✅ بعد از رحلت آیتالله بروجردی به عنوان زعیم جهان تشیع در ۸ فروردین ۱۳۴۰، از بحثهای جدی جامعه، انتخاب مرجع بعد از ایشان بود.
✅ از مراجع عراق آیات عظام: "سید عبدالهادی شیرازی"، "سید محسن حکیم"، "سید محمود شاهرودی" و "سید ابوالقاسم خویی" مطرح بودند.
از مراجع ایران در مشهد "آیت الله میلانی" در تهران "آیتالله سیداحمد خوانساری" و در قم نیز آیات عظام "سیدمحمدرضا گلپایگانی"، "سیدکاظم شریعتمداری"، "شیخ عبدالنبی عراقی"، "سیدشهابالدین نجفی"، "شیخ محمدعلی اراکی" و "امام خمینی" مطرح بودند.
✅ ماجرای فرار حضرت امام از مرجعیت حکایتهای مفصلی دارد که ذکر آن را به تقدیر و توفیق آینده خواهم سپرد. اما از جالب توجه ترین حکایتهای آن برهه از زمان دخالت کنسولگری آمریکا در هدایت جریان مالی حوزه و نیز اطلاعات دقیق آمریکاییها از عملکرد شخصیتهای مؤثر این ماجرا است.
✅حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نقل میکنند:
🔹«حدود یک سال پس از فوت آقاى بروجردى "آیتاللَّه سیدعبدالهادى" هم فوت کردند. در جریان فوتشان من در اصفهان بودم و منبر مىرفتم. میزبان من آقاى "حاج ابوالقاسم کوهپایى" بود که موقعیت خوبى در اصفهان داشت و مرجع وجوهات در بازار بود و به اصطلاح از کسانى بود که در مرجع سازى بینقش نبود. چون زودتر و بیشتر شهریه دادن باعثِ جلب توجه عامه مردم و طلاب بود و جذب وجوهات شرعى ....
🔹روزى آقاى کوهپایى به من گفت که کنسولگرىِ امریکا در اصفهان، او را میخواهند؛ پسر ایشان هم که در آمریکا تحصیل میکرد و تازه تحصیلاتش تمام شده بود و انگلیسى میدانست، نقش مترجم را براى ایشان داشت؛ و میپرسند که شما شهریه را به چه کسى خواهید داد؟ جواب میدهد: «باید صبر کنیم ببینیم چه کسى مرجع میشود، تا شهریه را بدهیم به او.»
🔹یادآورى این مطلب سودمند است که پیش از این واقعه امام مدتى اصفهان بودند و آقاى کوپایى با ایشان رابطه پیدا کرده بود و خلاصه امام را پسندیده بود که همین هم شاید از چشم آنها مخفى نبود؛ در هر صورت، او چنین پاسخى به آنها داده بود؛ اما قانع نشده بودند و گفته بودند: "شما در جریان فوت آقاى بروجردى، در عراق بودید. از آنجا تلگراف کردید که شهریه را به اسم آقاى حکیم بدهند. پس اینطور نیست که صبر کنید و شهریه را به هرکس رئیس شد بدهید."
🔹 از این برخورد و گفتوگو بهخوبى روشن میشود که در زمان رژیم پهلوى سفارت آمریکا تا چه حد مسائل داخلى ایران را زیر نظر داشت.» [۱]
..........................................
منبع:
[۱] کارنامه و خاطرات، دوران مبارزه، صص: ۱۱۶-۱۱۷.
...........................................................