شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۶۶ مطلب با موضوع «تاریخ» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

🔰 پس از افشای کودتای نوژه در بازجویی‌ها نام‌هایی از برخی روحانیون که با کودتاچی‌ها همکاری داشته‌اند، برده می‌شود اما در آن زمان حضرت امام، اجازه پخش این بخش از اعترافات و منتشر شدن نام روحانیون ذکر شده را نمی‌دهند. از میان آن روحانیون مهم‌ترین شخص آقای شریعتمداری بود که نزدیک به دو سال بعد در ماجرای کودتای قطب‌زاده، مجددا همکاری وی در کودتا مشخص شد و خود شریعتمداری نیز اعتراف نمود که از کودتا و همکاری اطرافیانش در کودتا اطلاع داشته و همچنین کمک‌های مالی بزرگی به همان اطرافیان در همان زمان‌ کرده است.

اینبار این اعترافات او از تلوزیون پخش می‌شود.

🔰 نکته قابل تأم دیگر روحانیون سرشناسی بودند که در خلال اعترافات کودتای نوژه از آنها نیز اسم برده شده بود.

🎙 تیمسار محققی از عوامل اصلی کودتای نوژه در اعترافات خود در مورد نقش آنها در کودتای نوژه می‌گوید:

🔻من مدت ها بود از این آقا می پرسیدم، (از کسی که مسئول رده بالاتر ایشان بوده است) ... هی توی آن جلسه که آخر شما می‌گویید آدم نمی‌میرد، آدم بیرون نمی‌آید، ... از کجا مطمئن بدانم که کسی بیرون نمی‌آید؟ آمدیم ریختند و ده هزار نفر، شد بیست هزار نفر، شد سی هزار نفر، آن وقت کی؟ چطوری؟ شما که آدم ندارید جلوی اینها را بگیرد و از من هم بخواهید، به این‌ها تیراندازی نخواهم کرد. [۱]

🔻 این آقا به ما گفتند که: «وقتی که امام دیگر وجود نداشته باشد، یکی جای امام می‌نشیند، آن شخصی که جای امام می‌نشیند، از رادیو تلویزیون صحبت خواهد کرد و مطالبی را که امام تا امروز گفته است، او فتوا می‌دهد که غلط است.» ما خواستیم یک مقداری بیشتر در این مورد بگوید، گفت: «از آقایون روحانیون، ۴ نفر هستند که این چهار نفر ... بلافاصله از رادیو و تلویزیون برای ملت صحبت خواهند کرد و فتوا خواهند داد که مطالبی که امام گفته است، واقعیت ندارد و ملت را می‌نشانند سر جای خودشان.»

🔻 آن وقت من خیالم راحت شد که اینها هر چه که می‌گویند درست می‌گویند، یعنی به عبارت دیگر آن وقت من فهمیدم که واقعا آدم کشته نخواهد شد....

🔻قاضی: نام آن چهار نفر را ممکن است ببرید؟

ج: نام آن چهار نفر را آیت‌الله شریعتمداری، آیت‌الله(ر)، آیت‌الله (ق)، آیت‌الله (ز) [۲]

قاضی: همان آقای(ر)که قم هستند؟

ج : نمی‌دانم آقا! من فقط اسمش را می‌دانم...

🔻 قاضی: بعضی از آقایان دیگر می‌گویند یک منزلی هم برای آقای شریعتمداری در نظر گرفته شده بود. شما اطلاعی از این جریان ندارید؟

ج: من شنیدم که برای آقای شریعتمداری ۲ عدد باغ اجاره کرده بودند.[۳]

...

📙منبع: ری‌شهری، محمدمحمدی، خاطره‌ها (ج اول)، چ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص: ۳۸۵-۳۸۶.

...

📝 پی نوشت:

👈 [۱] با توجه به متن کامل صحبت‌ها، ایشان می‌داند محکوم به اعدام است و به خیلی از جرم‌های دیگر خود هم اعتراف می‌کند که احتمال عفو نسبت به وی را منتفی می‌کند و ظاهر روند اعترافات درون دادگاه حاکی است که ایشان داعی بر کذب ندارد.

آقای ری شهری در ادامه می گویند:

«هر چند اظهارات یک مجرم بدون قرینه ای که صدق او را تأیید کند، چیزی را اثبات نمی نماید؛ ولی اگر گفته ی وی، همراه با قرینه باشد لااقل تا حدودی می توان به واقع پی برد و در رابطه با اظهارات تیمسار محققی در جلسه ی دوم محاکمه، قرائنی وجود دارد که فی الجمله او را تأیید می کند. از جمله، اعتراف آقای رکنی و سایر کسانی است که بدون این که از اظهارات یکدیگر در این رابطه، کوچکترین اطلاعی داشته باشند، مطالبی را مطرح کرده اند.» همان، ص ۳۸۸.

👈 [۲] بقیه اسامی را در متن کتاب فقط با کد می‌آورد اما در دادگاه اسم آنها برده شده است.

👈 [۳] در روایت معروف منسوب به امام حسن عسکری (ع) که: «فَأَمَّا مَنْ‏ کَانَ‏ مِنَ‏ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ.» پس از اینکه می‌گوید از میان فقها آنان که مراقب نفس خود و حافظ دین خود است و با هوایش مخالفت می‌کند و فرمان خدا را اطاعت می‌کند، بر مردم لازم است تقلید از آنها؛ تذکری می‌دهد که معمولا ذکر نمی شود: «وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا [فِی‏] بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعِهِمْ.» چنین نیست که هرکس عمامه بر سر گذاشت و حتی سال‌ها درس خواند و استاد حوزه بود، از او بشود تقلید کرد. بلکه فقط بعضی از فقهای شیعه هستند که جایز است به آنها مراجعه شود.

متأسفانه معمولا جریان‌های سیاسی، روشنفکری و... عمامه به سرهایی را پیدا می‌کنند که حرف مطلوب آنها را می‌زنند و بعد برای توجیه نفسشان از آنها تقلید می‌کنند. کسانی که حتی فقیه هم نیستند چه برسد به «صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ.»

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در قسمت قبل اشاره کردم که در ارائه سیره «ولیِ خدا» همه‌اش خدا دیده می‌شود و درس توحید است و اگر این خدایش را حذف کنیم و نبینیم، آنچه می‌ماند بسیار غیرعقلائی و بی‌معنا است.

اگر قرار باشد مروری کنیم بر عملکرد حضرت امام و آقا از آغازش پر است از کارهایی که عقل محدود دنیایی عقلاء در آن‌ها وا می‌ماند. عقل دنیایی به اصطلاح خودش روی زمین صحبت می‌کند، عینی و محسوس صحبت می‌کند و کاری به آسمان ندارد اما عقل «ولیِ خدا» بیش از این که اتکایش به زمین باشد اتکایش به آسمان است، البته او هم عینی و محسوس صحبت می‌کند اما با این تفاوت که خدا هم برای او عینی و محسوس است.

مثلا در جنگ یک قاعده عقلائی البته با عقل محدود مادی، نگاه کردن به میزان تجهیزات و نفرات خود، قدرت تدارکات و عقبه اقتصادی‌ برای ادامه جنگ است اما امام هیچ وقت از این محاسبات را نکرد و در عمل هم نشان داد که می‌شود با دست خالی برای خدا قیام کرد و پیروز شد.

در نگاه عقلاء «ولی خدا» چک بی‌حساب زیاد می‌کشد اما تجربه نشان داده است که چک‌های او هیچ وقت برگشت نمی‌خورد. یکی از بیشترین تلاش‌های جبهه نفاق هم ایجاد بی‌اعتمادی به همین چک‌های «ولی خدا» است.

🎙 حضرت آقا در همین رابطه می‌فرمایند:

🔻خداى متعال چقدر وعده کرده است به مؤمنین؛ وعده‌ى نصرت، وعده‌ى هدایت، وعده‌ى تعلیم؛ «وَ اتَّقُوا اللّٰهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللّٰهُ‌»،  وعده‌ى حفظ و صیانت، وعده‌ى کمک در امور دنیا؛ این همه خداى متعال به ما وعده کرده. البته این وعده‌ها مطلق نیست؛ شروطى دارد، شروطش هم خیلى شروط دشوارى نیست، از دست ماها برمى‌آید. دلیلش هم این است که جاهائى که به این شروط عمل کردیم، خداى متعال به ما کمک کرد؛ نمونه‌اش جنگ تحمیلى. ... آن روزى که جنگ تحمیلى شروع شد، همه‌ى صاحبنظران، همه‌ى تحلیلگران، همه‌ى نخبگان به طور قاطع مى‌گفتند صدام در این جنگ پیروز است و ایران شکست‌خورده است؛ جز یک عده‌ى معدودى، آن کسانى که به نگاه اسلامى و ایمانى اعتقاد داشتند - نگاه امام به حوادث - آن‌ها نه، آن‌ها در دلشان امیدى بود؛ حالا کم یا زیاد؛ بعضى کورسوى امیدى بود، بعضى نه، دلشان روشن بود.

🔻 من این خاطره را بارها نقل کرده‌ام: در روزهاى سوم چهارم جنگ بود، توى اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم، مسئولین کشور؛ رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر - آن وقت رئیس‌جمهور بنى‌صدر بود، نخست‌وزیر هم مرحوم رجائى بود - چند نفرى از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث مى‌کردیم، مشورت مى‌کردیم. نظامى‌ها هم بودند. بعد یکى از نظامى‌ها آمد کنار من، گفت: این دوستان توى اتاق دیگر، یک کار خصوصى با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آن‌ها. مرحوم فکورى بود، مرحوم فلاحى بود ... گفتند: ببینید آقا! - یک کاغذى در آوردند. این کاغذ را من عیناً الآن دارم توى یادداشتها نگه داشته‌ام که خط آن برادران عزیز ما بود - هواپیماهاى ما این‌هاست؛ مثلاً اف ۵، اف ۴، نمى‌دانم سى ۱۳۰، چى،چى، انواع هواپیماهاى نظامىِ ترابرى و جنگى؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند. بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده‌تا آماده‌ى به کار داریم که تا فلان روز آمادگى‌اش تمام مى‌شود. این‌ها قطعه‌هاى زودْتعویض دارند - در هواپیماها قطعه‌هائى هست که در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود - مى‌گفتند ما این قطعه‌ها را نداریم.

🔻 بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان مى‌پذیرد؛ دیگر کأنه نداریم. تا دوازده روز این نوعِ دیگر تمام مى‌شود؛ تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام مى‌شود. بیشترینش سى ۱۳۰ بود. همین سى صدوسى‌هائى که حالا هم هست که حدود سى روز یا سى و یک روز گفتند که براى این‌ها امکان پرواز وجود دارد. یعنى جمهورى اسلامى بعد از سى و یک روز، مطلقاً وسیله‌ى پرنده‌ى هوائى نظامى - چه نظامى جنگى، چه نظامى پشتیبانى و ترابرى - دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توى دلم یک‌قدرى حقیقتاً خالى شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهاى روسى مرتباً مى‌آید. حالا خلبان‌هایش عرضه‌ى خلبان‌هاى ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم مى‌آمدند؛ انواع کلاسهاى گوناگون مى‌گذاشتند.

گفتم خیلى خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما داروندار نظامیمان دست این‌هاست.

🔻 این‌ها ... مى‌گویند ما هواپیماهاى جنگیمان تا حد اکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیماى سى ۱۳۰ است و ترابرى است، تا سى روز و سى و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهى کردند، گفتند - حالا نقل به مضمون مى‌کنم-، ... این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا مى‌رساند، درست مى‌کند، هیچ طور نمى‌شود.

🔻 منطقاً حرف امام براى من قانع‌کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائى دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، مى‌دانستم که خداى متعال این مرد را براى یک کار بزرگ برانگیخته و او را وانخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به این‌ها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همین‌ها را هرچى مى‌توانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید.

همان هواپیماهاى اف ۵ و اف ۴ و اف ۱۴ و این‌هائى که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلى از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائى ما کار مى‌کند! بیست و نُه سال از سال ۵۹ مى‌گذرد، هنوز دارند کار مى‌کنند! ... مهندسین ما ... توانستند قطعات درست کنند، خلأها را پر کنند و بعضى از قطعات را على‌رغم تحریم، به کورى چشم آن تحریم‌کننده‌ها، از راه‌هائى وارد کنند و هواپیماها را سرپا نگه دارند. علاوه بر این‌ها، از آن‌ها یاد بگیرند و دو نوع هواپیماى جنگى خودشان بسازند. ...این، توکل به خداست؛ این، صدق وعده‌ى خداست.

🔻 وقتى خداى متعال با تأکید فراوان و چندجانبه مى‌فرماید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره» ؛ بى‌گمان، بى‌تردید، حتماً و یقیناً خداى متعال نصرت مى‌کند، یارى مى‌کند کسانى را که او را، یعنى دین او را یارى کنند - وقتى خدا این را مى‌گوید - من و شما هم مى‌دانیم که داریم از دین خدا حمایت مى‌کنیم، یارىِ دین خدا مى‌کنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید که خدا نصرت خواهد کرد.

📝بیانات  - ۱۸ مرداد ۱۳۸۸.

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در یک دوره‌ای از بنده خواستند تا در چند جلسه سیره امام و آقا را از چند زاویه مختلف در بستر تاریخ توضیح دهم. مثلا سیره امام و آقا در سیاست خارجی، در تعامل با مسئولان، در صبر برای رشد مردم، در تعامل با خواص، در عدالت‌خواهی و...

این نوع از آشنایی با امام و آقا یک رکن دارد که اگر وجود نداشته باشد، تقریبا آشنایی را بی‌خاصیت می‌کند بلکه قوزی بر قوز می‌گذارد.

اگر کسی حتی به بهترین شکل، ساعت‌ها و روزها هم سیره امام و آقا را با بمباران اطلاعات و قرائن بشنود و اصلا سال‌ها با امام و آقا زندگی کند، باز اگر این رکن مهم در بیان و فهم این سیره رعایت نشود، فایده‌ای ندارد.

رکنی که منحصر در معرفی امام و آقا و سیره آنها هم نیست بلکه مربوط به معرفی هر ولی خدایی است حتی در معرفی نبی‌خدا و وصی او هم شرط است.

این رکن مهم آشنا کردن مخاطب با خدای بی‌نهایت ولی خدا است.

فرض کنید می‌خواهند الگوی مدیریت امام را برای یک انسان غرب زده یا ناآشنا با فرهنگ اسلام، برای کسی که هنوز خدایش کوچک است توضیح دهند.

چکار می‌کنند؟ یک امام سانسور شده که او بتواند این را فهم کند یا اصلا خودشان با خدای کوچکشان شناخته‌اند را به او تحویل می‌دهند.

👈 مثلا فیلم معروف امام، درون هواپیمایی که از پاریس به تهران می‌آید را ببینید. خبرنگارها از ایشان می‌پرسند: چه احساسی دارید؟ قطب‌زاده که بعدا هم علیه امام کودتا کرد و امام را نشناخته، برای ایشان سوال را ترجمه می‌کند، امام پاسخ می‌دهند: هیچی، هیچ احساس خاصی ندارم، قطب زاده که مانده بود به اینها چه بگوید؟! برای آنها ترجمه کرد، می‌گویند من صحبت نمی‌کنم، مصاحبه نمی‌کنم.

این بنده خدا با خودش می‌گوید من به اینها چه بگویم؟ اگر واقعیت را بگویم، می‌گویند این دیگر چه آدم بی‌خیالی است.

در ارائه سیره ولی خدا همه‌اش خدا دیده می‌شود و درس توحید است، اگر این خدایش را حذف کنیم و نبینیم، آنچه می‌ماند بسیار غیرعقلائی و بی‌معنا است.

آن خبرنگار خارجی استرس نداشتن امام را اتکاء به خدا و خود و همه چیز را تحت ربوبیت خدا دانستن، نمی‌بیند؛ بی‌خیالی می‌فهمد.

مسیر شناخت ولی خدا و سیره او، از آشنا شدن با خدا و سیره او می‌گذرد، تا وقتی خدای ما ناقص است، ما اصلا ولی خدا را نمی‌توانیم بشناسیم و بفهمیم.

درست است که ضلالت از نشناختن ولی خدا و سلسله ولایت آغاز می‌شود اما علت این نشناختن چیست؟ علتش نشناختن خدا است. خدای کوچک و ناقص داشتن است.

همه اصلاح و هدایت از خدا آغاز می‌شود و همه فساد و گمراهی از ما.

مسیر هدایت از بالا است نه پایین.

📌«اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏.»

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

عبرت‌ها و خاطرات بسیار جالبی در ماجرای کودتای نقاب وجود دارد، شاید مهم‌ترین آنها این عبرت‌ است که این انقلاب را کس دیگری نگه می‌دارد و ماها فکر می‌کنیم که پاسدار انقلابیم.

🎙سردار «طایفه نوروز» فرمانده سپاه وقت همدان که تقریبا مهم‌ترین فرمانده حاضر در صحنه عملیات ضد کودتا است، در خاطرات شب مقابله با کودتای نوژه نقل می‌کند:

 

🔻«یکی از واحدهای گشت ما متوجه یک ون شد. بر پایه‌ی اطلاعات برادرانی که از تهران آمده بودند و به ما دادند، کودتاچیان، کفش‌های ورزشی نو به پا داشتند و دارای تعدادی ون‌های نو صفر کیلومتر که به وسیله یک کامیون حمل می‌شدند.

یکی از گشت‌های ما که سرگروه آن شهید مجیدی بود، متوجه می‌شود و اینها را نگه می‌دارد و دستگیر می‌کند. کسی که فرماندهی این عملیات را برعهده داشت، داخل همان ماشین بود؛ ... ماجرا به این شکل بوده که وقتی از ماشین پیاده شان می‌کنند، این شخص موفق می‌شود تیم ما را خلع سلاح کند و سه بار اسلحه‌ای را که از دست بچه‌های ما گرفته بود، چکانده ولی شلیک نشده بود.

 

🔻در این فاصله، یکی از بچه‌ها اسلحه‌اش را بر می‌دارد و به طرف این شخص تیراندازی می‌کند که با مهارت بسیار بالایی از معرکه در می‌رود.... درگیری که تمام شد، گشت من به آنجا رسید... نکته‌ی جالب اینجاست که این شخص و این فرمانده عملیات که چترباز بوده و [موقع رسیدن به زمین] چترش را رها می‌کرد، می‌پرید و به شاه احترام می‌گذاشت و ورزیده‌ترین نفر اینها بود، وقتی فرار کرد تا صبح می دود، در صورتی که با محل تجمع خودشان، فقط ۵۰۰ متر فاصله داشت. تا صبح می‌دود و اینها را پیدا نمی‌کند و خسته و درمانده می‌آید کنار زمین یونجه زاری و می‌خوابد که یک پیرمردی با دامادش داشتند زمین شان را آبیاری می‌کردند. توی تاریک و روشنای صبح می‌بینندش. به واسطه‌ی خبری که ما داده بودیم، پیر مرد به دامادش می‌گوید، او آنجا خوابیده و اسلحه‌اش هم کنارش است. هر دو بیل داشتند؛ یکی بیلش را می‌گذارد زمین. پیرمرد می‌گوید تو اسلحه‌اش را از دستش بگیر، من هم اگر بلند شد با بیل می‌زنمش.

 

🔻جالب است که بزرگترین نظامی این مجموعه را که قرار بوده عملیات را رهبری کند با بیل پیر مرد اصلا فلج می‌شود. بعد وقتی که آوردندش پیش ما، گریه می‌کرد مثل ابر بهار، می‌گفت: ببینید من را کی اسیر کرده... یکی از اینها که ما دستگیرشان کردیم، وقتی آوردندش در سپاه، این درجه دار عزیزی که از تهران آمده بود [برای همکاری با ما]، می گفت خیلی مواظب این باشید، چرا که اگر دستش را باز کنیم، همین ساختمان را خراب می کند. من نگاه به چهره‌اش کردم، حقیقتا انگار سال‌هاست که مرده بود. صدایش کردم، گفتم: چه می‌خواهی؟ گفت: دست‌هایم را باز کن. گفتم: دست‌هایش را باز کنید. گفتم: چه می‌خواهی؟ گفت: غذا، آب. بهش دادیم و بعد خیلی با آرامش و طمأنینه‌ی خاصی که همه‌ی ما تحت تأثیر قرار گرفتیم، گفت: من دیدم انقلاب را شما نگه نمی‌دارید که پاسدار انقلابید. ماها دیدیم انقلاب را کس دیگری نگه می‌دارد. کس دیگری حامی این انقلاب است. بعد گفت: همه‌ی ما را اعدام کنید، اول از همه من را اعدام کنید. ما به حقیقت همه از خائنین به ارزش‌های این مملکتیم. نه تنها به این رژیم خیانت می‌کنیم، ما بلکه به تک تک این مردم داریم خیانت می کنیم، چون این انقلاب و مردم را خداوند دارد حمایت می‌کند.»

.....

📝 منبع: روزی‌طلب محمد حسن، صخره سخت، صص: ۹۷۶ ۹۷۷ به نقل از: روایتی از کودتای نوژه، گفتگو با سردار سعید طائفه، سایت تابناک، ۱۷ تیر ۱۳۸۹، شماره‌ی خبر ۱۰۸۰۶۸،tabnak.ir.
........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

روز ۱۷ تیر ۱۳۵۹ یعنی یک روز قبل از عملی شدن کودتای نوژه اطلاعات دقیق کودتا لو می‌رود و روز ۱۸-۲۰ تیر مساله اصلی کشور و مردم اخبار کودتای شکست خورده است.

همه‌جا را هیجان و احساس خطر نسبت به سرنوشت انقلاب گرفته است و مطمئناً یکی از دغدغه‌مندترین طیف‌ها هم طلاب انقلابی هستند که شرایط را بسیار بحرانی می‌بینند و احساس می‌کنند، حتما باید کاری کنند.

 

در روز ۲۰ تیر در اوج این هیجانات که تازه عملیات ضد کودتا تمام شده است، حضرت امام دیداری با طلاب دارند که صحبت‌هایش خواندنی است؛

 

🎙ایشان در ابتدا ماجرایی را ذکر می‌کنند که:

👈همین امروز هم یکى از علماى جماران آمد و قصه‏‌اى را نقل کرد که از آن قصه هم من فهمیدم که عنایت خدا با ماست. ایشان فرمودند که: یک خانه‏‌اى را ... این آقایانى که در کمیته بودند و ... به عنوان اینکه شنیده بودند اینجا قمارخانه است، رفته بودند ... وقتى هم رفتند دیدند که بله بساط قمار و مشروبات و اینها هم هست. یکى از پاسدارها رفته است پشت آنجا که برود ببیند آنجا چه‏ خبر است. یک سگى همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود در زیر زمین. وقتى رفته در زیر زمین [دیده‏] یک مقدار زیادى اسلحه و امثال ذلک زیاد [هست‏]، ... گفتم به آن آقا، با هدایت سگ این واقع شده! این سگ مأمور است. همه عالم مأمورند. آن روز [کودتای طبس] باد و شن مأمور  بود، امروز هم در این قصه سگ مأمور بوده است که آقا را، این پاسبان را ملزم کند که برود کشف بکند. از این امور خوفى نداشته باشید. ... آن رأسشان‏  با آن همه قدرت که در دست داشت بالفعل، و با آن همه پشتوانه‏‌هایى که از همه گروه‌هاى خارج و داخل داشت، در مقابل ملت و در مقابل تأیید خداى تبارک و تعالى از ملت ما، نتوانست کارى بکند.

 

بعد از این توجه دادن طلاب و آرام کردنشان، در این فضایی که خبر کودتا منتشر شده است و خیلی هیجانات بالا است، سفارش‌هایی به طلاب می‌کنند:

 

🔻این حوزه‏‌هاى فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه داشته. این مشىْ‏‌اى بوده است که از زمان قدیم، از زمان ائمه هدى‏ تا زمان ما، مشىْ‏‌اى بوده است که علماى ما داشته‏‌اند و آن حفظ فقاهت. نباید حالا شما فکر کنید که حالا که باید [در] امور سیاست هم ما دخالت بکنیم، پس به فقاهت کار نداشته باشیم.

 

🔻خیر، باید حوزه‏‌هاى فقاهت به فقه خودشان به همان ترتیبى که سابق بود هیچ تخطى نکنند. به همان ترتیبى که سابق تحصیل مى‏‌کردید، فقه و مقدمات فقه را [تحصیل کنید]، محکم فقاهت را حفظ کنند. و ائمه جماعت محکم مساجد خودشان را و ارشاد ملت را حفظ کنند. و خطباى ملت هم باید منابر خودشان را و موعظه‏‌هاى خودشان را و ارشاد خودشان را حفظ کنند. و در عین حال مراقب اوضاع مملکت خودشان باشند. چنانچه اهل بازار باید بازار خودشان را حفظ کنند لکن مراقب باشند. این طور نباشد که ما یکوقت خداى نخواسته، از آن اصلى که اساس حفظ اسلام است رو برگردان بشویم و حوزه‏‌ها به فقاهت کم توجه بشوند. این فقها هستند که حصون‏  اسلام هستند و حفظ کردند اسلام را.

 

🔻باید حوزه‏‌ها عنایتشان به فقه و فقاهت از همه چیز بیشتر باشد.  اگر حوزه‏‌هاى فقاهت خداى نخواسته از بین برود یا سست بشود، رابطه ما بین فقها و ملت قطع مى‏‌شود. این حوزه فقاهت است که رابطه را محفوظ نگه داشته است.

 

🔻اگر یک اشخاصى آمدند در حوزه‏‌ها و پیشنهاد کردند که فقه لازم نیست، مثلًا به این طول و تفصیل باشد و فلان، و بیاییم یک چیزهاى دیگر را هم چه بکنیم، اینها اشتباه مى‏‌کنند یا مأمورند. فقه به همان قوّت اولیه‏‌اش باید باقى باشد. [1]

 

در آن روزها به علت فضای انقلابی و مبارزاتی در نگاه برخی طلاب درس خواندن طولانی مدت در حوزه یا امامت جماعت شدن و کار تبلیغی در مساجد چندان مهم جلوه نمی‌کند، از سویی هم نیاز بسیار زیاد نهادهای انقلابی طلاب را جذب مجموعه‌های خود می‌کند.

 

اما در این فضا حضرت امام(ره) توجه می‌دهند که حتی برای حفظ انقلاب و نظام هم اساس همین درس خواندن و امامت جماعت‌ها است:

 

🔻این فقه است که اسلام را حفظ کرده و تا آخر حفظ مى‏‌کند ان شاء اللَّه.

از این شغلى که دارید و از این راهى که دارید منحرف نشوید، و بروید یک کارهایى که شما نباید بکنید، مثلًا یک معمّمى چهار تا هم پاسدار داشته باشد، و یا هر کارى دلش مى‏‌خواهد بکند، یک کسى هم یک کمیته درست کند و چند تا پاسبان و هر کارى مى‏‌خواهد بکند. اینها یک طرحى است که ریخته‏‌اند براى اینکه شما را از صحنه خارج کنند. وارد یک صحنه‏‌اى مى‏‌کنند که شما را بکلى خارج کنند. همچو مى‏‌کنند که هى بیایند فریاد بزنند که امان از این آخوندها که در کمیته‏‌ها هستند و در دادگاه‌ها هستند. ...

 

🔻 وسوسه کنند به اینکه این آخوندها که از آنها کارى نمى‏‌آید، مى‏‌روید توى مسجد چه کنید؟ برویم راهپیمایى کنیم. خوب، راهپیمایى سر جاى خودش اما مسجد محلى است که از مسجد باید امور اداره بشود.

 

🔻این مساجد بود که این پیروزى را براى ملت ما درست کرد... این طور نباشد که خیال کنند که حالا دیگر ما پیروز شدیم دیگر مسجد مى‏‌خواهیم چه کنیم. پیروزى ما براى اداره مسجد است. ما اگر نماز نباشد و آداب اسلامى نباشد، چه داعى داریم که بیاییم خودمان را به مهلکه بیندازیم و وارد این امور بشویم؟ ... مراکزى که مراکز بسط حقیقت اسلام است، بسط فقه اسلام است و آن مساجد است، اینها را خالى نگذارید.

 

🔻خیال نکنید که اسلام را که گرفتند یک ملتى مى‏‌گذارند و یک ملیتى که این آقایان ملت‏‌گراها، هى دهن خودشان را پر مى‏‌کنند، ملت، ملت! اگر اسلام را از دست شما گرفتند و آخوند و ملت را جدا کردند، شما چهار نفر ملى نمى‏‌توانید هیچ کارى بکنید، ...

 

🔻آن روزى که خداى نخواسته فرض کنید فانتوم آنها آمد و اینجا را خراب کرد و من هم رفتم سراغ کارم، ملت دستش باز و با مشت محکم حفظ بکند اسلام را.

... البته نمى‏‌توانند ان شاء اللَّه که کارى انجام بدهند، لکن تأخیر مى‏‌توانند بیندازند...

 

🔻 اگر این فانتوم‌ها هم بلند شده بود که اینها مى‏‌خواستند چه بکنند، پدر اینها را در مى‏‌آوردند. مگر ملت ما حالا دیگر نشسته آنجا که یک فانتوم و دو فانتوم کارى انجام بدهد. این احمق‌ها نفهمیدند این را که با چهار تا مثلًا سرباز... مى‏‌شود یک مملکت ۳۵میلیونى که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. اینها نفهمیدند که شوروى با همه قدرتى که دارد و با همه ابزارى که دارد و با همه سلاح‌هاى مدرنى که دارد، در افغانستان پوزه‏‌اش به خاک مالیده شده.... فرض کنید چند تا جا [را] هم کوبیده بودید، شما بالاخره باید زمین هم بیایید یا همان آسمان مى‏‌مانید؟ ما از این امور نمى‏‌ترسیم.

 

🔻ما از قشرهاى خودمان مى‏‌ترسیم؛ از خودمان‏ چنانچه شما آقایان (روحانیون) و همپالگی‌هاى شما، سنخ روحانیت همه- ایّدهم اللَّه تعالى- اگر کارهایى خداى نخواسته انجام بدهید که از چشم ملت بیفتید، و لو در دراز مدت، آن روز است که فانتوم لازم نیست دیگر، خود ملت شما را کنار مى‏‌زند. و ملت هم بى‏‌هادى نمى‏‌تواند کارى انجام بدهد، و آنها و لو حالا تهیه براى چندین سال دیگر هم باشد کار خودشان را آن وقت مى‏‌توانند انجام بدهند.

 

🔻 من خوفم این است که ما نتوانیم، روحانیت نتواند آن چیزى که به عهده اوست صحیح انجام بدهد. من خوف این را دارم که به واسطه بعض تبلیغات، حوزه‏‌هاى علمى از آن کار اساسى که حفظ فقاهت است سستى بکنند، و کم کم فقه مَنسى بشود، و در دراز مدت اینها نتیجه بگیرند. شما این را خیال نکنید که آنها خیلى دستپاچه‏‌اند که همین دو- سه روز این کارها را انجام بدهند. اگر توانستند، حالا، اگر نتوانستند نقشه مى‏‌کشند که در پنجاه سال دیگر کار خودشان را انجام بدهند دست برنمى‏‌دارند و یکى از نقشه‏‌هاى مهم همین است که قشرهاى ملت را از هم جدا کنند، و مهم این است که روحانیت را از ملت جدا کنند.

 

🔻 اینها ضربه‏‌اى که از روحانیت خوردند از هیچ کس نخوردند. براى اینکه مى‏‌گویند ضربه‏‌اى را که دیگران هم زدند به ما، اینها وادارشان کردند. ...

اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوى باشد ترس از فانتوم‌ها نداشته باشید. ترس از امریکا و شوروى و اینها نداشته باشید. آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت بکنید به اسلام. پشت کنید به مساجد. [2]

📝 [1]  صحیفه امام ؛ ج‏ ۱۳؛ ص: ۱۳.

📝 [2] صحیفه امام ؛ ج‏ ۱۳؛ ص ۱۴ ۲۱.
........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

امروز بعد از مدت‌ها یک فیلم سینمایی فاخر و ایده‌آل را دیدم.

«آخرین سامورایی» مربوط به یکی از فرماندهان آخرین نسل از سامورایی‌ها است، آنها سالیان سال در خدمت پادشاه و برای برقراری نظم و عدالت در جامعه جنگیده‌اند.

حالا مخالف برخی معاهده‌های پادشاه با غربی‌ها هستند. در یکی از جنگ‌هایی که با استعمارگران غربی دارند، یک افسر از آنها را اسیر می‌کنند و این افسر در دوران اسارت با فرهنگ غنی ژاپنی و سامورایی‌ها آشنا و عاشق آنها می‌شود، به گونه‌ای که خود را یکی از آنها می‌داند و در ادامه در جنگ با نیروهای استعمارگر با سامورایی‌ها همراه می‌شود.

 

داستان مربوط به ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال پیش از این است، برهه‌ای که غرب به واسطه سلاح‌های جدید و علم و تکنولوژی خود در حال بلعیدن دنیا است، قاره آمریکا، آفریقا و استرالیا که مردم و حکومت‌های قدرتمندی نداشته‌اند را تاراج‌ و خانه خود کرده‌اند اما در آسیا به واسطه حضور تمدن‌های قدرتمند مثل چین، ژاپن، هند، ایران و عثمانی نتوانسته‌اند، مثل گذشته عمل کنند.

 

در آسیا:

1 در گام اول به عنوان معاهده‌های تجاری وارد می‌شوند؛

2 در گام دوم نیروهای نظامی و فرهنگی خود را تحت عنوان حفظ منافع اقتصادی خود وارد این کشورها می‌کنند؛

3 در گام سوم، از یک سو به واسطه نیروهای نفوذی و غرب زده در دربار، پادشاهان با جلوه‌های قدرت و تکنولوژی غرب بیشتر آشنا می‌شوند، این نفوذی‌های غرب زده یا به اصطلاح خودمان «وثوق‌الدوله‌ها»، ترتیب سفرهای پر هزینه پادشاهان به غرب و اخذ قراردادهای جدید را می‌دهند.

و از سوی دیگر به واسطه نیروهای فرهنگی و غرب‌زده، عناصر قدرت ملی آن کشورها را شناسایی و با آنها مبارزه می‌کنند تا عواملی که مانع تسلط نیروهای غربی بر کشورها بوده است رفته رفته از میان برداشته شوند.

 

داستان فیلم «آخرین سامورایی» مربوط به گام سوم استعمارگران غربی در کشور ژاپن است.

در ژاپن سامورایی‌ها از مهم‌ترین عناصر قدرت و مخالف با سلطه غرب بر کشورشان هستند و دربار که در دامان غربی‌ها افتاده است گام به گام شرایط را بر آنها سخت‌و سخت‌تر می‌کند، حمل اسلحه توسط آنها را غیرقانونی اعلام می‌کند نوع لباس و موهای آنها را ممنوع می‌کنند و...

همان اتفاقاتی که ۱۰۰ سال پیش از این در دوره رضاشاه برای روحانیون به عنوان عناصر حفظ قدرت ملی و مخالف سلطه اجنبی بر کشور، رخ داد.

 

در این فیلم به زیبایی شعار پیروزی «خون بر شمشیر» یا همان «ارزش‌ها بر قدرت‌ها» به نمایش در می‌آید. نشان داده می‌شود که چطور ارزش‌ها در آخر بر سلاح‌ها پیروز می‌شوند.

اما این فیلم ادامه‌ای مهم داشت که ادامه نیافت.

ادامه نیافت تا نشان دهد همان ارزش‌هایی که تا وقتی سامورایی‌ها زنده هستند، زنده می‌ماند با حذف شدن سامورایی‌ها هم رفته رفته فراموش می‌شوند.

 

⁉️ جا دارد بپرسیم که در این مبارزه غرب با عناصر حافظ قدرت ملی، چرا سامورایی‌ها در ژاپن حذف شدند اما روحانیون در ایران حذف نشدند؟!

ماندند و ارزش‌ها را حفظ کردند و در نتیجه تجدد و تکنولوژی غرب را هم در خدمت ارزش‌های خود گرفتند؟

 

سامورایی‌ها خودشان قیام کردند و در دفاع از مردم جنگیدند، خودشان می‌خواستند عدالت را برقرار کنند و نتوانستند اما روحانیون مردم را به قیام و دفاع از حقوق مردم وا داشتند، اقامه عدالت را به خود مردم سپردند.

سلاح روحانیون شمشیر نبود، منطق و دلایل روشن بود.

👈«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ‏ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.»

به راستى ما پیامبران خود را با دلایل روشن روانه کردیم و با آنها کتاب و قوانین عادلانه را فرود آوردیم تا مردم برای اقامه عدالت برخیزند.
 

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یک انسان وقتی حافظه خود را از دست می‌دهد چه اتفاقی برای او رخ می‌دهد؟

🔻دوست و دشمن خود، خیرخواه و بدخواه خود را دیگر نمی‌شناسد، دشمنش می‌تواند خود را دوست نشان دهد و باز از او سوء استفاده کند، می‌تواند دوستان او را دشمنش نشان دهد.

 

🔻طلب‌ها و بدهی‌هایش را فراموش می‌کند، فراموش می‌کند این فلانی‌ها بودند که سرمایه پدری آنها را بردند و بر پایه آن به فلان جایگاه‌ها رسیدند وحالا بدهکار تو هستند، فراموش می‌کند که فلانی‌ها چقدر به او کمک کردند و او بدهکار آنهاست.

 

🔻 تجربیات تلخ و شیرین خود را فراموش می‌کند و باز باید تجربه کند.

 

🔻اراده خود را از دست می‌دهد، مثل یک انسان با اصل و نصب و جایگاه رفیع اجتماعی می‌شود که حالا هویت خود را فراموش کرده و هر تحقیری را می‌پذیرد، انگیزه‌ای برای رسیدن به جایگاه رفیع سابق خود ندارد!

 

وقتی تاریخ ما را تحریف می‌کنند، گذشته را فراموش می‌کنیم، تاریخ را نمی‌خوانیم و به این انسانی که حافظه خود را از دست داده تبدیل می‌شویم.

 

فرض کنید کسی چند نسل قبل یک ملک پدری شما را بالا کشیده و نسل در نسل از آن ملک خورده‌اند. حالا شما خود را طلبکار او و نسل‌های بعدش نمی‌دانید؟

 

یکی از مهم‌ترین ابزارهای استمرار استعمار و بقاء حیات زالو صفتی آن، تحریف تاریخ است.

آن انگلیسی که چند نسل قبل از من ایران را غارت کرده امروز بدهکار این نسل نیست؟ آن آمریکا که سالیان دراز در این کشور توطئه و جنایت کرده بدهکار من نیست؟

 

می‌گویند در لحظه زندگی کن و گذشته‌ها را فراموش کن.

مگر شما گذشته را فراموش کرده‌اید؟ بر چه اساسی شما هنوز هولوکاست را زنده نگه‌داشته‌اید؟ جنگ جهانی اول و دوم را فراموش کردید؟ اگر کردید چرا هنوز قواعدی مثل حق وتوی شما در سازمان ملل که بر پایه پیروزیتان در آن جنگ‌ها بود، برقرار است؟ چرا کشورهای مغلوب را همچنان محروم از داشتن ارتش می‌دانید؟

 

بله ما در لحظه زندگی می‌کنیم اما فراموش هم نمی‌کنیم که غرب به ما و دیگر سرزمین‌های اسلامی، به آفریقا، مردم بومی قاره آمریکا و... همه بدهکار است.

📌دوست و دشمن خود را فراموش نمی‌کنیم.

..........

📝 پی‌نوشت:

متاسفانه در فضای تاریخ نگاری خصوصا تاریخ معاصر، ما دچار جریان نفوذ و تحریف جدی هستیم.

برای مثال در یک پژوهشی که سال گذشته در بررسی برخی کتب درسی دبیرستان انجام دادیم به صورت بسیار خارق العاده‌ای تاریخ را تحریف کرده بودند، عمدتا هم تحریف از جنس نگفتن و گفتن.

یک تلاش عجیب برای بزرگ نمایی جنایت پیشه بودن روسیه و پنهان کردن جنایات آمریکا و انگلیس در آن وجود داشت.

به طور مثال وقتی قرار بود تاریخ استعمار را بگویند اصلا قاره آمریکا بزرگترین مستعمره جهان را در نقشه نیاورده بودند! و به استعمارگری روسیه که شاید ۳ درصد هم در تاریخ استعمار جهان حضوری ندارد چندین صفحه پرداخته بودند اما استعمار گری کشورهای انگلیس فرانسه هلند پرتقال اسپانیا و... را در حد یک پارگراف مختصرا رد شده بودند!

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

⁉️ چرا ما فکر می‌کنیم یک استثناء هستیم؟

فکر می‌کنیم آمریکا با ما یک خصومتی دارد که مثلا با ترکیه ندارد؟ فرق ما با ترکیه و عربستان و مالزی و... چیست؟

 بگوییم آمریکا دنبال منافع خود است، اروپا هم همینطور هرکس به جیب خودش فکر می‌کند.

ما با آنها سرشاخ نشویم آنها با ما کاری ندارند؟!

این توهمی بیش نیست که بخش عمده تلاش آمریکا و هم‌قطارانش برای محدود کردن و ضربه به ما است!

 

⁉️ چرا فکر می‌کنیم احتمال آلوده بودن واکسن خارجی برای ما و عربستان و... متفاوت است؟ چرا فکر می‌کنیم در صورت جنگ بیولوژیکی بودن ویروس کرونا ممکن است هدف اصلی بیماری کرونا ما باشیم؟

 

 ⁉️ چرا با استثناء کردن خودمان این حجم از تحریم خارجی و داخلی برای خودمان می‌آفرینیم؟

 

بله ما یک استثناء هستیم.

اگر باور کردیم همه کارهایی که شیطان می‌کند، هر فسادی که در عالم بوجود می‌آورد، مقصودش ما هستیم و ابلیس و تشکیلات او در عمده فسادها و جنگ‌ها و خون‌ریزی‌هایی که در عالم هست، دستی دارند، نتیجه‌اش این می‌شود که خود را یک استثناء و هدف اکثر این شرارت‌های عالم بدانیم.

 

👈در روایتی زرارة از امام صادق(ع) در مورد آیات ۱۶ و ۱۷ اعراف و کلام شیطان که قسم می‌خورد که حتما بر سر صراط مستقیم انسان‌ها بنشیند، سوال می‌کند:

«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ* ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ‏؟»

حضرت به او جواب می‌دهند:

«یَا زُرَارَةُ، إِنَّمَا صَمَدَ لَکَ وَ لِأَصْحَابِکَ، فَأَمَّا الْآخَرُونَ فَقَدْ فَرَغَ مِنْهُمْ».

ای زراره شیطان فقط تو و اصحاب تو را قصد می‌کند اما دیگران از آنها فارغ شده است. (کاری که با آنها داشته تمام شده است)

 

اگر در آیه ۱۶ اعراف دقت کنیم، شیطان با تاکید قسم‌ می‌خورد بر سر راه بندگانی که در صراط مستقیم هستند می‌نشینم.

کسی که در صراط مستقیم نیست که در همان مسیر دل‌خواه شیطان است، منحرف کردن او چه سودی برای شیطان دارد؟ الا اینکه ارتباطی به منحرف کردن آنکسی که در صراط مستقیم است پیدا کند.

 

در مسیر دشمنی شیطان، کسانی که در صراط مستقیم نیستند، هیچ ارزشی ندارند، جز شرکت در بازی ضربه زدن به مؤمنینی که در صراط مستقیم هستند. شیطان هر کاری می‌کند هدفش ضربه زدن به ما است.

همه مهره‌هایش را برای کیش و مات کردن ما جابجا می‌کند، ممکن است حتی برخی از به ظاهر مسلمان‌ها را هم تقویت کند، حال معنوی و نماز اول وقت و صدق و... به آنها بدهد تا یک بدل تقلبی از اسلام مقابل ما، پیش روی ناس ایجاد کند.

 

اگر خودمان را العیاذ بالله جای شیطان بگذاریم خیلی عاقلانه و طبیعی است که آن‌هایی که از مسیر اصلی طاعت خدا یعنی ولایت الهی خارج هستند را تقویت کنی تا آنان که در صراط مستقیم هستند به شک و تردید بیافتند.

آنان که اصل مسیر را اشتباه می‌روند هرچه به جزئیات و حواشیشان اضافه شود، جز بر دوریشان نمی‌افزاید.

👈«لاتَزِیدُهُ‏ سُرْعَةُ السَّیْرِ مِنَ‏ الطَّرِیقِ‏ إِلَّا بُعْدا»

 

ابلیس و تشکیلاتش علاوه بر فسادها و شرارت‌ها گاهی در صلح‌ها و اتحادها هم دست دارند، اگر صلح و اتحادی بتواند به آنان که در صراط مستقیم هستند، ضربه‌ای بزند.

 

اگر ما خود را در صراط مستقیم می‌دانیم و ترکیه و عربستان و... را خیر، باید باور کنیم شیطان فقط با ما کار دارد.

 

در روایت امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب می‌خوانیم:

👈 « یَا عَبْدَ اللَّهِ لَقَدْ نَصَبَ إِبْلِیسُ حَبَائِلَهُ فِی دَارِ الْغُرُورِ فَمَا یَقْصِدُ فِیهَا إِلَّا أَوْلِیَاءَنَا»

این عبدلله بدان که ابلیس دام‌های خود را در دنیا پخش کرده است و قصد نمی‌کند با این دام‌هایش الا شیعیان را.

 

اگر باور کردیم که ابلیس دارای تشکیلاتی از شیاطین انس و جن است و در اکثر شرارت‌هایی که در عالم رخ می‌دهد، دستی دارد و مقصود اصلی او کسانی که در صراط مستقیم هستند، است.

باید بدانیم هدف اکثر شرارت‌های عالم ما هستیم.
........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

هرآنچه در آسمان و زمین است، جلوه‌ای از جلوه‌های خداست، فقط می‌خواهد به خود جلوه‌ها نگاه نکنی صاحب جلوه را ببینی، به قول آیت‌الله مصباح مثل عینکی که به آن نگاه کنی یا با آن نگاه کنی.

 

یکی از جلوه‌های خدا نیز در حاکمیت مؤمنین است، جلوه‌ای که به چشم همه می‌آید و زبانش رساتر است؛ وقتی این جلوه جلوه‌گر شود، تازه معلوم می‌شود که دیگر حاکمیت‌ها چقدر حقیر و ناتوان بوده‌اند.

 

خداوند در قرآن چند جا به دوره‌های حاکمیت مؤمنین روی زمین و تکنولوژی‌های خارق العاده آن اشاره می‌کند که نشان می‌دهد در طول تاریخ با حاکمیت مؤمنین بر روی زمین و جلوه‌گیری توحید در عرصه حاکمیت انسان مؤمن، علم و تکنولوژی نیز اوج گرفته است و به قله‌هایی رسیده است که از تکنولوژی‌های بشر امروزی پیشرفته‌تر بوده یا حداقل چیزی کم نداشته است.

 

👈یکی از این مواردی که در قرآن به تکنولوژی‌های موجود در دوره مؤمنین اشاره شده است، مربوط به کاخ بلورین حضرت سلیمان است:

«قیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَنْ ساقَیْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَواریرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی‏ وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (نمل- ۴۴)

به ملکه سبا گفته شد وارد کاخ شوید، ملکه وقتی آن را دید فکر کرد برکه‌ای است و دامنش را بالا گرفت تا خیس نشود، به او گفتند این آب نیست، بلکه قصری است که از بلور صاف ساخته شده است، اینجا بود که ملکه سباء به خضوع افتاد و تازه فهمید چه ظلمی به خود کرده است و گفت خداوندا من به خود ظلم کردم، حال به همراه سلیمان تسلیم تو شدم.

 

🤔 حالا بشر امروز خیلی که تلاش می‌کند یک ساختمان می‌سازد که روکش آن با شیشه است آن هم شیشه‌هایی که با چهارچوب‌هایی هر چند متر به هم متصل شده‌اند.

 

👈مورد دیگر مربوط به داستان ذوالقرنین است:

«آتُونی‏ زُبَرَ الْحَدیدِ حَتَّى إِذا ساوى‏ بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونی‏ أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْراً» (کهف -۹۶)

وقتی ذوالقرنین به قومی رسید که از حمله قوم یأجوج و مأجوج شکایت کردند، دستور داد تا سدی بین دو کوهی که مسیر حمله به آن قوم بود بسازند. سدی که آنقدر بزرگ  و مستحکم است که دیگر قوم یأجوج و مأجوج نه می توانند آن را خراب کنند و نه می،توانند راه یا تونلی برای عبور از کنار آن یا روی آن برای خود درست کنند.

برای ساخت این سد ذوالقرنین دستور می‌دهد آهن‌ها را با نظم خاصی که بین دو کوه را پر کند، بهم ببافند، بعد در آن بدمند به نحویی که این آهن‌ها در هم ذوب شوند و سپس میان آن را با مس گداخته پر کنند.

حال بشر کنونی آیا می‌تواند چنین سدی بسازد؟

 

👈 یکی دیگر از موارد مربوط به کشتی نوح است:

«فَأَوْحَیْنا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا فَإِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ فیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَ لا تُخاطِبْنی‏ فِی الَّذینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» (مؤمنون- ۲۷)

خداوند علم ساخت کشتی را به نوح(ع) می‌دهد و به او دستور می‌دهد مطابق آن، کشتی را به کمک یاران خود بسازد، وقتی زمان عذاب خدا فرا می‌رسد، نوح علاوه بر مؤمنین همراه خود از هر حیوانی یک نر و ماده را سوار بر کشتی می کند.

این کشتی چه عظمتی داشته است که در آن از همه حیوانات از فیل، اسب آبی و زرافه و شیر و کرگدن و... دو عدد جا داده‌اند، جمعیت مؤمنین هم در آنجا بوده‌اند و هرکدام جای مخصوص خود را داشته‌اند. غذای آنها هم باید در کشتی باشد و...

 

اینها برخی موارد بود که بر خلاف گزارش بشر کنونی از سیر تاریخ است. بشر کنونی بر اساس یک نگاه داروینیستی به تاریخ ادعا می‌کند، در یک مسیر رشد علمی از انسان‌های غار نشین ذره ذره رشد کرده است تا به جایگاه رفیع کنونی رسیده است! اما نگاه دینی از جهات مختلف این نگاه را نفی می‌کند، یکی از آن جهات هم مسیر رشد علمی و استفاده بشر از تکنولوژی است.

در نگاه دینی در هر دوره‌ای از تاریخ اوج استفاده بشر از علم و تکنولوژی مربوط به مؤمنین بوده است و با افول حاکمیت مؤمنین و غالب شدن طاغوت، بشر نیز از قله‌های علمی و تکنولوژی خود افول کرده است.

 

📌و خلاصه اینکه ما اگر می‌خواهیم در علم و تکنولوژی و بهره‌مندی از دنیا نیز پیشرفت کنیم باید مؤمن باشیم.

ان شاء الله به برکت تحقق دولت اسلامی به چنان عدالت، پیشرفت و قدرتی دست یابیم که با آن وارد مرحله نظام اسلامی شویم و جمهوری اسلامی به جایگاه رفیعی دست یابد که دیگر دول مستضعف دنیا نیز با دیدن او به ظلم بر خودشان اعتراف کنند و با او تسلیم خداوند رَبِّ الْعالَمینَ شوند و امت اسلامی شکل بگیرد.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📄 مشغول مطالعه مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی بودم، در جلسه سوم، ۲۹ مرداد ۱۳۵۸، آقای مقدم مراغه‌ای در نطق خود می‌گویند:
معذرت می‏‌خواهم اگر این را بیان مى‏‌کنم، ذکرش لازم است اگرچه در شأن این مجلس نیست. کار سقوط جامعه به جایی رسید که در جراید ایران خبر ازدواج دو پسر را درج کردند و برای آنها مجلس عروسی ترتیب دادند. به نام هنر در شیراز چه‏‌ها که نکردند و مردم شاهد این ماجرا بودند و از فقدان تقوا و ایمان رنج می‏‌بردند و همه با هم قیام کردند.
....
📋 پی‌نوشت: خواستم بگویم این حرف‌ها و تحذیرها بیش از ۴۲ سال قبل هم بوده است. اگر این احساس خطرها به قیام بیانجامد لازم است و خوب و اگر به ناامیدی بیانجامد فریب شیطان است.
برخی از باب تقویت انگیزه برای قیام از این حرف‌ها می‌زنند و بعضی از باب ناامیدی‌شان، اولی ایمان است و دومی کفر. به اولی می‌گویم بله درست است و به دومی می‌گویم نه نگران نباش این طور نیست.

  • حمید رضا باقری