شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۶۶ مطلب با موضوع «تاریخ» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

🔰 اگر هم ما حواسمان نباشد خدا حواسش است، اگر هم ما ندانیم خدا می‌داند که نعمت این مجالس عزاداری را از چه کسی و کسانی داریم؟ منت و حق چه کسانی بر گردن ماست که امروز می‌توانیم در این مجالس شرکت کنیم.

 

🔰 اگر نبود حضرت امام(ره) و قیام لله او، اگر نبود خون‌هایی که مظلومانه در مسیر انقلاب اسلامی به زمین ریخته شد، معلوم نیست ما محرم‌ها کجا بودیم؟ معلوم نبود اصلا مجلس عزایی برای امام حسین(ع) برپا بود که ولو می‌خواستیم می‌توانستیم، در آن شرکت کنیم؟!

 

🔰 شاید فکر کنیم ما با شیعیان آذربایجان، بحرین، عربستان و... فرق داریم و محال بود مجالس اباعبدالله(ع) در ایران تعطیل شود، اما خوب است بدانیم در همین قرن! یعنی کم‌تر از صد سال قبل، محرم که می‌شد، حتی در قم هم به سختی می‌شد مجلسی برای عزاداری پیدا کرد.

مردم عزادار بودند اما جرأت برگزاری مجالس عزا را نداشتند همانطور که الان در بحرین و آذربایجان و عربستان چنین است.

 

🔰 خوب است خاطرات شخصیت‌های چند نسل قبل از خود را بخوانیم تا بدانیم حضرت امام(ره) چه منتی بر سر ما دارد.

نمونه‌ای از این خاطرات مربوط به برادر بزرگ‌تر حضرت امام(ره)، مرحوم آقای پسندیده است. ایشان نقل می‌کنند:

 

🔻در زمان رضاخان، روضه خوانی و سینه زدن و دستجات عزاداری به کلی ممنوع شده بود‏ ‏و فقط بعضی‌ها که با شاه ارتباط داشتند می‌توانستند روضه بگذارند، که البته آن هم‏ ‏خیلی محدود بود و در قم، به صورت محرمانه و مختصر انجام می‌شد.

🔻یک وقت منزل‏ ‏مرحوم حاج میرزا عبدالله چهل ستونی مجلس روضه بود و من به اتفاق امام با هم رفتیم که در مجلس روضه شرکت کنیم.‏ ‏وقتی که نزدیک منزل رسیدیم دیدم آقا(امام) با اینکه از من کوچکتر بودند، افتادند جلو به‏ ‏سرعت رفتند. من تعجب کردم که چطور شد ایشان جلو افتادند.[۱]

🔻بعد دیدم که به درب‏ ‏منزل وقتی رسیدند، یک مأمور آنجا ایستاده بود و گفت: اینجا روضه نیست، چرا‏ ‏آمده‌اید؟ ایشان گفتند: ما می‌دانیم روضه نیست ولی می‌خواهیم با آقای چهل ستونی‏ ‏ملاقات کنیم و لذا گذاشتند که وارد منزل شویم و در مجلس روضه شرکت کنیم!

🔻در هر‏ ‏صورت آن روزها کسی نمی‌توانست مجلس روضه بگذارد. حتی در قم مجلس روضه‏ ‏نبود [۲] و روضه منزل حاج میرزا عبدالله آشتیانی بود چون ایشان با دربار روابط بدی‏ ‏نداشت و ملایم بود و چند نفر دیگر هم سراغ داشتم که چون با شاه رابطه خوبی داشتند‏ ‏هم در مورد لباس (عمامه) کاری به آنها نداشتند و هم می توانستند روضه بگذارند ولی‏ ‏مختصر و محرمانه.

 

📝منبع: پسندیده، مرتضی، خاطرات آیت الله پسندیده (گفته ها و نوشته‌ها)، چ سوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۹۲، ص: ۱۷۷.

...............................

📝پی‌نوشت:

🔺[۱] حضرت امام هیچ وقت جلوتر از برادر بزرگشان راه نمی‌رفته‌اند، حتی نقل است وقتی با هواپیما از پاریس به تهران می‌آیند با اینکه همه مردم و دوربین‌ها منتظر شکار لحظه خروج ایشان از هواپیما بوده‌اند به امام می‌گویند بفرمایید از هواپیما خارج شوید اما ایشان می‌فرمایند خیر اول آقای پسندیده بروند من بعد از ایشان می‌روم.

در مورد ماجرای مذکور که حضرت امام از برادرشان جلو می‌زنند به احتمال قوی چون در آن زمان پوشیدن لباس روحانیت ممنوع بوده است و برای طلاب مشکل درست می‌کرده است و حضرت امام نیز همیشه ملبس بوده‌اند و با وجود ممنوعیت‌ها لباس خود را کنار نمی‌گذارده‌اند (ر.ب: همان، ص: ۱۷۵)  احتمال خطری برای آنها مطرح بوده است و یا شاید نیاز بوده است طور خاصی با مأموران صحبت شود تا مشکلی پیش نیاید و به این دلیل ایشان از برادرشان جلو می‌افتند.

🔺[۲] ممکن است برخی بگویند بعد از تبعید رضاشاه، از این اختناق‌ها کاسته شد و در دوره آیت‌الله بروجردی ممنوعیت‌های عزاداری چندان نبود، اما این عزیزان باید بدانند این حضرت امام بودند که آیت‌الله بروجردی را به قم آوردند و با تلاش‌های خالصانه ایشان جایگاه آیت‌الله بروجردی در قم تثبیت شد و قدرت روحانیت از دست رفته دوباره احیاء شد و برنامه‌های مذهبی به واسطه شکل‌گیری پایگاه قوی مرجعیت مجددا رونق گرفت، البته نکته  مهم‌تر از آن اینکه آنچه از دین و عزاداری در زمان آیت‌الله بروجردی و بعد از ایشان در جامعه وجود داشت یک شکل حداقلی و بی‌هویت بود که به واسطه استمرار مبارزات حضرت امام، مجاهدان و شهدای در رکاب ایشان این عزاداری‌ها هویت و جهت اصیل پیدا کرد و منجر به تحول انفسی مردم و پیروزی انقلاب اسلامی گردید و بستر ارتقای کمی و کیفی بیشتر عزادری‌ها نیز رقم خورد.

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 🔰 بیش از چهل و اندی سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد و ما همچنان ابعاد بسیاری از زندگی حضرت امام(ره) این شخصیت والا و الگو، این مؤمن، عالم، روحانی و انقلابی کامل را نشناخته‌ایم.

خیلی که به ایشان ارادت داشته باشیم اندکی از صحیفه و سخنان ایشان را خوانده‌ایم آن هم بدون حواشی تاریخی که بستر آن سخنان را شکل می‌دهد.

 

🔰 سال‌ها الگویی کامل و نقد در مقابل نسل جوان ما بوده است و بودجه‌های کلان برای شناخت آن صرف شده است! اما هنوز که هنوز است این همت برای تحصیل و انعکاس حیات این الگو در ما بوجود نیامده است.

با وجود انذار حضرت آقا که اگر راه امام را نشناسیم، اگر این الگو فراموش شود "ما سیلی خواهیم خورد" اما انگار نه انگار؟!

 

🔰 بخش عمده زندگی حضرت امام(ره) مربوط به پیش از پیروزی انقلاب است، ایشان متولد ۱۲۸۱ش هستند و در سال ۱۳۵۷ بیش از ۷۶ سال داشته‌اند و عمده زندگی با برکت و اثر گذار ‌ایشان مربوط به قبل از پیروزی انقلاب است، اما شناخت ما از زندگی ایشان مربوط به بعد از پیروزی انقلاب و حداکثر مربوط به بعد از قیام ایشان در سال ۱۳۴۳ در سن ۶۲ سالگیشان است، و دوره ماقبل از آن برایمان مغفول مانده است.

 

🔰 چه بسا اقتباس از حیات حضرت امام آنگاه که در مصدر رهبری نیستند بلکه به عنوان یکی از خواص جامعه در ذیل زعیم زمان به کنش سیاسی و اجتماعی می‌پردازند برای ما بسیار لازم‌تر نیز خواهد بود.

 

🔰 عمدتا برای طلاب ما از شخصیت حضرت امام چنین انعکاس داده می‌شود که ایشان تا پیش از مرجعیت فعالیت خاص سیاسی نداشته‌اند! درحالی که برای طلاب زمان خودشان از جاذبه‌های اصلی ایشان در عین داشتن چهره‌ای کاملا علمی و استاد تمام حوزه، شهرتشان به سیاسی بودنشان بوده است.

 

🔰 از جمله اقدامات حضرت امام(ره) در ایام تدریس در حوزه، نامه‌نگاری‌های بین‌المللی ایشان است و منجمله این نامه‌نگاری‌ها مربوط به بعد از کودتای ۲۸ مرداد می‌باشد.

🔻آیت‌الله پسندیده برادر ایشان در این رابطه نقل می‌کنند:

 

🔻‏‏موقعی که محمدرضا پهلوی از اروپا باز می‌گشت و چند نفری در جریان بازگردانیدن‏ شاه بر تخت طاووس[حکومت] کشته شدند؛ حضرت امام خمینی طاب ثراه نامه‌هایی به عنوان‏ ‏قساوت نامه شاه برای رهبران کشورهای عرب فرستادند و برای قربانیان یاری طلبیدند و‏ ‏فقط یک نفر به نام جمال عبدالناصر که سرهنگ ارتش مصر بود، جواب داد و دیگران‏ ‏جواب ندادند. متأسفانه رونوشت نامه‌ها و جواب جمال عبدالناصر را پیدا نکردم و لذا به‏ ‏همین مختصر اکتفا می‌کنم.‏

 

📝 منبع: پسندیده، مرتضی، خاطرات آیت‌الله پسندیده (گفته‌ها و نوشته‌ها)، چاپ سوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۹۲. ص: ۲۲۳.

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

شعار دلار

 

🔻این تصاویر پشت دلارهای مختلف است که با وجود تغییر شکل آن یک جمله در همه آنها تکرار شده است:

👉"IN GOD WE TRUST"

یعنی ما فقط به خدا توکل داریم.

..........................

🔻خوب است تاریخچه آمریکا را بدانیم و بدانیم که یکی از انگیزه‌های مهاجرت به آمریکا تشکیل سرزمین موعود بود، بدانیم که بخش زیادی از مهاجرین به این کشور مسیحیان و یهودیان معتقد و با ایمان بودند.

شاید نتیجه‌گیری شما از این شعار روی دلار این باشد که نباید فریب ظاهر را خورد اما خیر، باید گفت نباید فریب ساختارها و قواعدی را خورد که ناخواسته و تدریجا ما را تغییر داده و برده و دست‌آموز خود می‌کنند.

................

🔻 آیت‌الله حائری شیرازی در مورد این جمله پشت دلار می‌گفتند:

آمریکا روی دلارشان می‌نویسند به خدا اعتقاد دارند ولی خداییش ندارند. روی دلار می‌نویسند «In God we trust»، تقدیم و تأخیر را هم رعایت می‌کند نمی‌گوید «We trust in God» قید را نمی‌آورد بعد از فعل و فاعل، قید را آورده است قبل از فعل و فاعل «In God we trust»؛ ما فقط به خدا توکل داریم. تو بگو و ما هم باور کنیم. فلسطینی‌ها باید بگویند «In God we trust» نه شما. شما باید بگویید «In money we trust»؛ فقط به پول ما توکل می‌کنیم.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰یکی از دوراهی‌های تکراری تاریخ دوراهی "سازش یا مبارزه" برای اصلاح است، دو راه‌ که تا مبارزه بوده است بر سر راه مبارزان بوده و نتیجه هر کدام نیز مشخص است. این دو راهی در ابتدای دهه ۴۰ در حوزه علمیه بسیار جدی بود. ویژگی راه حضرت امام و یاران ایشان عدم سازش با طاغوت بود. حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی در خاطرات خود مربوط به سال‌های ۴۲-۴۳ نقل می‌کنند:

 

🔻مقالات نشریه [بعثت] از دو گرایش پیروی می‌کرد. یک ‏ ‏گرایش، صد در صد خط امامی بود و توسط یاران وفادار به حضرت امام ‏ ‏که نقطه نظرهای ایشان را بدون قید و شرط قبول داشتند و عمل ‏ ‏می‌کردند تهیه می‌شد. اینان اگر به جریانات و شخصیت‌های دیگر احترام ‏ ‏می‌گذاشتند به دلیل امر و فرمان امام بود. برای آنها محور امام بود. ‏‎‎‏گرایش دیگری هم بود که در کنار علاقمندی به امام، دیگران را هم قبول‏ ‏داشتند و به آنها نیز احترام می‌گذاشتند. به تدریج بعد از جریان تبعید ‏ ‏حضرت امام به ترکیه و ایجاد حرکت‌های رفورمیستی که در جریان ‏ ‎‎‏مبارزات قم پدیدار شد، فاصله این دو گروه بیشتر شد.‏

 

‏‏🔻 در این میان عده‌ای هم بودند که از مبارزین و کسانی که به مبارزه ‏ ‏سیاسی روی آورده بودند، انتقاد می‌کردند و اعتقاد داشتند که مبارزه باید ‏ ‏سازماندهی شده و از شکل و شیوه حزبی پیروی شود. آنان معتقد بودند ‏ ‏که می‌بایست به فعالیت‌های صرفا فرهنگی و زیربنایی توجه داشت. در ‏ ‏حالی که گروه‌های رادیکال و انقلابی معتقد بودند که در عین توجه به ‏ ‏امور فرهنگی و آموزش و تربیت افراد معتقد و مبارز، می‌بایست به ‏ ‏فعالیت‌های سیاسی و مبارزه علنی و انقلابی هم دست زد.‏

 

🔻‏‏گروه اول به فعالیت‌های رفورمیستی روی آورده بودند. استدلالشان این ‏ ‏بود که مرحوم عبده و مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی دو همرزم ‏ ‏بودند و مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی معتقد به فعالیت‌های انقلابی و ‏ ‏حاد بود و سرانجام به شهادت رسید و طرح‌ها‌ و برنامه هایش ناکام ماند ‏ ‏اما آقای عبده که همرزم جمال الدین اسدآبادی بود به فعالیت‌های سازنده ‏ ‏فرهنگی و زیربنایی روی آورد و پایه گذار دانشگاه الازهر مصر شد و به ‏ ‏کادرسازی روی آورد و حرکت او سازگارتر و ماندگارتر شد و در ‏ ‏نقش آفرینی و جریان سازی دنیای اسلام تداوم بیشتری یافت.

 

🔻این‏ ‏استدلالات باعث پایه گذاری تشکیلات دارالتبلیغ اسلامی در قم شد به ‏ ‏طوری که از شخصیت‌های بلندپایه دعوت می‌کردند تا در آن جا گرد بیایند ‏ ‏و با پرورش قشر مبلغ و سخنور به ترویج دین اسلام بپردازند. دوستان و ‏ ‏علاقمندان امام به دلیل استقبال رژیم شاه از این شیوه فعالیت، این ‏ ‏حرکت را نوعی حرکت انحرافی می‌دانستند و انحراف از خط مبارزاتی و ‏ ‏رویارویی بارژیم ستم شاهی به حساب می‌آوردند و آن را شانه خالی‏کردن از بار مسئولیت مبارزات سازنده‌ی ضد رژیم می‌دانستند. عنایت‌ها و ‏حمایت‌های بعضی از عناصر وابسته از این حرکت نیز طرفداران امام و خود ایشان را بیشتر به این جریان بدبین می‌کرد و اینان را در اعتقادشان ‏ ‏مبنی بر انحرافی بودن خط گروه اول، راسخ تر می‌نمود.‏

........

📝دعایی، محمود، گوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ ونشر عروج، ۱۳۸۷ش، صص: ۶۱ -۶۲.

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 با روی‌کار آمدن دولت موقت، بازرگان مشتاقانه دل به همکاری با آمریکایی‌ها بسته بود و این امر بر آمریکایی‌ها نیز پوشیده نبود، به طوری که کاردار سفارت آمریکا نیز در یکی از یاداشت‌های خود در این رابطه می‌نویسد:

👈« مناسبات حسنه با ایالات متحده از اعتقادات شخصی نخست وزیر است، هنگامی که دادن پست وزارت خارجه به یزدی مورد بحث بود، نخست وزیر از یزدی درباره‌ی این نکته پرسیده بود تا اینکه اطمینان حاصل کرد که یزدی از مناسبات دوستانه با آمریکا پشتیبانی می‌کند.» [۱]

 

🔰 اشتیاق دولت موقت برای ارتباط‌گیری آمریکایی‌ها و اعتماد به آنها مورد انتقاد جدی حضرت امام(ره) بود، به طوری که ایشان بعدها در (۳۰ بهمن ۶۶) در نامه‌ای به وزیر کشور پیرامون ارزیابی عملکرد نهضت آزادی می‌نویسند:

👈 « پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت مى‏دهد که نهضت به اصطلاح آزادى طرفدار جدى وابستگى‏ کشور ایران به امریکا است، و در این باره از هیچ کوششى فروگذار نکرده است؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکاى جهانخوار را، که هر چه بدبختى ملت مظلوم ایران و سایر ملت‌هاى تحت سلطه او دارند از ستمکارى اوست، بهتر از شوروى ملحد مى‏‌دانند و این از اشتباهات آنها است.» [۲]

 

🔰 بازرگان حتی پس از استعفا از نخست وزیری در اعتراض به اشغال سفارت آمریکا نیز بر این نکته تأکید داشت که: « ما روابط دوستانه‌ای با آمریکا داشته‌ایم و باید آن را حفظ کنیم.» [۳]

 

📌اما با انتشار اسناد لانه جاسوسی رفته رفته از تلاش‌های مختلف آمریکا از کودتا علیه انقلاب گرفته تا وارد کردن جاسوس در خود دولت موقت و تلاش برای زمین زدن انقلاب، در همان زمان "ارتباط صمیمانه دولت موقت با آمریکایی‌ها"، پرده برداشته شد.

........................

منابع:

 [۱] اسناد لانه جاسوسی، شماره ۱۸، ص: ۲۹.

[۲] صحیفه امام؛ ج‏ ۲۰؛ ص: ۴۸۱.

[۳] مواضع نهضت آزادی در برابر انقلاب اسلامی، ج ۱، تهران، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۲ش، ص: ۲۴.

 

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 یکی از ویژگی‌های حضرت امام قبل و بعد از پیروزی انقلاب این بود که در مبارزات خود به طاغوت‌ها تکیه نمی‌کردند،[۱] در سال‌هایی که ایشان در عراق در تبعید به سر می‌بردند رژیم عراق تمایل زیادی برای همکاری با ایشان علیه رژیم پهلوی داشت اما ایشان مبارزات خود را بصورت مستقل از آنها پیش می‌بردند. حجت‌الاسلام سید محمود دعایی نقل می‌کند:

 

🔻 در آن زمان(دهه ۵۰) ایران به ملامصطفی بارزانی پناه داده بود و ایران پایگاهی برای کردهای عراقی شده و دولت امکانات و تسهیلات لجستیکی و تبلیغاتی فراوانی در اختیار کردهای عراق قرار داده بود. یک جنگ فرسایشی خونین دراز مدت بین کردهای عراق و رژیم عراق به ‏‏‏وجود آمده و شمال عراق ناأمن شده بود. عراقی‌ها‌ هم به دلیل ضرورت مقاومت و مقابله با کردها چندین لشکر نیرومند خودشان را درگیر کرده بودند و دایما این لشکرها تلفات می‌دادند ...

 

‏‏🔻 بنابراین عراقی‌ها‌ هم متقابلا تصمیم گرفتند به مبارزین ایرانی خارج از کشور و مبارزین ایرانی درون کشور خودشان کمک کنند، برای آنان پایگاهی درست کنند و مساعدت کنند. آنها از هر کسی که حاضر بود در مسیر مبارزاتی‌اش از امکانات عراق علیه ایران استفاده کند، استقبال می‌کردند. البته خیلی علاقمند بودند که از وجود حضرت امام هم بهره ببرند، اما امام اجازه ندادند که از ایشان به این شکل بهره برداری شود. در این زمان تیمور بختیار هم خارج از ایران بود. وی در ارتباط با یک جریانی در لبنان گیر افتاده بود و رژیم ایران اصرار داشت که او را دستگیر کند.‏ ‏‏عراقی‌ها تلاش کردند و توسط ایادی خود در لبنان او را از زندان آزاد کردند و به عراق آوردند و به او پایگاه دادند و او هم که زمانی رئیس ساواک ایران بود به عنوان کسی که داعیه مبارزه رهائی بخش دارد، و درصدد تشکیل جبهه آزادی بخش برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی است و در داخل ایران هم طرفداران و یارانی دارد و مایل است همه مبارزین و مخالفین شاه را متحد و متشکل کند مورد حمایت‏ ‏‏جدی رژیم عراق قرار گرفت. بنابراین عراقی‌ها‌ از کلیه احزاب و تشکلهای سیاسی مخالف شاه مثل حزب توده، جبهه ملی، کنفدراسیون و گروه‌های اسلامی و مذهبی دعوت کردند که به عراق بیایند و پایگاه تشکیل دهند...

 

🔻 هیچ گروه مذهبی اصیلی به بختیار نپیوست. تنها یک روحانی بد نام بنام آقای موسی اصفهانی نوه مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود که به دلیل اختلاف مالی بارژیم ایران به عراق آمده بود، نه به دلیل اختلاف عقیدتی و ایدئولوژیکی گفته می‌شد که او اختلاس‌هایی کرده و به همین دلیل تحت تعقیب است، او به محض ورود به بغداد در اطراف بختیار قرار گرفت.‏

 

🔻 ‏‏عراقی هابه کلیه مبارزین ایرانی که در خارج از کشور بودند، در اروپا، امریکا یا خاورمیانه و هر جایی که فعالیت می‌کردند، امکانات تردد و اقامت آموزش و تبلیغ می‌دادند. آنها کلیه نیازهایی را که یک مبارز برای ادامه راه خود احتیاج دارد در اختیارشان قرار می‌دادند. در کنار همین امکانات وسیع تبلیغاتی، رادیوی فارسی بغداد که در ‏‏‏ایران قبل از این ماجراها شنونده چندانی نداشت در اختیار مبارزین قرار گرفت و به تناسب به قسمت‌هایی تقسیم شد.[۲]

....................

📝پی‌نوشت:

[۱]  « وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا»(۱۱۳ هود) عدم رکون (اعتماد تکیه) به ظالمان یکی از اصل‌های اساسی در مبارزات انبیاء است و در قرآن به پیامبر نسبت به آن تذکری جدی همراه با تحذیر نسبت به عاقبت سخت آن داده می‌شود.

اما باید دقت کرد که رکون و اعتماد جدا از معنای ارتباط و تعامل است، به طور مثال در همین ماجرا آقای سید محمود دعایی بدون استجازه از حضرت امام  شروع به همکاری با رادیو بغداد می‌کنند و بعد از چند ماه که امام مطلع می‌شوند بعد از دیدن متن صحبت‌های ایشان مانع ادامه این برنامه نمی‌شوند.

به عنوان مثالی دیگر پیش از این مطلبی در مورد رد پیشنهاد شوروی برای حمایت از ایران در زمان جنگ توسط حضرت امام قرار دادم اما در عین حال در همان زمان ما برخی تعامل‌هایی در تهیه سلاح در طول جنگ نیز با شوروی داشتیم اما این تعامل‌ها جدا از هضم شدن و ارتباط وثیق با طاغوتی علیه طاغوت دیگر در مسیر مبارزه بود.

 [۲] دعایی، محمود، گوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ ونشر عروج، ۱۳۸۷ش، صص: ۸۰ -۸۲.

........................

📝 مطلب مرتبط:

✍️مروری بر اعتماد به آمریکا در دولت موقت...

️رکون الی الظالم...

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

علم هیأت شیهد طیب حاج رضایی

📌این تصویر به یاد ماندنی مربوط به دسته "حر انقلاب"، شهید طیب حاج رضایی در روز پانزده خرداد است.

 

🔻 شهیدی که بزرگ‌ترین دسته تهران را داشت و یکی از شرط‌های دعوت از روحانیون برای سخنرانی در هیأتش این بود که سخنران سیاسی صحبت نکند و علیه شاه حرف نزند! کسی که موقع آدم به خیابان آوردن در طرفداری از شاه و مجلس گرم‌کردن برای او شعبان بی‌مخ به او حسادت می‌ورزید و با او رقابت می‌کرد.

 

🔻 اما در پانزده خرداد قلوب بندگان خدا در بین دو انگشت اراده خداوند منقلب شد و اراده بندگانش به اراده قیام لِله حضرت امام متصل؛ روزی که مردم برای خدا قیام کردند و برای خدا خون دادند و شهید طیب هم یکی از آنها بود.

..................

📝 وقتی توحید و اخلاص این چنین در  قیام لِله مردم جلوه می‌کند به یاد ماندنی می‌شود. مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی نقل می‌کنند: « پس از ماجرای پانزده خرداد، خدمت امام مشرف شدم. حدود ۳۵ دقیقه خدمت‏ ‎‎‏ایشان صحبت کردم. حادثه پانزده خرداد را برای امام توضیح دادم. و امام حدود بیست‏ ‏دقیقه اشک می‌ریختند.» پیام انقلاب ش ۸۲، ص ۲۱.

به همین مناسبت خواندن خاطره زیر در رابطه با قیام لله و جذب قلوب از آیت‌الله حائری شیرازی در مورد پدر خانمشان "آیت‌الله سیدنورالدین حسینی‌الهاشمی" را پیشنهاد می‌دهم.👇

 

🔻«کلام امام دل‌ها را گرفت، به خاطر چه؟ امام قیامش لِله بود. شما هر وقت خواستید حرفی بزنید، تذکر دهید، یک نگاهی بکنید، یک سرکی به خودتان بکشید، ببینید کجا می‌سوزد؟ قیام لله است یا قیام نفس است؟ چه است انگیزه؟ اگر للنفس است به نفس بگویید آقا معذرت می‌خواهم، دیگر از من گذشته، اگر دیدید لِله است بگوید.

آن وقت ببینید چقدر اثر می‌گذارد. خدا رحمتش کند مرحوم آقا میرزا نورالدین تازه از نجف آمده بود، مخلص بود.

 

🔻خودش نقل کرده بود قدم می‌زدم بالای دروازه قرآن، دیدم چند تا کنار جوی آب رودخانه نشسته‌اند. از صحبت هایشان متوجه می‌شود که مشروب را هم گذاشتند در جوی تا خنک بشود تا زهر مار کنند.  ایشان گفت با خودم گفتم زودتر رد شوم مبادا مسخره‌ام کنند، بعد برگشتم گفتم خب مسخره‌ام بکنند، چه می‌شود؟ به خودم گفتم که درس خواندی برای چه؟ طلبه شدی برای چه؟ عالم شدی برای چه؟ آیا درست است من به این‌ها امر به معروف نکنم، نهی از منکر [نکنم.] من یقین دارم اثر نمی‌کند. به خودم گفتم این نهی از منکر را کجا گذاشتند من باید بگویم. آهسته آهسته به طرف این‌ها آمدم، یواش یواش قدم زنان تا نزدیک این‌ها نشستم. صحبت کردم با این‌ها، حرف زدم از این طرف آن طرف، قصص انبیاء گفتم و این‌ها که قلبشان نرم شد و اشکشان جاری شد و نادم شدند از این میگساری. برگشتم به این‌ها سلام کردم. آرام آرام به این‌ها حرف زدم، این‌ها اشکشان جاری شد. این شیشه‌های شرابشان را از زیر در آوردند بزنند سر سنگ بشکنند، گفتم نه، نشکنید، شیشه‌ها مالیت دارد. شیشه‌ها را خالی کردم روی زمین، نخوردند.

 

🔻حدود الله یعنی این؛ پولی که داده برای آن الکل ۵۰ تومان فرض کنید شیشه آن زمان یک قران باشد ، ۵۰ تومان پول دادی شارع می‌گوید بریز روی زمین اما یک قران پول شیشه را می‌گوید اجازه نداری.!! حدود الله یعنی همین.

 

🔻 گفت همین‌ها بعدا شدند از گردانندگان کارهایش، شدند رئیس جلسه، مساله گوی جلسه، نوحه خوان جلسه، او از قمارخانه‌ها استادهای اخلاق درست کرد. وقتی قیام لله باشد آدم قمارباز را تبدیل می‌کند به مساله گو، اما اگر مساله گو، جوان، دید صحبت خدا و دین نیست همین مساله گو می‌شود قمارباز؛ دید بوی خدا نمی‌آید، دید مساله مساله خدا نیست، مساله مساله باندبازی و دسته بندی است، اصلا قیام للنفس است که باند را به وجود می‌آورد. خط خطی شدن‌ها این‌ها آثار قیام للنفس است؛ این بچه‌های ولگرد خیابان‌ها اگر یک نفس خوبی به آنها بخورد می‌شوند جبهه رو، جبهه رو‌ها هم اگر دیدند که در جبهه صحبت خدا نیست، صحبت خط خطی و قدرت طلبی است همان‌ها می‌شوند ولگرد خیابانی؛ انسان هم مستعد برای این کار است، هم مستعد برای آن کار؛ یک کاری بکنید شما که کار برای خدا باشد، برای رضای خدا باشد. قیام للنفس نباشد.»

............................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

ضریب جینی

✅ بعد از دولت هاشمی به یک اختلاف طبقاتی بسیار زیاد رسیدیم، در دولت خاتمی وضعیت نه بهتر شد و‌ نه بدتر و در دولت احمدی‌نژاد اختلاف طبقاتی کاهش بسیار خوبی داشت، اما با روی‌کار آمدن دولت روحانی باز اختلاف طبقاتی و نسبت هزینه‌های دهک‌های بالای جامعه به پایین جامعه افزایش بسیار زیادی یافت.

🔹 نمودار بالا براساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس بدست آمده است و نشان دهنده ضریب جینی و نسبت ده درصد ثروتمندترین به ده درصد فقیرترین جمعیت از ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۷ است.

🔹بررسی آمارهای منتشر شده توسط مرکز آمار ایران درباره نرخ تورم نشان می‌دهد، متوسط نرخ تورم بلندمدت (سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۸) اقتصاد ایران نزدیک به ۲۰ درصد بوده است.
بیشترین رکورد تورم در سال‌های ریاست جمهوری هاشمی ( ۷۱-۷۴) بوده است.
در زمان خاتمی تورم تقریبا کنترل شده است.
در زمان احمدی‌نژاد تورم شروع به افزایش کرده است و در دو سال آخر دولت او که یادآور لج بازی‌ها و دعواهای مختلفش است، تورم افزایش زیادی داشته است.
در دولت اول روحانی تورم کنترل شده است اما در دولت دومش جهشی مشابه دوران هاشمی رخ داده است.
🔸 البته همانطور که در نمودار قبل مشخص بود  (https://eitaa.com/sharh_hal/2490)در زمان احمدی‌نژاد با وجود تورم فاصله طبقاتی کاهش یافته است و این یعنی تورم به نوعی بوده است که پول حاصل از  تورم بیشتر به جیب طبقات ضعیف و توده مردم رفته است اما در دولت هاشمی و خصوصا روحانی که افزایش تورم با افزایش فاصله طبقاتی همراه بوده است یعنی پول حاصل از افزایش قیمت‌ها بیشتر به جیب مردم ثروتمند و‌ مرفه جامعه رفته است و فشار آن بر گرده مردم ضعیف آمده است.

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

ادامه از خاطره (اولین عملیات گارد بنی‌صدر)...

شب ۱۴ اسفند در پادگان نشسته بودیم و تعریف می‌کردیم که امروز در دانشگاه تهران چه اتفاقی افتاد و هرکس اطلاعات خودش را می‌گفت. شب دیروقت بود که یک دفعه به این فکر افتادم که ببینم ارزیابی طرفداران بنی‌صدر و گروه‌های مخالف از این قضیه چیست؟

به ذهنم رسید استادی داشتیم در تربیت معلم به اسم "علی‌اصغر ابراهیمی" به او زنگ بزنم.

او از اعضای حزب توده‌ و ظاهرا از ایدئولوگ‌ها و اعضای مؤثر حزب توده به حساب می‌آمد.

تا جایی که ما تحقیق کردیم قبل از انقلاب جزو افسران ارتش بوده بود که زمان شاه توسط حزب توده در ارتش نفوذ داده شده بودند و توسط ساواک شناسایی و پاک‌سازی شدند.

  بعدها با انقلاب ایشان سر از دانشگاه و تدریس درآورده بود و سخت معتقد به حزب توده و مرام کمونیستی و مخالف مذهب بود. در تدریس‌هایش هم گریزهایی به مسائل ضد مذهبی می‌زد.

یک بار داشت سر کلاس توضیح می‌داد راجع به اعتقادات مردم به امام‌زاده‌ها و اماکن زیارتی، می‌گفت: یک مردی بوده روزی یک چهارپایی داشته با آن کار می‌کرده تا اینکه این چهارپایش می‌میرد و این دیگر راه امرار معاشی نداشته، می‌آید چهارپایش را خاک می‌کند و قبری برایش درست می‌کند، یک ضریحی رویش می‌گذارد و می‌گوید این قبر امام‌زاده است و خودش هم می‌شود متولی آنجا، یک مریدهایی پیدا می‌کند طرفدارانی و کم کم آنجا را گسترش می‌دهد و این می‌شود راه درآمدی برای او.

ما هم به خاطر این حرف‌هایش با او درگیر شدیم که چرا با این داستان‌های ساختگی به اعتقادات مردم توهین می‌کنید. ایشان در قضیه تصفیه اساتید که من خودم هم در جریان بودم از دانشگاه تربیت معلم و استادی، اخراجش کرده بودیم. شماره تلفن او را داشتم،

ایشان یکی از فعالیت‌هایی که انجام می‌داد، برخی دانشجوها را جمع می‌کرد و به منزلش یا جاهایی که محل حزبشان بود می‌برد و آموزش‌های ایدئولوژیک به آنها می‌داد و خلاصه آنها را سازماندهی می‌کرد.

به ذهنم رسید که زنگی به ایشان بزنم و خودم را یکی از دانشجوهایی که با او خیلی رفت و آمد داشت، جا بزنم.

زنگ زدم منزلشان و اتفاقا گوشی را برداشت و من هم خودم را جای آن دانشجو جا زدم الان فقط یادم هست آن دانشجو اهل اراک بود، زنگ زدم و موقع صحبت هم از اصطلاحات سازمانی توده‌ای‌ها استفاده می‌کردم و مقداری هم بد و بی‌راه به حزب‌الهی‌ها می‌گفتم و با او همدردی می‌کردم تا ذهنش به این سمت نرود که شخص دیگری به او زنگ زده.

گفتم من از اراک تماس می‌گیرم، شنیده‌ام امروز در دانشگاه تهران درگیری شده می‌خواستم ببینم چه خبر است؟ و کسب تکلیف کنم.

ایشان خیلی خوشحال شد که به او زنگ زده‌ام و متوجه نشد که شخص دیگری هستم و شروع کرد به تحلیل قضیه ۱۴ اسفند، ازجمله چیزهایی که گفت: اینکه رفیق می‌دانی که این مرتجع‌های چماق به دست‌ و منظورش شهید بهشتی و طرفدارانش بود، اینها دیگر نمی‌گذارند ما فعالیت کنیم، ما با حضور اینها جایی نداریم، در کشوری که اسلامی است مرام کمونیستی و توده‌ای دیگر جایگاهی ندارد.

گفتم پس استاد تکلیف ما که طرفدار مرام کمونیستی هستیم، چیه؟ جمله جالبی گفت، گفت: حالا باید بروید تحت عنوان گروه‌هایی که یک لقب اسلامی دارند منتها با خودمان هستند، فعالیت کنید. گفتم مگر می‌شود هم مارکسیست باشیم، هم لقب اسلامی داشته باشیم. گفت: آره هست شما باید بگردید یک گروهی که هم از خودمان هست و هم لقب اسلامی دارد پیدا کنید و به آنها نزدیک شوید.

گفتم می‌شود یک مورد را بگویید: گفت گروه جاما.

جاما مخفف "جنبش مسلمانان مبارز" به رهبری "حبیب‌الله پیمان" بود که هم ایدئولوژی التقاطی داشت و به گروه‌های چپ نزدیک بود هم یک لقب اسلامی داشت.

یک کتابی هم ایشان نوشته بود به اسم ایدئولوژی اسلامی که اتفاقا آن زمان به عنوان ایدئولوژی اسلامی برای دانشجوها تدریس می‌شد و جزو واحدهای درسی رسمی بود که همه باید در آن درس شرکت می‌کردند. من این درس را با آقای "عباس عبدی" از دانشجوهای پیرو خط امام که این درس را تدریس می‌کرد، داشتم.

دانشگاه تربیت معلم تهران سال ۱۳۵۹
پدرم ایستاده نفر اول سمت راست تصویر

.........................................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 یکی از غفلت‌های مهمی که همه ما در آن شریک هستیم، عدم ثبت و ضبط خاطرات شفاهی مهم نزدیکانمان است. پیش از این بخش‌هایی از خاطرات پدرم (بابامحمد باقری) از "کردستان" و "وضعیت فرهنگی پیش از انقلاب" را منتشر کرده بودم و به لطف خدا متن زیر قسمت سوم از خاطرات شفاهی پدرم در مورد "نقش نیروهای گارد بنی‌صدر در حوادث ۱۴ اسفند ۵۹" است:

در مرکز تهران، نبش میدان حر، پادگان بزرگی هست که نام فعلی آن پادگان حر است و قبلا به نام لاهوتی شناخته می‌شد.

در زمان انقلاب آنجا مرکز آموزش نیروهای ویژه کلاه‌سبزهای ارتش و به اصطلاح به آن تیپ No Head می‌گفتند.

شنیده بودیم که برای آموزش‌های این تیپ مربیانشان را از آمریکا و اسرائیل می‌آورده‌اند و بعد از انقلاب بقایای این تیپ که نیروهای زبده‌ای هم بودند هنوز در پادگان حضور داشتند.

در حوادث انقلاب مردم اسلحه‌خانه‌ها را خالی کرده بودند و سلاح‌های زیادی در دست مردم بود، به همین خاطر امام اعلام کردند کسانی که از اسلحه‌خانه‌ها اسلحه برده‌اند، سلاح‌ها را برگردانند و یکی از مراکزی که محل جمع‌آوری اسلحه‌ها شد، همین پادگان بود.

به همین جهت سپاه دفتری را در محل ستاد این پادگان در اختیار گرفت و بعد از اتمام ماجرا هم اگرچه پادگان متعلق به ارتش بود اما به هر شکل ممکن ستاد و انبار بزرگ اسلحه‌ها که در مرکز ستاد قرار داشت را تحویل نداد و در آنجا باقی ماند.

به واسطه همین حضور توأمان نیروهای سپاه و ارتش، پادگان مدیریت دوگانه‌ای پیدا کرده بود، چون مرکز ستاد آن در دست سپاه بود و سایر قسمت‌ها در دست نیروهای ارتش قرار داشت.

بر سر همین فرماندهی دو گانه‌ای که در آنجا بود چند بار هم بین محسن رضایی و بنی‌صدر بحث بالا گرفته بود. بنی‌صدر می‌خواست سپاه آنجا را کامل تخلیه کند و در اختیار ارتش قرار دهد ولی محسن رضایی قبول نمی‌کرد.

به نظر می‌رسید بنی‌صدر برنامه‌هایی برای این پادگان دارد و به همین خاطر خیلی اصرار می‌کرد که سپاه باید از آنجا خارج شود.

✅ من با اینکه دانشجو بودم ولی چون تشکیلات سپاه هنوز خیلی مثل الان رسمی نبود و بچه حزب‌الهی‌ها همه با هم کمک می‌کردند، من هم با سپاه هم همکاری می‌کردم و اکثر شب‌ها به این پادگان می‌رفتم و به بچه‌های سپاه کمک می‌کردم و عملا خیلی با نیروهای رسمی فرقی نداشتیم.

تصویر پدرم(نفر سمت راست تصویر) به همراه دوتن دیگر از دوستان دانشجویش در دفتر سپاه در پادگان نوهد (بهمن ۱۳۵۹ش)

تصویری از پدرم در دفتر سپاه در پادگان نوهد (دی ۱۳۵۹ش)

مدتی بعد بنی‌صدر با تحریک نیروهای منافقین که آن زمان به آنها مجاهدین می‌گفتند، تصمیم گرفت برای خودش یک گاردی با نام "گارد ریاست جمهوری" یا "گارد بنی‌صدر" تشکیل دهد. مقدمات تشکیل این گارد را هم با همکاری منافقین که تشکیلات منسجمی داشتند انجام داد. یکی از جاهایی که برای این کار اختصاص دادند "پادگان نوهد" بود.

ما کم کم دیدیم در سوله‌هایی که آنجا هست، دارند نیروهای جدیدی می‌آورند و به آنها آموزش می‌دهند. نوعا از قیافه‌ها و رفتارهای آنها معلوم بود از خلاف‌کارها و بزن بهادرها هستند، در واقع خلاف‌کارهای تهران را جمع کرده بودند و در آنجا سازماندهی کرده و تحت عنوان گارد بنی‌صدر توسط همان بقایای تیپ نوهد که در پادگان مانده بودند، آموزش می‌دادند.

محل استقرار آنها در حد دو سوله خوابگاهی می‌شد. یک شب که دیدم سر و صدایی می‌آید به صورت ناشناس به آنجا رفتم تا سرکی بکشم و ببینم چه خبر است و اتفاقا آنها مشغول بزن و برقص بودند و اینقدر سرگرم بودند که متوجه حضور من در خوابگاهشان نشدند، حتی در راه برگشت یک کارتون نصفه قند هم بود که چون قند تمام کرده بودیم با خودم آوردم و آنها اصلا متوجه نشدند.

یک شب دیگر که قرار بود فردا بنی‌صدر به عنوان "فرمانده کل قوا" برای بازدید از پادگان و اولین هسته گارد خود به پادگان بیاید، نمایشگاهی درست کرده بودند که مثلا وضعیت آموزش‌های مختلف و... را نشان می‌داد، یک جایگاه هم برای سخنرانی بنی‌صدر در میدان بزرگ پادگان آماده کرده بودند. ما آن شب یک جمله‌ای از شهید بهشتی که آنها حساسیت زیادی روی او داشتند را روی پارچه‌ای یک متری نوشتیم و زیر آن هم اسم ایشان را زدیم و آن را مخفیانه بردیم در همان جایگاه نصب کردیم، بند برخی چادرهای نمایشگاه‌ها را هم تیغ زدیم و خلاصه یک آشفتگی در کارها بوجود آوردیم که نتیجه آن هم لغو مراسم بنی‌صدر شد.

زمان گذشت تا ۱۴ اسفند ۵۹ و ماجرای سخنرانی بنی‌صدر در دانشگاه تهران، برای آن سخنرانی به همه طرفداران بنی‌صدر و نیروهای منافقین فراخوان داده بودند که در آن جلسه حاضر شوند، در جلسه هم به صورت سازماندهی شده یک تعدادی از حزب‌الهی‌ها را دستگیر کردند و بردند بالا کارت‌های آنها را گرفتند که بنی‌صدر در سخنرانی نشان داد و گفت اینها بچه‌های کمیته هستند که آشوب درست می‌کنند.

درگیری‌هایی بین طرفداران بنی‌صدر و دانشجوهای حزب‌الهی بوجود آمد و نیروهای حزب‌الهی خیلی کتک خوردند ما شاهد بودیم که حتی تعدادی از دختران را زدند، برخی بچه‌های می‌گفتند با چاقو به برخی دختر‌های حزب‌الهی تعرض کرده بودند و چاقو را به قسمت‌های خاص  آنها فرو کرده بودند.

نیروهایی که در این پادگان آموزش و سازماندهی شده بودند هم آنجا حضور داشتند و در واقع اولین عملیاتشان در آن سخنرانی بود.

شب که به پادگان آمدیم دیدیم، خبری از نیروهای گارد ویژه که لباس‌های خاص کماندویی می‌پوشیدند در پادگان نیست ولی در عوض یک سری نیروهای جدید هستند که همه لباس‌های صفر سربازی خاکی به تن دارند، دقت که می‌کردی چهره‌ها همان افراد سابق بودند که لباس‌ها و کمی قیافه‌هایشان را تغییر داده بودند.

تصویر پدرم فرد سمت چپ تصویر دانشگاه تهران نماز جمعه (دی ماه ۱۳۵۹ش)

.........................................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری