شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۸۹ مطلب با موضوع «نقد و بررسی اندیشه‌ها و عملکردها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

استادم به نقل از آیت‌الله صدیقی نقل می‌کردند: «زمانی قبل از انقلاب دکتر علی شریعتی در مورد آیت‌الله میلانی در مشهد گفته بود: من فلان استادم در فرانسه را از ایشان شیعه‌تر می‌دانم. مدتی بعد کسی این ماجرا را برای آیت‌الله بهجت نقل می‌کنند که شریعتی چنین گفته است، ایشان ناراحت می‌شوند و همان موقع او را نفرین می‌کنند که (خذله الله ان شاء الله) و جالب اینجا که چند روز بعد خبر وفات دکتر شریعتی می‌آید.»

شریعتی اگرچه طیب نفس داشت و بسیار خوش بیان و قلم بود اما چون اسلام را از اهلش نگرفته و از دریچه غرب‌شناسی وارد مقوله بررسی اسلام شده بود، در مبانی اعتقادی اشکالات فراوانی داشت که شهید مطهری مکررا به نقد مبانی اندیشه‌ای او پرداختد.

نقل است علامه طباطبایی بعد از خواندن یکی از کتاب‌های شریعتی می‌فرمایند: اشکالات مبنایی بسیار زیادی در مباحث او هست و گروهی از شاگردان خود را موظف به نقد مبانی اندیشه‌ای شریعتی می‌کنند که ماجراهایی مفصل دارد...

این ماجرا مختص به شریعتی نیز نیست که او گل سر سبد این جماعت روشنفکر است. مثلا سروش دانشجوی دکتری داروسازی در فرانسه مشغول مطالعات غرب شناسی شده و بعد از آن وارد مقوله اسلام شناسی و ارائه نظریات جدید در اسلام می‌شود یا مثلا سیدمحمد خاتمی تا زمان اخذ دیپلم تجربی در کنار مدرسه درس حوزه را هم می‌خواند بعد از آن به دانشگاه اصفهان رفته و مشغول تحصیل در رشته غرب شناسی شده و به تعبیر خودش از حوزه یک عبا و عمامه برایش مانده بود، سپس با دریافت‌های حاصل از غرب‌شناسی با قلم و بیانی زیبا شروع به اسلام شناسی و نظریه‌پردازی در مورد اسلام می‌کند.

در کتاب شریف کافی از امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل است: هرکس بدون علم عمل کند فسادی که بوجود می‌آورد بیشتر است از اصلاحی که بوجود خواهد آورد.

👈«مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ.»

در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است: آنکس که بدون بصیرت عمل کند به مسافر از راه گم‌شده‌ می‌ماند که سرعت حرکتش جز بر دوری او از مقصد نمی‌افزاید.

👈«الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ طَرِیقٍ فَلَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً»

متاسفانه باید بگویم دوستان خوش قلم و خوش بیان عدالت‌خواه بنده با کثرت نسبتا خوبی از افراد، دچار جهل مرکب شده و گمان نموده‌اند اینکه قلم یا بیان خوبی دارند با حاصل شدن اندک تأملی می‌توانند در موضوعات مختلف اسلام شناسی و اظهار نظر و فتوا صادر کنند.

خوشحال می‌شوم دوستان عدالت‌خواه که زمین و زمان را معمولا با زبان تندی نقد می‌کنند، شرح صدری که از دیگران انتظار دارند را خود به خرج دهند و تأملی در تاریخ جریان‌های جدا افتاده از روحانیت و خود مجتهدبین کنند، شاید در آراء و نظرات خود که باید بر پایه مطالعه اصولی و روش‌مند دین باشد، تغییری حاصل نمایند.

.............................

مطلب مرتبط:👇

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در بخش اول از بحثی که ذیل فهم مقام ولایت عرض کردم به این پرداختم که قرین‌ترین واژه برای درک مفهوم ولایت، واژه "پدر" است.

⁉️ سوالی که بعد از آن مطرح می‌شود اینکه "ولایت اهل بیت(علیهم السلام)" و "کمال حاصل شده برای ما از طاعت آنها" که مسأله اصلی شیعه بوده و هست و فصل مشبعی از روایات به آن اختصاص داده شده است، چه نسبتی با بحث امروز جریان عدالت‌خواه و حزب‌الله در نسبت گیری با ولی فقیه دارد؟

 

اگرچه شخص ولی فقیه به هیچ وجه با ولی معصوم خداوند قابل قیاس نیست، اما نسبتی که ما با وی می‌گیریم همان نسبتی است که با امام معصوم باید داشته باشیم. البته این نوع نسبت به معنی نفی سوال پرسیدن از رهبری نیست بلکه به معنی نفی موقف سوال پرسیدن دوستان است که در مباحثات شکل گرفته در ادامه آن مطرح گردید.

 

اما چرا نسبت ما با ولی فقیه همان نسبتی است که با امام معصوم می‌گیریم:

 

🔹به این دلیل که توحید ربوبی خداوند تعطیل بردار نیست؛

🔹به این دلیل که جریان ولایت الهی در تمام ادیان آسمانی با نبوت پایان نمی‌یابد و وصی نبی، جریان ولایت الهی را امتداد می‌دهد؛

🔹به این دلیل که اهل بیت(علیهم السلام) با محدود شدن ارتباطات خود با شیعیان، از زمان امام صادق(ع) شبکه وکالت خود را شکل‌دادند و وکلایی برای اعمال ولایت الهی و اجرای شئون امامت اما با واسطه تشکیل دادند.[1]

🔹به این دلیل که برای اتمام حجت خداوند بر بندگان همیشه نیاز به امامی حاضر و ظاهر است. به تعبیر مروی از امام باقر(علیه السلام):

زمین لحظه‌ای بدون امامی ظاهر باقی نخواهد ماند.

👈 «لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ ظَاهِرٍ» [2]

 

یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) از ایشان سوال می‌کند، آیا زمین از عالمی زنده و آشکار از شما آل محمد خالى خواهد ماند، امامى که مردمان در حلال و حرام خود بتوانند به او رجوع کنند؟

حضرت با اشاره به آیه "۲۰۰ آل عمران" پاسخ می‌دهند:

🔹اى ابا یوسف! نه (خالی نخواهد ماند)؛ و این امر در کتاب خدا بیان گشته است: «اى کسانى که ایمان آورده اید، صبور باشید و شکیبایى ورزید» در برابر دشمنان و مخالفان خود؛

👈فقَالَ یَا أَبَا یُوسُفَ لَا إِنَّ ذَلِکَ لَبَیِّنٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا» عَدُوَّکُمْ مِمَّنْ یُخَالِفُکُمْ

🔹«و ایجاد رابطه کنید» با امام خود «و از خداى پروا دارید»، یعنى در باره آنچه بر شما واجب کرده و فرمان داده است.

👈«وَ رابِطُوا» إِمَامَکُمْ «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» فِیمَا یَأْمُرُکُمْ وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ. [3] 

 

شیعه در عصر غیبت امام به فرزند یتیمی می‌ماند که عالمان متقی، نقش وصی پدر  را برای او دارند.

در حدیثی از امام عسکرى (علیه السلام) روایت شده است:

🔹پدرم از پدرانش از پیامبر خدا(ص) برایم روایت کرد که: بسیار بدتر از یتیمى که پدر و مادرش را از دست داده، یتیمى است که از امام خود دور افتاده و توان دستیابى به او را ندارد و در مسایل شرعىِ خود که به آنها نیاز دارد، تکلیفش را نمی داند.

👈حدّثنی أبی، عن آبائه، عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله: أشَدُّ مِن یُتمِ الیَتیمِ الَّذِی انقَطَعَ مِن امِّهِ و أبیهِ، یُتمُ یَتیمٍ انقَطَعَ عَن إمامِهِ ولا یَقدِرُ عَلَى الوُصولِ إلَیهِ ولا یَدری کَیفَ حُکمُهُ فیما یُبتَلى بِهِ مِن شَرائِعِ دینِهِ.

 

🔹بدانید که کسی از شیعیان ما که عالم به علوم ما است، فردی که احکامش را نمی‌داند و از دیدن ما محروم است یتیمی در دامن آن عالم است. بدانید و آگاه باشید که هر کس چنین یتیمى را ارشاد نماید و هدایتش کند و شریعت ما را به او آموزش دهد، در بالاترین منزلگاه، همراه ماست.

👈ألا فَمَن کانَ مِن شیعَتِنا عالِماً بِعُلُومِنا، وهذَا الجاهِلُ بِشَریعَتِهِ المُنقَطِعُ عَن مُشاهَدَتِنا یَتیمٌ فی حِجرِهِ، ألا فَمَن هَداهُ و أرشَدَهُ وعَلَّمَهُ شَریعَتَنا کانَ مَعَنا فِی الرَّفیقِ الأعلى. [4]

 

در یکی از نامه‌های منصوب به حضرت حجت(عج) ایشان می‌فرمایند در حوادث و پیش‌آمدهای زمان به راویان احادیث ما(فقها آن دوره که در مقام فتوا اصل روایات حضرات را بیان می‌کردند)، مراجعه کنید.

👈«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ»[5]



[1] جهت اطلاع بیشتر از شبکه وکالت و شکل‌گیری آن ر.ب:‌ (جباری، محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲.) و (ملبوبی، محمد کاظم، سازمان وکالت امامیه و سازمان دعوت عباسیان، شباهت‌ها و تفاوت‌ها، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۹۰.)

[2] صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، 1جلد، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی - ایران ؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق، ج‏1 ؛ ص486.

و به تعبیر مروی از امام صادق (علیه السلام): «لحظه‌ای از عمر زمین نیست الا آینکه براى خدا در آن حجتى باشد که حلال و حرام را بمردم بفهماند و ایشان را براه خدا خواند.» «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهَا الْحُجَّةُ یُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِیلِ اللَّهِ»

از جمله نقش‌های این امام ظاهر همان وظایف وصی بعد از انبیاء می‌باشد به تعبیر مروی از امام صادق(ع): « تا اگر مؤمنان چیزی به دین افزودند آن را رد کند و اگر چیزی از دین کاستند آن را برایشان کامل کند.» « إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ » ر.ب: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ؛ ج‏1 ؛ ص178.

[3] قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ عَالِمٍ مِنْکُمْ حَیٍّ ظَاهِرٍ تَفْزَعُ إِلَیْهِ النَّاسُ فِی حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ فَقَالَ یَا أَبَا یُوسُفَ لَا إِنَّ ذَلِکَ لَبَیِّنٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا عَدُوَّکُمْ مِمَّنْ یُخَالِفُکُمْ وَ رابِطُوا إِمَامَکُمْ‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ‏ فِیمَا یَأْمُرُکُمْ وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم ؛ ج‏1 ؛ ص487

[4] التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، 1جلد، مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق. ص339 همین حدیث در منابع زیر نیز ذکر گردیده است: (هلالى، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، 2جلد، الهادى - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق. ج‏1، ص: 257) و (طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، 2جلد، نشر مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403 ق. ج‏1 ؛ ص16) و (ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، 4جلد، دار سید الشهداء للنشر - قم، چاپ: اول، 1405 ق. ج‏1، ص: 17) و (شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، 3جلد، موسسه معارف اسلامى امام رضا علیة السلام - قم، چاپ: اول، 1418 ق / 1376 ش. ج‏1 ؛ ص599)

[5] ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین و تمام النعمة، 2جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق ج‏2 ؛ ص484 این حدیث در منابع متعددی توسط علمای دوره‌های مختلف در کتب روایی ذکر شده است منجمله این کتب: (طوسى، محمد بن الحسن، الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة، 1جلد، دار المعارف الإسلامیة - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1411ق. ص291) و  (طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، 1جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: سوم، 1390 ق. ص452) و (قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، 3جلد، مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف - قم، چاپ: اول، 1409 ق. ج‏3 ؛ ص1114) و (شهید اول، محمد بن مکى - مسعودى، عبد الهادى، الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة با ترجمه (ط - القدیمة)، 1جلد، انتشارات زائر - قم، چاپ: اول، 1379 ش. ص51.)

..............................................................

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

در قسمت اول از این سخن گفتم که: مسأله محوری جریان حزب‌الله بیش از اینکه عدم فهم طرح ولی باشد، "فهم خود ولایت و لزوم طاعت ولی است."

در قسمت دوم به این پرداختم که ولایت پذیری نه به معنای "تئوریزه نمودن استبداد قرون وسطایی" و نه به معنای "صغارت پذیری" است بلکه در دستگاه الهی اتباع از ولی "حقیقت اساسی دین و دینداری و تحصیل سعادت" و تقابل با ولی "اساس ضلالت و شقاوت" می‌باشد.

در واقع موقف اصلی بیانیه‌های اخیر و خصوصا برخی القاب مطرح شده در نامه‌ها و مباحثات دوستان، عدم درک مقام ولایت است.

شاید بهترین تعبیر برای مقام ولایت، تعبیر زیبای "پدر" باشد، در حدیثی در کتاب شریف کافی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده است:

🔹امامت شایسته نیست، جز براى مردی که داراى سه خصلت باشد: 1- تقوى و ورعى که او را از نافرمانى خدا باز دارد، 2- خویشتن دارى که خشمش را با آن کنترل کند. 3- نیکو ولایت کردن بر افراد پیرو خود، تا آنجا که نسبت به ایشان(در روایت دیگری مردم) مانند پدرى مهربان باشد.

👈 قالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَایَةِ عَلَى مَنْ یَلِی حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ. - وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى حَتَّى یَکُونَ لِلرَّعِیَّةِ کَالْأَبِ الرَّحِیم.[1]

 

در روایات بسیاری حضرت رسول(ص) و امیرالمؤمنین(ع) به پدران امت تشبیه شده‌اند. مثلا در روایتی حضرت امیر(ع) می‌فرمایند:

🔹از رسول خدا(ص) شنیدم: من و علی دو پدر این امت هستیم و حق ما بر آنها بالاتر از حق پدر و مادر آنها از روی ولادت است. ما آنها را از آتش جهنم به سوی بهشت- اگر اطاعتمان کنند- نجات می‌دهیم و آنها را از ذلت عبودیت(هرآنچه غیر از خداست)  به بهترین آزادگان می‌پیوندانیم.

👈 و قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ أَنَا وَ عَلِیٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَیْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَیْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ- إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیَّةِ بِخِیَارِ الْأَحْرَارِ. [2]

 

در کتاب عیون اخبارالرضا در روایتی یکی از یاران امام رضا(ع) از ایشان می‌خواهد در مورد این عبارت که حضرت رسول و امیرالمومنین پدران این امت‌ هستند، برای وی توضیح دهند، حضرت می‌گویند:

🔹 آیا نمیدانى که رسول خدا (ص) فرمود من و على دو پدر این امت هستیم عرض کردم بلى میدانم.

👈 قالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَبٌ لِجَمِیعِ أُمَّتِهِ وَ عَلِیٌّ ع مِنْهُمْ  قُلْتُ بَلَى

 🔹فرمود آیا نمیدانى که على (ع) قسمتکننده بهشت و جهنم است عرض کردم بلى میدانم.

 👈 قالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ عَلِیّاً ع قَاسِمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قُلْتُ بَلَى

🔹فرمود پس پیغمبر را ابو القاسم می‌گویند بجهت اینکه پدر قاسم(تقسیم‌کننده) بهشت و جهنم است که على باشد. عرض کردم این چه معنى دارد؟

👈 قالَ فَقِیلَ لَهُ أَبُو الْقَاسِمِ لِأَنَّهُ أَبُو قَسِیمِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا مَعْنَى ذَلِکَ

 🔹فرمود مهربانى پیغمبر بر امت خود مانند مهربانى پدران بر فرزندان خود است و افضل امت پیغمبر (ص) على بود و بعد از پیغمبر (ص) شفقت على (ع) بر امت چون شفقت پیغمبر بر ایشان بود. چرا که او وصى و خلیفه و امام پیغمبر بعد از ایشان بود.

👈 قالَ إِنَّ شَفَقَةَ النَّبِیِّ ص عَلَى أُمَّتِهِ شَفَقَةُ الْآبَاءِ عَلَى الْأَوْلَادِ وَ أَفْضَلُ أُمَّتِهِ عَلِیٌّ ع وَ مِنْ بَعْدِهِ شَفَقَةُ عَلِیٍّ ع عَلَیْهِمْ کَشَفَقَتِهِ ص لِأَنَّهُ وَصِیُّهُ وَ خَلِیفَتُهُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ... .[3]

 


[1] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص407

[2] حسن بن على علیه السلام، امام یازدهم، التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، 1جلد، مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق؛ ص: 330.

در حدیث دیگری از امام حسن (علیه السلام) روایت شده است: محمد و علی(علیهما الصلوة و السلام) دو پدر این امت هستند و سعادت برای کسی است که به حق آنها آگاه باشد و در همه حال از آن‌ها اطاعت نماید. خداوند او را از بافضیلت‌ترین ساکنان جنت قرار می‌دهد و او را به کرامت‌ها و رضوان خود می‌رساند.

وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع‏ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَطُوبَى لِمَنْ کَانَ بِحَقِّهِمَا عَارِفاً، وَ لَهُمَا فِی کُلِّ أَحْوَالِهِ مُطِیعاً، یَجْعَلُهُ اللَّهُ مِنْ أَفْضَلِ سُکَّانِ جِنَانِهِ وَ یُسْعِدُهُ بِکَرَامَاتِهِ وَ رِضْوَانِهِ‏. ( همان، ص: 330)

وَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع‏ مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَیْهِ الْأَفْضَلَیْنِ: مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ ع، وَ أَطَاعَهُمَا حَقَّ الطَّاعَةِ قِیلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فِی أَیِّ الْجِنَانِ شِئْتَ‏. (همان، ص: 330)

وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع‏ أَ مَا یَکْرَهُ أَحَدُکُمْ أَنْ یُنْفَى عَنْ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ اللَّذَیْنِ وَلَدَاهُ قَالُوا: بَلَى وَ اللَّهِ. قَالَ: فَلْیَجْتَهِدْ أَنْ لَا یُنْفَى عَنْ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ‏ اللَّذَیْنِ هُمَا أَبَوَاهُ‏ أَفْضَلَ مِنْ أَبَوَیْ نَفْسِهِ‏. ( همان، ص: 331)

وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ع‏ مَنْ لَمْ یَکُنْ وَالِدَا دِینِهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ ع أَکْرَمَ عَلَیْهِ- مِنْ وَالِدَیْ نَسَبِهِ، فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی حِلٍّ وَ لَا حَرَامٍ، وَ لَا کَثِیرٍ وَ لَا قَلِیلٍ‏. (همان، ص: 332)

[3] ابن بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا علیه السلام، 2جلد، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق ؛ ج‏2 ؛ صص: 85- 86

........................................................

مطالب مرتبط:

مساله جریان عدالت خواه( قسمت اول: فهم یا اطاعت ولی)
مساله جریان عدالت‌خواه ( قسمت دوم: تئوریزه نمودن استبداد قرون وسطی)

توصیف تحلیلگر روسی از نقش امام خامنه‌ای در رهبری ایران
دریافت   مدت زمان: 4 دقیقه 

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

وقتی از لزوم "طاعت ولی" صحبت می‌کنیم، جریان‌غرب‌گرا در ادامه "تقلید طوطی‌وار همیشگی خود از غرب"، پاسخ می‌دهد، مقصد شما تئوریزه نمودن "استبداد قرون وسطایی ارابابان کلیسا" است.

در این میان برخی دوستان به ظاهر فرهیخته انقلابی اما "حیات یافته در اتمسفر علوم انسانی غرب" نیز ولایت پذیری را به دو قسم "ولایت پذیری از روی فهم مسائل" و "صغارت پذیری از روی نفهمی" تقسیم می‌نمایند.

در قسمت اول به این پرداختم که مساله جبهه حق در طول تاریخ "فهم خود ولایت و لزوم طاعت ولی است" و نه "فهم ماهیت حقیقی امر او و همراه شدن از روی فهم با او".

اگرچه "حسن و کمال هم افق شدن با فهم ولی" را نمی‌توان نفی کرد اما باید گفت مسأله محوری جریان حق "طاعت ولی" از روی معرفت به مقام الهی و "خیر محض بودن او و طاعتش" است.

دستگاه ولایت الهی بر خلاف دستگاه استبدادی و طاغوتی قرون وسطی، دستگاه "رشد متکی بر ظرفیت فرد و اجتماع" است.

در آیه 79 سوره مبارکه آل عمران می‌خوانیم:

🔹هیچ بشرى که خدا به او کتاب و حکم و پیامبرى داده است این حق را ندارد که به مردم بگوید: «به جاى خدا، بندگان من باشید.» بلکه [باید بگوید] :«به سبب آنکه کتاب [آسمانى] تعلیم مى‌دادید و از آن رو که درس مى‌خواندید، مردمی الهی باشید.»

👈«ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ»

رشد حاصل شده در دستگاه ولایت الهی در مقام فهم، نه از "عقل خودبنیاد منقطع از ولایت الله" بلکه از "نفس متقی و مطیع عند الله" حاصل می‌گردد.

چه بسیار اندیشه‌های به ظاهر عقلائی نشأت گرفته از نفسانیات که مقصدی جز ضلالت فردی و یا اجتماعی ندارند.

به تعبیر امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج‌البلاغه:

🔹چه بسیار عقل‌هایی که در دست هوای نفس خود اسیر است.

👈«کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِیر»[1]       

و چه بسیار اندیشه‌های به ظاهر بسیط  نشأت گرفته از تقوی و عبودیت که مقصدی جز رشد و هدایت ندارند.

🔹به تعبیر قرآن: «اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند برایتان فرقانى (قوّه‌ى شناخت حقّ از باطلى) قرار مى‌دهد.»

👈« إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا (۲۹ـانفال)»

در نظام الهی اتباع از ولی "حقیقت اساسی دین و دینداری و تحصیل سعادت" و تقابل با ولی "اساس ضلالت و شقاوت" می‌باشد.

در حدیث شریفی از کتاب کافی از امیرالمؤمنین روایت شده است:

🔹بدانید که همنشینی با عالم و پیروى از او دینى‌ست که خدا بوسیله آن دیندارى و پرستش شود و اطاعت عالم موجب بدست آمدن حسنات و محو گناهانست و براى مؤمنین ذخیره‌اى است و در زمان حیات مایه سربلندى و پس از مرگ موجب ذکر خیر است.

👈اعْلَمُوا أَنَّ صُحْبَةَ الْعَالِمِ وَ اتِّبَاعَهُ دِینٌ یُدَانُ اللَّهُ بِهِ وَ طَاعَتَهُ مَکْسَبَةٌ لِلْحَسَنَاتِ مَمْحَاةٌ لِلسَّیِّئَاتِ وَ ذَخِیرَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رِفْعَةٌ فِیهِمْ فِی حَیَاتِهِمْ وَ جَمِیلٌ بَعْدَ مَمَاتِهِمْ.» [2]

🔹در حدیثی در کتاب شریف کافی راوی از امام صادق(علیه السلام) سوال می‌کند، شنیده‌ام که شما می‌فرمودید وای بر صاحبان علم کلام[3] که می‌گویند این را می‌پذیریم و آن را خیر و این را می‌فهمیم و آن را خیر و از علم کلام نهی می‌فرمایید.

حضرت پاسخ می‌دهند: من گفتم واى بر آنها اگر گفته مرا رها کنند و دنبال خواسته خود بروند.

👈جعِلْتُ فِدَاکَ، إِنِّی سَمِعْتُکَ تَنْهى عَنِ الْکَلَامِ، وَ تَقُولُ: وَیْلٌ لِأَصْحَابِ الْکَلَامِ؛ یَقُولُونَ: هذَا یَنْقَادُ وَ هذَا لَایَنْقَادُ، وَ هذَا یَنْسَاقُ وَ هذَا لَایَنْسَاقُ، وَ هذَا نَعْقِلُهُ وَ هذَا لَانَعْقِلُهُ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «إِنَّمَا قُلْتُ: فَوَیْلٌ لَهُمْ إِنْ تَرَکُوا مَا أَقُولُ، وَ ذَهَبُوا إِلى مَا یُرِیدُونَ»[4]


[1] نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ ص506

[2] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص188

[3] کسانی که در عرض حضرات معصومین مباحث اعتقادی و معرفتی دین را طرح می‌کردند.

[4] الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج‏1 ؛ ص417.

...................................................................

مطالب مرتبط:

مساله جریان عدالت خواه( قسمت اول: فهم یا اطاعت ولی)

اطاعت از ولی فقیه

دعوای عقل و قلب بر سر ولایت فقیه

مقصد جریان عدلات‌خواهی

عدالت‌خواهی از جنس فدائیان

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بعد از نامه دوستان عدالت‌خواه به رهبری مبنی بر دعوت از ایشان به عنوان "رهبر جمهوری اسلامی" و نه "رهبر انقلاب اسلامی" برای حضور در دانشگاه و پاسخ‌گویی نسبت به مسائل منطقه‌ای و عملکرد ایشان در موارد مختلف...

گفتگوی خوبی در باب مسأله امروز جریان عدالت‌خواه و به صورت کلی نیروهای حزب‌الله و نسبت‌مان با رهبری درگرفت.

یکی از پاسخ‌هایی که با استقبال خوبی مواجه شد، گفتاری از برادر عزیزم "حجت‌الاسلام وطن فدا" بود.

دریافت
حجم: 250 کیلوبایت

👈مخلص کلام در این گفتار این بود که مشکل امروز جریان دانشجویی عدم فرهیختگی و فهم حرکت رهبری است و این مطلب منجر به ان‌قلت‌ها و عدم همراهی با ایشان شده است.

اما بیایم بیشتر تأمل نماییم، به تعبیر یکی از دوستان، بیشتر امت حزب‌الله در همه مسائل با رهبری هم‌نظر هستند الا در همان مسأله‌ای که تخصصا مربوط به آنهاست و دقیقا در همان مسأله که باید از رهبری اطاعت کنند، می‌گویند رهبری در این مسأله اطلاعات لازم را ندارند و...

اگرچه بالارفتن فهم و فرهیختگی نقش کلیدی در فهم و اطاعت از رهبری دارد اما این کمال فرهیختگی برای چند مسأله و چند درصد از امت حزب‌الله قابل تحصیل است؟

و اصلا اینکه هرگاه ولی را فهم کردیم با او همراه باشیم و هرگاه فهم نکردیم، همراه نباشیم چقدر ارزش دارد؟

آیا دال مرکزی ما عدم فهم ولی است یا عدم فهم ولایت و لزوم طاعت از ولی؟

اگرچه بالارفتن فهم به نفسه کمال است اما غایت کمال ما عبودیت یا همان طاعت است، شاید بگویید غایت کمال ما عبودیت عارفانه و از روی شناخت است، می‌گویم بله اما نه معرفت به ماهیت حقیقی حکم ولی، بلکه معرفت به خود ولی به خیر محض بودن ولی.

در حدیث شریفی در کتاب کافی مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ از امام رضا(ع) سوال می‌کند، برترین چیزی که بنده به واسطه آن به خداوند تقرب می‌جوید چیست؟

حضرت(ع) پاسخ می‌دهند: طاعت ولی خداست که بیشترین تقرب الی الله را حاصل می‌کند.

👈«أَفْضَلُ مَا یَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَ- طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِهِ وَ طَاعَةُ أُولِی الْأَمْرِ، قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: حُبُّنَا إِیمَانٌ، وَ بُغْضُنَا کُفْرٌ.» [1]

در حدیث دیگری در کتاب کافی زراره از امامین باقر و صادق(علیهما السلام)  روایت می‌کند: خداوند امر خلق خود را به پیامبر(ص) واگذار نمود تا بنگرد خلق چگونه وی را اطاعت خواهند کرد...

👈«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى نَبِیِّهِ ص أَمْرَ خَلْقِهِ لِیَنْظُرَ کَیْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.» [2]

ایمان به غیب در اطاعت از خدا و ولی او بدون علم به حقیقت ماهیت امر ولی است که معنا پیدا می‌کند.

🔹شیطان خوب می‌فهمید که او از آتش و آتش از خاک بالاتر است، فرشتگان خوب می‌فهمیدند که سابقه نوع بشر در روی زمین چیست اما ابتلای آنها در سجده بر بشر به حکم ولی آنها بود.

🔹آدم اب البشر خوب می‌فهمید که جاودان و عالم شدن کمال اوست اما ابتلای او در مخالفت با این فهم بود.

🔹نوح نبی‌الله خوب می‌فهمید فرزند بی‌گناه خود را کشتن چه قبحی دارد اما ابتلای او و فرزندش عمل بر خلاف این فهم بود.

🔹یاران نوح خیلی خوب می‌فهمیدند ساختن کشتی بر فراز یک قله امری غیرعقلائی است اما ابتلا آنها ایمان به سخن ولی بود و قس علی هذا در ابتلائات ابراهیم و موسی و محمد و انصارهم.



[1] الکافی (ط - دارالحدیث)، ج‏1، ص: 461

[2] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص267

مطالب مرتبط:

اطاعت از ولی فقیه

دعوای عقل و قلب بر سر ولایت فقیه

مقصد جریان عدلات‌خواهی

عدالت‌خواهی از جنس فدائیان

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

از یکی از دوستانم، احوال برادرش را جویا شدم، می‌گفت مدتی است در آتش‌نشانی قم مشغول به کار شده است.

از قول برادرش نقل می‌کرد:

"چند ماه قبل به آنها مأموریت می‌دهند که در قسمتی از پشت کوه خضر که مسیر آن شیب تندی دارد، جنازه‌ای پیدا شده است و برای برداشتن آن به آنجا اعزام می‌شوند. جنازه لباس‌های طلبگی و زیراندازی داشته و کتاب‌های طلبگی هم کنار او بوده، متأسفانه قسمت‌هایی از بدن او هم توسط حیوانات وحشی خورده شده و جنازه آن طلبه بی‌چاره که ظاهرا از گرسنگی تلف شده بوده است وضعیت بدی داشته است."

این طلبه اولین و آخرین کسی که به این فضاها وارد شده است، نبوده و نیست.

وقتی به قرآن نظر می‌اندازیم می‌بینیم علی رغم اینکه حضرات موسی و عیسی (علیهما و علی نبینا و آله السلام) بیشترین و عجیب‌ترین معجزات را داشتند، قوم آنها بلافاصله بعد از نبود آنها به انحراف کشیده شدند.

👈سامری با قدرت اعجاب آمیز خود، قوم موسی(ع) که عادت به معجزات خارق‌العاده کرده بودند را تنها بعد از ده روز از غیبت موسی(ع) گوساله پرست نمود. قوم عیسی(ع) نیز بعد از وی به خرافاتی چون فرزند خدا بودن ایشان و... کشیده شدند.

منبری‌هایی که عادت کرده‌اند، روی منبر خواب و کشف و کرامت نقل کنند و دین مردم را به این امور ببندند بهتر است بدانند که بعد از آنها هم احمد الحسن‌ها یا دراویش یا عرفان‌های کذایی و... پیدا می‌شوند که مردم را که هیچ، خودشان را هم با خواب و کشف کرامت به مسلک و آیین خود در می‌آورند.

آنچه میراث نبوت است و نه فقط میراث پیامبر خاتم(ص)، حکمت است.

👈«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ (۸۱ آل عمران)»

آنچه قرآن از تبلیغ ابراهیم(ع) برایمان نقل می‌کند:

🔹محاجه منطقی با "ستاره و ماه و خورشید" پرست است. «فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الافِلِینَ (76 انعام)»

🔹محاجه منطقی با بت‌پرستان است. « قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَسئلُوهُمْ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ (63 الانبیاء)»

🔹محاجه منطقی با نمرودها است. « فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ (258 البقره) »

آنچه امروز از امیرالمومنین(ع) باقی مانده است و هر انسانی، چه دین‌دار و چه بی‌دین را مجذوب خود می‌کند، حکمت‌ها و منطق ایشان است. آنچه بیدارگر جاودان و تشکیک ناپذیر است، زبان منطق و حکمت است.

برخلاف روشنفکران غرب‌زده، سلوک اسلام ناب در مقابل توده‌های مردم از جنس منطق و حکمت و در مقابل ظالمان و زورمندان از جنس قدرت و عزت است.

از جمله ابتلائات آخرالزمان که در روایات مرتبط با ظهور نیز بسیار به آن اشاره شده است و موجب خالص سازی یاران حضرت(عج) می‌گردد، ریزش ایمان‌های وابسته به امور خارق العاده است، ایمان‌هایی که ریشه‌های حجت خود را نه در منطق و حکمت بلکه در امور خارق العاده محکم ساخته‌اند.

................................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

صوت جلسه

بعد از دو نامه برخی از برادران جنبش عدالت‌خواه و انتقادهای صورت گرفته از این اقدام، محملی دست داد تا به گفتگویی عمیق‌تر از این کنش و واکنش جزئی، در باب عدالت‌خواهی و ضرورت‌های پیش‌روی آن بپردازیم.

این هم‌اندیشی و گفتگو بر محور ارائه حجت‌الاسلام نامخواه با عنوان "عدالت‌خواهی مجدد و استلزامات نظری آن" و اشکالات و نظرات سایر دوستان طلبه که عمدتا مسبوق به فعالیت در جنبش عدالت‌خواه بودند، شکل گرفت و در نهایت با صحبت‌های "حجت‌الاسلام فلاح" پایان یافت.

شاید اگر نگاهی امنیتی و محافظه‌ کارانه‌ می‌داشتیم از انتشار این صوت پرهیز می‌کردیم اما همانطور که از اسم این برنامه پیداست گفتگویی در باب عدالت‌خواهی است و نه نظر نهایی و اشتراک آن به معنای اشتراک سایر دوستان در این هم‌اندیشی است.

از جمله محورهای سخن حجت‌الاسلام نامخواه لزوم تفکر در عدالت‌خواهی صورت گرفته و استلزامات گام‌های بعدی این مسأله بود. همانطور که در آیه ۴۶ سبأ خداوند دستور به قیام برای خداوند و سپس تفکر می‌دهند. « قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ» وظیفه امروز ما تفکر در این قیام است که اگر این امر صورت نگیرد، اذهان رفتارهای ولی و صاحب را فهم نمی‌کند و رفتار ولی پوشیده می‌ماند یا دیوانگی تصور می‌شود.

................................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

سال 1387 رهبری به شیراز آمده بودند، شبی که فردای آن قرار بود رهبری در دانشگاه با دانشجویان دیدار داشته باشد، همراه با دوست صمیمی‌ام "سید مهدی پوریزدان پرست" که دبیر جنبش عدالت‌خواه در شیراز بود به دانشگاه شیراز رفتیم. صحبت دوستان از این بود که فردا مقابل رهبری چه چیزی گفته شود؟

از بحث‌های اصلی آن سال‌های بچه‌های جنبش در شیراز، پروژه برج‌های دوقولوی شیراز و برخی اقدامات شورای شهر شیراز همچون طرح هدف ۹۰ و تقسیم ناعادلانه بودجه‌ و امکانات شهری و شاید از همه مشهورتر مقابله دوستان جنبشی با اقدامات دفتر امام جمعه شیراز در اجرای طرح‌ "فلاحت در فراغت" و به قول ما "فلاکت در فلاکت" بود.

فردای آن شب مشتاقانه منتظر شنیدن پاسخ‌های رهبری به "فرشید جعفری" نماینده دانشجویان عدالت‌خواه شیراز، بودم، پاسخ‌های رهبری برای خیلی‌هامان و شاید همه تا مدت‌ها قابل هضم نبود. لااقل خودم تا چندسال اخیر نیز متوجه حقیقت توصیه رهبری نبودم.

توصیه اصلی رهبری در این دیدار به دانشجویان و علی الخصوص بچه‌های جنبش، گفتمان‌سازی و تصمیم‌سازی و عدم ورود مصداقی به مبارزه با مفاسد بود.

ظاهر سخن این بود که وقتی فساد را می‌بینیم، دست روی دست بگذاریم و فقط موعظه کنیم که خوب‌ها خوب باشند، بدها بد نباشند، خوب‌ها بد نباشند، بدها خوب باشند و خلاصه کلیاتی که هر دزد و فاسدی باکمال میل در کنار ما سروده‌ آن را بلندتر سر می‌داد.

بارها از اساتید خود پرسیدم این حرف رهبری که "مصداق سازی نکنید بلکه گفتمان سازی کنید." یعنی چه؟! و مرثیه خود را مجدد می‌سرودم اما متاسفانه دریغ از یک جواب قانع کننده...

سخن رهبری در آن روز این بود که  اساسا کار دانشجو برخورد مصداقی با فساد نیست بلکه این کار قضات و مسولین است و دانشجو ممکن است در مصادیق اشتباه کند و یا حداقل اینکه تلاش‌های خارج از ساختار او موجب هزینه‌هایی تقریبا بی‌فایده برای جریان دانشجویی و دانشجویان و القای ناامیدی و یأس به جریان دانشجویی و دانشگاه باشد.

⁉️ کسانی که امروز مشغول پست نوشتن و نقد جنبش عدالت‌خواه هستند و برخی دوستان جنبشی نیز که عوض رفتار برادرانه و تبیین کننده تیغ تیز برائت جستن را برداشته‌اند، بهتر است از خود سوال کنند چقدر به سوالات اساسی بچه‌های جنبش پاسخ داده‌اند؟ چقدر تفاوت‌های ولی جامعه و سایرین و ارتباط با او را تبیین نموده‌اند؟ چقدر سؤالات تکراری و پاسخ‌های مکرر رهبری به این سوالات را برایشان تکرار کرده‌اند؟ چقدر با زبان برادرانه و نه تندتر از جوانان جنبشی به نقد و ارائه راهکار برای بچه‌های جنبش پرداختند؟

⁉️ چندنفر از عزیزان برای دوستان جنبشی تبیین نمودند که در فضایی که ارزش های اجتماعی عدالت خواهانه نیست، عدالت‌خواهی از جنس سلبرتی‌های دانشجویی و جدا افتاده از مردم و حتی دانشگاه و دانشجو بی‌فایده است و راهکار بازگشت به مردم است و لااقل از جریان کمونیست و چپ باید آموخت که پایگاه قدرت خود را در توده‌های مردم نهاده بود و همچنان جریان ادبی کشور مسخر آن است.

📌در فضایی که آرمان بسیاری از مردم رسیدن به اشرافیت باشد و یک طیف سیاسی با برند اشرافیت وام‌دار قدرت می‌گردد،‌ مبارزه با مسئول اشرافی خنده‌دار است.

📌در فضایی که گفتمان جامعه با ارزش‌های عدالت‌خواهانه همراه نباشد، مصادیق ضد عدالت و فاسد چون الف هرز دائما می‌رویند و بازی مبارزه با مفسیدن، ثمره‌ای جز ناامیدی از اصلاح و انباشت خشم از سیستم نخواهد داشت.

...................................

مطالب مرتبط:

عدالت‌خواهی از جنس فدائیان

................................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

از ابتدایی که به حوزه علمیه می‌آییم، حتی یک کلمه در ساختار تحصیلی حوزه بحث نمی‌شود که آیا دشمنی داریم یا خیر؟ اگر داریم این دشمن کیست؟ چطور آن را بشناسیم؟ معیارهایش چیست؟ اصلا چرا دشمن را بشناسیم و...

طلبۀ بیچاره حق دارد بعد از سال‌ها تحصیل در حوزه معیار دشمنی و دوستی را نداند، فهمی از جبهه حق و باطل و شاخصه‌های هرکدام نداشته باشد و خلاصه آدرس را اشتباه برود.

در کتاب شریف کافی از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:

🔹«سه چیز از علامات مؤمن است: شناختن خدا و شناختن دوستان و دشمنان خدا.»

🔸ثلَاثٌ مِنْ عَلَامَاتِ الْمُؤْمِنِ عِلْمُهُ بِاللَّهِ وَ مَنْ یُحِبُّ وَ مَنْ یُبْغِضُ.[۱]


وقتی به رهبر انقلاب نگاه می‌کنیم، حجم مطالبی که در ضرورت، چرایی و اهمیت "دشمن شناسی و ابعاد مختلف آن" صحبت کرده‌اند به یک کتاب قطور که اتفاقا چاپ هم شده است می‌رسد، اما وقتی به حوزه علمیه نگاه می‌کنیم، آنقدر این مقوله "شوخی و بی‌اهمیت" انگاریده شده است که در حال حاضر بیشترین ضربات به جهان اسلام از همین مقوله وارد می‌شود و هرکس اراده کند می‌تواند با چند حرف سطحی جمعی را به انحراف بکشاند.


رهبری مقولۀ دشمن شناسی را نه مختص به حوزه بلکه یکی از بایسته‌های عمومی جامعه می‌دانند و می‌فرمایند: «هم دشمن را باید شناخت، هم شیوه‌های دشمنی را. راه‌‌‌ورسم‌ها و سمت‌وسوهایی را که اینها برای دشمنی در نظر گرفته‌اند، [همه] باید بدانند؛ مسئولین باید بدانند، مردم هم باید بدانند.»[۲]


در فرازهای یکی از خطبه‌های مهم امیرالمؤمنین(علیه السلام) که در هردو کتاب‌ کافی و نهج الباغه آمده است، حضرت می‌فرمایند:

🔹بدانید که شما رشد و صواب را نتوانید شناخت تا بشناسید کسى که تارک و مخالف آن است.

🔸و اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی تَرَکَهُ

🔹و نتوانید بعهد و میثاق قرآن بچسبید تا آن کسانى که آن را نقض کرده و شکسته‌اند بشناسید.

🔸و لَمْ تَأْخُذُوا بِمِیثَاقِ الْکِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَقَضَهُ

🔹و بدان تمسک ندارید تا آن کسی ‌را بشناسید که آن را پشت سر انداخته است.

🔸و لَنْ تَمَسَّکُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَبَذَهُ

🔹و هرگز قرآن را چنانچه شاید و باید نخواهید خواند تا آن کسى که آن را سوزانیده بشناسید.

🔸و لَنْ تَتْلُوا الْکِتَابَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی حَرَّفَهُ

🔹شما ضلالت را نفهمید تا هدایت را بدانید.

🔸و لَنْ تَعْرِفُوا الضَّلَالَةَ حَتَّى تَعْرِفُوا الْهُدَى

🔹و هرگز تقوى و پرهیزکارى را تشخیص ندهید تا کسى که از حق تجاوز کرده بشناسید و چون این مطالب را فهمیدید بدعت‌ها و زورسازی‌ها را می‌توانید بفهمید.

🔸و لَنْ تَعْرِفُوا التَّقْوَى حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی تَعَدَّى فَإِذَا عَرَفْتُمْ ذَلِکَ عَرَفْتُمُ الْبِدَعَ وَ التَّکَلُّفَ.[۳]

.........................................................

ارجاعات:

[۱] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏2 ؛ ص: 126.

[۲] بیانات در دیدار مردم قم 19 دی 1395.

[۳] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج ‏8 ؛ ص: 390، در ترجمه‌ها نیز از "ترجمه کمره‏اى، استفاده شده است.

....................................................................................

مطالب مرتبط:

ضرورت دشمن شناسی قسمت اول

................................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اگرچه از ابتدای فعالیت‌های دانشجویی تا طلبگی با "جنبش عدالت‌خواه" همراه بوده و هستم و همیشه به صورت کلی جنبش را انقلابی‌ترین تشکل دانشجویی کشور می‌دانسته‌ام.

اگرچه معتقدم "مشق نانوشته غلط ندارد" و کسانی که احساس هویت خودشان را در نفی دیگران علی الخصوص بچه‌های جنبش می‌دانند در اشتباه محض می‌دانم.

اما بد نیست برخی داشته‌ها و یافته‌های امروز خود بعد از قریب به ۱۰ سال همراهی با جنبش را مرور کنم.

◀️ اولین حضور جدی‌ام در برنامه‌های جنبش، شرکت در تحصن مقابل دادگاه ویژه روحانیت در حمایت از طلبه سیرجانی بود، طلبه‌ای که برای مبارزه با بی‌عدالتی‌ها پیاده‌روی از سیرجان تا تهران را آغاز کرده بود!

آن زمان اعتراض‌ها را آنقدر ادامه دادیم تا طلبه سیرجانی با ورود مستقیم رهبری به ماجرا آزاد شد.

◀️فعالیت‌هایمان در جنبش ادامه داشت تا اینکه تلاش طلبه سیرجانی برای مبارزه‌، ۲سال بعد در شکل تحصن در حرم عبدالعظیم حسنی خود را نشان داد و ما نیز با احساسات جنبشی و دادخواهانه خود باز از کنار این تصمیم ساکت نگذشتیم، اتوبوسی کرایه کردیم و اردوی حمایت از طلبه سیرجانی از دانشگاه‌های مختلف شیراز به سوی حرم عبدالعظیم را ترتیب دادیم.

اگرچه طلبه سیرجانی انسانی با اخلاص و باصفا بود، اما نتیجه‌ای اصلی سبک مبارزه منفی او، انباشت خشم و نفرت از جمهوری اسلامی و ناامیدی از اصلاح بود.

امروز هم بعد از بیش از ده‌سال از آن ماجرا، عوض انباشت تجربه‌ها و داشته‌ها، باز بارها و بارها همین مسیر اشتباه در جنبش عدالت‌خواه پی‌گرفته می‌شود.

هنوز هم از گزینه‌های اصلی جنبش برای مبارزه با بی‌عدالتی تجمع و تحصن و درگیر شدن با نظام است، نمونه‌هایی از جنس دادخواهی فدائیان اسلام در نظام طاغوت و انگار نه انگار که انقلابی صورت گرفته و ظرفیت‌های فراوانی برای حرکت به سوی عدالت و آرمان‌ها فراهم شده است.

انگار نه انگار که دوستان جنبش تجربه‌های موفقی چون ورود کارشناسی و دفاع منطقی از آرمان‌های انقلاب، در عرصه قرارداهای مختلف بین‌المللی را پشت‌سر گذاشته‌اند.

در ماجرای ده ونک شاهد دو رویکرد مختلف از دوستان عدالت‌خواه بودیم:

◀️ یک رویکرد افشاگری و فریاد زدن و... که نه تنها فایده‌ای برای اهالی ده ونک نداشت بلکه منتهی به بازداشت و دادگاهی شدن آن عزیز و ناامیدی مردم از اصلاح شد.

◀️ یک رویکرد نیز ورود یک تیم حقوقی و بررسی اسناد و مدارک و فعالیت‌های از این دست بود که توانست نقش بسیار موثری در دفاع از حق مردم آنجا داشته باشد و امیدها را برای اصلاح زنده نمود.

نمونه‌ دیگری از ورود جنبش برای استفاده از ظرفیت‌های قانونی کشور، شکایت از "وزیر سابق راه" تحت عنوان "تضییع اموال عمومی" بود.

📌خبری که حکایت از رشد یافتن گفتمان عدالت‌خواهی برای ورود به عرصه مبارزه مثبت و انقلابی‌گری در متن حرکت تمدنی داشت.

................................................................................

  • حمید رضا باقری