شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۶ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اخیرا فیلمی تقطیع شده از حضرت امام منتشر شده بود که در این فیلم در حالی که مخاطبان کلام حضرت امام به ظاهر روحانیون اطراف ایشان هستند.

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 38 ثانیه

ایشان می‌فرمایند:

👈«اکثریت هر چه گفتند آراى ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولىّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمى‏‌خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولىّ آنها نیستید. بر طبق آن طورى که خود ملت مسیرش هست. ... شما آن مسائلى که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیرى که ملت ما دارد، روى آن مسیر راه را بروید، و لو عقیده‏‌تان این است که این مسیرى که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت مى‏‌خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را مى‏‌خواهد. ملت رأى داده؛ رأیى که داده متَّبع‏ است.» صحیفه امام؛ ج‏ ۹؛ ص: ۳۰۴.

 

همین یک قلم کافی است که مشخص شود که چه کسانی و چقدر ظریف نظرات حضرت امام را تحریف می‌کنند.

این سخنرانی مربوط به دیدار حضرت امام با منتخبین مجلس خبرگان قانون اساسی در ۲۷ مرداد ۱۳۵۸.

در ابتدای این سخنرانی حضرت امام مفصل به خراب‌کاری‌هایی مختلف جریان‌های چپ به ظاهر خلقی اشاره می‌کنند:

 

👈«وقتى که رفراندم مى‏‌خواست بشود، یک شلوغی‌هایى ایجاد مى‏‌کردند. آنجا که شکست خوردند، بعد در هر موردى اینها با شکست مواجه مى‏‌شوند. حالا هم که بناست این مجلس محترم تحقق پیدا بکند، این خرابکاری‌ها را پیش آوردند براى اینکه اذهان را متوجه کنند به جاى دیگر... بعد که بخواهیم مجلس شوراى ملى درست بشود و رئیس جمهور، باز هم منتظر هستیم که این مسائل پیش بیاید. لکن ملت راه خودش را پیدا کرده؛ و ملت و دولت، همه قشرها، به این راه ادامه مى‏‌دهند- چه این شلوغ کاری‌ها را اینها بکنند و چه نکنند... ما منتظر این هستیم که این خرابکاری‌ها به دست این خرابکارها و به دست این اجانب که اینها را آلت قرار دادند براى مقاصد خودشان، و اینها با این اسماء مختلف، مثل «حزب دمکرات»، دمکراتِ کذا، حزب «فدائیان خلق» و این طور الفاظ بی‌معنا به این کارهاى خلاف انسانى ادامه دارند مى‏‌دهند»  (همان ص: ۲۹۶)

 

مخاطب اعتراض امام در این دیدار احزاب و گروه‌هایی هستند که مقابل خواست مردم که جمهوری اسلامی باشد، ایستاده‌اند:

 

👈 «همه کسانى که بر اوضاع ایران مطلع هستند، همه مى‏‌دانند که این ملت چه مى‏‌خواهد، بر کسى پوشیده نیست. به خارجى‏‌ها، داخلى‏‌ها، به احزاب، به همه، پوشیده نیست که این ملت آنى که مى‏‌خواهد، جمهورى اسلامى مى‏‌خواهد، اسلام را مى‏‌خواهد این ملت. چند نفر آدم فاسد بیایند بگویند که نخیر، اسلام نه! همان جمهورى، و بخواهند چند نفر آدم به یک ملت تحمیل کنند و بعد بگویند که ما آزاد نیستیم آزادى این است که شمایى که در اقلیت هستید- نه آن اقلّیتى که حزب‌ها بعضیشان اقلّ‏‌اند و بعضى اکثر- آن اقلیتى که شما همه گروه‌هایتان را با هم جمع کردید، و همه کارها را انجام دادید و همه خرابکاری‌ها را هم کردید و از صدْ یک و نیم، فوقش دو، همه روى هم رفته دو، مخالف با قضیه بود!» (صص: ۲۹۸- ۲۹۹)

در ادامه حضرت امام برخلاف آنچه در کلیپ مذکور انعکاس داده شده است، خطاب به نمایندگان خبرگان قانون اساسی که از طیف‌های مختلف روحانی و غیرروحانی از گروهک‌ها و... هستند، می‌فرمایند از این جهت که مردم حاکمیت اسلام را قبول کرده‌اند و به جمهوری اسلامی رأی داده‌اند دیگر کسی اگر نظری خلاف قوانین اسلام دهد، خلاف آنچه وکالت دارد است و اعتباری ندارد، وکالت شما محدود است به امور مورد پذیرش اسلام:

👈 «من امیدوارم که بدون اینکه یک ذره آقایانى که ان شاء اللَّه با سلامت- مى‏‌دانم دیگر گفتن من زیادى است، لکن براى اینکه گفته بشود باز هم- بدون یک ذرّه ملاحظه از غرب، از شرق، از نمى‏‌دانم حزب کذا، حزب دمکرات، از چه از چه، بدون یک ذره ملاحظه، باید این قانون اساسى ما مطابق با شرع، در چهارچوب شرع. اگر یکى یکى از وکلا یا همه وکلا بخواهند از این چهارچوب خارج بشود، اصلًا وکیل نیستند براى او! شما آقایان وکیل هستید که زن‌هاى مردم را هم طلاق بدهید؟ زن موکّلینتان [را]؟ نیستند.

اگر طلاق بدهید صحیح است؟ نه. از باب اینکه شما وکیلید براى رسیدگى به قانون جمهورى اسلامى. الآن اگر چنانچه شما بخواهید، یا بعضى از شما بخواهند، که اسم جمهورى اصلًا نباشد، بحث را ببرند روى رژیم سلطنتى، شما حق دارید رسیدگى بکنید؟ شما حق رسیدگى ندارید. براى اینکه جمهورى اسلامى را شما حق رسیدگى دارید. همان طورى که براى طلاق دادن زن مردم، شما و ما، هر کس که وکیل شده است، براى طلاق دادن زن مردم وکالت ندارد؛ وکالتش محدود است. در مسائل غیر اسلامى، اگر یک مسأله غیر اسلامى در اینجا بیاید، طرحش مردود است.

طرح مسئله غیر اسلامى بر خلاف وکالت شماست... همان طور که طلاق دادن زن موکلین‏تان بر خلاف وکالت شماست. طرح کردن یک مسأله غیر اسلامى هر چه باشد، هر چه مترقى باشد؛ شما نمى‏‌توانید طرح بکنید. ... بر خلاف مسیر ملت است؛ و علاوه بر [آن،] خلاف حدود وکالتش است. حد وکالت بیشتر از این نیست.» (همان، صص: ۳۰۱-۳۰۲)

 

بعد از این صحبت‌ها است که به آن صحبت‌های مورد اشاره در کلیپ می‌رسند، یعنی مخاطب ایشان نه آن روحانیون اطرافشان بلکه نمایندگان چپ و... هستند که طالب قوانین مخالف با شرع هستند و مقابل رأی ملت که جمهوری اسلامی است ایستاده‌اند. ایشان خطاب به این افراد چپ می‌گویند:

👈«همین چیزى که اگر مى‏‌خواهید مطابق با میل خودتان دمکراسى عمل بکنید، دمکراسى این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آراى ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولىّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمى‏خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولىّ آنها نیستید.» (همان، ص: ۳۰۴)

 

بنا به تصریح متن بالا:

🔻اولا: حضرت امام در مقام احتجاج و جدل هستند یعنی مبنای طرف مقابل را معیار قرار می‌دهند که اکثریت هرچه گفتند آرای آنها معتبر است چون بنا به رأی خودتان که دموکراسی ملاک است، چنین است.

🔻ثانیا: حضرت امام در همین سخنرانی به مبنای خود نیز اشاره می‌کنند که شما بنا به مبنای خودتان محکوم هستید و باید از رأی مردم که جمهوری اسلامی است اتباع کنید شما مثل ما خود را ولی مردم نمی‌دانید که مدعی شوید اگر مردم چیزی خواستند که به ضررشان بود بتوانید جلو آن بایستید.

...................

📌البته تذکر این نکته نیز لازم است که این بحث‌ها منجمله بحث آیت‌الله مصباح در مقام ثبوت یا سلسله علل احکام و تعارضات ادله است که آیا نظر مردم بر فرض تقابل با نظر خداوند آیا حجیت و اعتبار دارد یا خیر؛ اما خوب است متذکر شوم بنا به مبنای حضرت امام در عالم واقع مردم اگر آزاد باشند به علت فطرت خدایی خود به اسلام و احکام آن تمایل دارند و در صورت وجود یک قدرت حاکمه که مانع به جهنم بردن مردم شود توده مردم خود به خود با فطرت الهیشان اسلام خواه هستند و به سمت بهشت خواهند رفت.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙آیت‌الله حائری شیرازی:

 

انسان اول نسبت به عقل که فرمانده الهی در وجود انسان است، عاصی می‌شود، فاسق می‌شود و در نتیجه نسبت به فرعون مطیع می‌شود، چه رابطه‌ای است بین فسق نسبت به عقل و اطاعت نسبت به فرعون؟

 

انسان وقتی از عقل خود عصیان می‌کند که بر سر دوراهی بین عقل و هوا قرار می‌گیرد، فجور انسان یعنی همان وابستگی او به هوا و هوسش، تقوای انسان یعنی رعایت کردن قاضی درونی و عقل او که در وجود او فرماندهی می‌کند و از قِبَل خدای تعالی به او امر و نهی می‌کند، این همان معنیِ «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» است.

 

عقل انسان را امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، انسان سر این دو راهی عقل و هوا است، خب به دلیل تعلق به هوا هست که عقل را عصیان می‌کند، این انسانی که به خود این چنین وابسته شده و این چنین اسیر هوا و هوس خودش هست، اگر در مقابل قدرت فرعون قرار گرفت، چه موضعی در مقابل او خواهد داشت؟ فرعون هوای او را تهدید می‌کند، هوس او را تهدید می‌کند، جانش را تهدید می‌کند و این کسی نبود که از سر جان بگذرد، این کسی نبود که از سر هوایش بگذرد، به این دلیل در مقابل عقل ایستاد که به هوا وابسته بود، در زنجیر هوس بود، فرعون از این موقعیت کمال استفاده را می‌کند، از طریق همین زنجیر هوا، انسان زنجیر شدهٔ در هوا را به زنجیر اطاعت خود می‌کشد، چرا؟ به او می‌گوید در خط من باش تا زمینهٔ هوای تو را تمهید کنم، آن چه من می‌گویم تو قبول کن، من هم آن چه، هوس تو بخواهد به تو می‌دهم، می‌خردش، انسان وابسته به هواست که تهدید فرعون روی او کارگر می‌شود.

 

شما وقتی در ستم قرار می‌گیرید، در زیر تهدید و فشار هستید، نیروی بیرون شما را شکست نمی‌دهد، دلبستگی‌ها و وابستگی‌ها، شما را به زانو در می‌آورد، از درون می‌شکنید که از بیرون تسلیم می‌شوید، تعلقات را نمی‌توانستید زیر پا بگذارید که تهدید آنها بر شما کارگر می‌شود، وگرنه اگر آزاد از تعلق‌ها می‌بودید تو را به چه تهدید کنند؟ به چه تطمیع کنند؟ دستگیره‌ای در وجود تو نیست که بتواند آن را بگیرد، انسان وقتی دستگیره‌ای برای دیگران پیدا می‌کند که تعلق‌ها او را به زانو در آورده باشند، فرعون عامل اصلی نیست عامل دوم است.

 

وقتی انسان عاصی شد فرعون به فرعونیت می‌رسد، قدرت امپریالیسم در عدم تقوای توست، ضعف تقوای تو موجب قدرت او شده، تقوای خودت را دریاب، امپریالیسم را دور کن، شیطان بزرگ را به زانو در بیاور، شیطان کوچک به زانو درمی‌آید.

 

قرآن چه می‌گوید؟ می‌گوید «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلىَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَلىَ‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون‏»

این شیطان با همه جُند و مکر او، هیچ تسلطی بر افراد متعهد ندارد، بر افرادی که تابع عقل و آگاهی هستند، کسانی که بر خدای خود توکل می‌کنند، بعد می‌گوید «إِنَّمَا سُلْطَنُهُ عَلىَ الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُون‏»، اتفاقا تسلط شیطان بر کسانی است که آن‌ها از تولای شیطان باشند، یعنی اول آن‌ها تولی پیدا می‌کنند بعد تسلط.

 

در آیه دیگری می‌گوید «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ».خب او استخفافش را می‌کند اما قومش چرا اطاعت می‌کنند؟ چرا فشار موجب اطاعت بشود، می‌گوید چون مردم فاسق‌اند.

«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ» فشار و اختناق موجب حفظ و دوام قدرت است، اگر مردم فاسق باشند، و به عکس فشار و اختناق موجب انفجار و انقراض حکومت طاغوت است، اگر مردم متعهد باشند.

 

قومی که متعهد نیستند، اگر فشار نیاوری طغیان می‌کنند، اگر به آن‌ها آزادی بدهی شورش می‌کنند، قومی که متعهد هستند اگر به آن ها آزادی بدهی آرام می‌گیرند، اگر آزادی را سلب کنی انفجار ایجاد می‌شود، می‌گوید ببین مردم چگونه هستند، فاسق‌اند یا متعهد؟ بعد نظر بده.

 

اگر بنا باشد جامعه‌ای اصلاح بشود باید از زیر بنایش اصلاح بشود، باید قوم اصلاح بشوند و اصلاح آن‌ها به این است که نسبت به عقل و فطرت خودشان فاسق نباشند، متقی باشند، اگر آن‌ها متقی شدند، فشار طاغوت موجب زوال طاغوت است. این جاست که مسائل اخلاقی سر به مسائل سیاسی و اجتماعی می‌زند.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

تصور عمومی از رابطه با خدا اینطور است که خداوند منتظر است ما الان چه می‌کنیم تا تحت تأثیر آن یک فعلی را رقم بزند، الان ناله می‌زنیم خدا دلش به رحم می‌آید، صدقه می‌دهیم خداوند آن بالا نشسته و با دستان خود صدقه را می‌گیرد و عوض آن یک بلایی از ما رفع می‌شود. تکبر می‌کنیم خدا از آن ناراحت می‌شود و یک چوب برایمان تدارک می‌بیند.

خلاصه اینکه خدا بر اساس تک تک ما می‌نشیند بررسی می‌کند که الان چه چیزی به صلاح ما است و چه چیزی به ضرر، و آن را رقم می‌زند.

این تصور هم درست است به این معنا که هرچه رقم می‌خورد بر اساس خواست و اراده خداست و هم غلط.

 

غلط است چون اصلا خداوند تغییر و تحولی ندارد، خدا تحت تأثیر واقع نمی‌شود؛ بلکه نظام این عالم همه‌چیزش بر اساس یک قوانین مشخص جعل شده توسط خداوند است، مثلا این قانون ثابت خداوند است که مؤمن اگر تکبر کرد؛ چوب بخورد، این قانون ثابت خداست که «الْمَصَائِبُ‏ بِالسَّوِیَّةِ مَقْسُومَةٌ بَیْنَ‏ الْبَرِیَّةِ» مصیبت‌ها بین همه انسان‌ها به صورت مساوی تقسیم شده است و شما می‌توانی آن مصیبت‌های سهم خودت را با این صدقه عوض کنی؛ این قانون ثابت خداوند است که اگر کسی با کیفیت خاصی و از روی اضطرار به درگاه او روی آورد فرجی برایش حاصل شود و...

در واقع رابطه ما با خدا یک بازی دوطرفه است اما بازی‌ای که یک طرف آن ثابت است و فقط ما هستیم که باید قواعد کنش و واکنش آن را بیاموزیم.

 

این نکته به ظاهر ساده که همه چیز بر اساس قوانین ثابت الهی است، یک درس بزرگ برای ما دارد؛ اینکه همانطور که روابط فیزیکی و شیمیایی اجسام قابل حساب و مهندسی است، سرنوشت‌ها هم همینطور است؛ سرنوشت تک تک انسان‌ها و امت‌ها هم همینطور است.

 

اما کتابچه این قوانین سرنوشت، قوانین عالم، کجاست؟ همین کتابچه‌ای که برای تبرک سر سفره عقدمان می‌گذاریم، یا در ماشین یا طاقچه.

همین کتابچه‌ای که با کتاب داستان اشتباهش گرفته‌ایم.

 

🔻متأسفانه تصور خیلی‌هامان این است که داستان‌های قرآن صرف داستان‌هایی است که بدانیم چه گذشت؟! انبیآء چقدر خوب بودند! و...؛ در حالی که این داستان‌ها همان داستان قوانین عالم است.

 

🔻وقتی خداوند به عیسی می‌گوید: «إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى إِنِّی ... جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ» ای عیسی من اینگونه جعل کرده‌ام که کسانی که از تو پیروی و اطاعت کنند تا روز قیامت بالادست کسانی که کافر شدند باشند؛ این یک قانون است که اطاعت از ولی خدا این نتیجه‌اش خواهد بود و ما به سادگی از کنارش رد می‌شویم.

 

سکولاریسم یعنی هرچه می‌خواهی قرآن بخوان ولی کاری به قانونش نداشته باش، قانون را من به تو می‌دهم، هرچه می‌خواهی با خدا نجوا کن، اما کاری به قوانینش نداشته باش، قانون خط قرمز من است.

 

🔻 قرآن می‌گوید مؤمن بن‌بست ندارد، موسی را نشان می‌دهد که با جماعتی پیر مرد و پیرزن و بچه و زن و... پشت نیل گیر کرده است، این جماعت، فرعونینان را می‌بینند که تا دقایقی دیگر به آنها می‌رسند و به موسی می‌گویند: چه کنیم؟ موسی می‌گوید: فقط می‌دانم که قطعا خدا با من است و راهنمایی‌ام می‌کند. «کلاَّ  إِنَّ مَعِىَ رَبّى‏ سَیهدِینِ».

ابراهیم را گرفته‌اند می‌گویند آتشی فراهم می‌کنیم و تو را در آن می‌اندازیم حالا می‌خواهی چه کنی؟ می‌گوید: « إِنىّ ذَاهِبٌ إِلىَ‏ رَبّى سَیهدِین» من به سوی خدا می‌روم، خودش مرا راهنمایی خواهد کرد.

بعد هم نتیجه اعتماد موسی و ابراهیم به خدا را می‌گوید؛ این یعنی این قانون من است، مؤمن بن‌بست ندارد اگر به من اعتماد کند.

 

اما ما می‌گوییم اگر تحریم شویم به بن بست می‌رسیم؛ اگر شورای امنیت فلان کند به بن‌بست می‌رسیم؛ اگر از عقاید و ایمانمان دفاع کنیم به بن‌بست می‌رسیم.

 

📌و خلاصه اینکه تا خودمان را در مسیر سنن الهی جاری در عالم نیاندازیم و خدایی که با قوانین ثابتش هست را هر روز تجربه نکنیم؛ نه ایمانمان رشد می‌کند و نه به جایی می‌رسیم؛ اوضاع همین است که هست، در چرخه ابتلائات دور خود می‌چرخیم؛ عوض اینکه با فهم صحیح ابتلائات الهی، آنها را پله‌های رشد و ترقی خود قرار دهیم.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چند روز قبل جایی تعمیرات ساختمانی داشتیم، برای خراب کردن قسمت‌هایی از خانه یک پیکور قوی داشتیم که به سرعت هرچه را می‌خواستی با آن خراب می‌کردی؛ فرقی نمی‌کرد، بتون باشد، کاشی یا گچ و...

 

با پیکور کاری که کارگر در یک روز هم معلوم نبود با هزار سختی بتواند انجام دهد را در عرض چند دقیقه انجام می‌دادیم.

 

داشتیم استراحت می‌کردیم که یکی از بچه‌ها به شوخی و خنده گفت: به نظر شما خدمت کسی که این پیکور را درست کرده به بشریت، بیشتر است یا خدمتی که اسلام در تمام تاریخ خود به بشریت کرده است؟

 

یکی دیگر هم خندید و گفت که نه به هرحال حوزه‌های اسلام هم سخنرانی می‌کنند، حالا درسته نمیان توی عمل کاری بکنند اما از توی این حرف‌ها بالاخره یک چیزی شاید در بیاد!

 

بچه‌ها با یک نیم لبخند به من نگاه می‌کردند، من هم که غافلگیر شده بودم و خنده‌ام گرفته بود، مانده بودم در این فضای استراحت چه بگویم!

 

خیلی کوتاه گفتم: بعضی وقت‌ها خدا خواسته یک‌سری‌ها یک خدمت‌های ساده رو به اسلام و مسلمین انجام بدهند و اسلام به کارهای اساسی خودش بپردازه؛ اسلام کلیات را درست می‌کند جزئیات خودش درست می‌شود، وقتی کلیات درست شد و اجازه داده نشد مردم استعمار شوند، از دل اونها صدها چیز بهتر از این پیکورها درمیاد.

 

وقت استراحت کوتاه هم تمام بود و باید دوباره شروع به عمل می‌کردیم.

خوب بود آن گفتگو ادامه پیدا می‌کرد، چون چند وقت پیش از آن، همان بنده خدایی که با خنده و کنایه می‌گفت حالا درسته حوزه‌ها نمیان توی عمل کاری بکنند اما...

با هم، در مورد اینکه چطور باید سرمایه‌ها و درآمدمان را در زندگی شخصی پس‌انداز کنیم، صحبت می‌کردیم، برایش حرف‌هایی زدم.

 

بنده خدا بعد از تمام شدن صحبت‌ها خیلی ناراحت بود، ناراحت بود از دست برادر بزرگ‌ترش که یک بار ننشسته این حرف‌هایی که امروز من به او می‌زدم را به او بزند، اگرچه اشتباه می‌کرد و باید ناراحت از خودش می‌بود که اهل مشورت نیست! اما به هر حال می‌گفت: اگر این حرف‌ها را ۳۰ سال پیش که تازه کارم شروع شده بود، کسی به من گفته بود الان خیلی اوضاعم فرق می‌کرد. بعضی وقت‌ها یک چند دقیقه حرف زدن ارزشش از سال‌ها کار کردن برای کسی بیشتر است!

 

این اعتراف‌ها را همین بنده خدا چند ماه پیش می‌کرد و حالا فراموش کرده بود و برگشته بود به همان سیستم جزئی نگر خودش؛

ما متأسفانه توقع‌مان از کار مفید، معمولا حمالی و درست کردن یک سری جزئیات است، در حالی که کار مفید اصلی درست کردن رویکردها و ساختارهای کلان است، کلیات اگر درست شد جزئیات خیلی راحت به دنبالش درست می‌شود.

 

اگر سیاست‌های کلی درست نشود ممکن است یک عمر کسی حمالی کند ولی به قدر کسی که یک مدت کوتاه با سیاست درست پیش رفته است، اندوخته و نتیجه نداشته باشد.

 

متأسفانه مشکل جزئی نگری آن بنده خداها، مشکل عمده مردم ما هم است و به همین علت هم با جزئیات بازی می‌خورند.

 

مردمی که دم انتخابات بحث حضور زنان در ورزشگاه یا برگزاری کنسرت‌ها و یا حتی اعدام اعضای فلان گروهک ذهن و دل آنها را مشغول می‌کند؛ از توجه به رویکردهای کلان باز می‌مانند؛ سوالات آنها به سمت این جزئیات می‌رود و در جزئیات هیچ وقت یک جای استقرار و ثابت پیدا نمی‌کنی، هرچیزی را می‌توان به راحتی تحریف کرد و مخاطب را فریب داد؛ در حالی که زمان انتخاب باید اول از همه به کلیات بپردازیم، بعد سراغ جزئیات برویم؛ جزئیات را می‌شود راحت درست کرد، این کلیات است که سرنوشت ساز است و درست کردنشان سال‌ها زمان و زحمت می‌برد.

 

📌کسی که می‌خواهد مثلا یک ماشین بخرد اول مدل ماشین و سال ساخت وضعیت بدنه و ... را مشخص می‌کند، بعد از این کلیات می‌رود سراغ وضعیت ظاهری و رنگ و لعاب جزئی، اما قضیه ما برعکس شده چه در ازدواج چه در انتخاب‌های دیگر...

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حالا که دم انتخابات باز احساس تکلیف‌ها گل کرده، تجربیاتی هست از راهی که طی شده و خوب است باهم درمیان بگذاریم.

 

1   تجربه اول: از انتخابات ۸۸ که به صورت جدی وارد صحنه انتخابات شده بودیم، تا همین انتخابات ۹۶ همچنان شعارمان این بود، «ما می‌خواهیم کار گفتمانی کنیم»، «ما نگاه بلند مدت داریم» بارها می‌شد که با افراد از ارزش‌ها و گفتمان صحبت می‌کردیم و همه را تأیید می‌کردند ولی اگر احیانا به مصداق می‌رسیدیم او حرف خودش را می‌زد و ما حرف خودمان را.

خلاصه که آخرش بعد از ۳ دوره کار گفتمانی کردن! به این نتیجه رسیدیم که دم انتخابات موقع این حرفها نیست، دم انتخابات دعوا همه‌اش سر مصداق است، حرف‌های گفتمانی که معمولا کلی هستند را هر کس بر مصداق خودش تطبیق می‌دهد، کلی متعلق اراده هم واقع نمی‌شود این حرف‌های کلی را بگذارید کنار و بیایید بر سر مصداق عینی و جزئی با مردم حرف بزنیم.

 

2   تجربه دوم: در صحبت‌های انتخاباتی خیلی به دنبال این نباشیم که افراد را هرجور شده است اقناع کنیم، آدم‌ها وقتی می‌بینند شما دست و پا می‌زنید تا آنها را قانع کنید، بدتر جبهه می‌گیرند، اگر شما استرس داشته باشید یا عصبی باشید این احساس خود را به مخاطب خود منتقل می‌کنید.

سعی کنید مخاطب شما از صحبت با شما احساس خوبی داشته باشد، این احساس خوب موجب می‌شود قلب افراد به دست شما بیاید، اطلاعات مختلفی که شما به افراد می‌دهید، هرچقدر هم که مستند و دقیق باشد، در فضایی که جدلی باشد انکار می‌شوند، اما در فضای صمیمی ممکن است شما صرفا با یک شعر یا مثال هم به راحتی قلب فرد را که محل پذیرش است، تسخیر کنید.

 

3   تجربه سوم: وسع خودتان را بدانید و بیشتر از آن را بر خودتان تحمیل نکنید که کار خراب می‌شود، به کرات دوستان مذهبی خودم را در شب‌های انتخابات می‌دیدم که بدون پشتوانه اطلاعات مسبوق به سابقه طولانی، صرفا به واسطه احساس تکلیف دم انتخاباتی و شور و هیجان وارد مناظره‌های خیابانی یا مناظره با قوم و خویش شده بودند و در وسط صحبت‌ها کار از دستشان در می‌رفت و حرف‌هایی می‌زدند که یا بی پایه و اساس و فکر نشده بود و کار بدتر می‌شد یا از مدار تقوا خارج می‌شدند و اتهام‌هایی می‌زدند و خودشان را مقابل مخاطب و خدا رو سیاه می‌کردند یا عصبی می‌شدند و جلوه بدی پدید می‌آمد و تبلیغ آنها به ضد تبلیغ تبدیل می‌شد.

مناظره کردن آن هم با جماعتی که به راحتی تهمت و حرف‌های بی‌پایه می‌زنند، تجربه زیادی می‌خواهد پس به راحتی وارد مناظره و جدل نشوید.

 

۴     تجربه چهارم: یک فکر درست این است که وقتی می‌خواهی شروع به کار کنی خودت را مرکز عالم بدانی و از خودت و اطرافت شروع به کار کنی، انگار همه تحولات عالم قرار است از همینجا رقم بخورد، اما متأسفانه این فکر وقتی با نگاه از بالا به پایین و دستوری، نگاه ساختار تشکیلاتی هرمی همراه می‌شود، شما می‌خواهید برای همه برنامه‌ریزی کنید، زیر بار برنامه ریزی و هماهنگی با هیچ کس هم نمی‌روید، می‌خواهید همه را با تشکیلات خودتان و در بازی خودتان شرکت دهید در حالی که مثل شما در همان منطقه بسیارند و نتیجه‌اش این می‌شود که هیچ کس با هیچ کس هم‌افزایی و تعاضد نمی‌کند و روحیه قوم و قبیله‌ای بر شما حاکم می‌شود.

از ویژگی‌های این مدل نگاه‌ها این است که می‌خواهد همه مشکلات آن منطقه را با تشکیلات خودش حل کند و برای همه چیز و به جای همه کس هم فکر می‌کند.

اما می‌شود مأموریت خودمان را اولا بر اساس یک‌سری کارهای محدود و مشخص که نسبت به توان و امکانات ما و نیاز صحنه در اولویت است، انتخاب کنیم، ثانیا ساختار تشکیلاتی حلقه‌ای داشت که لایه‌های مختلف از افراد بر اساس توانمندی، تجربه، تقوا، بصیرت و... بر پایه تبیین و نه دستور با همه افراد لایه بعد در ارتباط هستند و مجموعه‌ها همه برای خودشان استقلال فکری و تصمیم‌گیری متخذ از راهبری لایه خواص را دارند، مثل یک بازی فوتبال که بازیکن‌ها اینقدر با یکدیگر همکاری کرده‌اند که یک توپ را هدایت می‌کنند، هیچ کس وسط زمین به فوروارد یا دفاع و... نمی‌گوید الان تو چکار کن بلکه او خودش بر اساس صحنه رقیب و جایگاه خودش و بر اساس کلیاتی که مربی تبیین کرده است، در یک نسبت مشخص با افراد تیم خودش نقش خودش را پیدا می‌کند و همه با هم یک هدف مشخص را جلو می‌برند.

در این سبک از تشکیلات افراد ذره ذره خودشان بزرگ می‌شوند؛ برخلاف تشکیلات دستوری از بالا به پایین که افراد را ذره ذره کوچک می‌کند.

حال خودتان این دو نگاه را در تشکیلات‌های مختلف ما و همچنین راهبردهای حضرت آقا تطبیق دهید.

 

5    تجربه پنجم: برای انتشار هر مطلب در فضای مجازی از گذاشتن یک وضعیت تا منتشر کردن یک پست و... به این دقت داشته باشیم که کیفیت است که کار اصلی را می‌کند نه کمیت. آنچه بر مخاطب تاثیر می‌گذارد کیفیت است، هرچه بالاتر رود جذابیت و تاثیر گذاری بیشتر می‌شود و برخلاف آن کمیت است که یک نساب حداقلی آن لازم است اما هرچه بیشتر شود از جذابیت کاسته می‌شود.

چه بسیار افرادی که صدها جلد کتاب نوشته‌اند اما به اندازه یک جلد کتاب سعدی و حافظ در همان زمان خودشان هم منتشر نشده است، اگر اشعار سعدی هم حتی با همین کیفیت، صد جلد می‌شد مشتری آن کم می‌شد. پس در مطالبی که منتشر می‌کنیم هرچه می‌شود خلاصه‌تر و با کیفیت‌تر بنویسیم یا بگوییم.

ممکن است شما می‌خواهید یک وضعیت واتساپ، یا عکس نوشته یا... منتشر کنید چندساعت به جزئیات آن بپردازید، اشکال ندارد، تأثیرش صدها برابر از چندین عکس نوشته و متنی که بدون دقت به جزئیات در این چندساعت منتشر کنید بیشتر است.

مقید باشید قبل از انتشار متن خودتان را چندین بار بخوانید، در علائم نگارشی، کلمات و... دقت بسیار کنید، اگر می‌توانید مطالبتان را قبل از انتشار با چند نفر مباحثه کنید و بعد منتشر کنید.

6    تجربه ششم: مردم عادت دارند با موج همراه شوند و برادران اصلاح‌طلب استاد ایجاد شک و موج سازی و موج سواری هستند.

👈مثلا سال ۹۲، از مدتی قبل از انتخابات ما درگیر کارهای تبلیغاتی برای جلیلی بودیم، ستاد دعوت در قم راه انداختیم، جلسه گذاشتیم، طومار جمع کردیم، کمی هم که گذشت و ستاد در قم حسابی مشغول بود، به شهرستان خودمان در فارس رفتیم و با بچه‌های حزب‌الهی ستادی راه‌ انداختیم.

چه در قم و چه در آن شهرستان هیچ خبر خاصی از تبلیغات‌های روحانی و دیگر اصلاح‌طلب‌ها نبود، در آن شهرستانی که ما رفته بودیم، فعال‌ترین ستاد، ستاد جلیلی بود، بعد قالیباف و کمی هم ولایتی، غیر از این‌ها هیچ کس کاری نمی‌کرد.

وضع طوری در سکوت پیش می‌رفت که ما خیال کرده بودیم واقعا فقط ما در صحنه هستیم و بس!

اما به یکباره چند روز قبل از رأی گیری وقتی هاشمی از روحانی اعلام حمایت کرد و خاتمی تکرار کرد، یک دفعه کل منطقه پر شد از تبلیغات روحانی، همه‌جا بنفش شده بود و ما مانده بودیم، این حجم از تبلیغات را اینها به یکباره با کدام آدم و کدام ستاد ساماندهی کردند؟! ما یک ماه و اندی کار فرسایشی کرده بودیم اما آنها دو سه روز قبل از رأی گیری با ایجاد یک شک حمایت و تکرار و بعد موج تبلیغاتی، تمام فضا را مال خود کردند و ملت را همراه، خیلی‌ها که می‌خواستند رأیشان هدر نرود با موج همراه شدند و رأیشان با روحانی شد.

برای این دور هم معلوم نیست این جماعت چه سناریوهایی، برای وارد کردن شک‌های امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و موج سواری بعدش طراحی کرده‌اند!

معلوم نیست حالا ما را درگیر حاشیه و کارهای فرسایشی به این ماجرا و این شخص و... می‌کنند و بعد چطور می‌خواهند با یکی دو موج هماهنگ کل فضا را مال خود کنند؟!

به هیچ وجه فریب سکوت فضا یا حواشی فلان نماینده که گمان کرده‌ایم نماینده اصلی این جماعت است را نخوریم، نه تا دقیقه ۹۰ بلکه در وقت اضافه هم برای سناریوهای غافلگیر کننده این جماعت آماده باشیم.

 

7    تجربه هفتم: حالا که بحث از کار و تلاش برای تبیین و تقابل با موج سازی‌های این جماعت تا پایان وقت اضافه شد، وقت توجه به این هم است که در همه کارها «لا مؤثر فی الوجود الا الله» هرچه اثر هست از خداست، ممکن است آنها خیلی کارها بکنند ولی خدا نخواهد که دیگر به نتیجه برسند و همینطور برعکس شما خیلی کارها بکنید ولی خدا نخواهد اثری بکند.

گاهی زمانه زمانه شما نیست، هرچه هم می‌خواهید تلاش کنید ولی اراده الهی بر قدرت یافتن شما نیست.

👈 در روایت شریفی از امام باقر(علیه السلام) زمانه به ۳ زمان: «زَمَانُ الذِّئْبِ» زمانه گرگ، «زَمَانُ الْکَبْشِ» زمانه میش و «زَمَانَ الْمِیزَانِ» زمانه ترازو و عدالت تقسیم می‌شود و رفتار افراد در هر دوره متفاوت است.

در زمانه گرگ اگرچه موظفیم برای عدالت تلاش کنیم اما به نتیجه نخواهیم رسید، در زمانه میش مردم متمایل به عدالت می‌شوند اما اراده آن را نمی‌کنند و در زمانه میزان هم متمایل می‌شوند و هم اراده عدالت را می‌کنند.

👈 در روایت دیگری از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ‏ الدِّینَ‏ دَوْلَتَیْنِ‏ دَوْلَةَ آدَمَ‏ وَ هِیَ دَوْلَةُ اللَّهِ وَ دَوْلَةَ إِبْلِیسَ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ عَلَانِیَةً کَانَتْ دَوْلَةُ آدَمَ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ فِی السِّرِّ کَانَتْ دَوْلَةُ إِبْلِیسَ‏»

خداوند دین را دو دولت آدم و ابلیس قرار داده است و آنگاه که بخواهد به صورت آشکار عبادت شود، دولت آدم را برقرار می‌کند و آنگاه که بخواهد به صورت پنهان عبادت شود، دولت ابلیس را بر قرار می‌کند.

📌الغرض اینکه کار اصلی دست خداوند و اراده اوست و ما فقط مأمور به تکلیف و تلاش هستیم، اراده و تلاش ما جزء العلة برای اراده خداست، نه تمام العلة، بودنش لازم است اما کافی نیست.

آنچه شود بدست ما نیست پس غصه و ناراحتی از آنچه می‌شود نداشته باشیم چون بدست ما نیست، اگر قرار است بعدا غصه‌ای داشته باشیم بر کم‌کاری امروزمان است که بدست ماست و مکلف به آن هستیم.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یک دعوای فکری که سالیان دراز است، وجود دارد، این است که آیا ابتدا حاکمان اصلاح می‌شوند بعد مردم یا ابتدا مردم بعد حاکمان؟!

اصلاح از بالا به پایین است یا برعکس؟! کدام مقدم است؟!

 

اگر نسخه اول را قبول کردیم، باید تلاش کرد با تکیه‌کردن بر حداقل‌های موجود، ولو با فئة قلیلة، قدرت حاکمه را بدست گرفت، سپس با کمک کردن به حاکم صالح در اصلاح‌گری، جامعه را اصلاح کرد؛

اما اگر نسخه دوم را بپذیریم باید سالیان سال ولو ذیل حاکم ناصالح، به کارهای فرهنگی و اجتماعی، کارهای گفتمانی و... پرداخت تا بعد از یک دوره طولانی کار فرهنگی، قدرت حاکمه نیز خود به خود و به تدریج به دست طبقه صالح برسد.

 

پاسخ این پرسش در یکی از مهم‌ترین خطبه‌های نهج البلاغه (خطبه ۲۱۶‌ام) صریحا آمده است.

نسخه این خطبه که به تعبیر اهل فن، قلب نهج‌البلاغه است، دوای درمان دین برای اجتماع است.

 

در این خطبه حضرت ابتدا اهمیت نسخه خود را از نظر دین اینچنین متذکر می‌شوند:

🔻جعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ ...

🔸خداوند از حقوق خود حقوقى را بر بعض مردم نسبت به بعض دیگر واجب گرداند،

 

🔻و أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِی عَلَى الرَّعِیَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِیَّةِ عَلَى الْوَالِی

🔸و بزرگترین چیزى که از این حقوق واجب فرمود حقّ حاکم بر رعیت و حقّ رعیت بر حاکم است.

 

این ارتباط بین حاکم و مردمی که در حکومت هستند و حق این دو بر یکدیگر، بزرگترین حق طرفینی است که خداوند جعل کرده است.

هم حق حاکم اسلامی بر مردم که از او اطاعت شود و هم حق مردم بر حاکم که حاکم در رسیدگی به امور مردم کم‌کاری نکند.

 

🔻فرِیضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکُلٍّ عَلَى کُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِینِهِمْ

🔸این فریضه‏‌اى است که خداوند براى هر یک نسبت به دیگرى واجب نموده و این حقوق را موجب برقرارى الفت و ارجمندى دینشان قرار داد.

 

🔻فلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ

🔸رعیت اصلاح نشود مگر به صلاح حاکمان،

 

یعنی شما بروید هر کاری می‌خواهید بکنید، کار فرهنگی، گفتمانی زیاد اما تا وقتی یک حاکم درست بر سر کار نباشد این مردم درست نمی‌شوند.

 

🔻و لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ.

 

در این فراز بسیار مهم، متأسفانه اشتباه بزرگی رخ داده است، این اعراب‌ها که در خود نهج البلاغه نبوده بعدا دیگران اعراب گذاری کرده‌اند، اینجا اعراب زده‌اند تَصْلُحُ که ترجمه‌اش می‌شود:

🔸و حاکمان اصلاح نگردند مگر به استقامت رعیت.

 

در حالی که حاکم که امیرالمؤمنین(ع) است، نمی‌گوید که من اصلاح نمی‌شوم جز با استقامت رعیت! بلکه می‌گوید گام اول این است که حاکم صالح بر جامعه قرار گیرد تا بشود در جامعه اصلاح بوجود آورد: «فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ» حال که حاکم صالح بود، او که صالح است، اگر باز بگوییم حاکم صالح نمی‌گردد معنا نمی‌دهد، بلکه می‌گوید:

🔻و لا تُصلِح الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ.

🔸حاکم صالح نمی‌تواند اصلاح‌گری کند، جز با استقامت رعیت.

 

🔻فإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَى الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا

🔸پس زمانى که رعیت حقّ والى را ادا کرد و والى هم حقّ رعیت را رعایت نمود.

 

اینها نتیجه‌اش است:

🔻عزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ

🔸حق میان ایشان ارجمند گردد.

 

🔻و قَامَتْ‏ مَنَاهِجُ‏ الدِّینِ‏

🔸و راه‌هاى دین بر پا شود،

 

🔻و اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ

🔸و نشانه‏‌هاى عدالت اعتدال گیرد.

 

🔻و جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ

🔸و سنّت‏‌ها در مجراى خود روان شود.

 

🔻فصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ

🔸و زمان اصلاح گردد،

 

🔻و طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ

🔸و به دوام دولت امید رود،

 

🔻و یَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ.

🔸و مطامع دشمنان به یأس مبدّل گردد.

.......

📝 پی‌نوشت: اصل توجه به اشتباه در اعراب گذاری مذکور را مدیون استاد عزیز حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی صرامی هستم.

 

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری