شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

🔸 اصلی‌ترین روایاتی که برخی تفکرات شبهه حجتیه‌ای مدعی هستند مفاد آن نهی از قیام، قبل از قیام حضرت حجت (عج) است، ۱۷ روایت است که در کتاب وسائل‌الشیعه در یک باب، توسط شیخ حر عاملی با عنوان «بَابُ حُکْمِ اَلْخُرُوجِ بِالسَّیْفِ قَبْلَ قِیَامِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌» جمع شده است. جالب هم اینکه مرحوم شیخ حر برخلاف خیلی از باب‌ها که نظر خود را هم در عنوان ذکر می‌کنند، اینجا نظری نمی‌دهند مثلاً نمی‌گویند باب تحریم الخروج...

 

🔹 از میان این روایات فقط ۴ روایت است که از نظر سندی قابل‌اعتماد باشند، البته بقیه روایات نیز قابل بحث هستند اما ازاین‌جهت که تحریم قیام؛ یک انگیزه قوی برای مخالفان اهل‌بیت و شیعیان و حاکمان بنی‌امیه و بنی‌العباس بوده است، احتمال جعل حدیث و دروغ‌گویی در این روایات کم نیست و نمی‌شود از کنار عدم استناد آنها راحت گذشت. در این نوشتار صرفا به این ۴ حدیث صحیح السند و دلالت آنها اشاره‌ای می‌نمایم.

🔻روایت اول

 

🔸 در حدیث اول که اولین حدیث باب نیز است، حدیث نسبت به جواز و عدم جواز قیام‌ها معلل است؛ یعنی یک قیام را ذکر کرده که درست بوده و علت آن را گفته و از بقیه قیام‌ها که آنطور نیستند نهی کرده است چون آن علت را ندارند. خلاصه این روایت اتفاقا برای جمع بین احادیثی که در آن برخی قیام‌ها تایید شده است و احادیثی که برخی قیام‌ها نهی شده است بسیار مناسب است. در این حدیث حضرت رضا علیه‌السلام با ذکر خیر از زید شهید و تأیید قیام او اصل قیام، توسط عالم صادق که به خودش دعوت نکند؛ بلکه واقعاً رضایت آل محمد را مدنظر داشته باشد را تأیید می‌کنند: «فَانْظُرُوا عَلَى أَیِّ شَیْ‌ءٍ تَخْرُجُونَ» نگاه کنید ببینید شما به چه جهتی می‌خواهید قیام کنید؟ «وَ لاَ تَقُولُوا خَرَجَ زَیْدٌ،» همینطور نگویید: زید بن علی (فرزند امام سجاد) قیام کرد، پس معلوم می‌شود هرکس خواست قیام کند درست است. «فَإِنَّ زَیْداً کَانَ عَالِماً وَ کَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ یَدْعُکُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ إِنَّمَا دَعَاکُمْ إِلَى اَلرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌،» زید کسی بود که عالم بود صادق بود و مردم را به خودش دعوت نمی‌کرد بلکه واقعا به رضایت دادن آنها به حاکمیت آل محمد صلی الله علیه و آله دعوت می‌کرد. «وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاکُمْ إِلَیْهِ» او اگر موفق می‌شد به قدرت برسد واقعا به آنچه شما را به سوی آن دعوت می‌کرد وفا می‌کرد. «إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ‌ مُجْتَمِعٍ لَیَنْقُضَهُ»[1]  او اگر هم غلبه پیدا نکرد اما علیه یک حاکم دارای قدرت و مشخص قیام کرد تا او را درهم بشکند.

 

🔹 تا اینجا امام ملاک یک قیام صحیح را ذکر کردند و بعد در ادامه حضرت می‌گویند: «فَالْخَارِجُ مِنَّا اَلْیَوْمَ إِلَى أَیِّ شَیْ‌ءٍ یَدْعُوکُمْ إِلَى اَلرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ؟» پس کسی که از ما خاندان پیامبر (منظور بزرگان شیعه و سادات است) امروز خروج کند، شما را به سوی چه چیزی دعوت می‌کند؟! آیا شما را به سوی رضایت مردم به آنچه اهل بیت علیهم السلام صلاح بدانند و خواست آنها دعوت می‌کند؟! «فَنَحْنُ نُشْهِدُکُمْ أَنَّا لَسْنَا نَرْضَى بِهِ وَ هُوَ یَعْصِینَا اَلْیَوْمَ» پس ما همین الان داریم شهادت می‌دهیم که راضی نیستیم به قیام کردنتان و هرکس امروز قیام کند در نافرمانی ما است.

 

🔸 این بیان نشان می‌دهد که حضرت در آن شرایط زمانی به جهت مصالح مختلفی که می‌بینند قیام کردن را به صلاح نمی‌دانند و در ادامه هم یکی از مهم‌ترین این جهات منع کردن را چنین توضیح می‌دهند: «وَ هُوَ یَعْصِینَا اَلْیَوْمَ وَ لَیْسَ مَعَهُ أَحَدٌ وَ هُوَ إِذَا کَانَتِ اَلرَّایَاتُ وَ اَلْأَلْوِیَةُ أَجْدَرُ أَنْ لاَ یُسْمَعَ مِنَّا» کسی که بخواهد امروز قیام کند، کسی با او همراه نیست و باز به سخن ما گوش نمی‌دهد، وقتی که پرچم‌ها و بیرق‌ها را دنبال خود بیند سزاوارتر است که از ما سخنى نشنود و بما اعتنا نکند.

 

🔹 باز از همین کلام نهی از قیام در آن شرایط خاص نیز، حضرت رضا علیه السلام یک استثناء می‌زنند که اگر چنین مقدمه‌ای فراهم بود قیام کردنتان اشکال ندارد «إِلاَّ مَنِ اِجْتَمَعَتْ بَنُو فَاطِمَةَ‌ مَعَهُ» الا کسی که اکثریت سادات بر رهبری او برای قیام اتفاق نظر داشته باشند؛ چنین کسی که اجماع بر او است را اگر داشتید قیام جایز است و بعد حضرت قسم می‌خورند که حضرت حجت (عج) نیز چنین هستند و همه بر او اتفاق نظر پیدا می‌کنند. «فَوَ اَللَّهِ مَا صَاحِبُکُمْ‌ إِلاَّ مَنِ اِجْتَمَعُوا عَلَیْهِ»

 

🔻روایت دوم

 

🔹 اما روایت صحیح دوم که روایت سوم از باب «بَابُ حُکْمِ اَلْخُرُوجِ بِالسَّیْفِ قَبْلَ قِیَامِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌» از کتاب وسائل الشیعه است. در این روایت امام صادق علیه‌السلام به شخصی به نام سدیر الصیرفی می‌گویند: «یَا سَدِیرُ اِلْزَمْ بَیْتَکَ وَ کُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلاَسِهِ وَ اُسْکُنْ مَا سَکَنَ اَللَّیْلُ وَ اَلنَّهَارُ فَإِذَا بَلَغَکَ أَنَّ اَلسُّفْیَانِیَّ‌ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ إِلَیْنَا وَ لَوْ عَلَى رِجْلِکَ‌.» [2] اى سدیر در خانه‌ات بنشین و چون زیلویی در آن بخواب و تا شب و روز برجا است تو آرام باش و هر گاه به تو خبر رسید که سفیانى خروج کرده بى‌درنگ به‌سوی ما کوچ کن و گرچه پاى پیاده باشد.

 

🔸 از ظاهر دیگر روایات معلوم می‌شود سدیر شخصی انقلابی است که در فکر قیام کردن است؛ در روایتی خود سدیر نقل می‌کند که نزد امام صادق علیه السّلام رفتم، و به آن حضرت گفتم: «وَ اَللَّهِ مَا یَسَعُکَ اَلْقُعُودُ»[3] به خدا، براى شما روا نیست که خانه‌نشین باشید. حضرت در پاسخ فرمود: اى سدیر، چرا؟ گفتم: بخاطر کثرت دوستان و شیعیان و یاران شما، به خدا اگر امیر المؤمنین علیه السّلام به اندازۀ شما شیعه و یاور و دوست داشت، تیم و عدىّ (ابو بکر و عمر) در بردن حق او طمع نمى‌کردند، (و حق او را غصب نمى‌نمودند) فرمود: اى سدیر فکر مى‌کنى چقدر باشند؟ گفتم: صد هزار، فرمود: صدهزار؟ گفتم: آرى، و دویست هزار، فرمود: دویست هزار؟ گفتم: آرى، و نیمى از دنیا، گوید: امام دم بست و سپس فرمود: بر تو آسان است که با ما خود را تا (ینبع) برسانى‌؟ گفتم: آرى، ... راه افتادیم و رفتیم ... تا رسیدیم به یک زمین سرخه و آن حضرت به غلامى نگاه کرد که چند بزغاله را مى‌چرانید و به من فرمود: «وَ اللَّهِ یَا سَدِیرُ لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ الْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِی الْقُعُودُ» اى سدیر، اگر من به شمارۀ این بزغاله‌ها، شیعۀ بااخلاص داشتم، براى من گوشه‌نشینى روا نبود، و پیاده شدیم و نماز خواندیم و چون از نماز فارغ شدیم، من رو به سوى آن بزغاله‌ها کردم و آنها را شمردم، برخلاف انتظار ۱۷ رأس بودند.

این روایت نشان می‌دهد؛ خود امام صادق نیز اگر قیام نمی‌کنند نه از این جهت است که مطلقا قیام کردن تا پیش از خود حضرت حجت شرعا باطل است بلکه از این جهت است که یار و یاوری صادق و پای‌کار به مقدار کافی وجود ندارد.

 

🔹 حضرت صادق علیه السلام با این نکات می‌خواستند به امثال سدیر بفهمانند که آن زمان، زمان مناسب برای قیام نیست و شیعان چنین آمادگی ندارند. در روایت دیگری امام صادق(ع) خطاب به شیعیان می‌فرمایند: «لَقَدْ کَانَ مَنْ قِبَلَکُمْ مِمَّنْ هُوَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ یُؤْخَذُ فَیَقْطَعُ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ وَ یُصْلَبُ‌»[4] این وضعی که شما در آن به سر می‌برید از قِبَل خودتان است اگر با این وضعیت شما حضرت قیام کند شرایطی مثل یا بدتر از اباعبدالله برای ایشان رخ خواهد داد، ایشان دیگر مثل اباعبدالله با دعوت یاران سست و غیر آماده به مسلخ نمی‌روند و اگر در این شرایط ایشان قیام کنند، گرفته می‌شوند و دست و پای ایشان قطع می‌گردد و به صلیب می‌رود.

 

🔸 بنابراین آن روایتی که به واسطه فراز «حِلْساً مِنْ أَحْلاَسِهِ» به روایت احلاس بیوتکم معروف شده است، یک قضیه شخصیه در مورد یک فرد خاص است و جالب هم این است که بر اساس برخی روایات این سدیر به حرف امام صادق علیه‌السلام هم گوش نمی‌دهد و می‌رود قیام می‌کند و نیرو و قدرت آنها به نفع عباسیان مصادره می‌شود. اَلْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ‌ در روایتی در کتاب کافی می‌گوید: با نامه سدیر و چند نفر دیگر نزد امام صادق (ع) رفتم. هنگامى بود که حزب سیاه‌پوشان یعنی یاران ابومسلم خراسانی ظهور کرده بودند و هنوز از بنی‌عباس خبرى نبود، مضمون نامه‌ها این بود که: «بِأَنَّا قَدْ قَدَّرْنَا أَنْ یَئُولَ هَذَا اَلْأَمْرُ إِلَیْکَ فَمَا تَرَى» ما مقدر و مقرر دانیم که این امر خلافت به شما برمى‌گردد، شما خود چه نظرى دارید؟ «فَضَرَبَ بِالْکُتُبِ اَلْأَرْضَ ثُمَّ قَالَ أُفٍّ أُفٍّ مَا أَنَا لِهَؤُلاَءِ بِإِمَامٍ‌»[5] امام همه نامه‌ها را زمین زد و فرمود اف، ‌اف. من براى اینان امام و رهبر نیستم.

 

🔻روایت سوم

🔹 سومین روایت صحیح السند و ششمین روایت باب، روایتی از امام صادق علیه‌السلام است: «کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌، فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مَنْ دُونِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‌»[6] هر پرچمی که قبل از قیام قائم اهل بیت بلند شود، صاحب آن طاغوت است و اطاعت او اطاعت غیر خداست.

 

🔸 این روایت را نیز باید در آن فضایی دید که امام صادق علیه‌السلام تلاش دارند شیعیان را در قیام عباسیان علیه امویان حفظ کنند و اجازه ندهند خون شیعیان در این بازی چرخش قدرت، فدای مطامع عباسیان شود، وگرنه اگر منظور از آن، نفی تمام قیام‌ها باشد، آنگاه این روایت با یک منظومه حدیثی از روایات دیگر تعارض پیدا می‌کند؛

👈 یکی‌ از روایاتی که با اطلاق این حدیث تعارض دارد، همان روایات صحیح السند امام رضا علیه‌السلام در مورد قیام زید عموی امام صادق (علیه‌السلام) بود که به عنوان اولین روایت صحیح همین مجموعه به آن اشاره شد و در آن حضرت قیام زید را تایید کردند و اطلاق این روایت آن قیام را هم شامل می‌شود!

👈 روایاتی که در مورد شهادت شهدایی در سرزمین فخ از پیامبر اکرم آمده است «إِنَّ رَجُلاً مِنْ وُلْدِکَ یُقْتَلُ فِی هَذَا اَلْمَکَانِ وَ أَجْرُ اَلشَّهِیدِ مَعَهُ أَجْرُ شَهِیدَیْنِ‌»[7] و تا زمان امام صادق چنین ماجرایی پیش نیامده بود و احتمال قوی این روایات بر شهدای فخ در زمان امام کاظم علیه السلام منطبق است.

👈 روایتی که از امیرالمؤمنین در مورد شهادت شماری از مومنین در منطقه «اُبُله» یعنی شلمچه کنونی آمده است و تا زمان امام صادق چنین اتفاقی رخ نداده بود و به احتمال قوی این روایت با نشانه‌های زیادی که در آن وجود دارد منطبق به شهدای جنگ ایران و عراق باشد. «وَ سَیَکُونُ فِی الَّتِی تُسَمَّى الْأُبُلَّةُ مَوْضِعُ أَصْحَابِ الْعُشُورِ یُقْتَلُ فِی ذَلِکَ الْمَوْضِعِ مِنْ أُمَّتِی سَبْعُونَ أَلْفَ شَهِیدٍ هُمْ یَوْمَئِذٍ بِمَنْزِلَةِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ...» [8]

👈 روایاتی که مربوط به قیام ایرانیان یا افرادی در مشرق قبل از ظهور حضرت حجت است، از امام صادق علیه‌السلام روایت است: «قَوْمٌ یَبْعَثُهُمُ اَللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَلاَ یَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلاَّ قَتَلُوهُ»[9].

👈 از امام باقر علیه‌السلام روایت است گوئی می‌بینم قومی را که «قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ» «یَطْلُبُونَ اَلْحَقَّ فَلاَ یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلاَ یُعْطَوْنَهُ»[10]  این قوم حق را مطالبه می‌کنند؛ اما به آنها داده نمی‌شود. سپس دوباره مطالبه می‌کنند و باز نمی‌دهند. «فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلاَ یَقْبَلُونَهُ» وقتی می‌بینند حقشان را نمی‌دهند شمشیرهایشان را برهنه می‌کنند و بر شانه می‌گذارند؛ یعنی سلاحشان را آشکار و آماده می‌کنند، از قدرت و مقاومت استفاده می‌کنند. وقتی چنین می‌کنند حقشان را می‌دهند؛ ولی دیگر نیازی به آن ندارند، خودکفا شده‌اند و می‌گویند نمی‌خواهیمش. «حَتَّى یَقُومُوا وَ لاَ یَدْفَعُونَهَا إِلاَّ إِلَى صَاحِبِکُمْ».

👈 روایاتی که در مورد سید یمانی و خراسانی و... است؛ آن روایتی که پیامبر اکرم صلی‌الله به جعفر بن ابی‌طالب بشارت می‌دهند: «أَنَّ الَّذِی یَدْفَعُهَا إِلَى الْقَائِمِ هُوَ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ»[11] کسی که حکومت را به دست قائم اهل‌بیت می‌دهد، از فرزندان تو است و بعد به توصیف او می‌پردازند «سَیْفُهُ کَحَرِیقِ النَّارِ و...»؛

 

🔻روایت چهارم

🔹 اما روایت چهارم باز از امام صادق علیه‌السلام است و حضرت می‌فرمایند ۵ علامت قبل از قیام قائم (ع) وجود دارد: «اَلصَّیْحَةُ‌ وَ اَلسُّفْیَانِیُّ‌ وَ اَلْخَسْفُ‌ وَ قَتْلُ اَلنَّفْسِ اَلزَّکِیَّةِ‌، وَ اَلْیَمَانِیُّ‌» اصحاب می‌پرسند: فدایتان شویم اگر کسی از اهل بیت شما قبل از این علامات قیام کرد، ما با او قیام کنیم؟! «إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَبْلَ هَذِهِ اَلْعَلاَمَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ»[12]  حضرت پاسخ می‌دهند خیر.

 

🔸 باز این روایت هم همان داستان روایت قبل را دارد. باید به اینکه این روایات به ظاهر مخالف قیام، همگی از امام صادق علیه السلام است و در بازه‌ تغییر حاکمیت از بنی‌امیه و بنی‌العباس و تلاش افراد مختلف برای استفاده از این فرصت تزلزل بنی‌امیه برای قدرت‌گرفتن خود، توجه کرد.

👈 به طور مثال از امام صادق عَلَیْهِ السَّلاَمُ‌ روایت است: «لاَ یَخْرُجُ اَلْقَائِمُ حَتَّى یَخْرُجَ اِثْنَا عَشَرَ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ‌ کُلُّهُمْ یَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ‌»[13]  قائم اهل بیت قیام نمی‌کند، مگر اینکه قبل از او ۱۲ نفر از بنی‌هاشم که همگی دعوت کننده به نفس خودشان هستند، قیام کنند!

👈 در روایت دیگری از امام باقر آمده است: «مَنْ رَفَعَ رَایَةَ ضَلاَلَةٍ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ‌»[14] هرکس پرچم گمراهی را بلند کند؛ صاحب آن پرچم طاغوت است؛ این بیان نشان می‌دهد این روایات ناظر به هرقیامی نیست بلکه قیام‌های ‌ناسالم و اهل گمراهی مد نظر است.

و باز تکرار می‌کنیم که اگر بخواهیم این چنین نهیی را به صورت مطلق بپذیریم، بایست روایات زیادی که مقابل آن قرار می‌گیرد را کنار بگذاریم.

👈 «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ یَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوطِئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ‌»[15] مردمی از مشرق قیام می‌کنند و مقدمات سلطنت امام مهدی را فراهم می‌کنند.

در مورد سید یمانی و قیام او آمده است: «لَیْسَ فِیهَا رَایَةٌ بِأَهْدَى مِنْ رَایَةِ اَلْیَمَانِیِّ یَهْدِی إِلَى اَلْحَقِّ»‌[16]  پرچمی هدایت یافته‌تر از او نیست و به سوی حق دعوت می‌کند.

👈 روایتی که امیرالمومنین می‌فرمایند حکومت فرزندان عباس ادامه پیدا می‌کند و در آن سختی فراوان است و هرکس هم تلاش کند و همه‌هم باهم شوند نمی‌توانند آنها را بردارند تا اینکه «یُسَلِّطَ اَللَّهُ عَلَیْهِمْ عِلْجاً یَخْرُجُ مِنْ حَیْثُ بَدَأَ مُلْکُهُمْ‌،» خداوند مردی (علج) (در ترجمه آن اختلافاتی است می‌تواند منظور انسانی کارساز و قوی و نیرومند و با تدبیر و با سیاست باشد یا فردی که نقصی در بدنش است) را بر آنان مسلط می‌کند که از همانجا خارج می‌شود که در ابتدا سلطنت بنی عباس از آنجا آغاز شد یعنی خراسان؛ «لاَ یَمُرُّ بِمَدِینَةٍ إِلاَّ فَتَحَهَا، وَ لاَ تُرْفَعُ لَهُ رَایَةٌ إِلاَّ هَدَّهَا، وَ لاَ نِعْمَةٌ إِلاَّ أَزَالَهَا، اَلْوَیْلُ لِمَنْ نَاوَاهُ‌، فَلاَ یَزَالُ کَذَلِکَ حَتَّى یَظْفَرَ وَ یُدْفَعَ‌  إِلَى رَجُلٍ مِنْ عِتْرَتِی یَقُولُ بِالْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ‌»[17] از هیچ شهری نمی‌گذرد الا اینکه آن را فتح می‌کند و هیچ پرچمی بر ضد او افراشته نمی‌شود، مگر آنکه سرنگونش می‌سازد و هیچ نعمتی باقی نمی‌ماند مگر آنکه نابودش می‌کند، و هیچ نغمه و صدائی در برابر او بلند نمی‌شود مگر آنکه خاموشش می‌نماید. وای بحال کسی که با او، دشمنی کند و به مبارزه برخیزد، او پیوسته صاحب نیرو و قدرت است تا به پیروزی نهائی برسد، پس از پیروزی زمام امور کشور خود را به دست مردی از خاندان من که حقگو و عامل به حق است (یعنی: حضرت صاحب الامر (علیه السلام)) می‌سپارد.

 

[1] حر عاملی محمد بن حسن. وسائل الشیعة. ج 15، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1416، ص 50.

[2] همان. 51.

[3] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 2، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 242.

[4] مجلسی محمدباقر بن محمدتقی. بحار الأنوار. ج 64، دار إحیاء التراث العربی، 1403، ص 197.

[5] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 8، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 331.

[6] حر عاملی محمد بن حسن. وسائل الشیعة. ج 15، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1416، ص 52.

[7] مجلسی محمدباقر بن محمدتقی. بحار الأنوار. ج 48، دار إحیاء التراث العربی، 1403، ص 170.

[8] مجلسی محمدباقر بن محمدتقی. بحار الأنوار. ج 57، دار إحیاء التراث العربی، 1403، ص 225.

[9] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 8، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 206.

[10] نعمانی محمد بن ابراهیم. الغیبة (للنعمانی). مکتبة الصدوق، 1397، ص 273.

[11] همان، ص ۲۴۷.

[12] حر عاملی محمد بن حسن. وسائل الشیعة. ج 15، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1416، ص 52.

[13] طوسی محمد بن حسن. الغیبة (للشیخ طوسی). بنیاد معارف اسلامی، 1425، ص 437.

[14] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 8، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 297.

[15] علامه مجلسی در مورد این روایت می‌گویند: هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ رَوَتْهُ الثِّقَاتُ وَ الْأَثْبَاتُ أَخْرَجَهُ الْحَافِظُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ مَاجَةَ الْقَزْوِینِیُّ فِی سُنَنِهِ. بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏51؛ ص:87»

[16] طوسی محمد بن حسن. الغیبة (للشیخ طوسی). بنیاد معارف اسلامی، 1425، ص 447.

[17] مجلسی محمدباقر بن محمدتقی. بحار الأنوار. ج 31، دار إحیاء التراث العربی، 1403، ص 531.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی