شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۷۰ مطلب با موضوع «تاریخ» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

علم هیأت شیهد طیب حاج رضایی

📌این تصویر به یاد ماندنی مربوط به دسته "حر انقلاب"، شهید طیب حاج رضایی در روز پانزده خرداد است.

 

🔻 شهیدی که بزرگ‌ترین دسته تهران را داشت و یکی از شرط‌های دعوت از روحانیون برای سخنرانی در هیأتش این بود که سخنران سیاسی صحبت نکند و علیه شاه حرف نزند! کسی که موقع آدم به خیابان آوردن در طرفداری از شاه و مجلس گرم‌کردن برای او شعبان بی‌مخ به او حسادت می‌ورزید و با او رقابت می‌کرد.

 

🔻 اما در پانزده خرداد قلوب بندگان خدا در بین دو انگشت اراده خداوند منقلب شد و اراده بندگانش به اراده قیام لِله حضرت امام متصل؛ روزی که مردم برای خدا قیام کردند و برای خدا خون دادند و شهید طیب هم یکی از آنها بود.

..................

📝 وقتی توحید و اخلاص این چنین در  قیام لِله مردم جلوه می‌کند به یاد ماندنی می‌شود. مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی نقل می‌کنند: « پس از ماجرای پانزده خرداد، خدمت امام مشرف شدم. حدود ۳۵ دقیقه خدمت‏ ‎‎‏ایشان صحبت کردم. حادثه پانزده خرداد را برای امام توضیح دادم. و امام حدود بیست‏ ‏دقیقه اشک می‌ریختند.» پیام انقلاب ش ۸۲، ص ۲۱.

به همین مناسبت خواندن خاطره زیر در رابطه با قیام لله و جذب قلوب از آیت‌الله حائری شیرازی در مورد پدر خانمشان "آیت‌الله سیدنورالدین حسینی‌الهاشمی" را پیشنهاد می‌دهم.👇

 

🔻«کلام امام دل‌ها را گرفت، به خاطر چه؟ امام قیامش لِله بود. شما هر وقت خواستید حرفی بزنید، تذکر دهید، یک نگاهی بکنید، یک سرکی به خودتان بکشید، ببینید کجا می‌سوزد؟ قیام لله است یا قیام نفس است؟ چه است انگیزه؟ اگر للنفس است به نفس بگویید آقا معذرت می‌خواهم، دیگر از من گذشته، اگر دیدید لِله است بگوید.

آن وقت ببینید چقدر اثر می‌گذارد. خدا رحمتش کند مرحوم آقا میرزا نورالدین تازه از نجف آمده بود، مخلص بود.

 

🔻خودش نقل کرده بود قدم می‌زدم بالای دروازه قرآن، دیدم چند تا کنار جوی آب رودخانه نشسته‌اند. از صحبت هایشان متوجه می‌شود که مشروب را هم گذاشتند در جوی تا خنک بشود تا زهر مار کنند.  ایشان گفت با خودم گفتم زودتر رد شوم مبادا مسخره‌ام کنند، بعد برگشتم گفتم خب مسخره‌ام بکنند، چه می‌شود؟ به خودم گفتم که درس خواندی برای چه؟ طلبه شدی برای چه؟ عالم شدی برای چه؟ آیا درست است من به این‌ها امر به معروف نکنم، نهی از منکر [نکنم.] من یقین دارم اثر نمی‌کند. به خودم گفتم این نهی از منکر را کجا گذاشتند من باید بگویم. آهسته آهسته به طرف این‌ها آمدم، یواش یواش قدم زنان تا نزدیک این‌ها نشستم. صحبت کردم با این‌ها، حرف زدم از این طرف آن طرف، قصص انبیاء گفتم و این‌ها که قلبشان نرم شد و اشکشان جاری شد و نادم شدند از این میگساری. برگشتم به این‌ها سلام کردم. آرام آرام به این‌ها حرف زدم، این‌ها اشکشان جاری شد. این شیشه‌های شرابشان را از زیر در آوردند بزنند سر سنگ بشکنند، گفتم نه، نشکنید، شیشه‌ها مالیت دارد. شیشه‌ها را خالی کردم روی زمین، نخوردند.

 

🔻حدود الله یعنی این؛ پولی که داده برای آن الکل ۵۰ تومان فرض کنید شیشه آن زمان یک قران باشد ، ۵۰ تومان پول دادی شارع می‌گوید بریز روی زمین اما یک قران پول شیشه را می‌گوید اجازه نداری.!! حدود الله یعنی همین.

 

🔻 گفت همین‌ها بعدا شدند از گردانندگان کارهایش، شدند رئیس جلسه، مساله گوی جلسه، نوحه خوان جلسه، او از قمارخانه‌ها استادهای اخلاق درست کرد. وقتی قیام لله باشد آدم قمارباز را تبدیل می‌کند به مساله گو، اما اگر مساله گو، جوان، دید صحبت خدا و دین نیست همین مساله گو می‌شود قمارباز؛ دید بوی خدا نمی‌آید، دید مساله مساله خدا نیست، مساله مساله باندبازی و دسته بندی است، اصلا قیام للنفس است که باند را به وجود می‌آورد. خط خطی شدن‌ها این‌ها آثار قیام للنفس است؛ این بچه‌های ولگرد خیابان‌ها اگر یک نفس خوبی به آنها بخورد می‌شوند جبهه رو، جبهه رو‌ها هم اگر دیدند که در جبهه صحبت خدا نیست، صحبت خط خطی و قدرت طلبی است همان‌ها می‌شوند ولگرد خیابانی؛ انسان هم مستعد برای این کار است، هم مستعد برای آن کار؛ یک کاری بکنید شما که کار برای خدا باشد، برای رضای خدا باشد. قیام للنفس نباشد.»

............................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

ضریب جینی

✅ بعد از دولت هاشمی به یک اختلاف طبقاتی بسیار زیاد رسیدیم، در دولت خاتمی وضعیت نه بهتر شد و‌ نه بدتر و در دولت احمدی‌نژاد اختلاف طبقاتی کاهش بسیار خوبی داشت، اما با روی‌کار آمدن دولت روحانی باز اختلاف طبقاتی و نسبت هزینه‌های دهک‌های بالای جامعه به پایین جامعه افزایش بسیار زیادی یافت.

🔹 نمودار بالا براساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس بدست آمده است و نشان دهنده ضریب جینی و نسبت ده درصد ثروتمندترین به ده درصد فقیرترین جمعیت از ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۷ است.

🔹بررسی آمارهای منتشر شده توسط مرکز آمار ایران درباره نرخ تورم نشان می‌دهد، متوسط نرخ تورم بلندمدت (سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۸) اقتصاد ایران نزدیک به ۲۰ درصد بوده است.
بیشترین رکورد تورم در سال‌های ریاست جمهوری هاشمی ( ۷۱-۷۴) بوده است.
در زمان خاتمی تورم تقریبا کنترل شده است.
در زمان احمدی‌نژاد تورم شروع به افزایش کرده است و در دو سال آخر دولت او که یادآور لج بازی‌ها و دعواهای مختلفش است، تورم افزایش زیادی داشته است.
در دولت اول روحانی تورم کنترل شده است اما در دولت دومش جهشی مشابه دوران هاشمی رخ داده است.
🔸 البته همانطور که در نمودار قبل مشخص بود  (https://eitaa.com/sharh_hal/2490)در زمان احمدی‌نژاد با وجود تورم فاصله طبقاتی کاهش یافته است و این یعنی تورم به نوعی بوده است که پول حاصل از  تورم بیشتر به جیب طبقات ضعیف و توده مردم رفته است اما در دولت هاشمی و خصوصا روحانی که افزایش تورم با افزایش فاصله طبقاتی همراه بوده است یعنی پول حاصل از افزایش قیمت‌ها بیشتر به جیب مردم ثروتمند و‌ مرفه جامعه رفته است و فشار آن بر گرده مردم ضعیف آمده است.

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

ادامه از خاطره (اولین عملیات گارد بنی‌صدر)...

شب ۱۴ اسفند در پادگان نشسته بودیم و تعریف می‌کردیم که امروز در دانشگاه تهران چه اتفاقی افتاد و هرکس اطلاعات خودش را می‌گفت. شب دیروقت بود که یک دفعه به این فکر افتادم که ببینم ارزیابی طرفداران بنی‌صدر و گروه‌های مخالف از این قضیه چیست؟

به ذهنم رسید استادی داشتیم در تربیت معلم به اسم "علی‌اصغر ابراهیمی" به او زنگ بزنم.

او از اعضای حزب توده‌ و ظاهرا از ایدئولوگ‌ها و اعضای مؤثر حزب توده به حساب می‌آمد.

تا جایی که ما تحقیق کردیم قبل از انقلاب جزو افسران ارتش بوده بود که زمان شاه توسط حزب توده در ارتش نفوذ داده شده بودند و توسط ساواک شناسایی و پاک‌سازی شدند.

  بعدها با انقلاب ایشان سر از دانشگاه و تدریس درآورده بود و سخت معتقد به حزب توده و مرام کمونیستی و مخالف مذهب بود. در تدریس‌هایش هم گریزهایی به مسائل ضد مذهبی می‌زد.

یک بار داشت سر کلاس توضیح می‌داد راجع به اعتقادات مردم به امام‌زاده‌ها و اماکن زیارتی، می‌گفت: یک مردی بوده روزی یک چهارپایی داشته با آن کار می‌کرده تا اینکه این چهارپایش می‌میرد و این دیگر راه امرار معاشی نداشته، می‌آید چهارپایش را خاک می‌کند و قبری برایش درست می‌کند، یک ضریحی رویش می‌گذارد و می‌گوید این قبر امام‌زاده است و خودش هم می‌شود متولی آنجا، یک مریدهایی پیدا می‌کند طرفدارانی و کم کم آنجا را گسترش می‌دهد و این می‌شود راه درآمدی برای او.

ما هم به خاطر این حرف‌هایش با او درگیر شدیم که چرا با این داستان‌های ساختگی به اعتقادات مردم توهین می‌کنید. ایشان در قضیه تصفیه اساتید که من خودم هم در جریان بودم از دانشگاه تربیت معلم و استادی، اخراجش کرده بودیم. شماره تلفن او را داشتم،

ایشان یکی از فعالیت‌هایی که انجام می‌داد، برخی دانشجوها را جمع می‌کرد و به منزلش یا جاهایی که محل حزبشان بود می‌برد و آموزش‌های ایدئولوژیک به آنها می‌داد و خلاصه آنها را سازماندهی می‌کرد.

به ذهنم رسید که زنگی به ایشان بزنم و خودم را یکی از دانشجوهایی که با او خیلی رفت و آمد داشت، جا بزنم.

زنگ زدم منزلشان و اتفاقا گوشی را برداشت و من هم خودم را جای آن دانشجو جا زدم الان فقط یادم هست آن دانشجو اهل اراک بود، زنگ زدم و موقع صحبت هم از اصطلاحات سازمانی توده‌ای‌ها استفاده می‌کردم و مقداری هم بد و بی‌راه به حزب‌الهی‌ها می‌گفتم و با او همدردی می‌کردم تا ذهنش به این سمت نرود که شخص دیگری به او زنگ زده.

گفتم من از اراک تماس می‌گیرم، شنیده‌ام امروز در دانشگاه تهران درگیری شده می‌خواستم ببینم چه خبر است؟ و کسب تکلیف کنم.

ایشان خیلی خوشحال شد که به او زنگ زده‌ام و متوجه نشد که شخص دیگری هستم و شروع کرد به تحلیل قضیه ۱۴ اسفند، ازجمله چیزهایی که گفت: اینکه رفیق می‌دانی که این مرتجع‌های چماق به دست‌ و منظورش شهید بهشتی و طرفدارانش بود، اینها دیگر نمی‌گذارند ما فعالیت کنیم، ما با حضور اینها جایی نداریم، در کشوری که اسلامی است مرام کمونیستی و توده‌ای دیگر جایگاهی ندارد.

گفتم پس استاد تکلیف ما که طرفدار مرام کمونیستی هستیم، چیه؟ جمله جالبی گفت، گفت: حالا باید بروید تحت عنوان گروه‌هایی که یک لقب اسلامی دارند منتها با خودمان هستند، فعالیت کنید. گفتم مگر می‌شود هم مارکسیست باشیم، هم لقب اسلامی داشته باشیم. گفت: آره هست شما باید بگردید یک گروهی که هم از خودمان هست و هم لقب اسلامی دارد پیدا کنید و به آنها نزدیک شوید.

