✅ همانطور که ما آیات و روایات مختلف آخر الزمان در مورد حوادث شام، عراق، ایران و یمن و... را میخوانیم و ظهور حضرت حجت(عج) و وقوع نبرد نهایی آخرالزمان را خیلی نزدیک میبینیم، یهودیان صهیونیست و حتی مسیحیها هم سیر حوادث را یکی یکی منطبق بر اساس پیشگوییهای کتب مقدس میبینند اما فرق ما با آنها در این است که ما هرچه سیر حوادث به پیش میرود امیدوارتر میشویم و آنها مضطربتر میشوند، ما آرام و با نشاطتر میشویم و آنها مشوش و مأیوستر میشوند.
✅ از نکاتی که در کتب مقدس اشاره شده است اینکه طرف اصلی نبرد آخر الزمان که پیشگویی شکست سخت یهودیان در آن شده است، آشوریها و مراد از آنها نیز مردم سرزمین ایران است و این نبرد نیز بر سر رهبری جهان است.
🔹«در آنجا رقابت دو نیروی درگیر بر سر رهبری جهان خواهد بود، دولتهای غرب اروپا و دولت آشوری.» [۱] «فرات مرز طبیعی یهود و آشوری است.» [۲] « برای این نبرد خیل انبوه و فراوانی از فارس خارج میشوند.» [۳] «دست خداست که به وسیله آشوری فرود خواهد آمد.» [۴]
🔹«یهودیان از ترس آشوری با پیشوای رومی پیمانی میبندند.» [۵] «لشکریان آشوری به دشمن بزرگ غرب تبدیل میشوند.» [۶] «نیروهای همپیمان آشوری در ابتدا ایران و سوریه و سپس لیبی و سودان و صور(جنوب لبنان) و ملتهای شرق نزدیک و مردم اطراف دریای قزوین و دریای سیاه و اسماعیلیان و... خواهند بود.» [۷] «از یک طرف ائتلافی غربی به وجود خواهد آمد و از طرف دیگر ائتلافی شرقی و فلسطین موضوع اختلاف خواهد بود.» [۸]
🔹کتاب سقوط اسرائیل نوشته "مهدی حمدالفتلاوی" که توسط "محمد باقر ذوالقدر" در سال ۱۳۸۵ش ترجمه و چاپ شده است، از عالمانه و مستندترین کتابهایی است که در این موضوعات دیدهام. شواهد مذکور از کتب مقدس از این کتاب است:
👈[۱] تفسیر حزقیال ازفکری، ص: ۲۳۱ و تفسیر دانیال حنا، ص: ۱۹۳. [۲] تفسیر حزقیال ازفکری ص: ۳۳۶. [۳] تفسیر زکریا ازفکری، ص: ۱۰۸. [۴] تفسیر اشعیا ازحنا، ص: ۱۲۳. [۵] تفسیر دانیال از حنا، ص: ۱۹۱ و تفسیر حزقیال از فکری، ص: ۳۴۱. [۶] تفسیر دانیال از حنا، ص: ۲۶۱. [۷] تفسیر حزقیال ازفکری، ص: ۳۳۹ و تفسیر دانیال از ایرنساید، ص: ۱۳۷. [۸] تفسیر دانیال از ایرنساید ص: ۱۳۳.
✅ فردی به نام "ابی سعید عقیصا" میگوید به امام حسن مجتبی(ع) گفتم: برای چه جنگ با معاویه را کنار گذاشتید و با او صلح کردید در حالی که میدانستید حق باشماست و معاویه گمراهی یاغی است؟
حضرت پاسخ میدهند: آیا من حجت خدا بر بندگانش و امام آنها بعد از پدرم نیستم؟
روای میگوید: بله.
حضرت ادامه میدهند: آیا من همان کسی نیستم که: رسولخدا(ص) در مورد من و برادرم گفت: حسن و حسین امام هستند، چه قیام کنند و چه نکنند؟
حضرت ادامه میدهند: پس من امام هستم، چه قیام کنم امام هستم و چه قیام نکنم امام هستم.
سپس حضرت صلح خود را به صلحهای پیامبر تشبیه میکنند و میگویند: اگر من امام از جانب خداوند هستم، جایز نیست که رأی من را که صلح کنید یا جنگ، سبک بشمارید ولو حکمت رأی من برایتان پنهان باشد.
بعد از این کلام حضرت به داستان موسی(ع) و خضر(ع) و ناراحتی موسی(ع) از اقدام خضر(ع) چون حکمت کار او را نمیدانستهاست، اشاره میکنند و میگویند: شما نیز اینگونه بر من خشم گرفتهاید و بعد حکمت کار خود را توضیح میدهند.
👈(ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع؛ ج۱؛ ص: ۲۱۱)
......................................
✅ وقتی امّت امامش را تنها گذاشت اول به صلح معاویه و بعد از آن به جان و مال دادن و محرومیت شدید دوران معاویه مبتلی شد.
هرچه امت بیشتر در آزمون ولایتمداری کمگذاشت بیشتر از امامش محروم شد و مصیبتها از همهجا به او روی آورد.
✅ وقتی امت در آزمون بعد، (مسلم)نائب امامش را هم تنها گذاشت، به عاشورا و "یزید" بدتر از "معاویه" مبتلی شد.
🔰 اما در این عصر که عصر بازگشت به سوی امام است.
🔹وقتی نائب امام میگوید:
«ما مىگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم.»
امت هم میجنگد و میگوید: جنگ جنگ تا رفع فتنه از کل عالم.
🔹و وقتی فردای آن نائب امام میگوید:
«من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مىدیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى مىکنم، ...، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم»
باز هم امت به خیابانها میآیند و با راهپیمایی بیعت، از این تصمیم حمایت میکنند.
✅ این سنت خداست که نعمت خدا را هرچه بیشتر کفران کردی بیشتر نعمت از دستت میرود و هرچه هم بیشتر شکر نمودی خداوند بابهای رحمت بیشتری بر شما باز میکند.
📌سالهاست که امت بر عهد خود ایستاده است و هر فتنهای، آزمونی بر استواری او بر عهدش و برایش گامی نزدیکتر به سوی فرج بوده است.
✅ با یکی از دوستان که در ایام انتخابات لیدر بخش خوبی از طرفداران دولت بود، صحبت میکردم.
در باب فلسفه تلاشهای بسیارش در انتخابات میگفت: «من چون راز موفقیت و سربلندی این جامعه را تقویت نهادهای دموکراسی میدانم، تمام تلاشم را انجام میدهم که نهادهای مربوط به دموکراسی در مقابل نهادهای انتصابی که عامل فساد است، تقویت شود.»
علت حمایت او از روحانی بیشتر مقابله با رئیسی بود چون رئیسی را نزدیکتر به ولایتفقیه میدانست.
به عقیده او دموکراسی و تحقق اراده مردم عامل پیشرفت و استبداد و تحقق اراده یک نفر بر دیگران عامل فساد و بدبختی بود و ولایت فقیه را نیز چون برآمده از متن دموکراسی نمیدانست، مصداقی از استبداد و موجب فساد و دیکتاتوری میدانست.
به همین جهت او تلاشهای خودش را برای مبارزه و تضعیف ولایت فقیه و نهادهای مرتبط با آن و نیز تقویت دموکراسی و نهادهای مرتبط با آن میکرد.
✅ اگرچه اشکالاتی در بحثهای او داشتم منجمله اینکه: دموکراسی فعلی و غربی انعکاس اراده خالص مردم نیست و نیز ولایت فقیه نیز امری جدا از اراده مردم یا تحمیل اراده یک نفر و استبداد نیست، بلکه خیرخواهی محض و همراهی از روی عقل، محبت و طاعت الله است و...،
اما جدا از این بحثها تلاش داشتم راه موفقیت و سربلندی این جامعه را از منظر خودم نیز به نحو ایجابی توضیح دهم.
✅ به عقیدهام راه موفقیت و سربلندی این جامعه بازگشت به اسلام است، هرچه بیشتر به سوی خداوند و بندگی او برویم خدا بیشتر به سوی ما میآید و اگر خدا با فرد یا جامعهای بود آن جامعه هم در دنیا و هم در آخرت سربلند است، ولو آن جامعه پشت رود نیل نیز باشد، دریای مشکلات مقابل او شکافته میشود.
⁉️ اما سریع برای او این سوال مطرح میشد که این ادعا را داعش و یا دیگر جریانهای دینی نیز دارند و اولا شما خود حق پندار هستید و ثانیا نتیجه این ادعای بازگشت به سوی خدا و اسلام را هم دیدهایم که هرجا مطرح شده موفقیت و سربلندیای نداشتهاند.
✅ به او گفتم اینکه دست خدا با مثلا داعش یا دیگر جریانهای انحرافی اسلام نبوده و موفق نبودهاند چون نحوه بازگشتشان به سوی خدا و اسلام مشکل داشته است و اصلا اگر اینها نباشند و نسخه اصیل اسلام را نپوشانند و اجازه ظهور جلوه توحید در دنیا را بدهند، کسی در بازگشت به سوی خدا شک نمیکند.
✅ نسخه اصیل اسلام که همه اصالت آن را قبول دارند، قرآن است، مشکل داعش و اهل سنت و هر حرکت دینی که حرکت او به موفقیت و سربلندی دنیا نمیانجامد عدم عمل به نسخه قرآن برای همراهی خدا با جامعه است.
🔹نماز را در جامعه جدی گرفتید و برپا داشتید. (أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ)
🔹واجبات مالی دین مثل خمس و زکات را ادا کردید. (آتَیْتُمُ الزَّکاةَ)
🔹به اولیاء خدا ایمان آوردید و آنان را یاری کردید. (آمَنْتُمْ بِرُسُلی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ)،[۱]
🔹به یکدیگر قرض دادید، (أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً) البته این قرض نمادی از مساوات مالی در جامعه باشد.
✅ به نظر بنده راه موفقیت و سربلندی جامعه بازگشت به سوی خدا و معیت خداوند با جامعه است و خدا نیز به صورت خاص مواردی را برای معیت خود با امت ذکر کرده است که اهم تلاش ما برای موفقیت و سربلندی جامعه باید تقویت این امور باشد:
تقویت نماز، تشویق به پرداخت واجبات دینی، نصرت ولی فقیه و تلاش برای مساوات در جامعه، افزایش صبر در بعد فردی و اجتماعی و خصوصا صبر بر طریق حق (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرین) افزایش تقوای فردی و اجتماعی (ا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقین) و در یک کلمه افزایش ایمان است. (أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنین).
...................
[۱] نسخه خداند در همه زمانها عمومیت دارد و مقام رسالت خداوند محدود به زمان نزول وحی یا حضور معصوم نیست، مراد از شأن رسالت الهی همان شأن ولایت الهی است؛
در اندیشه دینی ولایت مهمترین امر و در زمانه کنونی بحث ولایت فقیه در امتداد و ذیل آن است، هر مصلح اجتماعی اگر نگاهی دینی داشته باشد، چارهای ندارد جز اینکه بحث آن را برای خود حل کرده باشد.
🔹 در زبان عربی قمهزنی را "تطبیر" گویند و این نام نیز مثل خود آن یک امر نوپدید که در کتب لغوی عرب هیچ ذکری از آن نشده است.
🔹کسانی که حکم به جواز قمه زنی میکنند عمده استدلالشان، استناد به احکام عامی چون "وجوب تعظیم شعائر" یا "استحباب جزع برای اباعبدالله" یا "مواسات با اهل بیت(علیهم السلام)" است که مخالفین قمهزنی یا تطبیق این مصداق را نمیپذیرند یا در اصل وجود آن حکم عام اشکال دارند.
🔹اما برخی از قائلین به جواز قمهزنی به برخی ادله خاص نیز برای جواز قمه زنی استدلال کردهاند که یکی از پرشمارترین این به ظاهر ادله که حتی برخی در متن فتوای خود نیز آن را آورده اند، ماجرای حضرت زینب(س) که سر خود را به محمل کوبیدهاند، است.
اما این ماجرا:
🔸اولا سند ندارد و از کتاب «نورالعین فی مشهد الحسین» مربوط به قرن پنجم است که نویسنده آن مشخص نیست، کسانی هم که قائل به مشخص بودن نویسنده آن هستند فردی شافعی مسلک را به عنوان نویسنده آن ذکر کردهاند؛
🔸ثانیا اگر هم ماجرا مستند میبود و سندی متصل و عادل میداشت، این اتصال به امام معصوم نیست که حجیت داشته باشد و این گزارش نیز دارای اشکالات متعدد و نقلهای متناقضی است، مثلا با توجه به گزارشهای مختلف که مکرر از وضعیت اهل بیت در سفر به شام نقل شده است اصلا محملی (کجاوه) وجود نداشته و حضرات را با وضعیت نامناسبی به آنجا منتقل میکنند، ثانیا با گزارشهای مبنی بر صبر حضرت زینب(س) و توصیه اباعبدالله به صبر و جزع نکردن و... تناقض دارد.
✅ اما از دلیلهای ساختگی بر جواز قمه زنی که بگذریم، قائلین بر جواز باید بتوانند، ادله مختلف دال بر حرمت قمه زنی را به نحو یقینی رد کنند، چرا که شک در حجیت هر عمل دینی، برای عدم جواز آن کافی است.
🔹 جدا از احکام ثانوی حرمت "وهن و اضرار" که از منظر احکام عمومی مطابق بر قمهزنی است و بسیار ذکر شده است، حکم حکومتی رهبری مبنی بر حرمت خصوص قمه زنی نیز از جمله ادلهای است که به علت اتفاق همه فقها بر لزوم رعایت حکم حاکم، قائلین به "جواز قمه زنی" پاسخی برای آن ندارند، جز نفی اصل و اساس حکومت و حاکمیت اسلامی موجود.
🔹 در روایتی که در باب اثبات عید فطر به واسطه حکم حاکم شرع از امام صادق(ع) آمده است، در باب لزوم رعایت حکم حاکم شرع به نحو مطلق گفته میشود که مخالفت با حکم حاکم داخل شدن در نهی الهی و هلاکت اخروی است.
سلام علیکم. چه کسی در «در اصل وجود آن حکم عام اشکال دارند»؟
پاسخ بنده👇 چند قسم کردم در وجوب تعظیم شعائر و استحباب جزع بحثی نیست ولی در استحباب مواسات ما حکم عام استحباب مواسات با اهل بیت رو قبول نداریم. اولا مواسات به معنی قراردادن چیزی که در اختیار داریم با دیگران و مساوی و برابر نگه داشتن خود با دیگری است که منظور اون افراد این نیست بلکه همراهی کردن در مصیبت و مثلا جاری کردن خون از خود و یا وارد نمودن زخم به خود برای همراهی کردن با اهل بیت(علیهم السلام) در ماجرای کربلا است. ما اصل وجود چنین حکم عامی را قبول نداریم.
انتخاباتهای ایران و آمریکا همواره دارای یک توالی مرتبط با هم بوده است. هرگاه در آمریکا دولتهای جمهوریخواه و قلدرمآب رویکار بودهاند، در ایران روح مقاومت و وحدت تقویت شده است و هرگاه دولتهای دموکرات و به ظاهر اهل مذاکره رویکار بودهاند، در ایران روح افتراق و مصالحه با آمریکا تقویت شده است.
دوراولریاست جمهوری آقای "هاشمی رفسنجانی" مصادف است با دور دوم ریاست جمهوری "بوش پدر" از حزب جمهوری خواه آمریکا که معمولا به دنبال روشهای مستقیم قلدری و تحکم هستند و دور دوم ریاست جمهوری هاشمی مصادف است با دور اول ریاست جمهوری "کلینتون" دموکرات و به اصطلاح اهل مذاکره؛
در دور دوم دولت هاشمی، به دنبال رویکار آمدن دولت دموکرات در آمریکا، در ایران نیز ساز مذاکرات و گفتگو بیشتر کوک میشود و تلاش دولت ایران برای تغییر سیاستهای خود تحت عنوان "تنش زدایی" قوت میگیرد.
البتهازابتدای انقلاب بیش از آنکه گفتمانها معیار انتخاب مردم برای قدرت حاکمه کشور باشند، اشخاص معیار بودند اما هرچه انبان مردم و انقلاب از تجربهها بیشتر پر میشد، معیار گفتمانی هم در انتخاباتها پر رنگتر میشد و این خود گامی به سوی رشد و تجربههای بزرگتر بود.
بااتمامدوردومهاشمی وقتی هنوز ۳ سال به پایان دور دوم ریاست جمهوری کلینتون دموکرات مانده است، در کنشی هماهنگ با رویکرد آمریکا و امتداد سیاست تنشزدایی دولت هاشمی، آقای خاتمی اهل مصالحه و معامله رأی میآورد.
اما هنوز عیش طرفداران مصالحه با آمریکا گرم نشده بود که در همان دولت اول آقای خاتمی، دولت اول بوش پسر "جمهوری خواه" و به ظاهر جنگطلب به قدرت میرسد.
بهقدرترسیدن جمهوریخواهها همیشه به سود مردم ایران تمام شده است چون آنها چهره بدون روتوش آمریکا را به نمایش میگذارند و چندان حوصله چانه زنی و مذاکره را ندارند، حال هرچه آقای خاتمی در دور دوم ریاست جمهوری خود ساز مذاکره و گفتگوی تمدنها را کوک میکرد، بوش پسر ایران را جزو محور شرارت میخواند. هرچه از این طرف تلاشهایی برای اصلاح روابط صورت میگرفت از آن طرف بر تحریمها افزوده میشد و کشورهای اطراف ایران یکی یکی اشغال میشدند و اعلام میشد هدف بعدی برای حمله، ایران است!
اینکه چرا با وجود روی کار آمدن بوش جمهوریخواه و جنگطلب در سال آخر دور اول ریاست جمهوری خاتمی، باز هم مجددا در دوره بوش "دولت خاتمی اهل مصالحه و معامله" به قدرت رسید، و نه دولتی که اهل مقاومت و کنشی هماهنگ با رویکرد دولت آمریکا باشد، علت خود را دارد.
چون در یک سال فرصتی برای شروع طرحهای کلان آمریکا مثل حمله به برجهای دوقلو و به راه انداختن جنگهای بعدی بر اساس آن و... برای دولت بوش وجود نداشت و این چهره دولت زورگوی آمریکا را برای مردم ما آشکار نشده بود.
همچنین به صورت کلی در کشورهایی از جنس ایران که دولتها در آن بسیار بزرگ و ذی نفوذ هستند، بسیار بعید است که دولتی ولو بسیار ضعیف هم باشد در دور دوم رأی نیاورد، چون یک بدنه چند میلیونی ثابت از نیروهایی که به صورت مستقیم درون دولت جای خود را گرفتهاند، تمام تلاش خود را برای حفظ جایگاه خود و تغییر نیافتن دولت انجام میدهند، همچنین دولتها که به علت بسیار بزرگ بودن، نقش بسیار جدی و مستقیمی در زندگی مردم دارند، نوع مدیریت اقتصادی و سیاسی را در بازههای زمانی پیشا انتخابات به نحوی انجام میدهند که با اشکال مختلف منجر به باقی ماندن آنها شود.
سالآخرریاست جمهوری خاتمی مصادف است با سال اول دور دوم بوش جمهوری خواه و جنگطلب؛
مردم ایران که رفتارهای تحکمآمیز و قلدرانه آمریکا در دوره خاتمی را خوب تجربه کرده بودند، در سال ۸۴ به گفتمانی رأی میدهند که اهل مقاومت و حفظ عزت مردم ایران باشد.
احمدینژاد به قدرت میرسد اما بعد از ۳ سال و در سال آخر دور اول ریاست جمهوری وی (۸۷) "اوبامای دموکرات" در آمریکا به قدرت میرسد.
شعارجمهوی خواهان همیشه این بوده است که میخواهیم با ایران وارد جنگ شویم و البته شرایط آن را هم نداشتهاند و همیشه مجبور شدهاند در کشورهای دیگر جنگ راه بیاندازند و البته غالبا آخرش هم ماجرا به نفع ما تمام میشود و آن منطقه به دست ما میافتد کما اینکه در عراق و سوریه رخ داد و ان شاء الله در عربستان و امارات هم رخ خواهد داد، اگر روند کنونی مانند بیتدبیری دولت اصلاحات در قضیه افغانستان با کنار رفتن طالبان از قدرت و به قدرت رسیدن مجاهدین افغانستان نباشد.
برخلافجمهوری خواهان، کار با دموکراتها همیشه سخت بوده است، چون آنها از طُرق نرم وارد میشوند و داخل ایران را به هم میریزند؛ مثل فتنه ۸۸ که در دوره اوباما پدید آمد.
خلاصه اینکه اگرچه احمدی نژاد به دلایلی کلی که در قسمت اول این متن توضیح دادم و نیز عملکرد موفقیت آمیز خود در دور اول، در دور دوم نیز رأی آورد اما در دور دوم برخلاف دور اول که سر و کار او با بوش بود کار با ابوما و خصوصا فتنه ۸۸ بسیار بر او سخت شده بود چرا که اوباما خیلی راحتتر از بوش میتوانست، علیه ایران اجماع جهانی پدید بیاورد و تحریمها را تشدید کند و کار با اوباما برای اروپاییها خیلی راحتتر از کار با بوش یا ترامپ است.
درسال۸۷اوبامابهقدرترسید و در سال ۹۲ وقتی که هنوز ۳ سال از دولت دوم اوباما باقی بود، این بار در کنشی هماهنگ با دولت دموکرات آمریکا، در ایران نیز دولت به ظاهر اهل معامله "روحانی" به قدرت رسید.
نوعسیاستهایی که آمریکا در دوره جمهوری خواهان در ایران و منطقه اجرا میکند؛ منجر به رای آوردن دولتهای اهل مقاومت در ایران میشود، چون آنها سیاستهای جنگطلبانه دارند، اتحاد مردم ایران در لزوم مقابله با آنها پدید میآید اما وقتی دموکراتها رأی میآورند، نوع سیاستهای آمریکا در دنیا و نیز داخل ایران منجر به افتراق مردم در اینکه آیا باید مقابل آمریکا ایستاد و یا مذاکره کرد میشود که نتیجه آن رای آوردن دولتهایی اهل معامله در ایران است.
همانطورکهبعدازگذشت۳سالکاربردولتخاتمی سخت شد و دولت بوش در سال ۷۹ رویکار آمد و خاتمی مجبور بود یک سال آخر دولت اول خود و چهار سال دولت دوم خود را با دولت بوش جنگطلب کنار بیاید.
همانطورکهبعدازگذشت۳سالکاربردولتاحمدی نژاد سخت شد و دولت اوباما در سال ۸۳ با دستکش مخملین و تلاش برای ضربه زدن از راه نرم رویکار آمد و با ادبیات اوباما ایجاد اجماع جهانی علیه ایران برای تشدید تحریمها تقویت شد.
همانطورنیز بعد از گذشت ۳ سال کار بر دولت روحانی سخت شد و دولت جمهوری خواه و به ظاهر جنگطلب ترامپ رویکار آمد و روحانی مجبور بود یک سال آخر دولت اول خود و سه سال آخر دولت دوم خود را با دولتی که دائما بر عهد شکنی خود افتخار میکند و همه را تحقیر و بر طبل جنگ میکوبد، کنار بیاید.
اماحالدولتروحانی و همقطارانش به انتظار نشستهاند تا ترامپ در دور دوم خود رأی نیاورد و داستان تکرار دوره رؤسای جمهور ایران و آمریکا در دور دوم نقض شود و خوب میدانند که اگر ترامپ برای بار دوم بتواند بر کُرسی قدرت بنشیند، کنش طبیعی مردم ایران وحدت برای ایستادگی و رأی دادن به دولتی با گفتمان مقاومت و حفظ عزت است.
دولتحسابهای زیادی برای رأی نیاوردن ترامپ و بازشدن دربهای سیب و گلابی باز کرده است اما تاریخ ثابت کرده است که ماهیت دولتهای جمهوریخواه و دموکرات هر دو یکی است و فقط این ظاهر و ادبیات آنهاست که متفاوت است و تا روزی که مردم ما به این نکته که شیطان از هر زبانی سخن بگوید باز همان شیطان است، باور پیدا نکنند این سیکل ادامه خواهد داشت.
❓ ذهنم متوجه این سوال
بود که تمایزهای شبکههای مختلف مجازی با یکدیگر چیست؟ با افزایش استفاده مردم از
شبکههای مجازی چه اتفاقی برای جامعه ما رخ میدهد؟ اگر ما بخواهیم در فضای مجازی
کار کنیم کدام یک ابزار متناسبتری با هویت و جنس کار ما است؟
✅ یکی از زوایای تحلیل از منظر مدل شبکهسازی حزبالله و شبکهسازی
شیطان و طاغوت است، که شبکه سازی ما شبکه حلقههای تو در تو و عرضی است و شبکه سازی
شیطان و طاغوت هرمی و طولی است.
برخی اساتید اهل فن از این
منظر شبکههای مجازی را تحلیل میکردند و مثلا میگفتند حزبالهیها در شبکههای
عرضی مثل وبلاگها موفق بودند و غیر حزبالهیها در شبکههای طولی همچون ایسنتاگرام
و تلگرام موفق بودند؛
الغرض فقط اشاره به وجود این
منظر بود اما بحث بنده تحلیل شبکههای مجازی از منظری دیگر است، اگرچه از نظر نتیجه
یکسان باشد.
✅ تفاوت اساسی که در نسبتگیری جریان حزبالهی و جریان طاغوت با مردم
وجود دارد، جهت سوق دادن مردم به سمت کلیات و جزئیات است و در گذشته در یکی از
نوشتههایم به تحلیل این بحث از زاویه عوالم وجود پرداختم.👇
✅ جریان طاغوت دائما افراد را کوچک و کوچکتر میکند، اما چطور؟ با
محدود کردن آنها به امور جزئی و جزئیتر، حال این امر جزئی فلان سلبرتی خواننده یا
بازیگر باشد یا فلان ورزش فوتبال و...
بر خلاف جریان حزب الله که
دائما ما را دعوت به اندیشه کلان در مورد امورات دنیا و ... میکند، جریان طاغوت
دائما چشم ما را از تحلیل کلان به تحلیلها و اتفاقات جزئی محدود میکند.
✅ وقتی از این منظر به مسأله نگاه کنیم، متوجه میشویم که "اینستاگرام" ولو هم به ترویج مسائل شهوانی و... نمیپرداخت، قویترین رسانه برای جریان طاغوت
بود.
✅ در دستگاه طاغوت دائما جنود جهل تقویت میشوند و در دستگاه حق
دائما جنود عقل تقویت میشوند. بحث جنود عقل و جهل را حضرت امام در شرح حدیث جنود
عقل و جهل مفصلا توضیح دادهاند. از جمله جنود اصلی جهل "عجله و شتابزدگی"
است که در رسانههای طاغوت دایما تقویت میشود، سرعت انتقال خبر اولین حرف را میزند و فرصت برای انتقال مفاهیم و فهم وجود ندارد و انسانها برای شنیدن یا بررسی هر
خبر چند لحظه بیشتر فرصت ندارند. رسانههای طاغوتی عملا انسانها را به حماقت که
از جنود جهل است میکشانند.
اما تمرکز جریان حزبالله در
انتقال مفاهیم با صبر و حوصله بیشتر برای حاصل شدن فهم به عنوان یکی از جنود عقل
است، مثلا در جریان حزبالله کتاب نقشی اساسی دارد و رسانههایی چون وبلاگ بسیار
کارآمدتر هستند.
✅ در نگاه دینی انسانها دائما دعوت میشوند که کلان بنگرند و تحلیل
کنند و سهم خود را در آبادانی دنیا از منظر اصلاح کلان پیدا کنند، چرا که مراتب
عالم از کل به جزء است و اگر کل اصلاح شود جزء نیز اصلاح میشود اما در نگاه طاغوت
دائما به هر بهانهای شما را از توجه به کل، به توجه به جزء معطوف میکنند و حتی
وقتی بحث از اصلاح گری و عدالت خواهی میشود نیز شما را به جزءها محدود میکنند
حالا این جزء مبارزه با بهائیت یا انحرافات جوانان در قبل از انقلاب عوض مبارزه با
شاه و رأس طاغوت باشد یا مبارزه با این ویلاسازی و آن مورد جزئی در بعد از انقلاب، در حالی که ظرفیت مهم و عظیمی از قانون سازی و گفتمان سازی به برکت انقلاب
فراهم شده، باشد!
✅ این جهتگیری را در امور مختلف میتوان تطبیق داد، مثلا:
🔹در بحث اندیشه دینی و علم کلام گفته میشود، توحید پایه
و اساس همه عقاید دیگر است و اگر این اندیشه کلی و اساسی بسیار خوب فهم شود بقیه
اعتقادات درست فهم میشود اما اگر آن را رها کنیم و از امور جزئی شروع کنیم هرگز
نمیتوانیم به نتیجه برسیم.
🔹در بعد سیاسی مثلا یک جریان دعوا را میبرد روی اینکه
ترامپ بد است نه آمریکا و دعوا را جزئی میکند اما جریان دیگر دعوا را به سمت کلی
سوق میدهد و میگوید نه این آمریکا است که شیطان بزرگ است و اصلا دعوا هم آمریکا
نیست دعوا استکبار و محوریت آن است.
🔹 یا در بعد سیاست داخلی مثلا یک جریان دعوا را جزئی میکند و میگوید فلان
آقای وزیر خارجه یا رئیس جمهور نا کارآمد است و باید عوض شود اما یک جریان دعوا را
کلی میکند و میگوید نه اینها معتمدترین و خوبترینهای گفتمان شما هستند و این
گفتمان شماست که ناکارآمد است.
سلام کاکو استفاده کردم اما بنظرم اسلام امور کلی و جزئی رو با هم داره و به نفع کلی از جزئی نمی گذره و بالعکس این ترجیح امور کلی به امور جزئی از ذهن فلسفی حوزوی منشأ داره چرا که فلسفه ی ما هنوز نتوانسته خودش را در متن حیات زنده جامعه بکشاند و اما غرب فلسفه اش رو به متن جامعه تبدیل کرده حال چون ما نتوانستیم این کار را بکنیم اولویت دادن کلی به جزئی فکر نمی کنم دقیق باشد
امروز ما نیاز به یک نظام فکری جامع از کل تا جزء داریم که جز و کل ما را درست ترسیم کنه
نظر خودم راجع به اینستا اینه که اتفاقا اینستا به یک معنا کل نگره چون ساحت متن تصویر صوت را هم زمان درگیر میکنه
پاسخ بنده به نظر دوست عزیزم:👇
سلام کاکو چیزی که در این متن تلاش داشتم نشون بدهم گذشتن از جزء به نفع کل یا نپرداختن به جزئیات و یا جدا بودن جزئیات وکلیات نیست،
بلکه جزئات انعکاس کلیات و در امتداد آن است، حرف من سوق دهی دو جریان در دو جهت مختلف هست.
در نگاه آسمانی اگر شما کلان رو نبینی و نفهمی هر چقدر به جزئیات بپردازی بدتر گمراه میشوی، وقتی باید رفت سراغ جزئیات که کلیات را خوب فهمیده باشیم و حل کرده باشیم. این به معنای کنار گذاشتن جزئیات به نفع کلیات نیست بلکه به معنی اولویت فهم و حل کلیات بر جزئیات است.
ذهن فلسفی حوزوی هست که قراره امتداد پیدا کنه در امور عینی خودش رو تطبیق بده و غرب هم به تعبیر شما همین کار رو کرده و در اینجا هم بنده سعی کردم از یک ذهن فلسفی به امتداد عینی و خارجی بیاندیشم. اگر بدون ذهن فلسفی برویم سر وقت پدیدههای مختلف، اساسا آنها رو درست فهم نمیکنیم.
همون امامی که همه قبولش داریم میفرمایند: اقل مراتب سعادت این است که انسان لااقل یک دور فلسفه بداند و توضیح میدهند که تا مراتب مختلف عالم رو نشناسیم درست نمیتونیم در اونها سیر کنیم. همون امام در آخر عمرشون گورباچف رو دعوت میکنند برای شناخت انقلاب اسلامی متون فلسفی ما رو بفهمند و بخونند.
نظام فکری که از کل شروع میشود با ذهن فلسفی حوزوی حاصل میشود.
در مورد اینستا هم این یک حسن هست که ساحت متن و تصویر و صوت رو درگیر میکنه اما این حسن در جهت جزئی نمودن گزارهها و عدم فهم مسائل کلان بکار گرفته شده، یعنی ابزاری قدرتمند شده برای پرداختن هرچه بیشتر به جزئیات و این را اگر در جهت گیری کلی طاغوت در به اشتباه انداختن مردم به وسیله نپرداختن به کلیات و مسائل کلان و محدود کردن به جزئیات ببینیم کار کرد اینستا در دستگاه رسانه طاغوت آشکارتر میگردد.
دریافت عنوان: مدیریت اذهان در آمریکا حجم: 12.6 مگابایت
✅ از مهمترین سرفصلهای
مکتب امام، "قیام لِلّه" است که از عمده نقدهای حضرت امام به جریانات سیاسی
گرفته تا هویت اصلی شکل دهنده مبارزات خودشان و... همه ذیل آن بحث میشود.
✅ یکی از پرسشهایی که ذیل این عنوان مطرح میشود اینکه: «برای قیام
لِلّه چه لوازم مادی نیاز داریم؟»
آنچه مسلم است بنا به آیات
قرآن و جملات حضرت امام برای قیام لِلّه به یک معنا هیچ مقدمه مادی نیاز نیست، به
عنوان مثال در قرآن در مورد قتال و مبارزه مستقیم با کفار که از سختترین حالات قیام
لِلّه است، خداوند خطاب به پیامبر دستور میدهد:
🔹خداوند به پیامبر(ص) به تنهایی سفارش میکند که وارد
صحنه نبرد با کفار شود و به ایشان میگوید تو تنها مسئول خود هستی البته مؤمنان را
نیز تشویق کن و به خداوند امید داشته باش که در هر صورت چه مومنین تو را همراهی
کنند و چه نکنند، خداوند نیروی کافران را کفایت کند...
✅ اگر خدا بخواهد برای دستور به قیام لِلّه وعده قطعی پیروزی دهد، این
دیگر نمیشود قیام لِلّه، نمیشود حرکت برای خدا، بلکه میشود دو دوتا چهارتای ریاضی
که افراد چون میدانند پیروز میشوند وارد صحنه میشوند اما وقتی خدا میگوید امید
داشته باشید، یعنی بدانید اگر مصلحت شما بدانم به سهولت شما را به پیروزی میرسانم
اما شما برای انجام تکلیف وارد صحنه شوید.
✅ حضرت امام(ره) در سخنان خود مکررا تکلیف به قیام لله را به صورت
مطلق از وجود یا عدم وجود شرایط مادی ذکر میکنند:
👈«خدا واعظ، ملت مُتَّعِظ. من فقط یک موعظه- بیشتر از یک
موعظه ندارم. «إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» اینکه براى
خدا قیام کنید؛ وقتى که دیدید که دین خدا در معرض خطر است، براى خدا قیام کنید.
امیر المؤمنین(ع) مىدید که دین خدا در خطر است، معاویه دارد وارونه مىکند دین
خدا را، براى خدا قیام کرد. سید الشهدا(ع) هم همین طور براى خدا قیام کرد. هر وقت
دیدید- این یک مطلبى است که براى یک وقت نیست؛ موعظه خدا همیشگى است- هر وقت دیدید
که بر ضد اسلام، بر ضد رژیم انسانى- اسلامى- الهى خواستند که قیام کنند، خواستند
وارونه کنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام اسلام را بکوبند، اینجا للَّه باید قیام
کرد. و نترسید از اینکه شاید نتوانیم، شاید شکست بخوریم؛ شکست تویش نیست.
من در پاریس که بودم بعضى
خیراندیشها مىگفتند که نمىشود دیگر! وقتى که نمىشود باید چه کرد؟ گفتم ما
تکلیف شرعى داریم عمل مىکنیم و مقید به این نیستیم که پیش ببریم. براى اینکه آن
را ما نمىدانیم، قدرتش را هم الآن نداریم اما تکلیف داریم. ما تکلیف شرعى خودمان
را عمل مىکنیم. من این طور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم. اگر پیش بردیم،
هم به تکلیف شرعى عمل کردهایم هم رسیدهایم به مقصد. اگر پیش نبردیم، به تکلیف
شرعىمان عمل کردهایم.» صحیفه امام ؛ ج ۸؛ ص: ۱۰
✅ اما این عدم مقید شدن قیام لِلّه به وجود مقدمات مادی، به معنای
انتحار و کنار نهادن عقل نیست، بلکه به معنای این است که قیام لله را با هرآنچه
موجود است بایست شروع کرد و به دنبال ایجاد هرآنچه نیاز است نیز بود.
مثلا:
🔹در زمان جنگ در سپاه این روحیه وجود داشت که میگفت ما
مکلف به دفاع از کشور هستیم و با هرآنچه ظرفیت موجود است وارد صحنه میشویم اما
رفته رفته آنچه نیاز داریم را نیز تهیه میکنیم.
🔹نمونه بسیار محسوسی از این مطلب، ماجرای ساخت مسجد امیرالمؤمنین(ع)
در مستند عابدان کهنز است که پیشنهاد میکنم آن را حتما ببینید، قسمتی از این
مستند حکایت ساخت مسجدی بسیار عظیم و بزرگ است که با دستان واقعا خالی شروع میشود
اما هرآنچه برای ساخت است را اندک اندک تهیه میکنند؛
📌آنچه مهم است اینکه برای قیام لِلّه معطل نکنیم و برای
ادای تکلیف کار را آغاز نماییم، بقیه با خداست...
✅ از جمله موارد دیگری که رهبری نیز به زنده بودن و فعالیت باند "مهدی هاشمی" اشاره کرده بودند، مربوط به قضایای اردیبهشت ۱۳۷۷ در نجفآباد و آشوبهای این شهر بود.
رهبری به همین مناسبت در پیام خود به مردم اصفهان، از باند مهدی هاشمی و همکاری آنها با منافقین، آمریکاییها و صهیونیستها نام بردند:
👈 «اکنون چندى است دستگاه استکبار آمریکا و عوامل صهیونیست آنان با این گمان باطل که ملّت ایران از اسلام و هدفهاى امام کبیر خود روى برگردانده، به توطئههائى دست زده و عوامل خود را در همه جا فعال کرده است. در استان اصفهان بقایاى منافقین و باند تبهکار "مهدى هاشمى" معدوم به فعالیتهاى اسرائیلپسند روى آوردهاند و با اغفال برخى سادهدلان، موجب آزار و مزاحمت براى مردم عزیز و شریف نجفآباد که اخلاص و فداکارى آنان زبانزد همه است شدهاند و براى دوستان آمریکائى و صهیونیست خود خوراک تبلیغاتى فراهم مىکنند. شما مردم قهرمان اصفهان بخصوص فرزندان عزیز بسیجىام و سایر جوانان متعهد و آگاه اجازه ندهید بقایاى آن باند روسیاه که دل امام عزیز را خون کردند، بار دیگر مجال فتنهگرى پیدا کنند. و مىدانم که اجازه نخواهید داد.»[۱]
✅ اما خطر نفوذ باند "مهدی هاشمی" و مرتبطین آمریکاییها همان تذکری بود که حضرت امام سالها قبل، در آخرین اتمام حجت خود با منتظری قبل از نامه عزل او، یعنی در ۲ فروردین ۱۳۶۸ به آن اشاره کرده بودند:
👈 «امروز غرب و شرق به خوبى مىدانند که تنها نیرویى که مىتواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آنها در این ده سال انقلاب اسلامى ایران ضربات سختى از اسلام خوردهاند و تصمیم گرفتهاند که به هر وسیله ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدى است نابود کنند. اگر بتوانند با نیروى نظامى، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملى خویش و اگر هیچ کدام از اینها نشد، ایادى خودفروخته خود از منافقین و لیبرالها و بىدینها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ مىدهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهاندیشان موجّه مىزنند. من بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبهاى که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستى من در درستى راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب اللَّه اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهورى اسلامى است. ما باید مدافع افرادى باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانى باشیم که پروندههاى همکارى آنان با امریکا از لانه جاسوسى بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانى که از منافقین و لیبرالها دفاع مىکنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهى ندارند.» [۲]
✅ در اسناد لانه جاسوسی در یکی از گزارشات مأموران سفارت آمریکا ذکر شده است:
👈 «کارمند سیاسی سفارت و کارمند اعزامی وزارت خارجه در ۲۵ اکتبر به مدت ۴۵ دقیقه با آیتالله حسینعلی منتظری در دفتر وی در مجلس خبرگان ملاقات کردند. {...} منتظری در پاسخ دوستانه و صمیمی برخورد میکرد. او گفت کارتر رئیس جممهور آمریکا را بسیار تحسین میکند...» در ادامه آمده است: « با توجه به این ملاقات کوتاه مدت ما چنین احساس میکنیم که وی یک متفکر سیاسی متبحر نبوده و اکثر مطالبی که به وی استناد میشود یا برایش نوشته شده یا توسط دیگران در دهانش گذاشتهاند. مترجم وی در طول این ملاقات یک روحانی جوان با انگلیسی خوب بود و در مواردی توصیههایی به وی میکرد تا بر آنها تأکید نماید.» [۳]
............................
📝 ارجاعات:👇
[۱] قسمتی از پیام امام خامنهای به مردم اصفهان، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۷
[۲] قسمتی از پیام امام خمینی(ره) به مهاجرین جنگ تحمیلی، صحیفه امام؛ ج ۲۱؛ ص: ۳۲۶.
[۳] پسندیده، محمد اسماعیل، تحلیل موضوعی اسناد لانه جاسوسی، بولتن بررسی اجمالی اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا، ۱۳۸۴، ص: ۱۹-۲۰.
✅ چندی پیش آقای عراقچی در امتداد سیاستهای منفعلانه دولت در مقابل غرب در برنامه تلوزیونی، بحث بیرون کردن افغانیهای درون کشور را مطرح کرد.
🔹 سیاستی که دقیقا در جهت عکس فرهنگ اسلامی و ملی ما و حتی منافع سیاسی و اقتصادی ما است.
🔹 سیاستی که در موقعیتی مشابه در زمان جنگ حضرت امام(ره) متفاوت از آن عمل نمودند.
✅ محمد جواد لاریجانی عضو تیم سه نفره نماینده امام خمینی در سفر به شوروی برای ارسال نامه معروف حضرت امام به گورباچوف، در مورد سفری به شوروی قبل از به قدرت رسیدن گورباچف، نقل میکند:
🔸شوروی مرتکب دو خطای بزرگ شد؛ حمله به افغانستان و تجهیز عراق طی دوره جنگ تحمیلی با ایران.
🔸شوروی کاملا با سخاوت تسلیحات عراق را تامین می کرد. امام با وجود تمامی این مسایل، استراتژی روابط با مسکو پس از سقوط مارکسیسم را طراحی کردند و تاکید داشتند که ما حاضریم روابط را از صفر بسازیم. البته خاطرهای نیز از طرز برخورد امام با این خطاهای شوروی دارم.
🔸وقتی روسها به افغانستان حمله کردند، امام سفیر شوروی در تهران را خواستند و گفتند چرا حمله کردید، شما در آنجا شکست میخورید و با خفت بیرون میروید. سفیر شوروی در کتابی که سالها بعد نوشت، به این دیدار اشاره کرده و گفته که خیلی عصبانی شده بود، سابقه نداشت کسی با کشور با ابهتی مثل اتحاد جماهیر شوروی اینگونه حرف بزند.
🔸این دیدار گذشت و آثار شکست در میان روسها نمایان شد. سپاه گزارشی به امام داد مبنی بر اینکه شوروی به عراق برای هدف قرار دادن تهران اسلحه داده است. در آن زمان "گرومیکو" که ۳۰ سال وزیر خارجه بود، شده بود رئیس جمهور شوروی. من در سفر به مسکو با "گرومیکو "دیدار کردم. تا نشستیم او شروع کرد به نصیحت کردن که جنگ با عراق را تمام کنید و ما هم در پاسخ گفتیم شما چرا به افغانستان حمله کردید؟ گفت: "تو سن نوه من هستی، من را نصیحت میکنی؟" گفت: "با هم روراست صحبت کنیم، ما در افغانستان شکست خوردیم، شما به مجاهدین کمک کردید، آنها هم ما را می کشند، ما هم به عراقیها کمک کردیم. اگر به ما کمک کنید خروج آبرومندانهای از افغانستان داشته باشیم، ما هم در قضیه عراق به شما کمک می کنیم."
🔸تقاضای "گرومیکو" این بود که حکومت کمونیستی افغانستان را به رسمیت بشناسیم؛ امام در جلسه روسای ۳ قوه در منزل حاج احمد آقا فرموده بودند: در کاری که به نفع مردم افغانستان نباشد، وارد نشوید، بر همین اساس این پیشنهاد روسها را نپذیرفتیم.
🔸اما به احمد شاه مسعود و مجاهدین پیام روسها را انتقال دادیم.
✅ کسانی
که مدعی یک دین غیرسیاسی هستند، معنای سیاست مد نظر ما را متوجه نشدهاند، گمان میکنند
منظور از سیاست لابیبازی و... است؛
✅ اما منظور ما از سیاست و دین سیاسی امری جز رفتار موحدانه در عرصه
اجتماعی و امور بینالملل نیست و با این معنا نه تنها دین را سیاسی میدانیم بلکه
میگویم دین یعنی همان سیاست.
✅ خداوند در آیه "۲ سوره مبارکه اسراء" یک رفتار غیر موحدانه در حوزه سیاسی اجتماعی را معادل نفی تمام شریعت، اظهار میکند و آن "اتخاذ
وکیلی غیر از الله" در امور مختلف زندگی است.
✅علامه طباطبایی در تفسیر المیزان توضیحات بسیار خوبی از این آیه میآورند
که به شرح زیر است:
🔹 «کلمه" کتاب" در بسیارى از موارد در قرآن کریم بر مجموع شرایعى
که بر مردمى واجب شده، و در آنچه از عقاید و اعمال اختلاف داشتهاند داورى میکرده،
اطلاق شده است، و اطلاقش بر این معنا خود دلیل بر این است که کتاب مشتمل بر وظایفى
اعتقادى و عملى است که باید به آن معتقد شده و عمل کنند، و بعید نیست که به خاطر
همین جهت فرموده: "ما کتاب را براى موسى فرستادیم" و نفرمود:
"تورات را فرستادیم" تا بفهماند که کتاب نامبرده مشتمل بر شرایطى است که
اخذ و عمل به آنها بر آنان فرض و واجب است.
🔹 و از همین جا روشن مىشود که جمله: "وَ جَعَلْناهُ هُدىً
لِبَنِی إِسْرائِیلَ" به منزله تفسیر براى فرستادن کتاب است و هدایت بودن آن
همین است که شرایع پروردگارشان را برایشان بیان میکند، شرایعى که اگر به آنها
معتقد شوند و عمل کنند به سوى حق راه مییابند و به سعادت دو سرا نائل میگردند.
🔹 و کلمه: "ان" در جمله: "أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ
دُونِی وَکِیلًا" تفسیریه است و مدخول ان، محصل همه آن معارفى است که کتاب
هدایتشان مشتمل بر آنست.
پس
برگشت معناى آیه به این است که محصل آن معارفى که کتاب بیانش میکند و ایشان را به
آن راهنمایى مىنماید این است که ایشان را از شرک به خدا نهى مىکند، و از اینکه
چیزى غیر خدا را وکیل خود بگیرند زنهار میدهد؛
🔹 و بنا بر این جمله: "أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلًا"
تفسیر جمله: "وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِی إِسْرائِیلَ" خواهد بود، البته
این در صورتیست که ضمیر در جمله:" لا تتخذوا" به بنى اسرائیل برگردد، هم
چنان که ظاهر هم همین است، و اما اگر احتمال دهیم که به موسى و بنى اسرائیل هر دو
برگردد در این صورت تفسیر همه جملات قبل، خواهد بود.
🔹 و اما چرا وکیل گرفتن غیر خدا شرک است؟ جهتش این است که وکیل آن کسى
است که شؤون ضرورى موکل خود را اصلاح نموده و به برآورده کردن حوائجش اقدام نماید،
و چنین کسى غیر از خداى سبحان نمیتواند باشد، پس اگر کسى غیر او پروردگارى اتخاذ
کند در حقیقت غیر خدا را وکیل اتخاذ نموده است.»