✅ برادر عزیزم "مهندس هادی مسعودی" در ادامه نقدی که بنده بر "قسمتی از سخنانشان در دورۀ ابوذر" نوشته بودم جوابیهای نوشتند؛
✅ برای روشنتر شدن مباحث، ادامه این گفتگو را به دو قسمت تقسیم میکنم و در هر قسمت بخشهایی از اختلاف نظر را باز میکنم.
✅ بهتر است ابتدا روشن شود اختلافنظر ما دقیقا کجاست؟
👈در قسمت اول بحث، ایشان به طور خلاصه میفرمایند:
🔹هرگونه شخص محوری، عامل انسداد تفکر و عقلانیت است؛
🔹غرض از شخص محوری هم شدت علاقه و ارادت و یا تنفر و بیزاری که موجب شود حرف مخاطب بدون فکر و بررسی و تامل، بپذیرش و یا رد شود و میبایست برای همه اشخاص درصدی خطا در نظر گرفت و همیشه با معیار و ملاک با نظرات مواجه شد؛
🔹پذیرش حرف یک فرد_هر چقدر هم شخصیت برجستهای باشد_ به نحو بیکم و کاست، موجب تربیت انسانهای وابسته و مغایر با عقلانیت و هدف انبیاست:"لتثیروا لهم دفائن العقول"؛
🔹اهل بیت هم از این نوع شخص محوری بر حذر داشته و بارها بر سنجش افراد با حق تاکید کردهاند، به عنوان مثال حضرت امیر(ع) میفرمایند: «دین خدا با شخصیتها شناخته نمی شود بلکه شناخت آن با نشانهها و آیات حق است. پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی»
🔹همچنین در آیه ۱۴۴ سوره آل عمران خداوند به صراحت شخص گرایی حتی حول پیامبر(ص) را زیر سوال برده و پیامبر را صرفا «رسول»، یعنی کسی که فقط مسئول انجام رسالتش می باشد، معرفی کرده است."
✅آنچه بنده عرض میکنم این است که:
🔸نفی شخص محوری به نحو مذکور و لزوم پذیرش سخن افراد با معیار و ملاک کاملا امری صحیح و لازم است؛
🔸اختلاف ما اینجاست که شما این مطلب را نسبت به "ولی" نیز تسری میدهید؛
🔸ادلهای که ذکر میفرمایید به نحویی اضطراب دارد چرا که حتی شامل ولی معصوم نیز میشود و اگر پذیرش بیکم و کاست معصوم را نفی نمایید گزارهای پارادوکس نما است یعنی با پذیرش عقلی عصمت و خیر محض بودن معصوم سازگار نیست؛
🔸فلذا باید در نوع نفی خود از شخصمحوری تفصیلاتی قایل شوید؛
🔸در مورد آیه ۱۴۴ آل عمران، در پست قبل توضیح دادم که آیه در مقام توبیخ شخصگرایی نسبت به حضرت رسول(ص) نمیباشد بلکه اگر آیه را به صورت کامل بخوانیم متوجه میشویم آیه در مقام توبیخ نسبت به این است که افراد با شهادت حضرت رسول(ص) گمان کنند، رشته ولایت الهی قطع شده است.
🔸در مورد کلام حضرت امیر(ع) که در مورد هدف بعثت انبیاء ذکر فرمودهاید نه تنها در مقام نفی چشم به دهان معصوم داشتن نیست بلکه در مقام اثبات لزوم آن نیز است:
👈 فبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ
🔹خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و رسولان خود را پى در پى اعزام کرد تا وفادارى به پیمان فطرت توحیدی را از آنان باز جویند.
👈 و یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ.[1]
🔹و نعمتهاى فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام نمایند و توانمندىهاى پنهان شدهی عقلها را آشکار سازند.
🔸باید این را متوجه شویم که "ولی الهی" نه در مقابل تعقل ما، بلکه در جهت تکامل عقل ما است و در اسلام برخلاف مسیحیت نه تنها باب تعقل بسته نیست بلکه سرتاسر آن دعوت به فهم و اندیشه و تعقل است.
🔸اساسا راه دعوت اولیاء الله راهی عقلی و روشن است،
👈به تعبیر آیه ۱۰۸ سورۀ مبارکهی یوسف «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی»
👈امام صادق(ع) در سفارش به یاران خود فرمودند:
«اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا» عقل و و سربازان آن و جهل و سربازان آن را بشناسید هدایت خواهید شد. یکی از یارانشان گفت:
« جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا»[2] فدایت شوم ما هیچ نمیدانیم الا آنچه شما به ما بیاموزید.
سپس حضرت سپاهیان عقل و جهل را به آنان معرفی نمودند.
🔸فلذا وقتی عقلاً "عصمت و خیر محض بودن" معصوم برای ما ثابت شد، شخص گرایی نسبت به او به معنی "محبت زیاد و پذیرش بیکم و کاست حرف او و اطاعت محض او" نه تنها مذموم نیست بلکه لازم نیز است.
📌 اما عمده بحثی که میماند ولایت محوری در موضوع ولی غیر معصوم است، چرا که شما ولایت آسمانی را منحصر در امام معصوم مینمایید و ان شاء الله در پست آینده به آن خواهم پرداخت.
[1] شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق؛ ص: 43.
[2] «بگو: این است راه من، که من و هر کس (پیروىام) کرد، با بینایى، به سوى خدا دعوت مىکنیم، و منزّه است خدا، و من از مشرکان نیستم». همان.
..........................................................................