گفتم می‌شود یک مورد را بگویید: گفت گروه جاما.

جاما مخفف "جنبش مسلمانان مبارز" به رهبری "حبیب‌الله پیمان" بود که هم ایدئولوژی التقاطی داشت و به گروه‌های چپ نزدیک بود هم یک لقب اسلامی داشت.

یک کتابی هم ایشان نوشته بود به اسم ایدئولوژی اسلامی که اتفاقا آن زمان به عنوان ایدئولوژی اسلامی برای دانشجوها تدریس می‌شد و جزو واحدهای درسی رسمی بود که همه باید در آن درس شرکت می‌کردند. من این درس را با آقای "عباس عبدی" از دانشجوهای پیرو خط امام که این درس را تدریس می‌کرد، داشتم.

دانشگاه تربیت معلم تهران سال ۱۳۵۹
پدرم ایستاده نفر اول سمت راست تصویر

.........................................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 یکی از غفلت‌های مهمی که همه ما در آن شریک هستیم، عدم ثبت و ضبط خاطرات شفاهی مهم نزدیکانمان است. پیش از این بخش‌هایی از خاطرات پدرم (بابامحمد باقری) از "کردستان" و "وضعیت فرهنگی پیش از انقلاب" را منتشر کرده بودم و به لطف خدا متن زیر قسمت سوم از خاطرات شفاهی پدرم در مورد "نقش نیروهای گارد بنی‌صدر در حوادث ۱۴ اسفند ۵۹" است:

در مرکز تهران، نبش میدان حر، پادگان بزرگی هست که نام فعلی آن پادگان حر است و قبلا به نام لاهوتی شناخته می‌شد.

در زمان انقلاب آنجا مرکز آموزش نیروهای ویژه کلاه‌سبزهای ارتش و به اصطلاح به آن تیپ No Head می‌گفتند.

شنیده بودیم که برای آموزش‌های این تیپ مربیانشان را از آمریکا و اسرائیل می‌آورده‌اند و بعد از انقلاب بقایای این تیپ که نیروهای زبده‌ای هم بودند هنوز در پادگان حضور داشتند.

در حوادث انقلاب مردم اسلحه‌خانه‌ها را خالی کرده بودند و سلاح‌های زیادی در دست مردم بود، به همین خاطر امام اعلام کردند کسانی که از اسلحه‌خانه‌ها اسلحه برده‌اند، سلاح‌ها را برگردانند و یکی از مراکزی که محل جمع‌آوری اسلحه‌ها شد، همین پادگان بود.

به همین جهت سپاه دفتری را در محل ستاد این پادگان در اختیار گرفت و بعد از اتمام ماجرا هم اگرچه پادگان متعلق به ارتش بود اما به هر شکل ممکن ستاد و انبار بزرگ اسلحه‌ها که در مرکز ستاد قرار داشت را تحویل نداد و در آنجا باقی ماند.

به واسطه همین حضور توأمان نیروهای سپاه و ارتش، پادگان مدیریت دوگانه‌ای پیدا کرده بود، چون مرکز ستاد آن در دست سپاه بود و سایر قسمت‌ها در دست نیروهای ارتش قرار داشت.

بر سر همین فرماندهی دو گانه‌ای که در آنجا بود چند بار هم بین محسن رضایی و بنی‌صدر بحث بالا گرفته بود. بنی‌صدر می‌خواست سپاه آنجا را کامل تخلیه کند و در اختیار ارتش قرار دهد ولی محسن رضایی قبول نمی‌کرد.

به نظر می‌رسید بنی‌صدر برنامه‌هایی برای این پادگان دارد و به همین خاطر خیلی اصرار می‌کرد که سپاه باید از آنجا خارج شود.

✅ من با اینکه دانشجو بودم ولی چون تشکیلات سپاه هنوز خیلی مثل الان رسمی نبود و بچه حزب‌الهی‌ها همه با هم کمک می‌کردند، من هم با سپاه هم همکاری می‌کردم و اکثر شب‌ها به این پادگان می‌رفتم و به بچه‌های سپاه کمک می‌کردم و عملا خیلی با نیروهای رسمی فرقی نداشتیم.

تصویر پدرم(نفر سمت راست تصویر) به همراه دوتن دیگر از دوستان دانشجویش در دفتر سپاه در پادگان نوهد (بهمن ۱۳۵۹ش)

تصویری از پدرم در دفتر سپاه در پادگان نوهد (دی ۱۳۵۹ش)

مدتی بعد بنی‌صدر با تحریک نیروهای منافقین که آن زمان به آنها مجاهدین می‌گفتند، تصمیم گرفت برای خودش یک گاردی با نام "گارد ریاست جمهوری" یا "گارد بنی‌صدر" تشکیل دهد. مقدمات تشکیل این گارد را هم با همکاری منافقین که تشکیلات منسجمی داشتند انجام داد. یکی از جاهایی که برای این کار اختصاص دادند "پادگان نوهد" بود.

ما کم کم دیدیم در سوله‌هایی که آنجا هست، دارند نیروهای جدیدی می‌آورند و به آنها آموزش می‌دهند. نوعا از قیافه‌ها و رفتارهای آنها معلوم بود از خلاف‌کارها و بزن بهادرها هستند، در واقع خلاف‌کارهای تهران را جمع کرده بودند و در آنجا سازماندهی کرده و تحت عنوان گارد بنی‌صدر توسط همان بقایای تیپ نوهد که در پادگان مانده بودند، آموزش می‌دادند.

محل استقرار آنها در حد دو سوله خوابگاهی می‌شد. یک شب که دیدم سر و صدایی می‌آید به صورت ناشناس به آنجا رفتم تا سرکی بکشم و ببینم چه خبر است و اتفاقا آنها مشغول بزن و برقص بودند و اینقدر سرگرم بودند که متوجه حضور من در خوابگاهشان نشدند، حتی در راه برگشت یک کارتون نصفه قند هم بود که چون قند تمام کرده بودیم با خودم آوردم و آنها اصلا متوجه نشدند.

