شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۴۶ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

⁉️ یکی از سوالات پر تکراری که بعد از انتشار کتاب «آقا روح‌الله» از بنده می‌پرسیدند، چیستی تمایزهای کتاب «آقا ‌روح‌الله» نسبت به دیگر آثار مرتبط با حضرت امام است‌؟!

⁉️ مزیت‌هایی که به واسطه آنها ما کتاب «آقا روح‌الله» را بر دیگر کتاب‌ها ترجیح دهیم، چیست؟ چرا به این کتاب نیاز داریم؟

 

اگرچه عمده کتاب‌های تألیف شده در مورد حضرت امام، کتاب‌های خوب و قابل استفاده‌ای هستند اما حتما ما یک نیاز و نقص را احساس کردیم، بایسته‌هایی در آثاری که تا کنون کار شده بود وجود نداشت و این، ما را برآن داشت که چندین سال تحقیق و پژوهش جدید را آغاز کنیم تا به محصول مطلوب خود دست یابیم.

 

تمایزات کتاب «آقاروح‌الله» با آثار موجود به شرح زیر است:

1 جامعیت: بسیاری از کتاب‌هایی که تا کنون در مورد حضرت امام کار شده است صرفا به یک بعد فقهی، سیاسی، اخلاقی، عرفانی، عبادی یا خانوادگی و... ایشان پرداخته بودند اما ما پرداخت تک بعدی را برای استفاده عموم یک آسیب می‌دیدیم که به واسطه آن خواننده امام را صرفا یک عارف یا فقیه یا سیاستمدار می‌دید و نه یک عارف فقیه سیاستمدار متعبد خانواده دوست و... ما در این کتاب و مجلدات بعد آن سعی کردیم همه ابعاد امام را باهم و در کنار هم انعکاس دهیم.

 

2 ذکر بستر تاریخی: دومین ویژگی این کتاب و مجلدات بعد آن، دیدن ظرف صدور هر قول یا فعل امام است، آنچه از امام خمینی صادر شده است در یک بستر تاریخی و شرایط محیطی بوده است که حکم قرینه معینه برای فهم فعل و قول امام را دارد، متاسفانه بسیاری از آثار مربوط به امام خالی از توضیح این بستر بودند اما در این اثر ما مجموعه مکتوبات، بیانات و خاطرات مربوط به امام را بر محور زمان تنظیم کرده و همراه با ذکر فضای تاریخی آن آورده‌ایم و در دل توضیح قضایا امام را روایت نموده‌ایم.

 

3 ذکر استنادات: سومین تمایز مستند نمودن تمام مطالب است، به گونه‌ای که در این مجموعه هیچ مطلبی بدون ذکر مرجع اصلی آن یافت نمی‌شود، همچنین تا جای ممکن و جز در ضرورت‌های متنی در اصل نقل یا خاطرات دخل و تصرفی صورت نگرفته و اصالت مطالب حفظ شده است و در مواردی که تعارضاتی در نقل‌ها وجود داشته است در پاورقی به این تعارضات اشاره شده است.

 

4 روایت داستانی و جزئی: در کتاب «آقا روح‌الله» و مجلدات بعد سعی شده است همه مباحث با روایت داستانی و در قالب جزئی و مصداقی آورده شود و نه ذکر کلیات و بدون ارتباط!

 

5 سطح بندی: پنجمین تمایز که در برخی آثار وجود نداشت، سطح بندی مباحث است بدین صورت که در متن اصلی کتاب مطالب در سطح عمومی آمده است اما برای مخاطبان علاقه‌مند به دانستن تفصیلات بیشتر، برخی مباحث درجه ۲ اما مهم در پاورقی یا پی‌نوشت توضیح داده شده است.

 

6 ششمین تمایز که خاص جلد اول تا سوم مجموعه «حیات روح‌خدا» است توجه کامل به دوره پیش از آغاز نهضت حضرت امام است، ایشان بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی در سن ۵۹ سالگی از ۱۳۴۰ نهضت اسلامی علیه پهلوی را آغاز نمودند و متاسفانه تقریبا در همه منابعی که به زندگی ایشان پرداخته بودند، بازه طولانی مدت پیش از آغاز نهضت یا به کلی حذف شده بود و یا با مروری اجمالی از آن عبور شده بود اما ما در جلد اول از این مجموعه به دوره تکون شخصیت حضرت امام با عنوان دوره جوانی و طلبگی ایشان (۱۲۸۱ ۱۳۱۶) و در جلد دوم و سوم به صورت کامل و دقیق و جزئی به دوره فعالیت ایشان به عنوان یکی از خواص جامعه با عنوان دوره میان سالی و استادی ایشان (۱۳۱۶- ۱۳۴۰) پرداختیم.

 

📌امیدواریم که توجه به این نکات و تلاش در تحقق آنها محصولی در خور حضرت امام را پدید آورده باشد.
..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙امام خمینی(ره):

«آقایان نترسید از این ابرقدرت‌ها. اگر یک ملتى قیام کرد براى مصالح خودش ... یکوقت مى‏‌خواهیم جنگ خارجى بکنیم، [در] جنگ خارجى ما هیچ هستیم و آنها همه چیز دارند؛ یکوقت یک ملتى یک حرفى دارد که همه عالم مى‏‌پذیرند این حرف را که ما ملتى هستیم، نمى‏‌خواهیم اجانب توى ملت ما باشد، توى خانه ما باشد، از خانه ما بیرون بروید. این را کسى نمى‏‌تواند با آن معارضه کند. اگر هم معارضه کند، یک امَد  خیلى کمى مى‏‌تواند معارضه کند و الّا با افکار عمومى دنیا مواجه خواهد شد؛ و هیچ قدرتى با افکار عمومى دنیا نمى‏‌تواند مقابله بکند. ما الآن متوجه کردیم تمام افکار عمومى دنیا را به ایران. الآن ایران مورد توجه همه است، یعنى یک چیزى است که همه دارند مطالعه مى‏‌کنند در ایران، ایران را دارند مطالعه مى‏‌کنند. آنها منتها مطالعه مى‏‌کنند براى چاپیدن؛ شاید یک اصحاب خیرى هم باشد که مطالعه مى‏ کنند که ملت چرا این جور است، چه شده، چرا باید این طور باشد این؛ کم کم همه که متوجه شدند به اینکه یک ملتى بپاخاسته و مى‏‌گوید که من حق خودم را مى‏‌خواهم، نمى‏‌گوید که من حق دیگران را مى‏‌خواهم، این ناچار باید تبعیت از آن بشود.»

 

📝 صحیفه امام ؛ ج ۳؛ ص۴۹۷، سخنرانى  امام در جمع دانشجویان ۱۷مهر ۱۳۵۷پاریس، نوفل لوشاتو

....

📝 پی‌نوشت: ما در رساندن حرف حق خود به دنیا کوتاهی کرده و می‌کنیم و برای آن برنامه نچیده‌ایم چون اهمیت و وزن اثر گذاری آن را درک نکرده‌ایم.

امروز اگر غرب می‌تواند به تحریم ما ادامه دهد به علت پیوست رسانه‌ای و توجیه افکار عمومی جهان است.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چه کسی ظالم‌تر است؟!

در هر عصر و زمانی ظالمانی وجود دارند، اگر از شما بپرسند ظالم‌ترین فرد یا افراد عصر شما یا چند قرن اخیر کیست یا چه کسانی هستند؟ چه جوابی خواهید داد؟ هیتلر، صدام، داعش، آمریکا و... هرکسی شاید یک فرد یا گروه را ظالم‌ترین بداند.

قرآن یک فرمول برای یافتن ظالم‌ترین فرد یا افراد هر زمان به ما معرفی کرده است.

در قرآن ۱۵ بار پرسیده شده است که «وَ مَنْ أَظْلَمُ‏؟» چه کسی ظالم‌تر است؟ این سوال یعنی آیا ظالم‌تر از این افراد یافت می‌شود؟

پاسخی که قرآن به این سوال می‌دهد شاخص دین برای یافتن ظالم‌ترین افراد هر عصر و زمانه است.

از این ۱۵ بار:

👈 ۱۱ بار کسانی که به خداوند افترا می‌بندند و آیات او را تکذیب می‌کنند مصداق آن دانسته شده است.

«وَ مَنْ أَظْلَمُ‏ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ »

از این  ۱۱ آیه حداقل ۸ مورد، مستقیما در مورد یهودیان آمده است.

👈 یک بار کسانی که شهادتی که خداوند نزد آنها گذارده است را انکار می کنند مصداق ظالم‌ترین افراد دانسته شده است و این آیه نیز در مورد یهود و نصارا و تعبیر دیگری از همان وصف افتراء و تکذیب آیات الهی است.

 «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ‏ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۱۴۰ - البقره)»

👈 دوبار نیز با تعبیر کسانی که آیات الهی به آنان یادآور می‌شود اما از آن اعراض می‌کنند به سوال «و من أظلم؟» پاسخ داده شده است.

«وَ مَنْ أَظْلَمُ‏ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها»

از این دو مورد یک مورد (۲۲ سجده) با توجه به آیات بعد در خصوص بنی‌اسرائیل و مورد دوم (۵۷ کهف) نیز در خصوص اهل کتاب است.

👈 مورد آخر از کسانی که در قرآن مصداق ظالم‌ترین افراد شمرده‌شده‌اند کسانی هستند که مانع ورود به مساجد خداوند و ذکر او می‌شوند و سعی در خراب نمودن مساجد الهی دارند و مصداق اتم این وصف را امروزه می‌توان صهیونیست‌های واقع در فلسطین اشغالی دانست.

«وَ مَنْ أَظْلَمُ‏ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعى‏ فی‏ خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ (۱۱۴البقره).»

قرآن کتابی برای همه زمان‌ها و مکان‌ها و نه یک بازه زمانی و مکانی خاص است و این آیات در مقام بیان یک قاعده است برای مشخص کردن فهم ظالم‌ترین افراد در هر زمانه و نه اینکه صرفا در خصوص یهودیان باشد بلکه هر کسی که این ویژگی‌ها بر او تطبیق شود در هر زمان و مکانی مصداق ظالم‌ترین افراد خواهد بود.

📌 حد مشترک همه موارد ذکر شده از اوصاف ظالم‌ترین افراد، تقابل با جریان حق و دین الهی است و نکته تطبیق این عنوان در طول زمان بر یهودیان نیز خط و جریان همیشگی یهود در تقابل با جریان انبیاء و دین خدا بوده و هست.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

⁉️ از جمله اشکالاتی که مخالفان جمهوری اسلامی زیاد تکرار می‌کنند اینکه امام خمینی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا گفته‌اند:

👈«یک‏ ملتى‏ تمامشان‏ رأى دادند که یک نفرى سلطان باشد؛ بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأى آنها براى آنها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتى رأى دادند- و لو تمامشان- به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقى [است؟] ملتِ پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملتِ بعد را معین مى‏‌کند؟ سرنوشت هر ملتى به دست خودش است.»

(صحیفه امام ؛ ج۶؛ ص۱۱ )

⁉️ می‌گویند بنا به این حرف امام، امروز پس از ۴۰ سال باید دوباره از نسل جدید نظرخواهی شود که آیا شما جمهوری اسلامی را می‌خواهید یا خیر؟ بر مبنای این کلام امام، می‌پرسیم مردم ۴۴ سال قبل چه حقی داشته‌اند سرنوشت امروز ما را تعیین کنند؟

در پاسخ این اشکال باید گفت مبنا و نظرات امام را باید در همه سخنانشان دید نه اینکه فقط همین تک جمله را معیار قرار داد و ای کاش لااقل برای فهم همین تک جمله نیز به دیگر قسمت‌های همان سخنرانی توجه می‌شد.

از جمله مطالبی که در سخنرانی‌ها و مکتوبات امام قبل و بعد از انقلاب مکرر مورد اشاره قرار گرفته است، ملاک بودن و مقدم بودن احکام اسلام نسبت به هر حکم و نظر دیگری است.

ایشان از همان ابتدای مبارزات در سال ۱۳۴۱ وقتی علیه قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی سخن می‌گویند، می‌فرمایند:

👈«ما از طریق «ألْزِموُهُمْ بِما ألْزَموُا عَلَیْهِ أنْفُسَهُمْ» با ایشان بحث مى‏‌کنیم، نه اینکه قانون اساسى در نظر ما تمام باشد بلکه اگر علما از طریق قانون صحبت کنند، براى این است که اصل دوم متمم قانون اساسى، قانون خلاف قرآن را از قانونیت انداخته است. «و الّا ما لَنا و الْقانوُنَ» ماییم و قانون اسلام؛ علماى اسلامند و قرآن کریم؛ علماى اسلامند و احادیث نبوى؛ علماى اسلامند و احادیث ائمه اسلام. هر چه موافق دین و قوانین اسلام باشد ما با کمال تواضع گردن مى‏‌نهیم و هر چه مخالف دین و قرآن باشد- و لو قانون اساسى باشد، و لو الزامات بین المللى باشد- ما با آن مخالفیم.»

(صحیفه امام ؛ ج‏ ۱؛ ص۱۱۶)

تقدم احکام اسلام بر هر اراده و خواست دیگر، از مبانی اصلی هر مسلمانی است که اگرچه نیاز به تصریح ندارد اما در موارد متعددی مورد اشاره حضرت امام قرار گرفته است؛ به طور مثال ایشان در همان ابتدای پیروزی انقلاب در ۴ خرداد ۱۳۵۸ می‌فرمایند:

👈 «آزادى معنایش این نیست که بنشینید برخلاف اسلام صحبت کنید؛ آزادى در حدود قانون است. دین کشور ما اسلام است؛ آزادى در حدود این است که به اسلام ضرر نخورد. قانون اساسى ما دین را اسلام مى‏‌داند.»

(صحیفه امام ج ۷، ص ۴۸۷)

از جمله احکام اسلام نیز که بارها در مکتوبات و بیانات حضرت امام به آن اشاره شده است، لزوم تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی و حفظ آن است.

ایشان در همان سخنرانی ۱۲ بهمن که  می‌فرمایند «سرنوشت هر ملتى به دست خودش است»، می‌گویند:

👈«دولتى که ما مى‏‌گوییم، دولتى است که متکى به آراى ملت است؛ متکى به حکم خداست... بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتى که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آراى مردم، مجلس سنا درست بکنیم؛ و دولت اول را- دولت دائمى را- تعیین بکنیم.»

هر سخنی از حضرت امام حتی اگر به اصل آن سخنرانی ۱۲ فروردین نیز مراجعه نکنیم بر این مبنا است که خواست و اراده مردم در طول اراده الهی اعتبار دارد و نه در صورت تقابل با آن.

اگر به سخنرانی ۱۲ فروردین حضرت امام مراجعه کنیم، این سخنرانی در فضای مجادله و اسکات خصم بر مبنای پذیرفته شده مخاطب است. زمانی که همچنان دولت ملی‌گرا و به ظاهر قانون‌مدار بختیار بر سر کار است، ایشان با این دولت احتجاج می‌کنند: بر فرض اینکه قانون اساسی ملاک باشد دولت پهلوی و رژیم سلطنتی خلاف قانون اساسی و حکم عقل و حقوق بشر است!

ایشان در ابتدای سخنرانی می‌فرمایند:

👈 «ملت ما چه مى‏‌گفتند که مستحق این عقوبات شدند. ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوى از اول که پایه گذارى شد بر خلاف قوانین‏ بود. آنهایى که در سن من هستند مى‏‌دانند و دیده‏‌اند که مجلس مؤسسان که تأسیس شد، با سرنیزه تأسیس شد. ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس مؤسسان. مجلس مؤسسان را با زور سرنیزه تأسیس کردند، و با زورْ، وکلاى آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رأى سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلى بود؛ بلکه اصل رژیم سلطنتى از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلى است و خلاف حقوق بشر است.»

(صحیفه امام، ج ۶، ص: ۱۰ -۱۱)

سپس ایشان در ادامه در همین فضای گفتگو بر مبانی مخاطب و اسکات خصم، به این نقد جدید می‌پردازند که حتی اگر هم پهلوی بر اساس قانون و با رای مردم به قدرت رسیده بود، مردم آن زمان حق تعیین تکلیف برای مردم امروز را نداشتند:

👈 «فرض مى‏‌کنیم که یک ملتى تمامشان رأى دادند که یک نفرى سلطان باشد؛ بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأى آنها براى آنها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتى رأى دادند- و لو تمامشان- به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقى [است؟]...»

حضرت امام بعد از این عبارات مجددا می‌فرمایند:

👈«ما فرض مى‏‌کنیم که این سلطنت پهلوى، اول که تأسیس شد، ما فرض مى‏‌کنیم که به اختیار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند، این اسباب این مى‏‌شود که- بر فرض اینکه این امر باطل صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد؛ آن‏ هم بر آن اشخاصى که در آن زمان بودند. و اما محمدرضا سلطان باشد بر این جمعیتى که الآن بیشترشان- بلکه الّا بعضِ کم، بعض قلیلى از آنها- ادراک آن وقت را نکرده‏‌اند، چه حقى داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؟ بنا بر این سلطنت محمدرضا اولًا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تأسیس شده بود، مجلس غیر قانونى است، پس سلطنت محمد رضا هم غیر قانونى است. و اگر سلطنت رضا شاه فرض بکنیم که قانونى بوده، چه حقى آنها داشتند که براى ما سرنوشت معین کند؟ هر کسى سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهاى ما ولىّ ما هستند؟»

استناد به این عبارات حضرت امام مثل استناد به کلام حضرت ابراهیم(ع) می‌باشد که ایشان گفته است، این ستاره پروردگار من است! (۷۶ انعام) یا آن بت بزرگ دیگر بت ها را شکسته است! (۶۳ انبیاء)

آنچه مبنای اصلی حضرت امام است اینکه ولىّ ما خداوند است و تکلیف ما قبل از تشکیل حکومت اسلامی دعوت مردم برای تشکیل آن است و پس از تشکیل آن نیز تلاش برای پیاده سازی اهداف اسلام مانند بسط عدالت و رفاه اجتماعی و تلاش برای حفظ حکومت است؛ همانطور که حضرت امیر(ع) به زور خود را بر مردم حاکم نکرد، اما پس از تشکیل حکومت تا جای ممکن برای بسط عدالت و حفظ حکومت تلاش نمود و چنین نبود که دائما حکومت اسلامی را به رفراندوم بگذارد که حالا که ولایت من و حکومت اسلامی را پذیرفتید آیا همچنان من را می‌خواهید؟ تا در آن شرایط سخت مقاومت با دسیسه‌های رنگارنگ معاویه و جنگ تبلیغاتی او حکومت خود را به دست خود ساقط نماید
 

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

آخوند سیاسی

وقتی با جماعت غرب‌زده یا به اصطلاح روشنفکر تعامل داشته باشی، روحانی خوب را روحانی می‌دانند که سرش به کارش است، همه‌اش دنبال کارهای خیریه، مسجد، نماز و روزه و احکام است.

تا بفهمند اظهار نظر سیاسی می‌کنی و در مورد مسائل کلان مدیریت کشور فکر می‌کنی و حرف می‌زنی، می‌گویند آخر آخوند را چه به این حرف‌ها؟!

بعد همین جماعت که آخوند خوب را آخوند غیر سیاسی می‌دانند به اصل آخوندی که می‌رسند می‌گویند شما چه فایده‌ای برای جامعه دارید؟ چرا کار نمی‌کنید؟ مسجد داری و مسئله گفتن هم شد کار؟

📌خلاصه حرفشان این می‌شود: «آخوند خوب آخوند غیر سیاسی است و آخوند غیر سیاسی هم که فایده‌ای برای اجتماع ندارد»!

 

مطمئنا آن کارهایی که آنها بی‌فایده می‌دانند، بسیار بافایده و مهم و از مهم‌ترین وظایف روحانیون نیز هست اما روحانی که فقط آنها را داشته باشد روحانی کاملی نیست و پا جای پای انبیاء و اهل بیت علیهم السلام نگذاشته است.

 

در زیارت‌های مختلف اهل بیت (ع) به آنها با تعبیر «سَاسَةَ الْعِبَادِ» به معنای سیاست‌مدارترین بندگان خدا سلام و درود می‌فرستیم!

در روایت است: «إنّ بنی إسرائیل یسوسهم‏ أنبیاؤهم، أی یتولّى امورهم کما یفعل الامراء والولاة بالرعیّة» سیاست بنی اسرائیل بدست انبیاء آنها بود یعنی سرپرستی امور آنها را می‌کردند مثل مقام پادشان و حاکمان.

 

از امام صادق(ع) روایت است آنگاه که خداوند پیامبر خود را به بهترین و کامل‌ترین شکل ممکن تربیت کرد و به او گفت تو بر اخلاقی بزرگ هستی، سپس امر دین و امت را او به سپرد تا سیاست عباد را بدست گیرد و گفت آنچه رسول می‌گوید را انجام دهید و آنچه نهی می‌کند ترک کنید و رسول‌الله محکم و موفق و حمایت شده از روح القدس بود و لغزش و خطایی در چیزی از آنچه سیاست خلق را می‌کرد نداشت.

👈«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَکْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- «إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم ۴)‏» ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ أَمْرَ الدِّینِ وَ الْأُمَّةِ لِیَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر -۷)» وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخْطِئُ فِی شَیْ‏ءٍ مِمَّا یَسُوسُ‏ بِهِ الْخَلْق‏.»
 

🎙امام خمینی(ره) می‌فرمایند:

👈«سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزى که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست.

 

دیگران این سیاست را نمى‏توانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آنها به علماى بیدار اسلام. و هر ملتى علماى بیدارش در زمانى که آن ملت نبیشان بوده است.

 

اینکه مى‏گویند شما دخالت در سیاست نکنید و بگذارید براى ما، شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانى است. آنهایى که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانى است. آنهایى که صحیح راه مى‏برند باز سیاستى است که راجع به مرتبه حیوانیت انسان، راجع به رفاه این عالم، راجع به حیثیاتى که در این عالم هست راه مى‏برند. لکن انبیا، هم این عالم را و هم آن عالم را- و اینجا راه است براى آنجا- اینها هدایت مى‏کنند. مردم را به این راه و آنچه که صلاح ملت است، صلاح جامعه‏ است. اینها آنها را به آن صلاح دعوت مى‏کنند. و صلاح مادى و معنوى از مرتبه اوّل تا آخرى که انسان مراتب کمال دارد.

 

سیاستمداران اسلامى، سیاستمداران روحانى، انبیا- علیهم السلام- شغلشان‏ سیاست‏ است‏. دیانت؛ همان سیاستى است که مردم را از اینجا حرکت مى‏دهد و تمام چیزهایى که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است. آنها را از آن راه مى‏برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است

👈صحیفه امام، ج‏ ۱۳، صص: ۴۳۲ - ۴۳۳

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در هر دو تقریر عقلی و نقلی ولایت فقیه، اولین سوال این است که چه کسی حق ولایت و حکومت دارد؟

📝 در پاسخ به این سوال، مثلا حضرت امام(ره) می‌فرمایند عقلا حق تصرف، ولایت و حاکمیت متفرع بر مالکیت است و مالکیت حقیقی متفرع بر خالقیت است، بنابر این از این جهت که تنها خداوند خالق ماست، تنها او مالک ما است، پس تنها او بر ما حق ولایت و تصرف دارد، حتی خود ما نیز بر جان، بدن و اموال خودمان ولایتی مستقل از خداوند نداریم، چون مالک حقیقی آنها نیستیم.

📝 ما اگر مالک اموال خودمان نیز حساب می‌شویم اعتبارا و در مقابل دیگر افراد اجتماع است که حق تصرف در اموال ما، به آنها داده نشده است و ممکن است خداوند که مالک حقیقی ما و اموال ما است، در برخی موارد بدون اذن ما حق تصرفی برای غیر ما، در اموال ما ثابت کند، مثلا به پدر یا همسر یا فرزند یا برادرزاده ما یا حاکم جامعه اجازه دهد به نحو خاص و در موارد خاصی در اموال ما تصرف کنند.

📝 در آیه ۳۳ سوره نور در مورد آزاد کردن عبدهایی که توان اداره خود را دارند و می‌خواهند با قرارداد مکاتبه آزاد شوند آمده است:

👈«وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ‏ اللَّهِ‏ الَّذی آتاکُم‏»

به آنها اموالی دهید و دقت داشته باشید که این اموال شما اصالة مال خداست و بالعرض در اختیار شما قرار گرفته است و صاحب اصلی آن خداست.

📝 در آیه ۶ احزاب خداوند ولایتی بالاتر از ولایت خودمان را برای پیامبر بر اموال و جان‌هایمان قرار می‌دهد.

👈«النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»

نتیجه این حکم اختیار پیامبر در فرستادن دیگران به جهاد، تعیین خمس و حقوق مالی و دیگر تصرفات و احکام از این دست است.

👈تعبیر «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه‏» که در آیات مختلفی آمده است، به معنی انحصار حق حکم و فرمان دادن در همه زمینه‌ها برای خداوند، شاهدی دیگر بر حکم عقلی مذکور است.

⁉️ وقتی به حکم عقل و نقل برای ما ثابت شود حق ولایت و حاکمیت جز برای خداوند ثابت نیست، اصل بر عدم حق ولایت و حکومت غیر خداوند بر مخلوقات و از آن جمله بندگان گذاشته می‌شود و سپس این سوال مطرح می‌شود که چه کسانی به واسطه اذن خداوند در طول ولایت الهی حق ولایت و حاکمیت پیدا می‌کنند؟

پاسخ این سوال در آیات مختلفی داده شده است:

📝به طور مثال در آیه ۵۵ سوره مائده مقام ولایت بر مردم را منحصر در خداوند و نبی مکرم و امیرالمؤمنین (علیهما الاسلام) می‌کند:

👈«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ‏»

سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏‌اند همان‏ها که نماز را برپا مى‏‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى‏‌دهند.

همه مفسران اجماع دارند که این اوصاف، در شأن امیرالؤمنین(ع) نازل شده است.

📝 نتیجه این انحصار این است که هر نوع ولایتی چه فردی و یا اجتماعی، برای فقیه یا دموکراسی جمعی یا مؤمنین و... و حتی برای امام معصوم غیر از امیرالمؤمنین باید به اذن رسول و امیرالمؤمنین (علیهما الاسلام) و در طول آنها باشد و در غیر این صورت باطل است و حق ولایت ندارند.

📝 در آیه ۲۶ سوره مبارکه صاد می‌فرماید:

👈«یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ».

با توجه به این آیه حکم کردن از متفرعات خلافت الهی است و غیر از خلفیه الهی در منصب قضاوت یا حاکمیت بر اجتماع حق حکم کردن ندارد.

📝 در آیه ۵۹ سوره مبارکه نساء در مقام بیان اینکه از چه کسانی باید اطاعت کرد، می‌فرماید از خداوند و رسول او و اولی الامر اطاعت کنید، یعنی همه اطاعت‌های شما باید به یکی از این سه مورد برگردد.

👈«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی‏ الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً»

📝علاوه بر آیات مختلف قرآن همچنین روایات مختلفی نیز در همین رابطه وجود دارد، به طور مثال در روایت است:

👈«اتّقوا الحکومة؛ فإنّ الحکومة إنّما هی للإمام العالم بالقضاء، العادل فی المسلمین؛ لنبیّ، أو وصیّ نبی‏»

حال که انحصار حق حکم دادن و ولایت برای خداوند و در طول او برای نبی و وصی او ثابت شد، باید برای خروج از این اصل و اثبات جواز حکومت برای غیر نبی یا وصی، دلیل معتبر داشت و اینجاست که دو قسم دلیل عقلی و نقلی برای اثبات ولایت برای فقیه در طول نبی و وصی نبی مطرح می‌شود.

🔗(جهت اطلاع بیشتر ر.ب: امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص ۱۹ و آیت الله سید کاظم حائری، أساس الحکومة الإسلامیة، ص: ۶۵‌)

تا اینجا مشخص شد حق ولایت، تصرف و حکومت منحصرا برای خداوند وجود دارد و با توجه به انحصار مذکور، اصل عدم ولایت برای غیر خداوند ثابت می‌شود و به واسطه اذن خداوند، نبی و وصی نبی از این اصل خارج شده‌اند و حق ولایت و تصرف در امور بندگان برای آنها ثابت شده است و برای غیر آنها اثبات هر نحو از ولایت و حکومت نیازمند دلیل معتبر است.

بنابر اصل مذکور اگر کسی برای فقیه یا فرد منتخب از دموکراسی یا هرکس دیگر هر نحو از حق ولایت و تصرف را قائل باشد، بایست دلیلی معتبر از منظر شرع در اثبات آن ولایت در طول ولایت الهی عرضه کند و در غیر این صورت ولایت او مصداقی از ولایت طاغوت در مقابل ولایت الله است.

در این راستا برای اثبات ولایت برای فقیه در زمان عدم دسترسی به نبی و وصی، دو دسته دلیل عقلی و نقلی ذکر شده است که دو تقریر حداکثری یا همان مطلقه و حداقلی یا همان حسبه را دارند.

🔻 برخی از فقها که حضرت امام نیز از جمله آنها هستند هم در دلیل عقلی و هم در دلیل نقلی برای فقیه ولایت مطلقه یعنی همان مقام ولایت ظاهری نبی مکرم اسلام و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) را ثابت می‌کنند.

🔻برخی در دلیل عقلی ولایت حسبه و در دلیل نقلی ولایت مطلقه را می‌پذیرند.

🔻برخی نیز تنها دلیل عقلی را برای موارد حسبه می‌پذیرند و ادله نقلی را رد می‌کنند و در ادامه به مهم‌ترین محل اختلاف هر گروه اشاره خواهم کرد.

در تقریر عقلی اثبات ولایت از طریق دلیل حسبه، یعنی اموری که قطعا شارع راضی به تعطیل آن امور نیست، جواز سرپرستی قدر متیقن از این امور برای فقیه اعلم و عادل از اصل عدم جواز ولایت و حاکمیت غیر خداوند خارج می‌شود، چرا که یقین داریم کسی باید این امور را سرپرستی کند و شارع راضی به اهمال در آنها نیست و قدرمتیقن کسی که جواز سرپرستی برای او وجود دارد فقیه عادل است و در مرتبه بعد از فقه نیز این مسئولیت بر عهده عدول مؤمنین قرار می‌گیرد.

این حد از ولایت را برای فقیه عادل و در نبود او برای عدول مؤمنین، همه می‌پذیرند اما اینکه دایره امور حسبه چقدر است؟ مورد اختلاف است و ممکن است برخی فقها قلیلی از مسائل و برخی تقریبا اکثر مسائل مورد ابتلاء اجتماع را جزو این دایره بدانند اما اختلاف در مصداق است.

🔻 در تقریر عقلی دوم از کسانی چون حضرت امام برای اثبات ولایت برای فقیه، خود مقام ولایت و حاکمیت بر اجتماع از شئون تعطیل ناپذیر نبی و وصی دانسته می‌شود که خداوند در هیچ شرایطی راضی به تعطیل آن نیست و با توجه به اینکه امور سلطانی اعم از امر قضا و وضع قوانین و حفظ نظام کشور و جامعه از اهم امور مرتبط با حیات بشر است و دین اسلام نیز مدعی تعیین برنامه در هر امر مرتبط با سعادت بشر است، نمی‌شود در این دین کامل برای امر حاکمیت بر اجتماع در دوران غیبت جانشینی به نیابت از نبی و وصی تعیین نشده باشد و قدر متیقن کسی که این مقام را به نیابت از نبی و وصی می‌تواند اختیار کند فقیه عادل عالم به سیاست و مدیریت اجتماع و مسائل آن است.

در تقریر اول برای جواز تولی فقیه در موارد مشکوک نیاز به دلیل است اما در تقریر دوم برای خروج موردی از دایره ولایت فقیه در موارد مشکوک نیاز به دلیل است.

👈 به طور مثال فلان مرجع معتقد به ولایت حسبه، وقتی دشمنانی به مرزهای کشور اسلامی تعدی می‌کنند تا وقتی نظام کشور باقی است و حرج و مرجی بوجود نیامده است و ضرورت اقتضاء نمی‌کند برای خود جایز نمی‌داند که حکم به لزوم جهاد عمومی دهد اما کسی چون حضرت آقا که به ولایت مطلقه فقیه با تقریر دوم معتد هستند حتی حکم به جهاد ابتدائی را نیز برای فقیه جایز می‌دانند و کسی چون حضرت امام نیز با اینکه معتقد به تقریر دوم هستند اما چون جهاد ابتدایی را از اختیارات خاص معصوم می‌دانند این نحو از جهاد را خارج از اختیارات ولی فقیه می‌دانند.

 

حضرت امام و دیگر فقهای هم نظر با ایشان روایات نصب فقها به عنوان حاکم و جانشین و «وارث انبیاء» و «حکام علی الملوک» را شاهد و در تایید تقریر دوم از دلیل عقل، ذکر می‌کنند و همچنین نهی مؤکد از مراجعه به سلاطین جور در امور سلطانی و قضایی در آیات و روایات را به عنوان شاهد دوم و ملازم حکم عقلی مذکور، مورد استناد قرار می‌دهند. (ر.ب: الاجتهاد و التقلید؛ ص ۱۹ ۲۶)

تا اینجا به انحصار حق ولایت، حق حکم کردن و حق اطاعت شدن برای خداوند و اذن خداوند در ولایت نبی و وصی نبی اشاره شد که نتیجه این انحصار اصل عدم ولایت برای غیر خداوند است و دو تقریر از حکم عقل در اثبات مقام ولایت برای فقیه در زمان عدم دسترسی به نبی و وصی ذکر شد که:

👈یکی اثبات خروج موارد قدر متیقن از امور حسبه، از اصل عدم ولایت برای فقیه بود.

👈 و دومی اثبات خروج فقیه از اصل به عنوان فرد قدر متیقن از کسانی که مقام تعطیل نشدنی ولایت ظاهری نبی و وصی را تولی می‌کنند.

لاذم به ذکر است که انحصار در حق حکم کردن و اطاعت شدن از لوازم اصلی انحصار در حق ولایت است و ادله آن نیز بیانگر همان انحصار حق ولایت برای خداوند و در طول ولایت الهی برای نبی و وصی نبی است.

از اینجا به بعد به دو تقریر از دلیل نقلی برای اثبات مقام ولایت برای فقیه می‌پردازم:

🔻 برخی چون حضرت امام که با تقریر عقلی دوم، ولایت مطلقه را برای فقیه ثابت نمودند، به روایات فقط به عنوان تایید حکم عقل استناد می‌کنند و در این راستا ادله‌ای چون مقبوله عمربن حنظله و عبارت: «فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً» و برخی دیگر از ادله، اثبات نصب فقیه در همان مقام ظاهری حاکمیت سیاسی و اجتماعی و قضاوت نبی‌مکرم را به عنوان شاهد حکم عقلی مذکور ذکر می‌کنند. (ر.ب: الاجتهاد و التقلید؛ صص ۲۶ -۳۹)

🔻 اصل بحث تعیین کننده در ادله نقلی مربوط به فقهایی است که در تقریر حکم عقل، به ولایت در امور حسبه حکم کردند.

📌در اینجا یک گروه که ادله نقلی همچون و أنّ الفقها‏ «حکّام على الملوک» و‏ «کفیل أیتام أهل البیت» و «خلفاء رسول اللَّه» و «أنّ مجاری الامور والأحکام على‏ أیدی العلماء باللَّه الامناء على حلاله وحرامه» و «وَأمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها إلى رُواةِ حَدیثِنا. فَإنَّهُم حُجَّتی عَلَیْکُم‏» و... را برای اثبات مقام ولایت فقها در طول نبی و وصی کافی می‌دانند و خصوصا از این جهت که ادله نقلی مورد استناد، اطلاق و عموم دارند همه امور سیاسی اجتماعی تعریف شده در حاکمیت را جزو دایره حاکمیت فقیه می‌دانند الا مواردی که ثابت شود از اختصاصات نبی و وصی است.

📌 اما گروه دیگراز این فقهاء در برخی روایات اشکال سندی می‌کنند، برخی را نیز اشکال دلالی می‌کنند که دلالتی بر جعل مقام حاکمیت برای فقیه ندارد.

⁉️ این نحو برخورد با روایات مستلزم این سوال است که در بستری که فضای خالی از حاکمیت سیاسی اجتماعی نداریم و مراجعه به حکمای جور و طواغیت در امور مختلف قضایی و سلطانی نیز نهی شده است، اگر مقام حاکمیت را برای فقیه ثابت نمی‌دانید برای چه کسی جایز می‌دانید؟

یا در انحصار حق حاکمیت در طول ولایت الهی باید اشکالی داشته باشند یا بنا به اضطرار برای فقیه و غیر فقیه جواز حکومت را قائل باشند.

از جمله مهم‌ترین مجموعه ادله‌ای که عمدتا از نظر سند توسط این گروه از فقها محل خدشه نیست بلکه صرفا به دلالت آنها اشکال می‌شود ادله مورد استناد برای نصب فقها به عنوان حاکم است، به نظر این فقها ادله مذکور صرفا مقام قضاوت را برای فقیه ثابت می‌کند اما مقام حاکمیت سیاسی و اجتماعی را خیر!

🔻به طور مثال آیت‌الله سیستانی در ذیل این روایات می‌فرمایند، در گذشته حاکم فقط برای قاضی اطلاق شده است.

👈«أن الحاکم لم یأت بمعنى الوالی، و نحن تتبعنا کثیراً فی ذلک و لم نر فی کلمات المتقدمین أن الحاکم یذکر بمعنى الوإلى، نعم ذُکر ذلک فی ألسنة متأخری المتأخرین، و الحاکم فی اللغة هو القاضی، و قد یطلق على من ینفذ حکم القاضی و لفظة (الحاکم) کما قلنا لم یُستعمل فی کتب اللغة وغیرها بمعنى الوالی و السلطان، و کانوا یعبرون عن الوالی بالعامل، فلذا نرى فی نهج البلاغة وغیره من الکتب یقال: (ومن کتاب له علیه السلام إلى عامله أو إلى عماله)، أو یعبر بالوالی، ولم یُعبر فی الکتب عن الوالی بالحاکم.»

(ربانی، تقریرات اجتهاد و تقلید آقای سیستانی، ص ۱۰۶)

حتی اگر اشکال مذکور هم پاسخ داده نشود، بعد از پذیرش شان حاکم سیاسی بودن حضرت رسول و اینکه جامعه به این جایگاه نیاز دارد و این شأن تعطیل بردار نیست و استمرار آن منحصرا در طول ولایت حضرت رسول(ص) مشروعیت دارد؛ روایاتی نظیر: «الفقهاء امناء الرسول» و «العلماء ورثة الأنبیاء» که ثابت کننده استمرار جایگاه زعامت سیاسی، اجتماعی نبی‌مکرم برای فقها هستند، برای اثبات مقام ولایت برای فقها کافی است اما در هر صورت ادله با لفظ حاکم نیز مورد استناد فقها قرار گرفته است.

برای توضیح بیشتر فهم معنای حکم و استعمال آن در آیات و روایات مربوط به نصب فقها به عنوان حاکم اولا باید دقت داشت که مسلم است حکم کردن در امور اختلافی معنا می‌دهد یعنی تا اختلافی وجود نداشته باشد و همه متفق باشند نیاز به حکم کردن نیست. ثانیا کسی حکم می‌کند که نوعی استیلاء داشته باشد و بتواند حرف نهایی و فصل الخطاب را در مقام اختلاف بزند. به طور مثال در این شرایط کشور مذاکره کنیم یا خیر؟ این سیاست اقتصادی برای جامعه خوب است یا خیر؟ این اساس نامه و قانون برای جامعه نیاز است یا خیر؟ و... این امور اگر همه موافق یک نظر هستند که همان نظر اعمال می‌شود اما اگر اختلاف است کسی که سخن او فصل الخطاب باشد نیاز است.

این جایگاه برای پیامبر و اهل بیت در امتداد ولایت الهی ثابت بوده است و در زمان عدم دسترسی به نبی و اوصیاء نبی بنا به حکم عقل و ادله‌ای مثل «وَأمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها إلى رُواةِ حَدیثِنا. فَإنَّهُم حُجَّتی عَلَیْکُم‏» این جایگاه برای فقها نیز ثابت شده است.

همین قرینه نصب فقها در این جایگاه مشخص می‌کند که ادله‌ای که در آنها از تعبیر نصب فقها به عنوان حاکم نیز استفاده شده است، معنایی اعم از قاضی و حاکم سیاسی و اجتماعی دارد.

بنابر این در این ادله تعبیر حاکم که در قرآن مکرر برای خداوند استفاده شده است، همان مفهوم اعم از قضاوت مصطلح را دارد و شامل حاکمیت سیاسی نیز می‌شود. (الاجتهاد و التقلید؛ ص ۲۶)

واژه حکم از نظر لغت به معنای جلوگیری کردن و بازداشتن است (لسان العرب- مفردات المصباح المنیر) و اصطلاحا در مورد قاضی زیاد استعمال می‌شده است اما در آیات و روایاتی که مربوط به منصب نبی مکرم و فقها به عنوان حاکم است، قرائنی وجود دارد که منظور از حاکم اعم از قاضی و حاکم سیاسی است.

👈 به طور مثال در روایتی در مورد فقها آمده است: «الْمُلُوکُ حُکَّامٌ عَلَى النَّاسِ وَ الْعُلَمَاءُ حُکَّامٌ عَلَى الْمُلُوک‏» و یا در صدر مقبولة عمربن حنظله که در آن مورد فقها آمده است «فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً»، گفته شده است: « فَتَحَاکَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ» و این دلالت می‌کند که مورد روایت اعم از رجوع به قاضی در باب قضاء است و بلکه رجوع به سلطان و والی نیز مد نظر است و نوعا آنچه به سلطان مراجعه می‌شود غیر از مورد مراجعه به قاضی است.

آیه ۶۵ نساء از جمله مهم‌ترین آیاتی است که بر استعمال لفظ حکم در معنای اعم از امور قضایی دلالت دارد. این آیه که مفاد آن محدود به عصر حضور معصوم نیز نیست، منصب حاکمیت سیاسی و اجتماعی را با لفظ تحاکموا در کنار قضاوت برای نبی مکرم اسلام ثابت می‌کند.

👈 «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»

🔻 در این آیه همانطور که مفسرین اشاره کرده‌اند رجوع به پیامبر و ملاک قرار دادن ایشان محدود به امور قضایی نیست (به طور مثال ر.ب:‌ ترجمه تفسیر المیزان، ج‏ ۴، ص: ۶۴۸) و آیات قبل و بعد نیز نشان می‌دهد که مورد آن اعم از اختلافات قضایی است.

🔻 علاوه بر آن در روایات مربوط به این آیه شریفه نیز تحاکم به معنای خاص حکم حاکم سیاسی گرفته شده است، به طور مثال از امیرالمومنین نقل شده است:

👈 «ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ‏ مِنْ أَمْرِ الْوَالِی وَ یُسَلِّمُوا لِلَّهِ الطَّاعَةَ تَسْلِیماً»

(الکافی؛ ج‏ ۸؛ ص ۱۸۴)

پایان.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بنده خدایی متن زیر را فرستاده بود که به آن پاسخ دادم.

شبهه و پاسخ آن را خدمت شما نیز عرضه می‌کنم شاید برای شما نیز مفید باشد.👇

 

پوتین کیست و چه کرد؟

 

 پوتین برای حفظ منافع کشورش و بازگرداندن این کشور از هم فروپاشیده به قدرت گذشته و پایان بخشیدن به هرج و مرج، تلاش‌های فراوان کرد و بی تردید نام او در ردیف یکی از رهبران بزرگ و خدمتگزار روسیه ثبت خواهد شد.

پوتین ورزشکار، با سواد، روشنفکر و سیاست‌مداری کم نظیر است.

اگر کسی روسیه‌ی پیش از فروپاشی و پس از فروپاشی را دیده‌ باشد میداند که پوتین چه خدمات شگرفی برای مجد و عظمت روسیه انجام داده.او تمامی فرصت‌هایی که می‌توانست ایران را در منطقه قدرتمند و باثبات و ثروتمند نماید، از بین برد.

از ضعف مسئولان و توهمات و خودبزرگ بینی‌های ایشان، بهره‌های وافری برد.

او با ایجاد انحراف در افکار سیاسی دولت‌مردان جمهوری اسلامی، آنان را به بی‌راهه هدایت کرد و اجازه نداد ملت ایران از فرصت‌های پیش آمده برای آبادی و رفاه و آسایش خود بهره ببرد.

او از جمهوری اسلامی به عنوان ابزاری علیه آمریکا و غرب استفاده کرد و در تمامی تعاملات سیاسی از برگ ایران برای منافع ملی کشور  خود استفاده کرد.

 پوتین هیچ‌گونه امتیازی و خدمتی به ایران و ایرانی نکرد و تنها از منویات و خواسته‌های پوچ و تو خالی کوتوله‌های احمق سیاسی در ایران حمایت کرد تا هر قدر می‌توانند فریاد 'مرگ بر آمریکا' بزنند.

 او با اسراییل که به زعم جمهوری اسلامی، دشمنی خیالی نامیده می‌شد، بهترین روابط سیاسی را برقرار کرد و با ایجاد توازن قوا در سوریه به دریای مدیترانه راه یافت.

 وی با یک دست به اسرائیل اجازه داد که پایگاه‌های جمهوری اسلامی را ویران و نیروهای ایرانی را قتل عام کند و با دست دیگر به رهبر ایران قرآن اهدا می‌نمود و ابراز دوستی می‌کرد و از ایدئولوژی اسلامی آنان در فتح جهان دفاع می‌کرد، در حالی که مسلمانان کشور خود را در چچن قتل عام و سرکوب و نابود می‌نمود.

 پوتین با وعده‌های پوشالی سهم 50 درصدی دریای مازندران را از تصرف ایران خارج و به ایرانیان تبسم تحویل می‌داد.

پوتین راه هرگونه مذاکره ایران با قدرت‌های غربی و کشور‌های منطقه را مسدود کرد تا یک ایران ضعیف و درمانده را به آغوش بکشد.

 او به بهانه‌ی دفاع از برنامه اتمی ایران و ساخت نیروگاه اتمی بوشهر، میلیاردها دلار از ایران رشوه گرفت  و در نهایت سیستم اتمی ویران شده کشور خودش را بازسازی و احیا کرد.

 پوتین با نابودی صنعت نفت و گاز ایران و باز کردن بازار انرژی خود به اروپا، تمام دستاوردهای صنعتی ایران در پنجاه سال گذشته را نابود و بازار چین را به روی مردم ایران گشود.

📋 پاسخ:

📌بیایید واقع نگر باشیم و فانتزی فکر نکنیم.

پوتین تمامی فرصت‌هایی که می‌توانست ایران را در منطقه قدرتمند و باثبات و ثروتمند نماید، از بین برد!

می‌شود به جای نام پوتین مثلا گذاشت شی جین پینگ! یا سید حسن نصر الله! یا قاسم سلیمانی! خلاصه شما سفارش بده می‌خواهی به چه کسی؟ هرچه خواستی ببندی؟ تا من نام آن را به جای پوتین بگذارم.

 

📌هرکس هر ادعایی می‌کند لااقل باید یک شاهد ولو به دروغ برای آن بیاورد اما نویسنده این متن حتی به خودش زحمت نداده ابتدا چهارتا ادعا مطرح کند و بعد چنین ادعای بزرگی کند؟!

آخر مگر ارتباطات اقتصادی ما با روسیه چقدر است؟ یا مثلا مگر تحت تحریم روسیه هستیم؟! که تمام فرصت‌های ایران را روسیه از بین برده باشد! بر چه اساسی چنین ادعایی می‌شود؟!

 

📌و همینطور در مورد ادعاهای کلی بعدی تا برسیم به آنجا که پوتین از ایران به عنوان ابزاری علیه آمریکا و غرب استفاده کرد ...

 

 بله این حرف درستی است. نه روسیه و نه چین نه کشورهای اروپایی و خلاصه هیچ کشوری به دنبال فدا کردن خود و منافعش برای دیگر کشورها نیست!

روسیه و چین در تقابل و رقابت خود با اروپا و آمریکا به دنبال بازکردن یک جبهه جدید هستند و ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی و اقتصادی می‌تواند یک دست قدرتمند در این جبهه مقابل غرب باشد. به همین علت آنها تلاش دارند از ما به عنوان یک برگ برنده برای خود استفاده کنند، ما هم باید تلاش داشته باشیم همین کار را نسبت به آنها بکنیم.

بین اروپا و روسیه یک رقابت است بین ایران و اروپا هم یک رقابت در عرض آن وجود دارد و به اصطلاح دشمن دشمن من می‌تواند دوست خوبی برای من باشد.

 

📌در مورد اینکه پوتین خدمتی به ایران نکرد...

بله این هم حرف درستی است، اصلا پوتین دنبال خدمت به ما نبوده و نیست، مگر نوکر ماست؟

او دنبال استفاده از ما در افزایش قدرت خودش مقابل اروپا و آمریکا است اما استفاده نه از طریق دشمنی بلکه از طریق توسعه روابط اقتصادی و سیاسی تا بتواند از ظرفیت ایران علیه آمریکا استفاده کند.

او برای رقابت با اروپا و آمریکا به یک رفیق و همراه قوی نیازمند است نه ضعیف!

 

خب ما چه کردیم؟! دست رد به سینه روسیه زدیم. نه فقط روسیه بلکه دست رد به سینه چین هم زدیم و ماندیم به دریوزگی اروپا و آمریکایی که ما را تحریم کرده بودند.

نتیجه این شد که از آنجا مانده و از اینجا رانده شدیم و کسانی مثل ترکیه و دیگر کشورهای همسایه از فرصت‌هایی که اولا و ابتدائا برای ما بوجود آمده بود، استفاده کردند.

 

در همین رابطه فیلم اظهارات آقای علاءالدین بروجردی، رئیس سابق کمسیون امنیت ملی و سفیر اسبق ایران در چین را ببینید.👇

 


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه

 

صحبت‌های سفیر روسیه در مورد عدم استفاده ایران از فرصت تحریم ترکیه توسط روسیه.

 

همچنین «روایت ثریا از فرصت سوزی ایران در بازار پرمشتری روسیه و عراق» را در همین رابطه در اینترنت سرچ کنید.

 

📌و اما در مورد رابطه اسرائیل و روسیه هم درست گفته‌اید بلکه جا داشت، بگویید روسیه یکی از پایگاه‌های سنتی است که اسرائیل قوی‌ترین لابی‌ها را در آنجا داشته و دارد.

اما مگر قرار است ایران با هر کشوری که با اسرائیل ارتباط دارد همکاری نداشته باشد؟!

بهتر است در مورد ماجرای حضور روسیه در سوریه هم مطلب لینک شده را که مربوط به خط لوله‌ای که کشورهای عربی برای دور زدن ایران و روسیه در صادرات نفت و گاز به اروپا دنبال می‌کردند را مطالعه کنید تا متوجه شوید که چطور ایران با هنرمندی و تعریف منافع مشترک پای روسیه را به جنگ سوریه باز کرد و از این تعامل برای شکست داعشی‌‌هایی که تا چندکیلومتری مرزهای ما رسیده بودند استفاده کرد.

 

 

📌در مورد قتل عام مسلمانان چچن و مسلمانان آیغور در چین هم بهتر است فیلم صحبت های سفیر ایران در روسیه و چین را در این مورد ببینید.👇

 


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 25 ثانیه

📌 و باز دیگر دروغی که نویسنده این متن در ادامه تلاش هایش برای تجمیع هرچه شبهه در مورد روسیه بوده است انجام داده است، ماجرای سهم ۵۰ درصدی ایران از دریای خزر است که پیشنهاد می کنم گزارش کامل لینک شده در این رابطه را مطالعه کنید.

📌 اما در مورد ساخت نیروگاه بوشهر توسط روسیه هم خوب است بدانیم که ما اصلا قراردادی با روسیه نداشتیم بلکه طرف قرارداد ما آلمان بود که با پیروزی انقلاب کار را رها کرد و بعد از او هم هیچ کشوری با ایران همکاری نکرد تا اینکه روس‌ها وارد صحنه شدند و البته به علت تحریم بودن ایران با هزینه بیشتر از هزینه واقعی کار را بالاخره در یک بازه طولانی تمام کردند.

حالا روسیه چون از این فرصت استفاده کرده، شده است بد ماجرا! و آلمان و آمریکا و اروپا که ما را تحریم کرده‌اند که هیچ کشوری جرات نکند با ما همکاری کند الا با هزینه زیاد شده‌اند خوب ماجرا؟!🤔

📌و اما در آخرین دروغ نویسنده که واقعا متاسف هستم که باید به آن هم جواب داد اینکه پوتین صنعت نفت و گاز ما را نابود کرده است! آخر مگر ما در صنعت نفت و گاز با روس‌ها همکاری داشته‌ایم که او صنعت ما را نابود کند؟! اصلا مگر صنعت نفت و گاز ما نابود شده است؟! بله صنعت نفت و گاز ایران آسیب‌هایی از فسخ قراردادهای توسعه معادن توسط شرکت‌های ارپایی مثل توتال دید و نقشه‌های منابع گازی و اطلاعات ایران به رقبای ایران داده شد اما این شرکت‌ها هیچ کدام روسی نبودند.

و البته هم‌اکنون در دولت جدید برای جبران خسارت وارده شده توسط شرکت‌های اروپایی برخی شرکت‌های روسی و چینی با ایران وارد مذاکره شده‌اند و قراردادهایی بسته‌اند تا ان شاء الله با استفاده ایران از فرصت رقابت چین و روسیه با آمریکا و اروپا و تعامل سازنده ایران با چین و روسیه بخشی از مشکلات گذشته جبران شود.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙آیت‌الله ری‌شهری در خاطرات خود نقل می‌کنند:

🔻 در دوران تصدی وزارت اطلاعات، گاه به تناسب موضوع مورد بحث در جلسه‌ی سران قوا حضور داشتم.

این جلسات معمولا شب‌ها برگزار می‌شد و محل برگزاری آن متغیر بود، مرحوم حاج احمد آقا هم به دلیل اینکه رابط جلسه با امام بود، در آن شرکت می‌کرد و به همین جهت، گاه جلسه در منزل ایشان برگزار می‌شد.

🔻 در ماه‌های پایانی جنگ، یک شب جلسه‌ی سران قوا در منزل حاج احمد آقا بود، بنده هم حضور  داشتم. در پایان جلسه، امام (رضوان الله تعالی علیه) هم برای مدت کوتاهی تشریف آوردند. ایشان کنار دیوار نشستند. ما هم به صورت نیم دایره روبروی ایشان قرار گرفتیم، آیت‌الله خامنه‌ای در سمت چپ من نشسته بودند و آقای هاشمی رفسنجانی کنار ایشان.

🔻 آقای هاشمی شرایط حاکم بر جبهه‌ها را برای امام توضیح داد و اضافه کرد که حضور نیروهای مردمی در جبهه کاهش یافته و برای تقویت جبهه‌ها لازم است، امام با مردم صحبت کنند.

سخنان آقای هاشمی تمام شد، اما امام همچنان ساکت بود و چیزی نمی‌فرمود. آیت‌الله خامنه‌ای نیز با بیان دیگری پیشنهاد آقای هاشمی را تأیید کردند.

🔻 سخنان آیت‌الله خامنه‌ای که تمام شد، امام فقط چند کلمه فرمود و پس از آن سکوت مطلق جلسه را فرا گرفت و پس از لحظاتی امام تشریف بردند.

🔻 آن چند کلمه‌ی مهم و بسیار آموزنده این بود:

👈هرچه یال و کوپال آنان بیشتر می‌شود، در عمل ضعیف‌تر می‌شوند. مگر در فتح خرمشهر چقدر نیرو داشتند؟!

بعد به اختلافی که میان ارتش و سپاه پیش آمده بود، اشاره کردند و این که رمز قوت آن روز، همدلی و هماهنگی و دلیل ضعف امروز، ناهماهنگی و عدم انسجام نیروهاست.

........

📙منبع: ری‌شهری، محمدمحمدی، خاطره‌ها (جلد اول)، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان ۱۳۸۳ش، صص: ۱۹۵_۱۹۶.
ظاهرا این ماجرا مربوط به اختلافات شهید صیاد و محسن رضایی در سال‌های آخر جنگ باشد.

..........

📝 پی‌نوشت:

حضرت آقا به عنوان کسی که نزد امام شاگردی کرده و ایشان را خوب شناخته‌اند، تذکر مهمی‌ دادند:

👈 اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خداى نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلى خواهد خورد. (۱۴ خرداد ۱۳۹۴)

جنس ما با رقبا و یا دشمنانمان فرق دارد، ما یک لبیک به خدای آسمان‌ها گفته‌ایم که به او مؤمن باشیم و او را تنها منشاء اثر بدانیم.

یعنی خودمان اسبابی بیش نیستیم و خدا این قدرت را دارد که با کوچک‌ترین اسباب بزرگ‌ترین آثار را بگذارد و ممکن هم است با قوی‌ترین اسباب هم اثر و برکتی در کار ما نگذارد.

ما این را گفته‌ایم و رقبایمان نگفته‌اند. اتکای ما به خدای بزرگ‌تر از خودمان و تجهیزاتمان و دشمنانمان و تجهیزاتشان است.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

امروز بعد از مدت‌ها یک فیلم سینمایی فاخر و ایده‌آل را دیدم.

«آخرین سامورایی» مربوط به یکی از فرماندهان آخرین نسل از سامورایی‌ها است، آنها سالیان سال در خدمت پادشاه و برای برقراری نظم و عدالت در جامعه جنگیده‌اند.

حالا مخالف برخی معاهده‌های پادشاه با غربی‌ها هستند. در یکی از جنگ‌هایی که با استعمارگران غربی دارند، یک افسر از آنها را اسیر می‌کنند و این افسر در دوران اسارت با فرهنگ غنی ژاپنی و سامورایی‌ها آشنا و عاشق آنها می‌شود، به گونه‌ای که خود را یکی از آنها می‌داند و در ادامه در جنگ با نیروهای استعمارگر با سامورایی‌ها همراه می‌شود.

 

داستان مربوط به ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال پیش از این است، برهه‌ای که غرب به واسطه سلاح‌های جدید و علم و تکنولوژی خود در حال بلعیدن دنیا است، قاره آمریکا، آفریقا و استرالیا که مردم و حکومت‌های قدرتمندی نداشته‌اند را تاراج‌ و خانه خود کرده‌اند اما در آسیا به واسطه حضور تمدن‌های قدرتمند مثل چین، ژاپن، هند، ایران و عثمانی نتوانسته‌اند، مثل گذشته عمل کنند.

 

در آسیا:

1 در گام اول به عنوان معاهده‌های تجاری وارد می‌شوند؛

2 در گام دوم نیروهای نظامی و فرهنگی خود را تحت عنوان حفظ منافع اقتصادی خود وارد این کشورها می‌کنند؛

3 در گام سوم، از یک سو به واسطه نیروهای نفوذی و غرب زده در دربار، پادشاهان با جلوه‌های قدرت و تکنولوژی غرب بیشتر آشنا می‌شوند، این نفوذی‌های غرب زده یا به اصطلاح خودمان «وثوق‌الدوله‌ها»، ترتیب سفرهای پر هزینه پادشاهان به غرب و اخذ قراردادهای جدید را می‌دهند.

و از سوی دیگر به واسطه نیروهای فرهنگی و غرب‌زده، عناصر قدرت ملی آن کشورها را شناسایی و با آنها مبارزه می‌کنند تا عواملی که مانع تسلط نیروهای غربی بر کشورها بوده است رفته رفته از میان برداشته شوند.

 

داستان فیلم «آخرین سامورایی» مربوط به گام سوم استعمارگران غربی در کشور ژاپن است.

در ژاپن سامورایی‌ها از مهم‌ترین عناصر قدرت و مخالف با سلطه غرب بر کشورشان هستند و دربار که در دامان غربی‌ها افتاده است گام به گام شرایط را بر آنها سخت‌و سخت‌تر می‌کند، حمل اسلحه توسط آنها را غیرقانونی اعلام می‌کند نوع لباس و موهای آنها را ممنوع می‌کنند و...

همان اتفاقاتی که ۱۰۰ سال پیش از این در دوره رضاشاه برای روحانیون به عنوان عناصر حفظ قدرت ملی و مخالف سلطه اجنبی بر کشور، رخ داد.

 

در این فیلم به زیبایی شعار پیروزی «خون بر شمشیر» یا همان «ارزش‌ها بر قدرت‌ها» به نمایش در می‌آید. نشان داده می‌شود که چطور ارزش‌ها در آخر بر سلاح‌ها پیروز می‌شوند.

اما این فیلم ادامه‌ای مهم داشت که ادامه نیافت.

ادامه نیافت تا نشان دهد همان ارزش‌هایی که تا وقتی سامورایی‌ها زنده هستند، زنده می‌ماند با حذف شدن سامورایی‌ها هم رفته رفته فراموش می‌شوند.

 

⁉️ جا دارد بپرسیم که در این مبارزه غرب با عناصر حافظ قدرت ملی، چرا سامورایی‌ها در ژاپن حذف شدند اما روحانیون در ایران حذف نشدند؟!

ماندند و ارزش‌ها را حفظ کردند و در نتیجه تجدد و تکنولوژی غرب را هم در خدمت ارزش‌های خود گرفتند؟

 

سامورایی‌ها خودشان قیام کردند و در دفاع از مردم جنگیدند، خودشان می‌خواستند عدالت را برقرار کنند و نتوانستند اما روحانیون مردم را به قیام و دفاع از حقوق مردم وا داشتند، اقامه عدالت را به خود مردم سپردند.

سلاح روحانیون شمشیر نبود، منطق و دلایل روشن بود.

👈«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ‏ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.»

به راستى ما پیامبران خود را با دلایل روشن روانه کردیم و با آنها کتاب و قوانین عادلانه را فرود آوردیم تا مردم برای اقامه عدالت برخیزند.
 

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

دکتر سیدحسن عارفی پزشک مخصوص حضرت امام در خاطره‌ای مربوط به ابتدای مشکل قلبی حضرت امام و انتقال ایشان از قم به تهران نقل می‌کنند:

👈«در بهمن ۵۸ یکسال از انقلاب شکوهمند اسلامی‏ ‏ایران گذشته بود. و وضع حجاب بخصوص در بیمارستان‌ها بد بود. و نرس(پرستار)ها هنوز‏ ‏همان لباس‌ها و فُرم‌های زمان طاغوت را به برداشتند.‏ ‏

حضرت امام وارد بخشی شد که خانم‌های نرس بدون حجاب اسلامی و با‏ ‏یونیفرم‌های زمان گذشته مشغول فعالیت بودند.‏ ایشان حقیر را صدا کردند و فرمودند: پرده‌ها را بکشم و دستور دادند‏ ‏فقط، شما ببالین من بیایید... قرار شد... امر پرستاری به عهده من باشد. دردآور بود‏ ‏که بحث در داخل‏ CCU ‏آن بود که پرستاران حداقل روسری بسر کنند و حاضر‏ ‏نمی‌شدند و حاضر هم نشدند و هیچ قدرتی (وزیر بهداری، نصیحت، خواهش)‏ ‏نتوانست به آنها تفهیم کند که مرجع شیعیان جهان و رهبر کبیر انقلاب اسلامی از‏ ‏وضع لباس شما ناراحت می‌باشند.‏» [۱]

 

این امام، همان امامی است که وقتی با ابرقدرت‌ها و ظالمان جهانی مواجه می‌شود، ذره‌ای نرمش و عقب‌نشینی ندارد، محکم و با اقتدار برای اقامه دین خدا و عدالت مقابل آنان می‌ایستد، اما همین امام در مواجه با مردم ولو حکم شرع را زیر پاگذاشته باشند، نوع دیگری برخورد می‌کند.

 

این خاطره دریایی از سخن دارد، حرف‌ها و اندیشه‌ها از دلش موج می‌زند، شاید با آن اقتداری که آن روز از امام سراغ داریم، توقع داشتیم ایشان دستور می‌دادند از فردا تمام خانم‌های پزشک این بیمارستان موظف هستند با حجاب باشند! یا حداقل هیچ کس حق ندارد بدون حجاب وارد اتاق سی‌سی شود! نه اینکه پرده را بکشند و از دکترشان که آقا هستند بخواهند امور پرستاری را هم ایشان انجام دهند!

 

ممکن است کسی با نگاه حداقلی و جزئی از این رفتار حضرت امام، آزادی حجاب از منظر ایشان را برداشت کند، اما اگر نگاه جامعی به رفتارها و سخنان حضرت امام داشته باشیم، ایشان همان کسی هستند که مدتی پیش از آن، قبل از برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی(۱۲ فروردن ۵۸)، در ۱۵ اسفند ۵۷ در قم می‌گویند:

👈«الآن وزارتخانه‏‌ها- این را مى‏‌گویم که به دولت برسد، آن طورى که براى من نقل‏ مى‏‌کنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه‏‌هاى اسلامى نباید زن‌هاى لخت بیایند؛ زن‌ها بروند اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند. نباید در آنجا ظرف طلا و نقره- که به نص اسلام حرام است- استعمال بشود. [۲]

نمونه‌ای دیگر، اعتراض حضرت امام(ره) به برهنگی زنان در سواحل شمال است و یا حتی سکوت ایشان در مقابل برخی اقدامات مثل الزام حجاب در نهادهای نظامی برای زنان شاغل و... مؤید این است که ایشان موافق حجاب آزاد نیستند.

 

برای اینکه نکته اصلی رفتار حضرت امام مشخص شود، به خاطره دیگری از یکی از مسئولان حفاظت بیت ایشان اشاره می‌کنم:

👈«ورودی‌های منتهی به حسینیه جماران مثل خیابان جمشیدیه، خیابان یاسر‏ ‏و خیابان جماران مشکلات زیادی برای ما در بر داشت. بعضی‌ها که از ‏این ورودی‌ها عبور می‌کردند در ماشین‌هایشان نوار مبتذل می‌گذاشتند، ‏گاهی اسباب قمار و شراب حمل می‌کردند. بعضی از زنان یا بدحجاب ‏بودند و یا وضع ظاهری خیلی نامناسبی داشتند. این امر در بازرسی‌ها‏ ‏برادران دژبان را خسته می‌کرد تا جایی که بعضی‌ از پاسداران، حاضر ‏نبودند در چنین نقاطی پست بدهند. ‏

چندین بار خدمت امام پیغام دادیم و پرسیدیم که با این مشکلات ‏چگونه باید برخورد کنیم و چون بعضی زن‌ها از روی عمد با وضع ‏نامناسبی ظاهر می‌شوند، ممکن است در مواجهه با این افراد به گناه ‏بیفتیم، بعضی هم اینطور هستند و اهمیتی به موضوع نمی‌دهند.‏

‏‏امام در پاسخ فرمودند: به پاسداران عزیز بگویید، خسته نباشید، تا دنیا‏ ‏بوده، اینطور بوده است و چنین آدم‌هایی هم بوده‌اند و اما اینکه ‏ ‏پرسیده‌اید تکلیف شما چیست؟ پاسخ این است که شما اجبار ندارید، ‏وقتی رادیو و یا ضبط کسی خاموش است دکمه رادیو و ضبط او را فشار ‏بدهید که ببینید نوار او چه می‌خواند.

امام فرمودند: شما از کجا می‌دانید چیزی که در بطری‌های داخل ماشین بعضی‌هاست شراب است شاید ‏

‎‎‏چیز دیگر باشد. اگر مطمئن شدید شراب است می‌توانید محتوای آن را‏ ‏در جویی خالی کنید و ظرفش را به او پس بدهید. امام فرمودند: در ‏‎‎‏رابطه با خانم‌های بی‌حجاب و بدحجاب هر کاری که در کل مملکت‏ ‏مسئولین با آنها انجام می‌دهند، شما هم پیرو قوانین کشور باشید و آن را‏ ‏انجام بدهید. امام می‌گفتند: مملکت ما که در این یک تکه جا -جماران- ‏خلاصه نمی‌شود که بخواهید برای آن قانون وضع کنید و یا دور آن را‏ ‏حصار بکشید.‏ [۳]

 

اولین نکته هر دو خاطره، اینکه امام برای جنبه شخصی خودشان یک خصوصیتی غیر از دیگر افراد قائل نیستند؛

نکته دوم: این‌هایی که ناامید می‌شوند که اوضاع نسبت به اول انقلاب خیلی خراب شده است، چندان هم ناامید  نباشند.

نکته سوم: برخلاف برخی که حتی در مبارزات خود با مشکلات اقتصادی و سیاسی هم دنبال رفتارهای فراقانونی و خارج از ساختار هستند، امام حتی در مبارزه خود با مشکلات فرهنگی نیز به دنبال مبارزه ساختاری و قانونی هستند.

برای فرهنگ سازی در جامعه باید گام به گام عمل کرد یکی از ابزارهای آن، قانون‌گذاری است، یکی از ابزارهایش، امر به واجب و نهی از حرام عمومی است تا رفته رفته واجب، معروف شود، و حرام منکر شود.

 

قانون حجاب اجباری در سال ۱۳۶۲ش در مجلس شورای اسلامی تصویب می‌شود و تا پیش از آن برخی خودسرانه ولو دلسوزانه تلاش داشتند با بی‌حجابی مبارزه عملی کنند که چون در قالب‌های تشخیص فردی و بدون ضابطه بود با افراط‌هایی مواجه می‌شدند که حتی مورد اعتراض حضرت امام نیز مواجه می‌شوند:

👈«ممکن است تعرض به زنها در خیابان و کوچه و بازار، از ناحیه منحرفین و مخالفین انقلاب باشد. از این جهت، کسى حق تعرض ندارد و این گونه دخالت‌ها براى مسلمان‌ها حرام است، و باید پلیس و کمیته‏‌ها از این گونه جریانات جلوگیرى کنند.» [۴]

 

📌یکی از ارکان سیره حضرت امام برای ایجاد اصلاح اجتماعی، استفاده از ساختارهای کلان و حاکمیتی است، امری که طرح حضرت آقا در ترسیم گام‌های انقلاب: انقلاب نظام دولت و سپس جامعه اسلامی نیز مشهود است؛ اما متأسفانه برخی هنوز هم متوجه این مسأله نیستند و با اقداماتی از جنس تلاش‌های فدائیان اسلام در زمان طاغوت که نتیجه آن دل‌زدگی مردم و خودشان از نظام اسلامی است؛ به دنبال اصلاح‌گری هستند.

.........

📝ارجاعات:

[۱] عارفی، سید حسن، طبیب دلها (گزارش‌های طول درمان و سیر معالجات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران)، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، بهار ۱۳۷۶. ص: ۷۷.

[۲] صحیفه امام ؛ ج ‏۶؛ ص: ۳۲۸.

[۳] رجائی، غلامعلی، تشنه و دریا (خاطرات یکی از پاسداران بیت امام، محمدتقی رضایی‌کوپایی)،  چ دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۹۲ش. صص: ۵۱-۵۲.

[۴] (۱۳ تیر ۱۳۵۹) صحیفه امام ؛ ج ۱۲؛ ص: ۵۰۲.

.........

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری