شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

مؤمن نمی‌تواند مبارزه نکند. مؤمن همواره در حال مبارزه است؛ تا کِى‌؟ «حَتّٰى لاٰ تَکُونَ فِتْنَةٌ‌»؛ تا وقتى که از زمین فتنه برخیزد، همواره مبارزه می‌کند؛ حالا این مبارزه گاهى به صورت هجوم است، گاهى به صورت دفاع؛ لذا در یک روایتى دارد که «المُؤمِنُ مُجاهِد»؛ مؤمن همواره مشغول جهاد و مبارزه است؛ در دولت باطل به نحوى و در دولت حق به نحوى؛ در دولت باطل با سازمان‌دهى، با مبارزات رودررو، مبارزات مخفى، با تقیه؛ کارهایى که همواره مؤمنین و مبارزین می‌کردند در روزگار دولت باطل؛ و در دولت حق با شمشیر. امروز پاسدار دارد در راه خدا مبارزه می‌کند، شمشیر زمان یعنى تفنگ دستش است و می‌جنگد. آن که کار سیاسى می‌کند، آن که کار ایدئولوژى می‌کند، آن که کار نظامى می‌کند، علناً روبه‌رو با دشمنِ روبه‌رو دارد می‌جنگد؛ یا با دشمن پوشیده و پیچیده و درپرده. به هر حال مؤمن همواره از مبارزه جدا نیست و می‌دانید که بار مبارزه، بار بسیار سنگینى است.

....

📖 منبع: شرح حضرت آقا بر (نهج البلاغه) خطبه اول در موضوع نبوت، ص ۲۲۵.

اگر امروز ما جنگ مى‏‌کنیم و جوان‏‌هاى ما مى‏‌گویند: «جنگ تا پیروزى»، این طور نیست که اینها یک امرى برخلاف قرآن مى‏‌گویند. ... آنى که قرآن مى‏‌گوید، بیشتر از این حرف‏‌هاست. این که ما مى‏‌گوییم، به اندازه حدود خودمان مى‏‌گوییم. ما ... در این محیط ناقص، مى‏‌گوییم که «جنگ جنگ تا پیروزى». خداى تبارک وتعالى، چون نظرش به اول و آخر است ... مى‏‌گوید که «جنگ تا رفع فتنه». غایت، رفع فتنه است؛ یعنى، اگر ما پیروز هم بشویم یک کمى فتنه را کم کردیم، اگر ما به جاى دیگر هم پیروز بشویم، باز یک جاى کمى پیروزى حاصل شده است. اگر همه دنیا را هم ما فرض کنید که جنگ بکنیم و پیروز بشویم، باز همه دنیاى عصر خودمان را پیروزى درست کردیم. و قرآن این را نمى‏‌گوید، قرآن مى‏‌گوید: «جنگ تا رفع فتنه»؛ باید رفع فتنه از عالم بشود.

...

📖 منبع: سخنرانى امام در جمع مسئولان نظام اسلامى 20/ 9/ 63.

توضیح شفاهی متن:

 


دریافت

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 برخی از مخالفان برخورد حکومت با مقوله بدحجابی به صغیره بودن گناه بدحجابی استناد می‌کنند و می‌گویند: جواز تعزیر از سوی حاکم اختصاص به گناهان کبیره دارد و بدحجابی نیز از گناهان صغیره است، همچنین برخی‌هاشان اضافه می‌کنند: در جواز تعزیر توسط حاکم شرع در گناهان صغیره اختلاف نظر وجود دارد و در جایی که شبهه وجود دارد اصل بر ترک اجرای حدود و تعزیرات است.

 

🔻 اما این عزیزان به چند نکته توجه ندارند:

اولا: در مورد بخش آخر مدعا، باید دقت کرد که قاعده «درأ» که می‌گوید: "الحدود تدرأ بالشبهات"، مربوط به اثبات موضوع و ارکان مادی و روانی جرم یا گناه است، نه در مورد خود اصل اجرای تعزیر یا حد در صورت اثبات جرم یا گناه؛ اصل جواز یا عدم جواز اجرای حد یا تعزیر در اقسام گناهان به نظر حاکم یا فقیه برمی‌گردد.

اگر بر مبنای فقیهی تعزیر بر گناهان صغیرة جایز یا واجب باشد کما اینکه بر مبنای خیلی از فقها همینطور است، دیگر با اثبات موضوع گناه یا جرم، حاکم می‌تواند و بلکه باید مجرم و گناه‌کار را تعزیر کند.

 

ثانیا: اگر نگوییم بی‌حجابی متعارف نیز از باب استصغار ذنب خودش از موارد گناهان کبیرة است[۱]، لااقل در موارد غیر متعارف از بی‌حجابی که محل بحث فعلی حکومت نسبت به برخورد با آنها است، می‌گوییم حتما از مصادیق گناهان کبیره‌اند، چرا که مراتب خارج از عرف از بی‌حجابی قطعا از مصادیق عناوینی چون: «تهتک» و «تجاهر به فسق» محسوب می‌شوند و این عناوین از گناهان کبیره‌اند.

در روایتی از حضرت امیر(علیه اسلام) آمده است که:

👈  «المُعلِنُ بالمَعصیَةِ مُجاهِرٌ» کسى که علنى گناه می‌کند، پرده در است.

کسی که بی‌حجابی او خارج از حد متعارف در اجتماع است، مصداق قطعی کسی است که تعبیر «معلن بالمعصیة» شامل او می‌شود. در روایت از حضرت امیر(علیه السلام) است که:

👈 «إیّاکَ و المجاهَرَةَ بالفُجورِ فإنّها مِن أشَدِّ المَآثِمِ» از آشکار کردن فسق و فجور [خود] بپرهیز، که آن از بدترین گناهان است.

🔻 آن حدی از بی‌حجابی که جامعه آن را عادی نمی‌داند و متعارف نیست، اولا از دایره روایات مدارا خارج است، ثانیا از مصادیق قطعی معصیتی است که قبح آن را همه پذیرفته‌اند و امر به معروف و نهی از منکر نسبت به آن لازم است و حکومت نیز موظف به اجرای این تکلیف است. چرا که خداوند تبارک و تعالی می‌گوید: مؤمنین از کسانی هستند که اگر حاکمیت به دست آنها برسد از جمله‌ کارهایی که می‌کنند امر به معروف و نهی از منکر است:

👈 «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ‏ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» (حج:۴۱)

از این آیه معلوم می‌شود، امر به معروف و نهی از منکر توسط حکومت لازم است ‌و با توجه به آنچه گفته شد، مشخص گردید موارد متهتک و معلن به گناه از جمله بی‌حجابی، از مصادیق قطعی عامل به گناه کبیره‌ای هستند که نهی از منکر حکومت نسبت به آن‌ها لازم و تعزیر نسبت به آنها به اجماع فقها جایز بلکه لازم است.

..........

📝 پی‌نوشت:

[۱] از حضرت امیر(علیه اسلام) روایت است: «أشد الذنوب ما استهان به صاحبهُ» در روایت دیگری از حضرت آمده است: «أَشَدُّ اَلذُّنُوبِ عِنْدَ اَللَّهِ ذَنْبٌ صَغُرَ عِنْدَ صَاحِبِهِ.»

برخی می‌گویند در عصر غیبت معصوم، حالا که از حضور معصوم محروم هستیم باید بپذیریم محرومیت از حاکمیت دین در جامعه و تعطیلی احکام اجتماعی دین هم از لوازم آن است! کار را بسپریم به هرکس که خواست حکومت کند و دیگر فقیه ولایتی ندارد! حکومت بر اساس خواست مردم هرچه خواستند چه حجاب خواستند چه بی‌حجابی. اکثریت هرچه خواستند.

اما قرآن می‌گوید: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰٓ أَعْقَابِکُمْ»

محمد رسولی بود مانند رسولان گذشته که آمدند و رفتند، مگر قرار است با رفتن رسول و نبود او بساط دین تعطیل شود؟! اگر رسول از میان شما رفت شما به همان جاهلیت قبل خود باز می‌گردید؟!

این نوع از بیان در قالب استفهام یعنی مطلب روشن و واضح است که باید نظام دین و احکامی که رسول برای شما آورد حفظ شود.

رسول نبود امام هست، امام نبود هم باید جانشینی برای حفظ کارکرد او وجود داشته باشد.

در روایات است: «حَلاَلُ مُحَمَّدٍ حَلاَلٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ»

حکم به حلال و حرامی که محمد(ص) ابلاغ کرد تا قیامت باقی است.

پس معنا ندارد ما بساط احکام الهی را در عصر غیبت تعطیل کنیم. اگر از وجود امام محروم هستیم دست ما نیست ولی محروم نبودن از اجرای دیگر احکام که دست ما است! ما به قدر وسع خودمان مکلف هستیم.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

یک روایت ذیل آیه‌ى معروف «یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صٰابِرُوا وَ رٰابِطُوا»؛ «اى مسلمانان پایدارى کنید، پایمردى کنید و رابطه برقرار کنید» است.

قال(علیه السّلام): «اصْبروا على الْمصائب»؛ امام دارد آیه را تفسیر می‌کند، می‌فرماید: «اصبروا» یعنى پایدارى کنید در مصیبت‌ها و ناراحتى‌ها. «و صابروهمْ على التّقیّة»؛ در مقابل آنها پایمردى کنید به‌وسیله‌ى تقیه. «و رابطوا على منْ تقْتدون به»؛ با رهبرتان که به او اقتدا می‌کنید رابطه برقرار کنید. اگر تنها این جمله‌ى اخیر استعمال شده بود، احتمال داشت که ارتباط، ارتباط روحى باشد، ارتباط به‌وسیله‌ى توسّل مثلاً باشد، امّا چون دنبال آن دو جمله‌ى قبلى است که «اصْبروا على الْمصائب و صابروهمْ على التّقیّة»، روشن است که این رابطه یک رابطه‌ى پنهانى و تشکیلاتى است.

صوت شفاهی توضیح متن:

 


دریافت

📖 منبع: کتاب همرزمان حسین (علیه السلام)، از حضرت آقا، ص: ۳۵۱.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست.

 

عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.

 

📌در پاسخ، برخی می‌گویند: ما به مرحله‌ای از تکنولوژی رسیده‌ایم که در عرض دو هفته می‌توانیم به سلاح اتمی دست پیدا کنیم و همین «در آستانه دست‌یافتن به سلاح اتمی بودن»، برای ما بازدارندگی کافی دارد.

 

اما طرف‌داران داشتن سلاح اتمی می‌گویند: دو هفته بعد از حملات اتمی، شما دیگر ضربه را خورده‌ای و داشتن سلاح اتمی ارزشی برای شما ندارد. سلاح اتمی برای بازدارندگی آن است نه استفاده، وقتی سلاح اتمی داشتی از همان ابتدا، کسی جرئت حمله به شما را نخواند داشت.

شما الان توان ساخت بمب اتم ظرف دو هفته را دارید اما معلوم نیست بعد از حملات اتمی هم این توان را داشته باشید و دشمن اگر کار به جایی رسید که بخواهد از سلاح اتمی استفاده کند، چنان این گزینه را باقدرت تمام استفاده می‌کند که شما توان تدارک ضربه متقابل برایت باقی نماند.

دین ما، به ما دستور داده است که: «أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (الانفال:۶۰) آنچه از قدرت داریم در مقابل دشمنان باید به نمایش بگذاریم، تا از همان ابتدا دشمنان جرئت ضربه به ما را پیدا نکنند.

 

📌اما مخالفان داشتن سلاح اتمی پاسخ می‌دهند: سلاح اتمی در دست ما، سلاحی است که هیچ‌وقت قابلیت استفاده از آن را نداریم، چون حجم میلیونی کشتاری که از بی‌گناهان به دنبال دارد و تبعات گسترده و همه‌گیر زیست‌محیطی آن، موجب هلاک حرث و نسل امروز و آینده است.

دین به ما آموخته است «و لا تَزِرُ وازرةٌ وزرَ أُخری» دامنهٔ مجازات نباید به بیش از کسانی کشیده شود که استحقاق آن را ندارند و اگر هم موارد جزئی مثل «تترس» از این قاعده استثناء شده است و شامل «الضرورات تتقدر بقدرها» می‌شود؛ در خصوص سلاح اتمی حجم نفی و نقض این قاعده آنقدر عظیم و تکرار شونده است که عملا عمومیت آیه را نقض می‌کند؛ بنابراین چنین استثنائی پذیرفته نیست، چراکه اولا جنگ اتمی به یک بمب محدود نمی‌شود و حتی ظرفیت این را دارد که اصل حیات روی کره زمین را به خطر بیاندازد، ثانیا به یک بازه زمانی محدود نیست و تبعات زیست محیطی آن برای نسل‌ها باقی می‌ماند.

🎙حضرت آقا در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری در ۴ اسفند ۱۳۹۹ در مورد داشتن سلاح اتمی برای ما می‌گویند:

👈 «فکر اسلامی ما می‌گوید سلاحی که در [کاربرد] آن، غیر مسلّحین، غیرنظامی‌ها، و مردم عادّی تلف می‌شوند، این سلاح ممنوع است؛ حالا هسته‌ای باشد یا شیمیایی باشد یا غیر این‌ها؛ این سلاح ممنوع است. ما به‌خاطر نظر اسلام است که نخواستیم دنبال این سلاح برویم.»

 

موافقان داشتن سلاح اتمی در پاسخ می گویند: همه این استدلال‌ها برای استفاده از سلاح اتمی است، نه داشتن آن و منافعی که ما گفتیم برای داشتن و نمایش سلاح اتمی بود و اینها منافاتی با هم ندارند.

 

📌 اما مخالفان پاسخ می‌دهند: دشمنان ما به‌خوبی می‌دانند ما از سلاح‌های کشتارجمعی ولو در جنگ و وقتی علیه ما استفاده شده باشد، استفاده نخواهیم کرد، تجربه هم این را نشان داده است، بنابراین این نمایش برای آنها که باید باور کنند باور کردنی نیست و برای عموم که نباید، باور کردنی است و امکان پدیدآمدن یک اجماع عمومی علیه ما و مهجور کردنمان را فراهم می‌کند، درحالی‌که نداشتن این سلاح و اظهار مخالفت علنی با آن، ما را در موضع طلبکار قرار می‌دهد و می‌توانیم در اذهان عمومی دشمنان خود را محکوم کنیم.

 

🔻 اما یک ابهام این وسط می‌ماند، سناریوی ما در صورت حمله اتمی برای دفاع از خودمان چیست؟!

ممکن است نیروهای نظامی برای این گزینه سناریوهای مختلفی از تقابل منطقه‌ای، دفاع با سامانه‌های مختلف قبل از اصابت و... را تدارک دیده باشند اما هیچ‌کدام از این سناریوها ۱۰۰ درصد نیست.

 

📌ولی یک سناریو امیدبخش و ۱۰۰ درصد است و آن اتکا به قدرت الهی است، اگر ما در مسیر تعبد و ولایت الهی باشیم، خداوند مسیر بن‌بست برای ما نمی‌گذارد. همان خدایی که دریا را بر موسی(ع) شکافت، همان خدای ما است. «کَلاَّ إِنَّ مَعی رَبِّی سَیَهْدینِ» مخصوص به موسی (ع) نبود. همان خدایی که طیر ابابیل را داشت، قفل‌های درب را بر یوسف(ع) باز کرد، آتش را بر ابراهیم(ع) سرد کرد، همان خدا در جنگ ۸ساله هم بود، در موقعیت‌های مختلف بعد از انقلاب هم بود، اگر جایی زور ما نمی‌رسد، آنجا است که اتفاقا باید خیالمان راحت‌تر از جایی که زورمان می‌رسد باشد. چون مضطر حتماً جواب می‌گیرد. «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ»

...........

مطلب مرتبط:

 سلاح برتر از سلاح اتمی سلاح حجت است...

«آیت‌الله حائری شیرازی»

صلح امام حسن(ع)، بزرگترین سلاح را از دست معاویه و بنی امیه و همه اشرار گرفت، یعنی سلاح مردمی بودن، سلاح موجه بودن، سلاح منطقی بودن، این صلح، آنها را خلع سلاح کرد؛ چون لباس حق به جانب را از تن آنها بیرون کشید و چهره حقیقیشان را نشان داد تا هر انسانی که به دنبال حجت حرکت میکند، از آنها فاصله بگیرد و به دنبال کسانی برود که منطقی حرکت می‌کنند و برای کارشان دلیلی دارند و تناقضی در برنامه‌شان نیست. سلاح برتر «حجت» است، نه «بمب اتم».

اشرار خیال می‌کنند که سلاح کشتار جمعی بالاترین سلاح‌هاست؛ چون انسان را نشناخته‌اند. همه چیزشان خوب است به جز انسان شناسی‌شان همه چیز را شناخته‌اند، به جز خودشان را؛ همان طور که انسان همه چیز را می‌بیند به جز خودش را همه چیز را در درس‌ها و آزمایشگاه می‌شود تجربه کرد جز خود انسان را، آزمایشگاه انسان کل عالم است، کل تاریخ است؛ چون وجودش بزرگ‌تر از این است که در آزمایشگاه بگنجد آنها کوچک‌ها را آزمایش کردند؛ اما از آزمایش خودشان غافل ماندند. آنها خیال می‌کنند که هر کس مسلح به سلاح کشتار جمعی باشد، برنده نهایی است. اگر این طور باشد پس فروپاشی شوروی را چطور توجیه می‌کنید؟ وقتی که نظام کمونیستی به دلایل «انسانی» سرنگون شد در زرادخانه او بیشترین سلاح‌های هسته‌ای وجود داشت و موشک‌هایش دوربردترین و دقیق‌ترین موشک‌ها بودند و به همین دلیل هم اولین انسان را به فضا بردند.

وقتی که انسان حجت را از دست می‌دهد انسان‌های حجت طلب را هم از دست می‌دهد. در نتیجه تنها انسان‌های فرصت طلب برای او می‌مانند و فقط می‌تواند فرصت‌طلب‌ها را با خودش متحد کند، فرصت‌طلب هم می‌آید که چیزی بگیرد، نه اینکه چیزی بدهد.

هرچه دست انسان‌ها از حجت خالی‌تر می‌شود، فرصت‌طلب‌ها برای دادن فرصت به آنها، قیمت و نرخ بالاتری را مطالبه می‌کنند، وقتی که عملی از دید انسان یک عمل جنایی است اعلام انصراف می‌کند و حاضر است زندان برود، اما مظلومین را تیرباران نکند. در چنین شرایطی آن کسی که می گوید: ما بازاء می‌خواهم می‌گوید: این نحوۀ آدم کشی نرخ دارد؛ نرخ دیروز برای جنایات دیروز بود و امروز وضع سخت‌تر شده است. لذا مطالباتش بیشتر می‌شود و امکانات بیشتر می‌خواهد.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در قضایای ۱۹ دی ۱۳۵۶ که بعد از شهادت جمعی در آن، چهلم‌های پی‌در پی شکل گرفت و جریان انقلاب اوج گرفت، یک نکته ویژه وجود دارد.

مقاله‌ای علیه امام نوشته شده بود و عده‌ای مثل همیشه معتقد بودند: «الباطل یموت بترک ذکره» و می‌خواستند بی‌تفاوت از کنار این قضیه نیز عبور کنند! اما یک عده نسبتا محدودی تصمیم گرفتند کاری کنند و بی‌تفاوت نباشند و فضای سکوت را بشکنند.

 

حجت الاسلام وافی  نقل می‌کنند:

«صبح روز بعد هیجدهم دی ماه، طلبه‌ای در طبقه دوم مدرسه خان، روزنامه مزبور را مقابل صورت گرفته بود تا شناسایی نشود و بلند بلند شروع کرده بود به خواندن. به گمان من شجاعت این فرد با شجاعت کسی که تمام عملیات‌ها را در جریان دفاع هشت ساله درک کرده است، قابل مقایسه نیست. شاید آنان که جو اختناق را حس نکرده باشند، از هضم این حقیقت عاجز باشند؛ اما قدیمی‌ها می‌دانند که یک «مرگ بر شاه» در آن فضا که بردن نام امام مو بر تن افراد راست می‌کرد، چقدر جرأت و جسارت می‌طلبید حتی اگر کسی فریاد می‌زد: «برای سلامتی آن کسی که خودتان او را می‌شناسید، صلوات بفرستید!»، مردم می‌لرزیدند. اگر هم صلوات می‌فرستادند، صداهایی بود که از ته چاه می‌آمد.»

 

📝 منبع: شیرخانی، علی، حماسه 19 دی قم، ص: ۱۹۹.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰دعای هر روز ماه مبارک رجب که نقل شده است، امام صادق(علیه السلام) هر روز می‌خواندند و خواندن آن توسط علما  بسیار سفارش شده است.

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

🔹خابَ الوافِدُونَ عَلى‏ غَیْرِکَ،

🔸نومید شدند آنان که بر دیگرى‏ جز تو وارد شدند.

(وفد: وقتی کسی به نمایندگی نزد امیری می‌رود.)

 

🔹وخَسِرَ المُتَعَرِّضُونَ اِلاَّ لَکَ، وَضاعَ المُلِمُّونَ اِلاَّ بِکَ،

🔸و زیان کار شدند کسانى که به غیر از تو رو کردند و گمراه شدند کسانی که جز به واسطه تو آگاه شدند.

(تعرض: چیزی را خواستن - ملم: کسی که نسبت به چیزی آگاه است.)

 

🔹واَجْدَبَ‏ الْمُنْتَجِعُونَ اِلاَّ مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ، بابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبینَ،

🔸و گرفتار قحطى شدند افراد به دنبال خوشی و آبادی‌هایی که آبادی و خوشی را با غیر از فضل تو طلب کردند؛ در خانه‏‌ات به‏ روى مشتاقان باز.

(اجدب: دچار قحطی شدن - منتجع: جای آباد و خوش آب و هوا که مردم به سوی آن رو کنند.)

 

🔹وخَیْرُکَ‏ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبینَ، وَفَضْلُکَ مُباحٌ لِلسَّآئِلینَ، وَنَیْلُکَ مُتاحٌ لِلأمِلینَ،

🔸و خیر و نیکی ات‏ به خواستاران عطا شده و فضل و بخششت براى خواهندگان مباح و آزاد است؛ عطایت براى آرزومندان مهیّاست‏.

 

🔹و رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصاکَ، وَحِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ ناواکَ،

🔸و روزیت حتّى براى کسانى که نافرمانیت کنند گسترده است و بردباریت حتّى در مورد آن که به دشمنیت‏ برخاسته شامل است؛

 

🔹عادَتُکَ‏ الْإِحْسانُ اِلَى الْمُسیئینَ، وَسَبیلُکَ الإِبْقآءُ عَلَى الْمُعْتَدینَ،

🔸 شیوه ‏ات نیکى به بدکاران است و راه و رسمت زندگى دادن به سرکشان است؛

 

🔹اللّهُمَ‏ فَاهْدِنى‏ هُدَى الْمُهْتَدینَ، وَارْزُقْنىِ اجْتِهادَ الْمُجْتَهِدینَ،

🔸خدایا! پس مرا به راه راه‏یافتگان رهبرى کن و کوشش کوشایان را روزیم کن‏

 

🔹ولاتَجْعَلْنى‏ مِنَ‏ الْغافِلینَ الْمُبْعَدینَ، واغْفِرْلى‏ یَوْمَ‏ الدّینِ‏.

🔸و قرارم مده از بى ‏خبرانِ دور شده از دربارت و در روز جزا گناهم بیامرز !

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻اصلاً دین یک صف‌بندى است، یک جبهه‌بندى است. همه‌ى پیغمبرانى که آمدند اوّلْ کارى که کردند، یک چوب زدند وسط و اجتماع را دو قسمت کردند - به مؤمن و غیر مؤمن، مؤمن و کافر - و یک صف‌بندى به‌وجود آوردند که بعضى از آیات شریفه‌ى قرآن که محلّ بحث و اختلاف‌نظر است [مثل] «وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَهُمُ الْبَیِّنٰاتُ‌»، ...

🔻[وقتى] جامعه‌ى جاهلى این حرکت عظیم را شروع کرده به‌طرف سراشیب سقوط و فنا، و دارد همین‌طور میرود؛ بزرگش، کوچکش، فقیرش، غنى‌اش، عالمش، جاهلش، همه و همه - در یک جامعه‌ى جاهلى و طاغوتى این‌جورى است دیگر؛ مثل جامعه‌ى خود ما که همه میرفتیم به‌طرف چه‌؟ به‌طرف بیهودگى و هرزگى و ظلم و فسق و فجور و بالاخره درک اسفل  - وقتى پیغمبرى مانند موسى، عیسى، ابراهیم و پیغمبران دیگر در یک چنین جامعه‌اى ظاهر می‌شود، اوّلْ کارى که می‌کند [این است که] یک ایست می‌دهد به این کاروان فساد؛ این کاروانى که پیشاپیشِ این کاروان، طاغوت قرار دارد و دارد می‌برد اینها را به‌طرف آتش جهنّم؛ ... ، ناگهان پیغمبر ظاهر می‌شود و یک ایست می‌دهد که اینها را نگه دارد؛ غالباً هم در وهله‌ى اوّل زورش به این حرکت عظیم و این کاروانى که دارند همین‌طور میدوند طرف دارالبوار، نمیرسد؛ وقتى همین‌طور دستش را باز می‌کند، یک چند نفرى را می‌تواند نگه دارد که اینها نروند. و تدریجاً شروع میکند دانه‌دانه، ذرّه‌ذرّه، کم‌کم، جمع‌جمع و عدّه‌عدّه - وقتى عدّه زیاد شد، همه را - جلوى همه‌ى این جمع را سد می‌کند و نمی‌گذارد اینها بروند بریزند در آن درّه‌ى جهنّم؛ کار پیغمبر این است.