یک شب دیگر که قرار بود فردا بنی‌صدر به عنوان "فرمانده کل قوا" برای بازدید از پادگان و اولین هسته گارد خود به پادگان بیاید، نمایشگاهی درست کرده بودند که مثلا وضعیت آموزش‌های مختلف و... را نشان می‌داد، یک جایگاه هم برای سخنرانی بنی‌صدر در میدان بزرگ پادگان آماده کرده بودند. ما آن شب یک جمله‌ای از شهید بهشتی که آنها حساسیت زیادی روی او داشتند را روی پارچه‌ای یک متری نوشتیم و زیر آن هم اسم ایشان را زدیم و آن را مخفیانه بردیم در همان جایگاه نصب کردیم، بند برخی چادرهای نمایشگاه‌ها را هم تیغ زدیم و خلاصه یک آشفتگی در کارها بوجود آوردیم که نتیجه آن هم لغو مراسم بنی‌صدر شد.

زمان گذشت تا ۱۴ اسفند ۵۹ و ماجرای سخنرانی بنی‌صدر در دانشگاه تهران، برای آن سخنرانی به همه طرفداران بنی‌صدر و نیروهای منافقین فراخوان داده بودند که در آن جلسه حاضر شوند، در جلسه هم به صورت سازماندهی شده یک تعدادی از حزب‌الهی‌ها را دستگیر کردند و بردند بالا کارت‌های آنها را گرفتند که بنی‌صدر در سخنرانی نشان داد و گفت اینها بچه‌های کمیته هستند که آشوب درست می‌کنند.

درگیری‌هایی بین طرفداران بنی‌صدر و دانشجوهای حزب‌الهی بوجود آمد و نیروهای حزب‌الهی خیلی کتک خوردند ما شاهد بودیم که حتی تعدادی از دختران را زدند، برخی بچه‌های می‌گفتند با چاقو به برخی دختر‌های حزب‌الهی تعرض کرده بودند و چاقو را به قسمت‌های خاص  آنها فرو کرده بودند.

نیروهایی که در این پادگان آموزش و سازماندهی شده بودند هم آنجا حضور داشتند و در واقع اولین عملیاتشان در آن سخنرانی بود.

شب که به پادگان آمدیم دیدیم، خبری از نیروهای گارد ویژه که لباس‌های خاص کماندویی می‌پوشیدند در پادگان نیست ولی در عوض یک سری نیروهای جدید هستند که همه لباس‌های صفر سربازی خاکی به تن دارند، دقت که می‌کردی چهره‌ها همان افراد سابق بودند که لباس‌ها و کمی قیافه‌هایشان را تغییر داده بودند.

تصویر پدرم فرد سمت چپ تصویر دانشگاه تهران نماز جمعه (دی ماه ۱۳۵۹ش)

.........................................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 سال ۹۰ و انتخابات مجلس در پیش بود؛

رهبری در ۱۹ دی گفته بودند:

👈«انتخابات باید سالم باشد، رقابتی باشد. رقابت غیر از خصومت است، رقابت غیر از تهمت‌زنىِ متقابل است؛ اینها را باید همه مواظب باشیم. رقابت این نیست که کسی اثبات خود را متوقف بر نفی دیگری بداند.»

 

🔰 برداشت ما از این بیان حضرت آقا این بود که در معرفی کاندیدها بایست سعی کرد ایجابی و اثباتی حرف زد و نه اینکه به نقد دیگر اشخاص پرداخت، هرکس بیاید خود را معرفی کند و اگر بنا است نقدی کند به صورت کلی تفکرات را نقد کند و نه اشخاص را؛

 

🔰گردهمایی مسئولان جبهه پایداری کل کشور در مجموعه "یاوران مهدی" جمکران بود و بنده هم با اینکه مسئولیتی نداشتم به دعوت برخی دوستان به آنجا رفتم، آیت‌الله مصباح (حفظه‌الله) صحبت می‌کردند و می‌گفتند:

👈«وقتی ما می‌دانیم فلان نماینده فاسد است یا انحراف فکری دارد و... نمی‌توانیم ساکت باشیم و باید مردم را آگاه کنیم.(نقل به مضمون)»

ضمن صحبت‌های ایشان به برخی دوستان خود گفتم این‌که نشد! این خلاف توصیه چند روز گذشته رهبری است!

 

🔰 سال ۹۲ و انتخابات ریاست جمهوری در پیش بود. نیروهای انقلابی که در انتخابات مجلس پیروز شده بودند این دور هم مثل همین حالا خود را برنده انتخابات می‌دانستند؛

 

🔰 دوستان خیلی انقلابی بنده در مدرسه معصومیه(س) که عمدتا از دانش‌آموختگان طرح ولایت دانشجویی بدست شاگردان آیت‌الله مصباح و عضو بسیج معصومیه هم بودند، به شدت از نظرات جبهه پایداری تأثیر می‌گرفتند اما بنده با اینکه هم دانش‌آموخته طرح ولایت بودم و هم بسیجی و هم از مریدان آیت‌الله مصباح، با دوستان خیلی انقلابی خود در معصومیه اختلاف نظر داشتم.

 

🔰 آیت‌الله مصباح (حفظه‌الله) گفته بودند زیر آسمان و زمین بهتر از آ لنکرانی وزیر بهداشت دولت احمدی نژاد را نمی‌شناسند و جبهه پایداری هم حامی و دعوت کننده از ایشان برای حضور در صحنه انتخابات بود.

 

🔰 بنده و جمعی از دوستان که همشهری دکتر لنکرانی هم بودیم، ایشان را کاندید اصلح نمی‌دانستیم و مُصِر بودیم که "سعید جلیلی" کاندید أصلح است و در همین راستا هم کمپین دعوت از او راه انداخته بودیم.

 

🔰 وقتی برای جلیلی و دعوت از او کار می‌کردیم یکی از دوستان طرفدار جبهه پایداری که لابد خود را نماد انقلاب و اسلام ناب می‌دانست، به بنده گفت: شما مأمور دشمن هستید برای ایجاد افتراق در جبهه حق!

یکی از اشکالات دوستان این بود که چرا سعید جلیلی وقتی قم آمده است، خدمت آیت‌الله مصباح نرفته است، برخلاف آ دکتر لنکرانی!

 

🔰 تبلیغ برای معرفی سعید جلیلی که آن روز چندان شناخته شده هم نبود، سخت بود، مجبور بودم جزوه‌هایی از سعید جلیلی تهیه کنم و در مدرسه بفروشم، مسئول سیاسی بسیج می‌گفت: شماها خیلی زرنگید هم کاندیدتان را معرفی می‌کنید هم پول درمیاورید! یکی دیگر از مسئولان بسیج می‌گفت: بابا می‌گن سعید جلیلی حتی عرضه نداشته است بسیج امام صادق(ع) را بچرخاند الکی از او حمایت نکنید.

به آنها می‌گفتم من که می‌دانم آخرش شما هم مجبور می‌شوید بیایید از جلیلی حمایت کنید، به شما پیشنهاد می‌دهم لااقل او را تخریب نکنید!

 

🔰 اما واقعا این حرف‌های سطح پایین ریشه در مسئولان اصلی ج پایداری نداشت، دعوای اصلی هدایت‌گران ج پایداری که اکثر آنها اهل تقوا بودند به یک پرسش بازمی‌گشت که آیا ما حجت داریم از حمایت أصلح دست بکشیم و از صالح حمایت کنیم؟! ولو أصلح در نظر مردم مقبولیت نداشته باشد!

سؤال اصلی آنها این بود که تکلیف ما نسبت به حصول نتیجه چیست؟

 

📌اما پاسخ این سؤال را هم ۵ ماه پیش از آن رهبری در دیدار رمضانی با دانشجویان (۶ مرداد) توضیح داده بودند:

👈«رابطه‌ی «تکلیف‌مداری» با «دنبال نتیجه بودن» چیست؟

امام فرمودند: ما دنبال تکلیف هستیم. آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبود؟

چطور می‌شود چنین چیزی را گفت؟

امام بزرگوار که با آن شدت، با آن حدّت، در سنین کهولت، این همه سختی‌ها را دنبال کرد، برای اینکه نظام اسلامی را بر سر کار بیاورد و موفق هم شد، می‌شود گفت که ایشان دنبال نتیجه نبود؟

حتماً تکلیف‌گرائی معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجه‌ی مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند؛ برخلاف تکلیف عمل نکند، ضدتکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران کردند، اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتائج معینی بود؛ دنبال نتائج بودند.

مگر می‌شود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم؟ یعنی نتیجه هر چه شد، شد؟ نه.

البته آن کسی که برای رسیدن به نتیجه، برطبق تکلیف عمل می‌کند، اگر یک وقتی هم به نتیجه‌ی مطلوب خود نرسید، احساس پشیمانی نمی‌کند؛ خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده.

اگر انسان برای رسیدن به نتیجه، بر طبق تکلیف عمل نکرد، وقتی نرسید، احساس خسارت خواهد کرد؛ اما آن که نه، تکلیف خودش را انجام داده، مسئولیت خودش را انجام داده، کار شایسته و بایسته را انجام داده است و همان طور که قبلاً گفتیم، واقعیت‌ها را ملاحظه کرده و دیده است و بر طبق این واقعیت‌ها برنامه‌ریزی و کار کرده، آخرش هم به نتیجه نرسید، خب احساس خسارت نمی‌کند؛ او کار خودش را انجام داده.

بنابراین، این که تصور کنیم تکلیف‌گرائی معنایش این است که ما اصلاً به نتیجه نظر نداشته باشیم، نگاه درستی نیست.

 در دفاع مقدس و در همه‌ی جنگ‌هائی که در صدر اسلام، زمان پیغمبر یا بعضی از ائمه (علیهم‌السّلام) بوده است، کسانی که وارد میدان جهاد می‌شدند، برای تکلیف هم حرکت می‌کردند. جهاد فی‌سبیل‌الله یک تکلیف بود.

در دفاع مقدس هم همین جور بود؛ ورود در این میدان، با احساس تکلیف بود؛ آن کسانی که وارد می‌شدند، اغلب احساس تکلیف می‌کردند. اما آیا این احساس تکلیف، معنایش این بود که به نتیجه نیندیشند؟ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نکنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامه‌ریزی و تاکتیک و اتاق فرمان و لشکر و تشکیلات نظامی نداشته باشند؟ اینجور نیست.

بنابراین تکلیفگرائی هیچ منافاتی ندارد با دنبال نتیجه بودن، و انسان نگاه کند ببیند این نتیجه چگونه به دست می‌آید، چگونه قابل تحقق است؛ برای رسیدن به آن نتیجه، بر طبق راه‌های مشروع و میسّر، برنامه‌ریزی کند.»

 

️ حال باید از خود بپرسیم که حمایت از أصلح هدف ما است، یا به قدرت رساندن صالح‌ترین فرد ممکن!

...................................

نظر یکی از دوستان:

لطفا درباره پست اخیر کانال مطلب واضح تری بفرستید. همون پرسش که وظیفه ما تکلیف گرایی است یا وظیفه مون اینه که صالح ترین فرد ممکن را وارد مجلس کنیم؟

خود بنده و برخی دوستان مذهبی در این چالش قرار گرفتیم و نتیجتا موجب تعارضات و دلخوری هایی شده.

 

پاسخ بنده:

سلام اخوی

ما مأمور به تکلیف هستیم و نه نتیجه

و این به معنی این است که ما اگر هم به نتیجه نرسیدیم ضرر نکرده‌ایم غایت ما انجام تکلیف بوده است و نتیجه با خداست.

اما بحث اینجاست که تکلیف ما ناظر به نتیجه مشخص می‌شود و ما تکلیف داریم به بهترین شکل ممکن برای حصول نتیجه اقدام کنیم، حالا اگر کار کردیم و به نتیجه نرسیدیم غصه نداریم چون به آنچه باید عمل کرده‌ایم.

در این موضوع مشخص انتخابات هم تکلیف ما حمایت از أصلح نیست بلکه به قدرت رساندن بهترین کسی که امکان بالفعل به قدرت رسیدن دارد است.

مثلا فلان گزینه اگرچه فی‌الواقع اصلح است ولی امکان رأی آوردن ندارد چون مقبولیت ندارد ولی فلان گزینه صالح است و فی‌الواقع نسبت به أصلح پایین‌تر است اما اگر او را کمک کنیم احتمال به قدرت رسیدن دارد اینجا تکلیف ما حمایت از اوست.

البته در گام اول نبایست این حرف را زد و باید تلاش کرد که همان أصلح به قدرت برسد ولی وقتی در زمان مناسب به این جمع بندی رسیدیم که با اینکه ما به او کمک کرده‌ایم باز شرایط به قدرت رسیدنش فراهم نشده است، حالا باید به نحوی عمل کرد که از غایت اصلی که به قدرت رساندن صالح‌ترین فرد ممکن است باز نمانیم.

.................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰سکانسی از فیلم سینمایی W2008 به کارگردانی الیور استون؛

 


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 22 ثانیه

⁉️گفت: آخوندها چه‌کار به آمریکا و انگلیس دارند؟ گفتم: اشتباه گرفته‌ای،بگو: آنها با آخوندها چه‌کار دارند؟

 

🔹وقتی در قرارداد "تنباکو" و "رویترز" خواستند ایران را مثل هند مستعمره خود کنند، آخوندهایی به اسم "میرزای شیرازی" و "ملاعلی کنی" مقابل آنها ایستادند.

 

🔺اما بیکار ننشستند و برای استعمار ایران و تضعیف روحانیت، نفوذی‌های خود را به اسم مشروطه به کار گرفتند ولی باز یک آخوند به اسم "شیخ فضل‌الله نوری" نگذاشت اهدافشان به سرانجام برسد.

 

🔺اما بیکار ننشستند و برای استعمار ایران و تضعیف روحانیت تلاش کردن قرارداد ۱۹۱۹م را با رشوه به احمدشاه و وثوق‌الدوله به ایران تحمیل کنند و در کودتای ۱۲۹۹ش رضاشاه را به قدرت رسانند، اما باز یک آخوند به اسم "مدرس" مقابل آنها ایستاد و اجازه نداد هرکاری می‌خواهد بکند.

 

🔹وقتی می‌خواستند نفت ایران را برای سال‌ها مجانا ببرند، یک آخوند به اسم "کاشانی" بود که مقابل آنها ایستاد.

🔺اما بیکار ننشستند و برای استعمار ایران و تضعیف قدرت روحانیت کودتای ۲۸ مرداد را انجام دادند و صدر و ذیل مملکت را در مشت خود گرفتند.

اما این‌بار هم باز یک آخوند به اسم "سیدروح‌الله خمینی" مقابل آنها ایستاد و آنها را از این کشور بیرون کرد.

📌اما بازهم بیکار ننشستند و با نفوذ و تحریم و... هرچه تلاش کردند تا ایران یعنی مرکز قلب استراتژیک جهان را دوباره در اختیار بگیرند، باز یک آخوند به اسم "سیدعلی خامنه‌ای" مقابل آنها ایستاده است.

......................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 گاهی اولیاء خدا با قاطعیت مطالبی را می‌گویند که برای دیگران چندان واضح نیست و انسان متحیر می‌شود که منشاء این قاطعیت چیست؟ این اطمینان قلبی برای تبشیر مؤمنان از کجاست؟ شاید خیلی هم مهم نباشد که طریق هدایت اولیاء الله چگونه است مهم این است که آنکس که مؤمن باشد خدا قلب او را هدایت خواهد کرد.

«وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ (۱۱ التغابن)»

 

🔰حجت‌الاسلام فلسفی در کتاب خاطرات خود نقل می‌کنند:

وقتی مرحوم مطهری [از پاریس] برگشت به دیدن ایشان رفتم؛ دیدم آقای مطهری می‌گوید: «آقا من مبهوت هستم» گفتم: «چرا؟» گفت: «تصمیمی که امام گرفته، با این همه نظامی‌های تا دندان مسلح، با آن همه حمایت‌های آمریکا، انگلستان و فرانسه،‌ نتیجه چه خواهد شد؟ آیا واقعا این تصمیم برای ما موفقیت پیش می‌آورد؟»

ایشان می‌گفت: «به امام گفتم: آقا خطر خیلی مهم است، خودتان را چطور می‌بینید؟ امام در جواب فرمود: علی‌التحقیق پیروزیم!»

شهید مطهری می‌گفت: «یک روحانی غیر از یک کاسب است که این حرف را بزند. دیدم از یک طرف امام خمینی است، عظمت دارد و من نمی‌توانم از ایشان بپرسم چرا پیروزیم؟ ولی پرسیدم: آیا به محضر امام عصر شرفیاب شدید و او این خبر را داده است؟ امام نفی و اثبات نکرد و فقط گفت: «قطعا پیروزیم.» گفتم: الهامی به شما شده است؟ گفت: « قطعا پیروزیم» از هر دری که من وارد شدم؛ ایشان نگفت که واقعیت چیست؟ ولی همچنان با قاطعیت می‌گفت: «پیروزیم و اعتنا به این همه تانک و توپ و نظامی و غیره نکنید، علی التحقیق پیروزی با ماست.»

شهید مطهری با حال بهت این سخنان را به من گفت و خود متحیر بود. می‌گفت: «من نفهمیدم امام از چه منشأ و منبعی به این حقیقت رسیده است.»

..................

📝مبنع: خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، ص: ۴۳۱.

📝مطالب مرتبط:👇
پیشگویی‌های رهبری

............................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 در زمان بنی‌صدر خیلی از نیروهای انقلابی از خیانت‌های مکرر بنی‌صدر خسته شده بودند و گله می‌کردند که چرا حضرت امام(ره) اختیارات گسترده به او می‌دهند تا جایی که حتی فرماندهی کل قوا را نیز در آن شرایط بحرانی به او داده‌ بودند. اختیاراتی که هزینه‌های بسیار زیادی بر مردم و کشور داشت و نیروهای زیادی به واسطه کارهای او به شهادت رسیدند و سرمایه‌های بسیاری تلف شد.

 

🔰مرحوم "آیت‌الله سید محمد مهدی دستغیب" برادر کوچک‌تر شهید دستغیب نقل می‌کنند:

👈بنی‌صدر طغیان کرده بود و سر و صدا هم بلند کرده بود که به داد برسید. در آن هنگام آقای خلخالی در مجلس بود که فریاد زد: آقای دستغیب! آقای صدوقی! آٍقای مدنی! آقای اشرفی! آقای طاهری و... به فریاد برسید. لذا مجلسی از آقایان در حضور امام تشکیل شد. بنده هم همراه اخوی رفتم. همه صحبت کردند و از امام خواستند که بنی‌صدر را رد کند. امام فرمود: زود است، عجله نکنید، بگذارید رسوا شود، مردم بفهمند، آ‌ن وقت بیرون کردنش آسان است و قصه هم همین‌طور شد و طولی نکشید که بنی‌صدر رسوا شد و مردم فهمیدند که راهش غلط است و معزولش کردند. [۱]

 

🔰"ولیّ خدا" قدرت را برای مردم می‌خواهد، برخلاف طاغوت که مردم را برای قدرت می‌خواهد، "ولیّ خدا" با مردم همراه می‌شود و به آنها ولو هزینه دهند اما فرصت رشد می‌دهد تا مردم با عقل خود و آزادی خودشان، قیام به قسط کنند و همراهی با "ولیّ خدا" را انتخاب کنند،

فلذا همراهی با "ولیّ خدا" نیز نیازمند صبر و استقامت و البته همیشه با عزت و سربلندی است،

 

🔰 اما طاغوت بر مردم مسلط می‌شود[۲] و آزادی و فرصت تعقل مردم را از آنها می‌گیرد، طاغوت مردم را کوچک می‌خواهد، مردمی که سر در آخور شکم و شهوت داشته باشند، فلذا همراهی با طاغوت اگرچه معمولا راحت اما همیشه با کوچکی و حقارت است.[۳]

 

📌 اگر بنا بود با پنهان کاری و سیاسی بازی مردم را کنترل نمود تا بر آنها حکومت کرد، اهل بیت(علیهم السلام) بسیار کَیِس‌تر از آن بودند که در بازی قدرت جا بمانند و منتظر بمانند تا بیش از هزار و اندی سال این همه خسارت بر مردم وارد شود.

........................

📝ارجاعات:👇

[۱] منبع خاطره: حمید سفیدگر شهانقی و محمد چغایی اراکی، زندگی و مبارزات آیت‌الله شیهد سیدعبدالحسین دستغیب به روایت اسناد و خاطرات، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص: ۱۰۲.

[۲] در این عصر که عصر استعمار فرانو است، طاغوت با قدرت نرم و ابزار رسانه و شبکه‌های مختلف خبری و سرگرم کردن مردم به اشکال مختلف اعم از سکس، سینما، ورزش حرفه‌ای و... مردم را به بند خود در آورده است، برخلاف عصرهای گذشته که با شکل‌های کودتا و با استفاده از قدرت سخت بر مردم حکومت می‌کرد.

[۳] ممکن است برخی بگویند: پس اگر چنین است چرا جمهوری اسلامی برای انتخابات، شورای نگهبان گذاشته‌ است و فرصت خطا کردن مطلق را به مردم نمی‌دهد؟

باید گفت "ولیّ خدا" اگرچه مردم را به زور به سمت سعادت نمی‌برد اما جلو فضایی که بخواهد مردم را به زور به سمت شقاوت ببرد نیز می‌ایستد، پس تلاش می‌کند فضای آزمون و تجربه مردم را به نحوی پیش ببرد که مردم کم‌ترین هزینه ممکن در مسیر رشدشان را متحمل شوند و سعی می‌کند از شمار گزینه‌های هزینه ساز برای مردم بکاهد اما نه تا جایی که رشد آزادانه و انتخاب و اختیار مردم بی‌معنا شود.

پیشنهاد می‌کنم حال با این تصویر عملکرد رهبری در برجام و... را نیز محک بزنید.

.......

..................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 آمریکا مشغول طرح‌ریزی‌های جدیدی در منطقه است و ترامپ گفته است «تا سه‌شنبه از طرح صلح خاورمیانه (معامله قرن) رونمایی می‌کنم.» بگذارید آمریکایی‌ها هرچه می‌خواهند سرمایه‌گذاری کنند، اگر ما با اخلاص در صحنه حاضر باشیم، خدا به کم ما برکت می‌دهد و قلیل ما بر کثیر آنها غلبه خواهد کرد.

 

🔰آیت‌الله حائری شیرازی (رحمة علیه) می‌فرمودند:

🔺«من یادم است در نیجریه رفتیم، کنفرانسی بود به عنوان اسلام در آفریقا، آمریکا، سعودی‌ها را تراشیده تا اسلام آمریکایی را در عالَم منتشر کنند و هر جا اسلام هست سوقش بدهند به سمت اسلام آمریکایی؛

در همه برنامه‌ها و کنفرانس‌ها اصول برنامه‌ریزی‌ها با آن‌ها است. ۵ روز کنفرانس، صبح و عصر بود. سر جمع؛ روزی هفت، هشت ساعت کار می‌کردند و تقریبا، ۵۶ ساعت مرتباً مقاله خواندند.

 

🔺برای جمهوری اسلامی اوّل فرصتی داده بودند، ۲۵ دقیقه، در جمع مجموعه ۵۶ ساعت. بعد احساس خطر کردند، رساندند به ۵ دقیقه بعد در زمان اعلام برنامه رساندند به ۲ دقیقه.

 

🔺من مأمور بودم از طرف جمهوری اسلامی بروم آنجا صحبت کنم و دو شب نخوابیده بودم برای این که ۲۰ دقیقه‌ای را صحبت کنم.

آقای شادنوش که سفیر ایران در نیجریه بود به من گفت: چکار می‌کنی؟ ۲ دقیقه کردند!!!

گفتم: خدایی که آسمان و زمین را در ۶ روز آفریده می‌تواند این ۲ دقیقه را یک برکتی به او بدهد؛

 

🔺رئیس کنفرانس، وقتی می‌خواستم بروم، برای همه آن‌ها می‌گفت: فقط ۲ دقیقه.

خودِ سعودی رفت برای این دو دقیقه‌اش تا می‌خواست تشکر بکند، شد هفت دقیقه! این راه را برای دیگران هم باز کرد چون نمی‌توانستند بکشانند پایین، و صحبتش را قطع کنند؛ نکردند؛

صحبت ما شد چهار و نیم دقیقه تا پنج دقیقه و خدای تعالی فرصتی داد که کل مسائل انقلاب گفته شد.

 

🔺نیجریه‌ای‌ها گفتند: این چند دقیقه تمام آن تقریبا ۶۰ ساعت برنامه ریزی‌های آن‌ها را کاملاً دگرگون کرد.

 

🔺تا اسم جمهوری اسلامی را آوردم این‌ها تکبیر گفتند. برای هیچ کشوری تکبیر نگفتند الا برای جمهوری اسلامی ایران، جمهوری اسلامی در عالَم، چهره دارد.

آنها اسم ملک فهد را برندد و تشکر کردند، ما هم اسم امام را بردیم.

گفتم ما از مملکت کسی آمدیم که اسلام را در عصر ما هدایت کرد و یک تکبیری هم برای امام گفتند.

 

🔺اوّلین جمله‌ای که من شروع کردم این بود: وقتی دیگران شروع کردند به ساختن مدرسه و مسجد برای تربیت مسلمان‌ها، ما شروع کردیم به کفر به طاغوت، قرآن هم گفته: «و من یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله».

 

🔺آقای شادنوش گفت: تا اسم کفر به طاغوت را بردی این هیئت سعودی اصلاً رنگش سیاه شد.

این از آن جاهایی است که اصلاً حرف ندارند. گیر داشتند؛ انگشت گذاشته شد درست روی نقطه حساس و این شروع شد و این هم در آخر صحبت پخش شد. فراز آخری آن این بود که، ما در قرآن دو نوع مسجد داریم: مسجدی که بر اساس تقوا ساخته شده، مسجدی که برای ضرار ساخته شده، بر همین اساس، اسلام هم دو نوع است.

حالا که می‌خواهیم مسلمان باشیم، اسلام ما اسلام حقیقی باشد. «لا اسلام متصلاً بالطواغیت» نه اسلامی که به طاغوت‌ها متصل است. و السلام.

 

🔺روزنامه ها این را آوردند منتشر کردند، رادیو تلویزیونشان هم مجبور شد، به عنوان رقابت با روزنامه‌ها نمایش دهد.»

......

(خلاصه‌ای از خاطره مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی)

..................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

⁉️تیکه انداخت که: «موقع انقلاب، وقتی مردم بانک‌ و اتوبوس را آتش می‌زدند، خروش انقلابی بود و کشته‌ها شهید بودند اما حالا شده‌اند آشوب‌گر و هلاک شده؟!»

 

🔰 گفتم:

🔹آن زمان مردم چندین سال در خیابان بودند و اعتراض مدنی می‌کردند و پاسخ آنها با گلوله و تانک داده می‌شد،

🔺اما حالا از همان شب اول، اعتراض‌ها نه به صورت مدنی بلکه با آتش زدن و بیرون آوردن سلاح از شمشیر و تبر و قمه و انواع تفنگ‌ها شروع شد.

 

🔹 آن زمان در اوج درگیری‌ها مردم آن هم به صورت نامنظم و غیر سازماندهی شده، نمادهای خاصی مثل شراب فروشی‌ها، کاواره‌ها، قمارخانه‌ها، سینماها  که نماد همکاری رژیم در ترویج فساد اخلاقی و فحشا بودند و بانک‌ها که آن زمان نماد ربا خواری بود را آتش می‌زدند؛

🔺 اما حالا نه مردم بلکه گروهک‌های خاص و آموزش دیده به شیوه‌های کاملا حرفه‌ای مرکز آموزشی، مرکز درمانی، پمپ بنزین، مغازه‌های مردم و فروشگاه‌ها، آمبولانس و... را آتش می‌زنند.

 

🔹آن زمان در مبارزات هم سعی بر رعایت تقوی بود، کاری نمی‌کردند که مریض اورژانسی در خیابان گیر کند،‌در حین درگیری‌ها کاملا مراقب اموال شخصی مردم و جان دیگران بودند؛

🔺اما حالا راه‌ها را در سرما می‌بندند و زن و بچه و مریض باید در سرما به جاده بزند، همه چیز را باهم می‌سوزانند و شیشه‌های ماشین‌های مردم را پشت سر هم می‌شکنند و ماشین‌ها را به زور متوقف می‌کنند و برخی را آتش می‌زنند، اموال بسیاری از مغازه‌ها و فروشگاه‌ها را غارت، سرباز نیروی انتظامی که جای خود دارد بلکه نگهبان مرکز آموزشی را از طبقه پنجم به پایین پرت می‌کنند.

 

🔹 آن زمان همه مردم در صحنه انقلاب درگیر بودند و مبارزات را تأیید می‌کردند؛

🔺اما حالا مردم به محض اینکه آشوب‌گری‌‌ها را دیدند بلافاصله راه خود را از آنها جدا کردند و با آن به مخالت پرداختند.

 

🔹آن زمان خواستگاه مردمی مبارزات و "مخالفت یا حداقل عدم همراهی" دولت‌های خارجی و سلطه‌گر با اعتراضات مردمی واضح بود.

🔺اما حالا حمایت‌های همه ‌جانبه دولت‌های خارجی و خصوصا دولت‌های سلطه‌گر از آشوب‌ها واضح است تا جایی که تیم‌های مختلفی قبل از آشوب‌ها به این کشورها می‌روند و آموزش‌های مختلفی می‌بینند و به آنها امکاناتی چون بی‌سیم‌ها پیشرفته و... داده می‌شود و رسانه‌های آنها هم به اشکال مختلف در حین اعتراضات مردم را تشویق به خرابکاری می‌کنند.

.............................

📝 از بهترین کتاب‌هایی که لحظه لحظه مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب را توصیف کرده است، خاطرات "محمود گلابدره‌یی" با عنوان "لحظه‌های انقلاب" است، پیشنهاد می‌کنم برای اینکه فضای درگیری‌های آن روزها را به صورت ملموس درک نمایید این کتاب را حتما مطالعه کنید.

🔹فرازهایی از کتاب:👇

«آن طرف خیابان دو بانک بود. یک طلافروشی هم کنارش بود، طلا فروش‌ پریشان و نگران، دم دکانش ایستاده بود. بچه‌ها هر دو بانک را در یک آن خالی کردند و هرچه داشت و نداشت به وسط خیابان آوردند و به آتش کشیدند. گل فروشی کنار طلافروشی به بچه‌ها گل می‌داد و همگی گل به دست می‌دویدند به طرف میدان ۲۵ شهریور....

نمی‌دانم چه شده بود که اسباب و اثاثیه خرازی بغلی وسط خیابان ولو بود. بچه‌ها جمع بودند حتی یک  خودکار، یک ورق کاغذ هم کسی بر نمی‌داشت.» صص: ۳۰-۳۱.

.........................................................................

  • حمید رضا باقری