شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۷۰ مطلب با موضوع «تاریخ» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

چندی پیش "حیدر مصلحی" وزیر اسبق اطلاعات از تاثیرگذاری بقایای "باند مهدی هاشمی" بر مذاکرات هسته‌ای و همکاری آنها با آمریکایی‌ها سخن گفت که حکایت از زنده بودن و فعالیت بقایای این باند داشت.👇

دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 

 

از جمله موارد دیگری که رهبری نیز به زنده بودن و فعالیت باند "مهدی هاشمی" اشاره کرده بودند، مربوط به قضایای اردیبهشت ۱۳۷۷ در نجف‌آباد و آشوب‌های این شهر بود.

رهبری به همین مناسبت در پیام‌ خود به مردم اصفهان، از باند مهدی هاشمی و همکاری آنها با منافقین، آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها نام بردند:

👈 «اکنون چندى است دستگاه استکبار آمریکا و عوامل صهیونیست آنان با این گمان باطل که ملّت ایران از اسلام و هدف‌هاى امام کبیر خود روى برگردانده، به توطئه‌هائى دست زده و عوامل خود را در همه جا فعال کرده است. در استان اصفهان بقایاى منافقین و باند تبهکار "مهدى هاشمى" معدوم به فعالیتهاى اسرائیل‌پسند روى آورده‌اند و با اغفال برخى ساده‌دلان، موجب آزار و مزاحمت براى مردم عزیز و شریف نجف‌آباد که اخلاص و فداکارى آنان زبانزد همه است شده‌اند و براى دوستان آمریکائى و صهیونیست خود خوراک تبلیغاتى فراهم مى‌کنند. شما مردم قهرمان اصفهان بخصوص فرزندان عزیز بسیجى‌ام و سایر جوانان متعهد و آگاه اجازه ندهید بقایاى آن باند روسیاه که دل امام عزیز را خون کردند، بار دیگر مجال فتنه‌گرى پیدا کنند. و مى‌دانم که اجازه نخواهید داد.»[۱]

اما خطر نفوذ باند "مهدی هاشمی" و مرتبطین آمریکایی‌ها همان تذکری بود که حضرت امام سال‌ها قبل، در آخرین اتمام حجت خود با منتظری قبل از نامه عزل او، یعنی در ۲ فروردین ۱۳۶۸ به آن اشاره کرده بودند:

👈 «امروز غرب و شرق به خوبى مى‌دانند که تنها نیرویى که مى‌تواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آنها در این ده سال انقلاب اسلامى ایران ضربات سختى از اسلام خورده‌اند و تصمیم گرفته‌اند که به هر وسیله ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدى است نابود کنند. اگر بتوانند با نیروى نظامى، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملى خویش و اگر هیچ کدام از اینها نشد، ایادى خودفروخته خود از منافقین و لیبرالها و بى‌دین‌ها را که کشتن روحانیون و افراد بی‌گناه برایشان چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ مى‌دهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذی‌ها بارها اعلام کرده‌اند که حرف خود را از دهان ساده‌اندیشان موجّه مى‌زنند. من بارها اعلام کرده‌ام که با هیچ کس در هر مرتبه‌اى که باشد عقد اخوت نبسته‌ام. چهارچوب دوستى من در درستى راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب اللَّه اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهورى اسلامى است. ما باید مدافع افرادى باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانى باشیم که پرونده‌هاى همکارى آنان با امریکا از لانه جاسوسى بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانى که از منافقین و لیبرال‌ها دفاع مى‌کنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهى ندارند.» [۲]

در اسناد لانه جاسوسی در یکی از گزارشات مأموران سفارت آمریکا ذکر شده است:

👈 «کارمند سیاسی سفارت و کارمند اعزامی وزارت خارجه در ۲۵ اکتبر به مدت ۴۵ دقیقه با آیت‌الله حسینعلی منتظری در دفتر وی در مجلس خبرگان ملاقات کردند. {...} منتظری در پاسخ دوستانه و صمیمی برخورد می‌کرد. او گفت کارتر رئیس جممهور آمریکا را بسیار تحسین می‌کند...» در ادامه آمده است: « با توجه به این ملاقات کوتاه مدت ما چنین احساس می‌کنیم که وی یک متفکر سیاسی متبحر نبوده و اکثر مطالبی که به وی استناد می‌شود یا برایش نوشته شده یا توسط دیگران در دهانش گذاشته‌اند. مترجم وی در طول این ملاقات یک روحانی جوان با انگلیسی خوب بود و در مواردی توصیه‌هایی به وی می‌کرد تا بر آنها تأکید نماید.» [۳]

............................

📝 ارجاعات:👇

[۱] قسمتی از پیام امام خامنه‌ای به مردم اصفهان، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۷

[۲] قسمتی از پیام امام خمینی(ره) به مهاجرین جنگ تحمیلی، صحیفه امام؛ ج ۲۱؛ ص: ۳۲۶.

[۳] پسندیده، محمد اسماعیل، تحلیل موضوعی اسناد لانه جاسوسی، بولتن بررسی اجمالی اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا، ۱۳۸۴، ص: ۱۹-۲۰.

...........................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

بلافاصله بعد از وفات حضرت امام(ره)، هاشمی علی رغم تجربه شکست و بدعهدی آمریکایی‌ها در مذاکرات الجزایر و مک‌فارلین مجددا تصمیم داشت پرونده مذاکره با آمریکا را باز کند. روح‌الله حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نقل می کند:

👈 «‌یادم است که روزی در همان سال‌ها(1368ش) خدمت ایشان رسیدم ایشان گفت ما مشکل جنگ را حل کردیم و الان رابطه با آمریکا مانده است و اگر این مسئله حل شود، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.»

اولین گام برای باز شدن فضای مذاکره با آمریکا را معاون پارلمانی رئیس‌جمهور یعنی عطاء الله مهاجرانی برداشت. مهاجرانی در ۶ اردیبهشت ۱۳۶۹، در مقاله‌ای با نام "مذاکره مستقیم با آمریکا" به نقد گفتمان ایستادگی مقابل آمریکا و لزوم مذاکره مستقیم به آمریکا می‌پردازد.

مقاله مهاجرانی بسیار جنجال برانگیز شد و نقد و پاسخ‌های بسیاری را به دنبال داشت تا اینکه ۶ روز بعد، امام خامنه‌ای در سخنرانی عمومی خود به بحث مذاکره با آمریکا و مقاله مهاجرانی پرداختند:

👈 «و اما مسئله‌ای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است، مذاکره کردن و مذاکره نکردن است. ... من از اظهارنظر کسی که نظر سیاسی خودش را بیان بکند، نگرانی ندارم من معتقدم، آن کسانی که فکر می‌کنند ما باید با رأس استکبار- یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحی هستند، یا مرعوبند.

من بارها این نکته را عرض کرده‌ام که استکبار، بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را می‌خورد. اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن، زنده است...

مذاکره، یعنی چه؟ صرف این که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می‌شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه می‌خواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می‌خواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه می‌توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می‌خواهد؟ آیا می‌دانید که او چه می‌خواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید» والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی، ناراحت نیست...

چه ساده‌لوحی است که کسانی بگویند برویم پشت میز مذاکره با یک دستگاه متکبر و بی‌اعتقاد به اصول انسانی و حقوق بین‌الملل بنشینیم. آمریکایی‌ها، به اصول و حقوق بین‌الملل، اعتقادی ندارند.

دولت آمریکا، همان دولتی است که افسر جنایتکارش دستور تیر داد، موشک شلیک کردند، هواپیمای مسافربرىِ چند صد نفره را در دریا ساقط نمودند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را نابود کردند و دولت آمریکا این افسر را محاکمه نکرد و شنیدم که رئیس‌جمهور فعلی امریکا، (بوش پدر) به آن افسر مدال لیاقت داده است! اینها، این‌طور هستند.» [بیانات در دیدار با معلمان ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۹]

بعد از این صحبت‌ها جو سنگینی علیه مهاجرانی پدید می‌آید و رهبری بلافاصله در همان روز برای جبران فشارهای احتمالی، نامه‌ای برای دل‌جویی به وی می‌نویسند:

👈 «من یک فکر را تخطئه کرده‌ام و نیت توهین به کسى نداشته‌ام و اگر بدون اراده‌ى من به شما توهین شده است، از شما عذر مى‌خواهم. ... شما همچنان برادر خوب من هستید و حداکثر آن است که به توصیه‌ى شما در مقاله‌ى «مذاکره‌ى مستقیم» عمل نخواهیم کرد.»

اما هاشمی دست‌بردار نبود، او عقیده داشت راه‌حل مشکلات کشور از مسیر مذاکره با آمریکا می‌گذرد و تلاش داشت به هر قیمت این مسیر را باز کند. او در خاطرات مربوط به ۱۶ اردیبهشت ۶۹ یعنی ۴ روز پس از سخنان رهبری، می‌نویسد:

👈 «شب با رهبری جلسه داشتیم درباره صحبتهای روز چهارشنبه (۱۲ اردیبهشت) ایشان، به خاطر حمله تند علیه یک نویسنده معمولی صحبت شد و نیز موضع گیری صریحی که ممکن است در آینده، لازم شود از آن عدول کنند؛ چون نفس مذاکره اشکالی ندارد؛ گرچه در حال حاضر مناسب نیست.»

اما امروز در نبود هاشمی، شاهدیم همان کسی که اولین مقاله در مورد مذاکره مستقیم با آمریکا را نوشت، امروز به این نتیجه رسیده است که مذاکره با آمریکا بی‌فایده است و مسیر مقاومت بوده است که جواب داده است.👇

مدت زمان: 9 دقیقه 8 ثانیه 
 
مطالب مرتبط:
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

در قسمت قبل به شواهدی از اهتمام اصلی حضرت امام(ره) به "انجام تکلیف" و امید ایشان به خداوند برای پیروزی در تمام مراحل سخت زندگی اشاره کردم و اینکه خود ایشان می‌فرمایند:

 

 

👈 «من هیچ وقت مأیوس از مسائل نبودم و اعتقادم این بوده است که این ملت وقتى که چیزى را بخواهد، مى‌شود.» [۱]

 

 

 

 

 

آنچه محل دقت است اینکه ایشان،

 

 

🔹از طرفی می‌گویند تنها باید به خداوند امید داشت:

 

 

👈 «به شما مى‏گویم که از هیچ کس نترسید الّا خدا و به‏ هیچ‏ کس‏ امید نبندید الّا خداى تبارک و تعالى و اگر امید خودتان را به خداى تبارک و تعالى تمام کنید، به این معنا که تام بشود این امید شما، اطمینان براى شما بیاورد این امید شما، من به شما اطمینان مى‏دهم که آسیبى این مملکت نبیند.» [۲]

 

 

 

 

 

🔹و از طرفی هم می‌گویند:

 

 

👈 «اعتقادم این بوده است که این ملت وقتى که چیزى را بخواهد، مى‌شود.»

 

 

 

 

 

برای فهم این دوگانه که آخر امید ایشان به خداوند است یا "حرکت و خواست ملت"، باید به جهان بینی و نظام تحلیل ایشان رجوع کرد، دستگاه محاسباتی که در عین اینکه کاملا عینی و واقعی است، آسمانی و توحیدی نیز است.

 

 

 

 

 

🔹حضرت امام با ذکر شاهد مثالی در دیدار با  برخی از دانشجویان ایرانی بازگشته از اروپا و آمریکا به توضیح نظام تحلیل و دستگاه محاسباتی خود می‌پردازند:

 

 

👈 «اخیراً که در آنجا[پاریس] بودیم و اخبار ایران به ما مى‏رسید، و از جمله اخبار که بعضیها خودشان لمس کرده بودند، و براى من آمدند گفتند، این بود که گفت که من در دهات بعضى از مناطق رفته‏ام- و اسم‏ یک قریه‏اى، یک قلعه‏اى‏ را برد، که آنجا خود من هم رفتم؛ اطراف ماست- او مى‏گفت که در این دهات صبح که مى‏شود، آن ملاى محل جلو مى‏افتد و مردم دنبال او تظاهر مى‏کنند؛ و آن قلعه را اسم برد که آن قلعه را من رفته‏ام و دیده‏ام چه قدر است؛ شاید مثلًا ده خانوار، پانزده خانوار، بشود توى آن قلعه زندگى بکنند؛ گفت حتى آن قلعه که من رفتم دیدم همان حرفهایى که تهران گفته مى‏شود توى آن قلعه هم مردم آن قلعه مى‏گویند.

 

 

این براى من خیلى جالب بود، و اطمینان آورد که یک مطلبى که مطلب ملت است، و این طور مطلبِ ملت است که هر جا پا بگذارى همان مطلب هست؛ شما که در اروپا بودید و آنهایى که در آمریکا بودند و آنهایى که در خارج کشور هر جا بودند همان مسائل را مى‏گفتند که آنهایى که در داخل بودند؛ دانشجویشان همانى مى‏گفت که علماى دینیشان مى‏گفت، بازاریشان همان را مى‏گفت که کارگرشان مى‏گفت، بچه‏هاى این قدریشان همان را مى‏گفت که بزرگ‌ها مى‏گفتند؛ این مورد اطمینان من شد که یک دست غیر طبیعى در کار است.

 

 

شعاع عمل انسان تا یک حدودى است. یک کسى مى‏تواند یک محله را تحت تأثیر قرار بدهد، یک کسى مى‏تواند یک شهر را، یک کسى مى‏تواند یک استان را، اما کسى نمى‏تواند به این ترتیب همه قشرهاى موجود در هر جا را، از یک ملتى، از بچه‏هاى کوچک و تا پیرمردهایشان و دانشجویشان، با افکار متعدده‏اى که اینها دارند و با ایده‏هاى مختلفى که دارند، همه را تحت یک مطلب بیاورد؛ این نمى‏شود الّا اینکه دست غیبى در کار است.

 

 

من مطمئن شدم به اینکه یک عنایتى از طرف خداوند تعالى هست؛ که آن عنایت ان شاء اللَّه تا محفوظ است، شما پیروزید. تا این توجه ملت ما به مقاصد اسلامى است، این ملت پیروز است و این حرفهایى که‏ گفته مى‏شود و قلم‌هایى که هست و اینها چیزى نیستند.» [۳]

 

 

......................................

 

 

ارجاعات:

 

 

[۱] صحیفه امام؛ ج ۹؛ ص: ۱۸۱.

 

 

[۲] صحیفه امام؛ ج‏ ۱۳؛ ص: ۱۴۹.

 

 

[۳] صحیفه امام، ج‏9، ص: ۱۸۲ ۱۸۳.

مطلب مرتبط:

 

 

...........................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

هر انسانی حتی اولیاء و انبیاء الهی در فراز و فرودهای زندگی در مراحلی دچار مشکلات و فشارهایی می‌شوند که روزنه‌های امید بر آنها  بسته می‌شود اما امید به خداوند و نصرت اوست که در این شرایط درب‌های فرج الهی را می‌گشاید.

 

 

در سال‌های آخر حضور حضرت امام خمینی(ره) در نجف روزنه‌های امید ایشان بسته و صحنه بر ایشان سخت و تنگ شده بود اما ایشان همچنان معتقد به عمل به تکلیف و امیدوار به نصرت الهی بودند.

 

 

 

 

 

🔹ایشان در ۱۴ آبان ۱۳۴۷  از نجف در پاسخ به نامه "آیت‌الله سعیدی"، می‌نویسند:

 

 

👈«در هر صورت سنگرها را حتى الامکان نباید از دست داد و قیام به وظایف به مقدار امکان لازم است، و اگر کوتاهى در آن نکنیم باکى نیست؛ فرضاً با شکست ظاهرى مواجه شویم، لکن رضاى خداى تعالى را اگر موفق شویم جلب کنیم، امور دیگر سهل است. این جانب لحظات آخر عمر را مى‌گذرانم و از اوضاع عمومى و خصوص حوزه‌هاى علمیه نگران و نمى‌دانم با آن تندروی‌هاى آنها و این سهل انگارى ماها، امر به کجا منجر می‌شود؟ «وَ الَّذى یُوجِبُ التَّسْکین فى الجمله: انَّ لِلْبَیْتِ رَبّاً» [۱] و این رشته بحمد اللَّه گسستنى نیست، هر چه باریک شود. شما طبقه جوان مأیوس نباشید و با اراده و عزم راسخ مهیاى خدمت و فرصت باشید.»[۲]

 

 

 

 

 

🔹با گذشت زمان شرایط مبارزات تغییری نمی‌کند و فرجی حاصل نمی‌گردد اما حضرت امام همچنان امید خود را از دست نمی‌دهند، آنچه ایشان در پاسخ نامه "صادق طباطبایی" در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۰ از نجف می‌نویسند، حکایت‌گر این مطلب است:

 

 

👈«این جانب با آنکه دوران نقاهت پیرى را مى‌گذرانم و امیدهایى که داشتم به هیچ یک به طور دلخواه نایل نشدم، لکن از نهضتى که در سال‌هاى اخیر به تأیید خداوند متعال بپا شد و موجب نزدیکى قشرهاى تحصیل‌کرده با علماى دین شد، امید واثق دارم که این نور به خاموشى نگراید و هر روز شکاف‌هایى که به دست خائنان سوداگر غرب و شرق براى استعمار ملل اسلام حاصل شده است، با جنبش دنیایى و همه جانبه طبقات تحصیلکرده اعم از روحانى و دانشگاهى از بین برود و با اطلاع از دردها و نابسامانی‌ها به علاج و سازندگى بپردازند.»[۳]

 

 

 

 

 

اتکا به امید به خداوند و پرهیز از یأس در مشکلات، از نقاط پررنگ سیره امام بود و هر بار در صحنه‌هایی دشوار و دشوارتر، امید ایشان به خداوند محک خورد و هربار نیز از این آزمون سر بلند بیرون آمدند و نتیجه آن را نیز گرفتند.

 

 

 

 

 

🔹ایشان در ۳۰ تیر ۱۳۵۸ بعد از پیروزی انقلاب، در قم می‌فرمایند:

 

 

👈«یکى از جنود ابلیس «یأس» است. در امورى که انسان باید با امید و طُمَأنینه و تصمیم عمل بکند، شیاطین ایجاد یأس مى‌کنند و با این ایجاد یأس جوان‌هاى ما را در آن مسائلى که باید با تصمیم جدّى پیش ببرند گاهى سست مى‌کنند. من آن قدرى که یاد دارم، از اول نهضت تا حالا که اینجا نشستم، چه آن وقت که در حبس بودم، و چه آن وقت که در تبعید به ترکیه بودم، و چه آن وقت که در عراق بودم، و چه آن وقت که به پاریس آمدم، و چه آن وقت که شاه با آن طَمْطَراق‌ها و قدرت‌ها بود، و چه آن وقت که او رفت و بختیار شروع کرد، من هیچ وقت مأیوس از مسائل نبودم و اعتقادم این بوده است که این ملت وقتى که چیزى را بخواهد، مى‌شود.» [۴]

 

 

...........................................

 

 

📝ارجاعات:

 

 

[۱] آنچه اجمالًا باعث آرامش مى‌شود اینکه:« خانه کعبه را صاحبى است». جمله حضرت عبدالمطلب هنگام حمله سپاه ابرهه به مکه. بحار الأنوار، ج 15، ص: 145.

 

 

[۲] صحیفه امام؛ ج 2؛ ص: 208.

 

 

[۳] صحیفه امام؛ ج 2؛ ص: 345.

 

 

[۴] صحیفه امام؛ ج 9؛ ص: 181.

...........................................................

 

 

 
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

دیشب با یکی از دوستان اصلاح‌طلبم صحبت می‌کردم، گفت: "دیدی نجفی چه آبرویی از اصلاح‌طلب‌ها برد!"

گفتم: بگذریم از من می‌شنوی وارد این ماجرا نشو و اصلا نظری نده که چه شده، واقعا معلوم نیست چی شده چی نشده، بحث آبرو و جان چند نفر در میان است و تا دادگاه رای قطعی نداده من جرأت ندارم هیچ حرفی بزنم و...

ساعتی بعد نزد یکی از دوستان حزب‌الهی بودم و باز او بحث نجفی و خبری که منتشر شده را باز کرد، به او گفتم نقد ما به جریان اصلاح طلب و ورود ما اصلا از این جنس نیست، نقد ما به اندیشه و رفتار کلی این جریان است و تنزل دادن چالش ما با این جریان به این مباحث در واقع باختن قافیه است و...

اما امروز دیدم که ظاهرا دوستان اصلاح‌طلب هم جارچی گرفته‌اند که "ایها الناس با تقوا باشید." "به این مساله ورود نکنید،" "آبروی یک نفر است،" "اشتباه یک نفر را داد نزنید" و خلاصه استفاده ابزاری‌ دوستان از اخلاق و تقوا دوباره گل کرده و می‌گویند این ماجراها را سیاسی نکنید و این ماجرا ربطی به اصلاحات و... ندارد.

 

بله نباید به این ماجرا ورود کرد، ولی:

🔹وقتی اسم آن مداح معروف را گذاشتید "فلان هفتیر کش" تقوا و اخلاق کجا بود؟!

یک عده شروع کرده بودند به تعقیب این بنده خدا و او برای ترساندن آنها از فاصله بسیار زیاد، یک تیر هوایی شلیک کرده بود اما شما می‌گفتید حالم از این آدم بهم می‌خورد! می‌خندیدد و می‌گفتید این هم مداحشان که برایشان مناجات می‌خواند!

🔹 وقتی فلان قاری قرآنی که در بیت رهبری "یک یا اصلا چندبار" قرآن خوانده بود، خطایی انجام داد، سریع برای ربط دادن ماجرا به اغراض سیاسی اسم او را گذاشتید "مداح بیت رهبری" و وقتی هنوز معلوم نشده بود چه اتفاقی افتاده و اقراری هم در میان نبود و قضیه روشن نبود، تیتر می‌زدید تجاوز مداح بیت رهبری ...

🔹 شما که وقتی رهبری یک نفری را یک جا تأیید کرده بود و آن فرد بعدا خاطی از آب در می‌آمد، بازی را سیاسی می‌کردید و آسمان را به ریسمان می‌بافتید، حالا هم بدانید آقای نجفی از بالاترین سرمایه‌های شماست، کسی که نمایندگان شورای شهر تهران که با شعار "تکرار می‌کنم‌ها" رای آورده‌اند و هیچ فیلتر شورای نگهبانی هم نداشته‌اند، او را برای تقریبا مهم‌ترین کار اجرایی کشور بعد از ریاست جمهوری یعنی شهرداری تهران انتخاب کرده‌اند، اگر این اتفاق برای یکی از افراد مورد حمایت جریان حزب‌الهی رخ داده بود رسانه‌هایی که شما دنبال می‌کنید چه می‌کردند؟

📌بله اخلاق را خواهشا سیاسی و ابزاری نکنید و همیشه با اخلاق باشید...

 
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 40 ثانیه
بی‌اخلاقی دقیقا یعنی همین...
یعنی به جرم قاتل بودن و اعتراف به قتل وارد اداره اگاهی شوی لبخند بزنی و ملت جلو تو خم و راست بشوند!
بی‌اخلاقی یعنی اشرافیت سیاسی پر رو و متکبر...
بی‌اخلاقی یعنی تعظیم و تکریم نجفی در این شرایط...
ای کاش هیچ وقت این فیلم از صدا و سیما پخش نمی‌شد.
...............................
به این نکته هم باید دقت داشت که پلیس در گزارش خود گفت که مجرم برای اعتراف به اداره پلیس نرفته بلکه خودشان او را در خیابان دستگیر کرده‌اند.
 
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه 
اعتراف به قتل اما کاملا محترمانه...
مرگ بر این اشرافیت سیاسی متکبر و پر رو...
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی به عنوان زعیم جهان تشیع در ۸ فروردین ۱۳۴۰، از بحث‌های جدی جامعه، انتخاب مرجع بعد از ایشان بود.

 

 

از مراجع عراق آیات عظام: "سید عبدالهادی شیرازی"، "سید محسن حکیم"، "سید محمود شاهرودی" و "سید ابوالقاسم خویی" مطرح بودند.

 

 

از مراجع ایران در مشهد "آیت الله میلانی" در تهران "آیت‌الله سیداحمد خوانساری" و در قم نیز آیات عظام "سیدمحمدرضا گلپایگانی"، "سیدکاظم شریعتمداری"، "شیخ عبدالنبی عراقی"، "سیدشهاب‌الدین نجفی"، "شیخ محمدعلی اراکی" و "امام خمینی" مطرح بودند.

 

 

ماجرای فرار حضرت امام از مرجعیت حکایت‌های مفصلی دارد که ذکر آن را به تقدیر و توفیق آینده خواهم سپرد. اما از جالب‌ توجه ترین حکایت‌های آن برهه از زمان دخالت کنسول‌گری آمریکا در هدایت جریان مالی حوزه و نیز اطلاعات دقیق آمریکایی‌ها از عملکرد شخصیت‌های مؤثر این ماجرا است.

 

 

 

 

 

حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نقل می‌کنند:

 

 

🔹«حدود یک سال پس از فوت آقاى بروجردى "آیت‌اللَّه سیدعبدالهادى" هم فوت کردند. در جریان فوتشان من در اصفهان بودم و منبر مىرفتم. میزبان من آقاى "حاج ابوالقاسم کوهپایى" بود که موقعیت خوبى در اصفهان داشت و مرجع وجوهات در بازار بود و به اصطلاح از کسانى بود که در مرجع سازى بی‌نقش نبود. چون زودتر و بیشتر شهریه دادن باعثِ جلب توجه عامه مردم و طلاب بود و جذب وجوهات شرعى ....

 

 

🔹روزى آقاى کوهپایى به من گفت که کنسولگرىِ امریکا در اصفهان، او را می‌خواهند؛ پسر ایشان هم که در آمریکا تحصیل می‌کرد و تازه تحصیلاتش تمام شده بود و انگلیسى می‌دانست، نقش مترجم را براى ایشان داشت؛ و می‌پرسند که شما شهریه را به چه کسى خواهید داد؟ جواب می‌دهد: «باید صبر کنیم ببینیم چه کسى مرجع می‌شود، تا شهریه را بدهیم به او.»

 

 

🔹یادآورى این مطلب سودمند است که پیش از این واقعه امام مدتى اصفهان بودند و آقاى کوپایى با ایشان رابطه پیدا کرده بود و خلاصه امام را پسندیده بود که همین هم شاید از چشم آنها مخفى نبود؛ در هر صورت، او چنین پاسخى به آنها داده بود؛ اما قانع نشده بودند و گفته بودند: "شما در جریان فوت آقاى بروجردى، در عراق بودید. از آنجا تلگراف کردید که شهریه را به اسم آقاى حکیم بدهند. پس اینطور نیست که صبر کنید و شهریه را به هرکس رئیس شد بدهید."

 

 

🔹 از این برخورد و گفت‌وگو به‌خوبى روشن می‌شود که در زمان رژیم پهلوى سفارت آمریکا تا چه حد مسائل داخلى ایران را زیر نظر داشت.» [۱]

 

 

..........................................

 

 

منبع:

 

 

[۱] کارنامه و خاطرات، دوران مبارزه، صص: ۱۱۶-۱۱۷.

 

 

...........................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اعلام مرجعیت

 

چندی پیش بزرگواری که بنده به قدر یک استاد سال‌ها از ایشان استفاده کرده و خدمتشان ارادت هم دارم، در نقد حوزه قم گفته بودند: «من شینده‌ام هفتصد، هشتصد رساله در قم می‌خواهند بدهند، ما اصلا هفتصد تا مرجع می‌خواهیم؟ اینجوری کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید شروع شده، این که کاری نشد؟»

 

 

بنا به آمار منتشر شده در کل کشور ما ۶۹۱ درس خارج بیشتر نداریم که ۴۶۰ درس در قم، ۹۶ درس در مشهد، ۴۳ درس در اصفهان، ۳۴ درس در تهران و بقیه در سایر شهرها است که فهرست آن را از این لینک می‌توانید ببیند.

نهاد مقدس مرجعیت شاید تنها نهاد قدرت‌مند اجتماعی بوده و هست که نه با کودتا و نه با تبلیغات و پول و خلاصه هیچ کدام از این عناوین تحصیل نشده است.

 

 

در حوزه علمیه تا علمیت فراوان فردی تجلی نیابد، هیچ جایگاه و اعتبار خاصی به کسی داده نمی‌شود، برای اینکه کسی بتواند مرجع شود باید سال‌ها درس خارج داشته باشد و حداقل یک یا دو نسل شاگرد و استاد در درس او حاضر شوند و این یعنی شاید تعداد مدرسین خارجی که در آینده بخواهد احتمال مرجعیت آنان هم مطرح باشد به تعداد انگشتان دو دست نمی‌رسند؛

 

 

شاید تا کنون دشمنان توانسته باشند با نفوذ از طریق نزدیکان، مرجعی را منحرف کنند اما هیچگاه نتوانسته‌اند با نفوذ یا تبلیغات مرجع سازی نمایند، چون این تنها نهادی است که عمده مبلغین و مخاطبین آن تنها از مسیر "حجت شرعی" عمل می‌نمایند و اصلا برای رسیدن به "حجت شرعی" است که به دنبال آن می‌روند.

 

 

از همه اینها نیز که بگذریم در مرجعیت و یا لااقل زعامت زعمای شیعه همیشه یک معادله معکوس وجود داشته است که تا کسی از مرجعیت فرار نمی‌کرد، مرجعیت به او روی نمی‌آورد.

 

 

🔹در دوران ابتدای زعامت آیت‌الله بروجردی با اینکه ایشان زعیم قم شده بودند اما هنوز مرجعیت و زعامت شیعه در دست "آیت‌الله شیخ ابوالحسن اصفهانی" در نجف بود. تا قبل از رحلت "آشیخ ابوالحسن"، آیت‌الله بروجردی با اینکه فضلا و شاگردان اصرار داشتند که ایشان رساله خود را منتشر نمایند اما امتناع می‌کردند و می‌فرمودند: ؛آقای اصفهانی رئیس است؛ و مردم را به ایشان ارجاع می‌دادند.[1]

 

 

🔹 مرحوم آیت‌الله فاضل و آیت‌الله  استادی نقل می‌کنند: «آیت‌الله بروجردی می‌فرمودند: من برای رسیدن به مقام مرجعیت یک قدم هم برنداشته‌ام.»[2]

 

 

🔹آیت‌الله شیخ علی پناه اشتهاردی نقل می‌کنند: «آیت‌الله بروجردی می‌فرمودند: من آن زمان‌ها که اصفهان بودم تعدادی از شاگردانم در آذربایجان بودند. بعدها دیدم این آقایان از آذربایجان نامه‌ای نوشته‌اند که: «چون شما را اعلم می‌دانیم برخود لازم دیده‌ایم مردم را به شما ارجاع دهیم. رساله‌های عملیه خودتان را به این ناحیه بفرستید.» من در جواب نوشتم: «کار شما درست نیست. من نه رساله می‌فرستم و نه به چنین کاری رضایت دارم، زیرا مردم هم اکنون مرجع تقلید دارند و تقلیدشان هم بر طبق موازین شرعی محکوم به صحت است. چه وجهی دارد که شما مردم را به دیگری ارجاع دهید؟»[3]


منابع:

[1] ر.ب: اباذری، عبدالرحیم، خاطرات حضرت آیت‌الله احمدی میانجی، چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰ش، ص: ۱۳۴.

 

 

[2] احمدی، مجتبی، و دیگران، چشم و چراغ مرجعیت (مصاحبه‌های ویژه مجله حوزه با شاگردان آیت‌الله بروجردی)، قم، دفتر دبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم مرکز انتشارات، ۱۳۷۹، ص: ۱۵۶ وص: ۲۹۰.

 

 

[3] همان، ص: ۲۰۰.

 

 

...........................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

دیروز در مسجد پیرمردی برای شادی روح حضرت امام(ره) و سلامتی رهبری طلب صلوات کرد.

 

 

بلا فاصله "بنده خدایی" با لحن و نحو اعتراض آمیزی به نحوی که طلب صلوات او هنوز تمام نشده بود، برای سلامتی امام زمان(عج) طلب صلوات کرد؛

 

 

خیلی از "آقا ظهور کن‌ها" هم چنین است، نه واقعا از سر دل‌تنگی برای حضرت حجت است بلکه تیکه‌ای است به جمهوری اسلامی، خیلی از خیرخواهی‌ها هم چنین است.

 

 

گاهی این خیرخواهی از زبان دشمن است و مردم زودتر می‌فهمند که پشت صحنه آن چیست، گاهی هم از زبان به ظاهر دوستان معمولا جاهل است اما پشت صحنه آن همان دشمنان هستند و معمولا هم دشمن از این طریق وارد می‌شود و مردم نیز این طریق فریب می‌خورند.

 

 

ماجرای یکی از این خیرخواهی‌ها را استاد "علی صفائی حائری" در خاطرات خود نقل می‌کند، البته در این خاطره معلوم است دشمنان به کاه‌دان ‌زده‌اند:

 

 

🔹یکى از اساتید ما مى‌گفت: «تازه آقاى بروجردى را به قم آورده بودند و من در کاظمین بودم. فرصتى برایم پیش آمد تا به دیدن یکى از آقایان بروم. به در خانه او که رسیدم، دیدم چند نفر با موهاى بور و چشمان آبى از خانه‌اش بیرون مى‌آیند! به داخل خانه رفتم و گفتم. فلانى هستم از فلانجا.

 

 

🔹همین که این حرف را زدم، ایشان در حالى که چشمش هم خوب نمى‌دید، طورى بلند شد و جلو آمد که بخارى جلوى پایش را انداخت و مرا در بغل گرفت که آب در کوزه و ما گِرد جهان مى‌گردیم! من نشستم.

 

 

🔹ساعتى که آنجا بودم از من سؤالاتى کرد که با آقاى بروجردى چطورید؟ چه قدر رفت و آمد مى‌کنید؟ چه طور هستید؟ چه طور نیستید؟ همین که فهمید رابطه ما رابطه خیلى نزدیکى نیست، گفت ما از فلان سفارت پول بى‌حساب در اختیار شما مى‌گذاریم تا در برابر فلانى حوزه تشکیل دهید. به همین راحتى! من رفته بودم براى دیدنش، ولى او بدون هیچ حسابى، بدون هیچ ارزیابى و بدون دریافت هیچ اطّلاعاتى که من کى‌ام، چى‌ام، چه کاره‌ام، رابطه دارم یا ندارم، به من گفت: شروع کن به برنامه‌ریزى!

 

 

🔹به او گفتم چرا این کار را مى‌کنید؟! گفت: براى این که آقاى بروجردى به فضلا، به فلانى و فلانى نمى‌رسد. گفتم خب، همین امکانات را شما بین آنهایى که ایشان نرسیده‌اند پخش کنید، شما از آنها نگهدارى کنید و کسرى‌ها و کمبودهاى ایشان را شما جبران کنید.

 

 

🔹تا این جمله را که گفتم، خودش را باخت و به من گفت: پس من انشاءاللَّه بعداً با شما تماس مى‌گیرم.»

 

 

........................................................

 

 

 

📝 منبع: صفایى حائرى، على، مشکلات حکومت دینى، چاپ: اول، قم، لیلة القدر، ۱۳۸۸ ش، صص: ۲۰۶-۲۰۷.

 

 

 

 

...........................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چندی پیش آقای عراقچی در امتداد سیاست‌های منفعلانه دولت در مقابل غرب در برنامه تلوزیونی، بحث بیرون کردن افغانی‌های درون کشور را مطرح کرد.

 

🔹 سیاستی که دقیقا در جهت عکس فرهنگ اسلامی و ملی ما و حتی منافع سیاسی و اقتصادی ما است.

 

🔹 سیاستی که در موقعیتی مشابه در زمان جنگ حضرت امام(ره) متفاوت از آن عمل نمودند.

 

محمد جواد لاریجانی عضو تیم سه نفره نماینده امام خمینی در سفر به شوروی برای ارسال نامه معروف حضرت امام به گورباچوف، در مورد سفری به شوروی قبل از به قدرت رسیدن گورباچف، نقل می‌کند:

 

🔸شوروی مرتکب دو خطای بزرگ شد؛ حمله به افغانستان و تجهیز عراق طی دوره جنگ تحمیلی با ایران.

 

🔸شوروی کاملا با سخاوت تسلیحات عراق را تامین می کرد. امام با وجود تمامی این مسایل، استراتژی روابط با مسکو پس از سقوط مارکسیسم را طراحی کردند و تاکید داشتند که ما حاضریم روابط را از صفر بسازیم. البته خاطره‌ای نیز از طرز برخورد امام با این خطاهای شوروی دارم.

🔸وقتی روس‌ها به افغانستان حمله کردند، امام سفیر شوروی در تهران را خواستند و گفتند چرا حمله کردید، شما در آنجا شکست می‌خورید و با خفت بیرون می‌روید. سفیر شوروی در کتابی که سال‌ها بعد نوشت، به این دیدار اشاره کرده و گفته که خیلی عصبانی شده بود، سابقه نداشت کسی با کشور با ابهتی مثل اتحاد جماهیر شوروی اینگونه حرف بزند.

🔸این دیدار گذشت و آثار شکست در میان روس‌ها نمایان شد. سپاه گزارشی به امام داد مبنی بر اینکه شوروی به عراق برای هدف قرار دادن تهران اسلحه داده است. در آن زمان "گرومیکو" که ۳۰ سال وزیر خارجه بود، شده بود رئیس جمهور شوروی. من در سفر به مسکو با "گرومیکو "دیدار کردم. تا نشستیم او شروع کرد به نصیحت کردن که جنگ با عراق را تمام کنید و ما هم در پاسخ گفتیم شما چرا به افغانستان حمله کردید؟ گفت: "تو سن نوه من هستی، من را نصیحت می‌کنی؟" گفت: "با هم روراست صحبت کنیم، ما در افغانستان شکست خوردیم، شما به مجاهدین کمک کردید، آنها هم ما را می کشند، ما هم به عراقی‌ها کمک کردیم. اگر به ما کمک کنید خروج آبرومندانه‌ای از افغانستان داشته باشیم، ما هم در قضیه عراق به شما کمک می کنیم."

🔸تقاضای "گرومیکو" این بود که حکومت کمونیستی افغانستان را به رسمیت بشناسیم؛ امام در جلسه روسای ۳ قوه در منزل حاج احمد آقا فرموده بودند: در کاری که به نفع مردم افغانستان نباشد، وارد نشوید، بر همین اساس این پیشنهاد روس‌ها را نپذیرفتیم.

🔸اما به احمد شاه مسعود و مجاهدین پیام روس‌ها را انتقال دادیم. 

..................

📝 منبع: پایگاه اطلاع رسانی جماران

...........................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

افول آمریکا

 

اگرچه امروزه عده‌ای نمی‌خواهند باور کنند اما علائم افول آمریکا بسیار روشن شده است.

🔹مستند پایان مسیر

🔹گزارش خبرگزاری مهر (۵ دلیل برای افول قریب‌الوقوع آمریکا)

🔹مجموعه نظرات اندیشمندان آمریکایی پیرامون سقوط و افول آمریکا👇

دریافت فایل pdf
 

🔹گزارش بی‌بی‌سی از آمار سقط جنین و تجاوز به محارم در آمریکا 👇

دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 14 ثانیه 

 

اما رهبری از سال‌ها قبل، علائم افول آمریکا را تشخیص داده و بر اساس آن به راهبری انقلاب در مسیر صحیح اقدام نموده بودند، آنگاه که آمریکا در اوج قدرت‌نمایی به افغانستان حمله کرده و اهداف بعدی خود را به ترتیب عراق، سوریه و ایران اعلام کرده بود و در داخل کشور ۱۲۷ تن از نمایندگان مجلس ششم نامه‌ای موسوم به "جام زهر" نوشتند و از رهبری خواستند تا اعلام خطر آنها را جدی بگیرد و در مقابل آمریکا کوتاه بیاید، رهبری فرمودند این تحلیل اشتباه است.

ایشان چند روز بعد از نامه مذکور، در جلسه‌ای‌ با نمایندگان مجلس می‌فرمایند:

🔸«بعضی معتقدند در مقابل این سیل چاره‌ای جز تسلیم نیست! امروز انسان این را مشاهده می‌کند. بعضی‌ها در سطح کشورهای در حال توسعه یا به تعبیر دیگر جهان سوم - کشورهایی که در قلّه قرار ندارند، در دامنه‌های پایین قرار دارند - صریحاً می‌گویند چاره‌ای نیست، باید غرق و هضم و همشکل شد. بعضی‌ها هم صریحاً این را نمی‌گویند، اما عملاً این طور رفتار می‌کنند...

🔸ما معتقدیم که نه؛ این، سرنوشت محتوم کشورها نیست و دلایل متعدّدی دارد: امکانات و توانایی‌ها و ظرفیت‌های مستکبران و مقتدران و سلطه‌طلبانِ عالم محدود است. این طور نیست که ما تصوّر کنیم هر چه مقتدران عالم بخواهند، ناگزیر تحقّق پیدا خواهد کرد؛ نه، می‌توان فرض کرد که اینها ناکام شوند؛ کما این‌که در موارد فراوانی ناکام شدند؛ امروز هم خواهند شد.»

سید حسن نصرالله نقل می‌کند:

🔸در اوایل جنگ افغانستان که نیروی دریایی و نیروهای آمریکا می‌رسیدند و حرف از اشغال عراق، پس از افغانستان هم بود. به یاد دارید که آن روزها عقل‌ها، قلب‌ها و جان‌ها می‌لرزید. بسیاری باور کرده بودند که منطقه‌مان وارد عصر آمریکا و سلطه و سیطره‌ی مستقیم آمریکا شده و این سلطه‌ی آمریکایی برای یکی دو صده خواهد ماند...

🔸بنده در سفری به جمهوری اسلامی به دیدار امام خامنه‌ای مشرّف شدم و از ایشان نظرشان را پرسیدم. {...} ایشان به ما چیزی گفت مخالف تمام آن‌چه که در منطقه شایع بود.

🔸آن روز بسیاری حکومت‌ها و قدرت‌های سیاسی شروع کرده‌بودند به تحقیق که چه‌گونه می‌توانند کارهای خود را با آمریکایی‌ها سامان دهند و چه‌گونه با ایشان وارد گفت‌وگو شوند و راه‌حل‌هایی بیابند. {...} حتّی برخی مسئولین جمهوری اسلامی نزد حضرت سید القائد رفتند و به ایشان گفتند: آن‌چه رخ می‌دهد جدید [و بی سابقه] است باید راه‌های فرار و گفت‌وگو و برخی سازش‌ها را با دولت آمریکا بیابیم. ولی ایشان بر پایه‌ی نگاه استراتژیک‌شان به اتّفاقات امروز و آینده، این [پیش‌نهاد] را رد کردند.

🔸آن روز ایشان در جواب سخن بنده که گفتم: نوعی نگرانی در منطقه وجود دارد که طبیعی هم هست و حتّی ما هم نگرانیم. به بنده گفتند:«به برادران بگو نگران نباشند. ایالات متّحده‌ی آمریکا به قلّه رسیده و این آغاز افول است.» دستشان را این طور گرفتند. «آن‌ها با آمدن به افغانستان و عراق به چاه سقوط می‌کنند. این‌ها شروع افول ایالات متّحده و پروژه‌ی آمریکا در منطقه‌ی ماست و باید بر اساس این [نگاه] رفتار کنید.» طبعا این سخن مبتنی بر مطالعه و مدارک بود.

🔸با این حال بنده پرسیدم: سیّدنا، آخر چه گونه می‌شود؟ یعنی چیز دیگری نیز برای تببین بگویید. گفتند:«وقتی پروژه‌ی آمریکا یا ایالات متّحده ناتوان شده و نمی‌تواند منافعش را از طریق نظام‌های دنباله‌رو‌اش در منطقه کسب کند و ارتش‌ها، کادرها و نیروهای دریایی موجود در منطقه برایش کافی نیست و مجبور می‌شود از تمام جهان کادرنظامی و نیروی دریایی‌اش را به این منطقه بیاورد، این دلیل عجز است، نه دلیل قدرت. ثانیا این بر جهل دولت‌مردان و صاحب تصمیمان آمریکا درباره‌ی ملّت‌های این منطقه صحه می‌گذارد. ملّت‌هایی که اشغال‌ها، سلطه‌ها و سیطره‌ها را بر نمی‌تابند و به فرهنگ و تاریخ جهاد و مقاومت تعلّق دارند. به همین خاطر وقتی آمریکایی‌ها می‌آیند، در باتلاق‌ها فروخواهند رفت و به دنبال راه فرار خواهند گشت. پس این‌ها باعث نگرانی نیست بل‌که موجب ایجاد آرزوی رسیدن برهه‌ای است که در آن امّت از یوغ مستکبرین آزاد خواهد شد.»

...........................................................

  • حمید رضا باقری