شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۷۰ مطلب با موضوع «تاریخ» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یکی از اختلاف نظرهایم با برخی دوستان طلبه‌ام بحث بردن زنان به راهپیمایی اربعین بود و چون مدافع این قضیه بودم، متأسفانه مورد اتهام و هدف تیکه‌هایی از برخی دوستان  واقع می‌شدم.

 

خلاصه پاسخ اصلی بنده این بود که شما حاضر نیستید سختی‌های قضیه را که با بردن زنان به خودتان تحمیل می‌شود، به جان بخرید، به همین خاطر با درست کردن بهانه‌های شرعی، صورت مسأله را پاک می‌کنید و از سویی زنان را از حضور در یک ضیافت بسیار مهم معنوی محروم می‌کنید و از سویی خود این حرکت عظیم که باید با حضور پررنگ طیف‌های مختلف مردم تعظیم شود را رونق نمی‌دهید!

 

مشابه همین بحث‌ها در ابتدای مبارزات انقلاب و پس از آن نیز میان برخی طیف‌ها مطرح بود، اما برخی مواقع قضیه به شدتی می‌رسید که نیروهای انقلابی نیز نسبت به حضور زنان در صحنه مردد می‌شدند.

 

🎙خاطره جالبی از این دوگانگی را محسن رفیق‌دوست که در تیم حفاظت مدرسه علوی (مکان اسکان امام در روزهای آغازین انقلاب) بوده‌است، چنین نقل می‌کند:

 

🔻یکی از مسائلی که در این دیدارها مشکل آفرین بود، نداشتن انتظامات از میان خانم‌ها بود. بعضی از روزها در اثر فشار، برخی از خانم‌ها زیر دست و پا می‌ماندند و غش می‌کردند. مثلا روز اول دویست و چند نفر از خانم‌ها غش کردند و روز دوم این تعداد به چهارصد نفر رسید و روز سوم حدود ۸۱۷ نفر از خانم‌ها غش کردند و چون انتظامات از آقایان بود، مشکل محرم و نامحرم پیش می‌آمد.

🔻این مشکل را با بعضی از اعضای شورای انقلاب در میان گذاشتیم که از جمله‌ی آنها شهید مفتح بود. از ایشان خواستیم تا با امام مطرح کند که خانم‌ها به دیدار معظم له نیایند، ولی وقتی این پیشنهاد به امام داده شده بود، امام فرموده بود:

شما فکر می‌کنید اعلامیه‌های من یا سخنرانی‌های شما، شاه را بیرون کرد؟ شاه را همین بانوان محترمة بیرون کردند. شماها بروید و وسیله رفاه و آسایش آن‌ها را فراهم سازید.

 

📝 منبع: قاسم‌پور، داوود، خاطرات محسن رفیق دوست، چاپ اول، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص: ۱۴۹.

 

دوستان مختلفی پیام می‌دهند که نمیشه و محاله:
بله اگر خانمتون حرف گوش کن نیست و حتما می‌خواهد برود در بین الحرمین بچرخه، بره زیارت! سرش رو بیاندازه پایین هرجا خواست بره بله برخورد پیش میاد.
خانواده ما زیارت نمی‌رفتن. فقط نصفه شب خلوت‌ترین ساعت از کوچه‌های فرعی با خودمون می‌آمدن بین الحرمین سریع سلام می‌دادن می‌رفتن.
با حفظ شرایط و حدود رفتن خیلی بر مرد سخت می‌گذره ولی خب همینه دیگه، ما که نگفتیم راحته!
اگر برنامه ریزی ندارین که موقع خلوتی برین و صبر ندارین که شرایط مناسب بشه احتمالا برخورد پیش بیاد.
اگر آدم حواسش باشه تنش به زن مردم نخوره خدا هم حواسش هست تن نامحرم به زن ما نخوره! این رو جدی می‌گم اگر امین ناموس مردم بودی خیالت راحت باشه خدا کمک میکنه و ناموس آدم حفظ میشه.
اگر همه تلاش و دقت خودمون رو میکنیم با قیود بالا اگر موردی هم یه دفعه پیش آمد خوبه بدونیم تنه خوردن اتفاقی با لباس شرعا مشکلی نداره، بی‌مبالاتی نسبت به این مطلب مشکل داره، در روایتی از حضرت امیر هم نسبت به بی‌مبالاتی در تنه خوردن زنان به مردان در بازار تذکر داده شده ولی نگفته که زن به بازار نیاید، نکته در بی‌مبالاتی در این اختلاط هست نه اینکه دیگه زن مثلا بازاز نیاد چون مردها هم در بازار هستند و حرکت می‌کنند.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ یَا أَهْلَ اَلْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ اَلرِّجَالَ فِی اَلطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحُونَ
امام صادق علیه السّلام از پدران بزرگوارش از على صلوات اللّٰه علیه نقل مى کند که فرمود: اى اهل عراق،خبردار شده‌ام که زنان شما در بین راه کوچه و بازار با مردان برخورد مى کنند، آیا حیا نمى‌کنید؟

استظهار بنده از این روایات این بوده که زنان بی مبالات در رفت و آمد بین مردان بوده‌اند و حضرت نسبت به این بی‌مبالاتی تذکر می‌دهند نه حضور زنان در کوچه و بازار.
اگر مطلق حضور زن در کوچه و بازار با حفظ حیاء مشکل داشت حضرات آن را نفی می‌کردند نه اینکه مطلب را ببرند روی برخورد به بدن مردان‌.
در فهم این روایات باید دقت داشت یکی از اختلاف نظرهای شیعه و اهل سنت در این است که بر اساس روایات، شیعه می‌گوید زن بدون محرم می‌تواند به سفر حج برود ولی اهل سنت جایز نمی‌دانند‌.

یک نکته که احتمال می‌دهم اصلا به ذهن دوستان عزیزم نیامده و اگر نیامده خودش شاهد این است که شما خودت را محور قرار دادی! خانمت را درجه ۲ از اولویت می‌بینی پس آن طور حساب و کتاب می‌کنی که شما حق داری بری زیارت اربعین اما خانمت حق نداره.

اگر اختلاط حرامه که با شرایطی قطعا حرامه فقط برای زن حرامه؟!
برخی از عزیزان به عنوان اینکه اختلاط حرامه، خانواده خودشون رو نمی‌برن جایی که تنشون به مرد نامحرم می‌خوره و کار درستی می‌کنند اما خودشون راحت میرن همونجایی که زن نامحرم می‌خوره! مثلا قاتی پاتی شده و خانم‌ها تنشون می‌خوره به مردها اینم راحت میره! خب عزیزم اگر می‌فرمایی که تن خانمت بخوره به نامحرم درست نیست تن شما هم بخوره به نامحرم درست نیست، شما هم نرو! یا صبر کن با احتیاط برو که تنت به نامحرم نخوره، خب خانمت هم می‌تونه همینجوری بره.

پیام یکی از مخاطبان👇

از سال 95 توفیق زیارت اربعین برام رقم خورد بنده هم، نظرم این بود که زیارت اربعین جای زن و بچه نیست دو سال مجردی رفتیم سال 97 با خانمم راهی شدیم اتفاقا خیلی هم سخت گذشت بد ماشین پیدا می کردیم و حتی مجبور شدیم یه قسمتی رو با تریلی بریم. 
ولی خب تا نزدیک حرم رفتیم و برگشتیم. 
کلا حس معنویش متفاوته اینقدر که به خانمم گفتم امسال لذت زیارت از دو سال قبل بیشتر بود. 
نمیدونم شاید همونطور که شما فرمودید به خاطر اینه که آدم خیلی باید رو نفسش پا بذاره، همراهی کنه گاهی آروم بره، گاهی وایسته و...

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در روز ۱۵ بهمن ۵۷ در جلسه اعطای حکم نخست‌وزیری بازرگان در مدرسه علوی با حضور جمعت فشرده مردم و بیش از ۴۰۰ خبرنگار داخلی و خارجی، حضرت امام رفتاری غیرمعمول دارند که گویای چرایی تمایز ایشان از دیگران و نیز موفقیت ایشان در عرصه سیاست است.

 

رفتاری که اگر خلاف آن رخ داده بود، بارها به آن استناد می‌شد و به عنوان شاهدی برای غفلت‌های ما مورد اشاره قرار می‌گرفت.

 

🎙 آیت‌الله سیدحسین بدلا در خاطرات خود نقل می‌کنند:

🔻 روزی که قرار بود نخست وزیری موقت به آقای بازرگان اعطای شود، گروه‌ زیادی از علما و فضلا از قم به تهران رفتند. اقشار دیگر مردم هم در کنار خبرنگاران، جمعیت انبوهی را تشکیل داده بودند و همه منتظر برگزاری مراسم در محضر حضرت امام بودند.

 

🔻 قرار بود آقای فلسفی در این برنامه سخنرانی کند، ولی فشار جمعیتی که سر راه ایستاده بودند؛ مجال نمی‌داد که ایشان به داخل بروند و همین امر باعث شد که سخنرانی از موعد مقرر به تأخیر بیفتد. بعد که موفق شدند داخل شوند، عذر آوردند که تأخیر من به خاطر این بود که مرا راه نمی‌دادند. چون اولا مردم ایشان را نمی‌شناختند و دوم این که فشار جمعیت به حدی بود که نمی‌شد در میان آنها کوچه‌ای برای عبور بزرگان در نظر گرفت.

 

🔻 به هر حال، مراسم به قدری طول کشید که اعطای حکم نخست وزیری به مهندس بازرگان به نزدیک مغرب کشید. امام وقتی متوجه شدند که هنگام نماز فرا رسیده است؛ نیم‌خیز شدند و گفتند: من باید چند دقیقه قبل از اذان برخیزم و مقدمات نماز را مهیا کنم.

 

🔻 بسیاری از سؤلات خبرنگاران بی‌پاسخ مانده بود و امام می‌فرمودند: دیگر کسی سؤال نکند. چون من جواب نمی‌دهم. حکم نخست وزیری بازرگان به همراه یک جلد کلام‌الله مجید روی میز قرار گرفته بود و امام به آقای هاشمی رفسنجانی که در کنار ایشان نشسته بود اشاره کردند و گفتند که حکم نخست وزیر و قرآن را به آقای بازرگان بدهد؛ که قرآن برنامه حکومت باشد. بعد هم امام برخاستند.

 

🔻 ناگهان یکی از خبرنگاران گفت: یک سؤال کوچک دارم؛ اگر اجازه بفرمایید. امام فرمود: اگر جوابش یک کلمه‌ای است،‌ من جواب می‌دهم. خبرنگار مزبور با دستپاچگی سؤالش را به گونه‌ای مطرح کرد که اصلا مفهوم نبود. امام هم جز چیزی در حد یک یا چند کلمه به او نگفتند و برای وضو و انجام وظیفه خارج شدند و در اتاق دیگر به نماز ایستادند؛ نمی‌دانم افرادی هم به ایشان اقتدا کردند یا خیر. ما در همان محل جلسه به سر می‌بردیم که چند دقیقه بعد امام تشریف آوردند و سخنرانی کردند.

 

📝 بدلا، حسین، هفتاد سال خاطره از (آیت‌الله) سید حسین بدلا، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸ش، ص: ۲۴۳.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎥 فیلم کوتاهی از شبی که اربیل در آستانه سقوط به‌ دست داعش بود و هیچ کشوری به کُردها کمک نمی‌کرد تا اینکه حاج قاسم تنها با ۵۰ نفر وارد غائله شد.
 

 


دریافت
مدت زمان: 8 دقیقه 57 ثانیه

با وجود اینکه خود بارزانی در چند مصاحبه مختلف عین وقایع اشاره شده در فیلم کوتاه مذکور را که در لینک بالا به آنها اشاره شده است را معترف شده بود. اما بعد از ساخت این فیلم کوتاه یکی از علمای جمعه اهل سنت کردستان به صورتی سفارشی به این فیلم اعتراض کرد که با ترک شماری از مردم نشسته در نماز جمعه به نشانه اعتراص مواجه شد.


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 39 ثانیه

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

گاهی زبان بسته است و مصلحت در آوردن اسم افراد نیست، اما افراد مختلفی را دیده‌ایم که زمانی در خط مبارزه و عدالت‌خواهی هستند اما بعد از سالیانی جهت مبارزه آنها به کلی عوض می‌شود.

مطلب بسیار مهمی وجود دارد که رکن اساسی در مسیر مبارزه است و آیت‌الله حائری شیرازی با بیان زیبای خود آن را توضیح می‌دهند:

🔻 امام زین العابدین (علیه السلام) سفری می‌رفت برای حج. یکی به او رسید، گفت «یا علی بن الحسین! تَرَکْتَ الْجِهَادَ وَ صُعُوبَتَهُ- وَ أَقْبَلْتَ عَلَى الْحَجِّ وَ لِینَتِه‏؟»، جهاد و جنگ و مسلمان کردن انسان‌ها را رها کردی! چون دردسر داشت و رو به حج کم ‌زحمت آوردی؟ آن عبادت را رها کردی، این عبادت آسان را گرفتی؟ در حالی که خداوند این جور فرموده -برای علی بن الحسین با خنده قرآن می‌خواند- که: « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ- بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ- وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ- فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ- وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم‏» (التوبه ۱۱۱)

🔻 این آیات قرآن را به رخ حضرت می‌کشید، این که خداوند از این‌ مجاهدین جانشان را خریده که بهشت را به ایشان دهد؛ فوز عظیم این است.

حضرت فرمود: خب بفرمایید ادامه دهید! آیه بعدیش را هم بخوان. حضرت آیه بعدی را خواند: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ- السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ- الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ- وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ‏» (التوبه ۱۱۲)

حضرت گفت: اینها هستند که حافظ حدود الهی هستند، هر وقت ما دیدیم جهاد تحت امر کسانی است که این صفات را دارند، ما حج را رها می‌کنیم می‌آییم در جهاد؛ هر وقت دیدیم که جهاد را کسانی دارند اداره می‌کنند که این صفات را ندارند، توبه کننده، عبادت‌کننده، تسبیح‌گوینده، راکعون و ساجدون و این‌ها نیستند، اینها «حافظون لحدود الله» نیستند، ما هم آن وقت جهاد را رها می‌کنیم می‌آییم سراغ حج.

🔻 در سنه ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۰ش؛ در یک کلاس دو عده با شاه مخالف هستند و مبارزه می‌کنند، هر دو می‌خواهند فعالیت سیاسی کنند. اما یک عده الان شده‌اند از منافقین، یک عده دیگر هم الان یا به شهادت رسیدند یا در قلب مبارزات هستند. هر دو در مدرسه‌ نماز هم می‌خواندند اما یک عده سر از منافقین در آوردند.

️ چطور شد یکی از منافقین شد و اعدامی اما یکی شهید شد؟

🔻او که رسید در این مقام شهادت، فعالیت سیاسی‌اش را تحت لوای کسی می‌کرد که «و الحافظون لحدود الله» بود؛ با این کار می‌کرد، با امام کار می‌کرد، طبق تقلیدش کار می‌کرد. اول مقلّد شده بود، بعد مجاهد. اول تقلید امام کرده بود، روی تقلید امام مبارزه می‌کرد.

📌 اما آنکه از منافقین شد، تحت لوای کسی بود که «حافظون لحدود الله» نبود؛ نمونه «التائبون العابدون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله» نبود. دخترها را بی‌حجاب می‌دیدند اما نهی از منکر نمی‌کردند. در خانه تیمی اتفاقاتی می‌افتاد، ایراد نمی‌گرفتند. آمرون بالمعروف نبودند، ناهون عن المنکر نبودند، از گناهانشان تائب نبودند.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

به آنان که اهمیت اقدار امروز ایران را نفی می‌کنند، آنان که زدن پایگاه‌های آمریکا در عراق و اقتدار حضرت آقا و وعده انتقام سخت از آمریکا و ترس و دستپاچگی مسئولان آمریکایی را بی‌اهمیت می‌‌انگارند. آنان که دل‌بسته قواعد و قوانین بین‌المللی هستند، امضاء فلان شخصیت را تضمین می‌دانند! آنان که از دوران پهلوی با افتخار یاد می‌کنند؛

به همگی پیشنهاد می‌کنم به توضیحات محمدرضا پهلوی برای عدم اقدام پدرش برای مقابله با ارتش متفقین در شهریور ۱۳۲۰ توجه کنند:

👈«در حقیقت پدرم هیچگاه تصور نمی‌کرد که متفقین به این آشکاری بر حاکمیت و استقلال ما تجاوز نمایند. وی می‌دانست که برای متفقین با نیرو و وسایلی زیادی که داشتند آسان است که به خاک وطن عزیزش تعدی و تجاوز کنند ولی تا دقیقه آخر معتقد بود که از نظر اخلاقی و احترام به قوانین و مقررات بین المللی کار را تا این مرحله نخواهند کشاند.

👈در برابر این هجوم مقاومت ارتش ایران جز در چند مورد کوچک کاملا بی اثر بود و پس از آنکه اولین مرحله هجوم سپری شد، ارتش ما دریافت که حریف‌ قوی‌تر از آن است که بتوان در مقام مقابله برآمد.»

📌کتاب مأموریت برای وطنم صفحات ۱۰۹-۱۱۰.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙علی تحیری از اعضاء تیم حفاظت امام در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ نقل می‌کند:

🔻 جلسه‌ای بود که شهید بهشتی؛ من و شهید بروجردی را صدا کردند و پرسیدند: شما می‌توانید این قضیه (تشکیل تیم محافظت از امام) را برعهده بگیرید؟ عرض کردیم بله. گفتند: چه نیازی دارید؟ گفتیم: هیچ نیازی نداریم. گفتند: آخر چطور هیچ نیازی ندارید؟ [بروجردی] گفت: تنها چیزی که می‌خواهیم این است که ما همینطور گمنام باشیم و کسی از ما اسم نبرد که حفاظت از حضرت امام را چه کسی به عهده می‌گیرد. این خواسته ماست نمی‌خواهیم اسمی از ما برده شود.

🔻سازمان مجاهدین هم در این مورد پیشنهادی داده بود، که این سازمان و تشکیلاتش حفاظت از امام را همراه با شرایط خاصی قبول کند. اولا سلاح می‌خواستند و می‌گفتند اسلحه‌های ما را هنگام دستگیری تقی شهرام و لو رفتن ما از دستمان گرفتند و سلاح نداریم، دوم اینکه باید در هر بخشی که امام می‌آید تا بهشت زهرا در نقاط مختلف آن پرچم مخصوص خودمان با علامت مشخص باشد. بعدهم در رادیوها، جراید و سایر رسانه‌های گروهی عنوان کنند که حفاظت امام را سازمان مجاهدین به عهده دارند...

 

🔻 وقتی وارد فرودگاه مهرآباد شدیم صبح پانزده دستگاه ماشین بردیم. اتومبیل حضرت امام شیشه جلویش ضد گلوله نبود و بقیه ماشین تقریبا ضد گلوله بود. ما برای اینکه مقداری حفاظت را رعایت کرده باشیم چون نتوانستیم شیشه جلو پیدا کنیم، یک شیشه بین راننده و بخش عقب اتومبیل قرار دادیم که با دست بالا و پایین می‌شد. گفتیم حضرت امام تشریف ببرند عقب بنشینند و از آنجا به بهشت زهرا بروند.

🔻 پانزده دستگاه ماشین تقریبا خوب آماده کرده بودیم. پشتشان و صندوق‌های عقب ماشین را اکثرا پر از سلاح‌های آر.پی‌.جی و سلاح‌های مختلف کرده بودیم، چون آن روز ۹۹ درصد امکان درگیری را درنظر گرفته و واقعا نیروهایمان را کاملا برای یک عملیات بسیار سنگین مسلح آماده کرده بودیم....

 

🔻زیباترین و بهترین خاطره من وقتی است که حضرت امام وارد سالن شدند و من برای اولین بار گریه کردم، در حالی که به بچه‌ها گفته بودم که اگر فردا کسی گریه کند و احساساتی بشود یک گلوله توی مغزش می‌زنم چون باید همه ما چهار چشمی مواظب امام باشیم...

 

🔻 وقتی امام به سمت بلیزر آمدند،‌ دیدم که آقایی عقب بلیزر نشسته است که نمی‌شناختمش. از مرحوم شهید حاج مهدی عراقی پرسیدم ایشان کیست که پهلوی شما نشسته است؟ حاج مهدی عراقی گفتند: آقای دکتر یزدی. من به حاج مهدی اشاره کردم و آمدند پایین.

🔻دکتر ابراهیم یزدی را نمی‌شناختم به حاج مهدی گفتم بگویید بروند داخل ماشین من بنشینند عقب این بلیزر را برای حضرت امام در نظر گرفته‌ایم. حضرت امام تشریف آوردند و جلو بلیزر نشستند. در آنجا صحبتی هم با افسران ارشد و جزء نیروی هوایی که با احترام ایستاده بودند فرمودند. من اصلا انقلاب را همان لحظه احساس کردم. احترامی که با تمام وجود به حضرت امام گذاشته می‌شد. حضرت امام یک ‍پایشان روی پله بریزر بود و یک پایشان روی زمین و فرمودند: شاه کلاهتان را تا چشم کشید مواظب باشید که بختیار دارد تا گلویتان می‌کشد. حواستان جمع باشد.

🔻وقتی حضرت امام آمدند که سوار اتومبیل بشوند، من عرض کردم: حاج آقا تشریف ببرید صندلی پشت بنشینید. گفتند: نه جلو می‌نشینم. و من چیز دیگری نتوانستم بگویم. واقعا نمی‌دانستم چه بگویم؟ ناخود آگاه گفتم که شیشه جلو ضد گلوله نیست. ایشان فرمودند: ضد گلوله چیست؟ مگر فکر می‌کنید اعلیحضرت را دارید می‌برید که اسکورت می‌کنید؟ با یک تندی‌ای این قضیه‌ را فرمودند که من جا خوردم. همه ماتشان برده بود. ایشان سوار شدند و خیلی راحت جلو نشستند. ما آن روز دل توی دلمان نبود. هضم این قضیه خیلی ثقیل بود و ایشان توجهی به این مسائل نداشتند.

 

📌جلیل امجدی؛ تاریخ شفاهی گروه‌های هفت‌گانه مسلمان، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳، صص: ۲۳۵-۲۳۷.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

از جمله سخت‌ترین لحظات انقلاب مربوط به روز ورود حضرت امام(ره) در ۱۲ بهمن است که لحظه لحظه آن همراه با خاطرات و خطرات است.

🎙 از نزدیک‌ترین شخصیت‌های به حضرت امام در این روز محسن رفیق‌دوست راننده ماشین حضرت امام(ره) است که خاطراتش بسیار شنیدنی است:

 

🔻حضرت امام در طول در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا آرام در ماشین نشسته بودند و در حالی که لبخند محبت آمیز بر لبانشان بود، مدام به احساسات مردم با لبخند و تکان دادن دست پاسخ می‌دادند...

🔻در جلوی دانشگاه تهران تراکم جمعیت به حدی بود که اصلا ماشین روی دست مردم بود و در اثر فشار مردم به چپ و راست می‌رفت، ولی همین که یک لحظه احساس کردم ماشین از دست مردم رها شد، پدال گاز را گرفتم و حرکت کردم و به خیابان امیریه پیچیدم...

 

🔻عده‌ای به اصطلاح مسابقه‌ی دوی ماراتن گذاشته بودند و من هر لحظه آن‌ها را کنار ماشین می‌دیدم، در میدان منیریه یکی از بچه‌های آن منطقه دستگیره‌ی ماشین را گرفته بود و مرتب قربان صدقه امام می‌رفت و به شاه و کس و کارش فحش‌های رکیکی می‌داد که من مدام نهی‌اش می‌کردم، ولی امام می‌فرمود که حالتش طبیعی نیست و من هم یکباره ترمز کردم و دستگیره ماشین از دست او رها شد.

🔻شیرین‌ترین جمله‌ای که من از امام شنیدم در.... منطقه‌ای بسیار محروم بود. وقتی امام آنجاها را با آن محرومیت دیدند، رو به سید احمد آقا کردند و گفتند: « ببین احمد، من با این مردم کار دارم.» در آنجا، جلوی من مینی‌بوس رادیو و تلوزیون بود و پشت سرم یک بنز بود. مردم فکر می‌کردند امام در بنز است، بنابراین به سوی بنز هجوم می‌آوردند و یک‌باره می‌دیند که ماشین حامل امام دور شده و بعد می‌دویدند... در طول مسیر چهار پنج‌بار در تنگنا قرار گرفتم. بعضی مواقع مردم روی ماشین می‌رفتند و اطراف ماشین را احاطه می‌کردند و باعث می‌شدند هوا کمتر به ماشین برسد... یکی دو بار احساس می‌کردم که دست‌هایم از شانه‌هایم جدا می‌شود و در اختیار بدنم نیست، ولی هربار که امام می‌فرمود: «آرام، آرام، اتفاقی نمی‌افتد» مثل اینکه یک ظرف آب سرد به سرم می‌ریختند و آرام می‌شدم...

 

🔻حاج سید احمد آقا در همان انتهای خیابان شهید رجایی بیهوش شده بود و بعد از مدتی به هوش آمد. حال من هم یک‌بار بهم خورد، ولی امام کاملا سالم و با نشاط بودند... وقتی به بهشت زهرا رسیدم دیگر در آنجا مردم گاهی خودشان ماشین را حرکت می‌دادند و فرمان گاهی از دستم خارج می‌شد. لحظه لحظه تراکم جمعیت بیشتر می‌شد تا اینکه به نقطه آخری رسیدیم که امام پیاده شدند و دیگر ماشین خاموش شد. از قرار معلوم بچه‌ها هماهنگ کرده بودند که هلی‌کوپتر بیاورند و در پانصدمتری آخرین محل توقف بلیزر قرار دهند و در باقی مسیر، امام را با هلی‌کوپتر بردند. (در آنجا) هلی‌کوپتر نزدیک بلیزر آمد، ولی چون ماشین خاموش شده بود، فشار مردم آن را از هلی‌کوپتر دور می‌کرد تا اینکه عده‌ای از جوانان، یا کریم‌گویان ماشین را بلند کردند و نزدیک هلی‌کوپتر بر زمین گذاشتند و عده‌ای از آشنایان هم دور ماشین حلقه زدند. آقای ناطق نوری رفتند بالای پله‌ی هلی‌کوپتر و من هم امام را بغل کردم و دستش را به دست آقای ناطق دادم و امام داخل هلی‌کوپتر رفت. و بعد احمد آقا هم وارد شد. در آنجا یکی از جوانان پایش را روی سینه من گذاشت و داخل هلی‌کوپتر رفت... آن ضربت باعث شد من بی‌هوش شوم.

 

📝 قاسم‌پور، داوود، خاطرات محسن رفیق دوست، چاپ اول، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳ش. تلخیص خاطره از صص: ۱۴۴- ۱۴۷.

 

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 🔰 آیت‌الله حائری شیرازی: فتنۀ ۸۸، آتشی بود که اشک رهبری و «یا صاحب الزمان» گفتن ایشان، آن را خاموش کرد.

نه دی، فرزند آن خطبۀ نماز جمعه است.


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 53 ثانیه

🔰 در روایات ذیل آیه ۶۸ سوره انبیاء یک صحنه کلان از نبرد جبهه حق و باطل ترسیم شده است، که نشان می‌دهد در این نبرد در سطوح مختلف هرکسی تلاش خود را می‌کند اما کار اصلی به اراده خداوند و از مجرای ولایت اهل بیت طهارت است.

🔰 وقتی اطرافیان نمرود برای مجازات ابراهیم(ع) گفتند: «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِین‏» اگر مرد کار هستید و می‌خواهید معبودان خود را یاری دهید، ابراهیم را آتش بزنید.

🔰 آتش بزرگی تهیه شد و شیطان خود پشت منجنیق آمد، برخی حیوانات هم به کمک شیطان آمده بودند و مثلا وزغ و مارمولک در آتش می‌دمیدند، از آن سو برخی حیوانات هم ولو به ظاهر تاثیری در این قضیه نداشتند اما تلاش خود را برای خاموش شدن آتش می‌کردند مثلا زنبور و قورباغه‌ای آب می‌آورند، ملائک از خداوند طلب یاری می‌کردند و زمین می‌گفت: «یا رب لیس على ظهری أحد یعبدک غیره، فیحرق؟» خداوندا کسی جز ابراهیم بر روی من نیست که تو را عبادت کند؛ آیا آتش می‌گیرد؟ جبرائیل نیز از خداوند طلب کمک کرد اما پاسخ شنید: ساکت باش، «هو عبدی آخذه إن شئت‏» او بنده من است و اگر بخواهم او را پشتیبانی خواهم کرد.

🔰آنگاه ابراهیم(ع) از خداوند طلب یاری نمود و جبرائیل به او ملحق شد و پرسید به چه کسی نیاز داری؟ حضرت پاسخ دادند:

👈أما إلیک فلا، و أما إلى رب العالمین فنعم.

اینجا بود که جبرائیل انگشتری به حضرت ابراهیم(ع) داد که روی آن نوشته بود:

👈«لا إله إلا الله محمد رسول الله، ألجأت ظهری إلى الله، و أسندت أمری إلى الله، و فوضت أمری إلى الله» و خداوند پس از آن به آتش دستور داد که سرد شود.

در روایت دیگری از کتاب خصال مرحوم صدوق از پیامبر اکرم(ص) نقل است که وقتی ابراهیم علیه السلام در آتش افتاد گفت:

👈«اللهم إنی أسألک بحق محمد و آل محمد لما نجیتنی منها»

و خداوند پس از این دعا آتش را بر او برد و سلام قرار داد.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

اسلامی که روی کاغذ بود و نه کف میدان، اطلاق‌هایی که هنوز به الاها و استثناء‌هایش نرسیده بود.👇
دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 1 ثانیه

🔰 شهید بهشتی صدها سخنرانی دارند اما یک سخنرانی ایشان را که در مرکز اسلامی هامبورگ است شاید زیاد شنیده‌ باشید:

👈«این در اسلام دگم است، هیچ حکومتی تحت هیچ شرایطی تحت شرایط فوق‌العاده  و غیر عادی حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را بگیرد از مردم.

یک مطالبی هست که فقها می‌گویند به عنوان اولی واجب است ولی به عنوان ثانوی حرام می‌شود ولی این مطلب از اموری است که اصلا عنوان ثانوی برنمی‌دارد!

بر طبق آنچه ما از اسلام می‌شناسیم هیچ حکومتی تحت هیچ شرایطی حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را بگیرد! ما در شرایط فوق العاده هستیم با دشمن‌های مختلف روبرو هستیم حکومت نظامی اعلام می‌کنیم این در اسلام نیست، برای اینکه می‌دانیم علی (علیه السلام) با دشمنان گوناگون روبرو بود در حال جنگ با معاویه هم بود، هیچ وقت هم حکومت نظامی اعلام نمی‌کرد، نه تنها حکومت نظامی اعلام نمی‌کرد حتی برای خودش پاسبان هم نگذاشته بود.

آزاد میان مردم می‌آمد و صریحا می‌گفت: روزی فساد در جامعه رخنه می‌کند و زمام‌داران به صورت بت در می‌آیند که رابطه مستقیم میان مردم و زمام‌داران بریده شود. از نظر فقه اسلامی حرام مطلق است حجاب، یعنی اینکه زمام‌دار طوری زندگی کند که هرکس بخواهد پیش او رود باید از دربانی ریس دفتری اجازه بگیرد.»

⁉️ اما آیا تا کنون از خودتان یا کسانی که به این دست سخنرانی‌های شهید بهشتی یا شهید مطهری زیاد استناد می‌کنند نپرسیده‌اید؟ مثلا این حرام مطلقی که شهید بزرگوار فرمودند چرا بعد از انقلاب برای حضرت امام و حتی خود ایشان چندان رعایت نشد؟

چرا کم کم به این نتیجه رسیدیم که مسئولان انقلاب نیازمند حفاظت هستند؟ ترورها و مزاحمت‌ها منجر نشد که دست از اطلاق آن اسلام روی کاغذ و آرمانی برداریم؟!

آیا در زمان دادستانی خود شهید بهشتی روزنامه‏‌هاى انقلاب اسلامى، میزان، آرمان ملت، مردم و جبهه ملى، تعطیل نشدند؟ و اتفاقا شهید بهشتی نیز از این مسأله حمایت نکردند؟!

بله ظاهرا پس از انقلاب مجبور شدیم دست از این اطلاق‌های اسلام روی کاغذ برداریم و تازه با إلاها و استثناء‌ها آشنا شدیم. متوجه شدیم برخی‌هستند که به بهانه آزادی انتقاد هر روز یک دروغی و تهمتی و یک جریان روانی علیه انقلاب راه می‌انداختند و چاره‌ای نیست جز بستن دهان آنها!

بله حکایت این اسلام‌هایی که هنوز روی کاغذ است و به عرصه عمل نرسیده‌اند ولو قائلان آنان نیز بسیار بزرگ باشند، همین است.

اگر حضرت امام هم می‌فرمودند ما روحانیون را در پست‌های اجرایی بکار نمی‌گیریم بعدا معلوم شد که چاره‌ای نیست! و همینطور برخی موارد دیگر و خلاصه اینجاست که معلوم می‌شود: «تَمَامُ الْعِلْمِ اسْتِعْمَالُهُ» یعنی چه؟ «تَمَامُ الْعِلْمِ الْعَمَلُ بِمُوجِبِهِ» یعنی چه؟ «عِلْمُ الْمُؤْمِنِ فِی عَمَلِهِ» و خلاصه احادیثی که علم واقعی و کامل را علم به میدان عمل آمده می‌دانند، یعنی چه؟!

📌 اگر قرار است به اسلام ایمان بیاوریم به اسلام کف میدان است، نه اسلام صرفا روی کاغذ، اگر قرار است به بهشتی، مطهری و خمینی مؤمن باشیم، بهشتی و خمینی در میدان عمل است، نه روی کاغذ.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 در شهادت حاج قاسم معتقد بودم قضیه خیلی غیر عادی است از تحولاتی که در قلوب افراد مختلف به یکباره ایجاد شده بود به این جمع بندی رسیده بودم که این قلب حضرت حجت است که خیلی به درد آمده و غصه دار شده‌اند آثار آن هم این است که مردم اینگونه قلب‌هایشان به درد آمده، این وحدت رویه و شور عجیب، این تغییر و به میدان آمدن به یک منبع مافوق ارتباطات و تبلیغات برمی‌گردد.

 

🔰 دستور به انتقام سخت را هم احساس می‌کردم خط و ربطش به حضرت حجت(عج) برمی‌گردد، شاهدم این بود که یک اتحاد و مطالبه عمومی از همه جا و همه توده‌های مردم برای انتقام سخت راه افتاده بود تا جایی که حتی برخی از سست‌دلان که همیشه اینگونه مواقع دل‌ها را سست می‌کنند، هم، زبان در کام فرو برده بودند.

 

🔰 این نظرم را جایی ابراز نکردم تا اینکه امشب مشغول مطالعه مباحث آیت‌الله حائری شیرازی بودم، ایشان فرموده بودند:

👈 «انگلستان هندوستان را با لشکر نگرفت با شرکت تجاری هند شرقی گرفت و این قرارداد تجاری تنباکو هم برای استعمار ایران بود، اگر آن فتوا که واسطه‌اش میرزاست اما پیداست که از بالاتر از میرزاست از یک منبع بالاتری آمده، نبود، ایران مثل هندوستان مستعمره انگلستان می‌شد. فتوای میرزا از آثارش معلوم بود که از یک منبع بالاتری آمده است چون مردم معتاد به چپق و قلیان یک دفعه همه را زمین گذاشتند. شما یک سیگاری را ترک بده من برایت کف می‌زنم، یکی، نه شما تنها، هزار تا بشوید یک سیگاری من به شما می‌دهم، یک سال هم من به شما مهلت می‌دهم، هر اعتباری هم می‌خواهی خرج کن. وقتی نخواهد نمی‌شود. در خواستن مردم دخیل شدن از مافوق میرزاست از پناهگاه همه ماست. از «الکهف الحصین و غیاث المضطر المستکین» از صاحب ماست.»

 

📌این انتقام سخت خواسته‌ای از ما فوق میرزای ما بود!

🔰آیت‌الله مصباح یزدی:

🚩 ‏آیا ممکن است این استقبال بی‌نظیر از سردار قاسم سلیمانی بدون عنایت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه باشد؟

..........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری