قبل از هر صحبتی و ذکر بشارتهای مختلف، به این مسأله توجه میدهم که یک سنت قطعی خداوند «بداء» است و اتفاقا در مورد ظهور حضرت حجت حداقل دو مرتبه در طول تاریخ در دوران امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) مسأله ظهور قائم اهل بیت با وجود وعدههای قبلی به تعویق افتاد و علت آن نیز صرفا عملکرد شیعیان و رعایت نکردن تقیه و حفظ اسرار و نصرت اهلبیت در آن بستر زمانی بود. به طور مثال در این زمینه پیشنهاد میکنم کتاب "پیشوای صادق" نوشته حضرت آقا صفحات ۵۳-۵۷ (دریافت) و یا کتاب انسان ۲۵۰ ساله حضرت آقا صفحات ۱۲۴-۱۲۵ (دریافت) را مطالعه بفرمایید.
خاطره آیتالله ناصری از دیدار امام و آیتالله قاضی
در ۱۳ خرداد امسال (۱۳۹۷) یکی از بشارتهای قریب بودن، فرج حضرت حجت توسط آیتالله ناصری اصفهانی داده شد.
ایشان در صحبتی در شبکه قرآن به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی خاطرهای از آیتالله قوچانی نقل فرمودند که در این خاطره، آقای قوچانی وصی آیتالله قاضی در مورد دیدار حضرت امام با آیتالله قاضی و پیشبینی آیتالله قاضی در مورد قیام و پیروزی حضرت امام و ظهور حضرت حجت در زمان نائب آقای خمینی، مطالبی برای ایشان نقل میکنند.
فیلم صحبتهای مذکور
دریافت
مدت زمان: 13 دقیقه 50 ثانیه
شیخ عباس قوچانی وصی آیتالله قاضی در سال ۱۳۱۳ش به نجف اشرف سفر میکنند و بعد از چندسال ملازم آیتالله قاضی میشوند و مدت ۱۴ سال خدمت ایشان بودهاند.
حضرت امام در زمان حیات آیتالله قاضی و قبل از تبعید به نجف در سال ۱۳۴۳ش ۲ بار به عراق سفر میکنند، اولین بار در ۱۳۱۲ش و دومین بار در ۱۳۲۳ش برای سفر حج. با توجه به تاریخ سفر آقای قوچانی و اینکه در خاطره ایشان نقل شده است که حضرت امام در آن دوره استاد و از فضلای حوزه قم بودهاند خاطره دیدار حضرت امام مربوط به سال ۱۳۲۳ش میباشد.
شرح دیدار حضرت امام با آیتالله قاضی در مجموع با دو نقل روایت شده است.
یکی نقل آیتالله ناصری دولتآبادی که فیلم آن در بالا موجود است و دیگری نقل سید احمد نجفی، داماد حاج شیخ عباس قوچانی، به نقل از: شیخ عباس قوچانی که خلاصه آن به شرح زیر است:
روزی معین شد و حضرت امام تشریف آوردند، ما هم در کتابخانه آقای قاضی نشسته بودیم، ایشان وارد شدند و به آقای قاضی سلام کردند.
روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر کس به ایشان وارد میشد، جلوی او هر کس که بود بلند میشد و به بعضی هم جای مخصوصی را تعارف میکردند که بنشینند ولی وقتی حاجآقاروحالله وارد شدند آقای قاضی جلوی ایشان بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند. حضرت امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست.
دوستداران امام که در آن جلسه حاضر بودند، ناراحت شدند که چرا آیتالله آقای قاضی در برابر این مرد بزرگ و فاضل حوزۀ قم بلند نشدند. آن دو نفری که معرف ایشان به آقای قاضی بودند، هم وارد شدند و در جای همیشگی خودشان نشستند. بیش از یک ساعت مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد.
حضرت امام هم در تمام این مدت سرش پایین بود و به دستش نگاه میکرد. آیتالله قاضی هم همینطور ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودند. بعد از این مدت ناگهان آیتالله قاضی رو کردند به من و فرمودند: آقای حاج شیخ عباس آن کتاب را بیاور.
من به تمام کتابهای ایشان آشنا بودم، چون بعضی از این کتابها را شاید صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود بررسی کرده بودم.
تا ایشان گفتند: آن کتاب را بیاور، من دستم بیاختیار به طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم، حتی از آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب. مثلا کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا، همانطور بیاراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند: آن را باز کن. گفتم آقا چه صفحهای را باز کنم؟ فرمودند: هر کجایش که باشد.
من هم همین طوری کتاب را باز کردم، دیدم که آن کتاب به زبان فارسی است و لذا بیشتر تعجب کردم. چون طی چند سالی که در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم، حتی جلد آن را هم ندیده بودم، کتاب را که باز کردم دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت.
گفتم آقا نوشته شده حکایت. فرمودند: باشد بخوان. مضمون آن حکایت این بود که یک مملکتی بود که در آن مملکت سلطانی حکومت میکرد. این سلطان به جهت فسق و فجور و معصیتی که از ناحیۀ خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده شد و فساد در آنجا رایج شد، عالم بزرگوار و مردی روحانی و الهی علیه آن سلطان قیام کرد. این مرد روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد، به نتیجهای نرسید، لذا مجبور شد علیه سلطان اقدام شدیدتری بکند. پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد. بعد از مدتی که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر میبرد، آن سلطان مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار) در آن بودند تبعید کرد. این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود زندگی کرد تا اینکه اراده خداوند بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت خود وارد شود و آن سلطان فرار کرد و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت و زمام آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینۀ فاضلهای تبدیل شد و دیگر فساد تا ظهور حضرت بقیة الله به آن راه نخواهد یافت.
مطلب که به اینجا رسید حکایت هم تمام شد. عرض کردم آقا حکایت تمام شد، حکایت دیگر هم هست. فرمودند: کفایت میکند کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش. گذاشتم. همۀ ما که هنوز از حرکت آقای قاضی ناراحت بودیم که چرا جلوی آقاروحالله بلند نشدند بیشتر متعجب شدیم و پیش خود گفتیم که چرا به جای اینکه ایشان یک مطلب عرفانی، فلسفی و علمی را مطرح کنند که آقای حاجآقا روحالله آن را برای حوزه قم به سوغات ببرند، فرمودند حکایتی خوانده شود. نکته مهمی که در برخورد آقای قاضی با آقاروحالله خیلی مهم بود این است که آن دو نفری که ایشان را همراهی میکردند وقتی از جلسه بیرون آمدند، چون برخورد سرد آقای قاضی با آقاروحالله برای آنها خیلی سنگین بود به ایشان عرض کردند: آقای قاضی را چگونه یافتید؟ ایشان بیآنکه کوچکترین اظهار گلهای حتی با اشاره دست یا چشم بکند، سه بار فرمود: من ایشان را فردی بسیار بزرگ یافتم.
بیشتر از آن مقداری که من فکر می کردم... بعد از این ماجرا هر کس از فضلا و طلاب از آقاروحالله در مورد آقای قاضی می پرسیدند: ایشان بسیار از ایشان تجلیل میکرد و میفرمودند: کسانی که در نجف هستند باید از وجود ایشان خیلی استفاده بکنند.
این خاطره در منابع زیر ذکر شده است:
برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی، غلامعلی رجائی، ، جلد سوم حالات معنوی، چ اول، خرداد ۱۳۷۸، ص: ۱۴۶-۱۴۸.
پابه پای آفتاب، ج ۶، ویرایش دوم تابستان ۸۴، صص: ۸۳-۸۵.
مجله نامۀ کنگرۀ بزرگداشت فقیه متأله آیتالله سید علی قاضی طباطبائی ش ۲ مهرماه ۱۳۹۱ش
همچنین: حجتالاسلام محمود هاتف قوچانی فرزند آقای قوچانی نیز در مصاحبه با خبرگزاری فارس این ماجرا را تأیید میکنند.
با توجه دو نقل مذکور اصل اینکه آیتالله قاضی پیشبینیهایی درمورد حضرت امام داشتهاند، قطعی است و با توجه به اختلاف موجود در نقل نیز شاید بتوان این دو نقل را مربوط به دو دیدار مجزا دانست که باتوجه به سفر حضرت امام در سال ۱۳۲۳ش برای زیارت خانه خدا این دیدارها را میتوان مربوط به سفر رفت و برگشت حضرت امام به مکه دانست. چون ایشان یک بار قبل از زیارت خانه خدا و در مسیر رفت به عراق میروند و یک بار هم در مسیر برگشت. چرا که در آن دوره زیارت سفر مکه از مسیر عراق-لبنان و سپس با کشتی به عربستان بوده است. البته دقت شود که این خاطره فقط مربوط به سفر حج حضرت امام است چون قبل از آن ایشان فقط یک سفر به عراق داشتهاند که در زمانی بوده است که آقای قوچانی هنوز حتی به عراق هجرت نکرده بودهاند چه برسد به اینکه بخواهند ناقل این خاطره باشند.
خاطره آیتالله ناصری از آیتالله بهجت
آیتالله ناصری دولتآبادی در کلیپی که چندین سال است از ایشان منتشر شده است، به نقل از آیتالله بهجت بشارت ظهور حضرت حجت را از یکی از دوستان آیتالله بهجت برای افراد بسیار پیر دادهاند که آنها هم زمان ظهور را درک خواهند کرد.
صوت مربوط آیتالله ناصری
در فیلم زیر برخی از طلاب خدمت آیتالله بهجت میرسند و از ایشان میپرسند: آیا این مطلب که به شما استناد دادهاند که فرمودهاید پیرمردها هم ظهور را درک خواهند کرد، درست است یا خیر؟ و ایشان میفرمایند: «ما نگفتیم برود به مردم بگوید» و تلویحا آن را تایید میکنند.
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه
خاطره جواد منصوری از اولین فرمانده های سپاه از پشبینی حضرت امام خمینی (ره) در مورد اتصال انقلاب به ظهور حضرت حجت(عج)
دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 25 ثانیه
سخنان رهبری
از دیگر بشارتهای مربوط به نزدیک شدن به زمان ظهور سخنان قطعی حضرت آقا به جوانان مبنی بر اینکه شما دوران سربلندی و افتخار این کشور را خواهید دید و یا سخن ایشان مبنی بر باقی نبودن اسرائیل در ۲۵ سال آینده و نماز خواندن در قدس و همچنین صحبت ایشان مبنی بر اینکه «امروز همهى دنیاى اسلام باید قضیهى فلسطین را قضیهى خود بداند؛ این، کلید رمزآلودى است که درهاى فرج را به روى امت اسلامى مىگشاید» همه بشارتهایی برای حصول فرج در آینده نزدیک است.
فیلم صحبت رهبری در مورد وجود نداشتن اسرائیل در ۲۵ سال آینده
دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 37 ثانیه
کلیپ صحبتهای رهبری و وعده قطعی موفقیتهای کشور توسط جوانان و نابودی اسرائیل
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه
برخی روایات مؤید قیام از مشرق و نبرد در شام و بیتالمقدس به عنوان مقدمه سازی ظهور حضرت حجت(عج)
روایاتی مؤید قیام در مشرق و نبرد در بیتالمقدس و شام به عنوان مقدمه سازی برای ظهور حضرت حجت توسط مردمی که دشمنان، حق آنان را به آنها نمیدهند و به اصطلاح امروزی آنها را تحریم میکنند؛ خود یکی از بشارتها برای اتصال انقلاب اسلامی به قیام حضرت حجت است.
این روایات در کتب اهل سنت و شیعه ذکر شده است.
به طور مثال در کتب اهل سنت از رسول اکرم (ص) روایت شده است: «یخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَیوَطِّئونَ لِلمَهدی سُلطانَه»
مردمی از شرق قیام میکنند و زمینه را برای حرکت جهانی مهدی فراهم میسازند.
منابع: سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۸، ب ۳۴، ح ۴۰۸۸؛ کنز العمال، ح ۳۸۶۵۷؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۴.
روایات با این مضمون در کتب شیعه نیز زیاد است به طور مثال سید ابن طاوس عالم جلیلالقدر شیعی نیز در کتاب "ملاحم والفتن" نقل میکند
تخرج رایة سوداء لبنی العباس، ثم تخرج من خراسان اخرى سوداء، قلانسهم سود، و ثیابهم بیض، على مقدّمتهم رجل یقال له: شعیب بن صالح، أو: صالح بن شعیب من تمیم، یهزمون أصحاب السفیانی حتى ینزل بیت المقدس، یوطّئ للمهدی سلطانه، و یمدّ إلیه ثلاثمائة من الشام یکون بین خروجه و بین أن یسلّم الأمر للمهدی اثنان و سبعون شهرا.
پرچمهایی سیاه مربوط به بنی العباس خروج میکند، بعد از آن از خراسان پرچمهای سیاه دیگری که کلاههایشان سیاه و لباسهایشان سفید است خروج میکند، پیشاپیش آنها مردی به نام شعیب بن صالح یا صالح بن شعیب از قبیله تمیم است. لشکر سفیانی را شکست میدهند تا اینکه به بیتالمقدس میرسند، آنها مقدمات حکومت مهدی را فراهم میکنند و۳۰۰ (احتمالا لشکر) به سوی او میآید و بین خروج او و تسلیم امر به حضرت مهدی ۷۲ ماه طول میکشد.
منبع: ابن طاووس، على بن موسى، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، 1جلد، مؤسسة صاحب الأمر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) - قم، چاپ: اول، ۱۴۱۶ ق، ص117 – ۱۱۸.
در ادامه همین احادیث در روایت دیگری برخی مضامین بالا با تعبیر « یکون مقدّمة للمهدی» آمده است و در روایت دیگری به نقل از رسولالله(صلیالله علیه و آله) آمده است:
قال: «إنّا أهل بیت اختار اللّه لنا الآخرة على الدنیا، و إنّ أهل بیتی هؤلاء سیلقون بعدی بلاء و تطریدا و تشریدا حتى یأتی قوم من هاهنا من نحو المشرق، أصحاب رایات سود، یسألون الحقّ فلا یعطونه مرّتین أو ثلاثا، فیقاتلون فینصرون، فیعطون ما سألوا، فلا یقبلونها حتى یدفعوها إلى رجل من أهل بیتی، فیملأها عدلا کما ملئوها ظلما، فمن أدرک ذلک منکم فلیأتهم و لو حبوا على الثلج فإنّه المهدی».
حضرت رسول فرمودند: ما اهل بیتی هستیم که خداوند دنیا و آخرت را برای ما خواسته است. و اهل بیت من بعد از من دچار بلا میشوند تنها و آواره میشوند تا اینکه قومی از طرف مشرق میآیند، پرچمهایشان سیاه است، حق را دوبار یا سه بار مطالبه میکنند اما به آنها داده نمیشود. پس میجنگند و نصرت مییابند و به آنچه میخواهند به آنها میدهند اما دیگر آنها نمیپذیرند تا اینکه آن را به دست مردی از اهل بیت من میسپارند. و او زمین را همانطور که پر از ظلم و جور شده است پر از عدل میکند. هرکس از شما آنها را درک کرد به آنها بپیوندد ولو با راه رفتن روی دست روی برف باشد.
منبع: همان، ص: ۱۱۸.
در روایتی از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است:
وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین.
مردی از اهل قم مردم را به سوی حق فرا میخواند و قومی دور او گرد میآیند که مانند پارههای آهن هستند و بادهای تند آنها را نمیلغزاند و از جنگ خسته نمیشوند و به خدا توکل میکنند و عاقبت برای متقین است.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق؛ ج ۵۷ ؛ ص:۲۱۶.
در کتاب "الغیبة نعمانی" در روایت دیگری با مضمون مشابه از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است:
امام باقر (ع) میفرماید: «کَانّی بِقَومٍ قَد خَرَجُوا بِالمَشرِقِ یطلُبونَ الحَقَّ فَلایعطُونَهُ ثُمَّ یطلُبونَهُ فَلایعطُونَهُ فَاِذا رَأوا ذلِکَ وَضَعُوا سُیوفَهُم عَلی عَواتِقِهِم فَیعطونَ ما سَألوا فَلا یقبَلونَه حَتّی یقُومُوا وَ لایدفَعونَها إِلا إِلی صاحِبِکُم، قَتلاهُم شُهَداءُ أما إِنّی لَو أدرَکتُ ذلِکَ لَاستَبقَیتُ نَفسی لِصاحِبِ هذَاالاَمر»
گویا میبینم مردمی در شرق قیام کرده، حق را طلب میکنند، ولی به آنان نمیدهند. دوباره حق را میطلبند، به آنان داده نمیشود. وقتی اوضاع را چنین دیدند شمشیرهای خود را بر شانهها میگذارند، پس آنگاه حاضر میشوند که حق آنان را بدهند، اما آنان دیگر قبول نمیکنند تا اینکه قیام می کنند و آن را جز به صاحب شما تحویل نمی دهند. کشته های آنها شهید به شمار می روند. آگاه باشید! اگر من آن زمان را درک کنم، خود را برای صاحب این امر نگاه میدارم.
منبع: کتاب الغیبة، ص: ۱۴۵.
در تفسیر نور الثقلین روایتی در تفسیر آیه ۴ سوره مبارکه اسراء میآورد که حکایت از قومی دارد که در آخرالزمان با یهودیان به جنگ میپردازند و خداوند آنها را قبل از خروج حضرت حجت برانگیخته است.
فی قوله تعالى: وَ قَضَیْنا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ قال: قتل علی بن أبی طالب و طعن الحسن علیه السلام و لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً قال: قتل الحسین علیه السلام فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما فاذا جاء نصر دم الحسین بعثنا عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم فلا یدعون وترا لآل محمد صلى الله علیه و آله الا قتلوه و کان وعد الله مفعولا خروج القائم علیه السلام.
وقتى موعد اولین نوبت فساد شما یهودیان رسید افرادى را از بندگان خویش که داراى قدرت و شدت باشند بر شما مى فرستیم تا در دل خانه ها نفوذ کنند و این وعده اى است که انجام خواهد شد، گفتیم فدایت شویم اینان چه کسانى مى باشند؟ آن حضرت سه مرتبه فرمود آنان به خدا سوگند اهل قم مى باشند». در این حدیث چنین آمده که پس از طغیان و سرکشى و فساد یهودیان خداوند افرادى از، اهل قم را به درون خانه هایى که آنان در آنها سکونت دارند (براى سرکوبى آنان خواهد فرستاد این بیان که گروهى از اهل قم براى سرکوب یهودیان به محل سکونت آنان در مناطق یهودى نشین اعزام مى شوند مطلبى بوده که در گذشته مناسبتى براى آن به ذهن نمى رسیده است اما اکنون که رفتن پاسداران عزیز ما به سوریه و لبنان و حرکت به قدس و جنگ با اسرائیل مطرح است این مطلب اعجازآمیز بوده و تجلى خاصى دارد.
منبع: العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، ۵جلد، اسماعیلیان - قم، چاپ: چهارم، ۱۴۱۵ ق؛ ج ۳ ؛ ص: ۱۳۸.
خاطراتی از حضرت امام در مورد اتصال انقلاب اسلامی به قیام جهانی حضرت حجت(عج)
حجتالاسلام و المسلمین محمد محمدی ریشهری در خصوص پیشبینی امام نسبت به آینده انقلاب اسلامی در کتاب کیمای محبت مینویسند:
آقای علی محمد بشارتی وزیر پیشین کشور نقل میکرد که : در تابستان سال ۱۳۵۸ش هنگامی که مسئول اطلاعات سپاه بودم گزارشی داشتیم که: آقای کاظم شریعتمداری در مشهد گفته است: «من بالاخره علیه امام اعلام جنگ میکنم.» من خدمت امام رسیدم و ضمن ارایه گزارش، خبر مذکور را هم گفتم. ایشان سرشان پایین بود و گوش میداد، این جمله را که گفتم سر بلند کرد و فرمود: اینها چه میگویند، پیروزی ما را خدا تضمین کرده است. ما موفق میشویم، در اینجا حکومت اسلامی تشکیل میدهیم و پرچم را به صاحب پرچم میسپاریم. پرسیدم: خودتان؟ امام سکوت کردند و جواب ندادند.
منبع: فتحی (نجفی)، محمد، آیت اعجاز داستانهای شگفت از زندگی امام خمینی(س)، جلد دوم، مشهد، ضریح آفتاب، به نقل از: کیمیای محبت، یادنامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان)، ص: ۶۷ و ۶۸.
حضرت امام خمینی در یک دیدار تاریخی در آغاز نهضت، یعنی سال (۱۳۴۱ش) به آقای حبیبالله عسکراولادی فرموده بودند:
این مبارزه، طولانی است و ممکن است مرحله اول آن تا ۲۰ سال هم طول بکشد لذا شما باید خود را برای چنین مسیر طولانی آماده کنید. (بعد فرمودند: مبارزه ما برای تغییر یک قانون، تغییر یک وزیر، حتی تغییر یک دولت نیست، ما برای فراهم کردن مقدمات ظهور حضرت ولی عصر(عج) مبارزه میکنیم. این انقلاب ما سه مرحله دارد. مرحله اول، اینکه کشور ایران را اسلامی کنید، مرحله دوم، اینکه کشورهای مسلمان به طرف حاکمیت اسلام برده شوند و مرحله سوم، اسلام را در سراسر دنیا گسترش دهید و جهانیان را با اسلام آشنا نمایید. آنگاه در محضر امام عرضه بداریم که مولی، جهان برای تشریف فرمایی شما آمادگی دارد.
منبع: همان، ص ۹۷ به نقل از: آقای اسد الله بادمچیان. همچنین جریان همین دیدار به طور مفصل توسط آقای عسکر اولادی در روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۵۶۹۶، ۱۱ بهمن ۱۳۷۷، ص ۱۴ نقل شده است.
آیتالله حسین مظاهری نقل میکنند:
در جلسهای خصوصی پس از رد و بدل شدن صحبتهای مختلف، امام امت به اینجانب فرمودند: من معتقدم که این انقلاب را از ابتدا تا کنون دست قدرت الهی، که فوق تمام ایدی است بدینجا آورده است و همان یدالله این انقلاب عظیم را حفظ میفرماید.
منبع: همان، ص ۱۶۲ به نقل از: پابهپای آفتاب، ج ۴، ص ۱۶۲.
آیتالله عبدالجواد غرویان، در کتاب جلوههایی ربانی در حالات آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی، ص ۵۳-۵۴، نقل میکند:
«در روزهای بسیار سخت و اندوه باری که حضرت امام خمینی از عراق بیرون رفتند و کویت با اقامت امام موافقت نکرد و همه عاشقان نگران بودند که امام به کجا میرود؟ یکی از علمای عارف و اهل بصیرت و مکاشفه به منزل قبلی امام خدمت آیتالله سید مرتضی پسندیده برادر بزرگ امام آمد و فرمود: نگران نباشید، آسیبی به آقای خمینی نمیرسد و ایشان وارد ایران شده حکومت اسلامی تشکیل میدهند و تا ۱۰ سال آن را شخصا اداره میفرمایند و پس از ایشان، ایرانیان حکومت اسلامی را تداوم میدهند. آنگاه حضرت مهدی(عج) ظهور خواهد کرد. این سخنان در آن روزهائی که همه درهای امید به روی ما بسته بود و کتاب و رساله و عکس امام در ایران ممنوع بود، جدا جای بسی شگفتی بود، پس از شنیدن آن بشارت، در کلاس اعتقادی، وعدههای پیروزی را مطرح کردم اما با انکار و ناباوری تمام شاگردان کلاس روبرو شدم که پس از گذشت چندماه همه دیدند این بار خورشید شرق از غرب طلوع کرد و با دست خالی وارد ایران شد.»
برخی تعابیر حضرت امام در مورد انقلاب اسلامی و عصر حاضر
مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.
منبع: صحیفه امام ؛ ج21 ؛ ص327
آغاز قرن پانزدهم که به همه مبارک است، باید مسلمین آغاز پیروزى خود بدانند. دیگر دنیا طورى نیست که ابرقدرتها هر چه بخواهند بکنند. مستضعفین باید قیام کنند. مستضعفین همه بلاد، همه ممالک باید حق خودشان را با مشت محکم بگیرند. منتظر نباشند که آنها حق آنها را بدهند. مستکبرین نخواهند حق کسى را داد. باید مسلمین همان طورى که قرآن شریف شما را برادر خوانده است، برادر باشید و در مصیبت و شادى هم شریک باشید.
منبع: همان؛ ج12 ؛ ص143
یکی دیگر از بشارتهای مربوط به ظهور خاطرهای است که همسر شهید اندرزگو از قول ایشان نقل میکنند که در زمان ظهور نائب امام خمینی(ره) که سید علی نامی است حضرت حجت ظهور خواهند کرد.
دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 59 ثانیه
شهید اندرزگو کسی بود که ساواک در گزارش خود در مورد دستگیری وی میگوید: « اگر شهید اندرزگو دستگیر و یا کشته شود حرکت انقلاب یا قطع و یا کند میشود.»
برادر زاده شهید اندرزگو نقل میکند:
بعد از انقلاب جزو انتظامات مدرسه رفاه بودم. ما میدانستیم عمو سید علی شهید شده است، اما بعضیها اصرار داشتند او را در پاریس و در محضر امام دیدهاند. من در مدرسه رفاه رفتم و خدمت امام عرض کردم: «آقا! عموی ما شهید شده و قضیه هم از این قرار است». امام دستمالشان را روی چشم گذاشتند و فرمودند: «شهادت ایشان سنگین است. اگر ده نفر مثل آسید علی داشتیم، میتوانستیم دنیا را زیر سلطه اسلام ببریم»
در خاطره برادرزاده شهید اندرزگو و فرزند ایشان اختلافی ظاهری در مورد ماجرای شهادت ایشان ممکن است احساس شود، چرا که فرزند شهید اندرزگو میگوید ما تا بعد از انقلاب همچنان فکر میکردیم پدرمان همراه با امام به ایران خواهد آمد و در دیدار با امام این ماجرا را حضرت امام به ما گفتند ولی برادرزاده ایشان میگوید: «خبر شهادت ایشان را حاج محسن رفیقدوست به ما داد که توسط حاج اکبر صالحی باخبر شده بود. مجبور شدیم خیلی بیسروصدا ختم بگیریم.» اما اگر متن خاطره برادرزاده ایشان به دقت مطالعه شود وی قبل از آن میگوید: «بعضیها اصرار داشتند او را در پاریس و در محضر امام دیدهاند.» در ادامه هم میگوید: « راستش نحوه شهادت عمویم برایم مبهم است. او توانسته بود نزدیک به چهارده سال ساواک را گیج کند. کشته شدنش به دست ساواک، آن هم در سال 57 یعنی زمانی که رژیم نفسهای آخرش را میکشید و ساواک هم قدرت سابق را نداشت، کمی عجیب به نظر میرسد.» شاید همین مطالب موجب تشکیک خانوده شهید اندرزگو در شهادت ایشان گردیده بوده است خصوصا که خانواده ایشان جنازه شهید اندرزگو را مشاهده نکرده بودهاند و مکان قبر ایشان مدتی بعد از انقلاب معلوم میشود.
اشعار شاه نعمتالله ولی
از جمله بشارتهای دیگر مربوط به ظهور که زیاد به آن ارجاع داده میشود اشعار شاه نعمتالله ولی است.
این شعرها که گفته میشود حاصل مکاشفات وی بوده است و از زمان صفویه تا امروز بند بند شعر او عین به عین در تاریخ محقق شده است و یکی از بندهای آن نیز حصول فرج در زمان نیابت دومین فرد انقلاب است.
دریافت
حجم: 177 کیلوبایت
توضیحات: فایل پیدی اف شعر شاه نعمتالله ولی در مورد آینده ایران
اشعار مذکور از دیوان شاه نعمتالله ولی، چاپ بمبئی، (چاپ سنگی) سنه ۱۲۶۱ هجری ص ۱۷۲ مجله سپید و سیاه شماره ۱۱۰۲ فروردین ۱۳۵۸ نسخهای که با کوشش دکتر قاسم غنی منتشر شده، نسخههای مطبوع قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، که این اشعار به همین مناسبت در آنها آمده است عبارتند از: «بخشی از پیشگوییهای آخرالزمان از دیداه اهل بیت(ع) تالیف میرزا شیخ علی فلسفی»، «آینده آینده سازان تألیف محمد دشتی» و «آثارالحجة تألیف محمد رازی»
...................................................................................................
پینوشت:
نزدیک به ۱۲ سال قبل در مقطع پیشدانشگاهی تحصیل میکردم، در "یمن" اعتراضاتی توسط "الحوثیها" صورت گرفته بود و ما به صورت جدی پیگیر قضایا بودیم. فضای تحلیل اخبار ظهور و جدی شدن نبرد حق و باطل و نزدیک شدن "زمان کوبیده شدن کاسه سر طاغوت" برایمان بسیار پررنگ شده بود. این سنت خداوند است که هرچقدر طاغوت بیشتر سرکشی میکند و ندای «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» را بلندتر سر میدهد به فروپاشی یکباره خود بیشتر نزدیک خواهد شد. «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ».
یکی از دوستان شوخی یا جدی میگفت من که دیگر خیلی حوصله درس خواندن ندارم چه فایده دارد یکی دو سال دیگه آقا ظهور میکند و این درسها فایدهای ندارد. اشتباه بودن آن برداشت همان روز هم برای همه ما، حتی خود دوستم واضح بود اینکه هرچه زمان به پیش میرود به تحقق وعده قطعی خداوند نزدیکتر خواهیم شد امری قطعی است، اما این سخنان بشارت انگیز نباید دستمایهای برای کنارنهادن طرحهای بلند مدت و پایهای شود. نباید بهانهای برای درست درس نخواندن ما شود بلکه باید هرچه زمان به جلو میرود تلاش خود را بیشتر کنیم، بیشتر بخوانیم، تبلیغ و تبیین کنیم و خلاصه خودمان را در ابعاد مختلف بسازیم چرا که در سنت خداوند، ظهور و فرج محقق نخواهد شد جز با بالارفتن ایمانها و موفقیت در ابتلائات الهی.
«ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّب»
خداوند بنا ندارد که مؤمنان از این شرایطی که هستند خارج کند، جز اینکه به وسیله ابتلائات ناپاک و پاک را از یکدیگر جدا کند.
حدستون درباره دلیل اختلاف خاطره آیت الله ناصری و خاطره خانواده مرحوم آیت الله قوچانی درسته. مربوط به دو دیدار مختلف میشن که با اختلاف چند ماه انجام شدن. من خودم مدتی پیگیر همین قضیه اختلاف بودم تا اینکه مطلب زیر رو پیدا کردم.