شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

دیروز می‌خواستم ماشین رو پارک کنم که یک جوان تقریبا ۳۰ ساله آمد و گفت حاج آقا سوال شرعی دارم. گفتم بیا تو ماشین بشین. گفت: حاج آقا چندتا زن حلاله بگیریم. تا گفت فهمیدم آمده یک حکم حلال از من بگیره. پرسیدم: دائم یا موقت؟ دائم چهارتا و موقت هم یه شوخی باهاش کردم که صمیمی بشه راحت مساله اصلی رو بگه.

گفت: حاج آقا من یه زن دائم دارم، رفتم یکی رو هم صیغه کردم مگه حرومه؟! گفتم: حلاله ولی هر حلالی هم قرار نیست هرکی همینطور انجام بده. طلاق هم حلاله ولی حلالی هست که خدا از همه چیز بیشتر از اون بدش میاد.

👈از پیامبر(ص) روایته: «مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَبْغَضَ‏ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَیْتٍ یُخْرَبُ فِی الْإِسْلَامِ بِالْفُرْقَةِ یَعْنِی الطَّلَاق‏»

چیزی نفرت انگیزتر از خانه‌ای که با جدایی یعنی طلاق خراب شود نزد خدا نیست.

صیغه رو گذاشتند برای کسی که راهی نداره برای تأمین نیاز طبیعی خودش یا شرایط ازدواج رو نداره، گذاشتن که این طرف مجبور نشه به گناه بیافته، وقتی کسی رفت از راه حلال نیازش رو برطرف کنه به بقیه قید و قیودهایی که خدا برای این راه‌حل آورده هم پای بنده مثلا فرزندی اگه شکل گرفت حلال زاده است و حق و حقوقش برجا هست، حدود شرعی مثل مهریه و... هم در ازدواج موقت رعایت میشه.

 

گفت: حاج آقا حالا من خانمم محلم نمی‌گذاره، دائم سر جنگ با من داره، منم رفتم یکی رو صیغه کردم شما هم می‌گی حلاله خب این خانم من چرا رفته از من شکایت کرده؟

ظاهرا بابت امضائی که تو عقدنامه برای عدم ازدواج بدون اذن خانم کرده بود حالا گیر کرده بود و زنش ازش شکایت کرده بود.

 

گفتم: زنت آینه خودت هست، تو چطور باهاش هستی، اونم همونطور باهات میشه، صاف و صادقی؟! سعی می‌کنی قلبا دوستش داشته باشی و بهش نشون بدی؟! اون و خانواده‌اش رو از خودت می‌دونی؟ تا اون‌ها هم عین همین‌ها رو با تو باشند؟! یه کم بگذره و اینطوری باشی اونها هم همینطوری میشن.

👈از امیرالمؤمنین روایته: «الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِیَصْفُوَ عَیْشُک‏»

زن مثل شاخه ریحانه که خیلی لطیف و زود رنجه، قهرمان و دلاور نیست همیشه باید با اون با مدارا و نرمى رفتار کنی، باید با زبان خوش با اون رفتار کنی تا زندگیت آرامش و صفا بگیره.

 

گفت: حاج‌آقااااا خانم من آیه مادرشه نه من، من از صبح تا شب مثل خر کار می‌کنم خب برای کی؟ برای اینها دیگه؟

گفتم: دیدی! همینجا معلوم شد با چه گاردی با خانمت وارد صحبت می‌شی اگه واقعا می‌خواهی دوستش داشته باشی و از خودت می‌دونیش از کار کردن براشون هم لذت می‌بری منت هم سرشون نمی‌گذاری، خانمت اگه از تو وفا ببینه محبت ببینه، سنگ هم باشه عوض میشه. یه سنگ رو بگذار زیر یه شیر آب، چک چک قطره آب بهش بچکه بعد یه مدت جاش روی سنگ مشخص میشه. اگه جای محبت تو روی خانمت نیست، اثر وفای خودت رو نمی‌بینی، خودت داری کم می‌گذاری.

 

با یه حالت غش و ذوقی: گفت حاج آقا وفا می‌خواهی این زن صیغه‌ای من!

گفتم: از زن دائمت بچه داری؟! گفت: آره یه دختر ۴ ساله. لب خندی زدم و گفتم: یکی از بستگان من جایی کار می‌کنه که هر روز افراد مختلف میان برای مشاوره، چندروزی یه بار یه گزارش از این زن‌های صیغه‌ای باوفا میده که طرف آمده میگه زن صیغه‌ایم همچین خرم کرد که کلی از اموالم رو زدم به نامش و حالا رفته که رفته و اون زن و بچه دائمش براش موندن و بدهی‌هاش!

خب آدم عاقل اون زنی که شما بابای بچه‌اش هستی، عالم و آدم تو رو به عنوان شوهرش می‌شناسن، برای تو می‌مونه یا اون زنی که یه رابطه مخفیانه باهاش داری و هیچ علقه‌ای هم به تو نداره و ممکنه اصلا هم‌زمان چندتا مثل تو رو سر کار گذاشته باشه؟! اون بلده چطور تو رو خام کنه و وفا بهت نشون بده بعد که به چیزهایی که خواست رسید راحت این رابطه رو تموم کنه و تمام.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • ۰۲/۱۰/۱۱
  • حمید رضا باقری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی