شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اگر بنا شد جمعیت ما این طور شد که در داخل‏ خودمان‏ ما یکدیگر را مفتضح کردیم، پیرمردمان پیرمرد را، جوانمان جوان را، جوانمان پیرمرد را، پیرمردمان جوان را، مفتضح کردیم، ویک دست‌هایى هم در دنبال قضیه بود که علاوه بر این مفسده‏اى که هست و انسان مى‏بیند، یک آشوبى در حوزه‏ها بپا کند به اسم جبهه کذا و جبهه کذا، و دنبال این آشوب یک نتیجه‏هایى- آنهایى که مى‏خواهند این حوزه‏ها نباشند و اینها را مضر به حال خودشان مى‏دانند، اینها یک نتایجى- ببرند.[۱]

اسلام همه مسلمان‌ها را وادار مى‏کند به اینکه با هم متفق باشید، اختلاف نداشته باشید، اگر اختلاف داشته باشید، فَشَل‏ مى‏شوید و رنگ و بویتان از بین مى‏رود. و مع الأسف، مى‏بینیم که ما هر چه مصیبت پیدا کردیم، از سالهاى طولانى تا حالا، از این اختلافاتى بوده است که در داخل‏ خودمان‏ بوده‏ [۲] 

این کارهایى که مخالفین، توطئه‏ها و دسته‏بندی‌هایى که مخالفین دارند؛ این چیز مهمى به نظر من نیست‏ آنکه مهم است این ناسازگارى است که در ارگانهاى اسلامى هست؛ هر جا بروى با هم توافق ندارند. هى دعوت به توافق مى‏کنند همه، لکن خودشان هم توافق ندارند. این موجب نگرانى است؛ براى اینکه، این اسباب این مى‏شود که این کشور به حال تزلزل باقى بماند. [۳]

..................

[۱] صحیفه امام؛ ج‏ ۲؛ ص: ۱۵.

[۲] صحیفه امام؛ ج‏ ۱۳؛ ص: ۷۳.

[۳] صحیفه امام؛ ج‏ ۱۲، ص: ۴۱۳.

...............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یکی از اساتید خاطره‌ای نقل می‌کردند که قدیم به آیت‌الله یزدی می‌گفتند کلانتر انقلاب؛

 

امروز مباحثه‌ کوتاهی با دوستان طلبه داشتیم که اقدامات اخیر "آیت‌الله یزدی" درست بود یا خیر؟

 

تقریبا اتفاقی بود که مثلا اگر فلان فرد می‌خواهد مرجع شود یا رساله برای خود چاپ می‌کند یا مثلا مرجیعت او توسط برخی رسانه‌های سیاسی خاص تبلیغ می‌شود؛ راهکار مقابله با آن این نیست که شما بگویی من نمی‌گذارم شما مرجع شوی یا مقابل مرجعیت شما می‌ایستم! (اگر گفته باشند.)

 

تعبیر بنده این بود که با کلانتر بازی، خصوصا در این فضا کاری پیش نمی‌رود، نه در این قضیه و نه در سایر قضایا این نوع مواجه اشتباه است.

مثلا وقتی در راسانه‌ها انعکاس بی‌بصیرتی از یک مرجع به خاطر عکس یا برخی مراجع به خاطر برخی دیدارها داده می‌شود، راهکارش بیانیه صادر کردن و ایجاد دو قطبی و نزاع مثلا در حوزه علمیه نیست.

 

هنر، ایجاد اجماع به صورت نرم، در تقبیح برخی جهت‌گیری‌ها و رفتارها است؛ حتی اسم آوردن از افراد هم شاید خیلی وقت‌ها صلاح نباشد بلکه موجب تشویش فضا برای پنهان ماندن سخن حق شود؛

 

برخلاف مقابله با دشمنان که باید محکم و قاطعانه باشد، مقابله با نفاق و یا انحرافات نیروهای داخلی همیشه باید با نرمی و لطایف الحیل باشد، باید تبیین صورت گیرد، باید همیشه به نحوی عمل کرد که اتحاد داخلی حفظ شود.

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم (الفتح - ۲۹)‏»

 

وقتی موسی(ع) به کوه طور رفت، سامری مردم را گوساله پرست کرد، موسی(ع) که بازگشت و این صحنه را دید، غضبناک شد و به هارون گفت:  ﴿یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا (طه‏ -۹۲ )   چه چیزی مانع تو شد وقتی دیدی این‌ها گمراه شدند اما کاری نکردی؟

هارون جواب داد: ﴿ إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ (طه - ۹۴). ترسیدم بیایی و بگویی مردم را دو دسته کردی.

مردمی که متحد و یکپارچه باشند را ولو منحرف و حتی گوساله پرست شوند، می‌شود دوباره به راه آورد اما آنانی که فرقه فرقه و چندپاره شده باشند را چه کار می‌توان کرد آنها فقط طعمه‌هایی برای جنگ و نزاع داخلی و حکومت شیطان هستند، همین بود که فرعون برای اینکه بر مردم خود حکومت کند آنها را فرقه فرقه می‌کرد و به تعبیر قرآن: «وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً (القصص - ۴)»

 

وقتی به واسطه مواجه سخت شما با بخشی از نیروهای خودی مردم دسته دسته شدند آنگاه است که عوض اینکه همه زیر پرچم توحید و ولایت جمع شوند، هر کسی به دنبال حزب و گروه خود می‌رود: «مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (الروم - ۳۲)»

و رشته ولایت الهی از آنها برداشته می‌شود: «إِنَّ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فی‏ شَی‏ءٍ (انعام ۱۵۹)»

 

در مواجه با انحرافات داخلی مواجه سخت و مستقیم گام آخر است، وقتی که توانستیم اجماع بوجود بیاوریم، وقتی مواجه ما منجر به دو قطبی سازی و از بین نرفتن وحدت داخلی نمی‌شود، می‌شود بلکه بایست به سختی و محکم با انحرافات مقابله کرد.

...........

مطلب مرتبط:

خطبه‌ای مزجی از امام برای آقایان یزدی و لاریجانی...

 

...............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

دستان خرابکار دشمنان را هیچگاه به راحتی نمی‌توان دید، خرابکاری‌های دشمنان معمولا نه در روزنامه‌ها ثبت  و نه در کتاب‌های تاریخ نگاری نوشته می‌شود؛

برای یافتن حقیقت و لایه‌های پنهان تاریخ، در کنار فهم عمیق و کلان از رفتارهای دشمنان بایست کاملا جزئی شد و با مردم زمانه‌های تاریخی زیست، بایست در عین کلان نگری، خرد نگر بود و تاریخ شفاهی مهم‌ترین نقش را در این زمینه ایفا می‌کند.

 

گوشه‌هایی از خراب‌کاری‌های انگلستان و آمریکا در تضعیف اقتصاد دولت مصدق و کشاورزی ایران را که در روزنامه‌ها‌ یا کتاب‌های تاریخ‌نگاری نمی‌توان یافت و باید نشت و در خاطرات تلخ حیدر رحیم‌پور ازغدی بازخوانی کرد، به شرح زیر است:

 

  • من کوچک بودم. روزی درشکۀ مأمور خرید سوخت سفارت انگلستان به سرای پدرم که رئیس صنف بود آمد و گفت: "ما فلان مقدار هیزم پسته می‌خواهیم." در آن ایام خرید هیزم پسته به خاطر عرضه بسیار هیزم‌های باغی، اقتصادی نبود اما اشترداران بیکار بودند و این خبر خوش، آنان را به بیابان‌ها فرستاد و هر روز هزاران أصله، درخت پسته کوهی را قلع و قمع می‌کردند و به سفارت‌خانه‌ انگلستان می‌فروختند.
  • سفارت، مازاد سوخت خود را به کارمندان خود اهدا و به رؤسای ادارات هم که بردگانش بودند سفارش می‌کرد تا می‌توانید زغال سنگ که کربنش موذی است مصرف نکرده و کُنده پسته که همه چیزش بهتر است، مصرف کنید. این جنایت تا روزگاری که مصدق قطع بوته‌های پسته را ممنوع نکرده بود، ادامه داشت. {...} لیکن پس از منع نیز دست‌هایی این جنایت را با رشوه دادن به دروازه‌بانان، تا آنجا ادامه دادند که جنگل‌های پسته خراسان تبدیل به بیابان گردید و به بیدارگری دولت مصدق بود که دریافتیم، انگلستان با نابودی درختان پسته کوهی ما که بهترین و گران‌ترین گونه پسته است با ما چه کرده و با چه حیله‌ای جنگل‌های درخت پسته را تبدیل به بیابان‌های لم یزرع و کویر ساخته و مراتع را نابود گردانیده است! [۱]

 

  • آنگاه که آمریکا مصمم به نابودی صادرات خشکبار ما گردید، سالی کشتی حامل خشکبار بازرگانان خراسان که عمده‌ترین صادرکنندگان خشکبار کشور بودند به بهانه‌ای که هرگز مشخص نشد، چند روزی در دریا متوقف گردید و زمانی به کشتی اجازه رفتن دادند که مدت بیمه کالا گذشته بود و چون محموله به آمریکا رسید، مأموران بهداشت که از پیش‌تر به انتظار ورود کشتی بودند به سراغ کالا آمدند و با بازرسی‌ای صوری فرمودند: "مغزها فاسد گشته و دیگر قابل خوردن نیست!" مغزهای تولید سال و درون جعبه‌های مهر و موم و کاغذ پیچ! و همه را به دریا ریختند و با چنین حقه‌ای تجار صادر کننده خشکبار را ورشکست کردند.
  • و درد بزرگ اینکه آنان دیگر پول خرید خشکبار مازاد کشور را نداشتند و همین‌جا بود که دگربار "روباه پیر"، دلسوزانه به یاری‌شان آمده و به تبلیغات سوخت هیزم درختان "زرد آلو و توت" پرداخت و من شاهد بودم که مدیرکل‌های ادارات، در لحظه، بهداشتی گشته و سوخت بیشتر ادارات فرهنگی با کنده توت و زردآلو گردید.
  • آنگاه که صادراتی نداشتیم باغ‌داران به اجبار درختان صدساله را قطع و به بازار می‌آوردند! چه در لحظه نرخ هیزم "توت و زردآلو" فزونی گرفت. از این رو درختانی را که هر أصله آنها خروراری محصول می‌داد به راهنمایی فرشته نجات قطع می‌کردند و هیزم می‌فروختند.
  • پس از حمایت چنین فرشته‌ای دگربار سرویس‌های مشترک اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها به سراغ درختان گردو آمدند و هر درخت گردو از صدسال به بالا را هزار تومان که در آن روزگاه بهاء یک قطعه زمین شهری بود، خریدند و دلالان برای خرید پرسود درخت گردو، وجب به وجب کوهپایه‌ها را می‌گشتند تا درختان گردو هم قلع و قمع گردید! درختانی که اگر امروز می‌بود، هر اصله از آنها سالی ده‌میلیون تومان گردو می‌داد. [عدد مذکور برای تاریخ ۱۳۸۹ش است]
  • باغ‌داران، سال‌ها بعد دانستند دشمن با آنان چه کرده، لیکن پشیمانی بعدی سودی ندارد! از این رو فرزندان‌شان به پا خواسته و برای جبران خطای پدران، در پی کشت نهال گردو برآمدند با اینکه همه می‌دانند درختان گردوی ما تا بیست سالگی صغیرند و تا سی‌سالگی هم تولید چندانی ندارند ولی تا پانصد سالگی محصولشان هر روز بیشتر می‌شود، بنابراین وامانده بودند که تا بلوغ درختان چه کنند؟
  • به پیشنهاد عمال غرب، به خرید نهال‌های گردوی اسرائیلی برآمدند تا زودتر به حاصل نشیند و هر اصله را هزارتومان به بهاء کهن درختانی که پدرانشان فروخته بودند، می‌خریدند و می‌کاشتند! و امروزه دریافته‌اند که محصول ده درخت گردوی اسرائیلی در حد یکی از درختان چندصد ساله‌ای که به هزارتومان فروخته بودند نمی‌شد. [۲]

.........................

  • ارجاعات:

[۱] - رحیم‌پور، حیدر، تلخ‌ترین نوشته من، چاپ اول، تابستان ۸۹، ص: ۱۱.

[۲] - همان، ص: ۱۳

...............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

منطقه کوار از مناطق خوش آب و هوا و یکی از آبادترین دشت‌های کشور محسوب می‌شود.

پیش از این در یکی از اسنادی که مربوط به شجره نامه یکی از سادات کواری بود به گوشه‌هایی از آبادی‌های این منطقه اشاره کردم.

در کتاب "احسن التقاسیم" نوشته "أبو عبد الله محمد بن أحمد مقدسى" مربوط به قرن چهارم ه.ق در ص ۴۵۱ می‌نویسد: «خراج کوار معادل دو سوم خراج شهر شیراز بوده است» و این خود حاکی از آبادانی بسیار زیاد این منطقه بوده است و یا در کتاب "مروج الذهب" نوشته "مسعودی" مربوط به قرن چهارم در ج ۲ ص ۲۴۵ در مورد شهر کوار می‌نویسد: «شهری که در ده فرسخی شیراز قرار دارد و در آنجا بهترین گلاب دنیا تولید می‌شود، به خاطر خوبی خاک و هوای آن و مردم این منطقه سرخ و سفید هستند که در سایر شهرها مانند آنها نیست.»

با این وجود این میزان از آبادانی در منطقه کوار شاهدیم  که با توجه به فیلم‌های ذیل 👇

 


دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 34 ثانیه

  • سنگ قبری به عنوان یک سند مهم تاریخی در روستای دشتک از شهرستان کوار استان فارس.
  • روی این سنگ قبر توضیح داده شده است که: در محرم و صفر ۱۳۳۷ قمری روزی که بلای کبری آمده است و از اهل کوار در هر روز یک هزار نفر فوت کرده‌اند.
  • تاریخ مذکور مصادف می‌شود با مهر و آبان ۱۲۹۷ش، هم‌زمان با قحطی بزرگ ایران به دست نیروهای انگلیسی، در سال ۱۲۹۷ش.

 


دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 11 ثانیه

  • سنگ‌ قبرهایی مربوط به قحطی بزرگ ایران به دست نیروهای انگلیسی در ۱۲۹۷ش، در روستای دشتک از شهرستان کوار استان فارس؛

 

در قحطی بزرگ ۱۲۹۷ش که حاصل اشغال ایران بدست نیروهای انگلیسی بعد از جنگ جهانی اول بوده است، روزانه قریب به یک هزار نفر از مردم این منطقه بسیار آباد، فوت و یا به تعبیری کشته می‌شدند.

 

ای کاش سنگ قبر نشان داده شده در فیلم‌های مذکور، قبل از اینکه مانند دیگر سنگ قبرها از بین برود و نوشته‌های آن محو شود به موزه انتقال داده می‌شد و یا اصلا در همانجا مکانی برای یادبود کشته‌های استعمار انگلستان ساخته می‌شد.

از همه دوستانم، می‌خواهم با دقت‌نظری زیاد اسنادی از این دست را حفظ نمایند و مثلا عکسی همراه با توضیحات آن را برای بنده ارسال کنند تا ان شاء الله بتوانم آنها را نشر دهم.

.......................

مطالب مرتبط:

دو قحطی بزرگ ایران بعد از جنگ جهانی اول و دوم

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بی‌بی‌سی فارسی مستندی ۲۰ دقیقه‌ای ساخته است که این روزها خیلی صدا کرده است و فایل آن را برای نقد در اینجا قرار داده‌ام.👇

 


دریافت
مدت زمان: 20 دقیقه 15 ثانیه

 

این مستند حکایت فردی به نام "مازیار ابراهیمی" است که به ترور دانشمند هسته‌ای در سال ۱۳۹۱ متهم شده‌است و در مستندی به نام "کلوپ ترور" مقابل دوربین‌ها به نقش داشتن در این ترور اعتراف کرده است.

اما حال پس از ۷ سال در خرداد ۱۳۹۸در فرانکفورت آلمان مقابل دوربین بی‌بی‌سی مدعی ساختگی بودن اعترافات بر اثر شکنجه می‌شود.

 

این مستند را با دو زاویه می‌توان دید، یک زاویه نگاه احساسی عوامانه و یک زاویه مو شکافانه و تحلیلی که هرکدام نتایج کاملا متفاوتی دارد.

اگر با نگاه تحلیلی به این مستند بنگریم خواهیم دید ساخت این مستند چه اشتباهی از سوی بی‌بی‌سی فارسی و چه مهر تأیید و افتخاری بر سلامت دستگاه اطلاعات و ساختار جمهوری اسلامی خواهد بود.

 

اولین نکته‌ای که در این مستند ناخواسته به آن اعتراف می‌شود اینکه در دستگاه اطلاعاتی و قضایی ایران اگرچه مثل همه دستگاه‌های اطلاعاتی و قضایی ممکن است اشتباهی رخ دهد اما اگر اشتباهی رخ داد ولو به قیمت آبرو ریزی دستگاه اطلاعاتی و وارد شدن اتهام به آن باشد، اما در صورت مشخص شدن بی‌گناهی، بالاخره آن افراد آزاد می‌شوند و می‌توانند آزادانه و کاملا رسمی به زندگی خود ادامه دهند و یا به کشور دیگری مهاجرت کنند؛

اعتراف می‌شود که هدف سیستم اطلاعاتی و قضایی ایران حقیقتا مبارزه با موارد حقیقی فساد و جاسوسی است و نه صرفا حفظ اقتدار و آبرو برای خود، چرا که با ثابت شدن بی‌گناهی این افراد از آنها عذرخواهی شده و بعد از مدتی آزاد شده‌اند و حداکثر اشکالی که در این مستند به سیستم اطلاعاتی شده است اینکه چرا فورا آنها را آزاد نکرده‌است که می‌تواند دلایل متعددی غیر مدعی مستند بی‌بی‌سی یعنی حفظ آبروی دستگاه اطلاعاتی داشته باشد.

 

اما اولین تناقض این مستند غیر حرفه‌ای در تاریخ‌هایی است که ذکر می‌کند:

در این مستند تاریخ پخش مستند "کلوپ ترور" از صدا و سیما "خرداد ۱۳۹۱" هم‌زمان با اعلام خبر دستگیری عوامل ترور شهدای هسته‌ای از سوی وزارت اطلاعات ذکر شده است، در حالی که تاریخ پخش مستند مذکور ۱۵ مرداد ماه ۱۳۹۱ یعنی کم‌تر از ۲ماه پس از خبر دستگیری است و اصلا اینها فکر نکرده‌اند، چطور مازیار ابراهیمی بعد از یک ماه از دستگیری اعتراف کرده باشد و فیلم آن یک ماه قبل از اعتراف هم‌زمان با دستگیری‌اش پخش شده‌ است!!

 

در جایی از مستند مازیار ابراهیمی می‌گوید: « نزدیک به هفت ماه کابل خوردم و استخوان پایم شکست، روی استخوان شکسته نزدیک ۶۰۰ تا ۷۰۰ کابل خوردم. گفتم هرچه می‌خواهید بنویسید تا من امضاء کنم گفتند: نه خودت بنویس» و با سرش نشان می‌دهد که قبول کردم...

در حالی که در جای دیگر عنوان می‌شود وی بعد از یک ماه هرآنچه می‌خواسته‌اند را بدون هیچ مقاومتی اعتراف کرده است و فیلم آن نیز که کم‌تر از دو ماه پس از دستگیری او پخش شده است.

از اینها هم که بگذریم او عنوان می‌کند بعد از انفجار کارخانه موشکی سپاه در ۲۱ آبان ۱۳۹۱ در ملارد یعنی ۵ ماه بعد از دستگیری وی مأموران اطلاعات سپاه برای بازجویی او به اداره اطلاعات می‌آیند و در مصاحبه متوجه می‌شوند او دروغ می‌گوید و می‌فهمند که او مجبور به اعتراف شده است و بعد از آن وی می‌گوید که تحت شکنجه این اعتراف‌ها را کرده است و بلافاصله با پیگیری سپاه و نماینده رهبری در وزارت اطلاعات بازجویی و شکنجه او متوقف می‌شود و از او عذرخواهی می‌کنند. خب چطور در جای دیگر می‌گوید هفت ماه تحت شکنجه بوده‌است؟ یعنی بنا به این صحبت او هم اگر باشد بعد از اعترافاتش بعد از ۱ یا دو ماه ولو شکنجه او همچنان ادامه داشته اما باید پس از ۵ ماه ماجرا تمام می‌شده است؟

 

تناقض دیگری که در ذکر تاریخ‌ها در این مستند وجود دارد ربط دادن اعتراضات ۱۳۸۸ که بعد از ۹ دی ۸۸ تقریبا کاملا جمع شده بود به ماجرای دستگیری فرد مذکور است. در این مستند اینگونه وانمود می‌شود که این اعتراض‌ها تا ۵ سال بعد از ۸۸ همچنان ادامه داشته است! و وزارت اطلاعات ۱۰۰‌ها نفر از معترضین ۸۸ را در سال ۱۳۹۳ دستگیر نموده‌ است!

در این مستند پس از نشان دادن تصاویر اعتراض‌های ۱۳۸۸ گفته می‌شود: « ۲ سال پس از دستگیری مازیار دستگاه‌ اطلاعاتی ایران با چالش‌های جدی روبه‌رو شده بود. اعتراضات جنبش سبز و به دنبال آن ترور ۴ تن از دانشمندان هسته‌ای در آن مقطع وزارت اطلاعات ایران را به شدت تحت فشار قرار داده بود که چرا در مقابل پروژه تخریب دانشمندان هسته‌ای کاری نمی‌تواند بکند. در آن مقطع صدها نفر را بازداشت کردند.»

دومین نکته‌ای که در این مستند به آن اعتراف می‌شود اینکه در دستگاه قضایی ایران اعترافاتی که زیر شکنجه یا فشار روانی باشد، اعتباری ندارد:

ماجرا از این قرار است که فرد مذکور با عنوان بهائی بودن که در مستند نیز انکار نمی‌شود، با گزارشی مبنی بر نقش داشتن وی در ترور دانشمندان هسته‌ای متهم به دخالت در این ترور می‌شود. او یک ماه پس از دستگیری هرآنچه را تیم اطلاعاتی بازجوی وی می‌خواسته‌اند اعتراف می‌کند اما هیچ کدام از این اعتراف‌ها توسط دادگاه مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد چرا که با وجود احتمال اقرار وی به علت وجود شکنجه یا فشار روانی دستگاه قضایی اقرارهای وی را معتبر نمی‌داند و خود وی عنوان می‌کند با وجود اینکه او به هر چیزی اعتراف کرده بوده است اما باز هم اعتراف‌های او از سوی دادگاه قبول نشده است و حتی برای او وکیل نیز گرفته‌اند و می‌گوید: « یک نفر هم گفتند وکیلت هست، اون هم گفت من با زبان روزه پیرمرد هستم بیا و اعتراف کن.» البته اینکه وکیل او خواسته‌است وی را محک بزند و از او خواسته که در صورتی که واقعا مجرم است، بیاید اعتراف کند امر طبیعی است.

 

همانطور که در فتنه ۸۸ هم متهمین وقتی با سلامت کامل در دادگاه حاضر بودند و اعترافاتی نمودند به فرموده رهبری این اعترافات از تلوزیون پخش نشد و مورد استناد قرار نگرفت، چرا که ممکن بود تحت فشار این اعترافات را کرده باشند و تا جایی که بنده کتاب‌ها و خاطرات بعد از آزادی متهمانی مثل ابطحی را خوانده‌ام، اشاره‌ای به هیچ‌گونه شکنجه‌ای در زندان نکرده‌اند جز برخی موارد طبیعی زندان بودن مثل دوری از خانواده و... که مراد از شکنجه این چنین مواردی نیست.

 

اما دومین تناقض این مستند اینجاست که عنوان می‌کند از ۱۳ متهم این پرونده در رسانه‌های ایران خبری نیست و اینطور القاء می‌کند که: « آیا آنها اعدام شدند؟ آیا هنوز در زندان هستند؟» بعد چنین می‌گوید که:

«با تعدادی از آنها تماس گرفتیم و آنها به دلایل امنیتی حاضر به گفتگو نشدند. آنها از سال ۱۳۹۵ بیرون از زندان هستند و در این مدت عکس‌های جدیدی از خود منتشر کرده‌اند.» و سپس عکسی را از فردی نشان می‌دهد که با توجه به بنر پشت سر او الحمدلله با خوشحالی در جشن میلاد پیامبر و هفته وحدت حضور دارد!

 

اینکه آیا همه این افراد بی‌گناه بوده‌اند معلوم نیست اما اینکه افرادی از آنها بی‌گناه بوده‌اند و آزاد شده‌اند و به زندگی عادی مشغولند، به اعتراف همین مستند معلوم است و این خود سندی بر سلامت دستگاه قضایی و اطلاعاتی ایران است.

در حالی که در جایی از این مستند آزادی متهمین "ترور دانشمندان هسته‌ای" را دال بر مضحکه بودن عدالت در دستگاه قضایی ایران عنوان می‌کند و می‌گوید:

« آزادی اینها بزرگ‌ترین مدرک است مبنی بر اینکه نظام امنیتی و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی و همینطور صدا و سیما دست در دست هم چیزی نیستند جز مضحکه عدالت»

اتفاقا آزادی این افراد با اثبات بی‌گناهیشان مهر تأییدی بر سلامت دستگاه قضا است؛ اشکال اصلی این مستند باید به پخش شدن اعترافات ثابت نشده این افراد از صدا و سیما باشد در حالی که مشکل از صدا و سیما نبوده است بلکه از یک تیم خاص در اداره اطلاعات بوده است که به اعتراف خود "مازیار ابراهیمی" فیلم‌های اعتراف او را به نحوی که تصویری خیلی آرام و بدون استرس از وی نشان داده شود در همان اداره اطلاعات از او گرفته‌اند و به صدا و سیما داده‌اند و طبیعی است که صدا و سیما به فیلمی این چنین که اقرار خود افراد در حالتی بدون استرس و از سوی وزارت اطلاعات است، اعتماد کند.

 

اما به اعتراف خود این مستند به محض اطلاع دستگاه اطلاعات سپاه و نماینده رهبری در وزارت اطلاعات از اقدامات این تیم خاص، سریعا با تیم مذکور برخورد می‌شود و روند تغییر می‌کند و از متهمین نیز عذرخواهی می‌شود.

اینکه برخی افراد در سیستم خطا کنند طبیعی است، اما اینکه به محض اطلاع با آن برخورد می‌شود و جلو آن گرفته می‌شود، مهر تأییدی بر سلامت اساس سیستم است.

 

اینکه در جایی دیگر از مستند فرد مذکور می‌گوید: «قاضی به من می‌گفت: خدا شاهده به من کلی فشار آوردن که یه چندتا از اینها را اعدام کن برای خانواده شهدا و حفظ آبروی نظام» اما قاضی قبول نکرده است، حاکی از سلامت دستگاه است، چرا که همیشه یک عده سودجو و ظالم در هر دستگاهی بوده‌اند اما اینکه این افراد نمی‌توانند به اهداف خود برسند و سیستم با آنها همراهی نمی‌کند، حاکی از سلامت اصل دستگاه قضاء است.

 

و اما تناقض دیگر مستند اینکه درحالی که "مازیار ابراهیمی" در حال قدم زدن در زمین چمن است، می‌گوید اثرات شکنجه او را آزار می‌دهد و حکایت آسیب‌های شدیدی که نقاط مختلف بدن وی از این جراحات دیده است را می‌گوید یک حرف است و اینکه هیچ آثاری از جراحت‌ها را نشان نمی‌دهند حرف دیگر است و انسان را به شک می‌اندازد، چرا که معمولا این جماعت خوب بلدند از احساسات مردم چطور استفاده کنند!

 

نقد یکی از مخاطبان به متن موسوم به: نقد و بررسی تناقضات و اعترافات مستند "اعترافات یک متهم به ترور دانشمندان هسته‌ای"... 
...................................
نقدتان بر مستند بی بی سی را خواندم

صورت مساله به روایت بی بی سی این است که نظام جمهوری اسلامی ایران یک دستگاه رسمی تبلیغاتی دارد به نام صدا و سیما و در این دستگاه عده ای به مناسبتهای مختلف در موضوعات گوناگون حتی در حد تروریست معرفی می شوند و متحمل مجازاتهای متعدد می گردند. اما در این مورد (ترور دانشمندان هسته ای) به صورت موردی بخاطر رقابت دستگاه اطلاعاتی سپاه با وزارت اطلاعات کذب بودن این اتهامات ثابت شده است. 

ادعای این رسانه این است که این رقابت در این مورد به نفع متهمان تمام شده و الا در بسیاری دیگر از موارد دیگر خصوصا آنجا که متهمان دست اطلاعات سپاه هستند اتهامات در نهایت به ضرر متهمان تمام می شود. هدف این مستند دروغ پرداز معرفی کردن رسانه رسمی جمهوری اسلامی و ظلم هایی است که در این عرصه صورت گرفته و می گیرد. 

نقد شما مشکلی را از این جهت حل نمی کند ضمن اینکه اعترافات متهمان 88 هم برخلاف ادعای شما نه تنها از صدا و سیما پخش شد بلکه ادعاهای متهمان 88 علیه دیگران نیز پخش گردید. برخی از متهمان نیز بعد از آزادی ادعای شکنجه را مطرح کردند.

تنها نکته ای که در نقد شما قابل توجه است سلامت دستگاه قضا بخاطر زنده ماندن این متهمان است. درباره آن هم باید گفت که این استدلال بر اساس پیشفرض فاسد بودن سیستم قضاست. والا کسی که مجرم نیست چرا باید تا این حد پیش برود که احتمال اعدامش مطرح شود تا اعدام نشدنش دلیل بر سلامت قضا باشد. 

یک لحظه خودتان را جای متهم بگذارید. بدون ارتکاب جرم و در اثر فشار و شکنجه شما را وادار به اعتراف به قتل کنند آنگاه بعد از گذشت مدتها به هر دلیلی شما را بدون اعاده حیثیت آزاد کنند و بگویند این نشان سلامت سیستم است. واقعا اعاده حیثیت را باید نظام جمهوری اسلامی انجام می داد یا بی بی سی؟!

ما به عنوان روحانیت وظیفه نظارت بر حکومت را داریم نه کوچک کردن اشتباهاتی بزرگ در این سطح را

این البته به فرضی است که توضیحات شما نهایت چیزی باشد که می توان در پاسخ به مستند بی بی سی مطرح کرد.

خوشحال می شوم نظرتان درباره نکاتی که نوشتم را بدانم.

..............................................

پاسخ بنده به نقد مذکور:
سلام
ممنون از نقدی که ایراد فرمودین.
اینکه صورت مساله بی‌بی‌سی به شرح مذکور است صحیح ولی اینکه متن بنده نسبت به این مساله‌ها پاسخ‌گو نبوده است را توضیح می‌دهم:
🔹در مورد اینکه عملکرد صدا و سیما در این قضیه کاملا عقلائی و صحیح بوده در نقدهای خود توضیح دادم: « اشکال اصلی این مستند باید به پخش شدن اعترافات ثابت نشده این افراد از صدا و سیما باشد در حالی که مشکل از صدا و سیما نبوده است بلکه از یک تیم خاص در اداره اطلاعات بوده است که به اعتراف خود "مازیار ابراهیمی" فیلم‌های اعتراف او را به نحوی که تصویری خیلی آرام و بدون استرس از وی نشان داده شود در همان اداره اطلاعات از او گرفته‌اند و به صدا و سیما داده‌اند و طبیعی است که صدا و سیما به فیلمی این چنین که اقرار خود افراد در حالتی بدون استرس و از سوی وزارت اطلاعات است، اعتماد کند.»

🔹در مورد ادعای وجود رقابت بین اداره اطلاعات و اطلاعات سپاه و اینکه در این مورد، به صورت خاص این اختلاف به نفع متهمان تمام شده است، باید گفت: اینکه کسی ادعاهای مختلفی بکند یک حرف است و اینکه چه پشتوانه و مدرکی برای ادعای خود بیاورد سخن دیگر؛
حداکثر چیزی که در این مستند ثابت می‌شود اینکه: چند نفر به وسیله یک تیم خاص بدون ادله کافی و به نحو پرونده سازی به ترور متهم شده‌اند و در خود این مستند هم توضیح داده که به محض کشف وجود این تیم انحرافی با آنها در همان اداره اطلاعات برخورد شده است و از این متهمان عذرخواهی شده که در نقدهایم نیز توضیح دادم.

🔹در مورد اعترافات ۸۸ نیز بعد از مدت کمی در حد چند روز که خبر این اعترافات در اخبار پخش ‌شد با تذکر رهبری پخش اعترافات متوقف شد با اینکه در آن بازه از زمان، نظام از این اعترافات برای جمع کردن فتنه استفاده بسیاری می‌توانست ببرد ولی جلو آن گرفته شد و این خود سند دیگری بر سلامت اصل نظام بود.

🔹اما اینکه برخی ادعای شکنجه کردند با سرچ‌هایی که بنده داشتم و مجددا نیز انجام دادم، این متهمان بعدا سخنی از شکنجه نزده بودند حتی اگر هم کسی این ادعا را بکند، صرف ادعا ارزشی ندارد و باید حرف خود را ثابت کند کما اینکه در این مستند اگرچه این چنین ادعاهایی می‌شود ولی هیچ تصویری از آثار باقی مانده از شکنجه یا هیچ چیز دیگری نشان داده نمی‌شود! در کنارتناقضات مختلفی که اصل ادعای آن مستند داشت و در نقدهایم توضیح دادم.

🔹اینکه می‌فرمایید: «تنها نکته‌ای که در نقد شما قابل توجه است سلامت دستگاه قضا بخاطر زنده ماندن این متهمان است.» نقد بنده نکات مختلف دیگری هم داشت و نشان سلامت دستگاه تاثیر نپذیرفتن از درخواست‌های سیاسی است، آزاد شدن این متهمان است.
در هر نهادی در هر کشوری اینکه نهاد قضاوت آنها به گزارشات دیگرنهادهای آن کشور اعتماد کند امری طبیعی است پس اینکه کسی که مجرم نباشد اما برای دستگاه قضاء به اسناد ارائه شده به عنوان اعترافات صریح متهمان توسط اداره اطلاعات اعتماد شود، کاملا امری طبیعی است اما نکته زیبا این است که به علت شائبه تحت فشار بودن متهمان هنگام اعتراف، دادگاه به این اعترافات اتکاء نمی‌کند و با وجود فشار اجتماعی و سیاسی اقدام به قضاوت عجولانه نمی‌کند.

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

..........................................

 

دنبال کردن شرح حال در ایتا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دنبال کردن شرح حال در سروش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دنبال کردن شرح حال در تلگرام



برگرفته شده از sharhhal.blog.ir

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

شاید چیزهایی محدودی در مورد مذاکرات هاشمی با آمریکایی و پرونده مک‌فارلین شنیده باشیم، اما ندانیم چه شد که آمریکایی‌ها حاضر شدند برای مذاکره سراغ ما بیاییند؟ و ماجرا از کجا شروع شد؟ مذاکرات مجمع عقلاء هاشمی از چه زمان با آمریکایی‌ها شروع شد؟ آیا بعد از افشاگری مک‌فارلین در وسط جنگ و رحلت حضرت امام مذاکرات دولت هاشمی و آمریکایی‌ها ادامه داشت؟

  مستند "لاتاری در بیروت" به کارگردانی "جواد موگویی"، به ابعاد خارجی مذاکرات هاشمی با آمریکایی‌ها به عنوان دومین تجربه ناموفق مذاکره با آمریکا بعد از مذاکرات الجزایر می‌پردازد.👇

🔹لینک دانلود (قیمت ۱۰۰۰ تومان)

......................

📝مطالب مرتبط:

پیش از این در چند پست به موضوع پشت پرده‌‌‌های مذاکرات مک‌فارلین پرداختم، دیدن این مستند ابعاد بیشتری از این ماجرا را روشن می‌کند.

 🔹تجربه برجام تکرار تجربه ایران کنترا

🔹جدال دو هاشمی

..........................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یکی از مستندسازهای کشور به نام "یاسر عرب" متنی نوشته که بهانه خوبی است برای نقد یک نوع نگاه، نوع نگاهی که سال‌هاست شماری از دوستان آرمان‌خواه و عدالت‌خواهم و به تبع آن مردم کوچه و بازار را به اشتباه انداخته است.


موضوع نوشته ماجرای دردناکی است که نمی‌توان از کنار آن گذشت و هر وجدان بیداری را به عکس العمل وا می‌دارد. دختر بچه‌ای برای خوردن آب به کنار رودخانه‌ای می‌رود و تمساحی(گاندو) دست او را می‌کند. چند روز قبل از آن هم چند بچه در همین رودخانه‌های محلی غرق می‌شوند. این نویسنده بعد از ذکر این ماجرا تحت این عنوان که چون ما مثل برخی ماله کش نیستیم، شروع می‌کند به همین بهانه تکه پرانی:

👈«کیست که نداند دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر (که شبها خواب مسیح علینژاد را می‌بیند) شخصا دارد بررسی می‌کند که این دختر در زمانِ حادثه محجبه بوده است یا خیر؟ نه نماینده‌های مجلس شورای اسلامی به اینهمه بی‌کفایتی که سیستان و بلوچستان را قتلگاه مردم کرده اعتراض کرده و جملگی سالاد نهار شان را بدون سس خورده‌اند. رهبر و رئیس جمهور از غم حادثه به جای یک دقیقه سکوت، کتمانِ دائم و روزه‌ی سکوتِ همیشگی گرفته‌اند و جنابِ ابراهیم رئیسی مقدمات محاکمه‌ی تمساح را به عنوان عامل اصلی این جنایت آماده کرده است! فرقه‌ی طائبیه در اطلاعات سپاه با توجه به ژن گاندو آن را عامل نفوذی اسرائیل دانسته و بعد از تولید مستند اعتراف اجباری اش، و پخش آن از اخبار بیست و سی، قرار است راجع به نحوه ی شکار این گاندو سریال گاندوی 2 را بسازند.»

  خب الحمد لله که سریالی به نام گاندو ساخته شد و با گفتن برخی واقعیت‌ها برخی چنان متحمل فشار شدند که به دنبال سناریوهایی بگردند برای جبران آن، ولو با سوء استفاده از خون چند بچه و دست یک دختر برای تخلیه فشارهای روانی خود؛ برای ربط دادن انتقادهای صورت گرفته به مسیح علی‌نژاد به این ماجرا! برای ربط دادن اقدامات افتخار آمیز آقای رئیسی در محاکه‌های مفسدین اقتصادی که دست‌گل دولت غرب‌گرای امثال خودشان است به این ماجرا و خلاصه برای ربط دادن سریال گاندو و افتخار آفرینی اداره اطلاعات سپاه در دستگیری جاسوسان نفوذ کرده در دولت و بازگرداندن مبالغ کلانی از سرمایه‌های ایران به این ماجرا!

 ا ین مستندساز در ادامه بعد از پرداخت‌هایی احساسی به احوالات پدر این دختر و سرنوشت او که دستانش قطع شده است، می‌نویسد:

👈 «شما که می توانید موشک بسازید و جو را بشکافید شما که می‌خواهید کاخ سفید را حسینیه کنید. سری به کربلای زندگی من بزنید! این حسنای من است که دست‌اش قطع شده. این رقیه‌ی حسین است که در ساختار یزیدی شما ابوالفضلِ کوچکِ بی‌دست شده. جرم‌اش چه بود؟ رفته بود آب بیاورد برای خیمه‌ی محقر ما ...»

 بله همین انقلاب که به برکت نیروهای انقلابی و مؤمنی چون شهید احمدی روشن‌ها و شهید طهرانی مقدم‌ها توانسته است، موشک بسازد و جو را بشکافد و از چند کشور معدود دارای تکنولوژی هوا فضا شود، همین انقلاب در ۴۰ سال گذشته بیشترین کارها در مقایسه با تمام کشورهای دنیا برای رفع محرومیت‌های مردم این سرزمین انجام داده است.

🔹 خوب است بدانیم همین انقلابی که شما این سیاه نوشت را در موردش نوشته‌اید با وجود چندین سال جنگ داخلی در کردستان و خوزستان و... و ۸ سال جنگ خارجی و ۴۰ سال تحریم‌های همه جانبه و ترورهای مکرر نخبگان و کارشکنی‌های نفوذی‌ها و باتلاق سیاستمداران غرب‌گرا و خلاصه با همه این موانع به برکت روحیه انقلابی و خدمت‌گزاری نیروهای مؤمن انقلاب توانسته است رتبه اول دنیا در سرعت رشد شاخص توسعه انسانی را داشته باشد. یعنی هیچ کشوری در دنیا به اندازه این انقلاب در این ۴۰ سال برای رفع محرومیت‌ها کار نکرده است.

🔹خوب است بدانیم که در همین انقلاب با وجود همه این مشکلات، ضریب جینی از ۰.۵ به ۰.۳۷ رسیده است و این یعنی اختلاف طبقاتی کاهش بسیار زیادی داشته است البته اگر دولت‌های غرب‌گرایی که امثال شما بسیاری از حامیان آن هستند، می‌گذاشتند این ارقام بسیار افتخار آمیزتر از حال بود.

اگرچه بلافاصله برخی امثال شما می‌گویند، توزیع عادلانه فقر که هنر نیست فلذا:

 🔹خوب است بدانید که شاخص تولید ناخالص داخلی(GDP) یعنی مجموع سرمایه‌های تولید شده در کشور توسط مردم و دولت به علاوه سرمایه‌های حاصله از سرمایه‌گذاری‌های خارجی درون کشور، نسبت به قبل از انقلاب قریب به ۳ برابر شده است و این درحالی است که در ابتدای انقلاب ایران روزانه ۶ میلیون نفت خام می‌فروخت و جمعیت ما زیر ۳۰ میلیون نفر بوده است و در حال حاضر با جمعیت بیش از ۸۰ میلیون نفری کم‌تر از ۲ میلیون بشکه نفت در روز می‌فروختیم و حالا هم که چیزی نمی‌فروشیم.

 📌آمارهای از این دست بسیار زیاد است و خودتان می‌توانید به آنها مراجعه کنید.


 همه این پیشرفت‌ها به برکت این است که همان روحانیت و مردم مؤمنی که هرگاه اجانب خواستند خاک این کشور را به توبره ببرند مقابل آنها ایستاد، همان‌ها که هرگاه شاهان خواستند این کشور را به اجانب بفروشند یا با قدرت شاهی خود بر این مردم ظلم نمایند در مقابل آنها ایستادند، همان‌ها که هرگاه این مردم دچار سیل و زلزله شدند چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن در صف اول خدمت به مردم بودند و امروز به برکت این انقلاب قدرت بیشتری برای خدمت به مردم بدست آورده‌اند.

و همه این پیشرفت‌ها را به برکت عاشورا و پیروی از امام حسین(ع) و مبارزه با ظالمان داریم، همه را از برکت انقلابی‌گری‌هایمان که شما آنها را به سخره گرفته‌اید، داریم.

 مشکل اصلی این نوع نگاه شما، این است که با دیدن یک اتفاق مصداقی و خاص بهم می‌ریزد، در جزئیات می‌ماند و معمولا راهکارش برای حل مشکلات نق زدن و انباشت سیاه نوشت‌هاست. پیش‌از این در توضیح دو رویکرد مختلف جزء گرا و کل‌گرا مطلبی نوشتم و با تفصیلات بیشتری به نقد این نوع نگاه شما پرداختم.

  فرض کنید کسی کل نظام توجه او به یک دیگ به تنهایی معطوف شود، اگر این دیگ از دست او رفت کلا بهم می‌ریزد؟ و فرض کنید کسی مسئول یک آشپزخانه است اگر یک دیگ این آشپزخانه از دست رفت بازهم ناراحت است اما نه مثل کسی که توجهش به یک دیگ بود، حال اگر این فرد مسئول صد آشپزخانه یا بیشتر شود چه؟ نوع نگاه او نسبت به از دست رفتن یک دیگ چه فرقی می‌کند؟ مطمانا بابت از دست رفتن یک دیگ، بسیار ناراحت می‌شود ولی صحنه او متفاوت است و نظام توجهات او با یک اتفاقات جزئی بهم نمی‌ریزد.

ما همه باید هنر کلان دیدن صحنه با ابعاد مختلف آن و سرجمع دیدن و سپس قضاوت کردن را داشته باشیم و اگرچه مثلا برای یک سری مشکلات ناراحتیم و باید به فکر حل آن مشکلات باشیم اما نظام فهم و توجهاتمان نباید با امور جزئی بهم بریزد و نوانیم قضاوتی سر جمع داشته باشیم.

این نویسنده در ادامه سیاه‌نوشت خود و بعد از ادامه دادن تکه پراکنی‌ها و احساسی کردن فضا، در آخر متن خود می‌رسد به این راهکار که:

👈«اگر می‌خواهیم این کشوری که غرق فساد است مملو ازکینه، خشم، نفرت، دشمنی، دشنام و دستِ آخر گلوله، آتش، دود، جنگ داخلی و هرج و مرج بشود و دختران دیگری بی‌دست و بی‌پا و بی‌سر و بی‌پدر بشوند، راه‌اش همین است. شبیه مسئولان بشویم. بی‌خیال، بی‌عرضه، بی‌غصه (خودت بمال/ خود‌اش بمالد) نهایتا نچ نچی سر بدهیم و بگذریم. (یا شاید از این آب گل آلود برای زدن رقیب سیاسی هم بتوانیم استفاده کنیم) اما اگر می‌خواهیم سهمی در بهبود هستی داشته باشیم و نقشی در بندگی ایفا و راهی به دهی بازی کنیم، بسم الله. درد را از هر طرف که بخوانی درد است و زمین خدا وسیع و بندگان اش محتاج و درمانده ... و هر روز عاشورا و همه جا کربلاست!»

  همانطور که معلوم است، جز سیاه نوشت و تکه‌پراکنی‌های سیاسی و ترویج یأس و صرفا غصه خوردن برای مصادیق محرومیت‌های موجود، راهکاری عملی برای اصلاح وضع موجود در این متن وجود ندارد.

  البته جدا از این برادرمان، معمولا این عادت روشنفکرهاست، آن موقع که نیروهای حزب‌الله در سراسر کشور بدون سلبرتی‌بازی‌های مرسوم مشغول خدمت به مستضعفین در اردوهای جهادی یا مناطق سیل‌زده هستند، روشنفکرها طبق عادتشان کنار شمومینه‌ها یا زیرکولرگازی‌هایشان می‌نشینند و پایشان را روی پایشان می‌اندازند و مشغول نقد می‌شوند.

 ⁉️ اما سوال اساسی اینکه آیا باید از کنار این چنین حوادث دردناکی به راحتی گذشت؟ قطعا خیر.

بیاییم عوض احساسی نمودن مخاطبانمان و نگفتن حقایق به این بیاندیشیم که راهکار مقابله با این چنین اتفاقاتی چیست؟

  برخی‌ها در صحنه نقد انقلاب، آرمان‌گرا می‌شوند اما همان‌ها، بسیاری مواقع در صحنه توجیه سیاست‌های غرب مثل ترویج سند ۲۰۳۰ واقعیت‌نگر می‌شوند!

باید در عین آرمان‌خواهی و قانع نشدن به وضع موجود و تلاش برای کامل شدن و رفع نواقص، واقع نگر نیز باشیم، هم داشته‌هایمان را ببینیم و هم نواقصمان و قبول کنیم که صحنه واقعیت با اتوپیایی آرمانی در ذهنمان متفاوت است، در هر نظامی و هر ساختاری کاستی‌ها و مشکلاتی وجود دارد که به صورت مطلق رفع نمی‌شود و با این دست فرمان شما حکومت‌های غربی موجود که هیچ، حکومت امیرالمؤمنین(ع) نیز جان سالم به‌در نمی‌برد.

  اما راهکار حل مشکلات و نواقص، غصه خوردن یا زدن زیر کل میز نیست، البته تکیه نمودن به غرب برای حل مشکلات هم نیست، ظلم نمودن و استثمار دیگران چون تاریخ غرب هم نیست، راهکار آن تکیه به خدا و قیام لِلّه برای اقامه قسط و رفع محرومیت‌هاست اما نه از دریچه مصادیق جزئی بلکه از دریچه اصلاح کلان، از دریچه اصلاح ساختارهای کلان، از دریچه تشکیل نظام اسلامی و دولت مؤمن و انقلابی...

..........................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

این تصویر پدرم در سال ۱۳۵۶ در ساحل رامسر است و خوب است کسانی که گمان می‌کنند ما روز به روز به عقب رفته‌ایم یا در امر حجاب موفق نبوده‌ایم، حکایت این اردوی دانش‌آموزی مربوط به یک سال پیش از پیروزی انقلاب را مطالعه کنند.👇

پدرم در دوره دانش‌آموزی به عنوان دانش‌آموز نخبه برای شرکت در اردوی کشوری شمال، انتخاب می‌شوند از هر استان یک اتوبوس تقریبا ۴۰ نفره از دانش‌آموزان عازم این اردو می‌شدند؛

 🎙 پدرم می‌گفت:

🔹مسئول اتوبوس ما یک آقای شراب خور بود که خیلی وقت‌ها مست بود، از میان جمع شاید ۴۰۰ نفره از دانش‌آموزان نقاط مختلف کشور، فقط سه نفر بودیم که نماز می‌خواندیم،

🔹فضا اصلا به این صورت نبود که مسجد و قبله و... مشخص باشد ماهم بعد از چند روز نماز خواندن متوجه شدیم به سمت شوروی نماز می‌خوانده‌ایم.

🔹در اردو هر شب بچه‌های یک استان موسیقی‌ها و برنامه‌های هنری خودشان را اجرا می‌کردند، فضای اردو مناسب نبود، لب ساحل زن و مرد قاطی و بی‌حجاب در دریا شنا می‌کردند، گاهی این زن‌ها با همان وضع داخل شهر هم می‌آمدند، یک روز که در شهر رشت به بازار رفته بودیم، دیدم خانمی با همان لباس‌ دریا سوار ماشین شده بود آمد بازار خرید کرد و بعد دوباره سوار ماشینش شد و رفت، در اول چند کوچه دیدم که نوشته بود ورود خانم‌ها با مایو ممنوع.

🔹یک روز که بچه‌ها را به سینما برده بودند، چون فیلم‌هایش مناسب نبود، من و یکی از دوستانم گفتیم ما به سینما نمی‌آییم و دم در سینما منتظر شدیم تا بچه‌ها برگردند، در همین زمان که ایستاده بودیم چندین مورد دخترها می‌آمدند شوخی و متلک می‌انداختند و ما عصبانی شده بودیم که آنجا نرفتیم که از شر اینها خلاص شویم انگار بدتر شد.

.......................

خوب است کسانی که با دیدن یک یا دو مورد بی‌حجابی گمان می‌کنند، دین در جمهوری اسلامی از دست رفته است، ماجرهای خیابان‌های لاله‌زار و محله‌های خاک‌سفید و شهر نو تهران را بخوانند، کسانی که معیار مقایسه پیشرفت و پست‌رفت حجاب را فضای هیجانی و انقلابی ۵۷ و ۵۸ قرار می‌دهند از خود بپرسند قبل از آن چه وضعی در کشور وجود داشت؟ راهپیمایی علیه حجاب در ابتدای انقلاب برای چه بود؟

  سال گذشته قسمت شد هم ساحل شمال کشور بروم و هم ساحل جنوب کشور، تقریبا همه خانم‌هایی که در دریا بودند حتی روسری‌هایشان هم از سرشان نمی‌افتاد، نه پلیسی بود و نه برخورد قانونی، شاهد آن هم اینکه یک یا دو نفر که روسری‌هایشان افتاده بود و... هیچ کس با آنها هیچ‌کاری نداشت و یا مثلا در جنگل‌ها که خانواده‌های مختلف نشسته بودند و هیچ پلیسی هم نبود، تقریبا اکثر آنها حجابشان مثل مرسوم جامعه بود و کسی کشف حجاب نکرده بود.

  اینکه در این دوران صدساله استیلای غرب بر تمام دنیا، مردم همه دنیا با سرعت به سمت فساد و برهنگی پیش رفته‌اند و در کشور ما که در قبل از انقلاب با سرعت بیشتر از دنیا به سوی برهنگی می‌رفت، امروزه ما در برخی اقشار در جهت عکس همه دنیا به سمت حجاب آگاهانه رفته‌ایم و در برخی اقشار تحت تاثیر غرب نیز با سرعت بسیار کمتری از تمام دنیا تأثیر پذیرفته‌ایم، آیا پیشرفت نیست؟

  اینکه در زمانه‌ای که امکان فساد بسیار بسیار سهل شده و هجمه‌های ترویج بی‌عفتی، همه‌جا را گرفته است؛ براساس برخی آمار حداقل جمعیتی قریب به ۳۰ درصد جوانان ما نماز خود را به صورت منظم می‌خوانند نسبت به آنچه قبل از انقلاب، بوده‌ایم و نمونه‌ای از آن را در خاطره پدرم ذکر کردم، پیشرفت نیست؟

..........................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

🎥 این عکس پدرم مربوط به ۸ دی ۱۳۵۹ در دانشگاه تربیت معلم تهران است،

 

🔹نفر وسط شهید باهنر وزیر آموزش و پرورش وقت است و جوان ایستاده در سمت راست و پشت ایشان پدرم هستند که از دانشجویان دانشگاه و مدعوین شهید باهنر می‌باشند.

 

🎙در دستان شهید باهنر دو جزوه است که به ایشان داده‌اند، یکی مربوط به شهید مطهری و دیگری از حضرت آقا با عنوان "گفتاری درباب صبر" است. این جزوات را پدرم و دوستانشان در انجمن اسلامی آماده کرده بودند.

 

🎙پدرم در مورد آماده سازی جزوه "گفتاری در باب صبر" می‌گفتند: یکی از دوستان مشهدی‌ام به نام "احمدعلی اکبری" نوار سخنرانی‌های حضرت آقا مربوط به قبل از انقلاب در مسجد کرامت مشهد را داشت، ما نوارها را در انجمن اسلامی روی کاغذ پیاده و آن را به صورت جزوه‌ای منتشر کردیم.

 

📝 در این روز مسئولیت حفاظت از شهید باهنر نیز با پدرم بوده است و ایشان برای حفاظت از میهمان خود زیر آورکوتشان یک اسلحه یوزی همراه داشته‌اند.

 

🔹نفر ایستاده در سمت چپ شهید باهنر آقای "چینه کش" رئیس دانشگاه تربیت معلم وقت است.

 

🎙پدرم می‌گفت: او از طرفداران بنی‌صدر بود و با جبهه رفتن دانشجوها هم بسیار مخالف بود، من چون دائما دانشجوها را با خود به جبهه می‌بردم، به صورت غیابی من را از دانشگاه اخراج کرده بود و نامه آن را هم برای ضامن من که از اقوامم بود پست کرده بود.

 

جالب هم اینکه من بی‌خبر از همه جا از جبهه که بر‌گشته بودم سرکلاس‌ها حاضر می‌شدم و کسی از مسئولین هم به من نمی‌گفت که اخراج شده‌ای یعنی مسئولین از هزینه تبلیغ منفی آن پرهیز داشتند، خلاصه بعد از اینکه از ماجرا خبردار شدم هم بدون توجه، حضور خودم در کلاس‌ها را ادامه دادم و کسی هم مزاحم ما نشد.

 

📝 پدرم از دانشجویان انجمن اسلامی آن زمان که با نام دفتر تحکیم وحدت نیز شناخته می‌شد، بودند.

 

🎥 این عکس مربوط به سال ۵۹ و بازگشت جمعی از دانشجویان اعزامی به جنگ از دانشگاه تربیت معلم است.

 

🎙پدرم در مورد این اعزام خود به جبهه می‌گویند: اوایل جنگ بنی‌صدر به عنوان فرمانده کل قوا جنگ را درست مدیریت نمی‌کرد و  معتقد بود باید "خاک داد و زمان خرید"، سپاه و بسیج تازه تشکیل شده بودند و امکانات و سازماندهی خاصی نداشتند، ارتش هم تقریبا فروپاشیده بود. عراق هم به سرعت جلو آمده بود و رسیده بود پشت اهواز، طوری که با خمپاره ۶۰ اهواز را می‌زد. ما در نماز جمعه تهران بودیم که "هادی غفاری"سخنرانی آتشینی کرد، بنی‌صدر را نقد و وضعیت بحرانی جبهه‌ها و نیاز به نیرو را توصیف کرد و گفت هرکس هرچه سلاح دارد فردا ظهر بیاید ایستگاه راه‌آهن، ما داریم به سمت اهواز می‌رویم. من هم به دانشگاه رفتم و جلسه‌ای تشکیل دادیم و همان حرف‌ها را منتقل کردم. فردا جمع خوبی از دانشجوها به ایستگاه راه‌آهن رفتیم، عده زیادی آنجا آمده بودند، یکی با آرپیجی یکی با تیربار و هرکه هرچه سلاح داشت آورده بود، خیلی‌ها هم بدون اسلحه بودند. جمعیتی قریب به ۱۳۰۰ یا ۱۴۰۰ نفر سوار قطار شدیم. کوپه‌ها، راه‌روها همه از جمعیت پرشد. به اهواز که رسیدیم شهر تقریبا خالی بود، عراق شهر را زیر گلوله گرفته بود. جمعیت ما کمی شهر را شلوغ کرد، شبی که وارد شدیم رادیو عراق را گوش می‌کردم که گفت: امروز قریب به  ۱۷۰۰نفر از کماندوهای خمینی وارد اهواز شدند، درحالی که ما نه این تعداد بودیم و نه اصلا آموزشی برای جنگ دیده بودیم؛ تا اینکه شهید چمران و حضرت آقا برای ساماندهی به نیروهای مردمی در اهواز، ستاد جنگ‌های نامنظم را شکل دادند و ما را ساماندهی کردند.

 

📌مطمانا از این جنس عکس‌ها و خاطرات در البوم پدر و اطرافیانمان بسیار زیاد است. بنده زیاد پیش‌آمده است که وقتی با برخی دانشجویان نسل جدید از خاطرات انقلاب پدر و اطرافیانم سخن می‌گویم با نوعی استنکار دانشجویان و غریبه بودن آنها با آن فضا مواجه می‌شوم.

 

این عزیزان که پدران آنها در سنی نبوده‌اند که انقلاب و جنگ را تجربه کنند و برای آنها بگویند حق دارند و این کم‌کاری از سوی ما و پدرانمان است که خاطرات انقلاب که امانتی در دستانمان است را به درستی ثبت و حفظ نکرده‌ایم تا این امانت را به نسل آینده خود انتقال دهیم.

 

تک تک ما نسبت به ثبت تاریخ انقلاب با روایتی مردمی برای نسل آینده خود مسئولیم.

..........................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

ذهنم متوجه این سوال بود که تمایزهای شبکه‌های مختلف مجازی با یکدیگر چیست؟ با افزایش استفاده مردم از شبکه‌های مجازی چه اتفاقی برای جامعه ما رخ می‌دهد؟ اگر ما بخواهیم در فضای مجازی کار کنیم کدام یک ابزار متناسب‌تری با هویت و جنس کار ما است؟

  یکی از زوایای تحلیل از منظر مدل شبکه‌سازی حزب‌الله و شبکه‌‌سازی شیطان و طاغوت است، که شبکه سازی ما شبکه حلقه‌های تو در تو و عرضی است و شبکه سازی شیطان و طاغوت هرمی و طولی است.

برخی اساتید اهل فن از این منظر شبکه‌های مجازی را تحلیل می‌کردند و مثلا می‌گفتند حزب‌الهی‌ها در شبکه‌های عرضی مثل وبلاگ‌ها موفق‌ بودند و غیر حزب‌الهی‌ها در شبکه‌های طولی همچون ایسنتاگرام و تلگرام موفق بودند؛

الغرض فقط اشاره به وجود این منظر بود اما بحث بنده تحلیل شبکه‌های مجازی از منظری دیگر است، اگرچه از نظر نتیجه یکسان باشد.

  تفاوت اساسی که در نسبت‌گیری جریان حزب‌الهی و جریان طاغوت با مردم وجود دارد، جهت سوق دادن مردم به سمت کلیات و جزئیات است و در گذشته در یکی از نوشته‌هایم به تحلیل این بحث از زاویه عوالم وجود پرداختم.👇

🔹رویکردهای کلان آسمانی و دنیایی


جریان طاغوت دائما افراد را کوچک و کوچک‌تر می‌کند، اما چطور؟ با محدود کردن آنها به امور جزئی و جزئی‌تر، حال این امر جزئی فلان سلبرتی خواننده یا بازیگر باشد یا فلان ورزش فوتبال و...

بر خلاف جریان حزب الله که دائما ما را دعوت به اندیشه کلان در مورد امورات دنیا و ... می‌کند، جریان طاغوت دائما چشم ما را از تحلیل کلان به تحلیل‌ها و اتفاقات جزئی محدود می‌کند.

  وقتی از این منظر به مسأله نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که "اینستاگرام" ولو هم به ترویج مسائل شهوانی و... نمی‌پرداخت، قوی‌ترین رسانه برای جریان طاغوت بود.

  در دستگاه طاغوت دائما جنود جهل تقویت می‌شوند و در دستگاه حق دائما جنود عقل تقویت می‌شوند. بحث جنود عقل و جهل را حضرت امام در شرح حدیث جنود عقل و جهل مفصلا توضیح داده‌اند. از جمله جنود اصلی جهل "عجله و شتابزدگی" است که در رسانه‌های طاغوت دایما تقویت می‌شود، سرعت انتقال خبر اولین حرف را می‌زند و فرصت برای انتقال مفاهیم و فهم وجود ندارد و انسان‌ها برای شنیدن یا بررسی هر خبر چند لحظه بیشتر فرصت ندارند. رسانه‌های طاغوتی عملا انسان‌ها را به حماقت که از جنود جهل است می‌کشانند.

اما تمرکز جریان حزب‌الله در انتقال مفاهیم با صبر و حوصله بیشتر برای حاصل شدن فهم به عنوان یکی از جنود عقل است، مثلا در جریان حزب‌الله کتاب نقشی اساسی دارد و رسانه‌هایی چون وبلاگ بسیار کارآمدتر هستند.

  در نگاه دینی انسان‌ها دائما دعوت می‌شوند که کلان بنگرند و تحلیل کنند و سهم خود را در آبادانی دنیا از منظر اصلاح کلان پیدا کنند، چرا که مراتب عالم از کل به جزء است و اگر کل اصلاح شود جزء نیز اصلاح می‌شود اما در نگاه طاغوت دائما به هر بهانه‌ای شما را از توجه به کل، به توجه به جزء معطوف می‌کنند و حتی وقتی بحث از اصلاح گری و عدالت خواهی می‌شود نیز شما را به جزء‌ها محدود می‌کنند حالا این جزء مبارزه با بهائیت یا انحرافات جوانان در قبل از انقلاب عوض مبارزه با شاه و رأس طاغوت باشد یا مبارزه با این ویلاسازی و آن مورد جزئی در بعد از انقلاب، در حالی که ظرفیت مهم و عظیمی از قانون سازی و گفتمان سازی به برکت انقلاب فراهم شده، باشد!

  این جهت‌گیری را در امور مختلف می‌توان تطبیق داد، مثلا:

🔹در بحث اندیشه دینی و علم کلام گفته می‌شود، توحید پایه و اساس همه عقاید دیگر است و اگر این اندیشه کلی و اساسی بسیار خوب فهم شود بقیه اعتقادات درست فهم می‌شود اما اگر آن را رها کنیم و از امور جزئی شروع کنیم هرگز نمی‌توانیم به نتیجه برسیم.

🔹در بعد سیاسی مثلا یک جریان دعوا را می‌برد روی اینکه ترامپ بد است نه آمریکا و دعوا را جزئی می‌کند اما جریان دیگر دعوا را به سمت کلی سوق می‌دهد و می‌گوید نه این آمریکا است که شیطان بزرگ است و اصلا دعوا هم آمریکا نیست دعوا استکبار و محوریت آن است.

🔹 یا در بعد سیاست داخلی مثلا یک جریان دعوا را جزئی می‌کند و می‌گوید فلان آقای وزیر خارجه یا رئیس جمهور نا کارآمد است و باید عوض شود اما یک جریان دعوا را کلی می‌کند و می‌گوید نه اینها معتمدترین و خوب‌ترین‌های گفتمان شما هستند و این گفتمان شماست که ناکارآمد است.

..........................................................
نظر یکی از دوستان در مورد متن اخیر👇
سلام کاکو
استفاده کردم
اما بنظرم اسلام امور کلی و جزئی رو با هم داره و به نفع کلی از جزئی نمی گذره و بالعکس
این ترجیح امور کلی به امور جزئی از ذهن فلسفی حوزوی منشأ داره
چرا که فلسفه ی ما هنوز نتوانسته خودش را در متن حیات زنده جامعه بکشاند و اما غرب فلسفه اش رو به متن جامعه تبدیل کرده حال چون ما نتوانستیم این کار را بکنیم اولویت دادن کلی به جزئی فکر نمی کنم دقیق باشد
امروز ما نیاز به یک نظام فکری جامع از کل تا جزء داریم که جز و کل ما را درست ترسیم کنه
نظر خودم راجع به اینستا اینه که اتفاقا اینستا به یک معنا کل نگره چون ساحت متن تصویر صوت را هم زمان درگیر می‌کنه

پاسخ بنده به نظر دوست عزیزم:👇
سلام کاکو
چیزی که در این متن تلاش داشتم نشون بدهم گذشتن از جزء به نفع کل یا نپرداختن به جزئیات و یا جدا بودن جزئیات وکلیات نیست،
بلکه جزئات انعکاس کلیات و در امتداد آن است، حرف من سوق دهی دو جریان در دو جهت مختلف هست.
در نگاه آسمانی اگر شما کلان رو نبینی و نفهمی هر چقدر به جزئیات بپردازی بدتر گمراه می‌شوی، وقتی باید رفت سراغ جزئیات که کلیات را خوب فهمیده باشیم و حل کرده باشیم.
این به معنای کنار گذاشتن جزئیات به نفع کلیات نیست بلکه به معنی اولویت فهم و حل کلیات بر جزئیات است.
ذهن فلسفی حوزوی هست که قراره امتداد پیدا کنه در امور عینی خودش رو تطبیق بده و غرب هم به تعبیر شما همین کار رو کرده و در اینجا هم بنده سعی کردم از یک ذهن فلسفی به امتداد عینی و خارجی بیاندیشم.
اگر بدون ذهن فلسفی برویم سر وقت پدیده‌های مختلف، اساسا آنها رو درست فهم نمی‌کنیم.
همون امامی که همه قبولش داریم می‌فرمایند: اقل مراتب سعادت این است که انسان لااقل یک دور فلسفه بداند و توضیح می‌دهند که تا مراتب مختلف عالم رو نشناسیم درست نمی‌تونیم در اونها سیر کنیم.
همون امام در آخر عمرشون گورباچف رو دعوت می‌کنند برای شناخت انقلاب اسلامی متون فلسفی ما رو بفهمند و بخونند.
نظام فکری که از کل شروع می‌شود با ذهن فلسفی حوزوی حاصل می‌شود.
در مورد اینستا هم این یک حسن هست که ساحت متن و تصویر و صوت رو درگیر می‌کنه اما این حسن در جهت جزئی نمودن گزاره‌ها و عدم فهم مسائل کلان بکار گرفته شده، یعنی ابزاری قدرتمند شده برای پرداختن هرچه بیشتر به جزئیات و این را اگر در جهت گیری کلی طاغوت در به اشتباه انداختن مردم به وسیله نپرداختن به کلیات و مسائل کلان و محدود کردن به جزئیات ببینیم کار کرد اینستا در دستگاه رسانه طاغوت آشکارتر می‌گردد.




دریافت
عنوان: مدیریت اذهان در آمریکا
حجم: 12.6 مگابایت

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری