شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

🔻 حضرت مسلم بعد از گرفتن نامه امام به مدینه می‌روند و با اطرافیان خود خداحافظی کرده و دو بلد راه را اجاره می‌کنند تا ایشان را به کوفه برسانند.

در راه با مشکلاتی مواجه می‌شوند و تشنگی زیاد بر آنها غلبه می‌کند و دو بلد راه ایشان نیز از تشنگی تلف می‌شوند، حضرت مسلم به راه خود ادامه می‌دهند تا به نهری می‌رسند به نام «ضیق» که از شاخه‌ای منشئب شده بود با نام «الخبت».

 

🔻(ضیق به معنای تنگی و سختی بود و خبت به معنای پنهان، جمع آنها میشد سختی پنهان،) مسلم که تا اینجا این سختی‌ها تا مرز مرگ او را برده بود و حالا در فراخی‌اش هم چنین نشانه‌ای می‌دید، تفأل به بدی زد و همانجا اطراق کرد و نامه‌ای برای امام حسین(ع) نوشت و توسط یکی از همراهانش، برای حضرت فرستاد:

 

👈«فَإِنَّنِی أَقْبَلْتُ‌ مِنَ‌ اَلْمَدِینَةِ‌ مَعَ‌ دَلِیلَیْنِ‌ لِی فَجَارَا عَنِ‌ الطَّرِیقِ‌ فَضَلاَّ وَ اشْتَدَّ عَلَیْنَا الْعَطَشُ‌ فَلَمْ‌ یَلْبَثَا أَنْ‌ مَاتَا وَ أَقْبَلْنَا حَتَّى انْتَهَیْنَا إِلَى الْمَاءِ فَلَمْ‌ نَنْجُ‌ إِلاَّ بِحُشَاشَةِ‌ أَنْفُسِنَا وَ ذَلِکَ‌ الْمَاءُ بِمَکَانٍ‌ یُدْعَى اَلْمَضِیقَ‌ مِنْ‌ بَطْنِ‌ الْخَبْتِ‌ وَ قَدْ تَطَیَّرْتُ‌ مِنْ‌ وَجْهِی هَذَا فَإِنْ‌ رَأَیْتَ‌ أَعْفَیْتَنِی مِنْهُ‌ وَ بَعَثْتَ‌ غَیْرِی وَ السَّلاَمُ‌.»

من از مدینه همراه دو راهنما رهسپار شدم اما این دو نیز از بی‌راهه رفتند و راه را گم کردند و تشنگی بر ما زیاد شد و چیزی نگذشت که آن دو فوت کردند و با این وجود ادامه دادیم تا به آبی رسیدیم و نجات نیافتیم جز با خستگی و نیمه جانی و این آب در مکانی بود با نام تنگ و از سرچشمه‌ای به نام پنهان و من این را به فال بد گرفتم و اگر شما صلاح بدانید، مرا از این مأموریت معاف کنید و کس دیگری جایگزین من نماید. تمام.

 

🔻حضرت به او پاسخ دادند:

👈«فَقَدْ خَشِیتُ‌ أَنْ‌ لاَ یَکُونَ‌ حَمَلَکَ‌ عَلَى الْکِتَابِ‌ إِلَیَّ‌ فِی الاِسْتِعْفَاءِ مِنَ‌ الْوَجْهِ‌ الَّذِی وَجَّهْتُکَ‌ لَهُ‌ إِلاَّ الْجُبْنُ‌ فَامْضِ‌ لِوَجْهِکَ‌ الَّذِی وَجَّهْتُکَ‌ لَهُ‌ وَ السَّلاَمُ‌».

می‌ترسم تو از این جهت نامه به من نوشته‌ای که از مأموریتی که تو را بر آن گمارده‌ام استعفاء دهی که می‌ترسی! پس به مأموریت خود ادامه بده. تمام.

 

🔻مسلم که پاسخ حضرت را می‌خواند می‌گوید: خیر! من از سر ترس چنین نگفته‌ام و مسیر خود را ادامه می‌دهد. کمی که جلو می‌رود یک شکارچی را می‌بیند که می‌خواهد آهویی را شکار کند. تیر شکارچی به آهو می‌خورد و مسلم این شکار موفق را تفأل به خیر می‌زند و می‌گوید امید به خداست که بر دشمن غلبه کنیم.

 

🔻 بالاخره مسلم به کوفه می‌رسد و به خانه مختار می‌رود و در آنجا شیعیان هر روز گروه گروه به دیدارش می‌آیند و با او بیعت می‌کنند تا شمار بیعت کنندگان با او به ۱۸ هزار نفر می‌رسد؛ پس از آن مسلم به حضرت نامه می‌نویسد که شرایط برای حضور شما مهیا است. به کوفه بیایید.

 

🔻نعمان بن بشیر حاکم کوفه که قضایا را رصد می‌کند ضمن اعلام اینکه تا وقتی کسی علیه من قیام نکند با کسی نخواهم جنگید، تهدیداتی هم نسبت به پس از قیام علیه خود می‌کند. اما این مواضع سست او موجب اعتراض طرفداران یزید در کوفه می‌شود و نامه ها‌یی به یزید می‌نویسند...

....

📝 پی نوشت:

📌در باب تافل خیر و شر و چیزهای از این دست مثل چشم زخم و تلسم و....

آنچه از اهل آشنا با این مباحث که از روی علم و تجربه به ما گفته‌اند، این است که اگرچه این امور یا حقیقت دارد یا حداقل ریشه در امور حقیقی دارد اما سِرّ متأثر شدن از آنها در پذیرفتن آنها بدون توجه به قدرت ما فوق آنها است.

 اما اگر همانطور که در روایات باطل کردن آن‌‌هاست گفتی با وجود اینکه این امور را نفی نمی‌کنم اما به قادر فوق آن‌ها اتکا می‌کنم دیگر اثری نخواهند داشت.

البته این کار در عمل، هم نیاز به ایمان بسیار بالا دارد و هم تذکر.

و باز البته اتکاء به خداوند هم لازمه‌اش مصون ماندن از هر آسیبی نیست چرا که گاهی تقدیر الهی بر یک قضیه است، به علت خیرات بالاتری که در آن است و از چشم ما پنهان است. خیراتی که ممکن است برای خود ما یا غیر ما یا هر جهت دیگری باشد اما مهم اینجاست که از وقتی به خدا اتکا کردی هرچه رسد خیر محض است و اهل شر در رسیدن یا نرسیدن آن هیچ کاره‌اند و در آن قضیه در نهایت ضرر نخواهی کرد.

این فهم موجب می‌شود در اوج مشکلات و سختی‌ها نیز جز زیبایی اراده خدا را نبینی.

✔️ نکاتی که در متن داخل ( ) است در کتاب مذکور ذکر نشده است و اضافات بنده به متن است.

 

🔰 قسمت‌های قبل👇

اتمام حجت سلیمان بن صرد با شیعیان کوفه...

 

رفتار عاقلانه امام حسین(ع)...

  • ۰۰/۰۶/۰۶
  • حمید رضا باقری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی