شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۹۶ مطلب با موضوع «نقد و بررسی اندیشه‌ها و عملکردها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شما ولایت فقیه را امری نوپدید دانسته و می‌فرمایید:

👈 «تعبیر ولایت فقیه تعبیری جدید و مرتبط با سده‌های اخیر  است»

اولاً:  فهم شما از فقه و فقاهت اشتباه است، چرا که گمان نموده‌اید لازمه‌ی حجیت امری در فقه این است که از ابتدای تاریخ فقاهت، آن مطلب در کتب فقها وجود داشته باشد؛ 

و شاید توجه ندارید که لازمه این تصور سدّ باب اجتهاد و فقاهت است؛

🔹فقها از ۴ منبع: "کتاب، سنت، عقل و اجماع" با توجه به قواعد مشخص و مسائل پش‌آمد، احکام دین را استنباط می‌نمایند.

🔹بحث ولایت فقیه نیز ولو امری به تعبیر شما "نوپدید" می‌بود، اگر مبتنی بر قواعد استنباط عقلی و شرعی باشد شرعا حجت است.

🔹اگرچه شما به مفاد مطلب خودتان دقت ندارید اما مقدمه‌ی مخفی مطرح ساختن نوپدید بودن ولایت فقیه توسط اصحاب اصلی جریان ضد انقلاب، اتهام به فقهایی چون: امام و آیت‌الله بروجردی و اساتید آنها است که این بزرگواران «العیاذ بالله» در جنگ قدرت بعد از صفویه، مطلبی را به دین نسبت داده‌اند!

ثانیاً: اصل مدعی شما در نوپدید بودن ولایت فقیه، اشتباه است، چراکه در اصل موضوع ولایت فقیه هیچ فقیهی از فقهای زمان حضور اهل بیت تا نواب دوره‌ی غیبت صغری و بعد از آن، تشکیک نکرده است؛

🔹 آنچه محل اختلاف است حوزه اختیارات فقیه است. یعنی اصلا محل اختلاف را اشتباه متوجه و متذکر شده‌اید؛

نزاع اصلی در اینجاست که:

🔹برخی از فقها اصل را بر عدم ولایت می‌گذارند و جز در نبی(ص) و امام معصوم(ع) که ولایت آنها به نحو مطلق ثابت است، در مورد فقها که شأن جانشینی امام معصوم در جامعه را دارند، جز در موارد متیقن از اثبات ولایت از باب حسبه، در سایر موارد ولایت فقیه را ثابت نمی‌دانند که البته حوزه موارد متیقن نیز نزد فقها متفاوت است.

🔹اما برخی دیگر از فقها اصل را بر ولایت می‌گذارند و بعد از نبی‌مکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) در مورد فقها که شأن جانشینی ائمه معصومین(ع) را در جامعه دارند، به همان نحو ولایت مطلقه را ثابت می‌دانند، جز در موارد قدر متیقنی که از اختیارات شخص امام معصوم باشد، مثلا بحث جهاد ابتدایی که به عقیده‌ی حضرت امام از اختیارات خاص امام معصوم است و به نظر حضرت آقا خیر.

ثالثاً: متاسفانه تفکر و تفلسف جریان روشنفکر و حتی روشنفکر دینی ما متأثر از جریان روشنفکر غرب، در دستگاه منقطع از آسمان(سکولار) است و مباحث برخی از دوستان جریان جدید عدالت‌خواه نیز به این سو سوق یافته است.

🔹در دستگاه الهی مفهوم "حجیت" در هر دو ساحت تفکر و عمل لحاظ شده است.

🔹برای ساده شدن بحث، مثالی می‌زنم:

👈شما اگر نابغه دهر و رئیس جمهور کشور هم باشید اگر پدرتان به شما بگوید برای من مثلا نان بخر، در دستگاه الهی بر شما واجب است انجام دهید و اگر چنین نکنی نزد خدا حجتی نداری الا اینکه خودت یقین داشته باشی این نان خریدن شما از امر خداوند به لزوم اطاعت از پدر مستثنی شده است، چون مثلا مستلزم انجام حرامی است یا برای سلامتی پدر ضرر دارد یا خود شما از امر واجب دیگری از سوی خدا بازمی‌مانید و...

و اگر یقین نداشتید و مثلا شک داشتید که نان برای پدرتان ضرر دارد یا خیر و نان خریدید و اتفاقا ضرر هم داشت، شما نزد خدا حجیت دارید که عمل به واجب نموده‌اید.

📌 با گذر از دوراهیهای معرفتی مذکور سیر منطقی مباحث جزئی‌تر خواهد شد که پیشنهاد می‌کنم در آن رابطه به مطالب زیر مراجعه فرمایید:👇

🔸 فهم مقام ولایت

🔸پیش‌گویی‌های رهبری...

🔸اطاعت ولی فقیه

🔸ولایت فقیه پس از ظهور حضرت حجت

🔸دعوای عقل و قلب بر سر ولایت فقیه

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

واما عمدۀ بحث ما با برادر مسعودی و برخی از دوستان "طیف جدید جریان عدالت‌خواه"؛

شما ولایت فقیه را امری غیرآسمانی تعبیر کرده و می‌فرمایید:

👈«این بدیهی است که نمی‌توان و نباید ولایت اهل بیت را که امری کاملا آسمانی است، با ولایت فقیه یکی کرد...»

مبنای تعیین کننده‌ای که بحث‌های ما و شما به آن برمی‌گردد: پذیرش "دین حداقلی یا حداکثری" است.

  در نگاه حداکثری به دین، همه چیز عالم دنیا مرتبط با عالم آخرت است، هرآنچه بشر با آن سر و کار دارد، یک طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت است و مهم‌ترین امر و اثرگذارترین امر در سرنوشت نوع بشر، مقولۀ حاکمیت است که آیا حیات بشر ذیل حاکمیت "الله و امام عادل از سوی او"، تعریف می‌‌شود یا طاغوت. [1]

مقولۀ حاکمیت الله در مقابل طاغوت نیز از ابتدای تاریخ بشر آغاز شده است و تا انتهای تاریخ باقی است،

👈در روایتی از امام صادق (ع) در کتاب کافی آمده است:

🔹«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الدِّینَ دَوْلَتَیْنِ دَوْلَةَ آدَمَ وَ هِیَ دَوْلَةُ اللَّهِ وَ دَوْلَةَ إِبْلِیسَ»[2]

🔸خداى عز و جل دین را دو دولت قرار داده دولت آدم- و آن دولت خدا است- و دولت ابلیس؛

در دین حداکثری و درواقع اسلام ناب، مقولۀ حاکمیت امام عادل منصوب به خدا، باطن تمام حلال‌های خدا و حاکمیت هر حاکم غیر منصوب خداوند، باطن تمام حرام‌های خداوند است:

👈 از امام کاظم(ع) در مورد آیه "۳۳ اعراف" «إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» سوال می‌شود که معنای این آیه چیست؟ حضرت پاسخ می‌دهند:

🔹«إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِیعُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِی الْقُرْآنِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِکَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ»

🔸همانا برای قرآن ظاهری و باطنی است و جمیع آنچه خداوند در قرآن حرام نموده است، همه ظاهر است و باطن همه آن‌ها، پیشوایی حاکمان جور است؛

🔹«وَ جَمِیعُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ تَعَالَى فِی الْکِتَابِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِکَ أَئِمَّةُ الْحَقِّ»[3]

🔸و جمیع آنچه خداوند در قرآن حلال نموده است همه ظاهر است و باطن همه آن‌ها، پیشوایی حاکمان حق است.

اما در نگاه "دین حداقلی" خداوند در شئون قلیلی از دنیای بشر حضور دارد و از شما می‌خواهد صرفا انسان با اخلاقی باشید، عبادت کنید و به کسی ظلم نکنید و مقوله حاکمیت نیز امری غیر دینی است؛

این نگاه، اندیشۀ پشتیبان جریان غیرانقلابی اعم از داخلی یا خارجی لندن و نیویرک نشین است و عملاً حاصل آن چیزی شبیه عرفان‌های فردی هندی است،

در نگاه اسلام ناب انسان‌ها اگر متقی‌ترین افراد هم باشند اما حاکمیت طاغوت را بپذیرند، مورد عذاب خداوند  خواهند بود و برعکس ولو در امور شخص خود ظالم هم باشند ولی تحت حاکمیت امام عادل من الله باشند، خداوند آنان را در آخرت خواهد بخشید.

👈در حدیثی از امام صادق(ع) در کتاب کافی آمده است:

🔹«قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً»

🔸خداوند تبارک و تعالی می‌گوید: قطعا عذاب‌خواهم نمود، مردم مسلمانی را که اطاعت می‌کنند از هر حاکم ستمگری که از سوی خداوند نیست، ولو آن مردم در اعمالشان نیکوکار و متقی باشند.

🔹«وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً.»[4]

🔸و قطعا گذشت خواهم کرد از مردم مسلمانی که از حاکمی عادل از سوی خداوند اطاعت می‌کنند و اگرچه آن مردم نسبت به خودشان ستمکار و گناه‌کار باشند.

نتیجه سخن شمایی که خطاب به "امام خامنه‌ای" می‌گویید: "رهبر جمهوری اسلامی" و نه رهبر انقلاب و معتقدید انقلاب توسط جمهوری اسلامی مصادره شده است، این است که در مبانی با جریان غیرانقلابی و حتی ضدانقلاب پیوند خورده‌اید.

..............................

مطالب مرتبط:

 نقد بنده به سخنان برادر هادی مسعودی و پاسخ ایشان👇

مسأله جریان عدالت‌خواه (قسمت چهارم: شخص محوری یا ولایت محوری)

ادامه گفتگو با برادر هادی مسعودی (قسمت اول: شخص‌محوری نسبت به معصوم )


[1] به طور مثال حضرت امام خمینی(ره) می‌فرمایند: «از حکومت‌ها سرچشمه مى‏گیرد مفاسد و سرچشمه مى‏گیرد مصالح. حکومتِ عدل، تمام مصالح کشور را تأمین مى‏کند به اندازه قدرت. و حکومت ظلم، تمام بدبختی‌ها را براى یک ملتى ایجاد مى‏کند.» صحیفه امام، ج ‏9، صص: 134- 135.

[2] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏2 ؛ ص372 و أصول الکافی / ترجمه مصطفوى ؛ ج‏4 ؛ ص78

[3] الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‏ 1؛ ص: 374.

[4] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص: 376. در در حدیث مشابه دیگری امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند:

« إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتْ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً»

خداوند ابایی ندارد که عذاب کند مردمی را که از حاکمی که از سوی خدا نیست اطاعت کرده‌اند، ولو در اعمالشان نیکوکار و متقی بوده‌اند.

«وَ إِنَّ اللَّهَ لَیَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتْ فِی أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً»

و خداوند ابا می‌کند از اینکه عذاب کند مردمی را که از حاکمی که از سوی خداوند نیست، اطاعت کرده‌اند ولو آن مردم در اعمالشان ظالم و گناه‌کار بوده‌اند. منبع: همان.

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

برادر عزیزم "مهندس هادی مسعودی" در ادامه نقدی که بنده بر "قسمتی از سخنانشان در دورۀ ابوذر" نوشته بودم جوابیه‌ای نوشتند؛

برای روشن‌تر شدن مباحث، ادامه این گفتگو را به دو قسمت تقسیم می‌کنم و در هر قسمت بخش‌هایی از اختلاف نظر را باز می‌کنم.

بهتر است ابتدا روشن شود اختلاف‌نظر ما دقیقا کجاست؟

👈در قسمت اول بحث، ایشان به طور خلاصه می‌فرمایند:

🔹هرگونه شخص محوری، عامل انسداد تفکر و عقلانیت است؛

🔹غرض از شخص محوری هم شدت علاقه و ارادت و یا تنفر و بیزاری که موجب شود حرف مخاطب بدون فکر و بررسی و تامل، بپذیرش و یا رد شود و می‌بایست برای همه اشخاص درصدی خطا در نظر گرفت و همیشه با معیار و ملاک با نظرات مواجه شد؛

🔹پذیرش حرف یک فرد_هر چقدر هم شخصیت برجسته‌ای باشد_ به نحو بی‌کم و کاست، موجب تربیت انسان‌های وابسته و مغایر با عقلانیت و هدف انبیاست:"لتثیروا لهم دفائن العقول"؛

🔹اهل بیت هم از این نوع شخص محوری بر حذر داشته و بارها بر سنجش افراد با حق تاکید کرده‌اند، به عنوان مثال حضرت امیر(ع) می‌فرمایند: «دین خدا با شخصیت‌ها شناخته نمی شود بلکه شناخت آن با نشانه‌ها و آیات حق است. پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی»

🔹همچنین در آیه ۱۴۴ سوره آل عمران خداوند به صراحت شخص گرایی حتی حول پیامبر(ص) را زیر سوال برده و پیامبر را صرفا «رسول»، یعنی کسی که فقط مسئول انجام رسالتش می باشد، معرفی کرده است."

 

آنچه بنده عرض میکنم این است که:

🔸نفی شخص محوری به نحو مذکور و لزوم پذیرش سخن افراد با معیار و ملاک کاملا امری صحیح و لازم است؛

🔸اختلاف ما اینجاست که شما این مطلب را نسبت به "ولی" نیز تسری می‌دهید؛

🔸ادله‌ای که ذکر می‌فرمایید به نحویی اضطراب دارد چرا که حتی شامل ولی معصوم نیز می‌شود و اگر پذیرش بی‌کم و کاست معصوم را نفی نمایید گزاره‌ای پارادوکس نما است یعنی با پذیرش عقلی عصمت و خیر محض بودن معصوم سازگار نیست؛

🔸فلذا باید در نوع نفی خود از شخص‌محوری تفصیلاتی قایل شوید؛

🔸در مورد آیه ۱۴۴ آل عمران، در پست قبل توضیح دادم که آیه در مقام توبیخ شخص‌گرایی نسبت به حضرت رسول(ص) نمی‌باشد بلکه اگر آیه را به صورت کامل بخوانیم متوجه می‌شویم آیه در مقام توبیخ نسبت به این است که افراد با شهادت حضرت رسول(ص) گمان کنند، رشته ولایت الهی قطع شده است.

🔸در مورد کلام حضرت امیر(ع) که در مورد هدف بعثت انبیاء ذکر فرموده‌اید نه تنها در مقام نفی چشم به دهان معصوم داشتن نیست بلکه در مقام اثبات لزوم آن نیز است:

👈 فبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ

🔹خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و رسولان خود را پى در پى اعزام کرد تا وفادارى به پیمان فطرت توحیدی را از آنان باز جویند.

👈 و یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ.[1]

🔹و نعمت‌هاى فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام نمایند و توانمندى‌هاى پنهان شده‌ی عقل‌ها را آشکار سازند.

🔸باید این را متوجه شویم که "ولی الهی" نه در مقابل تعقل ما، بلکه در جهت تکامل عقل ما است و در اسلام برخلاف مسیحیت نه تنها باب تعقل بسته نیست بلکه سرتاسر آن دعوت به فهم و اندیشه و تعقل است.

🔸اساسا راه دعوت اولیاء الله راهی عقلی و روشن است،

👈به تعبیر  آیه ۱۰۸ سورۀ مبارکه‌ی یوسف «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی»

👈امام صادق(ع) در سفارش به یاران خود فرمودند:

«اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا» عقل و و سربازان آن و جهل و سربازان آن را بشناسید هدایت خواهید شد. یکی از یارانشان گفت:‌

« جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا»[2] فدایت شوم ما هیچ نمی‌دانیم الا آنچه شما به ما بیاموزید.

سپس حضرت سپاهیان عقل و جهل را به آنان معرفی نمودند.

🔸فلذا وقتی عقلاً "عصمت و خیر محض بودن" معصوم برای ما ثابت شد، شخص گرایی نسبت به او به معنی "محبت زیاد و پذیرش بی‌کم و کاست حرف او و اطاعت محض او" نه تنها مذموم نیست بلکه لازم نیز است.

📌 اما عمده بحثی که می‌ماند ولایت محوری در موضوع ولی غیر معصوم است، چرا که شما ولایت آسمانی را منحصر در امام معصوم می‌نمایید و ان شاء الله در پست آینده به آن خواهم پرداخت.



[1] شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق؛ ص: 43.

[2] «بگو: این است راه من، که من و هر کس (پیروى‏ام) کرد، با بینایى، به سوى خدا دعوت مى‏کنیم، و منزّه است خدا، و من از مشرکان نیستم». همان.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

  جمعی از دوستان عدالت‌خواه طرحی دانشجویی به نام ابوذر راه‌انداخته‌اند.

در یکی از سخنرانی‌های این طرح یکی از برادران عزیزم سخنانی می‌فرمایند که با توجه به اینکه آن را جزو مبانی خود ذکر می‌کنند، شایسته دیدم از باب تدقیق موضوع بحثی کوتاه پیرامون آن داشته باشم.

دریافت
مدت زمان: 29 ثانیه 

👈«ایشان با استناد به آیه «144 آل عمران» می‌فرمایند ما شخص‌گرا نیستیم و قرآن هم این را زیر سوال برده و حتی شخص‌گرایی حول پیامبر هم زیر سوال است، در جنگ احد خبر می‌آورند که پیامبر کشته شده، آیه نازل می‌شود که:

🔹«أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ»

🔹آیا اگر پیامبر بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمى‌گردید؟

🔹«وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً»

🔹و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانى به خدا نمى‌رساند.

حتی حول پیامبر هم، شما حق ندارید شخص‌گرا باشید.»

اینکه ما نباید شخص‌گرا باشیم حرف حقی است که متأسفانه در نگاه برخی دوستان عدالت‌خواه، نتیجه گیری اشتباهی از آن می‌شود و آن اینکه به اسم نفی شخص‌محوری و شخص‌گرایی، مقوله ولی‌محوری و ولایت‌گرایی نفی می‌شود، چون شخص محور نیستیم پس کاری به شخص نداریم؟ حال اگر این شخص ولی بود چه؟

اتفاقا جالب اینجاست که آیه مذکور هم در مقام بیان این نکته است که ولایت به شخص حضرت رسول(ص) نیست و با شهادت و یا قتل حضرت رسول(ص)، رشته ولایت الهی تعطیل نمی‌شود و در جانشین حضرت رسول(ص) باقی است.

اگر آیه مذکور -که خیلی هم کوتاه است- را از وسط نخوانیم، از این مساله غفلت نخواهد شد:

👈« وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرین»

در ابتدای آیه اشاره می‌شود که محمد(ص) نیز رسولی از رسولان الهی است که قبل از او رشته ولایت الهی وجود داشته و بعد از او نیز قطع نخواهد شد؛

در حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است، ایشان در روز جمل با اشاره به این آیه، فرمودند:

ای مردم خداوند تبارک و تعالی تاکنون جان هیچ نبی‌‌ای را نگرفته است الا اینکه بعد از او در امت او کسی را قرار داده است که به واسطه هدایت نبی، هدایت می‌کند و سیره و روش نبی را قصد می‌نماید و راه‌نمایی می‌کند به نشانه‌های راه حق که خداوند واجب نموده است از آنها پیروی شود 

👈«یَا أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ اسْمُهُ وَ عَزَّ جُنْدُهُ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیّاً قَطُّ حَتَّى یَکُونَ لَهُ فِی أُمَّتِهِ مَنْ یَهْدِی بِهُدَاهُ، وَ یَقْصِدُ سِیرَتَهُ، وَ یَدُلُّ عَلَى مَعَالِمِ سَبِیلِ الْحَقِّ الَّذِی فَرَضَ اللَّهُ عَلَى عِبَادِهِ»

و سپس حضرت این آیه را قرائت فرمودند:

ثُمَّ قَرَأَ: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ[1]

 البته متذکر می‌شوم در استشهاد به این آیه برای باقی بودن جریان ولایت بعد از هر ولی و قطع نشدن رشته ولایت، روایات دیگری نیز آمده است که می‌توانید به تفاسیری چون "البرهان" مراجعه فرمایید و قبل از استشهاد به آیات بهتر است حداقل متن کامل آیه یا آیات قبل و بعد و روایت ذیل آن را بررسی بفرمایید.

....................................

مطالب مرتبط:

مسأله جریان عدالت‌خواه👇

قسمت اول (فهم یا اطاعت ولی)

قسمت دوم ( تئوریزه نمودن استبداد قرون وسطایی)

قسمت سوم - بخش اول ( پدر امت)

قسمت سوم -  بخش دوم ( ولایت فقیه)

تفسیر البرهان برای اجرا در اندروید

............................................................................

🔴پاسخ برادر هادی مسعودی به یادداشت بنده در نقد قسمت‌هایی از سخنرانی‌شان در طرح ابوذر
:::::::::::::
(در تبیین نکاتی که در نشست ابوذر پیرامون شخص محوری و عوارضش گفتم)

🔻برای تبیین بیشتر مطالبی که در نشست ابوذر عنوان نمودم، چند نکته ای عارض میشوم، امیدوارم که این مطالب مقدمه ای برای شکل گیری گفتگوهای انتقادی گردد:

 🔸از نظر نگارنده، هرگونه شخص محوری و شخص گرایی و شخص کیشی، رهزن عدالت خواهی و عامل انسداد تفکر و #عقلانیت است.

🔸غرضم از شخص محوری هم این است که شدت علاقه و ارادت و یا تنفر و بیزاری از شخصی موجب شود شما حرف او را بدون فکر و بررسی و تامل، یا از روی حب بسیار و یا از روی بغض بسیار، یا بپذیری و یا رد کنی...

🔸در آن سخنرانی هم عرض کردم عبور از اشخاص به معنی نفی آنها نیست، بلکه به معنای این است که شما برای ورودی ها و داده هایت، دروازه بانی کنی، فیلتر بگذاری، حرف را ببینی، نه آن کسی که آن حرف بر زبانش جاری است...

🔸شخص گرا نبودن یعنی برای همه اشخاص درصدی خطا در نظر گرفتن، یعنی همیشه با #معیار و ملاک با نظرات مواجه شدن...

🔸شخص گرا نبودن یعنی ابتدا بیانیه گام دوم رهبری را بخوانی، پیرامون صحت و سقم گزاره هایش اندیشه و تامل کنی، و پس از آن اگر مطالب را مطابق اهداف و آرمانها دیدی، مرحله تبلیغ و تبیین آن را آغاز کنی...

🔸شخص گرایی یعنی سخنی و یا مطلبی را از فرد مورد نظرت بشنوی و بدون تأملات انتقادی، شروع به تئوری پردازی و توجیه آن سخنان نمایی...
 
🔸#شخص_گرایی و مرید و مرادبازی و حرف یک فرد_هر چقدر هم شخصیت برجسته ای داشته باشد_ را بی کم و کاست قبول کردن، قطعا مغایر با عقلانیت و موجب تربیت انسانهای وابسته ای است که از خود چیزی نداشته و همیشه چشم به دهان مراد و پیر و آقایشان دوخته اند...و این مغایر با هدف انبیاست: لتثیروا لهم دفائن العقول...

♦️اما پیرامون اینکه آیا شخص گرایی حتی حول «ولی» هم صحیح است یا خیر...

🔸نکته اول اینکه باید بین ولایت الهی و ولایت معصومین با تعبیر ولایت فقیه تفکیک قائل شد و این اشتراک لفظی نباید موجب سو تفاهم گردد(تعبیر ولایت فقیه تعبیری جدید و مرتبط با سده های اخیر  است)

🔸یعنی این بدیهی است که نمی توان و نباید ولایت اهل بیت را که امری کاملا آسمانی است، با ولایت فقیه یکی کرد...

🔸اما نکته دوم: خود اهل بیت هم از این نوع شخص محوری بر حذر داشته و بارها بر سنجش افراد با حق تاکید کرده اند؛ به عنوان مثال حضرت امیر(ع) می فرمایند: 

♦️دین خدا با شخصیت ها شناخته نمی شود بلکه شناخت آن با نشانه ها و آیات حق است. پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی. همانا حق نیکوترین کلام است و آن کس که آن را در می یابد و فاش می گوید مجاهد است..."(وسائل الشیعه، ح27، ص135)

🔸در احد که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعله ور بود ناگهان صدایى بلند شد و کسى گفت: محمد را کشتم ... محمد را کشتم ...
پس از این شایعه سازی بسیاری از اصحاب پیامبر روحیه خود را باختند تا جایی که بعضى در این فکر بودند که با کشته شدن پیامبر از آئین اسلام برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند. اما در مقابل آنها اقلیتی فداکار بقیه را به استقامت و صبر فرا می خواندند، از جمله  "انس بن نضر" به میان آنها آمد و گفت: اى مردم اگر محمد ص کشته شد، خداى محمد کشته نشده، بروید و پیکار کنید و در راه همان هدفى که پیامبر کشته شد، شربت شهادت بنوشید. پس از این رویداد بود که آیه 144 سوره آل عمران نازل شد.

🔸خداوند در آیه «و ما محمد الا رسول...) به صراحت شخص گرایی را حتی حول پیامبر اکرم(ص) زیر سوال برده و پیامبر را صرفا «رسول»، یعنی کسی که فقط مسئول انجام رسالتش می باشد، معرفی کرده است. خداوند در "وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ" راه را بر کسانی که پیرامون پیامبر اغراق می کردند و یا آن حضرت را شکست ناپذیر تصویر می کردند، بسته است.

🔸در مبارزات هدفی، قیام قائم بر رسالت است نه متکی بر رسول، عمر پیامبر محدود است نه راه پیامبر.

@aghalyyat


[1] بحرانى، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، 5جلد، موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامیة - ایران - قم، چاپ: 1، 1415 ه.ق، ج‏ 1، 697، به نقل از: عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، 2جلد، المطبعة العلمیة - تهران، چاپ: اول، 1380 ق؛ ج‏ 1؛ ص: 200.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

پیشنهاد می‌کنم سری به رسانه‌های بخشی از دوستان عدالت‌خواه بزنید، به اسم عدالت‌خواهی روزانه صدها پیام از هرآنچه فساد و ظلم و نقاط منفی در این کشور است را انعکاس می‌دهند.

روحیه برخی از این دوستان به زنانی مانده که هر روز صفحه حوادث را می‌خوانند و مالیخولیای فساد و ظلم گرفته‌اند.

صدا و سیما امسال در اقدامی شایسته در جهت چهره‌سازی مثبت و در مقابل سلبرتی‌ سازی‌های مجازی و پفکی،  ۱۱ نامزد برگزیده چهره سال ۹۷ را معرفی کرد؛

چهره‌هایی که به تک تک آن‌ها باید مفصلا پرداخت تا ارزش‌های حقیقی تعظیم شود.

پیشنهاد می‌کنم دوستان عزیزم قبل از اینکه سریع برچسپ "محافظه‌کار" و یا "اهل تزویر" را به نویسنده این متن بزنند، تأملی نمایند که کدام یک از اسامی زیر و صدها هم‌چون‌ آنان، که گم‌نام هستند را می‌شناسند و چقدر به آنها پرداخته‌اند؟👇

🔹 لعبت گرانپایه: معروف به «جراح نیازمندان» که 54هزار ویزیت و 1500 جراحی رایگان انجام داده

🔹 محمدرضا عموزاده‌: قاضی اهل گلستان که به‌جای صدور حکم زندان احکام فرهنگی صادر می‌کند

🔹اسماعیل آذری‌نژاد: روحانی قصه‌گو و فعال در حوزه کودکان مناطق محروم در کهگیلویه و بویراحمد،

🔹عصمت احمدیان: مادر شهید کارآفرین برای زنان اهوازی

🔹یوسف اصلانی: فعال حوزه توانبخشی و کارآفرینی برای معلولان

🔹 طناز بحری: پزشکی که با مهاجرت معکوس از هلند به ایران برگشته است

🔹 نورالدین توسلی: چوپان اهل ایلام که حین مراقبت از گوسفندان اقدام به کاشت درخت می‌کند

🔹 زیبا عزیزی: چهارمین زن موفق روستایی جهان در سال 2018 اهل قصرقند سیستان و بلوچستان

🔹 حاج‌کاظم کبیر صابر: چای‌فروش باانصاف تبریزی که حتی وزن پاکت کاغذی را از وزن چای کم می‌کند و می‌فروشد

🔹 نرگس کلباسی: زن جوانی که زندگی خود را وقف کمک به زلزله‌زدگان کرمانشاه کرده است

🔹 مجتبی محمدی: سرباز خوزستانی که در حادثه تروریستی اهواز جان چند نفر را نجات داد.

..............................................

پی‌نوشت:

🔹یک نقطه‌ی دیگر از عرصه‌های درگیری، فهم درست واقعیّت‌های ایران و جهان است. اینکه شما فهم درستی از واقعیّت‌های کشورتان داشته باشید، به ضرر آنها است؛ با این مخالفند، با این مبارزه می‌کنند؛ با چه ابزاری؟ با ابزار بسیار خطرناک رسانه، بخصوص رسانه‌هایی که امروز نوپدید است. با تصویرسازی غلط سعی می‌کنند افکار ملّت ایران را منحرف کنند؛ هم تصویر غلط درباره‌ی ایران، هم تصویر غلط درباره‌ی خودشان، هم تصویر غلط درباره‌ی اوضاع منطقه شما و همه‌‌ی جوان‌های کشور باید جایگاه امروز کشور و ملّتتان را بدانید؛ این شرطِ اوّلِ اثرگذاری شما است. [۱]

🔹این همه مراکز فساد که از بین رفته است، این همه خدمتى که به این ملت شده است، این همه خدمت که به اسلام شده است، اینها را چشم مى‌پوشند از آن، یا اگر بخواهند بر خلافش مى‌گویند؛ و اگر یک کارهایى به واسطه دیگران شده است، به واسطه اشخاص فاسد شده است، این را به حساب اسلام مى‌آورند و به حساب جمهورى اسلامى؛ یک قدر تأمل کنند. توجه کنند که شما مکلفید که از این جمهورى اسلامى دفاع کنید. اگر دفاع نکنید، این جمهورى اسلامى با تبلیغات خارج دامنه‌دار و تبلیغات داخل دامنه‌دار [صدمه خواهد دید]. باز شما هم که خودتان را از این ملت مى‌دانید، مسلمان هستید، متعهد هستید، لکن عقدههایى تو کار است، توجه به این عقده‌ها نکنید. شما که از اسلام بدى ندیدید، مى‌خواهید که اسلام در ایران تحقق پیدا بکند، کمک کنید به تحقق اسلام در ایران؛ نه کمک کنید بر جلوه دادن کوچک‌ها و فسادهاى کوچک به طور بزرگ، و جمهورى اسلامى را در نظر دنیا معکوس نشان بدهید.[۲]

..........................

ارجاعات:👇

[۱] بیانات امام خامنه‌ای در 12 مهر 97 در ورزشگاه آزادی

[۲] صحیفه امام ؛ ج ۱۴ ؛ ص ۵۸

..........................

مطلب مرتبط:👇

عدالت‌خواهی با معنویت قسمت اول و دوم

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

"عدالت‌خواه با نگاه معنوی" خودش را کامل و بی‌عیب نمی‌داند و دنبال رسوا کردن دیگران نیست و اگر تذکری می‌دهد می‌خواهد اصلاحی پدید آید.

👈« این عیب‌‏گیری‌هایى که بعضى از ما نسبت به دیگران می‌کنیم، همه‏اش براى این است که ما خودمان‏ را- براى آن حبّ نفسى که داریم- خیلى مهذب و صحیح و آدم کامل‏ می‌‏دانیم و دیگران را معیوب می‌‏دانیم و به عیبشان ایراد می‌گیریم‏.»[1]  

فرق است که با نگاه "رسوا کردن متخلف" وارد صحنه عدالت‌خواهی شویم یا "اصلاح متخلف"؛ عدالت‌خواه واقعی همچون علی است که اگرچه ضربت‌ها وارد می‌کند اما هیچ ضربتی نیست الا اینکه محاسبه می‌کند که این فرد و آنچه در صلب اوست امکان نجات دارد یا خیر؟ این فرد را بهتر است فراری دهیم یا زخمی کنیم؟

"عدالت‌خواه با نگاه معنوی" تا وقتی خلافی از مؤمنین ثابت نشده است اصل را بر صحت می‌گذارد.

👈به تعبیر قرآن: چرا مردان و زنان مؤمن به یکدیگر گمان خیر نمی‌برند؟

🔹«لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً»[2]

عدالت‌خواه واقتی اصل را بر فساد مسئولین نمی‌گذارد.

👈«خواست عدالت و رفع فساد بسیار مهم است. این خواست‌ها باید وجود داشته باشد. در کنار این خواست‌ها این طور هم نباشد که همه‌کارهایی را که مسئولان کرده‌اند انسان زیر سوال ببرد و مورد تردید قرار دهد.»[۳]

👈به تعبیر مروی از امیرالمؤمنین(ع): «رفتار برادرت را به بهترین وجه آن تفسیر کن، مگر زمانى که دلیلى اقامه شود که راه توجیه را بر تو ببندد. و تا وقتى براى سخنى که از دهان برادرت بیرون مى‏آید، توجیه خوبى مى‏یابى، به او گمان بد مبَر».

🔹«ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یَأْتِیَکَ مَا یَغْلِبُکَ مِنْهُ، وَ لَا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیکَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیْرِ مَحْمِلًا.»[۴]

پیشنهاد می‌کنم حتما در همین باب توضیحات رسایی در مورد انتخاب آیت‌الله آملی لاریجانی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بشونید.👇

دریافت

 

البته این حسن ظن به معنای "سادگی پیشه کردن" و چشم بستن بر اتفاقات و عملکردها نیست.

👈در روایتی امام صادق (ع) نقل شده است: «به برادرت اعتماد کامل و تمام مکن؛ زیرا زمین خوردن ناشى از اطمینان کردن، بخشودنى نیست».

🔹«لا تَثِقَنَّ بأخِیک کلَّ الثِّقَةِ؛ فإنَّ صَرعَةَ الاستِرسالِ لا تُستَقالُ»[۵]

 


[1] تفسیر سوره حمد امام خمینی ؛ ص: 144.

[2] ۱۲ النور

۳] بیانات مقام معظم رهبری در ۱۰ آبان ۱۳۸۳.

۴] الأمالى، صدوق، ص 380، ح 483. در همین باب در روایت دیگری از حضرت امیر(ع) روایت شده است: اطْرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ بَیْنَکُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ نَهَى عَنْ ذَلِکَ. تفسیر نور الثقلین، ج‏ 5، ص: 92.

[۵] تحف العقول، ص: 357.

...............................................................................

مطالب مرتبط:

عدالت‌خواهی بدون معنویت (قسمت اول: نگاه معنوی)

...........................................................................

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در ۱۸ شهریور ۱۳۸۸ بعد از مدت‌ها اعتراض و آشوب‌ها در فتنه، امام خامنه‌ای در تذکری فرمودند: «اگر معنویت با عدالت همراه نباشد عدالت می‌شود، یک شعار توخالی خیلی‌ها حرف عدالت را می‌زنند اما چون معنویت و آن نگاه معنوی نیست، بیشتر جنبه سیاسی و شکلی پیدا می‌کند.»

خیلی‌هامان تصورمان از عدالت‌خواهی همراه با معنویت، چیزی شبیه «زاهدان شب و شیران روز» است که البته نمی‌توان گفت صد درصد اشتباه است.

👈چراکه البته آنکه عَلَم عدالت‌خواهی را برداشته باشد، باید اهل "قرآن خوانی فردی و جمعی" و "مجلس تفسیر" باشد، البته باید اهل "سوز و گداز" باشد، با یک "عالم ربانی" مرتبط باشد، که مگر شما کسی را در تاریخ انقلاب سراغ دارید که بدون اینها تا آخر عدالت‌خواه یا انقلابی مانده باشد!

اما مسأله اصلی فراتر از این بایدهای اساسی است؛ "عدالت‌خواه با معنویت" اگر محدود به "سوز و گداز و قرآن خوانی" بود، پس چه فرقی‌ است بین علی(ع) و ابن ملجم؟ خوارج که هم عدالت‌خواه بودند و هم با معنویت!

همانطور که حضرت آقا می‌فرمایند، نتیجه همراه شدن عدالت‌خواهی با معنویت بدست آمدن "نگاه معنوی" است و این نگاه است که اگر نباشد عدالت‌خواهی می‌شود سیاسی بازی، می‌شود سلبرتی‌بازی، می‌شود خود را خالی کردن بی‌نتیجه.

عدالت‌خواهی و معنویت‌خواهی درنگاه ما اصلا دو گزاره جدا و دوئیتی ندارند که اگر داشته باشند، می‌شود "مارکسیسم اسلامی"؛ ما از سر معنویت خواهی است که عدالت‌خواه شده‌ایم.

...........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

استادم به نقل از آیت‌الله صدیقی نقل می‌کردند: «زمانی قبل از انقلاب دکتر علی شریعتی در مورد آیت‌الله میلانی در مشهد گفته بود: من فلان استادم در فرانسه را از ایشان شیعه‌تر می‌دانم. مدتی بعد کسی این ماجرا را برای آیت‌الله بهجت نقل می‌کنند که شریعتی چنین گفته است، ایشان ناراحت می‌شوند و همان موقع او را نفرین می‌کنند که (خذله الله ان شاء الله) و جالب اینجا که چند روز بعد خبر وفات دکتر شریعتی می‌آید.»

شریعتی اگرچه طیب نفس داشت و بسیار خوش بیان و قلم بود اما چون اسلام را از اهلش نگرفته و از دریچه غرب‌شناسی وارد مقوله بررسی اسلام شده بود، در مبانی اعتقادی اشکالات فراوانی داشت که شهید مطهری مکررا به نقد مبانی اندیشه‌ای او پرداختد.

نقل است علامه طباطبایی بعد از خواندن یکی از کتاب‌های شریعتی می‌فرمایند: اشکالات مبنایی بسیار زیادی در مباحث او هست و گروهی از شاگردان خود را موظف به نقد مبانی اندیشه‌ای شریعتی می‌کنند که ماجراهایی مفصل دارد...

این ماجرا مختص به شریعتی نیز نیست که او گل سر سبد این جماعت روشنفکر است. مثلا سروش دانشجوی دکتری داروسازی در فرانسه مشغول مطالعات غرب شناسی شده و بعد از آن وارد مقوله اسلام شناسی و ارائه نظریات جدید در اسلام می‌شود یا مثلا سیدمحمد خاتمی تا زمان اخذ دیپلم تجربی در کنار مدرسه درس حوزه را هم می‌خواند بعد از آن به دانشگاه اصفهان رفته و مشغول تحصیل در رشته غرب شناسی شده و به تعبیر خودش از حوزه یک عبا و عمامه برایش مانده بود، سپس با دریافت‌های حاصل از غرب‌شناسی با قلم و بیانی زیبا شروع به اسلام شناسی و نظریه‌پردازی در مورد اسلام می‌کند.

در کتاب شریف کافی از امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل است: هرکس بدون علم عمل کند فسادی که بوجود می‌آورد بیشتر است از اصلاحی که بوجود خواهد آورد.

👈«مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ.»

در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است: آنکس که بدون بصیرت عمل کند به مسافر از راه گم‌شده‌ می‌ماند که سرعت حرکتش جز بر دوری او از مقصد نمی‌افزاید.

👈«الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ طَرِیقٍ فَلَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً»

متاسفانه باید بگویم دوستان خوش قلم و خوش بیان عدالت‌خواه بنده با کثرت نسبتا خوبی از افراد، دچار جهل مرکب شده و گمان نموده‌اند اینکه قلم یا بیان خوبی دارند با حاصل شدن اندک تأملی می‌توانند در موضوعات مختلف اسلام شناسی و اظهار نظر و فتوا صادر کنند.

خوشحال می‌شوم دوستان عدالت‌خواه که زمین و زمان را معمولا با زبان تندی نقد می‌کنند، شرح صدری که از دیگران انتظار دارند را خود به خرج دهند و تأملی در تاریخ جریان‌های جدا افتاده از روحانیت و خود مجتهدبین کنند، شاید در آراء و نظرات خود که باید بر پایه مطالعه اصولی و روش‌مند دین باشد، تغییری حاصل نمایند.

.............................

مطلب مرتبط:👇

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در بخش اول از بحثی که ذیل فهم مقام ولایت عرض کردم به این پرداختم که قرین‌ترین واژه برای درک مفهوم ولایت، واژه "پدر" است.

⁉️ سوالی که بعد از آن مطرح می‌شود اینکه "ولایت اهل بیت(علیهم السلام)" و "کمال حاصل شده برای ما از طاعت آنها" که مسأله اصلی شیعه بوده و هست و فصل مشبعی از روایات به آن اختصاص داده شده است، چه نسبتی با بحث امروز جریان عدالت‌خواه و حزب‌الله در نسبت گیری با ولی فقیه دارد؟

 

اگرچه شخص ولی فقیه به هیچ وجه با ولی معصوم خداوند قابل قیاس نیست، اما نسبتی که ما با وی می‌گیریم همان نسبتی است که با امام معصوم باید داشته باشیم. البته این نوع نسبت به معنی نفی سوال پرسیدن از رهبری نیست بلکه به معنی نفی موقف سوال پرسیدن دوستان است که در مباحثات شکل گرفته در ادامه آن مطرح گردید.

 

اما چرا نسبت ما با ولی فقیه همان نسبتی است که با امام معصوم می‌گیریم:

 

🔹به این دلیل که توحید ربوبی خداوند تعطیل بردار نیست؛

🔹به این دلیل که جریان ولایت الهی در تمام ادیان آسمانی با نبوت پایان نمی‌یابد و وصی نبی، جریان ولایت الهی را امتداد می‌دهد؛

🔹به این دلیل که اهل بیت(علیهم السلام) با محدود شدن ارتباطات خود با شیعیان، از زمان امام صادق(ع) شبکه وکالت خود را شکل‌دادند و وکلایی برای اعمال ولایت الهی و اجرای شئون امامت اما با واسطه تشکیل دادند.[1]

🔹به این دلیل که برای اتمام حجت خداوند بر بندگان همیشه نیاز به امامی حاضر و ظاهر است. به تعبیر مروی از امام باقر(علیه السلام):

زمین لحظه‌ای بدون امامی ظاهر باقی نخواهد ماند.

👈 «لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ ظَاهِرٍ» [2]

 

یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) از ایشان سوال می‌کند، آیا زمین از عالمی زنده و آشکار از شما آل محمد خالى خواهد ماند، امامى که مردمان در حلال و حرام خود بتوانند به او رجوع کنند؟

حضرت با اشاره به آیه "۲۰۰ آل عمران" پاسخ می‌دهند:

🔹اى ابا یوسف! نه (خالی نخواهد ماند)؛ و این امر در کتاب خدا بیان گشته است: «اى کسانى که ایمان آورده اید، صبور باشید و شکیبایى ورزید» در برابر دشمنان و مخالفان خود؛

👈فقَالَ یَا أَبَا یُوسُفَ لَا إِنَّ ذَلِکَ لَبَیِّنٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا» عَدُوَّکُمْ مِمَّنْ یُخَالِفُکُمْ

🔹«و ایجاد رابطه کنید» با امام خود «و از خداى پروا دارید»، یعنى در باره آنچه بر شما واجب کرده و فرمان داده است.

👈«وَ رابِطُوا» إِمَامَکُمْ «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» فِیمَا یَأْمُرُکُمْ وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ. [3] 

 

شیعه در عصر غیبت امام به فرزند یتیمی می‌ماند که عالمان متقی، نقش وصی پدر  را برای او دارند.

در حدیثی از امام عسکرى (علیه السلام) روایت شده است:

🔹پدرم از پدرانش از پیامبر خدا(ص) برایم روایت کرد که: بسیار بدتر از یتیمى که پدر و مادرش را از دست داده، یتیمى است که از امام خود دور افتاده و توان دستیابى به او را ندارد و در مسایل شرعىِ خود که به آنها نیاز دارد، تکلیفش را نمی داند.

👈حدّثنی أبی، عن آبائه، عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله: أشَدُّ مِن یُتمِ الیَتیمِ الَّذِی انقَطَعَ مِن امِّهِ و أبیهِ، یُتمُ یَتیمٍ انقَطَعَ عَن إمامِهِ ولا یَقدِرُ عَلَى الوُصولِ إلَیهِ ولا یَدری کَیفَ حُکمُهُ فیما یُبتَلى بِهِ مِن شَرائِعِ دینِهِ.

 

🔹بدانید که کسی از شیعیان ما که عالم به علوم ما است، فردی که احکامش را نمی‌داند و از دیدن ما محروم است یتیمی در دامن آن عالم است. بدانید و آگاه باشید که هر کس چنین یتیمى را ارشاد نماید و هدایتش کند و شریعت ما را به او آموزش دهد، در بالاترین منزلگاه، همراه ماست.

👈ألا فَمَن کانَ مِن شیعَتِنا عالِماً بِعُلُومِنا، وهذَا الجاهِلُ بِشَریعَتِهِ المُنقَطِعُ عَن مُشاهَدَتِنا یَتیمٌ فی حِجرِهِ، ألا فَمَن هَداهُ و أرشَدَهُ وعَلَّمَهُ شَریعَتَنا کانَ مَعَنا فِی الرَّفیقِ الأعلى. [4]

 

در یکی از نامه‌های منصوب به حضرت حجت(عج) ایشان می‌فرمایند در حوادث و پیش‌آمدهای زمان به راویان احادیث ما(فقها آن دوره که در مقام فتوا اصل روایات حضرات را بیان می‌کردند)، مراجعه کنید.

👈«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ»[5]



[1] جهت اطلاع بیشتر از شبکه وکالت و شکل‌گیری آن ر.ب:‌ (جباری، محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲.) و (ملبوبی، محمد کاظم، سازمان وکالت امامیه و سازمان دعوت عباسیان، شباهت‌ها و تفاوت‌ها، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۹۰.)

[2] صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، 1جلد، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی - ایران ؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق، ج‏1 ؛ ص486.

و به تعبیر مروی از امام صادق (علیه السلام): «لحظه‌ای از عمر زمین نیست الا آینکه براى خدا در آن حجتى باشد که حلال و حرام را بمردم بفهماند و ایشان را براه خدا خواند.» «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهَا الْحُجَّةُ یُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِیلِ اللَّهِ»

از جمله نقش‌های این امام ظاهر همان وظایف وصی بعد از انبیاء می‌باشد به تعبیر مروی از امام صادق(ع): « تا اگر مؤمنان چیزی به دین افزودند آن را رد کند و اگر چیزی از دین کاستند آن را برایشان کامل کند.» « إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ » ر.ب: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ؛ ج‏1 ؛ ص178.

[3] قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ عَالِمٍ مِنْکُمْ حَیٍّ ظَاهِرٍ تَفْزَعُ إِلَیْهِ النَّاسُ فِی حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ فَقَالَ یَا أَبَا یُوسُفَ لَا إِنَّ ذَلِکَ لَبَیِّنٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا عَدُوَّکُمْ مِمَّنْ یُخَالِفُکُمْ وَ رابِطُوا إِمَامَکُمْ‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ‏ فِیمَا یَأْمُرُکُمْ وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم ؛ ج‏1 ؛ ص487

[4] التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، 1جلد، مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق. ص339 همین حدیث در منابع زیر نیز ذکر گردیده است: (هلالى، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، 2جلد، الهادى - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق. ج‏1، ص: 257) و (طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، 2جلد، نشر مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403 ق. ج‏1 ؛ ص16) و (ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، 4جلد، دار سید الشهداء للنشر - قم، چاپ: اول، 1405 ق. ج‏1، ص: 17) و (شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، 3جلد، موسسه معارف اسلامى امام رضا علیة السلام - قم، چاپ: اول، 1418 ق / 1376 ش. ج‏1 ؛ ص599)

[5] ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین و تمام النعمة، 2جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق ج‏2 ؛ ص484 این حدیث در منابع متعددی توسط علمای دوره‌های مختلف در کتب روایی ذکر شده است منجمله این کتب: (طوسى، محمد بن الحسن، الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة، 1جلد، دار المعارف الإسلامیة - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1411ق. ص291) و  (طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، 1جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: سوم، 1390 ق. ص452) و (قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، 3جلد، مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف - قم، چاپ: اول، 1409 ق. ج‏3 ؛ ص1114) و (شهید اول، محمد بن مکى - مسعودى، عبد الهادى، الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة با ترجمه (ط - القدیمة)، 1جلد، انتشارات زائر - قم، چاپ: اول، 1379 ش. ص51.)

..............................................................

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

در قسمت اول از این سخن گفتم که: مسأله محوری جریان حزب‌الله بیش از اینکه عدم فهم طرح ولی باشد، "فهم خود ولایت و لزوم طاعت ولی است."

در قسمت دوم به این پرداختم که ولایت پذیری نه به معنای "تئوریزه نمودن استبداد قرون وسطایی" و نه به معنای "صغارت پذیری" است بلکه در دستگاه الهی اتباع از ولی "حقیقت اساسی دین و دینداری و تحصیل سعادت" و تقابل با ولی "اساس ضلالت و شقاوت" می‌باشد.

در واقع موقف اصلی بیانیه‌های اخیر و خصوصا برخی القاب مطرح شده در نامه‌ها و مباحثات دوستان، عدم درک مقام ولایت است.

شاید بهترین تعبیر برای مقام ولایت، تعبیر زیبای "پدر" باشد، در حدیثی در کتاب شریف کافی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده است:

🔹امامت شایسته نیست، جز براى مردی که داراى سه خصلت باشد: 1- تقوى و ورعى که او را از نافرمانى خدا باز دارد، 2- خویشتن دارى که خشمش را با آن کنترل کند. 3- نیکو ولایت کردن بر افراد پیرو خود، تا آنجا که نسبت به ایشان(در روایت دیگری مردم) مانند پدرى مهربان باشد.

👈 قالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَایَةِ عَلَى مَنْ یَلِی حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ. - وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى حَتَّى یَکُونَ لِلرَّعِیَّةِ کَالْأَبِ الرَّحِیم.[1]

 

در روایات بسیاری حضرت رسول(ص) و امیرالمؤمنین(ع) به پدران امت تشبیه شده‌اند. مثلا در روایتی حضرت امیر(ع) می‌فرمایند:

🔹از رسول خدا(ص) شنیدم: من و علی دو پدر این امت هستیم و حق ما بر آنها بالاتر از حق پدر و مادر آنها از روی ولادت است. ما آنها را از آتش جهنم به سوی بهشت- اگر اطاعتمان کنند- نجات می‌دهیم و آنها را از ذلت عبودیت(هرآنچه غیر از خداست)  به بهترین آزادگان می‌پیوندانیم.

👈 و قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ أَنَا وَ عَلِیٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَیْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَیْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ- إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیَّةِ بِخِیَارِ الْأَحْرَارِ. [2]

 

در کتاب عیون اخبارالرضا در روایتی یکی از یاران امام رضا(ع) از ایشان می‌خواهد در مورد این عبارت که حضرت رسول و امیرالمومنین پدران این امت‌ هستند، برای وی توضیح دهند، حضرت می‌گویند:

🔹 آیا نمیدانى که رسول خدا (ص) فرمود من و على دو پدر این امت هستیم عرض کردم بلى میدانم.

👈 قالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَبٌ لِجَمِیعِ أُمَّتِهِ وَ عَلِیٌّ ع مِنْهُمْ  قُلْتُ بَلَى

 🔹فرمود آیا نمیدانى که على (ع) قسمتکننده بهشت و جهنم است عرض کردم بلى میدانم.

 👈 قالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ عَلِیّاً ع قَاسِمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قُلْتُ بَلَى

🔹فرمود پس پیغمبر را ابو القاسم می‌گویند بجهت اینکه پدر قاسم(تقسیم‌کننده) بهشت و جهنم است که على باشد. عرض کردم این چه معنى دارد؟

👈 قالَ فَقِیلَ لَهُ أَبُو الْقَاسِمِ لِأَنَّهُ أَبُو قَسِیمِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا مَعْنَى ذَلِکَ

 🔹فرمود مهربانى پیغمبر بر امت خود مانند مهربانى پدران بر فرزندان خود است و افضل امت پیغمبر (ص) على بود و بعد از پیغمبر (ص) شفقت على (ع) بر امت چون شفقت پیغمبر بر ایشان بود. چرا که او وصى و خلیفه و امام پیغمبر بعد از ایشان بود.

👈 قالَ إِنَّ شَفَقَةَ النَّبِیِّ ص عَلَى أُمَّتِهِ شَفَقَةُ الْآبَاءِ عَلَى الْأَوْلَادِ وَ أَفْضَلُ أُمَّتِهِ عَلِیٌّ ع وَ مِنْ بَعْدِهِ شَفَقَةُ عَلِیٍّ ع عَلَیْهِمْ کَشَفَقَتِهِ ص لِأَنَّهُ وَصِیُّهُ وَ خَلِیفَتُهُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ... .[3]

 


[1] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص407

[2] حسن بن على علیه السلام، امام یازدهم، التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، 1جلد، مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق؛ ص: 330.

در حدیث دیگری از امام حسن (علیه السلام) روایت شده است: محمد و علی(علیهما الصلوة و السلام) دو پدر این امت هستند و سعادت برای کسی است که به حق آنها آگاه باشد و در همه حال از آن‌ها اطاعت نماید. خداوند او را از بافضیلت‌ترین ساکنان جنت قرار می‌دهد و او را به کرامت‌ها و رضوان خود می‌رساند.

وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع‏ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَطُوبَى لِمَنْ کَانَ بِحَقِّهِمَا عَارِفاً، وَ لَهُمَا فِی کُلِّ أَحْوَالِهِ مُطِیعاً، یَجْعَلُهُ اللَّهُ مِنْ أَفْضَلِ سُکَّانِ جِنَانِهِ وَ یُسْعِدُهُ بِکَرَامَاتِهِ وَ رِضْوَانِهِ‏. ( همان، ص: 330)

وَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع‏ مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَیْهِ الْأَفْضَلَیْنِ: مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ ع، وَ أَطَاعَهُمَا حَقَّ الطَّاعَةِ قِیلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فِی أَیِّ الْجِنَانِ شِئْتَ‏. (همان، ص: 330)

وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع‏ أَ مَا یَکْرَهُ أَحَدُکُمْ أَنْ یُنْفَى عَنْ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ اللَّذَیْنِ وَلَدَاهُ قَالُوا: بَلَى وَ اللَّهِ. قَالَ: فَلْیَجْتَهِدْ أَنْ لَا یُنْفَى عَنْ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ‏ اللَّذَیْنِ هُمَا أَبَوَاهُ‏ أَفْضَلَ مِنْ أَبَوَیْ نَفْسِهِ‏. ( همان، ص: 331)

وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ع‏ مَنْ لَمْ یَکُنْ وَالِدَا دِینِهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ ع أَکْرَمَ عَلَیْهِ- مِنْ وَالِدَیْ نَسَبِهِ، فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی حِلٍّ وَ لَا حَرَامٍ، وَ لَا کَثِیرٍ وَ لَا قَلِیلٍ‏. (همان، ص: 332)

[3] ابن بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا علیه السلام، 2جلد، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق ؛ ج‏2 ؛ صص: 85- 86

........................................................

مطالب مرتبط:

مساله جریان عدالت خواه( قسمت اول: فهم یا اطاعت ولی)
مساله جریان عدالت‌خواه ( قسمت دوم: تئوریزه نمودن استبداد قرون وسطی)

توصیف تحلیلگر روسی از نقش امام خامنه‌ای در رهبری ایران
دریافت   مدت زمان: 4 دقیقه 

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری