شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۳۴ مطلب با موضوع «اسلام ناب و دشمن شناسی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

در قسمت اول و دوم به این اشاره کردم که نظریه ولایت فقها از عصر حضور ائمه معصومین (علیهم السلام) وجود داشت اما

🔹روحانیت شیعه که در عصر صفویه تا قاجاریه با رویکرد همکاری مثبت با حاکمان و استفاده از ظرفیت‌های بوجود آمده گام‌های مهمی برای تدوین، تبلیغ و تحقق اسلام برداشت، پس از جنگ‌های ایران و روس و مشاهده بی‌کفایتی‌های شاهان قاجار علی‌رغم حمایت‌های بی‌دریغ روحانیت و شکست در صحنه سیاسی و نظامی، به مسأله ولایت فقیه بیشتر پرداخت؛

🔹و از منظر برخی فقها همچون مرحوم ملااحمد نراقی رویکرد همکاری با شاهان برای حمایت و اجرای اسلام مردود و ولایت جامعه منحصر به فقیه دانسته شد.

از دوره مرحوم "ملااحمد نراقی" تا  "امام خمینی(ره)"روحانیت تجربه‌های بسیاری در عرصه تحقق اسلام را پشت سر نهاد اما هرچه زمان گذشت، با حضور جدی‌تر استعمار به شکل‌های مختلف در صحنه‌ی اداره کشور و سخت‌تر و پیچیده‌تر شدن صحنه‌ی تقابل جبهه حق و طاغوت، گرایش روحانیت به لزوم حاکمیت فقیه برای تحقق اسلام ناب نیز بیشتر و بیشتر شد.

👈به طور مثال به عنوان آخرین داشته‌ عینی و عملی روحانیت شیعه در صحنه تحقق اسلام ناب، می‌توان به این کلام امام خامنه‌ای اشاره کرده که:

🔹تحقق اسلام ناب، جز با حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامی امکان پذیر نبود. اگر نظام سیاسی کشور بر پایه شریعت اسلامی و تفکر اسلامی نباشد، امکان ندارد که اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگویان عالم، با زورگویان یک جامعه، مبارزه واقعی و حقیقی بکند... صیانت اسلام به معنای حقیقی کلمه وابسته به صیانت از نظام سیاسی اسلامی است. بدون نظام سیاسی امکان ندارد.[1]

این نتیجه همانی بود که امام خمینی(ره) نیز سال‌ها قبل از این بدان رسیده بودند و به همین جهت در دوران قیام و تبعید در نجف، در نقد عدم قیام دسته‌جمعی روحانیت در دوره‌های پیش‌ از خود عنوان می‌نمودند که:

🔹چون در گذشته براى تشکیل حکومت و بر انداختن تسلط حکام خائن و فاسد به طور دسته جمعى و بالاتفاق قیام نکردیم و بعضى سستى به خرج دادند و حتى از بحث و تبلیغ نظریات و نظامات اسلامى مضایقه نمودند، بلکه بعکس به دعا گویى حکام ستم کار پرداختند! این اوضاع به وجود آمد؛ نفوذ و حاکمیت اسلام در جامعه کم شد؛ ملت اسلام دچار تجزیه و ناتوانى گشت؛ احکام اسلام بى اجرا ماند، و در آن تغییر و تبدیل واقع شد؛ استعمارگران براى اغراض شوم خود به دست عمال سیاسى خود قوانین خارجى و فرهنگ اجنبى را در بین مسلمانان رواج دادند و مردم را غرب‌زده کردند. اینها همه براى این بود که ما قیّم و رئیس و تشکیلات رهبرى نداشتیم. ما تشکیلات حکومتى صالح می‌خواهیم. این مطلب از واضحات است. [2]



📝ارجاعات:

[1] بیانات مقام معظم رهبری در حرم امام خمینی، 14/3/1389.

[2] خمینى، روح‏الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، ولایت فقیه (حکومت اسلامى- ویرایش جدید )، 1جلد، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س) - ایران - تهران، چاپ: 1؛ ص: 41.

مطالب مرتبط:

شیوه تولید علوم انسانی و تولید "نظریه ولایت فقیه" (قسمت اول)

............................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در متنی که قبل از این در قسمت اول از عنوان مذکور نوشتم، اشاره کردم که:👇

🔹در تأیید و رد موضوع "نوپدید بودن یا نبودن بحث ولایت فقیه" سخن بسیار گفته شده است و برای روشن شدن مسأله می‌بایست به فرآیند تولید علم و تجربه تاریخی روحانیت در تحقق اسلام توجه نمود.

🔹علوم هیچ‌گاه به یکباره تولید نمی‌شوند بلکه همیشه در گام اول اُمهات و کلیاتی یقینی مشخص می‌گردد سپس مبتنی بر آن در صحنه عینی و عملی براساس آن امهات عمل می‌شود و بعد از مشخص نمودن ایرادات و اشکالات اولیه و روشن شدن ظواهر نقاط مبهم و طی شدن فرآیند رفت و برگشت، نسخه‌های بعدی علم کامل‌ و کامل‌تر می‌شود و بعد از سال‌ها آزمون و خطا، یک علم تفصیلی و کامل تدون می‌گردد.

🔹سپس به رویکرد روحانیت در همراهی با حکومت‌ها از عصر صفوی و بسط تشیع و قدرت اجتماعی روحانیت و تدوین امهات علمی اسلام ناب توسط جریان اخباری در این دوره تا حمایت علما از شاهان قاجار اشاره نمودم و گزارشی از تجربه "مرحوم ملااحمد نراقی" به عنوان یکی از اولین کسانی که موضوعات مرتبط با "ولایت فقیه" را به صورت جامع و کامل به بحث گذاشت و این اقدام ایشان پس از این تجربه بود که با وجود حمایت‌های مختلف از شاهان قاجار به واسطه عدم کفایت پادشاهان قاجار، در جنگ‌های ایران و روس در هر دو حوزه سیاسی و نظامی شکست خوردیم. 

پرداخت بیشتر "ملااحمد نراقی" به موضوع "ولایت فقیه" نه به معنای تولید یک موضوع جدید بود بلکه به معنای این بود که ایشان در صحنه آزمون و خطا به این نتیجه رسیدند که برای حفظ اسلام، هیچ چاره‌ای جز تشکیل حکومت و به دست گرفتن ولایت جامعه توسط فقیه جامع الشرایط وجود ندارد. 

علماء قبل از مرحوم نراقی همچون "مرحوم میرزای قمی"[1] مرجع شیعه در عصر فتحعلی شاه نیز همچون ایشان به ولایت مطلقه فقیه معتقد بودند اما برای حفظ اسلام چاره‌ای جز همراهی با شاهان قاجار، برای خود متصور نبودند.

مرحوم میرزای قمی در کتاب استفتائات خود به نام "جامع الشتات" در پاسخ به دو تن از شخصیت‌های درباری[2] که تلاش داشتند از ایشان فتاوایی در موضوع "جهاد"[3] بگیرند اصل را در نیابت فقیه از امام در تمام شئون جز موارد خاص خارج شده به علت وجود دلیل خاص گذارده و می‌فرمایند:

👈«نیابت امام به جهت مجتهد عادل به عمومات ادله ثابت است، چون اجماع است که جهاد [ابتدائی] بدون اذن امام نمى‌شود در اینجا از مقتضاى او، در مى‌رویم و باقى در تحت عمومات باقى مى‌ماند.»[4]

ایشان در ادامه همین استفتاء عنوان می‌کنند:

👈«هرگاه در نصوص دینی لفظ امام به کار برده می‌شود، مراد از آن زمامدار حق است که (من بیده الامور) است در عصر حضور، مصداق آن امامان معصوم علیه‌السلام و در عصر غیبت فقیهان عادل هستند.»[5]

اما مرحوم میرزا چاره حفظ اسلام و کشور که در آن بازه با دولت روس مشغول جنگ بود را جز در همراهی با شاه نمی‌دانست، ایشان در پاسخ به سوالی که دو شخصیت‌ به ظاهر گم‌نام اما درواقع از سوی دربار، از ایشان می‌نمایند که: «آیا در جهاد دفاعی با اذن مجتهد اطاعت از متصدی عرفی جهاد بر همگان واجب است و آیا شرع و عرف در این عرصه موافق است؟»[6] می‌فرمایند:

👈«صاحب این سؤالات[7] و کاتب این مقالات، معلوم مى‌شود که شخص عالمى است این لطیفۀ شما قرض باشد. جواب این سؤال، محتاج به «بحر طویل» است که حال، مقام هیچ یک مقتضى این نیست.

از ابتلاهاى غیر متناهیۀ این حقیر، همین باقى مانده که «عرف» را مطابق «شرع» کنم! مجمل آن که پیش اشاره شد که این نوع مدافعه نه موقوف به اذن امام است و نه حاکم شرع، و بر فرضى که موقوف باشد، کجاست آن بسط یدى از براى حاکم شرع که خراج را بر وفق شرع بگیرد و بر وفق آن، صرف غزات و مدافعین نماید؟ و کجاست آن تمکن که سلطنت و مملکت گیرى را نازل منزلۀ غزاى فى سبیل اللّه کند! مصرع نام حلوا بر زبان راندن نه چون حلواستى.

عجل اللّه فرجنا بفرج آل محمد (ص) و جعل سلطاننا بسلطانه و سلطان أولاده و جعلنا من اعوانه و أنصاره و جعل خاتمة أمورنا خیرا بحق محمد و آله اجمعین و صلى اللّه على خیر خلقه محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین.»[8]



[1] در مقام معنوی میرزای قمی ملقب به صاحب قوانین نقل شده است که شبی حاج شیخ عباس قمی ایشان را در عالم رویا می‌بیند و از او می پرسد جناب میرزا آیا شفاعت اهل قم به دست حضرت معصومه(س) است که میرزای قمی در کمال تعجب پاسخ می‌دهند خیر شفاعت اهل قم با من است و شفاعت تمامی شیعیان با حضرت معصومه(س) است.

[2] در مورد این سوال کنندگان در مقدمه نسخه موجود گفته شده است: سؤال کنندگان عبارتند از حاج ملا باقر سلماسى و صدر الدین محمد تبریزى که از طرف دربار براى این کار مأمور بودند.

[3] امام خامنه‌ای در مورد تفاوت تعامل مرحوم میرزای قمی و مرحوم کاشف الغطاء و عمق بیشتر فهم میرزا از صحنه آن روز می‌فرمایند: مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء (رضوان الله تعالی علیه) به گمان زیاد آن‌طور که از مقدمه‌ی کتاب برمی‌آید کتاب کشف الغطاء را برای اداره‌ی دستگاه فتحعلی شاه نوشته و در کتاب جهاد خود، از فتحعلی شاه به عنوان سلطان مسلمین اسم می‌آورد و مسائلی را ذکر می‌کند؛ این، ناظر به حکومت زمان بوده است. مرحوم میرزای قمی (رضوان اللّه علیه) برای جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلی شاه، رساله‌ی جهادش رساله‌ی عباسیه را به اسم عباس میرزا نوشت؛ چون مسائلی بود که دولت در آن زمان با آن‌ها سروکار داشت. البته میرزای قمی در این قضیه خیلی زیرکانه‌تر از مرحوم کاشف الغطاء با آن دستگاه برخورد کرده است؛ چون در اینجا بوده و از نزدیک اوضاع را می‌دیده و می‌دانسته که چگونه باید با آن‌ها رفتار کند؛ اما مرحوم کاشف الغطاء (رضوان اللّه علیه) دستگاه را قدری بهتر از واقعیت آن دیده است؛ که حالا خود این بحث دیگری است. بیانات امام خامنه‌ای در 30 بهمن 1370.

[4] گیلانى، میرزاى قمّى، ابو القاسم بن محمد حسن، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات (للمیرزا القمی)، 4 جلد، مؤسسه کیهان، تهران - ایران، اول، 1413 ه‍ ق؛ ج‌1، ص: 403.

[5] فان المراد بالإمام فى اغلب هذه المسائل من بیده الامر. اما فى حال الحضور و التسلط فهو الامام الحقیقى و اما مع عدمه فالفقیه العادل فهو النائب عنه بالأدلة مثل مقبولة عمر بن حنظلة و مثل قوله (ص): العلماء ورثة الانبیاء. و علماء امتى کانبیاء بنى اسرائیل. و فى نهج البلاغة عن امیر المؤمنین (ع): "ان اولى الناس بالأنبیاء اعلمهم بما جاؤوا به" ثم تلى (ع) قوله تعالى «إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا... همان ؛ ج‌1، ص: 404

[6] متن سوال به شرح زیر است: « هر گاه این جهاد و دفاع محتاج به اذن مجتهد عصر باشد، هر کس را که لایق و قابل دانند مرخص و مأذون نمایند و متصدى شرعى نمایند که مباشر عرف‌ که متصدى جهاد است، به اجازت، قیام و اقدام کند بر واجب مذکور. مسلمین و مجاهدین، اطاعت و انقیاد نمایند و شرع و عرف مطابق و موافق گردد.» همان، ج‌1، ص: 401‌.

[7] به طور مثال سوال قبل از آن چنین است: در صورتى که پادشاه، حکم و مقرر فرماید به نحوى که الحال، حکم پادشاهى شرف صدور یافته است که علما و فضلا تصدیع نکشیده به امر مدافعه و مجاهده مشغول نگردند و خودشان را معاف دانند، در این صورت اگر یکى از علما خواهد که محض تحصیل ثواب و تحریص مسلمین در زمرۀ مجاهدین منسلک و متلبس به لباس اهل سلاح شود جایز است یا نه؟ و در این صورت آیا از زىّ خود بیرون آمده و خلاف مروت کرده است یا نه؟ و کسى از علما که خود بنفسه متوجه جهاد نگردیده، لکن در بلاد و امصار، مسلمین را تحریص و ترغیب بر جهاد مى‌نماید، ثواب جهاد مى‌یابد یا نه؟

مرحوم میرزا در پاسخ می‌نویسند: بلى جایز است. و آن چه گفته‌اند که فقیه هر گاه متلبس به لباس جندى شود، منافات با مروت دارد در غیر صورت قتال و دفاع مشروع است. کدام عالم از جناب امیر المؤمنین (ع) بالاتر است که اسلحه بر خود مى‌آراست و اقدام به جهاد مى‌نمود؟ و الدال على الخیر کفاعله إن شاء اللّه. همان، ج‌1، ص: 400.

[8] همان، ج‌1، ص: 401‌.

مطالب مرتبط:

شیوه تولید علوم انسانی و تولید "نظریه ولایت فقیه" (قسمت اول)

............................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

دعوایی که شاید زیاد شنیده باشیم و بعد از انقلاب، کتاب‌های زیادی در لَه و علیه آن نوشته شده است، موضوع "نو پدید بودن یا نبودن" بحث ولایت فقیه است.

طرفداران ولایت فقیه در اثبات "مطرح بودن بحث ولایت فقیه از زمان اهل بیت (علیهم السلام)" و مخالفان در انکار آن و اثبات "محدود بودن ولایت فقها قبل از مرحوم نراقی به اموری بسیط و ساده" سخن بسیار گفته‌اند و کتاب‌ها نوشته‌اند.

اما باید گفت هر دو گروه حظی از حقیقت را می‌گویند و آن اینکه:

🔹اصل بحث ولایت فقها از زمان معصومین (علیهم السلام) مطرح بوده است؛

🔹اما واقعا آنچه از حوزه اختیارات و ولایت فقیه متصور است، تا قبل از "مرحوم ملااحمد نراقی" چندان گسترده نبود و عمدتا بعد از ایشان به صورت جدی به عنوان یک بحث مستقل و با اختیارات گسترده به بحث ولایت فقیه در مباحث فقهی پرداخته شد.

آنچه در این دعوا خوب دیده نشده است و اگر دیده می‌شد، اختلاف‌ها حل می‌شد، چگونگی تولید علم و روند تاریخی تولید یک علم است.

علوم هیچ‌گاه به یکباره تولید نمی‌شوند بلکه در همه رشته‌های علمی چه "علوم تجربی یا انسانی" و چه "علوم غربی یا اسلامی" یک روند ثابت وجود دارد و آن اینکه در گام اول اُمهات و کلیاتی یقینی فرض می‌شود و مبتنی بر آن در صحنه عینی و عملی براساس آن اُمهات عمل می‌شود، سپس ایرادات و اشکالات اولیه مشخص می‌شود و مبتنی بر آن، مجددا نسخه دوم اما تفصیلی‌تر آن علم، نوشته می‌شود و این روند ادامه می‌یابد تا بعد از سال‌ها آزمون و خطا، به یک علم مدون و با تفصیلات مختلف و بسیار دست می‌یابیم.

بعد از حاکمیت صوفیان بر ایران؛ همانطور که در مطالب قبل گفته شد روحانیت شیعه برای اولین بار برای تحقق اسلام، وارد همکاری جدی با حاکمان شد.

در این دوره جریان اخباری حاکم بر فضای روحانیت شیعه به درستی توانست سامانی به اُمهات علمی شیعه (منجمله اصل ولایت فقها) و تدوین جوامع روایی و... دهد؛

قدرت اجتماعی و مردمی روحانیت در اواخر عصر صفوی به حدی بود که شاهان عملا تحت کنترل علما قرار گرفته بودند.

👈کمپفر از مستشرقین عهد صفوی در سفرنامۀ خود در این مورد می‌نویسد:

[درباره] احترامی که شاه صفوی به مجتهد می‌گذارد، این را می‌توان گفت که قسمت زیادی از آن متصنع است و در این کار هم شاه، پروای مردم را می‌کند؛ زیرا پیروی مردم از مجتهد تا بدان پایه است که شاه صلاح خود نمی‌داند به یکی از اصول غیر قابل تخطی دین تجاوز کند و یا در کار مملکت‌داری دست به کاری بزند که مجتهد ناگزیر باشد آن را خلاف دیانت اعلام کند.[۱]

با پایان کار صفوی نادرشاه قدرت روحانیت شیعه را محدود کرد و برخی از علما را کشت اما بعد از او در دوره زندیه مجددا روحانیت بسط یدی یافت و در دوره قاجار نیز تا دوره جنگ‌های ایران و روس رویکرد مشارکت و حمایت از شاهان قاجار را پیش گرفت.

ملا احمد نراقی معروف به فاضل نراقی (۱۱۸۵ - ۱۲۴۵ق) استاد شیخ انصاری در کتاب خود "معراج السعاده" به تعریف و تمجید از "فتح علی شاه" می‌پردازد اما وقتی مشاهده می‌کند با وجود تمام حمایت‌های خود از شاه و فرمان جهاد باز به علت بی‌کفایتی شاهان هم در صحنه نظامی و هم در صحنه سیاسی، کشور شکست می‌خورد به این نتیجه می‌رسد که امور مسلمین نمی‌تواند با شاهان پیش‌رود و ولایت باید منحصر به فقها باشد فلذا در کتاب "عوائد الایام" بحث ولایت فقیه و سلب حاکمیت از حاکمان جاهل را مطرح می‌کند.

............................

📝 منبع:

[۱] حسینیان، روح‌الله، چهارده‌ قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه ص: 184 به نقل از: انگلبرت کمپفر(Engelbert Kaempfer) سفرنامه کمپفر به ایران، ترجمه کی‌کاووس جهانداری، ص ۱۲۷.

.............................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در بحث کارکردهای روحانیت در قسمت چهارم به این پرداختم که برخلاف بخش اعظم روحانیت که مأموریت اصلی خود را تبیین صحیح دین می‌داند، همیشه بوده و هستند شمار قلیلی که به همان میزان "فهم و تبیین صحیح دین" به دنبال "تحقق دین" می‌باشند و همیشه این افراد هستند که سرنوشت تاریخ خود را مشخص می‌نمایند.

شخصی چون حضرت امام(ره) وقتی فهم می‌کند که «الإسلام هو الحکومة»[1] بی‌کار نمی‌نشیند و به دنبال تبیین و تحقق آن راه می‌افتد، کسی که می‌گوید: «باید هر کداممان به اندازه قدرتمان سعى کنیم تا در راه تحقق اسلام قدم برداریم.»[2]

در فهم حضرت امام خمینی «حکومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و نظامى و فرهنگى است، فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است. هدف اساسى این است که ما چگونه می‌خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم براى معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و اجتهاد جنبه عینى و عملى پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.» [3]

وقتی حضرت امام به این نتیجه می‌رسند که "حکومت جنبه عملی فقه است؛" اراده خود را درجهت تحقق تمام لوازم آن قرار می‌دهند و سایرین را نیز در این مسیر با خود همراه می‌کنند.

امام پاپ نیست که صرفا نصیحت کند بلکه به دنبال عینیت دادن به بایسته‌های علمی خود است. به تعبیر خودشان «من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهاى یکشنبه مراسمى انجام دهم و بقیه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور دیگر کارى نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامى اینجاست. باید این مملکت را از این گرفتاری‌ها نجات داد.» [4]

پرداخت حضرت امام به علم برای عمل است، آثار ایشان در علم اخلاق نیز به همین جهت رنگ و بوی متفاوتی از سایر علمای اخلاق به خود داده است. 

👈ایشان در نقد برخی کتاب‌های اخلاقی می‌نویسند: 

🔹مقصد قرآن و حدیثْ ، تصفیۀ عقول و تزکیۀ نفوس است براى حاصل شدن مقصد اعلاى توحید. و غالباً شرّاح احادیث شریفه و مفسرین قرآن کریم این نکته را، که اصلِ اصول است، مورد نظر قرار ندادند و سرسرى از آن گذشته‌اند و جهاتى را که مقصود از نزول قرآن و صدور احادیث به هیچ وجه نبوده، از قبیل جهات ادبى و فلسفى و تاریخى و امثال آن، مورد بحث و تدقیق و فحص و تحقیق قرار داده‌اند. حتّى علماء اخلاق هم که تدوین این علم کردند، به طریق علمى- فلسفى بحث و تفتیش کرده‌اند....

🔹این نحو تألیف علمى را در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن تأثیرى بسزا نیست، اگر نگوییم اصلًا و رأساً نیست- و یا از قبیل تاریخ الأخلاق است...

🔹نویسنده را عقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطه به آن یا تفسیر آیات شریفه راجعه به آن، آن است که نویسندۀ آن با ابشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذکر دادن و یادآورى کردن، هر یک از مقاصد خود را در نفوس جایگزین کند. و به عبارت دیگر، کتاب اخلاق، موعظه کتبیه باید باشد و خود معالجه کند دردها و عِیب‌ها را، نه آن که راه علاج نشان دهد. ریشه‌هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، یک نفر را به مقصد نزدیک نکند و یک قلب ظلمانى را نور ندهد و یک خُلق فاسد را اصلاح ننماید.

🔹کتاب اخلاق آن است که به مطالعه آن، نفس قاسى نرم، و غیر مهذّب، مهذّب، و ظلمانى، نورانى شود؛ و آن، به آن است که عالِم در ضمن راهنمایى، راهبر و در ضمن ارائۀ علاج، معالِج باشد و کتاب، خود، دواىِ درد باشد نه نسخۀ دوانما. طبیب روحانى باید کلامش حکمِ دوا داشته باشد، نه حکم نسخه»[5]



[1] خمینى، روح‏الله، کتاب البیع، 5جلد، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س) - ایران - تهران، چاپ: 1، 1421 ه.ق؛ ج‏2 ؛ ص633.

[2] صحیفه امام ؛ ج‏18 ؛ ص389

[3] صحیفه امام؛ ج‏ 21؛ صص: 289 - 290

[4] صحیفه امام ؛ ج ‏1 ؛ ص270

[5] شرح حدیث جنود عقل و جهل، صص: 13-14.

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در نگاه طیف گسترده‌ای از یهودیان به‌ویژه یهودیان صهیونیست انسان‌ها به ۳ دسته تقسیم می‌شوند:

🔹یهودیان که نژاد برتر و قوم برگزیده خداوند هستند؛

🔹غیریهودی‌هایی که با یهودی‌ها دوست هستند و باید به خدمت یهودی‌ها درآیند؛

🔹غیریهودی‌هایی که با یهودی‌ها دشمن هستند و باید کشته شوند؛

به تعبیر قرآن:

🔹«وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبیل» (۷۵ آل عمران)

🔸و بعضى از اهل کتاب اگر دینارى به آنان امانت دهى به تو بر نمى‌گردانند مگر آنکه بالاى سرشان بایستى و برآنها قدرتی داشته باشی و این رفتار آنها به این خاطر است که (خود را انسان‌های برتر می‌دانند و) می‌گویند غیر ما حق اعتراضی به ما ندارد.

کل جمعیت یهودیان جهان که عمده آنها خود را قوم برگزیده خداوند می‌دانند، کم‌تر از ۱۷ میلیون‌نفر است، قریب به ۶ میلیون‌نفر از آنها درون اسرائیل و ۶ میلیون نفر نیز درون آمریکا و بقیه در اروپا، آفریقا، روسیه، ایران و .. منتشر هستند.

یهودیان صهیونیست برای تحقق حاکمیت قوم یهود بر جهان، سال‌هاست که خود دست‌بکار شده‌اند اما یهودیان غیر صهیونیست‌ با تفکری شبیه به "انجمن حجتیه‌ای‌ها" معتقدند این دخالت در امر خداوند است و خواست خداوند است که یهودیان فعلا در جهان پراکنده باشند و خلاصه اگرچه در نهایت این امر محقق خواهد شد اما ما نباید در امر خدا دخالتی داشته باشیم.

طبیعی است که با وجود جمعیت بسیار قلیل یهودیان صهیونیست، آنها برای تحقق حاکمیت خود بر جهان و به بردگی کشاندن ۷.۵ میلیارد انسانِ به اصطلاح آنها پَست، به هیچ وجه از طریق جنگ یا روش‌های سخت، کاری از پیش نبرده و نمی‌برند فلذا یهودیان در طول تاریخ استاد همیشگی نفوذ در طبقه حاکم و ترور‌ دشمنان خود با روش‌های نرم همچون ترویج بیماری‌ها، قحطی و... بوده‌اند.

امروزه که عصر "استعمار فرانو" و حکومت بر اذهان می‌باشد، عمده‌ی رسانه‌های خبری، کمپانی‌های تبلیغاتی و فیلم‌سازی در سیطره یهودیان صهیونیست می‌باشد، کار این کمپانی‌های خبری و تبلیغاتی در کشورهای مختلف، به قدرت رساندن نیروهای وابسته یا متمایل به صهیونیست‌ها و تخریب وجهه‌ی نیروهای ضد صهیونیسم می‌باشد.

یهودیان صهیونیست برای کنترل جمعیت جهان و مبارزه با دشمنان خود نیز طرح‌هایی چون در سلطه گرفتن سازمان بهداشت جهانی، تجارت غذا و... را در پیش‌گرفته‌اند.

👈کافی‌است کمی در مورد افراد، خاندان و مجموعه‌هایی چون: "جان مرداک"، "راکفلرها"، "روچیلدها"، "کمپانی‌ آیپک"، "جُرج سُرُس" و... سرچ محدودی داشته باشید تا با اقدامات خبیثانه‌ی شبکه صهیونستی پشت صحنه حاکمیت دنیا آشنا شوید.

امروزه مهم‌ترین دشمن یهودیان صهیونیست در جهان، جمهوری اسلامی ایران است و دولت صهیونیستی اسرائیل که از پس نیروهای ۴تا۵ هزار نفری حزب‌الله لبنان برنیامد،

 🔹هیچ‌گاه فکر مقابله نظامی مستقیم با ایران را هم نمی‌تواند بکند؛

🔹و اما هیچ‌گاه نیز دست از دشمنی‌خود برای تضعیف کشور ایران برنخواهد داشت.

📌بهترین راه برای یهودیان صهیونیست ادامه دادن روش همیشگی‌شان برای پیروزی بر دشمنانشان است، یعنی:

🔸نفوذ نرم در قدرت حاکمه که امروزه با تمرکز بر مدیریت اذهان مردم  و مسئولان ایران به کمک رسانه‌های خود و به اشتباه انداختن دستگاه محاسباتی آنها صورت می‌گیرد؛

🔸و دیگر تمرکز بر غذا و داروی مردم ایران برای تضعیف و قطع نسل ایرانی‌ها.

................................................

 مطالب مرتبط:👇

فهم جریان حزب‌الله از دشمن و دشمنی

شناخت دشمن از نگاه آخر الزمانی

نقش لابی صهیونیستی در انتخابات آمریکا

مستند و کلیپ‌هایی مرتبط با اقدامات راکفلرها در رابطه با ایران و جهان

معرفی مستند سرزمین من هبرون

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در قم به منزل یکی از اساتید اخلاق مشهدی رفته بودیم، استاد بعد از صحبت نمودن در مورد ویژگی‌های مؤمن فرمودند: «مؤمن یک شیرازیت خاصی دارد!»

همه تعجب کردند اما ما سه چهار نفری که در جلسه شیرازی بودیم با توجه به مقدمات قبلی به سرعت منظور ایشان را گرفتیم و خنده کنان، احسنت‌هایمان را تقدیم جمع نمودیم.

سایر طلاب به استاد گفتند: شیرازی بودن چه ربطی به مؤمن دارد؟ ایشان شروع کردند به تطبیق دادن آنچه از صفات مؤمن براساس روایات گفته بودند، بر خلق و خوی شیرازی‌ها:

🔹شیرازی‌ها معمولا آرامش دارند و با تغییر شرایط و خراب شدن اوضاع دست‌ وپایشان را گم نمی‌کنند، صبور هستند.

🔹شیرازی‌ها کار خودشان را انجام می‌دهند ولی برای رسیدن به نتیجه، دست و پا نمی‌زنند، در عین انجام امورات معمول زندگی برای حصول نتیجه خودشان را به دردسر‌های غیرمعمول نمی‌اندازند و توکلشان به خداوند است.

🔹شیرازی‌ها بلدند از زندگی لذت ببرند، انسان‌های خوشی هستند و اتفاقا خوش روزی هم هستند ما متأسفانه به این بُعد بسیار مهم دین و روایات متعددی که پیرامون لذت بردن از زندگی است و موجب برکت و افزایش روزی می‌شود، توجه نداریم.

🔹شیرازی‌ها معمولا مهربان و با لطافت هستند و...

زمان گذشت و ایام سیل امسال فرصتی دست داد تا ایمان شیرازی‌های مهربان مجددا ظهور پیدا کند.

در برخی شهرها وقتی سیل و برف آمد مردم قیمت اغذیه و حمل و نقل و... را تا چندده برابر افزایش دادند که خلاصه از حکایت تلخ آنها می‌گذرم اما وقتی در شیراز سیل آمد:

🔹هتل‌داران به صورت رایگان درب‌های هتل‌ها را برای مسافران باز کردند؛

🔹قالی‌شویی‌ها اعلام کردند قالی‌های مردم سیل زده را به صورت رایگان شستشو می‌دهند؛

🔹تعمیرکاران موبایل اعلام کردند موبایل‌ها را رایگان تعمیر می‌کنند؛

🔹صاف‌کاری‌ها- برق ماشین- و تعمیرکاران اعلام کردند وسایل نقلیه مردم را به صورت رایگان تعمیر می‌کنند؛

🔹صنف حمل و نقل اعلام کرد بدون حق کمیسیون وسایل سیل زدگان را به مکان‌هایی که می‌خواهند منتقل می‌کند؛

🔹مردم نه تنها از شیراز بلکه از روستاهای اطراف هم به شیراز آمدند و مسافران را به خانه‌های خود بردند و مجانا از آنها پذیرایی کردند؛

و...

شاید از جالب‌ترین صحنه‌ هم این بود که درحالی که شهر شیراز سیل آمده بود و مردم به سیل‌زدگان شهر خود کمک می‌کردند، به صورت هم‌زمان به سیل‌زدگان گلستان نیز کمک‌های زیادی پرداخت می‌کردند و در بسیاری از نقاط بنده به نحو حیرت آوری شاهد بودم که کمک‌های مردمی را منحصرا برای مردم گلستان جمع‌آوری می‌نمودند و حتی یک نفر هم اعتراض نداشت که چرا مثلا شیرازی‌ها را رها کرده‌اید و برای شهرهای دیگر کمک جمع می‌کنید و....

خلاصه اینکه شاید وضعیت حجاب در شیراز به نسبت‌ شهرهای دیگر خوب نباشد اما اولا همه دین حجاب نیست و ثانیا این مساله را در فرهنگ شیراز باید دید که از حوصله این متن خارج است.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

شما ولایت فقیه را امری نوپدید دانسته و می‌فرمایید:

👈 «تعبیر ولایت فقیه تعبیری جدید و مرتبط با سده‌های اخیر  است»

اولاً:  فهم شما از فقه و فقاهت اشتباه است، چرا که گمان نموده‌اید لازمه‌ی حجیت امری در فقه این است که از ابتدای تاریخ فقاهت، آن مطلب در کتب فقها وجود داشته باشد؛ 

و شاید توجه ندارید که لازمه این تصور سدّ باب اجتهاد و فقاهت است؛

🔹فقها از ۴ منبع: "کتاب، سنت، عقل و اجماع" با توجه به قواعد مشخص و مسائل پش‌آمد، احکام دین را استنباط می‌نمایند.

🔹بحث ولایت فقیه نیز ولو امری به تعبیر شما "نوپدید" می‌بود، اگر مبتنی بر قواعد استنباط عقلی و شرعی باشد شرعا حجت است.

🔹اگرچه شما به مفاد مطلب خودتان دقت ندارید اما مقدمه‌ی مخفی مطرح ساختن نوپدید بودن ولایت فقیه توسط اصحاب اصلی جریان ضد انقلاب، اتهام به فقهایی چون: امام و آیت‌الله بروجردی و اساتید آنها است که این بزرگواران «العیاذ بالله» در جنگ قدرت بعد از صفویه، مطلبی را به دین نسبت داده‌اند!

ثانیاً: اصل مدعی شما در نوپدید بودن ولایت فقیه، اشتباه است، چراکه در اصل موضوع ولایت فقیه هیچ فقیهی از فقهای زمان حضور اهل بیت تا نواب دوره‌ی غیبت صغری و بعد از آن، تشکیک نکرده است؛

🔹 آنچه محل اختلاف است حوزه اختیارات فقیه است. یعنی اصلا محل اختلاف را اشتباه متوجه و متذکر شده‌اید؛

نزاع اصلی در اینجاست که:

🔹برخی از فقها اصل را بر عدم ولایت می‌گذارند و جز در نبی(ص) و امام معصوم(ع) که ولایت آنها به نحو مطلق ثابت است، در مورد فقها که شأن جانشینی امام معصوم در جامعه را دارند، جز در موارد متیقن از اثبات ولایت از باب حسبه، در سایر موارد ولایت فقیه را ثابت نمی‌دانند که البته حوزه موارد متیقن نیز نزد فقها متفاوت است.

🔹اما برخی دیگر از فقها اصل را بر ولایت می‌گذارند و بعد از نبی‌مکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) در مورد فقها که شأن جانشینی ائمه معصومین(ع) را در جامعه دارند، به همان نحو ولایت مطلقه را ثابت می‌دانند، جز در موارد قدر متیقنی که از اختیارات شخص امام معصوم باشد، مثلا بحث جهاد ابتدایی که به عقیده‌ی حضرت امام از اختیارات خاص امام معصوم است و به نظر حضرت آقا خیر.

ثالثاً: متاسفانه تفکر و تفلسف جریان روشنفکر و حتی روشنفکر دینی ما متأثر از جریان روشنفکر غرب، در دستگاه منقطع از آسمان(سکولار) است و مباحث برخی از دوستان جریان جدید عدالت‌خواه نیز به این سو سوق یافته است.

🔹در دستگاه الهی مفهوم "حجیت" در هر دو ساحت تفکر و عمل لحاظ شده است.

🔹برای ساده شدن بحث، مثالی می‌زنم:

👈شما اگر نابغه دهر و رئیس جمهور کشور هم باشید اگر پدرتان به شما بگوید برای من مثلا نان بخر، در دستگاه الهی بر شما واجب است انجام دهید و اگر چنین نکنی نزد خدا حجتی نداری الا اینکه خودت یقین داشته باشی این نان خریدن شما از امر خداوند به لزوم اطاعت از پدر مستثنی شده است، چون مثلا مستلزم انجام حرامی است یا برای سلامتی پدر ضرر دارد یا خود شما از امر واجب دیگری از سوی خدا بازمی‌مانید و...

و اگر یقین نداشتید و مثلا شک داشتید که نان برای پدرتان ضرر دارد یا خیر و نان خریدید و اتفاقا ضرر هم داشت، شما نزد خدا حجیت دارید که عمل به واجب نموده‌اید.

📌 با گذر از دوراهیهای معرفتی مذکور سیر منطقی مباحث جزئی‌تر خواهد شد که پیشنهاد می‌کنم در آن رابطه به مطالب زیر مراجعه فرمایید:👇

🔸 فهم مقام ولایت

🔸پیش‌گویی‌های رهبری...

🔸اطاعت ولی فقیه

🔸ولایت فقیه پس از ظهور حضرت حجت

🔸دعوای عقل و قلب بر سر ولایت فقیه

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

واما عمدۀ بحث ما با برادر مسعودی و برخی از دوستان "طیف جدید جریان عدالت‌خواه"؛

شما ولایت فقیه را امری غیرآسمانی تعبیر کرده و می‌فرمایید:

👈«این بدیهی است که نمی‌توان و نباید ولایت اهل بیت را که امری کاملا آسمانی است، با ولایت فقیه یکی کرد...»

مبنای تعیین کننده‌ای که بحث‌های ما و شما به آن برمی‌گردد: پذیرش "دین حداقلی یا حداکثری" است.

  در نگاه حداکثری به دین، همه چیز عالم دنیا مرتبط با عالم آخرت است، هرآنچه بشر با آن سر و کار دارد، یک طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت است و مهم‌ترین امر و اثرگذارترین امر در سرنوشت نوع بشر، مقولۀ حاکمیت است که آیا حیات بشر ذیل حاکمیت "الله و امام عادل از سوی او"، تعریف می‌‌شود یا طاغوت. [1]

مقولۀ حاکمیت الله در مقابل طاغوت نیز از ابتدای تاریخ بشر آغاز شده است و تا انتهای تاریخ باقی است،

👈در روایتی از امام صادق (ع) در کتاب کافی آمده است:

🔹«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الدِّینَ دَوْلَتَیْنِ دَوْلَةَ آدَمَ وَ هِیَ دَوْلَةُ اللَّهِ وَ دَوْلَةَ إِبْلِیسَ»[2]

🔸خداى عز و جل دین را دو دولت قرار داده دولت آدم- و آن دولت خدا است- و دولت ابلیس؛

در دین حداکثری و درواقع اسلام ناب، مقولۀ حاکمیت امام عادل منصوب به خدا، باطن تمام حلال‌های خدا و حاکمیت هر حاکم غیر منصوب خداوند، باطن تمام حرام‌های خداوند است:

👈 از امام کاظم(ع) در مورد آیه "۳۳ اعراف" «إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» سوال می‌شود که معنای این آیه چیست؟ حضرت پاسخ می‌دهند:

🔹«إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِیعُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِی الْقُرْآنِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِکَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ»

🔸همانا برای قرآن ظاهری و باطنی است و جمیع آنچه خداوند در قرآن حرام نموده است، همه ظاهر است و باطن همه آن‌ها، پیشوایی حاکمان جور است؛

🔹«وَ جَمِیعُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ تَعَالَى فِی الْکِتَابِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِکَ أَئِمَّةُ الْحَقِّ»[3]

🔸و جمیع آنچه خداوند در قرآن حلال نموده است همه ظاهر است و باطن همه آن‌ها، پیشوایی حاکمان حق است.

اما در نگاه "دین حداقلی" خداوند در شئون قلیلی از دنیای بشر حضور دارد و از شما می‌خواهد صرفا انسان با اخلاقی باشید، عبادت کنید و به کسی ظلم نکنید و مقوله حاکمیت نیز امری غیر دینی است؛

این نگاه، اندیشۀ پشتیبان جریان غیرانقلابی اعم از داخلی یا خارجی لندن و نیویرک نشین است و عملاً حاصل آن چیزی شبیه عرفان‌های فردی هندی است،

در نگاه اسلام ناب انسان‌ها اگر متقی‌ترین افراد هم باشند اما حاکمیت طاغوت را بپذیرند، مورد عذاب خداوند  خواهند بود و برعکس ولو در امور شخص خود ظالم هم باشند ولی تحت حاکمیت امام عادل من الله باشند، خداوند آنان را در آخرت خواهد بخشید.

👈در حدیثی از امام صادق(ع) در کتاب کافی آمده است:

🔹«قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً»

🔸خداوند تبارک و تعالی می‌گوید: قطعا عذاب‌خواهم نمود، مردم مسلمانی را که اطاعت می‌کنند از هر حاکم ستمگری که از سوی خداوند نیست، ولو آن مردم در اعمالشان نیکوکار و متقی باشند.

🔹«وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً.»[4]

🔸و قطعا گذشت خواهم کرد از مردم مسلمانی که از حاکمی عادل از سوی خداوند اطاعت می‌کنند و اگرچه آن مردم نسبت به خودشان ستمکار و گناه‌کار باشند.

نتیجه سخن شمایی که خطاب به "امام خامنه‌ای" می‌گویید: "رهبر جمهوری اسلامی" و نه رهبر انقلاب و معتقدید انقلاب توسط جمهوری اسلامی مصادره شده است، این است که در مبانی با جریان غیرانقلابی و حتی ضدانقلاب پیوند خورده‌اید.

..............................

مطالب مرتبط:

 نقد بنده به سخنان برادر هادی مسعودی و پاسخ ایشان👇

مسأله جریان عدالت‌خواه (قسمت چهارم: شخص محوری یا ولایت محوری)

ادامه گفتگو با برادر هادی مسعودی (قسمت اول: شخص‌محوری نسبت به معصوم )


[1] به طور مثال حضرت امام خمینی(ره) می‌فرمایند: «از حکومت‌ها سرچشمه مى‏گیرد مفاسد و سرچشمه مى‏گیرد مصالح. حکومتِ عدل، تمام مصالح کشور را تأمین مى‏کند به اندازه قدرت. و حکومت ظلم، تمام بدبختی‌ها را براى یک ملتى ایجاد مى‏کند.» صحیفه امام، ج ‏9، صص: 134- 135.

[2] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏2 ؛ ص372 و أصول الکافی / ترجمه مصطفوى ؛ ج‏4 ؛ ص78

[3] الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‏ 1؛ ص: 374.

[4] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص: 376. در در حدیث مشابه دیگری امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند:

« إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتْ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً»

خداوند ابایی ندارد که عذاب کند مردمی را که از حاکمی که از سوی خدا نیست اطاعت کرده‌اند، ولو در اعمالشان نیکوکار و متقی بوده‌اند.

«وَ إِنَّ اللَّهَ لَیَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتْ فِی أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً»

و خداوند ابا می‌کند از اینکه عذاب کند مردمی را که از حاکمی که از سوی خداوند نیست، اطاعت کرده‌اند ولو آن مردم در اعمالشان ظالم و گناه‌کار بوده‌اند. منبع: همان.

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

ته بسیاری از تحلیل‌ها را که دنبال کنیم، می‌رسیم به یک گزاره مشترک: "سوءظن بالله"؛

🔹مثلا کسانی که می‌گویند حق و حقیقتی در عالم وجود دارد اما ما نمی‌توانیم آن را بشناسیم، اگرچه گزاره‌ای معرفتی را بیان می‌کنند اما در واقع "سوء ظن بالله" دارند، چگونه می‌شود خداوند حکیم و رحیم، دست ما را از رسیدن و فهم حقیقت اگر بخواهیم، کوتاه بگذارد؛

🔹یا کسانی که با وجود تعداد شهدای بی‌سابقه‌ای‌ که این ملت در تاریخ اسلام در راه اسلام ناب داده‌اند و باوجود حضور خالصانه و فداکارانه مردم در صحنه انقلاب، گمان می‌کنند امکان دارد یک نیروی خارجی با قدرت نظامی خود یا یک بمب اتم طومار انقلاب را درهم پیچد، یا گمان می‌کنند تا مقابل نظام سلطه گردن خم نکنند مشکلات کشور حل نمی‌شود، "سوء ظن بالله" دارند؛

🔹یا کسانی که با وجود وعده خداوند برای تامین روزی از ترس فقر ازدواج نمی‌کنند، "سوء ظن بالله" دارند.

کسی که "سوء ظن بالله" دارد، ولو خود را مسلمان هم می‌داند اما در توحید خود دچار مشکل است و نتیجه "سوء ظن‌ او به خدا" نیز چیزی جز خسران دنیا و آخرت وی نیست، به تعبیر قرآن:

👈«وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ»

🔹و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مى‌برند عذاب کند؛ پیشامد بد زمانه فقط بر خودشان باد. (فتح -۶)

👈«وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ.»

🔹و این گمان بدى بود که درباره پروردگارتان داشتید و همان موجب هلاکت شما گردید و سرانجام از زیانکاران شدید. (۲۳-فصلت)

بنده خدا اگر حسن ظن به خداوند داشت، خداوند نیز امور را برای او اصلاح می‌کند، به تعبیر حدیثی از امام رضا(ع) در کتاب شریف کافی:

👈«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ؛ فَإِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- یَقُولُ: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ بِی، إِنْ خَیْراً فَخَیْراً، وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً».[1]

🔹به خدا خوشگمان باش؛ زیرا خداوند مى‌فرماید:" من نزد گمان بنده‌ام به خودم هستم؛ اگر گمان او خوب باشد، خوبى را و اگر بد باشد، بدى را برایش مقدر مى‌کنم".

........................

مطالب مرتبط:👇


[1] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، 15جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر - قم - ایران، چاپ: 1، 1429 ه.ق. ؛ ج‏3 ؛ ص184

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

در روایات نقل شده است شبی رسول الله(ص) در خواب دیدند که بنی امیه از منبر ایشان بالارفته‌اند و مردم را گمراه نموده و به بت پرستی برمی‌گردانند. حضرت(ص) غصه دار بودند، جبرائیل بر ایشان نازل شد و گفت: یا رسول‌الله، چه شده است، می‌بینم که غصه دار هستی؟ حضرت خواب خود را برای او نقل می‌کنند و جبرائیل می‌گوید به خدایی که تو را مبعوث کرد معنای این خواب را نمی‌دانم. سپس عروج می‌کند و زمانی نمی‌گذرد که بازمی‌گردد و سوره قدر را بر حضرت نازل می‌کند.[1]

در سوره قدر خداوند وعده نابودی بنی‌امیه بعد از حکومتی هزارماهه را به حضرت می‌دهند و می‌فرمایند در عوض آن خداوند به تو "لیلة القدر" را داده است که از آن بالاتر است. در روایات حضرت فاطمه(س) به شب قدر تشبیه شده‌اند.[2] در شب قدر است که ملائک خدا نازل می‌شوند و در این شب است که می‌توان تا مطلع الفجر که به تعبیر روایات ظهور حضرت حجت(عج) باشد، به سلامت رسید. در تفسیر فرات کوفی از امام صادق(ع) روایت شده است:

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا وَ قَوْلُهُ‏ «وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» یَعْنِی خَیْرٌ مِنْ أَلْفَ مُؤْمِنٍ وَ هِیَ أُمُّ الْمُؤْمِنِینَ‏ «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها» وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ یَمْلِکُونَ عِلْمَ آلِ مُحَمَّدٍ ص‏ وَ الرُّوحُ الْقُدُسُ هِیَ فَاطِمَةُ ع‏ «بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى‏ مَطْلَعِ‏ الْفَجْرِ» یَعْنِی حَتَّى یَخْرُجَ الْقَائِمُ (ع)‏.[3]

در آیات 35 تا 40 سوره مبارکه نور، تقابل دو جریان نور و ظلمت وجود دارد که در روایات به تقابل جریان ولایت الهی اهل بیت و طاغوت تشبیه شده‌اند.[4] و حضرت زهرا(س) خلق شده از نور عظمت الهی است که بر همه انبیاء الهی فضلیت داشته و مبداء انوار اهل بیت طهارت است[5] و شیعیان به واسطه ولایت حضرت زهرا(س) است که طاهر شده و به ولایت امیرالمومنین و نبی‌اکرم(علیهما السلام) ملحق می‌شوند.[6]



[1]  عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص فِی‏ مَنَامِهِ‏ بَنِی‏ أُمَیَّةَ یَصْعَدُونَ‏ عَلَى مِنْبَرِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ یُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَأَصْبَحَ کَئِیباً حَزِیناً قَالَ فَهَبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِی أَرَاکَ کَئِیباً حَزِیناً قَالَ یَا جَبْرَئِیلُ إِنِّی رَأَیْتُ بَنِی أُمَیَّةَ فِی لَیْلَتِی هَذِهِ یَصْعَدُونَ مِنْبَرِی مِنْ بَعْدِی وَ یُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَقَالَ وَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ هَذَا شَیْ‏ءٌ مَا اطَّلَعْتُ عَلَیْهِ فَعَرَجَ إِلَى السَّمَاءِ فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ نَزَلَ عَلَیْهِ بِآیٍ مِنَ الْقُرْآنِ یُؤْنِسُهُ بِهَا قَالَ‏ أَ فَرَأَیْتَ‏ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ ما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ‏ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ- لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْلَةَ الْقَدْرِ لِنَبِیِّهِ ص خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ مُلْکِ بَنِی أُمَیَّةَالکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏4 ؛ ص159.

[2] اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ‏ فَمَنْ‏ عَرَفَ‏ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏43 ؛ ص: 65.

[3] کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، 1جلد، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی - تهران، چاپ: اول، 1410 ق، ص: 582

[4] قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ مَثَلُ نُورِهِ‏ کَمِشْکاةٍ فَاطِمَةُ ع‏ فِیها مِصْباحٌ‏ الْحَسَنُ- الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الْحُسَیْنُ- الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌ‏ فَاطِمَةُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ بَیْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْیَا- یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ إِبْرَاهِیمُ ع- زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ لَا یَهُودِیَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِیَّةٍ- یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ یَکَادُ الْعِلْمُ یَنْفَجِرُ بِهَا- وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ- یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ یَهْدِی اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ یَشَاءُ- وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ‏ لِلنَّاسِ‏ قُلْتُ‏ أَوْ کَظُلُماتٍ‏ قَالَ الْأَوَّلُ وَ صَاحِبُهُ- یَغْشاهُ‏ مَوْجٌ‏ الثَّالِثُ- مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ‏ ظُلُمَاتٌ الثَّانِی- بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ‏ مُعَاوِیَةُ لَعَنَهُ اللَّهُ‏ وَ فِتَنُ بَنِی أُمَیَّةَ- إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ‏ الْمُؤْمِنُ فِی ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ- لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ع- فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ- یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ‏ أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَسْعَى بَیْنَ یَدَیِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِأَیْمَانِهِمْ حَتَّى یُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ.  الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص: 195.

[5] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا لِهَذَا النُّورِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ‏ نُورِی‏ أَسْکَنْتُهُ‏ فِی‏ سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی‏. ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، 2جلد، کتاب فروشى داورى - قم، چاپ: اول، 1385ش / 1966م، ج‏1، ص: 180.

[6] در زیارت نامه حضرت زهرا می‌خوانیم: یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ‏ اللَّهُ‏ الَّذِی‏ خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ‏ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِک‏. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، 1جلد، مؤسسة فقه الشیعة - بیروت، چاپ: اول، 1411 ق؛ ج‏2 ؛ ص: 711.

..........................................................................

  • حمید رضا باقری