شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۸۹ مطلب با موضوع «نقد و بررسی اندیشه‌ها و عملکردها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دو تن از دوستان مرا به مشورت طلبیده‌ و می‌گفتند: ما مطمأن هستیم فلان آقایان آدم‌های دغل‌باز و فاسدی هستند و باید جلو آنها گرفته شود و مردم باید آنها را بشناسند به همین خاطر پشت سرشان راحت غیبت می‌کنیم.

🔹مشکل این دوستان این بود که در گیرودار بازی‌های سیاسی، کار خودشان را انجام داده بودند و حالا می‌خواستند آن را توجیه کنند، یعنی از روی علم عمل نمی‌کردند.

اخیرا BBC مستندی ساخته بود به نام "بهتان برای حفظ نظام"، در آن مستند به جمله حضرت امام که اگر آخوندی فاسد بود باید او را ضایع نمود، اشاره و مدعی بود: جمهوری اسلامی برای منافع سیاسی خود افراد را "مهدور العرض(آبرو)" می‌کند کما اینکه "مهدور الدم" می‌کند!

بیاییم خارج از شانتاژهای خبری و افراط و تفریط‌های افراد به اصل و اساس ماجرا و حد و حدود منطقی آن فکر کنیم.

🔹پیشنهاد می‌دهم سند راهبرد امنیت ملی آمریکا را مطالعه کنید در این سند آمریکا رسما اعلام می‌کند که برای حفظ منافع آمریکا، به خود اجازه هر اقدامی ولو حمله به کشورها و کشتار هزاران یا میلیون‌ها نفر را می‌دهد.

🔹در فقه در بحث غیبت، از جمله موارد استثناء شده از حرمت غیبت، وجود مصلحت بالاتر یا عظیمة است؛

🔹و یا در بحث جهاد وقتی این مسأله مطرح می‌شود که اگر دشمنان از مسلمانان به عنوان سپر خود (تطرس) استفاده کرد، شما مجازید برای حفظ سایر مسلمانان به دشمن حمله نمایید ولو مسلمانی کشته شود؛

🔹همین بحث در جواز یا عدم جواز شکنجه نیز مطرح است، یعنی با اینکه آزار رساندن به یک انسان و یا حتی حیوان از گناهان بسیار بزرگ است اما اگر نجات جان عده زیادی منوط به این امر بود شما اجازه این امر را تدریجاً تا رسیدن به نتیجه دارید.

⁉️ اما معیار چیست؟ چه زمان می‌توان جواز غیبت، بهتان، شکنجه و... را صادر کرد؟ مسلما نمی‌توان به صورت مطلق چنین کرد چون حکم اولیه همه این امور حرمت عظیمة است و مسلما باید مصلحت بالاتر برای جواز این امور وجود داشته باشد.

اما هرکسی نمی‌تواند مصلحت بالاتر را بشناسد و هرکسی در شناخت خود صادق نیست، یک معیار علم قطعی و یا از روی حجت نسبت به وجود مصلحت است و یک معیار که معمولا نیز به آن توجه نمی‌شود، وجود عدالت است.

ما نمی‌توانیم به صحیح بودن ادعای وجود مصلحت بالاتر اعتماد کنیم الا اینکه آن کسی که این مدعی را دارد، فردی عادل باشد.

در پیش‌آمدهای مختلف زمان دایما اخبارهایی از مظالم مختلف از چپ و راست به گوشمان می‌خورد، از طرفی نمی‌توانیم از کنار این اخبار به سادگی بگذریم، از طرفی نیز نمی‌توانیم به هر خبری اعتماد کنیم، اما بهتر است قبل از هر اقدامی از خود سوال کنیم:«این به ظاهر ظلم را چه کسی گزارش می‌دهد و به چه کسی نسبت می‌دهد؟ آیا آن فرد را عادل می‌دانیم؟ آیا گزارش‌گر را عادل می‌دانیم؟»

باید توجه داشت اگر فردی را عادل و عالم دانستیم، نسبت به اعتماد به او حجت داریم و باید به او اعتماد کنیم ولو به ابعاد مختلف ظاهر فعل او علم نداشته باشیم اما اگر فردی را عادل یاعالم ندانستیم حجتی برای اعتماد به قول یا فعل او نداریم و نمی‌توانیم به او اعتماد کنیم.

............................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در بحث کارکردهای روحانیت در قسمت چهارم به این پرداختم که برخلاف بخش اعظم روحانیت که مأموریت اصلی خود را تبیین صحیح دین می‌داند، همیشه بوده و هستند شمار قلیلی که به همان میزان "فهم و تبیین صحیح دین" به دنبال "تحقق دین" می‌باشند و همیشه این افراد هستند که سرنوشت تاریخ خود را مشخص می‌نمایند.

شخصی چون حضرت امام(ره) وقتی فهم می‌کند که «الإسلام هو الحکومة»[1] بی‌کار نمی‌نشیند و به دنبال تبیین و تحقق آن راه می‌افتد، کسی که می‌گوید: «باید هر کداممان به اندازه قدرتمان سعى کنیم تا در راه تحقق اسلام قدم برداریم.»[2]

در فهم حضرت امام خمینی «حکومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و نظامى و فرهنگى است، فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است. هدف اساسى این است که ما چگونه می‌خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم براى معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و اجتهاد جنبه عینى و عملى پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.» [3]

وقتی حضرت امام به این نتیجه می‌رسند که "حکومت جنبه عملی فقه است؛" اراده خود را درجهت تحقق تمام لوازم آن قرار می‌دهند و سایرین را نیز در این مسیر با خود همراه می‌کنند.

امام پاپ نیست که صرفا نصیحت کند بلکه به دنبال عینیت دادن به بایسته‌های علمی خود است. به تعبیر خودشان «من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهاى یکشنبه مراسمى انجام دهم و بقیه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور دیگر کارى نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامى اینجاست. باید این مملکت را از این گرفتاری‌ها نجات داد.» [4]

پرداخت حضرت امام به علم برای عمل است، آثار ایشان در علم اخلاق نیز به همین جهت رنگ و بوی متفاوتی از سایر علمای اخلاق به خود داده است. 

👈ایشان در نقد برخی کتاب‌های اخلاقی می‌نویسند: 

🔹مقصد قرآن و حدیثْ ، تصفیۀ عقول و تزکیۀ نفوس است براى حاصل شدن مقصد اعلاى توحید. و غالباً شرّاح احادیث شریفه و مفسرین قرآن کریم این نکته را، که اصلِ اصول است، مورد نظر قرار ندادند و سرسرى از آن گذشته‌اند و جهاتى را که مقصود از نزول قرآن و صدور احادیث به هیچ وجه نبوده، از قبیل جهات ادبى و فلسفى و تاریخى و امثال آن، مورد بحث و تدقیق و فحص و تحقیق قرار داده‌اند. حتّى علماء اخلاق هم که تدوین این علم کردند، به طریق علمى- فلسفى بحث و تفتیش کرده‌اند....

🔹این نحو تألیف علمى را در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن تأثیرى بسزا نیست، اگر نگوییم اصلًا و رأساً نیست- و یا از قبیل تاریخ الأخلاق است...

🔹نویسنده را عقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطه به آن یا تفسیر آیات شریفه راجعه به آن، آن است که نویسندۀ آن با ابشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذکر دادن و یادآورى کردن، هر یک از مقاصد خود را در نفوس جایگزین کند. و به عبارت دیگر، کتاب اخلاق، موعظه کتبیه باید باشد و خود معالجه کند دردها و عِیب‌ها را، نه آن که راه علاج نشان دهد. ریشه‌هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، یک نفر را به مقصد نزدیک نکند و یک قلب ظلمانى را نور ندهد و یک خُلق فاسد را اصلاح ننماید.

🔹کتاب اخلاق آن است که به مطالعه آن، نفس قاسى نرم، و غیر مهذّب، مهذّب، و ظلمانى، نورانى شود؛ و آن، به آن است که عالِم در ضمن راهنمایى، راهبر و در ضمن ارائۀ علاج، معالِج باشد و کتاب، خود، دواىِ درد باشد نه نسخۀ دوانما. طبیب روحانى باید کلامش حکمِ دوا داشته باشد، نه حکم نسخه»[5]



[1] خمینى، روح‏الله، کتاب البیع، 5جلد، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س) - ایران - تهران، چاپ: 1، 1421 ه.ق؛ ج‏2 ؛ ص633.

[2] صحیفه امام ؛ ج‏18 ؛ ص389

[3] صحیفه امام؛ ج‏ 21؛ صص: 289 - 290

[4] صحیفه امام ؛ ج ‏1 ؛ ص270

[5] شرح حدیث جنود عقل و جهل، صص: 13-14.

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

برخی از دوستان دانشجو از این جهت که وسط صحنه مبارزه با مفاسد اقتصادی هستند، تصور می‌کنند امروز "عدالت‌خواهی" منحصر به آنهاست و طلاب نیز تنها وقتی می‌توانند برادری خود را به آنان ثابت ‌کنند که عیناً در صحنه مبارزه با مفاسد اقتصادی و البته با همان روش مصداقی و با همان کیفیت‌های مطلوب آنها کاری کنند وگرنه متهم به محافظه کاری یا تزویر و... می‌گردند!

از دوستان دانشجوی عزیزم می‌خواهم به خودتان مراجعه کنید و بگویید کدام یک از مصادیق زیر ظلم بزرگ‌تری است؟

👈 فلان شخصیت سیاسی که با رانت میلیاردها پول از بیت‌المال برمی‌دارد و می‌رود؟!

یا

👈 فلان دانشجوی پزشکی یا مهندسی که مثلا با یک مطالعات معمولی دینی کرسی نظریه پردازی دینی راه می‌اندازد و بدون آشنایی تخصصی و روش‌مند از دین، عده‌ای از مردم یا دانشجویان غیر متخصص و عوام را دنبال خود راه می‌اندازد؟!

به احتمال قوی برای برخی دوستان حتی جرم مقایسه نمودن این دو مسأله نیز خود مصداقی از ظلم و شایسته الصاق برچسپ محاظه‌کاری و تزویر باشد.!

خداوند ۱۵ بار در قرآن، انسان را به فطرت خود ارجاع می‌دهد و با مضمون «وَ مَنْ أَظْلَمُ» از او سوال می‌پرسد، بزرگ‌ترین ظلم چیست؟ و چه کسی ظالم‌تر از چنین فردی است؟

در تمام این موارد خداوند ظلم فرهنگی را مصداق بزرگ‌ترین ظلم معرفی می‌کند و نه ظلم اقتصادی، ظلم فرهنگى و بازداشتن مردم از رشد و فهم، بدترین ظلم‌ها به جامعه است.

🔹سیزده مرتبه از اشاره خداوند به بزرگ‌ترین ظلم، مربوط به کسانی است که از روی علم یا جهل به خداوند نسبت دروغ می‌دهند؟ یا آیات خداوند را تکذیب می‌کنند و در مقابل آن می‌ایستند؛ « انعام ۲۱، ۹۳،[1]  ۱۴۴،[2] ۱۵۷[3] - اعراف ۳۷[4] - یونس ۱۷[5] - هود ۱۸[6] - کهف ۱۵،[7] ۵۷[8] - عنکبوت ۶۸[9] - سجده ۲۲[10] - زمر ۳۲[11] - صف ۷[12]»

🔹دو مرتبه دیگر نیز مربوط به مانع شدن از ورود دیگران به عبادتگاه‌ خداوند «۱۱۴ بقره»[13] و کتمان شهادت از سوی خداوند «۱۴۰ بقره»[14] است.

البته بنده در مقام نفی لزوم مبارزه با مفاسد اقتصادی نیستم و آن را امری کاملا لازم می‌دانم چراکه مثلا خداوند در کنار ۱۶ بار به کار بردن تعبیر «ویل» برای مفاسد فرهنگی همچون «تحریف و تکذیب آیات الهی،[15] شرک،[16] تهمت[17] و عیب‌جویی[18]» یک بار نیز این تعبیر را برای مفاسد اقتصادی به کار برده است. «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ»[19] اما بحث بنده، مقایسه "مفسده و ظلم به انحراف کشاندن عقیدتی مردم و انتساب ندانسته‌ها به دین و خداوند" با "مفاسد اقتصادی" است.

همچنین بنده در نفی حُسن تحلیل دینی داشتن دوستان دانشجوی عدالت‌خواه خود نیستم بلکه مشکل را اینجا می‌دانم که دوستان رفته رفته با داشتن مخاطبان زیاد و قلم و بیان زیبا دچار غرور‌های کاذبی شده و تصور می‌کنند دین‌شناس هستند و نه تنها اظهار نظرهای تخصصی در نظریات دینی می‌کنند بلکه وقتی برخی نظرات خود را مثلا حتی با یک مرجع تقلید یا رهبر انقلاب و امام نیز در تعارض می‌بینند به راحتی بر نظرات باطل خود پافشاری می‌کنند.

و چه بسا برخی از دوستانی که وظیفه خود را پرداختن به مظالم اقتصادی می‌دانند از نگاه دینی خود بزرگ‌‌ترین ظالمان محسوب شوند!

به تعبیر یکی از دوستان عدالت‌خواه دارای مِمبِر و مَنبَر فراوان! در یکی از مناظرات دینی:

👈« این حرف‌های شما که جدید نیست، همان حرف‌های امثال امام و آقای مصباح و جوادی است!»

و به تعبیر امام خمینی(ره):

👈«این آدمى که یک روز ننشسته در فقه نظر بکند، و نمی‌تواند بنشیند نظر بکند، یک همچو آدم‌هایى خیال می‌کنند که حالایى که مثلًا انقلاب شده، باید اسلام هم انقلاب بشود. اسلام هم باید این جورى بشود. اینها نمی‌فهمند.» [20]

📌«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها»  (الکهف ۵۷)

🔹و کیست ستمکارتر از آن کس که با آیات پروردگارش پند داده شده، اما از آن روى برگرداند.



[1] «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِبا»  (انعام ۲۱ و ۹۳)

[2] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» ( انعام 144 )

[3] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیاتِ اللَّهِ» (انعام ۱۵۷)

[4] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِه»‏ (اعراف ۳۷)

[5] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ » (یونس 17)

[6] «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِبا» (هود ۱۸)

[7] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً» (کهف 15)

[8] «وَ مَنْ أَظْلَمُ‏ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی‏ آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‏ فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً»  (الکهف ۵۷)

[9] «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَه‏» (عنکبوت ۶۸)

[10] «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها»  (سجده ۲۲)

[11] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْق‏» (زمر ۳۲)

[12] «وَ مَنْ أَظْلَمُ‏ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُوَ یُدْعى‏ إِلَى الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» ( الصف7)

[13] «أظلم ممّن منع مساجد اللّه» (۱۱۴ بقره)

[14] «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ‏ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» ( البقره140)

[15] «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ‏ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ» (بقره 79) - «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ» (مرسلات ۱۵ -۱۹ - 24 ۲۸ ۳۴ ۳۷ ۴۰ -۴۵ -۴۷ - ۴۹ ) - «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ» (مطففین 10)

[16] «اللَّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ وَیْلٌ‏ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ» ( ابراهیم 2) - «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ‏ لِلْمُشْرِکینَ» ( فصلت 6)

[17] «وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ» (جاثیه 7)

[18] «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (هُمزه 1)

[19] (مطففین 1)

[20] صحیفه امام ؛ ج‏13 ؛ ص364. خواندن کامل این بیان حضرت امام نیز خالی از لطف نیست:

یک نفرى که من در جوانى می‌‏خواستم مشرَّف شوم حضرت عبد العظیم؛ یک نفر واعظ خیلى مقتدر، خیلى واعظ اما به اسلام خیلى کار نداشت. وقتى دید من معمَّم هستم، به من گفت بیا اینجا بنشین پهلوى من. ما با اتوبوس می‌‏خواستیم تا حضرت عبد العظیم برویم. وقتى که حرف‌هایى زد و چیزهایى گفت و من هم گوش کردم.

تا نزدیک شد به حضرت عبد العظیم به شوفر گفت: زود برو نماز مغرب قضا می‌‏شود. با اینکه اول مغرب بود. من به او گفتم که: نماز مغرب که حالا قضا نمی‌‏شود. گفت: یک روایتى دارد که اگر تأخیر بیندازند چه می‌‏شود. گفتم: خوب، آخر روایات دیگرى هم هست. گفت: من به آنها کارى ندارم. مسأله این است، می‌‏گوید از نهج البلاغه این کلمه‌‏اش را قبول دارم باقی‌‏اش را قبول ندارم. از قرآن هم این را نمی‌‏گوید، این را ندارد.

از قرآن یک کلمه‌‏اش را، یک جمله را می‌‏گیرد، اما نمی‌‏داند که‏ این‏ جمله‏ مُفسِّر دارد، در خود قرآن تفسیر دارد، در روایات دارد از چیزهایى که در این زمان واقع شده. این هم‏ براى شکستن اسلام و روحانیت است. همین چیزهایى است که همه این اشخاص منحرف ادعا می‌‏کنند که ما اسلام را می‌‏خواهیم بگوییم اسلام غیر آن اسلام سُنَّتى. یکى از مصیبت‌ها این است که یک آدمى که از اسلام نمی‌‏داند اسلام با سین است یا با صاد، از اسلام بی‌‏اطلاع است، از مدارک اسلام بی‌اطلاع است، این یک کلمه را برمی‌‏دارد و می‌‏رود پیش جوانان، می‌‏خواند و داد می‌‏زند و فریاد می‌‏زند. و جوان‌ها را وادار به یک کارى می‌‏کند. یک نفر فقیهى که شصت سال عمرش را صرف کرده در فقه و در مدارک فقه، حالا هم وقتى که می‌‏رسد به یک حکمى و می‌‏بیند که روى مدارک نمی‌‏تواند به طور جَزْم بشود [حکم کرد]، باز با احتیاط از کنارش رد می‌‏شود. لکن این آدمى که یک روز ننشسته در فقه نظر بکند، و نمی‌‏تواند بنشیند نظر بکند، یک همچو آدم‌هایى خیال می‌‏کنند که حالایى که مثلًا انقلاب شده، باید اسلام هم انقلاب بشود. اسلام هم باید این جورى بشود. اینها نمی‌‏فهمند یا بسیاریشان هم فهمیده هستند، لکن می‌‏خواهند اساس را از بین ببرند. (همان)

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

شما ولایت فقیه را امری نوپدید دانسته و می‌فرمایید:

👈 «تعبیر ولایت فقیه تعبیری جدید و مرتبط با سده‌های اخیر  است»

اولاً:  فهم شما از فقه و فقاهت اشتباه است، چرا که گمان نموده‌اید لازمه‌ی حجیت امری در فقه این است که از ابتدای تاریخ فقاهت، آن مطلب در کتب فقها وجود داشته باشد؛ 

و شاید توجه ندارید که لازمه این تصور سدّ باب اجتهاد و فقاهت است؛

🔹فقها از ۴ منبع: "کتاب، سنت، عقل و اجماع" با توجه به قواعد مشخص و مسائل پش‌آمد، احکام دین را استنباط می‌نمایند.

🔹بحث ولایت فقیه نیز ولو امری به تعبیر شما "نوپدید" می‌بود، اگر مبتنی بر قواعد استنباط عقلی و شرعی باشد شرعا حجت است.

🔹اگرچه شما به مفاد مطلب خودتان دقت ندارید اما مقدمه‌ی مخفی مطرح ساختن نوپدید بودن ولایت فقیه توسط اصحاب اصلی جریان ضد انقلاب، اتهام به فقهایی چون: امام و آیت‌الله بروجردی و اساتید آنها است که این بزرگواران «العیاذ بالله» در جنگ قدرت بعد از صفویه، مطلبی را به دین نسبت داده‌اند!

ثانیاً: اصل مدعی شما در نوپدید بودن ولایت فقیه، اشتباه است، چراکه در اصل موضوع ولایت فقیه هیچ فقیهی از فقهای زمان حضور اهل بیت تا نواب دوره‌ی غیبت صغری و بعد از آن، تشکیک نکرده است؛

🔹 آنچه محل اختلاف است حوزه اختیارات فقیه است. یعنی اصلا محل اختلاف را اشتباه متوجه و متذکر شده‌اید؛

نزاع اصلی در اینجاست که:

🔹برخی از فقها اصل را بر عدم ولایت می‌گذارند و جز در نبی(ص) و امام معصوم(ع) که ولایت آنها به نحو مطلق ثابت است، در مورد فقها که شأن جانشینی امام معصوم در جامعه را دارند، جز در موارد متیقن از اثبات ولایت از باب حسبه، در سایر موارد ولایت فقیه را ثابت نمی‌دانند که البته حوزه موارد متیقن نیز نزد فقها متفاوت است.

🔹اما برخی دیگر از فقها اصل را بر ولایت می‌گذارند و بعد از نبی‌مکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) در مورد فقها که شأن جانشینی ائمه معصومین(ع) را در جامعه دارند، به همان نحو ولایت مطلقه را ثابت می‌دانند، جز در موارد قدر متیقنی که از اختیارات شخص امام معصوم باشد، مثلا بحث جهاد ابتدایی که به عقیده‌ی حضرت امام از اختیارات خاص امام معصوم است و به نظر حضرت آقا خیر.

ثالثاً: متاسفانه تفکر و تفلسف جریان روشنفکر و حتی روشنفکر دینی ما متأثر از جریان روشنفکر غرب، در دستگاه منقطع از آسمان(سکولار) است و مباحث برخی از دوستان جریان جدید عدالت‌خواه نیز به این سو سوق یافته است.

🔹در دستگاه الهی مفهوم "حجیت" در هر دو ساحت تفکر و عمل لحاظ شده است.

🔹برای ساده شدن بحث، مثالی می‌زنم:

👈شما اگر نابغه دهر و رئیس جمهور کشور هم باشید اگر پدرتان به شما بگوید برای من مثلا نان بخر، در دستگاه الهی بر شما واجب است انجام دهید و اگر چنین نکنی نزد خدا حجتی نداری الا اینکه خودت یقین داشته باشی این نان خریدن شما از امر خداوند به لزوم اطاعت از پدر مستثنی شده است، چون مثلا مستلزم انجام حرامی است یا برای سلامتی پدر ضرر دارد یا خود شما از امر واجب دیگری از سوی خدا بازمی‌مانید و...

و اگر یقین نداشتید و مثلا شک داشتید که نان برای پدرتان ضرر دارد یا خیر و نان خریدید و اتفاقا ضرر هم داشت، شما نزد خدا حجیت دارید که عمل به واجب نموده‌اید.

📌 با گذر از دوراهیهای معرفتی مذکور سیر منطقی مباحث جزئی‌تر خواهد شد که پیشنهاد می‌کنم در آن رابطه به مطالب زیر مراجعه فرمایید:👇

🔸 فهم مقام ولایت

🔸پیش‌گویی‌های رهبری...

🔸اطاعت ولی فقیه

🔸ولایت فقیه پس از ظهور حضرت حجت

🔸دعوای عقل و قلب بر سر ولایت فقیه

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

واما عمدۀ بحث ما با برادر مسعودی و برخی از دوستان "طیف جدید جریان عدالت‌خواه"؛

شما ولایت فقیه را امری غیرآسمانی تعبیر کرده و می‌فرمایید:

👈«این بدیهی است که نمی‌توان و نباید ولایت اهل بیت را که امری کاملا آسمانی است، با ولایت فقیه یکی کرد...»

مبنای تعیین کننده‌ای که بحث‌های ما و شما به آن برمی‌گردد: پذیرش "دین حداقلی یا حداکثری" است.

  در نگاه حداکثری به دین، همه چیز عالم دنیا مرتبط با عالم آخرت است، هرآنچه بشر با آن سر و کار دارد، یک طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت است و مهم‌ترین امر و اثرگذارترین امر در سرنوشت نوع بشر، مقولۀ حاکمیت است که آیا حیات بشر ذیل حاکمیت "الله و امام عادل از سوی او"، تعریف می‌‌شود یا طاغوت. [1]

مقولۀ حاکمیت الله در مقابل طاغوت نیز از ابتدای تاریخ بشر آغاز شده است و تا انتهای تاریخ باقی است،

👈در روایتی از امام صادق (ع) در کتاب کافی آمده است:

🔹«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الدِّینَ دَوْلَتَیْنِ دَوْلَةَ آدَمَ وَ هِیَ دَوْلَةُ اللَّهِ وَ دَوْلَةَ إِبْلِیسَ»[2]

🔸خداى عز و جل دین را دو دولت قرار داده دولت آدم- و آن دولت خدا است- و دولت ابلیس؛

در دین حداکثری و درواقع اسلام ناب، مقولۀ حاکمیت امام عادل منصوب به خدا، باطن تمام حلال‌های خدا و حاکمیت هر حاکم غیر منصوب خداوند، باطن تمام حرام‌های خداوند است:

👈 از امام کاظم(ع) در مورد آیه "۳۳ اعراف" «إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» سوال می‌شود که معنای این آیه چیست؟ حضرت پاسخ می‌دهند:

🔹«إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِیعُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِی الْقُرْآنِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِکَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ»

🔸همانا برای قرآن ظاهری و باطنی است و جمیع آنچه خداوند در قرآن حرام نموده است، همه ظاهر است و باطن همه آن‌ها، پیشوایی حاکمان جور است؛

🔹«وَ جَمِیعُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ تَعَالَى فِی الْکِتَابِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِکَ أَئِمَّةُ الْحَقِّ»[3]

🔸و جمیع آنچه خداوند در قرآن حلال نموده است همه ظاهر است و باطن همه آن‌ها، پیشوایی حاکمان حق است.

اما در نگاه "دین حداقلی" خداوند در شئون قلیلی از دنیای بشر حضور دارد و از شما می‌خواهد صرفا انسان با اخلاقی باشید، عبادت کنید و به کسی ظلم نکنید و مقوله حاکمیت نیز امری غیر دینی است؛

این نگاه، اندیشۀ پشتیبان جریان غیرانقلابی اعم از داخلی یا خارجی لندن و نیویرک نشین است و عملاً حاصل آن چیزی شبیه عرفان‌های فردی هندی است،

در نگاه اسلام ناب انسان‌ها اگر متقی‌ترین افراد هم باشند اما حاکمیت طاغوت را بپذیرند، مورد عذاب خداوند  خواهند بود و برعکس ولو در امور شخص خود ظالم هم باشند ولی تحت حاکمیت امام عادل من الله باشند، خداوند آنان را در آخرت خواهد بخشید.

👈در حدیثی از امام صادق(ع) در کتاب کافی آمده است:

🔹«قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً»

🔸خداوند تبارک و تعالی می‌گوید: قطعا عذاب‌خواهم نمود، مردم مسلمانی را که اطاعت می‌کنند از هر حاکم ستمگری که از سوی خداوند نیست، ولو آن مردم در اعمالشان نیکوکار و متقی باشند.

🔹«وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً.»[4]

🔸و قطعا گذشت خواهم کرد از مردم مسلمانی که از حاکمی عادل از سوی خداوند اطاعت می‌کنند و اگرچه آن مردم نسبت به خودشان ستمکار و گناه‌کار باشند.

نتیجه سخن شمایی که خطاب به "امام خامنه‌ای" می‌گویید: "رهبر جمهوری اسلامی" و نه رهبر انقلاب و معتقدید انقلاب توسط جمهوری اسلامی مصادره شده است، این است که در مبانی با جریان غیرانقلابی و حتی ضدانقلاب پیوند خورده‌اید.

..............................

مطالب مرتبط:

 نقد بنده به سخنان برادر هادی مسعودی و پاسخ ایشان👇

مسأله جریان عدالت‌خواه (قسمت چهارم: شخص محوری یا ولایت محوری)

ادامه گفتگو با برادر هادی مسعودی (قسمت اول: شخص‌محوری نسبت به معصوم )


[1] به طور مثال حضرت امام خمینی(ره) می‌فرمایند: «از حکومت‌ها سرچشمه مى‏گیرد مفاسد و سرچشمه مى‏گیرد مصالح. حکومتِ عدل، تمام مصالح کشور را تأمین مى‏کند به اندازه قدرت. و حکومت ظلم، تمام بدبختی‌ها را براى یک ملتى ایجاد مى‏کند.» صحیفه امام، ج ‏9، صص: 134- 135.

[2] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏2 ؛ ص372 و أصول الکافی / ترجمه مصطفوى ؛ ج‏4 ؛ ص78

[3] الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‏ 1؛ ص: 374.

[4] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص: 376. در در حدیث مشابه دیگری امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند:

« إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتْ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً»

خداوند ابایی ندارد که عذاب کند مردمی را که از حاکمی که از سوی خدا نیست اطاعت کرده‌اند، ولو در اعمالشان نیکوکار و متقی بوده‌اند.

«وَ إِنَّ اللَّهَ لَیَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتْ فِی أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً»

و خداوند ابا می‌کند از اینکه عذاب کند مردمی را که از حاکمی که از سوی خداوند نیست، اطاعت کرده‌اند ولو آن مردم در اعمالشان ظالم و گناه‌کار بوده‌اند. منبع: همان.

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

برادر عزیزم "مهندس هادی مسعودی" در ادامه نقدی که بنده بر "قسمتی از سخنانشان در دورۀ ابوذر" نوشته بودم جوابیه‌ای نوشتند؛

برای روشن‌تر شدن مباحث، ادامه این گفتگو را به دو قسمت تقسیم می‌کنم و در هر قسمت بخش‌هایی از اختلاف نظر را باز می‌کنم.

بهتر است ابتدا روشن شود اختلاف‌نظر ما دقیقا کجاست؟

👈در قسمت اول بحث، ایشان به طور خلاصه می‌فرمایند:

🔹هرگونه شخص محوری، عامل انسداد تفکر و عقلانیت است؛

🔹غرض از شخص محوری هم شدت علاقه و ارادت و یا تنفر و بیزاری که موجب شود حرف مخاطب بدون فکر و بررسی و تامل، بپذیرش و یا رد شود و می‌بایست برای همه اشخاص درصدی خطا در نظر گرفت و همیشه با معیار و ملاک با نظرات مواجه شد؛

🔹پذیرش حرف یک فرد_هر چقدر هم شخصیت برجسته‌ای باشد_ به نحو بی‌کم و کاست، موجب تربیت انسان‌های وابسته و مغایر با عقلانیت و هدف انبیاست:"لتثیروا لهم دفائن العقول"؛

🔹اهل بیت هم از این نوع شخص محوری بر حذر داشته و بارها بر سنجش افراد با حق تاکید کرده‌اند، به عنوان مثال حضرت امیر(ع) می‌فرمایند: «دین خدا با شخصیت‌ها شناخته نمی شود بلکه شناخت آن با نشانه‌ها و آیات حق است. پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی»

🔹همچنین در آیه ۱۴۴ سوره آل عمران خداوند به صراحت شخص گرایی حتی حول پیامبر(ص) را زیر سوال برده و پیامبر را صرفا «رسول»، یعنی کسی که فقط مسئول انجام رسالتش می باشد، معرفی کرده است."

 

آنچه بنده عرض میکنم این است که:

🔸نفی شخص محوری به نحو مذکور و لزوم پذیرش سخن افراد با معیار و ملاک کاملا امری صحیح و لازم است؛

🔸اختلاف ما اینجاست که شما این مطلب را نسبت به "ولی" نیز تسری می‌دهید؛

🔸ادله‌ای که ذکر می‌فرمایید به نحویی اضطراب دارد چرا که حتی شامل ولی معصوم نیز می‌شود و اگر پذیرش بی‌کم و کاست معصوم را نفی نمایید گزاره‌ای پارادوکس نما است یعنی با پذیرش عقلی عصمت و خیر محض بودن معصوم سازگار نیست؛

🔸فلذا باید در نوع نفی خود از شخص‌محوری تفصیلاتی قایل شوید؛

🔸در مورد آیه ۱۴۴ آل عمران، در پست قبل توضیح دادم که آیه در مقام توبیخ شخص‌گرایی نسبت به حضرت رسول(ص) نمی‌باشد بلکه اگر آیه را به صورت کامل بخوانیم متوجه می‌شویم آیه در مقام توبیخ نسبت به این است که افراد با شهادت حضرت رسول(ص) گمان کنند، رشته ولایت الهی قطع شده است.

🔸در مورد کلام حضرت امیر(ع) که در مورد هدف بعثت انبیاء ذکر فرموده‌اید نه تنها در مقام نفی چشم به دهان معصوم داشتن نیست بلکه در مقام اثبات لزوم آن نیز است:

👈 فبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ

🔹خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و رسولان خود را پى در پى اعزام کرد تا وفادارى به پیمان فطرت توحیدی را از آنان باز جویند.

👈 و یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ.[1]

🔹و نعمت‌هاى فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام نمایند و توانمندى‌هاى پنهان شده‌ی عقل‌ها را آشکار سازند.

🔸باید این را متوجه شویم که "ولی الهی" نه در مقابل تعقل ما، بلکه در جهت تکامل عقل ما است و در اسلام برخلاف مسیحیت نه تنها باب تعقل بسته نیست بلکه سرتاسر آن دعوت به فهم و اندیشه و تعقل است.

🔸اساسا راه دعوت اولیاء الله راهی عقلی و روشن است،

👈به تعبیر  آیه ۱۰۸ سورۀ مبارکه‌ی یوسف «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی»

👈امام صادق(ع) در سفارش به یاران خود فرمودند:

«اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا» عقل و و سربازان آن و جهل و سربازان آن را بشناسید هدایت خواهید شد. یکی از یارانشان گفت:‌

« جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا»[2] فدایت شوم ما هیچ نمی‌دانیم الا آنچه شما به ما بیاموزید.

سپس حضرت سپاهیان عقل و جهل را به آنان معرفی نمودند.

🔸فلذا وقتی عقلاً "عصمت و خیر محض بودن" معصوم برای ما ثابت شد، شخص گرایی نسبت به او به معنی "محبت زیاد و پذیرش بی‌کم و کاست حرف او و اطاعت محض او" نه تنها مذموم نیست بلکه لازم نیز است.

📌 اما عمده بحثی که می‌ماند ولایت محوری در موضوع ولی غیر معصوم است، چرا که شما ولایت آسمانی را منحصر در امام معصوم می‌نمایید و ان شاء الله در پست آینده به آن خواهم پرداخت.



[1] شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق؛ ص: 43.

[2] «بگو: این است راه من، که من و هر کس (پیروى‏ام) کرد، با بینایى، به سوى خدا دعوت مى‏کنیم، و منزّه است خدا، و من از مشرکان نیستم». همان.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

  جمعی از دوستان عدالت‌خواه طرحی دانشجویی به نام ابوذر راه‌انداخته‌اند.

در یکی از سخنرانی‌های این طرح یکی از برادران عزیزم سخنانی می‌فرمایند که با توجه به اینکه آن را جزو مبانی خود ذکر می‌کنند، شایسته دیدم از باب تدقیق موضوع بحثی کوتاه پیرامون آن داشته باشم.

دریافت
مدت زمان: 29 ثانیه 

👈«ایشان با استناد به آیه «144 آل عمران» می‌فرمایند ما شخص‌گرا نیستیم و قرآن هم این را زیر سوال برده و حتی شخص‌گرایی حول پیامبر هم زیر سوال است، در جنگ احد خبر می‌آورند که پیامبر کشته شده، آیه نازل می‌شود که:

🔹«أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ»

🔹آیا اگر پیامبر بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمى‌گردید؟

🔹«وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً»

🔹و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانى به خدا نمى‌رساند.

حتی حول پیامبر هم، شما حق ندارید شخص‌گرا باشید.»

اینکه ما نباید شخص‌گرا باشیم حرف حقی است که متأسفانه در نگاه برخی دوستان عدالت‌خواه، نتیجه گیری اشتباهی از آن می‌شود و آن اینکه به اسم نفی شخص‌محوری و شخص‌گرایی، مقوله ولی‌محوری و ولایت‌گرایی نفی می‌شود، چون شخص محور نیستیم پس کاری به شخص نداریم؟ حال اگر این شخص ولی بود چه؟

اتفاقا جالب اینجاست که آیه مذکور هم در مقام بیان این نکته است که ولایت به شخص حضرت رسول(ص) نیست و با شهادت و یا قتل حضرت رسول(ص)، رشته ولایت الهی تعطیل نمی‌شود و در جانشین حضرت رسول(ص) باقی است.

اگر آیه مذکور -که خیلی هم کوتاه است- را از وسط نخوانیم، از این مساله غفلت نخواهد شد:

👈« وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرین»

در ابتدای آیه اشاره می‌شود که محمد(ص) نیز رسولی از رسولان الهی است که قبل از او رشته ولایت الهی وجود داشته و بعد از او نیز قطع نخواهد شد؛

در حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است، ایشان در روز جمل با اشاره به این آیه، فرمودند:

ای مردم خداوند تبارک و تعالی تاکنون جان هیچ نبی‌‌ای را نگرفته است الا اینکه بعد از او در امت او کسی را قرار داده است که به واسطه هدایت نبی، هدایت می‌کند و سیره و روش نبی را قصد می‌نماید و راه‌نمایی می‌کند به نشانه‌های راه حق که خداوند واجب نموده است از آنها پیروی شود 

👈«یَا أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ اسْمُهُ وَ عَزَّ جُنْدُهُ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیّاً قَطُّ حَتَّى یَکُونَ لَهُ فِی أُمَّتِهِ مَنْ یَهْدِی بِهُدَاهُ، وَ یَقْصِدُ سِیرَتَهُ، وَ یَدُلُّ عَلَى مَعَالِمِ سَبِیلِ الْحَقِّ الَّذِی فَرَضَ اللَّهُ عَلَى عِبَادِهِ»

و سپس حضرت این آیه را قرائت فرمودند:

ثُمَّ قَرَأَ: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ[1]

 البته متذکر می‌شوم در استشهاد به این آیه برای باقی بودن جریان ولایت بعد از هر ولی و قطع نشدن رشته ولایت، روایات دیگری نیز آمده است که می‌توانید به تفاسیری چون "البرهان" مراجعه فرمایید و قبل از استشهاد به آیات بهتر است حداقل متن کامل آیه یا آیات قبل و بعد و روایت ذیل آن را بررسی بفرمایید.

....................................

مطالب مرتبط:

مسأله جریان عدالت‌خواه👇

قسمت اول (فهم یا اطاعت ولی)

قسمت دوم ( تئوریزه نمودن استبداد قرون وسطایی)

قسمت سوم - بخش اول ( پدر امت)

قسمت سوم -  بخش دوم ( ولایت فقیه)

تفسیر البرهان برای اجرا در اندروید

............................................................................

🔴پاسخ برادر هادی مسعودی به یادداشت بنده در نقد قسمت‌هایی از سخنرانی‌شان در طرح ابوذر
:::::::::::::
(در تبیین نکاتی که در نشست ابوذر پیرامون شخص محوری و عوارضش گفتم)

🔻برای تبیین بیشتر مطالبی که در نشست ابوذر عنوان نمودم، چند نکته ای عارض میشوم، امیدوارم که این مطالب مقدمه ای برای شکل گیری گفتگوهای انتقادی گردد:

 🔸از نظر نگارنده، هرگونه شخص محوری و شخص گرایی و شخص کیشی، رهزن عدالت خواهی و عامل انسداد تفکر و #عقلانیت است.

🔸غرضم از شخص محوری هم این است که شدت علاقه و ارادت و یا تنفر و بیزاری از شخصی موجب شود شما حرف او را بدون فکر و بررسی و تامل، یا از روی حب بسیار و یا از روی بغض بسیار، یا بپذیری و یا رد کنی...

🔸در آن سخنرانی هم عرض کردم عبور از اشخاص به معنی نفی آنها نیست، بلکه به معنای این است که شما برای ورودی ها و داده هایت، دروازه بانی کنی، فیلتر بگذاری، حرف را ببینی، نه آن کسی که آن حرف بر زبانش جاری است...

🔸شخص گرا نبودن یعنی برای همه اشخاص درصدی خطا در نظر گرفتن، یعنی همیشه با #معیار و ملاک با نظرات مواجه شدن...

🔸شخص گرا نبودن یعنی ابتدا بیانیه گام دوم رهبری را بخوانی، پیرامون صحت و سقم گزاره هایش اندیشه و تامل کنی، و پس از آن اگر مطالب را مطابق اهداف و آرمانها دیدی، مرحله تبلیغ و تبیین آن را آغاز کنی...

🔸شخص گرایی یعنی سخنی و یا مطلبی را از فرد مورد نظرت بشنوی و بدون تأملات انتقادی، شروع به تئوری پردازی و توجیه آن سخنان نمایی...
 
🔸#شخص_گرایی و مرید و مرادبازی و حرف یک فرد_هر چقدر هم شخصیت برجسته ای داشته باشد_ را بی کم و کاست قبول کردن، قطعا مغایر با عقلانیت و موجب تربیت انسانهای وابسته ای است که از خود چیزی نداشته و همیشه چشم به دهان مراد و پیر و آقایشان دوخته اند...و این مغایر با هدف انبیاست: لتثیروا لهم دفائن العقول...

♦️اما پیرامون اینکه آیا شخص گرایی حتی حول «ولی» هم صحیح است یا خیر...

🔸نکته اول اینکه باید بین ولایت الهی و ولایت معصومین با تعبیر ولایت فقیه تفکیک قائل شد و این اشتراک لفظی نباید موجب سو تفاهم گردد(تعبیر ولایت فقیه تعبیری جدید و مرتبط با سده های اخیر  است)

🔸یعنی این بدیهی است که نمی توان و نباید ولایت اهل بیت را که امری کاملا آسمانی است، با ولایت فقیه یکی کرد...

🔸اما نکته دوم: خود اهل بیت هم از این نوع شخص محوری بر حذر داشته و بارها بر سنجش افراد با حق تاکید کرده اند؛ به عنوان مثال حضرت امیر(ع) می فرمایند: 

♦️دین خدا با شخصیت ها شناخته نمی شود بلکه شناخت آن با نشانه ها و آیات حق است. پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی. همانا حق نیکوترین کلام است و آن کس که آن را در می یابد و فاش می گوید مجاهد است..."(وسائل الشیعه، ح27، ص135)

🔸در احد که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعله ور بود ناگهان صدایى بلند شد و کسى گفت: محمد را کشتم ... محمد را کشتم ...
پس از این شایعه سازی بسیاری از اصحاب پیامبر روحیه خود را باختند تا جایی که بعضى در این فکر بودند که با کشته شدن پیامبر از آئین اسلام برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند. اما در مقابل آنها اقلیتی فداکار بقیه را به استقامت و صبر فرا می خواندند، از جمله  "انس بن نضر" به میان آنها آمد و گفت: اى مردم اگر محمد ص کشته شد، خداى محمد کشته نشده، بروید و پیکار کنید و در راه همان هدفى که پیامبر کشته شد، شربت شهادت بنوشید. پس از این رویداد بود که آیه 144 سوره آل عمران نازل شد.

🔸خداوند در آیه «و ما محمد الا رسول...) به صراحت شخص گرایی را حتی حول پیامبر اکرم(ص) زیر سوال برده و پیامبر را صرفا «رسول»، یعنی کسی که فقط مسئول انجام رسالتش می باشد، معرفی کرده است. خداوند در "وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ" راه را بر کسانی که پیرامون پیامبر اغراق می کردند و یا آن حضرت را شکست ناپذیر تصویر می کردند، بسته است.

🔸در مبارزات هدفی، قیام قائم بر رسالت است نه متکی بر رسول، عمر پیامبر محدود است نه راه پیامبر.

@aghalyyat


[1] بحرانى، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، 5جلد، موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامیة - ایران - قم، چاپ: 1، 1415 ه.ق، ج‏ 1، 697، به نقل از: عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، 2جلد، المطبعة العلمیة - تهران، چاپ: اول، 1380 ق؛ ج‏ 1؛ ص: 200.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

پیشنهاد می‌کنم سری به رسانه‌های بخشی از دوستان عدالت‌خواه بزنید، به اسم عدالت‌خواهی روزانه صدها پیام از هرآنچه فساد و ظلم و نقاط منفی در این کشور است را انعکاس می‌دهند.

روحیه برخی از این دوستان به زنانی مانده که هر روز صفحه حوادث را می‌خوانند و مالیخولیای فساد و ظلم گرفته‌اند.

صدا و سیما امسال در اقدامی شایسته در جهت چهره‌سازی مثبت و در مقابل سلبرتی‌ سازی‌های مجازی و پفکی،  ۱۱ نامزد برگزیده چهره سال ۹۷ را معرفی کرد؛

چهره‌هایی که به تک تک آن‌ها باید مفصلا پرداخت تا ارزش‌های حقیقی تعظیم شود.

پیشنهاد می‌کنم دوستان عزیزم قبل از اینکه سریع برچسپ "محافظه‌کار" و یا "اهل تزویر" را به نویسنده این متن بزنند، تأملی نمایند که کدام یک از اسامی زیر و صدها هم‌چون‌ آنان، که گم‌نام هستند را می‌شناسند و چقدر به آنها پرداخته‌اند؟👇

🔹 لعبت گرانپایه: معروف به «جراح نیازمندان» که 54هزار ویزیت و 1500 جراحی رایگان انجام داده

🔹 محمدرضا عموزاده‌: قاضی اهل گلستان که به‌جای صدور حکم زندان احکام فرهنگی صادر می‌کند

🔹اسماعیل آذری‌نژاد: روحانی قصه‌گو و فعال در حوزه کودکان مناطق محروم در کهگیلویه و بویراحمد،

🔹عصمت احمدیان: مادر شهید کارآفرین برای زنان اهوازی

🔹یوسف اصلانی: فعال حوزه توانبخشی و کارآفرینی برای معلولان

🔹 طناز بحری: پزشکی که با مهاجرت معکوس از هلند به ایران برگشته است

🔹 نورالدین توسلی: چوپان اهل ایلام که حین مراقبت از گوسفندان اقدام به کاشت درخت می‌کند

🔹 زیبا عزیزی: چهارمین زن موفق روستایی جهان در سال 2018 اهل قصرقند سیستان و بلوچستان

🔹 حاج‌کاظم کبیر صابر: چای‌فروش باانصاف تبریزی که حتی وزن پاکت کاغذی را از وزن چای کم می‌کند و می‌فروشد

🔹 نرگس کلباسی: زن جوانی که زندگی خود را وقف کمک به زلزله‌زدگان کرمانشاه کرده است

🔹 مجتبی محمدی: سرباز خوزستانی که در حادثه تروریستی اهواز جان چند نفر را نجات داد.

..............................................

پی‌نوشت:

🔹یک نقطه‌ی دیگر از عرصه‌های درگیری، فهم درست واقعیّت‌های ایران و جهان است. اینکه شما فهم درستی از واقعیّت‌های کشورتان داشته باشید، به ضرر آنها است؛ با این مخالفند، با این مبارزه می‌کنند؛ با چه ابزاری؟ با ابزار بسیار خطرناک رسانه، بخصوص رسانه‌هایی که امروز نوپدید است. با تصویرسازی غلط سعی می‌کنند افکار ملّت ایران را منحرف کنند؛ هم تصویر غلط درباره‌ی ایران، هم تصویر غلط درباره‌ی خودشان، هم تصویر غلط درباره‌ی اوضاع منطقه شما و همه‌‌ی جوان‌های کشور باید جایگاه امروز کشور و ملّتتان را بدانید؛ این شرطِ اوّلِ اثرگذاری شما است. [۱]

🔹این همه مراکز فساد که از بین رفته است، این همه خدمتى که به این ملت شده است، این همه خدمت که به اسلام شده است، اینها را چشم مى‌پوشند از آن، یا اگر بخواهند بر خلافش مى‌گویند؛ و اگر یک کارهایى به واسطه دیگران شده است، به واسطه اشخاص فاسد شده است، این را به حساب اسلام مى‌آورند و به حساب جمهورى اسلامى؛ یک قدر تأمل کنند. توجه کنند که شما مکلفید که از این جمهورى اسلامى دفاع کنید. اگر دفاع نکنید، این جمهورى اسلامى با تبلیغات خارج دامنه‌دار و تبلیغات داخل دامنه‌دار [صدمه خواهد دید]. باز شما هم که خودتان را از این ملت مى‌دانید، مسلمان هستید، متعهد هستید، لکن عقدههایى تو کار است، توجه به این عقده‌ها نکنید. شما که از اسلام بدى ندیدید، مى‌خواهید که اسلام در ایران تحقق پیدا بکند، کمک کنید به تحقق اسلام در ایران؛ نه کمک کنید بر جلوه دادن کوچک‌ها و فسادهاى کوچک به طور بزرگ، و جمهورى اسلامى را در نظر دنیا معکوس نشان بدهید.[۲]

..........................

ارجاعات:👇

[۱] بیانات امام خامنه‌ای در 12 مهر 97 در ورزشگاه آزادی

[۲] صحیفه امام ؛ ج ۱۴ ؛ ص ۵۸

..........................

مطلب مرتبط:👇

عدالت‌خواهی با معنویت قسمت اول و دوم

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

"عدالت‌خواه با نگاه معنوی" خودش را کامل و بی‌عیب نمی‌داند و دنبال رسوا کردن دیگران نیست و اگر تذکری می‌دهد می‌خواهد اصلاحی پدید آید.

👈« این عیب‌‏گیری‌هایى که بعضى از ما نسبت به دیگران می‌کنیم، همه‏اش براى این است که ما خودمان‏ را- براى آن حبّ نفسى که داریم- خیلى مهذب و صحیح و آدم کامل‏ می‌‏دانیم و دیگران را معیوب می‌‏دانیم و به عیبشان ایراد می‌گیریم‏.»[1]  

فرق است که با نگاه "رسوا کردن متخلف" وارد صحنه عدالت‌خواهی شویم یا "اصلاح متخلف"؛ عدالت‌خواه واقعی همچون علی است که اگرچه ضربت‌ها وارد می‌کند اما هیچ ضربتی نیست الا اینکه محاسبه می‌کند که این فرد و آنچه در صلب اوست امکان نجات دارد یا خیر؟ این فرد را بهتر است فراری دهیم یا زخمی کنیم؟

"عدالت‌خواه با نگاه معنوی" تا وقتی خلافی از مؤمنین ثابت نشده است اصل را بر صحت می‌گذارد.

👈به تعبیر قرآن: چرا مردان و زنان مؤمن به یکدیگر گمان خیر نمی‌برند؟

🔹«لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً»[2]

عدالت‌خواه واقتی اصل را بر فساد مسئولین نمی‌گذارد.

👈«خواست عدالت و رفع فساد بسیار مهم است. این خواست‌ها باید وجود داشته باشد. در کنار این خواست‌ها این طور هم نباشد که همه‌کارهایی را که مسئولان کرده‌اند انسان زیر سوال ببرد و مورد تردید قرار دهد.»[۳]

👈به تعبیر مروی از امیرالمؤمنین(ع): «رفتار برادرت را به بهترین وجه آن تفسیر کن، مگر زمانى که دلیلى اقامه شود که راه توجیه را بر تو ببندد. و تا وقتى براى سخنى که از دهان برادرت بیرون مى‏آید، توجیه خوبى مى‏یابى، به او گمان بد مبَر».

🔹«ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یَأْتِیَکَ مَا یَغْلِبُکَ مِنْهُ، وَ لَا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیکَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیْرِ مَحْمِلًا.»[۴]

پیشنهاد می‌کنم حتما در همین باب توضیحات رسایی در مورد انتخاب آیت‌الله آملی لاریجانی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بشونید.👇

دریافت

 

البته این حسن ظن به معنای "سادگی پیشه کردن" و چشم بستن بر اتفاقات و عملکردها نیست.

👈در روایتی امام صادق (ع) نقل شده است: «به برادرت اعتماد کامل و تمام مکن؛ زیرا زمین خوردن ناشى از اطمینان کردن، بخشودنى نیست».

🔹«لا تَثِقَنَّ بأخِیک کلَّ الثِّقَةِ؛ فإنَّ صَرعَةَ الاستِرسالِ لا تُستَقالُ»[۵]

 


[1] تفسیر سوره حمد امام خمینی ؛ ص: 144.

[2] ۱۲ النور

۳] بیانات مقام معظم رهبری در ۱۰ آبان ۱۳۸۳.

۴] الأمالى، صدوق، ص 380، ح 483. در همین باب در روایت دیگری از حضرت امیر(ع) روایت شده است: اطْرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ بَیْنَکُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ نَهَى عَنْ ذَلِکَ. تفسیر نور الثقلین، ج‏ 5، ص: 92.

[۵] تحف العقول، ص: 357.

...............................................................................

مطالب مرتبط:

عدالت‌خواهی بدون معنویت (قسمت اول: نگاه معنوی)

...........................................................................

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در ۱۸ شهریور ۱۳۸۸ بعد از مدت‌ها اعتراض و آشوب‌ها در فتنه، امام خامنه‌ای در تذکری فرمودند: «اگر معنویت با عدالت همراه نباشد عدالت می‌شود، یک شعار توخالی خیلی‌ها حرف عدالت را می‌زنند اما چون معنویت و آن نگاه معنوی نیست، بیشتر جنبه سیاسی و شکلی پیدا می‌کند.»

خیلی‌هامان تصورمان از عدالت‌خواهی همراه با معنویت، چیزی شبیه «زاهدان شب و شیران روز» است که البته نمی‌توان گفت صد درصد اشتباه است.

👈چراکه البته آنکه عَلَم عدالت‌خواهی را برداشته باشد، باید اهل "قرآن خوانی فردی و جمعی" و "مجلس تفسیر" باشد، البته باید اهل "سوز و گداز" باشد، با یک "عالم ربانی" مرتبط باشد، که مگر شما کسی را در تاریخ انقلاب سراغ دارید که بدون اینها تا آخر عدالت‌خواه یا انقلابی مانده باشد!

اما مسأله اصلی فراتر از این بایدهای اساسی است؛ "عدالت‌خواه با معنویت" اگر محدود به "سوز و گداز و قرآن خوانی" بود، پس چه فرقی‌ است بین علی(ع) و ابن ملجم؟ خوارج که هم عدالت‌خواه بودند و هم با معنویت!

همانطور که حضرت آقا می‌فرمایند، نتیجه همراه شدن عدالت‌خواهی با معنویت بدست آمدن "نگاه معنوی" است و این نگاه است که اگر نباشد عدالت‌خواهی می‌شود سیاسی بازی، می‌شود سلبرتی‌بازی، می‌شود خود را خالی کردن بی‌نتیجه.

عدالت‌خواهی و معنویت‌خواهی درنگاه ما اصلا دو گزاره جدا و دوئیتی ندارند که اگر داشته باشند، می‌شود "مارکسیسم اسلامی"؛ ما از سر معنویت خواهی است که عدالت‌خواه شده‌ایم.

...........................................................................

  • حمید رضا باقری