شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۴۴ مطلب با موضوع «امام و رهبری» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آخوند سیاسی

وقتی با جماعت غرب‌زده یا به اصطلاح روشنفکر تعامل داشته باشی، روحانی خوب را روحانی می‌دانند که سرش به کارش است، همه‌اش دنبال کارهای خیریه، مسجد، نماز و روزه و احکام است.

تا بفهمند اظهار نظر سیاسی می‌کنی و در مورد مسائل کلان مدیریت کشور فکر می‌کنی و حرف می‌زنی، می‌گویند آخر آخوند را چه به این حرف‌ها؟!

بعد همین جماعت که آخوند خوب را آخوند غیر سیاسی می‌دانند به اصل آخوندی که می‌رسند می‌گویند شما چه فایده‌ای برای جامعه دارید؟ چرا کار نمی‌کنید؟ مسجد داری و مسئله گفتن هم شد کار؟

📌خلاصه حرفشان این می‌شود: «آخوند خوب آخوند غیر سیاسی است و آخوند غیر سیاسی هم که فایده‌ای برای اجتماع ندارد»!

 

مطمئنا آن کارهایی که آنها بی‌فایده می‌دانند، بسیار بافایده و مهم و از مهم‌ترین وظایف روحانیون نیز هست اما روحانی که فقط آنها را داشته باشد روحانی کاملی نیست و پا جای پای انبیاء و اهل بیت علیهم السلام نگذاشته است.

 

در زیارت‌های مختلف اهل بیت (ع) به آنها با تعبیر «سَاسَةَ الْعِبَادِ» به معنای سیاست‌مدارترین بندگان خدا سلام و درود می‌فرستیم!

در روایت است: «إنّ بنی إسرائیل یسوسهم‏ أنبیاؤهم، أی یتولّى امورهم کما یفعل الامراء والولاة بالرعیّة» سیاست بنی اسرائیل بدست انبیاء آنها بود یعنی سرپرستی امور آنها را می‌کردند مثل مقام پادشان و حاکمان.

 

از امام صادق(ع) روایت است آنگاه که خداوند پیامبر خود را به بهترین و کامل‌ترین شکل ممکن تربیت کرد و به او گفت تو بر اخلاقی بزرگ هستی، سپس امر دین و امت را او به سپرد تا سیاست عباد را بدست گیرد و گفت آنچه رسول می‌گوید را انجام دهید و آنچه نهی می‌کند ترک کنید و رسول‌الله محکم و موفق و حمایت شده از روح القدس بود و لغزش و خطایی در چیزی از آنچه سیاست خلق را می‌کرد نداشت.

👈«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَکْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- «إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم ۴)‏» ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ أَمْرَ الدِّینِ وَ الْأُمَّةِ لِیَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر -۷)» وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخْطِئُ فِی شَیْ‏ءٍ مِمَّا یَسُوسُ‏ بِهِ الْخَلْق‏.»
 

🎙امام خمینی(ره) می‌فرمایند:

👈«سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزى که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست.

 

دیگران این سیاست را نمى‏توانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آنها به علماى بیدار اسلام. و هر ملتى علماى بیدارش در زمانى که آن ملت نبیشان بوده است.

 

اینکه مى‏گویند شما دخالت در سیاست نکنید و بگذارید براى ما، شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانى است. آنهایى که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانى است. آنهایى که صحیح راه مى‏برند باز سیاستى است که راجع به مرتبه حیوانیت انسان، راجع به رفاه این عالم، راجع به حیثیاتى که در این عالم هست راه مى‏برند. لکن انبیا، هم این عالم را و هم آن عالم را- و اینجا راه است براى آنجا- اینها هدایت مى‏کنند. مردم را به این راه و آنچه که صلاح ملت است، صلاح جامعه‏ است. اینها آنها را به آن صلاح دعوت مى‏کنند. و صلاح مادى و معنوى از مرتبه اوّل تا آخرى که انسان مراتب کمال دارد.

 

سیاستمداران اسلامى، سیاستمداران روحانى، انبیا- علیهم السلام- شغلشان‏ سیاست‏ است‏. دیانت؛ همان سیاستى است که مردم را از اینجا حرکت مى‏دهد و تمام چیزهایى که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است. آنها را از آن راه مى‏برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است

👈صحیفه امام، ج‏ ۱۳، صص: ۴۳۲ - ۴۳۳

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در هر دو تقریر عقلی و نقلی ولایت فقیه، اولین سوال این است که چه کسی حق ولایت و حکومت دارد؟

📝 در پاسخ به این سوال، مثلا حضرت امام(ره) می‌فرمایند عقلا حق تصرف، ولایت و حاکمیت متفرع بر مالکیت است و مالکیت حقیقی متفرع بر خالقیت است، بنابر این از این جهت که تنها خداوند خالق ماست، تنها او مالک ما است، پس تنها او بر ما حق ولایت و تصرف دارد، حتی خود ما نیز بر جان، بدن و اموال خودمان ولایتی مستقل از خداوند نداریم، چون مالک حقیقی آنها نیستیم.

📝 ما اگر مالک اموال خودمان نیز حساب می‌شویم اعتبارا و در مقابل دیگر افراد اجتماع است که حق تصرف در اموال ما، به آنها داده نشده است و ممکن است خداوند که مالک حقیقی ما و اموال ما است، در برخی موارد بدون اذن ما حق تصرفی برای غیر ما، در اموال ما ثابت کند، مثلا به پدر یا همسر یا فرزند یا برادرزاده ما یا حاکم جامعه اجازه دهد به نحو خاص و در موارد خاصی در اموال ما تصرف کنند.

📝 در آیه ۳۳ سوره نور در مورد آزاد کردن عبدهایی که توان اداره خود را دارند و می‌خواهند با قرارداد مکاتبه آزاد شوند آمده است:

👈«وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ‏ اللَّهِ‏ الَّذی آتاکُم‏»

به آنها اموالی دهید و دقت داشته باشید که این اموال شما اصالة مال خداست و بالعرض در اختیار شما قرار گرفته است و صاحب اصلی آن خداست.

📝 در آیه ۶ احزاب خداوند ولایتی بالاتر از ولایت خودمان را برای پیامبر بر اموال و جان‌هایمان قرار می‌دهد.

👈«النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»

نتیجه این حکم اختیار پیامبر در فرستادن دیگران به جهاد، تعیین خمس و حقوق مالی و دیگر تصرفات و احکام از این دست است.

👈تعبیر «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه‏» که در آیات مختلفی آمده است، به معنی انحصار حق حکم و فرمان دادن در همه زمینه‌ها برای خداوند، شاهدی دیگر بر حکم عقلی مذکور است.

⁉️ وقتی به حکم عقل و نقل برای ما ثابت شود حق ولایت و حاکمیت جز برای خداوند ثابت نیست، اصل بر عدم حق ولایت و حکومت غیر خداوند بر مخلوقات و از آن جمله بندگان گذاشته می‌شود و سپس این سوال مطرح می‌شود که چه کسانی به واسطه اذن خداوند در طول ولایت الهی حق ولایت و حاکمیت پیدا می‌کنند؟

پاسخ این سوال در آیات مختلفی داده شده است:

📝به طور مثال در آیه ۵۵ سوره مائده مقام ولایت بر مردم را منحصر در خداوند و نبی مکرم و امیرالمؤمنین (علیهما الاسلام) می‌کند:

👈«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ‏»

سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏‌اند همان‏ها که نماز را برپا مى‏‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى‏‌دهند.

همه مفسران اجماع دارند که این اوصاف، در شأن امیرالؤمنین(ع) نازل شده است.

📝 نتیجه این انحصار این است که هر نوع ولایتی چه فردی و یا اجتماعی، برای فقیه یا دموکراسی جمعی یا مؤمنین و... و حتی برای امام معصوم غیر از امیرالمؤمنین باید به اذن رسول و امیرالمؤمنین (علیهما الاسلام) و در طول آنها باشد و در غیر این صورت باطل است و حق ولایت ندارند.

📝 در آیه ۲۶ سوره مبارکه صاد می‌فرماید:

👈«یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ».

با توجه به این آیه حکم کردن از متفرعات خلافت الهی است و غیر از خلفیه الهی در منصب قضاوت یا حاکمیت بر اجتماع حق حکم کردن ندارد.

📝 در آیه ۵۹ سوره مبارکه نساء در مقام بیان اینکه از چه کسانی باید اطاعت کرد، می‌فرماید از خداوند و رسول او و اولی الامر اطاعت کنید، یعنی همه اطاعت‌های شما باید به یکی از این سه مورد برگردد.

👈«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی‏ الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً»

📝علاوه بر آیات مختلف قرآن همچنین روایات مختلفی نیز در همین رابطه وجود دارد، به طور مثال در روایت است:

👈«اتّقوا الحکومة؛ فإنّ الحکومة إنّما هی للإمام العالم بالقضاء، العادل فی المسلمین؛ لنبیّ، أو وصیّ نبی‏»

حال که انحصار حق حکم دادن و ولایت برای خداوند و در طول او برای نبی و وصی او ثابت شد، باید برای خروج از این اصل و اثبات جواز حکومت برای غیر نبی یا وصی، دلیل معتبر داشت و اینجاست که دو قسم دلیل عقلی و نقلی برای اثبات ولایت برای فقیه در طول نبی و وصی نبی مطرح می‌شود.

🔗(جهت اطلاع بیشتر ر.ب: امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص ۱۹ و آیت الله سید کاظم حائری، أساس الحکومة الإسلامیة، ص: ۶۵‌)

تا اینجا مشخص شد حق ولایت، تصرف و حکومت منحصرا برای خداوند وجود دارد و با توجه به انحصار مذکور، اصل عدم ولایت برای غیر خداوند ثابت می‌شود و به واسطه اذن خداوند، نبی و وصی نبی از این اصل خارج شده‌اند و حق ولایت و تصرف در امور بندگان برای آنها ثابت شده است و برای غیر آنها اثبات هر نحو از ولایت و حکومت نیازمند دلیل معتبر است.

بنابر اصل مذکور اگر کسی برای فقیه یا فرد منتخب از دموکراسی یا هرکس دیگر هر نحو از حق ولایت و تصرف را قائل باشد، بایست دلیلی معتبر از منظر شرع در اثبات آن ولایت در طول ولایت الهی عرضه کند و در غیر این صورت ولایت او مصداقی از ولایت طاغوت در مقابل ولایت الله است.

در این راستا برای اثبات ولایت برای فقیه در زمان عدم دسترسی به نبی و وصی، دو دسته دلیل عقلی و نقلی ذکر شده است که دو تقریر حداکثری یا همان مطلقه و حداقلی یا همان حسبه را دارند.

🔻 برخی از فقها که حضرت امام نیز از جمله آنها هستند هم در دلیل عقلی و هم در دلیل نقلی برای فقیه ولایت مطلقه یعنی همان مقام ولایت ظاهری نبی مکرم اسلام و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) را ثابت می‌کنند.

🔻برخی در دلیل عقلی ولایت حسبه و در دلیل نقلی ولایت مطلقه را می‌پذیرند.

🔻برخی نیز تنها دلیل عقلی را برای موارد حسبه می‌پذیرند و ادله نقلی را رد می‌کنند و در ادامه به مهم‌ترین محل اختلاف هر گروه اشاره خواهم کرد.

در تقریر عقلی اثبات ولایت از طریق دلیل حسبه، یعنی اموری که قطعا شارع راضی به تعطیل آن امور نیست، جواز سرپرستی قدر متیقن از این امور برای فقیه اعلم و عادل از اصل عدم جواز ولایت و حاکمیت غیر خداوند خارج می‌شود، چرا که یقین داریم کسی باید این امور را سرپرستی کند و شارع راضی به اهمال در آنها نیست و قدرمتیقن کسی که جواز سرپرستی برای او وجود دارد فقیه عادل است و در مرتبه بعد از فقه نیز این مسئولیت بر عهده عدول مؤمنین قرار می‌گیرد.

این حد از ولایت را برای فقیه عادل و در نبود او برای عدول مؤمنین، همه می‌پذیرند اما اینکه دایره امور حسبه چقدر است؟ مورد اختلاف است و ممکن است برخی فقها قلیلی از مسائل و برخی تقریبا اکثر مسائل مورد ابتلاء اجتماع را جزو این دایره بدانند اما اختلاف در مصداق است.

🔻 در تقریر عقلی دوم از کسانی چون حضرت امام برای اثبات ولایت برای فقیه، خود مقام ولایت و حاکمیت بر اجتماع از شئون تعطیل ناپذیر نبی و وصی دانسته می‌شود که خداوند در هیچ شرایطی راضی به تعطیل آن نیست و با توجه به اینکه امور سلطانی اعم از امر قضا و وضع قوانین و حفظ نظام کشور و جامعه از اهم امور مرتبط با حیات بشر است و دین اسلام نیز مدعی تعیین برنامه در هر امر مرتبط با سعادت بشر است، نمی‌شود در این دین کامل برای امر حاکمیت بر اجتماع در دوران غیبت جانشینی به نیابت از نبی و وصی تعیین نشده باشد و قدر متیقن کسی که این مقام را به نیابت از نبی و وصی می‌تواند اختیار کند فقیه عادل عالم به سیاست و مدیریت اجتماع و مسائل آن است.

در تقریر اول برای جواز تولی فقیه در موارد مشکوک نیاز به دلیل است اما در تقریر دوم برای خروج موردی از دایره ولایت فقیه در موارد مشکوک نیاز به دلیل است.

👈 به طور مثال فلان مرجع معتقد به ولایت حسبه، وقتی دشمنانی به مرزهای کشور اسلامی تعدی می‌کنند تا وقتی نظام کشور باقی است و حرج و مرجی بوجود نیامده است و ضرورت اقتضاء نمی‌کند برای خود جایز نمی‌داند که حکم به لزوم جهاد عمومی دهد اما کسی چون حضرت آقا که به ولایت مطلقه فقیه با تقریر دوم معتد هستند حتی حکم به جهاد ابتدائی را نیز برای فقیه جایز می‌دانند و کسی چون حضرت امام نیز با اینکه معتقد به تقریر دوم هستند اما چون جهاد ابتدایی را از اختیارات خاص معصوم می‌دانند این نحو از جهاد را خارج از اختیارات ولی فقیه می‌دانند.

 

حضرت امام و دیگر فقهای هم نظر با ایشان روایات نصب فقها به عنوان حاکم و جانشین و «وارث انبیاء» و «حکام علی الملوک» را شاهد و در تایید تقریر دوم از دلیل عقل، ذکر می‌کنند و همچنین نهی مؤکد از مراجعه به سلاطین جور در امور سلطانی و قضایی در آیات و روایات را به عنوان شاهد دوم و ملازم حکم عقلی مذکور، مورد استناد قرار می‌دهند. (ر.ب: الاجتهاد و التقلید؛ ص ۱۹ ۲۶)

تا اینجا به انحصار حق ولایت، حق حکم کردن و حق اطاعت شدن برای خداوند و اذن خداوند در ولایت نبی و وصی نبی اشاره شد که نتیجه این انحصار اصل عدم ولایت برای غیر خداوند است و دو تقریر از حکم عقل در اثبات مقام ولایت برای فقیه در زمان عدم دسترسی به نبی و وصی ذکر شد که:

👈یکی اثبات خروج موارد قدر متیقن از امور حسبه، از اصل عدم ولایت برای فقیه بود.

👈 و دومی اثبات خروج فقیه از اصل به عنوان فرد قدر متیقن از کسانی که مقام تعطیل نشدنی ولایت ظاهری نبی و وصی را تولی می‌کنند.

لاذم به ذکر است که انحصار در حق حکم کردن و اطاعت شدن از لوازم اصلی انحصار در حق ولایت است و ادله آن نیز بیانگر همان انحصار حق ولایت برای خداوند و در طول ولایت الهی برای نبی و وصی نبی است.

از اینجا به بعد به دو تقریر از دلیل نقلی برای اثبات مقام ولایت برای فقیه می‌پردازم:

🔻 برخی چون حضرت امام که با تقریر عقلی دوم، ولایت مطلقه را برای فقیه ثابت نمودند، به روایات فقط به عنوان تایید حکم عقل استناد می‌کنند و در این راستا ادله‌ای چون مقبوله عمربن حنظله و عبارت: «فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً» و برخی دیگر از ادله، اثبات نصب فقیه در همان مقام ظاهری حاکمیت سیاسی و اجتماعی و قضاوت نبی‌مکرم را به عنوان شاهد حکم عقلی مذکور ذکر می‌کنند. (ر.ب: الاجتهاد و التقلید؛ صص ۲۶ -۳۹)

🔻 اصل بحث تعیین کننده در ادله نقلی مربوط به فقهایی است که در تقریر حکم عقل، به ولایت در امور حسبه حکم کردند.

📌در اینجا یک گروه که ادله نقلی همچون و أنّ الفقها‏ «حکّام على الملوک» و‏ «کفیل أیتام أهل البیت» و «خلفاء رسول اللَّه» و «أنّ مجاری الامور والأحکام على‏ أیدی العلماء باللَّه الامناء على حلاله وحرامه» و «وَأمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها إلى رُواةِ حَدیثِنا. فَإنَّهُم حُجَّتی عَلَیْکُم‏» و... را برای اثبات مقام ولایت فقها در طول نبی و وصی کافی می‌دانند و خصوصا از این جهت که ادله نقلی مورد استناد، اطلاق و عموم دارند همه امور سیاسی اجتماعی تعریف شده در حاکمیت را جزو دایره حاکمیت فقیه می‌دانند الا مواردی که ثابت شود از اختصاصات نبی و وصی است.

📌 اما گروه دیگراز این فقهاء در برخی روایات اشکال سندی می‌کنند، برخی را نیز اشکال دلالی می‌کنند که دلالتی بر جعل مقام حاکمیت برای فقیه ندارد.

⁉️ این نحو برخورد با روایات مستلزم این سوال است که در بستری که فضای خالی از حاکمیت سیاسی اجتماعی نداریم و مراجعه به حکمای جور و طواغیت در امور مختلف قضایی و سلطانی نیز نهی شده است، اگر مقام حاکمیت را برای فقیه ثابت نمی‌دانید برای چه کسی جایز می‌دانید؟

یا در انحصار حق حاکمیت در طول ولایت الهی باید اشکالی داشته باشند یا بنا به اضطرار برای فقیه و غیر فقیه جواز حکومت را قائل باشند.

از جمله مهم‌ترین مجموعه ادله‌ای که عمدتا از نظر سند توسط این گروه از فقها محل خدشه نیست بلکه صرفا به دلالت آنها اشکال می‌شود ادله مورد استناد برای نصب فقها به عنوان حاکم است، به نظر این فقها ادله مذکور صرفا مقام قضاوت را برای فقیه ثابت می‌کند اما مقام حاکمیت سیاسی و اجتماعی را خیر!

🔻به طور مثال آیت‌الله سیستانی در ذیل این روایات می‌فرمایند، در گذشته حاکم فقط برای قاضی اطلاق شده است.

👈«أن الحاکم لم یأت بمعنى الوالی، و نحن تتبعنا کثیراً فی ذلک و لم نر فی کلمات المتقدمین أن الحاکم یذکر بمعنى الوإلى، نعم ذُکر ذلک فی ألسنة متأخری المتأخرین، و الحاکم فی اللغة هو القاضی، و قد یطلق على من ینفذ حکم القاضی و لفظة (الحاکم) کما قلنا لم یُستعمل فی کتب اللغة وغیرها بمعنى الوالی و السلطان، و کانوا یعبرون عن الوالی بالعامل، فلذا نرى فی نهج البلاغة وغیره من الکتب یقال: (ومن کتاب له علیه السلام إلى عامله أو إلى عماله)، أو یعبر بالوالی، ولم یُعبر فی الکتب عن الوالی بالحاکم.»

(ربانی، تقریرات اجتهاد و تقلید آقای سیستانی، ص ۱۰۶)

حتی اگر اشکال مذکور هم پاسخ داده نشود، بعد از پذیرش شان حاکم سیاسی بودن حضرت رسول و اینکه جامعه به این جایگاه نیاز دارد و این شأن تعطیل بردار نیست و استمرار آن منحصرا در طول ولایت حضرت رسول(ص) مشروعیت دارد؛ روایاتی نظیر: «الفقهاء امناء الرسول» و «العلماء ورثة الأنبیاء» که ثابت کننده استمرار جایگاه زعامت سیاسی، اجتماعی نبی‌مکرم برای فقها هستند، برای اثبات مقام ولایت برای فقها کافی است اما در هر صورت ادله با لفظ حاکم نیز مورد استناد فقها قرار گرفته است.

برای توضیح بیشتر فهم معنای حکم و استعمال آن در آیات و روایات مربوط به نصب فقها به عنوان حاکم اولا باید دقت داشت که مسلم است حکم کردن در امور اختلافی معنا می‌دهد یعنی تا اختلافی وجود نداشته باشد و همه متفق باشند نیاز به حکم کردن نیست. ثانیا کسی حکم می‌کند که نوعی استیلاء داشته باشد و بتواند حرف نهایی و فصل الخطاب را در مقام اختلاف بزند. به طور مثال در این شرایط کشور مذاکره کنیم یا خیر؟ این سیاست اقتصادی برای جامعه خوب است یا خیر؟ این اساس نامه و قانون برای جامعه نیاز است یا خیر؟ و... این امور اگر همه موافق یک نظر هستند که همان نظر اعمال می‌شود اما اگر اختلاف است کسی که سخن او فصل الخطاب باشد نیاز است.

این جایگاه برای پیامبر و اهل بیت در امتداد ولایت الهی ثابت بوده است و در زمان عدم دسترسی به نبی و اوصیاء نبی بنا به حکم عقل و ادله‌ای مثل «وَأمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها إلى رُواةِ حَدیثِنا. فَإنَّهُم حُجَّتی عَلَیْکُم‏» این جایگاه برای فقها نیز ثابت شده است.

همین قرینه نصب فقها در این جایگاه مشخص می‌کند که ادله‌ای که در آنها از تعبیر نصب فقها به عنوان حاکم نیز استفاده شده است، معنایی اعم از قاضی و حاکم سیاسی و اجتماعی دارد.

بنابر این در این ادله تعبیر حاکم که در قرآن مکرر برای خداوند استفاده شده است، همان مفهوم اعم از قضاوت مصطلح را دارد و شامل حاکمیت سیاسی نیز می‌شود. (الاجتهاد و التقلید؛ ص ۲۶)

واژه حکم از نظر لغت به معنای جلوگیری کردن و بازداشتن است (لسان العرب- مفردات المصباح المنیر) و اصطلاحا در مورد قاضی زیاد استعمال می‌شده است اما در آیات و روایاتی که مربوط به منصب نبی مکرم و فقها به عنوان حاکم است، قرائنی وجود دارد که منظور از حاکم اعم از قاضی و حاکم سیاسی است.

👈 به طور مثال در روایتی در مورد فقها آمده است: «الْمُلُوکُ حُکَّامٌ عَلَى النَّاسِ وَ الْعُلَمَاءُ حُکَّامٌ عَلَى الْمُلُوک‏» و یا در صدر مقبولة عمربن حنظله که در آن مورد فقها آمده است «فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً»، گفته شده است: « فَتَحَاکَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ» و این دلالت می‌کند که مورد روایت اعم از رجوع به قاضی در باب قضاء است و بلکه رجوع به سلطان و والی نیز مد نظر است و نوعا آنچه به سلطان مراجعه می‌شود غیر از مورد مراجعه به قاضی است.

آیه ۶۵ نساء از جمله مهم‌ترین آیاتی است که بر استعمال لفظ حکم در معنای اعم از امور قضایی دلالت دارد. این آیه که مفاد آن محدود به عصر حضور معصوم نیز نیست، منصب حاکمیت سیاسی و اجتماعی را با لفظ تحاکموا در کنار قضاوت برای نبی مکرم اسلام ثابت می‌کند.

👈 «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»

🔻 در این آیه همانطور که مفسرین اشاره کرده‌اند رجوع به پیامبر و ملاک قرار دادن ایشان محدود به امور قضایی نیست (به طور مثال ر.ب:‌ ترجمه تفسیر المیزان، ج‏ ۴، ص: ۶۴۸) و آیات قبل و بعد نیز نشان می‌دهد که مورد آن اعم از اختلافات قضایی است.

🔻 علاوه بر آن در روایات مربوط به این آیه شریفه نیز تحاکم به معنای خاص حکم حاکم سیاسی گرفته شده است، به طور مثال از امیرالمومنین نقل شده است:

👈 «ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ‏ مِنْ أَمْرِ الْوَالِی وَ یُسَلِّمُوا لِلَّهِ الطَّاعَةَ تَسْلِیماً»

(الکافی؛ ج‏ ۸؛ ص ۱۸۴)

پایان.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙آیت‌الله ری‌شهری در خاطرات خود نقل می‌کنند:

🔻 در دوران تصدی وزارت اطلاعات، گاه به تناسب موضوع مورد بحث در جلسه‌ی سران قوا حضور داشتم.

این جلسات معمولا شب‌ها برگزار می‌شد و محل برگزاری آن متغیر بود، مرحوم حاج احمد آقا هم به دلیل اینکه رابط جلسه با امام بود، در آن شرکت می‌کرد و به همین جهت، گاه جلسه در منزل ایشان برگزار می‌شد.

🔻 در ماه‌های پایانی جنگ، یک شب جلسه‌ی سران قوا در منزل حاج احمد آقا بود، بنده هم حضور  داشتم. در پایان جلسه، امام (رضوان الله تعالی علیه) هم برای مدت کوتاهی تشریف آوردند. ایشان کنار دیوار نشستند. ما هم به صورت نیم دایره روبروی ایشان قرار گرفتیم، آیت‌الله خامنه‌ای در سمت چپ من نشسته بودند و آقای هاشمی رفسنجانی کنار ایشان.

🔻 آقای هاشمی شرایط حاکم بر جبهه‌ها را برای امام توضیح داد و اضافه کرد که حضور نیروهای مردمی در جبهه کاهش یافته و برای تقویت جبهه‌ها لازم است، امام با مردم صحبت کنند.

سخنان آقای هاشمی تمام شد، اما امام همچنان ساکت بود و چیزی نمی‌فرمود. آیت‌الله خامنه‌ای نیز با بیان دیگری پیشنهاد آقای هاشمی را تأیید کردند.

🔻 سخنان آیت‌الله خامنه‌ای که تمام شد، امام فقط چند کلمه فرمود و پس از آن سکوت مطلق جلسه را فرا گرفت و پس از لحظاتی امام تشریف بردند.

🔻 آن چند کلمه‌ی مهم و بسیار آموزنده این بود:

👈هرچه یال و کوپال آنان بیشتر می‌شود، در عمل ضعیف‌تر می‌شوند. مگر در فتح خرمشهر چقدر نیرو داشتند؟!

بعد به اختلافی که میان ارتش و سپاه پیش آمده بود، اشاره کردند و این که رمز قوت آن روز، همدلی و هماهنگی و دلیل ضعف امروز، ناهماهنگی و عدم انسجام نیروهاست.

........

📙منبع: ری‌شهری، محمدمحمدی، خاطره‌ها (جلد اول)، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان ۱۳۸۳ش، صص: ۱۹۵_۱۹۶.
ظاهرا این ماجرا مربوط به اختلافات شهید صیاد و محسن رضایی در سال‌های آخر جنگ باشد.

..........

📝 پی‌نوشت:

حضرت آقا به عنوان کسی که نزد امام شاگردی کرده و ایشان را خوب شناخته‌اند، تذکر مهمی‌ دادند:

👈 اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خداى نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلى خواهد خورد. (۱۴ خرداد ۱۳۹۴)

جنس ما با رقبا و یا دشمنانمان فرق دارد، ما یک لبیک به خدای آسمان‌ها گفته‌ایم که به او مؤمن باشیم و او را تنها منشاء اثر بدانیم.

یعنی خودمان اسبابی بیش نیستیم و خدا این قدرت را دارد که با کوچک‌ترین اسباب بزرگ‌ترین آثار را بگذارد و ممکن هم است با قوی‌ترین اسباب هم اثر و برکتی در کار ما نگذارد.

ما این را گفته‌ایم و رقبایمان نگفته‌اند. اتکای ما به خدای بزرگ‌تر از خودمان و تجهیزاتمان و دشمنانمان و تجهیزاتشان است.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 پس از افشای کودتای نوژه در بازجویی‌ها نام‌هایی از برخی روحانیون که با کودتاچی‌ها همکاری داشته‌اند، برده می‌شود اما در آن زمان حضرت امام، اجازه پخش این بخش از اعترافات و منتشر شدن نام روحانیون ذکر شده را نمی‌دهند. از میان آن روحانیون مهم‌ترین شخص آقای شریعتمداری بود که نزدیک به دو سال بعد در ماجرای کودتای قطب‌زاده، مجددا همکاری وی در کودتا مشخص شد و خود شریعتمداری نیز اعتراف نمود که از کودتا و همکاری اطرافیانش در کودتا اطلاع داشته و همچنین کمک‌های مالی بزرگی به همان اطرافیان در همان زمان‌ کرده است.

اینبار این اعترافات او از تلوزیون پخش می‌شود.

🔰 نکته قابل تأم دیگر روحانیون سرشناسی بودند که در خلال اعترافات کودتای نوژه از آنها نیز اسم برده شده بود.

🎙 تیمسار محققی از عوامل اصلی کودتای نوژه در اعترافات خود در مورد نقش آنها در کودتای نوژه می‌گوید:

🔻من مدت ها بود از این آقا می پرسیدم، (از کسی که مسئول رده بالاتر ایشان بوده است) ... هی توی آن جلسه که آخر شما می‌گویید آدم نمی‌میرد، آدم بیرون نمی‌آید، ... از کجا مطمئن بدانم که کسی بیرون نمی‌آید؟ آمدیم ریختند و ده هزار نفر، شد بیست هزار نفر، شد سی هزار نفر، آن وقت کی؟ چطوری؟ شما که آدم ندارید جلوی اینها را بگیرد و از من هم بخواهید، به این‌ها تیراندازی نخواهم کرد. [۱]

🔻 این آقا به ما گفتند که: «وقتی که امام دیگر وجود نداشته باشد، یکی جای امام می‌نشیند، آن شخصی که جای امام می‌نشیند، از رادیو تلویزیون صحبت خواهد کرد و مطالبی را که امام تا امروز گفته است، او فتوا می‌دهد که غلط است.» ما خواستیم یک مقداری بیشتر در این مورد بگوید، گفت: «از آقایون روحانیون، ۴ نفر هستند که این چهار نفر ... بلافاصله از رادیو و تلویزیون برای ملت صحبت خواهند کرد و فتوا خواهند داد که مطالبی که امام گفته است، واقعیت ندارد و ملت را می‌نشانند سر جای خودشان.»

🔻 آن وقت من خیالم راحت شد که اینها هر چه که می‌گویند درست می‌گویند، یعنی به عبارت دیگر آن وقت من فهمیدم که واقعا آدم کشته نخواهد شد....

🔻قاضی: نام آن چهار نفر را ممکن است ببرید؟

ج: نام آن چهار نفر را آیت‌الله شریعتمداری، آیت‌الله(ر)، آیت‌الله (ق)، آیت‌الله (ز) [۲]

قاضی: همان آقای(ر)که قم هستند؟

ج : نمی‌دانم آقا! من فقط اسمش را می‌دانم...

🔻 قاضی: بعضی از آقایان دیگر می‌گویند یک منزلی هم برای آقای شریعتمداری در نظر گرفته شده بود. شما اطلاعی از این جریان ندارید؟

ج: من شنیدم که برای آقای شریعتمداری ۲ عدد باغ اجاره کرده بودند.[۳]

...

📙منبع: ری‌شهری، محمدمحمدی، خاطره‌ها (ج اول)، چ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص: ۳۸۵-۳۸۶.

...

📝 پی نوشت:

👈 [۱] با توجه به متن کامل صحبت‌ها، ایشان می‌داند محکوم به اعدام است و به خیلی از جرم‌های دیگر خود هم اعتراف می‌کند که احتمال عفو نسبت به وی را منتفی می‌کند و ظاهر روند اعترافات درون دادگاه حاکی است که ایشان داعی بر کذب ندارد.

آقای ری شهری در ادامه می گویند:

«هر چند اظهارات یک مجرم بدون قرینه ای که صدق او را تأیید کند، چیزی را اثبات نمی نماید؛ ولی اگر گفته ی وی، همراه با قرینه باشد لااقل تا حدودی می توان به واقع پی برد و در رابطه با اظهارات تیمسار محققی در جلسه ی دوم محاکمه، قرائنی وجود دارد که فی الجمله او را تأیید می کند. از جمله، اعتراف آقای رکنی و سایر کسانی است که بدون این که از اظهارات یکدیگر در این رابطه، کوچکترین اطلاعی داشته باشند، مطالبی را مطرح کرده اند.» همان، ص ۳۸۸.

👈 [۲] بقیه اسامی را در متن کتاب فقط با کد می‌آورد اما در دادگاه اسم آنها برده شده است.

👈 [۳] در روایت معروف منسوب به امام حسن عسکری (ع) که: «فَأَمَّا مَنْ‏ کَانَ‏ مِنَ‏ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ.» پس از اینکه می‌گوید از میان فقها آنان که مراقب نفس خود و حافظ دین خود است و با هوایش مخالفت می‌کند و فرمان خدا را اطاعت می‌کند، بر مردم لازم است تقلید از آنها؛ تذکری می‌دهد که معمولا ذکر نمی شود: «وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا [فِی‏] بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعِهِمْ.» چنین نیست که هرکس عمامه بر سر گذاشت و حتی سال‌ها درس خواند و استاد حوزه بود، از او بشود تقلید کرد. بلکه فقط بعضی از فقهای شیعه هستند که جایز است به آنها مراجعه شود.

متأسفانه معمولا جریان‌های سیاسی، روشنفکری و... عمامه به سرهایی را پیدا می‌کنند که حرف مطلوب آنها را می‌زنند و بعد برای توجیه نفسشان از آنها تقلید می‌کنند. کسانی که حتی فقیه هم نیستند چه برسد به «صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ.»

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در قسمت قبل اشاره کردم که در ارائه سیره «ولیِ خدا» همه‌اش خدا دیده می‌شود و درس توحید است و اگر این خدایش را حذف کنیم و نبینیم، آنچه می‌ماند بسیار غیرعقلائی و بی‌معنا است.

اگر قرار باشد مروری کنیم بر عملکرد حضرت امام و آقا از آغازش پر است از کارهایی که عقل محدود دنیایی عقلاء در آن‌ها وا می‌ماند. عقل دنیایی به اصطلاح خودش روی زمین صحبت می‌کند، عینی و محسوس صحبت می‌کند و کاری به آسمان ندارد اما عقل «ولیِ خدا» بیش از این که اتکایش به زمین باشد اتکایش به آسمان است، البته او هم عینی و محسوس صحبت می‌کند اما با این تفاوت که خدا هم برای او عینی و محسوس است.

مثلا در جنگ یک قاعده عقلائی البته با عقل محدود مادی، نگاه کردن به میزان تجهیزات و نفرات خود، قدرت تدارکات و عقبه اقتصادی‌ برای ادامه جنگ است اما امام هیچ وقت از این محاسبات را نکرد و در عمل هم نشان داد که می‌شود با دست خالی برای خدا قیام کرد و پیروز شد.

در نگاه عقلاء «ولی خدا» چک بی‌حساب زیاد می‌کشد اما تجربه نشان داده است که چک‌های او هیچ وقت برگشت نمی‌خورد. یکی از بیشترین تلاش‌های جبهه نفاق هم ایجاد بی‌اعتمادی به همین چک‌های «ولی خدا» است.

🎙 حضرت آقا در همین رابطه می‌فرمایند:

🔻خداى متعال چقدر وعده کرده است به مؤمنین؛ وعده‌ى نصرت، وعده‌ى هدایت، وعده‌ى تعلیم؛ «وَ اتَّقُوا اللّٰهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللّٰهُ‌»،  وعده‌ى حفظ و صیانت، وعده‌ى کمک در امور دنیا؛ این همه خداى متعال به ما وعده کرده. البته این وعده‌ها مطلق نیست؛ شروطى دارد، شروطش هم خیلى شروط دشوارى نیست، از دست ماها برمى‌آید. دلیلش هم این است که جاهائى که به این شروط عمل کردیم، خداى متعال به ما کمک کرد؛ نمونه‌اش جنگ تحمیلى. ... آن روزى که جنگ تحمیلى شروع شد، همه‌ى صاحبنظران، همه‌ى تحلیلگران، همه‌ى نخبگان به طور قاطع مى‌گفتند صدام در این جنگ پیروز است و ایران شکست‌خورده است؛ جز یک عده‌ى معدودى، آن کسانى که به نگاه اسلامى و ایمانى اعتقاد داشتند - نگاه امام به حوادث - آن‌ها نه، آن‌ها در دلشان امیدى بود؛ حالا کم یا زیاد؛ بعضى کورسوى امیدى بود، بعضى نه، دلشان روشن بود.

🔻 من این خاطره را بارها نقل کرده‌ام: در روزهاى سوم چهارم جنگ بود، توى اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم، مسئولین کشور؛ رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر - آن وقت رئیس‌جمهور بنى‌صدر بود، نخست‌وزیر هم مرحوم رجائى بود - چند نفرى از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث مى‌کردیم، مشورت مى‌کردیم. نظامى‌ها هم بودند. بعد یکى از نظامى‌ها آمد کنار من، گفت: این دوستان توى اتاق دیگر، یک کار خصوصى با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آن‌ها. مرحوم فکورى بود، مرحوم فلاحى بود ... گفتند: ببینید آقا! - یک کاغذى در آوردند. این کاغذ را من عیناً الآن دارم توى یادداشتها نگه داشته‌ام که خط آن برادران عزیز ما بود - هواپیماهاى ما این‌هاست؛ مثلاً اف ۵، اف ۴، نمى‌دانم سى ۱۳۰، چى،چى، انواع هواپیماهاى نظامىِ ترابرى و جنگى؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند. بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده‌تا آماده‌ى به کار داریم که تا فلان روز آمادگى‌اش تمام مى‌شود. این‌ها قطعه‌هاى زودْتعویض دارند - در هواپیماها قطعه‌هائى هست که در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود - مى‌گفتند ما این قطعه‌ها را نداریم.

🔻 بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان مى‌پذیرد؛ دیگر کأنه نداریم. تا دوازده روز این نوعِ دیگر تمام مى‌شود؛ تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام مى‌شود. بیشترینش سى ۱۳۰ بود. همین سى صدوسى‌هائى که حالا هم هست که حدود سى روز یا سى و یک روز گفتند که براى این‌ها امکان پرواز وجود دارد. یعنى جمهورى اسلامى بعد از سى و یک روز، مطلقاً وسیله‌ى پرنده‌ى هوائى نظامى - چه نظامى جنگى، چه نظامى پشتیبانى و ترابرى - دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توى دلم یک‌قدرى حقیقتاً خالى شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهاى روسى مرتباً مى‌آید. حالا خلبان‌هایش عرضه‌ى خلبان‌هاى ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم مى‌آمدند؛ انواع کلاسهاى گوناگون مى‌گذاشتند.

گفتم خیلى خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما داروندار نظامیمان دست این‌هاست.

🔻 این‌ها ... مى‌گویند ما هواپیماهاى جنگیمان تا حد اکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیماى سى ۱۳۰ است و ترابرى است، تا سى روز و سى و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهى کردند، گفتند - حالا نقل به مضمون مى‌کنم-، ... این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا مى‌رساند، درست مى‌کند، هیچ طور نمى‌شود.

🔻 منطقاً حرف امام براى من قانع‌کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائى دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، مى‌دانستم که خداى متعال این مرد را براى یک کار بزرگ برانگیخته و او را وانخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به این‌ها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همین‌ها را هرچى مى‌توانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید.

همان هواپیماهاى اف ۵ و اف ۴ و اف ۱۴ و این‌هائى که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلى از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائى ما کار مى‌کند! بیست و نُه سال از سال ۵۹ مى‌گذرد، هنوز دارند کار مى‌کنند! ... مهندسین ما ... توانستند قطعات درست کنند، خلأها را پر کنند و بعضى از قطعات را على‌رغم تحریم، به کورى چشم آن تحریم‌کننده‌ها، از راه‌هائى وارد کنند و هواپیماها را سرپا نگه دارند. علاوه بر این‌ها، از آن‌ها یاد بگیرند و دو نوع هواپیماى جنگى خودشان بسازند. ...این، توکل به خداست؛ این، صدق وعده‌ى خداست.

🔻 وقتى خداى متعال با تأکید فراوان و چندجانبه مى‌فرماید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره» ؛ بى‌گمان، بى‌تردید، حتماً و یقیناً خداى متعال نصرت مى‌کند، یارى مى‌کند کسانى را که او را، یعنى دین او را یارى کنند - وقتى خدا این را مى‌گوید - من و شما هم مى‌دانیم که داریم از دین خدا حمایت مى‌کنیم، یارىِ دین خدا مى‌کنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید که خدا نصرت خواهد کرد.

📝بیانات  - ۱۸ مرداد ۱۳۸۸.

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در یک دوره‌ای از بنده خواستند تا در چند جلسه سیره امام و آقا را از چند زاویه مختلف در بستر تاریخ توضیح دهم. مثلا سیره امام و آقا در سیاست خارجی، در تعامل با مسئولان، در صبر برای رشد مردم، در تعامل با خواص، در عدالت‌خواهی و...

این نوع از آشنایی با امام و آقا یک رکن دارد که اگر وجود نداشته باشد، تقریبا آشنایی را بی‌خاصیت می‌کند بلکه قوزی بر قوز می‌گذارد.

اگر کسی حتی به بهترین شکل، ساعت‌ها و روزها هم سیره امام و آقا را با بمباران اطلاعات و قرائن بشنود و اصلا سال‌ها با امام و آقا زندگی کند، باز اگر این رکن مهم در بیان و فهم این سیره رعایت نشود، فایده‌ای ندارد.

رکنی که منحصر در معرفی امام و آقا و سیره آنها هم نیست بلکه مربوط به معرفی هر ولی خدایی است حتی در معرفی نبی‌خدا و وصی او هم شرط است.

این رکن مهم آشنا کردن مخاطب با خدای بی‌نهایت ولی خدا است.

فرض کنید می‌خواهند الگوی مدیریت امام را برای یک انسان غرب زده یا ناآشنا با فرهنگ اسلام، برای کسی که هنوز خدایش کوچک است توضیح دهند.

چکار می‌کنند؟ یک امام سانسور شده که او بتواند این را فهم کند یا اصلا خودشان با خدای کوچکشان شناخته‌اند را به او تحویل می‌دهند.

👈 مثلا فیلم معروف امام، درون هواپیمایی که از پاریس به تهران می‌آید را ببینید. خبرنگارها از ایشان می‌پرسند: چه احساسی دارید؟ قطب‌زاده که بعدا هم علیه امام کودتا کرد و امام را نشناخته، برای ایشان سوال را ترجمه می‌کند، امام پاسخ می‌دهند: هیچی، هیچ احساس خاصی ندارم، قطب زاده که مانده بود به اینها چه بگوید؟! برای آنها ترجمه کرد، می‌گویند من صحبت نمی‌کنم، مصاحبه نمی‌کنم.

این بنده خدا با خودش می‌گوید من به اینها چه بگویم؟ اگر واقعیت را بگویم، می‌گویند این دیگر چه آدم بی‌خیالی است.

در ارائه سیره ولی خدا همه‌اش خدا دیده می‌شود و درس توحید است، اگر این خدایش را حذف کنیم و نبینیم، آنچه می‌ماند بسیار غیرعقلائی و بی‌معنا است.

آن خبرنگار خارجی استرس نداشتن امام را اتکاء به خدا و خود و همه چیز را تحت ربوبیت خدا دانستن، نمی‌بیند؛ بی‌خیالی می‌فهمد.

مسیر شناخت ولی خدا و سیره او، از آشنا شدن با خدا و سیره او می‌گذرد، تا وقتی خدای ما ناقص است، ما اصلا ولی خدا را نمی‌توانیم بشناسیم و بفهمیم.

درست است که ضلالت از نشناختن ولی خدا و سلسله ولایت آغاز می‌شود اما علت این نشناختن چیست؟ علتش نشناختن خدا است. خدای کوچک و ناقص داشتن است.

همه اصلاح و هدایت از خدا آغاز می‌شود و همه فساد و گمراهی از ما.

مسیر هدایت از بالا است نه پایین.

📌«اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏.»

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

روز ۱۷ تیر ۱۳۵۹ یعنی یک روز قبل از عملی شدن کودتای نوژه اطلاعات دقیق کودتا لو می‌رود و روز ۱۸-۲۰ تیر مساله اصلی کشور و مردم اخبار کودتای شکست خورده است.

همه‌جا را هیجان و احساس خطر نسبت به سرنوشت انقلاب گرفته است و مطمئناً یکی از دغدغه‌مندترین طیف‌ها هم طلاب انقلابی هستند که شرایط را بسیار بحرانی می‌بینند و احساس می‌کنند، حتما باید کاری کنند.

 

در روز ۲۰ تیر در اوج این هیجانات که تازه عملیات ضد کودتا تمام شده است، حضرت امام دیداری با طلاب دارند که صحبت‌هایش خواندنی است؛

 

🎙ایشان در ابتدا ماجرایی را ذکر می‌کنند که:

👈همین امروز هم یکى از علماى جماران آمد و قصه‏‌اى را نقل کرد که از آن قصه هم من فهمیدم که عنایت خدا با ماست. ایشان فرمودند که: یک خانه‏‌اى را ... این آقایانى که در کمیته بودند و ... به عنوان اینکه شنیده بودند اینجا قمارخانه است، رفته بودند ... وقتى هم رفتند دیدند که بله بساط قمار و مشروبات و اینها هم هست. یکى از پاسدارها رفته است پشت آنجا که برود ببیند آنجا چه‏ خبر است. یک سگى همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود در زیر زمین. وقتى رفته در زیر زمین [دیده‏] یک مقدار زیادى اسلحه و امثال ذلک زیاد [هست‏]، ... گفتم به آن آقا، با هدایت سگ این واقع شده! این سگ مأمور است. همه عالم مأمورند. آن روز [کودتای طبس] باد و شن مأمور  بود، امروز هم در این قصه سگ مأمور بوده است که آقا را، این پاسبان را ملزم کند که برود کشف بکند. از این امور خوفى نداشته باشید. ... آن رأسشان‏  با آن همه قدرت که در دست داشت بالفعل، و با آن همه پشتوانه‏‌هایى که از همه گروه‌هاى خارج و داخل داشت، در مقابل ملت و در مقابل تأیید خداى تبارک و تعالى از ملت ما، نتوانست کارى بکند.

 

بعد از این توجه دادن طلاب و آرام کردنشان، در این فضایی که خبر کودتا منتشر شده است و خیلی هیجانات بالا است، سفارش‌هایی به طلاب می‌کنند:

 

🔻این حوزه‏‌هاى فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه داشته. این مشىْ‏‌اى بوده است که از زمان قدیم، از زمان ائمه هدى‏ تا زمان ما، مشىْ‏‌اى بوده است که علماى ما داشته‏‌اند و آن حفظ فقاهت. نباید حالا شما فکر کنید که حالا که باید [در] امور سیاست هم ما دخالت بکنیم، پس به فقاهت کار نداشته باشیم.

 

🔻خیر، باید حوزه‏‌هاى فقاهت به فقه خودشان به همان ترتیبى که سابق بود هیچ تخطى نکنند. به همان ترتیبى که سابق تحصیل مى‏‌کردید، فقه و مقدمات فقه را [تحصیل کنید]، محکم فقاهت را حفظ کنند. و ائمه جماعت محکم مساجد خودشان را و ارشاد ملت را حفظ کنند. و خطباى ملت هم باید منابر خودشان را و موعظه‏‌هاى خودشان را و ارشاد خودشان را حفظ کنند. و در عین حال مراقب اوضاع مملکت خودشان باشند. چنانچه اهل بازار باید بازار خودشان را حفظ کنند لکن مراقب باشند. این طور نباشد که ما یکوقت خداى نخواسته، از آن اصلى که اساس حفظ اسلام است رو برگردان بشویم و حوزه‏‌ها به فقاهت کم توجه بشوند. این فقها هستند که حصون‏  اسلام هستند و حفظ کردند اسلام را.

 

🔻باید حوزه‏‌ها عنایتشان به فقه و فقاهت از همه چیز بیشتر باشد.  اگر حوزه‏‌هاى فقاهت خداى نخواسته از بین برود یا سست بشود، رابطه ما بین فقها و ملت قطع مى‏‌شود. این حوزه فقاهت است که رابطه را محفوظ نگه داشته است.

 

🔻اگر یک اشخاصى آمدند در حوزه‏‌ها و پیشنهاد کردند که فقه لازم نیست، مثلًا به این طول و تفصیل باشد و فلان، و بیاییم یک چیزهاى دیگر را هم چه بکنیم، اینها اشتباه مى‏‌کنند یا مأمورند. فقه به همان قوّت اولیه‏‌اش باید باقى باشد. [1]

 

در آن روزها به علت فضای انقلابی و مبارزاتی در نگاه برخی طلاب درس خواندن طولانی مدت در حوزه یا امامت جماعت شدن و کار تبلیغی در مساجد چندان مهم جلوه نمی‌کند، از سویی هم نیاز بسیار زیاد نهادهای انقلابی طلاب را جذب مجموعه‌های خود می‌کند.

 

اما در این فضا حضرت امام(ره) توجه می‌دهند که حتی برای حفظ انقلاب و نظام هم اساس همین درس خواندن و امامت جماعت‌ها است:

 

🔻این فقه است که اسلام را حفظ کرده و تا آخر حفظ مى‏‌کند ان شاء اللَّه.

از این شغلى که دارید و از این راهى که دارید منحرف نشوید، و بروید یک کارهایى که شما نباید بکنید، مثلًا یک معمّمى چهار تا هم پاسدار داشته باشد، و یا هر کارى دلش مى‏‌خواهد بکند، یک کسى هم یک کمیته درست کند و چند تا پاسبان و هر کارى مى‏‌خواهد بکند. اینها یک طرحى است که ریخته‏‌اند براى اینکه شما را از صحنه خارج کنند. وارد یک صحنه‏‌اى مى‏‌کنند که شما را بکلى خارج کنند. همچو مى‏‌کنند که هى بیایند فریاد بزنند که امان از این آخوندها که در کمیته‏‌ها هستند و در دادگاه‌ها هستند. ...

 

🔻 وسوسه کنند به اینکه این آخوندها که از آنها کارى نمى‏‌آید، مى‏‌روید توى مسجد چه کنید؟ برویم راهپیمایى کنیم. خوب، راهپیمایى سر جاى خودش اما مسجد محلى است که از مسجد باید امور اداره بشود.

 

🔻این مساجد بود که این پیروزى را براى ملت ما درست کرد... این طور نباشد که خیال کنند که حالا دیگر ما پیروز شدیم دیگر مسجد مى‏‌خواهیم چه کنیم. پیروزى ما براى اداره مسجد است. ما اگر نماز نباشد و آداب اسلامى نباشد، چه داعى داریم که بیاییم خودمان را به مهلکه بیندازیم و وارد این امور بشویم؟ ... مراکزى که مراکز بسط حقیقت اسلام است، بسط فقه اسلام است و آن مساجد است، اینها را خالى نگذارید.

 

🔻خیال نکنید که اسلام را که گرفتند یک ملتى مى‏‌گذارند و یک ملیتى که این آقایان ملت‏‌گراها، هى دهن خودشان را پر مى‏‌کنند، ملت، ملت! اگر اسلام را از دست شما گرفتند و آخوند و ملت را جدا کردند، شما چهار نفر ملى نمى‏‌توانید هیچ کارى بکنید، ...

 

🔻آن روزى که خداى نخواسته فرض کنید فانتوم آنها آمد و اینجا را خراب کرد و من هم رفتم سراغ کارم، ملت دستش باز و با مشت محکم حفظ بکند اسلام را.

... البته نمى‏‌توانند ان شاء اللَّه که کارى انجام بدهند، لکن تأخیر مى‏‌توانند بیندازند...

 

🔻 اگر این فانتوم‌ها هم بلند شده بود که اینها مى‏‌خواستند چه بکنند، پدر اینها را در مى‏‌آوردند. مگر ملت ما حالا دیگر نشسته آنجا که یک فانتوم و دو فانتوم کارى انجام بدهد. این احمق‌ها نفهمیدند این را که با چهار تا مثلًا سرباز... مى‏‌شود یک مملکت ۳۵میلیونى که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. اینها نفهمیدند که شوروى با همه قدرتى که دارد و با همه ابزارى که دارد و با همه سلاح‌هاى مدرنى که دارد، در افغانستان پوزه‏‌اش به خاک مالیده شده.... فرض کنید چند تا جا [را] هم کوبیده بودید، شما بالاخره باید زمین هم بیایید یا همان آسمان مى‏‌مانید؟ ما از این امور نمى‏‌ترسیم.

 

🔻ما از قشرهاى خودمان مى‏‌ترسیم؛ از خودمان‏ چنانچه شما آقایان (روحانیون) و همپالگی‌هاى شما، سنخ روحانیت همه- ایّدهم اللَّه تعالى- اگر کارهایى خداى نخواسته انجام بدهید که از چشم ملت بیفتید، و لو در دراز مدت، آن روز است که فانتوم لازم نیست دیگر، خود ملت شما را کنار مى‏‌زند. و ملت هم بى‏‌هادى نمى‏‌تواند کارى انجام بدهد، و آنها و لو حالا تهیه براى چندین سال دیگر هم باشد کار خودشان را آن وقت مى‏‌توانند انجام بدهند.

 

🔻 من خوفم این است که ما نتوانیم، روحانیت نتواند آن چیزى که به عهده اوست صحیح انجام بدهد. من خوف این را دارم که به واسطه بعض تبلیغات، حوزه‏‌هاى علمى از آن کار اساسى که حفظ فقاهت است سستى بکنند، و کم کم فقه مَنسى بشود، و در دراز مدت اینها نتیجه بگیرند. شما این را خیال نکنید که آنها خیلى دستپاچه‏‌اند که همین دو- سه روز این کارها را انجام بدهند. اگر توانستند، حالا، اگر نتوانستند نقشه مى‏‌کشند که در پنجاه سال دیگر کار خودشان را انجام بدهند دست برنمى‏‌دارند و یکى از نقشه‏‌هاى مهم همین است که قشرهاى ملت را از هم جدا کنند، و مهم این است که روحانیت را از ملت جدا کنند.

 

🔻 اینها ضربه‏‌اى که از روحانیت خوردند از هیچ کس نخوردند. براى اینکه مى‏‌گویند ضربه‏‌اى را که دیگران هم زدند به ما، اینها وادارشان کردند. ...

اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوى باشد ترس از فانتوم‌ها نداشته باشید. ترس از امریکا و شوروى و اینها نداشته باشید. آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت بکنید به اسلام. پشت کنید به مساجد. [2]

📝 [1]  صحیفه امام ؛ ج‏ ۱۳؛ ص: ۱۳.

📝 [2] صحیفه امام ؛ ج‏ ۱۳؛ ص ۱۴ ۲۱.
........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

تشکیلات شیطان...

قرآن وقتی در مورد ابلیس سخن می‌گوید او را با یک سازمان و تشکیلات مشخص معرفی می‌کند که به قبیله انسانیت و مؤمنین هجوم آورده‌:

👈 «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ»

با آواز خود هر چه توانستى از انسان‌ها بفریبى بفریب.

«وَ أَجْلِبْ‏ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ»

و تا آنجا که مى‏‌توانى لشگر سواره و پیاده‏‌ات را بر سرشان بتازان و احاطه‏‌شان کن.

«وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»

و در اموال و اولادشان شرکت کن و وعده‏‌هاى دروغیشان بده، آرى شیطان چیزى جز دروغ و فریب وعده‏‌شان نمى‏‌دهد. (۶۴ اسراء)

 

معلوم می‌شود شیطان تشکیلاتی دارد، برخی سواره نظام و برخی پیاده نظام هستند.

در حدیثی از امام صادق(ع) صحنه‌ای دیگر از تشکیلات شیطان را چنین توصیف می‌کند:

👈 در شب میلاد حضرت رسول(ص) ابلیس لعنة الله صیحه بلندی کشید و یارانش اطراف او جمع شدند و گفتند چه چیزی شما را ناراحت کرده، ای سرور ما؟

به آنها گفت: وای بر شما از شب گذشته من نمی‌توانم از آسمان و زمین اطلاع کسب کنم.

قطعا در زمین اتفاق بزرگی رخ داده است که تا پیش از بالارفتن عیسی ابن مریم مثل آن رخ نداده بود. بروید و ببینید چه اتفاقی افتاده است؟

«فَافْتَرَقُوا ثُمَّ اجْتَمَعُوا إِلَیْهِ» یاران ابلیس در زمین پخش شدند و سپس برای گزارش دادن نزد او جمع شدند و گفتند ما چیزی نیافتیم!

ابلیس گفت من خود باید خبر گیرم، در دنیا بگردش پرداخت تا به ناحیه حرم مکه رسید، دید فرشتگان گرد آن را گرفتند و خواست وارد آن شود به او بانگ زدند و بر گشت و چون گنجشکى گردید و از طرف غار حرى برآمد که جبرئیل به او نهیب زد برو اى ملعون. گفت: اى جبرئیل از تو سخنى پرسم؟ بگو که از دیشب تا کنون چه تازه‏‌اى رخ داده؟ گفت: محمد(ص) متولد شده، گفت «هَلْ لِی فِیهِ نَصِیبٌ قَالَ لَا قَالَ فَفِی أُمَّتِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ رَضِیتُ» مرا در او بهره‏‌اى است؟ گفت: نه، گفت: در امتش چطور؟ گفت آرى؟ گفت: خشنودم.

 

همانطور که در این حدیث هم معلوم است ابلیس و تشکیلاتش چندان هم قوی نیستند و خود و سربازانش مقهور فرشتگان و نیروهای الهی هستند.

 

بلافاصله بعد از آیات مذکور از تشکیلات شیطان، خداوند به ابلیس می‌گوید این را بدان که:

👈 «إِنَّ عِبَادِى لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ  وَ کَفَى‏ بِرَبِّکَ وَکِیلًا.» (۶۵- الاسراء)

همانا تو را بر بندگان من تسلط نیست و تنها محافظت و نگهبانى خدا (آنها را) کافى است‏.

 

مهم‌ترین ابزار ابلیس و جنودش برای مبارزه با مؤمنان استفاده از انسان‌هایی است که فریفته و به اطاعت خود در آورده.

 

در حدیثی از کتاب کافی یکی از یاران امام صادق(ع) به نام یعقوب بن شعیب می‌گوید:

👈 امام صادق (علیه السّلام) بمن فرمود: سخت‏گیرترین مردم(اهل سنت) با شما کدامند؟ عرض کردم: قربانت گردم! همه آنها بر ما سختگیر هستند، فرمود: اى یعقوب، میدانى این از کجا سرچشمه گرفته؟

عرض کردم: نه، قربانت! فرمود:

«إِنَّ إِبْلِیسَ دَعَاهُمْ فَأَجَابُوهُ، وَ أَمَرَهُمْ‏  فَأَطَاعُوهُ، وَ دَعَاکُمْ فَلَمْ تُجِیبُوهُ، وَ أَمَرَکُمْ فَلَمْ تُطِیعُوهُ، فَأَغْرى‏ بِکُمُ النَّاسَ‏»

همانا شیطان آنان را خواند و دعوتش را پذیرفتند و دستورشان داد، آنها پیروى کردند، ولى شما را خواند نپذیرفتید و دستورتان داد ولى پیرویش نکردید از این رو مردم را بشما شوراند؟

 

طاغوت‌های زمان در واقع همان فرد و افرادی هستند که با کمک و هدایت تشکیلات ابلیس به حاکمیت می‌رسند و جزوی از آن تشکیلات می‌شوند و برای حفظ حاکمیت خود انواع جنایت‌ها را به خصوص نسبت به جریان حق و افرادش مرتکب می‌شوند. طاغوت آن زمان عامه بودند و طاغوت این زمان جریان صهیونیستی سرمایه‌داری پشت صحنه آمریکا که در دهکده جهانی بر مصدر قدرت است.

در واقع این طاغوت‌هایی که دست در دست ابلیس گذاشته‌اند و به تشکیلات او پیوسته‌اند، عامل همه فسادها و جنایت‌ها هستند وگرنه ابلیس و یاران اولیه‌‌اش قدرتی ندارند و دستشان بسته است.

 

حضرت آقا در (۱۸ شهریور ۱۳۹۴) می‌فرمایند:

امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛ این «شیطان بزرگ» خیلى حرف پرمغزى است. رئیس همه‌ى شیطان‌هاى عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کارى که می‌تواند بکند این است که انسان‌ها را اغواء می‌کند؛ بیشتر از اغواء، کارى نمی‌تواند بکند؛ انسانها را اغواء میکند، فریب می‌دهد، وسوسه می‌کند؛ امّا آمریکا، هم اغواء می‌کند، هم کشتار می‌کند، هم تحریم می‌کند، هم فریب می‌دهد، هم ریاکارى می‌کند...»

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻برخی به آقای رئیسی اشکال می‌کنند که این مسافرت‌های هر هفته‌ای ایشان و دیدارهای مکررشان با مردم چه فایده‌ای دارد؟

اینها شعار است و مردم از شما کار می‌خواهند نه دیدار!

 

🔻 یک جوابی هم که برخی از نیروهای حزب‌الهی می‌دهند این است که ایشان می‌خواهد اعتماد و رابطه‌ی از دست رفته بین مردم و دولت را دوباره تقویت کند.

 

🔻 این جواب درستی است اما اگر پشت ذهن آن این باشد که بعد از مدتی دیگر نیاز نیست آقای رئیسی اینقدر دیدار مردمی داشته باشد ظاهر فکر درستی نیست.

 

🎙 شهید حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی نژاد در نطق پیش از دستور خود در جلسه ۱۶ مجلس خبرگان قانون اساسی در ۲۲ شهریور ۱۳۵۸ می‌گویند:

👈رهبران غالبا پس از انقلاب با ملتشان یعنى با همان نیروى اصلى جامعه‏‌شان فاصله مى‏‌گیرند ولى اینجا مسأله این‏طور نبود همه مى‏‌دانیم و یا حداقل تعدادى از برادرانمان و خواهرمان مى‏‌دانند که افرادى بودند البته با حسن نیت که ابتدا که ایشان(امام) از پاریس به تهران آمده بودند، رفته بودند و با ایشان صحبت کرده بودند و اصرار کرده بودند که آقا چرا ساعت‏‌ها وقتتان را در ملاقات و دیدن مردم و رفتن براى این‏که مردم شما را ببینند، مى‏‌گذارید؟

بگذارید این اوقات و ساعت‏‌هایتان صرف مسائل اساسى کشور بشود.

البته این از حسن نیت ناشى مى‏‌شود و صورت و شکل بسیار جالبى هم دارد ولى این رهبر به این اصل توجه داشت که انبیاء از زمان مأموریت الهى‏‌شان تا آخرین نفس با مردم بودند و از مردم فاصله نگرفتند و جواب ایشان این بود که: «چه مى‏‌گویید، اساسى‏‌ترین کار من این است که رابطه‏‌ام را با مردم مستقیما حفظ کنم و فرمود همین زنها، همین مردها و همین مردم بودند که رژیم کثیف پهلوى و دودمان شاهنشاهى را به زانو در آوردند، چطور شما از من مى‏‌خواهید از منبع اصلى قدرتم که این مردم هستند جدا بشوم؟»

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻بنده خدایی این جمله را برایم فرستاده بود:

دموکراسی از نظر خمینی یعنی مردم حق دارند برای خودشان تصمیم بگیرند و شاه را عوض کنند اما حق ندارند برای خودشان تصمیم بگیرند و ولی فقیه را عوض کنند!

 

🔰 پاسخ دادم:

🔻 واقعیت این است که آن دموکراسی که خمینی می‌گوید و دموکراسی که غرب می‌گوید کاملا متفاوت هستند و اتفاقا چیزی که معمول مردم ما از دموکراسی تصور می‌کنند هم با آنچه هرکدام از آن دو می‌گویند، بسیار متفاوت است.

 

🔻 آن دموکراسی‌ که معمولا مردم ما تصور می‌کنند در عالم در جریان است این است که توده مردم به نحو مطلق حق تعیین سرنوشت خود را دارند، هر تصمیمی که آنها گرفتند، باید اجرا شود.

اما مثلا در انگلستان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی دموکراسیشان ذیل پادشاهی و ملکه است و مردم تا جایی حق تعیین سرونشت خود را دارند که به اختیارات گسترده ملکه و خاندان پادشاهی و دارایی‌های آنها مربوط نباشد!

 

🔻 لابد فکر می‌کنید پادشاهی در انگلستان یک مقام تشریفاتی است؟! برای اینکه معلوم شود، چه اختیارات گسترده و اموال گسترده‌ای در دست ملکه انگلستان است، پیشنهاد می‌کنم، مستند «رمز و راز ملکه» را ببینید.

 

🔻و باز لابد فکر می‌کنید انگلستان و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس فقط یک استثناء در جهان دموکراسی امروز هستند اما خوب است بدانید کشورهایی مثل سوئد، بلژیک، هلند، نروژ، ژاپن، استرالیا، کانادا، نیوزلند، اسپانیا نیز نمونه‌های دیگری از کشورهایی هستند که دموکراسی آن‌ها ذیل حکومت پادشاهی است!

 

🔻 اما این آخر قصه نیست در کشورهایی هم که پادشاه ندارند، اینطور نیست که باز توده مردم حق تعیین سرنوشت خود را به نحو مطلق داشته باشند. مثلا دموکراسی در آمریکا حتی در ظاهر هم حق تعیین سرنوشت را به توده مردم نمی‌دهد و بلکه یک افراد خاصی در دو مجلس که یکی ترکیب آن براساس جمعیت ایالت‌ها و یکی بر اساس تعداد ایالت‌ها مشخص شده است، به عنوان نخبگان سیاسی اجتماعی انتخاب می‌شوند و بعد این افراد رئیس جمهور را انتخاب می‌کنند، ولو نظر اکثریت از توده مردم با فرد دیگری باشد اما آنچه قانونی است رای اعضای این دو مجلس است.

 برای آشنایی بیشتر با ساختار حکومت آمریکا و مدل انتخاب رئیس جمهور پیشنهاد می‌کنم مستند «قصه فیل و الاغ» را ببینید.

 

اما واقعش! این حداقل از نمایش دموکراسی غربی هم فقط در ظاهر است و در واقع این لابی‌های ثروتمند صهیونیستی هستند که با ابزار رسانه و پول مشخص می‌کنند که قدرت سیاسی در دست چه اشخاصی باشد و چه قانون‌هایی مصوب شود ولو مثلا جنبش ۹۹ درصدی مردم آمریکا شکل بگیرد باز محکوم به شکست است.

برای آشنایی بیشتر با این دست‌های پشت صحنه نیز پیشنهاد می‌کنم مستند «لابی صهیونیستی در آمریکا» یا «روزی روزگاری ترامپ» را ببینید.

 

🔻 نکته جالب توجه دیگر در مورد دموکراسی غربی هم احترام آنها به دموکراسی و رای مردم در دیگر کشورها است که توهمی بیش نیست و آمریکا در هر کجای دنیا از اوکراین تا شیلی و ونوزوئلا و آرژانتین و مصر و الجزایر و ایران و... هرجا که باشد هر مردمی علیه رژیم‌های متمایل به آمریکا و دیگر همدستانش قیام کنند، آنها به خود اجازه می‌دهند در این کشورها با کودتا یا حمله نظامی فرق نمی‌کند به هر حال حکومت متمایل به خود را به قدرت بازگردانند.

 

📌 راستی مسخره‌ترین مجلس و دموکراسی دنیا نیز در سازمان ملل متحد وجود دارد، سازمان مللی که قانونا اگر همه کشورها یک رای داشتند، یک ابرقدرت می‌تواند آن را وتو کند! اکثریت دنیا مقابل چندابرقدرت پیروز جنگ جهانی دوم پشم هم حساب نمی‌شوند!

🔻 و اما آن دموکراسی که خمینی و شاگرد مکتبش خامنه‌ای می‌گویند: در این دموکراسی، میزان رای مردم و قانون خداست، حتی خمینی نیز یک رأی بیشتر ندارد و او مهم‌ترین محافظ جمهوریت است. اگر او نباشد:

👈 «دیکتاتورى مى‏‌شود. آن که جلو مى‏‌گیرد از اینکه رئیس جمهور دیکتاتورى نکند، آن که جلو مى‏‌گیرد از اینکه رئیس ارتش دیکتاتورى نکند، رئیس ژاندارمرى دیکتاتورى نکند، رئیس شهربانى دیکتاتورى نکند، نخست وزیر دیکتاتورى نکند؛ آن فقیه است. آن فقیهى که براى امّت تعیین شده است، و امام امّت قرار داده شده است، آن است که مى‏خواهد این دیکتاتوری‌ها را بشکند و همه را به زیر بیْرَق اسلام و حکومت قانون بیاورد. اسلام، حکومتش حکومت قانون است؛ یعنى قانون الهى، قانون قرآن و سُنَّت است. و حکومت، حکومتِ تابع قانون است؛ یعنى خود پیغمبر هم تابع قانون، خود امیر المؤمنین هم تابع قانون، تخلّف از قانون یک قدم نمى‏‌کردند و نمى‏‌توانستند بکنند. خداى تبارک و تعالى مى‏‌فرماید که اگر چنانچه یک تخلُّفى بکنى، یک چیزى را به من نسبت بدهى، تو را اخذ مى‏‌کنم، و وَتینَت‏ را قطع مى‏‌کنم. « صحیفه امام ؛ ج‏ ۱۱؛ ص: ۲۲.»

 

🔻 در دموکراسی خمینی، مردم مقابل هیچ کس جز قوانین الهی خاضع نیستند. حتی وقتی در سال ۶۲ برخی ادعا می‌کنند چرا مردم رای دهند و ولی فقیه یا جمعی از فقها عوض نمایندگان مردم سرنوشت مردم را مشخص کنند.

در ۹ اسفند ۱۳۶۲ می‌گوید:

👈 «انتخابات‏ در انحصار هیچ کس نیست، نه در انحصار روحانیین است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروه‌هاست. انتخابات مال همه مردم است. مردم سرنوشت خودشان دست خودشان است. و انتخابات براى تأثیر سرنوشت شما ملت است. از قرارى که من شنیده‏ام در دانشگاه بعض از اشخاص رفته‏اند گفته‏‌اند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است. تا حالا مى‏‌گفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند، این منافى با حق مجتهدین است، آنجا شکست خورده‏‌اند حالا عکسش را دارند مى‏‌گویند. این هم روى همین زمینه است، [...] این طور نیست که انتخابات را باید چند تا مجتهد عمل کنند.»

 

📌 برای اینکه تفاوت واقعی دموکراسی از منظر خمینی و غربی‌ها را معلوم کنیم به گذشته خمینی‌ها که همیشه دوشادوش مردم برای اقامه عدالت جنگیدند بنگریم و گذشته غربی‌ها یک تاریخ را جنایت و خون‌ریزی کردند و حال، همان‌کارها را با کت و شلوار اتوکشیده و ظاهر دموکراسی می‌کنند.

.......

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری