🎙 شهید بهشتی (رحمة الله علیه) در یکی از مصاحبههایشان خاطرهای از مشاهدات خود در اروپا نقل میکنند و آن را به فلسفه حج ربط میدهند. فلسفهای که در دیگر زیارتهای جمعی مثل پیاده روی اربعین نیز وجود دارد:
«یکی از مشاهدات خودم را بگویم، وین پایتخت اتریش از شهرهای توریستی است و از مراکز دیدنی آن کاخ سلاطین اتریش است. آخرین امپراتور که دوره حکومتش هم خیلی طولانی بود - ۱۸۴۸ تا ۱۹۱۶ میلادی - امپراتور «فرانتس یوزف اول» است. در بازدید از آن کاخ، بخشی بود مربوط به حرمسرا که در آن تخت و وسایل خواب و اتاقهای خواب قرار داشت؛ در دفترچه راهنمایی که برای بازدیدکنندگان تهیه شده بود، نوشته شده بود که امپراتور در مواقعی که طبق برنامه به اندرون میرفت و در حرمسرا زندگی میکرد، بسیاری از اوقات و ساعاتش را در اتاق اختصاصیاش میگذراند؛ آن اتاق خصوصیاتی داشت. در این اتاق یکتخت فلزی و سیمی و یک آفتابه و لگن دستی گذاشته شده بود. آب لولهکشی گرم و سرد در آنجا نبود، با آن که در اتاقهای دیگر بود. او مانند یک افسر که چادری در میدان جنگ دارد، در اتاقش زندگی میکرد. چرا؟ علت آن را هم در آنجا نوشته بود؛ برای این که هر زمان که حضورش در یکی از میدانهای جنگ لازم بود، سست نباشد و نگوید چگونه این کاخ و خانه و کاشانه را ول کنم و بروم در چادر زندگی کنم؟! بنابراین به این صورت تمرین میکرد و حالا اسلام میخواهد مسلمانها عموماً این چنین تمرینی لااقل کوتاهمدت در زندگی داشته باشند.
حج، یک دوره سازندگی است. اسلام میخواهد مسلمانی نیرومند که ارادهاش بر همه خواستهای دیگرش مسلط باشد بسازد؛ مسلط بر شهوت، مسلط بر خودخواهی و غضب، مسلط بر تنآسانی، مسلط بر خودآرایی و آماده برای تندادن به یک زندگی جدی و خشن، در هر جا که لازم باشد و جز این هم نمیشود.»
📘 منبع: سید محمد حسینی بهشتی حج در قرآن، چاپ دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران ۱۳۶۷، صص ۱۳۷- ۱۳۶.