
✅ اگرچه صحبتهای ایشان براساس مستنداتی که ارائه میکنند صحیح میباشد اما اگر مستندات دیگری ارائه و همچنین اصل استدلالهای ایشان دقیقتر بررسی شود به نتایج متفاوتی خواهیم رسید.
👈 برخی اساتید درس خارج میگویند انتظار ایشان از درسهای خارج اشتباه است، کارکرد دروس خارج برای حل آن مسائل مورد تصور ایشان نیست و بیشتر فرآیند آموزشی دارد و جهت تسهیل در فرآیند آموزش نیز باید تمرکز بر محتواهای خام آموزشی باشد، به طور مثال اگر درسهای زیادی به عبادات میپردازند چون بخش اعظم روایات ما در این فضا صادر شده است و برای آموزش چگونگی کار با روایات طبیعتا این بخش بهترین فضا است.
وقتی فرآیند آموزشی طلاب تا طی نکردن چندسال درس خارج کامل نمیشود، چارهای جز پرداخت به این مطالب نیست.
👈خلاصه اینکه این درسهای خارج نیستند که باید به مسائل اصلی انقلاب و جامعه بپردازند بلکه افراد شرکت کننده در درس خارج هستند که باید به تعداد کثراتشان موضوعات کثیر و مختلف مورد نیاز انقلاب و جامعه را مورد تحقیق و بررسی قرار دهند، در مورد آنها نظریه ارائه کنند و البته این کار را هم کردهاند.
👈فایل word زیر عنوان ۴۰۶۳ پایاننامه حوزوی همراه با اسم نویسنده، استاد راهنما و سال دفاع آنها است که اگر آن را بررسی کنید، خواهید دید هر مسأله خُرد و عینی نظام و جامعه که تصور کنید به صورت مفصل در حوزه به آن پرداخته شده است و حداقل چندین پایان نامه قوی حوزوی در مورد آن وجود دارد.
📌در این فایل موضوعات پایاننامههای سطوح مختلف حوزوی از سال 69 تا سال 96 در موضوعات مختلف تربیتی، اخلاق، ادبیات، فقه، اصول، حقوق، تفسیر و علوم قرآنی، حدیث و تاریخ ذکر شده است. 👇
✅ اینکه پیوست صحیح بین مجموعههای نظام همچون مرکز پژوهشهای مجلس، قوه قضائیه، ریاست جمهوری و سایر نهادهای انقلاب با حوزه وجود ندارد و محصولات حوزوی به نحو صحیح ارائه نمیشود و در نتیجه "احساس خلاء تولید محتوا" از سوی حوزه میشود، یک بحث است و اینکه حوزه تولید محتوا ندارد یک بحث دیگر.
👈پیشنهاد میکنم همه دوستان طلبه قبل از هر کار تحقیقی و نوشتن مقاله در قسمت سرچ word کلمات مرتبط با موضوع مدنظر خود را در این فایل فحص کنند تا بتوانند با استفاده از پایاننامههای کارشده، انرژی خود را عوض تکرار مطالب دیگران، مصروف پیشبرد اندیشه و علم کنند.
✅از جمله ارکان معاملات در فقه عینیت و مالیت شرعی داشتن مورد معامله است.
عینیت داشتن یعنی آنچه مورد معامله قرار میگیرد محسوس باشد، مالیت شرعی داشتن نیز یعنی آنچه شارع مالیت عرفی آن را پذیرفته است، مثلا خوک اگرچه در بازر قیمت داشته باشد ولی خداوند ارزشی در خرید فروش برای آن قائل نیست.
✅در توضیح ارکان مالیت عرفی دو مورد ذکر میکنند:
اولا فایده داشتن
ثانیا نیازمندی مردم به این فایده
مثلا فلان حشره مطمانا فوایدی دارد اما این فواید مورد نیاز مردم نیست پس معامله بر آن باطل است.
✅ زمانی در عصر مشروطه وقتی روحانیون در ری یا قم متحصن میشدند، مردم آنقدر به شاه فشار میآوردند که شاه مجبور بود از علما خواهش کند تحصن خود را خاتمه دهند، از علل مهم این فشار مردمی داشتن جایگاه و شئون مختلف اجتماعی توسط روحانیت بود چون وقتی روحانیت متحصن میشد عملا کارهای مردم معطل میماند.
✅در جامعه بسیط آن دوره آموزش و پرورش، قضاوت، ثبت و اسناد و حتی بعضا طبابت مردم در دست روحانیت بود. مثلا اسناد ملکی مردم صرفا کاغذی بود که به امضای مجتهد شهر میرسید، رسانه اصلی جامعه نیز عوض تلوزیون، روزنامه، شبکههای مجازی و... صرفا منبرها بودند.
✅از دوره رضاشاه با مدرن شدن ساختارهای حکومت و اجتماع، شئون اجتماعی روحانیت رفته رفته از او گرفته شد و این روند با گذشت زمان تشدید شد، حتی با وقوع انقلاب اسلامی نیز شرایط فرقی نکرد و نه تنها تغییر چندانی در محدود شدن فعالیتهای روحانیت صورت نگرفت بلکه انزوای روحانیت شکل رسمیتری نیز پیدا کرد.
✅ امروز نظام عملا از جامعه روحانیت در عرصههای مختلف مستغنی است، سیستم دانشگاه، قاضی یا دبیر دینی، عربی، ادبیات و خلاصه هرچه نیاز دارد را خودش تأمین میکند.
در عرصههای علوم انسانی هم باز دانشگاه سیستم خودش را دارد، اقتصاد، علوم اجتماعی، تربیتی، روانشناسی و... همه با ترجمه کتب غربی در حال تدریس و توسعه هستند.
✅البته اشکالی هم به نظام وارد نیست، وقتی زمان به سرعت پیش میرود و نیازهای جدید برای جامعه بوجود میآید، این نیازها باید پاسخ داده شود و اگر حوزه پاسخی نداشت و خود را صرفا محدود به منبر و روضه کرده بود، این نیاز بیپاسخ نخواهد ماند.
✅اما رواحنیت در مقابل این سرعت تحولات جامعه و ایجاد نیازهای جدید چه کند؟ آنچه از علوم در حوزه به آن پرداخته میشود مطمانا مفید و ارزشمندترین علوم هستند اما:
👈از طرفی غالبا محصولات حوزه برای جامعه عینیت ندارد و محسوس نیست فلذا خریدار چندانی هم ندارد. مثلا وقتی حوزه مشغول بحثهای نظری صرف و آسمانی است، نهادهای مختلفی همچون مجلس، ریاست جمهوری، سپاه و... همه برای رسیدن به پاسخ عملی مسائل عینی انقلاب اندیشکدهها و مجموعههای مستقلی تشکیل دادهاند تا بتوانند به پاسخهایی عینی برای مسائل پیشروی نظام برسند.
البته بخش قابل توجهی از محصولات تولیدی حوزه نیز که عینیت دارند متاسفانه به علت عدم سازوکار هماهنگ کننده حوزه و نهادهای انقلاب دیده نمیشوند.
👈از طرفی دیگر هم محصولات مفید حوزه به علت مدرن شدن جامعه و حکومت، امروز چندان به کار مردم نمیآید، مثل گیاهی میماند که ولو بیشترین فواید را دارد اما جامعه نه تنها چندان به فواید این گیاه احساس نیاز نمیکنند بلکه برخی از آنها با تبلیغات منفی نوعی اشمئزار نیز نسبت به آن پیدا کردهاند.
✅ وقتی مطاع روحانیت چندان خریدار نداشت اولین مشکلی که ایجاد میشود ادامه حیات اقتصادی روحانیت سخت و سختتر خواهد شد و خود این مشکل آسیبهای روحانیت را به صورت تصاعدی بیشتر خواهد کرد.
⁉️اما راهکار چیست؟ روحانیت شروع به آوازخوانی در مجالس شادی کند؟ مهندس شود؟ خودش کارهای اقتصادی راهبیاندازد؟ بنگاه خیریه برای خودش تأسیس کند؟ بودجه خود را از دولت تأمین کند؟
اگرچه خداوند بخشی از خمس را برای تأمین امور مبلغان دین اختصاص داده است اما همیشه این مبلغ به اندازه کافی تأمین نمیشده است.
✅طبیعتا نمیتوان به جامعه گفت مثلا رسانه را کنار بگذار، علوم روانشناسی، تربیت، اقتصاد و... را کنار بگذار، یا مثلا بچهها نیاز به معلم قرآن و دینی ندارند و بیاییند پای منبر بنشینند.
😳در این میان با وجود محدود شدن روز به روز شئون روحانیت آنچه شگفت انگیز است، بیرغبتی توده روحانیت به امر تبلیغ دائمی و استقرار در شهرها و روستاها به عنوان شأن اصلی روحانیت میباشد.
یعنی باوجود خالی بودن بسیاری از مساجد، روحانیون در قم و سایر مراکز تحصیلی روحانیت تجمع نموده و صرفا به سفرهای تبلیغی در ایام خاص اکتفا میکنند!
✅ بعد از انقلاب برخی شئون تبلیغی دولتی همچون نمایندگی رهبری در نهادهای مختلف اعم از نظامی، آموزشی و اداری و... بوجود آمده است، امامت جمعه نیز بخشی از نیروهای روحانیت را به خود اختصاص میدهد اما بخش اعظم روحانیت همچنان بلاتکلیف و مشغول تحصیل است.
البته ماجرای روند آموزشی و سرعت کار علمی رسمی حوزه خود قصه عالم جابلقا و جابلسا است که حرفهایش بسیار است اما...!
⁉️شاید بگویید: چرا روحانیون معلم عربی، قرآن، دینی، پرورشی و... نمیشوند؟ چرا کارهای تبلیغی و تأمین مالی خود را در مدارس سامان نمیدهند؟
مگر نه این است که امسال با تصویب مجلس بدون آزمون آموزش پرورش روحانیون را استخدام میکرد؟
مگر نه این است که طلاب با حقوق رسمی معادل یک معلم میتوانند سرباز معلم شوند و خدمت سربازی را در آموزش و پرورش بگذرانند؟
مگر اولویت کار در قوه قضائیه با روحانیون نیست؟ پس چرا با وجود درخواستهای رهبری و قوه قضائیه روحانیت برای حضور در این نهاد چندان تمایل نشان نمیدهد؟
👈شاید هرکس پاسخی دهد اما به نظر بنده مقصر نظام ارزشی پدید آمده در حوزه است.
✅چندروز پیش جلسهای در حوزه با حضور قریب به دو هزار روحانی و یک سخنران معروف تشکیل شده بود که صرفا یک عکس آن حاشیه ساز شد، اما جز مسئولین برگزاری جلسه نه کسی صوت این جلسه را ضبط کرده بود و نه عکس یا خبری خاصی!
دوستان اعتراض داشتند که چرا رسانهها این جلسه را انعکاس ندادهاند اما بنده اعتراض داشتم چرا این جمعیت کثیر از شما هیچ کدام رسانه ندارید یا با رسانهها مرتبط نیستید؟ چرا هیچکدام مستقلا عکس یا صوتی تهیه نکردید؟
اگر شما مبلغ دین هستید امروز ابزار تبلیغ رسانه است؟!
✅امروز با یکی از مسئولین ارشد حوزه در این موضوعات صحبت میکردم، میگفت ما نزدیک به ۵۰ کار تخصصی برای روحانیت داریم، متأسفانه ما هرچه طلبه میپذیریم به او میگوئیم قرار است مجتهد شوی و البته مجتهد نمیشود ولی تصور اجتهاد را پیدا میکند و دیگر حاضر نیست کارهایی مثل تبلیغ و... را انجام دهد.
📌روحانیت باید برای بدست گرفتن جایگاه حیاتی خود در جامعه بازنگری جدی کند.
صحبتهای استاد رحیمپور ازغدی در مورد نقد روند حوزه دریافت
فایل صوتی کامل سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی در ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ در مدرسه فیضیه
متاسفانه این سخنرانی با موج گستردهای از محکومیتها توسط رسانههای اصلاح طلب و حتی علمای حوزه مواجه شد.
جزوه به استقبال مسئولیت، شرح «خطبه منا» استاد "حسن رحیمپور ازغدی" همراه با گفتاری از "حجتالسلام و المسلمین روح" در باب "مسئولیت پذیری"
این جزوه شامل شرح «خطبه منا» امام حسین(علیه السلام) توسط استاد "حسن رحیمپور ازغدی" همراه با گفتاری از حجتالاسلام روح در باب مسئولیت پذیری و ابعاد مختلف وظایف ما به عنوان یک مسلمان است.
در خاطرات شفاهی انقلاب میخواندم
که در مجلس شورای ملی در زمان رضاخان بحثی در مجلس مطرح میشود تحت این عنوان که
مشروبات الکلی در کشور تولید نشود و قانون منع تولید مشروبات الکلی به تصویب برسد
در این ماجرا همه در تایید این قانون صحبت میکنند و کسی خاصی مخالفت نمیکند اما
شهید مدرس به عنوان مخالف به پشت تریبون مجلس میروند و میگویند من با تصویب این
قانون مخالف هستم!
همه از ابراز مخالفت شهید مدرس
تعجب میکنند و میگویند آقای مدرس شما کسی هستید که به عنوان نماینده علمای نجف
در مجلس حاضر شدهای برای نظارت بر اسلامی بودن قوانین، اگر یک نفر در مجلس باشد
که مسلما بتوان آن را به عنوان فقیه و مجتهد اسلام معرفی کرد، شما هستیدِ؛ حالا چه شده
است که وقتی نمایندههای ملیگرا و یا نمایندههایی که حتی مذهبی هم نیستند با این
قانون موافقت میکنند اما شما مخالفت میکنید.
شهید مدرس در پاسخ میگویند:
بله من مخالف هستم. من میگویم اگر شما مرد هستید قانون منع مصرف مسکرات را به
تصویب برسانید اما تا وقتی که قانون منع مصرف مسکرات به تصویب نرسد قانون منع
تولید مسکرات برای ما فایدهای ندارد.
میگویند چرا؟
شهید بزرگوار مدرس که یک مجتهد
مسلم است کسی که اسلام شناس است با مصالح و مفاسد جامعه آشنا است پاسخ میدهد: اگر
ما مسکرات را در داخل کشور تولید نکنیم در حالی که مصرف آن وجود دارد این مسکرات
از کجا میآید؟ از اروپا، از کشورهای خارجی وارد میشود، شما میخواهید چرخهای صنعت
آنها بچرخد و آنها بروند سرکار؟
من میگویم اگر قرار است مسکرات هم در کشور مصرف
شود بهتر است تولید آن هم دست خودمان باشد و ایرانی برود سرکار، اگر قرار است مشروبات
هم مصرف کنیم باید خودمان آن را تولید کنیم.۱
این حرف را همه
علمای دلسوز، کسانی چون شهید مدرس و شهید نواب و آقانور الله اصفهانی و... در طول
سالهای مختلف و دورههای مختلف حتی دوره طاغوت میزدند که ایرانی باید کالای
ایرانی مصرف کند.
در خاطرات علما میخواندم که
آنها حتی بر روی اینکه جنس لباسهایشان از پارچه ایرانی باشد دقت داشتند. در
خاطرات شرکت بین المللی تاسیس شده توسط حاج آقا نور الله اصفهانی۲ میخواندم که تقیدات خاصی داشتند که حتما باید از محصولات ایرانی حتی کاغذ و قلم
ایرانی استفاده شود.
علما این حرفها را که ایرانی باید سعی کند تا جایی که میتواند کالای ایرانی مصرف کند چون این به سود خودمان و عزت خودمان را به دنبال دار ، آن زمان که حکومت شاهنشاهی بود میزدند، امروز هم
میزنند، جوان ایرانی وقتی سرکار رفت وقتی
پول داشت ازدواج هم میکند دنبال بزهکاری هم نمیرود وقتش را هدر نمیدهد. وقتی
سرمایه داشتیم وقتی خودمان کالا تولید میکردیم دیگر کسی نمیتواند به ما فشار
بیاورد که اگر فلان کار را نکردی تحریمت میکنیم. اگر میخواهیم آقای خودمان باشیم
باید کالای ایرانی مصرف کنیم.
کسی نمیگوید کالای بد ایرانی مصرف کنید، کلای خوب ایرانی را مصرف
کنیم، خیلی از کالاهایی است که مشابه خارجی آن هیچ کیفیت بهتری ندارد اما فقط برای کلاس
گذاشتن میرویم و خارجی آن را میخریم.
مثلا بسکویت خارجی، مواد شوینده و بهداشتی
خارجی، لوازم التحریر و پوشاک خارجی، وسایل آشپزخانه خارجی و...
چرا کاری نمیکنیم که مشکلاتمان حل شود مگر کشورهای جنوب شرق
آسیا مثل کره و ژاپن چه کردند؟! کشورهای اروپایی چه کردند؟! غیرت به خرج دادند و
از کالای خودشان حمایت کردند. ما اگر میخواهیم بیکاری و مشکلات ناشی از آن حل
شود کافی است که روزانه یک کالای خارجی که میخریم در عوض آن کالای ایرانی بخریم.
این آمار و مقایسه را در برنامه اقتصادی پایش که شبها میآید انجام میداد که اگر
چنین شود مشکل بیکاری ما حل میشود این کار سختی است؟! فقط باید غیرت به خرج
بدهیم.
عزیزان به منزل خود بروید، به وسایل
زندگی خود نگاه کنید، ببینید کدام یک از آنها کالای خارجی است که میتوانید آن را
با کالای ایرانی مشابه و مرغوب جایگزین کنید و به خاطر آینده خودمان و بچههایمان
و اسلاممان و عزتمان دیگر از آن کالای خارجی استفاده نکنیم.
[1]گذری و نظری بر خاطرات زندگی حجة الاسلام و المسلمین حاج میرزا محمد
علی معزالدینی به کوشش محمد علی کریمی نیا، چ اول قم نشر کوثر ادب 1384
[2]این عالم بزرگوار با فرو رفتن کشور در باتلاق فقر و وابستگی در دوره
قاجار، با تأسیس مؤسسههای اقتصادی مردمی اقدام به تقویت بنیه اقتصادی مردم کردند.
شرکت اسلامیّه یکی از این مؤسسهها بود که هر ایرانی میتوانست از یک تا ده هزار سهم
در این شرکت خریداری کند و بیگانگان حق خرید یا نگاهداری سهامش را نداشتند. در اساسنامه
این مؤسسه آمده بود: «این شرکت به کلی از داد و ستد متاع خارجه ممنوع است. فقط همِّ
خود را صرف ترقّی متاع داخله و آوردن چرخ و اسباب و کارخانجات مفید خواهد نمود و حمل
متاع داخله به خارجه بر حسب اقتضا و به موقع خود در کشیدن راه شوسه و آهن اقدام خواهد
کرد.» (نجفی، موسی، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانى،
صص 53-67) این سازمان بزرگ اقتصادی در لندن، کلکته، بمبئی، قاهره، استانبول، بغداد،
مسکو و بادکوبه نمایندگیهایی تأسیس کرد و در راه سازندگی کشور گامهای بلندی برداشت.
(همان، صص 111-113)