✅ تهدید ابن زیاد این بار هم کارگر شد و راز طوعه آشکار، صبح هنگام هفتاد نفر برای دستگیری مسلم به سمت خانه طوعه روان شدند. مسلم صداى پاى اسبان و سروصداى مردم را شنید و فهمید که براى دستگیرى او آمدهاند. تا خود را آماده کرد آنان وارد خانه شده بودند اما هنوز دیر نشده بود؛ شمشیر خود را کشید و به آنان حمله کرد و آنها را از خانه بیرون کرد، بار دیگر وارد خانه شدند، باز به آنها حمله کرد اما این بار ضربهای خورد که لب بالا و پایین او شکافت و دو دندانش شکست، اما با این حال همچنان با آنان جنگید تا اینکه دیدند با جنگ تن به تن نمیشود او را دستگیر کرد.
✅ ابن زیاد مسلم را زنده خواسته بود، به پشتبام رفتند و به مسلم سنگ زدند و نیهای آتش زده را بر سر او ریختند تا اینکه مسلم ناچار شد از خانه خارج شود، آنجا توانستند او را محاصره کنند و مسلم دیگر کاری نمیتوانست بکند و توانش به تحلیل رفته بود. کسی جرأت نزدیک شدن برای دستگیری او را نداشت. به او امان دادند اما همچنان مبارز میطلبید و میگفت میخواهم جوانمردانه از دنیا بروم.
✅ مسلم میدانست به امان این جماعت امیدی نیست و اسارتش مساوی با قتل او در دست دشمن است. اما باز زبانهای چرب و نرم باز شده بود: نه مسلم! چنین نیست، همه مردم دلاورى و شجاعت تو را قبول دارند و به حیله و نیرنگ دستگیر نمىشوى، این قدر بدون دلیل احساس نا آرامى مکن، چون پسر عموهاى تو ترا نمىکشند و زیانى به تو نمىرسانند.
✅ همه کسانی که آنجا بودند به مسلم امان دادند و مسلم تسلیم شد. مرکبی آوردند و مسلم را بر آن سوار کردند و دور مسلم را گرفتند و شمشیر او را ستاندند. اینجا بود که مسلم شروع به گریستن کرد و گفت حیله شما مشخص شد. پسر اشعث که فرمانده نیروهای ابن زیاد بود گفت: آرزو دارم از این پیشآمد به تو آسیبی نرسد.
✅ شخصی مسلم را بابت گریهاش مسخره کرد اما جواب شنید:
به خدا قسم من براى خودم گریه نمىکنم و از کشته شدن ترسى ندارم و با اینکه به اندازه یک چشم بهم زدن به مرگ راضى نیستم، گریه من براى خانوادهام است که به سوى شما مىآیند، گریه من براى حسین و خانواده اوست.
📌ادامه دارد...
📝 پینوشت:
🔻 نکته اول اینکه در جنگ پیش و بیش از آنکه باید امکانات و قدرت نظامی طرف مقابل را بشناسیم، باید نوع فکر کردن او را بشناسیم. نوع فکر کردنی که تاکتیکهای جنگی او را هم مشخص میکند، مثلا وقتی با جبهة النصرة در حال جنگ هستی اگر بر او فشار بیاوری و یک راه فرار برایش باز نگهداری او به سرعت عقب نشینی میکند اما وقتی با داعش طرف هستی او به این راحتیها اهل فرار نیست، پیروزی بر او هم بسیار سختتر از مثل جبهة النصرة است، چون در نگاه خودش ولو به اشتباه برای چیزی بالاتر از دنیا میجنگد.
در یک برنامه تلوزیونی نادر طالب زاده به عنوان مجری و مسعود ده نمکی مخاطبش بود، نادر کتاب قطوری زیر دستش بود و وسط برنامه از دهنمکی پرسید میدانی این کتاب چیست؟ گفت نه! کتاب زندگی نامه دهنمکی بود! خود ده نمکی تعجب کرده بود که چرا آنها زندگی او را به این دقت کار کردهاند؟! نادر توضیح داد آنها برای اینکه بتوانند نوع فکر و تصمیمگیری طیفهای مختلف را پیش بینی کنند یک نفر شاخص هر طیفی را انتخاب میکنند و اینگونه روی او کار میکنند و شما هم نماینده یک طیف از نیروهای حزبالهی ایران هستی.
🔻 نکته دوم اینکه در هنگام نبرد اهل نفاق همیشه تبلیغ میکنند که برای نبرد واقع نگر باشید، امکانات خود را با دشمن بسنجید و غیر مستقیم میگویند: تسلیم او شوید چون نسبتی بین امکانات و نفرات شما و دشمن نیست، منافق چون عملا خدا و نصرت او را جزئی از واقعیت نمیداند، در واقعنگریاش زود کم میآورد و میترسد، او چون پایان دنیایش را پایان کار میبیند، زود به انتهای مسیر میرسد.
📌جمعبندی هم اینکه اگر اطرافیان مسلم، فکر ابن زیاد و یارانش را خوب شناخته بودند، میدانستند مقاومت آنها بسیار شکننده است، به وعدههای ابن زیاد امید نمیبستند و اگر خدا را واقعا باور داشتند خوف لشکر نیامده شام، شمشیرهایشان را غلاف نمیکرد.
🔰 قسمتهای قبل.👇
اتمام حجت سلیمان بن صرد با شیعیان کوفه...
نفوذ در دربار یزید و نفوذ در حامیان مسلم...
اعتماد به تضمین ابن زیاد و فرستادگانش...
فردا لشگر شام خواهد آمد...
روح جمعی شیعیان کوفه...
.......
- ۰۰/۰۶/۰۶