🔻خب، اوّلى که پیغمبر وارد میشود و جلوى این عدّه را می‌گیرد، یک صف‌بندى درحقیقت ایجاد می‌شود؛ دو گروه میشوند این مردم: یک عدّه‌اى که همین‌طور دارند می‌دوند طرف همان سرنوشت بد و زشت و غم‌انگیزى که در انتظار آنها است؛ یک عدّه هم هستند که نداى پیغمبر را قبول می‌کنند و ایست می‌کنند و از این راه خلاف برمی‌گردند به‌طرف راه صواب، یا اندکى توقّف می‌کنند بعد برمی‌گردند. خب بین اینها، بین این دو گروه، رابطه رابطه‌ى بغض و کینه است؛ در آیات قبلى در همین سوره، از قول ابراهیم (علیه السّلام) بود که

👈 «کَفَرْنٰا بِکُمْ وَ بَدٰا بَیْنَنٰا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدٰاوَةُ وَ الْبَغْضٰاءُ أَبَداً حَتّٰى تُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ وَحْدَهُ‌». ببینید، این آیه از اوّل تا حالا دارد همین صف‌بندى را - که مبناى آن ایمان به خدا است و عامل صف‌بندى و نقش‌بندِ  صف‌بندى، محبّت است و بغض - براى ما تشریح می‌کند و شقوقش را ذکر می‌کند.

توضیح شفاهی متن:

 


دریافت

📖 منبع: (تفسیر سوره ممتحنه)، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران - ایران، ۱۳۹۹ه.ش. ص: ۵۷.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اگر مقابل هوش مصنوعی، هوش انسان را هوش طبیعی بنامیم، در نگاه انسان غربی دیگر دوره هوش طبیعی سر آمده.

همانطور که وقتی ماشین‌حساب آمد، دوره چرتکه و حساب و کتاب روی کاغذ، سر آمد، امروز هوش مصنوعی فقط داده‌های موجود را پردازش نمی‌کند بلکه می‌تواند بیاموزد، تحلیل کند، حدس بزند و بهترین گزینه را خودکار انتخاب و بر اساس آن عمل کند.

همانطور که وقتی کامپیوترها برخی محاسبات بسیار سنگین را انجام دادند، تکنولوژی گام‌های بسیار بلندتری در صنایع مختلف برق و مکانیک و... برداشت و تا پیش از آن بشر عادی توان انجام آن محاسبات و پیمودن آن گام‌ها را نداشت، امروز هم وقت آن رسیده که بشر در امور مختلف تحلیلی کار را به این مغز توانمند و دقیق و نامحدود بسپارد تا گام‌های بلندی در ارتقاء کیفیت رهبری بشر، برداشته شود.

 

می‌گویند دوره رهبری انسان‌ها سر آمده است و رهبری را باید به هوش مصنوعی سپرد.‌ در امور مختلف هم این حرف را عملی کرده‌اند و ظاهرا جواب‌های خوبی هم گرفته‌اند.

طراحی یک عملیات نظامی را وقتی می‌توان با سنجش دقیق شرایط جغرافیایی و امکانات خودت و رقیب و دیگر پارامترهای مختلف به یک هوش مصنوعی سپرد، چرا آن را به یک انسان ناقص و محدود بسپریم؟!

 

رهبری یک صحنه اجتماعی یا نبرد نظامی وقتی در ذهن شما مثل یک بازی صفحه شطرنج شد، پس با اطمینان مدیریت بازی را به قوی‌ترین هوش‌های مصنوعی می‌سپری و خیالت راحت است که کامپیوتر شما صدها حرکت بعد را هم حساب و سپس اقدام می‌کند و هیچ انسانی توان پیروزی بر آن را ندارد.

 

برخی فکر می‌کنند چون مؤمنین یک رفتارهای غیرقابل پیش بینی‌ و بی‌حساب از نظر عقل مادی دارند، دیگر ذهن دنیا گرای غربی‌ها، نمی‌تواند آن را تحلیل کند، پس در تقابل‌های ما با آنها، نمی‌توانند صحنه را درست تحلیل کنند!

اما خیر، غربی‌ها به خوبی تک تک نیروهای اصلی ما و مدل فکر کردن آنها را شناخته و تحلیل می‌کنند و برای اقدام مقابل هم، بر اساس نوع تفکر نیروی ما برنامه می‌ریزند، الان هم دیگر کامپیوتر است که میلیاردها داده از رفتارهای ما و امثال ما در موقعیت‌های مختلف را دارد و بر اساس آن، الگوی رفتاری ما را می‌تواند بسیار دقیق پیشبینی کند و با اطمینان بگوید، واکنش ما براساس الگوی فکریمان چیست.

 

اما سوال: چرا باز هم شکست می‌خورند؟! ظاهرا این‌طرف میز شطرنج‌باز نخبه‌ای است که همه کامپیوترها را شکست می‌دهد.

 

در نگاه ما فکر انسان محدود به یک پردازش داده‌های محسوس مادی و یافتن پاسخ مجهولات با چینش منطقی معلومات سابق در کنار هم نیست. قوانین عالم هم فقط همین قوانین ظاهری نیست.

انسان متعالی در نگاه ما صرفا حدس نمی‌زند بلکه به او الهام می‌شود، شهود دارد، محدَث و مؤید است.

نیاز هم نیست معصوم باشد؛ بلکه وقتی بااخلاص و لِله وارد صحنه می‌شود، آنچه به آن نیاز دارد به او می‌رسد و عالم ماده در اطاعت و تصرف او قرار می‌گیرد.

در روایتی از امام باقر (علیه‌السلام) آمده است:

👈 «أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِیَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ»

آیا گمان می‌کنید که خداوند تبارک‌وتعالی اطاعت اولیای خودش را بر بندگانش واجب می‌گرداند.

«ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِیمَا یَرِدُ عَلَیْهِمْ مِمَّا فِیهِ قِوَامُ دِینِهِم‏.»

سپس اخبار آسمان‌ها و زمین را از آنها پنهان‌ می‌دارد؟ و از آنها چشمه‌های علم را نسبت به آنچه بر آنها وارد می‌شود و موجب قوام دینشان است قطع می‌نماید؟

 

در روایت دیگری از امام رضا (علیه‌السلام) آمده است:

👈 «وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ‏ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ‏ لِذَلِکَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یَعْیَ‏ بَعْدَهُ‏ بِجَوَابٍ وَ لَا یُحَیَّرُ فِیهِ‏ عَنِ الصَّوَابِ»

 

نیاز نیست حتماً معصوم باشیم تا آنچه در مسیر طاعت نیاز داریم به ما برسد. کافی است لِله عمل کنیم تا همه عالم به اطاعت ما درآید. مکرر در خاطرات علما و تجربه‌های مختلف است که به مطلبی نیاز داشته‌اند و به طریق خارق‌العاده‌ای آن مطلب به دست آنها می‌رسیده است.

 

انسان در نگاه غربی چون شهوت و نفس و... دارد از هوش مصنوعی ناقص‌تر است؛ ولی در نگاه آسمانی چون شهوت و نفس را در کنار عقل و اراده دارد، در تقابل جنود جهل و عقل هرچه بر عقل و اراده خود اتکا بیشتری کند، سعه وجودی او گسترش می‌یابد و می‌تواند مرتبه به مرتبه، احاطه بیشتری بر دنیا پیدا کند چه از جهت علم چه از جهت تصرف.

 

📌در عصر غلبه هوش مصنوعی بر هوش طبیعی است که فضا برای فهم نیاز به هوش آسمانی غالب بر هوش‌های طبیعی و مصنوعی فراهم‌تر است.

عصر، عصر جلوه‌گری هوش آسمانی است.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

جمهوری اسلامی یا حکومت اسلامی!

یادداشت | حمید رضا باقری
برای خیلی‌ها این سؤال مطرح است که چه شد امام، چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، برخلاف دوره نجف که از تعبیر حکومت اسلامی استفاده می‌کردند، در پاریس تعبیر جمهوری اسلامی را وارد ادبیات سیاسی مبارزات آن روز کردند؟!


 
تصویر 1: تا قبل از هجرت امام به پاریس و استفاده زیاد ایشان از تعبیر جمهوری اسلامی در شعارهای مردم از تعبیر حکومت اسلامی یا حکومت عدل اسلامی و... استفاده می‌شد.
 

تصویر2: تصویری از پلاکاردهای مورد استفاده مردم در راهپیمایی‌های پیش از انقلاب با شعار: «برقرار باد حکومت عدل اسلامی»

برخی‌ می‌گویند وقتی امام به پاریس آمد، ما به ایشان یاد دادیم که الگوی مطلوب ما جمهوری اسلامی است، نه حکومت اسلامی و ایشان پذیرفتند و از آن به بعد دیگر در سخنرانی‌ها و بیانیه‌های خود از تعبیر جمهوری اسلامی استفاده کردند. برخی هم گمان می‌کنند وقتی امام به پاریس رفتند، چون تازه با دموکراسی در مهد آن آشنا شده بودند، خودشان به این نتیجه رسیدند که بهتر است عوض حکومت اسلامی از تعبیر جمهوری اسلامی استفاده کنند.

 
تصویر 3: بعد از استفاده امام از تعبیر جمهوری اسلامی در سخنرانی‌ها و اعلامیه‌ها، این تغییر اصطلاح در پلاکاردهای راهپیمایی‌ها نیز خود را نشان داد.

اما آیا امام در نجف هیچ بحثی از جمهوری اسلامی نکرده بودند؟! آیا فهم روحانیون مبارز و مردم از حکومت اسلامی قبل از هجرت امام به پاریس چیزی متفاوت از جمهوری اسلامی بود؟!

 

پیش از انقلاب تصور بخش قابل‌توجهی از مردم از حکومت اسلامی چیزی شبیه به سلطنت عالم عادل بود. تا پیش از هجرت امام به پاریس نیز همه‌اش در بیانیه‌ها، پلاکاردها و شعارها، سخن از حکومت اسلامی بود و اساساً اگر امام از تعبیر جمهوری اسلامی استفاده هم نکرده بودند، باز در روند حرکت انقلاب هیچ اتفاقی رخ نمی‌داد و انقلاب با شعار حکومت اسلامی پیروز می‌شد؛ اما خود امام بعد از سفر به پاریس وقتی نشانه‌های پیروزی انقلاب روشن شده بود، در سخنرانی‌های خود مکرر، سخن از جمهوری اسلامی را پیش کشیدند.

 

در همان دوره نجف الگویی که امام خمینی از حکومت اسلامی در درس‌های خود مطرح می‌کردند و شاگردان اصلی ایشان نیز در تبلیغات خود آن را توضیح می‌دادند، امری متفاوت از دموکراسی غربی و حکومت به نحو سلطنت بود، الگوی امام در عین اینکه سلطنت و استبدادی نبود و با شورا و مشارکت مردم اداره می‌شد اما دموکراسی غربی نیز نبود. در مصاحبه‌ای که روزنامه لوموند فرانسه در 4 اردیبهشت ۱۳۵۷ در نجف با امام انجام می‌دهد. خبرنگار از ایشان می‌پرسد: [برنامۀ سیاسى شما چیست‌؟ آیا مى‌خواهید که رژیم را سرنگون سازید؟ به‌جای این رژیم، چه نوع رژیمى را برقرار خواهید کرد؟] امام پاسخ می‌دهند:
«کمال مطلوب ما ایجاد یک دولت و حکومت اسلامى است؛ مع‌ذلک نخستین اشتغال حاضر ما سرنگون‌کردن این رژیم خودسر و خودکامه است. در مرحلۀ اول بایستى قدرتى به وجود آوریم که به احتیاجات اساسى مردم پاسخ دهد».

 

خبرنگار می‌پرسد: [مقصودتان از حکومت اسلامى چیست‌؟ آنچه از این تعبیر، خودبه‌خود، به ذهن مى‌آید امپراتورى عثمانى و یا عربستان سعودى است.] امام پاسخ می‌دهند:
«تنها مرجع استناد براى ما، زمان پیغمبر و زمان امام على است». (1)

 

امام شکل حکومت اسلامی در عصر نبوی و امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) را نیز بر پایه جمهوری می‌دانستند. ایشان در درس فقه خود در نجف الگوی حکومت اسلامی را چنین توضیح می‌دهند:
«اسلام حکومتی را تأسیس نموده است که نه بر شیوه استبداد است که آرای یک فرد و امیال نفسانی او باشد و نه بر شیوه حکومت مشروطه و نه جمهوری که بر پایه قوانین بشری است و در آن رأی و نظر جماعتی از بشر بر همه اجتماع لازم می‌شود. بلکه حکومتی است الهام گرفته و برگرفته در تمام شئونش از قوانین الهی و هیچ یک از حاکمان حق استبداد در نظر خود را در آن ندارند بلکه جمیع آنچه در حکومت و شئون و لوازم آن است باید بر طبق قوانین الهی باشد حتی اطاعت‌کردن از مقامات حکومت. بله حاکم این حق را دارد که در موضوعات بر طبق مصالح مسلمانان یا کسانی که در تحت منطقه حکومت او هستند عمل کند و این استبداد به رأی نیست بلکه عمل بر اساس مصلحت است و نظر او مانند عملش تابع مصلحت است». (2)

 

در ادامه مصاحبه مورد اشاره از روزنامه لوموند، خبرنگار فرانسوی برای اینکه مشخص شود منظور امام از حکومت اسلامی چیزی شبیه حکومت مشروطه و مبتنی بر قانون اساسی آن زمان است یا خیر، از امام می‌پرسد: [آیا به نظر شما بازگشت به قانون اساسى ۱۹۰۶(3) یک راه‌حل معتبر است‌؟] و امام پاسخ می‌دهند:
«قوانین اساسى و متمم آن به‌شرط آنکه مورد اصلاح قرار گیرد، مى‌تواند مبناى دولت و حکومتى باشد که ما توصیه مى‌کنیم؛ این حکومت در خدمت آرمان اسلامى قرار مى‌گیرد».

 

خبرنگار که متوجه می‌شود منظور امام از اصلاح در قانون اساسی حذف سلطنت است از ایشان می‌پرسد: [آیا این قانون اساسى، رژیم سلطنتى را حفظ خواهد کرد و یا حکومت جمهورى را در مدنظر دارید؟] و امام پاسخ می‌دهند:
«رژیمى که ما برقرار خواهیم کرد به‌هیچ‌وجه رژیم سلطنتى نخواهد بود. این مطلب خارج‌ازموضوع است و مطرح نیست».(4)

 

حضرت امام 5 روز پس از این مصاحبه، در 9 اردیبهشت 1357 نیز وقتی هنوز در نجف هستند، در بخشی از پیام عمومی می‌فرمایند:
«به خواست خداوند تعالی تا برچیده‌شدن بساط ارتجاعی شاهنشاهی و برپاکردن حکومت عدالت‏گستر اسلامی دست از مبارزه برنمی‏داریم تا حکومت دموکراسی به معنی واقعی جایگزین دیکتاتوری‌ها و خونریزی‌ها شود».(5)

 

در آن زمان تبیین حکومت آتی توسط شاگردان امام نیز به همین نحو بود؛ به طور مثال در گزارش ساواک از سخنرانی آیت‌الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۵۷ یعنی قریب به یک و ماه و نیم قبل از هجرت امام به پاریس، چنین آمده است:
«عبدالکریم موسوی در مورد حکومت اسلامی سخنرانی نمود و حکومت در دست یک نفر را حکومتی استبدادی و سرمایه‌داری قلمداد و حکومت اسلامی را حکومتی دموکراسی با شوراها بیان نمود».(6)

 

استاد مطهری در یادداشت‌‌های خود در نقد مقاله یکی از منتقدین جمهوری اسلامی در 25 ددی‌ماه57 که مدعی شده بود: «مشکل هنگامى آغاز شد که برخى از طرفداران شما (امام خمینى) مسئله جمهورى اسلامى را به عنوان خواست کلیه مردم این مملکت مطرح کردند.» می‌نویسند:
«این مسئله را برخى طرف‌داران مطرح نکردند، خود ایشان مطرح کردند. روزى که ایشان درس‌هاى حکومت‏ اسلامى‏ را ایراد کردند و روزهایى که ایشان در همان سال‌ها با کمال صراحت در اعلامیه‏هاى خود نوشته‏اند ملوکیت اسلامى نیست، رژیم سلطنت یعنى حاکمیت موروثى اسلامى نیست، این مسئله مطرح شد».(7)
 


تصویر 4: تظاهرات پس از نماز عید فطر سال ۵۷

توضیح مدل حکومت توسط امام و شاگردانشان قبل و بعد از حکومت یکسان بود فقط بعد از حضور ایشان در پاریس مبارزات به اوج خود رسید و پرسش از چگونگی حکومت مطلوب ایشان در صورت پیروزی، پرشمارتر شد. بعد از حضور ایشان در پاریس فضایی پیش آمد که ایشان تفاوت‌های حکومت مطلوب مد نظرشان با حکومت سلطنتی و دموکراسی غربی را در مصاحبه‌ها و بیانیه‌های مختلف روشن‌تر بیان کنند.

 

پیش از اوج‌گیری مبارزات به علت تصور ذهنی مردم از دموکراسی یا حکومت مشروطه، امام نام هر کدام را که می‌آوردند باتوجه‌به تصویر ذهنی مردم معنا می‌شد و به همین جهت امام صرفاً بر فاکتورهای اساسی حکومت مطلوب خود تأکید می‌کردند. شهید عراقی در خاطرات خود می‌گویند:
«با حاج‌آقا (امام) هم که آن روزها صحبت می‌شد راجع به این مشروطه و مجلس و شاه و این حرف‌ها که آیا نظرتان موافق است با این نظر حکومت مشروطۀ این شکلی؟ آیا این مبارزه را که ما می‌خواهیم بکنیم، می‌خواهیم همیشه همین‌ها پابرجا باشند؟ یا می‌خواهیم تغییری پیدا بشود؟ این مبارزه برای چی است؟ اگر این شاه بیاید رفراندومش را پس بگیرد، دیگر ما کاری نداریم؟ حاج‌آقا می‌فرمودند که بعضی چیزها هست که الان نمی‌شود گفت، مثلاً می‌گفتند ما الآن نه می‌توانیم مشروطه را تأیید کنیم و نه می‌توانیم تکذیبش کنیم. چرا؟ برای خاطر اینکه اگر ما مشروطه را بیاییم الآن تأیید بکنیم گیر یک‌مشت مقدس احمق می‌افتیم، این مقدّس‌ها بیچاره‌مان می‌کنند. اگر بیاییم الآن مشروطه را تکذیبش بکنیم گیر یک‌مشت روشنفکر می‌افتیم، ما را ضد آزادی می‌دانند، ضد دموکراسی می‌دانند، می‌گویند همان خلیفه بازی را می‌خواهند دربیاورند، همان دیکتاتوری خودشان را می‌خواهند به وجود بیاورند، از این حرف‌ها می‌آیند می‌زنند. ما راجع به مشروطه و این قانون اساسی و این حرف‌ها الآن صلاحمان نیست که هیچ حرف بزنیم، بگذارید خرده‌خرده به هر مناسبتی شد آدم حرفش را می‌زند و کارش را هم می‌کند. بعد هم یک مقدار راجع به مسائل که آیا این مبارزات این شکلی اصلاً می‌تواند نتیجه داشته باشد، در یک کشوری مثل کشور ما اصلاً می‌تواند یک حرکت سیاسی نتیجه مثبت بدهد یا ندهد؟ ... ایشان می‌گفتند که این بستگی به آگاهی مردم دارد، مردم الآن آگاه نیستند، باید مردم را آگاهشان کنیم».(8)

 

6 روز پس از ورود امام به پاریس در 14 مهر 1357، ایشان در اولین مصاحبه خود با رسانه‌های خارجی در ۲۰ مهر به صورت کامل آنچه از شکل حکومت مطلوب مد نظرشان است را چنین توضیح می‌دهند:
«باید این رژیم برچیده بشود و پس از آن، با یک رفراندوم عمومى، شخصى روى کار بیاید براى حکومت موقت؛ و به آراى عمومى رجوع بشود براى تشکیل یک مجلس؛ و تمام احکامى که از مجلس بگذرد و تمام مسائلى که در مجلس بگذرد، آن مسائل مطابق با اتکاى به ملت است. و تغییر، یک تغییر طبیعى است از یک حکومت و سلطنت غیرقانونی به یک حکومت و رژیم قانونى».

 

بعدازاین توضیحات، خبرنگاری از ایشان سؤال می‌کند: [آقا ممکن است توضیح بفرمایید که مقصود از حکومت اسلامى جمهورى اسلامى چیست‌؟ و عدۀ زیادى در ایران گفتند که مى‌خواهیم برگردیم به قانون اساسى ایران؛ در این مورد ممکن است توضیحاتى لطف بفرمایید؟] و امام پاسخ می‌دهند:
«برگشت به قانون اساسى، همان برگشت به رژیم سلطنتى منحط است که امرى است کهنه شده و ارتجاعى؛ و این قابل‌برگشت نیست. و اشخاصى که مى‌گویند مى‌خواهیم برگردیم در اقلیت واقع هستند؛ و تمام ملت از سرتاسر کشور فریاد مى‌زنند که ما حکومت اسلامى مى‌خواهیم. و اما رژیم اسلامى و جمهورى اسلامى، یک رژیمى است متکى بر آراى عمومى و رفراندوم عمومى و قانون اساسى‌اش قانون اسلام و باید منطبق بر قانون اسلام باشد؛ و قانون اسلام مترقی‌ترین قوانین است، و قانون اساسى آن مقدار که مطابق با این قانون مترقى است آنها بر جاى خود باقى مى‌ماند و آن مقدار که مخالف با این است - به‌حکم خود قانون اساسى - قانونیت ندارد؛ و بسیارى موادش، موادى بوده است که با سرنیزه تحمیل شده است و آنها باید ساقط بشود».(9)

 

سؤالات مربوط به حکومت مدنظر ایشان در روزهای بعد، مکرر توسط خبرنگارها پرسیده می‌شد و همه پاسخ‌های امام بر همین الگو منطبق بود. به طور مثال در ۳ آبان ۱۳۵۷ وقتی خبرنگار فرانسوی از ایشان سؤال می‌کند: [از قرار، ترجیح شما یک جمهورى اسلامى است. از قول شما گفته‌اند که کار رژیم سلطنتى به استبداد مى‌کشد، با وجود این هستند رژیم‌های جمهورى اسلامى که از بعضى از رژیم‌های سلطنتى استبدادى‌ترند. در این باره چه نظر دارید؟] و ایشان پاسخ می‌دهند:
«دولت‌های استبدادى را که وجود دارند نمى‌توان حکومت اسلامى خواند تا شما بتوانید سلطنتى آن را با جمهورى آن مقایسه کنید. رژیم اسلامى با استبداد جمع نمى‌شود. آن رژیم‌های جمهورى هم که استبدادى هستند در اسم جمهورى هستند و در محتوا سلطنتى».(10)

 

تفاوت اصلی جمهوری اسلامی با دموکراسی غربی عدم تابعیت مطلق قوانین از آرای عمومی و حاکمیت قوانین اسلام بود. قوانینی که آزادی مردم را در چهارچوب شرع اسلام می‌پذیرفت و امام نیز با وجود جو کشور فرانسه در مطلوبیت آزادی و الگوی دموکراسی صریحاً این نگاه خود را در مصاحبه‌های مختلف توضیح دادند. ایشان در 5 آبان 1357 وقتی خبرنگار کانال یک تلویزیون فرانسه از ایشان می‌پرسد: «آیا اسلام با قوانین بدون انعطافی که دارد، می‏تواند آزادی و پیشرفت اجتماعی را ضمانت نماید؟ نمونه‏ای از آن را در کشور دیگری بدهید»:
«اولاً، اسلام قوانین اساسی‏اش انعطاف ندارد و بسیاری از قوانینش با نظرهای خاصی انعطاف دارد و می‏تواند همه انحای دموکراسی را تضمین کند. کشوری که ما می‏خواهیم، کشوری اسلامی به همه معناست و اکنون در خارج نظیرش نیست، ولی درگذشته وجود داشته است».(11)

 

ایشان در همین راستا در مصاحبه دیگری که در ۲۰ آبان دارند در پاسخ به سؤال خبرنگار که: [ماهیت حکومت جمهورى‌اى که موردنظر حضرت‌عالی است چیست‌؟ و مشخصات آن چگونه است‌؟] می‌فرمایند:
«ماهیت جمهورى اسلامى این است که با شرایطى که اسلام براى حکومت قرار داده است، با اتکا به آراى عمومى ملت، حکومت تشکیل شده و مجرى احکام اسلام باشد».(12)

 

ایشان در مصاحبه دیگری در 13 آذر 1357 با رادیو «بی. بی. سی» در پاسخ به این سؤال که «درصورتی‌که حضرت آیت‌الله در سرنگونی شاه موفق شوند، چه نوع حکومتی را جانشین خواهند کرد؟» می‌گویند:
«یک حکومت جمهوری اسلامی. اما جمهوری است برای اینکه به آرای اکثریت مردم متکی است. و اما اسلامی، برای اینکه قانون اساسی‏اش عبارت است از قانون اسلام. اسلام در همه ابعاد قانون دارد و به همین جهت احتیاج به قوانین دیگری نداریم. و قانون اساسی فعلی را تصفیه می‏کنیم، یعنی نظر می‏کنیم، هر مقدارش موافق با قانون اسلام است، آن را حفظ می‏کنیم و هر مقدارش که مخالف با قانون اسلام است، آن را حذف خواهیم کرد».(13)

 

علاوه بر توضیحات مفصل امام در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های مختلف، شاگردان ایشان نیز قبل و بعد از پیروزی انقلاب و پیش از همه‌پرسی جمهوری اسلامی و تصویب قانون اساسی معنای جمهوری اسلامی را مکرر در مصاحبه‌های تلویزیونی برای مردم توضیح دادند.(14) به‌عنوان گزیده‌ای از توضیحات شهید بهشتی در یکی از این مصاحبه‌ها که دو هفته پیش از همه‌پرسی جمهوری اسلامی (۱۲ فروردین) به شرح زیر است:
«نوع حکومت در جامعه‌هاى بزرگ بشرى، یا حکومت فردى است که یک فرد به اتکای زور و قدرت، در زیر برق سرنیزه، با استفاده از لولۀ تفنگ، از تانک و زره‌پوش، زمامداری‌اش را بر مردم تحمیل مى‌کند و یک‌تنه مبدأ و منشأ قدرت، تصمیم‌گیرى، قانون، و اجراى قانون مى‌شود که در اصطلاح اروپایى به این مى‌گوییم «مُنارشى» و در ترجمۀ آن در زبان فارسى مى‌توانیم بگوییم «پادشاهى» که وقتى خیلى گُنده‌ترش کردند، شد «شاهنشاهى»، و در اصطلاح عربى، به آن «سلطنت» مى‌گوییم. البته سلطنت مى‌تواند سلطنت مطلق باشد و مى‌تواند سلطنت مشروطه باشد؛ ولى به‌هرحال در نظام سلطنتى، در رژیم سلطنتى، یک مطلب هست و آن این است که یک فردْ زمامدار یک جامعه شده و این سِمَت زمامداری را به اتکای قدرت، زور، یا وراثت یک صاحب قدرت و زورمند دیگر به دست آورده است.

 

نوع دیگرى از حکومت عبارت است از حکومت یک گروه از زبده‌ها، افراد برجسته، قشر برجسته و ممتاز بر یک جامعه که زمامداری را به سبب داشتن امتیازات خاص به دست آورده‌اند. از میان انواع مختلف این نوع حکومت، دو نوعش خیلى معروف است: یکى حکومت گروه برگزیدگان و اشراف و کسانى که از نظر روحى، از نظر فکرى، از نظر بلنداندیشى و مَلَکات مختلف انسانى ویژگى‌ها و امتیازاتى دارند که از آن در اصطلاح اروپایى به «آریستوکراسى» یاد مى‌شود و در ترجمه‌اش در زبان ما، حکومت برگزیدگان آمده است.

 

قسمى دیگر آن است که گروهى به سبب داشتن ثروت و دستیابی به سرمایه و زر توانسته‌اند به قدرت برسند و زمامدار بشوند. طبقه و قشر ثروتمندان به اتکای داشتن قدرت اقتصادى که از آن به «الیگارشى» تعبیر مى‌شود و ما معادل معروف فارسى هنوز برایش نداریم و باز مى‌توانیم بگوییم «حکومت ثروتمندان». در اینجا باز یک گروه حکومت مى‌کند بر مردم و حکومتش را با امتیازى توجیه مى‌کند که از نظر فکرى، از نظر نوع تربیت، از نظر اخلاق و ملکات، یا از نظر قدرت اقتصادى به دست آورده است؛ حکومت اقلیتى ممتاز بر اکثریت. این هم نوع دوم.

 

نوع سوم حکومتى است که نه در پرتو سرنیزه و برق سرنیزه و لولۀ تفنگ و تانک و زره‌پوش و قدرت و زور است و نه به دلیل داشتن امتیازات خاص یا ثروت؛ بلکه زمامدار، سِمَت و منصب و قدرتش را از حمایت عامۀ مردم مى‌گیرد. از تودۀ مردم، از خلق، از ناس، از عامه، از آنها مى‌گیرد قدرت خودش را و سِمَت خودش را. آنها هستند که او را به این سِمَت بر مى‌گزینند یا مى‌پذیرند. از این نوع حکومت در یونان باستان به «رِپوبلیکا» یاد مى‌شد. حکومت برگرفته از عامه که از آن با نام «دموکراسى»، حکومت دِمو، حکومت توده، حکومت ملت، و حکومت عامه یاد مى‌شد. به‌طوری‌که رِپوبلیکا عملاً باید با دموکراسى همراه و همگام باشد.

 

در زمانى که کتاب‌ها و معارف یونانى به زبان عربى ترجمه مى‌شد، مترجمین عرب واژۀ «جمهوریّت» را براى معادل عربى رِپوبلیکا انتخاب کردند. ... وقتى مى‌گوییم جمهورِ ناس، یعنى قسمت عمدۀ مردم، و به‌طورکلی جمهور یعنى قسمت عمدۀ هر چیز. ... حکومت جمهورى یعنى حکومتى که زمامدارش از طریق اکثریت مردم و قسمت عمدۀ مردم بر سر کار مى‌آید... رابطۀ بین جمهورى و آن مفهومى را که ما در این توضیح مى‌خواهیم براى جمهورى اسلامى بیان کنیم،به‌خوبی دریافتید ... در میان انواع حکومت که گفتیم، گاهى از یک نوع حکومت دیگر هم یاد مى‌شود: حکومت «تئوکراسى»، حکومت الهى ... ببینیم آیا از میان این چند نوعى که برشمردیم، ...، کدام‌یک از این‌ها با مبانى اسلام در زمینۀ حکومت سازگارتر است‌؟ از میان این چند نوعى که یاد کردیم، نوع جمهورى و حکومت جمهورى با مبانى اسلام در زمینۀ زمامداری سازگارتر است.

 

حکومت در یک جامعۀ اسلامى، وقتى در زمان پیغمبر اکرم (ص) مطرح مى‌شود، یک‌وقت است در عصر ائمۀ شیعه (س) و زمان حضور آن‌ها مطرح مى‌شود، و یک‌وقت است در این عصر، یعنى در زمانى که ما هستیم، مطرح مى‌شود. بحثى که مى‌خواهم بکنم ... مربوط است به امروز ما. ... آنچه مهم است این است که امروز ما چه نوع حکومتى داشته باشیم‌؟

 

بر طبق مبانى اسلامى، در عصر ما حکومت، زمامدار، حاکم صرفاً باید سِمَت و قدرت خویش را از آرای مردم بگیرد. کسى حق دارد زمامدار مردم باشد که برگزیدۀ مردم یا لااقل پذیرفتۀ مردم و مورد حمایت مردم باشد. هیچ‌کس حق ندارد بر طبق مبانى اسلام که ولایت، قدرت، زمامداری خودش را بر مردم تحمیل کند؛ بر خلاف رضایت آنها و بر خلاف پذیرش و حمایت آنها و بر خلاف انتخاب آنها. چرا؟ براى این‌که اگر کسى آمد بر خلاف رأى مردم، بر خلاف انتخاب و پذیرش و خواست مردم، به آن‌ها گفت من آقابالاسر شما هستم، من حاکم بر شما هستم، مى‌خواهید بخواهید، مى‌خواهید نخواهید، این آدم یک آدمى است که با زور و با تحمیل و از روى انگیزۀ تفوق‌طلبى آمده است سِمَتى را براى خودش ادعا کرده و تفوق‌طلبى و امتیاز طلبی و برترى‌طلبى در منطق قرآن و بر طبق اندیشۀ اسلامى و ایدئولوژى اسلامى مردود، مطرود، و مایۀ فساد و مایۀ تیره‌بختى در دنیا و آخرت است.

 

مى‌بینیم که قرآن در آیات مختلف از مستکبرین، از آنها که خودشان را بزرگ مى‌شمرند، بزرگى‌شان را بر دیگران تحمیل مى‌کنند، به زشتى یاد مى‌کند و استکبار و بزرگى‌جویى و بزرگى‌طلبى و بزرگى‌فروشى را عامل انحراف مى‌داند. ...
حالا که باید در جامعۀ ما براین‌اساس حکومتى سر کار آید، این حکومت باید شکلى داشته باشد که در آن شکل عامل تحمیل، عامل این‌که این سمت را من بر شما تحمیل مى‌کنم، وجود نداشته باشد. این شکل بر طبق تعریف‌هایى که ما از انواع سه‌گانۀ حکومت کردیم، چه شکلى مى‌تواند باشد؟ جمهورى؛ بنابراین، یک‌پایه از جمهورى اسلامى این است: جمهورى اسلامى نوع حکومتى است که با پذیرش و انتخاب آزادانۀ اکثریت ملت به قدرت مى‌رسد. این یکى از اساسى‌ترین پایه‌هاى جمهورى اسلامى است... خوب هر حکومتى که بر اساس رأى آزاد مردم سر کار بیاید، مى‌تواند جمهورى اسلامى باشد؟ نه. این شرط لازم است ولى شرط کافى نیست. یک شرط دوم هم دارد و آن این است که وقتى اکثریت مردم یک کشور مسلمان‌اند، این مسلمان‌ها اگر فردى یا گروهى را با رأى آزاد براى زمامداری انتخاب کردند، خودبه‌خود از این زمامدار مى‌خواهند که این حکومت، این نظام، این رژیم خودش را در ادارۀ مملکت نسبت به مقررات و تعالیم اسلامى ملتزم و متعهد بداند. متعهد باشد که جامعه و کشور را بر مبناى تعالیم سعادت‌بخش اسلام اداره کند».(15)

 

پس از مشخص‌شدن معنای جمهوری در عین لزوم اسلامی بودن ساختار جامعه و تصویب با آراء حداکثری شکل جمهوری اسلامی، بحث‌های نحوه عملی‌کردن این ساختار به‌عنوان پرسش اصلی مطرح شد. امام با اینکه مباحث ولایت‌فقیه و شکل اجرایی ساختار حکومت را نیز از سال‌ها قبل در مباحث علمی مطرح کرده بودند اما تصویب و طراحی شکل اجرایی ساختار حکومت برای حفظ توأمان جمهوریت و اسلامیت آن را آزادانه به مجلس خبرگان قانون اساسی سپردند و اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی نیز بدون هیچ فیلتری با رأی مستقیم مردم انتخاب شدند و پس از بحث‌های مفصل در این مجلس خبرگان قانون اساسی نسخه قانون اساسی  با اصول مختلفی همچون تفکیک قوا به قوه مجریه، مقننه و قضائیه، جایگاه قانونی ولی‌فقیه و نحوه انتخاب او و اختیارات او توسط منتخبین مستقیم مردم به تصویب رسید و به آرای عمومی گذاشته شد.

 

پی‌نوشت:
1) صحیفه امام؛ ج‏3؛ ص372.
2) الإسلام أسّس حکومة لا على‏ نهج الاستبداد المحکم فیه رأی الفرد و میوله النفسانیة فی المجتمع، و لا على‏ نهج المشروطة أو الجمهوریة المؤسّسة على القوانین البشریة، التی تفرض تحکیم آراء جماعة من البشر على المجتمع. بل حکومة تستوحی و تستمدّ فی جمیع مجالاتها من القانون الإلهی، و لیس لأحد من الولاة الاستبداد برأیه، بل جمیع ما یجری فی الحکومة و شؤونها و لوازمها لا بدّ و أن یکون على‏ طبق القانون الإلهی، حتّى الإطاعة لولاة الأمر. نعم، للوالی أن یعمل فی الموضوعات على‏ طبق الصلاح للمسلمین، أو لأهل حوزته، و لیس ذلک استبداداً بالرأی، بل هو على‏ طبق الصلاح، فرأیه تبع للصلاح کعمله. کتاب البیع، ج‏2، صص: 619 – 620.
3) قانون اساسى مشروطه (۱۲۸۵ ه‍. ش ۱۳۲۴ ه‍. ق).
4) صحیفه امام؛ ج‏3؛ ص 373.
5) صحیفه امام، ج‏3، صص: 378 – 379.
6) سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 8، ص ۳۳۵.
7) مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج ‏24، ص  315.
8) ناگفته‌ها‌ (خاطرات شهید حاج مهدی عراقی پاریس پاییز ۱۳۵۷-۱۹۷۸)؛ چاپ اول، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۰ش، ص 167.
9) صحیفه امام، ج ۳، ص ۵۲۴.
10) همان ص ۱۴۷.
11) صحیفه امام؛ ج‏4؛ ص172.
12) همان ص ۴۴۴.
13) صحیفه امام؛ ج‏5؛ ص170.
14) به طور مثال ر.ب: مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏ 24، صص 330 – ۳۳۵.
15) بهشتی سید محمد. 1392. مبانی نظری قانون اساسی. تهران - ایران: روزنه، صص 13 – 23.

لینک مطلب از سایت پژوهشکده باقرالعلوم

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

خانمم شاغل بود و درآمدی از این راه داشتیم، اقساط و هزینه‌ها با درآمد خودم و خانمم تنظیم بود، البته به خانمم می‌گفتم: اگر میری سر کار برای پول نرو،‌ پول را خدا می‌رساند و روزی ما با خداست، هر وقت هم خواستی دیگه نرو سر کار.

از یک مقطع به بعد به خاطر فرزندی که در راه داشتیم، خانواده ما دیگه سر کار نرفتند و درآمد مربوط به ایشون قطع شد. چندتایی چک داشتم و کلی قسط و هزینه‌های بیمارستان و...

گفتم خدایا گزینه‌ای برای تامین این هزینه‌ها ندارم ولی می‌دونم خرج ما با تو هست، صاحب ما امام زمان (عج) هست و حواسش هست به مخارجمون، ما باید به وظایف طلبگی خودمون عمل کنیم.

ماه اول یکی از رفقا گفت فلان‌جا و فلان‌جا یک وامی می‌دهند، پیگیری کردم و دوتا وام گرفتم و هزینه‌های اون ماه گذشت، برای ماه دوم باز هزینه‌ها زیاد بود و گزینه‌‌ای نداشتم.

یکی از اقواممان بعد از قریب به ۲۰ سال صاحب فرزندی شد و دایی و خاله و... او از خوشحالی به اطرافیان بابت این خبر صله‌های خوبی می‌دادند، چند روز بعد از این قضیه ولادت امام جواد(علیه السلام) بود، خداوند امام جواد را بعد از سال‌ها به امام رضا(علیه السلام) روزی کرد، رفتم حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) و گفتم فلانی الحمد لله صاحب فرزند شده است و اطرافیانش اینطور صله داده‌اند، حالا شما که از همه پول‌دارتر هستید، فرزند برادرتان هم که مبارک‌ترین مولود است، منم که این هزینه‌ها را دارم و دانه دانه گفتم، حداقل صله‌ای که محبت کنید به من بدهید خرج این هزینه‌ها است. وام هم نمی‌خواهم، بلاعوض باشد، ماه قبل وام گرفته‌ام ظرفیت وامم پر است.😄

داشتم به ایام هزینه‌ها نزدیک می‌شدم که یکی از رفقای قدیمی را دیدم که هم خیلی مومن بود هم وضع مالی خوبی داشت، کمی ذهنم درگیر شد که الحمد لله او عافیت دنیا و آخرت را دارد نکند ما در این مسیر طلبگی که خیلی سخت‌تر است خسر الدنیا و الآخره شویم، با اینکه جواب دادم به لطف و هدایت خدا ان شاء الله، خسران زده نمی‌شویم و تا حالا که خوب بوده است، از این به بعد هم خدا با عافیت دنیا ما را جلو می‌برد و آخرت هم بهترش را می‌دهد ولی با وجود این حرف‌ها فردای همان روز صبح حرم نشسته بودم تا دوستانم برای بحث بیایند. یک پیرمردی نشسته بود کنارم شروع کرد ربع ساعتی نصیحتم کردن:

«بابا جان چشمت ماشین و خانه این و آن را نگیرد، مگر کی خدا روزی شما را نرسانده است، به والله ما هرچه می‌کشیم از خودمان است،‌ خدا که کم نمی‌گذارد، کافرش را هم روزی می‌دهد، ما استحقاق نداریم ولی او کریم است...» کلی دلم قرص شد.

 

تا روز زایمان خانمم فقط بخشی از هزینه‌ها را داشتم اما به صورت پیش بینی نشده‌ای، هزینه‌ها کلی کاهش پیدا کرد، پزشک قرار بود ۱۰ میلیون بگیرد، ۶.۵ گرفت، هزینه بیمارستان خیلی کم‌تر از چیزی که فکر می‌کردم شد و... یک ربع سکه از قبل گذاشته بودم برای فروش، همان روزها به بالاترین قیمت خود رسید و فروختم بعدش کلی ارزان شد، کتابم به عنوان کتاب سال حوزه برگزیده شد و یک هدیه از آنجا آمد، پدرم هم با اینکه معتقد است بچه باید در سختی و کار بیافتد و خودش مشکلاتش را حل کند تا بزرگ شود، خواب خوبی از بچه‌هایم را دیده بودند و دلشان کشیده بود مبلغ خوبی کمک کنند😍، الحمد لله، یک طلبی هم داشتم یک دفعه بدون اینکه بگوییم طرف پول را واریز کرد و خلاصه هرچه هزینه فکر می‌کردم لازم باشد همه را دادم و باز هم زیاد آمد و روی هیچ کدام از این هزینه‌ها هم حساب نکرده بودم.

خدا می‌رساند، از آنجا که فکرش را نمی‌کنی هم می‌رساند، از وقتی خانمم سر کار نرفت یک سری تدریس و تبلیغ‌هایی که بابتش حق‌الزحمه‌هایی می‌دادند هم جور شد و قبلش اینجوری نبود و خلاصه اوضاع زندگی ما هیچ فرقی نکرد.

روزی که برای سر کار رفتن خانمم با یکی از اساتیدم مشورت کردم، گفت: اگر خانمت دوست دارد کار کند مانعش نشو ولی بدان:

بر در شاهم گدایی نکته‌ای در کار کرد.

گفت بر سر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری